باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که در قسمت اول جواب، تأکید بر آن بود که بعد از مطالعهی عرفان نظری میتوانید متوجه شوید که چه ذوق و استعدادی در مسیرهای مختلف سلوک دارید؟! پیشنهاد بنده رجوع به سه جلد کتاب «مقالات» آیت اللّه سید محمد شجاعی است. شرح صوتی آن را میتوانید از قسمت پخش گروه فرهنگی المیزان به شمارهی 09136032342 جویا شوید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این سؤال را باید از اساتیدی امثال آقای دکتر نجفی بپرسید که به آخرین کتابهایی که فعلاً در بازار هست آگاهی دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» شده است. خوب است که رفقا به آن کتاب رجوع فرمایند. اجملاً عرض کنم: 1- مقام قرب به خودی خود، عصمت نمیآورد ولی وقتی انسانی به مقام قرب رسید که مصلحت خداوند است که او پیامبر آن زمان باشد؛ به او جهت موفقیتاش در امر مأموریتی که دارد، عصمت را موهبت میکند 2- مسلّم عصمتی که به نبی یا امام جهت موفقیت در مأموریتشان داده میشود پس از آن است که حضرت حق آنها را شایستهی نبوت و امامت دید. ولی اینطور نیست که هرکس آن شایستگی را داشته باشد، امام و نبی شود. زیرا نبوت و امامت بر اساس ضرورت تاریخی است 3- در روایت داریم که: «نبی» صدای فرشته را میشنود ولی «رسول» هم صدای فرشته را میشنود و هم او را میبیند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان بعد از تعریفی که از خود و معنای زندگی میکند مطابق آن تعریفی که از خود کرده عمل مینماید و پس از چندی شخصیت خاصی به خود میگیرد و مطابق آن شخصیت اقدام مینماید که این حالت را شاکله میگویند و قرآن در همین رابطه میفرماید: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِه». موفق باشید
علت آنکه اهل بیت علیهم سلام در زمان حیاتشون اگر کسی خواسته ای از اونها داشت خواسته را حتی بیشتر می دادند اما بعد از شهادتشون و مرگ جسمی اهل بیت علیهم سلام، اگر خواسته ای از آنها داشته باشیم به راحتی زمان حیات دنیایی، خواسته برآورده نمی شود. ما که اعتقاد داریم اهل بیت علیهم سلام حیات و ممات ندارند و هستند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از کجا میدانیم که آن عزیزان در هر زیارتی راههایی به سوی برآوردهشدن حاجاتمان در مقابلمان نمیگذارند؟ حتماً مکالمه جناب فیض کاشانی را با حضرت محبوب شنیدهاید که چگونه جناب فیض به دنبال چیزی بود که مدتها حضرت حق آن را برآورده کرده بودند به همان معنایی که در شعر خود از حضرت حق میپرسد: «گفتم به کام وصلت خواهم رسيد روزي» و در جواب میشنود: «گفتا که نيک بنگر شايد رسيده باشي». این شما و آن مکالمه: موفق باشید
گفتم رخت نديدم گفتا نديده باشي
گفتم ز غم خميدم گفتا خميده باشي
گفتم ز گلستانت گفتا که بوي بردي
گفتم گلي نچيدم گفتا نچيده باشي
گفتم ز خود بريدم آن باده تا چشيدم
گفتا چه زان چشيدي از خود بريده باشي
گفتم لباس تقوي در عشق خود بريدم
گفتا به نيک نامي جامه دريده باشي
گفتم که در فراقت بس خون دل که خوردم
گفتا که سهل باشد جورم کشيده باشي
گفتم جفات تا کي گفتا هميشه باشد
از ما وفا نيايد شايد شنيده باشي
گفتم شراب لطفت آيا چه طعم دارد
گفتا گهي ز قهرم شايد مزيده باشي
گفتم که طعم آن لب، گفتا ز حسرت آن
جان بر لبت چه آيد شايد چشيده باشي
گفتم به کام وصلت خواهم رسيد روزي
گفتا که نيک بنگر شايد رسيده باشي
خود را اگر نبيني از وصل گل بچيني
کار تو (فيض) اينست خود را نديده باشي
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بخواهیم بعضی از ضعفهایی که بالاخره در بعضی از افراد جوامع جریان دارد را برجسته کنیم؛ هیچ ملتی از داشتن آن ضعفها مبرّا نخواهد بود حتی آن ملتهایی که آقای سریعالقلم با تحقیر ملت ما میخواهند آنها را در نظر ما برجسته کنند! مشکل، نگاهِ افراد غربزدهای مثل میرزا ملکمخان و آقای سریعالقلم است که اولاً: عیبهای وحشتناک بعضی از افراد جهان غرب را که حتی در امور فردی بسیار کثیف و بیادب هستند و کم هم نیستند، دیده نمیشود. ثانیاً: آنچنان این افراد از سرمایههای فکری و فرهنگیِ مردم ایران و تاریخ ایران فاصله دارند که به جای امیدواری در تاریخ معاصر که با حضور ملت در نفیِ نظام شاهنشاهی و 8 سال دفاع مقدس ظهور کرد، امید دارند ما همواره در ذیل غرب، خود را ادامه دهیم. و این مصیبت بزرگ ما است که توسط روشنفکرانِ غربزدهی ما که به قول خودشان باید عظمت غرب را باور کنیم؛ پیش آمده است. حال در نظر بگیرید که با نگاه انسانی دلسوز، صحنههایی را که ایشان دیدهاند و ملت ما را تماماً با این عینک توصیف میکنند را، تغییر دهیم و با عینک دیگری، جامعه را بنگریم. جامعهای که رانندهی تاکسی آن میلیونها پولِ جامانده از مسافر را به او برمیگرداند. جامعهای که عقلِ زنانِ خانهدارش تا آن حدّ است که میفهمد برای آزادشدن از اسارت فرهنگ سکولاریتهی غرب و تحقق نور توحید باید تنها فرزند خود را هدیهی انقلاب کند. جامعهای که وارستگان آن مثل آیت اللّه بهجتها و آیتاللّه حسنزادهها و آیت اللّه جوادیها کم نیستند و هرکدام، افتخارِ تمام بشریت در همهی دورانها میباشد، و إلی ماشاءاللّه از اینهمه زیبایی!!! اینجا است که باید به این آیهی الهی نظر کرد که میفرماید: «إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (175)/ آلعمران) این شیاطین هستند که دوستان خداوند را در تقابل با کفر و استکبار میترسانند، شما توجهی به آنها نداشته باشید و از استکبار ترسی به خود راه ندهید و از خداوند خوف داشته باشید، اگر مؤمنید از آن جهت که اگر نسبت خود با خداوند را با رُعبی که شیاطین ایجاد میکنند، تغییر دهید. موفق باشید
وظیفه ما در این فضای مجازی چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مثل شهید آوینی باید آن را تصرف کنیم و ما بر آن حکم برانیم و نه آن بر ما! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم استاد یزدانپناه و استاد امینینژاد در این امر با تمحض کامل وارد شدهاند و نظر آنها را دنبال بفرمایید به آنچه که برای تعمق در فلسفه و عرفان نیاز دارید نایل میشوید، إنشاءاللّه. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد خطورات در کنار بحثها، کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را مطالعه فرمایید و در مورد غذا دستورات سلوکی آیت اللّه بهجت«رحمةاللّهعلیه» خوب است که به خودتان سهم بدهید، خیلی هم کم نباشد، ولی بعد که سهم خود را خوردید، خوردن را تمام کنید. در مورد صورتهای خیالی اُنس با رفقا، اگر کمی مقاومت کنید بهخوبی از آن صورتهای خیالی آزاد میشوید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر با ادبیات عرفانی تا حدّی آشنا باشید اشارات مرحوم قاضی در شرح دعای سمات نکات خوبی را متذکر میشود 2- در هر حال کتاب «کیمیای وصال» آن مرحوم مذَکِر خوبی در اصلاح روحانیت ما میباشد 3- به نظر بنده کتاب «کشفالمحجوب» کتاب حفظ و توسعهی عالَم سلوکی انسان است. اگر در شرایط مناسب به مدت دوسال با آن مأنوس باشید عالَم خوبی را برای شما منکشف میکند، عالمی که شیطان بهراحتی نمیتواند وارد آن شود. موفق باشید
بسمه تعالی:
علیک السلام ,
اجازه دهید به جای جوابی مستقل جنابعالی را به بحثی که در همین مورد درتفسیر سوره نور وجزوه «عوامل بحران خانواده و راه نجات از آن » عرض کرده ام ارجاع دهم ،امید وارم در در راستای ارزش عفتِ ذهن به موفقیتی نایل شوید که موجب رفع حجاب های ظلمانی بین شما و پروردگارتان گردد.
هنر شما باید این باشد که در چنین ورطه هایی بر عهد خود با خدا که بندگی خدا وحاکمیت فرمان محبوبتان است، پایدار بمانید که گفت:
( زآغازعهدی کرده ام،تا جان فدای شه کنم... بشکسته بادا پشت جان گر عهد و پیمان بشکنم)
برکات این پایداری را انشاء الله بزودی خواهید دید .
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده یک کتاب در توضیح این عرایضام نوشتهام. به کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» مراجعه فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که رهبر معظم انقلاب«حفظهاللّه» بنا دارند چند قدم تاریخ ملت ما را جلو ببرند و در عین به رسمیتشناختن جریانهای فکری معتقد به اصل انقلاب با سلایق مختلف هرکدام از این جریانهای فکری متوجه جایگاه جریان مقابلِ خود در انقلاب بشوند. امثال بنده انقلاب را طوری تعریف کرده و اهدافی را برای انقلاب مدّ نظر دارد که با تعریفی که امثال آقای دکتر روحانی و دکتر نوبخت و دکتر جهانگیری کردهاند یکسان نیست و از نظر امثال بنده آنچه که این افراد برای انقلاب اسلامی در نظر گرفتهاند و سعی میکنند آن را به فعلیت برسانند، انقلاب اسلامی را از شور انقلابیِ مقابله با استکبار فرو مینشاند و رسالت انقلاب اسلامی را که به نظر بنده «نفی استکبار» است تا حدّی به حاشیه میبرد و عملاً انقلاب اسلامی یک نوع هویت سیاسی فکری فرهنگی میشود در کنار فرهنگ غربی و فرهنگ سکولار کشورهایی مثل ترکیه. و لذا این آقایان قبول ندارند اهداف انقلاب آن چیزی است که ما برای انقلاب اسلامی تعریف کردهایم. عمده آن است که ما حرف آقایان را اولاً: بفهمیم و متوجه باشیم این افراد نیز به یک معنا خود را فرزند انقلاب میدانند و مطابق تعریفی که از انقلاب اسلامی دارند تلاش میکنند به انقلاب و مردم خدمت کنند و از این جهت میتوان با آنها همدلی داشت و خدمت آنها را نادیده نگرفت. ثانیاً: از آن جهت که برای انقلاب اسلامی یک هویت مستقل قائلاند و بنا ندارند هویت اسلامی انقلابی ما را در ذیل غرب قرار دهند - هرچند ما را در کنار آنها تعریف کردهاند – میتوان با آنها همزبانی داشت و در عین حال دلایل خود را در ضعف این تعریف نسبت به انقلاب به صورت علمی به مردم عرضه داشت و یکی از موضوعات محافل علمی ما باید نقد علمی و عقلی نگاهی باشد که افراد فوقالذکر بدان معتقدند، در عین فهم اندیشهی آنان. این آن «آزاداندیشی» مهمی است که ما در این تاریخ بسیار به آن نیاز داریم تا چند قدمی در تاریخ خود جلوتر بیابیم. چرا ما اندیشهی این افراد را جدّی نمیگیریم و بر روی آن فکر نمیکنیم و انگیزههای آنها را که میخواهند در راستای انقلاب باشند، درک نمیکنیم. با اندک ضعفی که از آنها میبینیم بهکلّی آنها را نفی میکنیم. باید جای «نفی» را با «نقد» عوض کرد و خود را مجهز به معارف عالیهای نمود که معلوم شود نگاه آقایان فوقالذکر ما را به اهداف مقدس نظام اسلامی نمیرساند تا از این طریق آنها در نگاه خود بازاندیشی کنند و از آن مهمتر جداً در نوع برخورد خود با منتقدین خود تجدید نظر نمایند. اینها گمان میکنند منتقدینشان هیچ طرحی برای مدیریت نظام ندارند و فکر میکنند تنها روش مقابله با استکبار همین روشی است که آقایان پیشه کردهاند. آری! ما با همدلی و همزبانی نشان میدهیم میتوان به افکار همدیگر نظر داشت و لااقل همدیگر را بفهمیم و نه اینکه حتماً باید مثل هم فکر کنیم و مثل هم عمل نمائیم و سالهای سال طول میکشد تا این شعور تاریخی در جامعهی ما نهادینه شود. آری اگر چنین فضایی در تاریخ ما بهوجود آید دیگر نقد دیدگاهها به میان میآید به جای نقد اشخاص. در آن فضا ما میتوانیم دیدگاه دولت آقای روحانی را که در فضای امیدواری به فرهنگ غربی ، نقد نماییم و آرامآرام جامعهی خود را به این غنای فرهنگی برسانیم که برای ادامهی حیات انقلاب اسلامی باید آزاد از آنچه که غرب برای بشر پیشنهاد میکند تصمیم بگیرد و معنای همدلی و همزبانی برای ایجاد چنین فضایی است که اولاً بفهمیم انگیزهی دولت در رابطه با تعامل با غرب به چه معنا است و چرا تصور میکند ما مجبوریم برای ادامهی انقلاب ، غرب را نیز در نظر بگیریم؟ و ثانیاً با انتقادهای دلسوزانه عزمِ جریانی که تصور میکند دنیای مدرن دارای اصالت و آینده است، به امیدواری نسبت به آیندهی انقلاب توحیدی خود معطوف داریم و با همدلی و همزبانی سعی کنیم خطر دوقطبیشدن بین نیروهای وفادار به انقلاب را از سر انقلاب رد نماییم کاری که مقام معظم رهبری با تذکرات دلسوزانه پیشه کردهاند. موفق باشید