بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
13543
متن پرسش
سلام علیکم: 1. استاد یکی از شاگردان شما می گفتند افراد این زمانه نسبت به علامه طباطبایی و ... اگر خود را از تعلقات آزاد کنند از علامه و ... هم جلو تر می روند آیا درست است؟ 2. اگر کسی به عین علم که حضرت الله باشد نزدیک شود او هم به همان اندازه دارای علم می شود (منظورم علومی مثل ریاضی و نجوم و ... است) آیا درست است؟ 3. آیا آخرالزمان تر از این دوران می شود یعنی ماها دیگر در نهایت ظهور ظلمات هستیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که بحمداللّه ظرفیت زمانه‌ی ما آبستن ظهور انسان‌هایی است بسی متعالی برای تحقق ظهور حضرت صاحب‌الامر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» 2- مسلّم به همان اندازه که انسان حجابِ بین خود و حضرت حق را که علم مطلق است، کم کند، از پرتو انوار علمی حضرت رب‌العالمین بهره‌مند می‌شود و کلیّاتی از حقیقت برایش آشکار می‌شود که این علوم نیز معنی خود را می‌یابد 3- نمی‌دانم. موفق باشید

12978

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام جناب استاد: بنده آن سوال امام شناسی و خداشناسی را پرسیده بودم. بنده حدودا 150 صفحه از کتاب شما را خوانده ام و ادامه اش هم مانده یعنی حین مطالعه کتاب سوال را پرسیده ام و دلیل پرسش هم این است که یک عده می گویند با عقل و بدون امام می توان خدا را شناخت حال سوال من این است که عقل به تنهایی در شناخت کامل خداوند کافی است یا اینکه تا یک جایی عقل برد دارد و شناخت اصلی با قلب و با بندگی است؟ وقتی می گوییم ائمه باب الله هستند می گویند شناخت باب لازم نیست! آنها می گویند اول باید خدا را کامل شناخت بعد امام را ما می گوییم شناخت کامل خدا بدون امام غیر ممکن است. البته بنده نظر علامه را در شیعه در اسلام را مطالعه کرده ام که در پایان می گویند امام شناسی از خدا شناسی جدا نیست. همچنین نظر علامه جوادی را در ادب فنای مقربان ذیل محال معرفه الله. همه این بحث ها با دوستان و یکی از طلاب صورت گرفته تا به یک حقیقت برسیم خواهش می کنم جواب بنده را بدهید تا کرسی آزاد اندیشی مان تکمیل گردد. خواهشا هر چه لازم است مرقوم دارید اجرتان با مولا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری و عملی حب اهل بیت» و به خصوص در شرح آن، عرایضی شده‌است که از جلسه‌ی پنجاه به بعد می‌توانید جواب خود را به صورت مبنایی بگیرید و گرنه هر روز در این موارد با سوال بدون جوابی روبرو هستید. موفق باشید

12154
متن پرسش
سلام علیکم: استاد برایم عجیب است بسیاری از جوانان امروز، کسانی که یا امام را ندیده اند و یا در زمان حضور حضرت امام رحمت الله علیه، بچه سال بوده اند؛ ولی اینقدر به مکتب پیرجماران دلسپرده اند؛ یا اصلا زمان جنگ خردسال بوده اند اما اینقدر شیدای شهدایند؛ نمونه اش مثل جلسات میثاق با شهدا که در دانشگاه امام صادق علیه السلام بر گزار می شود و امثال آقای میثم مطیعی و سایر دانشجویان با شور و شوق به یاد شهدا و نظر به راه خمینی کبیر سیر و عروج می کنند؛ استاد این راه پر فیض تا کجا ادامه خواهد یافت؟ چگونه مستدام شود؟ مثلا این متن یکی از مداحی هاست استاد عزیز تا نفس می زنیم همه، تا دمی که ما زنده ایم یادمون نره از روی شهدا شرمنده ایم توی قصه ی عاشقی، همیشه بازنده ایم فراموش نکنیم که از شهدا شرمنده ایم دلامون شده خالی از، غم عاشقی و جنون توی شهر ما این روزا فراموش شده یادتون شهدا شرمنده ایم، شهدا شرمنده ایم شهدا شرمنده ایم، شهدا شرمنده ایم یاد صیاد و کاظمی، یاد همت و باکری یاد اون مردا به خیر یاد چمران و باقری شهدا شرمنده ایم، شهدا شرمنده ایم شهدا شرمنده ایم، شهدا شرمنده ایم روز دشمن شب میشه، تا به خط می زنید همه به ندای خمینی و با نوای یا فاطمه وصیت کردید شما به اطاعت از ولی ایشالا ما هم بشیم فدای سید علی شهدا شرمنده ایم، شهدا شرمنده ایم شهدا شرمنده ایم، شهدا شرمنده ایم روی لب های خشکتون ، السلام علی الحسین علی اکبر شدید برای پیر خمین توی قصه ی عاشقی، همیشه بازنده ایم “یادمون نره از روی شهدا شرمنده ایم “
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شهدا در این تاریخ، سالکان سیر الی اللّه این زمانه‌اند تا هرکس اندازه‌ی خود را نسبت به فنای الی اللهی که آن‌ها نشان دادند مشخص کند و رهبری عزیز انقلاب«حفظه‌اللّه» مذکّر این راه‌اند. موفق باشید

10721

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم دختری 28ساله هستم. خواستگاری دارم که 4 سال از بنده کوچکتر است. خانواده ایشان رضایت کامل به این امر دارند و اصلا سن برایشان ملاک نیست. ضمن اینکه ازدواج های مشابه که سن زن بیشتر از سن مرد باشد هم در میان فامیل آنها زیاد صورت گرفته و موفق هم بوده اند. خواهر بنده هم دو سال از همسرشون بزرگترن و خدا رو شکر تا حالا مشکلی ندارند. ایمان و تقوای پسر و مذهبی بودن خود و خانوادشون، به من این اجازه رو نمیده که براحتی ایشون رو رد کنم. ضمن اینکه همیشه همسر آینده م رو از اهل بیت خواستم و سعی کردم راضی به رضای خداوند باشم. لطفا بفرمایید چقدر سن افراد میتونه تعیین کننده خوشبختی اونها و به آرامش رسیدن شون باشه؟ و اینکه آیا جای فکر کردن به این آقا پسر هست یا خیر؟ ممنون میشم راهنماییم کنید یا امام رضا (علیه السلام)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در صورتی که شما حقیقتاً به خاطر سن بیشتری که نسبت به شوهر خود دارید، نخواهید قوّام‌بودن مرد را در خانه نادیده بگیرید و تمکینی که زن نسبت به مرد باید داشته باشد را رعایت کنید و نخواهید مادرِ شوهر خود باشید، اشکال ندارد. موفق باشید
9353

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
من به شما اشکال کردم که انسانیت تشکیکی نیست، بلکه کمال تشکیکی است. شما به این نظریه دو اشکال گرفتید؛ اولاً کمال، انتزاعی است، آنچه واقعیت دارد، مصادیق کمال مثل علم و حیات است. ثانیاً طبق این نظریه، دیگر تفاوتی بین پیامبر با ابوسفیان نیست. در پاسختان به سؤال بعدی پذیرفتید که اشکالی ندارد بگوییم: «کمالاتِ انسانهای برتر مثل علم و حیات، شدیدتر از انسانهای دیگر است.»، طبق این جملة اخیر که هر دو طرف بر آن اتفاق داریم، آن دو اشکال شما پاسخ داده میشود؛ تفاوت انسانها، در مصادیق کمال است، و تفاوت پیامبر با ابوسفیان هم در شدت و ضعف در همین مصادیق کمال است، نه تفاوت در انسانیت. شما چطور ثابت میکنید که انسانیت تشکیکی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانیت به علم و حیات است ولی علم و حیات مربوط به حوزه‌ی انسانی. همان‌طور که این علم و حیات در گوسفند با هویت گوسفندی آن معنا دارد. موفق باشید
8290
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی جناب استاد یکم برام در مورد شما ابهام پیش اومده میبینم که بعضی افراد با بی ادبی و گستاخی از شما سوال میپرسن و وقتی به لحن پاسخ های شما نگاه میکنم میبینم با وجود اینکه ادب رو کاملا رعایت میکنید اما لحن شمام مثل لحن سوال کننده میشه مثلا اگه کسی لحن تند داشته باشه دقیقا میشه دید لحن شمام تنده ووقتی کسی با لحن نرم حرف میزنه لحن شما هم نرم هستش حالا سوال من اینه که با وجود اینکه میدونیم حضرات معصومین بدترین برخوردها رو با بهترین برخورد جواب میدادن و شما هم تاکید دارید به سیره معصومین برجوع کنیم و مکارم الاخلاق تدریس میکنید ابهام شده چرا واقعا چرا البته شاید شما این نظرو قبول نداشته باشید ولی من اینا از لسوالایی که ازتون شده بود حس کردم
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بنده سعی می‌کنم این‌طور نباشم به‌خصوص که واقعاً حتی نسبت به آن‌هایی که به ظاهر با بنده تند برخورد می‌کنند کوچک‌ترین احساس ناراحتی ندارم چون می‌یابم که با قلبی پاک و ضمیری مصفّا این طور سخن می‌گویند. تصور خودم آن است که اگر خودمانی با این عزیزان صحبت کنم بیشتر ارتباط برقرار می‌شود چون احساس می‌کنم این کاربران عزیز یک نوع فاصله با بنده در خود احساس می‌کنند. با این حال از جنابعالی متشکرم که این تذکر را به بنده دادید. موفق باشید
7678
متن پرسش
سلام علیکم . در یکی ازجوابها فرموده بودید " که در رابطه با هر دوی این دو پیامبر خدا (ادریس و عیسی) بحث در آن است که آن‌ها با جسمی لطیف‌تر از جسمی که در عالم ماده هست در عالمی بالاتر از عالم ماده به‌سر می‌برند و جنبه‌ی روحانی آن‌ها بر جنبه‌ی مادی آن‌ها غلبه دارد. " اینکه جسم حضرت عیسی جسم مثالی نیست چون ایشان وارد عالم برزخ نشده اند . جسم مادی شدید هم نیست و فرموده اید که جسمی لطیف تر دارند و بر اساس برهان صدیقین جسمی است که شدت یافته است . و فرموده اید که روحانیت آن بیشتر است . پس ایشان دارای جسم مادی هستند ولی بطور لطیف و رقیق . این چگونه با بحث عالم مجردات قابل جمع هست ؟یعنی شما منظورتان چیزی شبیه به بخار است . یعنی جسمی رقیق .خب این جسم رقیق جایش کجاست ؟ به نظر من راهی نیست جز اینکه وجود حضرت عیسی را مجرد بدانیم و هیچ جنبه ی مادی برای ایشان قائل نباشیم . میشود کمی توضیح دهید . . و سوال دوم اینکه مگر جز عالم ماده ی ما و کهکشان راه شیری عالم ماده ی دیگری هم هست که رقیق و لطیف باشد با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- وقتی جسم لطیف شد برزخی می‌شود و همین حالا برزخ به عنوان یک مرتبه‌ی وجودی هست و نسبت این برزخ برای آن پیامبران غیر از برزخی است که هرکس بمیرد وارد آن می‌شود 2- خیر ، وقتی می‌گوییم ماده لطیف؛ منظورمان جسم برزخی و مثالی است، مثل جسمی که در خواب هست. موفق باشید
6594
متن پرسش
سلام در اسلام اصل زندگی ، حیات اخرت است در بحث سبک زندگی در تمدن سازی نوین اسلامی چطور با در نظر گرفتن انسان شناسی میشود طوری خلق/اختراع کرد که مخلوق روی به وحدت داشته باشد نه به کثرت؟ مثلا:حس زیبایی شناسی انسان هنرمند او را به خلق پارچه ترمه رهنمون میکند اما ما با چه شاخصه ای بدانیم انچه که می افرینیم مخالف پبام تربیتی ، حقوقی و اخلاقی اسلام نیست؟ لازم به ذکر است سوال بنده از شما شاخص وحدانی بودن ابزار اختراعیمان است. حتی در زمینه تکنولوژی ما با این مسئله برخورد میکنیم. و نکته دیگر در زمینه عملی و راهبردی اجرای احکام اسلامی با مشکلاتی مواجهیم مثلا:شیوه نشستن پیامبر سر سفره غذا با تکنولوژی امروز ما (میز ) قابل جمع نیست. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در سبک زندگی اسلامی همه‌ی تلاش آن است که ناسوت در هماهنگی با ملکوت باشد و زیبایی‌های زندگی- اعم از پارچه‌ی ترمه و یا سقف‌های مقرنس و یا پنجره‌های مزیّن به شیشه‌های رنگین- منجر می‌شود تا عشق عفیف جای شهوت نفسانی را بگیرد و انسان در زندگی دنیایی در فضای معنویت اُخری زندگی کند. پیشنهاد می‌کنم کتاب «فلسفه‌ی هنر در عشق‌شناسی ملاصدرا» تألیف استاد سیدمهدی امامی جمعه را مطالعه فرمایید. موفق باشید
6362
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی در مورد نحوه شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام در کتاب ارزشمند نفس المهموم مرحوم شیخ عباس قمی 5 روایت امده از لهوف - ارشاد - ابومخنف - کلبی و احتجاج فقط یکی از انها یعنی کلبی بیان داشته حضرت طلب اب کرد بقیه فرموده اند حضرت علی اصغر در دستان حسین علیه السلام به شهادت رسید و در دو تا از ان روایتها می فرماید او طفلی بود که از ظاهر بر میاید بیش از شش ماه داشته و ان دو روایت اشاره به شیرخواره بودن او دارد و در هیچکدام از روایتها به شش ماهه بودن ایشان تصریح نشده است. برای همین اولویت به عدم درخواست اب است طبق مستندات تاریخی. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً دو نفر بوده‌اند؛ یکی آن‌که یعقوبی می‌گوید که شیرخواره است و در خیمه به شهادت رسیده و دیگری آن را که حضرت به میدان آوردند و گویا این دو نفر بین مورخین قاطی شده. موفق باشید
6242
متن پرسش
سلام استاد عزیز ، (1) در جواب سوال 5901 فرموده اید: " ... باید با تزکیه ‌ی لازم حجاب بین قلب خود و آن حقایق ( عالم معنا) را بزداید و .... انسان باید با تزکیه‌ی لازم با آن حقایق مأنوس گردد. " ازعبارت " تزکیه لازم" من اینگونه می فهمم که برای رفع حجابها و وجدان هر حقیقتی از عالم معنا ، تزکیه ای نیاز است ، حال برای درک و وجدان قلبی ( و یا به قول شما رفع حجاب ها و مانوس شدن با ) حقیقتی مانند " لااله الا الله " دقیقاً چه تزکیه ای (عملی ، فکری و ... ) باید کرد ؟ در مورد درک قلبی حقیقت " الله اکبر" چه باید کرد ؟ برای حقیقت " سبحان الله " و " الحمدالله " چه ؟ اگر درک هرکدام از حقایق فوق تزکیه خاصی می طلبد ، لطفاً جداگانه ( و مشروح اگر ممکن است) بیان کنید. (2) وقتی از خدا یاد می کنم و یا با او مناجات می کنم ، ناخودآگاه تصور و مفهومی مبهم و گنگ از خدا در ذهنم می آید ، گرچه می دانم که این تصور ، خدا نیست و ساخته و مخلوق ذهن من است ولی نمی توانم ذهنم را از این تصور آزاد کنم و بگونه دیگری فکر کنم ( متاسفانه با این تصور مدتهای زیادی است مانوس شده ام ) . حالا می بینم این خدای ذهنی ام زیبا نیست ، خیلی قوی نیست ، عظمت و هیبت ندارد و شاید در برخی مواقع ضعیف هم هست ، خیلی قابل اتکاء و توکل نیست ، اصولاً " اکبر" نیست و... و اصلاً شایسته عبادت ، ستایش و عشق ورزیدن و مجاهدت در راهش نیست . سوال من اینست که چگونه از این خدای ذهنی و تصوری رهایی پیدا کنم و خدای واقعی را بیابم ؟ لطفاً راهکار عملی بفرمایید . (3) آیا ممکن است انسان وقتی از خدا یاد می کند هیچ تصوری در ذهنش نیاید ؟ چگونه ؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: لازم نیست برای اُنس با هریک از حقایق معنوی تزکیه‌ی خاصی داشته باشیم. تزکیه‌ی لازم یعنی رعایت آنچه شریعت در عقیده و عمل به عهده‌ی انسان‌ها گذارده 2- شاید مباحث شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» کمک کند 3- در نهایت کار به جایی می‌رسد که در مناجات شعبانیه دارید. «إِلَهِی‏ هَبْ‏ لِی‏ کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ» پروردگارا نهایت جدایى از غیر خودت را به من ببخش و چشم‏هاى دلم را با نظر به خودت، روشن فرما تا آن حدّ که چشم‏هاى دل بتواند حجاب‏هاى نور را بشکافد، پس متصل گردم به معدن عظمت و در نتیجه روح‏هاى ما آویزان به عزّ قدس تو گردد. موفق باشید
6204
متن پرسش
با سلام باتوجه به این که حقیقت انساان روح هست چرا برای ائمه مخصوصا امام حسین عزاداری می کنیم درصورتی که بر بدن ایشان صدمه وارد شده نه به حقیقت شان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در نهضت اباعبداللّه«علیه‌السلام» متوجه هدم اسلام از یک طرف و تقابل سیدالشهداء«علیه‌السلام» از طرف دیگر هستیم و حضرت در درون نهضت خود با ایجاد جنبه‌های عاطفی، انسان‌ها را متوجه عمق فاجعه‌ای می‌کنند که پیش آمد. شاید کتاب «راز شادی امام حسین«علیه‌السلام» در قتلگاه» در این مورد کمک‌تان کند. متن کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید
5431
متن پرسش
بسمه تعالی.سلام عیکم. 1. انقلاب ما به چه نحوی وبه چه شکلی با غرب و صهیونیست ها مقابله می کنه؟فراماسونرها با عرفان کابالایی که همون جادوگریه تو همه جای دنیا نفوذ کردن و تحت اختیار خودشون دراوردن.حتما خواستن با ما هم با این وسیله بجنگند اما چه جوری موفق نمی شن.مثلا با جادو میتونن مکان های مخفی رو پیدا کنن،مثل سایت های هسته ای رو و از فعالیت های اون باخبر بشن اما چرا تا به حال نتونستن؟در فیلم حضرت سلیمان میبینیم که با روش های خودشون همسر حضرت سلیمان رو شهید کردند،یا میتونن آشوب کنن و خیلی کارای دیگه،اما چیزی نمیبینیم. 2. آیا صرف ایمان داشتن مانع اثر کارهای اونا میشه؟در حالی که میبینیم جادو و دعا نویسی و طلسم کردن و در گره دمیدن برای رسیدن به اهداف که مورد اشاره قرآنه و زیر مجموعه ی جادوی همین صهیونیست هاست چقدر بین بعضی مردم کشور خودمون رایجه و روی زندگی مومنین اثر میگذاره.باتشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر در عالم» داشته‌ام شاید برای جواب به سؤال‌تان مفید باشد. موفق باشید
5400

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیک ورضوانه حضرتاستاد خسته نباشید.استاد از انجایی که ما میدانیم اقای جوادی یکی از تئوریسین های ولایت فقیه است ویکی از شخصیت های قوی نظام است با توجه به مطالبی هم که در کتاب بنیان مرصوص نوشته اند مشهود است که ایشان نظرشان نسبت به انقلاب خیلی نزدیک به امام هست ولی نظرتان درباره یموضع گیری های ایشان در انتخابات و حمایت ایشان از اقای هاشمی وتعابیر ایشان از قبیل سید الشهدای ایران و تک درخت انقلاب که به اقای هاشمی نسبت دادند با اینکه نظر رهبری همانطور که در22خرداد فرمودند خیلی با اقای هاشمی نسبت به انقلاب متفاوت است این تفاوت چگونه است ایا نظر اقای جوادی هم مثل اقای هاشمی است وایشان نظرشان در اینجا با رهبری فرق می کند؟اجرکم عند الله
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش ما نمی‌دانیم دقیقاً منظور حضرت آیت‌اللّه جوادی چه بوده چون متوجه هستید آیت اللّه جوادی ذوب امام و رهبری هستند و با توجه به این نکته باید سخنان ایشان را ارزیابی کرد. موفق باشید
4463
متن پرسش
با سلام میخواستم درباره مجاهدین خلق و از اهدافشون چه در زمان انقلاب و چه در حال حاضر بدونم ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای جواب‌گویی به این سؤال باید کتاب‌هایی که در این مورد نوشته شده است را مطالعه بفرمایید، سؤالی نیست که بتوان در حدّ یک جواب آن را روشن کرد. کتاب خاطرات عزّت شاهی یا کتاب احمد احمد شروع خوبی است. موفق باشید
2369

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم! سوال بنده در مورد حدیث آخر علل الشرایع است. حدیث طولانی است ابتدای حدیث بدین شرح است:«أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّیَّارِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مِهْرَانَ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی حَنَانُ بْنُ سَدِیرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ اللَّیْثِیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ ع یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنِ الْمُؤْمِنِ الْمُسْتَبْصِرِ إِذَا بَلَغَ فِی الْمَعْرِفَةِ وَ کَمَلَ هَلْ یَزْنِی قَالَ اللَّهُمَّ لَا قُلْتُ فَیَلُوطُ قَالَ اللَّهُمَّ لَا قُلْتُ فَیَسْرِقُ قَالَ لَا قُلْتُ فَیَشْرَبُ الْخَمْرَ قَالَ لَا قُلْتُ فَیَأْتِی بِکَبِیرَةٍ مِنْ هَذِهِ الْکَبَائِرِ أَوْ فَاحِشَةٍ مِنْ هَذِهِ الْفَوَاحِشِ قَالَ لَا قُلْتُ فَیُذْنِبُ ذَنْباً قَالَ نَعَمْ هُوَ مُؤْمِنٌ مُذْنِبٌ ...‏» حال در مورد این حدیث چند سوال دارم: 1- تبیین حدیث به چه صورت است؟! 2- طبق این حدیث یعنی مثلا بنده خوشحال باشم که هر چه گناه کردم فردای قیامت می رود به پای ابوبکر و عمر و ... و اگر آنها ثوابی کرده باشند می آید به حساب من و امثال من؟! 3- این حدیث با صریح برخی آیات قرآن در تعارض است مانند: الف- وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ب- وَ لا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَیْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری ج- در چند آیه از قرآن نیز آمده:«وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری» د- فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ (7)وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ (8) 4- اصولا امکان دارد یک شیعه چنان عاشق و پایبند به اهل بیت (ع) باشد که اگر بینی اش را با شمشیر پاره کنند باز هم از عقیده خود دست بر ندارد اما همین شخص گناهان کبیره را شیوه خود قرار داده باشد؟!براستی ممکن است؟! این امکان وقوع و تحقق در عالم واقع ندارد. معمولا کسانی که پاکیزه اند به انسانهای پاکیزه علاقه پیدا می کنند اما انسانهای آلوده در مقام عقیده نیز چندان پایبند نیستند. حال ممکن است یک معتاد به شراب و زنا و لواط ، تحت تاثیر محیط از اظهار کفر علنی بپرهیزد یا علاقه رقیق و سطحی نیز به اهل بیت(ع) در هنگام گرفتاری و ... ابراز کند أما ممکن نیست در عشق به اهل بیت(ع) چنان راسخ باشد که آن را با جهان عوض نکند بلکه چون حبّ گناه دارد ممکن است اهل بیت(ع) را العیاذ بالله با یک بطری شراب یا لذایذ دیگر عوض کند. حال اگر یک مورد استثنا هم پیدا شود آن استثنا است و ارزش ندارد که معصوم (ع) برای آن یک شخص استثنایی روایت طولانی و عجیب و غریب بفرماید و دیگران را نیز به طمع بیندازد که در عین عشق به اهل بیت (ع) به آلودگیها نزدیک شوند و در عین حال امیدوار باشند که گناهانشان در نامه عمل نواصب ثبت خواهد شد!!! 5- از آن طرف اگر یک ناصبی آنچنان باتقوا و پاکیزه باشد که از هر گناه کبیره ای بپرهیزد قطعا او از شدت حبّ خدا و رسول (ص) به این مقام رسیده است. حال چگونه ممکن است چنین شخصی اگر فضایل اهل بیت(ع) را به خوبی برایش بگویند باز هم دشمنی را کنار نگذارد؟! چنین کینه ای نسبت به اسوه های خلوص و تقوا، جز در افراد شدیدا حسود و بی تقوا تحقق نمی یابد. بنابراین تصور اینکه کسانی در اوج تقوا و پاکی باشند و کینه اهل بیت(ع) را نیز داشته باشند یک تصور غیرواقعی است. درباره اهل سنت باید همانند امام رضا (ع) داوری کنیم که فرمودند : " ... فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا" (بحار ج2 ص30 ) پس اغلب اهل سنت مستضعف و بی اطلاع هستند و اگر مطلع شوند لجاجت نخواهند کرد. حتی شخصی از اهل شام به معصوم (ع)[گویا به امام حسن علیه السلام] فحاشی کرد ولی وقتی با برخورد نیکوی امام (ع) مواجه شد عرض کرد قبلا مبغوضترین فرد نزد من بودید أما اکنون محبوبترین فرد نزد من هستید. پس اینکه ناصبی هایی باشند که به هیچ قیمت حاضر به کنار گذاشتن بغض خود نسبت به اهل بیت (ع) نباشند بسیار نادر الوقوع است. 6- راوی دقیقا مثل یک انسان سیاسی­کار می اندیشد که حتی فسق و فجورِ اطرافیان خود را توجیه و فضایل دیگران را إنکار می کند. حال آنکه قرآن به ما دستور داده که درباره دشمنانمان نیز منصف باشیم : ... کُونُوا قَوَّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏ ... آیا ممکن است چنین خدایی در قیامت ناصبی ها را بر کارهای نکرده شان مجازات کند؟! 7- در روایت است که " عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْبَاقِرُ (ع) : یَا جَابِرُ أَ یَکْتَفِی مَنِ انْتَحَلَ التَّشَیُّعَ أَنْ یَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ؟! فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا کَانُوا یُعْرَفُونَ- یَا جَابِرُ - إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ کَثْرَةِ ذِکْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ التَّعَهُّدِ لِلْجِیرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْکَنَةِ وَ الْغَارِمِینَ وَ الْأَیْتَامِ وَ صِدْق الْحَدِیثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ کَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَیْرٍ وَ کَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِی الْأَشْیَاءِ فَقَالَ جَابِرٌ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَسْتُ أَعْرِفُ أَحَداً بِهَذِهِ الصِّفَةِ. فَقَالَ (ع) : یَا جَابِرُ لَا یَذْهَبَنَّ بِکَ الْمَذَاهِبُ! أَ حَسْبُ الرَّجُلِ أَنْ یَقُولَ أُحِبُّ عَلِیّاً وَ أَتَوَلَّاهُ؟! فَلَوْ قَالَ إِنِّی أُحِبُّ رَسُولَ اللَّهِ وَ رَسُولُ اللَّهِ خَیْرٌ مِنْ عَلِیِّ ثُمَّ لَا یَعْمَلُ بِعَمَلِهِ وَ لَا یَتَّبِعُ سُنَّتَهُ مَا نَفَعَهُ حُبُّهُ إِیَّاهُ شَیْئاً فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَیْسَ بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ. أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ وَ أَکْرَمُهُمْ عَلَیْهِ أَتْقَاهُمْ لَهُ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ وَ اللَّهِ مَا یُتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ إِلَّا بِالطَّاعَةِ مَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ لَا عَلَى اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ مَنْ کَانَ لِلَّهِ مُطِیعاً فَهُوَ لَنَا وَلِیٌّ وَ مَنْ کَانَ لِلَّهِ عَاصِیاً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ لَا تُنَالُ وَلَایَتُنَا إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الْعَمَل" ( أمالی صدوق ص626 و کافی ج2 ص74 و تحف العقول ص295 و صفات الشیعه صدوق ص 11و 12 ) در این روایت گویا حضرت می خواهند بفرمایند که: حبّ علی (ع) به تنهایی کافی نیست زیرا اگر کافی بود قطعا حبّ رسول(ص) که در دل پیروان همه مذاهب اسلامی هست کافی می بود زیرا رسول الله (ص) از امام علی(ع) أفضل هستند. روشن است که این روایت با روایت مورد بحث ما تعارض واضح دارد. هر دو روایت از امام باقر(ع) نقل شده و دشوار می توان پذیرفت إمام باقر(ع) هر دو سخن را فرموده باشند. در این میان البته موظفیم آن را که با قرآن موافق است بگیریم و دیگری را دور بیفکنیم. 8- به نظر می رسد اینقدر مبالغه درباره نقش اعتقاد یا عدم اعتقاد به ولایت در نجات یا شقاوت انسان ، از مصادیق بی توجهی إفراطگرایانه نسبت به نقش عمل در سرنوشت انسان باشد حال آنکه قرآن بر عمل و ایمان توأمان تأکید دارد و نقش ایمان را مستقل از عمل تعریف نمی کند. (خداوند وقتی می فرماید "آمنوا و عملوا الصالحات" ، فاعل "عملوا" با فاعل "آمنوا" یکی است نه اینکه "آمَنَ الشیعیُّ بالولایة و عَمِلَ الناصبیُّ بالصالحات و ذَهَبَ الشیعیُّ بالأجرِ و الثوابِ"!!!) 9- در متن روایت آمده که خداوند حسنات ناصبی را به سیئات تبدیل می کند.البته عبارت " فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنات " در قرآن هست و نشانگر فضل الهی در حق توبه کاران است (سوره فرقان : 70) اما "یبدل الله حسنات أعدائنا سیئات" در قرآن نیست و ساخته ذهن راوی است زیرا حسنه ممکن است حبط و خنثی شود ولی به سیئه تبدیل نمی شود زیرا بر خلاف لطف خداست. عذاب هرگز بیش از گناه نیست زیرا ظلم خواهد بود : ... وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزى‏ إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُون (انعام 160) وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزَى الَّذینَ عَمِلُوا السَّیِّئاتِ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ( قصص: 84 ) پس در منطق قرآن ، خداوند بر گناهِ نکرده عذابی مقرر نمی فرماید. 10- ارائه تفسیر باطنی از آیه " قالَ مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلاَّ مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ إِنَّا إِذاً لَظالِمُون (یوسف 79) بگونه ای که به مدعای مورد نظر راوی حدیث دلالت کند نیز نشاندهنده گرایش راوی به تفسیر باطنی است که غلاة نیز این ویژگی را داشتند. تفسیر باطنی از آیات قرآن بگونه ای که شنونده از آن احساس رمیدگی می کند نیز از ویژگیهای غالیان بوده است. طبق روایتی در زمان امام حسن عسکری(ع) از سوی برخی از شیعیان نامه­ای به محضرشان نوشته شد به این مضمون که" برخی به شما و پدرانتان سخنانی نسبت می­دهند که دل از آن می­رَمَد و سینه احساس تنگی می­کند ولی بر ما روا نیست که آن را ردّ کنیم زیرا از پدران شما روایت شده و نمی­توانیم بپذیریم زیرا قابل پذیرش نیستند از این­رو درباره­اش توقف کرده­ایم. از جمله­ی آن سخنان اینست که "ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر" را به یک مرد تأویل می­کنند و می گویند مقصود رکوع و سجود نیست و زکات را نیز به معنای یک مرد تفسیر می­کنند و نیز برخی از فرایض و سنن و معاصی را اینگونه تأویل می­کنند پس اگر صلاح دانستید حقیقت را برای ما تبیین فرمایید" امام (ع) در پاسخ نوشتند : "دین ما اینگونه نیست پس از آن دوری گزینید." به امام صادق(ع) عرض شد که از شما روایت شده که مقصود از "الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأنْصابُ وَ الْأزْلام‏" (در قرآن) مردانی هستند. امام(ع) فرمودند:"خداوند هیچگاه با آفریده­های خود با زبانی که نمی­فهمند سخن نمی­گوید" در روایت فوق امام(ع) با تأویل نادرستِ آیات قرآن و ارائه تفسیرهای سمبلیک - که از ویژگیهای غالیان بود - مخالفت فرمودند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عنایت داشته باشید که گاهی یک روایت بنا دارد معارف عمیقی را در کنار معارف دیگر به ما بدهد. اگر ما بتوانیم روایات را جمع کنیم از یکی محروم نمی‌شویم تا تنها بر دیگری تأکید کنیم. صرف نظر از این‌که ممکن است کسی از روایتِ مورد بحث سوء استفاده کند ولی این روایت و امثال آن‌که در مجامع روایی ما موجود اند رجوع به این نکته‌ی مهم معرفتی دارد که در کنار احکام الهی و عمل به آن‌ها باید امام معصومی را مدّ نظر خود داشته باشید که صورت فعلیت یافته‌ی آن اعمال است تا گرفتار قالب اعمال نباشیم و اگر کسی انسان‌های معصوم یعنی ائمه«علیهم‌السلام» را مدّ نظر قرار داد و آن ها را شخصیت آرمانی خود در دین قرار داد دیگر اعمال سیئه مطلوب او نخواهد بود و اگر در عمل گرفتار آن شد با نظر به شخصیت آرمانی‌اش، یعنی امام معصوم، آن عمل را برای خود نمی‌پسندد تا جزء شخصیت او شود و برعکس، اگر کسی گرفتار قالب اعمال دینی شد ولی نظر به شخصیت آرمانی دین که به صورت بالفعل در امام ظهور دارد نداشت معلوم است که اعمال این شخص سرگردان است و معلوم نیست می‌خواهد با این اعمال به کجا برسد. حال با توجه به چنین نکته‌ای اگر انسان مؤمن به امامت امام معصوم عمل زشتی را انجام داد آن عمل در شخصیت او جای نمی‌گیرد همین‌طور که اگر انسانی بدون نظر به امام معصوم اعمالی را انجام داد جایی در شخصیت او باز نمی‌کند چون نمی‌داند نهایتاً با این اعمال بنا است به کجا برسد. (این آن چیزی بود که بنده از این نوع روایات برداشت کردم، والله اعلم). موفق باشید
1260

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد راهکاری برای از بین بردن غرور در برابر افراد پیشنهاد کنید احساس میکنم همین که کار خوبی انجام میدهم خودم را نسبت به بقیه برتر میدانم وقتی این افکار در ذهنم بوجود می آید این را هم به خودم متذکر میشوم که هر چه هستم از خداست اما باز هم آن احساس برتر بودن را نیز دارم چگونه میتوانم در رفتارم تواضع داشته باشم؟در صورت امکان کتابی را معرفی نمایید.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام«رضوان‌الله‌علیه» را پیشنهاد می‌کنم. موفق باشید
1204

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
من شرح حال مختصری از خودم می گم شما منو راهنمائی کنید از بچگی واز زمانی خودم را شناختم این از خصوصیات من بود که همیشه در نوسان بودم مدتی با خدا مدتی دورا زخدا در بلیات از خدا کمک می خواستم تا رد می شدم دوباره طغیان می کردم این احساسات در من بود تا اینکه مدتی بود کلاس دوم دبیرستان بودم خیلی شهوت به من فشار میاورد در خیابان اگر صحنه ای میدیدم بی اختیار محتلم می شدم این حالت در من بود تا شبی در دعا از خدا خواستم که دست مرا بگیرد از آن لحظه به بعد انگار نوری اطاف من بود خواه نا خواه به سمت خوبی می رفتم نماز ونوافل را به جا میاوردم علاقه ام به مستحبات زیاد شده بود تا شبی برایم امتحانی پیش اومد پیش خودم گفتم الان کاررا انجام میدم وتوبه می کنم وپس از انجام گناه ان حالت از من برداشته شد ولی هنوز به معنویات علاقه داشتم همیشه همه چیز برایم نششانه خدا بود تلویزیون هرجا که می رفتم بحث مذهب بود واطلاعاتم زیاد می د نماز شبم ترک نمی شد همیشه در هیات بودم شبی برای نماز شب از خواب بیدار شدم دیدم از تمام این چیزها متنفرم وبدم میاد ناگفته نماند بارها از خدا فرصت خواستم ولی در همه رد شدم احساسات خیلی بدی بود روزی دوبا رجنب می شدم از خدا می ترسدم وناامید بودم می خواستم از خیابان رد شوم کلی با خدا شرط می بستم که زنده با شم نسبت به اطرافیان بدبین بودم در مجالس روزه عوض خوشحالی نوعی سرور به من دست میداد این حالات در من بود وبه کسی ههم نمی گفتم نکند بد تر شوم ناآرام شده بودم این حالت در من بود تا اینکه عاشق شدم خیلی به من مزه داد خلاصه اون حالت خوب را می خواستم دائم تجربه کنم ولی جور نمیشد روزی عاشق روزی فارق این حالات درمن بود تا 24سالگی ترم اول دانشگاه دوباره عاشق شدم هربار عاشق میشدم ک.ئی آن فرد قلبم را پرکرده بود دیگه به هیچ چیز دیگه راضی نمی شدم ولی این نیز نافرجام بود تا ترم 3که عاشق شدم ولی با خدا شرط کردم که این اخریش باشه خلاصه هر لحظه علاقه بیشتر وزیادتر میشد در دانشگاه ناخودآگاه برخوردهائی پیش میامد که به این قضیه دامن می زد خلاصه من برای اینکه خودم را شبیه او کنم از همه چیز گذشتم حتی حاضر بودم بمیرم ولی اوباشد مریض که می شدم بایاد او آروم میشدم خلاصه شده بود بتی برای من در حد پرستش حدو دوسال است که من دیگر اورا ندیدم دراین مدت خیلی بهتر شدم ولی گاهی به سراغم میاد رد خواب ومن دوباره از خود بیخود میشوم ازدواج راب ه تاخیر می نداختم شاید فرجی شود ولی ته دلم راضی نمی شدم فقط فکر وخیال منو آروم می کرد الان همه معنویت برایم سواله همش با خدا لج می کنم میگم منو به عشق نرسوند هرچند خودم عقلیی قبول دارم ولی دلم چرکین است احساس می کنم پرده ای روی قلبم هست که مدام منو تنگ تر میکنه ودر محاصره قرار میده اصلا هیچ انگیزه ای برای خوب شدن ندارمنمی دانم شاید طلسم شدم هرکاری میکنم نمی توانم فکرشو از سرم بیرون کنم گوئی مزگ من در این لجظه است شاید دل کندن از دنیا بریام سخته همیشه تا به مواقع حساس مانند ماه رمضان یا ایام دیگه می رسه نوعی بی حالی دارم وقتی رد شود تازه می فهمم چه کلاه گشادی سرم رفته خلاصه دیگه از اون حالات لذت عبادت خبری نیست زندگی شده باری به هرجهت می دانم راهی ندارم باید بسوزم وبساز
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: پیشنهاد می‌کنم جزوه‌ی «شرح سلوکی آیت‌الله بهجت«رحمة‌الله‌علیه» را که روی سایت هست مطالعه کنید. موفق باشید
271

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم بنده پایه 3 راگذرانده ام ولی جایگاه فقه هنوز برایم مشخص نشده از شما درخواست کمک دارم در ضمن سیدی های در مورد حوزه را گوش داده ام ببینید فلسفه برای عالم دار شدن خوب است ولی مجتهد شدن در فقه چه فایده دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام فکر می‌کنم در ابتدا اگر جزوه‌ی «فلسفه‌ی تقلید از فقیه» را مطالعه بفرمایید خوب است. نکته‌ی دیگر این‌که علم فقه از نظر موضوع، وظایف مکلف را تعیین می‌کند و می‌شود انسان خودش فقیه نباشد و از فقیه تقلید کند و فقهای بزرگوار جهت سرگردان نشدن مسلمانان به‌عهده گرفته‌اند که حکم خدا را برای مؤمنین از متون دینی کشف کنند و به آن‌ها ارائه دهند. ولی علم فقه از نظر روش هنر ارتباط با متون اسلامی است، حال چه آن موضوع، موضوعات فقهی باشد و یا موضوعات قرآنی و اخلاقی. و لذا کسی که فقه را خوب کار کند در بقیه‌ی امور دین هم بهتر می‌تواند تفقه نماید. موفق باشید
258

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
حکم نواختن گیتار کلاسیک چیست؟
متن پاسخ
بسمه تعالی . سلام علیکم. بنده در این موارد اطلاعی ندارم در این موارد به سایت مرجع خود رجوع فرمایید.
16844
متن پرسش
سلام علیکم استاد طاهرزاده ی بزرگوار: استاد عزیز! مسجدی که نماز می خوانیم توی یک روستاست. چند تا دختر نوجوان (حدود دوازده سیزده ساله) برای اقامه ی نماز به مسجد می آیند و نماز باقی خانم ها را دچار مشکل کرده اند؛ به خاطر آزار و اذیت و همین طور رعایت نکردن احکام شرعی. فی المثل: نپوشاندن گردن موقع نماز و همین طور اذیت کردن همدیگر در اثنای نماز و حتی گاهی حرف زدن در نماز. (و این کارها را عمدا انجام می دهند نه از روی ندانستن حکم شرعی، چرا که این روستا از خیلی وقت پیش روحانی می آمده و این طور نیست که نسبت به دین بیگانه باشند و طرفه آن که حتی وقتی حکم شرعی را هم بهشان متذکر می شوند اینان اعراض می کنند و محل نمی گذارند و با گستاخی و تهدید کنان جواب می دهند که: دیگر مسجد نمی آیند و خب البته می آیند) وقت نماز در صف اول می ایستند بدون این که بگذارند کسی حدفاصل اتصال مردها و زن ها بایستد. و نمازهای یک عده را دچار مشکل می کنند. بسیار سر و صدا و آزار و اذیت می کنند به طوری که چندین نفر از خانم های مسن از مسجد فراری شده اند و گفته اند که تا این دخترها با سرو صداشان و حتی گستاخی و بی ادبی و زبان درازی که در برابر بزرگ تر ها نشان می دهند توی مسجد حضور دارند آن ها به مسجد نخواهند آمد. و روز به روز از همین تعداد اندک مسجدی ها کم تر می شود. نه با اخلاق و محبت و صحبت کردن به راه می آیند و نه با درشتی کردن. در مقابل همه چیز مقاومت می کنند. حتی با یک نوع گستاخی که معلول نوجوانی و خیلی چیزهای دیگر است جلو خانم هایی که سنی ازشان گذشته می ایستند و درشتی می کنند. فقط یک مورد آن که همین دیشب بود که این دختر خانم ها وقتی همه مشغول نماز بودند پسر بچه ی حدود سه ساله ی یکی از نمازگزاران را به یک دست شویی بردند و حبس کردند و برق را هم خاموش کردند طوری که بچه ی بیچاره از شدت داد و فریاد و گریه بی حال شده بود که مادر بی چاره اش به شدت اظهار ناراحتی می کرد. شیطنت هایشان واقعا غیر قابل تحمل است. دو تای از این دخترها چون که پدرشان مرده است و یتیم هستند خیلی لی لی به لالاشان گذاشته می شود. در حال حاضر چند بار هم قول داده اند که اذیت و آزار نکنند. چندین بار هم کسانی ضمانت کرده اند که دیگر کارهایشان را تکرار نکنند. هیچ کدام فایده نداشته است. کفش خانم هایی که به مسجد می آیند را روی پشت بام پرتاب می کنند و بعد هم انکار می کنند و کارهای دیگر، اگر کسی متعرض کارشان بشود به مادرشان اطلاع می دهند و مادرشان هم با الفاظ زشت و داد و بی داد، طرف را ساکت می کند. می خواستم بپرسم: ایرادی دارد موقتا حدود سه چهار هفته از آمدنشان به مسجد ممانعت کنیم تا بلکه رفتارشان را تغییر بدهند و اگر اصلاح شدند بگذاریم بیایند؟ آیا از نظر شرعی ایرادی ندارد؟ از نظر اخلاقی چه طور؟ اگر شما نظر دیگری دارید بفرمایید واقعا ما درباره این ها به بن بست رسیده ایم و تنها کاری که به ذهنمان رسیده این است که رئیس هیئت امنای مسجد را بگوییم جلو در ورودی به مسجد از سمت خانم ها بایستد و مانع از ورود این سه چهار نفر بشود. (البته هنوز این کار نشده است.) واقعا ایذاء و اذیت مومنین می کنند. والبته یقینا وقتی نگذاریم به مسجد بیایند به وسیله ی مادرشان که از قضا زن بسیار بددهنی است ما را مورد ملاطفت قرار خواهند داد. (البته ما می توانیم تحمل کنیم.) اما هر چه فکر می کنیم هیچ راه حل دیگری به ذهنمان نمی رسد. ببخشید که این اندازه نوشتم. شاید یک بند از این حرف ها کافی باشد. ولی حقیر آن قدر امروز ذهنم به خاطر همین مسئله پراکنده شده است که تا الان که حدود ساعت دو نیمه شب است خواب نرفته ام، مجبور شدم به شما پناه بیاورم. ببینید شما را به خدا ذهن حقیرانه ی من مشغول چه چیزهایی است؟! شرمنده ام. باز هم حقیر را ببخشید و حلال بفرمایید. ممنونم. یاعلی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت از رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» داریم: «جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمْ‏ صِبْيَانَكُمْ ومَجَانِينَكُمْ» کودکان و دیوانگان را از مساجد دور کنید. حتی در شرح حال بعضی از علمای بزرگ داریم که قبل از اقامه‌ی نماز در درب مسجد می‌ایستادند و مانع ورود کودکان می‌شدند. زیرا دیوانگان و کودکان، فضایِ قدسی مسجد را از بین می‌بردند و این حکم، برای هرکس که رعایت فضای مسجد را نکند، جاری است. به همین جهت خوب است که هیئت امنای محترم که وظیفه دارند در حفظ فضای قدسیِ مسجد همت نمایند، قدم در پیش بگذارند و مانع حضور چنین افرادی شوند. موفق باشید

16714

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: استاد حضرتعالی در جزوه راه های افزایش دین باوری در جوانان فرمودید که ما باید بین مدیریت اسلامی با مدیریت غربی تفکیک قائل شویم... و در مدیریت اسلامی باید ابتکار را در دست مردم داد یا به تعبیری مردم خودشان اموراتشان را بگذرانند و در ادامه فرمودید که نسل جوان را آماده کرد تا ان شاءالله تحول اساسی در نظام اداری ما به وجود آید. استاد بنده دانشجوی رشته حقوق هستم که پیاده ساختن چنین طرحی بر عهده دانشجویان رشته حقوق هست لذا لطف کنید که پیرامون مقوله مدیریت اسلامی توضیحی دهید؟ وبفرماییدکه پیاده ساختن چنین طرحی چقدرمی تواند انقلاب رابه انقلاب مهدی روحی له الفدا نزدیک نمایید؟؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصول کلّی مدیریت اسلامی و ایده‌های مربوط به آن را، حضرت مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» در نامه‌ای که به مالک اشتر نوشته‌اند، به‌خوبی نشان داده‌اند. موفق باشید

16457
متن پرسش
حضور با سعادت استاد طاهرزاده سلام علیکم: مطابق نظرات اساتید، تمدن نوین اسلامی بدون عمومی شدن عقلانیت اسلامی بوجود نمی آید؛ لذا اولین قدم در راه دستیابی به چنین هدفی ایجاد زمینه مناسب برای ترغیب و سوق دادن افکار عمومی جامعه به سمت شناخت و معرفت عمیق دینی در پرتو عقلانیت است. در این میان مساجد به عنوان یکی از مهمترین نهادهای دینی و فرهنگی سهم اساسی را برعهده دارند؛ چرا که با توجه به پیشینه ی تاریخی خود در مورد ارائه کارکردهای گوناگون نشان داده اند توانایی رقابت با سازمان ها و نهادهای مدنی مدرن، را دارا می باشند. از مطالب حضرتعالی در باب تمدن نوین اسلامی بهره های وافری برده ایم اما در باب نظام سازی مطالب زیادی در دسترس نیست. لذا از حضرتعالی خواهشمند است ما را در خصوص نقش مساجد در نظام سازی فرهنگی دینی راهنمایی بفرمایید. باسپاس از محبتتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظام‌سازی به یک معنا به حمداللّه با انقلاب اسلامی شروع شده. از آن به بعد با به صحنه‌آوردنِ عقلانیت قرآنی باید انسان‌ها تربیت شوند تا بتوانند در مقابل تمدن غربی مطابق اهدافِ متعالی اسلام و انقلاب زندگی‌های خود را شکل دهند. در متن چنین رویکردی، آرام‌آرام تمدن اسلامی که تصحیح نسبت انسان با خود و با خدا و با طبیعت است، شکل می‌گیرد. کارهای اصلی زمین‌مانده‌ی ما از این قرار است که عرض شد. موفق باشید

14848
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم ضمن عرض سلام و وقت بخیر خدمت استاد محترم در ادبیات سیاسی اجتماعی امروز واژه های فراوانی با پیشوند هویت مانند (هویت فردی، هویت اجتماعی، هویت دینی، هویت ملی، هویت تمدنی، هویت تاریخی، هویت جنسیتی و ... بکار می روند که هرکدام خواستگاه متفاوتی در علوم مختلف مانند فلسفه، روانشناسی، علوم سیاسی، جامعه شناسی و ... دارد. در تمامی اینها هویت بعنوان یک واژه مشترک استعمال می‌شود ولی تعاریفی که هر یک از هویت ارائه می نمایند بسیار متفاوت است. به نظر می‌رسد در ادبیات تمدنی بحث از هویت غیرقابل اجتناب است و لازم است تا با مفهوم شناسی صحیح هویت، درک صحیحی از ترکیب هایی که هویت در آنها بکار رفته است حاصل شود تا وقتی سخن از هویت سازی تاریخی و تقابل هویتی انقلاب اسلامی با غرب به میان می آوریم عمق مفهوم این عبارت به درستی ادراک گردد. قطعا در این بحث مفاهیم اولیه هویت مانند وجوه تمیز شخصی از شخص دیگر و جامعه ای از جامعه دیگر و نیز به معنای شناخت نقش خود در نظام کلی جامعه برهمگان آشکار است لکن ابهامات و مناقشات زیادی در گفت و گو در این مورد به دست آمده که در قالب چند پرسش خدمت جنابعالی طرح می گردد: 1. اساسا مساله هویت انسان و جامعه ابعاد وجودی دارد یا ماهیتی؟ اهمیت این سوال آنجاست که ما هرجا از انقلاب اسلامی بحث نموده‌ایم پای تکامل الهی انسان براساس ربوبیت تاریخی حضرت حق در میان آمده و نظر دائما به وجود است ولی تعاریف موجود از هویت به اعتباریات فرد و جامعه نظر دارد. 2. هویت امری ذاتی و فطری است یا اکتسابی؟ اهمیت این سوال آن جا روشن می‌شود که می‌خواهیم یک فرد یا اجتماع را به لحاظ هویت دار بودن یا بی هویت بودن یا دچار بحران هویت شدن تفکیک کنیم و آن فرد یا جامعه را از وضع هویتی نامطلوب به وضع هویت مطلوب سوق دهیم و به اصطلاح هویت سازی کنیم. 3. آیا هویت امری بسیط است یا مرکب از عوامل متعدد است؟ روشن شدن پاسخ این سوال در آسیب شناسی هویت و هویت سازی لازم می نماید. 4. آیا هویت فرد، هویت جامعه را می‌سازد یا برعکس و یا این یک رابطه متقابل است؟ تا روشن شود در هویت تمدنی، تمدن نوین اسلامی از کدامیک باید به دیگری رسید تا چنین هویتی خود را ظهور دهد. 5. تاریخ چگونه بعنوان بعدی از هویت فرد و جامعه نقش آفرینی می کند؟ 6. آیا هویت یک فرد یا جامعه آنچه باید بشود است یا آنچه در خارج شده است؟ در نسبت با گذشته است یا در نسبت با آینده یا در نسبت با مطلوبی که باید تحقق یابد یا در نسبت با حقیقتی که باید به ظهور آید؟ ضمن عذرخواهی از تعدد سوالات و سپاس و قدردانی قبلی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در معنای هویت، نظر به وجود انسان در آن رابطه در میان است. مثلاً در هویت تاریخی، نظر به وجهِ وجودی انسان در نسبت او با تاریخ در میان است 2- این انسان است که در تعریف نسبت خود با موضوعات مختلف، هویت خود را شکل می‌دهد 3- هویت یک امر بسیط است 4- جامعه معناهای مختلف را در هر تاریخی به ظهور می‌رساند و افراد نسبت به آن معانی خود را شکل می‌دهند و برای خود هویت می‌سازند 5- زیرا تاریخ محلِ تجلّی اراده‌ی الهی است در هر دوره‌ای، و افراد در نسبت به آن دوره می‌توانند خود را معنا کنند و هویت ببخشند 6- این انسان است که باید آن را در خود محقق کند و به ظهور برساند تا بی‌هویت نباشد. موفق باشید

11962
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: شرمنده من نمیدونستم این مطلب رو کجا بنویسم. کتاب «فرزندم این چنین باید بود» جلد اولش رو تو سایت پیدا نکردم. ظاهرا هم برای جلد اول و هم جلد دوم به اشتباه لینک جلد دوم گذاشته شده ممنون میشم پیگیری کنید.
متن پاسخ

به نام خدا

با سلام: فایلهای جلد اول «فرزندم اینچنین باید بود» اصلاح شده و قابل استفاده می باشد. مدیریت سایت

11218

اندر شکبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: با توجه به جواب 11199 که فرمودید: «همین‌که پذیرفته‌اید بنده در خارج از ذهن شما وجود دارم که از بنده سؤال می‌کنید، نشان می‌دهد به طور بدیهی وجود خارج را پذیرفته‌اید و اگر هم بگویید همین هم در ذهن خود دارید پس چرا از بنده سؤال می‌کنید، از آن صورت ذهنی که در ذهن خود دارید سؤال کنید؟!» باید بگویم بنده نپذیرفتم شما در خارج از ذهن بنده وجود دارید اتفاقا می خواهم خدمتتان عرض کنم دلیلی نیست که شما درخارج از ذهن من هستید بلکه چه اشکالی دارد که از شما در درون خود سوال می پرسم اصلا شما را قسمت ناخوداگاه من که به آن اگاهی ندارم و تحت اختیارم نیست می سازد و من از ذهن خودم سوال پرسیدم و جواب گرفتم و اینکه فرمودید: «اگر هم بگوییم علم همان چیزهایی است که در ذهن ما است بدون آن‌که حکایت از جهان خارج کند، که باید منکر وجود اطراف خود باشید و فقط با خودتان حرف بزنید. بدیهی است که این کار را نمی‌کنید.» در این سخن شما پیش فرضی دارید که لازمه قائل شدن به اینکه علم همان چیزهای ذهنی است انکار وجود اطراف خود و حرف زدن با خود است باید خدمتتان عرض کنم این لازمه درست نیست و بنده منکر وجود اطرافم نیستم بلکه می گویم اطراف من که درک می کنم همان وجود های ذهنی من هستند و لازمه این سخن این نیست که با خودم مثل دیوانه ای حرف بزنم بلکه لازمه اش آن است که شما وجود ذهنی من هستید و من در عالم ذهن با شما صحبت می کنم و عالم ذهن من همان اطراف من هستند که تجلی ذهن ناخوداگاه من یا همان خداوند هستند و چه دلیلی است که این سخن حکما را «نفس ناطقه با احاطه‌ای که به جهت مجرد بودن بر همه‌ی محسوسات دارد به کمک حسّ، صورت محسوسات را در خود ابداع می‌کند» اینگونه نگوییم که نفس ناطقه با احاطه‌ای که به جهت مجرد بودن دارد مستقلا صورت هایی را در ذهن ابداع می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: لازمه‌ی این سخن انکار هرچیزی است که خارج از ذهن وجود دارد و عملاً شمائید و ذهن خود که این با بدیهیات ادراک افراد نمی‌خواند هرچند کسی که این‌طور فکر کند را کسی مجبور نمی‌کند نباید این طور فکر کند، تنها می‌توان به او گفت اجازه دهید ما مثل شما فکر نکنیم. موفق باشید
نمایش چاپی