بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1575
متن پرسش
با سلام و تشکر از سایت و مطالب خوب شما. سوالی دارم. فردی به شخص نمازگزار حمله کرده و ضمن سیلی زدن به صورت او، سجاده اش را جمع کرده. نمازگزار انسان سالمی است و فرد حمله کننده نیز به ادعای خودش انسان سالمی می باشد. پدر فرد حمله کننده از سر توجیه می گوید که باید ببینیم که نماز آن شخص واجب بوده و یا مستحبی!؟. آیا چنین حرفی صحت دارد. اگر بحث شکستن نماز مستحبی هم باشد، آیا خود شخص نمازگزار نباید نمازش را بشکند!؟ تازه آنهم در جواب دادن به مادر. آیا این طرز توجیه کردن و تقسیم نماز به واجب و مستحب برای پوشاندن امری که بسیار مذموم است، گناه و یا بدعت در دین نیست!؟.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در هر صورت هیچ مسلمانی این‌طور که شما نوشته‌اید چنین کاری را نمی‌کند که با شخصی در حین نماز چنین برخوردی را بکند، به قول شما این‌قدر کار قبیح است که با مستحب و واجب‌کردن نماز چیزی از قباحت آن نمی‌کاهد و در این موارد نباید عواطف پدری مانع از اظهار حق شود. موفق باشید
1574
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی در مورد نزول وحی بر پیامبر در منابع تاریخی اینگونه نوشته شده است که وقتی جبرئیل بر پیامبر نازل شد و به او گفت تو پیامبر از جانب خدایی و من جبرئیلم پیامبر به نزد حضرت خدیجه سلام الله علیها امد در حالیکه هنوز مطمئن نبود ان کس که دیده است واقعا جبرئیل باشد تا اینکه حضرت خدیجه او را دلداری داد و پیش ورقه بن نوفل پسر عموی خود رفت و او هم گفت اگر این مطالب که میگویی درست باشد او پیغمبر است باز هم رسول خدا صلوات الله علیه و علی اله ارام نگرفت تا اینکه خدیجه فرمود دفعه بعد که جبرئیل امد مرا خبر کن پیامبر او را خبر کرد خدیجه موهای خود را مکشوف نمود و از پیامبر پرسید ایا حالا او را می بینی فرمود نه گفت پس او فرشته است نه شیطان . هر چند که در منابع مختلف تفاوتهایی در جزئیات هست ولی قدر مشترک انها این است که حضرت خدیجه بیشتر از پیامبر مطمئن بوده است که جبرئیل بر او نازل شده است. و با توجه به اینکه در دستورات عرفانی می گویند سالک در اول سلوک خود مخصوصا نباید به مکاشفات اطمینان حاصل نماید مگر اینکه بر استاد کاملی عرضه کند یا قرینه مطمئنی از قران و روایات داشته باشد و با عنایت به اینکه مساله وحی بسیار مهم است واقعا پیامبر چگونه به نزول جبرئیل اطمینان پیدا نمود؟ البته در همان منابع میگویند در اثر تکرار نزول به این امر مطمئن شد. و ایا این تردید اولیه که در منابع تاریخی امده است قابل پذیرش میباشد؟ خواهشمند است در مورد نزول وحی و حفظ پیامبر از تصرفات خیال و شیطان توضیح بفرمایید و اگر در این زمینه کتابی مورد نظرتان می باشد معرفی نمایید.. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: خداوند نورش را در قلب شما مستدام بدارد. شهود سالک خودش، خودش را معرفی می‌کند و سالک در شهود خود با صورتی همراه با معانی و حقیقت روبه‌رو است. به گفته‌ی علماء بزرگ این نوع خبرها به‌کلی جعلی است و یک تهمت به رسول خدا«صلواه‌الها‌علیه‌وآله» می‌باشد. آنچنان نور وحی جان رسول خدا«صلواة‌الهو‌علیه‌وآله» را پُر کرد که حضرت همه‌ی حقیقت را در جان خود احساس کردند، جایی برای حقیقت دیگری نمانده بود که بخواهند از طریق آن به حقیقت وحی بنگرد، خودِ حقیقت نزد آن حضرت بود. مثل نور بدیهیات که در شما هست، آیا از کسی می‌پرسید چرا جمع نقیضین محال است؟ موفق باشید
1573
متن پرسش
سلام علیکم استاد سوال بنده این است که اگر امام زمان در پایان دنیا به شهادت برسند که باز ظلم بر دنیا حاکم شده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: با حاکمیت امام معصوم عالم ارض به کمال خود می‌رسد و دوره‌ی زمین به پایان می‌رسد و با رفتن امام معصوم دنیا آخر می‌شود. موفق باشید
1572
متن پرسش
باسلام استاد سوالی از محضر شما داشتم مراقبه در در غرب به معنای مدیتیشن ونظارت کردن از بالا بر اعمال خود است. و نیازی نیست انسان کاری کند باید نظارت کند و کم کم اخلاق خود رابدون قضاوت کردن بپذیرد. اما در در دیدگاه اسلامی گویا اینگونه است که نوعی مشارطه هست و سپس مراقبه به این معنا که از آن شروط عدول نشود و نوعی کنترل هم هست. استاد من درست این تفاوت را متوجه شده ام؟ درستش کدام است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: حرف خوبی است ولی در مراقبه باید دل متوجه امامان معصوم باشد تا در ذیل نور ولایت آن‌ها ملکوت انسان نورانی شود و رعایت حرام و حلال الهی شرط اصلی است. موفق باشید
1570
متن پرسش
با سلام مجضر استاد عزیز لطفا نظر خود را در مورد مرحوم علی صفایی حائری (ع ص) و آثار ایشان و مطالعه آثار ایشان بیان فرمائید.آیا مطالعه آن را برای قشر دانشجو و طلبه توصیه می فرمایید و تاچه حد مطالعه آن آثار را لازم میدانید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: خدا رحمت کند آن دانشمند بصیر را، از سخنان عالمانه‌ی آن مرد غافل نشوید. در حدی که فضای فکری ایشان را بشناسید و بتوانید از آن استفاده کنید .موفق باشید
1569
متن پرسش
بسمه تعالی سلام استاد انشاالله میخواهم شروع به مطالعه و کار بر روی نهج البلاغه و صحیفه سجادیه بنمایم میخواستم بدانم این سیر را چگونه شروع نموده؟ایا پیش نیاز هایی دارد؟ و چگونه ادامه دهم با چه روشی و از روی چه منابعی ؟ایا نیاز است که این کار را به صورت گروهی آغاز نماییم یا به تنهایی هم این سیر ممکن است ؟ایا از ابتدای این دو کتاب شروع کنم یا به نحوی دیگر این کار را انجام دهم و...ممنون میشوم اگر در رابطه با چگونگی مطالعه این دو کتاب راهنماییم بفرماییدممکن است نیاز باشد بیان کنم که دانشجوی دانشگاه هستم و در رشته های مرتبط با علوم دینی تحصیل نمیکنم باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده برای مقدمه پیشنهاد می‌کنم اولاً: مباحث معرفت نفس را دنبال کنید. ثانیاً: ابتدائاً از شرح‌های نهج‌البلاغه استفاده بفرمایید. در مورد صحیفه‌ی سجادیه نیز همین پیشنهاد را دارم. موفق باشید
1568
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی در مصاحبه رجا نیوز با اقای نبویان ایشان نقل فرموده بود "روزی سروش گفت اگر ما بگوییم جبرئیل وحی را دریافت نموده باید پرسید او از کی گرفته باید گفت از فرشته ای دیگر و همینطور ادامه داد پس تسلسل پیش میاید و ان هم محال است." در صورتیکه به نظر من بیسواد او خیلی بد فهمیده است چون جبرئیل چیزی نیست الی تجلی اسم علیم خداوند یعنی خداوند وقتی اراده میکند وحی را بر قلب پیامبر خود القا نماید جلوه اراده او بصورت جبرئیل متجلی میشود و برای همین گاهی اوقات پیامبر در رتبه ای هست که حتی جلوه جبرئیلی هم در کار نیست منظور من این است که جبرئیل مانند پیک پستی نیست که در جایی نشسته باشد و خداوند به او بگوید جبرئیل بیا این چند ایه را بگیر و بده به محمد صلوات الله علیه و علی اله بلکه همین که اراده کند اراده او بصورت جبرئیل متجلی میشود و جبرئیل چیزی نیست الی صورت علمیه خداوند ایا این برداشت حقیر درست است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: خدا را شکر که در بستر انقلاب اسلامی و در ذیل شخصیت علمی و عملی حضرت امام روح‌الله«رضوان‌الله‌علیه» چنین بصیرت‌هایی در صحنه آمده است، جرعه، جرعه نوشیده‌ای. بیچاره آن‌هایی که کاری کرده‌اند که از نور قرآن بی‌بهره‌اند و به دنبال آن هستند که چگونه رابطه‌ی خود را با نور الهی قطع کنند. موفق باشید
1567
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد ارجمند- سوالم درمورد احترام به والدینی است که به حدود دین پایبندی چندانی ندارند و در نتیجه حب شان در قلب فرزند کمرنگ می شود حال مسئله این است که محبت کردن بدون حب قلبی و واقعی چگونه میسر است؟میدانم کمرنگ شدن حب به خاطره خداوند است و احترام به والدین هم دستور دیگر خداوند اما استاد محبت کردن عملی نیازمند بستری است که در این شرایط موجود فراهم نیست ، راهکار عملی چیست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در روایت داریم والدین به جهت آن‌که مسیر خلقت ما هستند یک حق دارند، حتی اگر کافر باشند، و اگر مسلمان باشند حق دیگری علاوه بر حقّ اول دارند. فراموش نکنید خداوند شما را از طریق همین والدین خلق کرده و این‌ها مسیر لطف الهی به شما هستند و در همین رابطه باید در حدّ توان خود احتیاجات منطقی و شرعی‌شان را مرتفع کنید، به حکم وظیفه و نه به جهت حبّی که به آن‌ها دارید. در قرآن هم توصیه به احسان والدین شده و نه توصیه به حبّ به آن‌ها. موفق باشید
1566
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم استاد گرامی (خواهش می کنم سوال و جوابم کاملاً محرمانه بماند و لطفاً پاسخ به ایمیلم ارسال گردد.) بنده از جنابعالی یک سوال کلی دارم که خیلی از اوقات به جواب آن نیاز دارم و بخصوص در این زمان مشکلی که در ذیل مطرح می کنم مرا بر آن وادشته که دنبال جواب سوالم بگردم: و اما سوال کلی من: انسانی پیوسته می گوید خدایا راضیم به رضای تو ،اما زمانی که در معرض یک امتحان قرار می گیرد و هنگام اتخاذ تصمیم نمی داند که رضای خدا در چیست ،چنین شخصی چه باید بکند؟ در واقع می خواهم بدانم چگونه خدا به بعضی انسانها در استجابت" افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد" نشانی می دهد و آن ها را از آن کاری که به صلاحشان بوده و خیر دنیا و آخرت در آن است آگاه می کند؟ دختری 39 ساله ام خواستگاران زیادی داشتم هر کدام را به دلایل معنوی و عقاید رد کردم مرد ایده آل خود را کسی می دانستم که غیر از اینکه می گویند فلانی مومن است نماز می خواند ، روزه هم می گیرد از واجبات دیگرو مستحبات و مکروهات و حرامات هم بداندو به آنها عمل کند. از این رفت و آمدها خسته شده بودم به زیارت امام رضا(ع) رفتم و متوسل شدم و شریطی را از خدا خواستم که نخواهم اینقدر در حضور خواستگاران حاضر شوم و بعد از این آن کسی بیاید که مورد رضای خداست.قسمتی از دعایم مستجاب شد و به یکباره خواستگاران کم شدند اما آنها که می آمدند باز مانند قبلی ها بودندو تا کنون که 39 سالم تمام شده (دیماه90) هنوز ازدواج نکرده ام ، با وجودی که بسیار دعا و نذر و نیاز می کنم .از ابتدای سال 90 شروع به برداشتن ختم های 40 روزه کرده ام ، هر 40 روز تعدادی از دعاها ،اذکار ،زیارات،نمازها وقرائت سور قرآن کریم ، به تعداد عددی از اعداد مقدس مانند 40 سوره حشر، یس ، نباء ، واقعه ، نور ، 40 نماز امام زمان،40 زیارت عاشورا ،40 شب زیارت امام رضا(ع) بعد از نیمه شب،1001 سوره قدر به نام امام رضا(ع)،دعای مقاتل بن سلیمان،دعای سریع الاجابه،110 مرتبه دعای نادعلی، دعای توسل،استغفار،حدیث کساء،حرز حضرت فاطمه (س)و... تا اینکه در دهه عاشورا یکی از همکارانم مرا برای مردی خواستگاری کرد. یک مرد که در شرف طلاق همسرش است و یک پسر 13 ساله دارد.ظاهرا آدم خوب ،متشرع و دینداری است و احتمالاً پس از صحبت با ایشان به نتیجه مطلوبی برسم اما من توانایی کنار آمدن با چنین شرایطی را ندارم بعلاوه اینکه برای خانواده ام چنین شرایطی بسیار غیر قابل قبول است.بدون اینکه با کسی صحبتی کنم به تعداد 313 مرتبه "افوض امری الی الله ..." گفتم و سپس جواب منفی دادم ،ولی بعد از 9 هفته دوباره مطرح شد .بخاطر وجود یک پسر 13 ساله با آن مشکلاتی که نوجوانان بخصوص پسران در سن بلوغ دارند از یک طرف و به خاطر خانواده ام و حرف مردم از طرف دیگر این قدرت را در خود نمی بینم که شرایط موجود را ساده انگارم و برای صحبت و آشنایی بیشتر اعلام آمادگی نمایم. اما پیوسته این فکر مرا بخود مشغول داشته که نکند رضای خدا در همین است و این یک امتحان بزرگ برای من است؟از خدا می خواهم به من یک نشانی بدهد که بدانم باید چه کنم و نهایتاً چه جوابی بدهم؟ هیچکس جز خدا از حال درونی من آگاه نیست پیوسته بدنبال موقعیتی هستم که پدر و مادرم از خانه بیرون روند و من با حالت عجز و ناتوانی بنده گنهکاری که به بن بست رسیده و هیچ راهی برای حل مشکلش سراغ ندارد جز اینکه با حال توجه به درگاه احدیتش تضرع و زاری کنم که خدایا اگر من آن کسی که لیاقتش را ندارم برای ازدواج از تو می خواهم ولی یا قاضی الحاجات تو ارحم الراحمینی و از فضل خود اجابتم خواهی کرد اما چه کنم که من صبرم کم است ، خدایا خودت خوب می دانی که روزها و شب ها را به سختی می گذرانم و بخصوص شبها با توسل به ائمه آرام می گیرم. استاد معزز از جنابعالی استدعا دارم: 1-التماس دعای فراوان چون خیلی درمانده ام . 2-پاسخ سوال کلی بنده را بفرمایید. 3-اگر ممکن است در مشکل مذکور، بنده را راهنمایی بفرمایید چه کنم ؟ خداوند حافظ و نگهدار شما باشد و عاقبت بخیرتان گرداند. متشکرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: دلیل ندارد که خواستگار جدید را ردّ کنید، چه اشکال دارد اگر برای آن پسر 13 ساله مادری کنید و مشکلاتی که پیش می‌آید را به کمک پدرش مرتفع سازید، اگر خواستگارتان مرد فهمیده و متدینی است، موضوع را با خانواده‌تان در میان بگذارید و به آن‌ها دل‌داری دهید که نگران نباشند. موفق باشید
1564
متن پرسش
سلام.آیا می توان گفت،همچنان که انسان ها(در سطح و مقام و منزلت خوشان) دارای درجه ای از حضور هستند، و گاه گاه غافل می شوند و این حضور کمرنگ و پر رنگ و شدید و ضعیف و بالا و پایین میشود،در مورد ائمه اطهار(هرچند سطح آن ها مافوق تصور و بسیار متعالی باشد) نیز صادق است؟می توان گفت حضور و مراقبت ائمه(در سطح خوشان) نوسان داشته؟ میشود این را از دعاهایی نظیر دعاهای صحیفه سجادیه فهمید؟(خطاب قرار دادن حضرت به خود که من گناهکار و عاصی و غافل و اسیر و...هستم).میتوان گفت هیچ عارفی، واصل نیست؟ و همگان(حتی پیامبر)سالکان راهی به درازای بی نهایت هستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: قسمت اول برداشت شما درست است، و لذا حضرت امام حسین«علیه‌السلام» به خدا عرضه می‌دارند: «إِلَهِی تَرَدُّدِی‏ فِی‏ الْآثَارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزَار....» یعنی وقتی در آثارِ تو نظر می‌کنم موجب می‌شود از زیارت و لقای بی‌واسطه‌ی تو کم شود. ولی این‌که می‌گویید هیچ‌کس واصل نیست درست نیست، زیرا آن‌کس که حجاب‌های ظلمانی و نورانی را پشت سر گذاشت و وارد لقاء اسماء الهی شده واصل است هرچند این حالت شدت و ضعف خود را داشته باشد. موفق باشید
1563
متن پرسش
با سلام. استاد لطفا بفرمایید تفاوت عزت و تکبر همچنین تفاوت ذلت و تواضع در چیست و چگونه میتوان این مرزها را تشخیص داد. و باید چه کرد که عزیز بود و مغرور نه. متواضع بود و ذلیل نه. سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: تکبر آن است که انسان خود را برتر از دیگران بداند – در حالی‌که همه بنده‌ی خدا هستیم – ولی عزّت آن است که انسان خود را به جهت امور دنیا خوار نکند. در همین رابطه تواضع در مقابل تکبر است و با عزّت قابل جمع است. چون در تواضع انسان خود را برتر از دیگران نمی‌داند و در مقابل سخن حق، از هرکس باشد تسلیم است، و ذلّت مقابل عزّت است، به آن معنا که به جهت امور دنیایی انسان خود را کوچک کند، در حالی‌که فقط در مقابل خدا و هر آن کس که خدایی است، برای خدا، انسان حق دارد تسلیم باشد. موفق باشید
1562
متن پرسش
سلام خدا قوت خانمی ... ساله و متاهلم.کلاسهای شما را دنبال میکنم و در کنار آن مباحثاتی با خواهران داریم.احساس خوبی داشتم.اما مدتی است دیگر نمیتوانم با آن مباحث و حتی با هیچ مبحث دیگری انس بگیرم.مدام در ذهنم می آید که افوض امری الی الله یا لا حول و لا قوه الا بالله اما اثری ندارد.دارم دچار افسردگی میشوم.بچه دار نمیشوم و مدام در ذهنم اندیشه های گناه پرسه میزند.از خودم بشدت نا امید شدم.قرآن میخوان دائم الوضو هستم،چهله برای زیارت عاشورا و دعای عهد و ... میگیرم.گاها نماز شب میخوانم اما اثری نمیکند.حال مناجات خالصانه ازم گرفته شده.نشاطی که در منزل داشتم داره روز بروز کم‌رنگ‌تر میشه.لطفا به لطف خدا راهنماییم کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: به فرمایش آیت‌الله حسن‌زاده«حفظه‌الله» گدای سمجی باشید، ان‌قدر رجوع به حق را ادامه دهید تا إن‌شاءالله قلب‌تان به گشایش لازم برسد. آیت‌الله قاضی به نایب‌شان مرحوم شیخ عباس قوچانی فرموده بودند در آخر عمر که تنهای تنها شدی گشایش‌ات ظهور می‌کند. شاید خداوند می‌خواهد با بچه‌دارنشدنتان راه دیگری در جلوی شما باز کند، ذهنتان را مشغول نکنید بر این که چرا بچه‌دار نمی‌شوید. کسی که خدا دارد چیزی کم ندارد. موفق باشید
1560
متن پرسش
باسلام. استاد عزیز با تشکر از سعه صدر شما در پاسخ به سوالات دینی. خدا میداند چقدر همیشه دنبال کسی می گشتم که اینگونه دلسوزانه و مدبرانه با سوالات دینی ما پاسخ دهد از خدا میخواهم راههای سعادت را بیش از پیش در برابر شما بگشاید همانگونه که شما گره از ذهنهای میگشائید. استاد مشکلی دارم نمی دانم چرا دلم هرجایی است. میدانید استاد من دوست دارم کسی را دوست داشته باشم و کسی مرا دوست داشته باشد به خاطر این هرچند صباحی دل و فکرم درگیر کسی می شود. استاد میدانم عشق واقعی یعنی اهل البیت و امام زمان. اتفاقا همیشه به خودم میگویم که دلت را از خدا پر کن تا جای غیر در آن نماند اما استاد چگونه دلم را از خدا پر کنم؟ دوست ندارم عاشق کسی جز خدا باشم اما نمی شود. بعضی ها می گویند دل باید ولو عاشق یک انسان، اما عاشق باشد ودلی که عشق یک انسان دیگر درش نباشد و در واقع معنی سوختن را نیاموزد نمیتواند بعدها عاشق خدا شود. این درست است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: گفت: « همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی »فطرت ما با عشق الهی سرشته شده. به گفته‌ی علامه‌طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه»: «خاک دل آن روز که می‌بیختند.... شبنمی از عشق بر آن ریختند» پس چه نیازی داریم عشق خود به خدا را به کس دیگری بدهیم. آری خدا را باید در آینه‌ی اسماء الهی یعنی در سیره‌ی اهل‌البیت«علیهم‌السلام» پیدا کرد. هر اندازه به حلال و حرام الهی بیشتر مقید باشید سنخیت بیشتری با انسان‌های معصوم پیدا می‌کنید و آن‌ها را بهتر قطب جان خود می‌یابید. به نور امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» سجده‌ها را طولانی کنید. موفق باشید
1558
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی در وبلاگ نیست انگاری اقای دهقانی که معرف حضورتان می باشد مطلبی دارد با عنوان سخنی با استاد طاهرزاده که احتمالا مطالعه فرموده اید با توجه به اینکه این مطلب که حاوی انتقاداتی از شما میباشد توسط خیلی از دوستداران شما مطالعه میگردد و ممکن باعث دلسردیهای شود خوب است جوابی در جهت روشن شدن مسائل مطرح شده بنویسید و در ان وبلاگ قرار گیرد. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده با اعتقادی که به آزاداندیشی دارم بهتر می‌دانم خود رفقا با همدیگر بحث کنند. موفق باشید
1557
متن پرسش
باسلام این که ارسطو می گوید جوانی یک کودک در جهان غیب موجود است یعنی چی؟ و آیا حرف درستی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: این را در کتاب «مبانی نظری مهدویت» عرض کرده‌ام به آنجا رجوع فرمائید. موفق باشید
1556
متن پرسش
استاد عزیز سلام علیکم سوالی در مورد شریفه ی « و من یغفر الذنوب الا الله » داشتم آیا اشاره به این است که فقط اعتراف و پشیمانی در پیشگاه خداوند موجب آرامش وجدان انسان می شود یا این منظور این است که توبه فقط در پیشگاه خداوند آثار سوء گناه را چه در دنیا و چه در آخرت ازبین می برد و سوال دیگر این که آیا کسانی که در مذاهب دیگر معتقدند که اعتراف پیش پدر روحانی باعث بخشیده شدن گناهشان می شود آیا با این کار وجدانشان به آرامش می رسد و آیا این کار می تواند جهت زندگی آنان را از گناه برگرداند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: وقتی قرآن می‌فرماید: «وَمَن یغفر الذنوب إلاّ الله» می‌خواهد بگوید برای برگشت به تعادل و منوّرشدن به توحید، باید به حضرت الله رجوع کنید و دل را متوجه حضرت حق نمایید تا به نور توحید از شرک و پراکندگی شخصیت به توحید و یگانگی شخصیت برسید و پیامبران برای این کار فرستاده شده‌اند. پس صرف اعتراف به گناه مطرح نیست، بلکه رجوع قلبی به خداوند و عبور از شخصیت قبلی باید در میان آید و معلوم است که اعتراف به گناه نزد پدر روحانی یک کار پوچ و جاهلانه است زیرا باید خود را در ذیل نور توحید قرار داد تا جان ما از شرک به نور توحید منوّر شود. پدر روحانی چگونه می‌تواند انوار الهی را به جان ما متجلی کند؟ رجوع به ائمه«علیهم‌السلام» هم با توجه به این نکته است که ما مقام اصلی آن‌ها را، انوار عرشی می‌دانیم که می‌توان در ذیل ولایت آن‌ها منوّر به توحید الهی شویم. موفق باشید
1555
متن پرسش
استاد عزیز سلام علیکم یادم هست که در یکی از جلسات داستان مسافرت خود به مشهد را گفتید و از پذیرایی و مهمانوازی امام رضا فرمودید . در مورد توکل و خوشبینی به خداوند داستان های زیادی شنیده ایم در بعضی فرد توکل کننده از این که به خدا توکل کرده و رزقش به راحتی به دستش رسیده می گوید در بعضی از این که توکل باعث شده که مال از دست رفته دوباره به صاحبش بازگردد در بعضی دیگر توکل موجب نجات جان فرد شده و داستان هایی از این دست . سوال بنده این است که آیا در توکل انتظاراتی از این دست داشتن درست است و اگر کسی توکل کند جانش نجات یابد و مصلحت خداوند در زنده ماندن او نباشد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ با تشکر از شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: توکل به این معنا است که انسان در عین انجام وظیفه، کار را و نتیجه را به عهده‌ی خدا بگذارد و به آن‌چه از طرف خدا می‌رسد راضی باشد، حتی اگر مرگ او از طرف خدا تقدیر شد. موفق باشید
1553
متن پرسش
با سلام به استاد عزیز,سوال یا دغدغه من این است:من چگونه می توانم به اون شخصیت و انسانی برسم که باید برسم یعنی به تعبیری دیگه به دنبال متد و روشی می گردم که در هر حالت به من بگوید:چه حرکتی اعم از حرکت عملی,فکری,ذهنی و... انجام دهم و به تعبیری دیگه چگونه می توانم برای هر حرکتی دلیل خوبی داشته باشم؟(البته شایان ذکر است حالتی در من به وجود امده که هر جوابی را نمی پذیرم حتی اگر ان جواب برای سوال من کار امد باشد)پسری 18 ساله از اصفهان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده روش معرفت نفس را پیشنهاد می‌کنم. موفق باشید
1551
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد اگر فلسفه به این جایی که رسیده نمی رسید، ما می تونستیم از احادیث توحیدی ائمه برداشت هایی که الان داریم رو داشته باشیم؟ اگر فلسفه نداشتیم چه می شد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: امامان به شیعیان خود فرموده‌اند:«عَلَیْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ إِلَیْکُمْ وَ عَلَیْکُمُ التَّفَرُّع‏» جز این نیست که بر ما است اصول و ریشه‏ها و پایه‏ها را بسوى شما بیافکنیم و براى شما بیان کنیم و بر شما است که شعبه شعبه و دسته دسته نموده مطالب را از آن ها بیرون آورید و علماء دین از جمله فلاسفه‌ی اسلامی و فقها تلاش کرده‌اند با تدوین علم فقه و فلسفه و کلام،شرایط تبیین سخنان ائمه را فراهم کنند. موفق باشید
1550
متن پرسش
بسم الله الرحم الرحیم سلام استاد با صحبت هایی که در جلسه ی سلوک در ذیل اندیشه امام خمینی کردید من گیج شدم و سوالایی برام پیش اومد که نمی دونم چه طوری برطرف کنم منظور از خارج و ذهن چیست؟ چرا لیوان و در و دیوار هست، نیستند و عدم هستند؟مگر غیر از این است که اون ها هم ماده هستند و خدا اون ها رو خلق کرده چرا پس می گیم نیستی؟آیا منظور وجودشون هست؟یعنی وجود ندارند؟اگر وجود ندارند پس چی دارند؟ مگر نگفتید که لیوانی که هست اون ذهنیتی است که ما ازش داریم پس یعنی لیوان در خارج وجود نداره؟پس اون چیزی که ما می بینیم و دستمون لمس می کنه چیه؟چرا ما درخت رو شی می دونیم اما میز ساخته شده از درخت رو شی نمی دونیم؟مگر می شه اون میز هم حمد و ستایش خدا رو نکنه؟مگر مخلوق خدا نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده در همان جلسه‌ی اول عرض کردم مخاطب ما در آن جلسات باید کسانی باشند که مباحث قبلی را کار کرده اند تا از اصطلاحات سر در بیاورند. پیشنهاد می‌کنم جنابعالی به مباحث «ده نکته از معرفت نفس» و «برهان صدیقین» مراجعه فرمایید. موفق باشید
1549
متن پرسش
با سلام لطفا به سه سوال زیر پاسخ دهید می توانیم بگوییم نفس ظهور روح است وجسم و تن ظهور نفس؟ .من یک جایی شنیدم که انسان 3 بخشی است 1.روح 2. نفس(یا جان) 3.جسم در مورد روح که اطلاعاتی به ما داده نشده بنا به فرموده قران. نفس یا جان مراتبی دارند از جمله نفس اماره، مزینه، مسوله، لوامه،مطمئنه و... ایا این تحلیل درست است؟ ومنظور شما از مفاهیم نفس و من در کتاب هایتان همین نفس است یا منظورتان روح آدمی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: منظور فلاسفه از نفس ناطقه همان روح است که ما در مکالماتمان به‌کار می‌بریم ولی در مباحث اخلاقی نفس را به امّاره یا مطمئنه و لوّامه و غیره تقسیم می‌کنند که مربوط به علم اخلاق است و همه‌ی آن ها از حالات نفس ناطقه است. ولی در روایات نیز نفس ناطقه را بر اساس مراتبی که دارد تقسیم می‌کنند که باید هرکدام روایات را جداگانه بررسی کرد و نمی‌توان یک قاعده‌ی کلی برای آن در نظر گرفت. موفق باشید
1547
متن پرسش
سلام استاد ،خدا قوت انشاالله به لطف خدا قرار است که سیزدهم ماه بهمن به کربلا مشرف شوم اما نمیدانم چرابرای اینکه تا به حال کربلا نرفته ام یا به دلیل اینکه میترسم بدون معرفت و بدون استفاده از انجا به کربلا بروم و برگردم در درونم احساس می کنم بیشتر رغبت دارم به قم یا مشهد مشرف شده یا از این سفر فرار کنم تا به معرفت برسم اما به گفته اطرافیانم نمیشود منتظر ماند تا به معرفت رسید و بعد سفر کرد و به خاطر این حس احساس گناه میکنم چه کار کارکنم لطفا راهی را جلوی پایم بگذارید یا کتابی را معرفی کنید که خودم با عین رغبت میل به این سفر داشته باشم و هم استفاده کامل را از آنجا ببرم .خیلی ممنون خدا انشالله عاقبتتان را به خیر و رضای خودش ختم کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: حرف اطرافیانتان درست است کسی خود را از قراردادن در ذیل نور امامان معصوم محروم نمی‌کند. جزوه‌ی «آداب دعا و زیارت» را مطالعه فرمایید، در قسمت دوم آن عرایضی دارم. موفق باشید
1543
متن پرسش
سلام خدمت استاد 1-آرزوهای دور و دراز چیست؟لطفا با مثال 2-چگونه با عمل صحیح و درستکاری آرزوهای دراز کوتاه میشود؟3-چگونه مرگ باعث انس و آرامش میشود؟و چگونه ما مشتاق آن میشویم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- وقتی متوجه باشیم دنیا منزلی است جهت اصلاح روح و روان از طریق شریعت الهی، داشتن هر اندازه از دنیا که جهت چنین هدفی به‌کار آید معقول است و بیشتر داشتن از آن ، همان دنیا است و تلاش برای به‌دست آوردن آن، آرزوهای بلند دنیایی است. 2- وقتی اعمال ما در دنیا برای آبادانی آخرتمان باشد دیگر قوه‌ی واهمه میدان پیدا نمی‌کند تا ما را گرفتار آرزوهای دنیایی کند. 3- نگاه درست به مرگ موجب می‌شود که انسان خود را ماوراء تنگناهای دنیایی، در عالمی دیگر احساس کند که محدودیت‌های دنیا را ندارد، و این عالی‌ترین وسیله جهت خارج‌شدن از نگرانی‌های دنیایی است. هر اندازه معاد را بهتر بشناسیم بیشتر دل به ابدیت خود می‌بندیم. موفق باشید
1542
متن پرسش
سلام علیکم. بابت وقتی که برای پاسخ به پرسش های سایت صرف می کنید از حضرتعالی تشکر می کنم و حتم دارم که زبان حال همه شاگردان و مرتبطین با شما نیز چیزی جز این نیست و ما قدردان این تلاش بی منت شما هستیم، فجزاک الله خیر الجزاء. به نظر بنده از مهم ترین، شفاف ترین و گره گشا ترین بخش های فعالیت های حضرتعالی همین بخش پرسش و پاسخ های سایت لب المیزان است که به نظر می رسد شما نیز به اهمیت آن واقف هستید. اما مشکلی در این بخش وجود دارد که تا حدودی براستفاده از محتوای آن تاثیر گذاشته است. بنده بیش از یک سال پیش این اشکال را به آقای توکلی منتقل کردم و در پیگیری های بعدی ایشان بنده را به آقای قدوسی ارجاع دادند و ایشان هم وعده سایت جدید را دادند که هنوز هم خبری نیست. عید غدیر باز هم به آقای قدوسی مشکل را گفتم و گفتم که این مشکل را رفع کنید و الا به سایت جدید هم منتقل خواهد شد. نهایتا به این نتیجه رسیدم که آقایون چون کاربر سایت نیستند متوجه اهمیت این اشکال نیستند و الا در اسرع وقت آن را رفع می کردند. این شد که تصمیم گرفتم آن را مستقیما به شما منتقل کنم. البته این را به پای چقلی از آقایان نگذارید که زحمات آنها خصوصا جناب آقای توکلی در بر پا بودن این مجموعه بر احدی پوشیده نیست. خواهشی که از شما دارم این است که یک بار با دید کاربر وارد این بخش شوید، خوب کاربرها معمولا از مطالب مورد نیازشون پرینت می گیرند تا بتوانند آنها را مطالعه کرده و نسخ چاپی آن را نیز نزد خویش داشته باشند. الف) خوب اگر بخواهیم از پرسش و پاسخ ها در همان صفحه اصلی پرینت بگیریم 2 اشکال دارد: 1- حواشی آن را هم می گیرد و لذا صفحات زیادی را مصرف می کند (چون امکان نسخه چاپی ندارد در صورتی که در بخش پرسش های برگزیده این امکان هست) 2- خط آن بسیار ریز است ب) اگر هم بخواهیم آن را در صفحه word کپی و از آن پرینت بگیریم، عملیات کپی در word خوب انجام نمی گیرد. سوال اول را کاملا در سمت راست و باقی پرسش و پاسخ ها را در سمت چپ صفحه می آورد. یک بار آزمایش کنید و 2 سوال و جواب پشت سر هم را به صفحه word منتقل کنید تا متوجه اشکال بشوید. ج) مهمترین اشکال این است که این بخش بر اساس سایت های خبری تنظیم شده است یعنی همیشه آخرین سوال در صدر قرار می گیرد. به عبارت دیگر اعداد سوال بر عکس است و از پایین به بالاست. حالا ببینید پس از پرینت پرسش و پاسخ ها شخص چطوری باید آنها را مطالعه کند. التماس دعا - والسلام
متن پاسخ
بسمه تعالی .سلام علیکم . اگر مطلب را بعد از کپی کردن در نوت پد پیست کنید مشکل حل است
1541
متن پرسش
سلام علیکم . میشه ایمیل آقایی که سوال کد:1502 را پرسیدند را از شما بخواهم. دوست دارم بیشتر باهاش آشنا بشم. با تشکر . طلبه ای از قم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: خودش . ایمیل نداده . معلوم هم نیست اگر ایمیل داده بود راضی باشد
نمایش چاپی