بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9947

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: جناب سید حسن خمینی اخیرا فرموده اند: «حتماً شنیده‌اید که می‌گویند امام(ره) برای غلبه بر هوای نفس خود، بر روی هندوانه نمک می‌پاشیدند و می‌خوردند. این کار عقلانی نیست. امامی که من می‌شناختم اینطور نبود و چنین کاری نمی‌کرد. باید امام را همانطور که بود به نسل امروز و آینده بشناسانیم.» آیا این روایت مشهور که امام روی هندوانه نمک می ریختند صحیح نمی باشد؟ بر فرض صحت واقعا این کار امام عقلانی نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در همان سال‌ها که آقای سیدحسن خمینی خردسال بودند از افراد موثق این موضوع را شنیدم، ولی نه به جهت مخالفت با هوای نفس. این را افراد از خودشان در آوردند، بلکه به جهت آن‌که معده‌ی حضرت امام ضعیف بود و با پاشیدن نمک روی هندوانه هضم آن آسان تر بود و شاید منظور سیدحسن آقا این قسمت است که افراد گفته‌اند برای مخالفت با هوای نفس امام روی هندوانه نمک می‌پاشیدند. موفق باشید
9064

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: بنده 25 سالمه و طلبه شدم و پایه اولم است و می خواهم ازدواج کنم ولی یک موضوعی مرا اذیت می کند خواهش می کنم راهنمایی و راه کاری ارائه فرمایید؟ 1- من در دوران مجردی سعی کردم که به نامحرم و همچنین نوجوانان با حسن وجه هیچگاه از روی لذت و هوس نگاه نکنم و در این زمینه فشار هایی را متحمل می شدم. اکنون نیز در مواجهه به همان موارد و حتی عکس و غیره نیز فشار بهم می آید چرایی اش را نمی دانم که چرا با اینکه نگاه نمی کنم فشار بهم وارد می شود؟ 2- حال که می خواهم همسر انتخاب کنم این استرس و اضطراب را دارم که نکند همسری که انتخاب می کنم دارای زیبایی نباشد و از همان اول زندگی مشتر ک را با افسردگی شروع کنم چرا که این چندین سال امید داشتم که این لذت را از طریق حلال با همسر پیدا کنم و حالا با کسی پیوند بگیرم که زیبایی را ندارد. از طرف دیگر هم در روایات داریم که اگر کسی بخاطر زیبایی با زنی ازدواج کند.... و همچنین بخاطر طلبگی نمی توانم خودم کسی که برایم زیباست انتخاب کنم و علاوه بر این بنده ملاک مهمتر را چیزهای دیگر می دانم که به تبع با توجه به آن ها وارد خواستگاری می شوم (بدون اینکه دختر را ببینم) حال تو این شرایط و احوال چکار کنم؟؟ واقعا این استرس را چکار کنم؟ 3- چکار کنم این حب لذت به چهره های زیبا در وجودم رخت بر کند/ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به خواستگاری کسی بروید که در عین متدیّن‌بودن، برایتان زیبا باشد والسلام. موفق باشید
8895

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام نسبت به جناب عالی. چند روز گذشته یکی از مراجع محترم سخنانی در مورد دولت قبل و آمار و ارقام ارایه شده در آان دولت کردند، حقیر با برسی سخنان رهبری از سال ۸۸ به بعد دیدم که این سخنان کاملا مغایر با نظر رهبری است، به عنوان مثال رهبری در ۲۷ مرداد ۸۹ با اعلام به اینکه این آمارها درست است می فرمایند: «توجه به ترفندهای دشمن و بازی نکردن طبق نقشه‌ی دشمن. یکی از کارهائی که دشمن میکند، بی‌اعتماد کردن مردم نسبت به مسئولین است. ما باید مواظب باشیم خودهامان جوری حرف نزنیم که مردم به مسئولین کشور، مسئولین دولتی، مسئولین قضائی، مسئولین قوه‌ی مقننه بی‌اعتماد بشوند؛ که این بی‌اعتمادی ناحق است؛ دشمن این را میخواهد. ما نباید خودمان عمل کنیم. من می‌بینم گاهی اوقات بی‌دلیل، بی‌جهت در آمارهائی که ارائه میشود، خدشه میشود؛ خوب، چرا؟ چرا در آمارها خدشه‌های بیجا و بی‌مورد میشود؟ آماری است یک دستگاه مسئول دارد میدهد، حرفش مسموع است. و از این قبیل چیزهائی که موجب بی‌اعتمادی است و ناامیدی است» رهبری در ۶ تیرماه ۹۰ در دیدار با مسیولین قوه قضاییه باز هم تاکید میکنند بر اینکه نباید آمارهای مراجع رسمی را زیر سوال برد. حتی ایشان در سخنرانی تاریخی سال ۸۸ نیز اشاراتی دارند حال سوال من این است که با توجه به جوی که درست شده ما چه جور در جاهای مختلف مثل شبکه های اجتماعی یا در دانشگاه موضع بگیریم که اولا: موجب تضعیف رهبری نشود. ثانیا: موجب بی انصافی در مورد یک دولت انقلابی نشود. ثالثا: موجب شکاف بین رهبری و مراجع نشود. رابعا موجب تضعیف یک مرجع تقلید نشود. متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: بنده هم آن سخنان را دیدم و ناراحت شدم. به نظرم بهتر بود آن مرجع محترم با این صراحت سخن نمی‌گفتند که موجب تضعیف خود ایشان در بین مردم شود. موفق باشید
7650
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل شده است که حضرت فرمود: «أَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى دَاوُدَ علیه‌السلام یَا دَاوُدُ تُرِیدُ وَ أُرِیدُ وَ لَا یَکُونُ إِلَّا مَا أُرِیدُ فَإِنْ أَسْلَمْتَ لِمَا أُرِیدُ أَعْطَیْتُکَ مَا تُرِیدُ وَ إِنْ لَمْ تُسْلِمْ لِمَا أُرِیدُ أَتْعَبْتُکَ فِیمَا تُرِیدُ ثُمَّ لَا یَکُونُ إِلَّا مَا أُرِید؛6 ‌خدای عزوجل به داوود وحی کرد: ای داوود! تو اراده می‌کنی و من هم اراده می‌کنم و جز آنچه من اراده می‌کنم واقع نمی‌شود. پس اگر در برابر آنچه که من می‌خواهم تسلیم شوی، من خواسته‌هایت را به تو عطا می‌کنم؛ و اگر تسلیم آنچه من می‌خواهم نشوی، تو را در آنچه که می‌خواهی به زحمت می‌اندازم. پس از آن، چیزی جز آنچه که من می‌خواهم واقع نمی‌شود [و تو اجری هم نخواهی برد].» می گویند جز خواست خدا در عالم چیزی پیاده نمی شود و این خیال است که فکر کنیم که خواست ما در عالم پیاده می شود پس اگر اینچنین است کسی که گناه می کند و در دار وجود اراده او پیاده می شود و توسط ملائکه کاتب، ثبت می گردد چطور قابل تفسیر است؟ و منظور از اراده الهی در این روایت اراده تکوینی است یا تشریعی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: آفرین که متوجه تفکیک اراده‌ی تکوینی از تشریعی هستید. آری حضرت حق به اراده‌ی تشریعی به ما دستور می‌دهد که گناه نکنید تا هرکدام از ما به صورت شخصی در مسیر قرب الهی قرار گیریم، ولی در نظام خود به صورت تکوینی شرایطی فراهم کرده که امکان گناه فراهم باشد و حضرت حق می‌خواهد در این روایت فوق‌العاده پیامبر خود را تا مقام تسلیم کامل جلو ببرد تا ببیند چگونه عالم تماماً در قبضه‌ی خداوند است. موفق باشید
7353
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرانقدر مدرسه ای غیردولتی با فضایی تربیتی تاسیس کرده ایم و حدود 6 سال از کار آن می گذرد و اکنون احساس نیاز زیادی به داشتن اطلاعات صحیح از نحوه برخورد با مسائل دانش آموزان داریم.مسائلی از قبیل نحوه ارتباط با خانواده،ادب دینی،استفاده از موبایل و ماهواره،مشکلات جنسی،عدم خودباوری،اعتیاد خانواده ها،انگیزه تحصیل،مشاوره شغلی و ... اما متاسفانه مشاوران حاضر با استفاده از علم روانشناسی جواب صحیحی برای این مسائل ندارند و یا کلیشه ای جواب می دهند. لذا از شما خواستاریم راهنمایی بفرمایید به چه منابع مطالعاتی ای رجوع کنیم تا بتوانیم لا اقل برای سال های آینده توان مشاوره دادن در این گونه مسائل به دانش آموزان را داشته باشیم.شایان ذکر است با روش حجه الاسلام حسین میرزایی آشنا شده ایم ولی ایشان نیز در مجموعه شان شرایطی برای آموزش ما نداشتند. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم کتاب‌های استاد مرحوم صفایی حائری به‌خصوص کتاب «نامه‌های بلوغ» در کنار مباحث معرفت نفس خوب باشد. در ضمن به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» هم نگاهی بیندازید تا راه‌کارهای کلی را در نظر داشته باشید. در شرح دعای مکارم‌الأخلاق که فایل‌های صوتی آن روی سایت هست راه‌کارهای ارزنده‌ای پیدا می‌کنید. موفق باشید
1971
متن پرسش
سلام علیکم! دو سوال از خدمتتان داشتم راجه به ازدواج در بحث ازدواج می گویند ازدواج یک نیاز است که این نیاز جز با ازدواج برطرف نمی شود یعنی نه با پدر و مادر نه با درس خواندن نه حتی با مجلس اهل بیت ع با هیچکدام این نیاز برطرف نمی شود. فقط با ازدواج. شهید مطهری ره نیز در کتاب تعلیم و تربیت می فرمایند:«و این نشان مى‏دهد که یک پختگى هست که جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمى‏شود، در مدرسه پیدا نمى‏شود، در جهاد با نفس پیدا نمى‏شود، با نماز شب پیدا نمى‏شود، با ارادت به نیکان هم پیدا نمى‏شود. این را فقط از همین جا باید به دست آورد» حال این نیاز دقیقا از چه مقوله ایست؟! یعنی در واقع چه نیازهائی است که جز با ازدواج برطرف نمی شود؟! چرا خیلی ها مخصوصا در وضعیت امروزه جامعه سنشان به 30 و 35 و حتی بالاتر می رسد این نیاز را پیدا نمی کنند؟! یا نه اینکه این نیاز را دارند اما ملتفت نیستند که همچین نیازی دارند؟! یا نه نیاز دارند ملتفت هم هستند که نیاز دارند اما نمی دانند راه حل نیازشان در ازدواج است. بالاخره کدام مورد است!؟ چون که شاید یک جوان 20 ساله صرفا یک نیاز جنسی داشته باشد و شاید مثلا حب و علاقه ای به داشتن فرزند. اما از آن نیازهای عالی و متعالی شاید خبری نباشد. در مجموع چه نیازهائی هستند که با ازدواح برطرف می شود؟! و اینکه آیا از یک سنی به بعد در همه یا در اکثر مردم این نیازها پدید می آید یا خیر؟! سوال بعد آنکه در همین زمینه و چند سطر قبل تر شهید مطهری ره می فرماید:«تجربه‏ هاى خیلى قطعى نشان داده است که افراد پاک مجرّد که براى اینکه بیشتر به اصلاح نفس خودشان برسند، به این عنوان و به این بهانه ازدواج نکرده‏اند و یک عمر مجاهده نفس کرده‏اند، اولًا اغلبشان در آخر عمر پشیمان شده‏اند و به‏ دیگران گفته‏اند ما این کار را کردیم، شما نکنید. و ثانیاً با اینکه واقعاً ملّا بودند، در فقه و اصول مجتهد بودند، حکیم و فیلسوف بودند ، عارف بودند، تا آخر عمر و مثلًا در هشتادسالگى باز یک روحیه بچگى و جوانى و یک خامیهایى در اینها وجود داشته است. مثلًا یک حالت سبکى خاصى که گاهى یک جوان دارد،» باز چرا ما این تکامل را خیلی مشاهده نمی کنیم! یعنی آنکه مثلا در دانشگاه بنده خودم که مجرد هستم را با سایر دوستان مجرد را با متأهلین که مقایسه می کنم همچین احساسی به بنده دست نمی دهد که واقعا اینها یک تکاملی پیدا کرده اند که ما مجردان هنوز این تکامل را پیدا نکرده ایم. یا مثلا همین بچگی که شهید می فرماید در برخی از مواقع عکس این مطلب مشاهده می شود یعنی آنکه جماعت متأهل رفتارشان بچه گانه تر از جماعت مجرد است. در خیلی از مواقع نیز تفاوت رفتاری بین مجرد و متأهل وجود ندارد. این از یک طرف. از طرف دیگر انسان خود متأهلین را هم که مشاهده می کند می بیند اینها قبل و بعد از ازدواجشان تغییری نکرده اند. یعنی اینکه بگوئیم قبلا یک خامی و بچگی در رفتارشان بوده که بعد از ازدواج این خامی از بین رفته یا کمتر شده نه اینطوری نیست. اگر کسی خودش آدم سنگین و با وقاری بود حتی قبل ازدواج نیز سنگین بود اما اگر کسی اهل لودگی و شوخی و ... بود نیز بعد از ازدواج نیز تغییری در او حاصل نشده است. به نظر شما علت چیست؟! البته اگر بتوانید در زمینه این دو سوالی که از خدمتتان مطرح کردم منبعی معرفی کنید نیز ممنون می شوم. و من الله توفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فکر می کنم در کتاب «زن؛ آن گونه که باید باشد» در قسمت ازدواج تولدی دیگر تا حدی به جواب سؤال خود برسید ولی اینکه می فرمایید بعضی ها با ازدواج تغییری آنچنانی نکرده اند به جهت آن است که زندگی را درست نفهمیده اند و همه ی زندگی را سرسری می گیرند این آدم ها ازدواج را هم سرسری گرفته اند و به تولدی دیگری که در بحث مذکور عرض شده نرسیده اند. موفق باشید
424

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بنده از شما یک درخواست دارم اگر شما که واقعا در مباحث نظری ایده ها و شرح های خوبی دارید مخصوصا در شرح تفسیر المیزان و نهج البلاغه ( من تقریبا اکثر سخنرانی ها و کتاب های شما را هم شنیدم و هم خواندم )داعیه دار عمل کردن به آنها هستیدپیشنهاد می کنم با آقایان ذیل که به نظر من در جنگ حق و باطل رزمنده های صف اول هستند تماسی بگیرید و مرتبط باشید تا ما در این جنگ نابرابر با اسلام قالبی شاهد تنهایی افراد زیر نباشیم سوال من این است آیا شما حاضر هستید در مبارزه با فکر التقاطی خدا و خرما با هم افراد زیر را بصورت عملی یاری دهید . خدا شاهد است که اینان در شهرهای خودشان به تنهایی با اسلام آمریکایی موجود در مسئولین مشغول مبارزه هستند تا آنجا که بزرگواری از شاگردان آیت اله بها الدینی به ما میگفت آیا کسی هست که هم فرد موثری باشد و هم 100 درصد در مسیر حق و آرمانهای امام ره / به اعتقاد ایشان دکتر ولایتی مه جز خوبان جمع است 80 درصدی است / حاج آقا روح در مشهد دکتر قاضی پور در شیراز سردار اسدی در تهران حاج آقا بنایی در فسا حاج آقا صدیقی در تهران اگر پاسخ شما مثبت بود بنده حاضرم این بزرگواران که از یاران گمنام آرمانهای امام ره هستند را با هم مرتبط کنم
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی چنین کاری در وسع و توان بنده نیست. موفق باشید
19809
متن پرسش
سلام: استاد شما در جواب سوال 16172 فرموده اید که: در حکومت طاغوت، حاکمان، خودشان دنبال فساد هستند ولی در حکومت اسلامی، حاکمانْ به دنبال اصلاح مردم می‌باشند تا مردم از عاداتِ باقی‌مانده از حاکمیت طاغوت نجات یابند. و هم چنین در سوال 19791 گفته اید که باید تلاش کنیم که حاکمیتی اسلامی داشته باشیم. حال به روایات زیر توجه کنید: 1. از پیامبر (ص) نقل شده است که دو گروه اند که اگر اصلاح شوند امت اسلامی اصلاح می شوند و اگر فاسد شدند جامعه فاسد می شود. الامرا و الفقهاء یعنی حاکمان و عالمان. 2. الرعیه لا تصلحها الا العدل: مردم را فقط اجرای عدالت است که اصلاح می کند. 3. لیست تصلح الرعیه الا بصلاح الولاه ولا تصلح الولاه الا باستقامه الرعیه: جز با حکومت های صالح، جامعه اصلاح نشود، و جز با پایداری و همکاری مردم حکومت ها موفق نخواهند بود. 4. امام کاظم (ع): ... صلاحکم، فی صلاح سلطانکم: وقتی کارهای شما درست می شود که حکومتتان حکومت درستی باشد. برای دیدن این گونه احادیث به همراه منابع و ماخذ رجوع شود به کتاب «منهای فقر» و کتاب «حکومت اسلامی از نظر قرآن و حدیث» از استاد حکیمی. درست است که هر فردی برای اصلاح خود و جامعه وظایفی دارد. از طرفی باید گفت بهترین راه اصلاح مردم این است که مسئولین اول خودشان و اطرافیانشان را اصلاح کنند تا جامعه درست شود و این جز با اجرای عدالت برای همه و رفع فقر از جامعه ممکن نیست. در روایتی خوانده ام که حکومت بنی عباس دوم که در آخرالزمان می آید (بلانسبت جمهوری اسلامی!) آنقدر حکومت می کند که مردم از خیر نا امید می شوند. مردم از اقدام قاطع در مبارزه با فساد و اجرای عدالت و رفع فقر ناامید شده اند. تشبیه تان به روزه گرفتن هم تشبیه ناقصی است شما می گوئید اگر فردی امسال خوب روزه نگرفت و نتوانست چشم و زبانش را کنترل کند نا امید نمی شود و می گوید ان شاء الله سال بعد بهتر روزه می گیرم و تلاش بیشتری می کنم خب این شخص اگر خوب روزه نگرفت نهایتا به خود یا اطرافیانش ضرر می زند ولی حکومت که جای این تمرین ها و آزمون و خطاها نیست که افرادی در مسئولیت باشند که بدزدند و یا ندانم کاری کنند و منابع مملکت و مردم را تحت فشار بگذارند. روایتی است از حضرت امام صادق علیه السلام که می فرمایند: ما اُبالی ائْتَمَنْتُ خائنا أو مُضَیّعا برای من فرقی نمی کند که به خائن امانت بسپارم، یا به کسی که از امانت مراقبت و نگهداری نمی کند. الکافی : ۵ / ۳۰۱ / ۴ . فرق مسئولین ناشی، ناوارد، نامتخصص، فاقد مهارت یک کشور که نتوانند منابع مملکت و ثروت آن را خوب مدیریت کنند و به ملت خود هم ندهند با مسئولین خائن چیست؟ با همین مسئولین می خواهید مردم را اصلاح کنید و حاکمیتی اسلامی داشته باشید؟ اگر بگوئید آری که نمی شود چون تاکنون چهل سال زمان داشتید و غیر از اینکه اصلاح نکردید برخی از خود مسئولین به فساد افتاده اند اگر هم بگوئید «نه» که تکلیفتان روشن است! چه جوابی دارید استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که قرآن قیام به قسط و عدالت را در زیر دستورات الهی به عهده‌ی مردم گذاشته است. در سوره‌ی حدید آیه‌ی 25 می‏ فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ».

به راستى پيامبران خود را با بیّنات روانه كرديم و با آن‌ها كتاب و میزان را فرود آورديم تا مردم به قسط برخيزند و حدید را كه در آن سختی زیاد و سودهایی برای مردم است نازل کردیم تا خدا معلوم بدارد چه كسى او و پيامبرانش را به غیب يارى مى‏ كند، آرى خدا نيرومندِ شكست ناپذير است.

 می ‏فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا» یعنی ارسال رسول با تدبیر الهی بوده و می‏ گوید «ما» فرستادیم تا نظر را متوجه خداوند و کارگزاران الهی کند. اینان رسولان را فرستادند تا آن‌ها به جای خدای نامحدود بتوانند عمل کنند.

 «بِالْبَيِّنَاتِ» با چیزی رسولان را فرستادیم که هم خودش روشن است و هم روشنی‏ بخش و روشنگر است و طرف مقابل هم از این سخنان بهره می ‏برد زیرا تنها برای خودِ رسول روشن نبوده، قدرت روشنگری هم دارد و طرف مقابل که با آن بیّنات روبه‌رو شود مطالب زیادی برایش روشن می ‏شود - حتی معجزات هم نمونه‏ هایی از بیّنات‌اند- و این شیوه عمومی کسانی است که صاحب رسالت‏ اند، چه انبیاء یا جانشینان آن‏ها و شیوه‏ هایی که این بزرگان از آن استفاده می ‏کنند امور بیّن ‏اند و از همه راه‏های بیّن استفاده می‏ کردند.   

گویی پیامبران وارد فضای تاریکی شده ‏اند که انسان‏ها در آن فضا خودشان را هم نمی ‏بینند و نمی ‏شناسند و پیامبران آمده ‏اند تا با بیّناتِ خود، تعریف جدیدی از خود بیابند تا شرایط تغییر کند و از تاریخ جاهلیت که نه در آن ابدیت برای انسان مطرح بود و نه استعداد رسیدن به قرب الهی برای انسان معنا داشت، به تاریخ دیگری وارد شوند که دستور عمل‏ های خاص خود را دارد لذا می‏ فرماید: «أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ» با پیامبران کتاب و میزان نازل کردیم تا آن‏هایی که در کنار پیامبران قرار می‏ گیرند از آن بهره ‏مند شوند.

بحث «اِنزال» را به میان می ‏آورد که پایین‌آوردن است نه یاددادن به پیامبر، زیرا این دستورات، باطنی معنوی دارند و نازل شده ‏اند تا برای مردم قابل فهم باشد.

«میزان»، آن قدرت تشخیصی است که چگونه از کتاب و دستورات الهی استفاده کنیم و این هم با پیامبران نازل می‏ شود و در رابطه با میزان، انسان‌ها وزن هر دستوری را تشخیص می‌دهند تا آن‌جا که اگر دو دستور معارضِ همدیگر شدند می‏ فهمند وزن و اهمیت هرکدام چه قدر است و کدام را باید بر کدام حاکم کرد. چنین تشخیصی با پیامبران نازل می‏ شود و هر آن کس که در کنار پیامبران قرار گیرد از چنین توانایی بهره ‏مند می‏ شود و گرفتار تحجر نمی ‏گردد.[1] 

در ادامه می‌فرماید: «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» برای آن که مردم جهت اقامه‌ی قسط به‌پا خیزند.

هدف اولِ ارسال رسولان قیام به قسط است تا مردم خودشان به‌پا خیزند نه آن‌که پیامبران به هر قیمتی اقامه‌ی قسط کنند، اگر مردم خواستند خودشان قیام کنند و درگیر موضوع شوند تا اولاً: جبهه مقابل خود را بشناسند. ثانیاً: بدانند برای اقامه قسط باید خود هزینه کنند و پیامبران شرایط چنین انتخابی را فراهم نمودند و آن‏ها را از انتخاب‏های خطا آزاد کردند و موفقیت در این امر مربوط به مردم است که اقدام بکنند یا نکنند. پس وقتی در روایت داریم: «ارتَّد الناس بعد رسول الله الا ثلاثه»[2] بعد از رسول خدا (ص) همه به نحوی منحرف شدند مگر سه نفر، باید بگوییم مردم کوتاهی کردند یا رسول خدا؟ در حالی‌که رساندن کتاب و میزان به عهده‌ی پیامبران بود و قیام به قسط به عهده‌ی مردم می‌باشد.

مردم باید تلاش کنند خود را در تاریخی که شروع شده شکل دهند و این جا است که مافوق عدالت، آزادی به میان می‏ آید و نباید با هر شیوه‏ای به اهداف خود رسید و آزادی انسان‏ها را زیر پا گذاشت و به همین جهت علی (ع) حاضر نیستند مثل معاویه با زیر پاگذاردن آزادی مردم، عمل کنند و به هر قیمتی به اهداف خود برسند.

در معنای «قسط» باید متوجه ضد آن یعنی «جُور» شد که به معنای دادن حقِ یکی به دیگری است هر چند خودش هم راضی باشد[3] پس قسط یعنی حق کسی را دادن و دین آمده تا حقوق در همه جا و در همه چیز رعایت شود. هدف در حرکت انبیاء آن است که مردم به شعوری برسند که حقوق هر چیزی و هر کسی رعایت شود و در این راستا به پا خیزند تا مقسِط شوند و قاسط مقابل این هدف قرار دارد و تلاش دارد این اتفاق نیفتد - مثل معاویه -.

در ادامه می‌فرماید: «وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ» و حدید را فرو فرستادیم که در آن سختی زیادی هست و منافعی برای مردم دارد.

در چنین شرایطی که مقسطین یک طرف ایستاده‏ اند و قاسطین در طرف دیگر، دستوراتی با شدّت و حِدّتی خاص نازل شده که منجر به قتال و مبارزه می ‏شود[4] که در آن سختی شدیدی هست. بعد از آمدن بیّنات، در مقابل آدم‏هایی که حق برای‏شان روشن شده و جلو فهم خود ایستاده، برخوردهای شدید در میان می ‏آید. نمونه نزول برخورد شدید دستوری است که می‌فرماید: «جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ» که به رسول خدا (ص) دستور داده با کفار و منافقین مقابله کند، این به معنای آن نبود که حضرت با منافقین جنگ کنند، بلکه به معنای همان برخورد سختی است که حضرت با آن‏ها داشتند و این شدت و حدّت نیز نازل شده و ریشه‌ی الهی دارد.

اگر آن برخوردهای سخت انجام شود، منافعی نیز برای مردم دارد و مردم در انتخاب خود گرفتار راهی نیستند که دشمنان دین در مقابل آن‏ها شکل داده ‏اند و نمی ‏گذارند مردم به آنچه فهمیدند و اعتقاد دارند عمل کنند.

هدف از ارسال رسولان را یکی قیام مردم به قسط مطرح کرد و دیگر «وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيز» با توجه به واژه‌ی «عَلِمَ» که هم به معنای دانستن است و هم به معنای نشانه‏ گذاری، می‏ توان در معنای آیه گفت: رسولان را با آن لوازم فرستادیم تا خداوند نشانه بگذارد که چه کسی او و رسولان‏اش را بالغیب یاری می کند، یعنی وقتی رسول در صحنه نیست و با رحلت خود غایب شده است، اینان آن مؤمنین واقعی هستند که به شخصیت‏ها حتی به شخصیت رسول هم بند نیستند و در غیبت رسول هم او را با پیروی از سنت ‏اش یاری می‏ کنند. اینان آن‏هایی‏ اند که خداوند نشانه‏ های خاصی برایشان قائل است و تأکید بر اهمیت مؤمنین آخرالزمان نیز در این راستا می‏ تواند باشد و این که فرمود خدا را یاری کنید از جهت ضعف خداوند نیست زیرا که او قوی و عزیز است، بلکه برای آن است که بندگان زندگی را با آزادی برای خود شکل دهند.

خلفا و جانشینان واقعی رسولان همان شأنی را دارا می ‏باشند که رسولان دارا هستند و در این رابطه وقتی به حضرت صادق (ع) بنگریم می ‏بینیم که چگونه وظیفه خود می ‏دانسته ‏اند به هر شیوه ممکن و در زوایای مختلف ارائه بیّنات کنند و شما با امامی روبروئید که می‏ خواهد مردم را از تاریکی‏ ها نجات دهد و با کودتا در مقابل حاکمان این مشکل حل نمی‏ شود بلکه با تربیت شاگردان و گسیل آن‏ها به اقصا نقاط جهان اسلام این ممکن محقق می‌گردد. موفق باشید  


[1] - در این مورد به کتاب «درس‏هایی از انقلاب» از مرحوم صفایی حائری رجوع شود.

[2] - رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج‏3، ص: 121

[3] - بعضی از یاران علی (ع) در ابتدای حاکمیت آن حضرت از حضرت خواستند حقوق آن‏ها را به امثال مروان حکم بدهند تا از فتنه دست بردارند و حضرت فرمود آیا نصرت و پیروزی را با جور به دست آورم؟

[4] - هر چیزی که دارای شدت و حِّدت است، حدید می‏ گویند.

19176
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: شنیدم کتاب «دریغ است ایران که ویران شود» را مطالعه کرده اید. نظرتان راجع به این کتاب چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب خوبی است به‌خصوص اگر با شرح جناب آقای دکتر ربانی که در کانال «ندای اندیشه» (@nedayeandishe) هست، آن را دنبال کنید. موفق باشید

11139
متن پرسش
سلام علیکم: 1- لحظه‌ی آخر شهادت امام حسین (ع) با آن صورت مقدس بر خاک نهاده جملاتی عرضه داشتند: «الهی رضاً ... یا غیاث المستغیثین». از این‌همه آیه‌ای که خداوند عنایت فرموده و از تمام جملاتی که یک انسان کامل می‌تواند بفرماید، چرا این جملات را عرضه داشتند و چنین مناجات کردند؟ 2 - چرا وجود ذلیلی چون شمر(لعنت‌الله‌علیه) که ذرّه‌ای نور را نمی‌شناسد، هنگام خروج از گودال قتلگاه لرزید؟ و وقتی سوال شد چرا می‌لرزی؟ گفت: صدایی شنیدم که می‌گفت ای وای فرزند غریبم! و گفته شده صدای مبارک حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیه) بوده؟! چگونه چنین فرد سیاهی این صدای مقدس را شنیده؟؟ 3- با این‌که مقتل لهوف را بزرگان معتبر شناخته اند از شمر لعنت الله به صراحت نام نبرده به عنوان جداکننده‌ی سر مقدس و سنان لعنت الله را معرفی کرده؟ چطور ممکن است کسی نداند چه شده؟ آیا از حضرت سجاد(علیه‌السلام) در این مورد گزارشی رسیده؟ 4- چرا خداوند متعال از هیچ‌کدام از این مقدّرات چشم‌پوشی نکرده، مثلا چرا در کربلا شش ماهه هم باید داستان داشته باشد؟ برای شادی روح مقدس اما حسین (ع) صلوات
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مگر از این سخن بالاتر در آن لحظه قابل تصور است؟! که حضرت متوجه شدند به همه‌ی آنچه می‌خواستند برسند، به مدد الهی رسیدند و تا ابد بشریت را با کربلا تغذیه نمودند 2- شاید این مطلب در اسناد معتبر یافت نشود 3- باید بررسی شود 4- عرایضی در کتاب «راز شادی امام حسین«علیه‌السلام» در قتلگاه» داشته‌ام، در آن‌جا هست که هرکدام از شخصیت‌های صحنه‌ی کربلا به دنبال تحقق نقش تاریخی خود بودند تا به فعلیت لازم برسند. حضرت علی اصغر«علیه‌السلام» طالب چنین نقشی بودند. موفق باشید
10549
متن پرسش
آیا می توان گفت این مذاکرات همان پیچ تاریخی است که مقام معظم رهبری می گویند. برای نهادینه کردن آزاد اندیشی درخود و جامعه چه باید کرد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امکان دارد چنین باشد، عمده نوع تعاملی بود که تیم مذاکره‌کننده باید داشته باشند که در آن تعامل روحیه‌ی استکباری غرب به رسمیت شناخته نشود. رسالت انقلاب اسلامی نفی روح استکباری غرب است. در آزاد اندیشی باید سخن مخالف نظر خودمان را خوب بفهمیم و تا آن‌جا که وجوه حقی در آن می‌بینیم آن سخن را به رسمیت بشناسیم و در نقد قسمت‌های باطل آن اندیشه نیز انصاف به خرج دهیم. موفق باشید
10465

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و تحیت حضور محترم استاد گرانقدر: استاد این سطور که برایتان می نگارم در واقع جزء دغدغه های من، به عنوان یک خانم که کاملا محصول و پرورش یافته ایده های نظام اسلامی است، می باشد، در خصوص نگاهم به وضعیت زنان و تاثیر اندیشه های نظام اسلامی بر نقش و جایگاه زن در جامعه. استاد؛ من بعد از انقلاب به دنیا آمده ام، در طی سالهایی که زیسته ام دایم سعی در یادگیری و آموختن آنچه مرا به حقیقت می رساند، بوده ام. در مراحلی از زندگیم بگونه ای تحقیق کردم که اگر همان راه را ادامه می دادم کسی شبیه به شیرین عبادی و مهرانگیز کار و ...می شدم. البته این خانمها هرکدوم در بعدی، قدرتمند و باسواد هستند اما من جهت گیری کلی ایشان را قبول ندارم. لطف خدا شامل حالم شد و مسیرم تغییر کرد؛ البته نمی توانم بگویم مسیرم تغییر کرد، من دنبال حقیقت بودم و مشخص است راه کشف حقیقت بالا و پایین دارد، اما بهرحال مطابق لنهدینهم سبلنا، خداوند دست انسان را می گیرد و ...استاد اکنون که نگاه می کنم و به زندگی خود می نگرم درمی یابم حقیقتا جایگاه این نظام والاست و این را حداقل، از تأثیری که در منش و روش زندگی من یک نفر گذاشته می توانم بفهمم. من یک بانوی مسلمان ایرانیم، تحصیلاتم را ادامه داده و سعی در کسب فضیلت داشته ام، پوشش اسلامی کامل دارم، سعی بر بندگی خداوند متعال داشته ام و به لطف خداوند در جامعه حضور فعال و سازنده دارم (البته اینها را نمی گویم که از خودم تعریفی کرده باشم، شما که اصلا مرا نمی شناسید، اینها را می گویم که تاثیرات نوع نگاه انقلاب بر تربیت زنان، به عنوان قشری که دشمن خیلی برایشان برنامه دارد را مطرح کنم) استاد این کجا و تعریف زن از نگاه غرب کجا. اگر خیلی هنر کنیم و بازیگران و خواننده ها و... را جزء لیست مفاخر زنان غرب قلمداد نکنیم می رسیم به زنانی که نویسنده و متفکر و... بوده اند که عموما یک رشد کاریکاتوری داشته اند و در بسیاری از جنبه ها رشد خود را متوقف نموده اند و اکثرا به طور ناملموس روحیه ای مردانه یافته اند و... بعد به زن مطلوب در نگاه و منظر جمهوری اسلامی می نگرم که بانویی است که در همسر بودن، مادر بودن، در صحنه های سیاسی، در اندیشه و تفکر، در کارکردها و توانمندیهای اجتماعی، در صحنه های ملی و فراملی و ...فعال است و حقیقتا در همین یک مورد که نگاه می کنم می بینم اگر درست نگاه کنیم، نظام اسلامی کیمیا است و مس وجود همگان را طلا می کند؛ کافی است درست بشناسیمش. استاد شرمنده ام که وقت شما را می گیرم، نمی دانم اینهایی که نوشتم درد و دل است، نظر و دیدگاه است یا هر چیز دیگر ولی این را می دانم که این نظام حتی در بین حزب الهی ها هم مظلوم است، چه برسد بقیه و مشخص است وقتی تفکر و ایدئولوژی این نظام، مثلا یک زن را به جای اینکه به لحاظ روحیه حساسش، به جای تبدیل شدن به عروسکی هوس پرور و شهوتران و آلت دست فرهنگ سرمایه داری و دنیاپرستی، تبدیل می نماید به موجودی بصیر، هوشیار، موقع شناس و سازنده و مسئولیت پذیر، که اگر عروسک هم هست برای همسرش عروسک است، اگر خوش سخن و خوش نغمه است در راستای تعالی خانواده اش و با محارمش است و ... معلوم است با جدیت هرچه تمامتر با این نظام مقابله می شود و سعی می گردد دنیا به جای دوقطب دنیاپرستی (غرب ایدئولوژیک با همه اعوان و انصارش) و خداپرستی (به سرکردگی جمهوری اسلامی ایران و همه حقیقت گرایان جهان) به قطب واحد شهوترانی و دنیاخواهی تبدیل شود که البته زهی تصور باطل، زهی خیال محال چرا که یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ؛ استاد بزرگوار، من نمی دانم اندیشه و نگاه من تا چه حد عمیق است و حضرتعالی تا چه میزان، این اندیشه را قبول دارید؛ بر این اساس از شما می خواهم در راستای اصلاح چهارچوب اندیشه، راهنمایی های لازم را مبذول فرمایید، با توجه به اینکه من یک کارمند هستم و سعی نموده ام در جایگاهی که قرار دارم، آبروی نظام اسلامی را حفظ کنم و متخلق به اخلاق اسلامی باشم، چون می دانم خطای امثال ما که به ظاهرمان می خورد که پیرو انقلاب و رهبری هستیم تا چه حد زیر ذره بین است و کوچکترین خطای ما را اول به پای نظام می نویسند و بعد سایر تفاصیل پیش می آید و خدا می داند آبروی این نظام برای من چقدر مهم است؛ اما استاد من، گاهی احساس می کنم می توان در مراتب دیگری و جایگاه های حساس تری حضور پیدا کنم و برای این انقلاب مایه بگذارم و از این رو توان و استعدادم هدر می رود؛ البته رهبری عزیز می فرمایند در جمهوری اسلامی، هر جا که قرار گرفته‌اید، همان جا را مرکز دنیا بدانید و بر این اساس جای نگرانی نیست مضافا اینکه من از خدا خواسته ام مرا در آن جایی که بهتر می توانم خدمت کنم، قرار دهد، با این حال مایلم بیش از این مفیدفایده باشم، استاد گرامی، ضمن اینکه حقیقتا موفقیت حضرتعالی را از درگاه خداوند متعال خواستارم، خواهش می کنم برای این دختر خود و همه بانوان این سرزمین دعا نمایید و با راهنماییهای مشفقانه تان در طی این مسیر یاریمان نمایید، ببخشید که مصدع اوقات شیفتان شدم و البته شرمنده که چون سریع نوشتم احتمالا به لحاظ ادبیاتی و انشایی مشکلاتی دارد. أیدکم الله فی الدارین
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این سؤال در جواب شماره‌ی سؤال 10381 داده شده. موفق باشید
10274

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: وقتتون الهی و حسینی. دلیل خلقت انسان چی بود؟ انگیزه ی خداوند از خلقت انسان؟ جواب های مختلفی رو برام گفتن، از کارشناسان و ... ولی همه بیانگر نقص خداوند بوده و یا اینکه خداوند به ما نیاز داشته و اینکه هیچکس دلیل رو نمیدونه یعنی پنهان، لطفا یه جواب قانع کننده بگید که توی جواب جایی هیچ سوال نباشه. ممنون. یا حسین. خدا نگهدار
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «آشتی با خدا» در قسمت «چرا خدا ما را خلق کرد؟» عرایضی داشته‌ام. کتاب روی سایت هست. موفق باشید
9316
متن پرسش
سلام: بنده طلبه ای هستم که متاسفانه مشاهده میکنم برخی اساتید ما اصلا نمیتوانند پاسخگوی سوالات ما باشند و بنده خودم با تلاش های خودم در اینترنت و... به پاسخ هایم میرسم. میخواستم بپرسم اگر در زمینه ادبیات که نقش استاد هم موثراست ما ضعیف شویم تقصیر ما هم هست؟؟ یا مقصر اصلی اساتید و مدیران هستند؟؟ ما طلبه ها همیشه مورد خطاب قرار میگیریم که اگر درسمان را خوب نخوانیم شهریه مان حرام میشود ولی بنده نمیفهمم که آیا تمام درسها مدنظر هست یا اینکه فقط ادبیات و فقه و منطق؟؟؟ در زمینه شهریه چه کنیم؟؟ با توجه به اینکه بنده متاهل هستم و درآمد دیگری جز شهریه ندارم خیلی ناراحتم که امام زمان (عج) از دست بنده ناراحت باشند. برخی حتی میگویند شهریه را نباید خرج لباس برای همسر یا برخی غذاها مثل پیتزا کرد. ما که اهل پیتزا نیستیم ولی دو ماه یکبار اگه بخوریم اشکال پیش میاد؟؟؟ خواهش میکنم بحث شهریه رو برای بنده حل کنید. معیار بدین لطفا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کرم و آزادمنشی حضرت مولایمان صاحب الزمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» بیش از این حرف‌ها است. شما در حدّ توان خود درس‌ها را بخوانید و مثل همه هم زندگی کنید. موفق باشید
7723

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. روشهای کاربردی برای تذکر دادن به دختران بد حجاب اقوام و نهادینه کردن بحث حجاب به عنوان یک باور دینی را شرح دهید. طوری که دیگه به ظاهرسازیهای نادرست نپردازند. در مجموع میخوام روش درست و صد در صد کاربردی امر به معروف و نهی از منکر این مقوله را بفهمم. فرمول بدید. یا علی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این کار مشکلی است باید با طرح معارف دینی از طریق بزرگان طایفه و همراه با محبت، آن‌ها را متذکر حقانیت حجاب نمود و بعد فضا را فراهم کرد که آن‌ها رعایت حجاب را بنمایند. موفق باشید
6617
متن پرسش
با سلام. 1) بنده متأسفانه غالبا اصلا در موضعی قرار نمی گیرم که لازم باشد روی نفس اماره ام پا بگذارم. آیا امام معصوم حقیر را لایق پیش آوردن این موقعیت ها نمی دانند ؟؟؟ 2) اگر خیلی خیلی کم موقعیتی پیش بیاید که باید من روی نفس اماره ام پا بگذارم ، در آن امتحان ضرر قطعی می کنم و قدرت تحلیل و عمل از بنده گرفته می شود و تا می روم به خود آیم ، مقطع امتحان خدا گذشته است. لطفا راهنمایی بفرمایید. 3) چگونه از خداوند بخواهم که به حق ذات مقدس خودش با ایجاد محبت اهل البیت در دل من و امتحان های الهی ، نفس بنده را رام کنند تا اندکی از این روزمرگی نجات پیدا کنم که خداوند جواب حقیر را بدهد ؟؟؟ 4) چگونه وارد عالَمی بشوم که بتوانم متوجه انتخاب های لحظه به لحظه ی زندگی خود باشم ؟؟؟ کتابهایتان را مطالعه کرده ام. خیلی متشکرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده در همه‌ی این امور اصل قراردادن بندگی است به امید ریزش رحمت خدا. هنرتان در کلیه‌ی امور آن باشد که تواضع را نه‌تنها پیشه کنید بلکه جستجو نمایید. رحمت خدا را در تواضع نسبت به حق و خلق به‌خصوص در مقابل همسر و آشنایان جستجو کنید. موفق باشید
5121

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام نگاه عماد افروغ را چطور می بینید؟کتابهایی ایشان چطوری است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از بعضی از مصاحبه‌هایشان متوجه شدم ایشان انسان دلسوز و متعهّدی هستند ولی بنده نتوانستم از کتاب‌‌های ایشان بهره‌مند شوم با این‌که تا حدّی بعضی از آن‌ها را مطالعه کردم. موفق باشید
5032
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرانقدر.سعی می شود سؤال خود را در عین سردرگمی برای خود،قابل فهم عرضه دارم،همچنین لازم به ذکر است دلیل پیدایش این اتفاق با توجه به دانسته های خود و کنکاش عقلی را میدانم (دعوت شیاطین و نفس اماره)،اما در ریز عمل خود دچار تردید گردیده ام. و اما اصل موضوع:چند صباحی است که لطف خداوند شامل حال این حقیر گردید و با انسانی مؤمن از طریقی خاص که جزو رحمت های واسعه خداوند بود آشنا شدم.با راهنمایی های آن بزرگوار به فایل سخرانی های شما بر اساس سیر مطالعاتی دسترسی پیدا کردم و حلاوت آگاهی از وجود نفس و فرق بین تن و جان(نفس) برای هدایتش به سوی هدف را چشیدم.اما هر گام که به سوی جانِ جانان ( حضرت دوست ) حرکت می کنم،فشار سنگین دعوت به گناهان بزرگتر،طاقتم را طاق میکند.اینکه می بایست در مقابل وسوسه ها ( صبر ) پیشه کرد را می دانیم،و اما می دانیم خداوند فرمودند: ( لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا ) وجود ذات مقدس خداوند بیشتر از وُسع ما از ما نمی خواهند. پس تکلیف چیست ؟ آیا هرجا که طاقتمان طاق شد از راه پر نور بندگی خارج شویم؟ یا،ظرف وجود خود را افزایش دهیم؟ یا ... استاد عزیز: سردرگمی ها فراوانند و سؤالات بیشمار،در آستانه ماه رمضان که نماد ( صبر ) است قرار داریم،امید است فرزند کوچکتان را به تفصیل راهنمایی و دعا بفرمایید تا از این سردگمی نجات یابم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده سعی می‌کنم به رفقا دعا کنم. علامه طباطبایی«رحمت‌اله‌علیه» آیه‌ای را که به آن استناد کردید این‌طور معنا می‌کنند که: .خداوند می فرماید:«ما بیش از آن‌چه ظرفیت شما بود بر شما تکلیف نکردیم پس آن‌چه بر شما تکلیف کرده‌ایم با نظر به ظرفیت شما است.موفق باشید.
4642

خداشناسیبازدید:

متن پرسش
خانم طلبه ایی از من پرسید یک کتاب خوب در مورد خداشناسی به من معرفی کن به نظر شما چه کتابی به ایشان پیشنهاد کنم با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: برهان صدیقین و کتاب «آشتی با خدا» و «ده نکته در معرفت نفس» می‌تواند مفید باشد. موفق باشید
3431

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم! شما در پاسخ به سوال 2757 که سوال کننده در مورد محتلم نشدن ائمه(ع) پرسیده بود؛ جواب داده بودید نمی دانید که احتلام افراد واقعاً ناشی از آلودگی ذهن است یا خیر؟! اما خوب ما در دعائی که در مفاتیح الجنان برای عدم جنابت داریم که در منابع متعدد نیز آمده است گفته شده:«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا خِفْتَ الْجَنَابَةَ فَقُلْ فِی فِرَاشِکَ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الِاحْتِلَامِ وَ مِنْ سُوءِ الْأَحْلَامِ وَ مِنْ أَنْ یَتَلَاعَبَ بِیَ الشَّیْطَانُ فِی الْیَقَظَةِ وَ الْمَنَامِ.» خوب از آنجائیکه طبق روایت احتلام ناشی از بازی شیطان با فرد است. پس آیا طبق این روایت می توان نتیجه گرفت کسی که واقعاً پاک پاک باشد از هر احتلامی بدور است؟! و هر احتلامی ناشی از بازی شیطان است؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در همین دعا بین احتلام و سوء احتلام تفکیک کرده، پس می‌توان نتیجه گرفت هر احتلامی، بد نیست تا بگوییم شیطانی است. هرچند می‌توانید با این دعا از خدا بخواهید محتلم نشوید ولی نه از آن‌جهت که احتلام در هر شکل‌اش بد است و شیطانی است. موفق باشید
3066
متن پرسش
باسمه تعالی باسلام - به نظر برخی از مراجع عظام تقلید گرفتن سود از طریق گذاشتن سپرده در موسسات مشکلی ندارد ؛اما بنده هرچند فقه اجازه داده و میدانم که شما سوالات فقهی پاسخ نمیدهید اما میخواهم از افق سلوکی و جدای از مسئله فقهی جواب دهید که استفاده از این سودها در سیر الی الله مانعی ایجاد نمیکند؟چون علی رغم اجازه مرجع ، کمی نگرانم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: رعایت دستورات فقهی همان مسیر سیر و سلوک الی‌الله است نباید نگرانی به خود راه دهید. موفق باشید
189

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و آرزوی سلامتی برای شما،آیات 63 به بعد سوره مبارکه فرقان را می خواندم که برایم سؤال پیش آمد که لفظ عبادالرحمن به چه معنی است آیا خصوصیاتی که برای عبادالرحمن شمرده شده است با خصوصیات عبادالله فرق دارد،چرا از اسم الرحمن استفاده شده است؟ 2 ـ روایات تأکید دارند که ایمان افراد به زیادی نماز و روزه نیست بلکه به میزان صدق و امانتداری آنهاست منظور از صدق و امانتداری چیست؟ 3 ـ آیا عدم اخلاص در عمل فقط به شخص عامل لطمه وارد می کند یا اینکه در خود عمل و روند آن و میزان تأثیرگذاری آن نیز مؤثر است و اینکه می گویند اخلاص اکتسابی نیست بلکه هبه ای است یعنی چه؟ و شما چه راهکارها و توصیه هایی درباره این مهم دارید؟4 ـدر مورد ازدواج و راهههای شناخت قبل از ازدواج و چگونگی تعامل زوجین بعد از ازدواج توصیه هایتان را بفرمایید و اگر کتاب یا جزوه ای در این زمینه داری یا می شناسید لطفاً بفرمایید؟با تشکر
متن پاسخ
جواب: سلام علیکم : باسمه تعالی 1- «عبادالله» مقامشان بالاتر است و در جنبه‌ی توحیدیِ بالاتری قرار دارند، در حالی که آیات مورد بحث نظر به جنبه‌ی اخلاقی «عبادالرّحمن » دارد که چگونه مفتخر به چنین سجایای اخلاقی می‌شوند و مسلّم عبادالله نیز مفتخر به چنین سجایایی هستند، چرا که «الرّحمن» یکی از جلوات «اسم‌الله» است، در حالی که در رابطه با عبادالله بیشتر موضوعِ عقاید توحیدی مطرح است. 2- صدق به معنی حق‌دیدن احکام الهی است ،و امانت‌داری به معنی مطابق عهد الهیِ فطری عمل‌کردن است. 3- ضعف در اخلاص در همه‌ی موارد اثر خود را نشان می‌دهد و تقویت اخلاص به آن است که هرچه بیشتر متوجه شویم فقط عقیده‌ی الهی تنها عقیده‌ی صحیحی است و تنها اعمال شرعی عامل سعادت است و خودی در مقابل احکام الهی برای خود نداشته باشیم. 4- در مورد ازدواج کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» زیر چاپ است إن‌شاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید
16197
متن پرسش
سلام: خسته نباشید. در مورد سوال 16165 که دوست عزیز پرسیده بودند: طلاق و ازدواج نکردن، با توجه به تقدیر نوشته شده، چرا پیش می اید؟ استاد، آیا می توانیم بگوییم: کسی که ازدواج می کند و طلاق می دهد یا طلاق می گیرد، در واقع در مرحله تحقیق کوتاهی کرده است. به آن معنا که باید تحقیق می کرد تا کسی که تقدیر اوست پیدا شود، ولی چون کوتاهی کرده است در تحقیق، بخاطر همین نتوانسته آنکه تقدیرش است را گیر بیاورد، به همین خاطر او را طلاق می دهد و دوباره به تقدیر خود رجوع می کند. آیا این فکر بنده درست است؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید آن‌طور که عرض شد اگر راضی به تقدیر خود می‌بود از همان ابتدا که با آن روبه‌رو می‌گشت، آن را می‌پذیرفت و کارش به این‌جاها نمی‌کشید و یا شاید از ابتدا با همان که تقدیر اوست ازدواج کرده است، ولی چون راضی به تقدیرش نیست، کارش به طلاق کشید. سخن آقای پناهیان در سؤال شماره‌ی 16169 نکته‌ی خوبی دارد. موفق باشید

11330
متن پرسش
سلام استاد.امیدوارم که حالتون خوب باشه. بنده سوال را در شبکه های مجازی دیدم که میخاستم جواب بدید.از طولانی بودن متن عذر خواهی میکنم.خواهشمند است جواب قانع کننده به سوالل زیر بدهید. **چرا رهبر یک جامعه علنا در تلویزیون گفتند مثنوی اصول اصول اصول دین است؟بر فرض اینکه این مسءله از روی ذوق شعری و یا فلسفی باشه.رهبر جامعه باید همه ی عموم رو در نظر بگیره ،یک عده فلسفی و یک عده ضد فلسفه . حداقل میگفتن اول قرآن بعد مثنوی. آیا رهبر جایز است یک مسءله ی اختلافی رو بگوید اصول دینه؟ نظر علما و مراجع عالیقدر در مورد مثنوی مولوی : نظر رهبر انقلاب سید علی خامنه ای درباره ی مولوی: شهید مطهری از بنده پرسیدند: نظر شما در مورد مثنوی مولوی چیست؟گفتم: نظر من همونی است که خودش گفته....مثنوی اصول اصول اصول دین است.ایشان گفتند: کاملا درست است. نظر من هم همین است. بیانات در دیدار شاعران رمضان 25 / 6/ 1387
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم اگر کسی با مثنوی آشنا باشد و زبان و اصطلاحات آن را بفهمد نمی‌تواند غیر از آنچه مرحوم شهید مطهری و آقا فرمودند بگوید و این با همان فرض است که همه و از جمله مولوی هرچه دارند از قرآن دارند. فهم زبان مولوی مثل زبان هر علمی، زبان آسانی نیست، اتفاقاً همان قسمت‌هایی که آقایان به مولوی اشکال کرده‌اند از عمق زیادی در راستای تأیید فرهنگ تشیع برخوردار است. بهتر است کسی که با این زبان آشنا نیست لااقل سکوت کند. موفق باشید
11122

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: کجا می تونم فرق و حیثیت استعمالی مفاهیم «سبب و مسبب و علت و معلول و لازم و ملزوم و دال و مدلول» را به دقت مطالعه کنم؟ لطفاً یا منبع ارائه بدید یا خودتون توضیح دقیق بفرمایید. متشکرم
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: منبع خاصی جهت توضیح این واژه‌ها غیر از کتب لغت سراغ ندارم. بیشتر باید از جمله‌هایی که به‌کار می‌برند متوجه معنای آن‌ها شوید. به طور اولیه معنای سبب و مسبب یا علت و معلول تفاوت نمی‌کند ولی لازم و ملزوم همیشه به معنای علت و معلول نیست زیرا گاهی به معنای تقارن است بدین معنا که یکی مقارن یا همراه دیگری است مثل رسیدن زمستان با سرما و باز دال و مدلول در بسیاری موارد به معنای علت و معلول به‌کار می‌رود ولی بعضاً یکی علامت و نشانه برای دیگری می‌تواند باشد بدون آن‌که رابطه‌ی علت و معلولی در میان باشد مثل رابطه‌ی خشم و سرخی گونه. موفق باشید
نمایش چاپی