سلام علیکم: در برهان صدیقین میدانیم ماده نمیتواند منشأ افاضه وجود به مرتبه مادون باشد اما در مورد اینکه ما میدانیم حرکت در عالم ماده از جماد به سمت نبات و حیوان و نهایتا انسان است یعنی گویا با تکامل ماده و پیچیده تر شدنش، صفات وجودی همچون حیات و شجاعت و... شکل گرفته اند. آیا این دو مطلب به هم مربوطند یا من دچار خلط مبحث شدم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید با توجه به حرکت جوهری، حرکتی که میفرمایید در ازای فیضی است که از عالم بالا میگیرند و آن حرکت ادامه مییابد. پس در واقع آن فیض است که قوهها را به فعلیت و فعلیتهای بعد از فعلیت تبدیل میکند. موفق باشید
سلام و ارادت استاد جان: توفیقات الهی روزیتان، اجازه دهید خیلی واضح و روشن بپرسم چرا مدتی از امید دانا حمایت کرده و حتی سخنان او را در کانال مطالب ویژه نشر می دادید؟ نمی توانم قبول کنم که فردی با عقلانیت فلسفی و روشنی ضمیر، که در بعد تاریخ نیز تحلیل دارید فریب این شخص را خورده باشد پس علت چیست؟ موید باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر نظر جنابعالی باشد تا آنجایی که ایشان متذکر نکات خوبی در مورد مقام معظم رهبری بودند؛ قابل قبول بود و هنوز هم آن نکات مثل زبانِ بدن رهبری قابل قبول است. ولی از وقتی که آن جوان لبنانی مقیم آمریکا قصدِ به قتلرساندن سلمان رشدی را داشت و ایشان با موضعگیری خود به صورتی فتوای امام را خلاف دانست، از آن به بعد سایر سخنان او ارزش خود را از دست داد بخصوص در اغتشاشات زن، زندگی، آزادی. موفق باشید
با سلام و احترام: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» آیه آخر سوره ال عمران. استاد عزیزم اگر امکان دارد به صبر در این آیه که چشم اندازش صابروا و رابطوا و فلاح و رهایی است اشاره ای بفرمایید. با نظر به شکوفایی هویت جمعی در نشستهای فرهنگی وتفکری که گاها تنشهایی بینمان پیش می آید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آیه قبلی که مربوط به اهل کتاب است میتوان گفت آیه مذکور توصیهای است به اهل ایمان که در مواجهه با اهل کتاب، اولاً: هرکس در سبک حیات دینی خود پایداری کند. ثانیاً: بقیه را نیز در همین پایداری کمک نماید. ثالثاً: در این فضا رابطه خود را با همدیگر و با اهل کتاب نیز فعّال نگه دارد و در این میان، وارستگی و تقوا را پیشه نماید تا زندگیاش در میدان رستگاری قرار گیرد. موفق باشید
با عرض سلام و تقدیم بهترین درودها خدمت شما استاد مهربان ✍ امسال محرم برای خیلی ها عزاداری کنید. امسال عزاداری کنید برای تمام آن جوان هایی که قرار بود امسال عروس و داماد بشوند ولی با این وضع اسفناک قید هر چه عشق و ازدواج و تشکیل زندگی را زدند. امسال عزاداری کنید برای کشوری که ارزش پولش از تمام کشورهای دیگر کمتر شده. امسال عزاداری کنید برای مستاجرهای جواب شده، برای افراد بیکار و عائله مند، برای افراد محتاج دارو و بی پول. برای آبرودارها و بازنشستگان مستاصل. برای پدر و مادرهای شرمنده و پشیمان. امسال عزاداری کنید و اشک بریزید برای حال مردم. مردم مهربانی که حال دل شان خوب نیست.😭 پس عزا بر خود کنید ای خفتگان زانک بد مرگیست این خواب گران. (مولوی) جواب اینهمه ظلم را چه کسی می دهد؟ ای خدای مهربان چه کسی جوابگوی ضجه های مردم در کوچه و خیابانهاست به خاطر بی تدبیری و یکدنگی؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حقیقتاً باید عزاداری کرد و اشک ریخت برای همین مظلومهای عزیزی که میفرمایید. ولی باید مواظب خطای تشخیص بود تا جای شهید و جلاد جابجا نشود و معلوم گردد مشکل را باید با نظر به افقی که از طریق انقلاب اسلامی پیش آمده است جبران نمود. و این سخن حکیمانه مقام معظم رهبری را همواره مدّ نظر داشت که میفرمایند: «ما اگر مشکلات را مشاهده میکنیم، باید انگیزهمان تقویت بشود برای پیدا کردن راههای رفع مشکل و کمک به آنهایی که در میدان، در مقابل این مشکلات ایستادهاند و برای رفع آنها دارند تلاش میکنند.» (۱۴ خرداد ۱۴۰۲). موفق باشید
سلام علیکم حاج آقا طاهرزاده: عید غدیر رو خدمت شما بزرگوار تبریک عرض میکنم. آیا این درست است که موقع نام گزاری فرزند باید نامی که انتخاب میکنند با نام مادر هم خوانی داشته باشد واگر هم خوانی نداشته باشد در آینده روی شغل و زندگی آن تاثیر بد میگزارد. با تشکر از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرفها اعتبار ندارد. همان خوب است که ما نام فرزندانمان را با نظر به انسانهای قدسی و الهی تعیین کنیم. موفق باشید
سلام آقای طاهر زاده وقت شما بخیر: ببخشید بنده یه مسئله ای برام پیش اومده و به گمانم حضرت عالی امکان ارائه راه حل برای بنده رو دارید. بنده طلبه هستم و حدود دو سال در رابطه با مسائلی مثل مرگ و معنا و زندگی و... بسیار فکر میکردم به نحوی که حتی یکبار سرم هم گیج رفت. اما بعد از این مدت انگار که ذهنم خسته شده باشه دیگه توانایی مطالعه نداشتم. یعنی نمیتونستم و نمیتونم کتاب بخونم. البته برای فکر کردن مشکلی ندارم. میخواستم بدونم برای اینکه ذهنم ریکاوری بشه و بتونم دوباره مطالعه کنم چه راه حلی پیشنهاد میکنید. در ضمن بنده کتاب ادب عقل و قلب و خیال رو خوندم همچنین حدود چهار یا پنج ماه هیچ مطالعه ای نداشتم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید با دقت در مسیر مطالعه، مطالبی که به نظرتان مهم است را گزینش و یادداشت کنید؛ این امر خود به خود اندیشه را به نظم میآورد. موفق باشید
سلام خدمت استاد طاهرزاده: برخی ها با اینکه اعتقادی به توحید و نبوت و معاد ندارند، لکن معتقد به نوعی معنویت و زیست اخلاقی هستند. اولاً: آیا معنویت فقط از دریچه ادیان الهی قابل دسترسی است؟ چرا؟ ثانیاً: به نظر شما تفاوت این نوع اخلاق ها و معنویت ها با اخلاق و معنویتی که ادیان الهی مخصوصاً اسلام متذکر هستند چیست؟ و ثالثاً: آیا این نوع معنویت و زیست اخلاقی، اثری هم در قیامت این افراد دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در مسیر انسانیتِ انسانی که متذکر نامه حضرت محبوب است و خود نیز مظهر عبودیت کامل میباشد، ابعاد متعالی انسانیِ انسان به فعلیت لازم برسد و از این جهت خداوند میفرماید: « ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ﴾ (النساء: ۵۹) و از این جهت اگر هم معنویتهای شخصی و زیست اخلاقی تنگناهای ابدیتِ چنین انسانهایی را تخفیف میدهد ولی این برای حضوری که انسان نیاز دارد، کافی نیست. موفق باشید
به سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: بنده در مورد مناظره ایی که بین ما و نئولیبرالیسم پیش آمده، نمی بینم که کسی از کتاب دنیای قشنگ نو The new brave world اثر آلدوس هاکسلی استفاده کند، درصورتیکه شاه کلید معرفی کردن نقاط ضعف فرهنگ غرب و مدرنیته لیبرالی است. بعنوان مثال روابط دختر و پسر از کودکی و هل دادن مردم به مصرف مواد مخدر سوما suma برای تخدیر افکارشان و آموزش متنوع برای طبقات مختلف و از بین بردن سنت و کتابهای گذشتگان به بهانه خرافی بودن و تبلیغ لذت گرایی بعنوان هدف غایی زندگی و.... نکته جالب اینکه کتاب ۱۹۶۴ و قلعه حیوانات از جرج اورول خیلی تجدید چاپ شده و در ایران توی هر دستفروشی کتاب هم گیر میاند ولی کتاب دنیای قشنگ نو غایت لیبرالیسم و غرب را نشان می دهد هیچ جا نیست و خیلی سخت گیر می آید. لطفا خودتان و دوستان اگر صلاح دانستید از این کتاب استفاده کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. اتفاقاً نکات ظریفی را نویسنده محترم کتاب «دنیای قشنگ نو» با مخاطبانش در میان گذاشته تا آنجایی که مرحوم شهید آوینی نیز از آن کتاب به خوبی یاد میکند. موفق باشید
سلام: با توجه به پاسخی که طالبان به هشدار جناب رئیسی دادند آیا می توان گفت سیاست منطقه ای دولت موفق بوده است؟ و بالاتر از آن اگر همسایگان، جمهوری اسلامی را ضعیف نمی پنداشتند میتوانستند چنین سلوک کنند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست بالاخره حتماً عنایت دارید که جریان روی کارآمدن طالبان به آن شکل خاص، امری است که بدون توافق آمریکا و برنامههایی که در آینده در نسبت با ما دارند، محقق نمیشد و میتوان گفت به نحوی دیگر باز نوعی درگیری با آمریکا را ما در پروژه طالبان در پیش داریم و حکمت انقلاب اسلامی در عین عزت و مصلحت، اقتضاء میکند که همچون گذشته، کار را طوری جلو ببریم که عملاً شکست دیگری برای آمریکا باشد. موفق باشید
با عرض سلام خدمت شما: استاد بزرگوار دیشب ۲۰:۳۰ حضور رهبری در غرفه کتاب، خانمی بود که موهایش بیرون بود، چرا رهبری تذکر ندادند که مو هایش را بپوشاند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً طبق عرایضی که در جواب سوال شماره 35085 عرض شد باید شرایط تذکر فراهم باشد وگرنه موجب سرخوردگی میشود و جالب است که همان خانم بعد از ملاقاتی که با رهبر معظم انقلاب داشتند می گوید: «حس دلنشین پدر و دختری را با حضرت آقا تجربه کردم و ممکن است تا آخر عمرم دیگه این حس رو تجربه نکنم ...» در حالی که اگرحضرت آقا آن فضا را با تذکر خود به هم زده بودند چنین نتیجهای حاصل نمیشد. موفق باشید
با سلام: به دنبال نسخه ای شفا بخش برای بیماری های باطنی هستم. متاسفانه هجوم نفس بر من چیره شده و طبیبی نیافتم که دردم را با او مطرح کنم. نزد شما آمدم تا بلکه دارویی برای درد من داشته باشید. درگیر کار علمی هستم منتها این بیماری که وجودم را درگیر کرده مدام مرا از کار باز می دارد. شرط لازم برای تعلم را ندارم که فرمود:« واتقو الله و یعلمکم الله». مانده ام چه کنم. ۶-۷ سال است که دارم دست و پنجه نرم می کنم و فرجی نمی شود. ناامیدی هم که خودش عامل سقوط است؛ خیر، نا امید نیستم. ولی میخواهم این دوران پست خاتمه یابد چون فکر میکنم انقلاب اسلامی ایران بالاخره به اشخاص علمی نیاز دارد همانگونه که شخصیت های علمی به انقلاب اسلامی نیاز دارند. ولی این قضیه که مدام نمی شود و نمی شود... حال انسان را به شدت می گیرد. به دنبال ادعیه قرآنی و دعاهای وارده نیز رفتم ولی چیزی نیافتم که نتیجه اش درمان درد های نفسانی باشد. خلاصه که از ته دلم اشتیاق به بازگشت به خود و خدا را دارم ولی موانع خیلی زیاد است مخصوصا در این وانفسای آخرالزمان. نمیدانم چه کنم. یعنی میدانم ولی توفیق عمل را پیدا نمی کنم. در اصل این دانش ناچیز هم سبب عذاب شده است زیرا نمی توانم عمل کنم. ۴_۵ سال یادگیری که نتوانم به هیچیک عمل کنم چه فایده دارد؟ ولی عجیب است که دلم چقدر آماده است! کافی است یک ساعت در گلستان شهدا بگذرانم یا دقایقی به مسجد بروم، از فرط ذوق دلگرم می شوم ولی باز روز از نو و... عاجزانه از شما خواستار راهنمایی ام. با تشکر 🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً همین مأیوسنشدن و بر باورهای الهی پایداریکردن و در رشددادن معارفی مانند معرفت نفس، تلاشنمودن موجب میشود تا نتیجهای که به دنبال آن هستید را بهدست آورید زیرا رحمت حضرت ربّالعالمین وسیعتر از آن است که ما گمان میکنیم. پس «آنقدر ای دل که توانی بکوش!». موفق باشید
با سلام و ادب: برای جستجوی موضوع «مدیریت اجتماعی» در قرآن و آیاتی که در این حوزه هستند، آیا کتاب خاصی را معرفی میکنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد به طور خاص کتابی را نمیشناسم. ولی میتوانید با توجه به چنین رویکردی به تفسیر «المیزان» رجوع فرمایید و مطالب فراوانی بهدست آوردید. موفق باشید
یا محبوب! عرض سلام و رضوان حضرت محبوب بر شما باد. جسارتا پیرامون سوال 34805 سوالی داشتم اینگونه انحراف از فلسفه ی عقلی و بی معنی کردن نیستی که اصلا عدم هستی است از کدام تفکر اشتباه نشئت میگیرد؟ یعنی آیا این نوعی پوچ انگاری است؟ و یا فقط یک اشتباه عقلی؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که سؤالکننده با نوعی نیستانگاری دست به گریبان است. وگرنه نیستی به معنای نیستی نسبت به وجود دنیایی، غیر از نیستی به معنای مطلق کلمه است. به همین جهت ما بحث را به سخن جناب فیض کاشانی منتقل نمودیم که از هستی و أنانیّت خود مینالد. و این غیر از نیستی است به معنای عدم هستی. موفق باشید
سلام استاد خدا قوت: استاد من خیلی زیاد توی دلم اشعار مذهبی مرحوم آغاسی یا حافظ میخونم میخواستم ببینم این هم خیالات محسوب میشه و باید ترکش کنم؟ به نظر خودم باید با فقرات ادعیه و آیات قرآن تعویض کنم. البته فکر مسائل روزمره هم زیاد میکنم ولی میدونم که این جز خیالات هست و دارم ترکش میکنم به امید خدا
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید تکرار آن اشعار، نوعی درک حضور شاعران آن اشعار باشد و کار خوبی است. آری! اینکه همت کنیم تا در ذهن و ذکر خود آیات و ادعیه را زنده نگه داریم، ارزش خود را دارد. موفق باشید
سلام استاد عزیزم: من درباره احساس تنهایی و اینکه آدم با وارد شدن به عالم تفکر انگار تنهاتر و غریبتر میشه در این دنیا ... و اینکه اصلا میشود گفت ما دو نوع تنهایی داریم که یکیش مخرب و غیر الهی و یکیش الهی و در جهت رشد کمال است؟ چگونه میشود این دو را تشخیص داد؟ من سوالاتی که درباره تنهایی بود را در سایت خواندم ولی از جواب های شما چیزی سر در نیاوردم. ما از تنهایی و سختی ها و اینکه باید چه کار کنیم میگیم شما از حضور در انقلاب اسلامی. حضور در ماه رجب. محبت و ایثار میگید... من ربطش رو نمیفهمم و واقعا جواب این سوالات برام مهمه. استاد چون مضطرب شدم دیگه و راهی نمیبینم. خواهشاً جوابی که قابل فهم باشه برای من بی سواد بفرمایبد عاقبت بخیر و رستگار باشید استاد جانم التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده تنهاییها، فرصتی است تا انسان با مطالعه آثاری مثل قرآن و روایات و کتب عرفانی مثل مثنوی، شخصیت خود را آباد و آبادتر کند تا نهتنها در بهترین حالت نزد خود حاضر باشد، بلکه شرایط ارتباط حکیمانه با سایرین را نیز در خود پیش آورد. در این مورد خوب است به جواب سوال شماره 34589 رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم: اوقاتتون بخیر! ۱. استاد برای مطالعات آزاد و دینی از علماء، مطالعه طولی) یعنی یک کتاب تموم بشه و بعد سراغ کتاب بعدی رفته بشه (رو پیشنهاد میدید یا مطالعات در عرض هم باشن (یعنی مثلا ۵ تا کتاب در عرض هم مطالعه بشه)؟ ۲. وظیفه ما الان نسبت به جبهه مقاومت، تحولات منطقه، مذاکرات و... به عنوان طلبه پایه های مقدماتی چیه؟ التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مهم، دنبالکردنِ اندیشۀ شخصیتهای اصیلی است که مورد عنایت پروردگار بودهاند تا وسیلۀ بصیرت و معرفت دیگر انسانها باشند و از این جهت میتوان مقدمات را شروع کرد تا به میدان اندیشۀ آنان وارد شد و بنده «معرفت نفس» را مقدمۀ خوبی در این رابطه میدانم. پس آنگه علیکم به شهید مطهری و علامه طباطبایی، تا رسیدن به دروازۀ معارف عرفانی حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه». البته در کنار این حضور، امثال شهید آوینی ارزش و جایگاه خود را دارند. ۲. مهم توجه به نکاتی است که رهبر معظم انقلاب متذکر آن میباشند مبنی بر اینکه مقاومت، به عنوان توجه به حضوری است در این تاریخ برای عبور از جبهۀ استکبار و خود را همواره در آن آینده حاضردیدن، به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب اخیراً در دیدار جمعی از فرماندهان نیروهای مسلح فرمودند آنچه فرمودند، بخصوص آنجایی که فرمودند: «آنها مطالبی را که جزو آرزوهایشان است به عنوان خبر و واقعیت بیان میکنند که باید برای این القائات و تبلیغات طراحی و با آنها مقابله کرد.» کمی به این جمله باید فکر کرد تا معلوم شود ما در جبهۀ مقاومت در کجا حاضریم؟ موفق باشید
سلام استاد: آیا ذکر یونسیه رو میشه به تعداد نا محدود در گروه ختم بذاریم اعضا برای اموات بخونن؟ لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» بعضی اعضا حتی برای پیامبرها میخونن درست است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم. به همان معنایی که دستور داده اند که نهایتاً ۴۰۰ مرتبه و یا نیم ساعت آن ذکر گفته شود آنهم با حضور در حالتی که گویا در دل نهنگ دنیا و در پهنۀ اقیانوس خیالات اسیر هستیم و امیدواریم خداوند همچون حضرت یونس «علیهالسلام» رهایمان نماید. موفق باشید
با سلام استاد عزیز: اول تشکر که به لطف خدا و نور قرآن و اهل بیت به ما یاد دادید در این آشفته بازار امروز جای درستی بایستیم. استاد ببخشید شاید یک مقدار طولانی شود. مواردی است که نظر شما برایم مهم است. پس برای اینکه وقت شریفتان را نگیرم اگر طی چند روز هم پاسخ فرمودید باز هم سپاسگذارم. ۱. استاد عزیز به نظر شما اینکه یک سری ها بعد از امام خمینی (ره) نتوانستند یار انقلاب و رهبری بمانند و ریزش کردند را می توانیم اینطور بگوییم که آنان که ماندند پای انقلاب، گفتند ما انصارالله ایم یعنی در انقلاب اراده خدا را دیدند اما ریزش ها شاید این عمق را نداشتند. در کل آیا می شود در این انقلاب اراده خدا را ندید و پای انقلاب ماند؟ استاد پس آنان که پایدار ماندند این جهان بینی و هستی شناسی درست را چگونه پیدا کردند؟ ۲. استاد عزیز در بحث «هست» و «وهم و نیستی» زمانی که کنجکاو می شویم به این می رسیم که بنده ی نوعی در زندگی با این موارد هستم و سرو کار دادم الف.علم ب.دین. ج.سنت الهی که در مجموع همه مثل یک نظم و قانون است البته اگر با قوانین وضعی بشر خلط نکنیم است. علم، اجزای اشیاست. مثلا جسم من تشکیل شده از سلول و... که در نهایت این نظم اجزا، یک قانون است. دین، نظمی است بین انسانها که یک قانون است. سنت های الهی در مقیاس بزرگتر و شاید فراگیر همه موارد قبل باشد و نظمی است در وسعت تاریخ انسانها و یک قانون تاریخی است. استاد آیا این بیان درست است؟ ۳. استاد عزیز اگر واژه عشق و محبت را در قالب و معنای یک نوع همبستگی اجزا و یکی شدن بدانیم، آیا این درست است که بگوییم آنچه در صحنه است که باطن و اصل نظم و قانونی است که در بالا ذکر شده است، عشق و محبت است؟ ۴. استاد عزیز در باب ریشه شناسی ترس و غضب فکر می کردم در مورد ترس و غضب های مذموم به این نتیجه رسیدم که اگر هر آنچه غیر از آنچه که « هست» و «در اصل موجود است»، را برای خود بسازیم و به اشتباه، مهم بدانیم برای نگه داشت آن وهم، مجبور به سیستم تدافعی میشویم به نام ترس و غضب. سیستم تدافعی جهنم ساز. ۵. اینکه البته دو تا از سوالاتم تکراری ست با عرض پوزش شاید سوالی باشد که احساس شود ضرورتی ندارد ولی موردی است که در ذهنم مانده و جواب شما برایم موثق است. استاد شخصی می گفت که از آنجایی که تمام کهکشانها تجلی وجود است و وجود بی نهایت است پس کهکشانها هم انتها ندارد و این بیان این مشکل را دارد که ماده که بی نهایت نیست به هرحال نهایتی دارد. ببخشید وقت گیر شد ولی احساس می کنم که اگر به فرض انسانی قصد کشف انتهای کهکشانها را داشته باشد عمرش کفاف نداده و به ملکوت می پیوندد. استاد آیا این صحیح است که بگوییم که نقطه ی مرز بین جایی که ماده به معنا تبدیل شود وارد عالم دیگر شویم مثل همان نقطه به ملکوت پیوستن است؟ یعنی نقطه ای که من به ملکوت می پیوندم همان جا مرز ماده و معناست که خلا هم نیست. ۶. سوال آخر اینکه استاد عزیز در مورد اینکه وقوع قیامت، زمان خاصی ندارد و کلا زمان ندارد چون عالم از لا زمان آمده و به آن برمی گردد. استاد اینکه عالم از بی زمانی آمده برایم متصور است ولی اینکه در بی زمانی پایان می یابد را نمی توانم بفهمم، چون اگر از جانب ما انسان در تاریخ و زمان حساب کنیم بالاخره زمان وقوع یک تاریخ و ساعتی زمینی دارد. ممنون میشم بفرمایید کجای کار دارم اشتباه میرم که نتیجه نمیگیرم. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نه ۲. مکتب فکری امام خمینی ذیل قرآن ۳. نکات بسیار خوبی را مطرح فرمودهاید. آری! یگانگی واقعی به نور توحید پیش میآید و غوغا میکند. ۴. همینطور است. ۵. نه. کهکشانها مرتبۀ نازلۀ عالم وجود است که همان ماده میباشد و محدودیتهای ماده را دارد و لذا هرچه هم در عالم ماده جلو و جلوتر برویم از ماده خارج نمیشویم ۶. در این موارد رجوع به «برهان صدیقین» که صوت و شرح آن در سایت هست، ان شاءالله کارساز است. موفق باشید
سلام علیکم و وقتتون بخیر: برای شروع بندگی به کسی که عزم بندگی ندارد ولی میخواهد خود را تغییر بدهد تا عزم بندگی پیدا کند، چه توصیه ای دارید؟ از توبه نمیتواند شروع کند چون شور بندگی عامل توبه و تضرع و زاری است و این فرد هنوز به آن شور نرسیده. چه شروعی در عمل پیشنهاد می دهید تا کم کم آن حالت بندگی و مراقبت در فرد ایجاد شود؟ و انگیزه ی جهاد علمی و عملی پیدا کند؟ ۲. برای تقویت اراده به خصوص در بندگی کردن، چه راهکاری دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد پیشنهاد میشود کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و کتاب «ده نکته در معرفت نفس» که هر دو روی سایت هست، مطالعه شود. در ضمن از شرح جناب آقای وحدتی نیز میتوانید استفاده کنید. https://eitaa.com/tafakorism موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم: من جزوه تفسیر سوره واقعه شما را همراه صوت آن گوش دادم. در بحث حوری بهشتی به یک مشکل بر خوردم. شما میفرمایید که تجلی حضرت حق با تمامی اسما به جامعیت به صورت انسانی بر مقربین تجلی میکند. از سوی دیگر شما در غزل ۲۴ حافظ بیان فرمودید که حافظ یک حوری بهشتی را تمثل کرده است و ماجرای حافظ بیان میکند که اتفاقی که برای مقربین در آخرت رخ میدهد، ممکن است که برای یک فرد در همین دنیا رخ دهد. مشکل من آن است که طالب حوری بهشتی شدم. یعنی آنکه اسما حق را به جامعیت و به صورت یک حوری بهشتی بر من تجلی کند. برای همین از وقتی که تفسیر شما از سوره واقعه را گوش دادم، دنبال این تجلی در قوه خیالم هستم. وقتی نماز میخوانم قوه خیالم خدا را بصورت یک انسان در نظرم مجسم میکند تا او را عبادت کنم. قوه خیالم دنبال اینچنین صورتی است. با این مشکلم چکار کنم؟ با سپاس از لطف شما.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آنگاه که جان انسان با معرفت نسبت به حضرت حق متوجه انوار جامع الهی شد، در ادامه آن حضور ممکن است در میدان خیال او آن حضور، به صورت حوری به ظهور آید. ولی به توصیه مرحوم قاضی خوب است توجه شود که به مرحوم علامه فرموده بودند این روزها ممکن است حوری به سراغ شما آید، به آن توجه نشود. زیرا مرحوم قاضی مایل بودند که علامه در حوزه معارف خاصه توحیدی، بیشتر حاضر شوند مگر در آخر عمر که ظاهراً آن حوری به سراغ ایشان میآید. مطلب را میتوانید در کتاب «مهر تابان» دنبال بفرمایید. موفق باشید
سلام: حالتون خوبه؟ خیلی وقت هست که لایق پاسخ شما نبودم اما این موضوع به من جسارت ارسال این پیام را داد. استاد انگار هر انسانی مرکز دنیاست هر کدام از سمت وجود خودشان، این پیوستگی بسیار متحیر کننده است یعنی هرگناه یک فرد علاوه بر خودش به دیگران هم آسیب میرساند، چقدر عجیب که یک عدم کنترل نفس من می تواند مسیر فرد دیگری را عوض کند، استاد من تمام عمرم در حال گناه بودم چطور میشود طوری زندگی کرد که به دیگران آسیب نرسد راهی هست که خطاهای گذشته جبران شود؟ من امروز متوجه شدم گناهانم باعث آزار و دوری دیگران و علت برخورد های آنهاست، چرا روی دید و بازدید خویشان تاکید میشود؟ انسان یک ترازو است که زندگی کنونی در این عصر تعادل آنرا غیر ممکن میکند راه درست و انتخاب درست چه چیزی می تواند باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال هرکس و در نسبت با پروردگارش زندگی میکند. اگر از بقیه تأثیر میگیرد به جهت معنایی است که از خود دارد، حال چه تأثیر مثبت و چه تأثیر منفی و ما با اعمال و رفتار نیکوی خود، نهتنها خود را وسعت میدهیم بلکه میتوانیم به مخاطبان خود اگر آمادگی داشته باشند کمک کنیم. موفق باشید
دامن آلوده و روی سیاه آورده ام، گرچه آهی در بساطم نیست، آه آورده ام... نا امیدی را بزرگ ترین گناه می داند، و من هم نا امید نیستم، البته از او...، وگرنه دیگر هیچ امیدی به خودم ندارم، مدتهاست که از خودم بریده ام، هوس ها و یک زندگی سطحی مرا دفن کرده، من یک زنده بگورم تنها با این تفاوت که هنوز نفس می کشم! این زندگی نیست، این قبری است که برای خودم ساخته ام و با گناه و بطالت، عمیق و عمیق ترش می کنم. نه خواندن دیگر فایده ای داردم، نه نوشتن، و نه حتی رفتن! من و خودم دوتایی محکم به سافل ترین نوع زنده بودن چسبیده ایم و ریسمان محکم کرده ایم که هرجا برویم باز در بند همین جاییم. همه دعا دعا می کنند کربلا بروند و کلی دست و پا می زنند و التماس می کنند شرایطش فراهم شود و حال آن که من به لطف خدا همه شرایطم هست و با میل خودم نمی خواهم بروم! همه چیزم آماده است غیر خودم! کجا بروم، بروم دوباره باز با بار تعفن گناه و شرمندگی برگردم؟! حتی امام رضا هم انگار دیگر از من روی گردانده! حالا که همه در آرزوی جهاد اند، من گرفتار یک زندگی حیوانی ام! حتی نمی خواهم دیگر به جهاد هم فکر کنم! جوهر زندگی ام عیب دارد، حالا هرچه هم با اخلاق و اعمال زیبا بخواهم حیاتم را تزئین کنم فایده ندارد، اصل ماجرا دچار فساد است، دیگر به ابدیت هم نمی خواهم فکر کنم، هر چه می خواهد بگذار بشود، فقط این را بگویم که من از این نوع زندگی که مدتها و مدتهاست بی روح و بی ثمر و باطل و یکنواخت شده خسته شده ام، چرا خدا پس خسته نشده هنوز؟!! می خواهد با من چه کند با این حال و این روزم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این قصه، قصه بشر امروز است و نیستانگاری و نیهیلیسمی که او را فراگرفته، چه به زبان بیاورد و چه به زبان نیاورد. چه با انواع مشغولیات، حتی عبادات ظاهری این حالت را پنهان کند و چه بدان اقرار نماید؛ تا ما در تاریخی که مقابلمان گشوده شده مانند حاج قاسمها حاضر نشویم، همچنان این نوع سرگردانی را با خود داریم. در جواب این نکات و در جواب سؤال بعدی خودتان ان شاءالله عرایضی که در مواجهه با غزل شماره ۱۳۴ شد، بتواند راهگشا باشد. موفق باشید
سلام استاد عزیز: شما رو دوست دارم به امیر المومنین فکر میکردم که این شعر به زبانم جاری شد: باز مرا مشق شب واژه قهار شد / در عجبم زین صفت، مهر معلی رسید / در بر املای عشق حرف الف کم نبود / هستی هر واژه از عالی اعلا رسید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله نظر به مولایمان علی «علیهالسلام» نظر به افقی است که انسان میتواند ابعاد نهایی انسانیت خود را در آن افق و در آن آینه انسانیت بنگرد. موفق باشید
سوال۱: با سلام خدمت شما بنده پانزده سالمه و سال پیش به کلاس زبان میرفتم و با یک استاد آقای سی و خرده ای ساله آشنا شدم و بهش علاقمند شدم و تا الان یک سال میگذره اون رو حضوری ندیدم اما پیج و پروفایلش رو دنبال کردم و حسی که بهش داشتم رو هنوز دارم و فکر میکنم به دلیل شنیدن موسیقی های رمانتیک و خیال پردازی با اون باشه میخوام یک راه حل بدین که من احساسم بهش از بین بره در کنار دیدن اون بعد از یک سال که آرزوی منه، با هم بریم کلاس و چیزای عادی چون در کنارش کلا خوش می گذره سوال۲: من به موسیقی خیلی علاقه دارم و از زیان هاش هم آگاهم اما نه میخوام و نه میشه که اون رو کنار بزارم. شما چه پیشنهادی برای ترک موسیقی دارین؟ سوال ۳: آیا با کلاس موسیقی (گیتار) موافقین؟ چرا؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. پیشنهاد میشود کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را که روی سایت هست، مطالعه فرمایید. ۲. هر اندازه در معارف توحیدی بخصوص معرفت نفس، بیشتر ورود نمایید آن نحوه سیطره علاقه به موسیقی که همراه با نحوهای از توهم میگردد؛ تضعیف میشود. ۳. مخالف موسیقی نیستم، ولی درک چندانی از آن ندارم و شاید این، به ذوق شخصی بنده مربوط باشد. موفق باشید
سوال أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَالَ رَأَیْتُ الْخَضِرَ (علیه السلام) فِی الْمَنَامِ قَبْلَ بَدْرٍ بِلَیْلَهًٍْ فَقُلْتُ لَهُ عَلِّمْنِی شَیْئاً أُنْصَرْ بِهِ عَلَی الْأَعْدَاءِ فَقَالَ قُلْ یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ قَصَصْتُهَا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ لِی یَا عَلِیُّ (علیه السلام) عُلِّمْتَ الِاسْمَ الْأَعْظَمَ وَ کَانَ عَلَی لِسَانِی یَوْمَ بَدْرٍ وَ أَنَّ أَمِیرَ لْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَرَأَ قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ اغْفِرْ لِی وَ انْصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ وَ کَانَ عَلِیٌّ (علیه السلام) یَقُولُ ذَلِکَ یَوْمَ صِفِّینَ وَ هُوَ یُطَارِدُ فَقَالَ لَهُ عَمَّارُبْنُیَاسِرٍ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) مَا هَذِهِ الْکِنَایَاتُ قَالَ اسْمُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ وَ عِمَادُ التَّوْحِید. امام علی (علیه السلام)- امام صادق (علیه السلام) از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: «یک شب پیش از جنگ بدر خضر (علیه السلام) را در خواب دیدم و به او گفتم که مرا چیزی تعلیم کن که به آن بر دشمنان نصرت یابم. گفت که بگو: یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ یعنی ای او ای کسی که اویی نیست مگر او و چون صبح کردم این خواب را بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قصّه کردم، به من فرمود: «یا علی (علیه السلام) اسم اعظم به تو تعلیم داده شده و در روز بدر این بر زبانم جاری بود و بهدرستیکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) سوره قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ را خواند و چون فارغ شد فرمود: یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ اغْفِرْ لِی وَ انْصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ، بیامرز مرا و یاری کن مرا بر گروه کافران. و بیامرز مرا و یاری کن مرا بر گروه کافران. و علی (علیه السلام) در روز جنگ صفین این را میفرمود و حمله میبرد عمّاربنیاسر به آن حضرت (علیه السلام) عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین (علیه السلام) این کتابها چیست و کنایه پوشیده و ناصریح سخنگفتن است». حضرت فرمود: «اسم اعظم خدا و عماد توحید است». تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۴۵۰ بحارالأنوار، ج۳، ص۲۲۲/ نورالثقلین؛ فیه: «و کان علی (یقول ذلک ... الی آخر» محذوف سلام علیکم حضرت امیرالمومنین (علیهم السلام) دانای دانایان و بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله داناترین مخلوقات است. چگونه ممکن است از حضرت خضر علیه السلام چیزی یاد گرفته باشند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آنکه آخرین پیامبر و ائمه «علیهمالسلام» جامع همه علوم لازم برای هدایت بشریت هستند؛ ولی بعضاً تفصیل آن احوالات و یا علوم، در شخصیت دیگری قابل نظر است مانند همان ارادتی که رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» در رابطه با عبودیتشان در زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» ملاحظه میکردند و آنچنان ارادت میورزیدند به همان معنای «المؤمن مرآت المؤمن». حتی تفأل را هم در همین راستا میتوان معنا کرد که پیامبر در مورد امری اگر در مسیر با اهل ایمان روبهرو میشدند، آن را به خیر میگرفتند و انجام میدادند. موفق باشید
