بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
37336

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: من دچار پراکندگی ذهنی هستم علتش هم مطالعه کتب مختلف است اما بدون عمق. در کتاب خیال شما پیشنهاد داده بودید در عالم علما حضور پیدا کنیم از طریق مطالع کتبشان. درسته؟ و اینکه آیا این به این معناست که کتب دیگری مثل رمان حتی مذهبی مطالعه اش کمتر شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به کمک تفکر در قرآن و تدبّر در آیات از طریق مطالعه تفاسیر قرآن به‌خصوص تفسیر «المیزان»، خداوند راه‌های مناسبی مقابل ما می‌گشاید. موفق باشید

37329

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

چیزی که باعث می‌شه از زندگی کردن روی زمین لذت ببرم و نخوام بمیرم اینه: دل آدمایی که باهاشون برخورد می‌کنم رو نسبت به نفس خودم معنا کنم! یعنی اگر کار می‌کنم ازدواج می‌کنم راه میرم و هرآدمی رو می‌بینم بسرعت دلش رو نسبت به خوشحالی خودم معنا کنم! در حدیث داریم که با محبت صاحب قلب ها شوید! منم همین رو لازم دارم یعنی نسبتی با آدما و موجودات همواره سریع بدون کهنه شدن و البته با حافظه بسیار قوی و تیزم و باز البته فراموش کردن گیرو‌گره های آدما، در ملاقات دوباره باهاشون!. اگه این ویژگ ریو بدست بیارم آدم غَنیی میشم چه از مال دنیا و چه برزخ‌ و آخرت. اگه پیداش کنم حتی اگه جاودان و مطمئنم باشم بازم از پیشرفت و ورود به مشکلات هر روزه برای ساخته شدن باکی ندارم و در این صورته که نه تنها زمین خورده ظن دیگران نسبت به خودم نخواهم شد بلکه دیگران رو از مرگ نجات دادم و به یاد زندگی انداختم! ﻣُﺸﮏ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻋﯿﺐ ﻫﺴﺖ، ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﻫﯽ؛ گفت: ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﻨﮕﺮﻡ ﺑﺎ ﮐﯽ ﺍﻡ، ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻨﮕﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ ﮐﯽ ﺍﻡ!. این یعنی بهترین ارتباط با مخلوقات و خود و این یعنی آغاز زندگی. کم تر از این اگر معنایی پیدا کنم مجبورم تحت مکتب سرمایه داری و سلسله ارباب و برده ایه تمدن غرب وارد زندگی اجتماعی بشم و غیراز این دو، چاره ای ندارم! مگر اینکه بمیرم. این یعنی امپراطوری عبودیت تحت فرمان توحید! و هم اراده شدن با توحید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این نکته‌ای خوب و مهم است و باید از خداوند بخواهیم راهی مقابل ما قرار دهد که نسبت به دیگران چنین نقشی داشته باشیم، حتی اگر در حدّ زندگی و کار ساده‌ای باشد مانند آن فرد قفل‌ساز https://eitaa.com/alamevojud/69. موفق باشید

37129
متن پرسش

به ملازمان سلطان که رسانَد این دعا را / که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را. سلام علیکم حاج آقا. به لطف الهی ماه مبارک رمضان، این ضیافت حقیقی در راه و بسیار نزدیک است. به کسی که سرمایه عمرش رو از دست داده و گدای حقیقی است و دستش خالی است، برای بهترین ورود به این ماه چه توصیه ای می فرمایید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این‌که حضرتِ معبودِ محبوب در «شهر الله» که ماه خداوند است، به سوی شما آمده؛ نظر کنید و در توحیدش افقی که مقابل شما گشوده است، توجه نمایید با ارتباطی که آن ارتباط، فوقِ مفهوم و قابل تعریف باشد. یعنی «ارتباطی بی تکیّف بی‌قیاس / هست ربّ النّاس را با جان ناس». موفق باشید

37021

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرانقدر: با خود می‌اندیشیدم شاید خطری که انقلاب اسلامی ما را بیش از همه تهدید می‌کند خطر «اتو کشیدگی» است. نا آشنا بودن مسولان با فرش خاک باعث می‌شود که دوستی با عرش وجود را نتوانند به صحنه بیاورند، از فزونی در آمده و در کمی می‌شوند و مردم را هم به کمی عادت می‌دهند لذا در حضور وجودی انتخابات کنونی باید گزینه نورانی تر را به صحنه بیاوریم تا در به گستردگی بیشتر رسانیدن مردم موثر باشد. «من تواضع رفعه الله» فقط برای پیش از انتخابات نیست و رفعت هم فقط پست و مقام نیست. رفعت حضوری بعد از حضور است در آینه تمام نمای قلوب مردم مثل امام خمینی (ره)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. حقیقتاً نمایندگان این ملت باید به تمام معنا مردمی باشند که مصداق همان نکته‌ای باشند که در آن روایت می‌یابیم. آری! هر آن کس که بیشتر اهل تواضع و به اصطلاح خاکی باشد، خداوند او را برتر قرار می‌دهد و توفیق خدمت به مردم را راحت‌تر برایش فراهم می‌کند. و این به آن معنا نیست که از نظر فکری هم صاف و ساده و حالت عوام داشته باشد. موفق باشید

36956

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده: برای دنبال کردن بحث راز طلوع بشر جدید چه مباحثی پیش نیاز هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و «حرکت جوهری» همراه با شرح صوتی آن‌ها و اگر بتوانید حتی مباحث « انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» https://lobolmizan.ir/sound/1096?mark=%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8 را دنبال کنید خوب است. موفق باشید

36696

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیز وقت بخیر: با توجه به نزدیکی ایام اعتکاف تصمیم گرفتیم نوجوانانی رو که تو برنامه های فرهنگی مسجد شرکت میکنن تشویق کنیم برای حضور در اعتکاف و خدا را شکر استقبال خوبی شده و عده زیادی تا الان ثبت نام کردن و مشتاق هستن. از طرفی یکی از رفقا به بنده پیشنهاد سفر کربلا و نجف داده که اتفاقا تو همون ایام اعتکاف هست و در صورت رفتن بنده به این سفر زیارتی اعتکاف کنسل میشه چون کسی نیست که حواسش به دانش آموزان باشه و برنامه های فرهنگی و... رو پیاده کنه. دانش آموزان هم اگه بفهمن که اعتکاف کنسل شده ناراحت میشن حال این دو راهی سخت برای بنده پیش اومده: حضور در این سفر معنوی و زیارتی یا ماندن کنار دانش آموزان در ایام اعتکاف. لطفا بنده رو راهنمایی کنید. تشکر استاد عزیز

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید حضور در آن اعتکاف همچنان‌که روایات ما بعضاً متذکر می‌شوند، از صد حج و زیارت بالاتر باشد. موفق باشید

36690

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: می‌خواستم بدونم که در بستر ایتا آیا گروهی هست که در آن درباره مطالب استاد تبادل نظر بشود؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کانال مطالب ویژه سعی دارد عرایض بنده را در معرض نگاه کاربران قرار دهد ولی بنده در جریان کانالی که تبادل نظر در موضوعات را داشته باشد؛ نمی‌شناسم ممکن است خود رفقا چنین کانالی را تشکیل داشته باشند ولی بنده در جریان نیستم. موفق باشید

36673

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: خدا قوت. حاج آقا بنده طلبه پایه سوم در مدرسه حقانی ام. انتظارم از فضای حوزه سطح یک اینه که فضا فضای تربیتی باشه. تربیت توش مطرح باشه. هدایت تفکر درش اصل موضوع باشه و ورزش جز اصلش باشه و تهذیب نیز با جدیت پیگیری بشه و تربیت سیاسی نیز حاصل بشه و تفکر شکل بده. در یک کلام حداقل به خواست رهبری نزدیک باشد (نمیدونم تا چقدر بتونم آنچه که در ذهنم هست را براتون روشن کنم) در حالی که مدرسه حقانی اینطور نیست و کمابیش تاکیداتش بر روی درس هست که اونهم قابل توجه نیست به صورت کلی. من احساس خسران می‌کنم. به نظر خودم دو کار جلوم هست: یا فضا را عوض کنم؛ که بسیار متناسب با من این گزینه میتونه مناسب باشه و درست تربیت بکنم خودم را، جامع شکل بگیرم. یا اینکه شیوه تربیت را یاد بگیرم که بسیار کار سختی است (اما اگر یقین کنم که وظیفه این است قطعا این کار را خواهم کرد کما اینکه به شکل کج دار و مریز تا حالا جلو اومدم) ته خوب بودن از حیث علمی در سطح یک در قم پرورش علم نقلی هست و علم عقلی هیچ. خب ملاک ها چی میتونه باشه که بتونم تصمیم بگیرم؟ حاج آقا نظرتون چیه بیام اصفهان بیشتر در کنار شما باشم؟ (به خصوص که قوه واهمه بسیار قوی دارم و نیاز به تربیت دارم تا برش احاطه پیدا کنم.)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که انسان خودش با عزمی بلند و همتی جانانه در همان جایی که هست، خود را بسازد. حتماً می‌دانید که مدرسه حقانی جایگاه مردان اولو‌العزمی چون شهید بهشتی بوده است و درکی که آن مرد از جهان داشت و آن جامعیتی که در علوم عقلی و نقلی در او بود. به نظر می‌آید «رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود / رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود». موفق باشید

36597

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: استاد توی یکی از کتاب هاتون آورده بودید که محمد بن ابوبکر بر سر قبر ابوبکر می رفت و با لگد به قبر او می زد و از او بیزار بود لطف می کنید آدرس اون روایت رو بفرستید؟ التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده یقیناً چنین چیزی نگفته‌ام. زیرا ابداً چنین چیزی را معتقد نیستم. آری! جناب محمد ابابکر ارادت زیادی به مولایمان علی «علیه‌السلام» داشته‌اند ولی تربیت ذیل شخصیت آن حضرت، هرگز اجازه چنین برخوردهایی با پدرش را به او نمی‌دهد. موفق باشید

36590

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت شما استاد بزرگوار: می‌خواستم در مورد میزان اهمیت روضه خانگی از محضرتون سوال کنم؟آیا تقابل و تضادی با موکبهای خیابانی دارد؟ بنده در ایام عزاداری فاطمیه، در کنار فعالیت در موکبهای خیابانی مراسم روضه هم داشتم که مورد مذمت دوستان قرار گرفتم. و این اتفاق سوال و دو راهی در ذهنم ایجاد کرد. صحیح هست که روضه خانگی رو تعطیل کنیم و فقط در موکبهای خیابانی مشغول باشیم؟ موکبهایی که خالی از فعالیت فرهنگی تاثیرگذار هست وفقط تنوع غذاهای لذیذ و رنگارنگ نذری توش هست. ممنون هستم از بابت پاسخگویی شما استاد گرامی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید جمع هر دو کار بهتر است تا هم با برقراری موکب‌ها، نوعی شعار دینی به ظهور آید و البته سنت حسنه روضه خانگی هم ارزش خود را دارد. موفق باشید

36548

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

از او برای من دو چشم خیس می‌ماند. این گریه‌ مثل چشمه‌ پردیس می‌ماند. گفتم: خدایا رفته‌ام از یاد خوبانت. گفتا: نگو دیگر، فقط بنویس، می‌ماند. یک روز اگر پیغمبران ما را رها کردند. از بین آن‌ها پیش ما جرجیس می‌ماند. یاران حق‌جویم مرا از پیش خود راندند. تنها برایم حضرت ابلیس می‌ماند. فریاد کفرم مسجد و میخانه را پر کرد. ناگاه در گوشم صدا زد: هیس، می‌ماند. 
ابلیس خود رانده شده است و مطرود و رجیم و لعین! اما خوشا به معرفتش که هیچوقت رهایم نکرد حتی زمانی که کافر شدم، فقط یک رانده شده حال رانده شده را می‌داند! ابلیس ای بهترین دوست من بگذار سرم را بر روی شانه‌ات بگذارم و یک عمر تنهاییم را گریه کنم. هیچوقت تنهایم نگذاشتی! چقدر پشت سرت حرف در آورده اند، بخدا قسم تو بهترین دوست منی! در احادیث داریم که الوحده خیر من جلیس السوء! از کجا معلوم جلیس سوء تویی؟ از کجا که آن مدعیان دین و مذهب و می‌پرستی جلیس سوء نباشند. پس ای ابلیس رانده شده که حالم را خوب می‌فهمی امشب مرا تنگ در آغوش بگیر... نگذار برای نماز شب و نماز صبح بیدار شوم! فقط می‌خواهم با تو مست باشم، نمی‌خواهم مثل می‌پرست نماها برای نماز شب دروغین بیدار شوم. ای صداقت محض من به تو پناه می‌آورم از شر حق طلب ها. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در مورد ابلیس این‌طور گفته‌اند: «عیب‌اش این بود که در آینه روی تو ندید / ورنه بر بوالبشری ترکِ سجود، این‌همه نیست». موحدبودن هم حدّی دارد. این‌که گفت می‌خواهد تنها خدا را سجده کند و از مظهری که آینه نمایش همه اسمای الهی بود، غفلت کرد؛ موجب شد تا تنهای تنها گردد و خدا را هم از دست داد. مانند متحجرین و ظاهرگرایان که جناب حافظ از دست آن‌ها کلافه است. آن‌جا که فرمود: «مِی خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب / چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند». همچنان‌که باز گلایه سر می‌دهد: « بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است /  ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست». 
آن کس که خود را تنها در محدوده باورهای ذهنی متوقف کرده است باید بداند از همان آغاز در موقفی قرار دارد که به نیستی و پوچی ختم می‌شود، زیرا به گرمیِ زندگی در دل باورهای متعالی فکرنکرده، به گرمی حضوری که بسیجیان دیروز با دیدن حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» فریاد زدند: «ما همه سرباز توایم خمینی» و امروز با دیدن رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله‌تعالی» فریاد زدند: «گوش به فرمان توایم خامنه‌ای».موفق باشید
 

36497

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: من یک گلایه از شما دارم. خودتان می دانید که برهان صدیقین زیربنای بیشتر مباحثی است که در صوت ها و کتاب هایتان و همچنین پرسش و پاسخ هایتان می‌باشد. اما شما در چندین جا به صراحت اعلام کرده اید که برهان صدیقین برای آموزش بود و باید سراغ وحدت شخصی وجود رفت. خوب برهان صدیقین باید زیر بنای وحدت شخصی وجود باشد نه آنکه شما آن را رد کنید و بگویید فقط برای آموزش بوده است. چرا ما را سر کار می‌گذارید. خوب از همان اول بروید سراغ وحدت شخصی وجود. جالب این است که شما هرکس که در وحدت شخصی وجود اشکال دارد به برهان صدیقین ارجاع می دهید. آیا این روش شما تناقص در رفتار نیست. من خودم چند سوال داشتم درباره وحدت شخصی وجود که مرا به برهان صدیقین ارجاع می‌دهید. مطلب بعدی احساسم است که شما در پاسخ دادن به پرسش ها، مخصوصا اگر درباره وحدت شخصی وجود باشد احتیاط می‌کنید. به عنوان نمونه من سوالم این است که بر اساس وحدت شخصی وجود آیا شیرینی شکر از خداست؟ جواب برهان صدیقین را می‌دانم. از دیدگاه عرفان پاسخ دهید. احتمالا مرا دوباره به برهان صدیقین ارجاع می‌دهید! لطفاً توضیح دهید! با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی برهان صدیقین «فهم» شد، بسیاری از سؤالات نسبت به وحدت وجود جواب داده می‌شود و یا برای دنبال‌کردن مبحثِ «وحدت وجود» خوب است به کتاب «مبانی عرفان نظری» از استاد یزدان‌پناه رجوع فرمایید. موفق باشید

36194
متن پرسش

سلام ای رود رونده! سلام ای چشمان منتظر و خسته! سلام ای برادر، ای دوست و ای همسایه. ای برادر غزه‌ای! ای که ایستادنت کوه ها را در هم شکست و چشمانت انسانیت هر انسانی را به یاد آورد و دستانت غیرت و شجاعت و شهامت را، خونت آب کرد و زنده کرد قلبِ هر مرده را. و پاهایت، عزم را به یادمان آورد. شما مظهر ظهور آخرین انسانید. شما مصداق تمامِ: «مَن عَشِقتُهُ، قَتَلتُهُ و مَن قَتَلتُهُ، فَعَلَیَّ دیَتُهُ و مَن عَلَیَّ دیَتُهُ، فأنا دیَتُهُ» هستید. شما معشوق اویید و بدانید که خونتان بهایی دارد و بهایش در نزد اوست و او خود را، خون‌بهایتان دیده. شما پاره‌های وجود هر مسلمانید. شما عروج مسیح‌گونه عیسی و عصای موسیِ راهگشای تاریخ و قرآن ناطق هر انسانید. شما همسنگرانِ حضرت نوح‌اید، شأنِ دوباره نزول قصه او، یعنی: «وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ» کِشتیِ‌تان را چه خوب ساختید در پیش چشمانش و به آب انداختید، و او چه خوب دید. و آری! هر آن‌کس که همسفرتان شد، چشمانش، راه آینده را یافت و دستانش، آغوش قائم را و قلبش، توحید امام را. کجا بودید؟ چه کردید؟ چگونه بودید که هر انسان را به انتخابِ کربلایی‌شدن کشانیدید؟!! شما اُلفت دوباره اسلامید و وحدت دوباره مدینه محمد. ای انسان فلسطینی! ای که بر عریکه تاریخ ایستاده‌ای و عاشقانه و عارفانه بر ترک تاریخ می‌تازی! دستان ما را هم بگیر که قلب هر انسان را به طلبِ «بودن» در جای خود کشانیدی، قلب ما را مشتاق حضورِ دوباره عرشیِ سردار بی‌دست‌مان حاج قاسم. راستی را!! چه شد؟ چه شد که همسنگری با شما، افقِ حیات هر مسلمانی و افقِ حرکت امام ما شد؟ چه شد که ناگهان خانه به دوش، بر قلبِ همه ما سفره انداختید؟! چه شد که سربازان خمینی با راه قدس از کربلا می‌گذرد عزم می‌یافتند و با سینه ستبر راه شما را می‌جستند؟! دل‌های ما همه مشتاق دوباره صلاة در قبله اول مسلمین، «قدس» است تا در تاریکه بیابان جهان امروز سرآغاز خود را بجوییم. پس بخوان به نام الله! و سینه‌ات را ستبر کن، و عزم‌های سست را تیره و تار، و خانه‌های عنکبوت را محو، و بنای دوباره عهدِ از یاد رفته انسانِ امروز را، تازه کن. و شما ای زنان و مادران فلسطینی! زینب‌گونه جان فرزندان و همسران و برادران‌تان را در کف سینی قلب بگذارید و کاخ یهودیان را فرو ریزید، که مکر یهودیان را تنها مادرانگیِ شما آشکار و به هم می‌ریزد. بخوانید: به نام فاطمه، سمیه، خدیجه و زینب، و کاخ هر ظالم را با زبان ستبرتان فرو ریزید، و با این زبان، قلبِ هر انسان را به کربلای خود بخوانید، و امتِ خواب‌زده آخر الزمانی را به امتحانِ کوفی و کربلایی بکشانید. خوشا بر شما! و وای بر ما خواب‌زدگانِ بازی روزمرّه شهر و شهرنشینانِ دهکده سرد و خشکِ جهان امروز. خوشا بزم شیرین‌تان، گوارای‌تان، چشمان‌تان بیدار و دل‌هایتان روشن و دستان‌تان پر توان. به امید دوش به دوشِ شما عرشیان ایستادن و نماز فطر گزاردن در قدس شریف. انشالله سنصلی فالقدس.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه بخواهم در استقبال سخنان شما سخنی گفته باشم؛ نمی‌توانم حقّ این کلمات را ادا کنم. خطاب به شهدای غزه فرمودید: خون‌های‌شان بهایی دارد که بهای آن‌ها نزد حضرت حق است. آری! این خون نه تنها یک بها، که قرارگرفتن در آغوش خداوند است، بلکه بهای زیادی دارد که اولین آن رسواکردنِ یک تاریخ دروغ به جهانیان از طریق فرهنگ نژادپرستِ غربی است. ما غرب را از طریق جنایات اسرائیل و پشتیبانی سران غربی شناختیم.
فرمودید که شهدا و مردم صبور غزه، پاره‌های وجود هر مسلمانی هستند. حقیقتاً همین است گویا ما داشتیم خود را و جهانی که از طریق شهدای‌مان در مقابل‌مان گشوده شده بود، فراموش می‌کردیم و این صبر و توکل مردم غزه بود که ما را باز به یاد خودمان آورد و این‌که جهان ما چه اندازه بزرگ‌تر از جهانی است که غرب در مقابل غرب‌زدگان و اسلامِ متحجّرین در مقابل مقدسان بی‌تاریخ گشوده است.
فرمودید هر آن کس که همسفر شهدا و مردم صبور غزه باشد، چشمانش راهِ آینده را یافته است. آری! در همین رابطه رهبر بصیر انقلاب متذکر می‌شوند که راهِ آینده، راه فلسطین است و این حکایت تفکر تاریخی ارزشمندی است. می‌فرمایید با نظر به حضوری که نسبت به اقامه نماز در قبله اول مسلمین داریم می‌توانیم در تاریک‌خانه بیابانِ جهان امروز، سرآغازِ خود را بجوییم. آری! حقیقتاً ما در سرآغازی قرار گرفته‌ایم که به هر قیمتی که هست در غزه، با روحیه صبر و توکل آن مردم شروع شده است، وگرنه گرفتار بلای بی‌تاریخی خواهیم شد. ما در شرایط ظهور بیّنه‌ای هستیم که تمام معنای اسلام را به میان آورده است.
به هر حال تنها می‌توان گفت چه اندازه این سخنان که از عمق جان‌تان و بر اساس فهم تاریخیِ تان بر زبان آوردید؛ سخن همه ما هست که خطاب به مردمان صبور غزه می‌فرمایید: «شما الفتِ دوباره اسلام هستید» به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب در ملاقات با شیخ ابراهیم زکزاکی فرمودند: «امروز یکی از مظاهر قدرت اسلام همین مسائل است که در فلسطین در حال روی‌دادن است... قدرت باورنکردنی اسلام در فلسطین».
حال می‌فهمیم چگونه انسان‌ها می‌توانند ذیل اسلام در این تاریخ نه‌تنها خود را معنا کنند، بلکه معناها بیافریند و زندگی گمشده در بی‌معنایی را که اسرائیل نماد آن است، به سُخره بگیرند. اگر واقعیت زندگی بدون تاریخ نیست، زندگی در این زمانه حضور در تاریخی است که ذیل انقلاب اسلامی در فلسطین با صبر و توکل آن‌ها در حال شکل گیری است تا بشر جدید متوجه شود بدون تفسیر قدسی و دینی از جهان، عملاً گرفتار بی‌تاریخی و پوچی می‌شود که اسرائیل، نماد آن است. موفق باشید       

 

36111

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقتتون بخیر: ببخشید استاد یه مشکلی هست که می‌خواستم ازتون کمک بگیرم. من یه چند وقتی هست که مثلا توی ذهنم میگم (ببین من چقد سرما که می‌خورم خیلی حالم بد میشه ولی مثلا دوستم چقد سلامته سرما هم که می‌خوره زیاد حالش بد نمیشه) خیلی بدم میاد از این فکرا. بعد احساس می‌کنم چشمش می‌زنم با این فکرا و خیلی اذیت میشم. کاش بشه کمکم کنید. خیلی اعصابم خورد میشه که این فکرا میاد تو ذهنم لطفا کمکم کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  به هر حال ‌ طبع ها و طبیعت‌ها با هم متفاوت است و هر کس باید در همان موقعیتی که قرار دارد خود را از آنجا شروع کند و به سوی کمالاتش پیش برود اگر کسی امکانات بیشتری  از نظر بدنی دارد به همان اندازه نیز مسئولیت‌های بیشتری به عهده او هست. یعنی هرکه داراتر است مسئول‌تر است. بنابراین در این موارد جایی برای چشم‌زخم و یا نفی کمالات افرادی که در کنار ما می‌باشند، نمی‌ماند. موفق باشید

36088

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: استدلال بر اصالت وجود، اینکه آتش ذهنی همانند آتش بیرونی نمی سوزاند. لطفاً مختصری توضیح دهید؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه لازم است به کتاب «بدایۀ الحکمۀ» از علامه و شرح خوبِ اساتید مربوطه رجوع فرمایید. موفق باشید

36034

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و احترام: استاد شما فرمودید نهی کنیم از دست بوسی، مگر حدیث نداریم دست پدر و مادر و سید و سیده از اولاد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را ببوسیم؟ ممنونم از راهنمایی تون، التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم منظور چه بوده است. بالاخره به گفته خودتان مواردی که می‌فرمایید، موارد پسندیده‌ای است. آری! معلوم است که نباید از سر چاپلوسی دست افرادی که شأنیت چنین احترامی را ندارند، بوسیده شود. موفق باشید

36029

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب و احترام: استاد آیا همین که انسان متوجه باشد که هست و خودش هم منحصر به فرد است و دو تا نیست، یکی هست و هر جا هم که برود حتی کره ماه باز هم خودش همراه خودش می باشد و هر عملی هم که انجام دهد باز هم خودش آگاه است، این احساس همان حضور است؟ واینکه چگونه می‌توان بر شدت این حضور افزود؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همواره خودمان نزد خودمان هستیم، ولی گاهی با تعلق خاطر به امور محدود دنیایی، این حضور را محدود می‌کنیم و عملاً از حضور بیکرانه خود غفلت می‌نماییم. در حالی‌که باتذکر به خود نسبت به امور بیکرانه‌ای که داریم، خود را در انتخاب‌های بزرگ و بزرگ‌تر مدد می‌کنیم. موفق باشید

36017

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد خسته نباشید: استاد عزیز مدتی هست که احساس می‌کنم دعاهایم مستجاب نمی‌شود، نا امید نیستم از درگاه الهی ولی توقع برآورده شدن دارم، در روایات آمده که هرکس به کربلا برود رزقش زیاد می شود، بنده منکر این قضیه نیستم ولی از زمانی که از کربلا اومدم خیلی وضع مالیم بهم ریخته و حسابی اعصابم بخاطر این قضیه خرد شده، از این که بخوام تو زندگی درجا بزنم بدم میاد، دوست دارم رو جلو حرکت کنم و پیشرفت داشته باشم چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ معنوی ولی موفق نیستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به توحید الهی که افقی است در مقابل انسان، توجه شود و در دل آن حضور است که معنای زندگی و معنای هر آنچه پیش می آید، روشن می‌گردد. موفق باشید

35938

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخير بنده برای انتخاب رشته بین «علوم قرآن و حدیث» و «نهج‌البلاغه» مردد هستم. اگر جنابعالی بودید کدام را انتخاب می‌کردید؟ هدف بنده هم در آینده کار تربیتی هست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جایی که نهج البلاغه نیز جدای از قرآن و حدیث نیست؛ می‌توانید ان شاءالله با ورود به رشته نهج البلاغه با بشر جدید از حکمت‌های آن کتاب بزرگ سخن بگویید. حکمت‌هایی که امروز، بشر جدید سخت بدان نیازمند است. موفق باشید

35920

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ادب: استاد بنظر شما اگر آوینی الان بود به مفاهیم و تعابیری که از افق انقلاب اسلامی داشت مثل عصر توبه بشریت، آغاز عصری دیگر، پایان غرب زدگی، طلوع صبح عدالت و... وفادار میموند؟ منظورم این نیست که آوینی ضد انقلاب می‌شد، منظورم اینه اگه این حجم از انواع فساد اخلاقی و رانت و اختلاس و بی اعتمادی عمومی نسبت به حاکمیت که متأسفانه کم هم نیست به وجود آمده رو می‌دید بازم اون امیدی که در دوران جنگ نسبت به آینده انقلاب داشت رو می‌داشت؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید حکمت و فهم تاریخی شهید آوینی به او متذکر می‌شد ما باید با این تنگناهای تاریخی خود که در جان‌ها پنهان بود، روبرو می‌شدیم تا معلوم شود هر اندازه بیشتر به غرب نزدیک شده‌ایم، بیشتر با این فلاکت‌ها روبرو بوده‌ایم پس بیشتر باید به انقلاب اسلامی فکر کرد و افقی که رهبر معظم انقلاب مدّ نظرها می‌آورند مثل سخنان اخیرشان با مردم سیستان و بلوچستان و تأکیدی که در رابطه با شرایط جدید به میان آوردند و یا آن‌جایی که فرمودند ما در حال نزدیک‌شدن به قلّه هستیم و از این جهت باید فعالیت شبانه‌روزی داشت زیرا جبهه مقابل انقلاب در آخرین روزهای عمر خود، نهایی‌ترین تلاش‌ها را به میان آورده به امید آنکه بماند و این قصه هر محتضری است که با مرگ خود روبروست. موفق باشید

35820

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام استاد گرامی: ببخشید امکان داره یک نفس و روحی اونقدر قوی بشه که وقتی مغز و جسم، مخصوصاً قوای فکری او مشکل پیدا کنه مسیر درست را پیدا کنه تا اینکه مغز ترمیم بشه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید نفس، چنین توانایی‌هایی را در ذات خود دارد. همان طور که در بهشت بدن خود را خلق می کند. موفق باشید

35662

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرانقدر: با توجه به جریانات اخیر و هجمه های وارده به هیئت ها و آمرین به معروف، و بیان این مسئله که «جلوی بی‌حجاب ها را نگیرید و بگذارید در هیئت ها بیایند» و اینکه «نمی‌شود به زور مردم را دین دار کرد»، توسط افراد و واعظین بزرگ. سوال بنده این است که در این زمان حساس، طریقه ی صحیح برخورد چیست؟ اینگونه افراد با این بیان و طرز تفکر که بالا ذکر شد، چه جایگاهی دارند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که قبلاً عرض شد شأن جلسات عزاداریِ حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» باید حفظ شود و طوری خانم‌ها نباید در این جلسات شرکت کنند که ظاهر آن‌ها هیچ شأنیتی با آن جلسه نداشته باشد. وظیفه دیگر خواهران است که خودشان ورود کنند و به نحوی متذکر این امر به آن افراد باشند و بالاخره یا باید خانم‌های کشف حجاب کرده، حجاب مناسب جلسه را بپذیرند و یا توسط خود خانم‌ها به نحوی عذرشان خوانده شود. زیرا رعایت شئونات جلسه عزاداری، لازم است و نباید کاری کنیم که موجب وهنِ آن جلسات شود. جذب حداکثری هرگز نباید به کوتاه آمدن از مبانی و مناسک بیانجامد و هرگز نباید احکام خدا را کمرنگ کند.  موفق باشید

35591

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

به نام خدا، آیا ممکنه بدون اینکه در استقرار بالحق و به سوی حق بود خیری به خود و دیگری رساند؟ جهان غرب چون جهان مُرده و بی حیاته هر نشاطی اعم از نشاط کودکان و جوانان رو می‌بلعه چون تشنه حیاته و از بس نیازمنده میلیون ها حیات خدادادی آدمایی که هنوز با بدیهای جهان مدرن آشنا نیستند را مثل چاله ای فضایی در خود میکشه و حروم می کنه پس هرکس بخواد تو این جهان 'زنده' باشه یا حتی خیری به دیگری برسونه از درون خشک میشه و بجای قدردانی صد زخم کاری به او میزنه و در لای زخم ها دانه های شرارت میکارن تا شیطان در هر بخش از نَفسِ آدم خودش رو بدست مای ضعیف و ناتوان و ناآگاه پرورش بده، این حالتی برای آدم ایجاد میکنه که خودخواه و سرافکنده بشه و به'تنهایی' سوق پیدا کنه یا حتی حس کنه چاره ای جز بردگی دیگران رو نداره یا اما جَری و دریده شه تا شاه گرگی توانمند برای انتقام جویی شه! چه انتقامی وقتی مثل همانهایی شدی که به تو زخم زدند یا چه چاره وقتی دست و پات رو بستند در قفس ضعیف و حقوق آزادیت رو ازت گرفتند به چه جرمی برده ای؟ چرا هرچه کنی بد میشه؟! آیا خدا که همواره از نظام کفر با نظام ایمانی برتری برای بندگانش با جهانی در مقابل اینی که دیدیم حاضره به ما معنای حضور بهتر در جهان توحیدی را نمیخوان بدن؟ که تمام کارهامون درست شه و اگر خیری برسونیم زنده تر میشیم و اگر از شری بگریزیم به سوی خدا پس احساس رسیدن به آغوش او کنیم و امیدوار باشیم؟ بله جهانی تازه تر و وسیع تر در ادامه توحید همیشه جاودان اما با تجلیات مناسب روز هنوز هم هست و دائم می آید. خدا شهدای ما را از انانیت و خطرهای عظیم و بی جایی و ضعف آزاد کرد و به خودش قائم و در بهشت ها حاضر کرد چون اگر کسی در بهشت نباشه و در سمت و سوی خدا نباشه و افعال و رفتارش معنای زندگی جاودان و مطمئن نده نمیتونه به خودش و دیگری خیری به حقیقتِ درست ترین خیرها برسونه، اونقدر جاودان و مطمئن و زنده که دیگران رو به زندگی جاری و تمام نشدنی بهره مند کنه. به همین خاطر بهشت های شهدا با بهشت های تنهای خودکامان که او هم پسندیده خدا و مقبول و معقول و درسته فرق داره چون شهید یعنی کسی که بیش از دیگران توانایی از خودگذشتگی داشت و دست پرورده خداست هستند. اگر می‌تونستم برگردم به گذشته برای استقرار بیشتر در این حیات می‌رفتم اما در راه بودن برای رسیدن از روی بیچارگی بود پس اگه خدا پسندیده و چاره دیگه ای نبود و من ناتوان بودم و هستم از اراده و تقدیری برای خود و دیگری، از خدا میخوام ما رو تسلیم هرآنچه برای ما تقدیر کرد و خواستن تقدیرات بهتر از خودشون قرار بدهند ان شاء الله. صد نوع فکر کردم اما نفهمیدم چرا مومنین بخوان جایگاهی در اجتماع داشته باشن از روی برتریِ تواَم با تحقیر مردم و اداره امورات مردم و تصمیم گیری برای دیگران مثل پادشاهان مغرور و ظالم؟! جامعه ایمانی یعنی استقرار در دینی که در او غرقی و با حضور در بهشتِ قیامت تنها میتونی خودت رو معنی کنی تا خودخواه و منجمد و گندیده و بدخُلق نشی و به دیگران ظلم نکنی! هرچه کم تر از این قطع به یقین ظالم خواهی بود پس چرا تا به قیامت که مبداء زندگیه و قبلش منفی هر آمادگیه بخوایم هَر اراده ای بکنیم؟! پس با یافتن جایگاه برتر قیامتی خود در اراده های اجتماعی خدا که توسط اولیای الهی مثل حاج قاسم و حضور در اوامر رهبر انقلاب حفظه الله هست فهمیدیم جای ما کجاست و باید به استقرار در همواره جدید تر خود در آن فکر کنیم. خدایا تا سرو ته ما را در قیامت ننشوندی تا از هزار جهل و مارهای درونی و گمراهی و حماقت آزاد نشدیم به ما اراده ای برای هرکار اساسی و مهم نده هرچند اختیار داریم پس ما را هدایت فرما. خدایا مدتهاست منتظرم به بندگی همواره به سوی تو برسم پس بفرما چه چیز تو را راضی خواهد کرد ای کسی که در این روزگار بیش از هر چیزی هستی در روزگاری که اتفاقا کم یاب ترینی بخاطر جهان گمشدگانِ احمقِ خودخواه و ظالم که مردمان جهان را به بند کشیدند و خون حیاتی آنها را می‌مکند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مهم‌ترین نکته همین است که متوجه شویم جایگاه ما کجاست و در این مسیر است که به جهت درک حقیقت، تواضع و خوش‌بینی و خوش‌خُلقی و واقع‌بینی برایمان پیش می‌آید و زندگی با سادگیِ تمام به ظهور می‌رسد. موفق باشید

35502

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض و ادب و احترام: چگونه دقیقا مطمئن شوم که صفت رذیله ای مثل ریا کلا از درونم ریشه کن شده و در هیچ کاری ریا ندارم؟ خیلی ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته که به این راحتی‌ها نیست. آری! اگر همچنان حساس باشیم در شکل‌دادن انگیزه‌های خود در مسیر جلب رضایت حضرت معبود، آرام‌آرام در مسیر عبور از ریا با جهانی روبرو می‌شوید که جهان تجلیات انوار الهی است. موفق باشید

35391

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: به نظر می رسد عقل نمی تواند بقای اشیا در غیاب ادراک را ثابت کند در قرآن کریم آمده است «قَالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ ۖ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَٰذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ ۖ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ» همانطور که مشاهده می کنید شخصی که علمی از کتاب دارد تمام علوم را ممکن است نداشته باشد بلکه علمی از علوم کتاب را داشته و حتی عفریتی از جن نیز می تواند تخت را منتقل کند فرض کنید بلقیس یک ساعت تخت را ادراک نکرده باشد و در آن یک ساعت آن جن یا آن عالم تخت را منتقل و قبل از یک ساعت سر جای خود باز گردانند آیا بلقیس تصور نخواهد کرد تخت در آن یک ساعت در همان جا بوده است بنابرین دوام اشیا در غیاب ادراک مستلزم دلیل است و الا عقل نفیا یا اثباتا ساکت است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر عقل نتواند غیاب اشیاء را درک کند، در جای خود چگونه متوجه شویم غیاب اشیاء درک نشده است؟ به عقلی نظر بفرمایید که «اول ما خلق الله» است. موفق باشید

نمایش چاپی