بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
8823
متن پرسش
سلام استاد علامه طباطبایی می فرمایند: اعمال خلق - که یکى از آنها اعمال اختیارى خود او است -، هر چند که نسبتى به خود او دارد، و لیکن در حقیقت این خداى سبحان است که آن عمل را اراده و از طریق اختیار بنده اش و اقتضاى سایر اسباب ایجاد مى کند، پس در حقیقت خالق آن اعمال هم خدا است. سوال: اگر خدا آن عمل را اراده کرده باشد و از طریق اختیار بنده ایجاد کند خب این نوعی جبر بوجود نمی آید؟ یعنی وقتی بنده اختیار می کند" با اختیارش" اراده خدا را ایجاد می کند و اختیار نقش ایجاد کننده دارد نه انتخاب کننده.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: از آن جهت جبر پیش نمی‌آید که آن عمل از مسیر اختیار انسان انجام می‌گیرد، بدین معنا که انسان می‌تواند انجام ندهد زیرا خداوند خواستِ انسان را به آن عمل هدایت می‌کند نه این‌که انسان را مجبور به انجام آن عمل بنماید. موفق باشید
7865

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز قبلا نسبت به بچه دار شدن تمایلی نداشتم. اما با تذکرات رهبری و مطالعات از خدا خواسته ام.اما تا بحال قسمتمان نشده. با اینکه قبلا نمیخواستم اما حالا که نمیشه طلب شدیدی در من شکل گرفته بطوری که اولویت دعاهایم شده و رویم تاثیر میگذارد گاهی ناراحتم و میترسم ناراضی و ناشکر بشوم. از آن طرف حدیث داریم از رسول خدا که برای بچه دارشدن به خدا التماس کنید، از طرف دیگر این انتظار انگار بدتر میکند غمگین شده ام. چه کار باید کرد. می دانم آزمایش الهی است و میترسم. خیلی برای امثال بنده دعا بفرمایید استاد. حالا که وضع جمعیت نگران کننده است این جور موانع رفع بشود. پیشاپیش از راهنماییتان سپاسگزارم. خدا حفظتان کند و مقاماتتان را عالی تر کند.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در هر حال شما طبق وظیفه عمل کنید و بقیه را به خدا بسپارید. به لطف الهی امیدوار باشید. موفق باشید
6531
متن پرسش
سلام علیکم. نظر جناب عالی در مورد مذاکرات ژنو چیست؟ آیا به نظر شما این مذاکرات دست آورد قابل توجهی برای ایران داشته است؟ با توجه به توقف غنی سازی 20 درصد و اکسید شدن انها و... و یک سری بنده های این توافق نامه ، آیا نگاهتان مثبت است یا نظر دیگری دارید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نگاهم با نظر به شرایط تاریخی که در انتخابات 24 خرداد پیش آمد، مثبت است ولی ارزش کار به شجاعت و دقتی است که در ادامه باید مذاکره‌کنندگان ایرانی از خود نشان دهند. موفق باشید
5505

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد. چرا تاریخ وصیت نامه سیاسی الهی امام (ره) مربوط به سال 61 است؟ایشان در سالی که رحلت کردند وصیت نامه تنظیم نکردند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امام در اواخر عمر شریف‌شان تغییراتی در آن دادند و طی مراسمی این کار را به اطلاع عموم رساندند. موفق باشید
5060
متن پرسش
سلام. در جامعه ما دو دستگی بین دینداران و اهالی هنر وجود داره . نظر بنده اینه که مشکل از دو طرفه . یعنی هم دینداران دیدی منفی نسبت به هنر و هنرمندان دارند (حالا میتوان دلیلش هم این باشه که شخصیت هنرمندان ما در ظاهر دینی نیست ، ولی خیلی از آثارشون در تغییر رفتارهای اجتماعی و شخصی مردم تأثیر گذاشته و میگذاره(حال که دینداران ما از این تأثیر گذاریها بی خبرندو ارتباطی هم با آثار هنری برقرار نمیکنند ) ازجمله آثار کیارستمی مثل مشق شب یا مسعود کیمیایی مثل سفر سنگ ایشان که حتی در هشت سال جنگ ایرا و عراق بین رزمنده ها پخش میشد که رزمنده ها با دیدن این فیلم روحیه میگرفتند یا امیر نادری مثل دونده که امید واری را توی هر کسی که میخواهد در زندگی یه کاری انجام بدهد را تزریق می کنه توی حوزه فیلم ویا آثار عکاسان یا موسیقیدانها یا نقاشان دیگر ما که به اسم بین مردم شناخته شده نیستند ولی خیلی ها با دیدن آثارشون تحولی در زندگیشان ایجاد میشود، و یا راهی را به سمت خدا رفتن جلوی رویشان باز میبینند با وجود اینکه در ظاهر هم مثل دینداران ما لباس نمی پوشند یا مدام ورد زبانشون خدا و پیغمبر نیست ولی در کارهاشون نمونه ای از صفات خداوند را میتوان مشاهده کرد وتأثیر گرفت وحتی شخصیت فردیشون هم مثل آثارشون هست . ولی کسانی که یه گوشه ای از دین یا صفات خداوند را توفیق پیدا کرده اند و در وجودشان پیاده کنند نسبت به هنری که خداوند در وجودشان قرارداده شاید اهمیت چندانی نمی دهند ولذا نسبت به اهالی هنر دیدی منفی دارند درصورتی که هنر را خداوند در همه آدمها قرار داده و یه عده ای به سمت شکوفا کردن این استعداد قدم بر میدارند ولی دینداران ما نسبت به این یه عده نگاه رحمانی خداوند را ندارند . ) وهم اهالی هنر نسبت به مذهب شناخت صحیحی ندارند( البته این عدم شناخت صحیح شاید دراثر رفتارهای دینداران ما بوجود آمده باشه که نسبت به آثار هنرمندان ما واکنش نه چندان مناسبی انجام میدهند و یا بی تفاوتند. ودرنتیجه هنرمندی که به مراتب حساس تراز بقیه اقشار است دیدی منفی نسبت به مذهبیون پیدا میکنه و دین و مذهب را خلاصه میبینه توی این افراد . ) نکته بعدی که میخوستم راهنماییتون را داشته باشم اینه که آیا روح هنری داشتن با مباحثی که مطرح هستش درکتب یا جزوه هاتون در تضاد هست یا نه؟ واگر نیست چگونه میتوان هم در زمینه بحثهاتون و هم درزمینه ی هنر که شما بحثی در این مورد نداشته اید به پرورش این دو اقدام کنیم حال با این اوصاف راهنمایی جنابعالی در این دو نکته را میخواستم بدونم واگه هم نظر خاصی ندارید کسی را لطفا معرفی کنید . واینکه چطور میتوان با ایشون در تماس باشم.البته اثار شهید اوینی را هم مطالعه کردم ولی باز هم این سؤالات برایم مطرح هست و از یه طرف هم برخلاف دیگران که میگویند شهید آوینی باید معیار قرار بگیره من خلاف این نظر را دارم . بله!شهید آوینی در بعضی زمینه ها بحثهاشون راهگشا بوده و هست ولی الان اون روشی که مطرح کرده بودند شاید دیگر جواب ندهد بلکه همون مفهوم را به شکل دیگری میتوان انتقال داد هر چند هم در ظاهر با کلمات مرتضی آوینی هم هماهنگ نباشه ولی در مفهوم هماهنگ هستند. شاید اون زمانی که مرتضی بود کسی به این حرفها توجهی نمیکرد ولی چون شهید هستند و یه عده هم نسبت به بحث های تخصصی و حوزه های احساسی دین تمایزی قائل نیستند میگویند که ملاک فقط آوینیه و در صورتی که نسبت به شهید بودن ایشان تعصب نشان میدهند و همه بحثهای ایشان را وحی منزل میدانند وتعصب کور کورانه نشان میدهند بدون اینکه اصلا نسبت به هنر شناخی داشته باشند و یا اهالی هنر و آثارشون را دیده باشند ویا نمیخواهند که ارتباط برقرار کنند با آثار در صورتی که اهالی هنر ما بحثهایی دارند که راهگشاتر از نظرات شهید آوینی هست البته با احترام به نظر ایشون. عذرخواهی میکنم از اینکه طولانی شد ولی اینها واقعیتهایی هستند که نسبت بهشون باید راهی اندیشیده شود و راهنماییهای اساتیدی مثل شما قطعا اثر گذار خواهد بود تشکر و التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم با شما موافقم و فکر می‌کنم روح مباحث بنده طوری است که خواننده را از تعصب نسبت به هنر آزاد می‌کند و با وسعت نظری که بنده مایلم نسبت به هنرمندان داشته باشم، خواننده را می‌پروراند، امیدوارم این طور باشد. ولی همین‌طور که می‌دانید کار هنری به معنایی که شما می‌فرمایید در تخصص بنده نیست تا کسی را نیز در این رابطه معرفی کنم. موفق باشید
4960
متن پرسش
سلام علیکم باتشکر از پاسخ به پرسشهای بنده، می‌خواستم پیشنهاد بدهم که به مسئولان سایت لب المیزان موارد زیر را تذکر دهید 1- به اشخاصی که پرسشی مطرح می کنند در همان ابتدا یک شماره برای یافتن پاسخ بدهند چون خودم خیلی دنبال جواب گشتم تا آنرا پیدا کردم 2- یک نسخه از جواب به ایمیل پرسشگر نیز حتما ارسال شود 3- با توجه به اینکه یک هفته ای سایت شما هک شده است بنده به نسخه‌ی دموی آن بطور اتفاقی برخورد کردم تا جواب خودم را پیدا کنم. لذا برای هک نشدن مجدد، تدابیری اندیشیده شود اجرکم عندالله
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئول محترم سایت توجه فرمایند.
4573
متن پرسش
سلام علیکم.ان شاءالله خداوند همیشه به وقتتان برکت بده که برای ما وقت می گذارین. من دبیر الهیات هستم و در کلاس اون مزاح یا شوخی کردن را با بچه ها را ندارم.از بس که جدی هستم بچه ها ازم میترسن. خواستم بپرسم من آدمی جدی و زیاد منطقی هستم.و اصلا شوخی کردن را هم بلد نیستم و هم احساس میکنم وقت آدم تلف میشه با حرف های لغو. در صورتی که ما مثلا مذهبی ها باید خوش طبع باشیم که دیگران را جذب به دین خدا بکنیم این هنر را ندارم و از این بابت خیلی ناراحتم.از این بعضی ها مقید نیستند به خوش اخلاقی و خوش طبعی معروفند در صورتی که من درس دینی و قرآن می دهم از اون فضایل به راحتی برخوردار نیستم. چکار کنم ؟ خدا خیرتون بده . اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هرحال باید با دانش‌آموزان صمیمی بود و بعضاً با درد و دل‌های مفید رابطه‌تان را با آن‌ها نزدیک کنید. موفق باشید
4339
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم.سلام علیکم.استاد بزرگوار،از کسی شنیدم که می گفت در میان عبادات، نماز مخصوص عبادت مستقیم ذات است،با توجه به پاسخ شما به سوال 4300،این گفته رد می شود؟متشکرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال اگر نظر هم به نور ذات داریم در خود نماز اسم «الله» را بر زبان می‌آوریم و متوجه آن اسم مبارک هستیم که رحمان و رحیم است و لذا این «الله» غیر از آن «الله» است که در قل هوالله احد می‌گویید که نظر به مقام احدانیت دارد و تعیّن اول محسوب می‌شود. موفق باشید
4092
متن پرسش
آیا ممکن نیست دانشمندان کافر حدس بزنند؟ اگر ممکن است، اگر یک دانشمند کافر، در علم حصولیِ خودش توانست یک حدس بزند آنگاه آن حدس را تئوریزه کرده اثبات کند، آیا آن حدس را به عنوان لطفی از طرف خداوند می‌داند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یک دانشمند کافر هم می‌تواند «حدس» بزند حالا یا آن حدس از طریق مبادی صحیحی اشراق شده‌است و نفس کافر در‌آن تصرف نکرده‌است و یا تحت تأثیر عقائد و اخلاق فاسد، آن حدس آلوده شده‌ا ست. موفق باشید.
3318
متن پرسش
1- با سلام در مطالعه ی فصل هشتم از کتاب معرفت نفس جناب عالی به این سوالات برخوردیم: تفاوت عوالم الهی و عوالم وجود در چیست؟ اگر فرشتگان در همه ی عوالم حاضرند منظور از عوالم کدام است؟ در معراج چرا جبرئیل گفت من دیگر نمی توانم جلوتر بیایم؟ دسته بندی این عوالم چیست؟ 2- اگر خداوند عین تجرد است وقتی مرتاضی درجه ی تجرد خود را بالا می برد چرا به خداوند نزدیک نمی شود؟ 3- ایا مقام امامان نسبت به هم برتری دارد؟ و یا نسبت به پیامبر اکرم با توجه به این که همه ی انان معصومند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- وقتی متوجه باشیم «وجود» تشکیکی است و از آن‌جایی که «وجود» عین کمال است در هر مرتبه‌ای کمال مربوط به خود را دارد و هر اندازه وجود شدت یابد با کمال شدیدتری روبه‌رو هستید. در مقام معراج که شدیدترین درجه‌ی وجودی در میان است تنها نفس ناطقه‌ی رسول گرامی«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» می‌تواند حاضر باشد زیرا آن مقام، مقام جامعیت است در حالی‌که حضرت جبرائیل به عنوان فرشته‌ای مقرب در مقام «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها» نیستند 2- نفس حیوان هم مجرد است. تجردی در مورد انسان موجب قرب الهی می‌شود که انسان با جامعیت شریعت آن تجرد را در خود ایجاد کرده باشد 3- از جهت شریعت قلب مبارک همه‌ی آن‌ها مساوی است ولی رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» مبدأ شریعت‌اند و از این جهت همه تابع قلب مبارک آن حضرت هستند. موفق باشید
2369

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم! سوال بنده در مورد حدیث آخر علل الشرایع است. حدیث طولانی است ابتدای حدیث بدین شرح است:«أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّیَّارِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مِهْرَانَ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی حَنَانُ بْنُ سَدِیرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ اللَّیْثِیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ ع یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنِ الْمُؤْمِنِ الْمُسْتَبْصِرِ إِذَا بَلَغَ فِی الْمَعْرِفَةِ وَ کَمَلَ هَلْ یَزْنِی قَالَ اللَّهُمَّ لَا قُلْتُ فَیَلُوطُ قَالَ اللَّهُمَّ لَا قُلْتُ فَیَسْرِقُ قَالَ لَا قُلْتُ فَیَشْرَبُ الْخَمْرَ قَالَ لَا قُلْتُ فَیَأْتِی بِکَبِیرَةٍ مِنْ هَذِهِ الْکَبَائِرِ أَوْ فَاحِشَةٍ مِنْ هَذِهِ الْفَوَاحِشِ قَالَ لَا قُلْتُ فَیُذْنِبُ ذَنْباً قَالَ نَعَمْ هُوَ مُؤْمِنٌ مُذْنِبٌ ...‏» حال در مورد این حدیث چند سوال دارم: 1- تبیین حدیث به چه صورت است؟! 2- طبق این حدیث یعنی مثلا بنده خوشحال باشم که هر چه گناه کردم فردای قیامت می رود به پای ابوبکر و عمر و ... و اگر آنها ثوابی کرده باشند می آید به حساب من و امثال من؟! 3- این حدیث با صریح برخی آیات قرآن در تعارض است مانند: الف- وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ب- وَ لا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَیْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری ج- در چند آیه از قرآن نیز آمده:«وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری» د- فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ (7)وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ (8) 4- اصولا امکان دارد یک شیعه چنان عاشق و پایبند به اهل بیت (ع) باشد که اگر بینی اش را با شمشیر پاره کنند باز هم از عقیده خود دست بر ندارد اما همین شخص گناهان کبیره را شیوه خود قرار داده باشد؟!براستی ممکن است؟! این امکان وقوع و تحقق در عالم واقع ندارد. معمولا کسانی که پاکیزه اند به انسانهای پاکیزه علاقه پیدا می کنند اما انسانهای آلوده در مقام عقیده نیز چندان پایبند نیستند. حال ممکن است یک معتاد به شراب و زنا و لواط ، تحت تاثیر محیط از اظهار کفر علنی بپرهیزد یا علاقه رقیق و سطحی نیز به اهل بیت(ع) در هنگام گرفتاری و ... ابراز کند أما ممکن نیست در عشق به اهل بیت(ع) چنان راسخ باشد که آن را با جهان عوض نکند بلکه چون حبّ گناه دارد ممکن است اهل بیت(ع) را العیاذ بالله با یک بطری شراب یا لذایذ دیگر عوض کند. حال اگر یک مورد استثنا هم پیدا شود آن استثنا است و ارزش ندارد که معصوم (ع) برای آن یک شخص استثنایی روایت طولانی و عجیب و غریب بفرماید و دیگران را نیز به طمع بیندازد که در عین عشق به اهل بیت (ع) به آلودگیها نزدیک شوند و در عین حال امیدوار باشند که گناهانشان در نامه عمل نواصب ثبت خواهد شد!!! 5- از آن طرف اگر یک ناصبی آنچنان باتقوا و پاکیزه باشد که از هر گناه کبیره ای بپرهیزد قطعا او از شدت حبّ خدا و رسول (ص) به این مقام رسیده است. حال چگونه ممکن است چنین شخصی اگر فضایل اهل بیت(ع) را به خوبی برایش بگویند باز هم دشمنی را کنار نگذارد؟! چنین کینه ای نسبت به اسوه های خلوص و تقوا، جز در افراد شدیدا حسود و بی تقوا تحقق نمی یابد. بنابراین تصور اینکه کسانی در اوج تقوا و پاکی باشند و کینه اهل بیت(ع) را نیز داشته باشند یک تصور غیرواقعی است. درباره اهل سنت باید همانند امام رضا (ع) داوری کنیم که فرمودند : " ... فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا" (بحار ج2 ص30 ) پس اغلب اهل سنت مستضعف و بی اطلاع هستند و اگر مطلع شوند لجاجت نخواهند کرد. حتی شخصی از اهل شام به معصوم (ع)[گویا به امام حسن علیه السلام] فحاشی کرد ولی وقتی با برخورد نیکوی امام (ع) مواجه شد عرض کرد قبلا مبغوضترین فرد نزد من بودید أما اکنون محبوبترین فرد نزد من هستید. پس اینکه ناصبی هایی باشند که به هیچ قیمت حاضر به کنار گذاشتن بغض خود نسبت به اهل بیت (ع) نباشند بسیار نادر الوقوع است. 6- راوی دقیقا مثل یک انسان سیاسی­کار می اندیشد که حتی فسق و فجورِ اطرافیان خود را توجیه و فضایل دیگران را إنکار می کند. حال آنکه قرآن به ما دستور داده که درباره دشمنانمان نیز منصف باشیم : ... کُونُوا قَوَّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏ ... آیا ممکن است چنین خدایی در قیامت ناصبی ها را بر کارهای نکرده شان مجازات کند؟! 7- در روایت است که " عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْبَاقِرُ (ع) : یَا جَابِرُ أَ یَکْتَفِی مَنِ انْتَحَلَ التَّشَیُّعَ أَنْ یَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ؟! فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا کَانُوا یُعْرَفُونَ- یَا جَابِرُ - إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ کَثْرَةِ ذِکْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ التَّعَهُّدِ لِلْجِیرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْکَنَةِ وَ الْغَارِمِینَ وَ الْأَیْتَامِ وَ صِدْق الْحَدِیثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ کَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَیْرٍ وَ کَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِی الْأَشْیَاءِ فَقَالَ جَابِرٌ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَسْتُ أَعْرِفُ أَحَداً بِهَذِهِ الصِّفَةِ. فَقَالَ (ع) : یَا جَابِرُ لَا یَذْهَبَنَّ بِکَ الْمَذَاهِبُ! أَ حَسْبُ الرَّجُلِ أَنْ یَقُولَ أُحِبُّ عَلِیّاً وَ أَتَوَلَّاهُ؟! فَلَوْ قَالَ إِنِّی أُحِبُّ رَسُولَ اللَّهِ وَ رَسُولُ اللَّهِ خَیْرٌ مِنْ عَلِیِّ ثُمَّ لَا یَعْمَلُ بِعَمَلِهِ وَ لَا یَتَّبِعُ سُنَّتَهُ مَا نَفَعَهُ حُبُّهُ إِیَّاهُ شَیْئاً فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَیْسَ بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ. أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ وَ أَکْرَمُهُمْ عَلَیْهِ أَتْقَاهُمْ لَهُ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ وَ اللَّهِ مَا یُتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ إِلَّا بِالطَّاعَةِ مَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ لَا عَلَى اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ مَنْ کَانَ لِلَّهِ مُطِیعاً فَهُوَ لَنَا وَلِیٌّ وَ مَنْ کَانَ لِلَّهِ عَاصِیاً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ لَا تُنَالُ وَلَایَتُنَا إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الْعَمَل" ( أمالی صدوق ص626 و کافی ج2 ص74 و تحف العقول ص295 و صفات الشیعه صدوق ص 11و 12 ) در این روایت گویا حضرت می خواهند بفرمایند که: حبّ علی (ع) به تنهایی کافی نیست زیرا اگر کافی بود قطعا حبّ رسول(ص) که در دل پیروان همه مذاهب اسلامی هست کافی می بود زیرا رسول الله (ص) از امام علی(ع) أفضل هستند. روشن است که این روایت با روایت مورد بحث ما تعارض واضح دارد. هر دو روایت از امام باقر(ع) نقل شده و دشوار می توان پذیرفت إمام باقر(ع) هر دو سخن را فرموده باشند. در این میان البته موظفیم آن را که با قرآن موافق است بگیریم و دیگری را دور بیفکنیم. 8- به نظر می رسد اینقدر مبالغه درباره نقش اعتقاد یا عدم اعتقاد به ولایت در نجات یا شقاوت انسان ، از مصادیق بی توجهی إفراطگرایانه نسبت به نقش عمل در سرنوشت انسان باشد حال آنکه قرآن بر عمل و ایمان توأمان تأکید دارد و نقش ایمان را مستقل از عمل تعریف نمی کند. (خداوند وقتی می فرماید "آمنوا و عملوا الصالحات" ، فاعل "عملوا" با فاعل "آمنوا" یکی است نه اینکه "آمَنَ الشیعیُّ بالولایة و عَمِلَ الناصبیُّ بالصالحات و ذَهَبَ الشیعیُّ بالأجرِ و الثوابِ"!!!) 9- در متن روایت آمده که خداوند حسنات ناصبی را به سیئات تبدیل می کند.البته عبارت " فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنات " در قرآن هست و نشانگر فضل الهی در حق توبه کاران است (سوره فرقان : 70) اما "یبدل الله حسنات أعدائنا سیئات" در قرآن نیست و ساخته ذهن راوی است زیرا حسنه ممکن است حبط و خنثی شود ولی به سیئه تبدیل نمی شود زیرا بر خلاف لطف خداست. عذاب هرگز بیش از گناه نیست زیرا ظلم خواهد بود : ... وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزى‏ إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُون (انعام 160) وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزَى الَّذینَ عَمِلُوا السَّیِّئاتِ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ( قصص: 84 ) پس در منطق قرآن ، خداوند بر گناهِ نکرده عذابی مقرر نمی فرماید. 10- ارائه تفسیر باطنی از آیه " قالَ مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلاَّ مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ إِنَّا إِذاً لَظالِمُون (یوسف 79) بگونه ای که به مدعای مورد نظر راوی حدیث دلالت کند نیز نشاندهنده گرایش راوی به تفسیر باطنی است که غلاة نیز این ویژگی را داشتند. تفسیر باطنی از آیات قرآن بگونه ای که شنونده از آن احساس رمیدگی می کند نیز از ویژگیهای غالیان بوده است. طبق روایتی در زمان امام حسن عسکری(ع) از سوی برخی از شیعیان نامه­ای به محضرشان نوشته شد به این مضمون که" برخی به شما و پدرانتان سخنانی نسبت می­دهند که دل از آن می­رَمَد و سینه احساس تنگی می­کند ولی بر ما روا نیست که آن را ردّ کنیم زیرا از پدران شما روایت شده و نمی­توانیم بپذیریم زیرا قابل پذیرش نیستند از این­رو درباره­اش توقف کرده­ایم. از جمله­ی آن سخنان اینست که "ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر" را به یک مرد تأویل می­کنند و می گویند مقصود رکوع و سجود نیست و زکات را نیز به معنای یک مرد تفسیر می­کنند و نیز برخی از فرایض و سنن و معاصی را اینگونه تأویل می­کنند پس اگر صلاح دانستید حقیقت را برای ما تبیین فرمایید" امام (ع) در پاسخ نوشتند : "دین ما اینگونه نیست پس از آن دوری گزینید." به امام صادق(ع) عرض شد که از شما روایت شده که مقصود از "الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأنْصابُ وَ الْأزْلام‏" (در قرآن) مردانی هستند. امام(ع) فرمودند:"خداوند هیچگاه با آفریده­های خود با زبانی که نمی­فهمند سخن نمی­گوید" در روایت فوق امام(ع) با تأویل نادرستِ آیات قرآن و ارائه تفسیرهای سمبلیک - که از ویژگیهای غالیان بود - مخالفت فرمودند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عنایت داشته باشید که گاهی یک روایت بنا دارد معارف عمیقی را در کنار معارف دیگر به ما بدهد. اگر ما بتوانیم روایات را جمع کنیم از یکی محروم نمی‌شویم تا تنها بر دیگری تأکید کنیم. صرف نظر از این‌که ممکن است کسی از روایتِ مورد بحث سوء استفاده کند ولی این روایت و امثال آن‌که در مجامع روایی ما موجود اند رجوع به این نکته‌ی مهم معرفتی دارد که در کنار احکام الهی و عمل به آن‌ها باید امام معصومی را مدّ نظر خود داشته باشید که صورت فعلیت یافته‌ی آن اعمال است تا گرفتار قالب اعمال نباشیم و اگر کسی انسان‌های معصوم یعنی ائمه«علیهم‌السلام» را مدّ نظر قرار داد و آن ها را شخصیت آرمانی خود در دین قرار داد دیگر اعمال سیئه مطلوب او نخواهد بود و اگر در عمل گرفتار آن شد با نظر به شخصیت آرمانی‌اش، یعنی امام معصوم، آن عمل را برای خود نمی‌پسندد تا جزء شخصیت او شود و برعکس، اگر کسی گرفتار قالب اعمال دینی شد ولی نظر به شخصیت آرمانی دین که به صورت بالفعل در امام ظهور دارد نداشت معلوم است که اعمال این شخص سرگردان است و معلوم نیست می‌خواهد با این اعمال به کجا برسد. حال با توجه به چنین نکته‌ای اگر انسان مؤمن به امامت امام معصوم عمل زشتی را انجام داد آن عمل در شخصیت او جای نمی‌گیرد همین‌طور که اگر انسانی بدون نظر به امام معصوم اعمالی را انجام داد جایی در شخصیت او باز نمی‌کند چون نمی‌داند نهایتاً با این اعمال بنا است به کجا برسد. (این آن چیزی بود که بنده از این نوع روایات برداشت کردم، والله اعلم). موفق باشید
1885

فدکبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز 1- در سوره نمل می فرماید {وورث سلیمان داود} که علامه طباطبایی هم می فرمایند این منظور ارث حکومت است نه مال ونبوت ویا علم ومنظور از ارث هم نقل وانتقال است نه ارث مصطلح که بگوییم قرآن سلطنت موروثی را امضا کرده حالابا توجه به این تفسیر اینکه حضرت زهراء سلام الله علیها به این آیه تمسک می کنند برای اینکه اثبات کنند از پدرشان ارث مالی می برند چه توجیهی دارد؟ 2-آیت الله جوادی می فرمایند مایک علم دون الحجة داریم که همان شک وظن غیر معتبر است ویک علم متن الحجه داریم که همان یقین وظن معبتر است ویک علم فوق الحجة داریم که علم ملکوتی ائمه است که این علم برای ایشان تکلیف آور نیست ومستند فقهی برای آنها نیست لذا سم خوردن امام که بر اساس علم هم بوده چون علم فوق الحجة بوده تکلیف آور نبوده که بگوییم کار حرام انجام داده باشند نعوذ بالله الا اینکه امام در جایی دستور ویژه از طرف خداوند داشته باشند که به آن علم ملکوتی عمل کنند حالا سوال من این است که وقتی از ائمه در مورد احکام شرعی سوال پرسیده می شود مگر با همان علم ملکوتی جواب نمی دادند پس چرا مستند فقهی است ویا اصلا کل قرآن {انک لتلقی القرآن من لدن حکیم خبیر} است پس چطور خود ایشان وهمه مومنین باید به مطالبی که از علم ملکوتی است وفوق الحجة است عمل کنند واما در مورد دستور ویژه هم خود این دستور هم با علم ملکوتی درک شده در مورد همین چه وجهی هست که می تواند مورد اعتماد باشد. بسیار ممنون از زحمات شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- در آیه‌ی مذکور خداوند می‌فرماید ما مسیر حکومت را بعد از حضرت داود به حضرت سلیمان هدایت کردیم. منظور آیه این است که خداوند مسیر کار را این طور مدیریت کرد نه این‌که قاعده‌ای در کار باشد که باید پسر بعد از پدر حکومت را به‌دست گیرد. ولی نه این‌که پیامبر خدا یعنی حضرت داود ارثی به‌جا نگذاشته‌اند و حضرت سلیمان از آن ارث بهره‌مند نگشته‌اند. با توجه به این‌که خلیفه‌ی اول تأکید داشت که پیامبر فرموده‌اند از من ارثی باقی نمی‌ماند و از این طریق می‌خواست فدک را از تملک زهرای مرضیه«سلام‌الله‌علیها» در آورد حضرت به آیه‌ی فوق استناد می‌کنند با توجه به این‌که آن‌ها به همان ظاهر آیه متوقف بودند و همین‌قدر از آیه برداشت می‌کردند که حضرت سلیمان از حضرت داود ارث برده است و این روش عبارت است از جدال اَحْسَن که مبتنی بر فهم طرف مقابل با او بحث کنند وگرنه حضرت به روش‌های دیگر متذکر شده بودند که اساساً فدک قبل از رحلت رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» در اختیار حضرت بوده و ارثی نبوده که این بحث‌ها مطرح باشد. 2- حضرت علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرمایند برای ائمه«علیهم‌السلام» یک نوع علم هست که علم به سلسله علل است تا امامان از امور عالم آگاه باشند و مطابق آن امامت کنند و این علم برای آن‌ها تکلیف‌آور نیست که بخواهند از شمشیر ابن‌ملجم خود را رها کنند و این غیر از آن علم ملکوتی است که مطابق آن تکلیف مردم را روشن می‌کنند و با علم به حقیقتِ شریعت مردم را راهنمایی می‌نمایند. موفق باشید
605

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم. لطف کنید و یک مسئله عجیب را قدری جزئی‌تر بشکافید و آن اینکه: چرا "برخی" از خانم‌ها و آقایان علی رغم اینکه ازدواج کرده‌اند و همسران آنها در ظاهر مشکل خاصی ندارند باز با همه‌ی اینها چشم و دلشان اسیر مرد یا زن نامحرم است و یا بعضا با شخص دیگری ارتباط نا مشروع دارند! پدیده‌ای که در کشور ما در حال گسترش است. بنده مجرد هستم و هیچ تصوری از رابطه‌‌ای که بین زن و شوهرها ایجاد میشود وادامه پیدا میکند ندارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بعد از ازدواج گرایش به جنس مخالف که تا آن زمان نهفته بود تحریک می‌شود و با توجه به معنویات و دستورات شریعت الهی و کنترل خیال باید آن را به سوی محرم خود جهت داد.
16976
متن پرسش
استاد سلام: چرا وقتی در یک امر بدیهی از ساحت بدیهی آن خارج می شویم و وارد ساحت نظری و غیر بدیهی می شویم دچار انواع سوالات و شاید شک ها می شویم، درصورتی که تا قبل از آن به صورت بدیهی به آن امر معتقد بودیم و یقین داشتیم؟ چه اتفاقی در نفس می افتد که اینگونه می شود؟ چه مکانیزمی در نفس پیش می آید که دچار مشکل می شویم؟ آیا امثال دیوید هیوم چون از ساحت بدیهی خارج شده اند منحرف شده اند و آیا به خاطر همین است که می گویند: پای استدلالیان چوبین بود / پای چوبین سخت بی تمکین بود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که متوجه شده‌اید. زیرا وقتی ما با حالت حضوری با موضوعات روبه‌رو هستیم، اساساً دوگانگی بین سوبژه و اُبژه و یا فاعلِ شناسایی و موضوع قابل شناسایی در میان نیست و اساساً وجود ما است که ارتباطِ وجودی با واقعیت برقرار می‌کند. و به همین جهت اگر روحِ دینی به معارف ما برگردد، بسیاری از این دوگانگی‌ها و شک‌ها و سؤال‌ها، چون گردی به هوا می‌رود. موفق باشید

16966
متن پرسش
سلام استاد عزیز: دو سوال از محضر جنابعالی پیرامون بحث توبه انسان دارم. 1. با عنایت به آیه ی کریمه که خداوند فرموده «ان الحسنات یذهبن سیئات» یعنی بعد از نماز یا حسنات دیگری گناه انسان پاک و محو می گردد، شرایط و ارکان قبولی توبه پس در این کریمه جایگاهی ندارد؟ 2. استاد واقع اش بنده روزانه گناهان، خطاها، لغزش ها و غفلت هایی دارم به نظر شما باید تا چه اندازه ی به گناهان توجه کرد؟ حضرتعالی در شرح دعای مکارم الاخلاق به سلوک یکی از علما استناد کردید که ایشون بعد هر نماز طبق آیه ی مذکور مجددا سلوک خود را دامه می دادند، خوب است بنده هم همین گونه باشم؟ 3. استاد تفسیر حضرتعالی از احادیثی که با بر زبان جاری کردن یک آیه یا ذکر انسان آمرزیده می شود چیست؟ آیا باید برای آمرزش گناهان به آن ذکر یا آیه معرفت داشت یا صرف اداء کردن کفایت می کند؟ 4. استاد پس چرا شرح صوتی مجلدات مقالات آیت الله شجاعی رحمت الله علیه در آرشیو صوتی نیست، لطفا قرار دهید. ببخشید بیشتر از دو تا سوال شد!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مسلّم حسنات اعم از نماز و خلق نیکو، سیئات یعنی گناهان را از تأثیر می‌اندازد 2- چه خوب است که انسان بتواند چنین کاری بکند 3- اقلّ ذکر، ذکر زبانی است و بی‌تأثیر نیست؛ به شرطی که از رویکرد قلبی آن ذکر، غفلت نشود 4- به مسئولان محترم سایت در مورد شرح صوتی «مقالات» نظر جنابعالی را پیشنهاد می‌کنیم، ولی در هر حال می‌توانید سی‌دی‌های مربوطه را از جناب حاج آقای نظری بگیرید. موفق باشید

14832
متن پرسش
با سلام: در حدیث عنوان بصری در ابتدا امام صادق علیه السلام در بیان حقیقت عبودیت می فرمایند: «یکی از حقیقت های عبودیت این است که بنده امور خود را به دست مدبر حقیقی بدهد و برای خود تدبیر و پیش بینی نکند.» معنای این جمله چیست؟ چطور انسان برای امور خود تدبیر و پیش بینی نکند آیا اساسا امکان پذیر است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به سخن حضرت؛ انسان به حكم وظيفه عمل مي‌كند ولي امورات را به خدا مي‌سپارد مثل كاري كه حضرت امام در نسبت با انقلاب انجام دادند و اين خدا بود كه كار را تا اين‌جاها جلو برد. موفق باشيد

14519
متن پرسش
خارج فقه ـ نکاح 29 تاریخ جلسه: 1394/9/2 اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم اما حکم وضعی اما حکم وضعي که ديه دارد يا نه؟ منافات ندارد که يک کاري جايز باشد تکليفاً؛ ولي ديه داشته باشد، چون اين «قتل» که نيست اين «رفع» نيست، بلکه اين «دفع» است؛ او با اين کار نمي گذارد فرزند منعقد بشود، نه اينکه فرزند منعقد شده را از بين برده است. آن جايي که ديه دارد در صورتي است که عمدي باشد، بله حتماً با حرمت همراه است؛ آنجا که نطفه منعقد شده باشد، بله يقيناً حرام است؛ اما اين شخص جلوي انعقاد نطفه را مي گيرد، با اين حال آيا ديه دارد يا نه؟ محقق و امثال او (رضوان الله عليهم اجمعين) فتوايشان اين است که عزل گرچه از نظر حکم تکليفي مکروه است و حرام نيست؛ ولي از نظر حکم وضعي ديه دارد و ده دينار بايد ديه بدهد، مگر اينکه در متن عقد شرط شده باشد، مگر اينکه زن اذن داده باشد، اگر زن اذن نمي دهد، چون مادر شدن حق اوست، اين ده دينار ديه دارد، حالا اين را هم حمل بر استحباب مي شود کرد يا حمل بر وجوب، اين ـ به خواست خدا ـ در جهت ثانيه بايد بحث بشود.(در جلسات آینده بحث می شود). در اینجا حضرت استاد طبق عادت همیشگی شان در روزهای چهارشنبه بحثی اخلاقی را مطرح نمودند. درس اخلاق حالا چون روز چهارشنبه است بک بحث اخلاقي هم داشته باشيم. الآن عده اي از اساتيد و فضلا و بزرگواران حوزه در صدد فقه در اخلاق هستند، اين يک کار مبارکي است که صبغه علمي دارد. اخلاق مادامي که به صورت علم درنيايد کارآيي حوزوي ندارد، ممکن است کارآيي اجتماعي داشته باشد. ما يک موعظه داريم که علم نيست، يک اخلاق داريم که علم دقيق است، داراي موضوع و محمول، پيچيده و فنّي است و يک فقه اخلاق داريم. موعظه همين است که در سخنراني مي گويند آدم خوبي باشيد، متّقي باشيد، خلاف نکنيد اين موعظه است؛ منتها اگر آن گوينده قدرت علمي و عملي داشته باشد که طهارت روح او در شنونده اثر کند، اين شنونده متّعظ مي شود، موعظه به معني سخنراني نيست، وعظ «جذب الخلق الي الحق» است؛ يعني اين مستمع جذب بشود، حرف هر کسي را هم مردم گوش نمي دهند، حواس ما جمع باشد، ممکن است يک ساعت پاي منبر کسي بنشينند؛ اما مي‌خواهند يک ثوابي ببرند، اينکه حرف هر کسي در او اثر بکند و گوش بدهد، اين کار آساني نيست: «الوعظ هو جذب الخلق الي الحق»؛ يعني نَفَسِ مقدس و منزه و پاک و بي شائبه اي مي طلبد تا مستمع را جذب بکند: «الوعظ هو جذب بالخلق الي الحق». اين موعظه است که علمي نيست، نصيحتي است که مرتّب در سخنراني ها هست؛ اما اخلاق اگرچه پند است؛ ولي علمي است، چون تا نفس شناخته نشود، شئون نفس شناخته نشود، سلامت و مرض آن شناخته نشود، د,اء و درمان آن شناخته نشود، اين علم نخواهد بود. اخلاق جزء زير مجموعه فلسفه است، تا ثابت نشود که روح مجرّد است، تا ثابت نشود که آن شأني که مربوط به دانش است چيست، شأني که مربوط به گرايش است چيست، متولّي اين شئون چه کساني هستند، راه سلامت و درد آن چيست؛ به اخلاق نمي‌رسيم، اخلاق درسي است، موعظه که درسي نيست. فنّ اخلاق بدون شناخت روح و تجرّد روح و شئون روح و سلامت روح و مرض روح ممکن نيست. گوشه اي از فنّ اخلاق را با فقه مرحوم شيخ انصاري ـ خدا غريق رحمتش کند، ـ در بحث غيبت که محل ابتلاي خيلي هاست در مکاسب محرّمه مطرح کرده است.[20] مرحوم شيخ بعد از اينکه فرمود غيبت حرام است، فرمود حالا يک گوشه اي از آثار اخلاقي آن را مطرح بکنيم، گرچه از بحث ما بيرون است، اين را حتماً ملاحظه بکنيد ببينيد که او چه مي خواهد بگويد، از نظر حکم فقهي بله غيبت حرام است؛ اما چگونه مي شود که اين آقا آن کاري که واجب است بنام امر به معروف و نهي از منکر و آن را بايد انجام بدهد، نمي‌دهد؛ ولي پشت سر او غيبت مي کند که حرام است!؟ شما اگر مي خواهيد او را اصلاح کني، آنکه بر شما واجب است بنام امر به معروف و نهي از منکر، با او درميان بگذار، چرا اين که اثر ندارد و بر شما حرام است را انجام مي دهي؟ مرحوم شيخ يک چند سطري وارد اين بحث شد که اين به سبب ضعف روح است، يک عقده است، يک مشکل رواني است؛ او آن شهامت را ندارد که در حضور امر به معروف کند؛ جنب دارد و لذا در غيبت آن کمبود خود را مي خواهد ترميم کند. اگر شما براي رضاي خدا مي خواهيد بگوييد! مگر نمي خواهيد براي رضاي خدا حرف بزنيد؟ براي رضاي خدا آنکه واجب است و بهشت وعده آن است، آن را انجام بدهيد، چرا اينکه حرام است و اثر ندارد را انجام مي‌دهيد، آنکه اثر دارد و واجب است آن را انجام نمي دهيد، اينکه اثر ندارد و حرام است را انجام مي دهي؟ اخلاق يعني اين. چگونه مي شود که آدم آن واجب را انجام نمي دهد؟ اين حرام را انجام مي دهد، اين ضعف نفس از کجاست؟ گير دروني او از کجاست؟ اين عقدهاش و احساس حقارتش از کجاست؟ اخلاق يعني اين. اخلاق علم است، چکار به موعظه دارد؟! اين فنّ اخلاق را فلسفه به عهده دارد، جزء حکمت عملي است و زير مجموعه فلسفه است. اما آن بزرگواراني که الآن اين مسئوليت را قبول کردند ـ که حشرشان با اولياي الهي باشد ـ فقه اخلاق است، فقه اخلاق غير از فقه اعمال است. اين فقهي که الآن ما داريم بحث مي‌کنيم فقه عمل است؛ يعني درباره عمل مکلف بحث مي کند که چه حرام است و چه حرام نيست؟ چه واجب است و چه واجب نيست؟ يا موضوعات است که به هر حال به عمل مکلّف برمي گردد که مثلاً آفتاب مطهِّر است، حرکت روي زمين مطهِّر است، اينها جزء مطهّرات هستند، آب مطهِّر است، فلان کار حرام است، فلان شئ نجس است، يا در طهارت و نجاست هست يا در ميراث است يا در حقوق است يا در افعال. عبادات و عقود و ايقائات و احکام. اينها هستند. فقه عمل در اين زمينه بحث مي کند، که فلان کار حرام است فلان کار حلال؛ اما فقه اخلاق درباره اوصاف بحث مي کند، آدم تکبر را اعمال بکند، طرزي رفتار بکند که باعث هتک ديگري بشود، بله اين حرام است؛ اما فقه اخلاق وصف «تکبر» را دارد بحث مي‌کند، اين را که فقه عمل بحث نمي کند؛ وصف «طمع» را دارد، وصف «حرص» را دارد، وصف «دنياطلبي» را دارد، «حبّ دنيا» دارد، که «رَأْسُ‏ کُلِ‏ خَطِيئَةٍ» است؛ حالا حبّ دنيا حرام است يا حلال؟ اين را که فقه عمل بحث نمي کند. فقه ميگويد وقتي که اين کار را انجام بدهي اين مالي که مي خواهي بگيري اين يا حلال است يا حرام، اما اين اوصاف نفساني؛ اين طمع، اين حرص، اين کبر، اين جاهطلبي، اين غرور، اين خودخواهي، اين خودپسندي، اينها حلال است يا حرام؟ فقه عمل که درباره اينها بحث نمي کند، «فقه الاخلاق» درباره اينها بحث مي کند. پس ما چند چيز در حوزه کم داريم: يکي فنّ اخلاق است که علمي است و آن اصلاً در اين درسها نيست، يکي «فقه الاخلاق» است که اين بزرگواران اخيراً تأسيس کردند؛ «فقه الاخلاق» مربوط به اوصاف است که آيا اين وصف جايز است ما داشته باشيم يا نه؟ اين علاقه را داشته باشيم به دنيا يا نه؟ اين «حُبُ‏ الدُّنْيَا رَأْسُ‏ کُلِ‏ خَطِيئَةٍ»[21] فقه عمل که بحث نمي کند که حب دنيا حلال است يا حرام! فقه در مورد عمل بحث مي کند که اين مالي که مي گيري يا حلال است يا حرام، اگر به فعل برسد فقه عمل بحث مي کند، اگر در حوزه وصف بماند فقه عمل بحث نمي کند، چون اوصاف نفساني است. خيلي از چيزهاست که نياز جامعه و تمدّن جامعه و طمأنينه جامعه و آرامش جامعه به آنها وابسته است ما آنها را از دايره بحث فقه بيرون کرديم؛ گفتيم اينها بحث اخلاقي است! مثل وفاي به وعده؛ وعده دادن در روايات ما هست که ائمه(عليهم السلام) «إِنَّا أهْلُ بَيْتٍ نَرَي وَعْدَنَا عَلَيْنَا دَيْنا»[22] ما خانداني هستيم که اگر وعده داديم مثل اين که بدهکار باشيم عمل مي کنيم، ما همه اينها را گوشه‌اي گذاشتيم، گفتيم اينها اخلاقي است، به يک کسي وعده دادند که شما فلان وقت فلان ساعت بياييد ما کنار حرم يکديگر را ببينيم، او در سرما و از راه دور بکوب بکوب آمده، اين وعده‌گذار نيامده، فردا مي گويد ببخشيد که من! با ببخشيد مي خواهد مسئله را حل کند! اين کار، کار حرام است، با ببخشيد که حل نمي شود. چون بحث نشده، مي گوييم اينها مسايل اخلاقي است، چه کسي گفته است که وفاي به وعده واجب نيست؟ شما که بحث نکرديد! بحث فقهي نيست، اينها بحث «فقه الاخلاق» است. مي بينيد اين همه اوصافي که وجود مبارک پيغمبر داشت، علم اولين و آخرين را خداي سبحان به او داد، خيلي از چيزهاست که انسان اصلاً جرأت نمي کند درباره پيغمبر حرف بزند، مي گويند خداي ناکرده غلوّ است؛ شما ببينيد اين همه فرشتهها را مي گويند در مقام انسان کامل خضوع کنيد سجده کنيد، اين جمع محلاٰ به «الف و لام» است با اجمعون: ﴿فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُون﴾[23] اين همه فرشته ها، وجود مبارک پيغمبر وقتي مبعوث شد، به جبرئيل فرمود خير من به تو هم رسيد!؟ عرض کرد بله! از بعثت شما من هم استفاده کردم. حالا اين پيغمبر کيست؟ حالا آن همه علومي را که ذات اقدس الهي به آن حضرت داد، فقط به خُلق او توجه کرد: ﴿وَ إِنَّکَ لَعَلي‏ خُلُقٍ عَظيمٍ﴾[24] جامعه را «اخلاق» اداره ميکند، شما حالا بشويد علامه، مردم از شما چقدر استفاده ميکنند؟ شما بر فرض بشويد علامه مي شويد محقق مي شويد شيخ طوسي، يک چند طلبه فاضل از شما استفاده مي کنند، جامعه از شما چه بهرهاي مي برد، جامعه از اخلاق شما، از رفتار شما بهره مي برد، مگر آن علومي که پيغمبر داشت مردم خبردار بودند؟ جامعه را اخلاق اداره ميکند: ﴿وَ إِنَّکَ لَعَلي‏ خُلُقٍ عَظيمٍ﴾ اخلاق هم با موعظه محقق نمي‌شود، چون موعظه که علمي نيست؛ باتقوا باشيد، مؤدّب باشيد، منزه باشيد؛ خوب است اما علمی نیست، آدم تا چيزي را که موضوع نداشته باشد، محمول نداشته باشد، حد وسط نداشته باشد، برهان نداشته باشد، در برابر او سجده نمي کند خضوع نمي کند، الآن ما وقتي که يک روايتي مي بينيم که محمد بن مسلم در آن هست و صحيح است در برابر آن خضوع داريم؛ اما يک چيزي مرسله باشد يک امر اعتباري باشد اصلاً خضوع نمي کنيم. وقتي که يک حرف متْقني از معصوم آدم بشنود در برابر آن خضوع ميکند. حرف تا علمي، (علمي يعني علمي)، موضوع معلوم، محمول معلوم، حد وسط آن معلوم، استناد آن به وحي معلوم، در برابر آن آدم خضوع مي کند و همين سجده شکر است اخلاق است که جامعه و حوزه را وزين مي کند. حوزه وزين مي تواند نظام را، جامعه را، امت را حفظ کند. علم يک مصرف داخلي دارد، شما علامه هم که بشويد، فقط شاگردان شما از شما استفاده مي کنند؛ کتاب هم بنويسيد خواص از شما استفاده مي کنند؛ اما اگر بخواهيد ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ﴾[25] بگوييد، ﴿يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾[26] بگوييد، با اخلاق شما مي توانيد جامعه را اداره کنيد؛ اخلاق هم غير از موعظه است. الآن اين بزرگواران که اين کار را کردند إن شاء الله سعي آنها مشکور باشد و در کارهاي علمي خود هم موفق باشند إن شاء الله.«و الحمد لله رب العالمين» [21] . مصباح الشريعه، ص138.[22] . تحف العقول، النص، ص446.[23] . سوره حجر، آيه30؛ سوره ص، آيهٴ 73[24] . سوره قلم، آيهٴ 4.[25] . سوره بقره، آيات 21و168؛ سورهٴ نساء، آيهٴ 1. [26] . سوره بقره، آيات 104و 153و 172. با عرض سلام خدمت حضرت استاد عزیزم مطلبی در رابطه با اخلاق از حضرت استاد جوادی آملی برایتان ارسال کردم امیدوارم به کارتان آید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید کشور را، اخلاق می‌گرداند ولی با این رویکرد که اخلاق را هجرت از طبع به فطرتِ ثانی بدانیم و رعایت آن را همان‌طور که استاد تأکید دارند؛ مثل رعایت امور فقهی وظیفه‌ی شرعی قلمداد کنیم و به اعتبار دیگر فقه‌الاخلاق را در کنار فقه‌الاعمال به صحنه آوریم. موفق باشید  

12816
متن پرسش
سلام علیکم: آیا غلبه بر صفات ذاتی شخص یا یک جنس خاص طبق دستورات شریعت، کمالی مضاعف برای انسان محسوب می شود؟ برای مثال شخصی که ذاتا تندخوست اگر غضب را کنترل کند یا جنس زن که ذاتا پرحرف تر از مرد آفریده شده اگر سکوت اختیار کند، به خاطر زحمت مضاعفش در این راه، کمال مضاعفی عایدش می شود؟ سوال دیگر در راستای این سوال اینکه، خالق حکیم مهربان که جنس زن را به دلایل حکیمانه توانایی گفتاری بیشتر بخشیده و حتی در مواردی حرف زدن با همسر یا دیگران را به عنوان راه رهایی از مشکلات برای او قرار داده (البته اگر همین ادعا صحیح باشد)، یک زن پایبند به اصول اخلاقی شرع مقدس چطور می تواند مصادیق استفاده صحیح از این نعمت و سکوت مورد تاکید موکد اسلام را دریابد؟ با سپاس فراوان. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس برای تعالی خود مسیر امتحانی در پیش دارد حال آن‌که باید در عین توانایی پرحرفی، خود را کنترل کند و یا آن‌که در عین تندخویی باید حلم را بر خود حمل کند و حتی اگر به گفته‌ی شما کسی توانایی بهترسخن‌گفتن را داشته باشد، باید آن نعمت را در مسیر انجام وظیفه و اُنس با خدا مدیریت نماید وگرنه نعمتی است که به نقمت تبدیل می‌شود و مسیر سقوط او در دل همین نعمت شکل می‌گیرد. موفق باشید

12689
متن پرسش
سلام علیکم: 1. چرا با توجه به اینکه وجودات ذاتی آنها هستند ما طبق دستورات قرآنی باید با فقرا و در راه ماندگان و... به مهربانی رفتار کنیم؟ چرا پیامبر (ص) آب را خود نمی نوشد و به سگ تشنه می دهد مگر در صحنه وجود انسان در اولویت نیست؟ حال که معلول ذاتش معلول بودن است چرا باید به این انتخاب رسیدگی و تیمار کرد؟ 2. شما می فرمایید نفس هر چه جلو رود به علت حرکت جوهری از تن انصراف می دهد و ضعیف می شود پس چگونه امام صادق (ع) در آن سن پیری در آن جلسه تیر اندازی به آن مهارت عمل کردند؟ ایا تن معصوم در حرکت جوهری نسبت به دیگران مستثنی است؟ 3. حال که ما فهمیدیم در معاد همان صورت اخیر منتقل شده هستیم چرا به صور عادی رضایت ندهیم و تلاش نکنیم و قانع به یک حد کمی از بهشتی بودن نکنیم و راحت و بدون سلوک پیش نرویم؟ 4. آیا شما در زمین خوردن ما جوانان در این ظلمات عجیب شهوت، شدید بودن سیاهی زمان ما را در نظر می گیرید یا در هر صورت زمین خوردن از نظر شما حقیر بودن و بی ارزش بودن شکست خورده را به ذهنتان تداعی می کند؟ خودمانیم ها! عجب بدون فیلترشکن و بلوتوث راحت به سوی حق سفر کردید و اصلا بویی از شهوت نچشیدید! خوش به حالتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد انسان و کمالی که باید خودش برای خود شکل دهد و جهت مابالقوه‌ی خود را از مسیر حیوانی به مسیر فرشته‌منشی تبدیل کند، موضوع فرق می‌کند با این‌که بگوییم چون معلول، ذاتش معلول‌بودن است چرا باید نسبت به او وظیفه‌ی خاص داشت. در راستای این وظیفه است که انسان وَجه انسانی خود را شکل می‌دهد 2- در مسیر طبیعی آری! نفس آرام‌آرام از بدن منصرف می‌شود و لذا بدن همچنان‌که مشاهده می‌کنید روز به روز ضعیف‌تر می‌گردد ولی در مورد اولیاء الهی که به مدد نور الهی عمل می‌کنند نه بر اساس نسبتی که بین نفس ناطقه و بدن است، موضوع فرق می‌کند و این جدای از وَجه سیر آن‌هاست که نفس آرام‌آرام از بدن منصرف می‌شود و در این مورد تفاوتی با بقیه ندارند 3- در سیری که به سوی معاد داریم هر اندازه وَجه حقّانی خود را بیشتر رشد دهیم فصل اخیر ما همان وَجه نهایی ما است که رشد یافته است و در زیر سایه‌ی حق با آن وَجه زندگی می‌کنیم 4- آری! به همین جهت بنده معتقد نیستم با جوان‌ها که در این ظلمات یک روز زمین می‌خورند و مردانه و جانانه زمین‌گیر نمی‌شوند و باز شیطان را مأیوس می‌کنند؛ باید با زبانی خاص صحبت کرد، نه آن‌ها را مأیوس کرد و نه انتظار داشت در قابی از عصمت زندگی را ادامه دهند. هنر جوان امروز آن است که اگر در یک مرحله شیطان را امیدوار می‌کند در مراحل زیادی او را مأیوس می‌نمایاند. موفق باشید

10627
متن پرسش
با سلام: خصوصی جواب داده شود لطفا. سوال: آیا در باب سلوک اگر اینجانب ببینم در نماز صبح به شکل فرادا احیانا حضور قلب بیشتری دارم می شود که در جماعت مسجد شرکت نکنم یا اثر تکوینی جماعت بیشتر از آن است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اثر تکوینی جماعت بیشتر است، زیرا علاوه بر آن‌که به دستور خدا نماز خوانده‌اید، به دستور خدا در جماعت هم شرکت کرده‌اید. موفق باشید
8714

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
عالم لوح چیست؟ آیا وقتی خواب میبینیم روح به آنجا میرود؟؟ عالم ملکوت چیست؟ عالم برزخ؟ عالم زر؟ کتابی دراین باره معرفی کنید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: کتاب معرفت نفس و حشر این مباحث را دارد ولی فهم آن نیاز به مقدمات دارد. سعی کنید از کتاب ده‌نکته در معرفت نفس و برهان صدیقین شروع کنید تا با فهم کتاب معرفت نفس و حشر این مباحث برایتان روشن شود. موفق باشید
7289
متن پرسش
سلام استاد. در بحث برهان صدیقین موضوع وجود و ماهیت مطرح شد که مثلا علم وجودی است ولیکن دیوار ماهیت است و فرمودین هرچه که صفت تر و ترین بگیرد در واقع وجودی است مثل انسان تر و یا عالمتر. خوب استاد چیزهایی مثل شیرینی و شوری و گرمی چی؟اینها هم صفت تر و ترین می گیرند آیا ماهیت نیستند؟ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در واقع وقتی می‌گوییم شیرین‌تر، این شیرینی یعنی شکر نیست که شدت پیدا کرده است بلکه وقتی با چیزهای دیگری که مانع ظهور شیرینی آن شده کمتر ترکیب شود، شیرینی خود را بهتر نشان می‌دهد. در مورد شوری و گرمی هم همین‌طور، یعنی شرایط ظهور این صفات متفاوت است نه این‌که ذات آن‌ها تشکیک‌پذیر باشد. موفق باشید
5870
متن پرسش
باسمه تعالی.سلام علیکم. بنده در حال تدوین پایان نامه کارشناسی ارشد در رشته معارف اسلامی و اقتصاد هستم. مدت ها بود که نقش سنن الهی در اقتصاد ذهنم را مشغول کرده بود. احساس میکنم که اگر دید مردم و جامعه به سنن الهی تغییر کند و البته عمیق تر و دقیق تر شود بسیاری از مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم و جامعه- با فرض ثابت بودن سایر شرایط- بهتر خواهد شد. بعضی از رفتارهای اقتصادی صادر شده از مردم و جامعه اصلا ربطی به دولت و قانونگذار و... ندارد بلکه کاملا مشخص است که این رفتار نشات گرفته از عدم درک صحیح از سنت های جاری در عالم است. در ضمن کتاب جایگاه رزق انسان در هستی شما را مطالعه کردم و خیلی استفاده کردم. لذا در ادامه طرح تفصیلی پایان نامه را می آورم. اگر زحمتی نیست و فرصت دارید خوشحال میشوم که پس از مطالعه بنده را از نظرات و ارجاعات ارزشمند خود بهره مند سازید. "عنوان پایان نامه:تحلیل مقایسه ای نقش سنن الهی بر رفتار اقتصادی انسان با مبانی قوانین طبیعی فیزیوکرات ها".طرح تفصیلی:رفتارشناسی انسان یکی از مهمترین مباحثی است که همیشه مورد توجه بوده است. ولی نکته مهمتر آن است که رفتارهای انسان ریشه در کجا دارند؟ چه مقدماتی باید طی شود تا رفتار و عملی از انسان صادر شود؟ حضرت امام خمینی در کتاب شریف چهل حدیث خود برای تحقق یک فعل یا رفتار 4 مرحله مقدماتی را بیان می کنند که عبارتند از: تصور، تصدیق، اراده و رفع موانع. لذا می توان گفت که مفهوم های ذهنی، نقطه آغازین باورهایی هستند که سرچشمه شکل گیری رفتارهای انسان است. در صورتی که این مفهوم ها به صورتی دقیق تبیین شوند و در ساختاری سازگار، طراحی و ترسیم شوند، رفتارها و افعال با نظمی قابل پیش بینی و با سرعت های مناسب شکل می گیرند. رفتارهای اقتصادی نیز متأثر از مفهوم های ذهنی هستند. برخی از این مفهوم ها، اثر به سزایی بر انگیزه کار و کوشش فرد دارد. به اعتقاد ماکس وبر اهمیت این تأثیر به گونه ای است که می تواند زمینه های لازم برای شکل گیری یک نظام اقتصادی را فراهم کند. قرآن کریم در جایگاه هدایت بشریت می کوشد از راه تنظیم مفهوم های ذهنی، در گستره هدایت بشری نقش آفرین باشد. طرح بحث هایی درباره قانون هایی که در نظام های بشری باید مورد توجه قرار گیرد، به طور مسلم از موردهایی است که در هدایت بشری اثرگذار است. قرآن کریم از این قانون ها با واژه «سنن» یاد کرده و می کوشد با معرفی آنها نظم اجتماعی را برای انسان به ارمغان آورد. مفهوم سنن الهی یکی از مفهوم¬های قرآنی است که در فرهنگ اسلامی وارد شده و می تواند نقش مهمی در تحقق نظام اقتصاد اسلامی داشته باشد. سنت حاکی از یک امر مکرر و قاعده¬مندی است که می¬توان آن را پیش بینی کرد. منظور از سنت در این پایان نامه ضوابط و قواعدی است که در افعال الهی وجود دارد. پرسش اصلی این است که آیا مفهوم سنن الهی بر رفتارهای اقتصادی مؤثر است؟ فرضیه¬ای که دنبال می شود این است که مفهوم سنن الهی در چارچوبی که در قرآن کریم مطرح شده است، باورهایی را در ذهن انسان پدید می آورد که نه تنها مانع رفتار انسان ها در جهت رشد اقتصادی و بهبود وضعیت معیشتی جامعه نیست، بلکه می تواند اثرهای مثبتی در این باره داشته باشد. بحث از سنن الهی بحث از موضوعی است که ریشه در اعتقادات و مبانی مسلمان¬ها دارد ولی غفلت از این امر خطیر سبب شده است که رفتارهایی از جوامع مسلمان مشاهده کنیم که کاملا نشان¬دهنده این است که فهم صحیح و درستی از سنت¬های الهی موجود در جامعه بشری ندارند که علت این امر هم این است که یا اصلا وجود سنت¬های الهی مورد شک و تردید قرار گرفته است یا اعتقاد به این سنت¬ها وجود دارد ولی نسبت به آنها و نحوه حضور این سنن در جامعه غفلت صورت گرفته است و یا درک صحیح و عمیقی از سنن الهی و نقشی که در زندگی بشری ایفا می¬کنند وجود ندارد که به نظر می¬رسد علت اصلی این امر همان نظر سوم باشد. با مراجعه به آیات قرآن کریم متوجه می¬شویم که سنن الهی و قوانین تاریخی موجود در جوامع از سه ویژگی اصلی برخودارند که عبارت اند از: عمومی بودن، صبغه¬ی الهی داشتن(سنت الله)، عدم منافات با اراده، اختیار و آزادی انسان. با استفاده از این سه ویژگی است که در می¬یابیم انسانها هرگز نمی¬توانند خود را خارج از حیطه¬ی سنت¬های الهی در نظر بگیرند. به عبارت دیگر بر اساس علم و حکمت بی نهایت حضرت حق سنن الهی در جوامع بشری جاری و ساری هستند، حال چه انسانها از این سنن اطلاع داشته باشند و چه نداشته باشند؛ چه خود را با این سنت های حقیقی وفق دهند و چه با آنها سر جنگ داشته باشند. تنها انسانهایی از این میدان سر بلند بیرون می آیند که خود را با این قوانین الهی تطبیق دهند چون حضرت حق در قرآن کریم می فرماید: و لن تجد لسنة الله تحویلا و لن تجد لسنة الله تبدیلا. باید به این مطلب اذعان کرد که تا زمانی که رفتار و عمل انسان ها و جوامع اصلاح نشود و در مسیر اصلی خود – که همان مسیر اسلام است- قرار نگیرد صحبت از تحقق نظام اقتصادی اسلام کمی بعید به نظر می رسد. لذا اهمیت موضوع مورد بررسی زمانی بیشتر مشخص می¬شود که متوجه شویم هر رفتار و عمل انسانها ریشه در مفهوم های ذهنی ای دارد که در درون آنها شکل گرفته است واصلا تفاوت رفتارها (اعم از اقتصادی و ...) بین انسان اسلامی و انسان غربی ریشه در همین مفهوم های ذهنی دارد. یعنی هر کدام بر اساس نگرشی که به عالم دارند، عمل می کنند. حال قرآن کریم در صدد است که با بیان مفهوم سنن الهی، انسان را به سوی مسیری سوق دهد که تمام رفتارهای وی را تحت تاثیر نگرش توحیدی قرار دهد و همه چیز را در جنبه وجه اللهی تفسیر و تبیین کند. بنابراین اگر انسان ها به این سنن لا یتغیر الهی توجه کنند و فهم عمیق و دقیقی از این سنن حاکم بر عالم داشته باشند، نه تنها قوانین حاکم بر جوامع بشری را سد راه خود نمی¬بینند بلکه متوجه می شوند که تنها در صورت هم آهنگی با این سنن و قوانین است که می¬توانند به بهترین نحو، زندگی دنیایی و اخروی خود را شکل دهند. در این پژوهش سعی شده است که با تبیین نظریات فیزیوکرات ها درباره «نظام و قوانین طبیعی» - به عنوان محوری ترین موضوعی که می تواند ارتباط منطقی بین «مکتب دئیسم» و اصول نظام اقتصاد سرمایه داری را فراهم آورد- مبنا و تفکرات اقتصاد متعارف مشخص شود. آنگاه با تبیین نظر اسلام در مورد «سنن الهی» و مقایسه آن با نظریات فیزیوکرات¬ها به راحتی میتوانیم به تفاوت های عمده این دو نظریه احاطه پیدا کنیم و سپس رفتارهای نشات گرفته از این نظریات را تحلیل کنیم. نظریاتی که یکی منجر به حاکمیت طبیعت و سلب اختیار از انسان می شود و دیگری با بیان همه جانبه مفهوم بی نظیر سنن الهی به نحوی رفتار انسان را تحت تاثیر قرار می¬دهد که نه تنها ذره ای به اختیار و آزادی وی خدشه وارد نمی-شود بلکه از همین طریق سعی در تحقق نظام اقتصادی دارد فصل اول پایان نامه اختصاص به بیان مقدمه و کلیات بحث در مورد سنن الهی دارد. در فصل دوم، با مطالعه ادبیات اقتصاد متعارف به ویژه فیزیوکرات ها، گزینه هایی انتخاب می شود که بتوانند جایگاه سنن الهی و قانونمندی جامعه را بهتر معین کنند. «قانون های طبیعی» که توسط فیزیوکرات ها مطرح شد، بهترین گزینه برای این مهم هستند. بررسی ادبیات اقتصاد متعارف نشان می دهد که آموزه قانون های طبیعی در اقتصاد متعارف به گونه ای مطرح شده است که از مبانی فلسفی برخوردار بوده و نیز با مبانی خداشناسی و جهان شناسی نظام اقتصاد سرمایه داری سازگاری دارد. فصل سوم اختصاص به بررسی یکی از مفهوم های قرآنی، تحت عنوان «سنت های الهی» دارد. این بررسی نشان می دهد که چگونه قرآن کریم با تکیه بر مبانی خداشناسی و جهان شناسی خود، مفهوم سنن الهی و قانونمندی جامعه را مطرح کرده است. در ادامه علاوه بر اثبات قانونمندی جامعه و حرکت جوامع بر اساس سنن الهی با مطرح کردن اهمیت کشف سنن الهی در جامعه و تاریخ، بیان ویژگی¬های آنها و نقش علت فاعلی و غائی سنن الهی به دنبال تصحیح نگرش انسان ها و جوامع بشری به سنت های الهی هستیم. لذا در ادامه با تبیین سنتهایی نظیر رزق، طاعت(تعهد و تخصص)، ابتلا و امتحان، مهلت دادن، استدراج، برکات و ... دید جدیدی به مخاطب داده و این سنن را به گونه ای معرفی می کنیم که جایگاه آن در بین زندگی بشری معین شود. پیمودن این راه به ما یاری می رساند که با دید جدیدی به عالم دنیا بنگریم و همه چیز را در محدوده ی بندگی حضرت حق تحلیل کنیم تا دنیا و ما فیها، ما را از رسالت اصلی خود که همان بندگی و آبادی آخرت است، دور نکند. سپس در فصل چهارم با تحلیل مقایسه ای بین نظر اسلام که در مفهوم «سنن الهی» ظهور کرده است و نظر فیزیوکرات ها که همان مفهوم «قانون های طبیعی» است، می توان تفاوت های این دو را شناسایی کرد. این مقایسه به ما کمک شایانی میکند تا نه تنها از دید جبر تاریخی و سلطه طبیعت به عالم ننگریم بلکه برای اختیار و آزادی خود نقشی خطیر و بزرگ قائل باشیم؛ البته نقشی که خودش نیز یکی از سنن الهی است و در همان حیطه تعریف می شود. با تشکر فراوان از استاد گرانقدر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: بسیار نگاه ارزشمندی را ارائه می‌دهید امیدوارم به‌خوبی از عهده‌ی آن برآیید که چگونه انسان‌ها در دل سنت‌های ثابت الهی می‌توانند خود را و جامعه‌ی خود را بپرورانند بدون آن‌که فکر کنند می‌توانند در مقابل سنن الهی بایستند. امیدوارم کاربران محترم با مطالعه‌ی نوشته‌ی شما نکات خوبی را به‌دست آورند و از این جهت فکر تفکر در حادثه‌ها را پیدا کنند. موفق باشید
5733
متن پرسش
چراجنس خیال ناپایدار است؟چون برخی از محدودیتهای ماده رادارد ومجرد محض نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: چون مرز بین عقل و ماده است، ثبات خود را از عقل و تغییر خود را از ماده می‌گیرد. موفق باشید
5592

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی.با سلام.استاد من قبلا این پرسش را از شما پرسیده بودم.از شما تقاضا می کنم از جنبه ی اخلاقی و مبحث غیبت آن را پاسخ گویید.باتشکر.: اگر شخصی که از همسرش جدا شده بخواهد جواب سوال پدر و مادر و خانواده و دوستان را درباره ی علت متارکه اش بگوید باید از بدی های او که باعث جدایی شده بگوید.مثلا بگوید بهم خیانت کرد، بی نماز بود،بد دهن ،بداخلاق،بدقول،...بود و از ماجراهای اتفاق افتاده را تعریف کند.آیا این کار درست است؟چون علت متارکه که همه می پرسن همان بدی هاست که دیگران تا آن زمان از آن ها بی خبر بودند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید کاری بالاتر از اخلاق یعنی مکارم اخلاق را پیشه کنید و به صورت اجمالی تنها بفرمایید«بالاخره ضعف‌هایی بود که امکان ادامه‌ی زندگی و تربیت فرزند فراهم نبود» وارد اخلاقی برتر از اخلاق معمولی شده‌اید و به همان اندازه از برکات آن مقام بهره‌مند می‌شوید إن‌شاءاللّه. موفق باشید
نمایش چاپی