بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
8336

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم (اصلاح سوال) با توجه با پاسخ سوال 8328 ابن ملجم چون مختار بود می توانست در حیات خود دوباره با حضرت عهد کند و ولایت حضرت علی را بپذیرد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همین‌طور است چون انسان در ذات خود مختار است هرچند خدا و اولیاء او می‌دانند او در آینده با اختیار خود چه چیزی را انتخاب می‌کند. موفق باشید
7972
متن پرسش
سلام استاد چه جوری میشه حاجت گرفت؟ مرض مزمنی دارم که پنج-شش ساله امونم رو بریده. زندگی ام مختل شده و به شدت افسرده شدم. هم از لحاظ عصبی داغونم هم از لحاظ جسمی دارم تحلیل میرم. هر چی هم راز و نیاز و توسل کردم فایده ای نداشته. دیگه چیکار باید بکنم. مسئله ای نیست که بشه باهش کنار اومد چون با این وضعیت نه میتونم ازدواج کنم نه کار مناسبی گیرم میاد. آخه چرا باید این قدر شکنجه بشم. تا کی؟؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بگو خدا! حالا که همه‌کاره تویی، اگر قرار گذاشته‌ای من در زیر نظر تو این‌طوری امتحان دهم، سمعاً و طاعتاً. در ضمن سری به اطبای سنتی بزنید و پرهیز را فراموش نکنید و آینده را به خدا بسپارید و فراموش نکنید صبر بر قضای الهی آنچنان راه قلب شما را به سوی حق می‌گشاید که هرگز سلامتی مورد نظرتان چنین بهره‌ای به شما نخواهد داد. به قول اسرایی که از زندان‌های صدام آزاد شدند، حیف که آزاد شدیم و از آن فضای معنوی محروم گشتیم هرچند از نظر بدنی در زحمت بودیم. موفق باشید
7570

صله رحمبازدید:

متن پرسش
هو العلیم: سلام علیکم، استاد گرانمایه جناب حاج آقای طاهرزاده. با توجه به سؤال وجواب٧٥٦٢ با آیه مبارکه "لیس من اهلک“ ،فززند حضرت نوح علیه سلام ، در نداشتن پیوند مکتبی ،اعتقادی ومذهبی موجب قطع رحم می شود؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: خیر؛ تنها اگر محارب باشد رعایت رحم‌بودنش را نباید کرد و باید با او مقاتله کرد. در این مورد هم بهتر است رحم محارب ما را کس دیگری به قتل برساند به جهت آثار وضعی که دارد. امام به فرزند خلیفه‌ای که به امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» توهین کرده بود، فرمودند حکمش قتل است ولی خودت او را به قتل نرسان وگرنه عمرت کوتاه می‌شود. موفق باشید
6611
متن پرسش
سلام.حضرت استاد در حال مباحثه درس 10 نکته از معرفت نفس می باشیم ودر حال حاضر درنکته شمار5 به سرمی بریم.درحین پرسش هایی مطرح شد که لازم می دانم عرض کنم.1.دربحث مرگ طبیعی وکمال نفس انسان این پرسش مطرح است که حد کمال چیست مگر کمال انتها دارد ؟وآیا انسان ها ظرف وجودی شان با هم متفاوت است ؟ووکسی کمالش نصف دیگری است؟ واین را چگونه می توان تبیین کرد؟2.آیا تعدد وکثرت عمل را نمی توان به عنوان کمال گرفت یعنی اگر نفسی 10 سال دیگر زندگی کند در حیوانیت یا انسانیت به هرحال عملی انجام می دهد وآنرا می توان کمال آن محسوب کرد ویا نه کمال کیفی است وکمی نمی باشد؟3.آیا می توان مرگ از یاس را بدین معنا گرفت که اراده ی انسان وقتی با عملش مغایر باشد بعد از مدتی نفس ناامید از این می شود که در افقی که برایش تعیین کرده به کمال قابل توجهی نمی رسد؟4.نظر مرحوم ابن سینا با نظر جناب ملاصدرا چه تفاوتی باهم در رابطه موضوع مرگ ونزع روح از بدن داردونظر ملاصدرا چه ترجیحی دارد که شما آن رامبنای بحث قرار داده اید .تقریبا تا نکته4 وقسمت اول همین نکته بحث بنا بر فرموده شما تجربی بود ودر خود احساس می کردیم ولی درموضوع انواع مرگ این مساله تجربی نیست که ما بتوانیم دلیل نزع روح از بدن را کمال آن ببینیم ویا پیری وبیماری! ممنون از زحمات شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در کتاب «خویشتن پنهان» روشن می‌شود تقدیری که خداوند برای هرکس معلوم کرده، حدّ کمال او است. مثل تقدیری که برای زن‌بودن زنان یا مردبودن مردان تعیین فرموده 2- کمال کیفی است و به اراده و رویکرد افراد مربوط است 3- حرف درستی است 4- جناب ابن‌سینا به این صورت در رابطه با علت مرگ وارد نشده است. همین‌طور است که می‌فرمایید ما کمال و نقص یا یأس خود را تا حدّی احساس می‌کنیم ولی علت مرگ خود را خودمان احساس نمی‌کنیم. موفق باشید
5931
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد عزیز، در رابطه با مافیای فوتبال و بی عدالتیها در این زمینه سوالی دارم. بنده کارمند و از موسسین یک شرکت دانش بنیان هستم، با جمعی از همکاران که غالبا دارای مدرک کارشناسی ارشد هستیم به مدت حدودا 5 سال است که به سختی کار می کنیم و از نظر معیشتی هم به سختی با یک سوم حقوق یک کارمند روزگار می گذرانیم و همین حقوق هم از طریق وام اندکی که با هزار دوز و کلک و تهیه وثیقه های سنگین جور کرده ایم تامین می شود. شرکت ما مثل برخی شرکتهای دانش بنیان، در این تحریم اقتصادی کارهای بزرگی در زمینه نظامی برای مملکت به لطف خداوند انجام داده است. سوال من و بسیاری از تحصیل کرده ها این است که چرا شرکتی که مثلا تانکهای این مملکت را تجهیز می کند تا در مقابل مهاجم توان ایستادگی داشته باشیم برای گرفتن یک وام 90 میلیونی دو سال معطل تهیه وثیقه ملکی باشد، ولی حکومت اسلامی به یک بازیکن فوتبال به خاطر یک عمل صددرصد لغو!! فوتبال در عرض چند ساعت به راحتی مبالغ میلیاردی!! می دهد؟ استاد عزیز لطفا این سوال ما را جواب دهید که آقای خامنه ای عزیز حفظه الله چرا در این مورد ساکت هستند؟ سایر علماء چرا اقدامی نمی کنند؟ آیا در لغو بودن فوتبال به این شکل رایج که جنبه ورزشی آن فراموش شده شکی هست؟ آیا علماء ما از اینکه جمعیت کثیری طرفدار فوتبال هستند واهمه دارند که اعتراض خود را علنی کنند؟ این بی عدالتی را در مملکت اسلامی چگونه می توان توجیه کرد؟ من نمی گویم بالکل فوتبال تعطیل شود، اعتقاد بنده این است که همان میزان توجهی که به سایر رشته های ورزشی می شود، به همان اندازه رسانه ها و دولت به فوتبال بها دهند. ممنون بابت وقتی که می گذارید.التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: این بی‌عدالتی‌ها ریشه در جهلی دارد که ما هنوز نتوانسته‌ایم از ذهن مردم بزدائیم و متأسفانه همین جهل در تلویزیون نیز حاکم است. آیا این دلیل بر صحت تأکید بنده نیست که ما کارهای زمین‌مانده‌ی زیادی داریم این‌قدر با همدیگر درگیر نشویم تا کارهای مهم فرهنگیِ زمین‌مانده فراموش شود و میلیون‌ها نفر را با وَهم فوتبال مشغول خرید بلیط‌های آنچنانی کنیم و بازیکنان آنچنانی را فربه نماییم؟ موفق باشید
4756
متن پرسش
با سلام خدا قوت از اینکه در ایام اعتکاف می خواستم مزاحم شوم وخداوند توفیق داد و حاصل نشد شاکرم اما سوال در یکی از بند های دعای صحیفه سجادیه (( الْحمْد لله الذی لوْ حبس عنْ عباده معْرفه حمْده علی ما ابْلاهمْ منْ مننه الْمتتابعه ، و اسْبغ علیْهمْ منْ نعمه الْمتظاهره ، لتصرفوا فی مننه فلمْ یحْمدوه ، و توسعوا فی رزْقه فلمْ یشْکروه . و لوْ کانوا کذلک لخرجوا منْ حدود الْانْسانیه الی حد الْبهیمیه فکانوا کما وصف فی محْکم کتابه «انْ همْ الا کالْانْعام بلْ همْ اضل سبیلا . » الف )معرفت به حمد فصل انسان از بهیمیه است . ب)این معرفت خود از طرف پروردگار است یا خود حمد ج)آیا لازم هر حمدی شناخت نیست حتی در حد جمادات آن هم تکوینآ آیا معرفت به حمد در مورد انسان با شناخت در مورد حمد وتسبیح موجودات دیگر طول هم هستند یا خیر . اگر هم صورت سوال ها غلط است بفرمایید تا استفاده کنیم 2- سوال دیگر رابط بین حمد و تسبیح که ایا حمد اعم تر از تسبیح است یا تسبیح لازم حمد است . در پایان اگر صورت سوالات هم غلط است . فرمایید تا استفاده نماییم .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حضرت سجاد«علیه‌السلام» روشن می‌کنند استفاده از نعمت بدون حمد یک نوع زندگی حیوانی است و لطف خدا به انسان‌ها آن بوده که شعوری به آن‌ها داده که منعم را می‌شناسند و در راستای حمد خداوند با نعمت‌ها برخورد می‌کنند. خداوند در ما شعوری قرار داده که بتوانیم با نظر به نعمت‌ها متوجه او باشیم و لازمه‌ی هر حمدی شناخت منعم است ولی این نوع شناخت همان‌طور که حضرت می‌فرمایند مخصوص انسان است 2- شاید بتوان گفت در حمد نظر به کمالات خداوند داریم ولی در تسبیح تلاش برای سیر و حرکت به سوی خداوند در میان است با این اعتبار که تسبیح را به معنای شناکردن به سوی مقصد تلقی کنیم. موفق باشید
4656
متن پرسش
سلام خدمت استاد نظر شما در مورد نظریه تکاملی داروین چیست؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مواردی که آن تئوری را نقض کند موجود است. آقای دکتر سیدحسین نصر در کتاب «معرفت و معنویت» بعضی از آن موارد را آوردند و مرحوم شهید آوینی نیز در کتاب «توسعه و فرهنگ» نکاتی در همین امر دارند و بنده در ابتدای تفسیر سوره‌ی سجده عرایضی داشته‌ام، می‌توانید از صوت آن مباحث استفاده کنید. موفق باشید
4417
متن پرسش
با درودواحترام/با توجه به اینکه روح مجرد همه ائمه معصومین همه جا حضور دارندو می توان با حضور قلب به انها متوسل شد با این حال ایازیارت قبور انها واجب است وایا نداشتن تمکن مالی برای زیارت تاثیر معنوی را ندارد؟و چرا برای زیارت باید از دوستان خداحافظی کرد که گفته باشیم بیایید به دیدنمان وبا خرجهای کنار ان/اگر برای خودسازی ومعرفت خود می رویم ایا فقط باید برای زیارت حلالیت بطلبیم ؟ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ائمه«علیهم‌السلام» فرموده‌اند به زیارت قبور ما بیایید. چون با نور ملائکه‌ای که در کنار حرم مبارک آن‌ها هست بهتر می‌توانیم به نور امام نزدیک شویم ولی این بدان معنا نیست که اگر با عزمی جدّی وقلبی پاک از دور آن‌ ذوات مقدس را زیارت کنید زیارت و ملاقات صورت نگیرد 2- وقتی از مؤمنین حلالیت می‌طلبید ، قلب شما پاک و پاکیزه می‌شود و امکان اُنس چنین قلبی با نور امام معصوم بهتر فراهم می‌شود. موفق باشید
2450
متن پرسش
سلام بنده دانشجوی رشته الهیات ترم 5 گرایش علوم قرآنی سوال:من در دوره طرح ولایت کشوری و طرح صالحینی که شرکت داشتم ، ضرورت سیر مطالعاتی شهید مطهری را برایم بیان کرده اند اما قبل از شروع سیر مطالعاتی شهید مطهری با یکی از کسانی که با خواندن سیر مطالعاتی شما متحول شده بود مواجه شدم که اطلاعات خوبی هم از سیرمطالعاتی شما به من دادند اما حالا سر در گم بین این دو سیر مطالعاتی مانده ام من میخواهم از صفر شروع کنم هدفم هم فهم کامل مطالب هست و بهره کامل از مطالعات حالا اگر با سیر مطالعاتی معروف ایشون برم کتابای شهید مطهری رو شروع کنم بهره کافی رو میبرم؟ یا اول مبانی معرفتی شما رو با توجه به سیر مطالعاتی داده شده دنبال کنم ؟ بعد برم سراغ شهید مطهری؟ لطفا سریع پاسخ مرا بدهید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آنچه بنده دارم از حضرت امام و علامه طباطبایی و شهید مطهری است. بنده به عنوان یک معلم سعی کرده‌ام مطالبی که ایشان در حوزه‌ی معارف فرموده‌اند جمع‌بندی کنم. با این فرض شاید اگر ابتدا بحث‌های ده نکته در معرفت نفس و برهان صدیقین را کار کنید و سپس به کتاب‌های شهید مطهری بپردازید راحت‌تر با اندیشه‌ی شهید مطهری مرتبط می‌شوید. موفق باشید
2069

معرفی کتاببازدید:

متن پرسش
باسلام واحترام محضراستادگرانقدر: لطفا کتابهای که باعث می شود دیدی به انسان بدهد تا زندگی فردی و زناشویی الله محور گردد و دنیا در حاشیه برود‌ «مدینه فاضله در منزل»از خود جنابعالی یادیگر استاد محترم.یا در صورت لزوم سیر مطالعاتی لازم را راهنمایی کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شاید کتاب «زن آن‌گونه که باید باشد» کمک کنددر ضمن منابع اخر کتاب را نیز مورد توجه قرار دهید. موفق باشید
1746
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز سوالی دارم که فکر می کنم دغدغه ی خیلی از خانواده های مذهبی است. 1- لطفا چند معیار برای تفریح سالم به ما بدهید 2-با توجه به این که به کودکان و نوجوانان نمی توان گفت فیلم و سریال نگاه نکن بازی کامپیوتری نکن می خواستم ببینم توصیه شما در این مورد چیست و اگر فیلم و سریال یا بازی کامپیوتری می شناسید که کمتر خطر دارند به ما معرفی کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام همین‌طور که می‌فرمایید ما نمی‌توانیم جوانان را به‌کلّی از این امور نهی کنیم، نهایتاً این‌که ضعف‌های سریال‌ها و بازی‌های کامپیوتری را برایشان بگویید تا شیفته‌ی آنها نشوند. در مورد معرفی فیلم و سریال و بازی‌های کامپیوتری بنده چیزی نمی‌دانم از کسانی که در این موارد صاحب‌نظرند سؤال بفرمایید. موفق باشید
1018

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم بنده یک مشکل(سوال) اساسی دارم و بدون اغراق ده ها بار از این مساله صدمه خورده ام.وقتی که کتاب «جایگاه رزف انسان در عالم هستی»را مطالعه می کردم دوباره آن مشکل برایم تداعی شد.شما در آن کتاب فرمودید که انسان باید به رزقی که خدا برایش مقدر فرموده است راضی باشد چون او خالق ماست و از ما به ما مهربان تر است پس قطعا چیزی را برای ما مقدر می کند که به بهترین نحو ممکن بتوانیم آخرت خود را آباد کنیم.پس باید به همان رزق قناعت کنیم و بدانیم که تمامی اموری که برایمان پیش می آید امتحان و ابتلاء است و باید تمام تلاشمان را بکنیم که سربلند از امتحانات الهی بیرون بیاییم.الحمدلله بنده مثقال ذره ای به این امر شک ندارم.ولی شما در بخش دیگری از کتاب با استناد به احادیثی فرمودید که عواملی نظیر گناه،غفلت و ... روزی انسانها را کم میکند. حال سوال اساسی من اینجاست که فردی را در نظر بگیرید که رزق کمی دارد.او از کجا باید بفمهد(تاکیدم بر روی همین قوه تشخیص فرد مورد نظر است) که این رزق کم همان رزق مطلوبی است که خداوند حکیم برای او در نظر گرفته است و او با همین رزق کم میتواند آخرت خود را بسازد و باید بر قلت رزق خویش صبر کند یا اینکه این رزق کم را خداوند برای او مقدر نکرده است بلکه او با گناهانش سبب شده است که رزقش تقلیل پیدا کند و حالا باید استغفار کند تا رزق مطلوب خود، برای اصلاح آخرت را به دست آورد؟ مشکلی که بنده ده ها بار به آن برخورد کردم در مورد رزق نبوده است بلکه در مورد عبادات و بندگی ام!!! بوده است.بنده زمانهایی حال معنوی خوبی دارم(الحمدلله).ولی زمانهایی این حال معنوی از بنده ریشه کن می شود تا جایی که از نمازی میخوانم حالم به می خورد.سوالم اینجاست که از کجا باید بفهمم که این حالت مورد رضایت خدا هست و باید در این مساله صبر کنم یا خیر؟چون که احادیث مختلفی هست به این مضمون که خدا برای اینکه بنده اش دچار عجب و غرور نشود خواب را بر چشمان بنده اش مسلط می کند و او را از نماز شب محروم میکند چون خدا حکیم است و قطعا خیر بنده اش را میخواهد.او میبیند که این نماز شب به جای اینکه بنده را به خدا نزدیک کند، دارد او را به بیراهه میکشاند پس بهترین حالت برای او خوابیدن است.ولی من از کجا باید این مساله را تشخیص دهم.من از کجا باید بدانم که از دست رفتن حال معنوی ام به نفعم هست و باید صبر بر طاعت خدا کنم یا اینکه از دست رفتن حال معنوی ام به سبب گناهان بی شمارم است و باید برای آنها استغفار کنم. برای مثال از صبح تا ظهر حال معنوی خوبی دارم ولی به یک باره حالم دگرگون میشود.هر چه در اعمالم جستجو میکنم چیزی نمی یابم و وقتی این وضع ادامه پیدا میکند شروع به جزع و فزع میکنم و متاسفنه ده ها بار از این مساله ضربه خورده ام و حاصلی جز گناه و معصیت نداشته است؟تکلیفم چیست؟صبر بر این حالت(که البته به شرطی مد نظر خدا باشد و به وسیله آن آخرتم را آباد کنم) یا استغفار از گناهانم به خاطر این بد حالی؟ با تشکر فراوان-اللهم احفظ امامنا الخامنه ای
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی در مورد قسمت اول سؤال حقیقت این است که رزق هرکس مقسوم و تعیین‌شده است منتها گناهان موجب می‌شود تا آن رزق برای انسان تنگ شود و به سختی به‌دست آید. همان‌طور که وسعت رزق به معنی ثروت‌مندشدن نیست بلکه به معنی راحتی در کسب رزق است تا انسان به امور معنوی خود بپردازد و استغفار ما موجب می‌شود تا رزق از تنگی به وسعت تبدیل شود. در هر صورت ما همیشه در بین خوف و رجاء هستیم و باید از استغفار نسبت به گناهان و غفلت‌ها غافل نباشیم. در مورد حالات معنوی هم شما باید خود را در حال خوف و رجاء قرار دهید، چون نه می‌دانید آن قبض به جهت گناهان است و یا نه، لذا استغفار می‌کنید تا جزء مستغفرین و توابین باشید و هم امیدوارید که در هرحال از رحمت خدا بیرون نیفتاده‌اید. و این حالت خوف و رجاء تا آخر با شما باید باشد. موفق باشید
217

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام لطفا در مورد ارتباط با نامحرم و حد آن برای دختران جوان و مجرد توضیح دهید اینکه میفرمایند ارتباط زیاد با نامحرم تیرگی و قساوت قلب می آورد،آیا در یک محیط آموزشی نیز همین طور است مثلا من برای اموختن هنر خوشنویسی مجبورم استاد مرد اختیار کنم یا مثلا در محیط دانشگاه برای برخی مطالعه ها و تحقیقات در جمع ما پسران نیز حضور دارند نحوه برخورد باید چگونه باشد ؟اگر یافتن استاد خط خانم برایم مقدور نبود و با رعایت شئونات اخلاقی آیا خدا راضی هست با استاد مرد کار کنم؟2 ـ در مورد رهایی از آرزوهای بزرگ و زمان زدگی نقش دعا در این میان چگونه است (دعاهای غیر مأثوره و شخصی) اگر انسان آرزو و خواست را کم و کمتر کند و توکل بر خدا را سرلوحه امور خود قرار دهد دعا و درخواست و برگزاری ختم و امثال ان ـ که برای رفع حوایج مادی و معنوی بسیار سفارش شده است ـ چه جایگاهی دارد؟3 ـ اینکه فقط خدا در صحنه است، موثر حقیقی اوست و ... آیا به این معنی است که ما هیج نقشی در به ثمر رسیدن خواست خداوند نداریم مثلا در امر ازدواج ما نمیدانیم خواست خدا ازدواج ما هست یا نه ولی با این وجود انجام اقداماتی از قبیل زیاد کردن رفت و آمدها و ارتباط با دیگران یا تغییر محل زندگی و .... لازم و عقلانی و از نظر شرعی صحیح است؟ در توحید ناب جایگاهی برای قانون احتمالات وجود دارد؟ مثلا زوجی بچه دار میشوند،جنسیت بچه مشخص شده است ولی در مفاتیح دعایی برای تعیین جنسیت بچه وارد شده آیا با خواندن یک دعا در زمانی که جنسیت معلوم شده است قانون طبیعی که خدا قرار داده عوض میشود و با اتفاقی شبیه یه معجزه جنسیت عوض میشود میدانم که خدای بزرگ می تواند ولی آیا میخواهد ؟قوانینی در جهان حاکم است که از سنت های الهی به شمار می رود برخی می گویند خدا با این قوانین و سنتها جهان را اداره میکند و نمی آید برای یک نفر که دعایی خوانده است برخلاف سنت خود عمل کند نظر شما چیست؟3 ـ آیا در مسئله برطرف کردن حجاب ها و درک حضور و دیدن و مرتبط شدن با حقایق،استعدادهای همه یکسان است ؟یا وجود عواملی مانند پدر و مادر و شرایط قبل از تولد و ... در این امر دخیل است یا انکه کلا انسانها با استعداد متفاوتی در این زمینه به دنیا می آیند بگونه ای که دو نفر در یک شرایط یکسان در دو مرتبه معنوی در نزد خدا یک مقام دارند چون هر دو تا حد امکان و ظرفیت پیش رفته اند یا در مثالی دیگر آیا همه این استعداد را دارند که به مقامی که امام خمینی رسید برسند و نرسیدن فقط به خاطر مسائلی مانند تنبلی نبود آگاهی و شرایط مناسب است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: در هر صورت اگر بیش از ماابتلاء، یعنی آنچه بدان مجبوریم، با نامحرم مرتبط باشیم، جهت روحانی ما مختل می‌شود. بالأخره انسان نیازهایی دارد که با دعاخواندن با خدا در میان می‌گذارد. در دعاهای مادی از خدا می‌خواهد که شرایط زندگی‌اش را در حدّ کفاف قرار دهد تا در امر بندگی مشغول غیر نباشد، که حضرت سجاد«علیه‌السلام» در دعای مکارم‌الأخلاق به زیبایی آن را مطرح می‌کنند. وقتی متوجه شدیم مؤثر حقیقی خدا است، بدون آن‌که خود را به آب و آتش بزنیم در حدّ وظیفه عمل می‌کنیم و به آنچه خدای مهربان برایمان مقدر کرده راضی می‌شویم. شاید چون می‌فرمایند: «بلا ندیده دعا را شروع باید کرد» دیگر وقتی تقدیر الهی واقع شده، جهت دعا باید در رابطه با صالح‌شدن آن کودک باشد. دعا، خود یکی از سنن الهی است، و لذا با دعا سنتی جای سنتی قرار می‌گیرد. در این‌که همه با فطرتی الهی خلق شده‌اند، شکی نیست، ولی باید توجه داشت که در عین یکسان‌بودن جهت فطرت‌ها، چگونگی افراد در راستای قرب الهی متفاوت است و محیط و پدر و مادر علت اصلی نیستند. آیت‌الله‌حائری‌شیرازی«حفظه‌الله‌تعالی» کتابی تحت عنوان «تربیت اسلامی» دارند که در آن مطالب خوبی در راستای جواب به سؤال شما هست. موفق باشید
14489

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: 1. در مورد فراماسونری و جریان آن چه کتابی قوی است؟ یا پیشنهاد می کنید همان سخنان آقای رائفی پور را گوش کنیم؟ 2. در مورد سخنرانی استاد پناهیان به نام تنها مسیر نظرتان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کتاب «تاریخ فراماسونری ایران» از جناب آقای موسی حقّانی کتاب خوبی است 2- سخنان استاد پناهیان هرکدام که باشد ارزشمند و حکیمانه است. موفق باشید

10752
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: جناب استاد بنده جوانی هستم که تا کنون آزاد بوده ام و زیر بار کلمه ای به نام دین نمی رفتم، اما اکنون چند سالی است از جوانی بنده می گذرد واقعا با پوست و گوشت و استخوان حس می کنم که بدون شریعت و قانون ماورایی نمی توانم زندگی کنم و لذا دوست دارم به آیین آسمانی رجوع کنم تا از خاسرین نباشم. راستش من نمی خواهم چون اجدادم مسلمان بوده اند دین اسلام را بپذیرم و می خواهم اگر دینی هم انتخاب می کنم مبنایی باشد و با اعتقاد راسخ. راستش بنده واقعا در شک هستم که با چه دلایلی ما حضرت محمد ابن عبدالله را پیامبر می دانیم من که ایشان را ندیده ام و حرفی از زبان ایشان نشنیده ام چگونه باور کنم ایشان پیامبر خدا هستند. نمی گویم ایشان کذاب بوده اند ولی می خواهم یقین به پیامبری ایشان پیدا کنم خواهشا نگویید به معجزه قرآن بنگر، چون من آنقدر بی سواد هستم که معجزه ای در قرآن نمی بینم. کتاب چه نیازی به نبی را هم خواندم اما پاسخ سوالم را نیافتم. خواهش می کنم این جوان بی دین جویای حقیقت را با جوابی کامل راهنمایی کنید چرا که بنده در حال بررسی دین مسیحیت و بودا هم هستم و اگر مطالعاتم نتیجه دهد می خواهم یکی از این ادیان را به عنوان دین خود انتخاب کنم پس شدیدا دست به دامانتانم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساس همه‌ی ادیان توحید است و همه ادیان توحیدی نظر به حقیقت یگانه‌ی عالم هستی دارند، منتها چون در طول تاریخ، ادیان گرفتار خرافه می‌شوند و حقیقت توحیدی خود را از دست می‌دهند و از طرفی شرایط جدیدی به‌وجود می‌آید که باید مردم با توحید عمیق‌تری راهنمایی شوند، دین دیگری می‌آید. جنابعالی برای انتخاب هر دین باید به عمق توحیدی هر دین رجوع کنید و در آن راستا بررسی کنید ببینید پیامبر آن دین چه اندازه در ظهور حکم توحیدی حضرت حق موفق بوده. آنچه بنده در جمع‌بندی به آن رسیدم، ضعف توحید در سایر ادیان است وگرنه از نظر اخلاقی همه‌ی ادیان دعوت به راستی و صفا می‌کنند، در حالی‌که باید معلوم شود این راستی و صفایِ ما باید ما را به کدام خدا نزدیک کند. به خدایی که مسیحیت می‌گوید و حضرت عیسی«علیه‌السلام» را پسر خدا می‌داند؟! یا به بودایی که اصلاً توحیدی در آن یافت نمی‌شود؟! بنده پس از یک‌سال مطالعه در بودا نتوانستم قبول کنم که اصلاً جناب بودا پیامبر بوده‌اند یا یک مرد خوبی است. از متون بودا چنین بر نمی‌آید که ایشان خود را پیامبر خدا معرفی کند. موفق باشید
8857
متن پرسش
حضور استاد عزیز سلام دلیل عقلی ( و نه نقلی ) بر زنده بودن امام چیست و به چه دلیل عقلی بشریت بدون امام زنده که هدایت به امر نماید نمی ماند؟ و چه اشکالی عقلی پیش می آید که هدایت امری و باطنی و تکوینی را به حقیقت محمدی صلواه الله علیه نسبت دهیم و نه به امام زنده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: طبق قاعده‌ی جمع تنزیه و تشبیه در مورد حقایق قدسی، حقیقت محمدی«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» مظهر متعیّن می‌خواهد که در حال حاضر همان مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است، همان‌طور که حضرت محمد«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» در زمانی مظهر حقیقت محمدی بودند. دلایل زنده‌بودن حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را در کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» عرض کرده‌ام. موفق باشید
7811
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز در جزوه مرزهای ارتباط بین زن و مرد، گویا بحث طوری ارائه شده که گویا جذابیت جنس مخالف برای انسان فقط تحت تاثیر واهمه است. به این صورت که اگر انسان وهم خود را کنترل کند و نگذارد وهم به میدان بیاید، دیگر جنس مخالف برای شخص جذابیت نخوهد داشت. حال سوال اینجاست که اگر این جذابیت ناشی از وهم می باشد، حضرت علی (ع) که وهم کنترل شده دارند. پس چرا در سن جوانی از سلام به نامحرم خودداری می کردند؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: عنایت داشته‌باشید «قوه واهمه» یکی از ابعاد وجودی انسان است و در رابطه با آن قوه ، معانی صورت خاصی به خود می‌گیرند و اگر ما آن قوه را با نور شریعت تربیت کنیم اتحاد معانی با صورت خاص تحت تأثیر القائات شیطان نمی‌باشد. باید متوجه بود اگر دو نامحرم رعایت حدود شرعی را نکنند، قوه‌ی واهمه‌ی آن‌ها تحت تأثیر شیطان قرار می‌گیرد و از مسیر اصلی و از نظر به اهداف واقعی خارج می‌شوند که در آن جزوه بر روی این تأکید شده و امیرالمومنین علیه‌السلام نیز مواظب هستند که واهمه‌شان در معرض القائات شیطان قرار نگیرد. موفق باشید
5346
متن پرسش
باسلام 1.استاد مباحث شما را مدام پیگیری می کنم و از مبحث معرفت نفس و برهان صدیقین گذشته ام و به معاد رسیده ام آیا نیاز است که معراج السعاده را با استاد بخوانیم یا نه؟ 2.در جلسه ای که مقام معظم رهبری با مجمع عالی حکمت متعالیه داشتند درمورد عرفان نظری فرمودند عرفان نظری ای که به عمل بینجامد عرفان است عرفان همان عرفان آیت الله قاضی است ولی شما می فرمودید ما معتقدیم عرفان نظری با عرفان عملی متحدند این دو چگونه جمع می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر استاد اهلی را پیدا کردید که گرفتار افراط و تفریط نیست، خیلی خوب است این کار را بکنید 2- ما هم معتقدیم عرفان امثال آیت‌اللّه قاضی یا حضرت امام عرفان واقعی است که در سیر عرفان نظری خود را متوجه حقایقی می‌کنند که عرفان نظری بدان اشاره دارد و روش معرفت النفسی چنین اقتضائی را دارد چون در این روش دائماً انسان در هر مقامی می‌خواهد خود را در آن مقام بیابد. موفق باشید
2780
متن پرسش
با توجه به اینکه خدا عالم است که کدام انسان جهنمی می شود آیا خلق چنین انسانی نافی رحمانیت نیست؟ آیا حکیمانه نیست موجودی را که می داند به هدف غایی آفرینش دست پیدا نمی کند نیافریند؟ دلیل این آفرینش چیست؟ استاد عزیز جواب رو طوری بیان کنید که قابل درک برای دانش آموز دبیرستانی باشد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر خداوند چون می‌داند فلان کس جهنمی است او را خلق نکند، عملاً به تقاضای کسی که می‌خواسته جهنمی باشد بی‌محلی کرده است. خداوند از آن جهت که خالق است هرمخلوقی که امکان خلقت دارد، خلق می‌کند و کار از جهت خداوند تمام است. آن مخلوق است که به هدف خود نرسیده، نه این‌که خداوند به هدفش دست نیافته باشد. پس خداوند به جهت رحمت واسعه‌اش بر کافر و مؤمن، هر موجودی که امکان خلق‌شدن دارد خلق می‌کند. اگر انسان‌های بد را خلق نمی‌کرد از کجا معلوم می‌شد آن انسان بد است چون تا به دنیا نیاید و بدی نکند که بد نشده است. از نمونه‌ی اعمالی که نشان میدهد پیامبر(ص) و ائمه(ع) مأمور به حکم به ظاهر بودند اینکه علامه‌ی عسگری میفرماید: ابن ملجم از اسکندریه با گروهی جهت تبریک و بیعت، خدمت امیرالمؤمنین(ع) رسیدند. حضرت به ابنملجم نگاه کردند و چون بیرون رفت فرمودند: «اُریدُ حَیاتَهُ وَ یُریدُ قَتْلی» من میخواهم او زنده بماند و او میخواهد مرا به قتل برساند، عدهای گفتند پس او را بکش. فرمودند: «اِذاً قَتَلْتُ غَیرَ قاتِلی» در این صورت غیر قاتل خود را کشته ام. ملاحظه میکنید علم غیبی امام موجب تکلیف خاص برای حضرت نشد تا اراده کنند ابن ملجم را به قتل برسانند. در مورد خداوند نیز موضوع از همین قرار است. موفق باشید
525

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر استادی که مطالعه ی آثارش مرا از و فرو رفتن در کثرات رهایی داد.با آنکه او را ندیدم لیک دست مبارکش از دوردست ها می بوسم. غرض این حقیر از مزاحمت سوالی است که نزدیک به سه سال است که مرا رنج می دهد امیدوارم استاد محترم مرا مورد لطف خویش قرار دهند: سوالی که داشتم در باب استاد سیروسلوک است.حقیر پس از توسلات پی در پی به حضرت معصومه صلوات الله و سلامه علیه با استادی از شاگردان عارف بزرگوار آیت الله سعادت پرور آشنا شدم و طریقه معرفت النفس را در حدود 4 سال است که در خدمت ایشان می پیمایم.الحمدلله در رابطه با ایشان افق بسیاری از معانی این عالم برایم منکشف گشته است که اگر بی احترامی به حضرتتان نباشد کتاب آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین را که جدیدا مطالعه نمودم برایم نکته ی های بسیار جدید نداشت البته اذعان می کنم که چینش بحث و مطالب آن حیرت آور و بی نظیر بود. غرض از این سوال اینست که می خواهم بگویم که استادم در حال حاضر مرا پس از توجه به مقام نفس و گذرندان مبانی فکری دستورات علامه طباطبایی در چهله های مختلف وارد دستورات فکری عوالم توحیدی به ترتیب توحید افعال سپس صفات و بعد از آن اسماء و در حال حاضر توحید ذاتی نموده است و در هر مرحله مرا ذکر مناسب آن مقام تعلیم نموده است در حال حاضر نیز در ابتدای چهله ی دوم ذکر یاهو یا من لاهو الاهو هستم . الحمدلله گاه به گاهی مکاشفاتی نصیبم میگردد لیکن همانطور که باید نتیجه ی توحیدی از دستورات گرفت من احساس می کنم در نتایجم موفق نیستم.می خواستم از حضرت عالی سوال کنم از کجا می توانم بفهمم که شیوه ی استادم صحیح است و او زود این دستورات را به من نمی دهد من 22 سال سن دارم و طلبه هستم و نزدیک به 2 سال است که دستور سجده ی یونسیه را اجرا می کنم.ضمنا باید بگویم که استادم از کسانی است که اجازه نامه ی کتبی از آیت الله سعادت پرور دارند و طبق قرائن از دیگر شاگردان استاد سعادت پرور شنیده شده است که ایشان در زمان حیات خود استاد سعادت پرور شهود توحیدی داشته اند. اگر شما صلاح به تعویض استاد می دانید ذکری در غالب چهله ای به من بیاموزید تا از طریق مقام ولایت به من استاد کاملم ارائه شود خدا میداند که من چقدر در این موضوع توسل کرده ام. دست شما را می بوسم و در انتظار جوابتان هستم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده در مورد تقاضایی که کرده‌اید راهی نمی‌دانم، ولی اگر با حوصله همین روشی را که متذکر شده‌اید در حال انجام آن هستید به قصد رعایت اصول بندگی و رضایت پروردگار انجام دهید إن‌شاءالله شوق بندگیِ پروردگار و طلب رضایت حضرت صاحب‌الأمر برایتان حاصل می‌شود، عجله نداشته باشید. موفق باشید
327

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام . من وقتی میخواهم جوارح را از اشتغال به دنیا تا حد ممکن و نه افراطی باز بدارم تا بلکه از سرکردگی و هر گونه فلاکت و هلاکت که فکرش را کنید به آغوش خداوند پناه ببرم مسائل زیادی پیش میاند از جمله: همه میگویند چقدر ساکت و غیر عادی هستی ! پدر و مادرم دیگر از من راضی نیستند خصوصا مادر چون نمیخواهم زیاد بخورم . به صحبت ها ی رهبری هم که نمیتوانم گوش کنم چون خانواده شدیدا تعصب دارند که ایشان به حق نیستند. من مجبور میشوم به میهمانی هایی بروم که نمیخواهم. به کلاس های معرفتی نمیتوانم بروم چون آن ها ناراحت میشوند. نشست های دانشجویی ( مثلا وابسته به جنبش عدالتخواه) هم که به نوعی وابسته به دولت باشد از نظر آنان "مخ زنی" است. در کنار همه ی این مسائل و مسائل دیگر که راه هر گونه رشد را بر من میبندد عمق فاجعه این جاست که من آنقدر سستم که هر آنچه در ماه مبارک رمضان بدست آوردم با یک روز آمدن به دانشگاه و مخلوط شدن با مردم از دست میدهم و با یک روز غفلت از یاد حق برای مثلا انتخاب واحد چنان هدفم را فراموش میکنم که اصلا نمیدانم برای چه زنده ام و نمازی که بعضا با آن عشق هم میکردم جز در حالت سرکردگی و پوچی نمیخوانم. در اوج این اوضاع نامطلوب مشکل این جاست که دعا کردن هم فایده ندارد چرا که صدای مردم عادی اصلا شنیده نمیشود که خدا خدا کنند . تا به حال مطالب زیادی از سی دی های شما را هم گوش کرده ام و همینطور اساتید عزیز دیگری که در این زمینه کار کردند. ببخشید صحبتم طولانی شد 1)میخواهم بدانم در این شرایط وخیم باید چه خاکی به سرم بریزم؟(با عرض معضرت) 2)و این که نشستن سر سفره ای که زن و مرد با هم حظور دارند چه حکمی دارد؟ وقتی حجاب حفظ نمیشود ؟ وقتی سر سفره نامحرمان میخندند ؟ 3)اگر به رهبری توهین شود ما باید چه کار کنیم؟ 4)آیا تذکر زبانی و امر به معروف و نهی از منکر زبانی جایز و مطلوب است یا این که ما خودمان را بسازیم دور و بری ها یمان ساخته میشوند؟ 5)آیا پیشنهاد میکنید که بحث های "زن" یا "معاد" را برای والدین بگذاریم گوش دهند ؟ یا این که اوضا از اینی که هست وخیم تر میشود؟ ( چون ما هر کاری که میکنیم میگویند آدم های خودشون( منظور دولتی ها) این کار ها را توی گوش شما کردند و بچه های مردم را از بین بردند ) 6)در بحث معاد گفتین آب در خواب نشان علم و آب گلالود نشان ریا در آن است. من خواب میدیدم که در آب غرق شده بودم و آّب آنقدر "زیاد" بود همچون مردابی بود که داشتم در آن تقریبا خفه میشدم و شاید به سختی نفس میکشیدم. ازین جهت ترسیدم. به نظرتان چه کار کنم؟ بی نهایت از این که سوالم را جواب میدهید ممنونم.التماس دعای خاص.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام ای عزیز! داستان زندگی با آشنایانی که غریبه‌اند، داستان دوستان خدا است که باید در عین طعنه‌هایی که می‌شنوند دلسوزانه آن‌ها را نصیحت کنند، بدون آن‌که با آن‌ها کله بگیرندو بدون آن‌که از دست آن‌ها عصبانی شوند و به آن‌ها خشم کنند؛ تذکرشان دهند. می‌گویی با حضور در دانشگاه و مخلوط‌شدن با مردم احساس حضورتان از محضر حق به حجاب رفته و قیل و قال مردم بر قلب و فکر شما غلبه کرد، راه چاره آن است که انسان بتواند قدرت جمع پیدا کند تا در عینی که در کثرات قرار دارد از وحدت غافل نباشد و این با تجلی هرچه بیشتر نور توحید محقق می‌شود و نور توحید با رعایت دستورات شرعی شدت می‌یابد و خداوند دوست دارد بنده‌اش با او درد و دل کند و او از سر رحمت بر ما می‌نگرد و کاری به گناهکاری ما ندارد. وظیفه‌ی ‌ما صبر بر بندگی است و دائماً منتظر گشایش‌هایی از طرف خداوند باشیم. اگر سر سفره نامحرمان رعایت حجاب را نمی‌کنند باید به آن‌ها تذکر داد و دوستانه بگوییم این کارها حرام است، درست است که می‌گویند طرف ساده است ولی اگر از سر دلسوزی و به صورت منطقی تذکر دهیم خداوند گشایشی که به کار ما می‌آید را فراهم می‌کند و نهایتاً اگر خیلی بی‌پروا باشند بر سر آن سفره حاضر نشوید ولی نه از سر خشم و قهر، بگویید ببخشید من این‌طوری راحت‌ترم. در هر حال؛ در حدّی که شرایط ظرفیت دارد باید امر به معروف کرد، آری اگر خود را بسازیم امر به معروف ما تأثیر بیشتر دارد. باید آمادگی والدین خود را در نظر بگیرید، اگر آماده هستند مباحث را به آن‌ها پیشنهاد کنید. در مورد خواب؛ غرق در موضوعات علمی و معنوی هستید که هنوز به طور جامع نتوانسته‌اید جایگاه هر علمی را درست تعیین کنید، بدون عجله و احساسات جلو بروید انشاء الله مشگلات بر طرف می شود و در دروس دانشگاهی نیز دقت لازم را به خرج دهید. موفق باشید
17243
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: جناب استاد طاهر زاده عزیز، در خصوص کار تربیتی برای نوجوانان می خواستم راهنمایی بفرمایید. داستان راستان شهید مطهری برای کار با این سن مناسب است؟ برای شروع خوب است یا در اواسط کار؟ اساسا شروع با شهید مطهری را توصیه می کنید؟ یا شروع با عمومات تاریخ اسلام یا احکام یا عقاید؟ یا با زندگی شهدا و علما؟ یا ترکیبی از اینها؟ تاریخ انقلاب اسلامی در چه حدی باید به نوجوان منتقل شود و با چه کتبی؟ نقش، مقدار و زمان داستان و رمان برای کار تربیتی با نوجوان چه جایگاهی دارد؟ اگر ممکن هست چند کتاب عام تر که از لحاظ محتوایی هم مشکل دینی اعتقادی نداشته باشه، معرفی بفرمایید. استفاده از طرحهایی چون کانون های درسی مانند کانون ریاضی برای جذب نوجوان و بهره برداری از فرصتهای جنبی برای کارهای فرهنگی و اخلاقی مانند مطالعه، ورزش، مسائل اخلاقی، قرآنی و ... مخصوصا برای دختران چطور است؟ اساسا باز کردن پای یک رقیب به فضای تربیتی و فرهنگی و استفاده از ظرفیت آن خوب است یا نه؟ با توجه به اینکه نظام آموزشی جدید در کشور ما برای رقابت و کنار زدن فرهنگ دینی و ریشه دار ملت وارد شد و اکنون نیز مهمترین ضربات از ناحیه همین نظام اموزشی در دو دوره کودکی و جوانی - دانشگاه - بر پیکره فکر و فرهنگ و عقیده و عمل وارد می شود. برای کار اخلاقی با نوجوان دعای مکارم الاخلاق و دعاهای صحیفه سجادیه امام سجاد (ع) را مانند دعا در حق پدر و مادر یا معلم و... چگونه می بینید؟ صحبت های اخلاقی عمومی و نسبتا آسان تر و کاربردی تر برخی اساتید اخلاق مناسب این سن هستند یا نه؟ ورود دانشجویان انقلابی و دغدغه مند به عرصه های تربیتی مساجد و کانونهای آن چطور است و چه آسیبهایی دارد؟ مخصوصا که پرورده نظام حس گرایی هستند که کمترین اطلاعات و توانمندی مذهبی و مهارتهای تربیتی را به آنها منتقل می کند. آیا صرف مطالعات و تجربیات شخصی آنها کفایت می کند که به این عرصه وارد شوند و تدریجا و با مشورت و تجربه اندوزی خلاها را پر کنند و با دانش آموزان ارتباطی از سنخ ارتباط نیمه تربیتی یا خط دهی فکری و عقیدتی و ... داشته باشند؟ اگر نه، پس در چه حد و حدودی باید عمل کنند؟ آیا فضاهای تربیتی و جواب سوالات بالا برای پسران نوجوان و دختران نوجوان متفاوت است یا تقریبا یکی هستند؟ به نظر شما در کار با دختران نوجوان، انتقال مهارتهای زندگی و آماده سازی آنها برای مادری و همسری لازم است یا فعلا باید به کلیات اخلاق و احکام و عقاید و عمومات انقلابی شدن اکتفا کرد؟ اگر باید انتقال داده شود بیشتر باید چه مساله یا شخصیت یا شعاری را محور کار قرار داد؟ و در پایان و ضمن عذر خواهی فراوان، اگر بخواهید در یک کلمه، شعار یا سیاست اصلی برای تربیت مادران آینده را بگویید، چه خواهد بود؟ مادرانی آینده ای که اکنون در سیستم آموزش و پرورش یا دانشگاه گرفتارند و به بیماری رایج نمره و مدرک و پز شغل دادن، مبتلایند. بنده مایل هستم که از نظرات و راهنمایی های شما استاد بزرگوار در این امر بهره مند شویم. با سپاس بیکران
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «داستان راستان» برای ابتدای کار نیز مفید است. جمع بین تاریخ اسلام و احکام و عقاید و زندگی شهداء هنر است. کتاب «فروع ابدیت» برای فهم تاریخ اسلام، شروع خوبی است. نوشته‌های آقای امیرخانی و مهدی شجاعی کمک می‌کند. حضور در کانون‌هایی که می‌فرمایید خوب است به شرطی که افراد ممحّض کار علمی که مباحث دینی را به حاشیه می‌برد، نشوند. تذکرات اخلاقی به هر نحوی خوب است. کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» بسیاری از نکاتی که به دنبال آن هستید، حضرت برای فرزندشان به میان آورده‌اند. دانشجویان بصیر و فهمیده‌ای داریم که در این مورد کمک کنند. مباحث معرفت نفس به عنوان کلیّات عقیدتی کمک می‌کند. عرایضی تحت عنوان «عالَمِ عفاف» در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» شده است. موفق باشید

16482

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: اگر هم آقای احمدی نژاد و هم دکتر جلیلی در این انتخابات شرکت کنند و همانطور که تا الان بوده اند باشند و تغییر موضع ندهند، شما به دکدومشون رای میدید؟ ماکه گیج شدیم استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا ذهن خود را مشغول چیزی کنیم که نه به دار است و نه به بار و معلوم نیست که چه رقبایی در میان خواهند آمد. موفق باشید

14913
متن پرسش
سلام علیکم استاد بزرگوار: چیزی که باعث شد بنده روی اخلاقم جدی تر فکر کنم، قضیه ازدواج بود، بنده الان که در این مراحل قرار گرفتم و تا حدودی رضایت طرفین به لطف خدا حاصل شده، فکر می‌کنم بنده اون تواضع رو ندارم که کسی رو حقیقتا دوست داشته باشم و در خدمت او قرار بگیرم، هر چند که با فکر خودم رو قانع کردم، خدمت به فرزند امام زمان (علیه السلام)، ایجاد زمینه برای رشد سرباز حضرت، محبت کردن به کسی که خدا به او محبت کرده، همه این ها از لحاظ نظری ادله بسیار خوبی برای دوست داشتن هست، اما وقتی می بینم تا الان نسبت به کسی اون قدر محبت نداشتم و رابطه ام با خانواده و دوستان در اون حد از محبت نبوده، فکر می کنم اگر وارد ازدواج بشم، خدای نکرده به طرف مقابلم ظلم می کنم و این جور وقت ها فقط از خودم می ترسم. احساس می کنم رابطه ام با دیگران مثل حیوانات شده، شدیدا وابسته به رفتار طرف مقابل و انفعالی، اگر محبت کنند، من هم می کنم اگر نه، نه، یعنی در واقع به خودم محبت می کنم، خود خواهم نه دیگر خواه، متکبرم نه متواضع، سنگدل و غلیظ القلب نه رئوف و مهربان، مادرم رو اگه دوست دارم و نمی خوام به او آسیبی برسه، به خاطر اینه که حوصله درد سر ندارم، چون او اگه مریض شد، برام زحمت درست میشه، دوستان رو اگه دوست دارم، چون می گم مگه چند ساعت تو هفته و تو روز اون ها می بینم بذار تصویر خوبی داشته باشند... در واقع از رافت نسبت به خلق در من چیزی نیست... از دیگران توقع تشکر و احترام دارم، اگر بی احترامی‌ای کنند هر چند به شوخی، نمی توانم با تغافل و شوخی بگذرم، ناراحت می شوم، خودم را آدم حساب می کنم... در جمع دوستان و خانواده اهل شوخی و انس و صحبت نیستم، یک کم حرفی و حرف لغو نزدن شنیده ام اما یادم رفته کسی که این حالت را دارد این حالت از درونش می جوشد نه اینکه مثل من حرف نزند اما توی دلش یا دیگران را هم به خاطر صحبت های لغوشان مسخزه کند یا اینکه ترس داشته باشد از آشکار شدن جهلش در جمع منتظر بحث علمی‌ام، منتظرم به من رجوع کنند، نمی توانم مثل دیگران عادی باشم، به همین خاطر همه در مقابل من با تعارف برخورد می‌کنند، انگار معذب اند در مقابلم، خواهر زاده ام اگر با من تلفنی صحبت کند،‌ مدام می‌گوید ببخشید وقتت را گرفتم،‌ مزاحم شدم خودم را در برابر آن‌ها شی‌ءای می دانم، انگار علمم نمی‌گذارد مثل آن‌ها باشم، همیشه دنبال تاثیرم، نمی خواهم یا بلد نیستم چه طور محبت کنم، از نشستن با بندگان خدا لذت نمی‌برم، دلم برای دیدن شان پر نمی‌زند، تنگ نمی‌شود، از خانواده و دوستان تا... وقتی باهاشان خوبم که از من تعریف کنند، اگر نه، نه اگرچه در ظاهر محبت می کنم اما در باطن، انتظار خوش آمد آن ها را دارم... خیلی بدبختم اگر کسی را برای اولین بار ببینم نمی توانم با او صحبت کنم و رفاقت کنم، مگر اینکه در موردش به یک جمع بندی برسم، پشت زمینه های ذهنش را از رفتارش کشف کنم بعد متناسب با آن عمل کنم، اگر نکنم، نمی توانم رفتار خوبی داشته باشم (در واقع به خودی خود رفتار خوب ندارم، رفتار صرفا واکنشی دارم) هر فعلی از هر کس می بینم، می خواهم کشف کنم انگیزه اش از این کار چه بوده، آن وقت متناسب با آن واکنش نشان بدهم، اگر خواهرم محبتی می کند و از قرائنش کشف کنم که این محبتش از روی مثلا ضعف بوده، تشکر نمی کنم، وجود بنده مجمع انواع و اقسام رذائل است و عجیب آنکه پرده پوشی حضرت حق امر را بر خودم هم مشتبه کرده. گاهی فکر می کنم علت این رفتارها و حالات من چیست، زیاد محبت ندیدن از خانواده است؟ سرگرم نبودن به یک دغدغه متعالی و غرق شدن در اخلاق شخصی و رسیدن به وسواس است؟ نداشتن عزت نفس و محتاج نگاه و تایید دیگران بودن است؟ یا... (اما فکر می کنم همه این توجیهات را صرفا می تراشم که به خودم حسن ظن پیدا کنم و بگویم آن قدرها هم بدبخت نیستم در حالیکه حسن ظن تنها باید به خدا تعلق داشته باشد) خجالت می کشم که بگویم بنده طلبه ام. استاد بزرگوار، به نظر شما در این شرایط ازدواج کنم یا خیر؟ با توجه به اینکه مراحل تحقیق هم انجام شده. چه باید بکنم؟ التماس دعا از شما و دوستان دارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه به‌خوبی متوجه‌ی ضعف‌های خود شده‌اید و این‌را لطف خدا بدانید و خیلی خوب ضعف‌های خود را کند و کاو نموده‌اید و می‌دانید که راهِ عبور از این ضعف‌ها؛ حسن ظنّ به خلق و خالق است و هر اندازه بیشتر رعایت خطورات قلبی را بکنید، بیشتر رقّت قلب پیدا می‌نمایید. کاری که عرفا در این مسیر انجام داده‌اند. به نظر می‌رسد با نظر به این ضعف‌ها بتوانید به ازدواج اقدام کنید و در متن ازدواج، ایثار و تواضع و احترام به بقیه از جمله به همسرتان را به میدان آورید. موفق باشید 

12521

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد گرانقدر اینجانب از شاگردان مجازی حضرتعالی هستم که از طریق مطالعه کتب و فایلهای صوتی حضرتعالی سیر را دنبال می نمایم. استاد بنده مشکلی دارم.اکنون در شرف ازدواج هستم، مشکلم این است که دوستی دارم که نمی دانم چرا با شدت و حدت به من وابسته است؛ از وقتی شنیده قرار است ازدواج کنم با شدت گریه و زاری می کند که تو اگر شوهر کنی من تنها می شوم و چکنم؟ و... استاد سالهاست این رفیق من خودش را اینگونه به من وابسته کرده بخدا خسته شده ام. هرچه با او منطقی صحبت می کنم، دینی صحبت می کنم، اخلاقی صحبت می کنم و.... فایده نداره و مشکل زمانی حادتر میشه که میگه من باید در جلسات خواستگاری و ... تو حضور یابم و این کار غیر عرف و غیر عقلانی است. گاهی مجبور می شوم صریحا جوابش را بدهم اما او انتظار دارد روزی چندین نوبت و ساعتها با هم تلفنی حرف بزنیم و این برایم وقت گیر است من هزار کار دارم و این توقعات غیرعقلانی است. استاد به ایشون میگم این محبت رو نثار ائمه علیهم السلام کن اما به خرجش نمیره با سی و چند سال سن اینجوری می کنه استاد اگر شدت عمل به خرج دهم گناه است؟ شما اگر همچین مشکلی داشتید چه می کردید؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شما برنامه‌ی عقلانی خود را جلو ببرید و گرفتار توهماتی که او برای خودش ایجاد کرده است نشوید تا او را هم از این مشکل نجات دهید. بنا نیست که شما گرفتار احساسات غیر عقلانی دوستتان باشید! مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را به او معرفی کنید. موفق باشید

نمایش چاپی