بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5691
متن پرسش
سلام علیکم. خدمت شما استاد بزرگوار و آن برادر محترمی که جوابیه ای در سوال 5657 در خصوص تکلیف دختران 56 و 57 و 58 و ....برایم نوشتند. هرچند من هم مثل جناب استاد، از تطویل بلاطائل و کش دادن موضوعات ناخشنود می شوم؛ اما به دلیل آنکه هدف ایجاد روشنگری و تنویر اذهان است؛ لازم می دانم عرایضی را خدمتتان داشته باشم. درست است که جامعه ما در شرایطی است که چشم و هم چشمی و به قول آن برادر محترم پز دادن و ...در شرایط اخلاقی خوبی به سر نمی برد و خود من بارها و بارها به دوستان خودم این ایراد را گرفته ام که چرا در این سیل خروشان تفاخر و تظاهر و تفرعن که می رود کل مکارم اخلاق را به نابودی بکشد؛ غرق می شوید؟چرا شما به عنوان بچه های مذهبی و داعیه داران اسلامی، چنین الگوسازی غلطی برای اجتماع می کنید که در واقع منجر به پوچ شدنها می شوید؟چرا که چشم امید خیلی ها، حتی غیر مذهبی ها، به ساده زیستی و منش معتدل بچه های مذهبی است....با اینکه تمام این مطالب درست است و بخش کثیری از جامعه ما مبتلا به این مشکلات شده اند. مشکلاتی که حتی در اروپا نیست؛ مثلا در اروپا به جز هنرپیبشه ها و مشاهیر کسی برای ازدواجش جشنهای آنچنانی نمی گیرد و این همه ریخت و پاش نمی کند، بلکه به کلیسا می روند و ازدواج می کنند اما در کشور ما تمام و اقشار و تمام طبقات جامعه میخواهند عروسی مفصل بگیرند، همه می خواهند جهیزیه آنچنانی بدهند که انواع و اقسام چیزهایی که شاید تا آخر عمر عروس و داماد حتی کارتونش راباز نکنند ، را شامل شود..بله اینها هست، اما همین مردم شما نگاه کنید می بینید در نسلهای قبلی همه ازدواج کرده اند و موارد بسیار استثنایی یافت می شود که ازدواج نکرده باشند، اما به خاطر اینکه جنگ ساختار جامعه را به هم ریخت تعداد مجردان جامعه زیاد شده، بنده هرگز منکر وجود مشکلاتی که فرمودید در دختران نیستم اما شما برادران محترم چی؟ متاسفانه خیلی از آقایان در جامعه به دنبال همسر نمی روند، بلکه به دنبال مال و منال و شوکت و هیبت خانواده عروس و نیز زیبایی عروس می روند. همانطور که برای مردان زیبایی زن مهم است، برای زنان قدرت مرد مهم است و زنان مردانی که در سیستمهای دولتی کار می کنند را قدرتمندتر از سایر مردان می دانند و امید دارند روزی اینان به پست و مقام برسند. همانگونه که گارسیا می گوید:«جاذبه، قدرت زن است و قدرت، جاذبه مرد». از نظر من هردوی این تفکرات غلط است، چه آقایانی که به جای توجه به زیبایی روح و درون زن، به ظواهر می پردازند و چه زنانی که به جای توجه به منش و خلق و مناعت طبع مرد، به دنبال پست و مقام می روند؛ چرا که ما در روایات هم داریم که انس و صمیمیت در 3 کس است و یکی از آن 3 کس،«زوج موافق» است یعنی همسر همفکر. و این همفکری به ظواهر نیست و به بواطن است. فکر نکنید من که این صحبتها را می کنم زیبایی ظاهر ندارم و... به لطف خدای تبارک و تعالی این زیبایی موجود هست؛ اما آدمی دوست دارد زیبایی روحش انتخاب شود. فکر می کنید برادران محترم در ازدواج چگونه عمل می کنند؟از خودم شروع می کنم، از خواستگارانی که شغل پدرم برایشان بیش از نجابت و پاکی و حسن خلق و متانت من اهمیت داشت. بزرگی و جلال و شکوه خانه، بیش از تعالی روح و منش. از به ظاهر طلبه ای که در خواستگاری به من گفت برای من دو چیز مهم است زیبایی زن و ثروتمند خانواده، و وقتی حدیث امام صادق را برایش خواندم که به خاطر زیبایی و مال ازدواج نکنید که از همان ناحیه ضربه می خورید؛ بلکه به خاطر خدا ازدواج کنید؛ خداوند هردوی آن صفات را به شما می دهد، آنچنان پوزخندی زد...پیش خودش فکر کرد لابد ما ثروت نداریم که این حرف را میزنم؛نمیدانست از ته دل به آیات و روایات عقیده دارم و آنچه می گویم همانی است که باور دارم. من در اطرافیانم کمتر دیده ام دخترانی که روح زلالی دارند؛ چشمشان دنبال تجملات نیست و... آنچنان خواهان داشته باشند؛ ضمن اینکه ایراد دیگری که به برخی از برادران وارد است آنکه اگر همسری پرتوقع و افاده ای نصیبشان شود؛ تاپای جان برای آسایشش می کوشند؛ اما همین که همسری مومنه و کم توقع نصیبشان شد، دیگر هیچ کاری برایش نمی کنند و فکر میکنند دور از جان توسری خور است و متوجه نیست؛ ..استاد خیلی از خانمها هستند که تزشان این است که مرد را باید بار آورد و به همین خاطر، موقع خرید عقد سرویس طلای سنگین بر می دارند، خرید آنچنانی می کنند و.. که خب آقایان قدر این زنان رابیشتر می دانند، اما دختران مومنه ای کهخرید عقد راسبک بدارند و ...به نظر این برادران محترم کم ارزش هستند. چرا برخی آقایان درک این را ندارندکه سره را از ناسره تشخیص دهند و قدر زوجه موافق را نمی دانند و وقتی زنی در مادیات کم توقع می شود، آقایان در محبت و عاطفه هم دیگر خرجی نمی کنند؟در صورتی که وقتی زنی اینقدر مرام می گذارد و مزدش را به زحمت زیاد نمی اندازد ؛ نباید کفه دیگر ترازو یعنی عشق و مهر و محبت مرد نسبت به زن سنگین شود؟نباید خود مرد گاهی با خردیدی دور از انتظار زن، قدردانی از او کند؟اینها مسائلی است که من در زندگی دوستان دیده ام.... دردلها زیاد است و فرصت اندک و ...من به شخص خودم کاری ندارم؛چراکه من یک نفر از چندمیلیارد انسان ساکن در جهان و یکی از میلیادها آدمی هستم که در طول تاریخ زیسته اند؛ اما واقعا دلم برای دختران و پسرانی که ضمیری روشن و روحی بلند دارند می سوزد؛ دلم می سوزد دستخوش رسومات و تفکرات غلطی شوند که در این زمانه جاری و ساری است؛امیدوارم همه شان به بینشی عمیق دست یابند و از این گذر تاریخی و این دوره به خوبی عبور کنند؛ در انتخاب راه و مسیر و همسر و... موفق باشند. استاد عزیز دعای خیرتان را از جوانان امت اسلامی دریغ نفرمایید.سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: با این‌همه گله‌مندی که از بعضی مردها دارید که قدر زنان ساده‌زیست خود را نمی‌دانند به عرض جنابعالی برسانم بحمداللّه مردهایی را می‌شناسم که برای زنان مؤمنه و ساده‌زیست خود چه احتراماتی قائل‌اند و چگونه خداوند بین آن‌ها صفاهای غیر قابل تصوری ایجاد کرده. اما این‌که فرموده‌اید دختران مؤمنه‌ای که خرید عقد سبک دارند به نظر برادری که سؤال 5691 را پرسیده‌اند کم‌ارزش‌اند. بنده از سؤال ایشان چنین برداشتی نداشتم. آن برادر محترم وجه دیگری از علت به خانه‌ی بخت نرفتن بعضی خواهران را فرمود که شما نیز با آن موافق هستید. امیدوارم با طرح نگاه‌های مختلف و سراسر دلسوزانه و آگاهانه دوستان، قدرت تفکر عمیق‌تر و همه‌جانبه‌تر در هرکدام از دوستان فراهم شده باشد و خواهش بنده آن است که همه‌ی عزیزان سعی کنند وجهی که دوست دیگرشان مطرح می‌کند را کنار نگاه خود بیاورید و سعی نکنید آن را نفی کنید چون با کسانی روبه‌روئید که از سر دل‌سوزی سخن می‌گویند و بدین لحاظ خداوند آن‌ها را نیز پنجره‌ی ظهور حق قرار داده. موفق باشید
5625
متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته. استاد بررسی زمانه ای که در آن حضور داریم مطالبی را به ذهن متبادر می سازد که گاهی توضیحی برای آن نمی یابیم و گاه الهاماتی نصفه و نیمه. استاد بررسی که می کنم در شرایط جامعه می بینم در اطراف و اکنافمان دختران مومنه و متقیه و محجوبه زیادی هستند که متولد سالهای 56 و 57 و 58 تا سال 63 و 64 که به علت شرایط اجتماعی کشورمان فرصت ازدواج و پرورش نسلی مومن و انقلابی در دامانشان فراهم نیست. از یک سو خانمهای زیادی را می بینم که علی الظاهر دغدغه دین را ندارند ولی مادر هستند. بهرحال شرایط جنگ تحمیلی و کشته شدن بسیاری از جوانان منجر به ایجاد عدم موازنه در ساختار جمعیت شد و این اتفاقات پیش آمد. با خودم می اندیشم پروردگار عالم که خود آگاه به این شرایط بوده و می دانسته توازن جمعیت به هم می خورد و به دست خود این شرایط را ایجاد کرده؛ آیا حکمتی در کار بوده؟(البته که هست) منتهی چه حکمتی می تواند در کار باشد؟آیا در جایی از تاریخ این شرایط تعدیل می شود؟نسلی از دختران که تقدیرشان این بوده که بدون همسر زندگی کنند چه جایگاهی در این تاریخ می توانند ایفاءکنند؟خداوند چه گشایشی ایجاد میکند؟بنا دارد گشایشی ایجاد کتد؟این موقعیت چگونه تفسیر می شود؟ وظیفه آقایان مومن چیست؟مثلا یک آقای 27 ساله مومن اشکالی دارد همسری را اختیار کند که فرضا 30 ساله است اما انقلابی تر و مومن تر از نسل جدید است؟آیا چنین تکلیفی در این دوره برگردن پسران در آستانه ازدواج نیست؟ آیا نوع ازدواج پیامبر صلولت الله علیه و آله نمی تواند الگویی برای جوانان امروز باشد که با زنی 15 سال بزرگتر از خودشان ازدواج کردند؟توضیحات شما استاد گرانمایه موجب مزید امتنان است؛ برای کسانی که دغدغه دین و اسلام و انقلاب را دارند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید حتماً مصلحتی در کار است که با تامل بر روی آن گشایشی و همراه آن تصمیمی در این تاریخ ظهور می‌کند لذا بهترین کار آن است که این نوع خواهران خود را همانند شهدای جنگ تحمیلی عضوی از انقلابی بدانند که نیاز به ایثار و از خودگذشتگی دارد و در فرصتی که دارند سعی کنند منازل بلندی از مسیر عرفان را طی کنند که نیاز به فرصتی دارد که تنها این افراد این فرصت برایشان فراهم است اگر شروع کنند راه گشاده‌ای را در جلو خود باز می‌بینند. موفق باشید
5234
متن پرسش
با سلام و عرض ادب.آیا حضرت حجت در زمان حکومت شان بر اساس علم ظاهر قضاوت و حکومت می کنند یا علم باطن؟اگر جواب علم باطن است آیا حدیث و روایتی در این زمینه داریم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً حضرت حجت علم ظاهر و باطن را در مدیریت خود جمع می‌کنند، چون در روایت داریم علومی که امروز هست یک حرف از 27 حرفی است که در زمان حضرت ظاهر می‌شود. موفق باشید
4945
متن پرسش
سلام. استاد گرامی سوالی ذهن بنده رو به خودش مشغول کرده. از زمانی که انقلاب اسلامی و رسالتش را بهتر شناختم فکر می کردم آمریکا و سایر تمامیت خواهان جهان، با اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و اله مشکل دارند که اینقدر سنگ جلوی پای ما میگذارند. اما بعد دیدم کره شمالی ها هم که اصلا کمونیست و کافرند را هم اذیت می کنند. در نتیجه حس کردم آمریکا و غرب، از هر نوع ایدئولوژی که بخواهد نفی دیدگاه خودشان را بکند مخالفند و مخالفت خاصی و ویژه ای با اسلام ندارند. استاد می شود برایم توضیح دهید استنباط حضرتعالی از دشمنی دائمی غرب ایدئولوژیک با جمهوری اسلامی ایران چیست؟ و اساسا نوع خصومت آمریکا یا ایران اسلامی، چه تفاوتی با نوع دشمنی آمریکا با کره شمالی دارد؟تشکر می کنم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم اگر در این رابطه کتاب «تمدن‌زایی شیعه» را مطالعه بفرمایید جواب سؤال‌تان را به نحو کامل و جامع می‌گیرید. موفق باشید
4136
متن پرسش
بسم الله.حضرت استاد سلام علیکم.جای کتابی تخصصی در باب انجام واجبات و ترک محرمات خالی است.این مبحث هم در کتابهای شما خالیست هم در کل نوشته های عالمان دیگر.لطفا علت اینکه چرا جای این مبحث مهم یعنی ترک محرمات و انجام واجبات خالی است هم توضیحی بفرمایید ممنون میشوم.التماس دعای فراوان داریم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا منظورتان چیزی غیر رساله‌های فقها و یا تحریرالوسیله‌ی امام است که به این مهم می‌پردازد؟ موفق باشید
2237
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام استاد بزرگوار. در روایت داریم که در زمانی که مهدی آل محمد(عج) ظهور میکند اگر کافری در پشت یا زیر سنگی پنهان شده باشد سنگ ندامیدهد ای مومن در زیر من یا پشت من کافری پنهان است چگونه این موضوع را میتوان توچیه کرد آیا بوسیله ی حرکت جوهری میتوان این پدیده را توجیه کرد که چون ماده موجود است حکایت از آن دارد که حضرت فیاض در حال فیاضی هست و در آن زمان حضرت فیاض فیضی خاص به ماده یا سنگ آن عصر میدهد به طریقی که آن سنگ سخن میگوید یا اینکه آن سنگ فیض شفافی میگیرد به طریقی که تمام ابعاد وجودیش مانند شیشه شفاف میشود ومومن میتواند تمام سمت و سوهای مکانی آن سنگ یا دیگر اشیاء را ببیند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در بحث برهان صدیقین داشتیم که وجود مطلق همه‌ی کمالات را دارا است و عین آن کمالات است و هر اندازه، وجود نازل شود، آن کمالات نازل می‌شود و لذا هیچ وجودی از علم و شعور خالی نیست، کافی است یک کسی مثل یاران حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» در میدان باشد تا از شعور آن سنگ الهام بگیرد مضافا بر این که در زمان ظهور حضرت، عالَم به قیامت نزدیک می‌شود و حیات شدید‌تری پیدا می‌کند. موفق باشید.
862

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب محضر استاد طاهرزاده- بنده در دوران اوج جوانی که روحیات مذهبی هم داشتم دائم دنبال ملاک مهم برای شخصیت بالای انسانی بودم و هر شخص از هر گروهی را نمونه باشخصیتی فرض می کردم مثلا خواننده ها یا بازیگران و انسانهای متدین و....... و با اینکه به اهل البیت ارادت قلبی داشتم زیاد به این مسئله توجه نکرده بودم که باید به چنین شخصیتهایی رجوع تام در همه زمینه ها کرد تا اینکه یک روز نزدیک صبح بود که من خواب بودم و احساس کردم صدای پای شخصی به در اتاق خورد و من در حالت خواب وبیداری بودم که در خواب دریافتم شخص در ابتدای اتاق تشریف دارند و من بیدار نشدم که بروم نزدشان و بین حالت خواب وبیداری بودم که آن شخص فرمود شخصیت حقیقی ماییم بعد از بیداری در باطن خود یافتم که آن شخص امام زمان (عج) بودند به لطف خدا تقریبا از آن زمان به بعد در منظر عقل و قلبا با شخصیت ترین اشخاص عالم یعنی اهل البت قرار گرفتند حال سوالم از محضر شما این است که آن شخص حقیقتا حضرت مهدی بودند یا جلوه نظر و لطف ایشان به این صورت تجلی کرده است یامورد دیگر؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: هرچه بوده معلوم است که یک فروغ از رخ ساقی بوده تا شما را راه بیندازند و شما شاکر خداوند باشید که شما را با اهل‌البیت«علیهم‌السلام» آشنا کرد و آن انوار متعالی را بر جان شما متجلی نمود تا آن حدّ که آن‌ها را به هر نحوی به سراغ شما فرستاد. موفق باشید
29293

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و صلوات بر محمد و آل محمد ص و سلام و رحمت خدا بر شما استاد عزیز و بزرگوارم و همه اهل ایمان این مطلب را در جمعه 25 مهر 1399، روز 28 صفر 1442 سالروز شهادت رسول اعظم سیدنا محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) و شهادت آقا امام حسن مجتبی (علیه السلام) می‌نگارم، ضمن عرض تسلیت به شما و همه خوانندگان، از آن انوار مقدسه برای خلوص در جلب رضایت خدای عزیز استمداد می‌طلبم. (متن پرسش کمی طولانی است، پیشاپیش طلب عفو دارم). مطلبی صوتی از یکی از اهل منبر موفق در شیراز و کتابی پیرامون داستان شهید يونس زنگی آبادی یکی از اهل ایمان از کانال خوب مطالب ویژه برایم فرستادند، که بنظرم اصلاحیه‌ای ضروری لازم دارد که در ادامه ارائه می‌دهم و از شما استاد عزیز هم تمنای راهنمایی و ارشاد دارم. بسم الله الرحمن الرحیم بنده این کتاب ظهور (پیرامون شهید یونس زنگی آبادی) را در آغاز دوره طلبگی در سال ١٣٨٧ خوانده ام، و با اینکه قبل آن در اوایل دوره دانشگاه سخنرانی تصویری آقای حجت‌الاسلام انجوی نژاد را پیرامون آن دیده بودم، ولی با خواندن آن نسخه چاپی کتاب (چاپ جدید آن سالها) متوجه اشتباهی در نوع روایتگری برادر طلبه ام شدم. چون اساسا داستان چیز دیگریست. اگر ما امور خیالی را بجای واقعیت جا بزنیم، دیگر مکاشفات و کرامات واقعی هم در مخاطب جدی گرفته نخواهد شد و همه چیز همان صورت خیالی خواهد گرفت. چرا؟ چون این کتاب ظهور فقط یک رمان خیال انگیز است!! اولا، نویسنده کتاب علی مؤذنی هست، نه کریم صفایی. نام کریم صفایی شخصیت داستانی ساخته شده‌ در کتاب قبل از این رمان (کتاب رمان «ملاقات در شب آفتابی») است که نویسنده (آقای موذنی) در این کتاب رمان «ظهور» هم راوی قصه را با این شخصیت داستانی خلق کرده است. ثانیا، کتاب ظهور، نوشته‌ی علی مؤذنی، یک «رمان تخیلی» است که لابلای خیال انگیز کردن داستان می‌خواهد خاطراتی از زندگی واقعی شهید یونس زنگی آبادی (در زمان حیات دنیویشان) را با رنگ و لعاب احساسی و ماورایی بگوید. به تصریح خود نویسنده در مقدمه چاپ جدید و مصاحبه ها و صفحه اینستاگرام خودش و ناشر (نشر نیستان) پیرامون این رمان، تمام این وقایع بظاهر ماورائی در داستان (مانند تماس تلفنی شهید با راوی داخل داستان و حرکت قلم و نگارش متن توسط شهید برای همان راوی قصه، و حضور شهید بصورت کبوتر و گریه آن کبوتر و ...) ساخته‌ی خیال نویسنده‌ی رمان (آقای علی مؤذنی) است، برای ایجاد جذابیت و برانگیختن احساسات مخاطب بسوی عالم ماوراء و ارتباط با ارواح، و هیچکدام از این اتفاقات واقعیت خارجی نیافته است، و صرفا ساخته و پرداخته رمان نویس است. ایشان حتی اصل تخیلی بودن وقایع داستان را که هیچ ربطی به شهید عزیز نداشته (ولو امکان وقوعی آن از شهدا هست) در خاطره ای در سال 75 از بیان شهید عزیز سردار قاسم سلیمانی هم اعتراض دوستانه شان به تخیلی بودن اکثر داستان را نقل می‌کنند و اصرار نویسنده بر اینکه این کتاب رمان است و آمیخته بودنش به تخیلات، طبیعی است، و نهایتا هم نویسنده بخاطر عدم استعداد خودش به بیوگرافی نویسی، نسبت به نوشتن کتاب مستند زندگی نامه از شهید موافقت نکردند. نویسنده صراحتا در پستی که اخیرا درمورد نحوه تدوین این رمان در اینستاگرام منتشر کردند می‌نویسند: «اواخر سال هفتاد و پنج طی سفری با حاج قاسم آشنا شدم. آن موقع فرماندۀ لشکر بود و هنوز خبری از سپاه قدس نبود. دست گذاشت روی دستم و با لبخندی شکرین گفت کاش نویسنده ای پیدا بشود و کتابی شبیه نه آبی نه خاکی یا ملاقات در شب آفتابی برای حاج یونس بنویسد. دستش را از روی دستم برداشت و گفت: حاج یونس دست راستم بود. شیرینی و تاثیر آن دیدار باعث شد ناباورانه رمان ظهور را خیلی زود بنویسم و برای حاج قاسم بفرستم. کمتر از یک هفته بعد دعوتم کرد به کرمان. تا رسیدم، جلسه گذاشت. بیست نفری از سردارانش هم حضور داشتند. شگفتی اش را از سرعت عمل من در ارائۀ رمان ابراز کرد و گفت: خیلی تاثیر گذار است. من که همۀ مراتب گریه را تجربه کردم. نه من که بیشتر دوستان حاضر در این جا. آن هایی که خوانده بودند، تایید و تحسین کردند. من هم خدا را شکر کردم که قضیه به خیر و خوشی دارد انجام می شود. حاج قاسم ادامه داد: اما علی جان، اکثر مطالب این کتاب که هیچ ربطی به حاج یونس ما ندارد. گفتم: رمان عرصۀ تخیل است و از واقعیت کپی برابر اصل نمی سازد. بحث در گرفت. و بالا گرفت. لُب کلام من این بود که شما از من رمان خواستی. آدرس دو تا رمان از خودم را دادی، پس طبیعی است که از همچو منی رمان تحویل بگیری، و حرف دیگرم این‌که شما اگر دنبال نوشته شدن زندگی نامۀ حاج یونس بودی، باید پیشنهادش را به یک زندگی نامه نویس می دادی نه به یک رمان نویس.» www.instagram.com/p/CGAYuO2J0FI/?igshid=1jajt570u3slg بنده علاوه بر دیدن مستندات مذکور (که برخی دیگر را در پی نوشت اشاره می‌کنم) شخصا هم از دایرکت صفحه رسمی ایشان در اینستاگرام پرسیدم (با آیدی @alimMoazeni.officialNews )، و با نام بردن از تک تک وقایع مذکور، صراحتا گفتند: «بله، فرمایش شما صحیحه. وقایع رمان تخیلی هستن»، و همچنین از صوت خطیب مذکور هم که هفته پیش بخشی از آن را شنیده بودند اظهار تعجب کردند! و نهایتا بنده از ایشان خواستم این موضوع را در مصاحبه ای هم باز تاکید کنند، که گفتن مصاحبه زیاد شده ولی بازهم انجام خواهد شد. (تصویر مکالمه مذکور را خدمتتان در ایتا فرستادم، و در استوری و هایلایت صفحه اینستاگرامم ( @salehi.786 ) هم قرار دادم. لذا، در این مصداق کتاب مذکور، اصلا این صوت آقای انجوی نژاد عزیز را نباید بعنوان یک مستند واقعی پخش نمود (متاسفانه، ایشان ظاهرا چاپ ناقص دهه هفتاد کتاب را دیده اند و نه تنها مقدمه دیده نشده، بلکه حتی اسم مولف کتاب را هم ندیده و نویسنده واقعی را همان شخصیت داستانی کریم صفایی تلقی کرده و بخیال واقعی بودن اتفاقات روی منبر آن را گفته اند). البته از آنجا که اصل وقوع چنین وقایعی از شهدای عزیز امکان وقوعی دارد، و بلکه وقایع مستندی از این دست تصرفات را زیاد دیده و شنیده و خوانده ایم (کما اینکه در پی نوشت به چند مورد اشاره می‌کنیم)، لذا خطیب ارجمند هم با حسن ظن به مشابهت وقایع داستان با برخی مستندات واقعی دیگر، آن را نقل نموده است. ثالثا، وقایع اصلی و واقعی داستان، همان خاطرات جنگ و جبهه و بیانات شهید قبل شهادت به همسرش هست که پاهایم را خوب نگاه کن و به حافظه بسپار (چرا که بعد از شهادتشان همسرش فهمید که باید شهید را از روی پاهایش شناسایی کنند، چرا که پیکر مطهر شهید نه دست داشت و نه سر). لذا تلاش نویسنده در خلق یک رمان جذاب برای نقل خاطرات زندگی یک شهید عزیز بوده، و نباید گمان کنیم حذف عناصر خیال انگیز داستانش چیزی از مقام بلند شهید کم می‌کند، بلکه اساساً قدرت نفوذ و تصرف شهدای عزیز در وصف و خیال ما نمی‌گنجد! لذا ضمن تشکر از برادران بزرگوار در نشر آثار فرهنگی، و نیز تشکر از کانال بسیار خوب مطالب ویژه، اما بهتر است این صوت آقای انجوی نژاد را بردارند (چون در این مصداق خاص، تلقی خلاف واقع از یک رمان خیال انگیز ایجاد شده) و بالخصوص بیان تکمیلی شما استاد عزیز طبق مبانی و فارغ از این مصداق در این باره منتشر شود. سه پی‌نوشت تکمیلی: 1. آقای علی مؤذنی این شیوه نگارشی خیال پردازی برای ایجاد رمان از زندگی شهدا و اولیاء را دارد، مثلا در مورد رمان دیگرش با نام «احضاریه» می‌گوید: «واقعیت برای من دستمایه تخیل می‌شود / اصل بر تخیل است، البته با حفظ اصالت وقایع / موضوع رمان تخیل است. واقعیت برای من جز این که دستمایه تخیل شود، هیچ جذابیتی ندارد.» www.yjc.ir/fa/news/6732591/واقعیت-برای-من-دستمایه-تخیل-می-شود-اصل-بر-تخیل-است-البته-با-حفظ-اصالت-وقایع ۲. روزنامه همشهری در تاریخ چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۲ (شماره ۳۱۲۸) ضمن انتشار مصاحبه شان با آقای مؤذنی، در مطلبی با عنوان «يادداشتي بر رمان «ظهور» نوشته علي مؤذني»، تاکید بر عناصر تخیلی آن و ایجاد یک دنیای داستانی برای مخاطب در آن می‌نمایند، و حتی این را از هنر نویسنده محسوب می‌کند که طوری وقایع تخیلی را با مستندات خاطرات شهید درآمیخته که مخاطب همه را باور کند: «علي مؤذني در رمان ظهور دنياي داستاني را خلق مي كند كه در آن نويسنده اي به نام آقاي صفايي با اثرش يگانه مي شود. ... به اتكاي اين شگرد، تداخل مستندات و انديشه تخيلي شده است كه خواننده همه حوادث را تا انتهاي داستان مي خواند و مي پذيرد.» https://images.hamshahrionline.ir/hamnews/1382/820515/world/litew.htm ----------------- ۳. تکمله نهایی، پیرامون درک حضور شهدا و حضور تاریخی شان ذیل مکتب امام و انقلاب اسلامی: بنظر این بنده، باید توجه ویژه به مصادیق حقیقی کرامات شهدا، بلکه بالاتر توجه معرفتی و سلوکی خاص به مقامات شهدا ذیل مکتب اشراقی امام داشت. مثلا شهید علی اکبر دهقان، شهیدی که بدون سر یا حسین گفت حدود ۱۰ - ۱۵ نفر در اطراف پیکر بی سر او ۵ دقیقه این ندا را از حلقوم بریده اش می شنیدند و آن شهید این عنایت را در وصیتنامه اش از خدا خواسته بود، که این واقعه توسط راوی زنده ماجرا، و شهید زنده حجت الاسلام محمد صادقی سرایانی، در سایت خودشان در خاطرات خودشان نقل شده { malakoot.ir/مردان-بی-ادعا/ } می‌نویسند: «من صحنه‌ای دیدم که همیشه در ذهنم باقی است؛ دیدم که دستی از بدن کسی کاملاً جدا شده و آن طرف روی زمین افتاده بود. در این دست جدا شده کتاب دعایی بود که ظاهراً می‌بایست با پرت شدن دست، کتاب هم جدا می‌شد ولی کتاب دعا محکم به دست چسبیده بود. یک طرف کتاب‌ دعا نوشته بود ارتباط با خدا و طرف دیگر فرازهایی از زیارت عاشورا بود که خون آن شهید روی آن ریخته بود، نوشته شده بود، «السلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره». شما چنین صحنه‌ای را هر کاری بکنید نمی‌توانید به قلم بیاورید و در صحنه‌های هنر زنده کنید. خدا در آن جا می‌خواسته یکی از درسهای خودش که نتیجة خلوص است را بدهد. و این خون هم خون خداست. یا شهید علی‌اکبر دهقان که وقتی ما می‌خواستیم جنازة او را در جاده بصره ـ خرمشهر جمع کنیم، دیدیم سر بریده‌اش در محوطه دارد می‌رود، سری که از پشت قطع شده بود و روی زمین داشت می‌غلتید و تنش هم داشت می‌دوید. سر این شهید حدود ۵ دقیقه فریاد یا حسین، یا حسین سر می‌داد. این فریاد را همة ما که حدود ۱۰ ـ ۱۵ نفر بودیم، (از جمله برادران حدادی، آذربیک، مصطفی خراسانی، طوسی و .. . .) می‌شنیدیم و همة به جای اینکه جنازه را جمع کنند، داشتند گریه می‌کردند. یا در کتاب «پیشانی سوخته‌ها» آورده‌ا‎م که طلبه‌ای به نام آقاخانی در کربلای ۵ شهید شده بود که پس از شهادت از حنجره بریده‌اش چند بار صدای «السلام‌علیک یا اباعبدالله» می‌آمد. این نمونه‌ها در صحنه‌های جنگ بسیار بوده است. البته این شهید یک وصیتی هم داشت که ما از توی کوله‌پشتی‌اش پیدا کردیم. یک تکه کاغذ بود که نمی‌دانم شب نوشته بود یا همان روز: «خدایا من شنیدم که امام حسین با لب تشنه شهید شده، من هم دوست دارم این‎گونه شهید شوم.» نمی‌دانم لابد لب تشنه هم بوده چون مسائل مشابه دیگری که ما دیدیم اتفاق افتاده بود. نوشته بود «خدایا من شنیدم که امام حسین سرش را از قفا بریدند، من هم دوست دارم سرم از قفا بریده شود. بعد دیدیم که یک ترکش از پشت سر، سرش را قطع کرد یا نوشته بود: خدایا من شنیدم که سر امام حسین بالای نی قرآن خوانده. من که مثل امام حسین اسرار قرآنی نمی‌دانستم که بتوانم با آن انس بگیرم که حالا بعد از مرگم قرآن بخوانم ولی به امام حسین(ع) خیلی علاقه و عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده‌ام به ذکر یا حسین یا حسین باشد و ما آن صحنه را دیدیم.» خود ایشان (حجت الاسلام صادقی سرایانی) برای خودش هم واقعه زیبایی اتفاق افتاده که ٢۵ روز در برزخ بوده، و با عنایت امام رضا (علیه السلام) پس از مرگ زنده شدند. خاطره شفای خود ایشان خیلی متذکر کننده است: تصویری: aparat.com/v/3iQJD dalfak.com/w/i4jhw صوتی: malakoot.ir/wp-content/uploads/2018/02/Shahid_zende_malakoot01.mp3 متنی (از سایت خودشان): http://malakoot.ir/دیدار-با-امام-رضاعلیه-السلام/ http://malakoot.ir/خاطرات-بیمارستان-تا-شفا-گرفتن/ *** همچنین وقایع بی‌شمار مستند واقعی که در کتب و مستندات دقیق پیرامون حضور شهدا به نگارش درآمده، مانند: حضور شهید حجّة الاسلام سیّد مجتبی صالحی خوانساری، که بعد از شهادتش، اهل خانه و فامیل و دوستان صداى تلاوت قرآن و دعا و مناجات شهید را مکرر در خانه می‌شنیدند و نور سبزی از حضور او میدیدند، و حتی شهید عزیز کارنامه امتحانات ثلث دوم دخترش (خانم زهراسادات صالحی) را برای مدرسه اش امضا نمود: shohadayeiran.com/fa/news/171748 یا حضور شهید سید مرتضی دادگر (اهل ساری) که بعد از شهادتش، قرض‌های یک بسیجی گروه تفحص شهدا را به تمام مغازه ها و قصابی و میوه فروشی محله اش داد و مبلغی هم برای امورات زندگی به اهل خانه او رساند (و همه این وقایع در همان روزی که پیکرش در تفحص پیدا شده بود و اهل خانه و مغازه دارها و ... با دیدن تصویر مدارک شناسایی شهید متوجه حضور او برای دادن قرضها شدند): www.mashreghnews.ir/news/331021 یا حضور شهید سید مرتضی آوینی (ره)، که راوی دفاع مقدس مرحوم حجت الاسلام ضابط می‌گفت: «خیلی دلم می‌خواست سیدمرتضی آوینی رو ببینم. یه روز به رفقایش گفتم یه موقعیتی جور کنید ما سیدمرتضی رو ببینیم، نشد. بالاخره سید شهیدان اهل قلم تو فکه رفت روی مین و شهید شد و من نتوانستم سید مرتضی رو ببینم. بعد از مدتی قسمت شد با یکی از کاروان‌های راهیان نور آمدم برای بازدید از مناطق جنگی. یک جایی شب ماندیم و مستقر شدیم. شب که خوابیدم دیدم شهید آوینی آمد به خوابم. در خواب به او گفتم: آقا سید! من خیلی دوست داشتم وقتی زنده بودی ببینمت ولی توفیق نشد. شهید آوینی توی خواب به من گفت: نگران نباش! فردا صبح ساعت ۸ بیا سر پل کرخه منتظرتم. صبح بیدار شدم و من بیچاره که هنوز به زنده بودن شهید شک داشتم گفتم: آخه این چه خوابی بود! آوینی که خیلی وقت است شهید شده. بلند شدم رفتم سر قراری که با من گذاشته بود و نیم ساعت دیر رسیدم. دیدم خبری از آوینی نیست. دیگر داشتم مطمئن می‌شدم که خواب و خیال و اینجور چیزها واقعیت ندارد که یه دفعه سربازی که آن نزدیکی‌ها پست می‌داد آمد پیش من و گفت: آقا شما منتظر کسی هستید؟ گفتم بله با یکی از رفقا قرار داشتم. گفت: چه شکلی بود؟ برایش توصیف کردم. گفتم: موهای جو گندمی، محاسنش اینجوری بود، عینکش... سرباز گفت: رفیقت آمد اینجا و تا ساعت ۸ منتظرت شد، نیامدی. بعد که می‌خواست برود، به من گفت: یک کسی می‌آید با این اسم و این قیافه، بهش بگو مرتضی آمد. خیلی منتظرت شد، نیامدی، کار داشت رفت. کنار پل، یک چیزی برایت نوشته برو بخوان. رفتم دیدم کنار پل با انگشتش نوشته : "فلانی! آمدیم نبودید، وعده ما بهشت. سیدمرتضی آوینی".» www.tasnimnews.com/fa/news/1391/12/15/31049 آخرالکلام، مقامات شهدا و حضور و تصرّفشان در عالم هستی، و حضور تاریخی‌شان ذیل حقیقت اشراقی قلبی امام روح الله (رحمة الله علیهم)، از آن جهت که ظهور شعاع اشدّ اتصال ایشان به روح الهی در شمس نور محمّدیه (ص) است، قابل توصیف و تصور اذهان بشری نیست (إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا - اینکه اشدّ اتصالاً هست، دیگر چقدر شدیدتر قابل توصیف با الفاظ و بیان نیست). ان شاء الله ما بتوانیم ادامه دهندگان راه امام و شهدا و مجاهدین به نتیجه رساننده انقلاب با اتصالش به قیام قائم (علیه السلام) باشیم. ضمن تشکر از شما استاد طاهرزاده عزیز و مخاطبین گرامی، پیشاپیش از بذل توجه و عنایت شما در تبیین موضوع کمال تشکر و سپاس را دارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. ظهر جمعه 25 مهر 99. قم مقدسه. محمد حسین صالحی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:

با سلام و ارادت و با تشکر فراوان از تذکری که نسبت به کتاب «ظهور» فرمودید. برای بنده این سؤال هست که آیا جناب آقای موذنی که زحمت کتاب «ظهور» را کشیدند و آن را به عنوان یک رمان تنظیم کردند؛ آیا برای شخصیتی که کاملاً مشخص است، تنظیم رمان به معنای آن است که همان شخصیت را و با حرکات و سکنات واقعی‌اش به صورت رمان بنمایانند؟ و با هنرمندی خود آن حرکات و سکنات را به صورت رمان تنظیم کنند؟ و یا شخصیتی خیالی از او بسازند که مربوط به شخصیت آن نباشد؟ که در حالت دوم عملاً فاجعه‌ای رخ داده است، زیرا شخصی که در مورد آن رمان را تنظیم کرده‌اند، غیر از آن شخصی می‌شود که حقیقتاً هست.

تصور بنده آن است که از آقای مؤذنی چنین بر نیاید که شخصیت دروغینی را به حاج یونس نسبت دهند زیرا آن شخص مشخص و معین است و این فرق می‌کند با رمان‌هایی که نویسنده‌ی آن از ابتدا شخصی را می‌سازد و پیرامون آن صحنه‌آرایی می‌کند.

نکته‌ی بعدی مواردی است که در آن کتاب به شهید حاج یونس زنگی‌آبادی نسبت داده شده که همه‌ی آن‌ها امکان وقوعش هست. و در همین رابطه بنده و امثال بنده به راحتی نمی‌توانستیم آن موارد را انکار کنیم و همان‌طور که جنابعالی می‌فرمایید مواردی بس عجیب‌تر از طریق شهدا به ظهور آمده است که بنده از ارائه‌ی آن‌ها به سهم خود تشکر می‌کنم. با توجه به این‌که حاج قاسم کتاب «ظهور» آقای مؤذنی را خوانده‌اند به دختر حاج یونس در مورد کتاب می گویند:« زیاد خودتون رو درگیر کتاب نکنید حاج یونس چیزی فراتر از این ها بود.» با این‌که انتظار داشته‌اند که آقای مؤذنی زندگینامه‌ی حاج یونس را بنویسند و نه آن‌که حالت رُمانی به شخصیت ایشان بدهند.

موفق باشید

18732

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: 1. در مورد منازل السائرین: معاد کار شده است، خویشتن پنهان هم کار شده است، جلد اول مقالات هم کار شده است. به نظر حضرت استاد، الان وارد شوم، یا اینکه کمی عرفان نظری کار کنم و سپس وارد آن شوم؟ کمی راهنمایی بفرمایید ۲. جایگاه فصوص برای منازل چیست؟ یعنی خواندن فصوص چقدر می تواند در تبیین منازل کمک کند؟ بهتر است که فصوص را بخوانیم یا خیر؟ کمک بفرمایید. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده چون در حال حاضر گرفتار تاریخی هستیم که علم و عمل به نحوی از هم جدا هستند، در حالی‌که در زمان خواجه عبداللّه، معارفی در پشت منازل بود که به سرعت سالک را وارد رهنمودهای منازل می‌کرد. از این جهت بنده این‌طور پیشنهاد دارم که پس از 3 فصّ فصوص، یک قسم از 10 قسمِ منازل که همان «بدایات» است کار شود و سپس 3 فصّ دیگر کار شود و بعد «ابواب» قس علی هذا . موفق باشید

16424
متن پرسش
سلام استاد عزیز: برنامه اعتکاف ماه رمضان امسال در چه تاریخی است؟ مدت آن سه روز است یا بیشتر؟ در اعتکاف امسال چه کتاب و مبحثی را دنبال خواهید کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اعتکاف ماه رمضان إن‌شاءاللّه به مدت سه روز، روزهای 26 و 27 و 28 ماه مبارک رمضان می‌باشد. إن‌شاءاللّه بحثی از کتاب «چهل حدیث» به میان می‌آید. موفق باشید

15835
متن پرسش
سلام و احترام: استاد فاضل و مهربان؛ شما نظرتان این است که در برخورد با بی حجابها در اجتماع جز نسبت به بی حجابان سازمان دهی شده توسط دشمن ،نباید تذکر لسانی داد. بلکه باید تفکر خانم بی حجاب را اصلاح کرد. حال ما در جامعه هنگام برخورد با بی حجابها فقط باید سکوت کنیم؟ روایت ها و آیه های مربوط به امر به معروف و نهی از منکر چه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث بسیار مفصل است و بنده هم در زمانی بر روی آن وقت گذاشته‌ام که در حال حاضر نمی‌دانم کجا بوده تا خدمتتان عرض کنم. هرچه هست ملاحظه کنید که قرآن می‌فرماید: « وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ (71) /توبه» یعنی در یک فضای ایمانی که بین مؤمنین دوستی  حاکم است، امر به معروف جریان دارد و این غیر از ان فضایی است که شما انتظار دارید به یک خانم بی‌حجاب تذکر دهید و به آن نتایجی که نیاز هست برسید، مگر آن‌که بتوانید آن فضا را ایجاد کنید که البته با فعالیت‌های فرهنگی مسلّم این فضا ایجاد خواهد شد. موفق باشید

11749
متن پرسش
سلام استاد عزیز: آنچه که می نویسم درد دلی است از آن موقع که این به اصطلاح توافق هسته ای را شنیدم بسیار غصه می خورم که استکبار یک خاکریز دیگر از جبهه انقلاب را تصرف کرد. از آن جهت که به کمک ایادی داخلی خود دست به این اقدام زد، اگر تاسیسات هسته ای ما را بمباران کرده بودند بسیار سرفراز تر بودیم، کیست که نداند امریکا به خاطر چند سانتریفیوژ این همه هجمه نمی کند بلکه می خواست دستاورد فرزندان انقلاب را به نابودی بکشاند و جبهه جهانی انقلاب اسلامی را تضعیف کند، اگر مطلبی برای تسلی دل این دل سوختگان دارید که لطفا بیان نمایید، در غیر این صورت که فقط درد دلی بود. والسلام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور نیست که تصور می‌کنید. در جواب سؤال شماره‌ی 11688 عرایض مختصری داشتم. تیم مذاکره‌کننده؛ هم بهانه را از دست دشمن گرفتند و هم بستر داشتن انرژی هسته‌ای را برای ما فراهم کردند. فراموش نکنید که ما مطابق قراردادی که با روسیه بسته‌ایم تا ده سال نمی‌توانیم باطری‌های اتمی وارد رآکتور بوشهر کنیم بنابراین از انبارکردن اورانیوم عدول کردیم نه از ایجاد اورانیوم. در این بیانیه یا به یک معنا قرار داد رویهمرفته آنچه مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» می‌خواستند عملی شده و تیم مذاکره‌کننده‌ی هسته‌ای به عنوان نماینده‌ی انقلاب اسلامی در صحنه حاضر شدند و نه نماینده‌ی حزب و گروه خاص. توافق اخیر در خصوص برنامه هسته‌ای، ایران به عنوان یک قدرت فرامنطقه‌ای، از برقراری یک وضعیت جغرافیای سیاسی جدید در خاورمیانه حکایت دارد. ایران در این مصاف سیاسی موفق شد توانمندی خود را به اثبات برساند و کار را به جلو ببرد و این نیاز به فهم صحیح و همه‌جانبه از بیانیه‌ی لوزان دارد. نیاز ما به انرژی هسته‌ای در آن حدّ که امروز بدان نیاز داریم در بیانیه‌ی لوزان مورد توجه بوده است و کاهش تولید اورانیوم به جهت اعتمادسازی به طرف مقابل است از آن جهت که می‌داند ما امروز نیاز فراوانی به اورانیوم غنی‌شده نداریم و لذا دیگر کسانی که از امکان ایجاد بمب اتم در ایران سخن می‌گفتند و ما را بدان متهم می‌کردند، مورد تمسخر جهانی خواهند بود و جنگ‌طلبان آمریکا و لابی صهیونیست نمی‌توانند افکار جهانیان را در اختیار خود بگیرند و از آن طرف مسلّم‌شناخته‌شدنِ حقّ هسته‌ای ما نکته‌ی بسیار مهمی است و از این جهت گله‌ی بنده از بعضی نیروهای دلسوز انقلاب آن است که چرا طوری سخن می‌گویند که گویا دولت، با دشمنان انقلاب ائتلاف کرده است. آری باید منتظر ماند تا معلوم شود جریان 1+5 می‌تواند در فضایی که در لوزان تصمیم گرفت، تصمیم خود را عملی کند و یا جریان‌های جنگ‌طلب غربی در تحقق آن تصمیمات موانع جدّی ایجاد می‌کنند که در آن صورت باز این ایران است که هویت غیر تسلیحاتی فعالیت‌های هسته‌ای او به اثبات رسیده است چیزی که رهبری عزیز آن را به عهده‌ی مذاکره‌کننده‌گان گذاشته بودند. موفق باشید

11088
متن پرسش
سلام استاد: عزیز مدتی است بسیار ناراحت و حتی فکر می‌کنم بیمار شده‌ام همیشه به خدا اعتماد داشتم و حسن ظن به خدا داشتم و با بسیاری از مشکلات زندگی ساختم سعی کردم با تحمل آن‌ها خم به ابرو نیاورم اما مدتی مشکلات زندگی خیلی فشار می‌آورد و مرا درمانده کرده خواهشمندم کمکم کنید بیماری شوهر، ازدواج‌نکردن و پیدا نشدن همسر مناسب شأن خانواده برای دخترانم که از مرز سی سال گذشته‌اند و..... مرا دارد نابود می‌کند احساس می‌کنم توکلم کم شده و در راه سیر و سلوکم که مدت‌ها روی آن تلاش کرده بودم زمین خورده‌ام. اگر راه حل معنوی سراغ دارید کمکم کنید. اجرتان با خدا.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه جای ناراحتی؟ مگر ما خدا نداریم؟ و مگر خدا مصلحت ما را بهتر از ما نمی‌داند؟! بسپارید به خدا و مطمئن باشید خدا شما را فراموش نکرده و خدا دوست دارد رضایت خود را از فضایی که او برای شما مقدر کرده نشان دهید و در حدّ وظیفه‌ی خود کوتاهی نکنید تا یک قدم از زندگی‌های معمولی اهل دنیا جلوتر باشید. موفق باشید
10757
متن پرسش
با سلام: کدام یک از اسماء الهی در سیدالشهدا(ع) نسبت به سایر ائمه تجلی بیشتری دارد که موجب شده اشک بر ایشان از خصوصیت ویژه ای برخوردار باشد و پیامبر (ص) در وصف ایشان بفرماید: و سفینة الحسین اسرع؟؟ این ویژگی و یا به زبانی گویاتر این تجلی ویژه که در ایشان به ظهور أشدتر آماده چیست؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» همه‌ی اسماء خدا را به صورتی روشن و لطیف به صحنه آوردند و این طبیعی است که هرکس خدا را در منظر خود ببیند طالب قرب به اوست و اشک اولیاء قدم‌های نزدیکی به خدا است و چون خداوند در کربلا با همه انوارش ظاهر شد و لطافت آن نور در معرض جان‌ها قرار گرفت طلب قرب الهی شدت می‌یابد و اشک‌ها جهت سیر به سوی حق جاری می‌گردد.
10642

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: لطفا 1- فایل ها رو در قالب mp3 قرار دهید. ما برای اجراشون در ماشین مشکل داریم. و نتونستم اونا رو هم تبدیل کنم به نوع دیگه 2- در ضمن کیفیت فایل ها رو در صورت امکان بالاتر ببرید. ممنون از سایت و مطالب روشنگرانه شما حفظکم و سلّمکم الله
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: دربرنامه سایت جدید همه‌ی فایل‌ها بصورتmp3 می بباشد. موفق باشید
10500
متن پرسش
سلام یه سوال پرسیدم جواب ندادید اگه صد بار دیگه هم بپرسم و جواب ندید باز هم می پرسم چرا سران فتنه که ام الفساد بودند محاکمه نمی شوند؟ پس کجاست عدالت علوی ....
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌خواهد 100 بار سؤال بفرمایید، یک ایمیل داشته باشید تا جواب سؤال به ایمیل‌تان ارسال شود. بنده این سؤال را در جواب شماره‌ی 10434 دادم و شما به جای صدبار سؤال، زحمت بکشید در جواب‌هایی که داده می‌شود، جواب سؤال‌تان را پیدا کنید. تا بنده مجبور نشوم وقت صرف کنم و سؤال شما را پیدا کنم و شماره‌ی آن را برای حضرتعالی متذکر شوم. موفق باشید
10367
متن پرسش
سلام آقای طاهر زاده: در جواب سوال قبلی من (مربوط به امام خمینی که شما آقای گلپایگانی را مثال زدید) و با توجه به سوال 10280 شما می گویید امام از همان ابتدا ی کودکی نترس بوده اند و آقای گلپایگانی می گوید من به اندازه امام نترس نیستم پس یک حالت نا امیدی در من پیدا شده و چند سوال مهم خدا در قران می گوید: هرکسی وقتی به دنیا می آید ضعیف است و کلا هیچ چیزی ندارد (پس همه در کمالات انسانی موقع تولد یکی اند) و آیه دیگری می گوید ای مردم شما فقیر به سوی خدا هستید و خدا غنی و ستودنی است و آیه دیگر م یگوید اولیا الهی را هیچ خوف و غمی نیست و آیه دیگر و کسانی که ایمان آورده اند آنها را ترس و غمی نیست پس با این حساب یا ایمان آقای گلپایگانی ضعیف بوده و یا جز اولیا نبوده اند و دیگر اینکه این آیات شامل حال امام نمی شده و از همان ابتدا قوی و بی نیاز بوده اند. دیگر آن که شما با جواب 10280 این امید را در من بی رنگ کردید و راه کمال و از بین بردن ترس و اضطراب را یک جور سخت و دشوار دانسته اید که با توجه به مطالب کتاب جوان و انتخاب بزرگ و نزدیکی به خدا پس این ترس چه می شود؟ اگر استاد عزیز بی احترامی در سوالات من است ببخشید چون کمی گیج شده ام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: درست است که انسان را در ابتدا ضعیف خلق کردند، ولی فرمود هرچیزی را خلقت مخصوص به خودش را به او دادند و در همان راستا خلق‌اش کردند: «رَبُّنَا الَّذی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏». به امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» خلقت خودشان را دادند و انتظاری مناسب توانایی‌شان از ایشان دارند و به آیت‌اللّه گلپایگانی«رحمة‌اللّه‌علیه» نیز خلقت خودشان را دادند. مهم آن است که نسبت به آنچه خدا داده راضی باشیم و در همان بستر بندگی کنیم. موفق باشید
9938

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: یکی از اساتید فرمودند: مسیر رشد انسان در دوران مجردی با مسیر رشد انسان در دوران متأهلی کاملاً متفاوت است.اگر می شود توضیحی دهید؟ و تفاوت آن؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» در قسمت «ازدواج؛ تولدی دیگر» جواب سؤال خود را بگیرید. موفق باشید
8831
متن پرسش
با سلام: همسر من درجلسات هفتگی شما مرتباً شرکت می‌کند. گفته‌های شما در بعضی رفتارهایش نمود پیدا کرده، ولی در ارتباط با داشتن اخلاق خوش با من و اطرافیان بدتر از قبل هم شده و در مورد اعتقادات، هیچ‌کس از اطرافیان را قبول ندارد. لطفاً راهنمایی‌ام کنید چه کنم؟ التماس دعای فراوان.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: به ایشان از قول بنده سلام برسانید و بفرمایید زندگی اسلامی با زیبایی‌های اخلاق خوش با خانواده و مدارا با بقیه به سراغ ما می‌آید. شما هم سعی کنید وظیفه‌ی شرعی و حقوق همسرتون را رعایت کنید. موفق باشید
8716
متن پرسش
سلام استاد مدتی است وبلاگی ساختم و مطالبی که از شما و مباحثاتی که میرم، یاد میگیرم را در وبلاگ برای دوستان قرار میدهم. چون در سایت شما از خودتان شنیده بودم که تکثیر سی دی ها و جزوات بلامانع است، برای همین دیگه از شما اجازه نگرفتم. من در وبلاگ فایل های صوتی که در مورد امام حسین (ع) و حضرت زهرا (س) و امام رضا(ع) بود را پیاده کردم و به صورت متنی گذاشتم. جزوات و کتاب هایی که بیشتر مخاطب دوستانم بود را هم بصورت بخش بخش در وبلاگ قرار دادم. آدرس وبلاگ این است: http://sarbazememzaman.blogsky.com مطلبی هم که با عنوان «قبولی عبادات به ازای قبولی نماز» را برای شما فرستادم که تایید کنید را در وبلاگ قرار دادم. مطالب را از کتاب های مختلفی که از شما بود خارج کرده بودم. اگر از مطالب وبلاگ خوشتان نیامد و یا اشکالی میبینید و یا کوتاهی در نوشتن مطالب کرده ام، دستور بدید تا وبلاگ را ببندم. ممنون یاعلی مدد
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بنده مطالب مربوط به بحث نماز را خواندم و بحمداللّه خیلی خوب بود. وبلاگ‌نویسی را به صورتی هنرمندانه ادامه می‌دهید و نتایج خوبی می‌گیرید إن‌شاءاللّه. موفق باشید
8107
متن پرسش
سلام استاد.استاد شما در کتاب عوامل ورود به عالم بقیت اللّهی ،بار ها فرمودید شرط اصلی ورود به عالم بقیت اللهی ،عبور از زمان فانی به زمان باقی می باشد،توضیح مختصری هم راجبه این دو زمان دادید اما من دقیقا متوجه نشدم،اگر امکانش هست به طور ملموس و به زبان ساده این دو زمانو تبیین کنید و توضیحی هم در مورد عالم بقا بدید.با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: منظور از زمان باقی، عالم مجردات است که در عین قبل و بعد نسبی داشتن، قبل و بعد در یک‌جا جمع است و شما احوالات گذشته را در کنار احوالات آینده دارید. در آن کتاب عرض شده که چگونه در زمان حضرت دمهدی (عج) عالم مجردات در آن حدّی که عالم ماده ظرفیت دارد بر جنبه‌ی مادی عالم ماده غلبه می‌کند و از این لحاظ گفته می‌شود شرایط عبور به عالم بقیت‌اللّهی عبور از زمان فانی به زمان باقی است. مباحث حرکت جوهری در فهم زمان فانی کمک می‌کند. موفق باشید
7698
متن پرسش
باسلام. قرآن مدام از وقوع ناگهانی قیامت سخن میگوید که البته در برخی آیات علاوه بر وقوع قیامت کبری به مرگ نیز نظر دارد نظیر آیه "قد خسر الذین کذبوا بلقاء الله حتی اذا جاءتهم الساعه بغته" ولی در برخی آیات سخت است که به مرگ فردی تفسیرش کنیم نظیر " یسالونک عن الساعه ایان مرساها قل انما علمها عند ربی لا یجلیها لوقتها الا هو ثقلت فی السماوات والارض لا تاتیکم الا بغته" و میبایست به دفعی بودن قیامت کبری تفسیرش کرد. در حالیکه ما طبق روایات قبل از وقوع آن مسئله ی ظهور حجت عج را داریم و بدون آن نمیتوان منتظر قیامت کبری که یوم تبدل الارض غیرالارض... میباشد بود.چگونه این دو قابل جمع است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در روایت از رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» داریم اگر یک روز به آخر دنیا مانده باشد آن روز آن‌قدر طولانی می‌شود تا فرزندم مهدی ظهور کند. با توجه به این امر هم می‌توان گفت قیامت نزدیک است و هم می‌توان گفت ظهور حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» قبل از وقوع قیامت واقع می‌شود. موفق باشید
6465
متن پرسش
سلام.حضرت استاد باتوجه به این که بشر امروز می خواهد خود را جایگزین خالق مطلق کند ودر نظام احسن او تغییر بدهد وبه بهانه ی این که اگر ما بتوانیم کاری را انجام دهیم که بتوانیم از عالم بیشترین استفاده را انجام بدهیم ونقائص مخلوقات رابرطرفکنیم!.آنها با این گونه مسائل اذهان جهان را متقاعد می کنند.سوال اینجاست علمی که امروزه به عنوان ژنتیک وشبیه سازی مطرح شده درجهان که می توانند حیوانی ایجاد کنند با مشخصات خاص ویا حتی انسانی با خصوصیت جسمی واخلاقی خاص واین گونه نظام احسن را می خواهند غیر احسن جلوه دهند وبه نوعی مصداق فریب کاری شیطان است که در آیه119 نساء شیطان تا جایی انسان را گمراه می کند که گوش چهارپایان را سوراخ کنند وخلقت خدا را تغییر دهند.حالا آیا این به ظاهر علم که نقاط مشخصی از تفکر الهی را هدف گرفته است را می توان آموخت وترویج داد وبه نوعی به آن در خود ایران افتخار کرد انقلاب اسلامی که داعیه خرق حجب ظلمانی مدرنیته وغرب را دارد آیا جایز است به عنوان پیشرفت علمی مساله شبیه سازی و..را به شکل خیلی به روز ادامه دهد وازآن بدتر به آن افتخار کند چون در جهان این به عنوان یک ارزش علمی شناخته می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید ما نباید شروع‌کننده‌ی این نوع کارها باشیم ولی ظاهراً ما امروز با مشکل دیگری روبه‌رو هستیم که دنیا شروع به این دست‌کارهای کرده . شاید علم به این کارها جهت خنثی‌کردن و یا نجات‌دادن خود از این دست‌کاری‌ها لازم است. بنده این‌گونه کار آقایان را در شبیه‌سازی توجیه کردم وگرنه طبیعت در حالت عادی ظرفیت آن را دارد که بهترین نتیجه را به ما بدهد آن‌طور که قرآن می‌گوید: «وَ مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیر». (کار) کسانى که اموال خود را براى خشنودى خدا، و تثبیت(ملکات انسانى در) روح خود، انفاق مى‏کنند، همچون باغى است که در نقطه بلندى باشد، و بارانهاى درشت به آن برسد، (و از هواى آزاد و نور آفتاب، به حد کافى بهره گیرد،) و میوه خود را دو چندان دهد(که همیشه شاداب و با طراوت است.) و خداوند به آنچه انجام مى‏دهید، بیناست. (بقره .آیه265) موفق باشید
5876
متن پرسش
باسلام 1)دربحث حرکت جوهری شمافرمودید که اگرقوه محض باشد یعنی موجودیت ندارد مگر هیولای اول فوه محض نیست اما موجودیت دارد؟ 2)تعریف شما ازقوه چیست؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- که با صورت ظهور پیدا می‌کند، به خودی خود وجود ندارد 2- قوه یعنی امکان و استعداد. موفق باشید
4922
متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیز آقای طاهرزاده احتراما بنده تفسیر قرآن شما را دنبال می‌کنم و به انقلابی بودن آن علاقه دارم ولی در بحث با افرادی که مذهبی هستند و در انقلاب و جبهه هم حضور داشته اند گاهی تردید میکنم که کدام راه صحیح است؟ آنها می‌گویند اگر حفظ نظام و مردم مهم نبود حضرت امام خمینی(ره) قطعنامه را نمی پذیرفت. الان هم باتوجه به رویکرد اکثریت به افرادی که دم از اعتدال میزنند با این شرایط روبرو شده‌ایم الان تحریم‌ها مردم را بامشکل مواجه کرده است. کم بودن حقوق‌ کارگران و افراد دیگر و بالارفتن سن ازدواج چند میلیون دختر و پسر، بخاطر اجاره بهای زیاد مسکن و عدم تمکن مالی، اکثر جوانان میلی به مباحث آرمانگرایی ندارند. ما باید ابتدا وضع اقتصادمان را به جایی برسانیم که تحریم ها ما را با این مشکلات بیچاره نکند و بعد به حقوق خودمان در زمینه ی هسته ای و آرمانهای انقلاب بپردازیم خواهشمند است این پارادکس را که برای بنده پیش آمده جواب بدهید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً باید بر اساس ظرفیت مردم جلو رفت ولی اگر مردم و مسئولان آمادگی بیشتری داشته باشند تا با روش انقلابی جلو برویم همان نتایجی را که مردم به سختی به‌دست می‌آورند با راحتی بیشتر به‌دست می‌آوریم. این بستگی به روحیه‌ی مردم دارد بالاخره مردم بدی نیستند. موفق باشید
نمایش چاپی