با عرض سلام و ادب و احترام: در دعای سمات منظور از خلقت بها الظلمه چیست؟ با عنایت به اینکه ظلمت نقص است و نیستی نور می باشد. منظور از خلقت ظلمت چیست؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آنجا منظور، ایجاد از عدم است به آن معنا که از چیزی خلق نکردهاند بلکه بدون آنکه از جایی الهام گرفته باشند، خودِ خداوند در خلقت عالم مبدأ بودهاند. موفق باشید
سلام: من میخوام قرآن بخونم و حفظ کنم برای همین یه منبع یا جای معتبر و ساده ای میخواستم که در کنارش معانی آیات رو هم یاد بگیرم. خود معانی ساده آیات ممکنه نامفهوم باشه در حد تفسیر خیلی پیچیده هم نمیخوام یه چیز بین این ها که وقتی قران رو میخونم بفهمم منظورش از گفتن این آیه چیه که خوندنم بیهوده نباشه. ممنونم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: این فکر خوبی است. پیشنهاد میشود اگر بتوانید کتاب «خلاصۀ تفاسیر المیزان و نمونه» را که جناب استاد عباس پورسیف تهیه کردهاند را کنار آیات مدّ نظر قرار دهید، نتیجۀ بهتر و بیشتری نصیب خود میکنید. موفق باشید
سلام: بعضی می گویند فرقان نام دیگر قرآن است، در آیه ۵۳ سوره مبارکه بقره آمده که به موسی کتاب و فرقان دادیم، پس یا باید فرقان چیزی غیر از قرآن باشد یا اگر قرآن است یعنی به حضرت موسی و یا به انبیای دیگر هم همین قرآن وحی شده است؟ اگر بگوییم وحی نشده یعنی خدا آن انبیا را از این معارف قرآن بی نصیب گذاشته؟ که این امر دور از تصور به نظر می رسد. پس آیا می شود گفت قرآن به همه انبیا وحی شده منتها آن ها به اندازه اقتضای درک مردم زمان شان نشر می دادند؟ اگر این حرف درست باشد چطور می شود گفت قرآن معجزه آخرین پیامبر است؟ اگر این حرف درست باشد می شود گفت انبیای دیگر ظرفیت دریافت قرآن را نداشته اند و حضرت محمد داشته است؟ سپاس از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید قرآن از آن جهت که موجب بصیرت و تشخیص حق و باطل میشود، «فرقان» است. آری! این بصیرت که تشخیص حق و باطل است را خداوند به همۀ انبیاء داده ولی این غیر از آن وَحی میباشد که به عنوان قرآن بر آخرین پیامبر نازل شده است. موفق باشید
سلام و عرض ادب: با عرض معذرت از اینکه وقتتان را میگیرم، جناب استاد، مسیری که برای شروع المیزان فرموده بودید را رفتهام؛ دو کتاب ده نکته از معرفت نفس و برهان صدیقین و تفسیر سه سوره زمر و عنکبوت و روم و جزوه روش استفاده از المیزان را هم شروع کردهام اما بسیار نگرانم که حتی به ظاهر متون نتوانم برسم چه برسد به اعماق و بواطن آن! مخصوصا در بحثهای فلسفی با اینکه کلیت مفهوم را متوجه میشوم و میتوانم جلو بروم اما به شدت نگرانم که پیشزمینه قبلی نداشتن از فلسفه و آشنا نبودن با اصطلاحات و مفاهیم آن، حرکتم را سطحی کند و از دقائق و اعماق المیزان بینصیب بمانم. از طرف دیگر به اشتغالات درسی و شغلی هم نمیتوانم بیاعتنا باشم چون بهنظر جایگاه و اعتبارش را برای حرکت و اثرگذاری در اجتماع در راستای اهداف انقلاب لازم دارم. از سمت دیگر اگرچه هنوز فرزند ندارم اما دوست دارم پیش از قرار گرفتن در جایگاه سنگین مادری، تا حد نسبتا مطلوبی اصل و اساس و پایه مطالعهام روی المیزان را کامل کرده باشم. با این توصیفات تقاضا دارم کما فی السابق با توصیههای ارزشمندتان مسیرمان را روشن کنید. و اینکه استاد به نظر حضرتعالی آیا لازم هست از سرعت مطالعه المیزان کم کنم و همان عزم را تدریجا برای فلسفه هم بگذارم یا خیر؟ سپاسگزارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم، نگاهِ صدرایی است که با «برهان صدیقین» و «حرکت جوهری» پیش میآید و با مباحث «معاد» وسعت پیدا میکند. از این جهت خوب است برای فهم قرآن در بستر «المیزان» این مسیر مدّ نظر قرار گیرد. البته اگر آمادگی ورود به کتاب «بدایۀ الحکمة» علامه را داشته باشید کار خوبی است. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: می خواستم بدانم که خداوند عین هستی است. من هستی ام ربطی است. حال اگر من هستی ربطی ام را درک کنم، آیا عین هستی را درک کردهام؟ سوال دوم آن است که اگر جواب سوال بالا مثبت است آیا میتوان گفت که راه رسیدن به درک هویت تعلقی ام رعایت حلال و حرام الهی است؟ با تشکر از زحمات استاد عزیزم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. وقتی انسان در جان خود متوجه هویت تعلقی و عین الربطی خود گردید، متوجه نسبتی میشود که در ذات خود با هستی مطلق دارد که به زبان دیگر همان درک عبودیت خودش میباشد نسبت به حضرت ربّ العالمین ۲. آری! اگر انسان متوجه شد در ذات خود عین ربط به حضرت ربّ العالمین است با عبودیت و رعایت شرع مقدس، عملاً هرچه بیشتر حقیقت خود را درک میکند. موفق باشید
سلام علیکم: دیشب حرم امام خمینی (ره) بودم. فضای سنگینی در حرم احساس کردم. وقتی وارد حرم های امامان و امام زاده ها میشم حس معنوی دارم اما این حالت در حرم امام خمینی بهم دست نداد. حس بیتفاوتی داشتم. به نظر شما علتش چه بود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: میتوان گفت هیبت حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» در اسم «جلال» رزق شما بوده تا او را بیشتر و بیشتر بیابید. عرایضی در جواب سؤال خبرنگار محترم روزنامه «عصر ایران» تحت عنوان «امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» و چگونگی سلوک اجتماعیِ ما» شد. امید است بتواند در این رابطه افقی بگشاید. موفق باشیدhttps://eitaa.com/matalebevijeh/18662
سلام علکیم: استاد یک صوتی مرحوم مصباح در رابطه با معرفت به امام میفرمایند که یک بخشی از معرفت از همین کتب و علماست. یک بخش اصلی معرفت اعطا کردنی از طرف خود امام است. این معرفت چه اهمیتی داره و چطور میشه قابلیت پیدا کرد برای معرفت امام که اعطا کنند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه انسان در مسیر شریعت و معرفت توحیدی قرار گرفت و جلو رفت، نسبتی با انسانهای کامل در خود مییابد که آن زمینهای خواهد شد تا از برکات شخصیت آن عزیزان بهرهمند شود. اینجا است که نقش زیارت بهتر روشن میشود. موفق باشید
سلام استاد خدا قوت: استاد از نظر سلوکی چرا بین الطلوعین باید بیدار و در حال حضور بود؟ آیا خورشید حقیقت نیز در آن زمان به جلوه ی فیض خاص طلوع میکند؟ که اگر در حضور نباشیم از جلوات خاصش بی نصیب میشویم؟ البته میدانم پاسخ تان مثبت است ولی عمیق تر میفهمم ان شا الله
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در نسبت بین ارض و سماء فکر کرد. به این معنا که هر آنچه که در عالم ارض به ظهور میآید حکایتی از عالم ملکوت و سماء معنوی است. و در همین رابطه در کشف محمدی «صلواتاللهعلیهواله» این نکته به میان آمده است تا ما زمینههای اتصالِ هرچه بیشتر به عالم ملکوت را در عالم ناسوت متوجه شویم و نسبت به آن بهترین اقدام را انجام دهیم. آری! بین الطلوعین حکایت عبور ِ ظلمات است و به ظهورآمدنِ نور. همچنانکه پیامبر خدا«صلواتاللهعلیهوآله» ما را متذکر ظرفیت ماههایی مانند رجب و شعبان و رمضان نمودهاند. بنا به گفتۀ جناب میرفندرسکی:
چرخ با این اختران نغز و خوش زیباستی
صورتی در زیر دارد هرچه بر بالاستی
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت
بر رود بالا همان با اصل خود یکتاستی
این سخن را درنیابد هیچ فهم ظاهری
گر ابونصرستی وگر بوعلی سینا ستی
موفق باشید
ضمن عرض سلام و احترام: استاد من یک چیز رو متوجه نمیشم اونم اینه که وقتی مواجه میشیم با انواع و اقسام بلاها از گره هایی که هیچ وقت باز نمیشه و بیماری هایی که با دست هیچ طبیبی درمان نمیشه و احاطه دشمنانی که با زخم زبان شون تا مغز استخوان آدم رو میسوزونن چطور به خودمون بقبولونیم که مورد توجه و محبت خدا و اهل بیت علیهم السلام هستیم در حالیکه کوچکترین تغییری در این امور که حاکی از بهبود اوضاع باشه رو نمیبینیم با توجه به امیدی که به خدا بستیم و نظری نکرد و توسل هایی که داشتیم و به ثمر ننشست! جواب این سوال بسیار مهمه واسم استدعا میکنم خدمت استاد که پاسخگو باشند. متشکرم
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در «ایمان» است و اعتماد به خدایی که بعضاً «دوست دارد یار این آشفتگی» به همان معنایی که جناب مولوی میفرماید: «در اگر بر تو بِبَندد مَرو و صبر کُن آن جا / زِ پَسِ صَبرْ تو را او به سَرِ صَدْر نِشانَد. و اگر بر تو بِبَندد همه رَهْها و گُذَرها / رَهِ پنهان بِنَمایَد که کَس آن راه نَدانَد». پیشنهاد میشود نظری به بحث «برکات صبر و صبر امام حسین علیهالسلام در کربلا» که شب گذشته مطرح شد؛ بیندازید. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/18642
با سلام خدمت استاد عزیزم: وقتی شخصی در کشتی در حال غرق شدن است خدا را با قلبش میبیند. اما وقتی از آن موقعیت خارج میشود آن رویت قلبی میرود. این دیدن جلال خدا بود. حال سوالم این است که آیا میشود شرایطی پیش بیاید که جمال خدا را با رویت قلبی ببینم؟ اگر پاسخ مثبت است شما یک مثال بزنید که در آن جمال خدا را در آن شرایط قرار گرفتن جمال خدا را بیاورد. با تشکر از زحمات شما استاد عزیزم!
بسمه تعالی: سلام علیکم: نمونۀ آن حضور را ما در شبهای حمله در دفاع مقدس داشتیم به همان معنای «کربلای جبههها یادش بهخیر». هر اندازه بیشتر متوجه عظمت راهی شویم که خداوند مقابل ما گشوده است، بیشتر متوجه جمال او که البته عین جلال است میشویم. چیزی که بحمدالله در جبهۀ مقاومت به ظهور آمده است. موفق باشید
سلام استاد: ببخشید سوالی داشتم خدمتتون. دخترم میگه زیارت عاشورا را باید با جان و دل خواند یعنی هر چی میخونی همون موقع باید خودت رو تو اون موقعیت ببینی بنابراین میگه من هر کار میکنم نمیتونم بابی انت و امی رو بخونم و زبان و دلم یکی باشه به همین خاطر تو زیارت اینا نمیخونم نمیدونم چی بگم نظری دارید برا قانع کردنش؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در توجه به چنین نهایتی است و نه آنکه هم اکنون باید در آن نهایت باشیم. و از این جهت آن زیارت را میخوانیم تا به چنین حضوری نایل شویم و لذا میخوانیم و باز هم میخوانیم تا با آن حضرت، نسبتی برقرار کنیم. در این رابطه عرایضی در کلیپ https://eitaa.com/matalebevijeh/18625 شد خوب است نسبت به آن فکر بفرمایید. موفق باشید
سلام علیکم: فرموده اید برای درک تاریخ آنگونه که هست نباید صرفا به حوادث نظر کرد. بلکه حوادث باید در بستر سنّتهای الهی دیده شوند تا بتوانیم در حوادث، شاهد افق تاریخ باشیم. مقصود از این سنتها چیست؟ چگونه باید درکشان کرد؟ چه اثری را برای درک حصولی این سنتها باید مطالعه کرد؟ از پاسخ حضرت عالی سپاسگزارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید در این مورد خوب است به جزوۀ «سنت سقوط تمدنها از نظر قرآن در المیزان» رجوع شود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/leaflet/368?mark=%D8%B3%D9%82%D9%88%D8%B7
سلام و احترام: موضوع پایان نامه ارشد را ارزش ایمان در نجات و رستگاری در الهیات مسیحی و اسلام انتخاب کردم. به نظر جنابعالی خوبه و ارزش کار کردن داره؟ در این موضوع منابعی معرفی کنید. ممنونم از پاسختان
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مسئلۀ مهمی است. هرچند بنده منبع یا منابع خاصی که در این مورد نظر داده باشم را؛ در ذهن ندارم. ولی با تورق آثاری مثل آثار شهید مطهری می توانید نکات خوبی را جمعآوری کنید. موفق باشید
سلام استاد گرامی: ان شاالله خدا عمر بابرکت به شماعطا کنند. سوالی ازجنابعالی داشتم. بنده کم و بیش از سخنرانی های شما کمال استفاده رو میبرم. بنده اوایل بحث ها حس و حال خوش معنوی نصیبم شد و گهگاهی خوابهای مفهومی میدیدم اما الان فکر میکنم دچارتوقف شدم و نمیدانم دلیل این توقف از کجا نشات میگیره؛ از کانالهای مربوط به سیر و سلوک اینطور متوجه شدم که دچار قبض و بسط شدم! آیا واقعا همینطور هست؟ از کجا باید دلیلش رو فهمید و برای جبران چه اقدامی باید کرد؟ آیا این قبض موقتی هست؟ لطفا راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به همین جهت ما در نسبت با انسانهایی که توانسته اند از پل صراط دنیا بگذرند، میتوانیم خود را پیدا کنیم و از این جهت قصه ما، قصه آنها است و قصه آنها در راهبودن است. آری! در راهبودن. این جا است که آن مرد الهی و زمانشناس بزرگ حضرت مولوی فرمود: «ای برادر عقل، یک دم با خود آر / دم به دم در تو خزان است و بهار». چرا به او که قصهگوی زندگیها است، گوش ندهیم و اگر بهاری را تجربه کردیم نخواهیم در این راه، خزانی را احساس کنیم؟!! هنوز مائیم و راهی که در آن آوینیها متولد خواهند شد، ولی این صراط و این راه، اگر دشتهایی دارد با دستهایی گشوده، ناگهان دامنههایی از قلههایی برافراشته دارد و ما که به دشت عادت کردهایم، این سختیها را به عنوان نوازش تعبیر نمیکنیم و آنگاه که بنا است از قلّه فرود آییم، بیباکی میکنیم. بازشدن چشم یعنی عزمی به اندازه حضور در سرد و گرم این عالَم، یعنی امام خامنهای «حفظهاللهتعالی» و هزاران غم به خاطر مظلومیت مردم غزه، و هزاران امید به خاطر حضور در تاریخی دیگر. قصه انسان چه اندازه عجیب و پیچیده و بزرگ است!!! موفق باشید
سلام استاد: حقیر دانشجوی ارشد رشته مدیرت رسانه هستم. خواستم خواهش کنم حقیر رو در انتخاب موضوع پایان نامه راهنمایی بفرمایید. تا بتونم یه موضوعی رو کار کنم که بعد از اتمام هم به حقیر در جامعه کمک کنه و چیزی بر حقیر بیفزاید هم بدرد انقلاب بخوره. خودم دغدغه هایی دارم. مثل این موارد که با چارچوب های اسلام و ماهیت رسانه های جدید واقعا چطور باید برخورد و عمل کرد که بشود طبق شریعت عمل کرد و یا این موضوع که اگر حضرت آقا مسئول رسانه کشور بودند با این همه دستگاهها که همین الان هم به عنوان ناظر و... هستند (مثلا شورای امنیت در خبرهای صدا و سیما که حساسه نظر میدن و..) چطور عمل می کردند که الان در چنین وضعی نباشیم که این همه ایراد بر صدا و سیما وارد میکنند. خواستم از حضرت عالی بپرسم که اگر واقعا موضوعی هستش که هم برای حقیر و هم برای جامعه مفیده لطف بفرمایید و بر حقیر منت بگذارید و نظرتان را بفرمایید. نمی خوام ۶ ماه الی یک سال فقط دنبال چیزی باشم که آخر مدرک بگیرم. ممنونم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همچنان مکرر عرض شده حتی در زمانی که استادراهنما بودم نسبت به طرح موضوع پایاننامهها نمیتوانستم فکر کنم. اخیراً کتابی تحت عنوان «ما و بشر جديد و آينده قدسی پيش رو» از بنده چاپ شده که موضوع آن خصوصیات بشر جدید است. ان شاءالله بتواند کمک کند چرا در مذاق بشر جدید، رسانه بر درک سنتهای جاری در عالم غلبه کرده؟ در حالیکه با نظر به سنتهای جاری در عالم است که انسانها از اصالتها بهره مند میشوند. برعکسِ رسانه که بشر جدید خود را در خیالات و توهّمات جستجو میکند. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: ۱. ابزار بودن تن به چه معناست؟ ۲. منظورتون از مستحکم کردن من انسان در صوت شرح نکته ی اول ده نکته از معرفت النفس چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تن، وسیلۀ تکامل روح است. ۲. با عمیقشدن در معارف اسلامی، منِ انسان از نظر وجودی شدت مییابد مثل نوری که میتواند از جهت نورانیت شدت پیدا کند. موفق باشید
جناب استاد طاهرزاده ! ۱۰ سال تمام کتب و جزوات و صوت های حضرت عالی را از بر بوده و هستم ، حدیثی که چند روزی ست پیرامون آن نظریه پردازی فرموده و منتقدین را با انواع الفاظ ناصواب و ناسزا خطاب کرده اید والله بالله تالله چنین برداشتی از آن نمیشود ، بزرگوار ، عبد در آن حدیث به لحاظ ساختار ادبیاتی نکره بوده و الف و لام عهد ذکری است یعنی همان عبدی که در سطور قبل در موردش سخن گفتیم و جملات قبل انحصاری امام بود نه کل کسانی که زمام امور مسلمین را دارند. (عبد جنس نیست که ال را استغراق بگیریم مانند الانسان). اگر هم بپپذیریم ال استغراق است و سخن در مورد هر عبدی است که امور عباد را به عهده بگیرد سیاق روایت انحصار در معصوم را می رساند به قرینه جملات قبل و خصوصا جملات بعد. خودتان «فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ فلم یعی بجواب» را پس از آن اشاره داشتید، لم تجد فیه غیر صواب عصمت است ، علم مطلق است ، لم یعی بعده بجواب، درمانده نمی شود در پاسخ دادن یعنی نیاز به فکر و طرح و مشاور و ...ندارد و چنین چیزی برای غیر معصوم مصداق نداشته است. بعد هم حضرت دلیل دارند که چرا این ویژگی ها را دارد؟/ به دو دلیل. 1)لیکون حجته علی عباده و 2) شاهده علی خلقه که همه می دانند شاهد خلق بودن چه به معنای شاهد خلقت قبل از تولد ادم باشد و چه به معنای شاهد اعمال مخلوقات از غیر معصوم برنمی اید... بعد هم استناد خنده داری کردید به اصالت و تشکیک وجود ، عزیز گرامی ، استاد معظم ، چرا اینچنین میکنی؟ حقیقتا که همه چیز را با شعر مخلوط کرده اید و هم شاعرانه مینگرید و هم شاعرانه اظهار نظر میکنید. وقتی مشاور حوزوی حضرتعالی که دائم هم برای نجات بخشیدن به مخاطبتان به او رجوع میدهید شش هفت سال حوزه بوده و طلبگی نکرده ، سواد درستی ندارد ، خودتان هم استاد ندیده اید اینچنین با متون و مخاطبانتان بازی میکنید . بس کن بزرگوار ، هنوز مواردی که سال های قبل زیر دست شما به فنا رفتند درد میکند ، دست ازین تهور بردار ، قیامتی هست ، قبر و حسابی هست ، لازم نیست برای حفظ انقلاب سر همه ی مقدسات را جلوی حضرت آقا ببرید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این رابطه به سؤال و جواب شماره 39179 رجوع فرمایید. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامیم: اگر بنده هدف اصلی زندگیم را لقاء الله (تجلی اسم جامع الله در قوه خیالم به صورت انسانی بگذارم) حال میخواهد دنیا باشد یا آخرت برای من فرقی ندارد. از نظر شما مناسب است یا نه؟ با تشکر از زحمات شما!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در مسیر رعایت دستورات شریعت همراه با معارف توحیدی مسیر انسان پس از دنیا به لقاء رحمتهای خاص الهی منجر میشود و در همین رابطه در روایت از رسول خدا «صلواتاللهعلیهواله» داریم که فرمودهاند: « مَن أحَبَّ لِقاءَ اللّه ِ أحَبَّ اللّه ُ لِقاءَهُ ، و مَن كَرِهَ لِقاءَ اللّه ِ كَرِهَ اللّه ُ لِقاءَهُ . هركه ديدار خدا را دوست داشته باشد، خدا ديدار او را دوست دارد و هركه ديدار خدا را خوش نداشته باشد، خدا نيز ديدار او را خوش ندارد. موفق باشید
سلام علیکم: می خواستم ببینم که اسم جامع الله در عرفان، مساوی عین هستی در برهان صدیقین است؟ با تشکر از زحمات استاد بزرگوارم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همینطور است. موفق باشید
سلام علیکم: سالهای زیادیه روند رشد ظلمات را با دقت بررسی میکنم. مثلا از اواخر دهه هفتاد که مدرنیته مثل همیشه متجاوزانه، هجومی یکهویی آورد و چه زخم ها که نزد یا از حدود پانزده سال قبل که موضوع تقابل خیر و شر و ضعف و گمشدگی خیر و راستی بود تا به امروز که ظلمات با همه قدرت میپذیراند خیری وجود ندارد، هرچه هست بدی است و راهی جز آنقدر بدشدن تا پادشاهی بدان شدن نیست. از طرفی سالهاست چشمم روشن به زندگی است سرشار از خیر که براستی انقلاب اسلامی است، انقلابی که در شرح حقیقت آن ناتوانم ولی یابنده آنم. هرکدام سلوکی مد نظر دارد، ظلمات با استفاده از اسلام و ادیان دیگر یا ادیان ناآگاهان که همه بودنش منتهی است به آمریکایی شدن یا هر بودنی- سلوکش را گسترده- و با رسانه به این گسترش رسیده. در مقابل، انقلاب اسلامی که با قرآن- انسانیت- شهادت- علم-رابطه حاضر اهل البیت و پیامبر خدا- متذکر شدن همه ابعاد انسان، در حضور روز افزون است. نظر به این اسلام و رو برنگرداندن از آن- در عین آگاهی از خطرات بسیار زیاد، راهی است که فکر میکنم نامش را میتوان تقوا گذاشت. از نظر بنده تقوی یعنی «آگاهی و یافتن· بودنی در عین یگانگی در دنیا و عقبای خود و بودنی از طبیعت تا آسمانها». موانع نایل شدن به این یگانگی دینی برای بنده، اسرائیل با نفسانیت و خرش یعنی رسانه است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. حقیقتاً اگر انسان متوجه باشد که در دل غوغاهای رسانه و دروغهای پنهان آن چگونه باید خود را دریابد و مبرّا از اینهمه بدی در میدان دفاع از حقیقت حاضر شود؛ مزه تقوا را خواهد چشید. تقوایی که نور چشم اولیای الهی است. خوشا به حال آنانی که در طوفان ظلمات دوران توانستهاند و میتوانند با نظر به انوار الهی خود را جلو و جلوتر ببرند و مزه تقوا را به جانشان برسانند. موفق باشید
سلام وقت بخیر: استاد ببخشید با توجه به این که انسان به خودش علم حضوری دارد و وحدت دارد چگونه می شود که یک شخص ویژگی های خود را اشتباه درک کند یعنی خودش نتواند از برخی ویژگی های روحش بی خبر باشد چگونه می توان علم حضوری به خود را هم تشکیکی در نظر گرفت اگر تشکیکی است. می شود بفرمایید چگونه می توان آن را افزایش داد؟ ممنون از شما مطالب بسیار مفید سایتتون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. علت آن توهم است که جای حقیقت را می گیرد. ۲. تعمق در قرآن و روایات و معارف حقّه، و در عبادات به حالت سلوکی. موفق باشید
سلام علیکم: بر اساس تجربه و روشی که دارید میتوانید یک برنامه سلوکی خیلی سبک برای یک مبتدی بیان کنید!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با برنامه سلوکی بنده ورودی ندارم ولی سیر مطالعاتی سایت، جهت امور معرفتی ان شاءالله میتواند مفید باشد. موفق باشید
سلام خدا قوت: پرسشی دارم و البته به امید راهجویی و آن اینکه وقتی حرف از ادامه دادن خود در تاریخی که جلویمان است (و آن انقلاب اسلامی است) میزنیم، حرف از عالم داشتن و دیدن افق و نه صرفا اعتقاد داشتن و قبول داشتن است به میان میآید. به قولی بعد از امثال حاج قاسمها بود که دیدیم جهاد زندگی کردن است نه چیزی کنار زندگی. یعنی صرف قبول داشتن آقا آن شور و بودن را برای در میدان بودن و سلحشورانه آینده را رقم زدن به ارمغان نمیآورد. و باید آنچه ولی میبیند را ببینیم یا به قولی هم افق و هم عالمش شویم. نمیخواهم بگویم چگونه و چطوری و از این قبیل چیستیها که شاید بشود اینگونه هم پرسید. نمیدانم. چندین ماه و شاید ماههاست میخواهم بپرسم اما خودم را پس میزنم که پرسیدنی نیست. آری! جز به اشاره نمیتوان از عالم حاج قاسمها گفت. که درک میکردند. از طرفی به آسانی هم نمیشود از بیعالمی نجات پیدا کرد. غرض. گویا پیداست که از چه چیز بیچاره میشوم و پناهی جز نوشتن نمییابم. و گویا شما دستم را خواندهاید. مگر عالمداری با اینگونه نوشتن میشود. به خویشتن که مینگرم، آتش طلب را میبینم. اما آتش طلبِ طلب حاجقاسمها نه آن آتش و طلبی که جان ایشان را میگداخت و نشان از عالمی بود که دربرشان گرفته بود. آن آتشی که سید حسن آن طور از خدایی که سید علی نشانش داده بود سخن میگفت آن آتشی که حسن تهرانی مقدم را عاشق مبارزه با صهیونیست کرد و بود و نبودش بود. صبر چگونه است تا از بیعالمی بِرَهیم و «مژده بده مژده بده یار پسندید مرا» را به انتظار بنشینیم. گفتهها، توان بیان ناگفتنیها را ندارند و شما مرد خواندن نانوشتنیها هستید. یا علی مدد
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجه شدید کافی است به خود آییم و خود را در تاریخی که آغاز آن با انقلاب اسلامی است احساس کنیم. حضور در آینده با درک زمانه و روشنکردن راهی که در پیش است، فراهم میشود و غفلت از حضوری که در پیش است، همان بیخردی و جهل و نشناختن زمانه است که در روایات از قول حضرت صادق «علیهالسلام» داریم: «عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ بَصِيراً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِه حَافِظاً لِلِسَانِه» لازم است بر عاقل كه نسبت به زمانه خود بصیر باشد و با پیشآمدها مطابق شأن و بصیرتی که دارد برخورد کند و حافظ زبان خود باشد تا مطابق زمانهاش سخن بگوید.
آیا جز این است که اهل نظر باید به امکانهای زمانه بیندیشند و در طلب چشمانداز آینده باشند؟ زیرا بدون آن چشمانداز، آینده معنا ندارد و گرفتار تکرار زمانه میشویم. به نظر میآید آینده انقلاب اسلامی، آیندهای است که در آن انسانها معنای دیگری به خود میگیرند ماورای انسانِ گرفتار پوچیها. عرایضی تحت عنوان «راز امیدواری به آینده در تاریخ انقلاب اسلامی» شده است که امید می رود تا حدی آن نوع حضور که از یک طرف حضور در جهان درونی خود می باشد و از طرف دیگر جضور در جهانی که جهان آینده است را در مقابل عزیزان بگشاید. در این رابطه از مطالعه کتاب «ما و راه کربلایی شهید رئیسی» از انتشارات سرای هنر و اندیشه سها غفلت نفرمایید. https://eitaa.com/soha_sima/4950 موفق باشید.
سلام استاد عزیز: این متن پیش رو را با شهید رئیسی نجوا کردم و از او سوال میکنم شهادت را از که خواستی؟ ای شهید خدمت، سید ابراهیم در کلیپی دیدم، با حس و حال عجیبی در کنار مزار شهید حاج قاسم درخواست شهادت میکردی تو چه کردی؟ تو به حاج قاسم چه گفتی؟ رازش چیست؟ به ما هم بگو ما دیدیم که تو چگونه در فراق حاج قاسم در آن نماز تشیع، اشک ریختی، شاید آنجا هم به فکر شهادت بودی حاج قاسم در بیابان ها دنبال شهادت میگشت و تو در سایه خدمت به مردم و این چنین بود که مردم تو را شهید جمهور و شهید خدمت نامیدند تو با این خدمتت با قلب های ما چه کردی، از شبی که هنوز مطلع نبودیم تا صبحی که شهادت را با خبر شدیم، از شبی و دعاهایی که مردم در حالتی اضطرار در خیابان، مسجد، حسینه ها، در شهر و روستا ها تا لحظه ای که پیدایت کنند و به راستی تو آنجا چه کار میکردی، در روستایی که مسئولی سال ها آنجا نیامده بود شاید میخواستی بگویی: شهادت آنجایی باشد که فکرش را نمیکنی حتی اگر ورزقان باشد به دنبالش برو تو با ایران امام رضا علیه السلام چه کردی که اینچنین در روز ولادتش به تو هدیه ای داد تا به آرزویت برسی شاید در آن مدتی که تولیت آستان مقدسش را داشتی آرزویت را آنجا از حضرت میخواستی و من هر وقت به حرمش می آمدم دیدم تو را که هر شب قبل از اذان صبح در بالای سر حضرت نماز شب میخواندی و شاید در آن نماز شب ها شهادت میخواستی ای شهید، ما تو را دوست داشتیم، به واقع دلمان را سوزاندی حتی دل آقایت سوخت شفاعت ما را بکن تا مثل تو باشیم و در راه تو قدم بگذاریم درود و سلام خدا به شما و رفیقان همراه شهیدت اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک یا مولای.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه میکنید آری! ملاحظه میکنید که این تاریخ با طلوع انقلاب اسلامی چه ظرفیتهایی پیدا کرده که از یک طرف مردی همچون شهید رئیسی در آن طلوع میکند که در اوج صفا و ایمان و با روحانیتِ عرشی خود در خدمت مردم قرار میگیرد. و از طرف دیگر مردمی در این تاریخ حاضر شدهاند که تا این اندازه زیبا و شگفتانگیز آن مرد را درک میکنند و حضور او را در عمیق ترین ابعاد وجودی خود مییابند و به جهت ظرفیتی که این تاریخِ آخرالزمانی دارد عرض شد: «ما رئیسیها در پیش داریم» و همه چیز گواه بر آن است که زمانه، زمانۀ خاصی است و شهید رئیسی بزرگ، همچون حاج قاسم شهید؛ بصیرت درک چنین زمانه ای را داشت و ما باید سعی کنیم با نگاهی که رهبر معظم انقلاب به این زمانه و آیندۀ آن دارند؛ خود را در صحنه داشته باشیم https://eitaa.com/matalebevijeh/19341 وگرنه در این زمان در جبههای قرار میگیریم که ملاحظه کردید چگونه در مقابل ترامپ خود را تا این اندازه خوار و ذلیل نشان میدهند.
رفقای عزیز در مرکز سرای هنر و اندیشه سها متن فاخری را تحت عنوان «ما و راه کربلایی شهید رئیسی» https://eitaa.com/soha_sima/4938 تدوین نمودهاند که خوب است به آن متن نیز رجوع شود.
موفق باشید
بسمه تعالی. سلام علیکم: مگر جز اینست که قرآن استاد الاساتید تفکر است؟ و مگر جز اینست که راه حضور در محضرش، معصوم است؟ و مگر جز اینست که باب ورود به جهان معصوم، همین دروس حوزویست که بعنوان راهی، انسانی را مساعدت میکند برای ورود به اقیانوس بی تهِ روایات؟ و چه خوب راهیست که قبل از هرچیزی، انسان را به خود مینمایاند و فهم خود را آشکار میگرداند!؛ هرچه هستی، خودی؛ نه زبانت زبان دیگری. نه فهمت، نه نگاهت، نه میلت، نه عشقت... هرچه هست از خودست... پس حوزه شاهراه رسیدنست که آوینیمان فرمود: «پیمان علم، پیمان کربلائیست و آنکه این پیمان را با خدا بست در مدرسه درس فقه و اصول میخواند و در جبهه درس عشق...» حال باید بدین فکر کرد که آیا این راه جز برای اهلش جز برای آنکه مردان مرد جایی دارد؟ گویی قبل از اینکه راه بیوفتی باید راه رفته باشی! مقصود اینکه جز با یک ایمان غنی و عمیق میتوان در این مسیر قدم نهاد؟ (گویی از همینک باید در نهایت خود بود، در مسیر بود و هرآنچه را انسانی میتواند رعایت کند تا بتواند جلو و جلوتر رود)
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکتۀ خوب و مهمی است و در این رابطه میتوان گفت: «آنقدر ای دل که توانی بکوش». موفق باشید