سلام استاد وقتتون بخیر: حدود ۵ سال پیش عزمم را جزم کرده بودم که به حوزه علمیه بروم. استعداد و علاقه اش را هم داشتم ولی با سرسختی شدید خانواده مواجه شدم. چون پدرم راضی نبود به دروس خودم ادامه دادم تا الان که ۱.۵ سال از دانشگاهم میگذرد. دانشگاه شهر دیگری قبول شدم، شهری سکولار و سنی مذهب؛ و بسیار بسیار فشار روی من است. الان همهجا احساس وحشت و تنهایی دارم. به احساسی برخورد کردم که سراسرش غم است. همیشه نگران تنهاییام هستم. گرفتار چیزی شدم که شرایط به خوشی نمیگذرد. در شادترین حوادث، چنان غم دارم که گویی عزادارم. هیچکس هم به دادم نمیرسد واقعا در مسیرم درمانده ام. هرچه توسل میکنم هرچه دعا میکنم دیگر صدایم به جایی نمیرسد. ای لعنت به پول و پرستیژ و امثال اینها که به خاطرش من الان باید چنین رنجی بکشم. همیشه میگویند تو پزشک میشوی و آینده خوبی داری! چندسال دیگه را باید به همین شکل سپری کنم و هیچ یار و یاوری ندارم. درمانده ام و حیران. به شدت به کمک نیاز دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اشکال دارد که در همین شرایط که قرار گرفتهاید به نسبتی بیندیشید که باید در عین ادامۀ دروس رسمی، با حقیقت پیدا کنید و فرصت را غنیمت بشمارید با دنبالکردن سیر مطالعاتی سایت و مباحث قرآنی که در سایت هست بخصوص بحث مربوط به سوره آل عمران و سوره انعام. موفق باشید
با سلام و عرض ارادت خدمت استاد بزرگوار: در دوران رویارویی جبهه حق و جبهه شر در دوران کنونی رجوع به قرآن کریم در مورد مواجهه مؤمنین با کافرین از آیه ۱۳۹ تا ۱۴۱ سوره آل عمران برای بنده خیلی معرفت بخش و دلگرم کننده است که خالی از لطف نیست که با جنابعالی و کاربران در میان بگذارم. در این آیات مبارک خداوند به جبهه حق یادآور چند نکته مهم می شود: یکی اینکه «نه سستی کنید و نه اندوهگین باشید، چون شما اگر با ایمان باشید برترین ملل دنیا هستید»، نکته دیگر اینکه «اگر به شما آسیبی رسید به دشمنان شما نیز آسیبی مانند آن رسید» و در آخر اینکه «این روزگار را به اختلاف احوال میان مردم می گردانیم تا مقام اهل ایمان به امتحان معلوم شود ... تا آنکه اهل ایمان را از هر عیب و نقص پاک و کامل کند و کافران را محو و نابود گرداند» که طبق تفسیر المیزان خداوند برای محو کافران از عبارت «یمحق الکافرین» که به معنای نابود کردن و محو شدن تدریجی ست استفاده می کند. آیا می توانیم این آیات را منطبق با وضع کنونی مواجهه حق با باطل بدانیم؟ چون اگر این آیات منطبق با وضع کنونی باشند چیزی که از این آیات شریفه میتوان برداشت کرد این است که اولاً این تاریخ یک نوع امتحان است برای اهل ایمان که آیا در عزم خود در مواجهه با استکبار سست و اندوهگین میشوند یا به تعبیر علامه صبر و تقوا پیشه می کنند که ملاک پیروزی ست و یکی اینکه در این تاریخ قرار نیست که فقط ما ضربه وارد کنیم و هیچ ضربه ی دریافت نکنیم و نابودی جبهه استکبار به دفعتا صورت نمی گیرد بلکه در این مواجهه جبهه باطل به تدریج و کم کم رو به نابودی می رود و محو میشود. و نکته دیگر اینکه در مواجهه امروز که به مثابه امتحان الهی و معلوم شدن مقام اهل ایمان در تاریخ پیش روست هر شخصی میتواند از طریق میزان احساس سستی و اندوهی که در خود می بیند و یا از طریق میزان صبر و تقوا و ایستادگی که در خود می یابد به خطر مردود شدن و یا نوید قبول شدن خویش در این امتحان الهی تا حدی پی ببرد. خواستم نظر استاد را در این موارد جویا شده باشم. التماس دعا استاد گرامی
باسمه تعالی: سلام علیکم: تاریخی در حال آغاز است که خاصیت چنین آغازی، عبور از سیطره استکبار میباشد و همانطور که رهبر معظم انقلاب یعنی زبان گویای این تاریخ فرمودهاند این عبور، آسان نیست و امتحان هایی در بوتههای آزمایش ما را فرا می گیرد تا از تعلقات وَهمیِ جهان مدرن آزاد شویم. مهم نظر به حضور در تاریخی است که در پیش است. عرایضی تحت عنوان «قرآن و جایگاه شهادت سید حسن نصرالله» https://eitaa.com/matalebevijeh/17679 شده است. امید است در راستای نکاتی که فرمودهاید، راهگشا باشد. موفق باشید
در احوال جمعه نصر و ایمان ولیامر به امت: اولین گام ایمان، شهادت به وحدانیت الله است، گام اول رستگاری. خدای پاک منزه، مبدأ بینهایت قدرت، جامع همه خیرات و کمالات را پرستش کردن و به او ایمان داشتن، ارزشمند است اما ساده نیست؛ باید به قدرتی ایمان بیاوری که دیدنی نیست اما اگر او را باورکنی، قطعا ستودنی است. گام بعدی این است که بتوانی او را در وجود نبی، در قالب انسان کامل بیابی، باورکنی انسان، چنان عظمتی دارد که الله با او سخن بگوید، بتوانی به یک انسان به عنوان رسول الله و کلمه تامه او ایمان بیاوری، دشواری این ایمان آنجاست که او نیز چون دیگر انسانها غذا میخورد و در بازار قدم میزند، باید چشم غیب بین داشتهباشی تا باطن این انسان به ظاهر معمولی که کفشش را وصله میزند ببینی و چقدر این باطن دیدن، کار دشواری است اما چون او معصوم و پیراسته است و میتوانی سبوحی و قدوسی خدا را در او ببینی باورمیکنی. گام سوم بسی دشوارتر؛ ایمان به انسان اما نه دیگر انسان معصوم، نه پیراسته، نه بیعیب، آمیختهای از داشتهها و نداشتهها، در نوسان، گاه گرفتار لقمهای و گاه رنجیده کلامی، اما هنوز هم آینه الله، چقدر باید تیزبین و باطن یاب باشی تا بتوانی در پس همهی نقصها و نداشتهها، در پس روزمرگی ها او را آینه الله ببینی و به مؤمن، ایمان بیاوری این نقطهها که صفحه تصویر را پرکردهاند، این قطرهها که سیل ساختهاند انساناند، نه بینقص و معصوم، همین همکار و همکلاسی ما هستند که مثل ما چندان هم پاک و مبرا نیستند اما میشود به آنها ایمان داشت، همین مردم عادی کوچه و بازار، مجلای اراده الله اند و پیش از ما رسول الله و ولیامر به آنها ایمان دارند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: و این یعنی حضور در آخرین دوران که در آینه انسان آخرالزمان اگرچه نور عصمت را نمی یابیم ولی ظرفیتی به وسعت انسانیتِ انسان را در او مدّ نظر خواهیم داشت و امیدوار به حضوری از انسان می باشیم که جهانی می سازد در نهایت یگانگی، تا آن جایی که گرگ و میش که در اوج دوگانگی هستند، در کنار همدیگر غذا می خورند. و این ماییم و چنین حضوری در آینده ای که امروز به سوی آن، اکنونِ خود را احساس می کنیم و نه تنها از حضورِ تیره و به ظاهر گسترده ظلماتِ صاحب قدرت، هیچ سستی به خود راه نمی دهیم بلکه با تمام اطمینان هم اکنون آن ها را رفته به حساب می آوریم حتی اگر سید مقاومت را شهید کردند. این یعنی ما را گسترش دادند تا جبهه استکبار را همچون لانه عنکبوت، سست بنگریم و این یعنی امیدواریِ حضرت روح الله «رضوان الله تعالی علیه» به آینده، و این یعنی امیدواریِ رهبر معظم انقلاب به فردایی که در اکنونِ خود می توانیم آن را احساس کنیم. موفق باشید
با سلام: سوال اینجانب نیز در راستای موضوع پرسشگر گرامیِ پرسش 38372 میباشد. واقعیت این است که اگر در اشعار از منصور حلاج یاد میشود صرفا نه به جهت آرایه ادبی تلمیح که کنایهای است به فاش گویی و تهور و بیباکی در اعلام مکنونات قلبی. چنانچه می و ساغر و باده و ... نیز اگر به معنای ظاهر استفاده شود میبایست کل دیوان حضرت حافظ را به خم انداخت تا شراب گردد! گمان میشود حضرتعالی آنقدر در دفاع از حلاج یا بهتر است بگوییم وحدت شخصی وجود غیرت به خرج میدهید که برخلاف توصیه خودتان درباره نظر به باطن، در دام ظواهر حلاج گرفتار آمدهاید. با این همه بفرمایید آیا اعتباری برای احادیثی که در رد حلاج موجود است قائل هستید؟ یا همهٔ آنها را به تقیه توصیف میکنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید آنقدر بحث در این مورد گسترده و بعضاً مغشوش است؛ که واقعاً بهتر آن است که عمر خود را در جای دیگر و در امور دیگر صرف کنیم. موفق باشید
«إلهی، چون عوامل طاحونه، چشم بسته و تن خستهام؛ راه بسیاری میروم و مسافتی نمیپیمایم. وای من اگر دستم نگیری و رهاییام ندهی» سلام استاد. نمی دانم چرا هر چی غزل جدید رهبر معظم انقلاب را زیر و رو می کنم و با دقت نگاهش می کنم می بینم انگار قصه من است! یعنی در آینه این غزل فقط خودم را می بینم. خدا می داند سال هاست سرگشته روزگاری پرگاروار دارم. شبانه روز دارم دور خودم می چرخم. هم خیلی زخمی و خسته ام. هم چاره ای از رفتن نیست. هم راه به شدت سنگلاخ است. استاد بحث طلوع و غروب ایمان تا کی ادامه دارد؟ یک زمانی مثلاً ۱۵ سال پیش اصلا این حرف ها نبود. فقط طلوع بود طلوع!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هرچه ایمان زندهتر باشد، نازش بیشتر است. در جلسه چهارم سوره تغابن در این مورد عرایضی شد. https://eitaa.com/matalebevijeh/17347 و در جلسه اخیر هم غزل حضرت آقا مواردی را در نسبت با ایمان پیش آوردند که راهگشا بود https://eitaa.com/matalebevijeh/17553. موفق باشید
استاد سلام علیکم: «اکنون اینجانب با تشکر از همهی کسانی که در خلق این افتخار نقش آفریدهاند، به پیروی از ملت بزرگ، رأی آنان به شخصیت فرزانه، و صادق، و مردمی، و دانشمند جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان را تنفیذ و ایشان را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم» استاد متنی که خواندید بخشی از حکم تنفیذ می باشد و همچنانی که مشاهده می کنید رهبری آقای پزشکیان را شخصی فرزانه و صادق و مردمی و دانمشند خواندند. ولی چنان که ما در مناظرات بین آقای جلیلی و پزشکیان شاهد بودیم هیچ کدام از این صفات در آقای پزشکیان نبود و هم اکنون نیز وجود ندارد. برای مثال ایشان قول داده بودند کابینه جوان و بدون در نظر گرفتن حزب و جناه داشته باشند و امروز بعد از مراسم تنفیذ آقای عارف را که ۷۳ سال سن دارند و معاون اول خاتمی بودند را معاون اول خودش کرد و یا آقای ظریف و افرادی که خودتون هم اطلاع دارید و یا آمارهایی که به دروغ از شهید رئیسی منتشر کرد و یا اهانتی که به حاج قاسم کرد. استاد برای شخص من عجیب است و تعجب میکنم و فهمم عاجز است که رهبری که برای نماز خواندن رفسنجانی «اللهم آنا لا نعلم منهم الا خیرا» نگفت و شهادت دوروغ نداد حالا در تنفیذ اینگونه آقای پزشکیان را توصیف مي کنند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز در این مورد فکر کردم. تصور بنده آن است که رهبر معظم انقلاب، موضوع را از زاویه دیگری مینگرند و صحنه را ماورای صحنهای که در آن مناظرات پیش آمد؛ مدّ نظر دارند و شاید در مورد آقای عارف محذوراتی داشتند که برای انتخاب ایشان به عنوان معاونت اول، خصوصیات مثبتی در ایشان هست که شاید بتوان کار آقای پزشکیان را توجیه کرد. موفق باشید
«یا لثارات الحسین (ع)» سلام: ببخشید یکی از دغدغه کسانی که به پزشکیان رای میدن اینه که میگن دخترامون رو گشت ارشاد می گیره می بره زندان اگه به جلیلی رای بدیم. اصلا برای این طرح ارشاد اگه سوال شد چی باید بگیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که توصیه های آقای دکتر جلیلی به خواندن کتاب های «مصباح الهدایه» و «شرح دعای سحر» و «سرّ الصلوات» و «اربعین حدیث» و «شرح جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی بوده است و تا این اندازه نسبت به مبانی عرفانی و حِکمی آگاه است. از آن جایی که ایمانِ عرفانی منجر به گشودگی انسان نسبت به عالم و آدم میشود؛ باید متوجه بود که ابداً شخصیت آقای جلیلی شخصیتی نیست که متأسفانه جبهه رقیبِ ایشان تحت عنوان «طالبانیسم» به ایشان نسبت میدهند و البته همان طور که نباید قاطعیت مولای مان علی«علیه السلام» را در مقابل انحرافاتی چون حکمیّت، بسته بودنِ آن حضرت قلمداد کرد؛ قاطعیت های دکتر جلیلی در مقابل لیبرالهای وطن فروش را نباید بسته بودنِ ایشان به حساب آورد. موفق باشید
بسمه تعالی، سلام علیکم: در حرم امام رضا سلام الله به یادتان هستیم. ۱. باتوجه به هدف حیات زمینی آدم، که اینگونه مطرح شد که در مذهب عقل، نیاز حقیقی بود که انسان با جنبه ضعف خود روبرو شود و به زمین هبوط کند تا بتواند ضعف ها را بر طرف کند و شایسته ملاقات با حضرت حق گردد. این پرسش ایجاد میگردد که اگر هدف خلقت انسان همچون کودکی است که تا بیاید راه رفتن را یاد بگیرد، چندین بار بر زمین میخورد. و همین زمین خوردن ها، گناهان اوست. خب حال که در مسیر صعودی پیشرفت قرار گرفت و با گذر زمان ضعف ها را برطرفکرد؛ یعنی دیگر به هر قدر که از ماده و جسمانیت عبور کرد و حقیقت گناهان برایش آشکار گشت و دیگر دچار گناه نشد و میلی به کثرت نداشت، آیا در روز حساب، بازخواست گناهانی که در مسیر رشد مرتکب شده بود، میگردد؟ اساسا با این نگاه گناه چه معنایی خواهد داشت؟ مگر قرار نیست با هست خودمان مواجه شویم؟ خب اگر این هست از گناهان گذر کرده باشد و میلی نداشته باشد، عمل اینجا چه معنایی پیدا میکند؟ یعنی اعمال سوء گذشته او بالافعل چه معنایی دارد و دیگر باز خواستی معنا دارد؟ ۲. جایگاه عمل با توجه به روایت: «اَلتّائِبُ مِنَ الذّنبِ كَمَن لاذَنْبَ لَهُ» چگونه است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که روایت مذکور متذکر است حقیقتاً انسانها با توبه ای که نسبت به آن عملِ گناه انجام میدهند، دیگر شخصیت دیگری شده اند و در جایگاه وجودی دیگری قرار دارند و نباید از این لطف بزرگ حضرت معبود که همان تواب بودن است، غفلت کرد. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: حس میکنم رهایی از دنیا خوبه ولی چه کنیم که دنیا و استرسهاش ما رو رها نمیکنه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه از طریق معرفت نفس متوجه «حضور بیکرانه اکنون جاودانه» خود در دل تاریخ انقلاب اسلامی بشویم؛ بیشتر و بیشتر از تعلق نسبت به دنیا آزاد میگردیم. راهی که شهید رئیسیها تا آنجا جلو رفتند که طعنه خَلقان برای او هیچ ارزشی نداشت. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد دوست دارم از خدمتتون راهنمایی بگیرم. بنده فکر می کردم با خودم به این نتیجه رسیدم ما برای زندگی درست و رسیدن به تقدیرات زیبای خدا به دو چیز خیلی نیاز داریم. ۱. قدرت تعقل و اندیشه درست به کمک دین تا راه درست را در تک تک موقعیت های زندگی درست تشخیص دهیم در کنار مشورت و... ۲. بعد از انتخاب راه و مشخص شدن تکلیف دل به دریا زدن و توکل. بیشتر مسئله ام مورد دومه که نمیدونم درسته یا نه شما بفرمایید آیا درست می گم یا نه، استاد تا زمانی که عشق بازی و دل به دریا زدن به عشق خدا در صحنه های هولناک زندگی را نیاموزم گویا در دینداری دروغ گفتم. ایمان به معنای آرامش، آرامش در تک تک لحظه های انتخاب به اینکه با این انتخاب درستم بهترین حالت ممکن برام پیش میاد. استاد اینگونه نیستم.عشق بازی با خدا را بلد نیستم. آدم یه جا تو زندگیش می فهمه که چقدر به اطمینان به او نیاز داره اما منم و یک قلب تربیت نشده که گاهی حتی نمیدونه برای ایمان به خدا باید چکار کنه. استاد لطفا خواهشا در کنار التماس دعا برام خواهشا سر نمازتون برای مومن شدنم دعا کنید در کنار این جدای از مطالعه برای محکم و آرام شدن قلب چه دعا وعملی بهتر است؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال ما نیازمند به معارف عمیقی هستیم تا ما را متوجه توحید الهی به همه معنای آن توحید بنماید و بتوانیم با پشتیبانی از آن ایمان اقدامات خود را انجام دهیم. پس باید با معارف قرآن آشنا شد و پیشنهاد اولیه، مطالعه کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح سوره زمر همراه با استماع صوت که هر دو موضوع، روی سایت هست. موفق باشید
سلام و ادب: ببخشید سوالی از محضرتان داشتم: در سوره ی کافرون از ابتدا شروع به سخن میکند از کافران و عدم پذیرش پیغمبر و گرایش ایشان به آنها. حالا سوالی که بنده دارم این است که در آیه ی آخر میفرماید «لکم دینکم ولی یدین» در این آیه پیغمبر چه زبانی را به میان آورده اند؟ در این سخن چگونه میشود حاضر شد؟ شاید برداشت رایج این باشد که پیغمبر از کافرین نا امید شده و میگویند «لکم دینکم ولی یدین» ولی بنظر میرسد پیغمبر در همینجا نیز آینده ای را متذکر میشوند از جنس «بشر المذنبین و انذر الصدیقین» حال واقعا زبان این آیه و جای آن در نسبت با مشرکین و یا کفار چیست؟ آینده ای را متذکر میشود؟ این آینده از چه جنسی است؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» به حکم وحی الهی، مرز تاریخی خود را از تاریخ کفر و جاهلیت جدا میکنند تا روشن شود اسلام، آغازی است برای عبور از شرک و حضور در توحید. حال این جبهه کفر است که باید تکلیف خود را روشن کند. عرایضی در این رابطه در شرح سوره ممتحنه پیش آمد که میتوانید در سایت بدان رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام: کارم به جایی کشیده که با که سخن بگویم، به حسین بچه گی هایم میگوم کجا میخای بری چرا منو نمی بری. کم کم داره یادم میره حال و هوای حریم و حرم رو، آواز دلم پیچیده در بین کوچه و محله های قربت و محتوا، صدایی با آهنگ سنگین قلب که با حالی مالامال در حرم اولیاء الهم که بر سینه میگوبم به گوش دل میرسد. ندایی با وضوح زهرایی در جپهه ی صحرایی دفاع مقدس، من رو در ایرانم شیری ساخته با شور و وفای عباس. یا حسین... خداوندا این ها را به حرمت گلایایی که از تو کردم ببخش و راهت که به این ظرافت و از آن طرف بسیار محکم است به من بخش. روزهایی که آغوشت را گم کردم چشمانم کور شد از زاری و اشک. و حال بعد مدت ها یوسفم را یافتم. قرآن چه آوای بی صدایی دارد این اسم در دل تاریخ. زبان قرآن شده آرزوی دیرینه ام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله به خوبی متوجه شدهاید که محور جان و روح و روان و عقل و قلب انسان با قرآن است که زنده و زندهتر میشود و ائمه «علیهمالسلام» همه تلاششان این بود که ما با قرآن به عنوان گمشده اصلی بشرِ آخرالزمان انس بگیریم منتها با فکر و فرهنگی که آن عزیزان در مقابل ما قرار میدهند. موفق باشید
چیزی که باعث میشه از زندگی کردن روی زمین لذت ببرم و نخوام بمیرم اینه: دل آدمایی که باهاشون برخورد میکنم رو نسبت به نفس خودم معنا کنم! یعنی اگر کار میکنم ازدواج میکنم راه میرم و هرآدمی رو میبینم بسرعت دلش رو نسبت به خوشحالی خودم معنا کنم! در حدیث داریم که با محبت صاحب قلب ها شوید! منم همین رو لازم دارم یعنی نسبتی با آدما و موجودات همواره سریع بدون کهنه شدن و البته با حافظه بسیار قوی و تیزم و باز البته فراموش کردن گیروگره های آدما، در ملاقات دوباره باهاشون!. اگه این ویژگ ریو بدست بیارم آدم غَنیی میشم چه از مال دنیا و چه برزخ و آخرت. اگه پیداش کنم حتی اگه جاودان و مطمئنم باشم بازم از پیشرفت و ورود به مشکلات هر روزه برای ساخته شدن باکی ندارم و در این صورته که نه تنها زمین خورده ظن دیگران نسبت به خودم نخواهم شد بلکه دیگران رو از مرگ نجات دادم و به یاد زندگی انداختم! ﻣُﺸﮏ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻋﯿﺐ ﻫﺴﺖ، ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﻫﯽ؛ گفت: ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﻨﮕﺮﻡ ﺑﺎ ﮐﯽ ﺍﻡ، ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻨﮕﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ ﮐﯽ ﺍﻡ!. این یعنی بهترین ارتباط با مخلوقات و خود و این یعنی آغاز زندگی. کم تر از این اگر معنایی پیدا کنم مجبورم تحت مکتب سرمایه داری و سلسله ارباب و برده ایه تمدن غرب وارد زندگی اجتماعی بشم و غیراز این دو، چاره ای ندارم! مگر اینکه بمیرم. این یعنی امپراطوری عبودیت تحت فرمان توحید! و هم اراده شدن با توحید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این نکتهای خوب و مهم است و باید از خداوند بخواهیم راهی مقابل ما قرار دهد که نسبت به دیگران چنین نقشی داشته باشیم، حتی اگر در حدّ زندگی و کار سادهای باشد مانند آن فرد قفلساز https://eitaa.com/alamevojud/69. موفق باشید
الف: سلام استاد گرامی: طاعات قبول. ببخشید استاد نظرتون در مورد حفظ قرآن چیه؟ البته میدونم هرکسی بتونه حفظ کنه خوب خیلی خوبه ولی میخوام بدونم با توجه به اینکه زمان زیادی باید برای حفظ بذاریم و ممکنه به کلاسها و کتابهای دیگه مثل معارف نرسیم کدوم را تو اولویت قرار بدیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال ما مأمور تدبّر در قرآن هستیم آنگونه که تفسیر قیّم «المیزان» و یا شرح سوره «حمد» حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» در مقابل ما گشوده شد. حال اگر انسان استعداد حفظ قرآن را در کنار تدبّر در آن داشته باشد، چه خوب است. موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام و ارادت به پیشگاه حضرت حجت ارواحنا له الفدا. استاد وقتی در تمام دعاهای ماه مبارک رمضان سیر میکنیم عمده از خداوند میخواهیم که حج بیت الحرامی که المبرور حجهم و المشکور سعیهم و المغفور ذنوبهم نصیبمون فرماید. یا در جایی دیگه از خداوند میخواهیم أن تجعل لی فی علمی هذا الی بیتک الحرام سبیلا... قتلا فی سبیلک. تقریبا در تمام دعاهای ماه مبارک مسئله حج خیلی مطرح شده، مگه در ظاهر و باطن حج چه اسراری یا چه تحولاتی در شدن بندگان بوجود میاد که از خدا در تمام لحظات ماه مبارک و مخصوصا تقدیرات شب قدر مسئله حج مقبول رو میخواهیم؟ آیا این نشان دهنده قدر و اندازه حقیقی ماست و برای امام عصر علیه السلام هم همین تقدیر هست چون مخاطب اصلی و اولی ادعیه حضرات معصومین علیهم السلام هستند و ایشان شیوه دعا کردن رو به ما میگن؟ استاد آیا این نشون دهنده روشن کردن افق توحیدی همه انسان ها نیست؟ استاد یک سوال دیگه دارم اینکه از صبح تا شب ماه مبارک قلبم آشوبه و همش دلتنگ امام زمانم علیه السلام، دلم پیش مردم غزه است. همش دلم میخواد گریه کنم، بعضی مواقع با خودم میگم کاش میشد طی الارض کنم و برم کمکشون، (آخه من یک خانوم جوانم)، اصلا میل خوردن حتی افطاری هم ندارم. غذا از گلوم پایین نمیره، همش فکر میکنم خیلی بی فایده هستم برای انقلاب اسلامی و ظهور و فرج مولا (مخصوصا وقتی تلاش شما و استاد پناهیان و استاد شجاعی و رهبر عزیزمون و خیلی از شهدا و اساتید دیگه مثل حاج قاسم عزیز رو میبینم) از خودم بدم میاد. چیکار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بنده نیز در همین نظر هستم که بحث طلبِ خانه توحید برای حضور بیشتر در فضای توحیدی است. ۲. آری! همانطور که ذیل سؤال شماره 37244 عرض شد حقیقتاً امروز نمیتوانیم بدون توجه به آنچه در غزه میگذرد حضوری قابل پذیرش برای خود احساس کنیم. امید است خداوند بهترین تقدیرات برای مردم غزه و برای ما نسبت به مردم غزه مقدّر کند حتی به قیمت شهادت. موفق باشید
سلام استاد گرامی: راستش من چند وقتی هست سوالات متعددی ذهنم رو درگیر کرده؛ اینکه چطور میشه آخرت و دنیا رو با هم توازن برقرار کرد، من وقتی به کلاس های معرفتی و تذکرات مذهبی میپردازم واقعا نسبت به دنیا و زندگی ام بی رغبت میشم یه جورایی دچار نا امیدی و بیهودگی دنیا میشم و اصلا دلم نمیخواد دیگه زنده باشم - نمیدونم کجای کارم ایراد داره؟ اصلا دیگه شوقی برای زندگی زناشویی، رسیدن به خونه و زندگی ندارم برام سواله که حضرت علی (ع) که میفرمایند: جوری زندگی کنید که انگار تا لحظه ای دیگر میمیرید و آماده مرگ باشید و طوری زندگی کنید که انگار ۱۰۰ ساله دیگه قراره روی دنیا باشید. چطور میشه این دو رو با هم جمع کرد که دچار نا امیدی، سرخوردگی و افسردگی نشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم، حضور فعّال در زندگی است و معنابخشیدن به خود در این فضا که موجب میشود تا دنیا و آخرت جمع شوند. زیرا فرار از زندگی، فرار از وسعت ابدی است که ما در ذات خود دارا هستیم. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوارم: شعری از مولوی هستش که استاد مهدوی دامغانی معتقدند براشون یادآوره امام حسین علیه السلامه، میخواستم ببینم شما هم به همین امر منتقل می شوید؟ باز آمد آن مغنی با چنگ ساز کرده / دروازه بلا را بر عشق باز کرده / بازار یوسفان را از حسن برشکسته / دکان شکران را یک یک فراز کرده / شمشیر در نهاده سرهای سروران را / و آن گاهشان ز معنی بس سرفراز کرده / خود کشته عاشقان را در خونشان نشسته / و آن گاه بر جنازه هر یک نماز کرده / آن حلقههای زلفت حلق که راست روزی/ ای ما برون حلقه گردن دراز کرده / از بس که نوح عشقت چون نوح نوحه دارد / کشتی جان ما را دریای راز کرده / ای یک ختن شکسته ای صد ختن نموده / وز نیم غمزه ترکی سیصد طراز کرده / بخت ابد نهاده پای تو را به رخ بر / کت بنده کمینم و آنگه تو ناز کرده / ای خاک پای نازت سرهای نازنینان / وز بهر ناز تو حق شکل نیاز کرده / ای زرگر حقایق ای شمس حق تبریز/ گاهم چو زر بریده گاهم چو گاز کرده
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی راهی گشوده شود « دروازه بلا را بر عشق باز کرده» کدام میدان است که چنین باشد، جز صحنه کربلا؟! وقتی نهاییترین عشق، عامل گشودهشدنِ دروازههای بلا میشود و در نتیجه « سرها بریده بینی بیجرم و بیجنایت». موفق باشید
سلام علیکم استاد: وقتتون بخیر. فردی داشت خطابه را توضیح میداد میگفت اینکه امام حسین به علی اکبر فرمودند «بابی انتم و امی» واقعی نبوده از باب احساسات پدرانه این را فرمودند، به نظرم صحیح نیست. امام به گزافه هم قربان صدقه نمیرود. اگر مقام علی اکبر را فانی در امام حسین بدانیم این صحبت گزافه به نظر نمیآید. نظرتون چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. آن نوع ارادتورزیِ حضرت سیدالشهدا «علیهالسلام» نسبت به حضرت علی اکبر، از جنس احترام خاصی است که حضرت رسول خدا «صلیاللهعلیهوآله» به حضرت زهرای مرضیه «علیهاالسلام» میگذاشتند به اعتبار آن که آن حضرت، آینه متعیّنِ ابعاد عبودی خودشان بود. حضرت علی اکبر در آن صحنه، صورت روشن و متعیّن حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» بودند و خود را به صورتی بسی روشن در جمال آینه حضرت علی اکیر میدیدند. موفق باشید
«یا غفور» سلام خدمت استاد طاهرزاده: با توجه به اینکه امامان معصوم «صلوات الله علیهم اجمعین» دارای عصمت تکوینی و ذاتی و موهبی هستند و از طرفی دارای جایگاه خاصی در هستی هستند که از خود انسان ها به ایشان نزدیک ترند؛ آیا این شدّت قرب به انسان ها، باعث نمی شود که موبقات و آثارِ گناهان این همه انسان، امامان معصوم را به زحمت بیندازد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ائمه «علیهمالسلام» با وجه متعالی انسانها با آنها مرتبطاند لذا خوبیِ آنها را از خود میدانند. موفق باشید
رهگذر! ای رهگذر! ای رهگذر! می شنوم، می شنوم، دور دور همهمه تق تقِ پای تو را، گر تو نمیدانی جای مرا، در ته این چاهم و با اژدها، راه سوی من کن و دستم بگیر، می شنوی گر که صدای مرا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این ناله بشر جدید است که به قلهها نظر داشت ولی گرفتار سیطره کمیّت و روح سکولاریته شد، با اینهمه در انتظار افقی است که در صحنه غزه در روبهروی بشر قرار گرفته تا وجدان خود را بازیابد. صحنههایی که حکایت بشری است که از همه ابعاد انسانیاش سقوط کرده، و حکایت بشری که بنا دارد در نهاییترین حضور، خود را تجربه کند. و این نیاز به قلمی دارد که بتواند آن صحنهها را گزارش دهد. «ای کاش قلمی به فریاد این صحنه برسد.» در نگاه فلسفه به انسان، انسانْ حیوان ناطق است و همه انسانها در چنین تعریفی جای میگیرند. در حالیکه در این نگاه از «رازگونگیِ» انسانها غفلت میشود، امری که ما در عزم مردم غزه میتوانیم «فهم» کنیم. موفق باشید
سلام و خدا قوت: بنده چند بار سوال کردم ولی جوابی دریافت نکردم خداوند کریم و عزیز به بنده حافظه بسیار قوی و هوش و استعداد بسیار عجیب عطا کردند اولین خاطره که از کودکی دارم اینکه در حیاط خانه بودم ناگهان تونل نوری جلوی من باز شد وارد شدم وقتی به انتها رسیدم تمام دنیای من دگرگون شد فهمیدم که این من هستم اینجا خانه است یه اسباب بازی داخل باغچه بود فهمیدم این وسیله بازی است سوال آیا این اتفاق برای همه رخ می دهد یا برای من فقط اتفاق افتاده
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً نیز عرض شد بنده در این موارد چیزی نمیدانم. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی، وقت بخیر. در مورد این که می فرمایند «خود را از همه پایین تر و گنه کار تر ببین و این که بایستی مومن عزت نفس داشته باشد» لطفا توضیح دهید که این دو مورد چگونه قابل جمع است؟ با تشکر و تقدیر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان در نسبت با دیگر مؤمنین در درون خود مییابد که چه اندازه راه نرفته در پیش دارد. ولی نه آنکه در ظاهر و در مواجهه با دیگران، خود را خوار و ذلیل نشان دهد. موفق باشید
سلام علیکم: ۱. بر چه اساسی میگوییم الله جامع اسما و صفات است؟ ۲. خدا در قرآن میفرماید: قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَیًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى؛ بگو الله را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را بخوانید، همه نامهاى نیکو از آن اوست. (اسراء، آیه ۱۱۰) آیا رحمن هم جامع اسما الهی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه میفرماید مهم خواندن خداوند است چه به عنوان «الله» و چه به عنوان «رحمان». زیرا برای او اسماء حسنایی هست که میتوان بدان رجوع کرد. ولی وقتی در آیه «بسم الله الرّحمن الرّحیم» میفرماید به اسم «الله» که هم رحمان است و هم رحیم، نظر دارد؛ اینجا است که متوجه میشویم اسم «الله» وسعت بیشتری دارد که با رحمانیت خود، رحمت عامش را به میان میآورد و با رحیمیت خود فرمود: «بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ». موفق باشید
با سلام و ادب و عرض احترام و ارادت: خداوند به علم و حکمت شما برکت روز افزون عنایت فرماید و مرضی رضای حق باشید. ببخشید شرح حدیث شریف «عقول النساء فی جمالهن و جمال الرجال فی عقولهم»چیست؟ منظور عقل و جمال در روایت چیست؟ لطفا راهنمایی بفرمایید. محتاج دعای خیر شما هستم، منصور و موید باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیتالله جوادی آملی میفرماید: معنی این حدیث، یا دستور است و یا وصف سازنده میباشد، نه وصف قدح و نکوهش. یعنی زن موظف است و یا میتواند عقل و اندیشه انسانی خویش را در ظرافت عاطفه، زیبایی گفتار و کمیت محاوره و مناظره، نحوه برخورد و حکایت و نظائر آن ارائه دهد. درصورتیکه هرگز این ظرافت هنری که تمثیل عینی ظرافت عقلی است، میسور مردان نیست... زن باید ظرائف حکمت را در ظرائف هنر ارائه دهد و این رهنمود، دستورالعملی برای اوست و در صورت امتثال آن دستور، درخور ستایش شده و در صورت تمرد، مستحق نکوهش میگردد.
به نظر میآید آیت الله جوادی به خوبی روح آن سخن را با ما در میان گذاشتهاند تا زنان ما متوجه رسالت ظرائف هنری و زیباییهایی که آنان میتوانند خلق کنند، باشند. آری! آنجاست که مییابیم عقل آنها در زیباییهایی که خلق میکنند، به نمایش میآید امری که امروز جامعه تکنیکزده ما سخت بدان نیاز دارد، که بحث آن مفصل است در احیای انسانیت از طریق هنر و به یک معنا، حضور مادرانه در مناسبات. موفق باشید
با سلام: در پرسش ۳۶۱۴۸ بر پیامبر (ص) اسم متکلم به صدای علی (ع) بر پیامبر (ص)، تجلی کرد. سوال: کدام اسم خداست که اگر بر انسان تجلی کند، مثلاً صورت یک انسان است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان اسم متکلم که عرض شد. مانند آنکه فرشتهای در شما صوتی را ایجاد میکند و انسان ممکن است گمان کند کسی در بیرون با او صحبت میکند در حالیکه آن فرشته، آن صوت را ایجاد نموده است. عرایضی در این رابطه در جواب آقای سروش نسبت به تشکیک ایشان در رابطه با صوتی که باید موجب الفاظ قرآن شده باشد، تحت عنوان « غفلت از مقام نبوت در پوشش تمجید از حضرت محمد صلی الله علیه و آله» داده شد https://lobolmizan.ir/leaflet/219?mark=%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1%20%D8%B3%D8%B1%D9%88%D8%B4 . موفق باشید
