باسمه تعالی زیارتتان قبول از بهترین سفر امیدواران پارسای جهان یعنی اربعین براستی معنای آخرین نامه حضرت اباعبدالله علیه السلام است که به فرزندشان نوشتند: بسم الله الرحمن الرحیم گویا دنیا هرگز نبوده و آخرت پیوسته بوده است والسلام . و اما دِل ! که برای این مردم ناشناخته بی ارزش است ولی انساهای آخرین تنها با دل میتوانند زندگی کنند ، دلی که زندگی را غالبِ بر تمام مُردگی ها میبیند از این رو همه جا خانه ی عشق است و در آغوش خداوند نیستیِ مستانه را که از شدت هستیست مامن حیات میدانند . آیا در دنیای اَنانیت خوب و بدش فرقی می کند؟! بنظر ناقص بنده هر نوع آدم غیرِ در حضورِ هستی ، به خودش دروغ میگوید و باید با او باید روراست بود و واقعیتش را آشکار کرد که این مسئله کار خداست انشاءالله. بنده تاب و توانِ خودرا به عنوان جهش بشری برای حاضر شدن در نزد استعداد ها و زندگی در جهانِ پیامبر خدا را از دست داده ام ، تنها به عنوان یک بشر سخن گفتم زیرا میدانم محیاست . به امید آنکه حضرت امام حسن علیه السلام جهان را زنده و پاینده به ما هدیه کنند ، هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق .
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همین طور است که آنچه هست و ما همواره در آن حاضریم «حضور اکنون بیکرانه جاودانه» ما میباشد و این تنها در نسبت با هستیِ اصیل بیکرانه که همان هستیبخش یعنی توحید است، به ظهور میآید وگرنه فریب است و فریب. موفق باشید
با سلام و احترام: در مثنوی معنوی بیتی است با این عبارت ( آه سوزانش سوی گردون شدی در دل صدر جهان مهر آمدی) ذیل این بیت آمده، رابطه عاشق و معشوق دو طرفه هست، و با این بیت شرح داده شده: «عوشقان هرچند مشتاق جمال دلبرند دلبران بر عاشقان از عاشقان عاشق ترند» میخواستم بدانم، این نکته در ارتباط با عشقهای مجازی هم صدق میکند؟ چه بسا در طول عمر یک فرد در برهه های مختلف، عشقهای مجازی مختلفی صورت بگیرد یا اینکه، فردی از عشق کسی دست کشیده و به عشق فرد جدیدی رسیده باشد ولی معشوق قبلی همچنان عاشق است. این رابطه دو طرفه در عشقهای مجازی یه چه صورت تفسسر میشود؟ با تشکر از فرصتی که در اختیار بنده قرار میدهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً در عشقهای مجازی، توهّم در میان است و به همین جهت چنین قواعدی در آنجاها جاری نیست. موفق باشید
سلام علیکم: تسلیت می گم ایام اربعین حسینی را، جسارتا حجاب عرفی در تهران با اصفهان متفاوت است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید همینطور باشد ولی در هر صورت، مرز آن را برای متدینین، شریعت الهی و برای غیر متدینین قانون تعیین میکند. موفق باشید
سلام و درود خدا خدمت استاد بزرگوار: سوالی که داشتم از خدمتتون این هست که دختر نوجوانی هستند که متاسفانه اهل نماز و... نیستند اما خودشان بیان می کنند که اگر دلیل خواندن نماز و حجاب و.... را بدانند انجام می دهند. به شدت از مطالعه گریزانند اما با سخنرانی مشکل ندارند. میخواستم بپرسم در سیر مطالعاتی شما اولین سخنرانی ده نکته در معرفت نفس هست به نظر جنابعالی برای شروع این مبحث مناسب هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید همان مباحث معرفت نفسی اعم از «ده نکته در معرفت نفس» و یا کتاب «آشتی با خدا» و سپس کتاب «چه نیازی به نبی؟» مؤثر باشد. موفق باشید
با سلام: لطفاً اگر ممکن است «لا به شرط مقسمی» را توضیحی ساده بدهید. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ورود به این نوع مباحث که نیاز به کلاس و درس و مدرسه دارد از عهده این سایت و وقتی که ما داریم، خارج است. موفق باشید
سلام محضر استاد: اگر شهید نشویم ولی زینب گونه در کنار امام حسین باشیم آیا مشمول آیه «و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله....» میشویم یا خیر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! شهادت یک نوع حضور است برای تأثیر بیشتر. مهم آن است که حضوری هرچه بیشتر و مؤثرتربودن را در این نظامِ حسینی در پیش گیریم. موفق باشید
به نام خدا سلام و ادب: بنده متوجه هستم انسان ها مختار هستند و راه هدایت و ضلالت در مقابل آن ها مشخص است که یا شکرگذارند و یا کافر، یا راه هدایت را انتخاب می کنند یا راه ضلالت را، اما سوال بنده این است چرا یک فرد راه هدایت را انتخاب می کند و یکی راه ضلالت را؟ مگر نه اینکه معیار برتری افراد همین انتخاب هاست، پس باید علت این انتخاب ها درباره همه ی انسان ها در نسبت یکسانی باشد تا عدالت جاری شود، یعنی اگر بر فرض همه ی انسان ها شرایط کاملا یکسان در مقابل گناه از هر لحاظ را تجربه کنند، نسبت همه آن ها به گناه یکسان خواهد بود، همه به یک اندازه وسوسه خواهند شد و همه به یک اندازه به آن محبت یا تنفر خواهند داشت، در این صورت اگر انتخاب ها متفاوت باشد، معیار عادلی برای برتری خواهد بود، چون انتخاب آنها به عوامل بیرونی مربوط نبوده و عوامل بیرونی همگی یکسان بوده اند بلکه به عاملی درون خود انسان باز می گردد، حال باید بپرسیم این علت اصلی تفاوت انتخاب ها چیست؟ اگر در قیامت در مقابل فرد گنهکار فردی را بیاورند که در شرایط او بوده و گناه نکرده، این سوال هست که چرا اولی گناه کرده و دومی گناه نکرده؟ علت گناهِ گروه گنهکار چیست؟ آیا محبت به گناه است؟ آیا ضعف در مقابل وسوسه ی گناه است؟ آیا سوء اراده است؟ و.... حال، علت همه این ها چیست؟ آیا خانواده است؟ آیا محیط است؟ آیا وراثت است ؟ آیا فضل و عدم فضل خداست؟ و یا امر دیگر است؟ آن علت اصلی چیست؟ این امر که علت گناه یا عدم گناه است، آیا اختیاری است یا غیر اختیاری؟ اگر غیراختیاری است که قطعا ملاک امتیاز بخشی به انسان ها نخواهد بود و اگر اختیاری است، دقیقا آن چیست؟ آیا از جانب خداست؟ که اگر از جانب خداست پس بازهم اختیاری نیست و اگر کاملا اختیاری و غیر موهبتی است، مگر بنده از خود چیزی دارد که نسبت متفاوتی با خدا را ایجاد کند و علت انتخاب او شود...؟ و اگر با توجه به عدالت الهی آن علت اصلی، برخاسته از خود انسان و جدای از خدا و عوامل بیرونی دیگر باشد، واقعا آن علت چیست؟ آن علتی که بنده می تواند بدون کمک خداوند ایجاد کند و همان، ملاک برتری یا عدم برتری او شود چیست؟ آن علت چیست که مرا گنهکار یا زاهد می کند؟ آن علت چیست که منِ انسان با آگاهی بیشتر نسبت به آن دقت کرده و مراقب باشم مرا به ورطه ی نابودی نکشاند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان ذاتاً مختار است و این حالت را هرکس در خود احساس میکند و علت انتخابهای متفاوت انسانها به جهت نسبتی است که هر کس با خودش برقرار کرده و تعریفی که از خودش متصور است و پیامبران خدا آمدند تا او را که موجود مختاری است، متذکر شوند در انتخابهای خود متوجه ابعاد متعالیاش باشد و به همین جهت قرآن میفرماید: «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا». موفق باشید
سلام: ۱. جایگاه قیامت کبری در مراتب هستی چیست؟ ایا همان عالم عقل است؟ در اینصورت جسمانی بودن معاد با تجرد عالم عقل منافات ندارد؟ ۲. آیا ارتباطی بین عالم خیال متصل با خیال منفصل و همچنین مرتبه عقل در انسان با مرتبه عقل در هستی وجود دارد؟ ۳. آیا همانطور که در حال حیات، با ریاضت یا در خواب می توان خیال منفصل را درک کرد می توان عالم عقول را نیز در مراتب هستی درک کرد؟ چگونه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در قیامت کبری به عنوان اصیلترین حضور باز انسان است که با همه ابعاد وجودیاش در صحنه است و لذا با قلب خود حقایق را میچشد و با عقل خود میفهمد و با خیال خود، با صورتِ حقایق مأنوس میشود. ۲. همینطور است. ۳. بستگی به درجه وجودی و حضوری خود انسان دارد. عموماً اهل سلوک هماکنون در عالم خیال منفصل حاضرند. موفق باشید
سلام: به نظر شما چنین فردی چه جایگاه معنوی دارد: سعی جدی درنماز اول وقت، اهل نماز شب (در صورت خواب رفتن حتما قضا انجام می شود) سعی در عدم انجام گناه (در صورت ارتکاب توبه و پشیمانی) آرزوی آشنایی با قرآن و تفسیر علامه، و دیگر کتب دینی، که کمتر فرصت مطالعه پیدا می کند، لذا نگرانی روزمرگی و مغبونی و عدم رشد معنوی دارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتواند برنامهای جهت رشد معارف و تدبّر در قرآن به خود بدهد، از برهوتی که در پیش است؛ إن شاءالله به خوبی عبور میکند. موفق باشید
سلام علیکم: وقتی گفته می شود حکمت متعالیه، این حکمت موضوعش که محور و کانون همه مباحث است باید متعالی باشد و موضوع حکمت متعالیه که وجود است باید از وجودی که مشاء و اشراق می گوید متفاوت باشد این وجودی است که مساوق وحدت است و با تعالی از مرحله فلسفه عبور کرد و عدل مرتبه عرفان شده است آیا این ادعا درست است؟ دوم مرحوم صدرالمتالهین (ره) با مطرح کردن اصالت وجود مخاطب را از ذهنیات به حقایق خارجی متوجه کرده است حال چطور می توان در مقام انتقال علوم از ذهنیات خلاص شد و با حقایق خارجی علوم را فهمید و دوباره در دام ذهنیات نیفتاد و دیگر سراغ ماهیات نرفت؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. جناب صدرا با طرح اصالت وجود از فلسفه عبور نکردند بلکه با چنین نگاهی حتی عرفان با شخصیتی عقلانی به میدان آمد. ۲. وقتی نظر به «وجود» باشد و به تشکیکیبودنِ آن، بر هرچه مینگری آن را در حیطه وجود مییابی. موفق باشید
سلام علیکم: کسی که بخواهد خودش فلسفه ملاصدرا را بفهمد ودرجانش بنشیند باید چکار کند؟ فک نکنم با مدرک گرفتن در حوزه و دانشگاه بتوان در این حوزه حرکتی کرد! اصلا راه فهمیدن ملاصدرا چیست؟ لطفا سیر علمی و راههای دیگر والبته راه میانبر را بفرمائید. التماس دعا از شما استاد بزرگوار
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألهین با کتابهای مهم و ارزشمند خود بخصوص «اسفار اربعه» اندیشه نورانی خود را به میان آوردهاند و باید به کمک اساتید مربوطه به آن کتابها رجوع کرد. به عنوان مقدمه میتوانید از کتاب «از برهان تا عرفان» که روی سایت هست همراه با شرح صوتی آن شروع فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم: بنده طلبه درس خارج هستم که در زمینه ترجمه نیز فعالیت دارم. بحمدلله فرصتی برایم پیش آمده و دوست داشتم در زمینه ترجمه آثار استاد به زبان انگلیسی کاری انجام دهم. می خواستم ببینم آیا مطالب سایت و کانال و غیره به زبان انگلیسی هم ارایه می شود یا خیر؟ و سوال دوم هم اینکه آیا آثار استاد مثل آشتی با خدا و غیره تاکنون به زبان انگلیسی ترجمه شده است. بنده قبلا کتابی را ترجمه کرده ام و در سایت اینترنت آرشیو نشر داده ام. در صورتی که لب المیزان موافق باشد بنده در خدمتم و برای اینکار هیچ هزینه ای هم نمی خواهم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ترجمه کتاب «آشتی با خدا» در دست اقدام است. نظر جنابعالی به دست اندرکاران مربوطه ارسال میشود تا اعلان نظر فرمایند. موفق باشید
سلام وعرض خدمت استاد گرامی: استاد پسری ۱۴ ساله دارم که در خانواده نسبتا مذهبی بزرگ شده. بلاخره اهل نماز وهئیت و مسجد هست و کلیات اخلاقیش خوبه الان که به ظاهر ما میبینیم گرایشات مذهبی و اخلاقی خوبی داره و علاقه مند به پایه های دینی، از اونجا که استاد بالاخره در دنیای الان و شرایط الان داریم زندگی میکنیم میل به این هم داره که مثلا در جشن تولد های دوستانش هم شرکت کنه و یا با دوستانش بیرون و تفریح بره ولی خوب پدرشون خیلی موافق نیستند و هدفشون اینه که پسرمون رو انسان بزرگی پرورش بدن، من با ایشون موافقم ولی خوب دنیای بچه های الان با ما فرق میکنه، بچه های الان با اینکه میدونن تولد فرهنگ غربه و ریشه دینی ندارد این مکان ودورهمی رو دوست دارند من هم اصلا دوست ندارم پسرم یواشکی دور از چشم پدر کارهایی انجام بده دلم میخواد با پدرش بیش از این رفیق باشه و پنهان کاری نباشه .گاها میگه مامان به بابا چیزی نگو ولی من این رفتارو دوست ندارم وقتی هم به همسرم میگم مخالفت میکنن واقعا به نظرم زشته یه پسر در سن بلوغ مثلا به خاطر فلان رفتار پدر گریه کنه و دلخوری بشه. پسر من با پدرش خیلی رفیقه با هم باشگاه و هئیت و مسجد و مکانهای مذهبی و تفریح خانوادگی میرود ولی خوب گاها نوجوانها این دورهمی تولد دوستانه رو هم دوست دارند. بلاخره نمیشه به دوستانش بگم تولد نگیرید ودعوتش نکنید. لطفا میشه راهنمایی کنید من باید چه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید در عین آگاهی دادن به نوجوانان نسبت به حضورشان در چنین جوامعی که بعضاً روح غربی در آن حاضر است؛ نمیتوان چندان مانع احساسات آنها و حضور در چنین اجتماعاتی شد. باید به آنها آگاهی داد تا خودشان با حضور در چنین اجتماعاتی آنچه برایشان گفته شده است را تصدیق کنند و یا لااقل به فکر فرو روند تا به مرور برایشان روشن شود. موفق باشید
سالیان سال حسرت یک زندگی سلامت در اجتماع یا حتی در انزوا را داشتم که هیچ وقت تمام امکانات دنیا را هم گرد می آوردم نمیشد. من همت زندگی ابدی، بی تضاد و بیدار و آگاه را داشتم اما متخصصین دنیا و حتی خانواده ام که خیر خواه ترین مردمند مرا به نهایت واقعیتی ارجاع میدادند که از نظرشان بهترین حالت دست یابی آدمی به موفقیت بود و آن «واقعیتِ اجتماع» است. واقعیتی که حتی توانش را نداشتند بفهمند چه واقعیت بدیست که من و خودشان و همه را دارد می کُشد و به بند میکِشد. آنها معتاد به نوعی بردگی مدرن بودند که اسمش را واقعیت گذاشته بودند و هم نسلانم که در بی جایی ناشی از نیافتن جهانی که جواب عظمتشان را بدهد معتاد هر هوسی که روح را به جوششی درآورد بلکه بی آسمانی را با زمین گیری بیشتر به فراموشی بسپارند و اگر از دید واقعیت گرایان اینان گناه آلودند باید گفت جهنم ها بروی آنها بسته خواهد شد و این ادراکی را طلب می کند که از درک دیگران خارج است. اکنون که انقلاب اسلامی حیاتی به ما هدیه داده که میتوانیم «خود باشیم، خود را حفظ کنیم، خود را همواره بیابیم و بشناسیم و با خود بدون دخالت غیر» زندگی کنیم تحولات زندگی را کسانی رقم خواهند زد که وارد این جهان شدند و در زمانه ای که کسی بلد نیست زندگی کند آوای زندگی را سر خواهند داد و زندگی را معنا خواهند کرد تا جمهوری اسلامی جهانی باشد برای هر آن کس که تشنه خود است و خسته از غیر و نشدن ها. من هیچ وقت زندگی نتوانستم بکنم ولی بزودی آوای زندگی را چنان سر خواهم داد که تمام عالم صدای آنرا بشوند و بدانند زندگی چیست تا اگر نمیفهمند که مرده اند حد اقل بفهمند حق ندارند نسل های جدید را هم شبیه خود کنند و این مردگی را ادامه ندهند. اگر گذشتگان برای یک لقمه نان عرق ریختند و زحمت ها کشیدند امروز نهایی ترین بشر در حسرت حداقل حیاتش خون جگر خورد و خون گریست و با آتش جهنم ها آتش بازی کرد و بهشت ها را از نو بنا کرد نه آنکه بخواهد به آن برسد بلکه آنرا ساخت. آری ای تمام مردم دنیا که به نهایات خود آگاه نیستید، آگاه نبودن امری طبیعیست اما استکبار کردن از روی ناآگاهی به بشر آخرالزمان ظلمی خفی است که خود دانید و فرصتی که دارید برای بخشیده شدنتان که یقین دارم برابر است با سعودتان. این جملات را اگر با دل ها دریابید آرامش و ادراکیست و اگر با مغز ها بخوانید نفهمیدنی شعر گون است. اگر تا کنون نگذاشتند زندگی کنیم و حتی صدایمان را هم خفه کردند امروز نتنها به صدق و سکینه و قدرت سخن میگوییم بلکه آن را معنا می کنیم و این است امیدی که آن را یافته ایم که نتنها در نهان بلکه در عیان با آن خواهیم بود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! زندگی حقیقی همان است که زمین به آسمان معنویت متصل شود و هرکس در این راه قدم گذاشت از یک طرف خود را از روزمره گی ها نجات می دهد و از طرف دیگر وسیله ای می شود برای تذکر به دیگران، به این صورت که با زندگی حکیمانه خود، مانند انسان های حکیم متذکر دیگران می شود که زندگی به چه معنا باید باشد. موفق باشید
با سلام: با توجه به پیشرفتهای علم پزشکی و درمان ناباروری نظیر کاشت جنین، اهدای تخمک واهدای جنین پرسش پیش آمده این است آیا اینها منافاتی با خواست و رضای خداوند ندارد و اینکه انسان مطابق آنچه برایش مقدور شده بوده زندگی را طی نکرده و در صدد است با تحمل رنج و مشکلات و هزینه ی زیاد از مسیر خواسته شده به سمت دیگری رود یا اینکه نه اینها رو هم خدا مطابق علم خود آفریده و نتیجه تلاش انسان برای رسیدن به اکتشافات علمی و بر طرف کردن موانع زندگیست وهمین هم مطابق با اراده و خواست و رضای خداوند است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه بسیاری از این مشکلات به جهت شرایط آب و هوایی و نوع غذاهایی است که مردم گرفتار آن می باشند و از این جهت چاره ای نیست که برای خنثی کردن اثرات آن ها در بدن به این نوع درمانها ورود شود. ولی در هر حال نباید اصرار ورزید مگر در حدّ معمول آن. موفق باشید
سلام علیکم: بنده طلبه هستم و ده سالی هست که به همراه خانواده قم ساکنیم اصالتا اصفهانی هستیم خدا به ما لطف کرد و چهار فرزند داد که محتاج دعای شمایند مدتی است در تردیدیم برویم اصفهان یا قم بمانیم. مزایای ما برای رفتن اصفهان این هست که اولا کمک به خانواده پدری و پدر همسر داشته باشیم. ثانیا از نعمت همراهی با خانواده و بستگان بهره مند شویم مزایای ما برای قم ماندن اینه که اولا چه جایی بهتر از قم برای طلبگی و تربیت فرزندان و ثانیا اینکه در آخر آلزمان توصیه شده به قم بروید و ثالثا فعالیت فرهنگی بنده بیشتر متمرکز در قم شده هرچند امکان انتقال به اصفهان دارد ولی سخت است و از طرفی ظرفیت های قم برای بهره مندی از اساتید و معنویت قابل قیاس نیست متشکر می شوم در این تصمیم گیری ما را یاری کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می آید سعی بفرمایید از شرایطی که می توانید فعالیت های فرهنگی خود را ادامه دهید، به راحتی جدا نگردید زیرا معنای اصلی زندگی همین نوع فعالیت ها است. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: روز معلم بر شما مبارک. حضور ذیل اسم جلاله الله به چه معناست، برای اینکه این قسم از حضور و نشانه هایش را بشناسیم منابع یا فایلهای صوتی هست؟ لطفا معرفی بفرمایید. همچنین در زمینه (مبحث حضور در دوره آخرالزمانی، اینکه چه نشانه هایی دال بر رخداد چنین نکته ای است) چه منبع یا فایل صوتی ما را به این مفاهیم نزدیک میکند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم:با تشکر. در مورد اسم جلال و حضور ذیل آن اسم مبارک نکات ظریفی نهفته است که انسان نسبت به حضور متعالی حضرت حق درکی خاص برایش پیش می آید. عرایضی در مراسم اعتکاف ماه رمضان امسال شد که قسمت مربوط به اسم جلال خدمتتان ارسال میشود. موفق باشید
https://eitaa.com/matalebevijeh/13546 و https://eitaa.com/matalebevijeh/13547
از اینکه پای درد و دل مردم نشستین و وقت میگذارید برای پیگیری مشکلاتشون از شما تشکر می کنم. خدمت شما عرض کنم برای پیگیری مشکلات جدی زنان با مهریه ۱۴ سکه به دنبال راه ارتباطی با اعضای فراکسیون زنان مجلس هستم. شما من رو راهنمایی بفرمائید از چه طریق می توانم مشکلاتمون رو با این بزرگواران مطرح کنیم تشکر از شما _دکتر محبان
باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین اینکه بنده اطلاعی از نحوه ارتباط با نمایندگان خانم مجلس ندارم؛ به نظر میآید اگر با خانم خزعلی معاون زنان ریاست جمهوری مسائل را در میان بگذارید تا ایشان دنبال کنند؛ بهتر نتیجه میدهد. در این رابطه اینطور فرمودهاند: «معاونت امور زنان و خانواده در این اطلاعیه ضمن اشاره بر تاکید معاون رییس جمهوری در امور زنان وخانواده برای بهره برداری از نقطه نظرات، دیدگاه ها، پیشنهادات و انتقادات مردمی مرتبط با حوزه زنان و خانواده، سر شماره پیامکی ۱۰۱ را برای دریافت پیام های مرتبط مردم اعلام کرده است.» موفق باشید
سلام وقتتون بخیر استاد: من یه چند وقتیه که احساس میکنم ایمانمو نسبت به خدا از دست دادم. میدونم که دنیایی که با این نظم ساخته شده حتما ناظمی داره کلی دلیل هم دارم که خدا وجود داره ولی نمیدونم هر موقعی که دارم به خدا فکر میکنم احساس میکنم ایمانی بهش ندارم و این خیلی آزارم میده. من نماز میخونم الانم روزه ام ولی نمیدونم چرا به همچین چیزایی فکر میکنم. ازتون خواهش میکنم راهنماییم کنید. ممنونم ازتون
باسمه تعالی: سلام علیکم: این خود، در جای خود مژدهای است تا متوجه باشید با آن ایمانِ دیروزین، امکان حضور در این تاریخ ممکن نیست و در همین رابطه خداوند میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا». پیشنهاد میشود در این رابطه به نکاتی که کاربر محترم سؤال شماره 34811 مطرح فرمودهاند رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: در جلسهی اول تفسیر سوره بلد فرمودید ایران تا پنج سال دیگر رتبهی چهاردهم اقتصاد دنیا خواهد شد. اگر امکانش هست منبع این خبر را بفرستید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای سعد الله زارعی در همان شنبه ای که عرض شد در یادداشت ویژه کیهان سند آن را ذکر فرموده بودند. فکر می کنم اگر در اینترنت جستجو بفرمایید بتوانید سند آن را پیدا کنید. موفق باشید
در جستجوی خداوندی که در قلبم حس میکردم، رو به شریعت آوردم و خیلی چیزها رو هم قربانی کردم. اما بعد از سه سال دیدم نه خودم تغییر کردم، نه حال روحم، نه حال جسمم، نه اوضاع درون و بیرونم، نه ایمانم. فقط خداوندم تغییر کرده بود. خداوندی پر از غضب و خشم و داستان و سیاست و صبر برای انتقام. خداوندی که جز قربانی چیزی ازت نمیخواد و چیزی براش مهم نیست. دیگه هیچی از ارتباطم با خدا نمونده بود. نمیدونستم چرا دنیاش اینجوری کار میکنه، ازش با تک تک سلول هام میترسیدم و هیچ عشقی بینمون نمونده بود. از این عبادات ذره ای آرامش نمیگرفتم. تا اینکه یه دفعه گفتم: شاید خداوندی که دارم میپرستمش خداوند واقعی نیست. شاید خداوندی که برامون تعریف میکنن خداوند واقعی نیست. شاید آدرس خدا رو اشتباهی بهم دادن!! استاد به خداوندی خدا قسم جز اینکه بیش از ۵ ساله دارم بین کفر و ایمان بندبازی میکنم، الان مدتیه که دیگه نصف شب ها هم خواب ندارم. توی طول روز که مدام ذهنم درگیر قیاس و سنجشه و شب تا صبح هم بارها از خواب میپرم درحالیکه میبینم باز ذهنم در حال فکر کردن به شریعت و سیاست و به زور جا دادن خداوند وسط این مفاهیم دنیاییه. الان اگه به همه چی پشت پا بزنم مسئولیتم خیلی سنگین میشه با اینهمه مطالعه و منابعی که به دستم رسید و استادایی که سرراهم قرار گرفتن. نمیتونم به خدا بگم ندیدم نشنیدم کسی یادم نداد. یه روزی میتونستم بگم اما الان دیگه نه. منتها اینم میتونم بگم که با اینکه کسی یادم نداد خودم رفتم دنبالش، و بی تفاوت نبودم، اما به نتیجه نرسیدم. مدتیه روسری که میذارم احساس خفگی بهم دست میده و میلیاردها سوال بهم هجوم میاره که اصلا چرا؟! هویت فاخر کجا بود استاد. شما فکر کردید یک عمر با چادر درس خوندن و کار کردن راحته؟! هویت متعالی چه کوفتیه؟! از زنانگیم هیچی باقی نمونده. اگه قرار بود مو نداشته باشیم خب خدا نمی آفرید. آخه خدای بی نیاز مطلق برای چی باید همچین چیزی از ما بخواد. میخوام برگردم به زندگی عادی و مثل آدم های عادی در جهت خدمت رسوندن در دنیا تلاش کنم نه اینکه همهش توی آسمون توهمی سیر کنم. اما نه راه پس دارم نه راه پیش. شما میگید گرفتار مقایسه های جزئی شدی اما بنظر من در حقیقت، جزء، سیاسته. من نمیتونم طلبه باشم و خداوند رو برای کسی تعریف کنم، این برای من معنای حقیقی تکبره. تکبر! تازه بشینم خداوند رو با سیاست های کثیف دنیایی تعریف کنم و بگم برنامهی خدای بی نهایت برای پیشبرد دنیا چیه! و مردم رو از عذاب استیصال و قیامت و ظهور و چه و چه و چه بترسونم. بخدا این چیزها نه حال آدم رو خوب میکنه نه معنویت رو بالا میبره نه آدم رو به خدا نزدیک میکنه. نمیتونم اگر هم واقعیته من گروه خونیم با این چیزها سازگاری نداره. آخه برای چی یکی باید از آسمون بیاد ما رو نجات بده؟! از کجا معلوم توی ایران بیاد که ما بخوایم با بمب اتم ازش محافظت کنیم؟! این داستان ها برای چی هست اصلا. از ساعت ۴ از خواب پریدم و اصلا نمیتونم چشم روی هم بذارم. میخوام راهی که اومدم رو برگردم اما از خداوندم میترسم. آخه خدا که نمیشه حرف بزنه! نمیشه تبدیل به کلمه بشه! ساعت ۳ صبح میخوام با خدا حرف بزنم برای چی باید برم غسل کنم و بعد اون روسری لعنتی رو روزی ۵ بار دور سرم بپیچم و یه چادر گنده هم بندازم روی خودم. اینقدر اینا روم سنگینی میکنه که اصلا نمیفهمم دارم به خدا چی میگم. چیزی از ارتباط با خدا نمونده، فقط حواسم هست تکونی نخورم یه جاییم معلوم نشه نماز باطل شه. من حاضرم روزی ۲۰ بار بشینم با خدا حرف بزنم بدون این قوانین و قصه ها. خدای من این شکلی نیست. استاد اینقدر دلم میخواد بشینم جلوی شما و به اندازه قد ام اشک بریزم تا تموم شم، که باور کنید نه دچار شهوتم نه دچار عناد، و جز خدا هیچی نمیخوام، اما این خداوند من نیست. بهم بگید مسئولیتم چیه و آیا خدایی که به توحیدش اقرار دارم و این چنین دوستش دارم من رو توی آتیش میسوزونه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همچنان که عرض شد خدایِ پیامبران، خدای «ناز» و «راز» است به لطافتِ «نور» و به ناپیداییِ همان «نور»، و زیباییِ زندگی با اُنس با چنین خدایی برای انسان پیش میآید. خدایی که زیبایی و صفای او را در سیرۀ حرکات مولایمان علی «علیهالسلام» میتوان دید. https://www.aparat.com/v/qB9LV.
خدایی که شمس تبریزی برای جناب مولوی آورد و به گفتۀ او:
مرده بدم زنده شدم، گريه بدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم
گفت كه ديوانه، نهاي، لايق اين خانـه نهاي رفتم و ديوانه شدم سلسله بندنده شدم
گفتكهسرمست نهاي، روكه ازاين دست نهاي رفتم وسرمست شدم وزطرب آكنده شدم
گفت كه توزيرككي، مست خيالي و شكي گولشدم، هول شدم وزهمه بركندهشدم
گفت كه تو شمع شدي، قبلة اينجمعشدي جمع نِيَم، شمع نِيَم، دود پراكنده شدم
تابش جان يافت دلم، واشد و بشكافت دلم اطلس نو يافت دلم، دشمن اين ژنده شدم
زهره بدم، ماه شدم، چرخ دو صد تاه شدم يوسف بودم، زكنون يوسفزاينده شدم
از توام ايشهرهقمر، در من و در خود بنگر كز اثــر خنــدة تو، گلشـن خندنده شدم
این خدا، ناز دارد و جناب حافظ به خوبی ناز او را میکِشد ولی نه به روش زاهد که ما را به بهشتِ فردا حوالت می دهد. در حالیکه: «من که امروزم بهشتِ نقد حاصل میشود / وعدۀ فردای زاهد را چرا باور کنم». و اینجا است که دستورات شرع معنای دیگری میدهد، به عنوان راهی به سوی حضرت محبوب، بدون سختگیری به خود. ببینید بحث توحیدی که دیشب عرض شد میتواند راهی بگشاید؟
https://eitaa.com/matalebevijeh/20636 موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامی: استاد عزیز می دانم که سبک و سیاق شما معرفی شخص و استاد و... نیست. بنده هم قصد پیگیری مستمر و مرید بازی و...ندارم. اما در زندگی گاهی هجمه تیرگی ها و... آنقدر هجوم می آورد که گاهی انسان از درون می طلبد حضورا خدمت عالمی فرهیخته به سبک و سیاق آیت الله بهجت و حسن زاده و... برسد. فاصله ام تا شما دور است که مزاحم شوم. از چند نفری سوال کردم موفق نشدم حال مزاحم شما شدم تا ببینم شما شخصی در این سبک و سیاق می شناسید در شهر تهران یا قم معرفی بفرمایید. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه حضرت امام و رهبر معظم انقلاب و علمایی مانند علامۀ طباطبایی را مدّ نظر داشته باشیم، از حضور آنها جهت حذف تیرگی ها بهرهمند میشویم. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم: استاد جان اخیرا آقای شمس لنگرودی شاعر و نویسنده و بازیگر در حضور برنامه ای در پلتفرم یتیوب با آقای علی ضیاء مصاحبهای انجام دادن در رابطه با حافظ که به شدت نگاه سخیف و سطحی نسبت به حافظ مطرح کردند و شبهاتی ایجاد کردند که حافظ را در حد یک شخص لاابالی تنزل دادند و انگار حافظی که ما در بیان شما شناختیم با حافظی که این آقا معرفی میکنند دو شخص کاملا متفاوت اند با توجه به جلسه سی دوم انسان و باز انسان که در رابطه با حافظ سخن به میان اومد لازم دونستم این رو خدمتتون ارسال کنم میدونم وقتش رو ندارید که به این برنامه گوش بدید ولی اگر صلاح دونستید این لینک پادکست است https://tehranpodcast.ir/ba-ziya-podcast?ppplayer=937c085bb90c6f0169eb5e6af5a738b1&ppepisode=10c9758068d7db0cca9d8192210fbaea ببخشید که وقت شریفتون رو گرفتم استاد جانم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه دشمنانِ حقیقت نسبت به سرمایۀ بزرگ معرفتی که جناب حافظ برای آیندۀ بشر به میان آورده، همواره سرِ جنگ داشتهاند؛ بحثی نیست. مهم آن است که ما متوجه شویم جریان دشمنی با حافظ، جریانِ دشمنی با حقیقت است. به عنوان نمونه در صد سالۀ اخیر شایع کردهاند که آن بیت غزل اول جناب حافظ که میفرماید: «اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها» از یزید است و جناب علامۀ قزوینی میفرمایند تمام اشعاری که مربوط به حافظ بود را بررسی کردم، ابداً چنین سخنی از او نیافتم. و اینجاست که متوجه میشویم بسیاری از این حرفها که در رابطه با جناب حافظ زدهاند، ساختگی است و گواه ساختگیبودنِ آنها، دقت هرچه بیشتر در مضامین غزلهای خود اوست که حقیقتاً فراتاریخی است و به بشر آخرالزمان نظر دارد.
و در رابطه با دشمنی با جناب حافظ مرحوم شهید مطهری کتاب شریف تماشاگه راز را تالیف نمودند. این نشان میدهد که درک شخصیت عرفانی حافظ کار هر کس نیست واین حضرت امام خمینی میباشند که به خود حق میدهند جناب حافظ را بدون دغدغه لسان الغیب بدانند. موفق باشید
سلام و ارادت و رحمت: آیا ما میتوانیم مصائب خود را ـ مثلا مصائب غزه را ـ با مصائب امام حسین علیه السلام مقایسه کنیم؟ برخی قائل اند که مصیبت بر ابا عبد الله علیه السلام عظیم ترین مصیبت است و معمولا استناد میکنند بر فرازی از زیارت عاشورا که میفرماید: «مصیبة ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام» در حالیکه این فراز، از صیغه تعجب استفاده کرده و صرفا دلالت بر عظمت مصیبت و سختی مصیبت سید الشهدا علیه السلام میکند نه اعظم بودن آن. از طرفی امام خمینی رحمة الله علیه در سال ۱۳۵۰ ـ که اگر اشتباه نکنم میشود جلد یک صحیفه صفحه ۱۶۶و ۱۶۷ ـ فرمودند (نقل به مضمون) بالاترین مصیبت مصیبت سلب حکومت از امیر المومنین بود و این مصیبت بالا تر از مصیبت وارد بر سید الشهدا است. و این نشانگر این است که مصیبت امام حسین علیه السلام اعظم نیست. حالا با این اوصاف پس ما میتوانیم مقایسه کنیم خودمان را زیرا میدانیم اعظم مصائب نیست. و سوال اینجاست که آیا میشود مصیبت وارد بر یک نفر بالا تر از مصیبت وارد بر امام حسین علیه السلام باشد؟ اگر خیر چرا؟ برخی در پاسخ میگویند ملاک در عظمت مصیبت، تعداد نفرات کشته شده نیست بلکه عظمت و اهمیت اشخاصی است که کشته میشوند که حرف صحیحی به نظر میرسد. لکن دو اشکال دارد یکی اینکه اصحاب امام حسین علیه السلام معصوم نبوده اند که نشود شبیه آن ها از لحاظ عظمت و اهمیت بیاید پس دیگران نیز میتوانند چنین اصحابی را از دست بدهند و از این جهت مصیبتشان هم رده با امام شود. دوم اینکه به لحاظ اهمیت و عظمت بقیه معصومین هم به شهادت رسیده اند پس مصیبت آنها نییز در حد امام علیه السلام است. ممنونم اگر محبت فرموده علاوه بر توضیحات خود کتاب یا چیز دیگری را هم معرفی کنید. ممنون میشوم لطفا دعایمان هم بکنید تا طلبگی کنیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این تغییردادنِ جهت تاریخ است که ریشه و بنیان همۀ جنایتهای بعدی میشود که از یک جهت، همان تغییر نظام حکومتی است که باید انسانی معصوم بر آن حاکم باشد به جای افراد معمولی، و آن افراد معمولی هرکس میخواهد باشد. از این جهت حقیقتاً میتوان گفت این اعظم مصیبتی است که بر بشریت رانده شد تا در ادامۀ حیات تاریخیاش از الگوگرفتنِ اسلام محروم باشد و از جهت دیگر آری! اینکه تا آنجایی جنایتکاران برای خود حق قائل باشند که حتی اگر کسی با آنان بیعت نکند و تسلیم اهداف شوم آنها نباشد محکوم به قتل باشد؛ میتوان گفت این نیز در جای خود اعظم مصیبت است و به همین جهت در نگاه تاریخی باید به آغازها نظر کرد که تبعات بعدی هر اندازه هم که زشت و بد باشد، مهم آن آغازی است که منجر به چنین ظلمهایی شده است. کتاب «عنصر شجاعت یا هفتاد و دو تن و یک تن» اثر آیتالله میرزا خلیل کمره ای. در مورد واقعه عاشورا و شرح شهادت امام حسین (ع) و یاران ایشان نکات بسیار برجستهای دارد. این کتاب در هشت جلد چاپ شده. موفق باشید
سلام استاد: ببخشید اسرائیل هر روز داره در منطقه جنگ افروزی و کشتار انجام میده و حتی صبح این جمعه، ۱۱۷ راس گوسفند با چاقو و گلوله به فجیع ترین شکل تار و مار کرده تا روستاییان فلسطینی نتونن ادامه حیات بدن. دقیقا مثل کربلاست. به فلسطین مظلوم، به سوریه ی خودفروخته و به ایران مقاوم و بقیه کشورهای منطقه رحم نداره و فقط کشت و کشتار انجام میده. واقعا برام سواله تهش چه اتفاقی می افته؟ مثل عاشورا که سپاه یزید در ظاهر پیروز شدن، اونها هم در ظاهر پیروز میشن تا وقتی که تعداد یاران امام زمان به ۳۱۳ نفر برسه و قیام کنند؟ انگار ذات دنیا اینجوریه. خیلی دردناکه و اینکه مسلما خیلی از مردم در ایران و حتی سوریه و شاید در اسرائیل، هستن که با اسرائیل مخالفن ولی صداشون به جایی نمیرسه. آیا خدا در سرنوشت اقوام، این افراد رو هم میبینه یا فقط به حکومت ها توجه داره. چون مردم همیشه گزینه ی مناسب ندارن برای انتخاب و ممکنه ناخواسته به کسی رای بدن که مثل پزشکیان در صحبت هایش بعضی اوقات انقلابی نباشه. نمیشه گفت مردم خواستن ایران تسلیم بشه. میخواستم یه کم بالاتر از دعواهای سیاسی و حرفای سطحی از نظر سنت هایی که خداوند داره ببینم چه اتفاقی می افته و پایان تمام جنگ افروزی های اسرائیل چی میشه و همینطور تکلیف مردمی که با ظلم اسرائیل مخالف هستند، اینها چی میمیشن. ممنون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه چیز حکایت از آن دارد که خداوند بنا دارد چهرۀ نهایی ظلم را که امیدوار بود در پوشش علم و تکنیک و رسانه بدون هرگونه معنویتی، خود را ادامه دهد؛ رسوا کند. آری! چه اندازه دردناک است تحمل اینهمه ظلم! ولی گویا این مرتبه و در این آخرین دوران، تا حدی موضوع تغییر کرده و ظلم در اساس آخرالزمانی در حال فروپاشی است و هزینهدادن حتی تا اینهمه تحمل گرسنگی کودکان غزه که ای کاش ما جای آنها بودیم؛ جا دارد تا ان شاءالله ریشۀ ظلم آخرالزمانی طوری کنده شود که انسانیت انسانها در حدّ نهایی آن به هم نزدیک و نزدیکتر شوند امری که آثار حضور آن به خوبی احساس میشود و این است معنای حضور آخرالزمانی انسان کامل و هزینههایی که برای آن رخداد بزرگ باید به استقبال آن رفت. آیا همه چیز حکایت از آن ندارد که خبری در راه است؟! موفق باشید
