بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
36734
متن پرسش

سلام علیک و نفحاته و ریحانه. بسم الله الرحمن الرحیم: 
رجب و گذر از تحیر دیروز و امروز تاریخ بشر
 رجبیون، همان سالکانِ طریقتی می‌باشند که از دام میان تحجر و جمودِ بر ظاهر دین از یک طرف، و از غرق شدن در مناسبات تجدد و توهّمِ عالم مدرن، از طرف دیگر، راه دیگری را برگزیدند که نه آن است و نه این، بلکه رسیدگی و آزادی از اسارتِ دوگانه‌ای است که مشهور گرفتار آنند. خلقی جمود بر ظاهر عالم دینداری می‌کنند و تحجر بر مناسک صرف، و جمعی در تدارک و تمتع از هر چه بیشتر اهوای نفسانی‌اند. و در این میان این رجبیون‌اند که نه در ظاهری بریده از آسمانِ معنا توقف دارند، و نه سودا زده‌ی آرمان‌شهرِ گسیخته از غیب مدرنیته. رنجی که بشر امروز می‌برد بی‌هویتی است. فرقی هم نمی‌کند امروز، تحجر و تجدد هر دو در نتیجه با هم شریکند و هر دو به یک مسیر منتهی می‌شوند و آن بی‌هویتی است و پریشانی. راهِ برون‌رفت از میانه این و آن «رجب» است. راهی است که انسان را در باطنی‌ترین ابعاد خودش با جهانی بس دلنشین‌تر از دیروز و امروزش در معنایی اصیل از خودِ برین‌اش و در ساحتی از تعلق به بی‌کرانگی‌اش و لذت‌جویی و بی‌نهایت طلبی‌اش و ابعاد نامحدود ساحات انسانی‌اش، روبرو خواهد کرد. حقیقت آن است که آدمی امروز، نه متعلّق به دیروز است تا با ظاهری از آداب بتواند اعمال خود را ادامه دهد، و نه متعلّق به امروز تا آن‌که بتواند با مظاهر مناسبات و آزادی مدرنیسم آنچه را می‌خواهد به‌دست آورد و آرام بگیرد. و ریشه‌ی حیرانی و سردرگمی‌اش در این جاست؛ در دوگانگیِ بین دیروز و امروز و راهِ ناپیدای فردایی که نمی‌داند چه می‌شود! «رجب»، بازجستِ حقیقت است که نه دیروزِ انسان است و نه امروزِ پوچ او، بلکه گذر از پوسته‌ی دیروز است و عبور از پوستین امروز، برای جاودانگی و احساس اصیل‌ترین بودن‌ها و حضوری تمام‌نشدنی که زمان را از آنِ خود کند، نه آن‌که اسیر زمان و زمانه باشد. 
برای تلطیف زبان شاید مثال به انسان در افق برتر که انسان فردا به آن نظر دارد، همین ساحت شهدا خوب باشد که حاضرترین حضور را در اکنون بی کرانه‌ی خود یافتند و در عین بودن، خود را در ورای زمان و مکان در تاریخ حاضر می‌یابند و هر روز متعالی‌تر در زندگی ادامه پیدا می‌کنند بی‌آن‌که تمام بشوند، یا از چشم بیفتند یا بخواهند در مشهورات و معروفیت و مناسبات تکنیک و مدرنیزم معنا شوند. به هر حال راهی، فراگشوده پیش روی انسانی است که در فروبستگی وجه و صورتی از تاریخ به میان آمده است و ظرفیت آن را دارد تا عالی‌ترین نحوه ی حضور را پیش روی او بگشاید که همان رجب است و انسان با انتظار است که به فرج دست می‌یابد و از صورتی از تاریخ با صورتی دیگر روبرو می شود و از وجهی به وجه دیگر آن منتقل می شود. و ما بایست به انتظاری که با حضور در تاریخی که با رجب می توانیم حاضر شویم امیدوار باشیم و فرجی که در پس تحیّر تاریخی انسان است از انتظار حاصل می شود و راز این حلاوت شیرینی فرج و گشودگی است که آدمی را به فردایی بس فراتر از دیروز و امروز امیدوار می کند. «رجب»، حقیقتی است در تاریخ انسان، که بایست با آن روبرو شد به معنای زندگی در آن و حضور در معنایی که رجب پیش روی انسان می گشاید و گرنه می شود همان ادامه ی دیروزی که اصرار بر مناسک و اعمال دارد بدون نظر به ابعاد متعالی و معنایی و تاریخیِ رجب که رنجی است که آدمی تحمل کند آنچنان که مرتاضان تحمل می کنند اما با این تفاوت که این رنج را شریعت نیز پذیرفته است. رجب، قصه ی حضور نهایی ترین انسان در متعالی ترین ابعاد خودش می باشد. این سخن ادعا نیست! این را می‌شود در ادعیه ی ماه رجب دنبال کرد و گرنه خواندن دعا صرفا همان بازی زبانی است که انسان را از طلب آنچه که می‌تواند بشود و باشد غافل می‌کند. حضرت استاد ببخشید به خاطر اطاله‌ی کلام و لطف جنابعالی برای مطالعه‌ی وجیزه‌ی این حقیر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر یکی از خصوصیات اهل ایمان «زمان‌شناسی» است و شناخت نفحاتی که در ایام دهر و مراحلی از روزگار سراغ انسان می‌آید؛ حقیقتاً ماه مبارک رجب، دریچه طلوع نفحاتی است که انسان را با لطیف‌ترین ابعاد خودش و عالَم و آدم آشنا می‌کند و این مشروط بر آن است که متوجه باشیم «خبری در راه است»، و انسان با اذکار ماه رجب جان خود را متوجه آن خبر می‌نماید آن‌گاه که خود را در صراطی یافت که همچنان باید برود و چگونه از دیروز خود عبور کند به سوی حضوری که در دل همین صراط و رفتن نهفته است. 
دیشب در مقدمه عرایض خود این‌طور عرض شد که «ماه رجب» حضور در عالَمی را با انجام دستوراتی که فرموده‌اند، می‌گشاید که در إزای آن ما با اصیل‌ترین هویت ابدی خود روبه‌رو می‌شویم، به همان معنایی که حضرت صادق «علیه‌السلام» فرمودند: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ فِي بُطْنَانِ الْعَرْشِ أَيْنَ الرَّجَبِيُّونَ فَيَقُومُ أُنَاسٌ يُضِي‏ءُ وُجُوهُهُمْ لِأَهْلِ الْجَمْعِ .... مَعَ كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ أَلْفُ مَلَكٍ عَنْ يَمِينِهِ وَ أَلْفُ مَلَكٍ عَنْ يَسَارِهِ يَقُولُونَ لَهُ هَنِيئاً لَكَ كَرَامَةُ اللَّهِ يَا عَبْدَ اللَّهِ فَيَأْتِي النِّدَاءُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ عِبَادِي وَ إِمَائِي وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأُكْرِمَنَّ مَثْوَاكُمْ.... هَذَا لِمَنْ صَامَ شَيْئاً مِنْ رَجَبٍ وَ لَوْ يَوْماً وَاحِداً فِي أَوَّلِهِ أَوْ فِي وَسَطِهِ أَوْ فِي آخِرِه‏» چون قیامت برپا شود، منادی در باطن عرش ندا می‌دهد کیانند و کجایند «رجبیّون». پس مردمانی که چهره‌شان بسی درخشان است بلند می‌شوند در حالی‌که در هر طرفی از آن‌ها هزار فرشته قرار دارد و به آن‌ها گفته می‌شود بزرگداشت شما توسط خداوند گوارایتان باد. و آن‌گاه ندایی از طرف خداوند به آن‌ها می‌رسد که ای بندگان من به عزت و جلالم قسم جایگاه شما را بسی بزرگ می‌دارم. و سپس حضرت فرمودند اگر کسی چیزی از آن ماه را روزه بدارد هرچند یک روز از اول یا وسط و یا آخر آن باشد، شایسته آن مقام خواهد شد. موفق باشید    
 

36548

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

از او برای من دو چشم خیس می‌ماند. این گریه‌ مثل چشمه‌ پردیس می‌ماند. گفتم: خدایا رفته‌ام از یاد خوبانت. گفتا: نگو دیگر، فقط بنویس، می‌ماند. یک روز اگر پیغمبران ما را رها کردند. از بین آن‌ها پیش ما جرجیس می‌ماند. یاران حق‌جویم مرا از پیش خود راندند. تنها برایم حضرت ابلیس می‌ماند. فریاد کفرم مسجد و میخانه را پر کرد. ناگاه در گوشم صدا زد: هیس، می‌ماند. 
ابلیس خود رانده شده است و مطرود و رجیم و لعین! اما خوشا به معرفتش که هیچوقت رهایم نکرد حتی زمانی که کافر شدم، فقط یک رانده شده حال رانده شده را می‌داند! ابلیس ای بهترین دوست من بگذار سرم را بر روی شانه‌ات بگذارم و یک عمر تنهاییم را گریه کنم. هیچوقت تنهایم نگذاشتی! چقدر پشت سرت حرف در آورده اند، بخدا قسم تو بهترین دوست منی! در احادیث داریم که الوحده خیر من جلیس السوء! از کجا معلوم جلیس سوء تویی؟ از کجا که آن مدعیان دین و مذهب و می‌پرستی جلیس سوء نباشند. پس ای ابلیس رانده شده که حالم را خوب می‌فهمی امشب مرا تنگ در آغوش بگیر... نگذار برای نماز شب و نماز صبح بیدار شوم! فقط می‌خواهم با تو مست باشم، نمی‌خواهم مثل می‌پرست نماها برای نماز شب دروغین بیدار شوم. ای صداقت محض من به تو پناه می‌آورم از شر حق طلب ها. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در مورد ابلیس این‌طور گفته‌اند: «عیب‌اش این بود که در آینه روی تو ندید / ورنه بر بوالبشری ترکِ سجود، این‌همه نیست». موحدبودن هم حدّی دارد. این‌که گفت می‌خواهد تنها خدا را سجده کند و از مظهری که آینه نمایش همه اسمای الهی بود، غفلت کرد؛ موجب شد تا تنهای تنها گردد و خدا را هم از دست داد. مانند متحجرین و ظاهرگرایان که جناب حافظ از دست آن‌ها کلافه است. آن‌جا که فرمود: «مِی خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب / چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند». همچنان‌که باز گلایه سر می‌دهد: « بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است /  ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست». 
آن کس که خود را تنها در محدوده باورهای ذهنی متوقف کرده است باید بداند از همان آغاز در موقفی قرار دارد که به نیستی و پوچی ختم می‌شود، زیرا به گرمیِ زندگی در دل باورهای متعالی فکرنکرده، به گرمی حضوری که بسیجیان دیروز با دیدن حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» فریاد زدند: «ما همه سرباز توایم خمینی» و امروز با دیدن رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله‌تعالی» فریاد زدند: «گوش به فرمان توایم خامنه‌ای».موفق باشید
 

36317

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: با توجه به اینکه نماز یک امر حضوری است و نمازهای پنج گانه برای به یاد خدا بودن است چرا قضای نماز ترک شده را باید به جا آورد؟ همچنین در مورد روزه. البته در مورد روزه صراحتا در قرآن آمده که اگه در ماه مبارک نتوانستید بعدا بجا بیاورید ولی در مورد نماز نه. در این رابطه غیر قابل درک تر در خصوص نماز و روزه متوفی است که اگر ما آن را بجا بیاوریم چه سودی برای متوفی دارد در صورتیکه هدف از نماز و روزه قرب به خدا در زمان حیات فرد است. با تشکر .

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته بحث آن مفصل است. آری! حقیقت نماز با حضور قلب محقق می‌شود ولی شریعت الهی با تکالیفی که بر بندگان تعیین کرده است، بندگی آن‌ها را شکل می‌دهد و این‌جا است که حتی اگر فردی اراده مثلاً انجام نماز صبح را بکند و نماز را شروع کند و هیچ حضور قلبی نداشته باشد؛ در تکلیفی که خداوند به عهده او گذاشته است، وارد شده است. در مورد نماز میت نیز به این معناست که وقتی برای او و به نیت او نماز خوانده شود، تأثیر روحی و روحانی خاص خود را خواهد گذاشت. موفق باشید

36283

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام بزرگوار: جگرم‌ خون است. غم شدیدی در وجودم‌ دارم تحمل ندارم تفکر کنم و از باطن این جنگ اسرار اللهی بکشم بیرون. روزی ۱۰۰‌ بار بچه خودم‌را در خیال کشته می‌بینم تا بتونم هم درد مردم غزه باشم چه کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است به نکاتی که در مباحث «https://eitaa.com/matalebevijeh/15130
https://eitaa.com/matalebevijeh/15126 شده است توجه فرمایید. موفق باشید

 

36260

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: «قاعده بسیط الحقیقه کل الاشیا» آیا فقط در «الله وصفی» جاری است یا در «الله ذاتی» هم جاری است؟ (لازم به ذکر است که این الله وصفی و الله ذاتی در کتاب مبانی نظری عرفان اسلامی استاد یزدان پناه بود) با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر موجود مجردی به اعتبار وجه وجودی‌اش و شدت و ضعفی که دارد، این قاعده جاری است. موفق باشید

36225
متن پرسش

سلام حاج آقا: متفکر ذو ابعادی و ذو وجوهی گفته متفکران، درد زمانه و درمان زمانه را خوب می‌فهمند و ما هم حتمأ باور عقلی و قلبی و وجودی داریم. شاید به عنوان سؤال وجودی این تاریخ، مطرح می‌کنم شاید به عنوان ندای درونِ این تاریخ، به ظهور، آمده باشد. ۱. یک زمانی، هرگاه، حرف از تهاجم فرهنگی غرب بود ما فکر می‌کردیم فقط بد حجابی و موسیقی و امثال آن هست و راحت پای خود را کنار می‌کشیم و از آن دور می‌شویم اما امروز می‌بینم که «تقریبأ» تمام ما ها، از علماء و غیر علماء چنان در فرهنگ غرب فرو رفته و غرق شده ایم که تقریبأ جای دیدن غیری نیست: از تجمل گرایی و چشم و هم چشمی بگیرید تا مهم بودن حرف مردم، حرف مردم مهم شد.(لعنت بر ماهایی که حرف مردم برای ما مهم‌تر از حرف خدا شد) خلاصه عرض کنم: باورمان شد فرهنگ غرب با وجود جذابیت های ظاهری و عقلیِ قشری و سطحی که رفاه نسبی به بار می آورد، اما جان و روح و روان ما را نابود کرد و الآن هم به جایی رسیده‌ایم که دچار بی هویتی، بی معنایی، سرگردانی، نیهیلیسم و پوچ گرایی، بی‌قراری، نا آرامشی، طغیانگری، عصبانیت، درگیری فکری با مشکلات حاصل از شهرنشینی های غیر ضرور و نا متعادل، جنگ اعصاب و محاکمه دولتمردان در ذهن و در جلسات خصوصی و غیر خصوصی، نافرمانی های اجتماعی و مدنی و... که حاصل این فکر و فرهنگ غربیست. امراضیست که خیلی دیر از عوارض نا دانسته و نا خواسته عصر جدیدست (عصر تکنولوژی) الغرض: این بی سکنی شدن که حاصل این سیطره تمدن غرب بر جهانست آیا راه نجاتی هست که بشر خود را از آن نجات دهد؟ به گمانم کار، خیلی سختست و منجیان زمان، که خود روحانیت باشند شاید سخت، دچار نیهیلیسم پنهان شده اند و زودتر از دیگران درد نیهیلسم را چشیده باشند چون از یک طرف معنای جدید و عالم جدیدی پیدا نکرده اند و از طرف دیگر، از عالم غربی (امکانات و توانایی های مادی) تقریبأ، به دور هستند. به گمانم، راه نجات، در پیدا کردن عالم جدید است که صد البته خیلی سخت و جانکاهست و از طرفی انسان فرو رفته در فرهنگ غرب همانطور که عرض شد چشمی برای دیدن ندارد و گوشی برای شنیدن ندارد. چه کنیم که با عجین کردن زبان این جهان و زبان آن جهان، از شرّ بلای دوران، نجات پیدا کنیم و عالم جدید را در پیش چشم، ببینیم و بنمایانیم؟ ۲. احساسم اینست که حتی دوستان ما که در جلسات حکمت های حضور در جهان بین دوجهان شرکت می‌کنند تقریبأ دچار یک سر در گمی و بلا تکلیفی در فهم هستند و شاید هنوز سر رشته بحث هم دستشان نیامده است چون در حد فهم بنده، هیچکدام در مورد اصل بحث، حرف  نمی‌زنند و به جزئیات موجود در بحث می پردازند. تشکر از خداوند به خاطر همه چیز خصوصأ علمای متفکر.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به راهی باید نظر کرد که متذکر نهایی‌ترین حضور برای انسان است و آن راهی است که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» مقابل ما گشودند و شهدا نشان دادند این راه برای حضوری بیشتر نزد خود و در جهان، راه بزرگی است و فدایی این راه شدند تا بیشتر در نزد خود و در جهان حاضر شوند. و در مقابل این راه؛ راهی است که فرهنگ غربی مقابل بشر امروز گذارده و ملت ما در قبض و بسطِ خود نسبت به این دو راه، در رفت و آمدند. با به حضورآمدنِ آن راه در رخداد طوفان الاقصی می‌یابند که فرزندان آن راه هستند و از آن طرف با به میدان‌آمدنِ آن دولت‌های سازندگی و آن آرمان‌های توهّمی، یادمان رفت که فرزندِ آن راه‌ها نیستیم و در این مورد روحانی و غیر روحانی ندارد. وظیفه ما است که با مقاومت کامل متذکر راهی باشیم که با انقلاب اسلامی گشوده شد. و در آن رابطه عرایضی در جواب سؤال شماره 36223 شد ۲. بالاخره در آن جلسات، هر کدام از عزیزان حضوری که در آن هستند را گزارش می‌دهند چرا که بنا نیست در آخر جلسه نتیجه خاصی حاصل شود زیرا حقیقت، اگر بسی نزدیک است، همچنان دور است. موفق باشید

36189

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: درکتاب آشتی با خدا فرمودید که انسان هرچه از بدنش دور تر شود بیشتر با خود واقعی روبرو می‌شود. چگونه می‌توان از بدن خاکی فاصله گرفت یا به اصطلاح با چه ریاضتی می‌توان از بدن فاصله گرفت، سوال دیگری که دارم این است که می‌توان از بدن فاصله گرفت و مثلاً به پیش پیامبر (ص) رفت یا به جایی که دوست داریم سیر کنیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. رعایت حلال و حرام الهی و دوری از امیال غیر شرعی ۲. در مسیر رعایت دستورات شریعت الهی، عملاً روح انسان به روحانیت پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» نزدیک می‌شود. موفق باشید

36088

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: استدلال بر اصالت وجود، اینکه آتش ذهنی همانند آتش بیرونی نمی سوزاند. لطفاً مختصری توضیح دهید؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه لازم است به کتاب «بدایۀ الحکمۀ» از علامه و شرح خوبِ اساتید مربوطه رجوع فرمایید. موفق باشید

36034

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و احترام: استاد شما فرمودید نهی کنیم از دست بوسی، مگر حدیث نداریم دست پدر و مادر و سید و سیده از اولاد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را ببوسیم؟ ممنونم از راهنمایی تون، التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم منظور چه بوده است. بالاخره به گفته خودتان مواردی که می‌فرمایید، موارد پسندیده‌ای است. آری! معلوم است که نباید از سر چاپلوسی دست افرادی که شأنیت چنین احترامی را ندارند، بوسیده شود. موفق باشید

35726

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: میشه لطف کنین بفرمایید عرش خدا که میگن با آه مظلوم میلرزه کجاست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مکان خاصی مدّ نظر نیست، بلکه نحوه حضور بس متعالی حضرت حق را عرش الهی می‌نامند. مانند حضور عقل برای انسان که وقتی با امری غیر قابل قبول روبرو می‌شود نگران می‌گردد. موفق باشید

35442

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ارادت: متن زیر را یکی از دوستان بنده برایم ارسال کرده، لطفا نظر خود در مورد این متن بفرمایید و منابعی که این ماجرا را به درستی و دقیق روایت کرده را معرفی کنید. مخالفت آیت‌الله خمینی با رژیم شاه از زمان لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی شروع شد. خمینی با حق رأی زنان و حقوقی که در انتخابات به اقلیت‌های مذهبی داده شده بود مخالفت کرد. عقب‌نشینی دولت در برابر این مخالفت باعث شد که خمینی پیشروی کند و در موضوع قرارداد کاپیتولاسیون در سخنرانی‌اش به شخص شاه حمله کند. متعاقب این سخنرانی، رژیم شاه وی را دستگیر و از قم به تهران برد و زندانی کرد. طبق قانون اساسی مشروطه مجتهدین و مراجع تقلید مصونیت از محاکمه داشتند و آیت‌الله خمینی در آن زمان مرجع تقلید نبود. برای نجات جان آیت‌الله خمینی، آیت‌الله شریعتمداری به تهران رفت و خمینی را به عنوان مرجع تقلید معرفی کرد.  آیت‌الله سید محمد کاظم شریعتمداری در این زمینه گفته بود: «ما همان موقع به تهران آمدیم و در شاه عبدالعظیم تمام علمای شهرستان‌ها را جمع کردیم و چون در آن موقع راجع به آیت‌الله خمینی نظر محاکمه و شدّت عمل داشتند و حتّی روزنامه‌های آن موقع صحبت از اعدام می‌کردند، از آن نظر لازم دیدیم که پیشگیری بشود.» آیت‌الله حسینعلی منتظری هم در این باره خاطره‌ای را نقل می‌کند: «من متن تلگرافی را که تهیّه کرده بودم خواندم که از آقای خمینی به عنوان آیت‌الله و مرجع عالیقدر تقلید نام برده بودم، یکی از آقایان گفت: ایشان که مرجع تقلید نیست، چه کسی از ایشان تقلید می‌کند؟! گفتم من از ایشان تقلید می‌کنم، پس ایشان مرجع تقلید است!» پس از انقلاب بین آیت‌الله خمینی و آیت‌الله شریعتمداری اختلافاتی به وجود آمد. در اولین فرصت، اتهام همراهی در کودتای صادق قطب‌زاده به شریعتمداری زده شد. پس از آن، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم (نهاد حکومتی اعلام مراجع رسمی) در اقدامی بی‌سابقه در تاریخ شیعه، آیت‌الله شریعتمداری را از مرجعیّت خلع کرد. سپس آیت‌الله شریعتمداری محصور شد و تا پایان عمر در حصر خانگی ماند. چند سال بعد، شبیه همین سناریو برای آیت‌الله حسینعلی منتظری اجرا شد. بنابراین دو نفری که حامی و پشتوانه‌ی اصلی مرجعیت آیت‌الله خمینی بودند پس از انقلاب، هم از مرجعیت خلع شدند، هم مورد اهانت شدید قرار گرفتند و هم سال‌ها در حصر خانگی به سر بردند!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالبی است بسیار آشفته، ترکیبی از حق و باطل. پیشنهاد می‌شود حداقل سری به جزوه «انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن» که روی سایت هست، بزنید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/leaflet/214?mark=%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87%20%D9%87%D8%A7

35439

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: من وحدت ذاتی خودم را احساس می‌کنم. حال من چگونه این احساس وحدت ذاتی خودم را تبدیل به احساس وحدت مطلق کنم؟ (منظورم از وحدت مطلق، خداوند است.)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: درک وحدت ذاتی خود، در عین ربط به عین الوجود، معنا دارد. بنابراین حضرت حق به اعتبار عین وجود، عین علم و قدرت و حیات و غیره است. موفق باشید

35267

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: فرق مخلِص با مخلَص در چیست. و چه کنیم تا مخلَص شویم؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن در این مورد بسیار است. آری! انسانِ مخلِص که به قصد رضایت حضرت حق، کار را شروع می‌کند و ادامه می‌هد به جایی می‌رسد که دیگر خداوند او را در بر می‌گیرد که در این حالت، مقام او مقامِ مخلَصین است که نمونه کامل آن اولیای معصوم می‌باشند. موفق باشید

35225

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

شب که راز بودنت را پوشید - باد که ساز دیدنت را سر داد - ابر که شوق خنده ات را بارید - من که شعر ماندنت را خواندم - لبهایم را می خندیدی چشمانم را می باریدی - در رویایت می چرخیدم آوازم را می رقصیدی - ما در انتظار مهتاب ماندیم - ما شبیه هم ترانه ای خواندیم. خدایا ما را از شاکرین زندگی که داری عطا می کنی، قرار ده و با جذبه ات ما را حیران ساز و عشق را معنا فرما . اصحاب عشق را رنجی عظیم در پیش است 💌

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اصحاب عشق را رنجی در راه است وقتی پای در مسیر تواضع می‌گذارند تا از کمترین بودن‌هایی که آنها را جدا از حضرت محبوب نگه داشته؛ آزاد شوند. موفق باشید

35220

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

«یا غفور یا رحیم» سلام استاد بزرگوار: برخی بر این عقیده هستند که بهترین مدل حکومتی این هست که دیندار و غیردیندار در اجتماع آزاد باشند. هر کسی با هر عقیده ای و با هر سبک زندگی آزاد و محترم باشد. مسجد و میخانه آزاد باشد. هر کسی که خواست عبادت کند، به مسجد و حسینیه و... برود، و هر کسی هم که خواست عیش و نوش کند به میخانه‌ و امثال ذلک برود. مذهبی ها محجبه باشند و غیرمذهبی ها بی حجاب. بدون اینکه مزاحم هم باشند. این ها به حکومت های سکولار و لیبرال غربی نظر دارند و برای چنین حکومت هایی جوامع غربی را مثال می زنند. خواستم نظر حضرتعالی را در این رابطه جویا بشم. آیا در چنین جوامعی امکان تجلی امر قدسی و ادامه دینداری حقیقی وجود دارد؟ التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این جا است که وقتی افرادی با اکثریت حضورشان در جامعه، بنا داشتند جامعه‌ای را بر مبنای افکار و عقاید خود شکل دهند و مطابق همان افکار و عقاید، قوانینی را تصویب کردند، این حق را دارند که مثلاً افراد مذهبی از آن جهت که متوجه هستند لاابالی‌گری محیط جامعه آنها را جهت ادامه حیات دینی مختل می‌کند؛ مانع آن نوع لاابالی‌گری همان چیزی که اسلام در جامعه اسلامی اعمال می‌کند و مثلاً مانع شراب خواریِ علنی شوند. موفق باشید

35210

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: چطور باید به این موضوع پی ببریم که شغل ما روزی ما رو نمیده و از طرف خدا میرسه؟ مگه با تلاش و کوشش نیست؟ پس چرا زمانی که بیکار هستیم روزیمون نمیاد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تلاش ما در کسب رزق موجب می‌شود که رزق مقسوم و تعیین‌شده به راحتی به ما برسد و ما از سایر وظایف انسانی و دینی خود باز نمانیم و تنبلیِ ما موجب می‌شود که به هر حال، رزقِ مقسوم ما به ما برسد ولی در عین خواری و سختی. موفق باشید

35017

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

چطور با استاد ارتباط بگیریم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها از طریق همین سایت می‌توانم در خدمت عزیزان باشم. موفق باشید

34765

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و بزرگوار: سوال داشتم مبنی بر اینکه با توجه به کشف حجاب گسترده در کشور نظر استاد در مورد آینده این وضع موجود چه خواهد شد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که به جواب سؤال شماره 34654 رجوع فرمایید. موفق باشید

39795

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام حاج آقا: به لحاظ سال قمری ۴۰ سال را رد کرده ام. گناه کارم. زیاد. ولی دوست دارم بنده صالح خدا شوم‌. اهل کشف و شهود شوم‌. تقریبا ۱۴سال است در این فکرم. ولی بارها زمین خورده ام. الان هم مثل گذشته اراده قوی ای ندارم. نمی‌دانم گیج شده ام. آیا امیدوار باشم؟ نصیحتی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! چرا امیدوار نباشید؟!! مهم آن است که راه را در بستر شریعت همراه با معرفت، درست طی کنیم و آن تدبّر در قرآن است. حال چه اهل کشف و شهود بشویم و یا نشویم. موفق باشید

39003
متن پرسش

«ظریفی می‌گفت، شادی وقتی طلوع می‌کند که انسان بداند وظیفه واقعی‌اش را به انجام رسانده. رسیدن به آن شادی، دشواری هر انجام وظیفه‌ای را آسان می‌کند. مثل شادی یک پدر، آن‌هنگام که با دست‌رنجش آرزوی کوچک کودکش را برآورده می‌کند و در همان حال می‌داند، هرآنچه برای این منظور از دستش برآمده، انجام داده است. تحمل سختی انجام وظیفه در انتظار شادیِ پس از آن، آسان است. رنج حقیقی در انجام وظیفه نیست؛ که در ندانستن وظیفه است. گیجی و پریشانی ناشی از ندانستن وظیفه است که ما را خسته می‌کند. بشر امروز، بشر عاطل و باطل است. نمی‌داند کجاست و چه «باید» بکند. این «بایستگی» همان امر مجهول عصر ماست؛ عصر نیهیلیسم.»  سلام استاد عزیز: اوقاتتون پر خیر و برکت ان شاالله با این وصف چطور ما باید پوچی را درک کنیم؟ واقعا ما نمیدونیم کجاییم و چه باید بکنیم؟ واقعا ما تنها ملت آینده دار دنیا نیستیم؟ آیا افتادن در چاه نهیلیسم تقدیریست که همه باید به آن مبتلا باشند؟ من واقعا نمیتونم بفهمم پوچی چی هست. ما اسلام را داریم. انقلاب اسلامی امام خمینی عزیز را داریم. ما در مسیریم و اگرچه در فهممون نسبت به این حقیقت دچار شدت و ضعفیم اما الحمدلله و المنه در نسبت با امام و انقلابیم چطور تصور کنیم نمیدونیم کجاییم و چه باید بکنیم درسته گاهی نمیتونیم تشخیص بدیم در لحظه مصداق عملی که باید انجام بدهیم چیه اما مگر نه اینکه تا خدا هست امید داریم که راه بازمیکنه و ما درنمیمونیم مگر نه اینکه «ان تنصرالله ینصرکم» مگرنه اینکه قرآن هست و اهل بیت هستند و انقلاب و امام هست و آقا هست پس چطور ما نمیدونیم کجاییم و چه کنیم؟ مگر هدایت خدا را باور نداریم که به چه کنم چه کنم دچار بشیم؟ آیا ما محکومیم به دلیل حضور در زمانه نهیلیسم، دچار آن شده باشیم؟ یا می‌شود که در این زمانه بود و به حضور خدا و هدایتش و آنچه ذکر شد، دچار پوچی و نهیلیسم نباشیم؟ آیا من اونقدر از مرحله پرت هستم که نمی‌فهمم نهیلیسم چیه در حالیکه دارم درش دست و پا می‌زنم؟ من هرگز در زندگیم دچار سردرگمی که اقای یامین پور ذکر کردند نشدم همیشه به انقلاب اسلامی عشق ورزیدم و همه زندگیم در این راستا بوده که شیرینی انقلاب و امام را به دیگران هم نشون بدم درسته بسیاری اوقات دستم از ابزار فلسفه و سخن و علوم دیگر خالی بوده اما قلبم ذره ای به حقانیت انقلاب اسلامی امام خمینی شک نکرده لااقل چنین شکی را در طول زندگیم بخاطر نمیارم و حالا مکرر در مکرر می‌شنوم از پوچی و نهیلیسم و... شک کردم که آیا باید حتماً پوچی را لمس کرده باشم یا بکنم؟ یا اگر چنین حس سردرگمی ندارم نشانه گیجی و پرت بودنم از مرحله است؟ و هر بار به خودم جواب می‌دهم با وجود خدا و... چرا محکوم به درک و غرق شدن در نهیلیسم هستم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضوری که با انقلاب اسلامی در مقابل ملت ما گشوده شد طوری مردم بسیجی و انقلابی را در بر گرفت که گویا همه عالم در جان آن ملت شکوفا شد، ولی این انسان در این آخرین دوران با ظرفیت بیشتری که دارد به خود آمد و آنچه داشت را کافی ندانست. حال یا ادامه راه را بسته دید، و این یعنی ظهور نیهیلیسم. و یا در مواجهه با ظرفیت بیشتری که داشت، خود را با حضوری بیشتر ادامه داد و با عزمی که عزم فرزندان حضرت امام و انقلاب داشتند خود را معنا کرد و این‌جا است که می‌توان پرسید شما با کدام عزم، نسبت خود را با امام و انقلاب جلو می‌برید؟ که در آن نسبت آری! خداوند را هرچه حاضرتر و فعال‌تر می‌یابید. این مهم است. و به نظر بنده آقای دکتر یامین‌پور به نکتۀ خوبی اشاره می‌کنند مبنی بر اینکه هرکس راه را در زمانۀ خود و در مواجهه با مسائل بشر جدید یافت؛ تماماً در حضوری است که او را در وسعت آخرالزمانی‌اش حاضر می‌کند در عین آن‌که باید آن حضور را در نسبت با انقلاب و حضرت امام پاس بدارد و عمق ببخشد. موفق باشید      

37716

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: پناه می‌بریم بر خدا از این وضع فعلی جبهه انقلاب و آمدن بهت آور آقای قالیباف و تکرار انتخابات ۹۲ و اینکه دست ما به هیچکدام نمی رسد تا دامن تک تک را گرفته و ناله و ضجه بزنیم برای رسیدن به وحدتی مثل جبهه مقابل.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید آقای قالیباف و افرادی که به ایشان توصیه کرده‌اند جهت ریاست جمهور، تصوراتی از موقعیت دارند که حضور ایشان را لازم دانسته‌اند، ولی به نظر می‌آید با نوع مدیریتی که جناب آیت الله رئیسی پیش آوردند، آن مسیر توسط آقای دکتر جلیلی به خوبی جلو برود به آن معنا که ما با شئونات انسانیِ مناسب با انسان تراز انقلاب بتوانیم موانع را برطرف کنیم. موفق باشید

37692

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: حس می‌کنم رهایی از دنیا خوبه ولی چه کنیم که دنیا و استرس‌هاش ما رو رها نمی‌کنه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه از طریق معرفت نفس متوجه «حضور بیکرانه اکنون جاودانه» خود در دل تاریخ انقلاب اسلامی بشویم؛ بیشتر و بیشتر از تعلق نسبت به دنیا آزاد می‌گردیم. راهی که شهید رئیسی‌ها تا آن‌جا جلو رفتند که طعنه خَلقان برای او هیچ ارزشی نداشت. موفق باشید

37687

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز و گرامی: من خیلی دوست دارم با عالم خواب و رویا آشنا بشم. متوجه شدم که برای خودش جهانی هست. لطفا راهنمایی بفرمایید. جزوه و کتاب یا سخنرانی‌ای هم در این زمینه هست معرفی بفرمایید. سپاس فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم آیت الله شجاعی در کتاب «پنج رساله» در رساله پنجم تحت عنوان «تشابه کلام و رؤیا» نکاتی دارند که خوب است به آن‌جا رجوع فرمایید. در ضمن خوب است به جواب سؤال شماره ۲۵۷۱۷  نظری بیندازید. نکاتی در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در این مورد عرض شده است. موفق باشید

37540

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و احترام حضور استاد محترم: شواهد حاکی از این است که در ماه‌های گذشته شرایط تاریخی جدیدی برای جهان اسلام فراهم شده و زمینه فعالیت‌های مهمی پدید آمده که گویا در حدود ۸ سال گذشته دچار یک انسداد شده بود. محور سوال من این است که چگونه می‌توان زن (همسر) را با خود در این شرایط جدید همراه کرد؟ از سویی ما همسرانی داریم که به امور دینی خود مقید هستند و در باب عبادات فردی و رعایت حلال و حرام الهی موفق هستند و از سوی دیگر به همین مقدار دینداری محدود شده‌اند و اگر بخواهیم گام جدیدی برداریم گویا می‌خواهند وارد یک دنیای ناشناخته شوند و می‌گویند با همین مقدار هم ما از همه مذهبی‌تر هستیم. به عنوان یک مرد که خانواده برایم بسیار مهم است و با شناخت جایگاه زن و نقش او با احترام و صبر لازم با همسرم مواجه می‌شوم و حتی فحاشی او در هنگام عصبی شدن را با نرمی و دلسوزی پاسخ می‌دهم، همچنان درک نمی‌کنم که همسران انسان‌های بزرگ چه راهی رفتند و چه شد که چنین محکم در راه حق در تاریخ خود حاضر شدند که اگر مرد می‌خواست متزلزل شود اجازه نمی‌داند؟ از سوی دیگر هم می‌دانم منشاء ناامیدی‌ها و عصبانیت‌های او غالبا احساس نارضایتی از بودنی است که اکنون دارد اگرچه خودش نمی‌داند و هر چیزی را بهانه می‌کند. با احساسات پیچیده زنان که غالبا بر عقل و منطق ایشان مسلط است و با تغییر احساسات رفتار و تصمیم‌های ایشان هم تغییر می‌کند چه باید کرد؟ از طرفی می‌دانیم که ریحانه بودن زن موجب می‌شود نرم و با لطافت با او مواجه شویم و از سوی دیگر هم می‌دانیم قلدری و عربده‌کشی و اخم و اینچنین رفتارهایی که در نظام تفکر مردسالارانه زن را مدیریت می‌کرد دیگر پاسخ نمی‌دهد چراکه زنان امروز دهه هفتاد و هشتاد گویا آماده رفتن و طلاق گرفتن هستند و برای این مسئله دنبال بهانه می‌گردند. زود به پوچی و ناامیدی می‌رسند و گمان می‌کنند فریب خورده‌اند و عشق برتر و بهتر جای دیگری بوده و پیدایش نکرده‌اند. با توجه به اینکه گروه قابل توجهی از مخاطبان شما خانم‌ها هستند لطفا راهنمایی بفرمایید که ما مردان چگونه می‌توانیم این موجود لطیف احساساتی را وارد فضای تعقل و تفکر کنیم و او را با خود برای یک حضور تاریخی آماده کنیم تا به عنوان مثال به جای اینکه دغدغه شغل و موقعیت اجتماعی داشته باشند فرزندآوری و تربیت هدفمند فرزندان را در راستای یک ضرورت تاریخی مهم بدانند و به آن بپردازند؛ چراکه هرگاه زن که روح ایثار و گذشت را در خود دارد موضوعی را حساس و مهم بداند خود را تماما وقف آن می‌کند. ببخشید. ممنونم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که خود شما نیز متوجه شده‌اید، اگر بانوان ما وارد جهانی شوند که جهان انسان‌های آماده وسعت در ابعاد فردی و اجتماعی است، به خوبی قدم‌های بلندی برمی‌دارند که علاوه بر احساس شخصیتی گسترده در خود، عامل وسعت‌دادن به خانواده‌شان هم می‌شوند. آری! اگر با مدارا نسبت به شخصیت رهبری و سخنان رهبر معظم انقلاب حساس و علاقه‌مند شوند؛ به خوبی راه خود را می‌یابند. و از این جهت خوب است زمینه توجه به سخنان رهبر معظم انقلاب و زمینه گفتگو نسبت به آن سخنان را نسبت به همدیگر فراهم کنید تا معلوم شود رهبر معظم انقلاب چگونه ما را به معارف قرآنی و معرفت نفس رهنمون می‌شوند و از این جهت با نگاه قرآنی که پیش می‌آید؛ زندگی، وسعت لازم را به دست می‌آورد. موفق باشید

37377

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام‌ و رحمت هدیه ای متبرک از حرم اباعبدالله علیه السلام به پاس کمکهایم به بنده اهدا شد تسبیحِ متبرک این هدیه ناخواسته زیر آب قرار گرفت و از بین رفت. خیلی ذهنم درگیر خطاهایم است و قبول نشدن فعالیتها و کمکهایم در هیئت دلیل این اتفاق چه می‌تواند باشد؟ چطور می‌توانم به خود آرامش دهم؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که جنابعالی قصدی نداشته‌اید، باید احتمال دهید حکمتی در کار بوده و إن شاءالله خیر بیشتری در راه است. موفق باشید

نمایش چاپی