بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5541
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار نظر جنابعالی در خصوص فعالیت در بورس و خرید و فروش سهام (کسب درآمد ) چیست ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم چه بگویم. نگاهی به جواب شماره 5145 بیندازید. موفق باشید
4285
متن پرسش
سلام استاد من چند وقتی است که خوابم را در 5 ساعت در شبانه روز کردم. به دلیل مشغله ای زیادی که دارم برای پیدا کردن فرصت مطالعه نیاز دارم که از خوابم بزنم. به نظرتان در این عصر انقلاب خوابم را به چند ساعت برسانم خوب است و چه کار کنم که بدنم اذیت نشود. چوم الان بدنم سست و ضعیف شده و مدام خمیازه می کشم با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی«رحمت‌الله‌علیه» فرموده بودند از یک‌سوم تا یک‌چهارم از شبانه‌روز خواب ضرر ندارد یعنی کم‌تر از 6 ساعت نشود و بیشتر از 8 ساعت نگردد تا نه قوه‌ی واهمه میدان بگیرد و نه قوه‌ی بهیمیه رشد کند. موفق باشید
3527

هایدگربازدید:

متن پرسش
سلام علیکم..ضمن عرض خداقوت و تشکر.با توجه به اینکه تفاسیر مختلف ومتناقضی درباره هرمنوتیک فلسفی هایدگر ارایه شده است به نظر حضرتعالی تفسیر صحیح کدام است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در سایت در قسمت یادداشت‌ ویژه عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
3515

خیالپردازیبازدید:

متن پرسش
سلام . استاد :بنده سالها پیش رمان می نوشتم و برای تدوین آن، مجبور بودم شخصیتهای داستانها را در ذهنم پرداخته کنم، فلذا خودم، در خیالات، نقش یکی از شخصیتهای داستان را بازی می کردم و با خیالپردازی و تخیل، دیالوگها را تدوین میکردم و ...بعدها، تصمیم گرفتم با توجه به اینکه هچ انگیزه الهی در این کار نبود، به طورکامل این قضیه را قطع کنم. اما مشکل این است که با توجه به پرورش قوه تخیل-شاید هم توهم-الان در ارتباطاتم با دیگران و کلا مسائل مختلف، ذهنم فعالانه، شروع به خیالپردازی می کند. مثلا فلان روز با یک نامحرم -که البته ناخواسته علاقه ای هم درمیان هست-جلسه دارم، ناخودآگاه ذهنم از قبل دچار توهمات می شودو...چه کنم این مشکل حل شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به نظرم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» می‌تواند کمک کند. موفق باشید
3286

تقویت ارادهبازدید:

متن پرسش
به نام خدا سلام علیکم برای تقویت اراده باید چه کرد؟متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شاید کتاب «ادب خیال عقل و قلب» مفید باشد. موفق باشید.
2771

هنربازدید:

متن پرسش
حاج آقا سلام علیکم. چرا شما در زمینه هنر ارائه نظر نمی کنید تا امثال بنده بتوانیم در زمان فعلی جایگاه خود را به عنوان یک هنر مند پیدا کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده در این رابطه تخصص ندارم ولی جناب آقای رحیم‌پور پور ازغدی تحقیقات خوبی کرده‌اند، خوب است از ایشان استفاده فرمایید. موفق باشید
2671
متن پرسش
سلام علیکم با عنایت به اینکه روایات زیادی از پیامبر و آقا امیرالمومنین علیهماالسلام رسیده که ایشان هنگام رفتن از مکانی به مکان دیگر بصورت سواره ، هنگامی که مردم بخاطر محبت و احترام ایشان با پای پیاده مرکب ایشان را همراهی میکردند ایشان مردم را از این کار منع میکردند و اینکار را دور از شان آنها میدانستند . پس چگونه است که وقتی مقام معظم رهبری به یک سفر استانی میروند اصلا به گونه ای برنامه ریزی میشود که مردم مدتها با پای پیاده بدنبال ماشین ایشان بدوند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: قبلاً عرض شد آنچه حضرت علی«علیه‌السلام» منع می‌فرمودند این بود که مردم به عنوان یک رسمی که باید در مقابل پادشاهان انجام می‌دادند باید در رکاب پادشاه می‌دویدند ولی این‌که مردم با اختیار و اشتیاق خود از رهبر و یا مسئولان نظام اسلامی استقبال می‌کنند و از این طریق به اسلام و نظام اسلامی ارادت می‌ورزند، چیز دیگری است. موفق باشید
2466
متن پرسش
سلام فرق روح و نفس و عقل چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عموماً در کتب فلسفی «روح» و «نفس» را به یک معنا می‌گیرند که یکی از مراتب آن عقل است همچنان‌که یکی از مراتب آن خیال می‌باشد. موفق باشید
2432
متن پرسش
سلام تکلیف ما در برابر کسانی که به شخص رهبر و مقام ولایت فقیه توهین می کنند چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر آمادگی جهت تذکر ندارند قرآن می‌فرماید: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» باید خود را همسنگ آن‌ها نکرد، ارزشی ندارند که با آن‌ها همسخن شویم. موفق باشید
1754
متن پرسش
سلام و درود بر شما. آقای طاهر زاده عزیز و دوست داشتنی،بنده شما را از چند سال قبل می شناختم و این اواخر توجه بیشتری به شما و آثارتان داشته ام.تفکر و احساسم این است که باید چند نکته را بیان کنم.می دانید،هر چه نگاه ها به یک فرد بیشتر باشد میزان الگو پذیری(آگاهانه یا نا آگاهانه،از سر تفکر و منطق یا هیجان و عواطف) از فرد(تفکر او،شخصیت او،و یا چیزی که از فرد برای خود ساخته اند)افزایش خواهد یافت،به تبع این امر مسئولیت آن فرد سنگین تر خواهد شد،حتی برای گفتن یه کلمه،حتی برای یک اظهار نظر،حتی برای یک سلام!شما نیز،آقای طاهر زاده،در چنین وضعیتی قر ا ر دارید(حداقل،فعلا، برای عده ای).راستش از شما انتظار نمی رود که پاسخ های پرسش های پرسش کننده را این گونه رسمی،سرد،کوتاه،گاهی کاملا بی ربط و گاهی اشتباه پاسخ گویید.خیلی مواقع خیلی حرف ها،گفته نشود،خیلی خوشایند تر است تا حرف های سرد و مرده و بی جان و تشریفاتی.یک بار از اصغر طاهر زاده بیرون بیایید و به اصغر طاهر زاده نگاه کنید،نگاهتان(حداقل در این پرسش و پاسخ ها)بیشتر نگاه عاقل اندر سفیه است تا چیز دیگر.قطعا فردی که همنشین خداست(با یاد او)در زبان نیز شیوا و گرم و خوشایند و دلچسب است.گاهی در می مانم در افراد،در می مانم در تناقضات.در مواردی پرسش ها از منظر روان شناختی ارائه شده است و جواب های شما غلط و گمراه کننده بوده است(و نیز مسایل روان شناختی در ارتباط با خانواده،ازدواج،زن و مرد و...).انتظار ها از شما بیشتر بود.بسیاری نقاط مبهم نیز در بیانات شما وجود دارد که کاملا واضح است نه شما خوب درکشان کرده اید نه قابل انتقال هستند،نوعی دیدگاه افراطی به مسایل و نادیدن خیلی چیزها.برای الگو بودن باید جامع بود چون فرد الگو بردار گزینشی عمل نمی کند(خصوصا وقتی از عینک عواطف و گاهی هیجانات به الگو می نگرد).بنده را به خاطر جسارت و بی ادبی ام به محضرتان عفو کنید.امیدوارم که همه اینها خیالاتی بیش نباشد و من در اشتباه باشم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام ضمن تشکر از توصیه‌هایی که فرمودید. حقیقت این است که سؤالی که از ما می‌شود اگر جواب آن سؤال را بدانیم باید بدهیم و این‌که می‌فرمایید چرا مختصر یا مبهم جواب می‌دهم، خودتان را جای بنده قرار دهید که توان بنده همین اندازه است حال یا از جهت اطلاعات و یا از جهت فرصتی که در اختیار دارم، گمانم آن است که سؤال‌کننده آن‌چه را باید بگیرد می‌گیرد. در مورد این‌که می‌فرمایید بعضی جواب‌ها از منظر روان‌شناختی غلط و گمراه‌کننده است؛ ای کاش موارد را می‌فرمودید تا بهتر بتوانم بر آن تأمل کنم. البته بنده جواب سؤالات را تا آن‌جا که بتوانم مبتنی بر مبانی دینی می‌دهم و شدیداً تلاش می‌کنم که از دستگاه روان‌شناسی فاصله بگیرم چون انسانی که روان‌شناسی می‌شناسد و برای آن دستورالعمل می‌دهد تماماً با انسانی که اسلام مدّ نظر دارد فرق می‌کند. پس اجازه دهید از این جهت نظرم با شما متفاوت باشد و باز تأکید می‌کنم در فضای آزاداندیشی بسیار مسرور می‌شوم که به جواب‌هایی که می‌دهم – با ذکر مورد – اشکال کنید و بنده حتما اشکال شما را مدّ نظر قرار می دهم. موفق باشید
1365

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم.با سلام خدمت استادطاهرزاده.امیدوارم در پناه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سربلند و سلامت باشید.پیشاپیش شهادت امام جواد علیه السلام را تسلیت عرض می کنیم.استادعزیز برادری داشته ام پانزده ساله که شانزده سال پیش در اردویی که با یکی از مراکز فرهنگی رفت و آنها بدون مجوز بچه ها را به سد برده بودند غرق شد.ما تمام تلاش خود را کردیم تا فهمیم چگونه این اتفاق افتاد ولی به دلایل مختلف روشن نشد و ما به ناچار رضایت دادیم.خیلی از خدا خواستیم که اگر کسی مقصر بوده روشن شود تا بتوانیم انتقام خونش را بگیریم.چندتا از مسئولین این کار عزیزان خود را پس از مدتی از دست دادند و ما هم به امید اینکه روزی امام زمان علیه السلام انتقام او را میگیرد تقریبا ماجرا را رها کردیم.اما حالا بعضی وقتها عذاب وجدانهای شدیدی میگیرم که نکند مرحوم برادرم منتظر انتقام خونش باشد و از ما ناراضی.آنقدر فکرهای منفی بهم حمله ور می شود که به همه حتی به پدر و مادرم بدبین می شوم و گاهی هم به خودم که نکند به خاطر اشتباهات و گناهان دارم تاوان میدهم و بدتر اینکه گاهی به خود مرحوم هم شک میکنم با همه عاتقه و وابستگی که به ایشان داشتم.این حالت را بقیه اعضای خانواده کم و بیش دارند و زندگی ما خیلی تحت تاثیر این ماجرا قرار گرفته است.حالا از شما تمنا دارم مرا راهنمایی بفرمایید که چه کنم؟امروز صبح به قرآن استخاره زدم آیه28سوره مبارکه نور آمد.منتظرم.با تشکر.من الله توفیق.ربنا افرغ علینا صبرا.التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: اولاً: این‌که مؤمنین به همدیگر تسلیت می‌گویند، تسلیت به معنی فراموشی است و از خدا می‌خواهند که آن مصیبت را از ذهن بازماندگان متوفی ببرد، زیرا شخص متوفی وارد یک زندگی دیگر شده و دارد در آن‌جا زندگی برزخی خود را می‌گذراند، ما هم باید زندگی خود را بکنیم و هر هفته برایش خیرات بدهیم. سعی کنیم ذهن خود را مشغول او نکنیم، این شیطان است که ما را متوجه انتقام می‌کند تا از زندگی خود بازمان کند. مواظب باشید کسی را متهم نکنید، گذشت کنید تا خداوند نیز از شما و کوتاهی‌های برادرتان بگذرد. موفق باشید
1177

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باعرض سلام خدمت استاد عزیزم بنده مدتی است که کتابهای شما را میخوانم و سخنرانی های شما را گوش می دهم و شدیدا به مباحث علاقه مندم بنده دارای مهندسی عمران هستم و لی باتوجه به خصوصیات روحی ام نمی توانم در این رشته فعالیت کنم و با سرشتم احساس می کنم هم خوانی ندارد دنبال کاری می گشتم که به عالمی که برایم به وجود امده ضرری نزند اخیرا سفر کربلا بودم و از خود حضرت خواستم که اگر صلاح می بینند به حوزه بروم فردای برگشت از سفر و روز اول جواب حوزه آمد و قبولی من در حوزه قطعی شده بود از طرفی کاری دولتی هم برایم پیش آمده ولی خودم دوست دارم از نور حرم حضرت معصومه علیها السلام و حوزه علمیه در باقیمانده جوانی و عمرم بهره ببرم اما تردید اینکه نتوانم استقامت کنم و تردید این کار جدید کمی آزارم میدهد اگر میشود راهنماییم بفرمایید التماس دعا
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی اگر خداوند در قلب شما علاقه‌ی رفتن به حوزه را ایجاد کرده و نیز اگر استعداد شما آمادگی فهم متون حوزه را دارد، «پس چه إستادی و واماندی؟ هلا» موفق باشید
744

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز میخواستم در مورد این شبه که میگویند ولایت فقیه دیکتاتوری است چون کسی نظارتی روی ولی نمیکند و اگر هم میکنند(مثل مجلس خبرگان) نظارت جانبدارانه است یعنی اعضای مجلس به طور صریح اعلام طرفداری میکنند، پاسخی بدهید و کتابهایی در مورد پاسخ به شبهات ولایت فقیه معرفی کنید ممنون
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی افلاطون در کتاب مدینه‌ی فاضله‌اش معتقد است در جایی که قانون مشخص است چه بهتر که حکومت فردی باشد و یک نفر تصمیم بگیرد و در جایی که قانون نیست بهتر است شورایی تصمیم گرفته‌شود. بحمد الله «فقه» تکالیف را مشخص کرده و به بهترین نحو شرایط را قانون‌مند نموده و نه تنها خبرگان و مراجع بلکه همه‌ی مردم قوانین الهی را می‌شناسند و اگر ولی فقیه از آن عدول کند به خوبی تشخیص می‌دهند و تفاوت ولایت فقیه با دیکتاتوری آن است که میل و نظر دیکتاتور به خودی‌ خود باید عمل شود. همان طور که در زمان رضا خان هر کس را رضا خان می خواست به قتل برساند، به قتل می‌رساند و هر کس را که او می‌خواست بالا رود، بالا می‌رفت. درحالی که ولی فقیه مقید به قانون شرع است و هیچ عملی را نمی‌تواند با میل خود انجام دهد و لذا به هیچ وجه نمی‌توان این را دیکتاتوری نامید، در حالی که همین امروز در کشورهای به اصطلاح دموکراتیک اختیاراتی که سران مملکت دارند طوری است که به میل خود می‌توانند به یک کشور حمله کنند و یک میلیون مردم عراق را به قتل برسانند. موفق باشید
625
متن پرسش
با سلام خدمت آقای طاهرزاده و تمامی دوستان عزیزی که در این پایگاه اطلاع رسانی تلاش میکنند من دانشجوی رشته معماری هستم و به لطف خدا توسط استاد الهی قمشه ای با عرفان اسلامی و درچند سال بعد با پیوند عمیق این رشته با زندگی انسانها و اهمیت آن در تعالی بشر نیز آشنا شدم ،متاسفانه دانشگاه های کشور نسبت به این موضوعات و پیوند ها کمتر توجه میکنند ،و نتیجه اش میشود تقلید کورکورانه. تا اینکه کتاب "فرهنگ مدرنیته و توهم"استاد رو مطالعه کردم و ایشان به نکات بسیار مهمی اشاره کردندکه بسیار من را راهنمایی کرد،از استاد تقاضا دارم که اگر کتاب هایی در این زمینه میشناسند به ما معرفی کنند تا بتوانیم کمی بیشتر بر روی این موضوع کار کنیم . با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در مورد غرب‌شناسی؛ کتاب‌هایی مثل «نگرش بر تکنولوژی از دریچه‌ی بینش توحیدی» و «علل تزلزل تمدن غرب» پیشنهاد می‌شود. در ضمن کتاب « فرهنگ و توسعه» از شهید آوینی نکات دقیقی را گوشزد می‌کند. موفق باشید
213

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام 1- پیامبر برای رسیدن به مقام نبوت آزمایش می شود؟ مقام امامت چطور؟ آیا مقام عصمت نبی و امام اکتسابی است؟ 2- فلسفه آزمایش پیامبران چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: قرآن می‌فرماید: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ، وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ» آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم رها مى‏شوند و مورد آزمایش قرار نمى‏گیرند، و به یقین کسانى را که پیش از اینان بودند آزمودیم تا خدا آنان را که راست گفته‏اند معلوم دارد و دروغگویان را [نیز] معلوم دارد. ملاحظه می‌فرمایید که در آیه‌ی فوق می‌فرماید: خداوند امتحان می‌کند تا روشن شود هرکس چه‌کاره است، هرچند خداوند از قبل می‌داند ولی ظهور علم خدا از طریق آزمایش ظهور می‌کند و در این مورد پیامبر و امام استثنا نمی‌توانند باشند. در مورد فاطمه زهرا«علیهاالسلام» داریم: «السلام عَلیکَ یا مُمْتَحَنَةُ إمْتحنک الّذی خَلَقَکَ قبلَ أنْ یَخْلُقکَ»؛ سلام بر تو که آن خدایی که تو را خلق کرد قبل از خلقت زمینی‌ات امتحانت کرد، «وَ کنتُ لِماامتحنک به صابراً» و تو نسبت به آنچه امتحان شدی، بردباری نشان دادی و از عهده‌ی آن برآمدی. عصمت نبی و امام حتماً موهبی است، منتها در عینی که خداوند عصمت را به آن ذوات مقدسه مرحمت می‌کند، آن‌ها در حفظ آن عصمت باید نهایت تلاش را بکنند که از آن قلّه فرو نیفتند که به قول عرفا سخت‌ترین مرحله همین مرحله است که انسان بتواند مقام قرب خود را حفظ کند. محنت قرب ز بُعد افزون است جگر از هیبت قربم خون است هست در قرب همه بیم زوال نیست در بُعد جز امید وصال اگر عصمت اکتسابی باشد، لازم می‌آید که تدریجاً به‌وجود آید و لذا همواره از جهتی در نقص هستند و این با شأن هدایت‌گری نبی و امام سازگار نیست.
23726
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و همکاران: آنچه که بنده تاکنون از مباحث جناب عالی استفاده کردم (گفت و گوی اخیرتان با آقای دخانچی و جلسات و کتب و...) به طور خلاصه این را متوجه شدم که شما متذکر حقیقت واحدی هستید که این حقیقت واحد در هر زمان و تاریخی به شکل و صورت همان تاریخ در می آید و در ظرف آن تاریخ، صورت مخصوص خود را پیدا می کند، و انسان هر زمان باید با طهارت و سلوکی که دارد ابتدا آن حقیقت را ملاقات کند و سپس با زیرکی و بصیرت، تصویر آن حقیقت را در تاریخ خود بیابد، و انقلاب اسلامی امام خمینی رحمه الله، تصویر حقیقت در تاریخ امروز است. سنتی هم که شما متذکر می شوید همان روح حقیقت توحیدی و محمدی صلوات الله علیه و آله است، نه صورت حقیقت در گذشته و نه صورت حقیقت در زمان حاضر. پس عمده وظیفه انسان مسلمان انقلابی، درک حقیقت در پرتو انقلاب و امام و شهدا و درک زمانش در مواجهه با حقیقت غرب است و سپس حل مسائل این زمانش است. پس قرار هم نیست که از سنت خارج شویم بلکه آن را در زمان خود به ظهور می رسانیم. مدرنیته هم یعنی دوری از حقیقت که در هر تاریخ، به شکل خودش در می آید و «مدرنیته» شکل امروزی آن است، پس به یک معنا در هر تاریخی یک سنت و یک مدرنیته وجود دارد و سلوک هر انسان در هر زمان، در این نسبت مشخص می شود. آیا چنین است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شما شوم با چنین دقتی! حقیقتاً به زیبایی تمام، چیزی را ترسیم کرده‌اید که این بنده‌ی پیرمرد سعی دارم با تلاش زیاد آن را اظهار کنم. ای کاش کاربران عزیز متن شما را چندین و چند بار بخوانند. زنده باد خدا! که دیگر معطل نکرده است و تند و تند فرزندانی که باید در این تاریخ، راهِ او را بپیمایند به میدان می‌آورد. چرا نباید رهبر عزیز انقلاب «حفظه‌اللّه» این‌همه به این جوانان امیدوار باشند؟! موفق باشید

18521
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: استاد عزیز شاید بزرگترین مشکلی که کسی با ورود اولیه به دستگاه فکری شما داشته باشد تطبیق دادن عمل با عقیده است! با نظری که به خود واقعی ورای حجابها انداخته شود چند موضوع با راهنمایی شما در نزد خود وجدان می شود. 1. آشتی با خدا ضروریست اما دور بودن از نفس اماره آزار خودش را دارد همانطور که یک مناجات شعبانیه «الهی هب لی کمال النقطاع الیک» می چسبد نگاه به شهوات دنیا هم مزه خودش را دارد و اتفاقا تلخی زیادی هم حس نمی شود. روش سر بریدن نفس چگونه است؟ 2. در ده نکته یک وجود مجرد تکوینی در صحنه است و یک نفس ناطقه با نظرگاهی که خود را آنجا می یابد که هر دم به جایی است. نحوه تمرکز نظرگاه های نفس به حقایق بصورت پیوسته و نه منقطع و هرازگاه چگونه است؟ 3. برهانی می گوید جز وجود نیست اما نفس راه نرفته کج بین آدم و شجر و مدر را می بیند چگونه دیدن و بودن با وجود را از دیدن نفس صاحب اختیار و وجود علمی و اعیان تفکیک کنیم؟ 4. اگر دنیا عین حرکت است و حرکت اضطراب می آورد چرا گاهی در اوج خدا خواهی نفس از مضطرب شدن نمی ترسد و عواقبش را در نظر نمی گیرد و به حرکت نزدیک می شود؟ اگر قبر همان برزخ است و گاهی نار نار جسمانی است و گاهی نار نار روحانی و دور بودن از مطلق کمال پس چرا آتش گرفتن را متذکر نمی شویم؟ 5. اگر امیرالمومنین می گوید فرزندم از گذشتگان عبرت بگیر پس چگونه با دیگر آدمیان باید همراه شد و آسیب ندید در عین حال که می دانیم باید برای با خود بودن برنامه داشت آیا نباید سر به کویر لوت گذاشت؟ 6. به طور کلی پدرم چگونه باید زیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در چنین تاریخی که شیطان با همه‌ی مظاهر خود به صحنه آمده، باید شریعت و طریقت و حقیقت با همه‌ی ابعادش به صحنه آید تا انسان‌ها مزه‌ی دینداری را با همه‌ی ابعاد خود بچشند 2 و 3- بحث‌هایی که در شرح کتاب «رسالة الولایه» و سپس 6 جلسه‌ای که تحت عنوان (برکات نظر در نسبتِ بین «وجودِ نفس» با «صِرفُ‌الوجود») خوب است که مدّ نظر باشد 4- نفس ناطقه‌ی انسان به اندازه‌ای که بقاء و ثباتِ حق را احساس کند از فروافتادن در حرکات دنیایی پرهیز می‌کند. در مورد بحث برزخ و نار خوب است که به جزوه‌ی «نحوه‌ی بدن اخروی» که در قسمت جزوات سایت هست، رجوع فرمایید. 5 – خیر! باید دست در «کار» و دل با «یار» داشت و این با خودآگاهی نسبت به دنیا پدید می‌اید و نه سر به کویر لوت گذاشتن!! 6- آن‌طور که مولایمان به فرزندشان در نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه فرموده‌اند چگونه زیستن را می‌توان آموخت. موفق باشید  

17374
متن پرسش
سلام استاد گرانقدر و بزرگوار خسته نباشید: امیدوارم در پناه حق و توجهات ائمه علیهم السلام بخصوص امام عصر سلامت و موفق باشین و عاقبت بخیر، ببخشید استاد چرا گفته میشه که مراقبت بدون استاد هم نمیشه و اینم جزیی از عرفان هستش؟ مگر مراقبه جز مراعات محضر و معیت حق کردن است؟ استاد ببخشید یه سوال دیگه، اینکه باید سکوت رو سرلوحه خودمون قرار بدیم بنده رو دچار سردرگمی کرده چون مثلا آلان بنده مهمون داداشم هستم برای مدتی و زن داداشم تنهاست و دوس داره همصحبتش شم و نمیشه سکوت کرد چون حمل بر بی توجهی و سردی میشه، از یه طرفم خودم حس می کنم که وقتی کمتر صحبت می کنم توجهم به در محضر خداوند بودن بیشتر میشه، موندم چیکار کنم و تکلیفم چیه. تشکر استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ایده‌ی واقعی که در مراقبه باید مدّ نظر باشد را در شخصیت‌های سلوکی مثل حضرت امام، بهتر می‌توان مدّ نظر قرار داد 2- آن‌چه در متون دینی ما نهی شده است «فضول الکلام» است. یعنی حرفی که لازم نیست بزنیم، را نزنیم. موفق باشید

16976
متن پرسش
استاد سلام: چرا وقتی در یک امر بدیهی از ساحت بدیهی آن خارج می شویم و وارد ساحت نظری و غیر بدیهی می شویم دچار انواع سوالات و شاید شک ها می شویم، درصورتی که تا قبل از آن به صورت بدیهی به آن امر معتقد بودیم و یقین داشتیم؟ چه اتفاقی در نفس می افتد که اینگونه می شود؟ چه مکانیزمی در نفس پیش می آید که دچار مشکل می شویم؟ آیا امثال دیوید هیوم چون از ساحت بدیهی خارج شده اند منحرف شده اند و آیا به خاطر همین است که می گویند: پای استدلالیان چوبین بود / پای چوبین سخت بی تمکین بود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که متوجه شده‌اید. زیرا وقتی ما با حالت حضوری با موضوعات روبه‌رو هستیم، اساساً دوگانگی بین سوبژه و اُبژه و یا فاعلِ شناسایی و موضوع قابل شناسایی در میان نیست و اساساً وجود ما است که ارتباطِ وجودی با واقعیت برقرار می‌کند. و به همین جهت اگر روحِ دینی به معارف ما برگردد، بسیاری از این دوگانگی‌ها و شک‌ها و سؤال‌ها، چون گردی به هوا می‌رود. موفق باشید

14832
متن پرسش
با سلام: در حدیث عنوان بصری در ابتدا امام صادق علیه السلام در بیان حقیقت عبودیت می فرمایند: «یکی از حقیقت های عبودیت این است که بنده امور خود را به دست مدبر حقیقی بدهد و برای خود تدبیر و پیش بینی نکند.» معنای این جمله چیست؟ چطور انسان برای امور خود تدبیر و پیش بینی نکند آیا اساسا امکان پذیر است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به سخن حضرت؛ انسان به حكم وظيفه عمل مي‌كند ولي امورات را به خدا مي‌سپارد مثل كاري كه حضرت امام در نسبت با انقلاب انجام دادند و اين خدا بود كه كار را تا اين‌جاها جلو برد. موفق باشيد

14519
متن پرسش
خارج فقه ـ نکاح 29 تاریخ جلسه: 1394/9/2 اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم اما حکم وضعی اما حکم وضعي که ديه دارد يا نه؟ منافات ندارد که يک کاري جايز باشد تکليفاً؛ ولي ديه داشته باشد، چون اين «قتل» که نيست اين «رفع» نيست، بلکه اين «دفع» است؛ او با اين کار نمي گذارد فرزند منعقد بشود، نه اينکه فرزند منعقد شده را از بين برده است. آن جايي که ديه دارد در صورتي است که عمدي باشد، بله حتماً با حرمت همراه است؛ آنجا که نطفه منعقد شده باشد، بله يقيناً حرام است؛ اما اين شخص جلوي انعقاد نطفه را مي گيرد، با اين حال آيا ديه دارد يا نه؟ محقق و امثال او (رضوان الله عليهم اجمعين) فتوايشان اين است که عزل گرچه از نظر حکم تکليفي مکروه است و حرام نيست؛ ولي از نظر حکم وضعي ديه دارد و ده دينار بايد ديه بدهد، مگر اينکه در متن عقد شرط شده باشد، مگر اينکه زن اذن داده باشد، اگر زن اذن نمي دهد، چون مادر شدن حق اوست، اين ده دينار ديه دارد، حالا اين را هم حمل بر استحباب مي شود کرد يا حمل بر وجوب، اين ـ به خواست خدا ـ در جهت ثانيه بايد بحث بشود.(در جلسات آینده بحث می شود). در اینجا حضرت استاد طبق عادت همیشگی شان در روزهای چهارشنبه بحثی اخلاقی را مطرح نمودند. درس اخلاق حالا چون روز چهارشنبه است بک بحث اخلاقي هم داشته باشيم. الآن عده اي از اساتيد و فضلا و بزرگواران حوزه در صدد فقه در اخلاق هستند، اين يک کار مبارکي است که صبغه علمي دارد. اخلاق مادامي که به صورت علم درنيايد کارآيي حوزوي ندارد، ممکن است کارآيي اجتماعي داشته باشد. ما يک موعظه داريم که علم نيست، يک اخلاق داريم که علم دقيق است، داراي موضوع و محمول، پيچيده و فنّي است و يک فقه اخلاق داريم. موعظه همين است که در سخنراني مي گويند آدم خوبي باشيد، متّقي باشيد، خلاف نکنيد اين موعظه است؛ منتها اگر آن گوينده قدرت علمي و عملي داشته باشد که طهارت روح او در شنونده اثر کند، اين شنونده متّعظ مي شود، موعظه به معني سخنراني نيست، وعظ «جذب الخلق الي الحق» است؛ يعني اين مستمع جذب بشود، حرف هر کسي را هم مردم گوش نمي دهند، حواس ما جمع باشد، ممکن است يک ساعت پاي منبر کسي بنشينند؛ اما مي‌خواهند يک ثوابي ببرند، اينکه حرف هر کسي در او اثر بکند و گوش بدهد، اين کار آساني نيست: «الوعظ هو جذب الخلق الي الحق»؛ يعني نَفَسِ مقدس و منزه و پاک و بي شائبه اي مي طلبد تا مستمع را جذب بکند: «الوعظ هو جذب بالخلق الي الحق». اين موعظه است که علمي نيست، نصيحتي است که مرتّب در سخنراني ها هست؛ اما اخلاق اگرچه پند است؛ ولي علمي است، چون تا نفس شناخته نشود، شئون نفس شناخته نشود، سلامت و مرض آن شناخته نشود، د,اء و درمان آن شناخته نشود، اين علم نخواهد بود. اخلاق جزء زير مجموعه فلسفه است، تا ثابت نشود که روح مجرّد است، تا ثابت نشود که آن شأني که مربوط به دانش است چيست، شأني که مربوط به گرايش است چيست، متولّي اين شئون چه کساني هستند، راه سلامت و درد آن چيست؛ به اخلاق نمي‌رسيم، اخلاق درسي است، موعظه که درسي نيست. فنّ اخلاق بدون شناخت روح و تجرّد روح و شئون روح و سلامت روح و مرض روح ممکن نيست. گوشه اي از فنّ اخلاق را با فقه مرحوم شيخ انصاري ـ خدا غريق رحمتش کند، ـ در بحث غيبت که محل ابتلاي خيلي هاست در مکاسب محرّمه مطرح کرده است.[20] مرحوم شيخ بعد از اينکه فرمود غيبت حرام است، فرمود حالا يک گوشه اي از آثار اخلاقي آن را مطرح بکنيم، گرچه از بحث ما بيرون است، اين را حتماً ملاحظه بکنيد ببينيد که او چه مي خواهد بگويد، از نظر حکم فقهي بله غيبت حرام است؛ اما چگونه مي شود که اين آقا آن کاري که واجب است بنام امر به معروف و نهي از منکر و آن را بايد انجام بدهد، نمي‌دهد؛ ولي پشت سر او غيبت مي کند که حرام است!؟ شما اگر مي خواهيد او را اصلاح کني، آنکه بر شما واجب است بنام امر به معروف و نهي از منکر، با او درميان بگذار، چرا اين که اثر ندارد و بر شما حرام است را انجام مي دهي؟ مرحوم شيخ يک چند سطري وارد اين بحث شد که اين به سبب ضعف روح است، يک عقده است، يک مشکل رواني است؛ او آن شهامت را ندارد که در حضور امر به معروف کند؛ جنب دارد و لذا در غيبت آن کمبود خود را مي خواهد ترميم کند. اگر شما براي رضاي خدا مي خواهيد بگوييد! مگر نمي خواهيد براي رضاي خدا حرف بزنيد؟ براي رضاي خدا آنکه واجب است و بهشت وعده آن است، آن را انجام بدهيد، چرا اينکه حرام است و اثر ندارد را انجام مي‌دهيد، آنکه اثر دارد و واجب است آن را انجام نمي دهيد، اينکه اثر ندارد و حرام است را انجام مي دهي؟ اخلاق يعني اين. چگونه مي شود که آدم آن واجب را انجام نمي دهد؟ اين حرام را انجام مي دهد، اين ضعف نفس از کجاست؟ گير دروني او از کجاست؟ اين عقدهاش و احساس حقارتش از کجاست؟ اخلاق يعني اين. اخلاق علم است، چکار به موعظه دارد؟! اين فنّ اخلاق را فلسفه به عهده دارد، جزء حکمت عملي است و زير مجموعه فلسفه است. اما آن بزرگواراني که الآن اين مسئوليت را قبول کردند ـ که حشرشان با اولياي الهي باشد ـ فقه اخلاق است، فقه اخلاق غير از فقه اعمال است. اين فقهي که الآن ما داريم بحث مي‌کنيم فقه عمل است؛ يعني درباره عمل مکلف بحث مي کند که چه حرام است و چه حرام نيست؟ چه واجب است و چه واجب نيست؟ يا موضوعات است که به هر حال به عمل مکلّف برمي گردد که مثلاً آفتاب مطهِّر است، حرکت روي زمين مطهِّر است، اينها جزء مطهّرات هستند، آب مطهِّر است، فلان کار حرام است، فلان شئ نجس است، يا در طهارت و نجاست هست يا در ميراث است يا در حقوق است يا در افعال. عبادات و عقود و ايقائات و احکام. اينها هستند. فقه عمل در اين زمينه بحث مي کند، که فلان کار حرام است فلان کار حلال؛ اما فقه اخلاق درباره اوصاف بحث مي کند، آدم تکبر را اعمال بکند، طرزي رفتار بکند که باعث هتک ديگري بشود، بله اين حرام است؛ اما فقه اخلاق وصف «تکبر» را دارد بحث مي‌کند، اين را که فقه عمل بحث نمي کند؛ وصف «طمع» را دارد، وصف «حرص» را دارد، وصف «دنياطلبي» را دارد، «حبّ دنيا» دارد، که «رَأْسُ‏ کُلِ‏ خَطِيئَةٍ» است؛ حالا حبّ دنيا حرام است يا حلال؟ اين را که فقه عمل بحث نمي کند. فقه ميگويد وقتي که اين کار را انجام بدهي اين مالي که مي خواهي بگيري اين يا حلال است يا حرام، اما اين اوصاف نفساني؛ اين طمع، اين حرص، اين کبر، اين جاهطلبي، اين غرور، اين خودخواهي، اين خودپسندي، اينها حلال است يا حرام؟ فقه عمل که درباره اينها بحث نمي کند، «فقه الاخلاق» درباره اينها بحث مي کند. پس ما چند چيز در حوزه کم داريم: يکي فنّ اخلاق است که علمي است و آن اصلاً در اين درسها نيست، يکي «فقه الاخلاق» است که اين بزرگواران اخيراً تأسيس کردند؛ «فقه الاخلاق» مربوط به اوصاف است که آيا اين وصف جايز است ما داشته باشيم يا نه؟ اين علاقه را داشته باشيم به دنيا يا نه؟ اين «حُبُ‏ الدُّنْيَا رَأْسُ‏ کُلِ‏ خَطِيئَةٍ»[21] فقه عمل که بحث نمي کند که حب دنيا حلال است يا حرام! فقه در مورد عمل بحث مي کند که اين مالي که مي گيري يا حلال است يا حرام، اگر به فعل برسد فقه عمل بحث مي کند، اگر در حوزه وصف بماند فقه عمل بحث نمي کند، چون اوصاف نفساني است. خيلي از چيزهاست که نياز جامعه و تمدّن جامعه و طمأنينه جامعه و آرامش جامعه به آنها وابسته است ما آنها را از دايره بحث فقه بيرون کرديم؛ گفتيم اينها بحث اخلاقي است! مثل وفاي به وعده؛ وعده دادن در روايات ما هست که ائمه(عليهم السلام) «إِنَّا أهْلُ بَيْتٍ نَرَي وَعْدَنَا عَلَيْنَا دَيْنا»[22] ما خانداني هستيم که اگر وعده داديم مثل اين که بدهکار باشيم عمل مي کنيم، ما همه اينها را گوشه‌اي گذاشتيم، گفتيم اينها اخلاقي است، به يک کسي وعده دادند که شما فلان وقت فلان ساعت بياييد ما کنار حرم يکديگر را ببينيم، او در سرما و از راه دور بکوب بکوب آمده، اين وعده‌گذار نيامده، فردا مي گويد ببخشيد که من! با ببخشيد مي خواهد مسئله را حل کند! اين کار، کار حرام است، با ببخشيد که حل نمي شود. چون بحث نشده، مي گوييم اينها مسايل اخلاقي است، چه کسي گفته است که وفاي به وعده واجب نيست؟ شما که بحث نکرديد! بحث فقهي نيست، اينها بحث «فقه الاخلاق» است. مي بينيد اين همه اوصافي که وجود مبارک پيغمبر داشت، علم اولين و آخرين را خداي سبحان به او داد، خيلي از چيزهاست که انسان اصلاً جرأت نمي کند درباره پيغمبر حرف بزند، مي گويند خداي ناکرده غلوّ است؛ شما ببينيد اين همه فرشتهها را مي گويند در مقام انسان کامل خضوع کنيد سجده کنيد، اين جمع محلاٰ به «الف و لام» است با اجمعون: ﴿فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُون﴾[23] اين همه فرشته ها، وجود مبارک پيغمبر وقتي مبعوث شد، به جبرئيل فرمود خير من به تو هم رسيد!؟ عرض کرد بله! از بعثت شما من هم استفاده کردم. حالا اين پيغمبر کيست؟ حالا آن همه علومي را که ذات اقدس الهي به آن حضرت داد، فقط به خُلق او توجه کرد: ﴿وَ إِنَّکَ لَعَلي‏ خُلُقٍ عَظيمٍ﴾[24] جامعه را «اخلاق» اداره ميکند، شما حالا بشويد علامه، مردم از شما چقدر استفاده ميکنند؟ شما بر فرض بشويد علامه مي شويد محقق مي شويد شيخ طوسي، يک چند طلبه فاضل از شما استفاده مي کنند، جامعه از شما چه بهرهاي مي برد، جامعه از اخلاق شما، از رفتار شما بهره مي برد، مگر آن علومي که پيغمبر داشت مردم خبردار بودند؟ جامعه را اخلاق اداره ميکند: ﴿وَ إِنَّکَ لَعَلي‏ خُلُقٍ عَظيمٍ﴾ اخلاق هم با موعظه محقق نمي‌شود، چون موعظه که علمي نيست؛ باتقوا باشيد، مؤدّب باشيد، منزه باشيد؛ خوب است اما علمی نیست، آدم تا چيزي را که موضوع نداشته باشد، محمول نداشته باشد، حد وسط نداشته باشد، برهان نداشته باشد، در برابر او سجده نمي کند خضوع نمي کند، الآن ما وقتي که يک روايتي مي بينيم که محمد بن مسلم در آن هست و صحيح است در برابر آن خضوع داريم؛ اما يک چيزي مرسله باشد يک امر اعتباري باشد اصلاً خضوع نمي کنيم. وقتي که يک حرف متْقني از معصوم آدم بشنود در برابر آن خضوع ميکند. حرف تا علمي، (علمي يعني علمي)، موضوع معلوم، محمول معلوم، حد وسط آن معلوم، استناد آن به وحي معلوم، در برابر آن آدم خضوع مي کند و همين سجده شکر است اخلاق است که جامعه و حوزه را وزين مي کند. حوزه وزين مي تواند نظام را، جامعه را، امت را حفظ کند. علم يک مصرف داخلي دارد، شما علامه هم که بشويد، فقط شاگردان شما از شما استفاده مي کنند؛ کتاب هم بنويسيد خواص از شما استفاده مي کنند؛ اما اگر بخواهيد ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ﴾[25] بگوييد، ﴿يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾[26] بگوييد، با اخلاق شما مي توانيد جامعه را اداره کنيد؛ اخلاق هم غير از موعظه است. الآن اين بزرگواران که اين کار را کردند إن شاء الله سعي آنها مشکور باشد و در کارهاي علمي خود هم موفق باشند إن شاء الله.«و الحمد لله رب العالمين» [21] . مصباح الشريعه، ص138.[22] . تحف العقول، النص، ص446.[23] . سوره حجر، آيه30؛ سوره ص، آيهٴ 73[24] . سوره قلم، آيهٴ 4.[25] . سوره بقره، آيات 21و168؛ سورهٴ نساء، آيهٴ 1. [26] . سوره بقره، آيات 104و 153و 172. با عرض سلام خدمت حضرت استاد عزیزم مطلبی در رابطه با اخلاق از حضرت استاد جوادی آملی برایتان ارسال کردم امیدوارم به کارتان آید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید کشور را، اخلاق می‌گرداند ولی با این رویکرد که اخلاق را هجرت از طبع به فطرتِ ثانی بدانیم و رعایت آن را همان‌طور که استاد تأکید دارند؛ مثل رعایت امور فقهی وظیفه‌ی شرعی قلمداد کنیم و به اعتبار دیگر فقه‌الاخلاق را در کنار فقه‌الاعمال به صحنه آوریم. موفق باشید  

13963

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد: ضمن تسلیت به مناسبت اربعین حسینی آقای دکتر عباسی در یکی از سخنرانیهای خود به شدت به فلسفه و حکت متعالیه ملاصدرا و اشخاصی مثل آیت الله جوادی املی، علامه طباطبایی، شهید مطهری و... حمله کرده و موضع گیری تندی داشتند. در مورد عدم کارایی فلسفه در اقتصاد و دین داری و اینکه انقلاب ما با حکمت صدرایی شکل نگرفته و امام خمینی با حکمت صدرایی انقلاب نکرده و.... خواستم بدانم آیا شما این سخنرانی را شنیده اید؟ و اگر شنیده اید آیا پاسخی به ایشان داده اید یا خیر؟ و نظرتان در مورد ایشان و این نحو تفکر چیست؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این صحبت را ایشان سال‌های قبل داشتند. ظاهراً بعداً خودشان از این نظر عدول کردند. در هر صورت حرف حکیمانه‌ای نیست. موفق باشید

13073

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: من بیست و چهار سالمه و از نوجوانی مدام در این فکر بودم که هدف خلقت من چی بوده یعنی خدایی با این همه عظمت فقط ما رو آفرید که بزرگ بشیم و ازدواج کنیم و بچه دار بشیم و آخر بمیریم؟ با عقلم جور درنمیومد. تا اینکه به این سن رسیدم و مدتی پیش یا یک حاج آقایی مطرح کردم و ایشون شما رو معرفی کرد و چون شما در کتابهاتون مبهم صحبت کرده بودید تا مقداری بیشتر نتونستم سردربیارم، که ناامید به امام زمان (عج) توسل کردم به طور اتفاقی با مباحث آقای پناهیان آشنا شدم و تونستم چیزهایی یاد بگیرم. حالا خیلی علاقه به عرفان و سیر و سلوک دارم و از طرفی نمیتونم به حوزه برم (بخاطر شرایط مالی و تحصیلی) حالا چکار کنم؟ آیا میشه بدون حوزه هم به سلوک دست پیداکرد و اصلا این سلوک چی هست و از چه راهی بدست میاد؟ ممنون از ساییتتون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی که بر روی سایت پیشنهاد شده با همین نیت است که إن‌شاءاللّه آرام‌آرام کاربران عزیز در مسیر عرفان اسلامی قرار گیرند. موفق باشید

11425
متن پرسش
سلام استاد: اختلاف جزیی بین علما به کنار، اما در بحث تفاوت دو اسلام، اسلام ناب و اسلام غیر ناب، چطور خدا به هر دو طایفه علما عنایت میکنه؟ چطور میشه هم به امام خمینی عنایت کنه و هم به آیت الله خویی؟ چطور میشه هم به نواب صفوی که در صدد ایجاد حکومت بوده خواب حضرت زهرا ببینه و هم آیت الله بروجردی که معتقد به اسلام فردی بوده و هیچ کمکی به نواب نکرده عنایت بشه؟ اینها دو تناقض هستند، اختلاف کوچکی هم نیستند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق به هرکس به همان اندازه‌ای که برای اسلام مفید است مدد می‌رساند. حضرت آیت اللّه خویی خارج از آن ضعفی که در یک مرحله با پذیرفتن فرح پهلوی از خود نشان دادند، در بقیه‌ی امور شاگردانی تربیت نمودند که امروز از اساتید ارزشمند حوزه و در خدمت اسلام و انقلاب‌اند و مرحوم نواب صفوی از آن جهت که می‌خواست یک‌شبه همه‌ی کارها درست شود متوجه کار بزرگی که آیت اللّه بروجردی در صدد پایه‌گذاری آن بودند نشد و امروز ما وامدار حوزه‌ی علمیه‌ی قمی هستیم که پایه‌های علمی آن را آیت اللّه بروجردی گذاشتند. خداوند همه‌ی آن‌ها را رحمت کند و خداوند به نیّت پاک این بزرگان می‌نگرد و همه را مشمول رحمت خود قرار می‌دهد. موفق باشید

10560
متن پرسش
سلم خدمت استاد گرانقدر: بنده 24 ساله فارغ التحصیل رشته مهندسی برق از دانشگاه شهید بهشتی هستم. علاقه شدیدی هم به دروس حوزوی بویژه فلسفه و عرفان دارم اکنون نیز آثار حضرت عالی را مطالعه می کنم. مردد بین رفتن به حوزه به صورت رسمی و انتخاب شغل دیگر (اما تحصیل علوم بدون رفتن به حوزه) هستم. علت آن هم بالا بودن سن و ایضا نداشتن درآمد است. خواهشمندم راهنمایی بفرمایید تا از این حیرت خارج شوم. سیر مطالعاتی فلسفه و عرفان اسلامی را نیز ذکر بفرمایید. تشکر از حسن ظن شما استاد گرامی.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر شرایط شما طوری است که می‌توانید به حوزه بروید و لااقل از جهت مسکن و کرایه‌ی آن، خانواده کمک می‌کنند؛ حوزه را ترجیح دهید و تحصیلات دانشگاهی‌تان هم به کارتان قوت می‌دهد. موفق باشید
نمایش چاپی