بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
36005

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: با خستگی شدید و امیدی به شکوفایی رسیده می‌نویسم که نسل شما و پدران و مادران ما اگر انقلاب نمی‌کردید یا من خود را می‌کشتم یا شما ها را. از سن ۶ سالگی به بعد شبانه روز رنج دیدم رنجِ بی معنایی و پوچی و هزار خدایی جامعه که هرکس برای خودش بتی است و من بدنبال خودی که حقیقتا منم.. خودی که جاودان باشد و در لحظه ای فرو نریزد خودی که بگویم هان! این من نه انانیت است و قهر جدایی از همه و نه تنهایی در سوز استخوان سوز پوچی، بگویم هان! این حضور است در عین معنای تنهایی زنده و در عین آشنایی و یگانگی با همه حقایق و واقعیات ، دنیا را زیر رو کردم بیشتر از هر چیز از دست مردمان کره خاکی رنج دیدم یعنی شما معلمان، شما بسیجیان، شما کارمندان، شما خانواده ها، شما مردم دنیا چه خوب و چه بد شمایی که ریش دارید و مسجد می‌روید و تقوی می‌کنید اما در اسلامی که آمریکا در خودش مسلمانتان کرده. مردمان نه گمشده ای داشتند و نه حتی ارزشی برای خود قائل و بد تر این که مغرورانه مرا تمسخر و خار کردند که چرا حرف از معنی انسان میزنی لال شو از این رو مرا به تمام ابعاد و توانایی به تمام اشکال و از همه جهت با صدها روش درونی و بیرونی اذیت و آزاری سخت و فوق تصور کردند. بنده می‌توانستم همه دنیایی که یک آدم تمام عیار اهل دنیا بتواند برسد را ببینم و انتهای پوچ آن را درک کنم اما آنها علاقه مند بودند به حرکت بسوی پوچی و بقول خودشون در لحظه زندگی کردن. خب هر چه کردید، کردید و من دیگه هیچی نمیخوام چون از سفر طولانی و خسته کننده ای باید پیش خود بازگردم و از خدا میخوام مرا در بازگشت به خود بمیراند طوری که قادر به بازگشتی از خود به هر کجا نداشته باشم. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاه یا علی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که اگر انسان در راهی که عقل و شرع متذکر آن می‌باشند، قدم نگذارد و مسیر زندگی را با این دو، جدّی نگیرد؛ با برهوت خود روبه‌رو می‌شود و به جای آن‌که در مقابل آن برهوت فکر کند و به خود آید و مسیر خود را بازخوانی نماید، ممکن است همچنان حضور در برهوت را ادامه دهد و معلوم است که در این حالت، بقیه را متهم می‌کند. همان‌طور که جناب مولوی در این رابطه می‌فرماید:
 زآنک هر بدبخت خرمن‌سوخته
می‌نخواهد شمع کس افروخته
هین کمالی دست آور تا تو هم
از کمال دیگران نفتی به غم
این‌جا است که باید هرکس مسیر کمال خود را بیابد و با پشتکار و حوصله، خود را جلو ببرد. موفق باشید

 

35845

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: فکر می‌کنم ملاصدراست که گفته ست در برهان صدیقین حتی لازم نبود عالم محسوسات وجود داشته باشد تا پی به خدا ببریم. می‌خواستم بپرسم منظورشون چی بوده چون ما ابتدا با دیدن موجودات اطراف وجودشان رو تصدیق می‌کنیم و سپس ادامه برهان رو جلو می‌بریم تا به عین الوجود می‌رسیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال «هستی» به همان معنای مطلق‌بودنش، حکایت حضور توحید الهی است بخصوص که ما با هستی خود تعلّق به هستی مطلق را می‌توانیم درک کنیم. موفق باشید

35826

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: تسلیت می گم ایام اربعین حسینی را، جسارتا حجاب عرفی در تهران با اصفهان متفاوت است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید همین‌طور باشد ولی در هر صورت، مرز آن را برای متدینین، شریعت الهی و برای غیر متدینین قانون تعیین می‌کند. موفق باشید

35788

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: وقتتون بخیر. نظر ملاصدرا راجع به جنین انسان قبل چهار ماه چیست؟ توسط نفس خودش تدبیر می‌شود یا نفس مادر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا به نظر ملاصدرا، از همان ابتدا روحِ نباتی است که جنین را تدبیر می‌کند ولی آن روح، همچنان شدت می‌یابد تا در چهار ماهگی دارای بالقوگی روحِ انسان می‌شود. و این موارد همه مربوط به روح مادر است. موفق باشید

35751
متن پرسش

سلام استاد: خدا قوت. نظرتون در مورد گرفتن فال حافظ چیه؟ گاهی اوقات دقیقا همان حرفی رو می‌زند که مطابق با زندگی ما است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همواره سخنان ملکوتی در جای خود آنچنان وسعتی دارد که ابعاد زیادی از احوالات انسان را در شرایط مختلف روحی، در بر می‌گیرد و به همین جهت انسان، در حالات مختلف خود را در آن سخنان می‌یابد. فراموش نکنید که «قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می‌کنند». موفق باشید

35750

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد طاهر زاده: جناب آقای شیخ  محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبری اخیرا از ساده زیستی رهبری و حقوق نگرفتن و گذران زندگی با هدایا و نذورات و ملک و املاک نداشتن ایشان و....سخن گفتند! اگر یک نظر سنجی انجام شود صد درصد مردم ایران  یا شاید هشتاد درصد مردم  دنیا آرزو داشته باشند  مثل رهبر ایران ساده زیست باشند! من هم دوست داشتم هر روز نان و حلوا بخورم اما تمام اختیارات و قدرت رهبری را داشتم. هرکس را می خواستم بر مسند می نشاندم. هرکس را می خواستم رد صلاحیت می کردم و... و چه قدرت و اختیارات بی قید و شر طی داشتم، هر کاری که می خوانستم انجام می‌دادم. خوشا بحال چنین ساده زیستی شیک و بی دردسری، نه میدانی قیمت های مواد غذایی هر روز چقدر گران می شود. نه می دانی درد بیماری و بی  پولی چیست. نه درد مستاجری می دانی چیست. نه مثل فرهنگیان می دانی حقوق ۲۹ اسفند ماه واریز شود چه خاکی باید بر سر بگیری. نه می دانی از کار بیکار شدن و پیش زن و بچه شرمنده شدن چه حسی دارد. از همه مهمتر اینگونه ساده زیست کردن این خاصیت را دارد که هیچ کس و هیچ چیز برات مهم نمی شود و هیچ درد و رنجی در قبال مردم و ملت نخواهی داشت. شاید حرف بزنی و ادایش را در بیاوری اما در عمل نه خودت کاری خواهی کرد و نه اجازه می‌دهی کسی برای مردم  کاری انجام دهد. یکی حب مال دارد و دیگری حب قدرت البته حب قدرت ویرانگر تر است. یک سوال پایانی؛ امام علی علیه السلام هم با هدایا و نذورات و کمک یارانش زندگی می کرد؟ من که اینگونه روشی در زندگی از امام علی سراغ ندارم. با تشکر و سپاس

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به سخنان شهید کاظمی توجه کنید. شاید به خود آیید و به گفته این مرد الهی، با زبان کسانی که انسان را تا قعر جهنم جلو می‌برند؛ سخن نگوییم!! https://eitaa.com/khakestary_amar/38459  از سخنان شهید بزگوار حاج قاسم سلیمانی غافل نباشید که فرمود: « والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی {رهبر معظم انقلاب} است که امروز سکّان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید مهمترین محور محاسبه این است. موفق باشید

35627

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: با توجه به مطالب کتاب «جایگاه تاریخی حادثه ها و هنر اصحاب کربلا در فهم آن» اون خون دلی که مطرح کردین برای اصحاب حضرت که رمز حضورشون در کربلاست، از چه جنسیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور ذهن ندارم که از کدام قسمت سخن می‌گویید. هرچه هست مسلّم است اصحاب آن حضرت از اینکه کفر و شرک حاکم است و امامی معصوم که امکان بهترین شرایط زندگیِ دنیایی و آخرتی بشر را می‌توانند فراهم کنند، در صحنه نیستند خون دل می خورند. موفق باشید

35312

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: صوتی از دکتر چاوشی گوش دادم که برخلاف نظر مشهور، نکات قابل تاملی درباره نسبت حکمت متعالیه صدرا با عرفان طرح می‌کنند. لینک صوت را برایتان می‌فرستم: https://eitaa.com/varastgi/401 به نظر می‌رسد دوستانی که قصد رجوع به عرفان را دارند، بی‌نیاز از تذکرات فردید و دکتر چاوشی نیستند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر. در جریان سخنان ایشان و نیزسخن اخیر ایشان هستم. موفق باشید

35278

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: با توجه به اینکه اسم الله در مقام تعین ثانی مطرح می شود در نماز باید خداوند را در این مقام پرستید؟ و مقام تعین اول و ذات حق پرستیدنی نیستند؟ و اگر در نماز نیت کنیم که ذات حق را بپرستیم نماز باطل است؟ یا هر چه تلاش کنیم باز الله تعین ثانی را می توانیم بپرستیم و پرستیدن ذات محال است ولی باز احساس می کنم در نیت لااقل بشود ذات را پرستید ولو در عمل ممکن نباشد البته اگر این نیت مشکل شرعی نداشته باشد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در آنجا در باطل‌بودن و یا باطل‌نبودن نیست. بحث در اُنس با حضرت محبوب است که از طریق اسماء او صورت می‌گیرد که همان حضرت «الله» است. هرچند می‌توان به تعیّن اول فکر کرد ولی این، غیر از انس با اسماء او می‌باشد. موفق باشید

35276

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

این شرایطی که الان توضیح میدم شرایط میلیون ها نفر از نسل جدیده که اگر چه از کشور و اطراف حرف می‌زنیم اما نسل جدید مرز نداره فقط در ظهور مسائلش دچار بروزات مختلف هست. خسته ایم یعنی روح های ما هیچ دلیل و احساس حیاتی برای زندگی نداره و هیچ موقع فکر نمی‌کنم بشر به این نقطه رسیده باشه که بگه اصلا چرا خدا من رو خلق کرد؟ با اجازه کی به من زندگی داد؟ تمام رنج نیست انگار نیچه فقط در لحظه ای از نوجوانی یا چه بسا امروزه در کودکی هم خودش رو نشون میده. خلاصه شده و هیچ افرادی رو ندیدم مثل این نسل جدید واقعیات خودشون رو سوبژه و بدون ترس بیان کنند. درد ما ترس و نا آگاهی نسل های گذشته برای آزاد شدن از بند غرب وحشی و سلطه ترس و ناآگاهی آنها بر سر نسل جدیده که نمیذاره ما راحت اراده به تغییر کنیم. من از مقدس معابان بیزارم و آنها را به حرکت های لاک پشتی خودشون راحت میذارم و از شیوخ مدعی و قلمه سلمبه گوی معروف امروزی فراری ام چرا که آنهایی که تلاش برای اصلاح ما دارند قطعا ما را گمراه خواهند کرد و این روش پیامبران و اولیای الهی نبوده زیرا پیامبران خود تواریخند ولی آنها کتاب خوانده اند پس منبر ها را برای لاک پشتان بالا روید و آنها را حرکتی دهید. ما حق نداریم از بزرگان چنان خجالت بکشیم که مسائل و مشکلات خودمون رو انکار کنیم، ما حق نداریم از نسل های قبل بترسیم و اگر مشکلات خود را عیان می‌داریم و فریاد «زندگی گمشگشته من کجایی» سر می‌دهیم خجالت نداره بلکه رنج ها کشیدیم تا نقص های خود را بیابیم. از امروز از کسی نخواهم ترسید و به خودم قول خواهم داد تا هر اندازه حضور داشتم خود را برای تغییر و زندگی خرج کنم و این امر را از خدا می‌خواهم که قسمتم کنند، همان خدایی که مرا خلق و تربیت کرد و به او پایبندم یعنی تنها کسی که توان تکان دادن مرا دارد تنها اوست که به او باید پاسخ دهم و تنها کسی که ممکن است برایش خود را نابود کنم. من دیگر ناله نمی‌کنم که مردم به من رحم کنند بلکه امیدوارم روزی به دست همین مردم کشته شوم تا آنچه تمام عمر زیستم روزی به جمع بندی برسد و امیدوار به آرزویم برسم. خدایا اگر تمام بلاهای عالم را سرم بریزی و تحملش را نداشته باشم و بمیرم باز از مرگ خود شادم و از تو راضی ام. دیگر کسی حق ندارد در گوش من زمزمه ترس و مظلومی و سستی و ضعف کند زیرا این خلقت روزی آغاز شده و باید به کمال خود جاودان سیر کند همانطور که ذات احدی خدای تعالی جاودان و برتر و پاینده است پس از سختیهای روزگاران حراسی نیست. خدا میدونه با چه سختی این حرف ها رو به زبون میارم تا اگرچه راه ظهورات و درک ظهورات مسائل امروز تقریبا غیر ممکنه و خوب ها را بد جلوه می‌دهند و بد ها را خوب، راه امیدواری همچنان برای در خود فرو ریخته هایی چون خود من باز باشه و بی ترس از مرگ در آن قدم گذارند زیرا امروز همه چیز در مرگ است یعنی همه حیات در همه مرگ است. از شما خواهش دارم دیگر نفرمایید نیچه چنان بود بلکه بفرمایید این نسل چنینند ما دور دست نیستیم ما همین جاییم دقیقا مرکز زمین و آسمان.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! نه! بحث در نیچه به عنوان شخص در میان نیست. بحث در نظر به شخصیتی است که خیلی زود متوجه شد که اگر زرتشت از کوهستان خود به میان مردم نیاید، همگان در نیست‌انگاریِ دوران نابود می‌شوند و اراده معطوف به قدرت را به بیراهه می‌برند و به گفته خودتان زندگی گم می‌شود و در این‌جا است که ما هستیم و امکان ظهورِ ابر انسان. امری که حضرت روح الله شرایط ظهور آن را فراهم کرد تا آنجایی که اگر در این نظام، انسان با حضور هویت انقلابی حاضر شود همه جهان در او گشوده می‌گردد به همان معنایِ گشوده شدنِ «ایمان» و «امید» که رهبر بصیر انقلاب در ۱۴ خرداد امسال از آن سخن گفتند و کاربر سؤال شماره 35273 به خوبی آن را با ما در میان گذاشت و از بی‌قراری جوانان این دوران سخن گفت. موفق باشید

35220

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

«یا غفور یا رحیم» سلام استاد بزرگوار: برخی بر این عقیده هستند که بهترین مدل حکومتی این هست که دیندار و غیردیندار در اجتماع آزاد باشند. هر کسی با هر عقیده ای و با هر سبک زندگی آزاد و محترم باشد. مسجد و میخانه آزاد باشد. هر کسی که خواست عبادت کند، به مسجد و حسینیه و... برود، و هر کسی هم که خواست عیش و نوش کند به میخانه‌ و امثال ذلک برود. مذهبی ها محجبه باشند و غیرمذهبی ها بی حجاب. بدون اینکه مزاحم هم باشند. این ها به حکومت های سکولار و لیبرال غربی نظر دارند و برای چنین حکومت هایی جوامع غربی را مثال می زنند. خواستم نظر حضرتعالی را در این رابطه جویا بشم. آیا در چنین جوامعی امکان تجلی امر قدسی و ادامه دینداری حقیقی وجود دارد؟ التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این جا است که وقتی افرادی با اکثریت حضورشان در جامعه، بنا داشتند جامعه‌ای را بر مبنای افکار و عقاید خود شکل دهند و مطابق همان افکار و عقاید، قوانینی را تصویب کردند، این حق را دارند که مثلاً افراد مذهبی از آن جهت که متوجه هستند لاابالی‌گری محیط جامعه آنها را جهت ادامه حیات دینی مختل می‌کند؛ مانع آن نوع لاابالی‌گری همان چیزی که اسلام در جامعه اسلامی اعمال می‌کند و مثلاً مانع شراب خواریِ علنی شوند. موفق باشید

35130

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام استاد طاهرزاده: در کتاب انسان آنگونکه باید باشد نیچه یک جمله شگفت انگیز وجود دارد «بله گفتن به زندگی، حتی در عجیب ترین و دشوار ترین مسائل آن_ اراده به زندگی و به وجد آمدن از قدرت بی پایان آنست، برای قربانی کردن والاترین انواع خودش!!! من این را پیروی از غریزه نامیدم.... این پل من است» بنظر مبارکتان این را می‌شود با آیات که دستور «انفاق از آنچه رزقتان» شده است تطبق کرد؟ آیا قربانی کردن آنچه از زندگی و توسط اراده حضرت زنده گی به ما دستور است، با کلام نیچه سازگاری ندارد؟ این افق همان اشاره نورانی شما در تفسیر الضحی اخیر (دیروز) مبنی بر نماندن در ایمان دیروز، نیـــست؟ والضحی و الیل اذا سجی هم چنین افقی نمی‌گشاید که واضح است که این شب سجیه و شکل و صورت و عادت و خوگرفتن و اعتیاد را زایده؟ این «سجی_عادت و خو و طبیعتِ موجود در ذات الیل» نیست که ما را در توهم وداع حقیقت می‌کشاند؟ که حقیقت ما را يتيم گذاشته در حالیکه این سجیه موجود در تاریکی ذهن ماست! و آیا این راهکار حضرت حق نیست که می‌فرماید «وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَىٰ» آیا معرفی «ضال» بعنوان سرمایه رویت نیست؟ این چارق و پوستین ایاز من و ما نیست که هر لحظه باید قربانی معرفتی شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! آری همانطور که به خوبی متوجه شده اید دغدغه نیجه در مقابل نوعی کاتولیک نگاهی دین همین است و اگر ظلماتی و یا بگو ضلالتی به سراغ ما آمد به آن معنا است که بخواهیم و نخواهیم، آن نوع بودن ما را به این نوع گرفتاری می‌کشاند تا باز آغازی به میان آید و حضوری که در آن دیروزمان اگر برای رونق بخشیِ به دیروزمان ما را به آرامش می‌کشاند، چرا در امروز به آن دیروز آویزان شده ایم؟ همانطور که نیجه می‌گوید آری! این سخنان نابهنگام است. ولی اگر نسبت به فردای مان درست نیندیشیم، امروزمان را از دست خواهیم داد. بگذار باز «هنوزنگفتنی ها به بهانه ای گفته شود» و اتفاقاً همانطور که خودتان پیش بینی کرده اید امید است به لطف الهی خداوند در سوره انشراح با ما سخنها بگوید. موفق باشید

37673
متن پرسش

در مورد سوال ۳۷۶۳۹، به این لینک: https://eitaa.com/lobolmizan/16469 برای اینکه نامحرم نباید لاک را ببیند، و همچنین خود لاک غیربهداشتی است و ضرر دارد، و ایجاد مانع برای غسل و وضو است، می توانند بجای لاک از دستکش استفاده کنند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکری به پرسشگر سؤال شماره  37639 . موفق باشید

37612
متن پرسش

بسمه تعالی. سلام علیکم استاد عزیز: متاسفانه رئیس جمهور و یارانشان را از دست دادیم ولی نمی‌خواهم از این بعد باب صحبتم را باز کنم. می‌خواهم بگویم: این نوع شهادت ظاهرا چند نوع حضور خاص برای انقلاب به وجود آورد: ۱. حضور در دولتِ اصیل انقلابی که دولت رجایی و خامنه ای ابتدای انقلاب را پیوند داد به نسل فعلی و نسل فعلی فهمیدند و یافتند که آن جنس انقلابی گری که صحبت می‌کردند یعنی چه. ۲‌. حضور خود انقلاب در دولت اسلامی، گویا ابتدای دولت اسلامی در انقلابی که به قله رسیده، دولت آقای رئیسی بود. شهادت این چند نفر هم گویا با آن ترکیب خاص (رییس جمهور، وزیر امور خارجه، استاندار، محافظ ، امام جمعه و خلبانان) مقصودی بود که خداوند می‌خواست به ما برساند، که دولت اسلامی اینگونه است، نمی‌نشیند پشت میز بلکه با ترکیبی نورانی سفر می‌کند، برای مردم می‌دود، خاکی می‌شود، خسته می‌شود، حتی غذا نمی‌خورد! برای مردم ... آن مردمی که در ادبیات مقام معظم رهبری، رضایت آن مردم رضایتِ الله است . ۳. حضور انقلاب در موقعیتی جهانی، که کشورها و مسئولین متعددی ابراز ارادت کنند! ۴. حضور مردم، در موقعیتی که حس کنند: اگر بدی گفتند و یا بدی ای کردند، بیایند در تشییع آن عزیزان عذرخواهی کنند ... و موارد دیگر. می‌خواستم بپرسم: اینها حکایت از چیست؟ ما چه چیزی از دست دادیم و چه چیزهایی بدست آوردیم؟ و وظیفه ما در قبال اینها چیست؟ ممنون می‌شوم اگر توضیحی بفرمایید. یا علی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری ای رفیق! اینها همه و بیش از این‌ها، حکایت حضور در تاریخی است که خداوند اراده کرده با نور وجود انسان‌هایی بزرگ و معنوی از یک طرف، حجابِ غلیظ‌ترین ظلمات استکبار آخرالزمانی را دفع نماید؛ و از طرف دیگر، زمینه ظهور انسان کامل و انسان‌های متعالیِ آخرالزمانی را فراهم کند و در یک کلمه آری! شهید رئیسی به خوبی معنای خود را در انقلاب اسلامی درک کرد تا در جهان سیاستی که با انقلاب اسلامی گشوده شد، راه گم نشود و متوجه باشیم به کجا باید دل ببندیم. آیا حکایت سخن رهبر معظم انقلاب در تأکیدِ ایشان نسبت به «ایمان» و «امید»؛ حکایتِ آنانی نیست که همچون شهید رئیسی بزرگ معنای حضور در انقلاب را فهمیدند؟ و حکایتِ باز رئیسی درادامه این تاریخ از او به گوش نمی‌رسد؟!! موفق باشید          

37403
متن پرسش

السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه: در رابطه با ظهور امام زمان نظرات مختلفی هست. برخی معتقدند که آنچنان ظلم و جور همه جا را فرا می گیرد و شیعه و جهان اسلام ضعیف و نحیف می شوند و به اضطرار می رسند که ناگهان حضرت مهدی «عجل الله تعالی فرجه» ظهور می کنند و کار را به دست می گیرند و جهان را از ظلمات نجات می دهند. برخی دیگر بر این عقیده هستند که اتفاقا برعکس، آنچنان شیعه و اسلام غالب و قاهر می شود که زمینه را برای مشرف شدن حضرت فراهم می کنند و در زمانی که اسلام در اوج قدرت است حضرت ادامه کار را به دست می گیرند، هر چند که تا رسیدن به همان مرحله هم نور توجهات و ظهورات حضرت پیشران است تا اینکه فرج کلی فرا برسد. ۱. به نظر حضرتعالی کدام نظریه صائب تر است؟ ۲. استاد برداشت بنده این هست که وقتی در روایات مطرح می شود که ظهور حضرت در شرایطی رخ می دهد که جهان از ظلم و جور پر شده باشد، دارند «قاعده» به دست ما می دهند. لذا نتیجه می گیریم در هر مرحله‌ای از تاریخ وقتی فشارها و ظلمات شدید می شود پرتوی از نور ظهور حضرت برای تقابل با آن ظلمات تجلی می کند و ظلمات رفع می شود (مثل انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و شهادت سردار سلیمانی و حمله به اسرائیل و امثال ذلک) . باز دوباره حضور ظلمات و باز دوباره نوری دیگر برای پاره کردن پرده این ظلمت. و این جریان سینوسی رو به صعود ادامه دارد تا اینکه ظلمت به اوج خودش می رسد و فرج کلی و تامه حضرت به همراه حضور شخص ایشان، برای تقابل با اوج ظلمت فرا می رسد. نظر حضرتعالی چیست؟ 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! رازِ غیبت آن انسانِ انسان‌ها، آن انسان کامل «روحی لتراب مقدمه فداء» مگر جز این بود که انسان‌ها بتوانند ضرورت حضور فعّال آن حضرت را در جهان درک کنند؟ پس مائیم و معرفتی که بشریت متوجه گردد برای اصلاح امور، نیاز به آخرین سخن دارد و انقلاب اسلامی بستر چنین حضوری است تا معلوم گردد راهی برای مقابله و عبور از شدیدترین ظلمات در پیش است و این راه، هنوز در نهایت خود حاضر نشده که آن با ظهور حضرت صاحب الأمر «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» محقق می‌شود؛ وقتی انسان‌های اصیل متوجه اصیل‌ترین ابعاد انسانیِ خود بشوند. چیزی که این روزها در حال تحقق است و تقابلی که بین دو جبهه حق و باطل در حال اوج‌گیری است و از این جهت است که می‌یابیم این تقابل، در مدیریتی نهایی به نهایی‌ترین شکل خود نیاز دارد همان‌طور که به زیبایی تمام متوجه مدیریت فوق‌العاده نایب آن حضرت در این زمانه شده‌ایم و مدیریت نهایی را از آینه وجود حضرت امام خامنه‌ای «حفظه‌الله‌تعالی» چشیدیم. موفق باشید      

37387
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم حاج آقا. ۱. از یک طرف شاهدیم که دشمنان داخلی و خارجی انقلاب اسلامی، با پنهان کاری پیشرفت ها و برجسته کردن ضعف هایی مثل کاهش ارزش پول ملی و گرانی و... در صدد ناکارآمد جلوه دادن نظام اسلامی و انقلابی و در نتیجه‌ ناامید کردن مردم از نظام و انقلاب هستند. ۲. از طرفی دیگر طرفدارانی از نظام با برجسته کردن پیشرفت ها و دستاوردهای متعددی در حوزه ها و شاخص های گوناگون جهانی، در صدد هستند که اثبات کنند اتفاقاً برعکس باید به خاطر پیشرفت های گوناگون شدیداً به آینده ایران و این نظام امیدوار بود. ۳. در این میان تفکر شگفت‌انگیزی هست که ما را متذکر باتلاق و وضعیت بی تاریخی و تلخ «توسعه نیافتگی» می کند. و گزارش می دهد که با وجود اینکه تمام میوه ها و مظاهر مدرنیته وارد ایران شده است لکن آن «روح تاریخی» که ارتباط ارگانیکی بین این مظاهر ایجاد کند، از اول وجود نداشته است. مثل اینکه از کنار هم قرار دادن و چسبانیدن اعضای منقطع و جدا شده ی یک موجود زنده بخواهند یک موجود زنده ی دارای روح ایجاد کنند، که البته محال است. ۴. در کنار موارد بالا، حضرتعالی ماورای دوگانه توسعه‌یافتگی و توسعه نیافتگی، بیشتر متذکر روح ساری و جاری و تاریخی و قدسی انقلاب اسلامی به عنوان جریانی توحیدی که متصل به گذشته و آینده توحیدی ماست هستید. از طریق روش شما جان مخاطب آنچنان در اتصال با حیات تاریخی و وقتِ قدسی و صراط مستقیم انقلاب قرار می گیرد که نه تنها از نظام و انقلاب طلبکار نیست بلکه برعکس اگر به فرض محال هیچ پیشرفت مادی هم در این نظام نبود، انسان باز هم حاضر است مثل شهدا همه چیزش را فدای این انقلاب کند تا از نسیم حیات بخش و‌ نجات بخش انقلاب محروم نماند. استاد به نظر این حقیر اگر سه تفکر اخیر به همراه چاشنی نقادی نسبت به ضعف ها، به هم پوشانی برسند و مکمل همدیگر بشوند، آن پرواز تاریخی که برای عبور از موانع و فتنه ها نیاز داریم محقق می شود. نظر حضرتعالی چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است و در همین رابطه مباحث «انقلاب اسلامی» به عنوان جهان بین دو جهان مطرح شد. بنده با توجه به آگاهی نسبت به آنچه در شماره ۳ فرمودید و با توجه به سابقه فکری و اجراییِ خود به این نتیجه رسیده‌ام که باید به جهانی فکر کرد که از یک طرف آن جهان، غربِ شرق است و از طرف دیگر شرقِ غرب. و این است آن حضوری که انسان آخرالزمانی به دنبال آن است.
حضور تاریخیِ ما که در مواجهه با انقلاب اسلامی پیش آمد، حضوری که بی‌واسطه از هر استنباط ذهنی در نزد ما حاضر است و جهان ما را تشکیل می‌دهد و با توجه به این حضور، نسبتی خاص با موجودات برقرار می‌کنیم که آن حضورِ موجودات است در عالَمِ ما و منِ منِ انسان در مواجهه با این موجودات که در جهان او حاضر می‌شوند، شکل می‌گیرد. به همان معنایی که انسانِ آخرالزمانی می‌خواهد در جهان حاضر باشد بدون آن‌که حضور او حضور موجود غریبه‌ای ‌باشد که در جهان تنها است.
انسان در حضوری که با هستیِ خود نزد خود می‌یابد دائماً از خویش فراتر می‌رود و هستیِ نامتعیَّن‌اش رو به سوی فردا در صیرورت است و رو به سوی آینده طرح‌افکنی می‌کند، در حضوری که لحظه به لحظه فراتر از خودش در خودش حاضر می‌شود و بر اساس انتخابی که می‌کند به خود هویت می‌بخشد و نسبت به هستی، تقرب می‌جوید، زیرا انسان با حقیقت هستی به حکمِ عین‌الرّبط‌بودن‌اش، نسبت دارد و جهت‌اش به سوی آن است.
 موفق باشید
 

37293

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیزم: در جلسه دوم شرح سوره مبارکه اعلی فرمودید جهت تزکیه نفس رجوع به امام حسین ع باید انجام شود و در این مهم رازی نهفته است ولی به آن اشاره نفرمودید. با توجه به اینکه مباحث «فصوص» «منازل» «مصباح الهدایه» «فعلیت سلوک» «لب اللبلاب» «لقاالله» «شرح سوره حمد» و «مباحث خودشناسی» و »شرح سوره های فتح، جاثیه، مرسلات، زلزال وآل عمران و اعلی را سپری نموده ام. آیا ممکن است راز ارتباط تزکیه نفس را با رجوع به سیدالشهدا با بنده در میان بگذارید؟ خدا حفطتان کند

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به این نکته فکر کرد که در دل این مسیر، ما با سرمایه حضور انسانی خود نظر به قامت بلند انسانی می‌کنیم که انعکاس حضور نهایی ما می‌باشد در نزد خودمان. هرچند این مربوط به همه ائمه است، ولی «سفینة الحسین اسرع». موفق باشید

36914
متن پرسش

سلام آقا: من گله دارم از خودم، از زندگیم، از وضعیتی که دارم و از اوقاتی که در فضای آموزش و پرورشی ام. من فکر می کنم مسخره ی زمین و آسمون شدم یه نفر نیست به من بگه برا چی چی من باید وقتم رو تلف کنم. آموزش و پرورش خیلی غلط کرد که خودش رو مسئول من دونست، خیلی بی جا کرد فکر کرد باید برا من کاری کنه. ناراضی هستم و هیچ کس هم جواب گو نیست که چرا باید این شکلی وقت کشی کرد. این شکلی که میگم از جنس غر نیست و باید معلوم بشه آخه. حالا میگیم به هرکی هم میگیم میگه خب من چیکار کنم. این که نشد که ما این گونه باشیم و بگیم خب چیکار کنیم. حالا میگیم که باید از خود شروع کرد، به قرآن قسم که دل میخواد، حال می‌خواهد ، یار می‌خواهد، نسیم سنبلستان می‌خواهد ، فرصت می‌خواهد. همون چیزی که باید ایجاد بشه و من هم نمیدونم کار چه کسی هست، به گمانم باز هم خودم. چرا کسی اینو نمی فهمه که اگه کشور مشکلی هم داشته باشه همین سال های جووناشه که داره به فنا میره با تخیل مدرک. چرا یکم نمیتونیم مثل کشورهای جهان اولی باشیم البته مثل هم نه باید باشیم. باز با هر کس این حرف رو می‌زنیم میگه پسرم، عزیزم، تو باید از خودت شروع کنی. ولی آخه این پا هام که رو هوا هست و این مسخره بازی بی مزه و زشت، اوقاتی که در مدرسه می‌گذرونم رو چیکار کنم. مثالی برای شما عرض کنم اون هفته ما یک روز سه زنگ مون با یک دبیر بود که اون هر مشکلی داشت نیامده بود من هم همه ی این سه زنگ رو بی کار بودم، مدرسه همین طورش هم غیر قابل تحمل هست در وقت هایی هم که دبیر بالا سرمون هست؛ حالا شما فکر کنین معلم هم نباشه. چرا کشور مسئله اصلیش نشده وضعیت جوونا و محصل ها. ما را میفرستن مدرسه برای این که ور دل مامانامون نباشیم، فقط با همین عقل کور و بسته. من آرزوم هستش که یک روز برم آلمان یا انگلیس و فرانسه و همه ی اون کشورهایی که مدرن هستن ببینم وضعیت یه جوونی که میخواد توانمند باشه، چجوره؟ نمیخوام بگم اونا عالین ولی یه سوال هستش که آیا اونا درس خوندن براشون چه معنی میتونه داشته باشه، در همه ی اقشار جامعه، چجور؟ من که نمیتونم دل خودم رو خوش کنم که جامعه ی ما اسلامی هست و تو مطمئن باش که جات تو بهشته، نمیشه که بگم در انقلاب امام هستم و چه تعالی روحی پیدا می‌کنم، به به. تموم شد کارم. تموم شاخه های وجودم یخ زد رفت. کسی هست یکم منطقی صحبت کنه تا ما هم بفهمیم. من فقط میخوام بفهمم، درصد بالایی هم داره که اگه حتی جای دیگه هم برم نتونم کاری کنم ولی حداقلش اینه که بفهمم و با کور دلی نرم جلو. من نمیگم اسرائیل بشیم که همه چیش خوبه، اسرائیل یعنی فرانسه، آمریکا، انگلیس و آلمان. خود این کشورها هم دیگه فناوری، علم و توسعه براشون مسئله ای نیست، البته پیگیرش هستن بیشتر از همه ی ما ها، ولی کارشون یه چیز دیگه شده. اگه انقلابی میشه در طول تاریخ چیزی نیست جز همان صدایی محمّد وار که آن را بر پا می‌سازد. حالا بعضی وقت ها فکر می‌کنم جایی خبری هست و همین میشه که ما را جدا میکنه از مسیر اصلی مون. مگه تموم عمر چند تا بهاره، باقی مونده جز مختصری نیست، این جور که گواهی میده قلبم، این شام سیاَه را سحری نیست، ببین چند تا بهار رفته و از تو خبری نیست، ببین چه کرده غم با دل من و از اثری نیست. خلاصه مطلب اینه که من هیچی نیمیدونم. 

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: متفکر واقعی کسی است که تنگناهای تاریخی خود را تجربه کرده باشد و با خودآگاهی نسبت به آن‌ها به افقی دیگر نظر کند و این‌جاست که می‌توانید با توجه به این مشکلات که در نظام آموزشی ما هست و البته مسئولان باید برای آن فکری بکنند، و تا حدّی هم دارند کارهایی هرچند کُند انجام می‌دهند؛ می‌توان آوینی و حسن باقری شد به همان صورتی که خود را ذیل حضور تاریخی احساس کرد که با انقلاب اسلامی پیش آمده. و در همین راستا نکاتی در جواب سؤال شماره 36906 عرض شد. موفق باشید  

36766

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام بر استاد طاهرزاده عزیز و همه دوستان زحمتکش لب المیزان: چه زمانی روزی ما می شود رسائل معرفتی علامه طباطبایی (رحمت الله علیه) مانند التوحید و الانسان را از محضر استاد استفاده کنیم؟ با آرزوی سلامتی و طول عمر با عزت همراه با توفیقات معنوی فراوان برای استاد عزیز🤲🤲🤲

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد خوبی است ولی از کتاب «مصباح الهدایه» حضرت امام نیز غافل نباشید که گوهرهایی از نور توحید در آن نهفته است و عرایضی در شرح آن انجام گرفته. موفق باشید

36593

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و احترام استاد عزیز: بنده معلم و ۲۷ ساله هستم. همیشه در حال فکر کردن هستم و مسائل روزمره و کوچک ذهنم رو در گیر می‌کند به طوری که حتی میل به غذا ندارم و با خودم فکر می‌کنم چقدر افکارم پراکنده و بی مایه هست. با وجود برنامه ریزی همیشه وقت کم میارم، همیشه مشغول کار هستم اما کارام ناقص می ماند. زندگی بهم سخت میگذره و نمیتونم یکم راحت باشم و مدام در حال دویدن هستم. بنظرتون چطور میتونم بهتر و راحت تر زندگی کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله با مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، عزم‌هایی که مناسب شخصیت مفیدی برای شما می‌گردد؛ پیش می‌آید. موفق باشید

36505

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

چند وقته نمیدونم بالاخره جام تو این دنیا کجاست و کدام نوع ارتباط شغلی با مردمه که خدا تقدیرم کردند ولی در درک این مسئله که حضور در جهان یک وجه باطنی داره یعنی ممکنه ساده ترین شغل ها برای فردی راه ورود و در جهان حاضر بودنش باشه و افرادی حتی در امورات سیاسی شاغل شدنه. من احساس می کنم سی سال عمرم برای اشتغال سی سال از عمر روح من در مدت کم دنیا و تاثیر مستقیم بر آخرتمه و حتی مهم احساس آزادی و حس به فعلیت رسیدن اراده های بزرگمه در حالی که اراده هایم اصلا فردی یا صرفا دنیایی نیستند. مسئله در تاریخ جدید یقینا تفاوت های بزرگی با اول انقلاب داره ولی همه عمرم دوست دارم گفتگو کنم تا این که احساس کنم بی گفت پیشین به عملی هدایت شوم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال هرکس بر اساس خلقتش راهی هرچند کوره راه باشد در مقابلش گشوده شده است و چنانچه انسان با روحیه تواضع و توکل، قدم در راه گذارد آن راه را می‌یابد و در واقع خود را معنا می‌کند. زیرا به بطالت‌گذراندن عمر، موجب بی‌معنایی انسان نه‌تنها برای دیگران بلکه برای خود انسان می‌شود. موفق باشید

36371
متن پرسش

سلام استاد: متنی نوشته بودم و می‌خواستم نظر شما را در این باره بدانم:
 به نام پروردگار حیات مرگ و حیات و مرگ و زندگی می‌گذرد، ایام در این شهر و در هر شهر دیگری می‌گذرد، چون باید سپری شود اما اینکه چگونه می‌گذرد نیز مهم است. این‌جا، این‌جایی است که ما هستیم و همه و همه زنده‌اند، یعنی می‌بینیم که مردم راه می‌روند حرف می‌زنند می‌خندد گریه می‌کنند و نشان از حرکت و بودنِ خود می‌دهند، اما آیا هستند؟! می‌خواهم بدانم که آیا واقعا هستند؟ آیا فقط زنده اند یا حیات هم دارند؟ شهر در عین زندگی، مرگ است.
(هم از سکوت گریزان، هم از صدا بیزار/ چنین چرا دلتنگم؟! چنین چرا بیزار؟ / زمین از آمدن برفِ تازه خشنود است. / من از شلوغی بسیار ردّ پا بی‌زار/ قدم زدم! ریه‌هایم شد از هوا لبریز / قدم زدم! ریه‌هایم شد از هوا بی‌زار / اگرچه می‌گذریم از کنار هم آرام / شما ز من متنفر، من از شما بی‌زار / به مسجد آمدم و ناامید برگشتم  / دل از مشاهده تلخی ریا بی‌زار، / صدای قاری و گلدسته‌های پژمرده / اذان مرده و دل‌های از خدا بی‌زار / به خانه‌ام بروم؟ خانه از سکوت پر است، / سکوت می‌کند از زندگی مرا بیزار / تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست! / از این سکوت گریزان، از آن صدا بی‌زار. فاضل نظری)
 آیا شما جایی را سراغ دارید که حیات هم باشد، من جایی را سراغ دارم جایی که این روزها بعد از مدت‌ها آمده تا حیات را معنا کند و آن را به تمام جهان هبه کند؛ غزه و ملت بزرگ ‌فلسطین، نواری که شاید در این ایام خیلی‌ها آن را نوارِ مرگ، نوارِ نیست و نابودی نامیدند؛ اما در این نوار، از دل ویرانی‌ها آبادی‌ها رشد می‌کند و نسیمِ بوی مرگ، حیات می‌بخشد و عزرائیل همچون دوستی قدیمی امانتش را می‌گیرد و حیات می‌بخشد. حالا این نوارِ کوچک غزه تمام وجود و حیات است و جایی بیش از اینجا صفا ندارد. شب ها با نور موشک و انفجارها، شهر روشن می‌شود و روزها، بچه ها با صدای آژیر آمبولانس چشم به امید شهادت باز می‌کنند و شکر می‌کنند در اینکه در برابر این مصیبت خداوند صبر و مقاومتی بی‌نظیر را برایشان هدیه کرده است، و شکر می‌کنند با قرآن، گویا که قرآن آنجا دارد معنا می‌شود، گویا نوارِ غزه شده زبان قرآن و در زیر سایه حق، گویا قرآن ناطق شده است. و اینجاست ظهور و بروز و حضور حیات. آنجاست که دشمن هرچه می‌خواهد تو را نابود و نیست کند، تو باز هستی و حتی بیشتر از قبل!! مگر کسی شک دارد که شهید حاج قاسم کاری کرد که سردار حاج قاسم نکرد!! ‌و اینجا فرق حیات و زندگی را این شهید معنا می‌کند. اگر به حیات برسیم پایانی برای خود متصور نیستیم، ولی اگر به زندگی برسیم منتظر پایان تلخِ مرگ هستیم. غزه، زبان گویای قرآن، حیات دارد و پایانی ندارد و هست و حیات دارد و حیات دارد و هست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هرکس هر کجا که می‌خواهد باشد. اگر در جبهه‌ای که حق در مقابل باطل قد برافراشته حاضر نباشد، هیچ کجا نیست. زیرا در آن‌جایی که زندگی جریان دارد، حاضر نبوده است. همین‌طور که می فرمایید امروز از نوار غزه، آهنگ زندگی به گوش می‌رسد و این است آن کابوسی که صهیونیست‌ها می‌خواستند با شهادت مردم غزه آن را بمیرانند ولی هرچه بیشتر آن مردم را شهید کردند، آن کابوس به آن‌ها نزدیک و نزدیک‌تر شد. موفق باشید       

36339

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: با توجه به مبنای المیزان لطفا مبحث ترک اولی یا سهو النبی بعضی پیامبران مثل حضرت یونس یا یوسف را توضیح دهید. چطور با عصمت قابل جمع است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تفسیر قیّم «المیزان» به خوبی روشن می‌کند که نه در این موارد سهو النبی در کار بوده و نه ترک اولی. که در هر دو مورد علاوه بر رجوع به المیزان ، می‌توانید به عرایضی که در شرح سوره انبیاء و یا سوره یوسف شد، رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/776?mark=%D8%A7%D9%86%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%A1
 https://lobolmizan.ir/sound/746?mark=%DB%8C%D9%88%D8%B3%D9%81. موفق باشید

 

36276
متن پرسش

سلام علیکم ستاد ارجمند: به یاد دارم حضرت آقا در دیدار خود با راویان دفاع مقدس تاکید جالبی مبنی بر عدم غلو کردن در روایات جنگ داشتند، از آن‌ جهت که خودِ قضایای واقع شده به اندازه ایی بزرگ و جالب و حضور آورند که نیازمند غلو نیست! حال برخورد غلوآمیز با مساله «طوفان الأقصي» و قدری نا ملایمتی ها در حق سید مقاومت نیز، بنظر از آفات پیش رو است، که با تعمیم تاکید آقا البته قابل حل است! ما باید عنایت داشته باشیم که سید مقاومت‌ و دیگر بزرگان برای خود ننگ می‌دانند اگر امروز توان غلبه نظامی به اشرار عالم اعم از آمریکا و صهیونیسم را داشته باشند، و آن‌را به فردا بسپارند لیکن مساله توان مقاومت مساله حمله نظامی نیست که از ایشان انتظار داشت_مساله چندین ساله جنگ نرم است که آن‌هم در حد اعلا آن مشهود است و با تورق صفحات مجازی می‌شود بروز «انقلاب اسلامی» آشکارا و «ایرانِ» در پشت آن را بطور پنهان مشاهده کرد! ایشان خود بخوبی تاکید کردند که شاید منتظر فرمان حمله مستقیم من هستید اما من چندین سال است در حمله ام، بدون از دست دادن لحظه ایی. من بشخصه گمان دارم در این برهه بیشتر از آن که دنبال تهیه تفنگ و موشک و تانک می‌باید بود دنبال گوش و چشمی باید بود که نبسته به زبان سیدان باشد _ مصداق بشنو از نی چون حکایت از این قضایا می‌کنند است. سمعا و طاعتا از بزرگان علی الخصوص آقا، بدون هیچ غلوی سلاحی است که هیچ ارتش جهان آن را نه دارد و نه می‌تواند به سادگی ها داشته باشد. ممنون از شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که در جلسه «ما و قامت بلند سید مقاومت» https://eitaa.com/matalebevijeh/15126 در جمع رفقا مطرح شد و نیز در جلسه‌ای که با عنوان  «جایگاه تاریخی سخنان سید مقاومت با نظر به غزه» https://eitaa.com/matalebevijeh/15130 عرض شد حقیقتاً جناب سید حسن نصرالله در آن سخنرانی‌شان مسئله تقابل ما با صهیونیسم و استکبار را بسیار عمیق تر دیدند و بنده تعبیر نگاه پس‌فردایی برای سخنان ایشان قائل هستم. تلاش همه ما آن باید باشد که سعی کنیم جایگاه سخنان سید مقاومت را در تاریخی که پس از رخداد طوفان الاقصی مطرح کرده‌اند، بفهمیم که اشاره‌ای است به آینده‌ای که به تعبیر مقام معظم رهبری آن آینده، آینده فلسطین است. موفق باشید      

36253

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام و ادب استاد گرامی‌: استاد تعریف درست قضا و قَدر الهی چیست؟ دوم اینکه نسبت روح هر زمانه و جامعه با قَدَر اون جامعه چیست؟ و در آخر نسبت و وظیفه ی یک شخص با روح زمانه چیست؟ وقتی که مناسبات زندگی روزمره در جامعه، مناسبات صحیحی ندارد. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوعات، مواردی است که نیاز به مطالعه متون مفصل دارد. حداقل پیشنهاد می‌شود در مورد قضا و قدر به جزوه «جبر و اختیار» https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%AC%D8%A8%D8%B1%20%D9%88%20%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%B1&tab=posts&inner_tab=leaflet و در مورد دوم به کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» https://lobolmizan.ir/book/87?mark=%D8%B3%D9%84%D9%88%DA%A9%20%D8%B0%DB%8C%D9%84  رجوع فرمایید. ان شاءالله خودتان می‌توانید جواب این سؤالات را بدهید. موفق باشید

نمایش چاپی