سلام استاد محترم وقتتان بخیر: استاد چند ماهی هست که شروع به سیروسلوک کردم سخنرانی های شما رو گوش میدادم کتابهایی دراینباره مطالعه کردم. خیلی مواظب رفتار و اعمالم بود حتی یکی از صفات بدم که بداخلاقی بود رو ترک کردم منتها فکر میکردم ذبح کردم اما پنهان بود و بعد چند وقت یک دفعه نمایان شد خیلییییی از این بابت ناراحتم چون احساس میکنم تمام اعمالم رو زیرسوال بردم و تمام زحماتم هدر رفت و یک مقداری در این مسیر سست شدم همش فکر میکنم از چشم خدا افتادم و دیگه تو این مسیر جایی برای من نیست و یجورایی دلسرد و ناامید شدم حتی نماز شبهام ترک شدن و متاسفانه نماز صبحم حتی قضا شد این علائم نشان میدهد که بنده رو نمیخواهند درسحرها راه بدهند و اسم من خط خورده. چون حتی با صدای زنگ گوشی هم بیدارنمیشم واقعا از این بابت غصه میخورم دچار سردرگمی شدم نمیدونم چیکار کنم. لطفا راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: مگر وقتی به لطف الهی انسان در راه قرار گرفت، باید گمان کند کار تمام است و شیطان رهایش میکند؟! در حالیکه بزرگان معرفت میفرمایند بعضاً برای دفع یک رذیله، ۷۰مرتبه توبه کردهاند زیرا ۷۰ مرتبه دوباره آن رذیله آمده است. پس در این موارد جای ناامیدی نیست. ثانیاً: در مستحبات بخصوص نماز شب در این فصل از سال به خود سختگیری نباید کرد. موفق باشید
شهادت حضرت صادق علیه السلام تسلیت باد. امام صادق (علیهالسلام): إِنَّ اَلْإِيمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ اَلسُّلَّمِ يُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلاَ يَقُولَنَّ صَاحِبُ اَلاِثْنَيْنِ لِصَاحِبِ اَلْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى اَلْعَاشِرِ فَلاَ تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَكَ فَيُسْقِطَكَ مَنْ هُوَ فَوْقَكَ وَ إِذَا رَأَيْتَ مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْكَ بِدَرَجَةٍ فَارْفَعْهُ إِلَيْكَ بِرِفْقٍ وَ لاَ تَحْمِلَنَّ عَلَيْهِ مَا لاَ يُطِيقُ فَتَكْسِرَهُ فَإِنَّ مَنْ كَسَرَ مُؤْمِناً فَعَلَيْهِ جَبْرُهُ. اصول کافی، ج ۲، ص ۴۴. ايمان همچون نردبانی كه از پلّه پلّه آن بالا میروند ده درجه است. پس كسى كه در پلّهٔ دوم است نبايد به آن كه در پلّه اول است بگويد: «تو هيچ ارزشی ندارى» تا برسد به پلّهٔ دهم. پس آن كه را از تو پایینتر است دور نينداز كه بالاتر از تو نیز ترا دور اندازد. پس اگر کسی را دیدی که یک درجه از تو پائينتر است، با نرمی و مدارا او را به سوى خودت بالا بیاور و چيزى را كه طاقت ندارد بر او تحميل نكن كه او را میشكنى و هر كس مؤمنى را بشكند، بازسازی او بر گردن خودش خواهد بود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه این تذکر فوق العاده مهم حضرت صادق آل محمد، مهم و مهمتر است زیرا وقتی انسانها در راه ایمان قدم گذارند همه برای ما مهم و ارزشمند میباشند و جایگاه هرکسی را در آن راه یعنی راهِ ایمان باید محترم شمرد. مشکل از وقتی شروع شد که راههای دروغینی پیدا شدند که اساساً راهی از ایمان به حساب نمیآیند مانند آنکه امثال آقای مهندس بازرگان خواستند دین را با علم نجربی تطبیق دهند و اصالت را به دادههای علم تجربی دادند. و یا به گفته استاد احمد فردید گمان کردند پیامبر خدا، دانشمند بزرگی است. و از این مشکل نباید غفلت کرد وگرنه از حضرت امام و رهبر معظم انقلاب که نماد ایمان در این تاریخ هستند غفلت میشود. باز برگردیم به روایت، و به مراحل ایمان مردم و احترام به همۀ آنهایی که در مسیر ایمان قرار دارند با درجات مختلف. بنده مادران شهدا را عاقلترین و ایمانیترین انسانهای این دوران میدانم. تذکری در آخر سؤال شمارۀ 39940 بدان پرداخته شده است. موفق باشید
با سلام: ما گروهی از طلاب حوزه علمیه هستیم که قصد آشنایی اجمالی با مفهوم «دولت» به صورت عام و مفهوم «دولت اسلامی» به صورت خاص را داریم. عناوینی مانند: ارکان دولت، کارکردهای دولت، عوامل ناکارآمدی دولت، نقاط شکلگیری فساد در دولت، معنای اسلامی بودن دولت، راهکارهای محقق کردن اسلامیت در دولت، موانع پیشروی تحقق دولت اسلامی و... مد نظر ما میباشد. البته واضح است که یک کتاب واحد تمام این عناوین را در خود جای نداده است. اما ما به دنبال سلسله کتب، جلسات، همایشها و... میباشیم که بتوان در خلال آنها به آشنایی اجمالی از دولت اسلامی دست یافت. ما تا به حال - که البته مدت زیادی از شروع کارمان نمیگذرد - کتاب نظریه و نقشهی راه دولت اسلامی، اثر آقایان عرب اسدی و کشاورز را مطالعه کرده و جلسهای نیز با آقای عرب اسدی داشتهایم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع دولت یا به تعبیری «استیت» امر جدیدی است. همچنانکه «شهروند» امر جدیدی میباشد به همان معنایی که این سیاست است که سرنوشت انسانها را در دست دارد و در همین رابطه حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» خیلی زود متوجۀ این امر شدند و فرمودند: «والله همۀ اسلام سیاست است». به هر حال این موضوع، عرض عریضی دارد. در سلسه مباحث «جهان بین دو جهان» که در ۴ جلد تدوین شد، بعضاً به این موضوع پرداخته شده که خوب است با جستجوی واژۀ «شهروند» و «استیت»، نگاه به موضوع انداخته شود. کتاب «ما و بشر جدید و آیندۀ قدسی پیش رو» نیز افقی را در این مورد میتواند بگشاید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد جان من معلم هستم و امسال سال اول است که به لطف خدا توفیق خدمت در معلمی پیدا کردم. منتها مدرسه ای که رفتم متاسفانه هم مدیر و هم بعضی از همکاران اصلا عقاید دینی ندارند و در ضدیت هستند. متاسفانه تا جایی که امکان دارد سعی میکنم یا زیاد باهاشون برخورد نداشته باشم یا بحث رو عوض کنم یا نهی از منکر و اینها مثلا مدیر میگه امام زمان وجود نداره، اصلا حضرت علی اصغری وجود نداشته آخوندا دروغ گفتن یا میگه امام حسین اشتباه کرد خودش رو به کشتن داد یا چرا امام علی دهها نفر رو در صدر اسلام کشت یا مثلا امروز میگفت یزید خیلی هم آدم خوب و با شخصیتی بوده و.... بنده هم کاملا منطقی و با خونسردی و ادب جواب شبهاتشون رو میدم ولی مسخره میکنن و یه جاهایی هم اذیت میکنند مثلا چندین بار گیر داده اند که قرآن با بچه ها کار نکن فقط روخوانیش رو بلد باشن میگن مگه میخواهیم آخوند تربیت کنیم نمی دونم چکار کنم اوایل سال طلبه ی روستایی که درس میدیم بهم گفت که اینها میخواهند سند ۲۰۳۰ رو اجرا کنند و ایشون هم پارسال باهاشون دعوا کرده بودند مثلا پارسال بچه ها رو برده بودند اردو و بزن بکوب و چند تا از بچه ها هم از مشروبات جوجو که درصدی الکل داره خورده بودند که البته خدا رو شکر اداره فهمیده بود و گیر داده بود بهشون وظیفه ی من چیه استاد چطور برخورد کنم؟ از یه طرف چون سال اولم هست و هنوز رسمی نشده ام نمیتونم زیاد برخورد کنم باهاشون چون زیاد با افرادی در اداره ارتباط دارند از یه طرف دل دلم رو میخوره که نکنه اینها عقاید بچه ها رو تحت تاثیر قرار بدهند. چکار کنم آقا جان؟ چطور برخورد کنم باهاشون؟ فکر نمیکردم آموزش و پرورش هم از این جور افراد داشته باشه. ضمنا تا جایی که امکان داره در صدد جذب بچه ها هستم. دعام کنید و به راهکاری راهنمایی ام کنید. با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم سبک برخورد ما است که با دانشآمزان با متانتِ تمام و همراه با محبت و دلسوزی رابطه داشته باشیم و بدون برخوردهای جدلی با آنهایی که میفرمایید با آنها مواجه شوید زیرا: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب». موفق باشید
سلام حاج آقا: ببخشید گاهی دیگران برای ناهار غذای بسیار لذیذ درست میکنند و من کم و مقدار ضروری میخورم. ولی بازم قوه خیالم از آن رنگ میگیرد. چگونه باید چنین غذاهایی خورد که خیال ما از آن اثر نگیره؟ و نمیشه به خواهر یا برادرمون بگیم غذای لذیذ درست نکنن.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به مرور میتوانید با حضوری بالاتر از غذاها استفاده کنید که لذیذبودن آنها، محورِ ذهن انسان قرار نگیرد مگر مفیدبودنشان برای سلامتی و قوت بدن. آری به گفته جناب سلمان فارسی: غذايى كه از حلق به گلو رود و سدّ رمق گشته و نيروى بندگى حضرت حقّ به هم رسد همان كافى و بسنده است؛ خواه آن آرد گندم و مغز گوسفند باشد و خواه جو بى مغز. موفق باشید
سلام بر استاد عزیز: بنده حدود ۱۰ ساله شما رو میشناسم و خیلی از کتاب هاتونو خوندم، ولی کلا مدل من با شما عزیزان فرق داره یعنی اگر مثلا بیام تو یه جلسه تون شرکت کنم شاید قرطی محسوب بشم من پسرم ولی ازظاهرم مشخصه همیشه سعی کردم خدا رو مد نظر قرار بدهم خیلی جا هم بر خلافش عمل کردم (مثلا نمازم قضا شده) ولی باور کنید دلم خدا رو میخاد، شما رو هم با وجود اختلافات سیاسی دوستون دارم اما خب مدلم فرق داره المیزان میخونم تأویلات عبدالرزاق میخونم، با اینکه به تیپم نمیاد هیچ گاه سمت خلاف و عرق و زنا و اینا نرفتم. اما هیچ یک از اطرافیانم باورشون نمیشه من در این حد این باورها رو دنبال میکنم. من با وجود اینکه اختلافاتی با رهبری دارم ولی هیچ گاه اجازه نمیدم کسی به ایشون بی احترامی کنه، و حتی بارها تویه اینستا نوشتم که من یک تار موی ایشون رو به صد ها رضا شاه کثیف نمیدم، حتی مقایسه اش هم غلطه ولی همش میترسم از خدا دور بشم، شاید عقلم غربی باشه ولی باور کنید قلبم با مومنین هستش، شاید گناه داشته باشم ولی بعدش دلم میخاد ترکش کنم من انقدر به علامه طباطبایی و آیت الله بها الدینی علاقه مندم که خواب دیدم توی حرم امام رضا اول آیت الله بهاالدینی شعر خوندن و بعدش به جماعت نماز رو با علامه خوندیم من نه بتمن دوس دارم نه سوپر من، قهرمانان زندگی من علمایی مثل آیت الله علامه جوادی ان تو رو خدا توی جلساتتون بگید اگه یکم یه نفر تفکرش توی سیاست یا زندگی اجتماعی فرق داشت سریع اَنگ نبندن که اینم غربیه و فلان. خلاصه کلام ما جماعتی و ملتی هستیم گرچه معترضیم اما هنوز معتقدیم آیا شما ما را از خودتان میدانید یا ما مقابلتان هستیم؟ ببخشید پراکنده سخن گفتم و وقتتون رو گرفتم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله مسیر انقلاب طوری جلو رفته که از آن روحیۀ اولیه که به راحتی هرکس مثل ما فکر نمیکرد را مقابل خود میدیدیم، تا حدّ زیادی عبور کردهایم و از این جهت نظر به انسانیت انسانها به میان آمده تا آنجایی که نهتنها مقابلۀ شیعه و سنی بیرنگ و بیرنگتر شده، حتی رهبر معظم انقلاب جوانان دانشگاههای آمریکا را که به گفتۀ خودشان از نظر فقهی با ما متفاوتند؛ به عنوان کسانی که در جای درست تاریخ ایستادهاند میفهمند و تأیید میکنند. آنچه مهم است توجه به این نکته است که بدانیم ما با انقلاب اسلامی میتوانیم وارد تاریخی شویم که انسانها در عین جهانیبودن، هویت قدسی داشته باشند، امری که جریانهای لیبرال و متحجّر هر دو نسبت به آن در غفلتاند. موفق باشید
سلام و عرض ادب: ما به زندگی حیوانی خو کرده ایم در حدی که گاهی نمی توانیم تشخیص بدهیم چه چیزی ما را آلوده و کثیف می کند. منظورم حرام نیست. منظورم مواردی است که در حلال و حرام بودن آن به سبب یه سری مسائلی که شنیده ایم تردید می کنیم و یا مسائلی که در نگاه اول یه فرد معمولی مومن، حرام به نظر نمی رسند ولی نفس ما را آلوده می کنند. سوال من این است که بارها و بارها این اتفاق می افتد و گویی هر گناهی باید یک بار اتفاق بیفتد تا متوجه شویم روح مان را آلوده می کند تا از آن دست بکشیم و بفهمیم که این گناه است و به اطمینان قلبی برسیم که نباید به آن نزدیک شویم. و چقدر تلخ و رنج آوره وقتی در سیمای خود٬ پاکی از دست رفته به خاطر یک خطای در ظاهر ناچیز و بی ارزش را به نظاره می نشینیم. چه باید کرد؟ آیا راه «سریع» برای پاک شدن دوباره وجود داره؟ بهترین پاک کننده چیست؟ وقتی بعد از تضرع و گریه و زاری باز هم ناپاکی می بینیم؟ چگونه از این غصه ها رها شویم؟ و آیا اصلا باید این موضوع برایمان مهم باشد یا نباید حتی به پاکی چهره ها دل بدهیم و نباید آن را اصل بگیریم؟ با این موضوع که هر کس به سیمایش شناخته می شود چه می توان کرد پس. ممنون می شوم این سرگشته را چراغی باشید. یا دلیل العاصین.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتۀ اساتید محترم باید در امور معرفتی و عبادی برای خود برنامه داشته باشیم و مطابق آن جلو برویم تا ان شاءالله موانعِ پیش رو یکی بعد از دیگری حذف شوند. موفق باشید
یه سوال چند ساله توی ذهنم هست: اینکه سال ۹۰ حج عمره قسمتم شد قبل حج که سن حدودا ۲۰ سال رو داشتم الحمدلله با جزوه استاد همراه شدم و قبل از اعزام خیلی حال خوبی داشتم. همش اشک می ریختم و جزوه رو عاشقانه میخوندم. ولی وقتی وارد مکه و مدینه شدم مخصوصا مکه حال خوبم رو گم کردم. همش دنبال اون حس و ارتباطم با خدا میگشتم اما خیلی سخت بود. دچار بهت خاصی شده بودم. ان شاءالله اگر خدا کمک کنه امسال ثبت نام کردم برای حج واجب. میترسم برم ولی دست خالی برگردم. و اون ارتباط رو با خدا پیدا نکنم. اگر میشه جواب سوال من رو از استاد برام بگیرید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً جای نگرانی نیست. حضورها متفاوت است. ولی آنچه در عمق جان انسان در این موقعیتها پیش میآید نوعی از ایمان است که انسان نسبت به فرداهای خود حیاتی خاص را به همراه دارد و به همین جهت تا آنجا که ممکن است نباید از حضور در بیتالله الحرام کوتاهی کرد حتی اگر در همان زمان، همه آنچه که باید احساس کند را، احساس ننماید و به مرور و آرام آرام و حتی در ابدیت آن نوع ایمان برای انسان روشن میشود. موفق باشید
با سلام و ادب: استاد وقتی زندگی عرفا را مطالعه می کنم خیلی از آخرت خودم می ترسم. با اینکه سعی خود را در انجام صحیح واجبات می کنم ولی باز از این دست خالی، وحشت دارم. آیا می شود گفت که نوع واجبات دینی، طوری تنظیم شده که انسان را آهسته، دائمی و همگانی در جریان رسیدن به خدا نگاه می دارد؛ و این مقدار نه فشار دارد و نه جلوی زندگی و کارهای روزمره را می گیرد. ولی انسان را تبدیل به حضرت عرفان نمی کند. خوش خوشک رفتن است! و تا آخر و عوالم بعد هم همین است؟ دیگر ترس از برزخ و عذاب و این ها در همین دنیا هم مشکلات، در نتیجه کارهای خودمان اتفاق می افتد ولی هلاک نیستیم!!! صوت معاد شما را گوش کرده ام و کتابش را هم خوانده ام. ولی باز هم از عاقبت و عوالم بعد وحشت دارم. دلم می خواهد که از بودن با چنین خالق بی نهایتی لذت ببرم ولی هر لحظه از ترس اعمال و غفلت دل، در رنجم که چه شود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که انسان در نسبت با خدا و ابدیتِ خود، راه بیفتد و در راهی که در این زمانه برایش گشوده شده، خود را حاضر کند که همان درک عمیق معارف توحیدی است در عین توجه به تاریخی که با انقلاب اسلامی گشوده شده. در این صورت هر چه قدر انسان جلو و جلوتر برود، بیشتر احساس میکند عالم او گشوده و در راستای نزدیکی به انسانهای کامل همچون مولایمان علی «علیهالسلام» انسانیتر شده. در این رابطه اخیراً عرایضی تحت عنوان «علی «علیهالسلام» معجزۀ نبوت» شده است. خوب است به آن بحث رجوع شود. موفق باشیدhttps://eitaa.com/matalebevijeh/18472
علامه مصباح میفرمایند ما آنقدر واجب داریم که وقت به مستحب نرسه از طرفی استاد ایشان آقای بهجت میفرمایند که شاید برخی از این عدم فهم ها در دروس به خاطر عدم انجام مستحبات است. حال اگر بخواهیم طبق مبنای علامه رفتار کنیم، وقتی به نافله و زیارت عاشورا نمیرسد ولی اگر بخواهیم طبق مبنای آقای بهجت جلو برویم، با توجه به این که ۳ ماه معنوی رو در پیش داریم توصیه شما چه مستحباتی است؟ آیا دوره به دوره مثلا هفته به هفته فقط یک مستحب مثل نماز شب را انجام دهیم یا نه همهی مستحبات موکد را با هم شروع به انجام دادن بکنیم. دیگر سوال این که مستحبات موکد چه هستند؟ مثلا زیارت عاشورا مهم تره یا دعای عهد، دعای عهد یا زیارت آل یاسین.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که هر کدام از آن عزیزان علاوه بر واجبات مشخص، چه اموری را برای خود واجب و یا مستحب میدانند. آری! بالاخره تا واجبی مقابل ما قرار نداشته باشد، فرصت به مستحبات نمیرسد. ولی همان مستحبات نیز زمینۀ انجامشدن واجبات را فراهم میکند. موفق باشید
سلام برشما استاد عزیز و بزرگوار: بنده جوانی ۲۰ ساله هستم که متوجه شده ام که تمرکز خیلی پایینی دارم به صورتی که موضوعات اگر چنانچه کمی استدلالی شود قدرت استنباط و نتیجه گیری خود را از دست میدهم این موضوع یکم آزرده خاطرم کرده است آیا شما راهی یا راهنمایی برای من دارید؟ که بتوانم از ذهنم بهتر استفاده کنم امیدوارم برسرمان منت نهید و این بنده حقیر را راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال ذوقها متفاوت است. بعضی روحها شاعرانه هستند و با موضوعات با لطافت روحی روبهرو میشوند و نیاز به استدلال ندارند، فطرتاً حقایق را میپذیرند؛ و از این جهت نباید به خود سختگیری کند. در این مورد خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» رجوع شود. موفق باشید
سلام: جلسات جوان و انتخاب بزرگ در مطالب ویژه ادامه دارد ان شاءالله؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد باید از خود آقای وحدتی سؤال کرد که چه برنامهای دارند@vahdatifar . موفق باشید
سلام علیکم: بله من خودم به خودم در طول زندگی با زندگی در جهان مدرن بد کردم. خیلی اشتباه زندگی کردم و همه تقصیر خودم بوده. خوب که میبینم خواستم خودمختار شم که جهان خودمختاران جهان بت پرستان جهان کفر مرا در خود جای داده و جهان خودمختاران در منطقه ما اسرائیله و صادقانه زندگی من هرچه بدی داشته بخاطر مدرن تر شدنمه که زندگی در این جهان اسرائیلی را برایم نتیجه داشت، ولی امروز لعنت بر اسرائیل. خداوندا مرا از شر خودمختاری و رها شدگی از درگاهت، نجات ده و به بندگی خودت با ورود نهایی به جهان انقلاب اسلامی که مملو از عبودیت است مفتخر فرما ای آمرزنده گناهان و ای سعادت ابدی. خدایا چو شمع دارم با مظلومان میسوزم اگر این غم راه مومن و مسلمان شدن است مرا خاکستر فرما.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه زندگی زیباست آنگاه که انسان خود را و زندگی خود را گاه گاهی بازخوانی کند و عملاً در جهانی حاضر شود که راه از چاه، بهتر مشخص میشود به همان معنایی که متوجه شدید خودمحوری و خودبنیادی، جهانِ بتپرستان است زیرا به جای حضور در افقی که عبودیت خدا را مقابل ما میگشاید تا رحمت واسعه او را احساس کنیم؛ در خانه تنگِ خودخواهی گرفتار میشویم. درک این نکته عملاً تولد دیگری را پیش میآورد. از حضرت عیسی «علیهالسلام» وارد است که چنین فرموده است: «لن یلج ملکوت السموات من لم یولد مرتین؛ در ملکوت آسمانها نمیتواند داخل شود کسی که دوبار تولد نیافته است». موفق باشید
« نیست در عالَم ز پوچی تلخ تر». سلام استاد: وقت بخیر. چرا برخی از کتاب ها هر روز بیشتر از دیروز با انسان سخن دارند؟! بنده با اینکه شمارش مطالعهی کتاب آشتی با خدا از دستم در رفته، ولی امروز که دوباره بعد از یک احساس پوچی و بی آیندگی و بی تاریخیِ تلخی که گرفتارش بودم به این کتاب رجوع کردم، گویا تماماً از نو نوشته شده بود! لذا حیرت کردم. و به لطف خدا احساس کردم دوباره در حال تولد و زنده شدن هستم. لعنت بر بی آیندگی و بی تاریخی😕
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! گفت: «بیا ای دل که امشب در بکوبیم / بیا این بار محکمتر بکوبیم». این نوعی بازخوانی به حساب میآید که در آن قرار گرفتهاید و برای ادامه راهی که در پیش است امر مبارکی است. موفق باشید
سلام جناب استاد: از انجایی ک من دهه هشتادی نمیتونستم ارتباط بگیرم با بعضی از پستهای کانال مطالب ویژه. از کانال بیرون اومده بودم _ دیروز مجددا عضو شدم که دیدم امروز یه پست جدید بالاخره گذاشتن. شرح جوان و انتخاب بزرگ خوبیش این بود که اون کلماتی که از کانال مطالب ویژه متوجه نمیشدم رو بعضیاش رو لا به لای همین جلسه اول و دوم شرح جوان و انتخاب بزرگ اون آقا متوجه شدم. احساس میکنم چندتا ویژگی باید داشته باشه شرحهای کتاباتون یکی اینکه حتما زبون خودمونی باشه یکی دیگه آنکه باید کوتاه باشه بعضی چیزا تا متوجهش بشیم. من فکر میکنم علت اینکه دهه هشتادی کمتر میتونن توی مطالب ویژه بمونن همین باشه. ببخشیدا جسارت کردم من خواهر برادرام همه شاگردای شما بودن.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حمد خدا را که از این طریق راهی برای این عزیزان گشوده شد. موفق باشید
سلام استاد وقتتون به خیر: ببخشید من بلد نیستم قلمبه سلمبه حرف بزنم عذر خواهی میکنم پیشاپیش. من مدتیه شرایط زندگیم عوض شده و محل زندگیم تغییر کرده و حس میکنم این تغییر بجای اینکه به رشد من کمک کنه بیشتر داره منو میکشه پایین، حس میکنم خیلی آدم خاله زنک و اهل حاشیه و حاشیه سازی شدم و خیلی از خودم بدم میاد، همش به این فکر میکنم که خیلی بچه ام و بقیه از من بدشون میاد و فکر بدی در موردم دارن و خلاصه همش به افکار مردم در موردم خودم فکر میکنم. خیلی احساس بیچارگی میکنم. خواهش میکنم به من کمک کنید. دعایی، ذکری، راهکاری، چیزی بگید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه معارف الهی در انسان رشد کند، به همان اندازه قدرت وَهمیات ضعیف میشود. پیشنهاد می شود علاوه بر بحث «ده نکته در معرفت نفس» به بحثی که در رابطه سوره عنکبوت شده است، و هر دو در سایت هست؛ رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: پیشاپیش باید از ارسال یک متن بلند عذرخواهی کنم و بابت توجه و ملاحظه تان بی نهایت سپاس گزار باشم. مدتی است دلم گرفته و گویا چیزی گم کرده ام که حتی با خواندن قرآن و دعا و زیارت شهدا و امامزاده آرامم نمیکند، نماز آرامم نمیکند، ذکر آرامم نمیکند. نمیدانم باید با چه چیزی پاسخ این روح بی قرارم را بدهم. دنبال چه هستم؟ فکر میکردم این را میدانم! پناه همیشگی من خدا و اهل بیت و شهدا بودند و یقین دارم جز این بزرگواران کسی نمیتواند انیس و مونس و پناه باشد. اما چرا الان دچار این حالت هستم؟ چند ماهی بود که از صبح تا غروب میرفتم به کتابخانه و مشغول خواندن درس هایم میشدم، حس میکنم تلاشم برای خالصانه بودن این کار صادقانه بود؛ مدد و لطف خداوند و اهل بیت را میدیدم. فکر کردم گمشده ام را یافتم و آن هم علم است، فلسفه و عرفان است، رشته دانشگاهی ام فلسفه ست و مدتی ست سیر مطالعاتی حضرتعالی را شروع کرده ام. اما الان دو هفته ایست شاید حالتی دارم که ناشناخته و تازه ست. البته قبلاً هم دچارش شدم که گفتم گمشده ام را در درس یافتم و اقدام عملی و تلاش جدی ام را در هدفی که همواره در سر داشتم درباره آینده پردازی و تمدن پژوهی شروع کردم. اما باز این حالت را دارم و نمیدانم از مشغولیت ذهنی و بی مهری مردم و هجوم سختی های دنیایی بی حال شده ام و با همه وجود میخواهم راهی استانی دیگر شوم و زندگی ام را ادامه دهم که از آزار و زخم زبان برخی انسان های از خدا بی خبر اما متظاهر به تدین خسته ام، یا مشکل چیز دیگریست!؟ چون این خصیصهٔ تلخ دنیا را خیلی وقت است که فهمیده ام و میدانم برای همه دشواری هایی هست. سعی کردم رفتار مناسبی در موقعیتهای اجتماعی و دنیایی در پیش گیرم و مهارت خویش را در این رابطه تقویت کنم که از تنشهای ذهنی دور باشم و آرام تر به اهداف و افق متعالی و آن آینده شیرین و زیبای شیعه چشم بدوزم و برای دست یافتن به آن مسیرم را طی کنم انشاءالله. قرآن خواندنم حدود یک سال است که خیلی کم شده، ماه رجب دوباره انسی برقرار شد و قطع شد، مجدداً ماه رمضان دو سوره را حفظ کردم و بازهم تا امروز جز یکی دو مرتبه خیلی کوتاه سراغ قرآن نرفته ام. مدتی است که دوست دارم نمازم را اول وقت بخوانم اما نمی خوانم، قرآن و ذکر و زیارت را دوست دارم اما سراغش هم که میروم بهره قبلی را برایم ندارد و کنار میگذارم شان. چون آرام نمیشوم و پر نمیشوم از حق. زیارت عاشورا، دعای توسل. لذا نمازهایم دیگر اول وقت نیست و مدت زیادی است سراغ قرآن نرفته ام، منی که ۵ جزء حفظ کرده بودم و روزی انیس و مونس و رفیق هر روز و شبم قرآن بود، منی که فیض مداوم از قرآن میگرفتم و در شادی و غم و درد و فراغت و صبح و شب و شرایط مختلف رجوعم به قرآن بود و رفیقم قرآن بود. الان یک هفته ست که درس خواندن را هم روحم طاقت ندارد و به قدری در مقابل خواندن درس مقاومت کرد و مثل یک کودک لجباز که نمیخواهد سر کلاس درس بنشیند یا حرف پدر و مادرش را گوش کند که مجبور شدم بعد نماز ظهر و عصر وسایلم جمع کنم و از کتابخانه برگردم به منزل. از صبح تا ظهر هم که کتابخانه بودم سه بار یک صوت را پخش کردم و چند بار یک جزوه را خواندم اما ذره ای حواسم نبود و چیزی نفهمیدم، آنقدر که ذهنم فرار میکرد از درس و سراغ چیزهای بیهوده میرفت. آخرش گفتم بی خیال درس، یک صوت از استاد طاهرزاده درباره شهید آوینی گوش میکنم که از قضا مرتبط با قصه خودم بود. سخنرانی که با عنوان: نگاهی پدیدارشناسانه به شخصیت شهید آوینی ایراد فرمودید، آن شعر زیبا از حضرت امام که در میخانه گشایید که از مسجد و از مدرسه بیزار شدم. یافتن آوینی آن حضور متفاوت خویش را، سلوکی که با نوشتن طی کرد. چند روزی فکر میکردم به این ماجرای خودم. اما نمیدانم چه میشود. تا کی و کجا این دوری از نماز و قرآن و درس میخواهد باشد؟ راهیان نور رفته بودم پایان سال ۱۴۰۳ که بسیار برام پربار بود و نقطه عطفی در زندگی ام شد. بعد هم که برگشتم بلافاصله ماه رمضان شد و تقریبا یک چله معنوی و پاک و نورانی را تجربه کردم، شب های قدر امسالم بسیار برایم متفاوت بود و بسیار به یاد آوینی و شب قدر خاصش بودم که به دنبال ساخت مستند روایت فتحش بود. اما الان حس میکنم تمام آن سرمایه معنوی راهیان نور و ماه رمضان را باختم و هیچ چیز ندارم. آن حس زلال توبه و استغفار، آن شروع دوباره. همه چیزم را از دست دادم. ای کاش این حالتم که خودم نمیشناسم دردم چیست و عیب کار کجاست و چه شد را کسی تشخیص بدهد و راه درمان نشانم بدهد. منتظر راهی هستم که نشانم داده شود انشاءالله.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به حقیقت در جلوههای نابش در دل یک کفر بزرگ که به سراغ انسان میآید، فکر کنید تا همه چیز معنای دیگری پیدا کند. دیگر نه آن نماز و نه آن نگاهی که به شهدا داشتیم نمیتواند ما را در خودِ دیروزین خود نگه دارد، زیرا ایمانی در راه است که لازمۀ آن کفری است که همه چیز را ویران میکند. طلب گشودن «درِ میخانه» که حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» به میان آوردند، امر سادهای نبود و نیست همچنان که آن غزل عطار که فرمود:
«دی زاهد دین بودم سجاده نشین بودم / ز ارباب یقین بودم سر دفتر دانایی
امروز دگر هستم دُردی کشم و مستم / در بتکده بنشستم دین داده به ترسایی»
با توجه به این امر پیشنهاد میشود سری به کتاب «ما و راه کربلایی شهید رئیسی» https://eitaa.com/soha_sima/4938 رجوع فرمایید تا همانکه هستید باشید ولی با شدنی بعد از شدن. موفق باشید
بسم تعالی، سلام علیکم استاد: در مطلب سیر مطالعاتی شما، دیدم نوشته شده مباحث عدل الهی، بعد هر چه در سایت جستجو کردم مباحث عدل الهی شما را یافت نکردم، بسیار مشتاق به استفاده از آن هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث «عدل الهی» را میتوانید در جزوۀ «معارف ۲» که روی سایت هست دنبال فرمایید. و چنانچه مایل به شرح صوتی آن میباشید با حاج آقا نظری به شماره 09136032342 تماس بگیرید تا دی وی دی آن صوت را برایتان پست کنند. موفق باشید
سلام استاد عزیز: مدتی پیش از طریق یکی از سخنرانان با شما آشنا شدم و چه سعادت بزرگی نصیب بنده شد.🌹 امیدوارم این پیام طولانی نشه و پیشاپیش از وقتی که میگذارید تشکر میکنم. دختر جوانی هستم. از نوجوانی درگیر اضطراب و افسردگی بودم و این به صورت ژنتیکی هم به من رسیده. جلسات زیادی مشاوره رفتم و داروی آرامبخش هم حدود دوسال مصرف کردم. افکار تکرار شونده و وسواسی دارم که تماما روی جسم ام اثر میگذاره. (این افکار به مسائل دینی وارد نشدند، مدام از اینکه حالم بد بشه وقتی بیرون از خونه هستم یا اینکه علائم ساده جسمانی را یک بیماری خطرناک تصور میکنم و..!) موهوماتی که بسیار با آنچه عقلم در مورد خدا، آخرت و.. باور دارد فاصله دارند اما این موهومات سیطره پیدا کردند و توانستند کنترل جسمم رو از دست من خارج کنند. با مصرف داروی روانپزشکی غیرشدید، جسمم آرام میشه اما افکار اینجا هم من رو رها نمیکنند! به تازگی کتب معرفت نفس شما را آغاز کردم و خودم رو در مقایسه با این مطالب ژرف سرزنش میکنم: کسی که از بیرون رفتن خودش واهمه داشته باشه، کسی که زندگیش با خوردن قرص کنترل بشه و... این آدم به درد امام زمان میخوره؟ این آدم چیزی ازش درنمیاد! ازتون تقاضا دارم دید صحیحی در مورد این موضوع به بنده بدید و راهکاری بدید که دلم با آنچه عقل بهش باور داره آرام بگیره.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجه شدهاید هر اندازه ما ذهن خود را مشغول معارف عمیق و عمیقتر کنیم «توهّمات» نمیتوانند ما را مشغول خود کنند. در این رابطه پیشنهاد میشود پس از مطالعۀ کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، به مباحث قرآنی که در سیر مطالعاتیِ سایت پیشنهاد شده است بپردازید. موفق باشید
سلام علیکم: تفاوت نفس و روح چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ادبیات ما تفاوتی بین آن دو واژه نیست. ولی در اصطلاحات عرفانی، نفس مرحلۀ تدبیر بدن میباشد و وجه مجرد ما در توجه به بدن است و روح، مرتبۀ توجه به حقایق متعالی است. مفصل این بحث در مقدمۀ کتاب «منازل السائرین» جناب خواجه عبدالله انصاری که جناب عبدالرّزاق کاشانی شرح کردهاند؛ مطرح شده. موفق باشید
سلام و عرض احترام و تسلیت شهادت امام جانم امام علی (ع). ببخشید مزاحم میشم، من مصباح الهدایه رو گوش دادم یعنی متوجه حقیقت نورانی اهل بیت هستم، میخواستم بدونم غیبت کبری امام زمان دقیقا چیه؟ درباره زمانی که ایشون ظهور کنن قبلا خوندم. میخواستم از خود امام زمان و نحوه ی حضور ایشون در زمان قیامت کبری (نه درباره زمان ظهور) بدونم چه کتابی از خودتون پیشنهاد می فرمایید؟ خیلی ممنون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید با تأمّل بر کتاب «بصیرت و انتظار فرج»، میدان اندیشیدن به موضوعی که میفرمایید را ان شاءالله بگشاید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/book/244?mark=%D8%A8%D8%B5%DB%8C%D8%B1%D8%AA
سلام علیکم استاد گرامی: این روایت از حضرت امیرالمومنین: «كم أطردت الأيام أبحثها عن مكنون هذا الامر، فأبى الله إلا إخفاءه.» پیرامون مرگ را با توجه به مقام فنای ایشان و اینکه خواست آنها همان خواست خداست چطور جمع میگردد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که حضرت علی «علیهالسلام» میفرمایند: « اى مردم. هر كس چيزى را كه از آن مى گريزد، به هنگام فرار خواهد ديد. مدت عمر هر كس چونان میدانى است كه در آن ميدان به سوى مرگش مى رانند. فرار از مرگ، گرفتار آمدن است به چنگ آن. چه روزگاران كه براى دانستن راز اجل كنجكاويها نمودم، ولى مشيت خداى تعالى آن بود كه هر بار پوشيده ترش دارد. هيهات، دانشى است در خزانه اسرار.» و این یعنی ما همچنان در هر شرایطی و در هر انتخابی حضور ذیل ارادۀ الهی را مدّ نظر داشته باشیم. در این صورت است که اگر زندگی دنیایی خود را مدیریت میکنیم ولی در همان حال، حضور در ابدیت خود را نیز مدّ نظر داریم.. موفق باشید
سلام: بنده دانشجوی سال دوم در رشته علوم کامپیوتر در یکی از دانشگاه های برتر تهران هستم. کتاب های فرهنگ مدرنیته و توهم، ادب خیال عقل و قلب، جوان و انتخاب بزرگ استاد طاهرزاده و دیدار نخبگان با حضرت آقا تو سه سال اخیر رو مطالعه کردم. سوال بنده این بود که نسبت این علوم ریاضی مدرن و کامپیوتر با ما چیه؟ یا نسبت من با این علوم چیه، یعنی چطوری باهاشون ارتباط برقرار کنیم که احساس زنده بودن بکنیم به توصیه یکی از دوستان تو کتاب ادب خیال دنبال این جواب گشتم اما جوابی که بنده رو راضی کنه پیدا نکردم. البته فهمم یه خرده عوض شد. و خوندن معارف دینی یه شیرینی ای داره که دیگه آدم سمت دروس علوم کامپیوتر نمیره و آدم تو بُعد آکادمیک پیش نمیره و میخواد معارف دینی فقط بخونه، چجوری این دو موضوع رو باید با هم پیش برد یا تفکیک کرد؟ ممنون میشم کمکی کنید که از سردرگمی دربیام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که متوجۀ تاریخی باشیم که عقل تکنیکی یکی از ابعاد آن است و جمع هویت قدسی در کنار عقل تکنیکی، قصۀ بشر این تاریخ میباشد. در این رابطه عرایضی در کتاب «حوالت تاریخی عقل تکنیکی و جایگاه انقلاب اسلامی» شده است. پیشنهاد میشود حداقل مباحث «پانزده نکته در جایگاه تاریخی "عقل تکنیک" و جايگاه "انقلاب اسلامی"» را دنبال بفرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/885 موفق باشید
سلام استاد گرامی: آیا قبل از حضرت آدم انسان در زمین زندگی میکرده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: روایت میفرماید الْف الْف ــ آدم قبل از آدم «علیهالسلام» بوده، به آن معنا که هر زمینی با آدم ابوالبشری شروع میشود و به حکم «یوم تبدل الارض غیر الارض» آن زمین، به کمال قیامتیاش میرسد و باز زمینی و باز آدمی. موفق باشید
با سلام و نور خدمت استاد: در کتاب شرح دعای سحر امام خمینی (س) می فرمایند که خداوند متعال در حجاب های خلقی اش ظاهر است و خلق با اینکه ظهور خداوندند حجاب اویند. نمیتوانم بفهمم که چگونه چیزی هم ظاهر کننده و اما حجاب می تواند باشد؟ و یا در بخشی دیگر می فرمایند پس از ظهور دولت اسم واحد قهار سلسله وجود به سوی او بازگشت و فانی و معدوم گشته و پس از آن سلسله وجود در نشئه دیگری انشاء شده و پدید می آید. این بخش را هم با بحث هایی که مطرح می گردد که عوالم همه در وجود انسان هست و چیزی و یا بهتر است بگوییم خلق جدیدی رخ نمی دهد چگونه باید فهم کرد؟ استاد از وقتی که اختصاص می دهید سپاسگزارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این از نکات ظریف نگاه عرفانی میباشد که انسان متوجه باشد چگونه مظاهر نمایش اسماء و انوار الهی از جهت دیگر حجابِ آن حقیقت هستند به اعتبار ماهیت خودشان، مانند نسبتی که بین موج ودریا هست که از جهتی موج، همان دریاست و از جهتی اگر به موجبودنِ موج نظر شود، از دریابودنِ دریا که در مظهری مثل موج به ظهور میآید؛ غفلت میشود. موفق باشید