بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
35654

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض تسلیت خدمت استاد عزیز: استاد جان بنده در کار اصحاب کربلا حیران مانده‌ام! سوالم اینست در شرایطی که بزرگانی مثل محمد حنفیه، ابن عباس، عبدالله بن جعفر و... در همراهی سیدالشهداء باز می‌مانند و واقعه‌ی کربلا را یک انتحار به تمام معنا می‌بینند، اصحاب کربلا متوجه‌ی چه مطلبی شدند که با امام همراه شدند؟ پس زمینه‌ی ذهنی و معرفتی اصحاب کربلا چه بود که با ایشان همراه شدند؟ درحالی که آنها نیز می‌دانستند که کشته خواهند شد! باتوجه به اینکه اصحاب کربلا نیز از طیف های مختلفی هستند و مراتب دارند، آیا می‌توان (یا اینکه لازم است) به امر مشترکی در میان همه‌ی آنها اشاره کرد که عامل همراهی آنها با امام بوده که در آن بزرگان نبوده؟ و اینکه چگونه انسانهایی با طیف های مختلف می‌توانند به آن عامل برسند تا بتوانند در عالی ترین صحنه‌ی جبهه‌ی حق در مقابل باطل حاضر شوند؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع از موضوعاتی است که نیاز دارد مطالعه مفصلی نسبت به فضای تاریخیِ کربلا به میان آید. پیشنهاد اولیه بنده آن است که با کتاب‌هایی مثل «پس از ۵۰ سال» از مرحوم شهیدی و «حماسه حسینی» از مرحوم شهید مطهری و «کربلا؛ مبارزه با پوچی‌ها» که روی سایت هست نسبت به این موضوع تفکر نمایید. جناب استاد محمد حسین رجبی دوانی بحثی را در برنامه جهان آرا تحت عنوان «پاسخ به شبهات تاریخی در باب واقعه عاشورا» داشتند که قابل توجه بود https://eitaa.com/jahanara_ofogh/1457 موفق باشید

35280

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: خداوند بی زمان است یا نسبت به زمان لابشرط است در ابعاد مادی وجودش زمان دارد و در ابعاد مجردش ندارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابعاد مادی که حاکی از نقص است برای حضرت حق معنا ندارد. در این رابطه عرایضی در شرح «برهان صدیقین» از طریق شرح صوتی آن برهان شده است. موفق باشید

34641

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

لطفاً در مورد اینکه میگن اسم شخص تنظیم باشه با اسم مادر از طریق حروف ابجد. چنین مطالبی در دین اسلام آمده یا مورد سفارش دین قرار گرفته ؟ لطفاً با ذکر منبع با تشکر از شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این سؤال در جواب سؤال شماره 34632  داده شده است. موفق باشید

40739
متن پرسش

سلام علیکم: در همین زمین و حال چه بسیار و پر کیفیت‌اند کسانی که لذت ظهور امام زمان، به عنوان جانان و مرکز عشق وجود را دارند و عملا در دوران ظهور مهدی موعود خودشان را رساندند و سرمست ظهور ایشانند و چه بسیار از نظر تعدد کسانی که بد بختی تمام را در نرساندن خود به آن قله و بی اعتمادی به خدا و نا امیدی کشنده در خفت ترس های موهوم و جنگ های بیهوده انواع شیطان‌ها به باختن، خود را بیمار کردند. صحنه جهان دو قوم لبریز از نتایج زندگی را به رخ هم کشیده و این صحنه دلنواز و تذکر دهنده جای شکی نگذاشته. آیا این صحنه اصلی روزگار را چشمانی بینا می‌بینند؟ در حالی که نه چشمی در برابر عظمتش به خواب می‌رود و نه از عبرت آن می‌توان جدا بود مگر آنکه آدم نباشد. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای وجود امامی که حیّ و حاضرند، به آن است که ما در اکنون خود متوجۀ حضور آن حضرت در شخصیت نایب آن حضرت باشیم و زندگی را در بصیرتِ نایب او احساس نماییم.
آری! ایمان به حضور آن حضرت و نقش فعال ایشان در عالم، نقشی است ماورای حزب و گروه و فرقه، مگر مقابله با ظلم، و خود را در این رابطه به خطرانداختن. لازمۀ وجدانِ بیدار در این زمان آن است که متوجۀ آینده‌ای باشد که انقلاب اسلامی ذیل حضور حضرت صاحب الامر «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» بدان اشاره دارد و از این جهت می‌توانیم بیابیم که آری! ما از خود بیگانه نیستیم و موقعیت خود را می‌توانیم درک کنیم و به حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» بیندیشیم که معتقد بودند: زیستن در جهان کنونی به نحو دینی، تمکین‌نکردن در برابر سیاست جهانی است. و حضرت امام خمینی به قوم آموختند با رجوع به دین، همۀ عالمِ موجود پس خواهد نشست و انقلابی در جهت رجوع به باطن در کنار حفظ ظاهر محقق خواهد شد. موفق باشید
 

40663

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض احترام: سرچ کردم فایل شرح شواهد الربوبیه از شما پیدا نکردم. ممنون میشم راهنمایی کنید عرفانی ترین و قلبی ترین کتاب و صوتی که میتونم دنبال کنم چیه؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده شرحی از کتاب شریف «شواهد الربوبیه» نداشته‌ام. خوب است بعد از دنبال‌کردنِ صوت شرح کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و صوت شرح «برهان صدیقین»، به بحث «معاد، بازگشت به جدی‌ترین زندگی» و شرح صوتی آن و یا به شرح کتاب «مقالات» از آیت الله شجاعی بپردازید. موفق باشید

39928

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: به نظر حضرتعالی علت یا علل اینکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) اکثر مواقع از نان و «نمک» به عنوان غذا استفاده می کردند، چه بوده است؟ چون همان طور که ما در کلمات عرشی و بلند ایشان تأمل می کنیم باید در افعال ایشان که ریشه در همان مقام متعالی ایشان دارد هم تدبر کنیم. آیا صرفاً به خاطر ریاضت نفس بوده؟ چون اگر فقط بحث ریاضت باشد می توانستند نان خالی بخورند. ولی چرا «نمک»؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. مهم آن است که با نظر به سیرۀ آن حضرت، سعی کنیم در استفاده از دنیا به همان اموری اکتفا نماییم که برای زندگی در دنیا کافی است. موفق باشید

39578
متن پرسش

با سلام و نور و رحمت خدمت استاد عزیزم: استاد به تازگی فیلمی از آقای سید حسین نصر در شبکه های مجازی منتشر شده که ایشان در حال مصاحبه با آقای کدیور هستند و آنجا اینگونه بیان می کنند که علامه طباطبایی در باره ی انقلاب نظرشان این بوده که: اولین شهید این انقلاب، اسلام است چندبار از ایشان سوال شد که مطمئن هستند علامه این حرف را گفتند و ایشان تاکید کردند بله. اینکه علامه نگران این انقلاب بوده اند و اولین شهید آن را اسلام گفته اند از منظر شما چه علتی داشته؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتابی که اخیراً در رابطه با نظرات علامه طباطبایی در رابطه با انقلاب نوشته شده روشن می کند که این سخن را آقای کدیور از قول فرزند آیت الله قدوسی یعنی نوه علامه طباطبایی نقل می‌کند؛ در حالی که ایشان آن را تکذیب می نماید و با این که به آقای کدیور تذکر می دهند که این سخن که از قول من گفته اید، کذب است؛ همچنان ایشان آن را روی سایت خود نگه داشته اند.
به متن « ماجرای علامه و انقلاب؛ تقابل یا حمایت؟ آیا علامه طباطبایی با انقلاب اسلامی مخالف بود؟» رجوع شود موفق باشید. https://www.khabaronline.ir/news/1770994/%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%88-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84-%DB%8C%D8%A7-%D8%AD%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%A7
 

39491
متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: بزرگترین دشمن انسان نه آمریکاست نه اسرائیل. بزرگترین دشمن انسان رذائل اخلاقی اوست. آیا محبت داشتن نسبت به دشمن عیب حساب می‌شود یا خیر؟ اگر عيب حساب می‌شود چرا عيب حساب می‌شود و اگر عیب حساب نمی‌شود چرا عیب حساب نمی‌شود؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ». بنابراین کسانی که دشمن خدا و دشمن انسانیتِ انسان‌ها هستند را نباید دوست گرفت. و امروز در این تاریخ که انقلاب اسلامی شروع تاریخی است ذیل بعثت نبیّ اکرم «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» برای پاس‌داشت انسانیت انسان، هر آن کس که در مقابل نظام مقدس جمهوری اسلامی ایستاده است، حقیقتاً دشمن است و حکایت «مرگ بر آمریکا» حکایتِ مرگ بر نماد کامل مرگ بر انسانیتی است که حتی برای مردم شریف غزه حقّ ماندن در سرزمین و وطن خود را قائل نیست. وای بر ملتی که از چنین دشمنانی که دشمن همۀ انسانیت است غفلت کنند. موفق باشید

39487

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما: میگن حضرت مهدی (عج) ظهور کرده این ما هستیم که باید ظهور کنیم. شما تو صوت آخرالزمان شرایط باطنی ترین بعد هستی می‌فرمایید هر وقت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور کنند تمام افراد جبهه ی باطل رو نابود می‌کنند. منظورتون از ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف چیه؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به یک معنا نور حضرت طوری به صحنه آمده که مردم معنا و تأثیر مقاومت در مقابل استکبار را درک می‌کنند و قدم بعدی تعیّن آن حضرت است تا این راه به نهایت خود برسد. موفق باشید

39258

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام استاد عزیز: چند مورد سوال داشتم ممنون می‌شوم راهنمایی بفرمایید. ۱. استاد در دوره های مختلف تاریخ داریم که مردم با سبک و سیاق های خودشان زندگی می کردند تا اینکه به اراده خداوند پیامبران الهی در برهه هایی ظهور داشتند و معیارهای زندگی درست و حق را بیان می کردند و از آنجا به بعد مردم دو دسته شده و بعد از طی روالی عذاب آمده و مستضعفان وارث شدند. خواستم از خدمتتان سوال کنم که کلمه ی تاریخی که شما در صحبتهایتان استفاده می کنید آیا مطابق همین برهه هاست؟ ۲. در سخنرانی اخیرتان در مورد تحول بنیادین آموزش، در قسمتی فرمودید که اگر چیزی تاریخی شود همه درگیر می شوند مگر معصوم. حال طبق توضیحات قبلتان که زمانی که بشر جدید متولد شد و بعد با گشتل به خطا رفت و حال در ادامه غرب، انقلاب اسلامی طلوع کرده، آیا در حال حاضر به طور مثال در جامعه ما هنوز تاریخ غرب است که ما در گیرش هستیم؟ وانقلاب هنوز بروز نکرده؟ یک مقدار دچار نافهمی شدم. آیا درست است که اینگونه بگوییم که در ذات و فطرت ما انقلاب اسلامی آشنای جان ماست و ظهور کرده ولی بخاطر بی تفاوتی ما نسبت به آن، فعلا تاریخ نبودنِ آن، یا پوچی نیهیلیسم است. یعنی از جانب خداوند انقلاب اسلامی اراده وتقدیر شده ولی به جهت بی تفاوتی ما نیهیلیسم که نبود معناست نصیبمان شده. ۳. اینکه فرمودید اگر چیزی تاریخی شود همه درگیر می شوند غیر معصوم، برایم سوال است که آیا در این حالت طبق این فرمایش شما پس خطاها و گناههای ما که ناشی از شاید فضای تاریخی است چگونه می شود؟ راستیتش یک نوع بی انگیزگی در ادامه این کلام ایجاد می شود که خب ما که مقصر نیستیم. آیا یاران امام معصوم در این فضای نیهیلیسمی پروریده نمی شوند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که ملاحظه کرده‌اید بحث در این موارد به صورت‌های مختلف و با عنوان‌های مختلف پیش آمده و در هر صورتی به نکته‌ای از آن اشاره شده است. بیشترین تأکید در سه کتابی مطرح است که تحت عنوان «جهان بین دو جهان» تنظیم شده است و همان‌طور که در جواب سؤال شماره 39254 اشاره شد انقلاب اسلامی ظهور تاریخی است جهت عبور از تاریخ خودبنیادیِ جهان مدرن، و معلوم است که برای عبور از یک تاریخ و حضور در تاریخ دیگر، انسان‌ها راحت نیستند مگر آنانی که متوجۀ ذات تاریخی که پیش آمده است، شده باشند که نمونۀ آن را در حضرت امام خمینی می‌یابید که فرمودند این قرن، قرنِ نابودی ابرقدرت‌ها است. و یا رهبر معظم انقلاب بحث پیچ تاریخی را به میان آوردند و این‌جا است که ملاحظه می‌کنید با درک شخصیت‌هایی همچون حاج قاسم سلیمانی و شهدای عزیز نسبت به این امر و افقی که در مقابل‌شان گشوده می‌شود تا مرز شهادت جلو می‌روند هرچند عده‌ای نسبت به این حضور تاریخی بی‌تفاوت باشند. به جهت مفصل‌بودن این بحث، مصاحبه‌ای که دوستان انجام دادند تحت عنوان : «ما و بشر جدید و آیندۀ پیش رو» به صورت کتاب تهیه شده که ان شاءالله می‌تواند جوابگوی سؤالات مهم کاربران محترم باشد. موفق باشید

38979

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و احترام: خدا قوت به شما و عزیزان سایت. با وجودی که شیعیان یمنی زیدی هستن این روایت می تونه صحیح باشه حَمْدَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) عَنِ اَلصَّدَقَةِ عَلَى اَلنَّاصِبِ وَ عَلَى اَلزَّيْدِيَّةِ فَقَالَ: لاَ تَصَدَّقْ عَلَيْهِمْ بِشَيْءٍ وَ لاَ تُسْقِهِمْ مِنَ اَلْمَاءِ إِنِ اِسْتَطَعْتَ، وَ قَالَ لِي: اَلزَّيْدِيَّةُ هُمُ اَلنُّصَّابُ. از امام صادق علیه السلام در مورد خوبی کردن به ناصبی ها و فرقه زیدیه سوال کردم. حضرت جواب دادند به آنها هیچ خوبی نکن و اگر توانستی حتی آب هم به آنها نده. سپس حضرت فرمودند، زیدیه، همان نواصب هستند. الرجال، للکشي، ص۲۲۸

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار مفصل است. حضرت صادق «علیه‌السلام» در مورد زید بن علی دارند: «رحمه اللّه أما أنّه كان مؤمنا و كان عارفا و كان‏ عالما صدوقا، أما انّه لو ظفرلوفى‏...» و از این جهت باید فراموش نکنیم که «زیدیه» نظر به جناب زیدبن علی دارند که البته از نظر فقهی، سنّی مذهب‌اند. ولی در ابتدای انقلاب رهبر آن‌ها با ارادت زیادی که به حضرت امام پیدا کرد؛ گرایش آن‌ها به شیعه بسیار تغییر کرد بخصوص که در این سال‌ها رهبر معظم انقلاب را به شدت مدّ نظر دارند. موفق باشید 
در ابتدای صحیفه سجادیه مناظره‌ای بین یحیی بن زید و متوکل بن هارون هست در مورد قیام زید و خبر شهادت زید و فرزندش یحیی از طرف امام صادق «علیه‌السلام» و این‌که بنی‌امیه هزارسال حکومت می‌کند و هرکس در مقابل آن‌ها بایستد سرکوب می‌شود و تا قیام آل محمد هر کس قیام کند سرکوب می‌شود. که نظر به شکست قیام‌هایی دارد که مدعی مهدویت نمایند و نه آن نوع قیام‌هایی که به تعبیر امام صادق «علیه‌السلام» اگر پیروز شوند وفا می‌کنند و نتیجه را به امام معصوم برمی‌گردانند، مثل انقلاب اسلامی که نظر به صاحب انقلاب یعنی حضرت مهدی «عجل الله‌تعالی‌فرجه» دارد.
زید در ۴۲ سالگی در دوره اقتدار هشام بن عبدالملک شهید می‌شود. انگیزه‌ی قیام به جهت فشارهایی است که هشام به بهانه‌های مختلف به زید می‌آورد تا آن‌که زید بن علی به این نتیجه می‌رسد که باید با هشام درگیر شود از آن جهت که معتقد می‌شود دیگر آن نوع زندگی ذلت است.
قیام زید قیامی پخته و همه‌جانبه است. برای شکل‌دادنِ قیام به کوفه می‌آید - شهر علی «علیه‌السلام»  - و ۴۰ هزار نفر از شیعیان و اهل سنت با او بیعت می‌کنند ولی حاکم کوفه مردم را به مسجد می‌خواند و همه‌ی آن‌ها را با محاصره‌ی مسجد در مسجد نگه می‌دارد و زید با یاران کمی که دارد بالأخره شکست می‌خورد و در نهایت در منطقه‌ای به نام کناسه جنازه‌ی او را به صورت عریان چند سال برسر دار نگه می‌دارند و بعد آن را آتش می‌زنند و خاکستر آن را بر باد می‌دهند، زیرا مردم در حدّ پرستش به جنازه‌ی زید نظر داشتند و از این جهت خواستند اثری از آن جسد نماند. در روایت داریم بعد از شهادت زید خداوند اذنِ به انقراض بنی‌امیه داد و شیعیان به جهت شهادت زید در خراسان سیاه پوشیدند و پیرو شهادت زید، آوارگیِ فرزند زید یعنی یحیی پیش می‌آید و در نهایت او هم شهید می‌شود و شهادت او در مردم فوق‌العاده اثرگذار بود در حدّی که بعد از او  دعوت بر علیه بنی‌امیه جاذبه پیدا کرد و تشیع گستردگی خود را یافت هر چند بنی‌العباس از این زمینه استفاده کردند و حکومت خود را پایه‌گذاری نمودند در حالی‌که بعداً بسیاری از شیعیان به‌دست ابومسلم پس از گرفتن و حبس‌کردن آن‌ها کشته شدند. 
هوشیاری زید آن بود که همه‌چیز را به هم گره نزد که با شکست خود پای امام صادق «علیه‌السلام»  هم در میان باشد با این‌که یحیی می‌گوید از پدرم پرسیدم تو جزء ائمه نیستی؟ گفت نه. زیرا زید اسم ائمه «علیهم‌السلام» را می‌دانست به همان معنایی که تنها افراد خاص اسم ائمه «علیهم‌السلام» را می‌دانستند. زید در فضای تقیه نقدی به ابابکر و عمر ندارد و به همین جهت بعضی از شیعیان از او جدا می‌شوند که او از ما نیست ولی در آخرِ عمر که تیری بر پیشانی‌اش می‌خورد قبل از شهادتش می‌گوید چه کسی بود که از آن دو پرسید «هما اقام هذا الیوم» آن دو من را به این روز نشاندند. با این‌همه از وِجهه‌ی امام صادق «علیه‌السلام» اصلاً استفاده نمی‌کند و نمی‌خواهد دستش رو شود؛ لذا با شیعه و سنی یک طور و به صورت یکسان برخورد می‌کند در حالی‌که فرزند امام سجاد «علیه‌السلام» است.
زید در حالی‌که روایات متعددی حتی از پیامبر «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» می‌دانسته و مورد احترام دانشمندان جهان اسلام بوده، به دست هشام بن عبدالملک شهید می‌شود .
 

38865

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و احترام: بعد از رحلت استاد فاطمی نیا رضوان الله علیه، یکی از کسانی که لحن کلام و بیانشون آرامش خاطر برام میاره شما هستید.استاد طاهرزاده عزیز. با اینکه خیلی فلسفه بلد نیستم و ممکنه تمامی جوانب حرفاتون رو درست و دقیق درک نکنم. استاد سوال من در مورد حس تنهایی و ترس از تنهایی عمیقی هست که در تمام طول عمرم با من بوده چه اون وقتی که همسرم کنارم بودند و چه الان که بیست و دو ساله تنها با پسرم زندگی می کنم. استاد حس تنهایی که گاهی تا عمق جانم رو تحت الشعاع قرار میده، به قول مرحوم استاد تمام درد ما از خدا نشناسی است سعی کردم تو معنویات قوی بشم، اساتید دیگه ای رو کم و بیش تجربه کردم ولی این حس تنهایی و البته ترس از تنهایی های بیشتر من رو رها نمی کنه. استاد نمازهای مستحبی رو تاجایی که مقدورمه میخونم هر جا زیارت جور بشه می دوم در حال حفظ قران هستم حدودا یازده جز و دارم ادامه میدم ولی این حس عمیق رو نتونستم درمان کنم. به مبانی محکمی احتیاج دارم شاید ... خدا یاورتون بشه راهنماییم بفرمایید ... والعاقبه للمتقین

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شکر که دل به قرآن سپرده‌اید، به قرآنی که جهانی را مقابل شما می‌گشاید، جهانی هزاران هزار وسیع‌تر از جهانی که ما در این دنیا در آن هستیم و با توجه به این امر، پیشنهاد می‌شود در کنار حفظ قرآن، از تدبّر در آن از طریق تفاسیر بخصوص تفسیر قیّم المیزان غفلت نشود. پیشنهاد اولیه آن است که صوت چند سوره که شرح آن در سایت هست؛ را دنبال کنید مانند سوره‌های آل عمران و عنکبوت و زمر و نساء، و سپس با نظر به جزوه «جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» که روی سایت هست وارد تفسیر المیزان شوید که راهی است برای ادامه زندگی در دنیا و آخرت. موفق باشید

38837
متن پرسش

با سلام و عرض ارادت خدمت استاد بزرگوار: در دوران رویارویی جبهه حق و جبهه شر در دوران کنونی رجوع به قرآن کریم در مورد مواجهه مؤمنین با کافرین از آیه ۱۳۹ تا ۱۴۱ سوره آل عمران برای بنده خیلی معرفت بخش و دلگرم کننده است که خالی از لطف نیست که با جنابعالی و کاربران در میان بگذارم. در این آیات مبارک خداوند به جبهه حق یادآور چند نکته مهم می شود: یکی اینکه «نه سستی کنید و نه اندوهگین باشید، چون شما اگر با ایمان باشید برترین ملل دنیا هستید»، نکته دیگر اینکه «اگر به شما آسیبی رسید به دشمنان شما نیز آسیبی مانند آن رسید» و در آخر اینکه «این روزگار را به اختلاف احوال میان مردم می گردانیم تا مقام اهل ایمان به امتحان معلوم شود ... تا آنکه اهل ایمان را از هر عیب و نقص پاک و کامل کند و کافران را محو و نابود گرداند» که طبق تفسیر المیزان خداوند برای محو کافران از عبارت «یمحق الکافرین» که به معنای نابود کردن و محو شدن تدریجی ست استفاده می کند. آیا می توانیم این آیات را منطبق با وضع کنونی مواجهه حق با باطل بدانیم؟ چون اگر این آیات منطبق با وضع کنونی باشند چیزی که از این آیات شریفه می‌توان برداشت کرد این است که اولاً این تاریخ یک نوع امتحان است برای اهل ایمان که آیا در عزم خود در مواجهه با استکبار سست و اندوهگین می‌شوند یا به تعبیر علامه صبر و تقوا پیشه می کنند که ملاک پیروزی ست و یکی اینکه در این تاریخ قرار نیست که فقط ما ضربه وارد کنیم و هیچ ضربه ی دریافت نکنیم و نابودی جبهه استکبار به دفعتا صورت نمی گیرد بلکه در این مواجهه جبهه باطل به تدریج و کم کم رو به نابودی می رود و محو می‌شود. و نکته دیگر اینکه در مواجهه امروز که به مثابه امتحان الهی و معلوم شدن مقام اهل ایمان در تاریخ پیش روست هر شخصی می‌تواند از طریق میزان احساس سستی و اندوهی که در خود می بیند و یا از طریق میزان صبر و تقوا و ایستادگی که در خود می یابد به خطر مردود شدن و یا نوید قبول شدن خویش در این امتحان الهی تا حدی پی ببرد. خواستم نظر استاد را در این موارد جویا شده باشم. التماس دعا استاد گرامی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تاریخی در حال آغاز است که خاصیت چنین آغازی، عبور از سیطره استکبار می‌باشد و همان‌طور که رهبر معظم انقلاب یعنی زبان گویای این تاریخ فرموده‌اند این عبور، آسان نیست و امتحان هایی در بوته‌های آزمایش ما را فرا می گیرد تا از تعلقات وَهمیِ جهان مدرن آزاد شویم. مهم نظر به حضور در تاریخی است که در پیش است. عرایضی تحت عنوان «قرآن و جایگاه شهادت سید حسن نصرالله» https://eitaa.com/matalebevijeh/17679 شده است. امید است در راستای نکاتی که فرموده‌اید، راهگشا باشد. موفق باشید

38735

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وعرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: با توجه به پاسخی که به کاربر شماره ۳۸۶۹۵ فرمودید یعنی درجهان آخرت و بعد از حساب و کتاب و رسیدگی به اعمال؛ کسانی هم که بهشتی هستند مثلا مادر، پدر، و فرزند و...‌ هم همدیگر رو نمی بینند و هر کس تا ابد خودش هست و خودش؟ دیدن پدر و مادر و اقوام ... فقط تو این دنیاست و بعد از مرگ دیگه تا ابد آنها رو نمی‌بینیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نسبت پدر و فرزندی و امثال آن در جهان ابدی معنا ندارد ولی از آن جهت که اهل بهشت «ممّا یشتهون» هر آنچه را بخواهند می‌یابند؛ قضیه فرق می‌کند. مثل آن‌که انسان طالب انس با کسانی باشد که در دنیا در حکم مادر و یا همسر و یا فرزند او بوده‌اند. این مباحث به طور مفصل در کتاب «معاد بازگشت به جدی‌ترین زندگی» که روی سایت هست، بحث شده. موفق باشید

38490

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: در جلسنه شنبه فرمودید خداوند انسان را انسان کرد یا مورچه را مورچه کرد ولی در عرفان نظری گفته شد خداوند انسانیت انسان را به او داد، خداوند زردالو رو زردالو نکرد بلکه زردآلو بودنش رو بهش داد؟ بفرمایید که چرا متفاوت فرمودید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به همان معنایی که خداوند وجودِ زردآلو را به زردآلو داده، پس انسان‌بودنِ انسان را که همان امکانِ ذاتی آن است به انسان می‌دهد زیرا امکانِ انسان، ذاتی انسان است و مربوط به خودش می‌باشد ولی وجودِ آن مربوط به خداوند است  که بحث آن را می‌توانید در مباحث فلسفی دنبال بفرمایید. موفق باشید 

38263

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

وقتی مهربون ترین آدم دنیا، وقتی دلنازک ترین آدم دنیا، تو را به خودش راهی نده و دست رد بهت بزنه یعنی خیلی بدبخت شدی. حسین، خودمانیم، تو دلت می آمد هیچ کسی را رد کنی؟ تو حتی دلت برای قاتلت هم سوخت ولی دست رد به من زدی. باشد، این هم بماند به یادگاری برای من و ابدیتم و اینهمه شرمندگی. حتما این ناکامی حقّ من است، وگرنه عدل شما که پایدار است. این بار از شما هم سوالی ندارم، این ها را فقط می نویسم مثل یک اقرارنامه، مثل یک وصیتنامه. باشد به یادگاری دست شما، باشد به امانت دست شما. ما که دستمان به خدا نرسید، به بالابلندانش هم نرسید، کاش این متن من به جای شما به دست رهبری می رسید، به دست نایب مهدی، بگذار اگر قرار است غرق شوم در عمیق ترین هایش غرق شوم، بگذار اگر قرار است طرد شوم از بالاترین هایش طرد شوم، بگذار اگر قرار است تمام شوم از کامل ترین هایش تمام شوم، بگذار اگر قرار است رانده شوم رو به کریم ترین ها بزنم که بعدها دلم نسوزد، بگذار اگر قرار است مجازات شوم اگر معدوم شوم اگر سوخته شوم به دست حضرت عدلشان باشد، به دست کریمان مردن مرگش شیرین تر است، بگذار اگر قرار است تمام شوم و بمیرم لااقل مرگ شیرین مرا در بر بگیرد، بگذار پایان این زیستن تلخ، این بودن تلخ، این راه تلخ، شیرین باشد. کاش این متن به دست ایشان می رسید، یا کاش صدای دردهای من، و کاش حرف های من،، دوست دارم به ایشان برسد تا خبردار باشد که جوانی، جوانی اش طی شد، ولی به ناکامی، به غفلت، به بی خبری، ولی با اینهمه دوست داشت به راه او باشد، برای او باشد، ولی نشد، حالا در بی خیال ترین حالت ممکن به سر می برم، من وسط اقیانوس زندگی، وسط اقیانوس حیات بی هیچ کمکی، بی هیچ نیرویی، فقط غرق تماشای غرق شدن خویشم، تماما غرق تماشای تمام شدن خویشم، مَثَل من مَثَل آن کشاورزی است که روزها و مدتها در زمینش رفته و آمده و کار کرده و انتظار کشیده ولی اصلا جنس بذرش جنس پرورش یافتن نبوده، فقط زمین حیف شد و زمان حیف شد و آب و باد و خاک و حتی آتش هم حیف شد، آری آتش هم حتی حیف شد، اینهمه در انواع آتش سوختم ولی حالا از درد خامی دارم می میرم. سلام مرا به ایشان برسانید و فقط بگویید که گفت شرمنده، من در میان نبودم که بتوانم در میدان باشم. آری اگر اهل هدایت باشم پس شاید «علمه بحالی» کفایتم بکند، وگرنه نمی دانم کلید قفل روحم کجا افتاده که سری به خودم بزنم!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با حضور دیروزین نمی‌توان در امروز و فردای خود زیست. باید به حضور دیگری نظر کرد، وگرنه «تغابن» و «مغبون‌شدن». عرایضی در مورد سوره تغابن شروع شده است که خوب است به آن‌جا رجوع شودhttps://lobolmizan.ir/sound/1514 موفق باشید

38142

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: در ادعیه ای مانند دعای علقمه یا برخی از دعاهای صحیفه سجادیه به شدت دعا می‌کنیم افرادی که دشمنی می‌ورزند یا حسادت دارند و کینه توزند، به انواع گرفتاری و بلایا دچار شوند. انسان علی الظاهر گمان می‌کند به نوعی همانند دشمنی و کینه توزی طرف مقابل را انسان در دعا دارد انجام می‌دهد. این درحالی است که ائمه توصیه کردند در امور شخصی با گذشت و مدارا رفتار کنیم و خشم و نفرت را فقط در برابر دشمنان خدا و پیامبر داشته باشیم. لطفا در این مورد توضیح دهید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این نوع متون، آنچه مدّ نظر است دشمنان حقیقی انسانیت منظور می‌باشد مثل آن‌که امروز در این زمانه شما نسبت خود را با انسان‌هایی خبیث و جنایتکار مانند نتانیاهو معلوم می‌کنید. و این غیر از آن است که با افراد نادان برخورد می‌شود که بیشتر باید با آن‌ها مدارا کرد. موفق باشید

38091
متن پرسش

سلام استاد: در خواب می‌بینیم که پاساژی هست و خیابان و میدانی و مثلا دوچرخه‌ای دارم و... در حالی که اینها کاملا زاییده ذهن من اند! حتی احساس وزن داشتن اشیاء و بعد داشتن و جسم مادی بودنشان و زمان هم هست در خواب در حالی که می‌دانیم خیال وزن ندارد! اگر بیدار نشویم هم متوجه نمی‌شویم این‌همه صور و معانی خواب بوده اند از بس که واقعی اند و شاید واقعی اند. از کجا مطمئن شوم که در بیداری همه این صور و معانی حتی شما، حتی کریستین رونالدو، کره زمین و کهکشان و... صور و معانی نیستند که زاییده من من هستند و با مرگ من همه این انبساط عالم جمع می‌شود و دیگر عالمی نیست حداقل برای من! استاد حس می‌کنم فقط منم که هستم و هرچیز دیگری که هست، هستش به هست من است! و شاید همه چیز من هستم! آیا ما به خودمان دروغ می‌گوییم؟ این‌همه تشویش تا کی ادامه دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هرکس تنها، خودش با خودش است با همه آنچه در نزد خود دارد و این‌که می‌فهمد بعضی از آنچه نزد خود دارد نسبت به خودش، اصیل نیست و زندگی یعنی تجربه همین حضور که کدام امور برای او اصیل است و افقی را برای ادامه بیشتر می‌گشاید، و کدام امور اصیل نیست و نباید معطل آن شد. آن حضورِ اصیلی که هرکس باید در نسبت با خود با آن کنار بیاید؛ استقرار در «وجود» است و این‌که در پیام خود فرموده بودید به دنبال «راه» هستید، آن راه، راهِ حضور در «وجود» است هرچند این حضور، امرِ ساده‌ای نیست. به طوری که جناب مولوی نیز در همین رابطه و تحت تأثیر همین احوالات در سیطره آن غزل مشهور، بر زبان رانده است آنچه را که بر زبان رانده. 
ای بی تو حیات‌ها فسرده
وِی بی‌تو سماع مرده مرده
ما بر در عشق حلقه کوبان
دو قفل زده، کلید برده
هر آتش زنده از دم توست
رحم آر بر این دم شمرده
خامیم بیا بسوز ما را
در آتش عشق همچو خرده
چون موسی شیر کس نگیریم
با شیر توایم خوی کرده
در پرده مباش ای چو دیده
خوش نیست به پیش دیده پرده
کم گوی ز عشق و عشق می‌خور
گفتن نبود چنانک خورده
آری! بخواهید و نخواهید «دو قفل زده کلید برده». و مائیم و در پشتِ درهای عشق، درهایی که دو قفل بر آن زده‌اند و کلید آن را نیز برده‌اند. وای! اگر صدرالمتألهین و «اصالت وجود» به میان نیامده بود!!! موفق باشید  

 

38078

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و درود و نور و رحمت الهی تقدیم به پیشگاه حضرت حجت ارواحنا له الفدا و استاد طاهرزاده مهربان. استاد من و چندین نفر از دوستانم خانومهای خانه دار و فعال در بسیج هستیم که مباحث نهج‌البلاغه و مهدویت شما رو دنبال می‌کنیم و مباحثه می‌کنیم. در کنار مشغله های فرزندآوری و مدیریت خانه و همسرداری خیلی دوست داریم برای فرج حضرت حجت ارواحنا له الفدا کاری کنیم که از قافله یاران پیش از ظهور جا نمونیم. دوست نداریم با چند تا کار خیر و برگزاری هیئت و فرهنگی دچار سیرابی کاذب بشیم، این دلتنگی که هر روز صبح به شب میرسه ولی عدم رضایت از خود و اینکه نسبت به قرار و آرامش دل حضرت حجت ارواحنا له الفدا جاهلیم، عذاب مون میده. الان بهترین کار برای فرج اجتماعی همه چیه؟ چیکار کنیم که شرایط ظهور سریعتر فراهم بشه و در امتحانات ظهور پشت رهبر خالی نشه و ایشون از کمی تعداد افراد با بصیرت رنج نبرند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله سخنان مقام معظم رهبری و سیره ایشان برای همه ما حجت می‌باشد و بخصوص که انقلاب اسلامی شرایطی فراهم کرده که هرکس در این تاریخ در هر گوشه‌ای از آن به نحوی حاضر باشد، توفیق انجام وظیفه خود را یافته است. موفق باشید

38076

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد جان: نظر شما راجع به شهدای گمنام قائمیه چیست؟ آیا ممکن است یکی از ایشان ابراهیم هادی باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عزیزانی هستند بسی گرانقدر که میهمان این محل می‌باشند. رفقا تحقیق کردند و شرایط‌شان با شرایط شهید ابراهیم هادی تطبیق نداشت. موفق باشید

37950
متن پرسش

سلام علیکم: خدای بزرگ را بی نهایت سپاسگزارم که بر بنده منت گذاشت تا در سفر معنوی که به شهر مقدس مشهد داشتم، در تاریخ پانزدهم تیر ماه ۱۴۰۳ در اردوگاه فرهنگی امام رضا علیه السلام، ساعتی را با شما دیدار و گفت‌وگو کنم. در آن ساعت، هرچند که اندک بود، اما برکات آن تا سالها برای بنده ماندگار است. مدت‌هاست در این فکر هستم که فلسفه امروزی ما، با همه حامیان و موافقان، مخالفان و منتقدانی که دارد، نیازمندِ اندیشمند جدیدی است که مانند کانت و هگل روح تازه و طرح تازه ای به آن دراندازد. گمان می‌کنم تا این مرحله طی نشود و هسته سخت و اصلیِ فلسفهِ ما _که البته بر مبنای مبانی اسلامی باید شکل یابد_ مورد بازبینی و تازه سازی قرار نگیرد، مابقی مشکلات جامعه کنونی ما حل نخواهد شد. اسپینوزا و کانت و هگل و دیگر فیلسوفانِ _بقول خودشان دسته دوم_ مانند لایب نیتس و بارکلی آمدند و رفتند تا غرب توانست سینه خودرا ستبر کند و دم از عبور از سنت و رسیدن به دروازه های تمدن و مدرنیته بزند و سپس _متاسفانه_ شروع به استعمار نماید. لکن در گفت‌وگویی که خداوند بر اینجانب منت گذاشت تا با شما داشته باشم، فرمودید مشکل انسان امروزی عدم وجود دیالوگ صحیح است. سپس در ادامه فرمودید که دونکته در مواجهه با این چالش باید مد نظر قرار گیرد: ۱- (دیگر کسی مانند گذشته نمی‌تواند در مرکزیت قرار گیرد و همه باید باهم مسیر را طی کنند. نه اینکه کسی مسیر را برای دیگران تبیین کند.) همین نکته با عرایضی که چندسطر بالاتر عرض کردم در تضاد است. چراکه بزرگانی که نام بردم همه در مرکزیت بودند. ۲- (انسان باید نقش و جایگاه تاریخی خویش را بداند.) نکته دوم، محل پرسش اینجانب نیست. حال با ذکر این مقدمه و بیان برخی از فرمایشات شما، سئوال اصلی که از حضرت‌عالی دارم این است که بنده بعنوان کسی که احساس «ضرورت» و «وظیفه» بر روی دوشم سنگینی می‌کند و بیشتر اوقات آرامشِ فکری و روانی را از اینجانب سلب نموده، _تا جایی که از نظر معنوی ابدا نفس خویش را آماده چنین مسیری نمی‌دانم و عذاب وجدان برای گناهان و عمر از دست رفته روانم را هر روز بیش از پیش مخدوش می‌نماید، درحالی که هرروز درحال تکرار گناهانم هستم و اراده ترک معصیت ندارم، «چه هدف کلی را برای خود انتخاب کنم؟» که بر اساس آن هدفِ کلی، زندگی خویش را تا لقاءالله برنامه ریزی و پی ریزی نمایم؟ بازسازی هسته سخت و مرکزیِ فلسفی (که فرمودید با تکیه بر ملاصدرا شدنی است) یا برنامه ریزی برای تعامل و تزریق آگاهی و سبک زندگی و رفتار صحیح در میان مردم؟ این دو آنقدر عظیم هستند که گمان می‌کنم اگر بخواهم در مسیر یکی از آنها به شکلی کامل گام بردارم، قطعا از رسیدن به دیگری باز خواهم ماند. همین دوراهی عظیمی که گمان می‌کنم برای بنده سرنوشت‌ساز ترین دوراهی است، دو سال است که باعث شده حتی برای انتخاب رشته دانشگاهی خود ناتوان باشم. گاهی به روانشناسی فکر می‌کنم: روانشناسی اجتماعی، مشاور خانواده و . . . و گاهی به فلسفه و رشته های مربوط به آن. در فرمایشات حضرت‌عالی متوجه شدم این احساس ضرورت و میل به آگاهی را مانند این حقیر داشته اید. همین نقطه اشتراک را که تا کنون در کسی ندیده بودم، کافی است تا دست کمک را پس از خدا و حضرت صاحب امر بسوی شما دراز کنم. از خداوند متعال تقاضای طول عمر و سلامتی برای شما دارم و از او می‌خواهم افتخار زیارت مجدد شما را بارها و بارها نصیب این بنده روسیاه نماید. شدیدا محتاج دعای شما هستم . یا علی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله با ملاقات جنابعالی و چند نفر از دوستانی که مانند جنابعالی در دانشگاه فرهنگیان دارای دغدغه‌هایی این‌چنین بزرگ بودند؛ علاوه بر آن‌که بسیار مسرور گشتم، امیدوار شدم که خداوند در دانشگاه فرهنگیان چه تقدیر بزرگی را رقم زده است. اما در مورد نکاتی که فرمودید ۱. در رابطه با مرکزیت فیلسوفان غربی که نام بردید، همین اندازه باید عرض کنم که نظر و اشاره آن‌ها به افق تاریخی بود که با تاریخ مدرن، گشوده شد ولی با پیش‌آمدنِ جنگ جهانی، آن افق که حتی هگل معتقد به ظهور شخصیت حضرت مسیح «علیه‌السلام» در انسان غربی بود، تا حدی تیره گشت. ۲. در مورد دو نوع حضوری که می‌فرمایید و به نظر می‌آید در ابتدای امر قابل جمع نیست، می‌توان حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را مدّ نظر آورد و به میان‌آوردنِ جناب صدرالمتألهین در میدان جامع «اصالت وجود»، تا انسان به حضوری نزدیک شود به گستردگیِ جمع کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت، که البته بحث در این مورد بسیار است. عرایضی تحت عنوان «راز طلوع بشر جدید و نسبت آن با اصالت وجود در حکمت متعالیه» شده است خوب است در این رابطه تأمّلی بفرمایید https://lobolmizan.ir/sound/1398?mark=%D8%B7%D9%84%D9%88%D8%B9 موفق باشید    

37793
متن پرسش

منظور از اکمال دین و اتمام نعمت در آیه: «الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی» چیست و تفاوت اکمال و اتمام در بحث دین و ولایت چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از آن كه پیامبر(صلوات الله علیه و اله) در آخرین حج، در هر فرصتی مردم را متوجه عترت خود می كردند و به عدم انفكاك بین كتاب خدا و اهل البیت خود توجه می دادند، بالاخره حضرت جبرائیل (ع) نازل شد و دستور خدا را اعلام داشت كه ای پیامبر؛ حرف اصلی را بزن كه فرصت دارد از دست می رود و در این رابطه در ۱۸ ذیحجه ی سال دهم هجری آیه نازل شد كه: «یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ اِنَّ اللهَ لا یَهْدِی القَوْمَ الْكافِرین»ای رسول خدا، به مردم برسان آنچه را بر تو نازل شده از طرف پروردگارت و اگر انجام ندهی، رسالت او را ابلاغ نکرده ای و خدا تو را از مردم و خطرات و توطئه های آنان حفظ می كند، خدا كافران را هدایت نمی كند و نمی گذارد نقشه هایشان به نتیجه برسد. از این آیه نكات زیر به دست می آید:
۱. آیه ی فوق دستوری است به رسول الله (صلوات الله علیه و اله) همراه با تأكید و تهدید، كه اگر آنچه را باید ابلاغ كنی انجام ندهی و ابلاغ ننمایی، رسالتت را انجام نداده ای. در ضمن خداوند در دل آیه وعده ای به رسول الله می دهد، كه خدا او را از خطر مردم محفوظش می دارد، حال سؤال این است كه آن خطر چه بوده است؟
الف- مسلّم خطر اهل كتاب نیست، چون در سال دهم هجری اهل كتاب قدرتی نداشتند که بتوانند برای مسلمانان خطری باشند و از طرفی باید خطری باشد كه رسول الله(صلوات الله علیه و اله) را نگران كرده و خدا هم نفرمود خطری نیست، بلكه فرمود: آن حضرت و آن پیام را از خطر حفظ می كند.
ب- خطر از برای جان پیامبر هم نبوده، چون پیامبر (صلوات الله علیه و اله) در طول حیات خود ثابت كرده اند كه هرگز از فداكردن جان خود هراس نداشته اند.
ج- پس باید خطرِسركشی و عصیانِ اعراب متعصب بوده باشد كه برایشان ارزش های قومی و مادی ملاك بوده و نه ارزش های الهی. و لذا پیامبر (ص) نگران بودند كه با طرح رهبری علی (ع) مقابله ی مسلمانان متعصب نگذارد كار به نتیجه برسد، و به ظاهر هم پیش بینی ایشان درست بود، ولی خداوند در آخر آیه حضرت را امیدوار كرد كه در نهایت نقشه ی آن ها خنثی می شود و نمی توانند مسیر هدایتی را كه به عهده ی حضرت علی (ع) و فرزندان آن حضرت است از مسیر اسلام جدا كنند. تاریخ گواه است بعد از ابلاغ آیه فوق و معرفی حضرت علی (ع) ، از طرف بعضی از افراد که به ظاهر اسلام آورده بودند مقاومت های شدیدی شد. 
۲. به تعداد ۱۱۹ نفر از صحابه و از جمله مالكی، طبری، ثعلبی از علماء اهل سنت اذعان دارند كه آیه در شأن علی (ع) نازل شد و پس از نزول آیه ی فوق رسول خدا(صلوات الله علیه و اله)همه را در محل غدیر جمع كردند و فرمودند: «اَلَسْتُ اُولی بِكُمْ مِنْ اَنْفُسَكُمْ» آیا من - طبق آیه ی ۶ سوره ی احزاب كه می فرماید: «اَلنَّبِیُّ اَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ اَنْفُسِهِم» پیامبر نسبت به مؤمنین بر مؤمنین مقدم است- نسبت به شما برای تعیین تكلیف به شما بر شما مقدم نیستم؟ همه فریاد زدند «بلی یا رسول الله»، باز حضرت جمله را تكرار فرمودند و مردم هم همان جواب را دادند. سپس فرمودند: «مَنْ کُنْتُ مُولاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَولاه، اللّهُمَّ وٰالِ مَنْ وٰالاهُ، وَ عٰادِ مَنْ عٰاداهُ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ» هرکس من سرپرست و ولی او هستم پس این علی هم سرپرست اوست. خداوندا! ولایت کسی را بر عهده بگیر که او ولایت علی را بر عهده دارد و دشمن باش کسی را که علی را دشمن دارد و یاری کن کسی را که علی را یاری کند و یاور مباش کسی را که علی را یاری نکند.
به گفته ی علامه ی امینی «رحمه الله علیه» در کتاب «الغدیر» آنچنان سند این روایت در متون روایی اهل سنت محکم است که اگر بنا باشد حدیث غدیر مورد شبهه قرار گیرد، در دنیا هیچ امری قابل اثبات نیست، چون هیچ قضیه ای مانند قضیه ی غدیرِ خم روایات و اسانید ندارد.
سؤال: طبق آیه ی فوق كه می فرماید: «الیوم» یعنی «امروز» هم دین به حدّ نهایی كمال رسید و شرایط ادامه ی حیات را یافت و هم نعمت الهی به حدّ تمامیت رسید و هم خدا در این شرایط راضی است كه اسلام دین شما باشد، «امروز» یا «الیوم» چه روزی می تواند باشد؟
جواب: عده ای گفته اند «الیوم» روز فتح مكه و یا روز قرائت سوره ی برائت یا روز بعثت و... است، در حالی كه طبق مضمون آیه و گواهی تاریخ، هیچ كدام از روزهای فوق نمی تواند مصداق «الیوم» در آیه ی فوق الذكر باشد. لذا می ماند نظر دیگری كه اكثر دانشمندان اهل سنت و علماء شیعه معتقدند و آن این كه طبق جنبه های تاریخ و صراحت روایاتِ در حد تواتر، «الیوم»؛ روز غدیر خمّ است و عقل هم می پذیرد كه كمال دین با تعیین رهبری است كه بتواند دین را درست ادامه دهد. زیرا همه ی امید كفار به اضمحلال اسلام بعد از فوت پیامبر (ص) بود و با تعیین رهبری عملاً كفار مأیوس شدند.
بعد از امام علی (ع) سایر ائمه جهت اثبات امامت علی (ع) به آیه ی فوق و به حدیث غدیر احتجاج می كردند و مخالفان هم سخنی علیه آن مطلب، طرح نمی كردند.

۳. آیه می فرماید: حیات رسالت تو ای پیامبر به این مطلب است كه آن را ابلاغ كنی! آیا انصاف نیست كه هر مسلمانی پیرامون مطلبی با این اهمیت تحقیق كند كه چه مطلب و حقیقتی است كه می گوید اگر آن را نگویی رسالتت را انجام نداده ای! آیا همچنان كه تاریخ گواه است چیزی غیر از ادامه ی رهبری كه حیات و بقاء دین به آن است، می تواند باشد . جهت بررسی هرچه بیشتر موضوع میتوانید به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/book/252?mark=%D9%85%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C#section-3131موفق باشید    
 

37772
متن پرسش

سلام علیکم: استاد نظرتون در مورد این تحلیل چیست؟ هم حاوی نهیب هست و هم یاس (کفران نعمت و عقوبت، تاخیر در ظهور، اقوام خاسر رویگردان از ولی، کورسوی امید) بسم الله الرحمن الرحیم تلاش برای انتخاب رئیس جمهور جدید را، منحصرا در کند و کاش، بحث و جدل و زد و بندهای معمول تعریف کردن فاصله گرفتن از روح حقیقت انقلاب اسلامی است. از آنجا که احساس می شود وقایعی که پشت سر گذاشتیم نتیجه ی کفران نعمت هایی بود که تر و خشک با هم در آن سوختند، توجه داشته باشیم حفظ جریان حق احتیاج به توسل جمعی و استغفار بسیار و ایجاد زمینه ی حقیقت اخلاص در ما دارد. نا امید نیستیم اما بیش از آن که از قرآن های بر نیزه نگران باشیم، خائف از قلب های زنگ زده ی خودمان و تادیب الهی که منجر به تاخیر در اصل ظهور و فرسایشی شدن اصلاح امور را در پی دارد، هستیم. سپهر باطنی ایران مدت هاست در تلاطمی از کشش های نوارانی وامیال شهوانی دو سمت جبهه ی عقل و جهل به سر می برده است، لکن آنجا که عقل ها تحت برق مطامع از هویت الهی خویش رو به زیاده خواهی ناسوتی کردند باید منتظر چوب جلال و عقوبت کفران نعمت بود. آنجا که مولی الموحدین امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: أكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع! ما در صورتی قوم برگزیده ی خدا خواهیم بود که بنده بودن محمل خویش را در تمام کیان وجودمان پیدا کرده باشد وگرنه اقوامی در تاریخ که گرد وجود ولیّ جمع آمدند و قدر نداستند و خاسر گشتند کم نبوده اند. به قول آن ولی خدا می‌فرمود قوم برگزیده بودن را به ما پیش فروش نکرده اند. شکستگی و استغفار جمعی و تبیین مواضع کفران نعمت و عزم جزم بر عدم رجوع به آن کورسوی امیدی برای آینده ی پیش روست‌. خداوند همیشه پشتیبان اهل حق خواهد بود. مهم این است که از دایره ی مفاهیم ذهنی و تصور اینکه ما اهل حق هستیم خارج شده و در عمل اهل حق باشیم تا شاهد نتیجه ی آن که نصرت الهی است باشیم. ♦️المکتوبات فی النجف الاشرف

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم درک فرصتی است که در دل انقلاب اسلامی به عنوان حرکت توحیدی این تاریخ پیش آمده و فرهیختگیِ خاص دکتر جلیلی می‌تواند آن فرصت را به فعلیت‌اش نزدیک کند وگرنه همان‌طور که ملاحظه فرموده‌اید مائیم و صدها ضعف، ولی با رویکردی که ملت ما بحمدالله به سوی کمال دارند و نباید از این مهم غفلت کرد که چگونه در این زمانه، راهِ حساس تاریخی خود را طی کنیم که نه متهم به تحجّر باشیم و نه گرفتار روشنفکرانِ غرب‌زده. آری! با شهادت آیت الله رئیسی، آغازی در دلِ آغاز تاریخی ما مدّ نظرها آمد که نباید از آن غفلت کرد هرچند که «اگر دیر آمدم، مجروح بودم / اسیر قبض و بسط روح بودم». و ما دقیقاً در چنین شرایطی هستیم. موفق باشید                

37692

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: حس می‌کنم رهایی از دنیا خوبه ولی چه کنیم که دنیا و استرس‌هاش ما رو رها نمی‌کنه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه از طریق معرفت نفس متوجه «حضور بیکرانه اکنون جاودانه» خود در دل تاریخ انقلاب اسلامی بشویم؛ بیشتر و بیشتر از تعلق نسبت به دنیا آزاد می‌گردیم. راهی که شهید رئیسی‌ها تا آن‌جا جلو رفتند که طعنه خَلقان برای او هیچ ارزشی نداشت. موفق باشید

37609
متن پرسش

سلام استاد: در رابطه با وقایع اخیر و شهادت ریس جمهور عزیز در دلم غم هست ولی گریه م نمیاد. در رابطه با سوختن احسان و دخترش در ماشین باهاشون صحبت کرده بودم. سرشار از عشق و لذت بودم و عشق رو فقط درون خودم نمی‌دیدم همه جا پر از عشق بود. از نقشه ای که براشون کشیده بود از سلیقه ش و فکرش از علمش از طرح و برنامه ش از صبرش از موفقیت سنجی حادثه از...‌‌‌‌ و در نهایت از طرحی که برای پاکسازی اونها کشیده بود (به نظر من) لذت می‌بردم ولی برای رییسی غم در دلم هست ولی لذت وعشق نه کاملا بهش اعتماد دارم به طرح و برنامه‌ای که ریخته اصلا نگران آینده نیستم نمی‌پرسم چرا چرا. میگم خوب بعدش چی میشه و انتظار سوپرایز شدن رو از طرفش دارم چون وقایع رو میتونم دست او در کاره حالا هرچه واقعه شدید تر انکار دستش رو پیدا تر می‌بینم و از این لذت می‌برم چون خودش رو بی لباس نشون میده می‌بینم که دوستان گریه و زاری می‌کنند و در غزل حافظ هم. پس من چم شده. نکنه اشتباه رفتم. قضیه چیه. قسی القلب شدم آیا؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد می‌توان به ورقی از تاریخ در بستر توحیدی که در این زمانه ظهور کرده؛ اندیشه نمود. حال گاهی در نظر به صفحه‌ای است که گشوده شده و ما احساس نزدیکی می‌کنیم و عزمی در ما طلوع می‌کند، و گاهی افقی گشوده می‌شود و طلبی عرشی پیش می‌آید و اشکی جاری می‌شود. مهم آن است که متوجه باشیم در شخصیت شهید رئیسی این مائیم و آینده‌ای که با عزم‌هایی بلند در پیش است. و حکایتِ باز رئیسی از او به گوش می‌رسد. موفق باشید      

نمایش چاپی