بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1194
متن پرسش
سلام علیکم استادگرامی نظرتان درموردآثارآیت الله مصباح یزدی چیست؟آیاصلاح میدانیدبنده برای فهم بهترمسائل اعتقادی وفلسفی (همانطوری که مطرح میکنند)ابتداکتب شهیدمطهری وبعدآثاراستادمصباح رامطالعه کنم یامطالعه ی آثارشخص دیگری غیرازایشان رادراین زمینه مفیدتر میدانید لطفاراهنمایی کنیدباتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بحمدالله در حال حاضر علمایی در صحنه‌اند که همگی متذکر بهترین معارف الهی هستند . به روح و روحیه‌ی خودتان نگاه کنید ببینید با اندیشه‌ی کدام‌یک راحت‌تر جلو می‌روید. موفق باشید
1193
متن پرسش
سلام خدمت استاد محترم! بنده این سوال را بحال 3 یا 4 بار از شما پرسیده ام اما هنوز جوابی نگرفته ام. خیلی منتظرم. سوال این است: حدیثی دیدم که ذهن مرا به خود مشغول کرده . حدیث به شرح زیر است:«... قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَنْ آدَمَ خُلِقَ مِنْ حَوَّاءَ أَوْ خُلِقَتْ حَوَّاءُ مِنْ آدَمَ قَالَ بَلْ حَوَّاءُ خُلِقَتْ مِنْ آدَمَ ع وَ لَوْ کَانَ آدَمُ خُلِقَ مِنْ حَوَّاءَ لَکَانَ الطَّلَاقُ بِیَدِ النِّسَاءِ وَ لَمْ یَکُنْ بِیَدِ الرِّجَالِ قَالَ فَمِنْ کُلِّهِ خُلِقَتْ أَمْ مِنْ بَعْضِهِ قَالَ بَلْ مِنْ بَعْضِهِ وَ لَوْ خُلِقَتْ مِنْ کُلِّهِ لَجَازَ الْقِصَاصُ فِی النِّسَاءِ کَمَا یَجُوزُ فِی الرِّجَالِ قَالَ فَمِنْ ظَاهِرِهِ أَوْ بَاطِنِهِ قَالَ بَلْ مِنْ بَاطِنِهِ وَ لَوْ خُلِقَتْ مِنْ ظَاهِرِهِ لَانْکَشَفْنَ النِّسَاءُ کَمَا یَنْکَشِفُ الرِّجَالُ فَلِذَلِکَ صَارَتِ النِّسَاءُ مُسْتَتِرَاتٌ قَالَ فَمِنْ یَمِینِهِ أَوْ مِنْ شِمَالِهِ قَالَ بَلْ مِنْ شِمَالِهِ وَ لَوْ خُلِقَتْ مِنْ یَمِینِهِ لَکَانَ لِلْأُنْثَى حَظٌّ کَحَظِّ الذَّکَرِ مِنَ الْمِیرَاثِ فَلِذَلِکَ صَارَ لِلْأُنْثَى سَهْمٌ وَ لِلذَّکَرِ سَهْمَانِ وَ شَهَادَةُ امْرَأَتَیْنِ مِثْلَ شَهَادَةِ رَجُلٍ وَاحِدٍ قَالَ فَمِنْ أَیْنَ خُلِقَتْ قَالَ مِنَ الطِّینَةِ الَّتِی فَضَلَتْ مِنْ ضِلْعِهِ الْأَیْسَر ...»طبق این حدیث، چرا زن باید حجاب داشته باشد؟ اگر میگویید برای اینکه مردها فاسد نشوند؛ جواب میدهیم. چرا برای حفظ مردان از فساد، زنها باید به زحمت بیفتند؟ جواب حقیقی را این حدیث نبوی داده. فرموده: حجاب بر زن واجب شد، چون حوّا از باطن آدم خلق شده. چرا طلاق به دست مرد است نه زن؟ جواب: چون حوّا از آدم خلق شده نه بالعکس. چرا اگر مردی زنی را کشت، قصاص نمیشود، بلکه دیه میدهد؟ جواب: چون حوّا از جزء آدم خلق شده نه از کلّش. چرا ارث مؤنث، نصف مذکر است؟ جواب: چون حوّا از یسار آدم خلق شد نه از یمینش. خوب این با این توجیهاتی که الان در زمینه های بالا وجود دارد زمین تا آسمان متفاوت است. توضیح چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: عنایت داشته باشید که این روایات نظر به حقایق تکوینی انسان‌ها اعم از زن و مرد دارد و می‌خواهد بفرماید دستورات تشریعی ریشه در حقایق تکوینی دارد ولی فهم فقرات آن کار مشکلی است و از امثال بنده برنمی‌آید. این حدیث رابطه‌ای بین وجوب حجاب زن با خلقت حوّا از باطن آدم برقرار می‌کند، آیا به این معنی است که باطنی‌بودن حوّا اقتضاء می کند که حجاب داشته باشد تا با حقیقت خود که باطن بودن است هماهنگ باشد؟ والله اعلم. موفق باشید
1192
متن پرسش
بسمه تعالی باسلام خدمت استاد طاهرزاده لطفا کتابی مبسوط درباره برداشتن رذایل وبدست آوردن حضور قلب معرفی کنید به طوری که قدم به قدم با من همراه شه ومنو در این موارد یاری کنه ودر ضمن اصطلاحات سخت هم نداشته باشه.ممنون
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی ابتدا شرح حدیث «یابن جندب» را گوش بدهید و سپس شرح کتاب حضرت امام خمینی در مورد شرح حدیث جنود عقل و جهل را کار کنید. موفق باشید
1191
متن پرسش
سلام علیکم جنابعالی درپاسخ به سوالی(کد1045) فرموده ایدکه ظاهرا انسان قبل ازتولد پدرومادرش را خودش انتخاب میکند لطفا بفرمایید آیه یاروایتی دال برتایید این مطلب داریم لطفا بیشتر وروشنتر توضیح بفرمایید چون این مسئله به برخی ازشبهات در مورد جبرواختیاروقضاوقدر پاسخ می دهد.باتشکر
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی آیه‌ی 173 و 174 سوره‌ی اعراف با تفسیر مفصلی که حضرت آیت‌ الله جوادی داشتند به پذیرش این موضوع کمک می‌کند. موفق باشید
1190
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم / سلام علیکم / برنامه تلویزیونی شما (برنامه "گره" مورخ 16 / 5 / 1390 ) را دیدیم. جزاک الله خیر الجزاء. در انتهای برنامه نیز به علت اینکه قبول کردید در آن شرکت کنید اشاره ای فرمودید. با اینکه موضوع برنامه "ما و مدرنیته" بود اما خود برنامه شدیدا متاثر از مدرنیته بود: طرز دکوراسیون، میان برنامه ها، قطع صحبت شما و پخش آگهی تبلیغاتی، و خصوصا رفتار و برخورد مجری آن. ببخشید،‌ولی از نگاه بیرونی طرز برخورد مجری با شما به بازجویی از یک مجرم بی تمدن بیشتر شبیه بود تا بهره بردن از یک عالم فرزانه البته شما با بزرگواری خودتان او را تحمل کردید. بنده 2 سوال دارم:- با وجود برنامه های دیگری مانند "برنامه معرفت" که از شبکه 4 پخش می شود و مجریان با اخلاق و در خور اینگونه مباحث در آن حضور دارند،‌آیا برنامه گره محل مناسبی برای حضور و بیان مطالب بود؟ آیا چنین برنامه هایی اصلا ظرفیت بیان و نشر چنین حقایقی را دارند؟ 2- وقتی شما راجع به علت وادادگی دولت های سازندگی و اصلاحات در برابر غرب صحبت فرمودید مجری بدون در نظر گرفتن صدر و ذیل سخنان شما فقط یک جمله گفت،‌ گفت:" البته این طور که شما می گویید نیست" بدون اینکه دلیلی بیاورد یا نقدی داشته باشد یا توضیحی بخواهد، و بلا فاصله سوال را عوض کرده و بحث را به جای دیگری کشاند. به نظر می رسد با این جمله و طرز بیان مغرورانه آن، تمام صحبت های شما در نظر مخاطبین بی ارزش شد. ظاهرا ما با نسلی روبرو هستیم که اصلا گوشی برای شنیدن حق ندارد و عملا دین و دینداران را منزوی خواهد کرد و آن سکولار پنهان در آموزش و پرورش و حتی فرهنگ مردم به زودی رخ عیان کرده و دین و دینداران را به مسلخ خواهد برد. چرا اینطور شده و چه باید کرد؟ و السلام – 28 / 5 / 1390 و السلام – 28 / 5 / 1390
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی 1ـ برنامه ریزان اصلی برنامه، خودشان عزم نقد غرب را داشتند و بنده عرض کردم هنوز تلویزیون ما ظرفیت نقد غرب به معنی فلسفی آن را ندارد ولی آن‌ها اصرار کردند که ما نیاز به چنین نقدی داریم. 2ـ باید حوصله داشت و هر وقت شرایط نقد غرب فراهم شد متذکر شد. به نظر بنده فعلا کتاب‌ها امکان طرح نقد غرب را بهتر دارند. موفق باشید
1189
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده اینجانب بعد خواندن جزوه سلوک زیر اندیشه امام خمینی (ره)سوالاتی برای من پیش امده 1: در جزوه امام (ره) را یک استاد جامع میدانید وهر فکری که زیر نظر این فکر نیاید کامل نمیدانید البته قبول این که امام یک شخصیت کامل در همه جنبه ها هستند ولی چرا شما که خودتان این همه تاکید بر تفکر علامه طباطبایی به خصوص المیزان ایشان که آن را برای سیر تفکر کامل می دانید یا مثلا تفکر آیت الله جوادی را که خودتان ازمطالب ایشان استفاده میکنید ولی این همه تاکید حتما دلیلی دارد این هم میدانیم چون این علما تفکر صدرایی دارند یک حرف را میزنند ؟2:ایا با مطلب این جزوه وکتابی که در مورد امام دارید این را میفرمایید که دیگر مثل امام نمیاید وما باید برای همیشه تفکر ایشان را ادامه دهیم ومقام تفصیل تفکر ایشان را ادامه دهیم ( این حرف در مورد علامه با آیتالله جوادی و0000 سوال است ) و طلبه های ما دیگر امام شدن یا دیگر علما را فراموش کنند مثل حکمت متعالیه که تمام حرف در فلسفه را زده است ؟ چه در این جزوه ومفصلا در کتاب حقیقت نوری میفرمایید که کسانی از عالم غیب شهوداتی میکنند وبقیه تفصیل میدهند ومیفرمایید هر دو در یک مقام هستند چون تفصیل دهنده با ید مانند شود کننده باشد نمیشود گفت مقام شهود کننده بیشتر است مثلا علمای که مثال میزنید مقام قلبی بیشتری داشته که این مطالب را درک کرده وان تفصیل دهنده در مقام پاینتری بوده مثل امام که در جزوه میا ورید ممنون
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی 1ـ در صورتی اندیشه‌ی حضرت علامه طباطبایی «رحمةالهل‌علیه» و آیت الهف جوادی «حفظه‌الهه» به انسان‌ها کمک می‌کند که در ذیل اندیشه‌ی حضرت امام از آن بزرگواران استفاده کنیم زیرا جهت گیری کلی را حضرت امام «رضوان‌الهت‌علیه» به میان آورده‌اند. 2ـ آن‌چه معلوم است این است که خداوند در این زمانه و برای هدایت جامعه به سوی اسلام حضرت امام «رضوان‌الهی‌علیه» را پرورانده‌است تا این‌که زمانه تغییر کند و انسانی مناسب آن زمانه خداوند پرورش دهد. همان‌طور که می‌فرمایید جهت تفصیل همه جانبه‌ی اندیشه‌ی امام باید انسانی هم‌چون مقام معظم رهبری «حفظه‌الها» پروریده شده باشد که امام را به طور کامل درک کنند، ولی اگر انسان‌هایی باشند که در ذیل تفکر امام قرارگیرند در حد نازل‌تر می‌توانند تفصیل دهنده‌ی شخصیت حضرت امام خمینی «رضوان‌الهه‌علیه» باشند مثل میثم تمار برای حضرت علی «علیه‌السلام» که از یک طرف در ذیل توحید محمدی قرار دارد و از طرف دیگر در ذیل تفصیل توحید علوی از توحید سخن می گوید و آن را شرح می دهد. موفق باشید
1187
متن پرسش
سلام عیلکم و رحمت الله و برکاته... استاد چندسوال بسیار بزرگ در ذهنم دارم و آن این است که : 1)دقیقا منظوراز قلب چیست ؟(مثلا امام خمینی می کوید قبولی نماز وابسته به اقبال قلب است .یا در جای دیگر مطرح می شود در نماز باید حضور قلب داشت یا در جای دیگر می گویندقلب مومن عرش خداست یا میگویند ایمان یک چیز قلبی است و همچنین من در میان سخنان جنابعالی لغت قلب رازیاد می شنوم و من هر چه در دانسته و تجربیاتخود به دنبال لغت قلب می گردم جز همین قلب گوشتی نمی یابم ) 2)منظور از عقل چیست؟(مثلا آیا عقل همان وسیله ای است که ما با آن تصمیم گیری میکنیم یا 3)رابطه ی میان عقل قلب چگونه است ؟ 4)چگونه یا با چه روشی می توان عقل وقلب را در جهات الهی تربیت کرد؟ 5)وهم در درجه اول چیست و باعقل و قلب چهرابطه ایی دارد ؟ (وبالاخره سوال آخر!)6) چرادر مباحث دینی اینقدر..! به قلب و عقل و وهم پرداخته می شود مگر این عوامل کارایی بخصوصیذر جهت سیر الی الله دارند؟ (فقط از استاد عزیز خو اهشمندم که پاسخ های خود را در قالب مثال (یا به همراه مثال) بیان کنند زیرا من اینگونه بهترمی فهمم!
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی شما حتما دوست داشتن را می‌فهمید، آن وجهی از شما که دوست داشتن را می‌فهمد، قلب است. همین وجه می‌تواند با انصراف از محبوب‌های دروغین در نماز خود به خدا توجه کند. عقل قدرت فهم کلیات در انسان است، مثل این که شما می‌فهمید بتول و رضا و حسن و فاطمه انسان‌اند. عقل می‌توان کلیات عالم معنی را بفهمد و قلب را متوجه آن کلیات کند تا قلب با آن‌ها مأنوس شود. معنی وَهم را در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» دنبال کنید. تنها آن‌چه در عقل و قلب هست در ابدیت برای ما می‌ماند و لذا دین بر روی این دو گوهر تأکید می‌کند. موفق باشید
1186
متن پرسش
بنام خدالطفاتعبیر خواب زیر رابرایم کاملا شرح دهید: خواب دیدم خدمت آیت الله ناصری بودم وجمعی از مردم هم حضور داشتند وپذیرایی می کردم بعد مردم کم کم از آن مجلس می رفتند آقای ناصری حرکاتی انجام می دادند که به ظاهر متعارف نبود و به همن دلیل مردم متراکم می شدند بعد من با خودم گفتم در دوره آخر الزمان این حرکات را مردم تشخیص نمی دهند وفکر می کنند کار بدی است بعد من در خدمت آقا ماندم وشروع به قرائت زیارت عاشورا کردم ودر تفکرم بود که تا آخر با آقا ایستاده ام واز آن جمع تنها کسی که تا آخر ایستاد من بودم وظاهرا دیگران آقای ناصری را زودتر ترک کردند در بین این زمان هم شامی از بیت آقای ناصری آوردند وما خوردیم
متن پاسخ
بسمه تعالی . سلام علیکم .با عرض معذرت بنده علم تعبیر خواب ندارم.موفق باشید
1185
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد با توجه به کتاب اسما حسنا که همه عالم تجلی ذات خداوند است ودر دعا این اسما را از خدا درخواست میکنیم میتوان گفت که ما برای رفع رزیلتهایمان فقط باید از خداوند مدد گرفت ومافقط باید موانع رسیدن اسما را به قلبمان برطرف کنیم وهیچ کاری از ما برای بر طرف کردن مثلا کبر غضب وغیره بر نمی اید واگر قرار است برطرف شود او باید نظر کند وفکر هم نکنم این جبر شود ؟ اگر اینچنین نیست بنده را راهنمایی کنید واین موضوع نتیجه این مبنا استدچون ما در عالم هستی عبدیم وعبد از خودش چیزی ندارد چه برسد که بخواهد رفع رزالت بکند
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی بنده هم به همین نتیجه‌ای که شما گرفته‌اید معتقدم. موفق باشید
1184
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم، با عرض سلام ، استاد در کتاب تمدن زایی شیعه در پاسخ به سوالی فرموده بودید: ...باید متوجه باشیم که ما نسبت به ارتباط با غرب سه نوع تئوری داریم؛ یک تئوری این است که غرب خوب است و بیاییم آن را بپذیریم، تئوری دیگر این است که بیاییم خوبی هایش را بپذیریم و در فرهنگ خودمان بیاوریم و از آن ها استفاده کنیم . تئوری سوم این است که فرهنگ غرب یک چیز منسجمی است؛ هر جایش را که بگیری، همه اش می آید، و بنابراین اگر خواستید که غرب نیاید باید از خود شروع کنید ولی براساس اضطراری که در زمان حاضر داریم از تکنولوژی غربی استفاده می کنیم تا شرا یط عبور از غرب فراهم شود . ما به تئوری سوم معتقدیم، اگرچه تئوری دوم هم برای خود حرف دارد و شخصیت های قابل احترامی به آن معتقدند . عنایت داشته باشید که معتقدین به تئوری سوم با خودآگاهی تار یخی خود تئوری دوم را به عنوان گذر از غرب قبول کرده اند. ولی تفاوت در این است که معتقد ین به تئور ی دوم قبول ندارند بین تکنولوژی و فرهنگ غربی آنچنان رابطه ی تنگاتنگی هست که نتوان تکنولوژی را از فرهنگ غربی جدا کرد و در فضای اسلامی از تکنولوژی غربی برخوردار نبود... حضرت آقا در جلسه پرسش و پاسخ که با جوانان در تاریخ 77/11/13 داشتند در جواب این سوال که : جوانانی که در دوران انقلاب بوده‏اند، حضور سلطه استعمار را به‏خوبی لمس کرده‏اند؛ به خاطر این که خیلی چیزها را دیده و درک نموده‏اند. ولی جوانانِ امروز مفهوم و تصویر روشنی از سلطه و استعمار در ذهنشان نیست و این طبیعی است؛ به دلیل این که در دوران انقلاب نبوده‏اند، مستشاران خارجی را ندیده‏اند و کلاًّ حضور چکمه‏های استعمار را در میهن اسلامیمان لمس نکرده‏اند. با توجّه به این که هر موقع حرف نفی غرب به میان می‏آید، به دلیل همین تصویر روشنی که جوانان در ذهن خودشان ندارند، سریعاً نفی فنآوری به ذهنشان می‏رسد؛ با توجّه به این که عدّه‏ای تبعیّت از غرب را دربست قبول کرده‏اند و عدّه‏ای پذیرش غرب را نفی ارزشها و اصول اسلامی و ملی دانسته‏اند و با توجّه به این که نفی غرب و تبعیّت غرب، حتماً در انقلاب و نظام حاکم دلایل مشخّصی داشته است، می‏خواستم از حضورتان خواهش کنم که تعریف جامع و مانعی از غرب داشته باشید، که در کنار این که خوبیها را از غرب اخذ می‏کنیم، با حفظ اصول و ارزشهای اسلامی و ملی‏مان، بدیها را کنار بگذاریم. به نظر شما کلاًّ نقطه تعادل در این میان چیست؟ حضرت آقا چنین می فرمایند: "این سؤال خیلی مهمّی است. من این‏جا چند نکته را در همین زمینه عرض می‏کنم. اوّل این که نفی غرب، به هیچ‏وجه به معنی نفی فنآوری و علم و پیشرفت و تجربه‏های غرب نیست و هیچ عاقلی چنین کاری را نمی‏کند. نفی غرب، به معنای نفی سلطه غرب است که هم سلطه سیاسی مورد نظر است، هم سلطه اقتصادی و هم سلطه فرهنگی. من در این فرصت اندک، در زمینه سلطه فرهنگیِ غرب چند جمله می‏گویم، شاید ان‏شاءاللَّه برای شما مفید باشد. ببینید؛ فرهنگ غرب، مجموعه‏ای از زیباییها و زشتیهاست. هیچ کس نمی‏تواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگری، حتماً زیباییهایی هم دارد. هیچ کس با هیچ فرهنگ بیگانه‏ای این‏گونه برخورد نمی‏کند که بگوید که ما درِ خانه‏مان را صددرصد روی این فرهنگ ببندیم؛ نه. فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هرجای دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعه‏ای از خوبیها و بدیهاست. یک ملت عاقل و یک مجموعه خردمند، آن خوبیها را می‏گیرد، به فرهنگ خودش می‏افزاید، فرهنگ خودش را غنی می‏سازد و آن بدیها را رد می‏کند. همان‏طور که گفتم، در این زمینه، بین فرهنگ اروپایی، غرب، امریکایی، امریکای‏لاتین، آفریقا و ژاپن فرقی نیست و هیچ تفاوتی ندارد و در این حکمی که می‏گویم، همه یکسان هستند. ما در مقابل هر فرهنگی که قرار می‏گیریم، به‏طور طبیعی تا آن جایی که می‏توانیم، باید محسّنات آن را بگیریم و چیزهایی که مناسب ما نیست - بد و مضرّ است - و با چیزهایی که به نظر ما خوب است، منافات دارد، آن را رد کنیم. این اصل کلّی است. منتها در زمینه فرهنگ غربی نکته مهمّی وجود دارد که من دلم می‏خواهد شما جوانان به این نکته توجّه کنید. فرهنگ غرب - یعنی فرهنگ اروپاییها - عیبی دارد که فرهنگهای دیگر، تا آن جایی که ما می‏شناسیم، آن عیب را ندارند، و آن «سلطه‏طلبی» است. این، قطعاً دلایل انسانی و جغرافیایی و تاریخی‏ای دارد. از اوّلی که اینها در دنیا به یک برتریِ علمی دست یافتند، سعی کردند همراه با سلطه سیاسی و اقتصادی خودشان - که به شکل استعمار مستقیم در قرن نوزدهم انجامید - فرهنگ خودشان را هم حتماً تحمیل کنند. اینها با فرهنگ ملتها مبارزه کردند؛ این بد است. ملتی می‏گوید فرهنگ من باید در این کشور جاری شود! این چیز قابل قبولی نیست. هر چند هم خوب باشد، آن ملتی که این فرهنگ بر او تحمیل می‏شود، این را نمی‏پسندد. شما یقیناً خوردن نان و ماست را به میل و اشتهای خودتان، ترجیح می‏دهید به این که چلوکباب را به زور در دهانتان بگذارند و بگویند باید بخوری! وقتی کاری زورکی و تحمیلی شد؛ وقتی از موضع قدرت انجام گرفت و وقتی متکبّرانه و مستکبرانه تحمیل گردید، هر ملتی آن را پس می‏زند؛ باید هم بزند. مثلاً کراوات یک پدیده غربی است. غربیها این را می‏خواهند، دوست می‏دارند و با سنّتشان هماهنگ است؛ اما اگر شما که اهل فلان کشورِ دیگر هستید و تصادفاً کت و شلوار را انتخاب کرده‏اید، کراوات نزدید، یک آدم بی‏ادب محسوب می‏شوید! چرا؟! این فرهنگ شماست؛ تقصیر من چیست؟ اگر کت و شلوار پوشیدید، باید پاپیون و کروات بزنید، و الاّ در فلان مجلس رسمی راه ندارید و یک آدم بی‏ادب و غیرمنضبط و بی‏نزاکت تلقّی می‏شوید! این، آن تحمیل فرهنگ غربی است. زن غربی، روشهایی دارد. آنها نسبت به مسأله زن و روش زن و پوشش زن و ارتباطش با مردان و حضورش در جامعه، فرهنگی دارند - خوب یابد، بحثی سرِ آن نداریم - اما سعی دارند این فرهنگ را به همه ملتهای دنیا تحمیل کنند! در باب فرهنگ غربی، این بد است. من یک وقت مثالی زدم و گفتم شما گاهی خودتان به انتخاب خود غذای مقوّی و یا داروی شفابخشی را مصرف می‏کنید؛ اما یک وقت بی‏هوشتان می‏کنند، یا می‏خوابانند، دست و پایتان را می‏گیرند و با آمپول چیزی را به شما تزریق می‏کنند! سعی شده است از طریق رؤسای کشورها و رژیمهای فاسد، فرهنگ غربی به ملتها تزریق شود! رژیم و خاندان فاسد پهلوی - که خدا از اینها به خاطر آنچه که با ملت ایران کردند، نگذرد - از این قبیل بودند. اینها با انواع روشها و شیوه‏ها سعی کردند فرهنگ غربی را بر کشور ما حاکم کنند. به خاطر این، ملت ایران را تحقیر می‏کردند؛ فرهنگ ملی را تحقیر می‏کردند؛ باورهای ملی را تحقیر می‏کردند. شما ببینید در دوران حکومت پهلویها و اندکی قبل از آن در اواخر حکومت قاجارها، که همین حمله غربیها شروع شده بود و در دوران پهلویها به اوج خود رسید، پرورش یافته‏های آن دوران، ملت ایران را اصلاً قابل این نمی‏دانستند که بتواند خودش را اداره کند، بتواند کاری بکند، بتواند چیزی بسازد، چیزی به دنیا ارائه دهد و یا بر معلومات دنیا اضافه کند. این به خاطر چیست؟ این به خاطر تحقیر فرهنگ ملت، تحقیر هویّت ملی و تحمیل فرهنگ بیگانه است. هویّت ملی با «فرهنگ» شکل می‏گیرد. هویت هر ملتی، فرهنگ اوست؛ این را نبایستی زخمی و جریحه‏دار کرد. علت مقابله ملت ایران با فرهنگ غربی این است، والاّ بله، فرهنگ غربی محسّنات و زیباییهایی هم دارد. البته زشتیهایی هم دارد که آن زشتیها بیخ ریش خودشان! اشکالی ندارد که ما زیباییهای فرهنگ آنها را فرا بگیریم. این که حالا آن زیباییها چیست، می‏تواند مورد بحث قرار گیرد." با توجه به فرمایشات حضرت آقا می توان اینچنین برداشت کرد که حضرت آقا به تئوری دوم معتقدند؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی فکر می‌کنم سخنان مقام معظم رهبری «حفظه‌الهر» مثل هر انسان حکیمی، محکماتی دارد و متشابهاتی. فرهنگ غرب از آن جهت که جایی برای وَحی در امور اقتصادی و سیاسی و تربیتی نگذاشته. از محکمات فرمایش آقاست که هیچ ارزشی ندارد ولی از آن جهت که غرب روش‌هایی در ارتباطات اجتماعی دارد و یا روحیه‌ی تحقیق در علوم تجربی را در خود رشد داده، می‌توان از آن استفاده کرد مثل آن که باید از خوبی‌های سایر ملل استفاده کرد. آن‌چه بنده در مباحث خود بر آن تأکید دارم، روح و فرهنگی است که منجر به تکنولوژی موجود شده که اگر آن روحیه را نشناسیم، ناخود آگاه با پذیرش تکنولوژی گرفتار آن روحیه می‌شویم. موفق باشید
1183
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. السلام و التحیّة و الرحمة و البرکات خدمت جناب استاد طاهر زاده. ببخشید استاد ، بنده ی حقیر هرسال در ماه های رجب و شعبان بسیار به خود سختی می دادم تا بتوانم خود را برای ماه مبارک رمضان آماده کنم اما متاسفانه امسال مشکلاتی برایم ایجاد شد که نتوانستم و می ترسم به این واسطه در ماه مبارک رمضان نتوانم آمادگی لازم جهت درک شب قدر را پیدا کنم. خواهشمندم من را راهنمایی بفرمایید که چه باید بکنم؟ لازم به ذکر است که به واسطه امتحان خداوند با این مشکلی که داشتم ، بسیار از خداوند دور شدم. با تشکر و سپاس فراوان . خیلی برای ما دعا کنید.
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی همان خدایی که به شما گفته‌ا ست در شب قدر ملائکه و روح را نازل می‌کند همه‌ی مشکلات شما را در نظر داشته و اگر نمی‌خواست به شما بدهد خبر آن شب را به گوش شما نمی‌رساند. به خود منگرید؛ به اکرام الهی بنگرید. موفق باشید
1182
متن پرسش
سلام استاد لطفا کتابی که به من کمک کنه در سلوک ؛از برداشتن رذایل وبه دست آوردن حضور قلب معرفی کنید.ممنون
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی «رضوان‌الها‌علیه» کمک‌تان می‌کند. موفق باشید
1181
متن پرسش
آقای طاهر زاده:من سئوال ساده ای دارم.اگر رجوع افرادی که در مدرنیته به سر می برند به سمت خدا نیست پس به سمت چه چیزی است؟ اگر اسلام با مدرنیته در تضاد است پیشرفتهایی که در زمان پیامبر و بعد از آن در بین مسلمانان شد و مثلا به روایتی "عمر" بعد از حمله به ایران توانست بفهمد که اسم سنگ نرم بالش است! چگونه در جهت اسلام قرار گرفت؟ لطفا به من پاسخ دهید چرا که من از اعتقادات شما دورتر می شوم.
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی بنده عرائضی در کتاب «نگرشی بر تکنولوژی از دریچه‌ی بینش توحیدی» و کتاب «فرهنگ مدرنیته و توهم» و کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» داشته‌ا م. فکر می‌کنم می‌توانید جواب سوالاتتان را در آن کتاب‌ها به دست آورید. موفق باشید
1180
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز بنده شرح خطبه 1 نهج البلاغه را گوش داده و قسمت ملائکه شما بسیار عالی بود درخواستی داشتم اگر کتابهایی در مورد ملائکه موجود میباشد به بنده معرفی بکنید تا بیشتر آشتا شویم ممنون از لطف شما
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی چند جلسه اول سوره فاطر هم انشاءالها کمک‌تان می‌کند. موفق باشید
1179
متن پرسش
با عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما اگر کسی پس از ارتکاب گناه توبه کند و توبه اش مقبول درگاه حق واقع شود، آیا به این معنی است که آثار وضعی گناه که در وجود شخص اثر گذاشته از بین می رود؟ آیا اگر اثار وجودی گناه را در خودمان حس کردیم میتوانیم نتیجه بگیریم که توبه ی ما پذیرفته نشده است؟ اگر اینطور نیست پس حدیث پیامبر (ص) که میفرمایند هر کس توبه کند مانند کسی است که آن گناه را انجام نداده چیست؟! ( برای بنده به شخصه اینطور بوده است که پس از توبه باید با تزکیه و مراقبه بیشتر خود را به مرتبه ای که قبل از گناه در آن بودم برسانم) با تشکر
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی بنا به قول رسول خدا «صلی‌الهز‌علیه‌وآله» توبه از گناه همانند وقتی است که انسان گناه را مرتکب نشده، هنر انسانی که توبه کرده است آن باید باشد که بر توبه‌ی خود پایدار بماند و نگذارد صورت ذهنی گناه قوت بگیرد تا آرام آرام صورت ذهنی گناه نیز ضعیف و محو شود. موفق باشید
1178
متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیزم، حضرتعالی درجایی می فرمایید خداشناسی زحمت می خواهد و فراغت می طلبد و واجب ترین امر است و میزان برای قبولی اعمل معرفت به حقایق عالیه که رأس آن خداست می باشد، واز طرف دیگر می فرمایید ائمه علیهم السلام نه فیلسوف بودند و نه متکلم بلکه با رعایت دقیق موازین شرعی خدا بر قلب آن ها تجلی نمود، پس می شود اینگونه نتیجه گرفت که نیازی به به مباحث معرفتی در حد وسیع کلامی و فلسفی نخواهد بود و یک شناخت جزئی در حد اغنای عقل کافی است و کافی است ما نیز رعایت موازین شرعی را داشته باشیم تا خدا بر قلب ما نیز تجلی کند از طرف دیگر می بینیم که مردم برای شناخت این حقایق وقتی نمی گذارند و دارای اعتقادات ضعیفی می باشند آیا این عدم شناخت برای ما درد سر خواهد شد؟ با تشکر و التماس دعای خیر در این شب های عزیز
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی ائمه «علیهم‌السلام» به عنوان معلمان توحید توسط خداوند پروریده شده‌اند ولی ما با تدبر در سخنان آن‌ها به توحید نزدیک می‌شویم و اعمال دینی‌مان ما را به نتیجه‌ی بیشتر می‌رساند. مسلم هر کس به اندازه‌ی بصیرتی که در توحید دارد از پل صراط دنیا می‌تواند بدون درد سر عبور کند. موفق باشید
1177
متن پرسش
باعرض سلام خدمت استاد عزیزم بنده مدتی است که کتابهای شما را میخوانم و سخنرانی های شما را گوش می دهم و شدیدا به مباحث علاقه مندم بنده دارای مهندسی عمران هستم و لی باتوجه به خصوصیات روحی ام نمی توانم در این رشته فعالیت کنم و با سرشتم احساس می کنم هم خوانی ندارد دنبال کاری می گشتم که به عالمی که برایم به وجود امده ضرری نزند اخیرا سفر کربلا بودم و از خود حضرت خواستم که اگر صلاح می بینند به حوزه بروم فردای برگشت از سفر و روز اول جواب حوزه آمد و قبولی من در حوزه قطعی شده بود از طرفی کاری دولتی هم برایم پیش آمده ولی خودم دوست دارم از نور حرم حضرت معصومه علیها السلام و حوزه علمیه در باقیمانده جوانی و عمرم بهره ببرم اما تردید اینکه نتوانم استقامت کنم و تردید این کار جدید کمی آزارم میدهد اگر میشود راهنماییم بفرمایید التماس دعا
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی اگر خداوند در قلب شما علاقه‌ی رفتن به حوزه را ایجاد کرده و نیز اگر استعداد شما آمادگی فهم متون حوزه را دارد، «پس چه إستادی و واماندی؟ هلا» موفق باشید
1174
متن پرسش
بنده در بحث ده نکته مساله ای رانمیدانم ومی خواستم لطف بفرماییدوتوضیح بدهید:دربحث تجلی نور میدانیم که هر چقدر یک نور شدید تجلی کند تا اخرین مرحله تجلی یعنی قبل از جایی که به تاریکی برسیم ما در تمام مراتب روشنایی را که اصل نور بود داریم.حالا وقتیکه عین هستی, حضرت حق تجلی مییکنند اخرین مرتبه تجلی که قدرتی برای تجلی دیگر ندارد عالم ماده است ,حالا سوال من اینه که صرف خود عالم ماده دارای چه خاصییتی از عین هستی است؟ایه هستی اش(اینکه هست)خاصییت تجلی ازعین هستی است ؟وسوال مرتبط با همین امراینکه ایاصرف خود ماده بدون هیچ تجردی(مثلا گیاهان صرف ماده بودنشان بدون نفس نباتی )جلوه گر حق هستند یا نه در تمامی عالم ماده به گونا ای مرتبه ای از تجرد هست و عالم ماده در قبضه نیروی مجردی است(مثل تن من که در قبضه من من است)که ان مجرد جلوه گر ونشان دهنده حق است و مثلا وقتی که به عالم ماده نگاه میکنیم ومیخواهیم اسماء را ببینیم ایا ان نیروی مجرد است که به گونه ای در تمام عالم ماده وجود دارد(برا گیاهان به نفس نباتی, برای حیوانات به نفس حیوانی و...)وسبب می شود که ما با اسماء ارتباط برقرار کنیم یا نه صرف خود ماده سبب ان ارتباط می شود؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی عالم ماده در قبضه‌ی عالم ملکوت است، مثل تن که در قبضه‌ی نفس ناطقه است و مثل تن که تا حد محدودی ظرفیت ظهور حالات نفس ناطقه را دارد، عالم ماده نیز در حد محدودی ظرفیت ظهور اسماء الهی را دارد و هر کس به اندازه‌‌ای که با ملکوت عالم آشناست با دیدن عالم ماده متذکر عالم ملکوت و انوار الهی می‌شود. موفق باشید
1173
متن پرسش
دلم خیلی برای خودم و همه مردمی که از یادخدا غافل هستند میسوزه وقتی به درگاه خدا گریه میکنم از خدا میخواهم که سر تقصیرات همه بندگانش بگذره و هیچ کسی رو عذاب نکنه آیا این دعای من مستجاب میشه؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی شما دعا کنید تا ثواب چنین دعایی نصیب شما شود و روح شما از خود خوهی آزاد گردد ولی راضی باشید به آن‌‌چه حکمت الهی اقتضاء می‌کند. موفق باشید
1172
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی ببخشید استاد من در حیطه ی وظایف سیاسی ام دچار مشکل شدم یعنی اصلا نمیدونم به عنوان دانشجوی دختر از لحاظ سیاسی چه وظیفه ای دارم و چه طور متوجه بشم که کی باید چه کاری رو انجام بدم؟ از طرفی از سیاست بدم میاد و دچار سیاست زدگی شدم چون قبلا بیشتر درگیر بودم اما الان دیگه خسته شدم .از طرف دیگه هم میترسم که مبادا دچار غفلت بشم و جایی که وظیفه داشتم وارد نشم خواهش میکنم من رو راهنمایی بفرمایید باتشکر
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی بحمد الهس با وجود مقام معظم رهبری «حفظه‌الهز» جهت گیری لازم در امور اجتماعی مشخص می‌شود و انشاءالهض غفلتی پیش نمی‌آید. موفق باشید
1171
متن پرسش
با سلام و تبریک به مناسبت فرارسیده ماه مبارک رمضان استاد عزیز می خواستم بپرسم آیا نواختن سنتور فقط برای تفنن و صرف یادگیری مانعی دارد به لحاظ شرعی؟ سوال دوم اینکه می خواستم بدانم چگونه یادگیری مطالب دینی را می توان پایدار کرد؟ من حدیث و تفسیر و غیر می خوانم اما پس از مدتی از ذهنم می رود من از این موضوع ناراحتم با تشکر
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی 1ـ فقیهان آن را اشکال نمی‌دانند ولی از نظر اخلاقی و سلوکی درست نیست انسان مشغول امور لغو شود و فرصت‌ها را از دست بدهد. 2ـ قصد شما در مطالعه و تفسیر آن باشد که روح و روان شما نسبت به امور معنوی و دینی جهت بگیرد سپس با تکرار و انس با متون دینی آن اندازه که نیاز است برایتان می‌ماند. موفق باشید
1170
متن پرسش
با سلام و تبریک ماه رمضان. جناب استاد، سوالاتی دارم که ممنون می شوم پاسخ دهید. اول اینکه وقتی شب قدر در کشور ما یک شب و در عربستان شب دیگر است شب قدر واقعی کدام است؟ مثلا در کشورهای اروپایی چه شبی است؟ سوال دومم این است که اگر خانمی پس از آشنایی با افکار و آراء وعقاید یک نفر به این نتیجه برسد که این فرد ممکن است همان کسی باشد که یک زندگی خوب را می تواند با او تشکیل دهد، آیا اشکال دارد خودش پیش قدم شود و این مسئله را مطرح کند؟ دیدگاه دین مبین اسلام نسبت به این مسئله چیست؟ و صرف اینکه انسان در قلبش علقه وعلاقه ای نسبت به یک نامحرم احساس کند گناه است؟دعا برای اینکه خداوند اگر به صلاح است شرایط ازدواج با آن فرد را فراهم کند چه؟ متشکرم
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی 1ـ همان‌طور که صبح هر سرزمینی مربوط به خودش است، مثلا صبح مردم مالزی چندین ساعت زودتر از صبح مردم ایران است و صبح مردم ترکیه دیرتر از صبح مردم ایران، و هر کسی باید در صبح سرزمین خود نماز صبح رابخواند، شب قدر هر سرزمینی مربوط به همان سرزمین است و مطابق روزی است که شب قبل از آن ماه دیده‌شده. 2ـ این که زن به مردی که احتمام می‌دهد می‌تواند با او ازدواج کند پیشنهاد ازدواج دهد اشکال ندارد الا این که موجب وَهن و کوچکی زن شود، بهتر است که حرکاتی غیر مستقیم نشان دهد تا اگر مرد آماده‌ی ازدواج بود پا پیش بگذارد. صرف علاقه گناه نیست ولی نباید به واهمه اجازه داد که این علاقه را شدید کند و ذهن و ذکر اسان را اشغال نماید. ولی دعاء‌برای تحقق چنین امری اشکال ندارد. موفق باشید
1168
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام خدمت استاد طاهرزاده‌ی عزیز چندی پیش، توفیق مطالعه‌ی کتاب «جایگاه رزق انسان در هستی» نصیبمان شد. در رابطه با مجموعه سخنرانی‌‌هایی که در این کتاب گردآوری شده‌اند، سؤالی برایم پیش آمد. فرمایش حضرت علی (علیه السلام) خطاب به فرزندشان، امام حسن (علیه السلام)،«واعلم یا بنی! ان الرزق رزقان: رزق تطلبه و رزق یطلبک»، را این گونه ترجمه و تفسیر فرموده‌اید: «ای فرزندم! رزق دو نوع است، یکی آن رزقی که تو به دنبالش می‌دوی تا آن را بیابی، و یکی هم رزقی که خودش به دنبال توست. رزق اولی چون برای تو تقدیر نشده، به آن نمی‌رسی، هرچند همواره به دنبال آن باشی، ولی رزقی که دنبال توست و برای تو مقدر شده، حرکت می‌کند تا به تو برسد.» (صفحه‌ی 22 کتاب) و در صفحه‌ی بعد، مجدداً تأکید نموده‌اید که: «سخن امیرالمؤمنین (علیه السلام) به فرزندشان این بود؛ یک رزق است که به سراغ تو می‌آید و یک رزقی هم هست که به سراغ تو نمی‌آید، هرچند هم به دنبالش بدوی، به آن نمی‌رسی.» سؤال این است که آیا این ترجمه و تفسیر با فرمایش آن حضرت مطابقت دارد؟ با توجه به این که این فرماش حضرت امیر (علیه السلام)، در ابتدای 4 فصل از مجموع 5 فصل کتاب آمده است، به نظر می‌رسد، فهم صحیح از این فرمایش، از اهمیت بسزایی برخوردار باشد. درست است که سخن امام معصوم، از عقل قدسی نشأت گرفته است و اگر عقل معمولی (وهم) آن را تصدیق نکرد، باید آن وهم عقل‌نما را عوض کرد؛ لیکن همانگونه فرموده‌اید باید تک‌تک حرف‌هایی را که امام معصوم زده است بگیریم و بر آن‌ها دقت کنیم و ببینیم منظور آن حضرت چه بوده است. (صفحه‌ی 23) به نظر می‌رسد، ترجمه و تفسیر جناب استاد، از فرمایش حضرت امیر (علیه السلام) با منظور آن حضرت، تفاوت‌هایی دارد. 1-به نظر حقیر ترجمه‌ی صحیح‌تر فرمایش حضرت علی (علیه السلام)، چنین می‌تواند باشد که رزق دو قسم است، قسمی که بسته به تلاش و فعالیت فرد حاصل می‌شود و قسمت دیگر که مقدر است و هرچند شخص در طلب آن نباشد، آن رزق در طلب اوست. 2-در متن فرمایش حضرت، در مورد رزق نوع اول، عبارت «به آن نمی‌رسی» اساساً وجود ندارد. 3-برداشت جناب استاد، بیشتر شبیه برداشتی جبرگرایانه از قضا و قدر است که رزق را به صورت امری تقدیر شده و محتوم تلقی می‌نماید؛ تا تفکر اهل بیت (علیهم السلام) که بر «امر بین الامرین» تأکید می‌ورزد و ضمن رد اندیشه‌ی جبرگرایانه به تفویض کامل هم معتقد نیست. 4-مؤید این مسأله، حدیث منقول ازحضرت امام رضا (علیهم السلام) در صفحه‌ی 167 همین کتاب است که می‌فرمایند: «و بدان که رزق دو نوع است؛ رزقی که به دنبال توست و رزقی که تو به دنبال آن هستی، پس آن رزقی که تو به دنبال آن هستی، از طریق حلال آن را دنبال کن که اگر آن را از راه درست طلب کرده باشی برایت حلال است و الا اگر از راه حرام به دست آورده باشی، استفاده از آن حرام است.» و رزقی را که فرد آن را طلب می‌کند «دست یافتنی» می‌داند و توصیه می‌فرماید که آن را از طریق حلال به دست آورید. 5-مسأله‌ی کار و کوشش و کسب درآمد را ظاهراً حضرت استاد، صرفاً جهت تأمین معاش می‌دانند و در صفحه‌ی 36 توصیه می‌فرمایند که «شما عموماً مال مناسبی که بتوانید لباس و مسکن و غذا برای خود تهیه کنید، دارید، بقیه اوقاتی را که صرف بیشتر کردن این مال می‌کنید باید صرف معرفت و عبادت خدا کنید» در حالی که اگر حضرت علی (علیه السلام) به میزان مایحتاج اندکی که از دنیا از خوراک و پوشاک مصرف می‌فرمودند، می‌خواستند کار کنند، قائدتاً دلیلی بر آن همه تلاش و کار و کوشش و آباد کردن زمینهای بسیار و کندن آن همه چاه نبود. فی‌الواقع عبادت را نمی‌توان در شکلهای خاصی مثل نماز و تلاوت قرآن و ... محصور کرد. و همان گونه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود: عبادت ده جزء دارد، نُه جزء آن در طلب حلال است. به نظر حقیر به جای تشویق مردم به رها کردن تلاش و کوشش اضافه بر نیاز شخصی باید به اصلاح نیت‌ها همت گماشت و انگیزه‌هایی مثل کمک به نیازمندان، آبادانی و پیشرفت نظام اسلامی، خودکفایی از کفار و دشمنان در زمینه‌های مختلف و ... را تقویت نمود. در پایان از محضر استاد بزرگوار بابت تصدیع وقت و جسارت سؤال پوزش می‌طلبم و استدعای دعای خیر در این ایام و لیالی ماه مبارک رمضان دارم.
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی ضمن تشکر از دقت و توجهی که نسبت به متن کتاب فرموده‌اید، عنایت داشته‌باشید که مبنای بحث را در آیات قرآن داریم که می‌فرماید: رزق بعضی را بسط داده‌ایم و رزق بعضی را محدود کرده‌ایم« اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِر» و این جبر به معنای آن که ما نتوانیم سرنوشت خود را تغییر بدهیم نیست، مثل آن که انسان ها را در دو جنس خلق کرده‌اند. در سوره‌ی فجر ملاحظه فرموده‌اید که خداوند می‌فرماید برای امتحان انسان‌ها بعضی را « إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ » رزق او را محدود قرار می‌دهند. این نوع انسان‌ها باید متوجه این موضوع باشند که در محدود بودن رزق خود بندگی خود را ادامه دهند. ولی این‌که فرموده‌اید از بعضی روایات بر می‌آید که انسان‌ها می‌توانند ماوراء رزقی که برای آن‌ها مقدر شده، رزق به دست آورند حرف درستی است. عمده آن است که این ها بدانند عمر خود را گرفتار کثرت گرایی کرده‌اند و این غیر از آن است که تصور شود چون رزق مقسوم است پس تلاش لازم نیست، آری هم تلاش برای رشد معارف باید داشته‌باشیم و هم همین‌طور که فرموده‌اید برای رونق اجتماع و ایجاد ثروت برای جامعه باید تلاش کرد. موفق باشید
1167
متن پرسش
سلام علیکم نظر شما راجع به نوشتن نامه و انداختن در چاه در مسجد مقدس جمکران چیست؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی به عنوان یکی از روش‌های عرض حال خدمت مولانا صاحب الزمان «عجل‌الهس‌فرجه» امری پذیرفتنی است. موفق باشید
1166
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی لطفا در مورد تفاوت وهم و خیال و مدرَکات آنها (با چندین مثال) توضیح دهید همچنین بفرمایید که آنچه که ما با حواس پنجگانه درک می کنیم توسط کدام قوه درک می شود .لطفا منابعی را هم که این بحث را به صورت مفصل و ساده بیان کرده اند معرفی نمایید.
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» و به جزوات شرح کتاب «معرفت النفس و الحشر» مراجعه بفرمایید. موفق باشید
نمایش چاپی