سلام استاد بزرگوار: بنده اکثر کتب شما رو مطالعه کردم و در حال گوش دادن صوتهای شرح نهج البلاغه هستم ۱. صوتهای اخیر شما برای من قابل فهم نیست، با اینکه طلبه هستم و فلسفه خواندم، ولی اصلا متوجه تفاسیر جدید مثل تفسیر انفسی سوره مرسلات نمیشم، راهکار چیست؟ ۲. من از شنیدن صوتها و خواندن کتابها خیلی خیلی لذت میبرم، ولی با عمل به این مباحث هم خیلی فاصله دارم، آرزوی متقی شدن دارم ولی با یک فرد متقی زمین تا آسمان فاصله دارم، آیا ممکن است با این وجود گوش دادن به صوتها باعث قساوت قلب من بشود؟ چه راهکاری پیشنهاد میکنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بیشتر سعی بفرمایید روی موضوع «وجود» در «برهان صدیقین» متمرکز شوید. ۲. ان شاءالله اجمالی است که در طول زندگی به تفصیل میآید. موفق باشید
سلام. سه سوال دارم. ۱. منظور از انسان ناسپاس چیست که خداوند هیچ انسان ناسپاس و گناهکاری را دوست ندارد؟ بقره ۲۷۶. ۲. آیا گیاهان احساس تشنگی را حس میکنند؟ ۳. آیا راسته که تفکر مثبت باعث جذب چیزای خوب میشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. انسانی که نسبت به الطاف الهی مانند شریعت اسلام و قرآن مبین و اولیای معصوم بیتفاوت باشد، انسانِ ناسپاسی است. ۲. باید اینطور باشد. زیرا گیاهان نیز دارای نفس نباتی هستند. ۳. این واژهها بیشتر، روانشناسانه است برای آنکه انسان حال خوبی پیدا کند. در حالیکه معارفی مانند «معرفت نفس» ما را به حضوری غیر قابل تردید میرساند. موفق باشید
با سلام: لطفاً اگر ممکن است «لا به شرط مقسمی» را توضیحی ساده بدهید. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ورود به این نوع مباحث که نیاز به کلاس و درس و مدرسه دارد از عهده این سایت و وقتی که ما داریم، خارج است. موفق باشید
سلام استاد: میبخشید در ادامه آن چالش و سوال ذهنی یادم رفت خدممتان بگم به نظر شما ممکن نیست در اینده شخصیت آقای هاشمی هم مثل شخصیت افرادی در تاریخ باشد که بعد ها تاریخ مظلومیت آنان را نشان داده. من هیچ اصراری به شخص خاصی ندارم. اما این سوال منه واقعا نباید به گونه ای صحبت کنیم که در یک تاریخ محدود نباشه و یک جایی بگذاریم که شاید آینده حقیقت چیز دیگری باشد. مثل امثال آیت الله شبخ فضل الله نوری ها و... کسی که آیت الله جوادی حفظه الله در مورد ایشان میفرماید «متعلم شدید القوی» در تفسیر آیه شدید القوی نمونه عینی را آیت الله هاشمی معرفی میکنند و همانطور که مستحضر هستید این مطالب استاد جوادی املی بعد از رحلت ایت الله هاشمیست. یا در جایی در مورد ایشان فرمودند قبر او روضه ای از رضوان بهشت است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید نسبت آقای هاشمی با انقلاب، هرچقدر جلو رفت، بیشتر و بیشتر به انحراف کشیده شد، در حالی که رهبر معظم انقلاب در آن نماز جمعه مشهور در مقایسه نسبت بین خود و آقای هاشمی و آقای احمدینژاد نسبت خود را با آقای احمدینژاد نزدیکتر مطرح کردند با اینکه ضعفهای آقای احمدینژاد را میدانستند زیرا مشکل آقای هاشمی آن بود که انقلاب را تاریخی جدید جدای از تاریخ مدرن نمیدانستند. البته در مورد موضعگیری آیت الله جوادی خود بنده نیز موضوع برایم روشن نیست هرچند که شخصیت علمی ایشان در جای خود قابل توجه است. ولی نگاه سیاسی مقام معظم رهبری حجّتِ بالغهای میتواند باشد. موفق باشید
میخواستم ببینم کلمه شیء در قرآن و روایات به چه معناست؟ و آیا شیء بودن بر خداوند هم اطلاق می شود یا فقط مختص مخلوقات است؟ با توجه به اینکه در مورد خداوند متعال معصوم علیه السلام فرمود «شیء بحقیقه الشیئیه» آیا میشود گفت خدا واقعا شیء است؟ البته با این قید که فرمودند به خلاف همه اشیاء است. و اینکه اگر ما قائل به این شویم که شیء بودن بر خداوند هم اطلاق می شود آیا نمی شود از این کلام معصوم علیه السلام که فرمودند خداوند از «لا من شی ء» جهان را خلق کرد نتیجه گیری کرد که از وجود خودش هم خلق نکرده (به دلیل اطلاق شی بودن بر خداوند متعال) و دلیلی باشد بر رد کسانی که قائل به اصالت وجود هستند؟! چون همان طور که خودت بهتر می دونی در صورت عدم اطلاق شیء بر خداوند بر اساس تقسیم ثنایی: جهان یا از «من شیء» خلق شده یا از «لا من شی» از من شیء که عقلا محال است. می ماند «لا من شیء» که باز بر اساس تقسیم ثنایی دو حالت برای «لا من شیء» متصوره که یا از «من لا شیء» خلق شده یا از وجود خودش، از «من لا شیء» که محال است زیرا عدم چیزی نیست که جهان از اون خلق بشه و تنها حالتی که می ماند از وجود خودشه
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میدانید در روایت، به خداوند به عنوان شیئ نیز اطلاق شده که نظر به موجودیتِ حضرت حق دارد و این، منافیِ آن نیست که در نسبتی دیگر، او را لاشئ بدانیم به عنوان آنکه چیزی نیست در عرض دیگر چیزها، وگرنه منجر به نقص حضور بیکرانه حضرت حق خواهد بود. موفق باشید
سلام و درود: استاد عزیزم ظلمی که توسط مسولین فاسد ستمگر و نالایق بر دین و اعتقاد اینملت رفته گناه نا بخشودنیست و بددتر آن که امثال حضرتعالی کوچکترین انتقادی نمیکنید به نمونه زیر توجه بفرمایید. محمد زکایی استاد حوزه علمیه قم: آینده نشان میدهد ایران تبدیل به بیدینترین و سکولارترین کشور مسلمان خواهد شد. ما باختیم، خیلی بد باختیم اخیراً مشاهده شده در فضای مجازی از مرگ روحانیت، مردم ابراز شادی میکنن. دلیل این شادمانی ملی از مرگ یک انسان چیست؟ کجای دنیا مردم یک کشور از مرگ یک انسان چنین به وجد میان؟ آیا مرگ یک انسان میتواند شادی بیاورد؟ اگر دقیق شویم در می یابیم شادی مردم از مرگ یک انسان نیست شادی آنها از مرگ یک عقیده و یک تفکر رادیکال است که خود را در قالب شادی از مرگ یک نماد آن تفکر به نمایش میگذارد. و این برای آینده آن عقیده بسیار خطرناک است. 👈در آیندهای نه چندان دور با خارج شدن نسلهای گذشته دهه ۴۰ به پایین از زندگی دیگر چیزی به نام مذهب و اعتقاد در بین نسلهای جوان کمتر خواهیم دید و شادی امروز مردم در مرگ یک روحانی اولین نشانههای مخالفت عمیق و قلبی مردم با ایدئولوژی سیاسی میباشد. مردم عامل فقر و بیچارگی و گرفتاری خود را در این ایدئولوژی میبینند و با مرگ هر نفر خصوصاً از مسولان شادی خود را بروز میدهند. به نظر میرسد سیاست آسیب فراوانی به دین و مذهب در کشورمان وارد ساخته هر کدام از ما متوجه فاصله گرفتن از اعتقادات مذهبی در بین آحاد مردم شدهایم. تنها راه نجات دین و مذهب از آسیب بیشتر، خروج روحانیت از پستهای حکومتی سیاسی و پرداختن به مسایل اعتقادی جامعه هست که البته دیر شده و نسلهای ۵۰ تا۹۰ اکثراً بدون مذهب و اعتقاد دینی هستند. 👈 پنهان نمودن صورت مسله نمیتواند از آسیب بکاهد. در تلویزیون ما تنها جامعهی دین دار و متدین نشان داده میشود ولی در زیر پوست شهر همه ما میدانیم دیگر چیزی به نام دین در بین اکثریت مردم کمتر موضوعیت دارد. ما نتوانستیم طی ۴۳ سال بر اعتقادات بیافزاییم یا حداقل حفظ کنیم. با تمام بودجههای چندین هزار میلیاردی دهها نهاد دینی حوزههای علمیه عملاً خروجی آنها صفر و حتی منفی بوده است. دین اسلام هرگز این نیست که ما داریم تبلیغ میکنیم. ما ظاهرسازی و تبلیغ را بر تربیت نسل ترجیح دادهایم. اگر در خانوادهی اقوام خود بنگریم، متوجه میشویم به جز چند پیرزن و پیرمرد که آنها هم تربیت شدهی سالیان بسیار دورند دیگر اغلب پرورش یافتگان جمهوری اسلامی حتی نماز نمیخوانند که هیج تمام مظاهر دین را تمسخر میکنند. حال هرچه مسولان در تلویزیون اصرار بر دینداری جوانان نمایند. آینده نشان میدهد ایران تبدیل به بیدینترین و سکولارترین کشور مسلمان خواهد شد. نشانههای این تغییر بنیادی در رفتارها و دهن کجیهای جوانان و مردم به آنچه مسولان میگویند و میخواهند مشخص است. استقبال مردم از نوروز و جشن سرور بینظیر مردم از آثار این تغییر بنیادی در عقاید مردم است. خداوند همهی علمای دین را که سالانه ملیاردهها تومان بودجه برای حفظ اسلام میگیرند را نخواهد بخشید. ما هم نخواهیم بخشید. اگر همین بودجهها را صرف زدودن فقر میکردند بیشتر ارزشمند بود تا آنچه تا کنون دیدهایم ما مسلمانیم و اگر میگذاشتند خودمان عقایدمان را حفظ میکردیم. اما متاسفانه چنین نشد. ما فاصله داریم از اسلام آن هم بسیار زیاد. برخی طلبه ها به من می گویند ما نمی توانیم با لباس روحانیت بیرون برویم از بس مورد ناسزا وسخنان ناروا قرار می گیریم. یک روز یکی از طلبه ها به من گفت فرزندی دارم چهار ساله دستش را گرفتم تا برای خرید به بازار برویم هنگام خروج از منزل به من گفت اگر با لباس بیایی من با تو بیرون نمی آیم، آنجا تمام وجودم را سراپا شرمساری گرفت. به یاد سخن مرحوم آیت الله طالقانی افتادم که می گفت روحانیت اگر وارد حکومت شود نه تنها خود که دین را نیز از بین خواهد برد. به منزل باز گشتم لباسم را در آوردم و درعالم تنهایی گریستم. همسرم متوجه حال خرابم شد، پرسید چرا منقلبی؟ گفتم چرا نباشم. امروز بیست سال تحصیل مرا در حوزه فرزند خرد سالم به چالش کشید. ما باختیم خیلی هم بد باختیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار است و باید به ذات انقلاب اسلامی که مقابل استکبار است، فکر بفرمایید و اینکه به لطف الهی اسلام، در صحنه انقلاب اسلامی به عالیترین شکل در این زمانه ظهور کرده تا سرنوشت جهان سکولاریسم به ساحت گرایشِ به حقیقت سوق پیدا کند. حداقل خوب است نظری به گفتهها و تحلیلهای آقای علیزاده که در لندن و دور از این کشور متوجه جایگاه تاریخی انقلاب شده است؛ انداخته شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/13944. اخیراً عرایضی در نظر به سوره انشراح شده است امید است موجب تفکری گردد که جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی در سنن الهی را بتوان درک کرد. https://eitaa.com/matalebevijeh/13948. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: بنده در کلمات شما در مورد سنت نبوی چیز عجیبی که مشاهده می کنم این است به راحتی احکام را حمل بر تاریخی بودن و... میکنید همان کاری که اگر بقیه بکنند تکلیفشان روشن است. مثلا اینکه چند همسری با فرهنگ ما سازگار نیست و... و شخصی از آن یک تحلیل عرفانی کرده که زن عشق به وصال شوهر در آن دنیا دارد و...! که در کانال شما دیدم آیا حضرت علی علیه السلام مشتاق فاطمه نبودند؟! این چه کلامی است؟ حرف شما جاده صاف کن توهین به قرآن نیست که این را خیانت ندانسته؟ آقای قاسمیان از ترویج آن پرهیز کردند اما تلاشی کردند که این حکم خداوند خیانت تلقی نشود اما شما انگار کلا انصراف داده اید و دوست داشتید این آیه نباشد دوم اینکه استاد بالاخره ملاک این تاریخی بودن و فرهنگ ما و آنها چیست؟ به تازگی متنی دیدم که تحلیلی در چند صفحه کرده بود که نماز صبح باید به تاخیر بیافتد و آن زمان خواب ها اول شب بوده و الان دیر وقت شده حتی در خانواده های عادی و... و نماز قضا شده و حیف می شود و.... بر اساس تحلیل شما بهتر نیست این را هم بر فرهنگ خودمان که هیچ فرهنگ جهانی امروز تغییر دهیم البته ایم مسئله در رابطه به این کار شما خیلی وقت بود در نظرم بود تا الان که این سوال را دیدم و جواب شما متعجبم کرد اینکه تمام اهل بیت چند همسر داشتند و کنیز و... آیا نشان از چیزی نیست؟! البته که جامعه ما نیازی به ترویج چند همسری ندارد به علت هم تعداد بودن مجرد های زن و مرد و... اینکه در سوال گرفتن یک زن دوم حای از روی میل جنسی که ابتدای ازدواج است و آنرا به گوسفندان نسبت دادن درست است؟ با این منطق به فقرا هم کمک نشود تا راه خدا را بهتر بروند اگر کسی قصد خیر دارد هرچه دختر خوب و یا پسر خوب دید اول به دیگران معرفی کند؟ والا با حیوانات که حمله و غذای خوب و مادیان را از آن خود می کنند تفاوتی ندارد! و یا در حکم دادن قسمتی از زکات برای بدست آوردن قلوب دیگر افراد خارج از اسلام اگر اسلام منطق و جانی دارد مردم را جذب کند و الا این منطق حیوانات است که علوفه بریزیم تا مردم جمع شوند اگر قصد خیر دارید با علوفه ریختن خلق را جمع نکنید و.... واقعا اینها منطق است؟! این چطور بیانی است؟ با این روش و منش دین را تفسیر و تحلیل می شود کرد؟! شما هم تقریبا مهر تایید زدید! شما به طور عجیبی در مسئله زن همه چیز اسلام را تأویل به عربیت می کنید! از این مسئله تا ارث و میراث تا جایگاه آنها تا همین اخیر در یکی از سوالات خرج و مخارج و... واقعا کسی در یک مسئله دیگر همین کار را با دین بکند جواب شما چیست؟ واقعا با این روش شما نسبت شما با ازدواج فقط در دو قسم مذکور است که ذکر شده؟ و یا در مورد حجاب و ... با منطق شما به نظر می آید می شود آنها را حمل بر عربیت کرد فرهنگ ایرانی هیچ وقت اینطور پوشیده به طور اسلامی نبوده کم و زیاد بوده آنجا هم نظرتان همین است؟ واقعا در این مسئله بسیار عجیب است و منطق فهم سنت نبوی و قرآن شما در این مسئله زمین تا آسمان در جا های دیگر تفاوت دارد و بی پروا همه را تاریخی میکنید. خواستم علت را جویا شوم البته ما قسمت مهمی از دین فهمی خودمان که چیزی هم نیست از شما داریم اما شخصی که فهم فلسفی قدرتمند در قرآن را ظریفانه تنگناهایش را متذکر می شود و ...چگونه در این مسئله به راحتی آیات را کنار می زند واقفا از آیات ارث و قوامیت و... با نگاه خودتان فهمی در رابطه با زن بدست نمی آورید؟! اگر مصلحت زمانه است بگویید گرچه مصلحت ممکن است دویست سال به طول بیانجامد اما فرع را جای اصل قرار ندهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عنایت داشته باشید این، روش علمای ما است که مکان و زمان را در حکم، مدّ نظر دارند و حضرت امام مکرراً بر آن تأکید میکردند. ۲. ابداً چنین چیزی در کلمات بنده نیست که حضرت علی «علیهالسلام» مشتاق حضرت زهرا «سلاماللهعلیه» نباشند. مگر چنین چیزی ممکن است که روحهای بزرگ، طالب و مشتاق همدیگر نباشند؟!! ۳. اینکه مقام معظم رهبری فرمودند چند همسری با فرهنگ ما نمیخواند؛ امری است که به تجربه با آن روبهرو شدهایم و عملاً کانون خانوادهها از هم پاشیده است. موفق باشید
با سلام: موضوع؛ عامل «وزر» و سنگینی که کمر بشر و بشریت را شکسته کیست؟ یا چیست؟ با عنایت به رمزگشایی جنابعالی از سوره مبارکه الشرح و عنایت به خبر ائمه اطهار «علیهم السلام» مبنی بر یکی بودن سوره الضحی و الشرح نکته بسیار جالبی در نسبت این نکات بـــــــا نظر جناب مولانا استخراج میشود همانگونه که شما فرمودید در شرح صدر، وزر و سنگینی گرانی که از پشت رسول اکرم (ص) برداشته میشود خب! بردارنده این بار گران از جانب بی جانب حضرت باری تعالی است، «رفته ره درشت من بــــــــــــار گـران ز پُشت من / دلبر بـــردبـــار من، آمد و بُرد بـــــــار من» حال آیا آورنده این بار گران خداوند بود؟ در جواب میشود گفت آری، نه! «آری» به این علت که هر چیزی از اوست، و «نه» به این علت که حضرت حق، هر شَّــری را در گرو نَفْس خود انسان معرفی فرموده است « وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺑﺪﻱ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺭﺳﺪ، ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺧﻮﺩ ﺗﻮﺳﺖ»، حال اگر آیه «والیل اذا سجی» توجه کنیم عامل این نابسامانی ها را «سجی» و «الیل» معرفی کرده است، عنایت داشته باشیم که منظور از الیل، تنها شب مرسوم که زمانی از روز است، نیست بلکه حتی به این شب نیز الیل گفته میشود که ذاتش تاریکی است و «غرب» است، یعنی هیچ نوری در آن نیست و آنجا که نور نباشد طبیعتا پایبندی و سنگینی و بار گران عارض میشود، نکته اینجاست! یعنی حقیقت و ذات جهــــان غرب در انفس انسان است که جهــــان غرب آفاقی و استکبارجهانی اکنون، باعث تقویت و پاگرفتن این بیماری خفته میشود! همان بیماری که به انسانی که ذاتا يتيم است، القای دروغین میکند که تو «يتيم نیستی و تو ضال و در تاریکی و گمراهی نیستی و تو فقیر و سائل نیستی» همان القات اومانیسم!! که گریبان گیر بشر است مولانا میفرماید این وزر و سنگینی (سیطره جهان غرب) از پشت رسول (ص) و به تبع، از گردن اولیاء و «شیخ» نیز برداشته شده است شیخ در لغت مو سفید است سفیدی مو خود تمثیلی از دفع سیاهی ها و الیل و غرب و القات دروغین اش است «آنک بی وزرست شیخست ای جوان / در قبول حق چواندر کف کمان / شیخ کی بود پیر یعنی مو سپید / معنی این مو بدان ای کژ امید / هست آن موی سیه هستی او / تا ز هستیاش نماند تای مو / چونک هستیاش نماند پیر اوست / گر سیهمو باشد او یا خود دوموست / هست آن موی سیه وصف بشر / نیست آن مو موی ریش و موی سر» سخن آخر این است که جهان غرب اکنون هیچ قدرتی جز القا ندارد و راهکار ما دست و در دست دادن شیخ جامعه خودمان است همانی که از سیطره این ليل و القا اش رسته و با گران از پشت رفته و «حقیقت را آنگونه که هست میبیند نه آنگونه که القا میکنند» با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار درست گفتهاید و چه اندازه باید مسرور بود که ما را مأمور کردهاند تا نه یتیم را بیبها بدانیم و تحقیر کنیم آنجا که در ذات خود فقیر إلی الله است، و نه سائلان را از خود برانیم آنجا که آمادهاند تا در حدّ مرز حضور حاج قاسمها جلو بروند. چه اندازه زمانه حساس است!! کدامین راه، راهی است که تنها با شرح صدر محمدی«صلواتاللهعلیهوآله» میتوان در آن گام نهاد تا نه یتیمی تحقیر شود که همین جوانانِ به ظاهر لااُبالی ما هستند و نه سائلی نسبت به طلباش بیجواب بماند که همان عزیزانی میباشند که تنها با اُنس با حقیقت آرام میگیرند و نه با دستورات اخلاقی. چه اندازه امروز نسبت به آنچه برای جوانانمان پیش آمده، نیاز به شرح صدر داریم و گفتگوهایی که نه آنان احساس کنند تحقیر میشوند و نه احساس کنند میخواهیم تکالیفی بر آنها تحمیل کنیم که آزادی آنها را از آنها بگیرد. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: واکنش شدید مقام معظم رهبری، نسبت به اوضاع اقتصادی و گران شدن قیمت گوشت و مرغ - رهبر انقلاب، در دیدار با نمایندگان مجلس به آنان فرمودند: «معیشت که نیست دین هم نیست» ایشان در حالیکه بسیار غصهدار بودند، نسبت به شرمندگی پدر یک خانواده در ناتوانیاش برای تأمین امرار معاش زندگی فرمودند: کدام نقض کرامت انسانى، بالاتر از این که انسانى، پدر خانواده اى، در جامعه اى که در آن همه چیز هم هست، نتواند اولویات زندگى فرزندان خودش را تأمین کند؟! کدام تحقیر از این بالاتر است؟! یک وقت در جامعه، گوشت و میوه نیست، من و شما هم نمىخوریم؛ یک وقت در جامعه امکانات رفاهى نیست، من و شما هم استفاده نمىکنیم؛ در این حالت کسى احساس سرشکستگى نمىکند. اما وقتى همه چیز هست، وقتى کسانى در جامعه با استفاده از فرصتهای نامشروع توانسته اند براى خودشان، زندگیهاى تجمّلى فراهم کنند، جمع کثیرى از مردم که در بین آنها رزمندگان و عناصر نظامى و کارمندان دولت و معلمان و روستاییان و مردم مناطق محروم، نتوانند نان و پنیر بچه هایشان را فراهم کنند، کدام شکستن شخصیّت و شرف انسانى از این بالاتر است؟! *حتماً شما هم شگفت زده شدید نه؟* پی نویس: این سخنرانی اقای خامنهای است در زمان دولت خاتمی!!! زمانی که هر کیلو گوشت قرمز گرم ۴ هزار تومان بود! من متعجم از شما با آن همه درایت و ذکاوت که میفرمایید ایشان نایب امام زمان هستند. آدم از امام زمان هم مایوس میشود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از امام زمان «عجل الله تعالی فرجه» مأیوس نباشید از نایب او هم مأیوس نباشید مطمئن باشید بناست در این فضای امتحان، هرکس امتحان خود را بدهد. به این ایه قرآن کمی فکر کنید که می فرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ» ملاحظه می کنید که حتی بعد از آمدن رسولان، سختی هایی را خداوند به میان میآورد تا ساحت انسانها تغییر کند و به جای حیله ها و نقشه های دنیای سرمایه داری به حضور هرچه بیشتر خداوند و رجوع به او نظر کنند. مرحوم علامه طباطبایی در این رابطه در آیه مذکور نکات ارزشمندی را به میان آورده اند. موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد سخن: حضرتعالی اگر در سخنرانی ها و نوشته های سترگ تان یکمی هوای مردم را داشته باشین به نظرم بهتره تا حکومت ظالم و ستمگر که به اسم دین و دیانت و مقدسات مردم عزیز را به این روز نشاندن و از قرآن واهل البیت دور کردن. امروز کاملا جای خالی شهیدان مطهری و بهشتی و مراجع بزرگواری مثل طالقانی و منتظری احساس میشود. حتی هاشمی که شما به خون آن تشنه هستین اگر بود بهتر بود کاری که اینها انجام دادن ومردم را از دین و عقیده خودشان بریدند رضا شاه و محمد رضا نکردن.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال این احتمال را نیز بدهید که اتفاقاً چون بنده با تمام وجود به فکر مردم هستم و خدا میداند تماماً جان و روان و قلب بنده را غم مردم فرا گرفته، معتقدم تنها و تنها از طریق همین انقلاب اسلامی و با روش حکیمانه رهبر معظم انقلاب میتوان از این مشکلات ساختاری و تنگناهای تاریخی عبور کرد. در این مورد بد نیست به مناظره ای که بین آقای علیزاده و آقای غنی نژادپیش آمد نظری بیندازید که چگونه نگاه لیبرالیستی امثال آقای غنی نژاد اینگونه مشکلات را به وجود آورده و رهبر معظم انقلاب جگونه با تمام تلاش سعی دارند مشکلات ما را با عبور از جریان لیبرالیستی رفع نمایند. موفق باشید
با سلام و احترام: ببخشید استاد آیا در مدرسه پسرانه مقطع چهارم و پنجم و ششم اشکالی دارد معلمین و کادر مدرسه خانم باشند؟ با توجه به اینکه معلمین و کادر از شاگردان استاد لطفی آذر هستند و طبق الگوی معرفتی ایشان برنامه هایشان اجرا می گردد آیا از لحاظ وجودی مشکلی برای خانم ها و پسربچه ها بوجود خواهد آمد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به کادر محترم و متعهدی که آن مدارس را با حکمت مادرانه خود اداره میکنند، مسلّماً مشکلی پیش نخواهد آمد. موفق باشید
سلام علیکم: صوت سوره اعراف شماره ۶۳ را گوش دادم. شما در اواسط نوار فرمودید که همه اسماء از آن الله است. اگر در جایی الله را اسم میگیریم به جهت دیگری است که در سوره حمد به آن پرداخته ام. منظورتان از اینکه الله خودش از جهتی اسم است چیست؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «الله» اسم جامع الهی است که هم اسماء حسنا را در بر دارد به همان معنای وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت. موفق باشید
سلام: ببخشید خواهشا این سوال را برای راهنمایی جواب بدهید. در کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی فرمودید باید با کتاب و اندیشه های ایشون آشنا بشیم. در کتاب های شما کدام کتاب ها را مطالعه کنیم تا این ارتباط سریع تر برقرار شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا با کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و سپس با برهان صدیقین در کتاب «از برهان تا عرفان» همراه با شرح صوتی آن دو با مبانی صدرائی حضرت امام که آشنا شدید، انشاءالله کتاب «اسماء حسنی دریچه های نظر به حق» که شرح کتاب «شرح دعای سحر» حضرت امام خمینی است برایتان آشنا میشود تا رسیدن به کتاب «مصباح الهدایه» و شرح آن که روی سایت هست. موفق باشید
در مورد سوال ۳۷۶۳۹، به این لینک: https://eitaa.com/lobolmizan/16469 برای اینکه نامحرم نباید لاک را ببیند، و همچنین خود لاک غیربهداشتی است و ضرر دارد، و ایجاد مانع برای غسل و وضو است، می توانند بجای لاک از دستکش استفاده کنند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکری به پرسشگر سؤال شماره 37639 . موفق باشید
سلام استاد گرامی: ۱. استاد همیشه این سوال با بنده همراه بوده است که با توجه به اهمیت جمعه چرا امام خمینی دوشنبه و پنج شنبه ها را برای روزه گرفتن دستور داده اند؟ ۲. استاد برای رجوع به مصباح الانس چه راهی و چه شرحی را پیشنهاد میکنید؟ ۳. استاد بنده نمیدانم آیا ارتباط با مطالب کانال ویژه برایم کافی است یا باید به اساتید دیگر هم رجوع کنم؟ رجوع به آنها وقت بسیار نیاز دارد چونکه از بدایه الحکمه بایستی شروع کرد البته به دستور شما حاضرم اینها را کار کنم ولی در وجودم هیچ نیازی به این مطالب احساس نمیکنم. حقیقت که در جلو ما حاضر است چه نیازی به استدلال و... است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. گویا شرایط زمین و زمان برای چنین حضوری آمادهتر باشد بخصوص که زیارت اموات نیز در این زمان بیشتر تأثیر دارد. ۲. به نظر میآید ابتدا باید با «فصوص الحکم» شروع کنیم زیرا در واقع «مصباح الانس» بر مبنای نگاهی که ابنعربی به میان آورده است و جناب قونوی متنی را تنظیم کرده است؛ جناب فناری به نگارش آن کتاب پرداخته است. ۳. به هر حال بستگی دارد که ما در رجوع به مثلاً کانال مطالب ویژه چه اندازه احساس کنیم آنچه را از نظر روحی و معرفتی نیاز داریم، آن کانال به میان میآورد بخصوص مباحث قرآنی و روایی و مثلاً شرح سوره «حمد» حضرت امام خمینی و یا شرح «دعای مکارم». در ضمن عقل، در مکتب صدرایی از نوعی حضوری متعالی آخرالزمانی سخن میگوید و کتاب «بدایه الحکمه» مقدمهای است برای آن نوع تعقل. موفق باشید
سلام علیکم: استاد عزیز آیا برای سیر در عرفان عملی و رسیدن به تمکن در توحید که راه بزرگان می باشد آن اندازه از معرفت نفس و عرفان نظری که در سیر مطالعاتی مطرح شده در سایت می باشد به عنوان توشه برای سیر در وادی عمل کافی و وافی است؟ یا صرفا برای شروع خوب است؟ چون بنده مطالعات حوزوی و ادبیات عرب و فلسفه نداشته ام و چون به لطف حق ضریب هوشی و فهم خوبی دارم آیا از ادبیات عرب و بدایه و نهایه شروع کنم تا به اسفار و فصوص و منازل السائرین برسم یا کمال گرایی را کنار بگذارم و با توجه به اینکه ۳۰ سالم شده و شاکله ام در حال سفت شدن است و چهل سالگی بسی قریب است به همین برداشتن توشه ای مختصر از معرفت نفس طبق سیر مطالعاتی سایت اکتفا کنم و تاکیدم به انجام دستورات عملی معطوف شود؟ خواهش میکنم اگر مقدور است مبسوط بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به روحیه خودتان دارد که یا سیر مطالعاتی سایت را ادامه دهید و پس از طی مقدمات، با مباحث قرآنی و روایی و مباحث نهجالبلاغه که در سایت هست، کار را دنبال کنید. و یا اگر ذوق جنابعالی در طلب آن نوع مباحث فلسفی و عرفانی است، خوب است ابتدا با «بدایۀ الحکمه» کار را شروع فرمایید و سپس سراغ «منازل» و «فصوص» بروید. موفق باشید
با سلام: استاد موضوعی رو بین جوانان پسر(اعم از خودم) میبینم و خواستم با شما در ارتباط بگذارم. این موضوع عبارت است از نیاز عاطفی! پسرها وقتی به ۱۹_۲۰ سال می رسند این حس را از اعماق وجود درک میکنند که آقا من الان به یک همدم، همراز و به یک معدن محبت و عاطفه نیاز دارم. نیازی است خدادادی که مقدمه ازدواج هم هست. جامعه غیر اسلامی به گونه ای است که با طرح مسئله دوست دختر/دوست پسر این مشکل را تا حد زیادی حل کرده با توجه به اینکه حالا یکسری مشکلات پدید می آورد. اما این نیاز عاطفی واقعا زمین گیر کننده است. انگار با هیچ نماز و دعایی نباید برطرف شود و درستش هم این است و گرنه پیامبر و ائمه علیهم السلام نباید ازدواج می کردند؛ بالاخره ازدواج که فقط گسترش نسل نیست! عاطفه هست، عشق هست و... با توجه به وضع جامعه، تا ۲۴،۲۵ سالگی ازدواجی مقدور نیست؛ تعداد معدودی هستند که زیر این سن ازدواج می کنند. بنده اکثریت جامعه را در حداقل حالت در نظر گرفتم. یک پسر ۱۹_۲۰ ساله، ۴ الی ۵ سال در حسرت است. مخصوصا اگر مذهبی باشد که دیگر وضعش بدتر! چون پسر مذهبی رابطه چندانی با دختر ها ندارد مگر در حد سلام علیک! و مشاهده اینکه دختر پسر ها باهم اند و دل و قلوه میگیرند یکم قلب پسرای مذهبی مثل خود بنده رو به درد میاره. بنده که پیامبر یا امام نیستم دانشگاه میروم، تا جایی که بتوانم نگاهم را کنترل میکنم ولی نیمچه نگاهی کافی است تا افکارم ویران شود. خلاصه که موضوع سختی شده و رفقای بنده نیز همین مشکل را دارند حالا افرادی که غیر مذهبی اند کارشان جور تر است ولی برای مذهبی ها هیچ پناهی نیست سر که بر بالین میگذارم میخواستم کسی بود که فقط با او انس میگرفتم و فقط او را می نگریستم (به دور از فضای نکبت بار صرفا جنسی!) ولی چه می شود کرد؟! دوستی و مکالمه غیر ضروری با نامحرم از بر حرام است و خب، باشد! به نظر اسلام احترام میگذاریم ولی باور کنید این احترام حقیقی نیست از روی اکراه است بگذارید توضیح بدهم: نمیشود به چهره نامحرم نگریست، باشد بیشتر از ۵ کلمه ضروری مشکل ایجاد میکند، باشد هر کلمه شوخی با نامحرم معادل هزار سال جهنم، باشد اینها باعث میشود کلا از دید دختران، ما پسران مذهبی آدمهای منفوری باشیم با اینکه نهایت ادب و احترام را در حق آنها بجا می آوریم و هیچ بدخلقی ای نیست. حالا واقعا تکلیف چیست؟ من هر روز بعد از دانشگاه حساب میکنم که چند سال به جهنم هایم اضافه شده است. شاید فکر کنید شوخی میکنم ولی واقعا برایمان مهم است که چطور رفتار کنیم که نه سیخ بسوزد نه کباب. اگر منبعی هم برای مطالعه دارید خواهشمندم معرفی کنید. ممنون و سپاس باب وقتی که میگذارید. تشکر🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه عدهای در بهوجودآمدن شرایطِ پیشآمده که موجب سختی زندگی و سختی ازدواج جوانان شده، گنهکاراند حرفی نیست و مسلّماً اینان از زندگی خود بهرهای نمیبرند. ولی از طرف دیگر شما نیز مطمئن باشید اگر در مسیر رعایت دستورات الهی قرار بگیرید، گشایش لازم فراهم خواهد شد. قرآن به ما مسلمانان دستور داده است «وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ ۚ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» و البته باید مردان بیزن و زنان بیشوهر و کنیزان و بندگان شایسته خود را به نکاح یکدیگر درآورید، اگر آن مردان و زنان فقیرند خدا به لطف و فضل خود آنان را بینیاز و مستغنی خواهد فرمود و خدا رحمتش وسیع و نامتناهی و (به احوال بندگان) آگاه است. 
آری! اگر ما در مقابل فاجعهای بزرگ قرار گرفتهایم و حقیقتاً جوانانِ پاکدامن ما در زحمت هستند؛ در مقابل این فاجعه، خداوند مدد میکند تا روحهای بزرگی به میان آید برای عفافی بزرگ که آن، عفافِ آخرالزمانی است به همان معنایی که جضرت ربّ العالمین برای چنین جوانان پاکدامنی امید فضل واسعی را دادند و فرمودند: «يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ».  موفق باشید        
سلام علیکم خسته نباشید: باز انقلاب اسلامی و حرکتی در افق اصالت وجود این جمله بالا روح عکس هایی هست که امروز یازده اسفند دیدیم که آن پیرمرد روستایی در برف پای صندوق رای آمد و روح تمام رای هایی که داده شده به خصوص مردم روستایی و جانبازان. واقعا خیلی ساده اندیشی هست که بعضی ها فکر میکنند انتخابات در جمهوری اسلامی هم مثل انتخابات در بقیه کشورها است. نمیدانند افق هر چه گشودهتر فردایی شکوفاتر و حضوری بس والا.
 صوفی بیا که آینه صافیست جام را /  تا بنگری صفای میّ لعلفام را 
راز درون پرده ز رندان مست پرس / کاین حال نیست زاهد عالیمقام را
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً انقلاب اسلامی و حضور در مراحل مختلف آن، حکایتِ حضور فطرتهای توحیدی میباشد و تجربه توحید در مراحل مختلف این انقلاب. احساس بنده در دیروز یعنی در ۱۱ اسفندماه ۱۴۰۲ آن بود که تمام فرشتگان و از آن مهمتر «روحْ» نازل شده بودند تا جانِ رأیدهندگان را منوّر به تجربهای نورانی بگردانند برای «مطلع الفجری» که در پیش است. در این شرایط چه کسی مقصر است وقتی عدهای با عدم حضور در این میدان، آینده خود را سیاه میکنند و از فردای انتخابات با خود، هزاران مسئله خواهند داشت؟ زیرا خواسته یا ناخواسته در میدانی که مقابله حق بود در مقابل باطل، حاضر نشدند و در جمع صالحین قرار نگرفتند. راستی را ! اگر ما در امروز که روزِ «فردایِ انتخابات است» دیروز را با آنهمه صفا و از آن مهمتر با یگانگی با روحِ نایب الإمام تجربه نکرده بودیم، چه اندازه امروزمان سرد و بیروح بود!! موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت شما اسناد محترم: استاد در کتاب «فرزندم این گونه باید بود» فرمودید شما در زندگیتان یک نفحه هایی به قلبتان میرسد خودتان را درمعرض این نفحات قرار دهید. استاد از کجا نفحات رو بشناسیم؟ چطور قلبمان را در مقابلش قرار دهیم؟ لطفا آموزش بدید. اجرتون با خانم فاطمه زهرا
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روايت داريم كه پيامبرخدا (صلّياللهعليهوآلهوسلّم) فرمودند: «اِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي اَيّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحاتٍ اَلا فَتَعَرَّضوا لَها»؛  يعني در روزگار و گاه وبيگاه در زندگيتان نفحات و نسيمهاي معنوي برجانتان ميوزد، آگاه باشيد كه خود را در معرض آنها قرار دهيد. حال چگونه خودمان را در معرض نفحات ماههای مقدس مانند ماه رجب و شعبان و رمضان قرار دهيم تا آن بصيرت و همّت و شور بندگي را پيدا كنيم؟ مسلّم همين دستورات ماه شعبان را با اطمينان عمل كردن، مساوي است با در معرض نفحات و نسيمهاي آن ماه قرار گرفتن.  به گفتة مولوي: 
گفت پيغمبر (ص) كه نَفْحَتْهاي حق          انـدر اين ايّـام ميآرد سبق
گوش و هوش داريد اين اوقات را           در رباييد اين چنين نفحات را
                       نفـحهاي آمــد شمـا را ديـد و رفت
                    هركه راميخواست جان بخشيد و رفت
مهم آن است که به استقبال این ماههای مقدس برویم تا در خودمان احساس آمادگی بیشتری برای بندگی خدا و رعایت دستورات شرع مقدس را بیابیم. موفق باشید
 
سلام آقا: من گله دارم از خودم، از زندگیم، از وضعیتی که دارم و از اوقاتی که در فضای آموزش و پرورشی ام. من فکر می کنم مسخره ی زمین و آسمون شدم یه نفر نیست به من بگه برا چی چی من باید وقتم رو تلف کنم. آموزش و پرورش خیلی غلط کرد که خودش رو مسئول من دونست، خیلی بی جا کرد فکر کرد باید برا من کاری کنه. ناراضی هستم و هیچ کس هم جواب گو نیست که چرا باید این شکلی وقت کشی کرد. این شکلی که میگم از جنس غر نیست و باید معلوم بشه آخه. حالا میگیم به هرکی هم میگیم میگه خب من چیکار کنم. این که نشد که ما این گونه باشیم و بگیم خب چیکار کنیم. حالا میگیم که باید از خود شروع کرد، به قرآن قسم که دل میخواد، حال میخواهد ، یار میخواهد، نسیم سنبلستان میخواهد ، فرصت میخواهد. همون چیزی که باید ایجاد بشه و من هم نمیدونم کار چه کسی هست، به گمانم باز هم خودم. چرا کسی اینو نمی فهمه که اگه کشور مشکلی هم داشته باشه همین سال های جووناشه که داره به فنا میره با تخیل مدرک. چرا یکم نمیتونیم مثل کشورهای جهان اولی باشیم البته مثل هم نه باید باشیم. باز با هر کس این حرف رو میزنیم میگه پسرم، عزیزم، تو باید از خودت شروع کنی. ولی آخه این پا هام که رو هوا هست و این مسخره بازی بی مزه و زشت، اوقاتی که در مدرسه میگذرونم رو چیکار کنم. مثالی برای شما عرض کنم اون هفته ما یک روز سه زنگ مون با یک دبیر بود که اون هر مشکلی داشت نیامده بود من هم همه ی این سه زنگ رو بی کار بودم، مدرسه همین طورش هم غیر قابل تحمل هست در وقت هایی هم که دبیر بالا سرمون هست؛ حالا شما فکر کنین معلم هم نباشه. چرا کشور مسئله اصلیش نشده وضعیت جوونا و محصل ها. ما را میفرستن مدرسه برای این که ور دل مامانامون نباشیم، فقط با همین عقل کور و بسته. من آرزوم هستش که یک روز برم آلمان یا انگلیس و فرانسه و همه ی اون کشورهایی که مدرن هستن ببینم وضعیت یه جوونی که میخواد توانمند باشه، چجوره؟ نمیخوام بگم اونا عالین ولی یه سوال هستش که آیا اونا درس خوندن براشون چه معنی میتونه داشته باشه، در همه ی اقشار جامعه، چجور؟ من که نمیتونم دل خودم رو خوش کنم که جامعه ی ما اسلامی هست و تو مطمئن باش که جات تو بهشته، نمیشه که بگم در انقلاب امام هستم و چه تعالی روحی پیدا میکنم، به به. تموم شد کارم. تموم شاخه های وجودم یخ زد رفت. کسی هست یکم منطقی صحبت کنه تا ما هم بفهمیم. من فقط میخوام بفهمم، درصد بالایی هم داره که اگه حتی جای دیگه هم برم نتونم کاری کنم ولی حداقلش اینه که بفهمم و با کور دلی نرم جلو. من نمیگم اسرائیل بشیم که همه چیش خوبه، اسرائیل یعنی فرانسه، آمریکا، انگلیس و آلمان. خود این کشورها هم دیگه فناوری، علم و توسعه براشون مسئله ای نیست، البته پیگیرش هستن بیشتر از همه ی ما ها، ولی کارشون یه چیز دیگه شده. اگه انقلابی میشه در طول تاریخ چیزی نیست جز همان صدایی محمّد وار که آن را بر پا میسازد. حالا بعضی وقت ها فکر میکنم جایی خبری هست و همین میشه که ما را جدا میکنه از مسیر اصلی مون. مگه تموم عمر چند تا بهاره، باقی مونده جز مختصری نیست، این جور که گواهی میده قلبم، این شام سیاَه را سحری نیست، ببین چند تا بهار رفته و از تو خبری نیست، ببین چه کرده غم با دل من و از اثری نیست. خلاصه مطلب اینه که من هیچی نیمیدونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: متفکر واقعی کسی است که تنگناهای تاریخی خود را تجربه کرده باشد و با خودآگاهی نسبت به آنها به افقی دیگر نظر کند و اینجاست که میتوانید با توجه به این مشکلات که در نظام آموزشی ما هست و البته مسئولان باید برای آن فکری بکنند، و تا حدّی هم دارند کارهایی هرچند کُند انجام میدهند؛ میتوان آوینی و حسن باقری شد به همان صورتی که خود را ذیل حضور تاریخی احساس کرد که با انقلاب اسلامی پیش آمده. و در همین راستا نکاتی در جواب سؤال شماره 36906 عرض شد. موفق باشید
سلام استاد عزیز: اول از همه معذرت میخوام وقت گرانبهاتون رو میگیرم شاید ماه هاست میخواستم بهتون پیام بدم ولی دلم نمیومد وقتتون رو بگیرم. استاد جان من اهل اردبیلم، استاد من کشش زیادی به سیروسلوک دارم ولی همیشه پام میلغزه و دچار گناه میشم اگر ارزش هر فرد به اندازه آرزوهاشه پس دارم ارزشی که خدا بهم داده نابود میکنم حس میکنم استعدادی که خدا بهم داده دارم پایمال میکنم. استاد عزیز میشه یه نگاه به احوال من بندازین ببینین اصلا استعداد رهروی تو این مسیرو دارم؟ تو این ماه رجب تا رمضان میتونم یه کاری کنم نزدیک خدا بشم؟ و... دوستتون دارم و خدا رو شکر میکنم بخاطر نعمت وجود شما.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! همانطور که عرض شد ماه رجب، ماه فرصتها است https://eitaa.com/matalebevijeh/15738 تازه نباید با کوچکترین لغزشها ناامید شد. موفق باشید
سلام استاد! در خصوص روزی فراوان که خداوند عنایت میفرماید و روزی که انسان بایست خودش بدست آورد دچار عدم تفکیک شده ام! مثلا هرموقع به توانایی های خود نگاه میکنم در میابم که توان کسب دارم اما موانع این زیادت، عموما مسائل فقهی و اعتقادی و حلال و حرام است، از طرفی تا قبل از آشنایی با اینچنین مسائل اعتقادی با خانواده ایی وصلت نموده ام که خانواده دور اطرافیان همگی زندگی های مادی خوبی دارند، و فرق زندگی که من برای خانمم و بچه هام ساخته ام با ايشان زیاد است، و علیرغم رضایت خودم گمان میکنم ایشون (خانمم) اذیت میشود هرچند که مناعت طبع دارد و به بیان نمیآورد ولی من متوجه این عدم رضایت او میشوم و من هم به طبع اذیت میشوم! حس میکنم در این یک نقطه از زندگی ام سخت نفوذ پذیر افکار مقایسه ایی و شاید شیطانی ام! استاد عزیز بنظر حضرتعالی چرا من دچار این عدم رضایت ام، گیر کارم را نمیتوانم پیدا کنم! والا در تنهایی خودم و در مورد خودم، مصداق بیت «خُنُک آن کس که چو ماشد / همه تسلیم و رضا شد» است، من در خصوص رابطه با خانمم عرض کردم مطالب فوق را!!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ای کاش همه ما برایمان پیش میآمد تا این نکته مهم را در زندگی خود روشن کنیم که پرودگار ما نسبت به آنچه ما را حقیقت کفایت می کند؛ رها نخواهد کرد. و بقیه امور، اموری است که توهّمات برای ما آنها را جدّی میکند تا ما را در بستری که خداوند برایمان تقدیر کرده، خارج کند و زیباییِ حقیقیِ زندگی را از ما بگیرند. آیا این نکته و قصه را، شوربختانه در زندگیِ مردم ملاحظه نمیکنیم؟ در کتاب «جایگاه رزق در هستی» تلاش شده تا این امر تبیین شود. آری! ما باید بین طلب رزق که یک نوع هویتبخشی به خودمان است؛ و حرص که بیشترداشتن دنیا است و جوابگویی به توهّمات میباشد، تفکیک کنیم. موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز: روز بخیر. سوالی داشتم در مورد حال عبادت. مدتی مشکل بزرگی داشتم با شوق و حلاوت زیادی عبادت میکردم، اهل مستحبات و نماز شب بودم و احوال بسیار خوشی داشتم. اکنون اما نفس من گویا فراری شده از عبادت نماز واجب خود را سر وقت میخوانم، اما نمیتوانم بنشینم روی سجاده و ادعیه و اذکار بخوانم بسیار از این فرار ناراحتم چه کنم که حال عبادت به من برگردد؟ اصلا علت این فرار چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا در این موارد، روح انسان به دنبال عمقبخشیدن به عبادات است از طریق تعمق در معارف الهی. به نظر میآید خوب است در مباحث معرفت نفس و توحیدی که مولایمان در نهج البلاغه مطرح کردهاند، ورود شود. موفق باشید
با سلام: آری جوانان غزه بحق تروریسم اند با توجه به معانی ترور که واژه فرانسوی است «نامگذاری ترور برگرفته از واژهٔ فرانسوی Terreur به معنای دهشت و دهشت افکنی» بر دل کسانی که ترور مصطلح در فارسی به معنای قتل سیاسی را در جهان بوجود آورده اند، شده است آری بقول حضرت آقا ما دست و بازوی چنین دهشت اندازان بر دل قاتلان کت و شلوار و کراوات پوش و ادکلن زن های متعفن را میبوسیم!🚩 از ابعاد حیرت انگیز این واقعه بی مثال تاریخی هرچه بگوییم کم است مصداق «کوتاه کن این گفت و شنفت جناب حافظ است چراکه ساقی ساقیان می میدهد به این واسطه بدون هیچ گفتن و شنیدنی» اما ابعاد وحیانی این مساله را میخواهیم از نام گذاری وحیانی آن پیش ببرم. «طوفان الأقصي» طوفانی که از ریشه لغوی طوف است و طواف و الأقصيی که از ریشه لغوی اقص است دور و بسی دور. آری دل این جوانان، عرش رحمانی گشته است که در حال طواف به دُوْر افق های دوردست است، به افق هایی که هیچ طواف کنندگان غیر معصومی چنین سلحشورانه بدان نیازیدند! افق هایی که چون تلنگرهای پتک وار بر سر انسانیت خفته در باطن هر انسان میکوبد! و خواب از سر میپراند و میپروراند آنچه تاکنون فرصت رویش نیافته است! حال دل این جوانان عرش رحمان است، برای طواف کردن تمام بشریت، هرچند این طواف در دورترین افق هاست (یعنی غزه سرفراز) اما طالبان حج را میطلبد! بیاد میآورم نامه حضرت آقا به جوانان آمریکا را که فرموده بود «من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده میانگارم، بلکه به این سبب که آیندهی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقتجویی را در قلبهای شما زندهتر و هوشیارتر مییابم» و اکنون این هوشیاری که حضرت عشق میدید به تلنگر جوانان غزه به ظهور آمده است، آری مبارک باد بر انسان این طواف دور دست ها و مبارک باد بر جوانان غزه این طواف که به دور از دسترس است برای غیر خودشان کعبه آمالی که از دست هرانسانی دور است جز خودشان بطوریکه خود کعبه دیگر انسانها شده اند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از نوع ورود جنابعالی به وجد آمدم. از آن جهت که قصه حضوری است که نباید از آن غفلت شود و این مائیم و راهی که هزاران منزل را یکجا در مقابل ما گشوده است. قصه ما قصه آنی نباشد که به دنبال شتر بود تا به زیارت کعبه رود و هنوز به دنبال شتر میگشت و آن دیگری به کعبه رسید و در حال طواف. گویا جوانان غزه نشان دادند تا طواف کعبه، راهی نیست وقتی با امید به رحمت الهی و شناخت دشمن قدم در راه گذاریم و معطل کسی نباشیم، حتی معطل دیگر جبهههای مقاومت. و حال آن دیگر جبههها هستند که باید تکلیف خود را معلوم کنند. با توجه به این امر و با نظر به تاریخی که با طوفان الاقصی گشوده شد این مائیم و این نحوه حضوری که به تعبیر رهبر معظم انقلاب باید آتش به اختیار عمل کرد. جوانان غزه معنی آتش به اختیار را نشان دادند. موفق باشید
سلام و ادب: متنی نوشته بودم میخواستم با جنابعالی در میان بگذارم تشکر.
به نام خدای مظلومان، مظلوم واژه ی عجیبی است؟ به چه کسانی میگویند مظلوم؟ شاید تا به حال گروه ها، ملت ها و قشرهای مختلفی از مردم دنیا را مظلوم دانسته ایم. مردم یمن، مردم سوریه، مردم فلسطین و ... ولی آیا واقعا اینها مظلوم اند؟ پرسش مهم این است که مظلومیت را در چه میبینیم؟ در خانه نداشتن؟! در آسایش نداشتن؟! در هزار زیور و زینت نداشتن؟! حال ما با داشتن اینها چه کردیه ایم؟ گاهی فکر میکنم که واژه ی مظلوم بیش تر در حق ما صادق است. مظلومیت در نبودن بودن یا نبودن مسئله این است!!! کمی فکر کنیم ببین کجاییم؟ اصلا چه حضوری داریم؟ خودم هم نمیفهمم چه میگویم ولی بی وجودی چیزی غیر از این است که ما دچارش شده ایم؟ حال با نگاه به این مردم سراسر ایمان میتوان بودن را تعریف کرد. براستی چه گذشته است بر این مردم که اینچنین صبر و مقاومتی نه تنها موجب خستگی نمیشود بلکه دعوتیست به آینده ای روشن از جنس انسانیت. تازه میتوان مادر بودن را دید و پدر بودن را فهمید. انگار سخن گفتن از نسبت ها سخن گفتن از غزه ی عزیز است. نسبتی دوباره با خود. پیدا شدن معنای انسان حقیقتا بودن یا نبودن مسئله این است. {هر چه ایم آلوده ایم، آلوده ایم ای مرد آه میفهمی چه میگویم ما به هست آلوده ایم!!} «اخوان ثالث» براستی چرا کودک فلسطینی از این مصیبت سخت خدا را شکر میکند؟ «اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم» کربلای دیگری را شاهد هستیم. این حسین است که سر سلسله ی عشاق و همراهان را هدایت میکند به سوی حق حقیقتی از جنس پیکار. حال میفهمم که راز غربت، قربت است. به قول شهید آوینی: «راز قربت را، یاران، در قربانگاه بر سرهای بریده فاش میكنند و میان ما و حسین همین خون فاصله است.» حال مظلوم کیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! فرق است بین آنکه خود را به دست خود، گرفتار انواع روزمرّهگیها کرده و بدون نظر به هیچ آینده بزرگی، خود را تهی نموده؛ با آن کس که متوجه توحید است، به عنوان حقیقتی گشوده که در هر حالی در مقابل ما با وسعت رحمانیاش گشوده است، چه در سختیها و چه در راحتیها. اینجا است که حتی انسان حیران است که «لطف او خوشتر بود یا قهر او». و این امری بود که ما پس از دفاع مقدس مدتها باید منتظر آن بودیم تا معلوم شود ایمان به معنای توحید حضرت حق در صحنه، چه اندازه کارساز است. و اینجا است که آن کودک فلسطینی نشان میدهد چه اندازه در ایمان خود زندگی را فراسوی سختی و آسانی درک کرده است، آنهم به عالیترین شکل. گویا بنا بر آن است که از طریق تقابل حق و باطلی که در غزه به ظهور آمده، ما تکلیف خود را با خودمان در نسبت با حق و یا باطل روشن کنیم. موفق باشید
