بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11438
متن پرسش
سلام: در تفسیر سوره روم آیه 8 شما چند جلسه در مورد دوران صحبت کردید چند سوال داشتم: 1_ یک تعریف از دوران بگویید. آیا منظور از دوران یک زمان خاص است مثلا قبل انقلاب یک دوران و بعد از آن یک دوران دیگر یا اینکه نه دوران یعنی اقتضای زمانه برای انجام کارهای و مبارزه با کفر و ممكن است با حادثه ای دوران عوض نشود مثلا فرض کنیم که با به وجود آمدن انقلاب اسلامی ممکن است اقتضای زمان برای مبارزه با کفر تغییر نکند و دوران در این زمان تغییر نکند اما در یک زمان دیگر اقتضای زمان عوض شود؟ 2_ تفاوت دوران با روح زمانه چیست؟ 3_ تفاوت دوران با جو چیست؟ 4_ آیا روح زمانه همان جو حاکم بر زمان است؟ 5_ آیا فهمیدن دوران از راه شهود است؟ 5_ آیا این حرف درست است (چون فهمیدن دوران از راز شهود است پس هیچگاه غرب و کفر و یا روشنفکران قبل از انقلاب مثل دکتر مصدق. یافروغی یا. .. نمی توانند دوران را بشناسد و طبق آن عمل کند پس همیشه شکست می خورد.)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «نَحْنُ أَعْلَمُ بِالْوَقْت‏» آری روح زمانه یا دوران آن چیزی است که خداوند در برهه‌های مختلف تاریخ برای مردم اراده می‌کند و در قلب مردم تجلی می‌کند و علاوه بر ائمه«علیهم‌السلام»، علماء باللّه‌اند که متوجه می‌شوند خبری در عالم شده و در همین رابطه آن عارف سالک گفت: «اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمى‏گردد. اشتباه نكنيد، اگر خمينى هم با شما سازش كند ملت اسلام با شما سازش نمى‏كند». ولی ما از نوع طلب مردم از یک طرف و آثاری که پیش می‌آید مثل شکست آمریکا در عموم برنامه‌هایش می‌فهمیم ظاهراً خداوند اراده‌ی خاصی در این دوران کرده است. شاید تفاوتی بین دوران با روح زمانه نباشد با آن تفاوتی که در جواب سؤال 11436 عرض کردم. بقیه‌ی واژه‌ها مترادف همان اراده‌ی الهی است. موفق باشید

5862
متن پرسش
سلام استاد، قدیم زمانی به چه معنی است ؟ این که فرمودید معتزله تفکیکی بین قدیم ذاتی و قدیم زمانی قائل نیست اجمالا متوجه نشدم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: قدیم زمانی یعنی مثلاً پدیده‌ای مثل ملائکه در همه‌ی زمان‌ها بوده، ولی قدیم ذاتی مثل حضرت حق به این معنا است که ذاتاً قدیم است و فرض نبودن برای او معنا نمی‌دهد، در حالی‌که ملائکه در عین آن‌که قدیم زمانی‌اند قدیم ذاتی نیستند و در ذات خود مخلوق خداونداند. برعکس بدن من و شما که حادث زمانی است و در یکی از مقاطع سلسله‌ی زمان حادث شده‌اند. و این تفکیک برای معتزلیان روشن نبوده است . موفق باشید
5106
متن پرسش
1.سلام.با چه مقدار معلومات ومطالعات می توان المیزان را مطالعه کرد؟آیا سواد فلسفی نیاز می باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جزوه‌ی « جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» عرایضی داشته‌ام به آن‌جا رجوع کنید. موفق باشید
7005
متن پرسش
سلام علیکم . در یکی از سایت های تفکیکیان مطلبی در نقد کتاب از برهان تا عرفان نوشته اند و چون من اکنون همان بحث را کار میکنم بعنوان تمرین خواندم تا ببینم اگر این بحث رو در رو بود چقدر میتوانستم طرفین را متقاعد کنم.اما جاهایی از بحث را نتوانستم جواب دهم که قسمت های از آن را جدا کردم و خدمت حضرت عالی فرستادم . اگر میشود جواب مرا بدهید . این متن نقد شماره ی اول کتاب از برهان تا عرفان نوشته ی آیت الله حسن میلانی است . و من فقط قسمت هایی از آن را بریدم و به حضورتان رساندم 1-وجود عین شیرینی محال ذاتی است و در خارج هم هرگز عین شیرینی وجود ندارد 2-اگر حقیقتی متجزی و عددی نبود اتّصافش به تناهی یا عدم تناهی موضوعاً باطل است 3-امّا در مورد بطلان قسمت دوم سخن ایشان که تصریح کردند: یک وجود بیشتر در صحنه نیست که مرتبه شدیده (مرتبه نامتناهی) همان یک وجود، واجب است و مرتبه ضعیفه آن، ممکنات و مخلوقات هستند، باید بگوئیم: اوّلاً: این قسمت از نقدآیت الله میلانی را توانستم خودم جواب دهم ثانیاً: تناهی و عدم تناهی مانند ملکه و عدم، موضوع آن حقائق متجزی و عددی است لذا اگر حقیقتی متجزی و عددی نبود اتّصافش به تناهی یا عدم تناهی موضوعاً باطل است، به همین خاطر خداوند متعال که جزء و کلّ و مقدار و عدد و زمان و مکان ندارد، ذاتاً به کوچکی و بزرگی، و کمی و زیادی، و تناهی و عدم تناهی وصف نمی‌شود. و چنان‌چه کسی نامتناهی را موجودی حقیقی بداند و در عین حال بگوید: «این موجود نامتناهی جزء ندارد!» معنای نامتناهی را نفهمیده چرا که توجّه ندارد موضوع تناهی و عدم تناهی مقدار و اجزا است و قابلیت زیاده و نقصان خاصیّت ذات مقداری و شیء دارای اجزاء می‌باشد. و سخن او درست مانند سخن کسی است که معنای جسم را نفهمیده و نداند که موضوع تصوّر جسمیّت طول و عرض و عمق است سپس در مورد خداوند بگوید: «خداوند جسمی است که نه طول دارد و نه عرض و نه ارتفاع و نه زمان و نه مکان و نه…». از جهت معنای لغوی نیز کلمات «متناهی» و «نامتناهی» ، «محدود» و «غیرمحدود» تنها در مورد موضوعاتی به کار می‌رود که دارای کشش و امتداد و اجزا باشند. برخی پنداشته‌اند که در روایات اهل‌بیت علیهم السلام خداوند متعال با عنوان «نامتناهی» وصف شده است، این افراد اشتباهاً تقابل متناهی و نامتناهی را تقابل دو معنای نقیض انگاشته و روایاتی را که برای بیان فراتری ذات خداوند متعال از قابلیّت اتّصاف به اوصاف مخلوقات و مقداریّات و حقائق قابل زیاده و نقصان وارد شده است، به معنای نامتناهی ساخته اوهام خود ـ که وجود آن ذاتاً محال است ـ حمل کرده‌اند. لذا هیچ یک از علمای اعلام متقدّم قائل به نامتناهی بودن خدای تبارک و تعالی نشدند، بلکه وجود نامتناهی را محال دانستند[۵] و خود فلاسفه هم اعتراف کرده‌اند[۶] که تا هزار سال پس از ظهور اسلام، نام و نشانی از نامتناهی بودن خدا در کلمات فلاسفه اسلامی وجود نداشته است. [۶]. المیزان، ۶/۱۰۳٫ اصولاً باید دانست که در طول تاریخ اعتقادى شیعى، اعتقاد به محال‏ بودنِ وجود نامتناهى از امور مسلّم و بدیهى بوده است، و اعتقاد به آن توسّط فلسفه یونان و عرفاى اهل‌سنّت در بین برخى از ایشان رخنه کرده است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم انتقادکننده بر چه مبنایی این حرف‌ها را می‌گوید؛ کدام عقل می‌پذیرد که عین وجود محال ذاتی است و در خارج وجود ندارد و کدام عقل تناهی را، تناهی عدد می‌داند؟ مگر وقتی می‌گوییم خداوند علیم مطلق است متوجه نیستیم که او منشأ تمام علم‌هاست و در علم او هیچ محدودیتی نیست؟ ایشان معلوم نیست از کجا تناهی و وعدم تناهی را منحصر به عدد می‌داند. بنده به ایشان توصیه کردم یک ماه تشریف بیاورند تا بنده تصوراتشان را درست کنم و سپس ببینند آیا باز هم جایی برای اشکال به فلسفه و عرفان برایشان می‌ماند؟ همان‌طور که ملاحظه می‌کنید ایشان یک تصوراتی را ابتدا برای خودشان شکل داده‌اند و بر مبنای آن تصورات موضوعات فلسفه و عرفان را نقد می‌کنند درحالی که عرفا و فلاسفه بر مبنای دیگری سخن می‌گویند که ایشان هیچ تصور درستی از آن مبانی را نتوانسته اند درک کنند و به همین جهت عموما کار به مراء می‌کشد. روش این آقا یان بیشتر مراء و جدال است و روش عرفا و فلاسفه دوری از مراء است زیرا مراء قلب را می‌میراند. موفق باشید
11571
متن پرسش
سلام بر شما استاد عزیز و بزرگوار: استاد بنده متاهل هستم و در یک شرکت کارمندم علاقه بسیاری به حوزه دارم و تنها راه سعادتم را تحصیل علوم دینی و قدم گذاشتن در این مسیر از طریق حوزه می بینم، اما از آنجایی که سنم بالای 30 سال است و احتمالا حوزه به صورت مرسوم بنده را ثبت نام نمی کنند، آیا راهی هست که بتوانم به صورت غیر حضوری و یا پاره وقت در حوزه مشغول به تحصیل شوم؟ در ضمن از طرفی فکری مرا آزار می دهد که با وجود همسر و تلاش برای امرار معاش نمی توانی بروی حوزه و حوزه مخصوص مجردهاست و...،استاد باور کنید تنها راه سعادت را از طریق حوزه می دانم و به تحصیل در حوزه مشتاقم، لطفا مرا راهنمایی کنید و بگویید با توجه به این مسائل که شرح دادم چه کنم؟ راهی جلوی پای من بگذارید تا به مقصود برسم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا در این شرایط با خواندن ادبیات عرب و مباحث معرفتی و قرآن و حدیث این نیاز را جبران نکنید؟ موفق باشید

5263
متن پرسش
سلام آیا اصلاح طلبان که مرده بودند؛زنده شده اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلاح طلبی به آن معنایی که حزب مشارکت به دنبال آن بود و هدفش تصرف در انقلاب و تغییر جهت انقلاب به سوی ارزش‌های غربی بود،‌ بخواهد و نخواهد در روح مردم ایران و انقلاب جایی ندارد و آن اصلاح طلبی، مرد؛‌ولی این که هر کس مقابل اصول‌گرایی سیاسی حزبی است، اصلاح طلبی بدانیم،‌ این اصلاح طلبی نه مرده است و نه باید بمیرد بلکه باید مثل اصول‌گرایی خود را بازخوانی کند و در مسیر هر چه بیشتر انقلاب قرارگیرد. موفق باشید.
35828
متن پرسش

با سلام خدمت استاد طاهرزاده: اخیراً کلیپی در فضای مجازی پخش شده است که آقایی مطالبی را در مورد دین بیان می کند که به نظر می‌رسد شبهاتی در آن وجود دارد. با توجه به این که نسل جوان بیشتر با فضای مجازی در ارتباط هستند، خواهشمندم نظر خود را در مورد درستی مطالب بیان شده بفرمایید. متن صحبت‌های این آقا به صورت زیر است: «این روزها بحث در مورد دین و مذهب، حسابی تو جامعه بالا گرفته. یه عده میگن دستورات دین باید قانون بشه و یه عده میگن تو طول تاریخ هر بلایی سر انسان اومده زیر سر همین دینه. عمده ی تنفر مردم از مذاهب به خاطر رفتار پیروان مذاهبه این که یک نفر نماز می خونه، کلیسا میره، روزه می گیره، اما حق خوری میکنه، ظلم میکنه، دروغم میگه! مثلاً یه کلیپی رو نگاه می‌کنی که توش یه آدم بی دین داره به یه حیوان بی پناه محبت می‌کنه و اون طرف، یک آدم دیندار داره حیوان آزاری می کنه و زیر کلیپ نوشته انسانیت بهترین دین است و مشکل دقیقاً از همین جا شروع میشه. خیلی ها فکر می‌کنند انسانیت میوه ی دینه. نه! انسانیت میوه ی عقله. انسانیت دین نیست، وظیفه ست. خوب بودن، عادل بودن، صادق بودن، وظیفه ی ماست. چون نعمتی به اسم عقل داریم که بقیه ی موجودات ازش بی بهره اند و چون امکان اضافه تری داریم پس وظیفه ی سنگین تری هم روی دوشمون هست. خیلی از دین دارها فکر می‌کنند چون ظلم نمیکنن، چون رحم میکنن، چون دروغ نمیگن، باید براشون کف زد. نه! انسانیت وظیفه ست، اسمش روشه. انسانیت یعنی مختص انسانه. مگه از انسان جز انسانیت و از حیوان جز حیوانیت انتظار میره؟! پس خوب بودن حکم عقله، نه دین. و اگر هیچ پیامبری برای بشر نمیومد، بشر تا الآن باید تمام این مفاهیم رو خودش می فهمید و رعایت می‌کرد. این را بدان که دین مرتبه ی پس از انسانیته، نه قبل از انسانیت. انسانیت سقف دین نیست، کف دینه. دین میگه اولین و ابتدایی ترین وظیفه ی تو اینه که آدم باشی، چون آدم خلق شدی و وقتی که تمام قوانین انسانیت را رعایت کردی و به یک انسان تمام معنا تبدیل شدی، اون موقع بیا من یک سری دستورات ویژه برات دارم که تو را به مراتب خیلی متعالی تری نسبت به انسانیت میبره. دین نیومده تو را انسان کنه. انسان سازی وظیفه ی ماست. دین اومده تو را شبیه به خدا کنه و برای شبیه خدا شدن لازمه که اول شبیه انسان شد. دین تو را دعوت می‌کند به دیدن پشت پرده‌ی عالم، به شناخت عالم غیب، به کشف حقیقت هستی، به راز خلقت، به عاشقی با پروردگار و گسترش تمام ابعاد وجودی انسان. اما همه ی این ها بعد از تحقق انسانیت امکان پذیره. انسانیت اولین پله از نردبان دینه و تا کسی پایش را روی این پله نگذاره امکان ندارد بتونه پایش را روی پله های بعدی بگذارند. کسی که انسانیت را در خودش زنده کرده شبیه بذر مستعده و دین آبی هست که می‌تونه این بذر را به یک درخت تنومند تبدیل کنه. اما انجام مناسک دینی بدون تحقق انسانیت مثل اینه که ۵۰ سال روزی پنج بار آب به زمینی بدهی که هیچ بذری توی آن نیست. کسی که دین داره اما انسانیت نداره، سوار قطار شهربازیه. داره سر جای خودش می چرخه اما فکر میکنه داره به مقصد میرسه. فقط توهم رسیدن داره. کسی که انسانیت داره اما دین نداره، سوار یه قطار واقعیه و با اون قطار می‌تونه هرجایی که روی زمین خدا خواست برود. اما کسی که هم دین داره، هم انسانیت، پر پرواز داره. دین بدون انسانیت یه شوخی کودکانه ست. کما اینکه بارها و بارها در متون دینی دیدید که کسی که رحم ندارد، ایمان ندارد. کسی که صبر ندارد، ایمان ندارد. یه نکته ی خیلی خیلی مهم اینجاست و اون اینه که نباید تدین را با ایمان اشتباه بگیری. خیلی ها دین دارن اما ایمان ندارن. شاید باورتون نشه اما تدین، آدم خوب را خوب تر و آدم بد را بدتر می کنه. کسی که تا دیروز رحم داشت، وقتی دین دار میشه رحمش از قبل بیشتر میشه و حتی دیگه پایش را روی مورچه هم نمیگذاره. چرا؟ چون میگه این مخلوق معشوق منه. اما کسی که تا دیروز رحم نداشت، وقتی دین دار میشه، بی رحم تر میشه. درست مثل داعشی ها که سر می‌بریدن و افتخار هم می‌کردن. چون این بار برای بی رحمی خودش، پشتوانه و توجیه قوی هم پیدا کرده. شاید بگین چی میگی آقای تمسکی! مگه میشه دین آدم خوب را خوب تر و آدم بد را بدتر کنه؟ من نمی گم. خود خدا توی قرآن در مورد بزرگترین معجزه ی بزرگترین پیغمبرش این را میگه. میگه «ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین» این قرآن مایه ی شفا و رحمت برای مؤمنه. مؤمن کیه؟ کسی که امنه. کسی که تو میتونی کنارش خودت باشی بدون این که ترس از قضاوت داشته باشی. میگه این قرآن شفای دل مجروح مؤمنه. اما آیا شفای دل ظالم هم هست ؟ میگه هرگز! «و لایزید الظالمین الا خسارا» این قرآن برای ظالم فقط مایه خسارته، نه هدایت. اگه میخوای بحث را کامل بفهمی به این مثال دقت کن. وقتی یه سیب زمینی و یه تخم مرغ را با هم توی ظرف آب جوش میندازی، آب جوش محتویات نرم داخل تخم مرغ را سفت می‌کنه اما محتویات سفت داخل سیب زمینی را نرم می‌کنه. آدم خوب مثل سیب زمینیه. وقتی با دین مواجه میشه درونیاتش لطیف تر و نرم تر از قبل میشه اما آدم بد مثل تخم مرغ در مواجه با آب جوش درونیاتش و قلبش زمخت تر از قبل میشه. درست مثل داعشی ها که بعد از دین آوردنشون بی رحم تر شدن. جان کلام این که نماز و روزه و حج و زکات نیومده انسان بسازه، اومده انسان را به معراج ببره. نماز، آدم بد را خوب نمیکنه، آدم خوب را خوب تر می‌کنه. دنیا پر است از آدمهای خوب بی نماز و آدمهای بد نمازخوان. روزی ۱۷ بار تعظیم کردن جلوی پروردگار باعث نمیشه من عقده های روانی ام، احساس حقارتم، تنگ نظری ام و حسادتم شفا پیدا کنه. اونها مشاوره، مطالعه کتاب، مبارزه با نفس و تمرین و اتاق درمان می‌خواهد. ما تا حالا ندیدیم کسی که احساس خودکم بینی داره با نمازخواندن احساس کفایت کنه. یا یه آدم حسود با روزه گرفتن عزت نفس پیدا کنه. بحثم را با یک داستان تکان دهنده اما واقعی جمع می کنم. داشتم روزی شرح حال یکی از عرفا را می‌خواندم که یه آقایی اومده بود پیشش و اصرار کرده بود که بگو چهره برزخی یا چهره ی ملکوتی من چه شکلیه؟ اون عارف گفته بود: ناراحت نمیشی؟ گفته بود نه، من برای اصلاح خودم اومدم. گفته بود شبیه الاغ می مونی! اون شخص تشکر کرده بود و رفته بود چهل روز، شبها نماز شب و روزها روزه گرفته بود و روی سجاده مشغول عبادت بود. بعد از چهل روز برگشت پیش این عارف و گفت بگو من چه شکلی شدم؟ اون عارف بهش گفته بود شبیه یک الاغ نورانی شدی! هزار تا کتاب توی این جمله ست. الاغ نورانی! دین اومده برای نورانی کردن اما تا موقعی که آدم نشیم، نورانی شدن به چه دردمون میخوره؟ کما اینکه امام حسین علیه السلام و بقیه اولیای دین را همین الاغ های نورانی به شهادت رساندند! هیچ چیز توی دنیا خطرناک تر از دین دار شدن بدون آدم شدن نیست. چون همچین شخصی به خودش اجازه این را می‌دهد که هر رفتار غیر انسانی را از خودش نشون بدهد، مضاف بر اینکه احساس تقرب و معنویت هم می‌کند. درست مثل کسی که با لگد توی پهلوی دختر مردم می‌زند برای این که بهش تذکر حجاب بدهد. پس اول به خودم و هرکسی که صدای من را می‌شنوه میگم که به قول سعدی آدمی را آدمیت لازم است. تا آدم نشیم دین به کار ما نخواهد آمد. تمام.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است و به همین جهت قرآن، شرط استفاده از خود را تقوای اولیه می‌داند به این معنا که اگر کسی بنا داشته باشد در تقوا، پایدار و عمیق شود؛ قرآن کمکش می‌کند. اخیراً نیز جناب آقای موسویان در مباحثی که در رابطه با «امر به معروف» داشتند متذکر این امر شدند که به هر حال باید معروف یعنی امر پذیرفته‌شده را مخاطب شما قبول داشته باشد که رعایت آن را با او در میان بگذارید. در این مورد خوب است که به صوت‌های «امر به معروف» ایشان رجوع شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/14454
جناب آقای دکتر مصطفی محقق داماد در کتاب «فاجعه جهل مقدس» نکاتی در همین رابطه فرموده‌اند که بنده خلاصه‌ای که از آن کتاب برای خود در این رابطه برداشته‌ام را خدمتتان تقدیم می‌کنم. موفق باشید
 آری! جمع بین سیاست و اخلاق ممکن است آنگاه که متوجه باشیم آن اخلاق ما را در وسعت تاریخ قدسی و معنوی خود حاضر می‌کند. ابتدا باید معلم خود بود و سپس معلم دیگران.
خطر دیندارانِ کج اندیش آن است که تمام صفات خوب را در قالب دین و پوشش دین ولی درست در جایی برعکس آن جایی که دین بدان اشاره دارد، جای می‌دهند.
اگر قرآن فرمود: «وَ أَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ كافِرُونَ» (توبه/۱۲۵) باید گفت اصولاً معنای این‌که خداوند افزایش مرض و ضلالت را در برخی آیات به خود نسبت می‌دهد همین مانع هدایت بودن دین است چنانچه کسی دین را دست کم بگیرد و در فهم آن سعی نکند  آب را از چشمه بر ندارد، نه تنها مایه هدایت او نمی‌شود بلکه موجب گمراهی، سرگردانی، بدبختی و همچنین بلای خانمان سوز او خواهد شد.
تنها کسانی می‌توانند از رهنمودهای قرآن برای تعالی بهره بگیرند که سودای آن را در سر داشته باشند به گفته جناب مولوی
زان که از قرآن بسی گمره شدند        زان رسن قومی درون چه شده‌اند
مر رسن را نیست جرمی ای عنود      چون تو را سودای سربالا نبود
خلاصه آنکه اگر کسی رویکرد فکری و فرهنگی متعالی داشته باشد ، با درک عقلانی و اخلاقی از قرآن کریم می‌تواند زندگی نیکو و مناسبات درستی را با دیگران بسازد. قرآن «حبل الله متین و  ْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ الهی» است. فقط باعث هدایت و تعالی کسانی است که ویژگی‌شان هدایت جویی و هدف‌شان  بالارفتن و آسمانی‌شدن است.
خداوند می‌فرماید: «الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» (انعام/82) کسانی که ایمان آورده‌اند و ایمان خود را به شرک نمی‌آلایند ، ایمنی از آن ایشان است و ایشان هدایت یافتگان‌اند.
فرمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا»(مائده/3) پیام این آیه این است: در فضایی که دین و تفسیر متون و مفاهیم دینی و اداره امور در دست شخصی مانند علی«علیه‌السلام» قرار گیرد، دین برای بشریت نعمت است و در غیر این صورت چنانچه به جای مولای متقیان«علیه‌السلام» اشخاصی مانند معاویه و امثال او به جای آن حضرت بنشینند همان دین، بلا و آفتی خانمان سوز خواهد بود. اینان همان طاغوتی هستند که در آیه ۵۱ سوره نساء در موردشان فرمود: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ أُوتُوا نَصيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى‏ مِنَ الَّذينَ آمَنُوا سَبيلاً» یعنی آیا کسانی را که نصیبی از کتاب داده شده‌اند ندیدی که به جبت و طاغوت ایمان می‌آورند و درباره کافران می‌گویند که راه اینان از راه مومنان به هدایت نزدیک‌تر است؟
- جاهلیت مقابل عالمیت نیست، مقابل عاقلیت است.
قرآن می‌فرماید وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً» (اسراء/82) در این آیه دو گروه بررسی می‌شوند مؤمنین و ظالمین، نه مؤمنین و کافرین.
در جامعه جاهلی همه صفات زشت، هر چند مردم آنها را مرتکب می‌شدند بد بود، ولی خطر در جامعه دینی این است که دین، ابزار توجیه زشتی‌ها می‌شود.
امام در شب عاشورا به اصحاب فرمودند اگر من مهلت خواستم برای خودم نبود بلکه برای شما بود. ایشان می‌خواست با استفاده از تاریکی شب یک انتخاب آزاد صورت گیرد و هر کس به دور از هرگونه تحمیل و تعارف بتواند تصمیم بگیرد.
قالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) الْمُتَعَبِّدُ عَلَى غَيْرِ فِقْهٍ كَحِمَارِ الطَّاحُونَةِ يَدُورُ وَ لَا يَبْرَح. عبادت‏ كننده ناآگاه از دين، همچون خر آسياب است، كه دور خود مى‏‌چرخد ولى از جايى كه هست بيشتر نمى ‏رود.
أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ الْعَامِلُ عَلَى غَيْرِ بَصِيرَةٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ الطَّرِيقِ وَ لَا يَزِيدُهُ سُرْعَةُ السَّيْرِ مِنَ الطَّرِيقِ إِلَّا بُعْدا. كسى كه بدون بينائى عمل كند چون كسيست که بيراهه رود و سرعت رفتن جز پرتى از راه برايش نيفزايد.
قال: النبي صلى الله عليه وسلم: الناس معادن كمعادن الذهب والفضة، خيارهم في الجاهلية خيارهم في الإسلام إذا فقهوا وشرارکم فی الجاهلیه‏ شرارکم فی الاسلام

کتاب فاجعه جهل مقدس صفحه ۲۱۹ حال اگر عبادت مبتنی بر معرفت باشد انسان به تمام معنا متوجه حق و حقیقت می‌شود وگرنه عبادت موجب شقاوت می‌گردد همانطور که خداوند در قرآن فرمود  
فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ (4) الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ (5) الَّذينَ هُمْ يُراؤُنَ (6) وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ (7)
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تهديد كننده آينده امت اسلامى را «سوء تدبير» مى دانند. و مى فرمايد:ما أخافُ عَلى اُمَّتِيَ الفَقرَ ، ولكِنَ أخافُ عَلَيهِم سوءَ التَّدبيرِ..من براى امّتم از فقر نمى ترسم ؛ ولى از سوء تدبير ترسانم. آری فقر معلول سوء تدبیر است.

 

7284
متن پرسش
سلام علیکم دکتر عباسی در یکی از سخنرانی هایشان خطاب میفرمایند که جریان فکری صدرائی حاکم در کشور در فتنه ی 88 ناکارآمدی خود را اعلام کرد. دکتر عباسی فرمود فرمود کسانی که عمر خودشان را در قرآن خرد کرده بودند نتوانستند در آن فتنه تصمیم بگیرند و در حمایت از انقلاب و رهبری برآیندو رفتند و کنج خانه نشستند که خب معلوم است رو طرف ایشان با آیت الله جوادی آملی است . ایشان در طی سخنان خود به شخص حضرت آیت الله جوادی آملی حفظه الله خرده میگیرد و این مطلب را از این بزرگوار مطالبه میکند .و در ادامه میفرماید مرجع تقلیدی مثل آیت الله نوری همدانی به سان یک بسیجی به صحنه می آید و حتی شعار هم سروده که میگوید خامنه ای کوثر است دشمن او ابتر است . ایشان با مطرح کردن این بحث میخواستند بفرمایند این همه وقت گذاشتن روی مباحث حکمی و فلسفی صدرائی به انسان فرقان نمیدهد و اگر انسان فرقان نداشت قوه ی تشخیص حق از باطل را ندارد و مباحث فلسفه صدرائی حکمت نیست و از همین روست که در فتنه ی 88 عده ای طرفدار جریان صدرائی کنار میکشد . می فرمایند حکمت را خدا میدهد . که خب به قیاس ایشان هم دقت کردید که شخص آیت الله جوادی رابا شخص آیت الله نوری همدانی در موضع گیری سیاسی قیاس میکند . آقای دکتر عباسی در مباحث طرح ریزی استراتژیکی اشان در خصوص فلسفه نوک پیکان را همیشه متوجه آیت الله جوادی آملی میکنند که اگر سخنرانی هایشان را دقت کنید متوجه این امر میشوید . البته بای بگویم بغض ایشان نسبت به فلسفه است نه به شخص آیت الله جوادی آملی . چون خیلی جاها از علامه حسن زاده و آیت الله جوادی با احترام یاد میکند و ایان را مردان بزرگی میداند همانطوری که گفته بود کتاب مفاتیح الحیات کتابی خوبی است برای سبک زندگی .از طرفی دیگر هم من تا به حال ندیده ام که کسی باایشان مناظره کند و حقانیت فلسفه اسلامی رااثبات کند .از همین رو خودشان در سخنرانی هایشان میفرمایند این همه گفتیم و داد زدیم که فلسفه مشکل دارد هیچ کسی جرأت نکرد که بیاید با ما مناظره کند سوال اول :‌موضع گیری آیت الله جوادی آملی در فتنه 88 چگونه بود ؟ سوال دوم :‌چرا برای یکبار هم که شده کسی جواب دکتر عباسی را نمیدهد تا ایشان به اشتباه خود در زمینه فلسفه پی ببرند . ایت الله جوادی تا چه زمانی میخواهد سکوت کند حداقل به نظر شما نباید یکبار به این بحث بپردازند سوال سوم :‌آقای رحیم پور ازغدی که چند وقت پیش گفته بود حوزه های علمیه ی نجف - مشهد و قم حوزه های منفعلی هستند و منظورشان این بود که هیچ برنامه ای برای سبک زندگی مردم ندارند . ایشان در یک سخنرانی تاکید کردند که اکثر طلبه ها مدام در فضاهای سلوکی هستند و حرف از عرفان و عشق به خدا و ... میزنند . ایشان تاکید کرد که این حرف ها خیلی خوب و زیبا و الهی است ولی هیچ کسی هیچ برنامه ای نمیدهد که به مردم یاد بدهد چگونه به این مفاهیم برسد و آنها را عملی کند . تا چه زمانی باید صبر کرد که از درون فلسفه صدرائی فلسفه مضاف در بیاید و سیستم ها و زیر سیستم های جامعه ی ما را اداره و احاطه کند .در ضمن من خودم به شدت طرفدار و علاقمند به فلسفه و عرفان اسلامی هستم . با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز حیفم می‌آید وقت خود را صرف این مباحث بکنم چه رسد بزرگانی که می‌توانند وقت خود را صرف کارهای بزرگی جهت ایجاد زیرساخت‌های تمدن اسلامی بکنند. البته بعداً آقای عباسی آن قسمت نفی فلسفه‌ی صدرائی را تکذیب کردند. بنده نظر خود را در رابطه با موضع‌گیری آیت‌اللّه جوادی«حفظه‌اللّه» در رابطه با فتنه‌ی 88 و آن نوع بی‌انصافی‌هایی که نسبت به ایشان شد را عرض کرده ام. اجازه دهید خیلی وارد این نوع مسائلی که هر کدامش کثیرالأضلاع است و باید مدت‌ها وقت گذاشت تا وجوه آن‌را از هم جدا کنیم، نشویم. زیرا به گفته‌ی مولوی: «عقده را بگشاده‌گیر ای منتهی .... عقده‌ی سخت است بر کیسه‌ی تهی». موفق باشید
4480
متن پرسش
سلام علیکم. استاد گرانقدر نظرتان راجع به این ابیات چیست؟ دختر فکر بکر من، غنچه‌ لب چو واکند از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند طوطی طبع شوخ من گر که شکرشکن شود کام زمانه را پر از شکر جان ‌فزا کند بلبل نطق من ز یک نغمه‌ ی عاشقانه ‌ای گلشن دهر را پر از زمزمه و نوا کند خامه ‌ی مشک ‌سای من گر بنگارد این رقم صفحه ‌ی روزگار را مملکت ختا کند مطرب اگر بدین نمط ساز طرب کند گهی دایره‌ ی وجود را جنت دل ‌گشا کند منطق من هماره بندد چو نطاق نطق را منطقه ‌ی حروف را منطقة ‌السما کند شمع فلک بسوزد از آتش غیرت و حسد شاهد معنی من ار جلوه‌ی دلربا کند نظم برد بدین نسق از دم عیسوی سبق خاصه دمی‌ که از مسیحا نفسی ثنا کند وهم به اوج قدس ناموس اله کی رسد؟ فهم که نعت بانوی خلوت کبریا کند؟ ناطقه‌ ی مرا مگر روح قُدُس کند مدد تا که ثنای حضرت سیدة ‌النسا کند فیض نخست و خاتمه، نور جمال فاطمه چشم دل ار نظاره در مبدأ و منتها کند صورت شاهد ازل، معنی حسن لم ‌یزل وهم چگونه وصف آیینه ‌ی حق‌نما کند؟ مطلع نور ایزدی، مبدأ فیض سرمدی جلوه‌ی او حکایت از خاتم انبیا کند بسمله ‌ی صحیفه‌ ی فضل و کمال معرفت بلکه گهی تجلی از نقطه ‌ی تحت «با» کند دایره ‌ی شهود را نقطه‌ ی ملتقی بود بلکه سزد که دعوی «لو کشف الغطا» کند حامل سرّ مستسر، حافظ غیب مستتر دانش او احاطه بر دانش ماسوی کند عین معارف و حکم، بحر مکارم و کرم گاه سخا محیط را قطره ‌ی بی‌ بها کند لیله‌ی قدر اولیا، نور نهار اصفیا صبح، جمال او طلوع از افق علا کند بضعه‌ ی سید بشر، ام ائمه‌ ی غرر کیست جز او که همسری با شه لافتی کند؟ وحی نبوتش نسب، جود و فتوتش حسب قصه ‌ای از مروتش سوره‌ی «هل اتی» کند دامن کبریای او دسترس خیال، نی پایه‌ ی قدر او بسی پایه به زیر پا کند لوح قدر به دست او، کلک قضا به شست او تا که مشیت الهیه چه اقتضا کند در جبروت حکمران، در ملکوت قهرمان در نشئات «کن‌ فکان» حکم «بما تشا» کند عصمت او حجاب او عفت او نقاب او سرّ قدم حدیث از آن ستر و از آن حیا کند نفخه ‌ی قدس بوی او، جذبه‌ ی انس خوی او منطق او خبر ز «لاینطق عن هوی» کند قبله ‌ی خلق روی او، کعبه‌ ی عشق کوی او چشم امید سوی او، تا به که اعتنا کند بهر کنیزی اش بود زهره کمینه مشتری چشمه‌ ی خور شود اگر چشم سوی سها کند «مفتقرا» متاب رو از در او به هیچ سو ز آنکه مس وجود را فضه ‌ی او طلا کند
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این اشعار از عالم عارف وارسته یعنی آیت‌الله غروی اصفهانی است با مضامین بسیار عالی و منطبق با روایات که هرکدام از ابیات شرح مخصوص به خود را دارد و در این سؤال و جواب امکان شرح مضامین آن نیست. موفق باشید
9768
متن پرسش
به نام خدا. با سلام: لطفا مقایسه ای تحلیلی بین اخلاق پروتستانی و اخلاق اسلامی را برایمان مطرح فرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اخلاق پروتستانی انسان را جهت جامعه‌ای آماده می‌کند که انسان‌ها به بهترین شکل بتوانند از زندگی دنیایی در زیر سایه‌ی مدیریت سرمایه‌داری روزگار بگذرانند. ولی اخلاق اسلامی در عین آن‌که انسان را از زمین جدا نمی کند ولی سعی دارد وجه ملکوتی انسان را به فعلیت آورده تا شخصیت انسانها آماده‌ی تجلیات توحیدی گردد. موفق باشید
6263

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم ، استاد نظر شما در رابطه با آقای دکتر حسن عباسی چیه ؟ آیا به نظر شما میتوان از تحلیل های ایشون استفاده کرد ؟به خصوص سخنرانی هایی که در باب فلسفه انجام دادن و معتقدن که همه فلاسفه به نوعی در اشتباه بودن ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر خوب فلسفه را خوانده بودند این حرف را نمی‌زدند. موفق باشید
5063
متن پرسش
سلام من شما را به خاطر مشی اخلاقی‌تان دوست دارم ولی شما راهی را پیش گرفته‌اید که با فلسفی اندیشیدن و روح جستجوگرایانه شما تفاوت دارد از یک انسان بتی ساختن درست نیست در زمان انتخاب اقای ناطق وقتی خودتان هم ادله کافی نداشتید نهایتا فرمودید حرف فلانی برای من حجت است بعد آقای احمدی نژاد را که ذره‌ای با عقاید شما همخوانی نداشت پشتیبانی کردید و عجیب آن بود که بعد از پشیمانی همان‌هایی که او را آوردند شما بازهم از او دفاع کردید و بعد پاسخ شما را در رجانیوز و ستاد اقای جلیلی دیدیدیم که از آقای جلیلی دفاع کردید. ما اقای طاهرزاده‌ی آزاداندیش را دوست داریم نه طاهرزاده‌ای که مدافع کسانی است که هیچ سنخیتی همین الآن هم با او ندارند، شما را برای ویترین عقایدشان می‌خواهند. من هنوز از همراهایی که با تفکر و مواضع شما داشته‌ام پشیمان نیستم ولی در شرایطی هستم که نمی‌دانم باید تا چه اندازه در مواضع سیاسی شما با شما همراهی کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی بود یکی نبود - مثل حالا- غیر از خدا هیچ‌کس نبود. یک پادشاهی بود دست‌نشانده‌ی استکبار جهانی، همه‌چیز ما را نشانه گرفته بود، نه‌تنها عزت و ناموس ما را، که حتی دین ما را، و همه حیران بودیم چه کنیم و از کجا شروع کنیم. که به لطف الهی صدایی که طنین صدای انبیاء را داشت و گوهری از توحید در آن نهادینه شده بود، ما را به انقلاب اسلامی دعوت کرد. آن‌قدر آن صدا ارزش‌مند و با عظمت بود که علمایی مثل شهید مطهری‌ها و بهشتی‌ها و مدنی‌ها و خامنه‌ای‌ها از یک طرف و بزرگانی مثل چمران‌ها و پاکبازانی مثل مهدی عراقی‌ها و اندرزگوها دعوت او را پذیرفتند و با تحمل زندان‌ها و شکنجه‌ها بالاخره انقلاب را به پیروزی رساندند و سپس برای حفظ آن در مقابل چنگال‌های استکبار جهانی، همه‌ی تلاش خود را کردند و خرازی‌ها و همّت‌ها و باکری‌ها تا مرز شهادت جانبازی کردند تا انقلاب را در تاریخ معاصر تثبیت کردند و حالا پس از پیروزی انقلاب و آزادشدن از دفاع مقدس، نوبت دولت اسلامی بود. دولتی به نام دولت سازندگی روی کار آمد تا زیرساخت‌های تخریب‌شده در اثر جنگ را ترمیم کند. خدماتی انجام داد ولی انقلاب به دنبال دولت اسلامی بود و دولت سازندگی در طراز اهداف و ارزش‌های انقلاب عمل نکرد و ما 8 سال خون دل خوردیم و سپس دولت اصلاحات آمد. از آن چیزی نمی‌گویم که اوقاتتان را تلخ کنم، همین‌قدر بدانید در انقلابی که آمده است تا تمدنی توحیدی را پایه‌گذاری کند، دولتی پیدا شد که عده‌ای می‌خواستند از طریق آن دولت در عمق انقلاب دست ببرند و آن را از روح توحیدی‌اش خارج کنند و ایران را به کشوری تبدیل نمایند که در پرتو تمدن غربی روزگار بگذراند. و ما باز 8 سال خون دل خوردیم و در عطش حضور دولتی می‌سوختیم که به عنوان دولت اسلامی به اهداف بلند انقلاب اسلامی نظر داشته باشد تا آن که رهبری عزیز با این جمله که «امروز رائحه‌خوش خدمت از شهرداری به مشام می‌رسد» نگاه‌ها را متوجه آقای احمدی‌نژاد کردند و او آمد و مایی که 16 سال سوخته بودیم با جملاتی از رئیس دولت روبه‌رو شدیم که احساس کردیم آن دولت اسلامی که باید بعد از انقلاب اسلامی ظهور کند تا نوبت کشور اسلامی برسد و کار به تمدن اسلامی منجر شود، ظهور کرده. با هزار امید به دولت آقای احمدی‌نژاد رو آوردیم به‌خصوص که احساس کردیم در رهبری عزیز نیز امید تازه‌ای ظهور کرده. آری کارها همچنان جلو می‌رفت و تا آن‌جا که ممکن بود از آقای احمدی‌نژاد دفاع می‌کردیم و به رسم وظیفه‌ی دینی و انقلابی تا آن‌جا که ممکن بود ضعف‌ها را حمل بر صحت می‌کردیم چون با دولت آرمانی انقلابی روبه‌رو بودیم. تا این‌که حرکاتی از آقای احمدی‌نژاد سر زد که دیگر نمی‌توانست دولت آرمانی ما باشد هرچند در مقایسه با سایر دولت ها از بهترین‌ها بود و هرچند خدمات بزرگی انجام داد، ولی ما به دنبال دولتی بودیم که ادامه‌ی انقلاب باشد. از آن‌جایی که آقای احمدی‌نژاد دیگر آن شخصیت آرمانی نبود معلوم است که نوع دفاع ما از ایشان تغییر کرد و همه‌ی نسبت‌های ما با ایشان بازتعریف گشت ولی هنوز به آن گفتمان که از جنس انقلاب بود وفاداریم و در عطش دولتی که زمینه‌ی ظهور کشور اسلامی را فراهم کند زندگی می‌کنیم و همه‌ی فعالیت خود را در راستای ایجاد زمینه‌ی ظهور آن دولت به‌کار می‌گیریم. آری برادر! قصه‌ی زندگی ما تا حال از این قرار بوده و از این به بعد نیز از همین قرار است و تنها مسیر میان‌بُر جهت قرب الهی را نیز همین مسیر می‌دانم که آن عارف کامل مکمل یعنی حضرت روح‌الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در مقابل ما گشود حال چه شما همراهی بفرمایید و چه همراهی نکنید. اصلاً من چه کسی هستم که بخواهید با بنده همراهی کنید؟ نگاه کن به رهنمودهای نایب بر حق حضرت صاحب الأمر«عجل‌اله ‌تعالی‌فرجه» حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌الهل»، و راه را ادامه بده تا إن‌شاءالله جای دوست و دشمن گم نشود و در راستای مدیریت این مرد الهی جریان انقلاب پخته‌تر از قبل جلو رود و ما به دولت اسلامی و کشور اسلامی و تمدن اسلامی برسیم و إن‌شاءالله صبح طلوع کند. تماشا کن بنده در کجا قرار دارم، عده‌ای از عزیزان مثل شما گله مندند چرا در این امور وارد شده‌ام زیرا تصور می‌فرمایید موضوع دولت اسلامی آن‌طور که باید باشد، چیزی جدای انقلاب اسلامی و رسم مسلمانی است. و عده‌ای از عزیزان می‌فرمایند چرا با آن حرارت قبلی از آقای احمدی‌نژاد دفاع نمی‌کنید؟ ولی بنده همچنان بین این دو اعتراض و نیز اعتراض‌های دیگر حزبی و گروهی راهی را که از قبل از انقلاب در بانک توحیدی حضرت روح‌اله «رضوان‌الله تعالی‌علیه» شناخته‌ام ادامه می‌دهم و سخت امیدوارم به کمک تجربیات گذشته به دولت آرمانی و کشور اسلامی و تمدن اسلامی خواهیم رسید، چه شما و آن رفقا از امثال بنده گله‌مند باشید و چپ بتابید و چه گله‌مند نباشید و بر عهد اخوت ایمانی و انقلابی گذشته باقی باشید. راهی است که در مسیر دینداران در این عصر گشوده شده، مواظب باشید راه را گم نکنید و یا نسبت به انقلاب در حاشیه قرار نگیرید. قهر هم نکنید. موفق باشید
663

زیبایی همسربازدید:

متن پرسش
663- سلام استاد عزیز من جوانی 25 ساله هستم که به بیشنهاد خانواده با دختری ازدواج کردم اما شب خواستگاری سر سوزن از زیبایی همسرم خوشم نیامد اما ایمان حقیقی او مرا بر آن داشت که با او ازدواج کنم و به خدا گفتم خدایا خودت این مشکلم را حل کن اما حالا بعد از چند سال زندگی عدم زیبایی خانمم مرا دچار خیلی مسائلی کرده که جانم را به لب رسانده از خدا دور شدم صبرم کم شده درسم ودانشگاهم دچار توقف شده اما ازطرفی دل به همان حرف خودم با خدا بسته ام واز طرفی حاضر نیستم که دل خانمم را بشکنم و از او جدا بشوم چون او که گناهی نکرده که به این سرنوشت دچار شود این انتخاب من بوده که حال و روزم را به اینجا کشانده استاد سخت از همه این که من چند سال است گه به او می‌گویم دوستت دارم و این تظاهر دروغی دیوانه‌ام کرده چون سخته به زبان چیزی را بگویی که دلت درست مقابل آن است اما دلم حاضر نمی‌شود قلب او را بشکنم این‌ها همه یه طرف از خدا هم شدیدا دور شدم چون اطرافیان خانمم به مراتب زیباتر از خانمم هستند و برای من جلب توجه می‌کنند عنان نفس از دستم در رفته و در وادی شهوت و گناه غرق شدم و این ازدواج نه تنها دینم را کامل نکرد که همه چیزم را بر باد داد دینم رابطه عاشقانه ام با خدا درسم و همه و همه را از دست دادم اما حاضر نیستم به خانومم حقیقت را بگویم و چون می‌دانم او برای همیشه خرد می‌شود با خود می‌گویم تو دیگر خرد شدی کافیست چرا او که گناهی نکرده را به سرنوشت خودم دچار کنم او که نباید چوب تصمیم من و سخنم با خدا را بخورد اما گاهی آنقدر ای حقیقت جانم را به لب می آورد که می‌خواهم همه چیز را بگویم اما باز صبر می‌کنم خلاصه استاد با این ازدواج زیان‌دیده دنیا و آخرت شدم دنیا جهنم آخرتمم را بر باد دادم چون مبتلا به یکسری از گناهان چشم شدم حال در اوج ناامیدی از شما کمک می‌خواهم چون حدود 5 سال قبل از ازدواج تفسیر قرآن شما که از جانتان بر می‌خواست مرا با آسمان بیوند می‌دادید و هنوز خاطره آن ایام فراموشم نشده استاد خواهش می‌کنم کمکم کنید اما نه با نصیحت و دوری از گناه و صبر و توکل که عنان نفس از دستم به در رفته عقده ای در دل نهان دارم که روح و جسمم را فرسوده آیا خدا با این همه گناه هنوز به آن شرطی که با کردم وقعی می‌نهد اصلا آیا از اول خدا توجهی به من و سخنم داشته بود یا من با جهل خودم کار را به اینجا کشاندم استاد با روح متاله خود کمکم کنید نه با صبر و......
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: عموماً بعد از ازدواج زیبایی‌های اولیه‌ی همسران برای همدیگر عادی می‌شود و اگر سعی نکنند از زاویه‌ی دیگر به همدیگر نظر کند و چشم بر زیبایی‌های مردان و زنان دیگر بیندازند، هرگز متوجه گوهر شخصیتی همدیگر نخواهند شد. رسول خدا«صلواة‌الهو‌علیه» به اصحاب توصیه می‌کردند؛ آنچه در زنان دیگر می‌بینید در همسران خودتان هست. جنابعالی بدانید که روح مرد نیاز به گوهر زن‌بودنِ زن دارد که همان گوهر بوده که جسم زن را به آن صورت خاص در آورده که مرد نسبت به آن گرایش دارد. اگر همت کنید و به گوهر زن‌بودن همسرتان توجه کنید و بدن او را از آن زاویه بنگرید درست همان چیزی است که شما می‌خواهید، به شرطی که آزاد نگاه کنید و خود را در موقعی که به بدن همسرتان می‌نگرید، گرفتار مقایسه‌های ذهنی نکرده باشید. همین همسری که دارید همان گوهری است که می‌خواهید، درست نگاه کنید. موفق باشید
11721
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزيز: من يك سوالي از خدمتتان دارم كه ممكن است زياد برايتان جالب نباشد ولي از سر ناچاري چون كس ديگري را دسترسي ندارم از خدمت شما مي پرسم. من در آمريكا زندگي مي كنم و به جهت حاجتي كه زندگي مرا فلج كرده است قصد زيارت امام رضا (ع) كرده ام و تا حدود يك ماه ديگر عازم هستم ان شاءالله. سال گذشته هم در نهايت درماندگي و اضطرار خدمت حضرت رسيدم ولي بنا به هر مصلحتي كه بود حاجنم روا نشد و سختي ها بلاهاي ديگري هم در آن امر به وجود آمد. اكنون چنان مستاصل هستم كه نمي دانم اگر اين بار هم حاجت روا نگردم ديگر با چه اميدي برگردم. به دنبال دستورالعملي هستم كه در حرم مطهر به جا آورم و نشانه هاي اجابت را به سرعت مشاهده كنم چرا كه اين حاجت از حدود ده سال پيش وجود داشته و اكنون زندگي مرا فلج كرده است. خواهشمندم كه اگر چيزي مي دانيد كه مي تواند كمكي باشد بفرمايي و يا كسي را به من معرفي نمايي كه بتوانم از او دستورالعملي بگيرم. اجرتان با مادرم فاطمه زهرا (س)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آداب زیارت همان است که مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح فرمودند، می‌ماند رویکردی که باید در زیارت امامان مدّ نظر باشد و آن اُنس با حقیقت امامی است که به زیارت او می‌روید که در قسمت زیارت بالای سر امام رضا(ع) به آن حضرت که وارث همه‌ی اولیاء و انبیاء است سلام می‌دهید یعنی همه‌ی حقایقی که در قلوب مبارک همه‌ی انبیاء و اولیاء هست را در زیارت حضرت در جلو خود دارید. در این رویکرد است که شما در عالَم دیگری قرار می‌گیرید و طلب و تقاضای شما تصحیح می‌شود و اگر بنا است حاجت شما برآورده شود، برآورده می‌گردد و اگر به مصلحت شما نیست ،چیزی بالاتر به شما می‌دهند و آن احساس نورانیتی است که در زیارت آن امام رئوف در خود می‌یابید. موفق باشید 

2275

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید. استاد بنده ع. م را از نزدیک می شناسم ایشان الان که نماینده مردم اصفهان در مجلس هستند، اغراق نیست که بگویم در شبانه روز کمتر از سه ساعت استراحت می کنند، ازشنبه تا 4شنبه که تهران هستند تا پاسی از شب به دنبال حل معضلات و مشکلات و ...هستند و به قول خودشان تا تهران هستند می توانند استراحتی کنند در اصفهان که مدام در روستاها و محلات اصفهان با مردم و اقشار و اصناف جلسه دارند این در حالی است که به مجلس اعلام کردند از مجلس نمی خواهند حقوق بگیرند و همان حقوق دانشگاه برایشان کافی است. به هتلی که مجلس برای نمایندگان شهرستانی گرفته نمی روند چون غذایش به پای مجلس گران تمام می شود. اتاق کاری که به ایشان داده اند اطاقی 2 در 2 است که ایشان گفتن که به مسئولین گفتم میزش رو هم ببرید و یک زیرانداز و مخده گذاشتند که هم در تهران اطاق کارم است و هم استراحتگاه و ...خلاصه خدائیش من که ایشان را از نزدیک می شناسم واقعا احساس می کنم روحیه جهادی دارند و مدام دنبال حل معضلات و مشکلات هستند در عین اینکه روحیه انقلابی دارند. در جلسه ایی که نمایندگان با مقام معظم رهبری داشتند من یادداشتهاشون را دیدم و کلیه سخنان رهبری را دسته بندی کرده بود و برای خودشان سرخطبرداری کرده بودند تا از صحبتهای آقا استفاده کنند... خودشان ابراز تعجب می کردند از اینکه برخی نمایندگان آنقدر راحت و بی خیال هستند که انگار الی یوم الدین فرصت دارند... حتی در مجلس ازبس بیش فعال بوده خیلی نماینده ها بهش گفتن: بابا خودتو خسته نکن و ...بهرحال استاداین کلیات را گفتم تا این سوال رااز شما بپرسم: ما در برخی موارد می توانیم به ایشان کمک کنیم(البته ایشان چون خودش این گونه است که معمولا در ازاء فعالیتهایش طلب پول نمی کند احتمالا انتظارش از ما نیز این است که بسیجی وار کمکش کنیم، البته اگر بگوییم دستمزد میخواهیم می دهد)، نظر شما چیست آیا کمک کردن به یک نماینده مجلس با این روحیات، جزء خدمت محسوب شده و در پیشگاه خدا ارزشمند است؟دوم اینکه ایشان عضو کمیته اسلامی شدن دانشگاهها و سخنگوی کمسیون آموزش و خدمات هستند و دغدغه اسلامی سازی دانشگاهها را دارند، استاد چه پیشنهادی برای موفق بودن این طرح دارید؟ من به ایشان گفتم با توجه به آثار شما، در این زمینه نظرات شما می تواند راهگشا باشدمشخصا کدام کتاب یا جزوه هایتان را در این خصوص اثربخش می دانید که ما به صورت تیمی مطالع و استنباط کنیم و در این فرآیند مثمر ثمر باشیم و سوال بعد اینکه آیا فرصت شما اقتضاء می کند نظرات مشورتی تان را در این خصوص (اسلامی شدن دانشگاهها: راه حل ها، و...) به ما ارائه کنید؟تشکر ومن الله التفوفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: (برای خودش) چه‌کاری بهتر از آن‌که انسان به یکی از سربازان نظام اسلامی خدمت کند تا او بهتر در کارش موفق باشد. فکر می‌کنم کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی رضوان‌الله‌علیه بتواند از آن‌جهت که جایگاه تاریخی نظام اسلامی را متذکر می‌شود مفید باشد. موفق باشید.
17851
متن پرسش
با سلام و خدا قوت به استاد عزیز: خدا خیرتون بده که برای مردم وقت می گذارید. و اما سوالات: 1. در رابطه با پدیده ی ناشناخته ی عشق سوال داشتم که ماهیتش چیه و چرا به وجود میاد و چطوری میشه از عشق مجازی به عشق حقیقی رسید. 2. راجع به مطالبی که عرفای قدیم راجع به تفاوت سالک و مجذوب گفتند چطوری انسان استعداد تحت جذبه ی خدا قرار گرفتن رو پیدا میکنه؟ 3. در بسیاری جاها خوندم که عشق مرد به مرد از عشق به ناهمجنس پاک تر و روحانی تره چون مسائل شهوانی و جسمانی کمتر توش دخیله. مثلا فیلسوفان مشهور یونانی در این رابطه مطالبی دارند صوفیان قدیم ما همچین اعتقاداتی داشتند و با عرفای ما حیرت در روی خوبان و پسربچه ی باده فروش و اینها رو لفظا و عملا داشتند. که به المجاز قنطره الحقیقه اشاره می کنند که خودتون بهتر میدونید. یا در رابطه با عشق به حسان الوجوه فصلی در کتاب اسفار وجود دارد و عملی فطری و غیر شهوانی دانسته شده. می خواستم نظر شما را در رابطه با این مساله بدونم. نظری مفصل که همه ی جوانب و ابعاد قضیه را پاسخ دهد. و چطوری میشه از عشق مجازی به عشق حقیقی رسید و عرفا چه جوری می رسیدند؟ خیلی ممنون از وقتی که برای خدا می گذارید. خدا خیرتون بده. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- انسان در ذات خود عین فقر نسبت به حضرت حق است و این نیاز درونی به کمالات حق، همان عشق حقیقی است و اگر محبت به کمالاتِ غیر حق ما را متوجه‌ی محبت به حق بکند، آن عشق مجازی منجر به عشق حقیقی می‌شود و این هیچ ربطی به امیال جنسی ندارد. 2- این دست خود انسان نیست که مجذوب سالک باشد بلکه هرکس باید سعی کند سالکِ مجذوب گردد و این با رفع حجاب بین خود و خدا صورت می‌گیرد و موجب می‌شود آن فقر ذاتی با نظر به حضرت حق به صحنه آید 3- در این رابطه شرحی بر غزل شماره‌ی 24 جناب حافظ شده است که عیناً ارسال می‌شود.  موفق باشید بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

 

غزل 24

 

زلف آشفته و خُویْ کرده و خندان لب و مست        پیرهن چاک و غزل‌خوان و صراحی در دست

جناب حافظ در این غزل از شهود مثالی خود گزارش می‌دهد که چگونه در مسیر سلوک در نیمه شبی با صورت مثالیِ حقایق معنوی روبه‌رو می‌شود به همان صورتی که قرآن خبر می‌دهد که مقربان درگاه حق در جنّات نعیم با حورٌ عین روبه‌رو می‌شوند. می‌فرماید: «وَ حُورٌ عينٌ، كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ»(واقعه/22 و 23). و برای آن‌ها حورٌ عینی هست مانند مرواریدِ دست‌نخورده.

همان‌طور که حقایق دارای نحوه‌ای از وجود معنوی در عالم قلب هستند، چنان‌چه آن حقایق از بالا در مرتبه‌ی خیال انسان نزول کنند، به زیباترین شکل ظاهر می‌شوند و در زیر سایه‌ی اسم لطیفِ حضرت حق برای سالک ظهور می‌نمایند و حافظ آن صورت مثالی را که برایش ظهور کرده، این طور گزارش می‌کند که دارای زلفی آشفته و چهره‌ای عرق‌کرده و لب خندان و مست و پیراهن چاک و غزل‌خوان و صراحی به‌دست بوده است.

نرگس‌اش عربده‌جوی و لب‌اش افسوس‌کنان             نیم شب دوش به بالین من آمد، بنشست

آن صورت مثالی که جلوه‌ی جواب حضرت حق به سالک است، در موطن خیال، در حالی‌که چشم‌اش عربده‌جوی بود و از لبانش سخنی به گوش می‌رسید که حکایت از افسوس او داشت نیمه شب به بالین او می‌آید و می‌نشیند و چنین می‌گوید:

سر فرا گوش من آورد به آواز حزین        گفت ای عاشقِ دیرینه‌ی من، خوابت هست؟

سر در گوش حافظ می‌گذارد و با صدایی غم‌انگیز به او عتاب می‌کند که ای عاشق دیرینه!‌ در این نیمه شب برای عاشق دیرینه، جایی برای خوابیدن هست؟ در حالی‌که خداوند شرایطی برایت فراهم کرده تا در منزل عشق از معشوق، صراحیِ شوق عشق بگیری و در نجوای با او آتش عشق را صدچندان کنی. برخیز که باده‌ی محبت حق با صورتی بس جذاب به سوی تو آمده.

عاشقی را که چنین باده‌ی شب‌گیر دهند                کافر عشق بود گر نشود باده‌پرست

آن صورت مثالی با همان لبان افسوس‌کنان می‌گوید: عاشقی را که در شب‌هنگام چنین باده‌ای نصیب شود، اگر با تمام وجود دل را به او نسپارد و با تمام جان آن را ننوشد و باده‌پرستی نکند، حقیقتاً کافر عشق است و از عشق چیزی نمی‌داند مگر ادعای عاشقی. زیرا وقتی با نفحات الهی که جانش را از محبت حق سیراب می‌کند روبه‌رو می‌شود، ناشیانه به چیز دیگری نظر می‌اندازد و خود را در معرض آن نسیم جان‌فزا قرار نمی‌دهد.

برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر              که ندادند جز این تحفه به ما روز الست

جناب حافظ در توصیف دل‌سپردن به تجلیات الهی در ساحت قلب و خیال، به زاهدی که هنوز در قالب عبادت مانده و به قلب عبادات نرسیده تذکر می‌دهد که چون متوجه حالات روحانی سالکان نمی‌شود به آن‌ها خرده می‌گیرد که این چه سخنانی است بر زبان می‌آورید و سخن از شهودی می‌گویید که به معشوقه‌های زمینی شبیه است. حافظ در جواب او می‌گوید این نوع رویارویی با حقیقت از جنس همان رویارویی است که همه‌ی ما در روز الست با حضرت ربّ داشتیم و آن‌چنان آن جلوه‌ زیبا و همه‌جانبه و جان‌افزا بود که چون حضرت ربّ ندا داد: «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُم‏»(اعراف/172) آیا من پروردگار شما نیستم تا همه‌ی ابعاد شما را به ثمر برسانم و شما با مقصدقراردادن من به رستگاری برسید؟ همه گفتیم: «بَلى‏ شَهِدْنا» تو همانی که می‌گویی و ما می‌بینیم که چنین است. آری! موضوع رؤیت محبوب در میان بوده و زاهد بر دردکشانی که به بنیادین مراتب توحید نظر دارند، بی‌دلیل خرده می‌گیرد.

آن‌چه او ریخت به پیمانه‌ی ما نوشیدیم           اگر از خَمر بهشت استْ و گر باده‌ی مست

ما در رویارویی با حضرت حق و نظر به تجلیات او در هر صورت و جمالی، تنها آن چیزی را در منظر خود داریم که حضرت ربّ در روز الست در پیمانه‌ی ما انسان‌ها ریخته، حال چه آن در صورت مثالی و ملکوتی جلوه کند و نیمه شب از عالم بالا در خیال ما ظهور نماید و چه صورت‌های زیبای عالم عین باشد. در هر حال سالک در هر منظری جمال ربِّ خود را می‌بیند و شراب ربوبیت حق را که در پیمانه‌ی جانش ریخته می‌نوشد. چرا که انسان در مسیر سلوک به جایی می‌رسد که در هر مظهری حق را و صورت ربوبیت و زیبایی‌های او را به تماشا می‌نشیند و دل به آن می‌سپارد.

خنده‌ی جام میّ و زلف گره‌گیر نگار          ای بسا توبه که چون توبه‌ی حافظ بشکست

حال وقتی در مسیر سلوک، تجلیات الهی تا این‌جاها سالک را در بر بگیرد که از یک طرف جام میِّ ربانی با شفاف‌ترین تجلیات قلب او را به شعف آورد و از طرف دیگر انوار الهی تا مرتبه‌ی خیالِ سالک به زیباترین شکل و با زلفی مجعد ظهور نماید، چه جای نظرنکردن است و مشغول قالب عبادات‌ماندن و نظر به باطن آن‌ها که بدین شکل ظهور کرده، نبودن؟ اگر حافظ هم باشد که «قرآن ز بر بخواند با چارده روایت» توبه‌ی‌ متوقف‌شدن در ظاهر دین را می‌شکند و زندگی عاشقانه را شروع می‌کند به همان معنایی که مولوی در وصف آن می‌گوید: «عشق آن شعله است کو چون بر فروخت / هرکه جز معشوق، باقی جمله سوخت» و یا حافظ که می‌گوید: «عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ /  قرآن ز بر بخوانی با چارده روایت». از آن‌جایی که عشق در تعیّن معشوق شعله‌ور می‌شود، جناب حافظ در این غزل قصه‌ی عشقِ شعله‌ورشده‌ی خود را در تعیّن معشوق به ما گزارش می‌دهد.

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

در رابطه با تمثُّلِ جلوه‌های زیبای ملکوتی، مرحوم آیت اللّه حسینی تهرانی از قول علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیهما» نقل می‌کنند:

«علامه طباطبایی به معنویات، زیارت عاشورا و مداومت بر گفتن اذکار، توجه بسیاری داشت و می‌فرمود: استاد ما آیت‌الله قاضی فرموده‌اند: ذکری را که به شما یاد داده‌ام، تعداد خاصی باید گفته شود تا خاصیت ویژه‌اش برای شما آشکار شود، لذا در وسط اذکار سعی کنید آنقدر توجه داشته باشید که چیزی شما را به خود مشغول نکند و إلاّ آن ذکر اثر خود را از دست خواهد داد!

علامه ‌طباطبایی در این باره به داستانِ ذکرگفتن خود اشاره کرد و گفت: روزی مشغول گفتن ذکری بودم که باید چند هزارمرتبه گفته می‌شد و از این رو، چند ساعت وقت لازم داشتم. اتاق را خلوت کرده و شرایط را طوری فراهم کردم تا کسی به آنجا نیاید و من بتوانم آن ذکر را به تعداد مشخصی بگویم. مشغول گفتن ذکر بودم که احساس کردم آثار این ذکر، کم‌کم بر من هویدا می‌شود. ناگهان یک لحظه دیدم که از جانب راست من فرشته‌ای با جامی از آب بهشتی ظاهر شد و عرض کرد این یک جام بهشتی برای شماست آن را برای شما آورده‌ام تا میل کنید.

علامه طباطبایی در ادامه ‌فرمودند: چون استاد ما آیت‌الله قاضی، به ما فرموده بودند که وسط ذکر، به چیزی غیر از یاد خدا مشغول نشوید از این رو من هم به این فرشته، اعتنا نکردم! ملک می‌گفت: من فرشته‌ام و آب سلسبیل بهشتی برایت آورده‌ام از دست من بگیر و آن را بنوش.

آیت‌الله طباطبایی به آن ملک اعتنایی نکرد و لذا ملک که این صحنه را دید رفت عقب و از سمت چپ ایشان، ظاهر شد باز همان سخنان را تکرار کرد و علامه طباطبایی نیز این بار هم کوچکترین توجهی به آن فرشته نکرد تا این‌که سقف شکافته شد و آن فرشته بالا رفت.

علامه طباطبایی فرمودند: در این هنگام، حالی برای من پیش آمد اما باز هم ذکر را قطع نکرده و بر آن مداومت کردم تا اینکه ذکر به پایان رسید.»

البته این به اصطلاح فرشته، از آن نوعی نیست که جناب حافظ آن را ملاقات کرده است زیرا همان‌طور که استاد ایشان متذکر شده است اگر علامه به آن مشغول می‌شد از مراتب عالی‌تر محروم می‌گشت. ولی چون نظر قلب و جان خود را به مقامات و مراتب بالاتر معطوف نمود و با عالم بالاتر از مقام خیال آشنا گردید، در آخر عمر آن فرشته  باز به سراغ او آمد ولی نه به آن شکل که نسبت به عالم اعلاء حجاب او گردد، بلکه در عین نظر به عالم اعلاء، خیالِ او را به نور تجلی انوار الهی به صورت خیالی تغذیه نمود و فرشته‌ای که با جناب حافظ ملاقات می‌کند از نوع اخیر است.

جناب شیخ بهایی به عنوان عارفی که سعی دارد در معاشقه‌ی با حضرت محبوب، مظاهر جلوه‌ی جمیل او را درست بنگرد؛ این‌طور سخن سر می‌دهد که:

علم رسمی سر به سر قیل است و قال           نه از او کیفیتی حاصل، نه حال

طبع را افسردگی بخشد مدام            مولوی باور ندارد این کلام

وه! چه خوش می‌گفت در راه حجاز            آن عرب، شعری به آهنگ حجاز:

کل من لم یعشق الوجه الحسن                 قرب الجل الیه و الرسن

یعنی: «آن کس را که نبود عشق یار              بهر او پالان و افساری بیار»

گر کسی گوید که: از عمرت همین           هفت روزی مانده، وان گردد یقین

تو در این یک هفته، مشغول کدام           علم خواهی گشت، ای مرد تمام؟

فلسفه یا نحو یا طب یا نجوم                  هندسه یا رمل یا اعداد شوم

علم نبود غیر علم عاشقی                     مابقی تلبیس ابلیس شقی

علم فقه و علم تفسیر و حدیث                هست از تلبیس ابلیس خبیث

زان نگردد بر تو هرگز کشف راز               گر بود شاگرِ تو صد فخر راز

هر که نبود مبتلای ماهرو                     اسم او از لوح انسانی بشو

سینهٔ خالی ز مهر گلرخان                    کهنه انبانی بود پر استخوان

سینه، گر خالی ز معشوقی بود                 سینه نبود، کهنه صندوقی بود

چند و چند از حکمت یونانیان؟                 حکمت ایمانیان را هم بدان

چند زین فقه و کلام بی‌اصول                مغز را خالی کنی، ای بوالفضول

صرف شد عمرت به بحث نحو و صرف           از اصول عشق هم خوان یک دو حرف

دل منور کن به انوار جلی           چند باشی کاسه لیس بوعلی؟

سرور عالم، شه دنیا و دین                سؤر مؤمن را شفا گفت ای حزین

سؤر[1] رسطالیس و سؤر بوعلی               کی شفا گفته نبی منجلی؟

سینه‌ی خود را برو صد چاک کن             دل از این آلودگی‌ها پاک کن

حضرت آیت اللّه جوادی در بیست و یکمین جلسه‌ی بحث‌شان در مورد «نکاح» در تاریخ 25 آبان‌ماه سال 1394 نکته‌ای در رابطه با لذّت فرشته‌خویی می‌فرمایند که در فهم سخنان امثال حافظ می‌تواند راه‌گشا باشد. می‌فرمایند:

«يک بياني درباره نگاه به «حِسانُ الوجوه» است که در روايات ما هست که «اُطْلُبُوا الْخَيرَ عِنْدَ حِسَانِ الْوُجُوه»؛ مشورت کنيد با «حِسانُ الْوُجوه»، ذات اقدس الهي به اينها عنايت کرده، به اينها زيبايي داده، فکر خوب هم آنجاست، عطاي خوب هم آنجاست، همّت بلند هم آنجاست، اين روايات کم نيست؛ ولي بين لذّت از نگاه «حِسانُ الْوُجوه» که لذّت محمود و ممدوح و فرشته خويي است، از لذّتي که فقيه بحث مي کند، بين آسمان و زمين فرق است! آدم بايد بفهمد و قدرت کنترل داشته باشد آن طوري که از گُل لذّت مي برد، از تابلو لذّت مي برد، از يک خط زيبا لذّت مي برد، از يک فرش دستباف زيبا لذّت مي برد، از يک کاشيکاري و معرّق لذّت مي برد، آن طور از يک مرد زيبا يا زن زيبا لذّت مي برد؛ بين اين لذّت با لذّت حيواني، بين آسمان و زمين فرق است! يک پسر زيبا که مادر وقتي او را نگاه مي کند، گذشته از اين‌که فرزند اوست لذّت مي برد؛ يک دختر زيبا که پدر وقتي به او نگاه مي کند لذّت مي برد، اين لذّت غير از آن است که نامَحرم را دارد نگاه مي کند. آدم نتواند بين انسانيت و حيوانيت فرق بگذارد، همينطور درمي آيد. يک پسر زيبا، مادر وقتي او را نگاه مي کند با بچّه هاي ديگر يقيناً فرق مي کند، لذّت مي برد، خيلي خوشش مي آيد و مدام او را مي بوسد؛ يک دختر زيبا وقتي پدر، او را نگاه مي کند، لذّت مي برد، اين لذّت، لذّت فرشته خويي است، چکار به لذّت فقهي دارد؟! اگر شيخ انصاري فرق مي گذاشت، اينطور فتوا نمي داد. مرحوم صاحب جواهر عبارتش را آن روزهاي قبل خوانديم، گفت اين جان کَندن مي خواهد تا آدم بين اين دو فرق بگذارد، گرچه مقدورش نبود که اينطور تحليل کند، گفت اين جزء مکائدِ نفس است؛ امّا حالا راهش چيست؟ مرزش چيست؟ اين را مشخص نکرد.

بنابراين اگر کسي بداند که لذّت حيواني دامنگير او مي شود يا نداند؛ ولي در اثناء، لذت حيواني دامنگير او مي شود، فوراً بايد چشمش را بپوشاند! اين جهنّم است. اگر کسي فرشته است، مي فهمد آنطوري که مادر از پسر زيبا لذّت مي برد، پدر از دختر زيبا لذّت مي برد، مثل يک تابلو فرش، آنطور است، بله عيب ندارد، ده بار هم نگاه کند عيب ندارد، چون يک فرشته اي است دارد نگاه مي کند، مگر هيچ احتمال حرمت مي دهيد. پسر خيلي زيباست مثل يوسف است، مادر از نگاه به چنين پسري لذّت مي برد، ده بار هم نگاه کند مشکلي ندارد، اين لذّت، لذّت محرَّم نيست، لذّت حيواني نيست که حرام باشد. او [مرحوم جواهر] درست است که در فقه خيلي ماهر و هنرمند است، اگر اين فرق را مي دانست هرگز اينطور فتوا نمي داد.

در کتابهاي عقلي بين آن لذّت حيواني با لذّت انساني فرق گذاشتند، اين لذّت انساني را از مراحل کمال دانستند که انسان از صداي خوب لذّت مي برد، از منظرهٴ خوب لذّت مي برد. دين از بالا تا پايين، از پايين تا بالاي آن بايد با زيبايي همراه باشد. آن روزها که بلندگو نبود، بلکه مأذنه بود، وقتي مي رفت بالاي مأذنه و اذان مي گفت مي گفتند مستحب است که مؤذّن «صيّت» باشد؛ يعني خوش صوت باشد، آهنگ داشته باشد، دستش را روي گوشش بگذارد و اذان بگويد. در محراب هم، اگر چند نفر امام جماعت بودند «عِنْدَ التَّشَاح» آنکه زيباتر است جلو بيافتد، اين را که خوانديد در کتابهاي فقهي، حالا أقدمين در دسترس شما نيست؛ ولي شرايع که در دسترس شما هست! محقق در متن شرايع در بحث تَشاحِ ائمه جماعت دارد، أفقه بودن، أقرأ بودن، أسن بودن و بعد کمکم نوبت به «أصبح وجهين» مي رسد؛ آنکه زيباتر است؛ بعد از محقق، شهيد در شرح لمعه فتوا داده و در مسالک اين را باز کرده؛ در شرح لمعه «أصبح وجهين» است، مسالک که بازتر و مشروح تر سخن مي گويد «أصبح وجهين» است و همچنين محقّقين بعدي. اگر کسي نتواند بين اين صَباحت و زيبايي امام جماعت فرق بگذارد با اين بحث فقهي، همين مشکلِ شيخ انصاري را پيدا مي کند. کسي نتواند بين نگاه فرشته ايي و نگاه حيواني فرق بگذارد، همين مشکل ايشان را پيدا مي کند. بحثي که در فقه است، بحث نگاه حيواني است؛ آن بحثي که در کتابهاي عقلي و علوم عقلي است يا در مسئله صَباحتِ وجه امام جماعت است آن يک فرشته خويي است، آن چکار به اين دارد؟ آن لذّت کجا، اين لذت کجا؟! بله، اگر پسر زيبايي باشد و مادر از ديدن او لذّت مي برد، آنطور لذّت را اگر زنهاي ديگر ببرند، بله عيب ندارد، مردهاي ديگر ببرند عيب ندارد. يک دختر زيبايي است که پدر وقتي او را نگاه مي کند لذّت مي برد، آنطور نگاه را زنهاي ديگر به مردهاي ديگر بکنند، مثل تابلوي زيبا، آن اصلاً بحث فقهي نيست، بلکه در فقه اوسط و اکبر مطرح است، اين کار در کتابهاي عقلي شده است.

غالب حکما در اين زمينه يا رساله مستقل نوشتند يا در اثناي کتاب مطرح کردند. مرحوم بوعلي يک رساله مستقلي در عشق ظُرَفاء و فِتيان نوشته است. مرحوم صدر المتألهين در جلد هفت اسفار عشق ظُرَفاء و فِتيان را بيان کرده است. آنهايي که فلسفي حرف مي زدند؛ ولي فقهي فکر مي کردند بر اين بزرگوارها اشکال کردند که نگاه به ظُرَفاء که شرعاً حلال نيست، اينکه نگاه حيواني ندارد، بحث حيواني ندارد. اگر فلسفي حرف مي زنيد، فلسفي فکر کنيد؛ عقلي حرف مي زنيد، عقلي فکر کنيد، نه عقلي حرف بزنيد و نقلي فکر کنيد!

.... مرحوم کليني «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام)» نقل ميکند که: «قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه و آله و سلم) أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا يُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْرٍ»، اين خصوصيت عشق است هر کسي عاشق شد همين است؛ وجود مبارک امام صادق(سلام الله عليه) از پيغمبر(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌و‌سلم) نقل کرد که افضل مردم کسي است که به عبادت، عشق بورزد؛ بعضي عبادت را تکليف مي دانند، يک ابن طاووس (رضوان الله عليه) مي خواهد که عبادت را تشريف بداند، اين جشن تشريف از ايشان است، اين سنّت حسنه را ايشان گذاشته است. ايشان از عده اي دعوت کرده به عنوان شرکت در جشن که در اين مراسم شرکت کنيد، به ابن طاووس گفتند که ميلاد کسي نيست، اين جشن به چه مناسبتي است؟! گفت: جشن تشريف من است نه تکليف، من به شکرانه اينکه نمردم، تا ديروز لايق نبودم که خداي سبحان به من خطاب بکند و بگويد: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ» يا «أَقِيمُوا الصَّلاَةَ» و مانند آن، امروز به اين حد رسيدم که ذات اقدس الهي مرا مخاطب قرار داده و من مشرّف به حکم الهي شدم، چيزي بر من واجب کرده و از من خواست، به شکرانه اين تشريف من دارم جشن مي گيرم؛ از آن به بعد ديگر جشن تشريف به برکت تلاش امام(رضوان‌الله‌تعالی‌عليه) و خونهاي پاک شهداء در ايران هم رواج پيدا کرد، اين سنّت را ابن طاووس گذاشته است، اين مي شود جشن تشريف. او به نماز عشق مي ورزد و دوست دارد نماز را، به روزه عشق مي ورزد، وجود مبارک پيغمبر بي صبرانه منتظر بود که چه وقت آفتاب از دايره نصف النهار خارج مي شود تا نمازشان را شروع کنند؛ مثل اينکه آدم برادرش را دوست دارد و مدتها او را نديد چقدر به او علاقمند است، اين نماز براي آنها اينطور بوده است، روزه براي آنها آن طور بوده است. حضرت طبق اين روايت مي فرمايد که افضل مردم کسي است که به عبادت عشق بورزد، عبادت را تشريف بداند نه تکليف و با آن معانقه کند: «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا»، «عانق»؛ يعني عُنُق به عُنُق، اينکه مي بينيد بعضيها معانقه مي کنند؛ يعني گردن به گردن، اين را مي گويند معانقه، «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا»، به اين فکر نيست که چه چيزي دارد و چه چيزي ندارد، فقط منتظر اين است که ظهر شود به نماز مشغول باشد، او عاشق نماز است. «فَهُوَ لَا يُبَالِي عَلَی مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَی عُسْرٍ أَمْ عَلَی يُسْرٍ‌»، او به اين فکر نيست که دارد يا ندارد، نماز دوستش است، روزه دوستش است، حج و عمره دوستش است.

شما در بيانات وجود مبارک حضرت امير(سلام الله عليه) قبل از جريان کربلا که از حضرت صفّين برمي گشت، بيست سال قبل از جريان کربلا، وجود مبارک حضرت از اسب پياده شد با دستان مبارکشان اشاره کردند «هاهنا هاهنا هاهنا»؛ همين جاست، همين جاست، مقداري خاک گرفتند بو کردند، دو رکعت نماز خواندند، عرض کردند يا امير المؤمنين چيست؟ فرمود: «هَاهُنَا مَصَارِعُ عُشَّاق» يک عده عاشقان اينجا سر بريده ميشوند. اين عشق چکار به کار حيواني دارد؟ اين چکار به لذّت حيواني دارد؟ آنکه در فلسفه رساله جدايي نوشته به نام مرحوم بوعلي با اين عشق کار دارد، آن عشقي که مرحوم صدر المتألهين در جلد هفت اسفار آورد با اين عشق کار دارد؛ منتها اين عشق از جمادات شروع مي شود، از حيوانات شروع مي شود، از انسانها شروع مي شود تا به «افضل الناس»، يک روح لطيفي مي خواهد.

شما ببينيد بعضي ها وقتي اين خط زيبا را ديدند متحيّرانه نگاه مي کنند، اين يک روح لطيف مي خواهد، يا شعر لطيفي را شنيدند متحيّرانه گوش مي دهند، يا يک آهنگ خوبي را که ديدند متحيّرانه گوش مي دهند، اين نشانه آن لطافت روح است اين چکار به آن امر حيواني دارد؟ اين همان است که «أدقّ مِن الشَّعر» است، اين کاري است که از شيخ انصاري ساخته نيست؛ لذا خيال کرده که آن رواياتي که مي گويد شما «اطْلُبُوا الْخَيرَ عِنْدَ حِسَانِ الوُجُوه» با اين بحث فقهي يکي است، آنکه صاحب جواهر مي گويد حرام است، شما هم بايد بگوييد حرام است يا لااقل احتياط وجوبي کنيد. آدم مي داند که وقتي نگاه به اين پسر يا به اين دختر بکند، لذّت پيدا مي شود بايد پرهيز کنيد! يا در اثناي نگاه لذّت پيدا شده فوراً بايد چشم بپوشاند! آن نگاهي که در تابلو فرش يا خط زيبا پيدا مي شود، بله آن از بحث فقهي بيرون است، آن کار حيواني نيست، آن که لذّت حيواني نيست، لذّت غريزي نيست. آن را مرحوم صاحب جواهر شنيده و گفته اين جزء مکائدِ نفس است، خير، آنچه که شنيدي درست است جزء مکائدِ نفس نيست.

شما مي بينيد وقتي که تابلو فرش دارد يا خط زيبا دارد، بعضيها مرتّب از راه دور مي آيند تا اين خط زيبا را تماشا کنند، بعضيها هم از کنارش رد مي شوند و بي تفاوت هستند. اينکه سعدي مي گويد: «کژطبع و جانوري» براي اينکه شتر از آهنگ خوب لذّت مي برد؛ امّا تو از زنگ لذّت نمي بري «کژطبع و جانوري». غزالي در احياء العلوم نقل مي کند که يکي از اين بزرگان در باديه وارد خيمه و چادر بعضي از اين چادرنشينها شدند و ديدند يک جواني آنجا بسته است و آن جوان تا اين بزرگوار را ديد نگاه توقّع آميزي هم داشت که شما وسيله شويد مرا آزاد کنند، يا يک چنين نگاهي نداشت؛ ولي اين بزرگوار وقتي وارد خيمه اينها شد، ديد يک جواني بسته است، سؤال کرد اين کيست؟ چرا بسته است؟! گفتند اين به ما خيلي آسيب رسانده چند تا از شترهاي ما را از بين برده است، گفت چطور؟ گفتند اين ساربان ما بود، ما اين شترها را مي فرستيم به راه دور براي حمل و نقل کالاي تجاري تا اين کالاها را در اين منطقه بياورند، او کالاها را بارها کرده روي دوش اين شترها و براي اينکه زودتر بيايند، رقصان بيايند، شروع کرد به حُدي خواندن ـ حُدي آن حِداء آنطوري است که ساربانها با آهنگ مخصوص مي خوانند که شترها به وَجد مي آيند با سرعت حرکت مي کنند ـ گفتند او خوش آهنگ است، طرزي با آهنگش اين شترها را به سرعت آورد که اينها در کوتاهترين مدت اصلاً احساس نمي کردند زير بار سنگين اند، همين که آمدند ديگر از پا درآمدند و خيليهايشان مُردند، او به ما آسيب رسانده است، اين را غزالي در احياء العلوم در بحث سماع نقل مي کند. بعضي ها منتظرند که صداي اذانِ مرحوم مؤذن زاده اردبيلي را بشوند، بعضي برايشان بي تفاوت است، اين به لطافت روح برمي گردد. اگر يک چنين نگاهي و يک چنين لذّتي براي کسي پيدا شد که معادل با لذّت پدر هست از پسر زيباي خود؛ معادل لذّت مادر است از پسر زيباي خود، بله آن عيب ندارد، آن که بحث فقهي نيست، آنکه لذّت حيواني نيست تا شما روي آن بحث کنيد. آنکه بزرگان گفتند و مرحوم صاحب جواهر نتوانست حل کند، آن را مي گويند نگاه دوم و سوم، وگرنه نگاهي که نگاه حيواني باشد حق با محقق است، حق با صاحب جواهر است، شما که مي دانيد چنين لذّت حيواني عارض مي شود نبايد نگاه کنيد. پس بنابراين اين «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ» اين است.

مرحوم بوعلي و غالب اين بزرگواران در زمينه عشق ظُرَفاء و فِتيان رساله نوشتند که بحث حيواني از بحث انساني کاملاً جداست و لذّت حيواني از لذّت انساني کاملاً جداست. رساله اي که مرحوم ابن سينا نوشتند ـ چند تا رساله از رساله هاي ايشان در اين مجموعه چاپ شده است ـ اصل اين رساله از صفحه 373 شروع مي شود به نام رساله «العشق»؛ آن وقت عشق هاي جمادات مشخص مي شود، عشق هاي حيوانات مشخص مي شود، عشق هاي انسانها مشخص مي شود، در بخشهايي که به عشق هاي ملکوتي و الهي مي رسد مشخص مي شود. فصل اوّل «في ذکر سريان قوّة العشق في کل واحد من الهويات»؛ فصل اول اين است که تمام موجودات عاشق پروردگار هستند و به امر او دارند حرکت مي کنند «أَلاَ إِلَي اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ»، اين امور جمع محلّی به «الف» و «لام» است، اين هم صيرورت است نه سير، عاشقانه دارند متحوّل مي شوند، اين چکار به بحث فقهي دارد؟! اين چکار به بحث حيواني دارد؟! اين‌که:

توحيدگوي او نه بني آدماند و بس         هر بلبلي که زمزمه بر شاخسار کرد

يک بيان لطيفي مرحوم مجلسي (رضوان‌الله‌عليه) دارد که فرق بين اين دو کار را و اين دو وصف را ايشان در شرح همان حديث سوّم ذکر مي کند. مرحوم مجلسي (رضوان‌الله‌عليه) در مرآة العقول در شرح اين حديث، جلد هشتم، صفحه 84 مي فرمايد: «و عَشِقَ مِن باب تَعِبَ» است «و الاسم العشق و هو الافراط في المحبة»، «عَشِقَ»؛ يعني «أحبها حبّا مفرطا من حيث کونه وسيلة إلي القرب الذي هو المطلوب الحقيقي». «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ»؛ يعني آنچنان دوست نماز است که سريعاً اين نماز او را به معبودش نزديک مي کند. «و ربما يتوهم أنّ العشق مخصوص بمحبة الأمور الباطله فلايستمعل في حبّه سبحانه و تعالي»؛ برخي ها خيال مي کنند که محبت الهي را نمي توانند عشق بگويند، اين خيال درست نيست، «و ربما يتوهم أنّ العشق مخصوص بمحبة الامور الباطله فلا يستعمل في حبه سبحانه و تعالي و ما يتعلق به»، نمي شود گفت به قرآن عشق مي ورزد، به کعبه عشق مي ورزد، به ثوب عشق مي ورزد؛ ولي «و هذا يدل علي خلافه»، اين حديث پيغمبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) دلالت دارد بر خلاف اين توهّم. «و إن کان الأحوط عدم إطلاق الأسماء المشتقّة منه علي الله سبحانه و تعالي»؛ البته «اسماءالله» توقيفي است، خيلي از اسماء است که ما تأدب مي کنيم بر ذات اقدس الهي اطلاق نمي کنيم بنا بر اينکه «اسماء الله» توقيفي باشد؛ البته «وصف» به تعبير مرحوم ميرداماد از «اسم» فرق مي کند؛ ما در دعا بگوييم يا فلان يا فلان اين تعبّد مي خواهد؛ امّا خدا را وصف مي کنيم مي گوييم خدا «واجب الوجود» است، اينکه مي گوييم خدا «واجب الوجود» است يا «علة العلل» است، نمي خواهيم بگوييم اين اسم است براي او که در دعا و غير دعا بگويم يا «واجب الوجود» يا «علة العلل» که توقيفي است آنها؛ امّا وصفش در کتابها، در گفتارها، همه مي گويند خدا «واجب الوجود» است، خدا «علة العلل» است و مانند آن، وصفش عيب ندارد، بلکه اسمش مشکل دارد بنا بر احتياط. «و إن کان الأحوط عدم إطلاق الأسماء المشتقّة منه علي الله سبحانه و تعالي بل الفعل المشتق منه»؛ «عَشِقَ» «يَعْشِقُ»، اينها را هم ما درباره خداي سبحان تأدب کنيم بکار نبريم؟ بله، «عَرِفَ يَعْرِفُ» هم نمي گوييم، براي اينکه خدا عالم هست چون عليم وارد شده؛ ولي عارف درباره خدا وارد نشده است. «بل الفعل المشتق أيضا بناء علي التوقيف قيل ذکرة الحکماء في کتبهم الطبّية أن العشق ضرب من الماليخولياء و الجنون و الأمراض السوداوية و قرروا في کتبهم الإلهيه أنّه من أعظم الکمالات و السعاداة و ربما يظن أنّ بين الکمالين تخالفها»؛ حکماء در کتابهاي طبي شان که بحث از کارهاي حيواني است، مشترکات بين انسان و دام است مي گويند اين محبّت مفرطه، يک نحوه ماليخولياء است و جنون است، در کتابهاي فلسفي اين را جزء مهمترين کمالات مي دانند؛ برخيها خيال کردند بين اين دو مطلبي که حکماء گفتند تهافت هست. «و ربما يظن أنّ بين الکلامين تخالفا و هو من بار الظنون فإن المذموم هو العشق الجسماني الحيواني الشهواني» که در فقه گفتند اين کار حرام است، «و الممدوح هو الروحاني الإنساني النفساني» که در فلسفه مطرح است، «و الاول يزول و يفني بمجرد الوصال»؛ همين که برخورد کردند و چند لحظه با هم بودند ديگر از بين مي رود، «و الثاني يبقي و يستمر أبد الآباد و علي کل حال»، اين اولين فرقشان است.

بنابراين اين جمله «علي ما أصبح» «أي علي أيِّ حالٍ دخل في الصباح»، اين ديگر جمله بعدي است که نقشي ندارد. غرض اين است که آنکه محل بحث فقهي است، حق با صاحب جواهر است؛ اينکه مرحوم شيخ انصاري مي فرمايد که عيب ندارد و کفّ نظر واجب نيست، براي اينکه ما به حسان وجوه نگاه مي کنيم و بشر که نگاه مي کند و لذّت مي برد، آن لذّتي که حلال است و شارع جلويش را نگرفته است، يک لذّتي است که پدر از پسر زيبا مي برد، مادر از پسر زيبا مي برد، پدر از دختر زيبا مي برد، آنطور باشد بله، عيب ندارد، نه نگاه حيواني اگر لذّت پيدا شد، اين لذّت حيواني را هر جا که شد بايد جلويش را گرفت. و الحمد لله رب العالمين.»((پایان سخن آیت اللّه جوادی‌آملی))

در این‌جا بد نیست که نگاه حکیمان از جمله ملاصدرا را نسبت به زیبایی‌های مافوق زیبایی‌های جسمی و شهوانی در میان بگذاریم از آن جهت که معنای غزل جناب حافظ بهتر روشن شود و معلوم گردد آن مرد بزرگ در این نوع غزل‌ها به چه چیزی اشاره می‌کند.

ملاصدرا عشق انسانی را به دو نوعِ حقیقی و مجازی تقسیم می‌کند. متعلق عشق حقیقی را خداوند و صفات و اسماء و افعال الهی می‌داند و بر این اساس عشق حقیقی دارای مراتبی است که از محبت افعالُ اللّه شروع می‌شود و به محبت اسماءُ اللّه و بالاخره به ذاتُ اللّه می‌انجامد. اما عشق مجازی انسان‌ها نیز به دو نوع تقسیم می‌شود: یکی عشق مجازی حیوانی و دیگری عشق مجازی انسانی. از نظر ملاصدرا نقش و جایگاه علوم و فنون و آداب حسنه و انواع هنرهای زیبا، در همین تفاوت بین مبدأ عشق مجازی و مبدأ عشق حقیقی نمایان می‌شود.

عشق مجازی حیوانی ریشه در غریزه‌ی شهوانی جنسی دارد و مبدأ آن لذاتی است که بین انسان و حیوان مشترک است و متعلَق این نوع عشق ظاهر معشوق و اعضاء بدنی او است و آن از مقتضیات نفس امّاره‌ی او است و در این حال قوای عقلانی انسان تحت استیلای قوای حیوانی او قرار می‌گیرند و در نتیجه خیال و وَهم بر عقل او سلطه می‌یابند.

اما مبدأ و ریشه‌ی عشق مجازیِ انسانی، در گوهر حقیقت انسانی است و متعلق چنین عشقی شمائل عاشق است و به تعبیر ملاصدرا: «وَ یَکونَ اکثر اعجابه بشمائل المعشوق» و بیشترین عامل جذبه‌ی عاشق به جهت «شمائل معشوق» است. در این عشق قوای حیوانی و شهوانی در استخدام قوای عقلانی قرار دارند و عقل بر وَهم غلبه دارد و در این عشق، زیبایی‌های شمائلی در مقابل زیبایی‌های شکلی و ظاهری است.

عرفا و حکماء الهی همچون ابن‌سینا و ملاصدرا، از عشق مجازیِ انسانی به «عشق عفیف» یا عشق پاک انسانی تعبیر نموده‌اند. ابن‌سینا توجه به شمائل معشوق را وجه بارز عشق عفیف و در حقیقت وجه تمایز عشق مجازی انسانی از عشق مجازی حیوانی دانسته و می‌گوید: «العشق العفیف الذی یأمُر فیه شمائل المعشوق لیس سلطان الشهوة»[2] در حالی‌که باید متوجه بود شمایل چیزی ماوراء اعضاء ظاهری و نگاه شهوانی است، نگاه زیبایی‌شناسانه است و آنچه در عاشق با نظر به معشوق ارضاء می‌شود غریزه‌ی جنسی نیست، حس زیباشناختی و یا همان ذوق هنری عاشق است و در همین رابطه ملاصدرا در حصول و تحقق عشق‌های مجازی انسانی، انواع هنرها و علوم و صنایع و از جمله علوم ریاضی و هندسی را مستقیم یا غیر مستقیم مؤثر می‌داند.

ملاصدرا در رابطه با موضوع فوق می‌فرماید: «أن هذا العشق أعني الالتذاذ الشديد بحسن الصورة الجميلة و المحبة المفرطة لمن وجد فيه الشمائل اللطيفة و تناسب الأعضاء و جودة التركيب لما كان موجودا على نحو وجود الأمور الطبيعية في نفوس أكثر الأمم من غير تكلف و تصنع فهو لا محالة من جملة الأوضاع الإلهية التي يترتب عليها المصالح و الحكم فلا بد أن يكون مستحسنا محمودا سيما و قد وقع من مباد فاضلة لأجل غايات شريف»[3] این عشق - عشق مجازی انسانی-  یعنی عشقی همراه با التذاذ شدید به زیبایی صورت جمیل و محبت بی‌حدّ به کسی که در او یافت می‌شود شمائل لطیف و تناسب اعضاء و خوش‌ترکیبی که چنین احساسی یک امر طبیعی در اکثر انسان‌ها است و بدین لحاظ از جمله اوضاع الهی است که مصالح و حکمت‌هایی بر آن مترتب است و بنابراین این امری است نیکو و مستحسن زیرا دارای مبادی فاضله و غایات شریفه است و به همین جهت سنخیتی با لذائذ جنسی ندارد.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 


[1] - سؤر؛ غذای دم‌خورده را می‌گویند و در روایت داریم: «فِي سُؤْرِ الْمُؤْمِنِ شِفَاءٌ مِنْ سَبْعِينَ دَاء» در دم‌خورده‌ی مؤمن درمانِ 70 درد است. ‏

[2] - ابن‌سینا، الإشارات و التنبیهات، ج 3، ص 380

[3] -  الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‏7، ص: 172

14869

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: بنده می خواستم یک سیر مطالعاتی از شما بگیرم. من از استاد محمد شجاعی (منتظران منجی) برنامه گرفتم و یک سری از مباحث (سی دی) و کتاب های خودشان و سایر کتاب ها را توصیه کرده اند (به مدت 6 ماه و بعد از 6 ماه باید برنامه جدید بگیرم.) در قم کلاس های ایشان را شرکت می کنم و در آنجا که محصولات خودشان را که به فروش می رسانند، کتب شما رو هم دیدم ... تقریبا همه ی آثار شما را دارن در آنجا. اساسا کتاب هایی را می آورند که معمولا در برنامه ها توصیه می کنند. بنده اتفاقی چشمم به چند تا کتاب افتاد و خواندم و خیلی به دلم نشست .... مثلا زیارت آل یاسین و اتحاد روحانی با امام حسین (ع). فکر کنم استاد شجاعی هم از آثار شما استفاده می کنند و یا اینکه مباحثشون نزدی به مباحث شماست. میشود یک سیر مطالعاتی به بنده بدهید ( مثل استاد شجاعی که هم صوت و کتاب میدهند و هم توصیه های عبادی ) خیلی ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر است که با همان استادی که شروع کرده‌اید ادامه دهید ولی با این حال سیر مطالعاتی پیشنهادی بنده بر روی سایت هست. موفق باشید

3361
متن پرسش
با سلام و خسته نباشی خدمت شما استاد گرامی و عزیزان سایت لب المیزان سوال: اینکه میگن بعد از نماز صبح تا طلوع افتاب نخوابید برای چه موضوعی هست و بعضی جا گفتن مشکلی نداره... خواستم یه توضیح کامل از استاد طبق روایات و حدیث و قران به من حقیر بیان کنن و سوال بحث دیگه اینکه: آیا استاد طاهرزاده روشی که در حال حاضر استاد رائفی پور که پژوهشگر مسائل دینی سیاسی وصهیونیزم شناسی پیش میبره چقدر به فعالیتشون امتیاز میده با وجود اینکه استاد رائفی پور خیلی ها رو نسبت به مسائل دنیا ودینی اگاه کرده و خود بنده هم با تلنگر ایشون برگشتم به این مسیر و الانم به کتابهای شما رجوع میکنم...ویه چیز دیگه اینکه چرا دسته استاد رائفی پور را بیشتر از این باز نمیکنن که واقعا خیلی هارو به سمت خودش داره میکشنه...علت چیست که بها بیشتر از این نمیدن....البته ناگفته نماند که سخنرانی هایی در سراسر ایران در دانشگاهها دارن وطرافدارهای زیادیم دارن
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- جهت جواب به سؤال‌تان، نظر جنابعالی را به روایات زیر جلب می‌نمایم: در روایتی از حضرت علی (ع) درکتاب غرر الحکم می خوانیم: «بَاکِرُوا فَالْبَرَکَةُ فِی‏ الْمُبَاکَرَةِ وَ شَاوِرُوا فَالنُّجْحُ فِی الْمُشَاوَرَةِ» یعنی مباکرت کنید یعنى بامداد متوجه کارها گردید، زیرا که برکت در مباکره است. یعنى حق تعالى سعى در بامداد را برکتى دهد که سعیهاى در اوقات دیگر را ندهد، و مشورت کنید پس فیروزى در مشورت کردن است، زیرا که عقلها یارىِ هم کنند و حق تعالى به سبب این که جمعیت و الفت مردم را با یکدیگر دوست مى‏دارد، یارى همه کند.» رسول الله صلوات الله علیه و آله فرمود: إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمُ الْحَاجَةَ فَلْیُبَکِّرْ إِلَیْهَا وَ لْیُسْرِعِ الْمَشْیَ إِلَیْهَا هر گاه یکى از شما به حاجتى اقدام کند بامدادان و با شتاب به سوى آن رود. و فرمود: َاکِرُوا بِالْحَوَائِجِ فَإِنَّهَا مُیَسَّرَةٌ ؛ بامدادان حوائج خود را طلب کنید که آن آسان است‏. آن حضرت (ص)، به امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: یَا عَلِیُّ اغْدُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ- فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى بَارَکَ لِأُمَّتِی فِی بُکُورِهَا . .اى على! بامداد را به نام خدا بگشا که خداى تعالى برکت داده به امتم در بامداد آنها. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «باکروا فی طلب الرّزق و الحوائج فانّ الغدوّ برکة و نجاح»‏ بامدادان وصبح زود، دنبال روزى و نیازهاى خود بروید زیرا سحر خیزى مایه برکت و رستگارى است‏. همچنین در روایتی از پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله آمده است: اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ وَ الْبُکُورُ مُبَارَکٌ یَزِیدُ فِی جَمِیعِ النِّعَمِ خُصُوصاً فِی الرِّزْق وَ حُسْنُ الْخَطِّ مِنْ مَفَاتِیحِ الرِّزْقِ وَ طِیبُ الْکَلَامِ یَزِیدُ فِی الرِّزْق‏ . روزى را با صدقه فرود آورید، و بامدادان بکار رفتن برکت دارد و به همه نعمتها می افزاید، به ویژه در رزق؛ و خط خوب از کلیدهاى روزی است و شیرین سخنى روزى را افزاید. محمّد بن هلال مذحجى به «اسحاق» فرزند امام صادق علیه السلام گفت:قَالَ لِی أَبُوکَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ (علیهما السلام) إِذَا کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَاغْدُ فِیهَا- فَإِنَّ الْأَرْزَاقَ تُقَسَّمُ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى بَارَکَ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ فِی بُکُورِهَا وَ تَصَدَّقَ بِشَیْ‏ءٍ عِنْدَ الْبُکُورِ فَإِنَّ الْبَلَاءَ لَا یَتَخَطَّى الصَّدَقَة . پدرت به من فرمود: هر گاه حاجتى پیدا کردى بامدادان بطلب آن بیرون شو، زیرا که ارزاق و روزى‏ها پیش از طلوع آفتاب تقسیم مى‏گردد، و خداى متعال در ساعات نخستین روز براى این امّت برکت نهاده است، و بامدادان صدقه پرداز که هرگز تیر بلاء و گرفتارى از صدقه در نگذرد از صدقه در نگذرد و به صاحب آن نرسد. حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله فرمود: إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمُ الْحَاجَةَ فَلْیُبَکِّرْ إِلَیْهَا فَإِنِّی سَأَلْتُ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُبَارِکَ لِأُمَّتِی فِی بُکُورِهَا .هر گاه یکى از شما کارى داشته باشد، صبح زود به دنبال آن کار رود. زیرا من از خداى خویش خواسته‏ام به کسانى از امّت من که اول وقت به سر کار خویش حاضر شوند، برکت دهد. امام صادق علیه السّلام فرمود: نَوْمَةُ الْغَدَاةِ مَشُومَةٌ تَطْرُدُ الرِّزْقَ وَ تُصَفِّرُ اللَّوْنَ وَ تُقَبِّحُهُ وَ تُغَیِّرُهُ وَ هُوَ نَوْمُ کُلِّ مَشْئُومٍ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقْسِمُ الْأَرْزَاقَ مَا بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِیَّاکُمْ وَ تِلْکَ النَّوْمَة . خواب صبح نامبارک است، و روزى را پس میزند، و رنگ و روى را زرد و زار میکند، و شخص را نازیبا و دگرگونه مى‏سازد و آن خواب همه اشخاص نامبارک است، همانا خداوند تبارک و تعالى روزى‏ها یا روزى مخلوقات را در فاصله دمیدن صبح تا طلوع خورشید مقرّر و تقسیم می فرماید پس زنهار، از خواب در آن هنگام بپرهیزید. خفتن از پس نماز صبح، روزى را منع می کند؛ زیرا که وقت قرآن خواندن است‏ و دعا و ذکر خداى تعالى و استغفار کردن؛ پس هر که در این وقت بخسبد، ازین جمله باز ماند و خداى تعالى برکت از وى باز دارد. معلّى بن خنیس گوید: امام صادق (علیه السلام) مرا دید که دیر به بازار آمده‏ام، فرمود: «اغْدُ إِلَى عِزِّک‏»؛ اوّل صبح در پى عزّت خود (کار و کسب) برو. امام صادق علیه السلام به یکی از دوستانش فرمود: «یا عبد اللَّه احفظ عزّک»؛ اى عبد اللَّه! عزّت خود را حفظ کن. پرسید: وَ مَا عِزِّی جُعِلْتُ فِدَاکَ؛ فدایت شوم، چه چیز عزّت من است؟ فرمود: «غدوّک إلى سوقک و إکرامک نفسک»؛ به بازار رفتن در بامداد، و خود را عزیز و کریم داشتن. 2- در مورد قسمت دوم سؤال، بنده در این رابطه صاحب‌نظر نیستم و نمی‌توانم نظر بدهم. موفق باشید
11930

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: متن سخنرانی استاد پناهیان که در آن تلویحا رهبری عظیم الشان را سید خراسانی نامیدند. البته این سخنرانی مربوط به شب 22 بهمن سال 88 یعنی سال فتنه است و یک پیش بینی هایی هم هست سخنرانی استاد پناهیان در شب ۲۲ بهمن ۸۸ بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین ثم الصلوه و السلام علی[ سیدنا و حبیبنا ابی القاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیما الحجه بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفدا اعوذبالله من الشیطان الرجیم رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی در شب پیروزی انقلاب اسلامی که شب بسیار پرمعنویتی است برای ما بیجاست اگر درباره موضوع دیگری گفتگو کنیم. به طور صریح و مستقیم به بحث پیرامون انقلاب بپردازیم که البته از مباحث بسیار مهم و شیرینی میتونه باشه که دل های ما رو و اندیشه های ما رو نورانی می کنه. اولا انقلاب اسلامی ما با رهبری حضرت امام چیزی است که توسط ائمه هدی (علیهم السلام) پیش بینی شده. در حداقل دو روایت از روایت هایی که از امام باقر (ع) و شاید دیگر امامانمان نقل شده است، تصریح فرموده اند که مردی از قم قیام خواهد کرد؛ نام او نام یکی از انبیای عظام است. می دونید حضرت امام اسمشون روح الله بود و روح الله هم اسم حضرت عیسی بن مریم هم هست. او وقتی به حق قیام می کنه آنچه می طلبد به او نمی دهند و با اومقابله می کنند. او دوباره قیام می کنه و اینبار برای گرفتن حق موفق میشه. درباره یاران او، درباره قیام او تحسین های فراوانی از سوی ائمه هدی (ع) ذکر شده. در روایت دیگری آمده است که مردی از قم، قیام می کند که نام او روح الله است. به طور مشخص نام حضرت امام رو می برند و مشخصات انقلاب رو از خرداد 42 تا پیروزی انقلاب رو بیان می فرمایند. انقلاب ما چیزی نیست که از مد نظر اولیا خدا و اوصیای پیامبر گرامی اسلام دور مانده باشه. درباره مقدمات انقلاب ما هم باز روایاتی از آخرالزمان هست. من به اون روایات هم اشاره کنم، روایات خوبی هستند. می فرمایند وقتی زمانه ظهور نزدیک میشه در آخرالزمان حوزه علمیه (به تعبیر ما حوزه علمیه)؛ مرکز نشر معارف اهل بیت از نجف اشرف به قم منتقل میشه و قم مرکز توزیع و نشر معارف اهل بیت به همه جهان خواهد شد. دقت می فرمایید؟ با آمدن حضرت امام از نجف اشرف به قم و حوادثی که در عراق رخ داد مثل ظهور صدام و جنایت های او که در روایات ظاهرا اونجوری که بررسی کردند از صدام به سفیانی اول نام بردند و میشه تطبیقش داد به سفیانی اول که وقتی از امام صادق (ع) درباره سفیانی پرسیدند، سفیانی کسی است که قبل از ظهور قیام می کنه و به شیعه کشی اقدام می کنه، حضرت می فرمایند که سفیانی اول رو میگید یا سفیانی دوم؟ بعد می پرسن که مگه سفیانی دوتا هست؟ بعد توضیح میدن ویژگی های سفیانی اول رو که برمی شمرند، برخی از محققین ظاهرا (این کلمه ظاهرا بنده رو نگه دارید برای اینکه جدل صورت نگیره) ظاهرا به صدام تطبیقش می کنند. انشاءالله که مقدمات ظهور رخ بده و اگر قطعا بناست سفیانی قبل از ظهور جنایت هایی انجام بده ما جنایت های او رو دوست نداریم ولی فراهم آمدن مقدمات ظهور رو تمنا داریم. با وجود صدام و مشکلاتی که در عراق پیش آمد و با توجه به رونقی که حوزه علمیه قم گرفته بود کم کم، و با انقلاب اسلامی ایران این رونق فراوان تر شد، این حدیث محقق شد که محل نشر معارف دینی از نجف اشرف به قم منتقل می شود. البته اهل بیت عصمت و طهارت اون زمان معمولا از نجف به کوفه یاد می کردند که در جوار همدیگه هستند این دو شهر. خب. بعد تو این روایت می فرمایند که مرکز نشر معارف اهل بیت به همه جهان خواهد شد. شما بعد از انقلاب آماری بیش از 20000 طلبه از سراسر عالم در قم طلبه دارید که درس می خونند و برمیگردن. الان برخی از رئیس جمهور ها، سیاست مدارها، وزرا، مدیرکل ها تو بسیاری از کشورهای جهان، بی سر و صدا از (بسیاری یعنی تعداد قابل توجه نه اکثر) بی سر و صدا از طلبه هایی هستند که تو قم درس خوندند. حتی ما رئیس جمهور داریم، که بگذریم. بعد در روایت این نکته اش جالبه. می فرماید قم به همین وضعیت باقی خواهد ماند تا ظهور حضرت. این هم از مقدمه انقلاب که قوت حوزه علمیه است. حضرت امام در واقع با پایگاهی مثل حوزه علمیه این قیام رو سازماندهی کرد و در این هیچ تردیدی نیست. البته دانشگاهیان هم نقش خودشون رو به خوبی ایفا کردند در اونجایی که باید تبعیت می کردند و نقش خودشون رو ایفا می کردند. این نشون میده که انقلاب ما که برآمده از حوزه است یکی از اساتید حوزه، یکی از مراجع حوزه به نام حضرت امام (ره) با یارانشون که شاگردانشون در همین حوزه بودند این انقلاب رو سازماندهی کردند، باز خبر دیگر معنوی ای از اوصیای خدا درباره اش صادر شده. خاطرات زیادی هست وقتی آقا سید روح الله بزرگ در دوران جوانی به سر می بردند مثلا فلان استاد بزرگ در قم وقتی ایشون رو می بینند، درسشون رو قطع می کنند و تمام قامت مقابل ایشون بلند میشن. بعد از درسش اون رو صدا میزنن و بهشون می فرمایند که آیا تو میدونی در آینده چه نقشی خواهی داشت؟ ایشون سرشون رو پایین می اندازند. از اینجور اخبار زیاده. ولی من میخوام از یکی از تحلیل های خود حضرت امام درباره 22 بهمن، درباره ی انقلابمون در واقع استفاده بکنم که یک تحلیل عرفانی برای یک خبر معنوی است درباره انقلابمون در صدر اسلام. انقلاب ما یک اتفاق اجتماعی-سیاسی صرفی که صرفا وابسته باشه به حوادث قبل از انقلاب و بحث استبداد و نمی دونم تحول اجتماعی، محدود نمیشه به این مفاهیم. انقلاب ما ریشه در معنویت 1400 ساله ی تشیع داره. من حالا کم کم تحلیل ها و نکاتی رو درباره انقلاب عزیزمون به شما عرض خواهم کرد. اونوقت شمایی که با حسین (ع) عشقبازی می کنید، با امام زمان (ع) عشقبازی می کنید و روح شما رو اولیای خدا تسخیر کردند، اونوقت باید ببینید که این انقلاب چگونه پیراهن همان یوسف است که بوی این پیراهن از فرسنگ ها مشام جان شما رو باید تازه بکنه و اگر این پیراهن رو به صورت بکشیم، چقدر باید بصیرت پیدا بکنیم. مانند حضرت یعقوب که پیراهن حضرت یوسف رو به صورتش انداخت بینا شد. واقعا این انقلاب برای بعضی ها محل عشقبازی با خدا و اولیای خداست. چرا بعضی ها خیلی انقلابی اند؟ خیلی درد انقلاب تو سینه شونه؟ خیلی یاد انقلاب می افتند و خودشون رو در متن این انقلاب کماکان می بینند، شوریده حال میشند؟ عاشقانه اشک می ریزند؟ اینا خیلی آدمای سیاسی ان؟ سیاست و دیانت ما یکیه. اینا خیلی آدمای عارفی اند. این انقلاب رو میشه عاشقش شد. حضرت امام فرمود انقلاب ما انفجار نور بود. نور! نه نور چراغ. نور ژنراتورهای برق. نور! نور معنویت. حضرت امام تحلیلی دارند درباره انقلاب. می فرمایند که... من خودم از حضرت امام شنیدم، در صحیفه نور هم مراجعه بکنید هست. می دونید عرفا اهل اشاره هستن. در میان عرفا حضرت امام بسیار تیزبین و بسیار هوشمندانه اشارات خود رو بیان می کردند. و باید اشاره امام رو بگیرید اما اینقدر صراحت دیگه چقدر به انسان اطمینان و قوت قلب میده، بماند. می فرمایند که هنگام تولد پیامبر اکرم، در این خطه، در این سرزمین، یعنی در سرزمین ایران 14 کنگره کاخ کسری فرو ریخت. بعد حضرت امام می فرماید: این شاید معنایش آن باشد که شب تولد پیامبر، خدا به پیامبر اکرم مژده می دهد؛ بعد از 14 قرن در این خطه حکومتی نبوی، حکومتی اسلامی و علوی برقرار خواهد شد. یعنی شب جشن تولد پیامبر اکرم، که خدا جشن میگیره در عالم و اتفاق هایی در عالم میفته، از کاخ کسری 14 کنگره فرو میریزه. این عدد 14 معنا داره. پیغامش این انقلابه. شب تولد پیغمبر اکرمه. هنوز مبعوث نشده به رسالت. تولد انقلاب ما وعده اش داده میشه. در روایت دیگری آمده است که قومی قبل از ظهور آقا امام زمان (ع) قیام می کنند، يُوَطِئونَ لِلمَهدي سُلطانَه. مقدمه ظهور آقا امام زمان (ع) رو فراهم می کنند. بارها حضرت امام به زبان صریح و ساده این روایت رو ترجمه کردند. در کلمات حضرت امام هست که انقلاب ما انشاءالله مقدمه ظهور حضرت است. انقلاب ما انشاءالله مقدمه فرج است و ما به امید امام زنده ایم که به ما داده است این امید را و فرموده است که ما انشاءالله با این انقلاب پرچم رو به دست صاحب اصلی آن خواهیم رساند. همینجا یک نکته ای در حاشیه عرض کنم. یکی از شاگردان حضرت امام که کتاب های حضرت امام رو اکثرا ایشون تنظیم کردند و تدوین کردند و ترجمه کردند. اون کتاب هایی که به زبان عربی خصوصا بوده. کسی از ایشون نقل می فرمودند برای بنده که وقتی امام از دنیا رفت ما خیلی پریشان بودیم. از ایشون پرسیدیم که شما چرا بهم نریختید؟ آرامش دارید؟ ایشون می فرماید که امام به ما گفته بود که من نمی مانم که پرچم رو به دست صاحب اصلی برسانم و من از دنیا خواهم رفت اما این انقلاب خواهد رسید. من از این آقا پرسیدم که شما از شاگرد امام پرسیدید که امام بفرماید چقدر بعد از رحلت او این پرچم به دست صاحب اصلیش خواهد رسید؟ ایشون فرمودند بله، من پرسیدم و ایشون هم پاسخ گفتند ولی بنده رو ممنوع کردند از اینکه این پاسخ رو به صورت عمومی بیان بکنم البته به خاطر یه سری ملاحظاتی هم ما این رو بیان نمی کنیم اما فرج نزدیک است. کسی میخواد آماده بشه یا علی! انقلاب ما یک انقلاب شکست ناپذیر است به دلیل روایات. من نمی خوام به بقیه روایات مراجعه کنم. از بحث درباره سید خراسانی تا بحث درباره شعیب بن صالح. این دویی که با حضرت پیمان می بندند و به حضرت خدمت می کنند و اداره می کنند مملکت ما رو هنگام ظهور که پادگان سربازان حضرت است، بگذارید در اینباره صحبت نکنم. اما اگه کسی میخواد برای فرج آماده بشه، بعدا نگه که کسی به ما نگفته بود. آماده بشید. آقا ما گفتیم فرج کیه؟ نگفتیم که! وقت تعیین کردیم؟ بله؟ نخیر! بعضیا میگن همین مقدارش هم نگو. میگیم پس این همه روایات و علائم ظهور رو گفته اند که نخوانیم؟ گفته اند که نبینیم؟ گفته اند که نشنویم؟ گفته اند که نگوییم؟ این خیلی با عقل جور درنمیاد. ما دیشب در مورد عقل داشتیم صحبت می کردیم. نمیشه که. اینا رو فرمودن که ما هشیار بشیم. بعضیا هم خیلی بی مزه ان. میگن حالا علائم ظهور هست. ممکنه بعضیاش هم باشه. اما ممکنه دویست هزار سال دیگه رخ نده ظهور. خب آدم حرف معقول بزنه. مجبوره مبالغه بکنه الکی؟ زیاده گویی بکنه؟ دویست هزار سال دیگه؟ به حدی که، شما در روایات به حدی دقت می بینید در بیان علائم ظهور که گاهی از اوقات برای اینکه مردم اشتباه نکنند در آینده می فرمایند این حادثه شبیه فلان حادثه است. اون نه ها، این یکی! نمیشه که صدتا مصداق برای یه حادثه پیش بیاد. بعد این چه علامتی میشه؟ ما یه علامتی گفتیم. مثلا روزی که ظهور می شود، صبح آفتاب طلوع می کند. خب هر روز صبح آفتاب طلوع می کند. چه علامتی شد؟ آدم عاقل که اینجوری علامت نمیده. اونم ائمه هدی (ع) علامتی بدن که تطبیق پیدا بکنه به یه شرایطی که آدم می بینه خب. بعد آدم بگه که نه، حالا ممکنه یکی دیگه باشه. اینجوری که نمیشه حرف زد. خب از نظر معنوی اخبار زیادی درباره ی انقلاب ما، درباره ی مقدمه سازی برای ظهور حضرت هست که من یکی دیگه از اونها رو اشاره می کنم. ایران پادگان سربازان حضرته. همین شهر شما، یکی از شهرهاییست که سربازان خوبی به حضرت تحویل خواهد داد انشاءالله. دلیلشم همین شهدایی که در این انقلاب بودند و شخصیت هایی که در این انقلاب به ظهور و بروز رسیدند و فرزندان خاک شما بودند. مثل ابوترابی عزیزی که مجلس، همین ایام به یاد این عزیز بزرگوار و پدر بزرگوارشون برقرار هست و ما ارادتمند این خاندانیم. خب، در روایات داره که پیامبر گرامی اسلام دست رو زانوی سلمان فارسی زد، فرمود؛ اکثر یاران مهدی من همشهری های، هم ولایتی های سلمان فارسی خواهند بود. در این باره روایات متعدده. آقایون! هنگام ظهور، ظلم فراوان میشه در عالم ولی فقط اینو نبینید. یه گروهی هم قیام به حق می کنند. اگر در همه عالم ظلم فراوان میشه که می بینید داره میشه، یه گروهی هم قیام به حق می کنند. یه گروهی هم مقدمه سازی می کنند و به تعبیر حضرت امام و به تحلیل دقیقی که همه تحلیلگران روایات و مطالعه کنندگان عصر ظهور، این انقلاب ما همان مقدمه ظهور حضرت است. لذا کسی به خیال خودش، شکست این انقلاب رو راه نده. این تا اینجا، مقدمه سخن. حالا انقلاب ما، انقلاب چی بود؟ انقلاب ما تعریفش چی بود؟ انقلاب ما حقیقتش چی بود؟ هر چیزی میتونه یه باطنی داشته باشه، یه ظاهری داشته باشه. کسی عصبانی میشه یه دادی میزنه، ظاهرش اینه که صداش رفته بالا. باطنش اینه که درد میگیره سینه اش. عصبانی شده، روحش آزرده شده. هر چیزی میتونه یه ظاهری داشته باشه، یه باطنی. نماز یه ظاهری داره، یه باطنی. انقلاب هم یه ظاهری داره، یه باطنی. حقیقت اصلی انقلاب رو من برای شما؛ دوستان خودم عرض بکنم. انقلاب ما علیه استبداد بود، علیه رژیم ستمشاهی بود. اما رژیم ستمشاهی با همه ی ستم هایی که می کرد، نمی تونه یه انقلاب اینجوری رو راه بندازه علیه خودش. از ستم شاه ملعون ایران ستمکارتر، شاهان دیگری بودند. کمتر ستمکارتر شاهان دیگری بودند، اما انقلاب اونجا چرا رخ نداد؟ فقر و فلاکت و بدبختی و گرفتاری عامل اصلی انقلاب ما نبود. از ما گرفتارتر و از ما کمتر گرفتارتر در اطراف و اکناف ما زیاد بودند، پس چرا انقلاب نشد؟ ضمن اینکه اگر مردم علیه رژیم ستمشاهی قیام کردند، من به شما عرض بکنم، بسیاری از مردمی که قیام کردند، مردمی نبودند که از گرسنگی بخواهند هلاک بشن. مردم شهرها بودند. بعد از انقلاب هم خیلی ها دیدند، جنگ شد و گرسنگی بعضا بیشتر هم شد. بعضیا از عوام هم می گفتند بابا بدتر که شد، همه چی کوپنی شد. خب شده دیگه. ولی همه جون می دادند برای حفظ همون وضع. معلوم میشه که نان مساله اصلی نبوده. انقلاب ما یک انقلاب صرفا سیاسی به معنای جدید کلمه یعنی دموکراسی خواهی و لیبرال منشی و آزادی خواهی منهای ارزش ها نبود. چرا؟ چون این مفهوم خیلی جاها تو دنیا مطرح شده، اما انقلابی نشده. صرفا به خاطر دموکراسی در هر جایی در عالم انقلاب نمیشه. در ایران ما هم... حالا من نمی خوام وارد جزئیات تحلیل بشم فقط می خوام اشاره کنم، رد بشم از باب تُعرَفُ الاَشیا بِاَضدادِها تا برسیم به اون حقیقتی که اینجا اتفاق افتاد. انقلاب ما به خاطر حفظ ارزش های اسلامی هم صرفا نبود. عرق فروشی هست. شاه و دار و دسته اش عرق خوری می کردند و هزار هرزگی. مردم متدین ناراحت شدند، انقلاب کردند. نه. این انقلاب ما صرفا اینجوری هم نبود. همین الآن هم خیلی ها عرق خوری می کنند. حالا پنهان. یعنی ما انقلاب کردیم تا عرق خوری پیدا بشه پنهان؟ اینقدر ارزش انقلاب ما رو میاره پایین؟ به بحث درباره این مسائل نمی خوام بپردازم، فقط دارم سرفصل ارائه میدم. نگید شما دلیل نیاوردی. بله. من الان در مقام آوردن دلیل نیستم. در مقام ترسیم و توصیف وضعیت هستم. پس انقلاب ما حقیقتش برمیگرده به چی؟ رفقا! انقلاب ما حقیقتش برمیگرده به چی؟ من متاسفم که کمتر از این حرف یاد میشه. انقلاب ما از ریشه اش که شروع بکنیم که 15 خرداد 42 هست، که 15 خرداد 42 رو حضرت امام فرمود من تا ابد عزای عمومی اعلام می کنم. برای هیچ اتفاقی امام اینجوری نگفت. آرزو می کرد ایکاش با شهدای 15 خرداد به شهادت می رسید و آخر خودش هم "انتظار فرج از نیمه خرداد کشم" گفت و نیمه خرداد رحلت فرمودند. قریب به نیمه خرداد. انقلاب ما حقیقتش یه چیزی بود. به نیمه خرداد 42 که برمی گردیم، این بود که مردم برای ولایت می خواستند جان بدهند. ممکنه این معنا رو همه نفهمند. همه متوجه نباشند. اما اونهایی که می تونند یک جنبش رو ارزیابی کنند که در جامعه یک جنبش و حرکتی که به ثمر می نشینه و ریشه عمیق داره و فراگیر میشه و موثر قرار میگیره، چه ساز و کاری داره. لازم نیست همه دقیقا توجیه باشند نسبت به مفهوم ولایت. اما اون یا مرگ یا خمینی که گفتند، گفتند ما نایب امام زمانمون رو می خوایم، ندا میداد که اینها ارادت صرف به یک روحانی انقلابی نیست. قصه از این پیچیده تره. انقلاب ما، انقلاب ولایت بود. من یه نمونه هایی از این مساله رو به شما بگم. یه دفعه ای امام حکم می دادند؛ سربازها در پادگان ها بمانند، حرام است. آقا، این سرباز می گفت من دیگه نمی تونم بمونم. می کشن منو؟ بکشن! زندگیم فلج میشه؟ حکم شرعه! هیچی. میاد خونه. چی شد سربازه؟ امام دستور داد. از بین 100 تا سرباز، 10 تا اینجوری بکنن رژیم ساقط شده. یه دفعه ای می فرمودند که کارکنان شرکت نفت، حرام است نفت صادر بکنند. این حکم. این حکم شرعی... حکم توتون تنباکو یادتونه؟ میرزای شیرازی یه دونه حکم داد؟ این حکمه... این همه کارو می کنه. اینجور نیستش که حضرت امام یه سطح شخصیت عارفی باشند (که بودند) بعد ما بگیم که چون عرفانش رو دوست داریم، ناز نفسش بگو چیکار کنیم... چیکار کنیم. بگو چیکار کنیم، همون کارو بکنیم. نه اینجوری نیست. ساده نیست قصه. یه استخون بندی ای داره. گوشت و پوست و مو و قشنگی هم داره. اون حواشی. اون اصل رو بگیر! یه کسی اومده حکم می کنه؛ ارتشی ها حرام است بر مردم آتش بگشایند، آقای ارتشی می گفت من دیگه نمی تونم اسلحه بکشم. اینا یعنی ولایت! یه کسی حکم بکنه؛ حرام، حلال تعیین کنه، میشه ولایت در مسائل اجتماعی. در مسائل اجتماعی! وگرنه همه ما می دونیم توتون و تنباکو حرام نیست. اون موقع فرمود یعنی ولایت اعمال کرد. ولایت هم موضوع جدیدی نیست. بوده همیشه. . پس انقلاب ما تجلی ولایت بود. اصل انقلاب ما و حقیقت انقلاب ما نشون دادن ولایت بود. ماها هی سریال می سازیم، میگیم شاه شکنجه می کرد، مردم ریختند تو خیابون، تظاهرات کردند. آخه چرا دروغ میگی؟ این نبود که. این همه شکنجه تو عالم می کنند پس چرا 22 بهمن و انقلابی مثل انقلاب ایران رخ نمیده. حرف بی ربط چرا میزنی؟ اصلی و فرعی رو جدا کنی، می دونی یعنی چی؟ آقا، من به این آقا احترام گذاشتم به خاطر عینکش!!! آقا! یه آدم شایسته... حالا یه عینکی هم داره. عینکش رو گرفتی، خودش رو نگرفتی؟ تو دیگه کی هستی؟ شاه اگر شکنجه هم نمی کرد، امام حکم میداد، نتیجه اش همین بود. منتها خب معمولا کافران ظلم هم می کنند. ظالمان هم به کفر می رسند. حضرت امام یه روزی فرمودند، دیگه تقیه امروز نیست. هیچکس نباید تقیه کنه. همه مجبور شدند. حتی مراجع اعلامیه بزنن. بعضی ها که تو کسوت مرجعیت بودند ولی ارتباط با ساواک داشتند و بعدا هم معلوم شد وضعشون، دیگه نام نمی برم، جگر آدم خون میشه، اونا هم دیگه اطلاعیه علیه شاه صادر می کردند. چون امام حکم ولایی کرد. حکم ولایی بکنه همه مراجع هم باید تبعیت کنند. همه بلدند این مساله رو. اونا هم باید اعلامیه صادر می کردند. تقیه حرامه. سکوت امروز مقابل شاه حرامه. یالا! این یعنی ولایت. انقلاب ما نتیجه اعمال ولایت، نتیجه تحقق ولایت، نتیجه تجلی ولایت بود بعد از 1400 سال. امیرالمومنین علی (ع) خلافت می کرد، یارانش، خیلیاش ولایت علی بن ابیطالب رو قبول نداشتند. می گفتند شما خلیفه ای مثل دیگران. حضرت فرمودند بزرگترین ظلم به من این بود که من رو با دیگران مقایسه کردند. النَبیُ اَعلی بِالمومنین مِن اَنفُسِهِم رو قبول نداشتند. مَن کُنتُ مَولاه، فَهذا عَلی مَولاه به معنای ولایت رو قبول نداشتند. می گفتند یا علی تو رهبر سیاسی ما هستی. باهات بیعت کردیم. سر قرارمون هستیم. پات می جنگیم. تا قرآن بالا رفت گفتند یا علی ما قرآن رو بیش تر از رهبر سیاسی خودمون احترام قائلیم. اونوقت جالبه من به شما بگم؛ مجاهدین خلق که به منافقین مشهور شدند، بلافاصله بعد از انقلاب در و دیوار تهرانی که بنده حضور داشتم رو پر کرده بودند؛ رئیس جمهور امام خمینی! رئیس جمهور امام خمینی! می گفتیم چی شد؟ این گروه چرا اینجوری میگن؟ حالا اون زمان معلوم نشده بود اینا منافقن و اینقدر ضد انقلابند. اون زمان معلوم نشده بود. اون زمان معلوم نشده بود. فقط امام اینا رو رد کرده بود. امام با هوشمندی ای که داشت اینا رو شناخته بود. می گفتن رئیس جمهور؛ امام خمینی. که چی؟ که بگن ببین امام... آخه داشتن قانون اساسی می نوشتند. می گفتند انشاءالله اولین رئیس جمهور ما امام خمینی باشه. ظاهرا این گروه تروریستی که حالا اون زمان معلوم نبود، تروریستی هستن. این گروه مسلح و چریک و انقلابی و اینا که اسم خودشون رو میذاشتن چریک، خیلی موافق حضرت امامند ولی واقعش این بود که می خواستن از همون اول مواظبت بکنند، قانون نوشته میشه یه وقت ولی فقیه نداشته باشیم. رئیس جمهور، دمش گرم. بعدش هم عوضش می کنیم و یه بلایی سرش میاریم. معلوم بود که حساسیت ها کجاست. انقلاب ما تجلی ولایت بود. بیایید بحث رو بکشیم تا الان جلو. بعد از انقلاب چه اتفاقی افتاد؟ 8 سال دفاع مقدس. ما رو درگیر جنگ کردن. این 8 سال دفاع مقدس می دونید فلسفه و نتیجه و محور اصلی اش چی شد عملا؟ دشمن حمله کرد برای اینکه ما رو نابود بکنه. ولی نتیجه اش چی شد؟ مهم ترین نتیجه دفاع مقدس رو خدمت سروران خودم عرض بکنم. ایکاش وقت بود. یه وایت برد بود. کلاس، تخته سیاهی ، چیزی بود. جوونا هم می نشستن، با هم 3 ساعت بحث می کردیم استدلالی. گزارشش رو میدم تفطن پیدا کنی، خودت برو در موردش تفکر کن. 8 سال دفاع مقدس و دوران ولایت حضرت امام، دورانی بود که اسمش رو می تونیم بگذاریم تثبیت ولایت. مهم ترین فایده جنگ و دفاع مقدس این بود که همه رفتن در پناه بزرگمردی مثل حضرت امام. حضرت امام جا انداخت مساله ولایت رو. شهدا با خونشون جا انداختند. برید وصیتنامه های شهدا رو بخونید. خواهش می کنم! من از بنیاد شهید و امور ایثارگران تمنا می کنم، یه محققی بگذارند، در وصیتنامه ها که چه عرض بکنم، در نامه ها. من شهادت میدم، ببینید این عرض بنده درست هست یانه؟ فراوان ترین مفهومی که شهدا برش تاکید می کردند، مفهوم ولایت فقیه بود. اصلا رو این حساب رفتند، خون دادند. ولایت حکم نکنه آدم جونش رو چرا از دست بده؟ از جوون های جلسه می پرسم، خواهش می کنم جوون ها به من جواب بدند. آیا شما بهتون میگن دفاع مقدس و شهدا یاد ولایت فقیه می افتید؟ بگید آره یا نه. بله؟ دفاع مقدس خوب معرفی نشده. خوب معرفی نشده. همچنان که میگی دهه فجر، 22 بهمن، یاد ولایت فقیه می افتی؟ من می دونم یاد امام می افتی ولی خیلیا یاد امام می افتند به عنوان یه شخصیت سیاسی. ایشون اگه یه شخصیت سیاسی بود، ولایت نداشت، این انقلاب رو اینجوری می تونست راه بندازه؟ اون حکم شرعی ابزار اصلی دست ایشون بود. ارجاعتون میدم به برخی از کلمات حضرت امام در صحیفه نور. من یه دور صحیفه نور رو با اجازه شما مطالعه کردم. سال ها پیش. توفیق بسیار بزرگی بود. یک دوره معارف عجیبه. لذت بخش هم هست. تنوع هم داره. می تونید این کار رو بکنید. حداقل دو بار یا سه بارش رو یادمه الان برای شما دارم میگم که حضرت امام حکم می نوشتن، می فرمودند من به عنوان نایب امام زمان، نیابت حضرت ولیعصر، حکم می کنم فلان مساله رو حل بکنید. تعارف نداره. مگه تعارف داره؟ راننده نشسته داره اتوبوس رو می بره جلو. مسافراش محترمند. هی بگه آقا ببخشین من پشتم به شماست. نه آقا. من رانندگی نمی کنم. آقا بشین رانندگیت رو بکن، عزیز من. نه! آخه نمیشه. من باید پشت به شما بشینم. عزیزم. کارت رو بکن، عزیز من. بعضیا ممکنه متکبر باشن، تو اتوبوس نشسته باشن؛ این آقا چرا پشتش رو می کنه به ما؟ بابا تو هم دیگه حالت خوب نیست.برو از اتوبوس فعلا پیاده شو. امام وقتی میخواد امامت کنه، دیگه تعارف نداره. ممکنه به تکبر بعضیا بربخوره. خب، بخوره. به جهنم. حکم می فرمودند. انقلاب یعنی تجلی ولایت. 10 سال دوران حضرت امام میشه تثبیت ولایت. ببینید! تثبیت! روز به روز ولایت تثبیت میشه تا میرسه به رحلت حضرت امام و مرحله بعدی. شما می بینید. حضرت امام چیزایی که اول انقلاب بهشون تحمیل شده، آخر این دهه همه رو یکی یکی پس میزنند. یکیش همون قصه ی قائم مقامیش بود که فرمود من از اول هم به شما راضی نبودم. از اول راضی نبودم یعنی تحمیل شد. حالا جا افتادی. سالهاست شعار تو رو هم دادن. عکست همه جا هست ولی میذارمت کنار تا همه عالم بفهمن حرف اول رو ولایت میزنه. جنگ گفتیم. حالا صلح تحمیل شده؟ عیبی نداره. جنگ تحمیل شد، صلح هم تحمیل شد. ولی مردم! من جنگ رو تبدیل می کنم یک شبه به صلح. هر چند دوستان حضرت امام این رو تحمیل کردند. مردم نظر شما چیه؟ مردم گفتند هر چی شما بگی. یعنی تثبیت ولایت. بعد البته حضرت امام فرمودند الآن نپرسید. (اون زمان. در نامه ای نوشتند؛) الان نپرسید من چرا صلح رو قبول کردم. این سوال زیباست ولی بذارید برای بعدا. بعدا بپرسید. حالا نمی دونم الان وقتش شده بپرسیم یا نه؟ بعد تحلیل شما چیه از رحلت حضرت امام؟ هیچی، بزرگترین امتحان ولایت این است که ولایت از یک ولی خدا، چه ولایت در سطح ائمه معصومین باشه. چه ولایت در سطح پیغمبر اکرم باشه، منتقل بشه به جانشینش. چه ولایت در سطح ولی فقیه باشه، منتقل بشه به جانشینش. ولایت از یک ولی خدا منتقل بشه به ولی بعدی . این بزرگترین امتحانه. جریان امتحان که صورت میگیره، مردم باید... . ولایت از علی بن ابیطالب منتقل شد به امام حسن یه عده ای ریختن. ولایت از پیامبر اکرم منتقل شد به امیرالمومنین، یه عده ای ریختند. ما ولایت فقیه رو نمی گیم تمام و کمال مثل ولایت تکوینی که ائمه هدی دارند، هست. ولی امتحان از اون جنسه. ما می تونستیم دعوا کنیم، به هم بریزیم، دینمون رو از دست بدیم. ولی ولایت انتقال پیدا کرد به فقیه بزرگواری مثل حضرت امام. ولایتشون منتقل شد به یکی از شاگردانشون. آب از آب تو مملکت تکون نخورد. شما یادتون هست یا نیست. همه ی رادیوهای بیگانه می گفتند که (اون زمان ماهواره نبود) می گفتند جنگ قدرتی در ایران شکل بگیرد که نگو. ایمان این مردم چیکار کرد؟ این وضع رو ایجاد کرد. بحثم رو تموم کنم. و بعد میایم جلوتر. مملکت در دوتا 8 سال و بعد از دوتا 8 سال، 5 سال بعد رو پشت سر گذاشت. درسته؟ تو این دوران اتفاق های مختلفی افتاد. من چون شب انقلابه نمی خوام بحث رو سیاسی جزئی بکنم. سیاسی کلی بحث می کنیم. نتیجه این بیست و چندسالی که بعد از رحلت حضرت امام (ره) الان شما برای انقلاب ما می بینید چیه؟ اجازه بدید این رو من از زبان بیگانگان بگم. بعد از تثبیت امر ولایت، باید به شما عرض بکنم، ما الان شاهد تحکیم فوق العاده امر ولایت هستیم. من با مدیر مسئول یکی از روزنامه ها که نام ببرم، شما همه می شناسید، صحبت می کردم حدود مثلا 7-8-10 سال قبل. می گفت ما روشنفکرتر و زاهدتر از مقام معظم رهبری به عنوان یک روحانی عالم و زاهد نداریم ولی من ولایت فقیه رو قبول ندارم. روزنامه زدند که علیه ولایت فقیه کار کنند. نام ببرم، همه می شناسید. خب، حالا نتیجه اش چی شد؟ نتیجه ی اون همه کوبیدن بر طبل ضد ولایت و لیبرالیزه کردن این انقلاب، تلاشی که کردند برای لیبرالیزه کردن انقلاب این است که موقعیت ولایت و ولی فقیه از روز اول به اذعان همه خبرگزاری ها هزاران برابر شده است و تبدیل شده به یه قدرت دیگه منطقه ای. دیگه الان کاملا مشهود است و مشهور است که مقام معظم رهبری، ولی فقیه منطقه است. از آقای سیستانی مرجع بزگوار تقلید می پرسند که اگر یه وقت ولی فقیه یه حکمی کرد، حکمش با فتوای مرجع تقلیدمون متفاوت بود، چیکار کنیم؟ ایشون می فرماید که بر مراجع تقلید هم واجب است که حرف ولی فقیه را اطاعت بکنند. چیزی که خوابش رو نمی دید دشمن. در کنار مرز اون ما گروهی داریم که اینها در عرب الان محبوبترین سلحشوران عالم هستند. آقای سید حسن نصرالله رسما تو عالم اعلام می کنه من عضو حزب ولایت فقیهم و افتخارم این است که پیرو رهبری ایران هستم. همه تو عالم موندن همینجوری. یه کسی از دانشجوهایی که تو خارج تحصیل می کرد، الان تو ایرانه، مسئولیتی هم داره. او تعریف می کرد برای من. می گفت ما می دیدیم که ماها هی میگیم: امام خمینی، امام خمینی، امام خمینی... اونا هم باید طبیعتا وقتی که امام خمینی رو اسم می برند مثل ما اسم ببرند ولی همیشه می گفتند آیت الله خمینی، آیت الله خمینی... اینجوری می گفتن. تو یه همایشی شرکت کرده بودیم و یکی از اساتید هم گفتن شما چرا میگید آیت الله خمینی؟ حالا ما که داریم میگیم امام خمینی، شما هم مثل ما صدا بزنید. می گفت نه! شما وقتی که میگید امام، دارید یه رهبر بین المللی دینی درست می کنید. دارید یه رهبر فرا مرزی درست می کنید. ما نمی گذاریم شما اینکار رو بکنید. شما وقتی میگید ولی فقیه، این ولی فقیه که مرز نداره. جنگ بشه باید همه ی شیعیان بیایند به فرمانش اطاعت بکنند. اونا میدونن ما داریم چیکار می کنیم. نمیگن که این حرفا رو به ما. اونا میدونن مقلدین شیعه در تمام جهان چقدر برای مقام معظم رهبری هستند و اینا گوش به فرمان اند خیلی بهتر از ما ایرانی ها. جالبه. بچه های فرماندهان حزب الله لبنان دو سه تاشون اومده بودن دانشگاه تهران. من به شما بگم. من این انقلاب رو دارم خلاصه می کنم در محوری ترین مفهوم به نام ولایت. اگر مشکلاتی هم تو این مملکت هست، می دونین که برای چیه؟ فقط به دلیل اینکه نخبگان جامعه درجه ولایت پذیریشون ضعیفه. قوی بشه مشکل باقی نمی مونه تو مملکت. هر کی بخواد برای خودش گربه برقصونه، خب کار مردم رو زمین می مونه. یه تحلیل دیگه هم در مورد ولایت خواهم داشت که عرض خواهم کرد. حالا این خاطره دوستان حزب الله لبنان رو بگم. من دارم انقلاب رو خلاصه می کنم در ولایت. به دلیل ظهور آقا امام زمان و اینکه ما مقدمه سازیم، اون دلیل رو هم عرض خواهم کرد. ولی بذارید این خاطره رو بگم. می گفتش که بعد از اینکه تو جلسه اینا صحبت کردند، اومدیم، (یکی از دانشجوها به من می گفت) می گفت اومدیم تو همین دفتر مسجد. تو دفتر مسجد نشسته بودم، بهشون گفتیم خب واقعا رمز پیروزی شما چی بود؟ گفتن خب معلومه، ولایت فقیه! می گه ما برگشتیم گفتیم حالا اینجا دیگه جلسه خصوصیه. واقعا می خواهیم بدونیم چه رازی تو خود شماها بود؟ حالا ولایت فقیه رو که قبول داریم، شما خیلی قبول دارین. میگه برگشتن به ما لبخند زدند. گفتند شما ساده گرفتین مفهوم ولایت فقیه رو. فرق شما با ما می دونید چیه؟ آقای شما اشاره می کنه ما جون میدیم به خاطرش، ولی باید ده بار یه حرفی رو به شما و مسئولین مملکتتون بزنه، بعد از ده بار آیا گوش بدن، آیا گوش ندن. آقای کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل بوده. اومده یه دیدار کرده با مقام معظم رهبری. مصاحبه ای داشته تو فرودگاه. این مصاحبه اش چاپ شده. میگه من فکر می کردم یه رهبر معنوی رو میام تو ایران می بینم. رهبر معنوی هم قبلا کم ندیده بودم. همه پاپ ها رو به خدمتشون رسیده بودم. رهبران سیاسی ای که بت من بودند، زیاد بودند مثل هلموت کول و مثلا اون رهبر آزادیبخش آفریقای جنوبی رو نام میبره. میگه ولی اومدم تو این چند دقیقه ای که با رهبر شما صحبت کردم، احساس کردم بزرگترین رهبر سیاسی دنیا رو دارم می بینم که با رهبری معنوی یه جا جمع شده. به اعجاب افتادم. عظمت کسانی که پیشم آدمای بزرگی بودند فروریخت. تعجبم اینه که... (این کی بوده؟ 6 سال پیش یا 7 سال پیش این مصاحبه انجام شده) تعجبم اینه که شما با داشتن یه همچین رهبری ای چرا اینقدر اختلافات بینتون هست. من البته غصه این حرفا رو نمی خورم. بعد از انتخابات دوم خرداد خیلی ها فکر می کردند، خیلی اتفاق ها افتاده. مقام معظم رهبری رفتند اصفهان؛ دیدار. خبرنگار آلمانی گزارشی که داره من نمونه اش رو به شما میگم. نوشته اروپایی ها، چه نشستید که انقلاب ایران سقوط بکنه؟ من اینجا شاهدم. انگار مسیح بن مریم ظهور کرده، این آقا اومده تو مردم. حدود 20 ساله رسانه های غربی در مورد مقام معظم رهبری یک خبر مثبت و منفی ابلاغ نکردند. چون دیدند در مورد امام خبررسانی کردند، پشیمون شدند. دیدند امام رو مطرح کردند. بایکوت خبری. اصلا هیچی. الان من میرم حج. میرم کشورهای مختلف. آقای احمدی نژاد رو می شناسند. آقای خاتمی رو می شناسند. آقای هاشمی رو... . خیلی ها رو می شناسند. اسم رهبر رو می برم. میگن کیه؟ میگم بابا رهبر ما! میگه من نمیشناسم! میگم ای بابا! ایشون رهبر ماست. نمی دونم. از آدمای انقلابی. از آدمای ضد ایران. از آدمای موافق ایران. از همه جور آدم. میگن نمی شناسیم. اونوقت همین حوادث اخیر وقتی شکل میگیره، اینا مجبور میشن... این فتنه ها. همین فتنه های اخیر. یکی از فواید این فتنه های اخیر این شد که اینا مجبور شدند یه جاهایی این بایکوت خبری رو بشکنند. من به شما مژده میدم تا چند وقت آینده شما بیش از گذشته خواهید دید رهبر ما الان همه می دونند رهبر منطقه است. رهبر ایران فقط نیست. معلومه رهبر منطقه است. افغانستان میخواد کاری صورت بگیره باید آقا اجازه بده. پاکستان، کاری صورت بگیره، آقا اجازه بده. عراق؛ آقا باید اجازه بده. می دونند آقا نفوذش تو ترکیه چقدره. می دونند اینا رو. نمیان بگن که. من هم خیلی از چیزاش رو نمی تونم بگم اصلا، جزئیاتش رو. تو آفریقا و توی آمریکای لاتین. بذارین توضیح ندیم. یه سری کارا رو باید چراغ خاموش انجام داد. انشاءالله وقتی ظهور محقق شد اونوقت شما متوجه میشید که چجوری ایران میشه مقدمه ساز ظهور حضرت. دست مجروح سید خراسانی چجوری مقدمه رو فراهم می کنه، زمینه رو مهیا می کنه برای ظهور حضرت. اینجور اختلافات داخلی که بعضی ها ایجاد می کنند و مشاجره های مضحک سیاسی، اینا خنده داره در مقابل اون جریان عظیمی که... من به شما بگم تا چند سال آینده، شاید 5 سال طول نکشه، احدی در عالم هیچکدوم از این فتنه ها رو یادش دیگه نمیاد. اینقدر با وقایع بزرگ جهان بشریت روبرو خواهد شد که نگو. خب. تا اینجا روند انقلاب ما شد تثبیت بیش تر ولایت. حالا چرا اینقدر شما بر ولایت تاکید می کنید؟چون ظهور آقا امام زمان (ع) یه معنا بیشتر نداره. اگر گفتند آقا عدالت می آورد. عدالت نتیجه ولایت است. اگر با ظلم مبارزه می کند، به قدرت ولایت است. اگر نعمت می آید، به برکت ولایت است. اگر امنیت هست، به برکت ولایت است. اگه مردم عالم ولایت پذیر نباشند حضرت نه میاد، نه هیچکدوم از اینا رو خواهد آورد. لذا ظهور حضرت و حکومت حضرت اصلی ترین معناش تحقق معنای ولایت ولی الله الاعظم در همه گیتی خواهدبود. اگر معنویت میاد یعنی تحقق ولایت. حکومت و ظهور امام زمان اگر یک معنا بیشتر ندارد و آن حکومت ولایت است و تحقق ولایت روی زمین، مقدمه اش هم باید از جنس خودش باشه. مقدمه برقراری ولایت، برقراری ولایت نایبشه. و اینکه مردم عالم بچشند ولایت یعنی چی. برج دوقلو وقتی که سقوط کرده بود، (خودشون آمریکایی ها زده بودند که بخوان جنگ تو جهان راه بندازن.) یکی از غربی ها گفته بود که، تو روزنامه شون نوشته بود؛ آمریکا احساس کرد، پدر نداره. سرپرست نداره. بعد اشاره کرده بود به ایران.گفته بود تو ایران یه کسی بود به نام امام. یه کسی است به نام ولایت. ببین. خلاءش رو حس می کنند، مردم عالم. ما هم صاحاب می خوایم! بذارین تو این حاشیه ای که باز کردم، دیگه زیاد بحث نکنم. همه مردم عالم، انسان ها مفطور به فطرت الهی هستن. ساختارشون الهیه. انسان ها امام میخوان. بچه مادر میخواد. بچه بابا میخواد. خانه میخواد. پناهگاه میخواد. آقا شما همه خانه و پناهگاه می خواهید، مسکن می خواهید. آدم باید شب تو یه خونه ای استراحت بکنه. کَهفُ الوَری. می فرماید ما پناهگاه مردمیم. ما مادر مردمیم. ما پدر مردمیم. ما برادر دلسوز مردمیم. امام یه امر فطریه. انشاءالله بذار آقامون بیاد و قبل از آقامون، مزه ی داشتن ولایت رو مردم جهان بچشند. من به شما چه مژده ای دادم؟ حالا قرار می ذاریم دیگه. من مرده، شما زنده. تا چند سال آینده مزه ی رهبری ولایتی که ما تو ایران داریم برای نایب امام زمان. (نایب عام. کاغذی هم دستش نیست. نایب عام. ) مزه ی داشتن ولایت رو مردم جهان خواهند چشید. آرزو می کنند یه همچین رهبری داشته باشند. پس انقلاب ما تجلی ولایت بود. دوران حضرت امام تثبیت ولایت بود. بعد از آن تحکیم ولایت بود. انقدر این ولایت استحکام پیدا می کند که اگر الان این ولایت در منطقه تثبیت پیدا کرده، در جهان این ولایت اثر خودش رو خواهد گذاشت تا ظهور آقا رخ بده. انقلاب یعنی این. بله که نمیذارن ما راحت باشیم. ما گاز داریم به اندازه ای که یه قطره بنزین تو کشورمون مصرف نکنیم. گاز داریم به قدر کافی. می تونیم همه ی ماشین هامون رو گاز سوز بکنیم. این وسیله ای که میخواد گاز رو پشت ماشین نگه داره، به کشور ما هیچ کشوری صادر نمی کنه. یه کمی هم سخته تا این ها بتونن آماده بشن، به تولید انبوه برسونن، کارها معطل می مونه. از این شما بگیر تا هر چی که تصورش رو بکنی. اینا چیکار می کنند؟ محدود کردند. میزنن. اذیت می کنند. نمی دونم. پدری دارند از ما درمیارن. خیلی هاش رو تو صدا و سیما نمیگن. برای اینکه روحیه مردم نمی دونم شکسته نشه. خب، بدونند مردم ما چقدر دشمن داریم. مردم هرچی بدونن دشمن چقدر داریم بهتره. باید سیاست های تبلیغی ما کاملا تغییر پیدا کنه. ماها فکر می کنیم که اگه بگیم که نه، همه ی دولت ها با ما موافقن، روحیه پیدا می کنند مردم. نه، آقا اینجوری نیستند. حالا شما بگرد. یه قطعه هواپیما نمی فروشن. ما باید قاچاقی بخریم. هواپیما به ما نمی فروشند. از صد تا دست باید بگیریم. از دلال ها باید بخریم. زندگی کردن برای ما سخته. این رو نمیگن صریحا به مردم. بابا، مردم ما دولت های کشورهای عالم رو آدم حساب نمی کنن. بگو اینا با ما دشمنن، دارن چه اذیتی می کنند. ما الان اصلا رو پای خودمون موندیم. تا همین مقدار قدرت داریم، والا معجزه است با این دشمنی هایی که میشه. من کاستی های خودمون رو نمیخوام کنار بگذارم ها. نمیخوام بگم ماها نقص نداریم، همش دشمنی. نه، ما هم نقص داریم. ما هم عیب زیاد داریم تو کارمون. ولی اگر ظهور حضرت یعنی تحقق ولایت و تا اونموقع ما رو آسوده و آروم نمی گذارن... بذارید من یه قصه ای رو به شما بگم. همچین تو گلوم می مونه، می ترسم گلودرد بگیرم. من دو سه روز پیش کربلای معلی مشرف بودم. خیلی هاتون حتما رفتید. درسته؟ حرم امیرالمومنین مشرف شدید حتما. منزل حضرت آیت الله العظمی سیستانی، خدا حفظشون کنه، تکیه گاه مردم عراقند. در 10-20 قدمی حرمه. از علما بپرسید. این سوال رو مطرح کنید. امام جماعت حرم مطهر حضرت امیرالمومنین، این امام جماعت یه جایگاه رفیعی بود. هر کسی نمی تونست در دوران رونق حوزه، بره امام جماعت حرم بشه. مراجع تعیین می کردند، یا خودشون می ایستادند. درسته آقا؟ آقایون علما تایید می فرمایند؟ خیلی مساله مهمیه. الان ببینید، به خاطر اختلافات بین شیعیان عراق و به خاطر حضور دشمنان که روحانیت و حوزه رو اونجا ضعیف کرده، میری تو حرم امیرالمونین، نماز جماعت نداره. هر دفعه کاروان های ایرانی خودشون یه روحانی میذارن جلو با هم نماز شکسته می خونن و میان بیرون. قدر کشورت رو بدون. بعضی ها میخوان تضعیف بکنند ولایت رو، میخوان به عراق برسه کار. که دیگه یه دونه مرجع تقلید، زور نداره امام جماعت برای مسجد بغل دستش بگذاره. برای مسجد نه، برای حرم بذاره. میری تو حرم امام حسین می بینی دوتا نماز جماعت هست! میدونی دشمن داره چیکار می کنه؟ تیکه تیکه می کنن اینا مارو. یه ذره تضعیف بشه تا آخر زدن، رفتن. به خدا یه ذره تضعیف ولایت، حرامه. یه ذره اش حرامه! اگر پس فردا دیدی امام زمان (ع) گردن میزنه اونایی رو که یه ذره تضعیف ولایت می کردند، ناراحت نشی ها. بهت برنخوره ها. تعجب نکنی ها. عاقل تعجب نمی کنه. یه ذره تضعیف کنه کسی ولایت رو، صهیونیست ها رو خوشحال کرده. دل میبندن. سازمان سیا میگه با این نمی تونیم تماس بگیریم؟ این گاهی غر میزنه به ولایت. بلکه یه کاری برای ما بکنه. برید روش کار کنید شاید یه نق دیگه هم بزنه. الان به اینجا کشیده کارشون. به من می گفتن بعضی ها تو این شورش ها شعار ضد ولایت می دادند. آقا تو یه چیزی بگو تو یه سخنرانی. گفتم بابا این حرفای خنده داره. ولمون کن. ما الان داریم دنیا رو می گیریم. ولایت آقا منطقه رو گرفته. کی نمی دونه اینو؟ این آقا دیر اومده، زود هم میخواد بره. الان کی نمی دونه آقا ابرقدرت منطقه است؟ کدوم احمقی اینو نمی دونه؟ کی نمی دونه اینو؟ کی نمی دونه که با اشاره ی چشم و ابروی آقا غزه و لبنان این مقاومت رو کردند؟ همه می دونند. کار به اینجا رسید به شما بگم اینا چاره ای ندارن، دشمنان ما چاره ای ندارند جز اینکه... بذارید مقدماتش هم بگم. که پس فردا اینا رو دیدی یه وقت تعجب نکنی. همه رو شنیده باشی، انشاءالله. آمریکا اومد تو منطقه، یهودی های صهیونیست، مسیحی ها رو آوردن، انداختن به جون مسلمونا. جنگ راه انداختن. نگرفت، نشد. جرات هم نمی کنند به ما حمله کنند. تو فکر کن اگه می تونستند به ما حمله کنند، ببرند ها. تو نگاه نکن عراق رو گرفتن. خب، صدام نیروی خودشون بود. طالبان و افغانستان و اینها، طالبان نیروی خودشون بود. جنگ نبود که. رزم شبانه بود. از این جنگلکی ها. چی میگن؟ رزمایش بود.یه مانور بود. آره. جنگ نبود که. حالا برو عقب من اومدم! حالا برو عقب من اومدم! بعد هی اسلحه، بعد مردم بدبخت بیچاره رو می کشتن این وسط. ما که می فهمیم اینا بازیه. اینا جنگ نکردن. اینا جنگجو نیستن. من جنگ بهت نشون میدم. حالا صبر کن. 8 ماهه وقتی امام زمان (ع) جهان رو گرفت، میگی کو اون سربازها اون همه کت مت پوشیده بودن. این کت و این چیزهایی می پوشن. ضدگلوله می پوشن. کوشن؟ خود اسرائیل شروع کرد جنگ کردن. با لبنان شروع میخواست بکنه. از لبنان بگذره. تو همونجا گیر کرد. گفت بریم همین حداقل غزه رو بگیریم. اونجا هم شکست خورد. حضرت آیت الله العظمی بهجت روز دوم حمله اسرائیل به غزه فرمود اسرائیل دیگه سر بلند نخواهد کرد. الان شما بشین جای سازمان سیا فکر کن. چی به ذهنت میرسه؟چه خاکی باید به سرشون بریزن استکبار جهانی؟ فکر کن. فکر کن. یه کمی فکر کن. آهان! بله. خبراییه دیگه آخه عزیز من. همینجوری که نیست که. خب بعدش چی میشه؟... این یعنی چی؟ این یعنی همون اتفاق سفیانی. سفیانی یعنی چی؟ یعنی 6 ماه قبل از ظهور! عملیات حج عربستان انجام میده. 3 میلیون نفر زائر. غوغایی می کنند. آقا...حج! کربلای اباعبدالله الحسین. اربعین. 11 میلیون زائر داره که کیلومترها. بیش از 100 کیلومتر. حداقل نیمی از این جمعیت، پیاده روی می کنند. توی عرفات با خودت ناهار نبرده باشی گرسنه می مونی. 3 میلیون رو غذا دادن اینا بلد نیستن. این 11 میلیون هر ساعتی اراده بکنن، بهترین غذا بهشون تحویل داده میشه. خبرگزاری های صهیونیستی اخیرا گفتند کشورهای منطقه مواظب اربعین حسین باشند. این قدرت عظیم حسینی ها رو داره می رسونه. اونا فکر می کنید چیکار می کنند؟ خب فکر کن باید چیکار کنن؟ باید حمله کنند به کربلا. راهی دیگه ندارند. دیگه هر چی ادا و شکلک درآوردند، خواستند یکمی ظاهر رو رعایت بکنند. یکمی ظاهر رو رعایت کردند. ما تو کاروان پیاده روی داشتیم می رفتیم. خانم های کاروان رفتند تو یکی از چادرها. اومده بودند، گزارش هایی که می دادند، دیگه داشتن دق می کردن. نمیشه آدم بگه. ولش کن. از حضور سربازان آمریکایی تو خونه های مردم. فکر نکنید ظاهر رو اینا دارن رعایت می کنند. مردم! ما مسلمونا با سیلی صورت خودمون رو سرخ نگه داشتیم. ظلم زیاده. مردم، ظلم زیاده. مردم، ظلم زیاده. خدا لعنتشون کنه اونایی که تو ایران یه کارایی میخوان بکنند که نتیجه اش میشه عراق و افغانستان. خدا لعنتشون کنه. همین هم تحمل نمی کنند. بدتر از این خواهند کرد. آقا در روایات آخرالزمان داریم که حمله می کنند به عتبات؟ بله! آقا ما نشنیدیم. حالا دیگه بذار جزئیاتش رو دیگه توضیح ندیم. منطقه رو دارن به هم میریزن. بگرد، ببین که... جوون ها من این کدها رو بدم، تحقیق می کنید یا نه؟ بخشی از این حرفا دیگه به درد تلویزیون نمی خوره ها. اینا، تیکه های آخرش، دیگه بذارید کنار. همون تیکه های قبلیش. آقا یه کدهایی بدم برای مطالعه جوون ها یا نه؟ بگم؟ منطقه رو کیا دارن به هم میریزن از ترس انقلاب اسلامی؟ کیا میخوان به هم بریزن؟ همونایی که برمیگردن چی میگن؟ میگن هلال شیعی در منطقه داره قدرت پیدا می کنه، یعنی ولایت فقیه. باید این رو شکست. پس فردا رابطه بین سفیانی ای که قبل از ظهور حضرت قیام می کنه و قتل و جنایت می کنه، رابطه اش رو با کسی که اولین بار از قدرت ولایت فقیه در منطقه به عنوان خطر حرف زد، رابطه اش رو برو پیدا کن. باشه؟ چی بگم؟ ما تو چه شرایط بین المللی ای هستیم، بعد بعضیا ما رو به چه دعواهای سیاسی جزئی تو داخل می کشونند. این فرجام انقلاب ماست. یک تحلیل درباره اینکه چرا ولایت اصل انقلابه اینه که ولایت اصل ظهوره، انقلاب ما مقدمه ساز ظهوره.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری بالکنایه چنین فرموده‌اند ولی نه به تصریح. با این‌همه این را باید یک نکته‌ی ذوقی گرفت و نه یک تطبیق مشخص. موفق باشید

5728
متن پرسش
باسلام استاد پیشنهادی که شما فرموده بودید به استاد واسطی بدهیم را به ایشان پیام دادیم و ایشان در جواب اینگونه فرمودند:((سایت(حکمت و عرفان)چندماهی است از طرف موسسه مطالعات راهبردی توسط آقای وکیلی برای نقدتفکرتفکیک و تفکرات غلط مدعی عرفان فعال است اسم سایت را در گوگل جستجو کنید می آید لطفا خدمت استادارجمند آقای طاهرزاده ابلاغ تحیت حقیر و مطلب فوق را اطلاع رسانی بفرمایید)).
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: بسیار از اقدام جناب حجت‌الاسلام آقای وکیلی مسرور شدم و آن سایت را دیدم. ضمن تشکر از عزیزان امیدوارم سایت مذکور موجب دفع شبهاتی باشد که به اندیشه‌ی حکمت متعالیه‌ی ملاصدرا و عرفان محی‌الدین گرفته می‌شود در حالی‌که به گفته‌ی علامه‌ی طباطبایی اشکالاتی که بر ملاصدرا گرفته می‌شود نوعاً به جهت عدم دقت در فهم اندیشه‌ی مرحوم ملاصدرا است و به گفته‌ی امام برای فهم اندیشه‌ی محی‌الدین باید دقت‌هایی داشت که سخنان از مو باریک‌تر او را بتوانیم بفهمیم. موفق باشید
1897

علم الأبدانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمةالله با توجه به اینکه حضرت علی(ع) علم را دو نو ع معرفی میکنند (علم الأدیان و علم الأبدان)، لذا از حضرتعالی خواستاریم که منبعی مورد اعتماد و اصمینان در زمینه علم ابدان معرفی بفرمائید. ایدکم الله تعالی
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: اگر برداشت من از علم الابدان درست باشد که منظور علم تغذیه‌ی بدن است، روش طب سنتی مثل کارهای آقای دکتر روازاده و امثال ایشان خوب است.چون بعید می دانم منظور حضرت علمی مثل فیزیو لوژی بدن باشد. موفق باشید
2566
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم در جواب به یکی از سوالات در مورد حضور زن در اجتماع جنابعالی در پاسخ به مساله عرف اشاره کرده بودید و اینطور برداشت شد که چون این مساله عرفی شده است بنابراین با روح اسلام ناسازگاری وجود ندارد اگر زن مثلا برای خرید به تنهایی بیرون برود. با توجه به آیات و روایات زیادی که در این باب مبنی بر حضور حداقلی زن در اجتماع وجود دارد(برای حفظ حیا و عفت جامعه) نمی توان گفت روح اسلام با حضور حداقلی زن سازگار است هرچند بر خلاف عرف باشد؟ نه اینکه بگوییم چون عرف پذیرفته است پس روح اسلام سازگار است. این مساله در تصمیم گیری و طرح ریزی و جامعه سازی مهم است. به عنوان مثال در طرح ریزی دانشگاه اسلامی می توان این مساله را یک اصل طرح ریزی محسوب کرد و همچنین بنا به پاسخ شما چون در عرف پذیرفته شده است بنابراین به عنوان یک اصل اگر در نظر نگرفتیم مشکلی با روح اسلام ندارد. لذا بنده از جنابعالی تقاضا دارم پاسخ روشن تری به مساله حضور زن در اجنماع چه به لحاظ کمی و چه به لحاظ کیفی ارائه نمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مسلّم بهترین شرایط آن است که حضرت زهرای مرضیه«سلام‌الله‌علیها» فرمودند که نه مرد زن نامحرم را ببیند و نه زن مرد نامحرم را، ولی وقتی شرایط چنین هدفی فراهم نیست نباید طوری عمل کنیم که زنان ما از یک حیات فعّال بیرون قرار گیرند لااقل در زمان گذشته گاو و گوسفندی بود که زنان شیر و ماست آن را تهیه کنند و در اقتصاد خانواده مؤثر باشند حالا که این نیست نمی‌توان حضور زنان در این امور را از آن‌ها گرفت به طوری که احساس کنند در نظام اسلامی هیچ مسئولیتی به عهده‌ی زنان نیست. البته این یک بحث عمیق و زیربنایی است. بنده در حدّ جواب یک سؤال نظرم را عرض می‌کنم شاید در بحث عالَم عفاف در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» بهتر بتوانید نظر حقیر را دنبال بفرمایید. مشکل از آن‌جا پیدا می‌شود که خواهران در بیرون خانه اعم از بازار یا اداره رعایت برخورد صحیح را با نامحرم را ننمایند و با یک احوال‌پرسی بیجا و یا یک خنده‌ی بدون دلیل طمع غریبه را برانگیزانند و برای خود و مردان غریبه ذهنیات و خیالاتی ایجاد کنند که منجر شود تا صفای بین خود و همسر و محرم خود مختل گردد. اگر از حضور در بیرون از خانه چاره‌ای نیست باید مواظب باشیم این حضور با ادب و آداب خاصی که شریعت الهی متذکر شده انجام گیرد و مواظب امنیت روحی خود و بقیه باشیم و گمان نکنیم به بهانه‌ی همکاربودن می‌توان با غریبه و نامحرم رابطه‌ی عادی ایجاد کرد که از همین روزنه شیطان وارد زندگی ما می‌شود و اُنس معنوی و قدسی با همسرمان را از ما می‌رُباید. موفق باشید
7960
متن پرسش
سلام علیکم. نظر شما درباره آقای صفایی حائری چیست؟ لطفا نظر خودتان را درباره ایشان بنویسید.
متن پاسخ
- باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: خدا رحمت‌شان کند بسیار خوب بودند و آثارشان بسیار خوب است. در جواب شماره1570 عرایضی داشتم .موفق باشید
11619
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: شما در جلسه‌ی 11 تفسیر سوره‌ی زمر فرموده‌اید که: حوری به معنای زن یا مرد وجود ندارد و در آخرت اصلاً زن و مرد معنی ندارد؛ پس این‌همه آیات و روایاتی که در خصوص جنبه‌های جنسی زن و مرد وجود دارد چیست؟ لطفاً کمی توصیح دهید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی در آیه‌ی 101 سوره‌ی مؤمنون می‌فرماید در قیامت نسبتی بین انسان‌ها اعم از زن و شوهربودن و یا پدر و فرزندی نیست، می‌فهمیم «حوری» صورت اعمال خودمان است که در بحث سوره‌ی واقعه بدان پرداخته‌ایم. موفق باشید

3136
متن پرسش
با عرض سلام چند سوال رو مطرح میکنم لطفا پاسخ کاملی عنایت بفرمایید : 1.اینکه گفته میشه وقتی حضرت ظهور میکنن ایشون برای همه آشناست در چا دستگاهی میگنجه؟(یعنی مردم سابقا چهره ایشون رو دیدن؟) 2.در یه حدیثی شما فرمودید بهترین عبادت "ادمان تفکر فی الله در یه حدیث دیگه گفتین که بهترین عمل عبادی " عفت شکم و شهوت است این دو چگونه جمع میشن ؟ 3.محدوده علم امام تا کجاست؟(گاهی شده امام از داخل خونه فلانی خبر دادن و گاهی ازش سوال پرسیدن صبر کرده یا مثل موضوع کربلا هرچی به واقعه نزدیکتر میشدن ظهور اون خبر به قلب امام بیشتر میشد (طبق گفته خودتون) 4.اگه ما در دعایی خدا رو واسطه قرار میدیم تا قلب امام زمان رو از ما شاد کنه پس چه نیازی اصلا به امام هست؟(چون در حقیقت امام واسطه بین ما و خداست) 5.این عورت انسان که بعد از نزدیکی به شجره طیبه نمایان شد چیه؟ 6.چطوره که تو برخی موارد مثل خورده شدن اون نامه توسط موریانه یا الهامات دیگه ای که به قلب امام میشد , امام (ع) دفع خطر و بلا مینمودند اما در قضایای زیاد دیگه ای مثل قضیه جنگ صفین یا قضیه سقیفه امام مجبور به تن دادن به شرایط میشه در حالیکه امام میتونه با اندک عنایتی ورق رو برگردونه؟ 7. شنیدن صدای آه و ناله عذاب شوندگان زمانیکه حضرت علی(ع) از قبرستان رد میشدن یعنی چی؟(بحث معرفت النفسی اش رو عرض میکنم) 8.1.در کل اقدامات "اقتصادی" دولت رو در چند ماهه اخیر و در کل دوران زمامداری چطور ارزیابی میکنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- فکر می‌کنم از آن‌جهت که حضرت با فطرت مردم سخن می‌گویند همه احساس آشنایی با حضرت را دارند 2- از جهت عقیده حدیث اول مدّ نظر است و از نظر عمل موضوع دوم. و از این نمونه در احادیث زیاد داریم که از یک جهت افضل عبادات یک چیز است و از جهت دیگر، عمل دیگری افضل عبادات است 3- در جزوه‌ی کلام 2 حدّ نصاب علم امام بحث شده به آن‌جا رجوع فرمایید 4- از آن جهت که سیر ما به سوی خدا باید از طریق انسان کامل یعنی امام زمان باشد باید امام به ما نظر کنند و تا امام از ما راضی نباشند ما به قرب الهی نمی‌رسیم ولی نزدیکی خدا به ما، به واسطه نیاز ندارد و از این جهت که خدا به ما نزدیک است از خدا می‌خواهیم که قلب امام را از ما راضی کند. گفت: «یار نزدیک‌تر از من به من است .... این عجب‌بین که من از وی دورم» این بحث را در کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» می‌توانید دنبال کنید 5- در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» یا در تفسیر سوره‌ی اعراف که هم‌اکنون بر روی سایت هست موضوع را دنبال کنید 6- این به مصلحت ادامه‌ی دین مربوط است که در کدام شرایط دین بهتر ادامه می‌یابد 7- مربوط به خودشان است 8- در سؤالات قبلی در رابطه با حیله‌های دشمن در مورد موضوعات اقتصادی عرایضی مطرح شده است. موفق باشید
نمایش چاپی