بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: ۱. مگر انتخاب و اختیار برای دنیای مادی نیست؟ چرا آدم در بهشت قدرت انتخاب داشت؟ ۲. مگر فقط در دنیای مادی نیست که حقیقت محجوب است؟ چرا در بهشت که حقیقت هویداست، آدم غافل شد و سرپیچی کرد؟ ۳. مگر مقام ملائکه مقام عقل و فرمانپذیری محض نیست؟ پس چطور شیطان که به مقام ملائکه رسیده بود سرپیچی کرد؟ اصلا چطور قدرت سرپیچی داشت؟ ۴. چطور میشود که عبادت ۶۰۰۰ ساله شیطان، او را به مقام رجم میرساند؟ (البته اگر بخواهیم عبادتش را بی تاثیر در مسیرش بدانیم، قائل به عبث بودن عبادت شدیم). مگر حقیقت عبادت رسیدن به مقام لطف و رحمت و دوری از جنبه قهری خداوند متعال نیست؟ ۵. راز همجنسگرایی قوم لوط چیست؟ چرا چنین کاری انجام میدادند؟ واقعیت در صحنه چه بوده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: فدایتان بشوم، خودتان هم تصدیق خواهید کرد که برای جوابدادن به این سؤالها یک مثنوی ۷۰ من نیاز است. پیشنهاد میشود با کتاب «هدف حیات زمینی آدم» که روی سایت هست، هر زمان که فرصت کردید، کار را شروع کنید؛ امکان تفکر در موضوعاتی که برایتان پیش آمده است فراهم میشود. موفق باشید
سلام: از آقای طاهر زاده در باره حدیث عنوان بصری سوال دارم مگر این حدیث ابتدای راه خود سازی را عنوان نمیکند پس چرا در آن از مسئله شهوت جنسی و کنترل آن و کنترل نگاه حرام مطلبی عنوان نشده؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه بفرمایید که مخاطب حدیث، جناب عنوان بصری است که این منازل را طی کرده و برای حضور در مراحل عالیتر خدمت حضرت صادق «علیه السلام» رسیده است. موفق باشید
با سلام: همان گونه که نمیتوان درخت را دید (چون درخت مفهوم کلی است که ذهن از مشاهده مصادیق این مفهوم را ساخته) آیا مفهوم وجود هم اینچنین است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وجود در مقابل عدم، واقعی ترین است. حال در مصداق، ما با تجلیات او روبرو هستیم. مانند مصداق مفهوم درخت. بنابراین آنچه در خارج است تجلیات وجود است و وجودِ مطلق، همان توحید است در بیکرانگی خود، که در ذاتش هیچ مصداقی ندارد مگر به نور اسماء آنهم در جلوهای که در ممکنات، آن اسماء ظاهرمیشوند. موفق باشید.
سلام و عرض ادب: درکتاب آشتی با خدا فرمودید که انسان هرچه از بدنش دور تر شود بیشتر با خود واقعی روبرو میشود. چگونه میتوان از بدن خاکی فاصله گرفت یا به اصطلاح با چه ریاضتی میتوان از بدن فاصله گرفت، سوال دیگری که دارم این است که میتوان از بدن فاصله گرفت و مثلاً به پیش پیامبر (ص) رفت یا به جایی که دوست داریم سیر کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. رعایت حلال و حرام الهی و دوری از امیال غیر شرعی ۲. در مسیر رعایت دستورات شریعت الهی، عملاً روح انسان به روحانیت پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» نزدیک میشود. موفق باشید
با سلام و احترام فهم بیشتر، جمله: افق بزرگ دیانتی که امام خمینی (ره) متذکر آن شده اند، و باید بشر جدید با آن روبرو شوند. از چه طریق امکانپذیر است؟ باتشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی تحت عنوان «دیانتی که میتواند جوابگوی امروزمان باشد» https://eitaa.com/matalebevijeh/13690 و «انقلاب اسلامی و فهم امام خمینی از انسان و جهان مدرن» https://eitaa.com/matalebevijeh/10680 شده است امید است بتوانید تا حدّی نسبت به آنچه در طلب آن هستید آگاهی بیابید. موفق باشید
سلام خدمت شما استاد بزرگوار: من یه دختر ۱۳ ساله دارم که خیلی بهم بی احترامی و اذیت می کنه. ولی با پدرش جرات این رفتارها رو نداره. وقتی هم دیگه شورش رو در میاره و مثلا من میگم امروز نمیشه بری کلاس یا باش قهر می کنم تازه دست پیش رو می گیره و می ره توی اتاقش در رو قفل می کنه. اگه چیزی که میخاد رو نخرم یا کاری که می گه نکنم شروع به بی ادبی می کنه. اصلا نمی دونم چیکار کنم. استاد جان خیلی نگرانم که روز به روز بدتر بشه. راه حلی بفرمایین ممنون میشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشاوران در مباحث روانشناسیِ سنین مختلف این موارد را بررسی کردهاند و بعضاً به تجربیات قابل استفادهای رسیدهاند. خوب است که در این مورد با آنها مشورت نمایید. موفق باشید
یا محبوب! یک سلام خدمت حضورتان از آنهایی که حسرت دیدار معشوق در واژه واژه اش مشهود و ملموس است! از این طور معشوق گفتن ها دورم آنقدر که گویا از هر خداناباوری ناباور ترم نه در زبان باور و آن چندین و چند استدلال واجب و ممکن هایی که در دیار وجودند! در تپش های هر روز و طلوع و غروب های روزگاری که نحسی برایش بهترین نام است آنقدر در واژه های کتاب زندگی ام معشوق نیست که دیگر روزها و شب های این جان گویا بی معنی تر از هر نیستی فقط میگذرند تا یادشان نرود که هستند! هر چند که باز هم در این باره اطمینان ندارم. استاد عزیز آنقدر از دیار حرف های آقا روح و الله و لبخند های حاج حسین دور شده ام که اصلا تصور آن روزها هم از توانم خارج است از نماز گریزان و آیه های قرآن را دیر زمانی است که به چشم ندیده ام! در یادآوری روزهای با او بودن تنها به لبخندی اکتفا میکنم و نام معشوق و دوستدارانش را تنها کلیشه ای از دست رفته می دانم! هیچ از روزهای آتش نیست و این در این دیار بیچارگی زده حتی باد آز و شهوت هم نمی وزد! گویا اصلا سوالی نبوده مثل همیشه یک درد و دل ساده!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا این حضور که میفرمایید همان حضوری نیست که انسان با هستی خود و در خود حاضر میشود تا هیچ ابژهای در میان نماند؟ با حضور در بودنِ اجمالی که با هیچ واژهای تعریفبردار نیست، ولی در حالِ سوسوزدن است تا پریروز را - که دیروز و امروز و فردا نیست- در پس فردای خود حاضر کند. در شب اربعین در موکب عمود ۱۱۳۳ عرض شد زمانه زمانهای نیست که کمی خوببودن در این طوفانِ آخرالزمانی کافی باشد که خوبهایی مانند خاوریها با آن خوبیهای ضعیف، آن اختلاسهای بزرگ را انجام میدهند. ( https://eitaa.com/matalebevijeh/14651 ) باید به پریروز که همانند حضرت عباس «علیهالسلام»، حضور ذیل سایه امام حسین «علیهالسلام» است و پس فردا که همانند حاج قاسم، حضور ذیل سایه حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» است نظر کرد. اینجا است که به اربعینی نظر کردهایم که همه بنا دارند در نهایتِ خوبیها خود را جستجو کنند؛ مثل نهایت ایثار خدّام اربعینی. موفق باشید
سلام و ادب: اول مطلب بگم که دلتنگ شما هستم. استاد یک مسأله ای برایم پیش اومده، من نه اهل فلسفه هستم نه عرفان و نه از این علوم بهره ای نصیب من شده است، اما از کتب شما بسیار بهره ها برده ام و عشقی عجیب به مباحث عرفانی دارم! چند مدتی است علاقه ای عجیب به جناب ابن عربی پیدا کرده ام، وقتی به ایشون فکر می کنم، احساس می کنم همه وجودم میخواد به سمت ایشون حرکت کنه! میخواستم بفهمم علت این مسأله چی میتونه باشه! و الان چه کاری باید بکنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این لطف شما است به بنده، وگرنه بنده قابل نیستم. ۲. در مورد تعلق خاطر نسبت به جناب ابن عربی، شاید بتوان گفت با توجه به مطالبی که مطالعه کردهاید و در آن مطالب، روحِ علمی و عرفانی جناب ابن عربی حاضر بوده، این علاقه پیش آمده. میماند با مباحث کتاب «معاد، بازگشت به جدیترین زندگی» و شرح صوتی آن که صدرا تحت تأثیر ابن عربی سخن گفته، به جناب ابن عربی نزدیک شوید. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: ببخشید برای اینکه برزخ متصل و منفصل را بهتر درک کنیم چه کتابی معرفی میکنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إن شاءالله میتواند افقگشایی کند و یا جزوات «تاریخ فلسفه و کلام اسلامی» که روی سایت هست. موفق باشید
سلام بر استاد بزرگوار: حقیقتا ما در این مدت اندک زندگی که داشتیم الحمدلله به فضائلی نائل شدیم و بسیار دین مطالعه کردیم و با اشخاص دینی هم صحبتی داشتم حقیقتا سوالی هست که در طی این سال ها ذهن بنده را درگیر کرده و از هر کسی که پرسیدیم جواب صحیح و منطقی ندادند و سوال ما این است که داستان این ظلمت در دنیا چیه؟ چرا مومنان در معرض امتحان هستند و دلایل این امتحانات چیه؟ امتحان که مشکلی نداره اما چرا امتحان از سطح ما بالاتر است و در سطح نفس ما نیست دلیل این چیه؟ مگر چه گناهی مرتکب شدیم که باید با امتحاناتی بالاتر از نفس خود مواجه شویم؟ چرا خداوند به ما تخفیف نمیدهد و امتحانات روز به روز بیشتر و بیشتر میشود و هیچ کسی نمیتواند ما رو توجیه کند که دلیل این چیست؟ آن اشخاصی که پول ندارند گناهشان چیست؟ این اشخاص چه کرده اند که به زجرکش بودن محکوم شده اند؟ چرا سعادت در دنیا و آخرت از این اشخاص محروم است؟ آیا نمیشد که امتحانات درجه امتحانات اللهی پایین تر باشد و خداوند در حق ما کمی تخفیف بدهد. در خیلی از سایت ها رفتم و صحبت کردم جواب آنها منطقی نبود و بنابراین به شما مراجعه کردم بابت پاسخگوییتون هم بسیار ممنونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع امتحان الهی، بحث بسی بسیار گسترده است. آری! مسلماً امتحانات الهی در نسبت تعالی انسانها به میان میآید تا استعدادهای نهفته آنها شکوفا شود و لازمه چنین حضوری آن است که انسانها خودشان میدان را برای امتحانهای الهی گشوده باشند و این غیر از آنانی است که خود را گرفتار آرزوهای دنیایی کرده باشند و سپس گمان کنند خداوند باید جواب آن آرزوها را بدهد. در حالیکه امتحان الهی در مسیر حرکتهای توحیدی شکل میگیرد و موجب تعالی میشود وقتی ایمان در میان باشد. این اهل ایماناند که مییابند چه اندازه امتحانات انسانسازند و به گفته جناب شیخ بهائی: «رنج راحت شد چو شد مطلب بزرگ / گردِ گله توتیای چشم گرگ». آری! خداوند از طریق این نوع سختیها وقتی در بستر ایمان الهی پیش آید انسان را از جهان روزمرّگیها به جهانی بسی گستردهتر میبرد امری که بنده تصور میکنم در دل سختیهای موجود که در بستر انقلاب اسلامی پیش آمده است در حال تحقق است و این البته جدای از چپاولهایی است که رانتخواران پیش آوردهاند و رسواییِ بزرگی را در همین دنیا برای خود رقم زدهاند.
و از این نکته نیز نباید غافل بود که وقتی باورها تنها در محدوده مفاهیمی که حکایت از وجودِ حقیقت میکنند در میان باشد، حقیقت گم میشود و شور زندگی حقیقی که با اُنس با حقیقت در جلوهها و مظاهر مختلفش به میان میآید ، به حاشیه میرود و جای آن را روزمرگیهای سرد و تکراری میگیرد و امتحانات الهی که زمینه کمال انسان است به رنجهای غیر قابل تحمل تبدیل میگردد، در این فضا نیستانگاری رخ مینماید، زیرا انسان نتوانست خود را طوری احساس کند که در میدان امتحانات الهی نسبت او با حقیقت در میان باشد. موفق باشید
با سلام: در «قاعده بسیط الحقیقه کل الشیاء و لیس بشی منها»، این قاعده درباره الله است یا غیب الغیوب؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این قاعده در هر مرتبه از «وجود» با همان تشکیکی که در وجود هست، جاری است. در این مورد پیشنهاد میشود بحث «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن که روی سایت هست، مطالعه شود. موفق باشید
با عرض سلام و خسته نباشید. این درست است که خدا وجود نامحدود است و هر توصیفی به دقیق ترین معانی برای خدا ذکر کنیم ساخته ذهن ما و محدود است و آن خدا نیست و نیز چیزی جدای از خدا نیست که خدا بخواهد به آن برسد. مثلا از خلقت هدفی داشته باشد و سپس خلق کند تا به آن هدف برسد. حال سوال اینجاست که پس چرا خدا خلق میکند جواب داده میشود لازمه ذات اوست. حالا سوالی برای من پیش آمده اینکه میگویند لازمه ذات اوست اگر به فرض موجودی مثل انسال خلق شود و لازمه ذات خدا اقتضای عذاب این موجود را داشته باشد چگونه این امر را میشود نفی کرد. ممکن است پاسخ داده شود فعل قبیح سر نمیزند ولی این پاسخ را میتوان با این موضوع رد کرد که لازمه ذات خداست. لطفا پاسخ گویید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: لازمه ذات خداوند که عین کمال است، جز کمال و لطف و جود نیست. حال هر کس در زندگی خود از خدا دور شد، دوری از خدا همان محروم شدن از آن کمالات است که به صورتهای مختلف در قیامت ظاهر میشود و لذا قرآن میفرماید: «وَقِيلَ لِلظَّـلِمِينَ ذُوقُواْ مَا كُنتُم تَكسِبُونَ» (زمر/۲۴) به ظالمین گفته میشود آنچه را که خودتان با اعمال خود کسب کردید بچشید. موفق باشید
به نام خدا باعرض سلام و احترام: ما روایت داریم هر هفته در روزهای دوشنبه و پنج شنبه، اعمال ما به امام زمان عرضه می شود، مگر امام زمان اشراف بر روح ما ندارند؟ وقتی اشراف دارند هر لحظه می دانند من چه می کنم، آن به آن، پس این عرضه چه فایده ای دارد؟ آیا نمادین است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بحث در آمادگی زمانها و مکانها است و نسبتی که انسان در آن زمانها و مکانها با حقایق بالا پیدا می کند مانند ماه رمضان که «شهر الله» است. در حالیکه از طرف دیگر همه ماهها، ماه خداوند است. در روزهای دوشنبه و پنج شنبه اعمال انسان با ظهور خاص و جمعبندی خاص در نزد انسان حاضر میشود و حضرت با توجه به این امر به اعمال انسان نظر میکنند. موفق باشید
با سلام! وقتی ما در بینش عرفانی وجود را فقط خداوند بدانیم و ما سوی الله را نمود بدانیم، آیا عینیت خالق و مخلوق پیش نمی آید؟ اگر جواب نه است، به چه دلیل؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آنچه در صحنه است خداوند است با انوار اسماء در آینه ممکن الوجودها، به همان معنایی که از حضرت علی «علیه السلام» داریم: «ما رَأيْتُ شَيْئاً إلّا وَ رَأيْتُ اللّهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَه» با این همه، مخلوق بودن مخلوقات به آن معنا است که موجودات وجودشان و کمالاتشان از خودشان نیست و بدین لحاظ عینیت خالق و مخلوق پیش نمی آید. موفق باشید
با سلام و ادب: برای جستجوی موضوع «مدیریت اجتماعی» در قرآن و آیاتی که در این حوزه هستند، آیا کتاب خاصی را معرفی میکنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد به طور خاص کتابی را نمیشناسم. ولی میتوانید با توجه به چنین رویکردی به تفسیر «المیزان» رجوع فرمایید و مطالب فراوانی بهدست آوردید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز و گرامی: استاد فص هودی را تمام کردم و یک سوال خدمتتون دارم. استاد چگونه رجوع کامل به حضرت الله (جل جلاله) داشته باشیم با رجوع به امام زمان (عج) ؟ فرمودید که هنوز جامعه ما این رو بلد نیست میخواستم یادم بدید. البته با پذیرش محض فرمایشات ائمه هست ولی توضیح بیشتر رو ازتون خواستارم. خدا حفظ تون کنه
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در ابتدای اول جلسه مربوط به مقاله «تقابل حجاب و آزادی، چرا؟» شد. در رابطه با اینکه در این موارد که ما با علم حضوری سر و کار داریم سؤال، ما را در مفهوم متوقف میکند و از این جهت سعی بفرمایید در این موارد همواره به افقی نظر کنید که مباحث عرفانی متذکر آن میشود تا آنچه باید به سوی شما آید، محقق شود. موفق باشید
با سلام به استاد عزیز و گرامی: از کجا بفهمیم که عبادتهایمان از روی نفس هست و امسال در ماه مبارک رمضان شب تا سحر تا توانستم بیدار بودم و نمازها که مفاتیح وارد شده و صد رکعت در شب قدر خواندم تند تند خوندم نشسته و ایستاده خوندم تمام دعا ماه را خواندم و تمام دعای روز ماه خوندم بعضی مواقع خسته بودم نخودم آیا اینها از روی نفس نباشد و چگونه محبت غیر خدا از وجودمان برود؟ محبت بچه و همسر برود بیرون؟ چون خیلی علاقه به فرزند وهمسرم دارم باید چه کارکنم؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا باید امیدوار به رحمت الهی نباشیم؟!! به هر حال به ما فرموده اند: «گرچه بهشت اش نه به کوشش دهند / آنقدر ای دل که توانی بکوش» آری! هم امیدوار به قبول عبادات خود باشید و هم مثل همه انسانهای متعادل، محبت همسر و فرزند خود را در خود پاس بدارید. موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز: بر سر استکبار نظام سلطه و روح شیطانگرایی این نظام شک و شبهه ای در دل ندارم و برای پیکاربا این روح شیطانی تحت پرچمی خداجوی روز بروز لحظه شماری میکنم. شکی خره وار در وجودم جولان میدهد. شکی که ناشی از اتفاقاتی است که در عرصه جامعه و عملکرد مسئولیین در این چندین سال روز به روز بیشتر میشود. بگونه ای شده ام که این حکومت را لایق این پرچم داری علیه نظام سلطه نمیبینم. برای نمونه بگوییم از عملکردهای بسیار ضعیف در حوزه های اقتصادی، اشرافی گری مسوولین نظیر شمخانی ها و...، ضعف متمادی سیستم آموزشی و عدم کارآمدی این سیستم، بحران های زیست محیطی، دروغگویی بسیار زیاد مسوولین و ریاکاری هایی که بارها به وضوح دیده ام. نظیر این که آقای قالیباف در مصاحبه ای از دغدغه خود از وجود و یا عدم وجود مواد غذایی در یخچال خود میگویید و بعدش ماجرای سیسمونی رخ میدهد، بحران ها در سیستم ناکارامدی ایرانخودرو و سایپا، سکوت های مفتضح در مقابل پرونده های قضایی نظیر آقای طوسی، و ...با این نمونه ها شکم در حال تبدیل به یقیین است. استاد عزیز ازطرفی شما و امثال استاد شجاعی و افراد مومن دیگر از این حکومت دفاع میکنید شما چه میبینید که من نمیبینم؟ مرا راهنمایی کنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً بنده نیز چون در مسئولیتهای اجرایی که داشتم متوجه آنچه جنابعالی فرمودهاید، شدم؛ به این نتیجه رسیدم برای ادامۀ این انقلاب بزرگ باید نسلی پروریده شوند با معارفی از جنس حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی. و این بود که مسئولیتهای اجرایی را رها کرده، به امور فرهنگی پرداختم و در عین انتقاد به همان مواردی که جنابعالی انتقاد دارید، حقیقتاً شأن انقلاب اسلامی اموری است بسی بالاتر از آنچه ما در جای جایِ نظام اجرایی خود و حتی نظام آموزشی با آن روبهرو هستیم. ولی از آن طرف هم بنده سخت امیدوار میباشم که تنها از طریق انقلاب اسلامی و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب که او را عطای الهی برای ادامۀ انقلاب میدانم، آیندهای در پیش داریم که جوابگوی نیازهای بشر جدید یعنی بشرِ آخرالزمانی میباشد و به همین جهت دشمنان این انقلاب تمام تلاششان آن است تا مانع شوند معنای انقلاب اسلامی به گوش جوانان جهان برسد. ولی ملاحظه میکنید که با همۀ آن فتنهها همچنان انقلاب اسلامی در تاریخ خود جلو و جلوتر میرود. موفق باشید
به نام خدایی که بس وفا کننده و پایدار و متعالیست که هرگز بندگانش را فراموش نکرده و پاداشی متناسب با رحمت خداییش به بندگانی که دوست داشتند انسان باشند و این خوب بودن را در دین جستجو کردند و همواره دل به شیطان بزرگ نتوانستند بسپارند. استاد عزیزم خداگواهه اگر میرفتیم و به شیطان میگفتیم قول میدیم راه تورا پیش بگیریم و کافر شویم، همه کسانی که گوش بفرمانش بودند را به خط میکرد تا سرتاپای ما را طلا بگیرند و زیباترین همسر را با بهترین امکانات زندگی در اختیارمان میگذاشت. در ازای کفری روز افزون، ولی راه دین را پیش گرفتیم مثل اصحاب کهف که خدا من باب شرایطشان در قرآن فرموده: «آنان جوانمردانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و ما بر هدایتشان افزودیم (۱۳) و اکنون که از آنان و آنچه غیر خدا می پرستند، کناره گرفته اید، پس به این غار پناه گیرید تا پروردگارتان از رحمتش بر شما بگستراند و در کارتان آسایش و آسانی فراهم آورد. (۱۶) و خورشید را می بینی که وقتی طلوع می کند، از سمت راست غارشان متمایل می شود، و وقتی غروب می کند، سمت چپشان را ترک می کند، و آنان در محل وسیعی از آن غارند این از نشانه هایِ خداست. خدا هر که را هدایت کند، راه یافته است و هر که را گمراه نماید، هرگز برای او یاور و دوست هدایت کننده ای نخواهی یافت. (۱۷) آیا کسانی که کافرند، پنداشته اند که بندگانم را، به جای من سرپرستان خود می گیرند ما دوزخ را برای پذیرایی کافران آماده کرده ایم (۱۰۲). بگو: آیا شما را از زیانکارترین مردم از جهت عمل آگاه کنم؟ (۱۰۳) کسانی هستند که کوششان در زندگی دنیا به هدر رفته در حالی که خود می پندارند، خوب عمل می کنند. (۱۰۴) آنان کسانی هستند که آیات پروردگارشان و دیدارش را به وسیله او منکر شدند، در نتیجه اعمالشان تباه و بی اثر شده است، پس روز قیامت میزانی برای آنان برپا نمی کنیم (۱۰۵). این است [وضع و حال زیانکاران] به سبب آنکه کفر ورزیدند و آیات من و پیامبرانم را به مسخره گرفتند (۱۰۶). مسلماً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، بهشت های فردوس جای پذیرایی آنان است (۱۰۷). در آن جاودانه اند و از آن درخواست انتقال به جای دیگر نمیکنند (۱۰۸).» البته همه سوره داستان زندگی ماست. دلم میخواد بگم از شرایطی که داشتیم، شرایطی که همه بی هویتی بود و به زور به ما هویت آمریکایی تحمیل میکردند و ما آن هویت ها را از خود ندیدیم هرچند گمشدیم اما هرگز ما اهل کفر نیستیم. خوشا بحال ما که خود را در آغوش خدا میخواستیم و چه محاسبه اعلایی. ای حضرت ماه ای رهبری و شیخ نعیم قاسم و دیگر ماه های پر فروغ عالم ای فانیان از غیر حق و باقیان به یگانگی حق که به ما در ظلمات، خبر از خورشیدی میدهید و تا قیامت راه هدایت را در شبهای ظلمات آخرالزمان به اراده خدا روشن میدارید تا باز این مقاومت را طوری پاس بداریم که همواره در راه باشیم، نورتان افزون باد و حضورتان بیش باد به قدرت و نور الهی ان شاءالله. خدایا ما را شاکر این اسلام و انقلاب و اولیاء بدار که بی آنان بی هویت میشویم و اگر نبودند دینت بفراموشی سپرده میشد و خدایا بلطف تو و با افق جاویدان قیامتت در قلوبمان، راه دینداری تو عین زندگی گشوده و راحت میشود و هیچ دشمنی ما را به کناره گیری ها مجبور نتواند کند و حضوری جهانی را در عین دین داری زندگی میکنیم ان شاءالله و مشکلات ما را حل خواهی نمود و این یعنی توان عبور از مشکلات و آغار زندگی توحیدی آخرالزمانی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ولی انسان حقیقتاً همانطور که فرمودید به خود میآید در همان طوفانی که شیطان ایجاد میکند و باز میتواند در همان طوفان، آری! در همان طوفان راه را از بیراهه تشخیص دهد و زیبایی زندگی در همین نوع از حضور است حتی اگر بنا بر آن باشد که در کنار شهید سید حسن نصرالله و شهید یحیی سنوار، حیاتی گستردهتر از زندگی دنیایی و جسمانی به بشر عطا شود. آیا ما بعد از سید مقاومت و شهید سنوار، زندهتر از قبل، راه را ادامه نخواهیم داد؟ امری که برای جبهه استکبار و جبهه صهیونیسم پنهان است و متوجه نیستند به هر حال تاریخ آنها گذشته است و درک افول و سقوط خود را به گفته خودشان با داشتن رسانه و اسلحه و تکنیک سایبری نخواهند فهمید. همانطور که در جواب سؤال شماره 39111 عرض شد مهم آن است که ما به تاریخی که با مقاومت به میان آمده است که ماورای شکست و پیروزیهای تعریف شده در جبهه استکبار؛ به مقاومت به معنای راهی که راه مقابله حق در مقابل باطل است، فکر میکنیم. موفق باشید
نظرتان راجع به کتاب حلاج در ترازوی نقد اثر دکتر کاظم محمدی چیست؟ لطفا این جواب را ندهید: «به هرحال آنطور که امام به گورباچوف فرمود ابن عربی بخوان تا با حقایق آشنا شوی» و یا اینگونه که «به هر حال ما اسلام ناب را در حضوری که با انقلاب آغاز شده در منصور و عین القضات پیرامون ابلیس یافته ایم».
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن کتاب را مطالعه نکردهام. اخیراً غزلی از جناب حافظ شرح شد که به جناب حلاج از دیدگاه جناب حافظ نظری به میان آمد تحت عنوان «باز مسیح و باز حلاج و باز ادامۀ راه» https://lobolmizan.ir/leaflet/1579. موفق باشید
سلام و ادب: امام خمینی در کتاب آداب نماز بسیار زیاد از جملات کتاب مصباح الشریعه به عنوان روایت و با قال صادق استفاده میکنند. اما در کتاب مکاسب محرمه و در نامهای در جلد ۱۸ صحیفه این کتاب رو روایت نمیدانند. آیا این موضوع اعتبار و وزانت مباحث کتاب اداب نماز را کم نمیکند؟ تفصیل سوال اینکه: امام در مقاله اول اداب الصلوة از مصباح الشریعه جملاتی رو نقل کردن (نوشته شده در سال ۱۳۲۱) ولی در حدود سال ۱۳۳۹ در جلد اول مکاسب محرمه نوشتن: و أمّا رواية «مصباح الشريعة» الدالّة على التفصيل بين وصول الغيبة إلى صاحبها وعدمه، فلا تصلح للاستناد إليها؛ لعدم ثبوت كونها رواية فضلاً عن اعتبارها، بل لا يبعد أن يكون كتابه من استنباط بعض أهل العلم و الحال ومن إنشاءاته. چهار تا احتمال میشه در نظر گرفت برای رفع این تضاد! اول اینکه بگیم با توجه به اینکه امام در چهل حدیث و سر الصلوة هم جملاتی نقل کردن از مصباح الشریعه، روش سنجش اخبار در مباحث عرفانی متفاوت با مباحث فقهی هست و اسون تر گرفته میشه. و باید روش شناسیش رو تبیین کنیم که چه تفاوتی داره. ولی این احتمال ضعیفه، چون امام تصریح داره مصباح الشریعه روایت نیست اصلا. امام در سال ۶۳ هم یک نامه در مباحث اخلاقی عرفانی برای عروسشون مینویسن داخلش هست که: «مصباح الشریعه» گویی از عارفی است که به نام حضرت صادق- علیه السلام- به طور روایت نوشته است. احتمال دوم اینکه بگیم امام اول قبول داشته مصباح الشریعه رو و بعد نظرش عوض شده از ۱۳۲۱ به بعد عوض شده نظر و حتی چهل حدیث هم مال قبلش هست ۱۳۱۷. ولی بازم ضعیف هست این احتمال چون در همون نامه که بالا گفتم سال ۶۳ یک جمله از مصباح الشریعه میاره. سال ۵۸ هم همون اول سورهی حمد عبارت «العبودیّة جوهرة کنه ها الربوبیّة» رو امام بیان میکنن. احتمال سوم اینکه بگیم امام خمینی از اول هم روایت نمیدونسته و همیشه به عنوان جملهای از مصباح الشریعه نقل کرده و نه به عنوان روایت. و اقای شبیری در جلد ۳ اون کتاب جرعهای از دریا میگن امام خمینی جملهی «العبودیة جوهرة کنه ها الربوبیة» رو نقل میکرد ولی اون رو به کسی منسوب نمیکرد. این احتمال آخر بنظر قویتر و منطقیتر باشه و کار مرسومی هم هست گویا بین علما. علامه طهرانی هم به عنوان یک اهل عرفان در جلد اول کتاب نور ملکوت قران دیدم این جمله رو که میارن به عنوان روایت نمیارن. به عنوان یک جمله علمی عرفانی میارن. همچنین آقای جوادی هم در کتاب جامعه در قران این جمله رو نقل میکنن ولی نه به عنوان روایت. آیتالله مصباح هم در کتاب شکوه نجوا این جمله رو آورده و فرموده هر چند سند صحیحی نداره، منتها مضمون این جمله صحیح هست. آقای وکیلی در سلسله جلسات شرح کتاب آداب الصلوة اشارهای میکنن به موافقین و مخالفین مصباح الشریعه و میگن اهل معرفت این جمله رو پذیرفتن که درسته و وارد شرحش میشن. استاد عابدینی هم در جلسه ۶۷ تدریس کتاب الشموس المضیئة آقای سعادتپرور که در مورد روایات مهدویت هست این جمله رو میارن ولی نه بعنوان روایت. در جلسهای از تدریس المیزانشون هم میارن این جمله رو و میگن فقط منسوب به امام صادق هست و شرحش میدن. احتمال چهارم هم اینکه شاید بشه جمع بین احتمال دوم و سوم کرد و گفت نظرشون عوض شده و ازون به بعد به عنوان روایت نقل نمیکردن. قرینه هم دارم براش چون در اداب نماز عبارت «العبودیة جوهرة کنه ها الربوبیة» رو با قال صادق (ع) بیان کردن ولی ۳۷ سال بعد در تفسیر سوره حمد بدون قال صادق (ع) بیان کردن.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید میتوان به سخن بعضی از اساتید در رابطه با نگاه حضرت امام به این نوع متون حتی به «مناجات شعبانیه» نظر کرد که حضرت امام نظر به محتوای سخن دارند که چه اندازه میتواند آن سخن منسوب به اولیای الهی باشد، خارج از آنکه آیا سلسله سندی برای آن باشد یا نباشد. موفق باشید
سلام: پبرو سوال ۳۸۰۸۸ تلاش برای دیدن وجه انسانی آدمها. سوال و جواب نیست که درخواست توجه دادن به جایی است که بشود وجه انسانی آدمها را دید. آیا امکان چنین دیدنی هست؟ قطعا هست، اما اگر بگوییم مشکل است شاید بیراه نیست. حداقل برای خودم. اینکه باید در افقی حاضر شد و در آن افق است که میتوان آدمیت آدمها را دید قطعا همین است. و قطعا و یقینا آن افق انقلاب اسلامی است که جلواتش را در شهید رئیسی و حاج قاسم و خود حضرت آقا میبینیم. اما سخت بودنش در حاضر شدن است، در تغییر عالم است. سهل دیدناش نرسیدن است. اینکه سید حسن نصر الله از خدمت آقا میرسد و از خسته شدن و تحویل مسئولیت به دیگری میگوید و رهبری او را به خلوت کردن با خدایی که قادر و حکیم و علیم و رحیم است میدهند، در گفته شما ذیل این حرف که فرمودید: این افق و این حضور کار هرکسی نیست و اگر در افق سیدعلیها و سید حسن نصراللهها حاضر شدی میتوانی با چنین خدایی روبرو شوی. از این سخن سخت بودن چنین حضوری را میفهمم. نه غیرممکن بونش را. از بیعالمی بیچاره شدیم. از بیتاریخی خویشتن به تنگ آمدهایم. از این نیهیلیسم که میگویید و حتی سخت آن را درک میکنیم و نمیدانیم چه در ماست که اینقدر زمینگیر خویش را مییابیم، بیطاقت گشتهایم. آری! بیادبی به آدمها در نظر نگرفتن وجه انسانی آنهاست. بیطاقتی و لجاجت و بیصبر شدن هم از وجوه آن است. اما این را در خود مییابم که حتی اگر این توصیه را هم بکنید که وجه انسانی آدمها را در نسبت با آنها در نظر بگیرید و حمل بر صحت کنید، باز اگر در توجه آن هم باشم باز بیطاقت میشوم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: جدّیترین اندیشه همین است که ما کمتر به این نکته میاندیشیم که تاریخی آغاز شده و ما باید خود را در آن حاضر کنیم تا بیابیم چه اندازه راه، گشوده است. عرایضی در رابطه با حضور تاریخی که با شهادت شهید اسماعیل هنیه پیش آمد در سؤال و جواب شماره 38134 شد. خوب است به آن رجوع شود. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: به نظر حضرتعالی این تحلیل آقاب صفار هرندی تا چه حدی صحیح است؟ من «جلیلیچی» نیستم. سال ۹۲ به او رای ندادم. دور اول انتخابات همین امسال هم به او رای ندادم. به ضعفها و محدودیتهای او در مقام یک سیاستمرد واقفم. اما حالا که پس از سه هفته ممنوعیت سخن گفتن درباره نامزدهای انتخاباتی امکان نوشتن یافته ام دوست دارم از او بنویسم. از سعید جلیلی که به نحو کمنظیری نماینده بخش بزرگی از فضیلتها و زیباییهای انقلاب اسلامی پنجاه و هفت در سیاست ملی ماست. اگر آرمان پنجاه و هفت پیوند یافتن و بلکه یگانه شدن دین و سیاست در متن حیات مدنی بود، این یگانگی نخست باید در وجود سیاستمرد محقق شود. جلیلی به وضوح مصداق این معناست. پیشتر نوشتم که مهمترین میراث شهید رییسی سیاست تقواست و اینک باید افزود که میراثدار او از این جهت بیشک سعید جلیلی است. با این ملاحظه که آنچه برای سید شهید با شمّ و غریزه محقق بود، برای جلیلی با نحوی تفصیل و نظرورزی همراه شده است. نحوی درک سازوار مبتنی بر دیانت از سیاست و مقاومت و عدالت که در جزئیات مشی عملی و زیست شخصی نیز متبلور است. و این فقط مربوط به امور کلان سیاست نیست؛ شاید به چشم کسانی خرد و کم اهمیت به نظر برسد، برای من اما اینکه سیاستمداری داریم که در اوج مشاجره پینگ پنگی مناظره دونفره، وقتی رقیب قرآن میخواند، ملتزم به امر «فاستمعوا له و انصتوا» لب از سخن میبندد، قیمتی است. اینکه مجاهد جانبازی داریم که زخم و جراحت خود را محمل تبلیغ سیاسی قرار نمیدهد (شاید هنوز هم بسیاری از مردم جانباز بودن او را ندانند) ارزشمند است. اینکه نامزد انتخاباتی داریم که در نحوه عمل خود، در گفتن و نگفتن، در رفتن و ماندن، بیش از هر چیزی حجت شرعی را در نظر میآورد همان لحظه طلایی سیاست پنجاه و هفتی است. جلیلی امروز خیلی بیش از گذشته در منظر و مرئی وجدان ایرانی ما حاضر است. میدانم که بابت جمله بعدی ملامت و تمسخر خواهم شد اما چه باک؟ این وجدان ایرانی هر چند به او رأی ندهد اما عمیقا دوستش دارد. همچون شمایلی از فضیلتهای بنیادینی که مدینه ما را برافراشته است: تقوا، شجاعت، سلامت، سادهزیستی و مردمداری. ممکن است بسیاری بترسند و ترجیح دهند که در این شرایط سخت و خطرناک چون اویی سکان کشور را به دست نگیرد. اما این ترس به خلاف تصور همراه با نفرت نیست. تلاش دو هفته اخیر برای نفرت ساختن حول جلیلی موفق نبود (به خلاف مورد احمدی نژاد در سال هشتاد و هشت). فضیلت و تقوا چیزی نیست که از نظر انسان ایرانی نکتهسنج مخفی بماند و او کسی را که به این زیور آراسته است، نمیتواند دشمن بدارد. همچنین این ترس چندان مربوط به ویژگیهای شخصی جلیلی نیست. در واقع این ترس، ترس از تنگ شدن زندگی و مجال و امکانهای آن (خواه در پرتو سیاست حجاب و محدودیت اینترنت یا نزاع با قدرتهای جهانی) به حفرههای بزرگی در کلیت سیاست انقلابی باز میگردد. بار دیگر مسائل جلیلی را به یاد آوریم: اینکه جلیلی زبان تخاطب با بخش مهمی از مردم را ندارد، اینکه ایدهای در نسبت با تکثر واقعاً موجود در ایران امروز ندارد، اینکه ایده آزادی در منظومه او جای روشنی ندارد و اینکه ایده امکان پیشرفت بدون همراهی با هژمونی غرب هنوز اعتماد و امید چندانی بر نمیانگیزد، جملگی به کاستیهای اساسی نیروی انقلاب و گفتار و طرح سیاسی آن باز میگردد. اگر این خللها زیر عبای پوشاننده شهید رییسی و سیادت و صفا و معنویت او از نظر مخفی شده بود (که البته چندان هم نشده بود) به معنای حل و فصل آنها نبود. و مسیر آینده مسیر در انداختن طرحی نو و حل و فصل واقعی این کاستیهاست. با مشاجره ملالآور تعیین مقصر و سرزنش متقابل در میان نیروهای انقلابی گامی به پیش برداشته نمیشود. شمایل محبوب و دوست داشتنی جلیلی اینک به مثابه یک سرمایه سیاسی متعلق به نیروهای انقلاب است. من تصور میکنم روند وقایع ماهها و سالهای پیش رو ارزش اجتماعی این سرمایه را بالاتر نیز خواهد برد. اما گشایش آینده ما در هزینه کردن مسرفانه این سرمایه نیست. در تلاش جدی و سخت کوشانه و بیرحمانه برای حل مسائلی است که موجد ترس فوق الذکر میشود. کاش سعید جلیلی خود به محور این تلاش تبدیل شود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نکات قابل ارزشی را جناب آقای سجاد صفار هرندی مطرح فرمودهاند. آری! باید اقای دکتر جلیلی عزیز از بعضی از اجمالها مثل احترام به آزادی، به تفصیل آیند و همانطور که آقای صفار هرندی میگویند باید خود آقای دکتر جلیلی نشان دهند تهمتهایی که موجب جلیلیهراسی شده، بیرحمانه است و حقیقتاً به گفته آقای صفار هرندی: « شمایل محبوب و دوست داشتنی جلیلی اینک به مثابه یک سرمایه سیاسی متعلق به نیروهای انقلاب است. من تصور میکنم روند وقایع ماهها و سالهای پیش رو ارزش اجتماعی این سرمایه را بالاتر نیز خواهد برد.» موفق باشید
باسمه تعالی. استاد گرامی صوت نوید بخش شما را استماع نمودم. نقاط ابهامی دارم که عرض می کنم: ۱. تحلیل شما این است که جریان غرب گرا با محوریت گفتمان برجام و ارتباط با غرب به میدان آمده و با ناتوانی از استفاده از ظرفیتی که شهید رئیسی در سیاست خارجه به وجود آوردند مردم را از خود نا امید می کند؟ ۲. اشاره فرمودید ضعف هایی داریم و به نظر میرسد ضعف های ما موجب رای های سلبی بود رای های سلبی بیشتر به جهت حجاب و فیلترینگ متوجه آقای جلیلی شد؟ آیا گفتمانی فاقد ضعف های گشت ارشاد و فیلترینگ از آقای جلیلی برای تدبیر وضعیت حجاب و فضای مجازی سراغ دارید که در صورت به میدان آمدن و معرفی شدنش بتواند از این سلب ها عبور نماید؟ ۳. رای قومیتی در این انتخابات را آغازی بر ضعیف شدن ملیت و پر رنگ شدن مرزهای قومیتی نمی دانید؟ یا تحلیل شما این است که با شکست طرح دولت در تعامل با غرب قومیت گرایی نیز تضعیف می شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که آقای سلمان معمار در مقاله خود تحت عنوان «ما توده نیستیم» https://eitaa.com/salmaneshoon/39 میفرمایند بیش از ۱۳ میلیون توسط افرادی که بر ارزشهای انقلاب تأکید دارند حکایت از آن دارد که ما راه بلندی را طی کردهایم و باید نشان دهیم تهمت تنگکردن زندگیها از طریق طرفداران آقای جلیلی واقعیت ندارد و احترام با انسانیت انسانها و آزادی آنها تا آنجایی که جریانی نخواهد امور ضد انسانی را بر جامعه حاکم کند؛ مدّ نظر و قابل احترام است. اقای صفار هرندی نیز در مورد آقای دکتر جلیلی به عنوان سرمایهای برای جهان سیاست در بستر انقلاب اسلامی نکات قابل توجهی مطرح فرمودند https://eitaa.com/yaminpour/3264 عرایضی نیز تحت عنوان «دکتر جلیلی و سیاستی که عین دیانت است» در این مورد شد. امید است مفید باشد. موفق باشید
سلام خدمت جنابعالی: متوجه شدم حقیقت همیشه در دسترس اجتماع نیست و فقط گاهی زبان باز میکنه که شرایط محیا شده باشه، و در زمانهای انتظارش باید شرایط را احیاء کرد و این یکی از راز های وجود اصحاب اولیاء معصوم هست. با این حال متوجه شدم امروز شما مبحثی با موضوع (معلمی، پیشوایی، بصیرت تاریخی) مطرح کردید. هنوز آنرا نخواندم اما میخوانم ولی آنچه در قلب بنده پیش آمد فعلا گفتن رنج ها و مطرح کردن مشکلات و نواقصی است که در این مورد تجربه کردم. بر این باورم هر رنج طبیعی خوب است، حتی اگر رنجی باشد که ترامپ برای ترامپ شدنش تحمل کرده یا رنج پاکی که سردار شهید سلیمانی عزیز برای سلیمانی بودنش کشیده اما! هرگز رنجی به بدی «رنج رشد نکردن» و توقف از خاطر پوچی ندیدم. این حق بنده نبود با اینهمه توان و استعدادی که داشتم و میتوانستم از بزرگان این جهان باشم به خاطر خفگی میدان موجود، پرورش نیابم. به یاد دارم در سن سه چهار سالگی قدرت جسمی بیش از اندازه معمول و توان ذهنی و هوش و دقت و ذکاوت و خلاقیت بسیار زیادی داشتم و باعث تعجب بود ولی با اولین گام ورود به جهان ایران همه با زور ازم سلب شد. اگر شاید در جای دیگری بودم این اندازه پیچیده نبود. امروز با خودم گفتم: باید هجرت کنی و بروی جایی که هیچ گذشته ای در آن نباشد و از صفر شروع کنی که صفر تو صد بسیاری از مردمه و نترس برو کمی خود را باش و زندگی کن زیرا قرار نیست بسرعت لذت نوشیدن می حقیقت را بچشی. من چه گناهی دارم که همواره گرفتار عده ای هستم که همان عده مرا ذلیل میکنند؟! با چه انصافی مرا از من باز میگیرند و زندگی مرا به این مهلکه انداختند. آری از غربت بدم میاد پس: «حجابِ چهرهٔ جان میشود غبارِ تنم / خوشا دَمی که از آن چهره پرده برفکنم / چُنین قفس نه سزایِ چو من خوش اَلحانیست / رَوَم به گلشنِ رضوان، که مرغِ آن چمنم / عیان نشد که چرا آمدم، کجا رفتم / دریغا و درد که غافل ز کارِ خویشتنم / چگونه طوف کنم در فضایِ عالمِ قدس؟ / که در سراچهٔ ترکیب، تختهبندِ تنم / اگر ز خونِ دلم بویِ شوق میآید / عجب مدار که همدردِ نافهٔ خُتَنَم / طرازِ پیرهنِ زَرکشم مبین چون شمع / که سوزهاست نهانی درونِ پیرهنم / بیا و هستیِ حافظ ز پیشِ او بردار / که با وجودِ تو کَس نَشنَوَد ز من که منم».
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال در مسیر دینداری هرکجا که انسان قرار گیرد، راههای آسمان به سویش گشوده میشود، حال ممکن است انسانِ تنهایی باشد گوشه یک روستا و یا انسان مشهوری باشد همچون حضرت امام در مرکز یک کشور. آری! معلمی نیز اگر برای کسی پیش آید، راهی است که انسان با انسانها مرتبط خواهد شد. ولی مهم نیست، مهم روحیه صفا و تواضع است که زندگی را در هر شرایطی زنده نگه میدارد. موفق باشید