بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11869

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز بنده فارغ التحصیل فنی هستم. احساس می کنم که نیاز به تحصیلات حوزوی دارم و روحیه و استعدادش رو هم در خودم می بینم (از لحاظ فهم مباحث). اما بنده قدرت بیانی خوبی ندارم و فکر می کنم به درد طلبگی و تاثیر روی دیگران نمی خورم. آیا لازمه به حوزه بروم یا مباحث دینی را از روش دیگری غیر از حوزه دنبال کنم. مورد تایید امام زمان باشید ان شاءالله.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هم می‌توانید به حوزه بروید و به‌جای سخنرانی، درس بدهید و هم می‌توانید کار فنی خود را داشته باشید و معارف اسلامی را تا رسیدن به فهم قرآن و حدیث دنبال کنید. موفق باشید

10964

اعجاز قرآنبازدید:

متن پرسش
با سلام: در عقاید شیعه قرآن کتاب آسمانی آنهاست که از جانب خدا آمده است و معجزه است که بتوان به این وسیله مردم از وجود نبی در بین خود آگاه شوند. اگر قرار است مردم به وسیله اعجاز قرآن از نبی اطلاع یابند پس نباید محدود به عرب ها باشد، پس اینکه فصاحت و بلاغت دلیل اعجاز است به هیچ عنوان نمی تواند دلیل محکمی برای اعجاز قرآن باشد. این قرآن اگر معجزه است پس باید یک فرانسوی با مواجه با آن این را بفهمد، همچنین یک آمریکایی و... آیا به نظر شما این گونه است؟ ما در محاجه با تمام ادیان الهی فقط باید قرآن را ببریم و آنها ایمان بیاورند. اما این کار را نمی کنیم چون نمی توانیم اعجاز بودنش را اثبات کنیم. لطف کنید راه حل بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال 10955 آورده شد هندسه‌ی معارفی که از طریق قرآن همراه با آن الفاظ به میان آمده است حیرت‌انگیز است و اگر از طرف غیر خدا بود و از طرف بشر بود لااقل یک عرب می‌توانست یک سوره مانند آن بیاورد. زیرا بحث در توان بشر است که چنین امکانی را ندارد حال چه این بشر عرب باشد و چه اروپایی. وقتی در بین اعراب آن زمان که فصاحت به اوج خود رسیده چنین ادعایی می‌شود برای همه حجت خواهد بود که کاری است فوق طاقت بشر. موفق باشید
10038

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: می خواستم اگه براتون امکان داره چند تا موضوع برای پایان نامه کارشناسی ارشد رشته کلام و فلسفه به بنده پیشنهاد بدید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد کار نکرده‌ام. آن روزها هم که آموزش عالی تدریس می‌کردم آمادگی چنین کاری را نداشتم. موفق باشید
8290
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی جناب استاد یکم برام در مورد شما ابهام پیش اومده میبینم که بعضی افراد با بی ادبی و گستاخی از شما سوال میپرسن و وقتی به لحن پاسخ های شما نگاه میکنم میبینم با وجود اینکه ادب رو کاملا رعایت میکنید اما لحن شمام مثل لحن سوال کننده میشه مثلا اگه کسی لحن تند داشته باشه دقیقا میشه دید لحن شمام تنده ووقتی کسی با لحن نرم حرف میزنه لحن شما هم نرم هستش حالا سوال من اینه که با وجود اینکه میدونیم حضرات معصومین بدترین برخوردها رو با بهترین برخورد جواب میدادن و شما هم تاکید دارید به سیره معصومین برجوع کنیم و مکارم الاخلاق تدریس میکنید ابهام شده چرا واقعا چرا البته شاید شما این نظرو قبول نداشته باشید ولی من اینا از لسوالایی که ازتون شده بود حس کردم
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بنده سعی می‌کنم این‌طور نباشم به‌خصوص که واقعاً حتی نسبت به آن‌هایی که به ظاهر با بنده تند برخورد می‌کنند کوچک‌ترین احساس ناراحتی ندارم چون می‌یابم که با قلبی پاک و ضمیری مصفّا این طور سخن می‌گویند. تصور خودم آن است که اگر خودمانی با این عزیزان صحبت کنم بیشتر ارتباط برقرار می‌شود چون احساس می‌کنم این کاربران عزیز یک نوع فاصله با بنده در خود احساس می‌کنند. با این حال از جنابعالی متشکرم که این تذکر را به بنده دادید. موفق باشید
7810
متن پرسش
باسلام لطفا در مورد فضیلت اخلاقی دوست داشتن انسانها و خیرخواهی برای دیگران و مبارزه با خودخواهی توصیه هایی بفرمایید. چه کنیم تا دوست داشتن انسانها و خیرخواهی برای آنان بصورت ملکه ای در جان ما تثبیت شود و از این طریق بتوانیم بر سرعت سیر الی الله بیفزاییم؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بحمدلله حضرت سجاد علیه‌السلام در دعای شریف مکارم الاخلاق این فضیلت را به خوبی در معرض دید ما قرار داده‌اند و روشن نموده‌اند سلامت جامعه به آن است که جواب بدی انسان‌ها را با خوبی‌ بدهیم. بنده خدا را شاکر هستم که با این دعا مأنوس می‌باشم و سعی کرده‌ام برای تحقق جامعه و تمدّن اسلامی رهنمودهای آن حضرت را با شرحی مختصر در اختیار مردم عزیز قرار دهم و شما می‌توانید صوت آن شروح را در سایت دنبال نمایید. به قسمت جلسات دوشنبه رجوع فرمایید. موفق باشید
7678
متن پرسش
سلام علیکم . در یکی ازجوابها فرموده بودید " که در رابطه با هر دوی این دو پیامبر خدا (ادریس و عیسی) بحث در آن است که آن‌ها با جسمی لطیف‌تر از جسمی که در عالم ماده هست در عالمی بالاتر از عالم ماده به‌سر می‌برند و جنبه‌ی روحانی آن‌ها بر جنبه‌ی مادی آن‌ها غلبه دارد. " اینکه جسم حضرت عیسی جسم مثالی نیست چون ایشان وارد عالم برزخ نشده اند . جسم مادی شدید هم نیست و فرموده اید که جسمی لطیف تر دارند و بر اساس برهان صدیقین جسمی است که شدت یافته است . و فرموده اید که روحانیت آن بیشتر است . پس ایشان دارای جسم مادی هستند ولی بطور لطیف و رقیق . این چگونه با بحث عالم مجردات قابل جمع هست ؟یعنی شما منظورتان چیزی شبیه به بخار است . یعنی جسمی رقیق .خب این جسم رقیق جایش کجاست ؟ به نظر من راهی نیست جز اینکه وجود حضرت عیسی را مجرد بدانیم و هیچ جنبه ی مادی برای ایشان قائل نباشیم . میشود کمی توضیح دهید . . و سوال دوم اینکه مگر جز عالم ماده ی ما و کهکشان راه شیری عالم ماده ی دیگری هم هست که رقیق و لطیف باشد با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- وقتی جسم لطیف شد برزخی می‌شود و همین حالا برزخ به عنوان یک مرتبه‌ی وجودی هست و نسبت این برزخ برای آن پیامبران غیر از برزخی است که هرکس بمیرد وارد آن می‌شود 2- خیر ، وقتی می‌گوییم ماده لطیف؛ منظورمان جسم برزخی و مثالی است، مثل جسمی که در خواب هست. موفق باشید
7328
متن پرسش
باعرض سلام مدتی است در وجود خدا شک می کنم وهر چه برهان و علی الخصوص برهان صدیقین علامه طباطبایی را می خوانم و فکر می کنم دلم ارام نمی شود وشک دوباره برمی گردد لطفا برهان علامه را بیان فرمایید و بفرمایید راه حل مشکل بنده چیست باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در کتاب «از برهان تا عرفان» برهان صدیقین را عرض کردم و شرح دادم و سی‌دی آن موجود است. به نظرم مشکل در آن است که هنوز قلب، موضوع را تصدیق نکرده که إن‌شاءاللّه با رعایت حلال و حرام الهی و تزکیه‌ی لازم، قلب هم به تصدیق حضور حضرت حق منوّر می‌شود. به همین جهت در دعایی که منسوب است به امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» حضرت اظهار می‌دارند: «اللّهمّ نوّر ظاهرى بطاعتک، و باطنى بمحبّتک، و قلبى بمعرفتک....‏ ». موفق باشید
7035

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
در تفسیر سوره ی احزاب آیه ی1 فرمودید منافقین و کفار می خواهند برای رهبر ی نظام تصمیم سازی کنند و مثال هایی از امام اوردید که امام در انقلاب در مقابل این ها ایستاد و عقب نشینی نکرد.می خواستم ببینم آیا در قطع نامه ی 598 امام به تصمیم نرسیدند؟؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جمله ی حضرت امام«رضوان اللَه تعالی علیه» که پذیرش قطعنامه را نوشیدن جام زهر قلمداد کردند از جهاتی این تصور را در ذهن می آورد. کتاب راز قطعنامه نیز در این مورد حرف هایی دارد البته ممکن است آن کتاب از جهاتی یک جانبه به موضوع نگاه کرده باشد. موفق باشید
5590

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام وخسته نباشید خدمت استاد عزیز نوشته ام بیشتر یک تشکر است دو سوال از شما پرسیدم وبا کمال تعجب دیدم شما با بزرگواری به هر دو سوال بنده پاسخ دادید از شما نهایت تشکر را دارم چون دیگر لازم نیست برای پرسیدن یک سوال از کسانی که خودشان را به عنوان مشاور معرفی میکنند وبسیار در جامعه خودشان را موجه نشان میدهند بروم که بعد از چند جلسه صحبت بی شرمانه ترین پیشنهاد ها را مطرح می کنند.امیدوارم بتوانم شاگرد خوبی باشم وبه سخنانتان عمل کنم .موفق وسربلند باشید
متن پاسخ
.
5382
متن پرسش
باسلام استاد دختری 22 ساله هستم میخواسنم ارشد در رشته ی جامعه شناسی شرکت کنم تا درراستای انقلاب اسلامی تمدن زایی اسلامی کمکی کنم استاد من به شدت احساس میکنم دررابطه با نامحرم دینم درخطراست یعنی مشکلم این است که در ارتباط با نامحرم آن هم رابطه ای که در حد ضرورت و در چارچوب اسلام است دچار مشکل هستم یعنی مثل بقیه ادم ها که زن و مرد برایشان فرقی ندارد و بعد انسانی افراد برایشان مهم است ،من اینگونه نیستم.احساس میکنم شاید دینم درخطر باشد نمیدانم ایا وسواسی شده ام در این زمینه یانه .اگر من احساس خطر کنم چه باید کنم دانشگاه نروم؟التماس دعا_ایمیلم مشکلی داشت که آدرسش را ذکر نکردم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال اگر دین انسان از همه‌چیز مهم‌تر است در چنین مواردی باید در شرایطی که احساس می‌کنید دین‌تان به خطر می‌افتد به هیچ‌وجه وارد نشوید، إن‌شاءاللّه به برکات فوق‌العاده بهتری می‌رسید. موفق باشید
4924
متن پرسش
باسلام احتراما سبک زندگی روحانیت برای مردم و مخصوصا محرومین خیلی مهم است با توجه به شماتت علما توسط امام حسین علیه‌السلام در ص 245 تحف العقول و همچنین جواب امام زمان علیه السلام به علی ابن مهزیار که علت تاخیر دیدار، نارضایتی امام از سبک زندگی ایشان بوده است که مردم را از دین مایوس می‌کرده است، گاهی بنده به اینکه چرا بعضی طلبه ها سوار ماشینهایی به قیمت حداقل دوبرابر پراید میشوند فکر می‌کنم آیا باید این طلبه ها را برای حفظ دین مردم، امر به معروف کرد؟ رهبر معظم انقلاب هم می‌فرمایند اگر طلبه ای غیر از پیکان (ماشین عموم مردم در آن زمان و پراید در این زمان) سوار شود از ذی طلبگی خارج شده است. آیا اگر امر به معروف نکنیم امام زمان عجل الله تعالی فرجه از ما راضی خواهند بود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به شرایط دارد در هر صورت زندگی مسئولان و علماء دین باید به مردم عادی نزدیک باشد که بحمدالله رویهم‌رفته همین طور است حال اگر موارد استثنایی هست آن را به پای عموم طلبه‌ها و روحانیت نگذارید و اگر شرایط آماده بود باید به آن استثنائات نیز تذکر داد. موفق باشید
4089
متن پرسش
گزارة «خدا هست»، الآن برای ما یک معرفت نظری و علم حصولی است. اگر این گزاره را قلباً باورکردیم و به علم حضوری این معرفت را دریافتیم (حال یا مثل عرفا به مقام مشاهدةالله رسیدیدم یا مثل همان کسی شدیم که داریم در کشتی غرق می شویم)، در صورت ادراک این معرفت به علم حضوری، آیا این معرفت، جزء مبادی نظریِ ماست؟ یا جزء مبادی عقل عملی؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این حالت تمام وجود انسان اعم از نظر و عمل تحت تأثیر چنین مشاهده‌ای است، به این لحاظ، آن کسی که خود را در معرض غرق شدن می‌یابد عملش همان نظر به خداوندی است که قدرت نجات دارد. موفق باشید.
3739
متن پرسش

سلام علیکم. استاد نظر شما در مورد شهید سید مرتضی آوینی چیست؟ استاد دوستان هم دانشکده ای ایشان می گویند وی در هرکاری که وارد نی شد تا تهش را می رفت زمانی معتاد بوده سفت و سخت و تزریقی. زمانی که یک هیپی دوآتیشه می شود. زمانی که اهل شعر مدرن می شود عاشق احمدشاملو و فروغ فرخزاد بوده و ...بعدها وارد وادی عرفان می شود و خلاصه می رود تا شهید می شود. البته استاد نه اینکه بگویم این سابقه چیزی از ارزشهای والای این شهید کم می کند اصلا آوینی حرف که می زند روح را از عالم خاک منتقل می کند برای من این طور است اصلا جملاتش نشان می دهد که رسته است اما خب به همین نسبت وقتی اشعار شاملو را میخوانم احساس سقوط می کنم در حقیقت چگونه یک انسان می تواند اینقدر اینقدر مجمع تضادین باشد؟ این شائبه مطرح می شود که نکند اگر الان بود زده بود در یک دسته و گروه و نحله دیگر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان وقتی راهِ رجوع به خدا را پیدا کرد هرچه جلو برود کامل می‌شود، این‌که آوینی وارد نحله‌های متفاوت شده تا گم‌کرده‌ی خود را بیابد درست است ولی این‌که معتاد و یا تزریقی بوده تهمت است. بنده عرایضی در قسمت سؤال و جواب در سایت در مورد شهید آوینی دارم إن‌شاءالله مفید باشد. موفق باشید

3415
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار.لطفا نظرتون رو در مورد مطلبی که در پایین آورده ام بیان کنید وبه این 2سوال من پاسخ دهید:1- در دین معمولاًیکسری باید ها ونباید هایی مطرح می شود تا انسانها در جایگاه اصلی خودشان (منظورم همون زندگی پس از مرگه)سعادت مند شوند و به نتیجه برسند..واز نظر دین واقعی که همون اسلامه افرادی که این باید ها واین نباید ها رو رعایت نمی کنند واعتقادات حقه ندارند پس از مرگ زندگی سعادت مندی ندارند وحتی از آن روی که به شناخت حقایق در این دنیا نائل نشده اند پس از مرگ امکان این هست که کور محشور شوند ودر تاریکیها بسر برند.حال در مطلبی که در یکی از رسانه ها آمده یک دکتری که خودش هم میگه خیلی اعتقادات محکمی نسبت به زندگی پس از مرگ نداره چطوری لذت هایی را درک میکنه که شبیه به توصیفات بهشتی و وجود حورالعین می باشد؟ 2-اصولاً مطالبی از این دست را که بعضی ها در مکاشفات خودشان بدست آورده اند را چطور باید بررسی کنیم؟والسلام.عاقبت به خیری گوارایتان باد لینک روزنامه گاردین http://www.guardian.co.uk/commentisfree/2012/oct/11/dr-eben-alexander-proves-need-heaven مجله آمریکایی «نیوزویک» در شماره جدید خود مطلبی را به پزشک متخصص مغز و اعصاب اختصاص داده است که به گفته خودش، هفت روز «زندگی‌ای با هوش غیرانسان» را تجربه کرده است، تجربه ای که وی آن را حسی شیرین و «آن جهانی» می داند. وی از دنیایی سخن می گوید که اتحاد اساس آن است و آن قدر زیباست که «پنج ثانیه اش ارزش عمری انتظار را دارد.» دکتر «ایبِن الکساندر» که تجربه خود از مرگ و نیستی را در مطلب ویژه مجله «نیوزویک» به رشته تحریر در آورده، می‌نویسد: به عنوان یک جراح مغز هیچگاه به پدیده تجربه‌های جهان پس از مرگ و چنین مقولاتی باور نداشتم. پدرم هم مانند خود من جراح مغز و اعصاب بود و من نیز به تبعیت از او راه خود را در دنیای علم پی گرفتم و جراح مغز شدم و در دانشگاه های زیادی از جمله «دانشگاه هاروارد» به تدریس این شاخه از علم پزشکی پرداختم. بنابراین، ‌کاملاً می دانم در مغز آدم‌هایی که ادعا می کنند آن جهان را تجربه کرده‌اند چه می‌گذرد. مغز آدمی از مکانیسم اعجاب آور و در عین حال فوق العاده ظریفی برخوردار است، کافیست اندکی از اکسیژن دریافتی مغز بکاهید تا واکنش نشان دهد. با چنین اوصافی، برایم جای تعجب چندانی نداشت که آدم‌هایی را ببینم که بعد از گذران دوره درمانی پس از آسیب‌های جدی و بازیابی هوشیاری خود، از تجربه‌های شگفتشان افسانه‌سرایی‌ها کنند. اما هرچه می‌گفتند هرگز بدان معنا نبود که چنین بیمارانی در دنیای واقعی به جایی سفر کرده باشند. مورد من نیز از دو جهت با تجربه همه این بیماران متفاوت بود؛ اول اینکه بخش کورتکس مغز من به طور کامل از کار افتاده بود و دوم اینکه در تمام مدت اغما نشانه‌های حیاتی من تحت نظارت دقیق پزشکان قرار داشت و پیوسته ثبت می‌شد. این را هم بگویم که پیش از این‌ها، تعریفی که از خودم داشتم یک مسیحی معتقد بود که چندان هم عامل به فرائض دینی نیست. با این وجود از کسانی که علاقه‌مند بودند عیسی مسیح را موجودی فراتر از یک آدم خوب معمولی به حساب آورند هم کینه‌ای به دل نداشتم. حرف آنهایی را می‌فهمیدم که دوست داشتند باور کنند که بالاخره یک جایی در این دنیا خدایی هم هست و در دلم بهشان غبطه می‌خوردم که این ایمان بدون شبهه چه آرامشی را برایشان به ارمغان آورده. با این همه، به عنوان یک دانشمند می‌دانستم که خودم نباید چنین باورهایی داشته باشم. اوضاع بدین منوال بود تا اینکه سال ۲۰۰۸ رسید و در حالی که بخش «نئوکورتکس» مغزم از کار افتاده بود، هفت روزی را در حالت اغما به سر بردم. در غیبت یک نئوکورتکس فعال، چیزی را تجربه کردم که موجب شد باور کنم که برای وجود هوشیاری پس از مرگ هم دلیل علمی وجود دارد. همینجا بگویم چون می‌دانم شکاکیون چه نظری راجع به چنین حرف‌هایی دارند، داستانم را با منطق و زبان علمی «یک دانشمند» بازگو خواهم کرد، یعنی همان چیزی که هستم. اوایل صبح خیلی زود، حدود چهار سال پیش با یک سردرد شدید از خواب بیدار شدم. تنها به فاصله چند ساعت، کورتکس مغزم کاملا از کار افتاد. کورتکس بخشی است که کنترل اندیشه ها و احساسات ما را برعهده دارد و باعث تمایز ما از دیگر جانداران است. پزشکان بیمارستان عمومی «لینچبرگ» در ایالت ویرجینیا، که دست برقضا خودم هم آنجا به عنوان جراح مغز و اعصاب کار می‌کردم، به این نتیجه رسیدند که دچار نوعی مننژیت نادر شده‌ام که بیشتر در نوزادان دیده می‌شود. باکتری «ای کولی» افتاده بود به جان مایع مغزی نخاعم و ذره ذره مغزم را می‌خورد. آن روز صبح، وقتی به اتاق اورژانس رفتم، اوضاعم آنقدر بد بود که امید چندانی به بهبود و ادامه زندگیم در قالب چیزی فراتر از یک گیاه وجود نداشت. مدتی زیادی نگذشت که همان روزنه امید هم از دست رفت. هفت روز در اغمای کامل بودم، بدنم به هیچ محرکی پاسخ نمی داد و فعالیت‌های عالی مغزم کلاً مختل شده بود. در چنین شرایطی هیچ توجیه علمی‌ای برای این حقیقت وجود ندارد که در حالی که بدنم در اغما کامل به سر می‌برد، ذهنم، هوشیاریم، خود خویشتنم، حی و حاضر بود. نورون‌های کورتکس مغزم به واسطه حمله باکتریایی فلج شده بودند، اما نوعی هوشیاری و معرفت ورای ظرفیت‌های مغزی مرا به بُعد دیگری از این کائنات برد، بُعدی که حتی خوابش را هم هرگز ندیده بودم و هیچگاه در زمره باورمندانش نیز قرار نداشتم. باری، ماه‌ها سپری شد تا بتوانم برای خودم هضم کنم که چه بر من گذشت. سوای غیرممکن بودن وجود هرگونه هوشیاری در شرایطی که داشتم، چیزهایی که آن موقع تجربه کرده بودم برای خودم هم به هیچ وجه توجیه پذیر نبود: اول، یک جایی در میان ابرها بودم. ابرهایی بزرگ و پُف کرده به رنگ صورتی و سفید که در مقابل آسمان «آبی تیره» تضاد مشهودی ساخته بود. بالاتر از ابرها -بی نهایت بالاتر- دسته دسته موجوداتی شفاف و نورانی در آسمان این طرف و آن طرف می‌رفتند و خطوط ممتدی را دنبال خود در فضا بر جا می‌گذاشتند. پرنده بودند یا فرشته؟ نمی‌دانم. بعدها که برای توصیف این موجودات دنبال واژه مناسب می‌گشتم این دو کلمه به ذهنم رسید، اما هیچ یک از این دو حق مطلب را درباره این موجودات اثیری ادا نمی‌کند که اساساً از هر آنچه در این کره خاکی می‌شناسم تفاوت داشتند، چیزهایی بودند پیشرفته‌تر و متعالی‌تر. در دنیایی که بودم، دیدن و شنیدن دو مقوله جدا از هم نبود. انگار که نمی‌شد چیزی را ببینی یا بشنوی و به بخشی از آن بدل نشوی. هرچه که بود متفاوت بود و در عین حال بخشی از چیزهای دیگر، مثل طرح های درهم تنیده فرش های ایرانی…یا نقوش بال یک پروانه. اما از این همه شگفت‌آورتر، وجود «فردی« بود که مرا همراهی می کرد؛ یک زن. جوان بود و جزئیات ظاهری او را به طور دقیق به یاد دارم. گونه‌هایی برجسته و چشمانی به رنگ آبی لاجوردی داشت و دو رشته گیسوان طلایی- قهوه‌ایش در دو طرف صورت، چهره زیبایش را قاب گرفته بود. بار اول که او را دیدم روی یک سطح ظریف و نقش دار حرکت می‌کردیم که بعد از لحظه ای فهمیدم بال یک پروانه بود. میلیون‌ها پروانه دورمان را گرفته بودند و در رقص هماهنگ امواجی که ساخته بودند به جنگلزارهای پایین سرازیر می‌شدند و مجدد به بالا و دور ما اوج می‌گرفتند. انگار که رودی از زندگی و رنگ در هوا جریان داشت. لباس زن ساده بود، مثل یک کشاورز. اما رنگ‌هایش همان ویژگی درخشان، تأثیرگذار و سرشار از زندگی‌ای را داشت که در دیگر چیزهای حاضر در آن مکان به چشم می‌خورد. زن به من نگاهی انداخت، جوری که می گویم تنها پنج ثانیه از آن نگاه ارزش تمام زندگی تا آن لحظه را دارد و هر چه قبل از آن به سرتان آمده باشد، دیگر اهمیتی ندارد. نگاهش عاشقانه نبود. دوستانه هم نبود. نگاهی بود که ورای تمامی اینها بود و فرای همه مراحل عشقی که این پایین در زمین شناخته‌ایم. چیزی برتر بود که همه انواع دیگر عشق را درونش داشت ولیکن از همه آنها بزرگتر بود. زن بدون اینکه واژه‌ای بر زبان آورد با من حرف زد. پیامش مثل نسیمی به درونم نفوذ کرد و همانجا در دم فهمیدم که همان است. فهمیدم دنیای دور و برمان نه رویا است و نه گذرا و بی‌اساس است، بلکه حقیقی است. پیامی که از زن گرفتم سه بخش داشت، که اگر بنا باشد به زبان زمینی ترجمه‌اش کنم، چیزی شبیه به این خواهد شد: «بسیار معشوقی و نازنین، تا همیشه.» «هیچ ترسی نداری.» «هیچ اشتباهی مرتکب نخواهی شد.» فیزیک نوین می‌گوید که جهان پیرامون ما یکپارچه و غیرمنفک است. اگرچه به ظاهر در دنیایی از تفاوت ها زندگی می کنیم، برپایه قوانین فیزیک، زیر این ظاهر متفاوت هر شیء و هر رویدادی در هستی در پیوند کامل با اشیا و رویدادهای دیگر است و به بیان دیگر «فرق باطن» وجود ندارد. تا پیش از تجربه‌ام، همه این نظرات برایم جنبه انتزاعی داشتند و درک‌ناپذیر، اما امروز حقیقت‌های زندگیم را تشکیل می‌دهند. به این باور رسیده‌ام که کائنات بر اساس وحدت ایجاد شده است. اکنون می‌دانم که عشق را هم باید به این معادله افزود. دنیایی که من در اغمای بدون مغز انسانیم تجربه کردم همانی بود که آلبرت انیشتین و عیسی مسیح، هر دو، از آن سخن گفته‌اند و صد البته که هر کدام با روش بسیار متفاوت خودشان. من سال‌های سال به عنوان جراح مغز و اعصاب در معتبرترین مؤسسات جهانی خدمت کرده‌ام. می‌دانم که بسیاری از همکارانم بر این باور پافشاری می‌کنند که مغز، و به ویژه کورتکس، این عضو کلیدی، سر منشأ هوشیاری خاص نوع آدمی است. خود من هم همین طور فکر می‌کردم. اما این باور، این نظریه امروز در برابر من رنگ باخته و آنچه بر من گذشت در پهنه باورهایم جایی برای آن باقی نگذاشت. از همین رو قصد دارم باقیمانده عمرم را به بررسی ذات راستین هوشیاری بپردازم و به همکارانم در عرصه علم و نیز به جهانیان نشان بدهم که ما پدیده‌هایی بسیار بسیار فراتر از مغزهای فیزیکی خود هستیم. در دنیای امروز بسیاری بر این عقیده‌اند که واقعیت معنوی دین در دنیای مدرن قدرت خود را از دست داده و علم، در برابر ایمان، راه رسیدن بشر به واقعیت وجود است. پیش از این تجربه، من نیز تا حد زیادی در صف طرفداران این مکتب بودم، اما امروز متوجه شده‌ام که این دیدگاه به شدت ساده‌انگارانه است. تصویر مادی‌گرا از کالبد و مغز به عنوان مولدان هوشیاری، و نه ظرف آن، محکوم به شکست است. در مقابل، تلقی نوینی از کالبد و ذهن ظهور خواهد کرد که هم اکنون هم نشانه‌هایش را می‌توان مشاهده کرد. این دیدگاه نو به همان میزان مبتنی بر دین است که بر دانش استوار و غایتش را چیزی قرار خواهد داد که بزرگترین دانشمندان بیش و پیش از هر چیزی در طول تاریخ بشری همواره در جستجوی آن بوده اند؛ چیزی به نام حقیقت.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- این هنوز در مرحله‌ی سکرات بوده و این قبل از مقابله با نکیر و منکر است، بعد از ملاقات با نکیر و منکر که ادعاهای او را انکار می‌کنند وضع طور دیگری است، هنوز با صورت خیالیه‌ای که مایل بوده داشته باشد روبه‌روست ولی کار دو فرشته‌ی نکیر و منکر آن است که انکار کنند هر چیزی را جز عقیده و عمل صالح را و اگر بعد از آن شرایط برای انسان عقیده‌ای صحیح و عمل صالح باقی ماند افقی از بهشت در مقابلش باز می‌شود و تا قیامت در آن حال باقی می‌ماند وگرنه گرفتار افکار و اعمال غیر الهی‌اش می‌باشد. موفق باشید
1910
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد بزرگوار مصاحبه ای از شما دیدم که در مورد تحصیلات حوزویتان هم نوشته بود. می خواستم ببینم شما در دوران حوزه فقه هم خوانده اید؟و لزوم آنرا چه اندازه می دانید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: فقه و اصول‌خواندن من در حدّ لمعه و اصول مظفر بوده است ولی برای یک طلبه فقه و اصول بیش از این ها لازم است. موفق باشید
1832

هدف از خلقتبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم با احترام استاد بزرگوار قدری از کتاب هدف حیات زمینی را مطالعه کردم سوال ذیل پیش آمد : شما به استناد آیات فرمودید هدف از خلقت ظهور اسماء در قلب می باشد با این وجود این سوال پیش می آید که اگر صرفا برای ظهور اسماء است و اینکه خداوند خود را در آینه خلیفه ببیند که خلق یک خلیفه به عنوان نمونه پیامبر(ص) کفایت می کرد و مواردی چون جهنم و غیره قدری مبهم می شود مگراینکه دو هدف از خلقت مطرح شود در کنار آن نفع رساندن به انسان نیز فرض شود ، یادم می آید کتاب انسان کامل شهید مطهری را خواندم در آخر هدف را پیوند ادراکی با حقیقت بیان نمودند. اگر نظر شهید مطهری و علامه حسن زاده و رهبری ا در این مورد (هدف خلقت ) نیز بفرمایید ممنون می شوم .تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام ملاحظه کنید که چقدر انسان باید خلق شود تا حضرت محمد«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» ظهور کند و چقدر باید بعد از حضرت محمد«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» خلق شوند تا حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» ظهور کنند و آینه‌ی فعلیت‌یافته‌ی حضرت محمد«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» در عالم و آدم گردد. آری هرکس به اندازه‌ی نزدیکی به حضرت محمد«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» مدّ نظر خدا قرار می‌گیرد ولی همه‌ی عالم باید خلق شود تا در نهایی‌ترین مرحله، با تقابل جبهه‌ی حق و باطل در حاکمیت حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» ، همه‌ی اسماء الهی به صحنه آید. در این راستا جهنم چیزی نیست جز حاصل محرومیت انسان‌ها از قرب الهی و محرومیت از انوار اسماء. در رابطه با جایگاه نفع‌رساندن به بقیه در همین راستا به جواب سؤال شماره‌ی 1822 نظر بفرمایید. نظر همه‌ی بزرگان دین را تعبیرات متفاوت همین مطلب بدانید. موفق باشید
1259

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله ، بنده انشاء الله فارغ التحصیل رشته مهندسی هستم اما برای ادامه تحصیل علاقه ای به آن نداشته و دوست دارم در زمینه های قرآنی فعالیت داشته باشم اما برای ادامه تحصیل در رشته های دانشگاهی مردد هستم . از طرفی نمیخواهم به طور سطحی با قرآن تماس داشته باشم .از کسانی که رشته علوم قرآن را در مقطع کارشناسی خوانده اند این گلایه را شنیده ام که رشته مورد انتظار نیست. یکی از اساتید مرا به خواندن فلسفه تشویق کرده است و خودم هم علاقمند هستم اما از طرفی میترسم پابند فلسفه شوم و از قرآن بازبمانم. نظرتان چیست ؟ به نظر شما برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد چه رشته ای را انتخاب کنم؟ به نظرتان راه دیگری هست ؟ و من الله توفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در هر رشته‌ای که تحصیل کنید فرق نمی‌کند، عمده آن است که خودتان را مقید کنید از طریق تفسیر دقیقی از قرآن مثل المیزان با قرآن آشنا شوید. فکر می‌کنم اگر مباحث معرفت نفس و برهان صدیقین و معاد را کار کنید مقدمه‌ی لازم جهت کار با المیزان را پیدا کنید. موفق باشید
241

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید مسئله ای هست که مدتهاست مرا آزار میدهد و تصور قریب به یقین من این است که این مسئله ریشه در حالات روحی من دارد! از اینرو به جای مطرح کردن آن با پزشک و... از شما راهنمایی خواستم و هرچند کودکانه به نظر میرسد اما زندگی مرا تحت تاثیر خود قرار داده است... و آن این است که من اکثر اوقات میل شدیدی به خوردن دارم(!!!) حتی اگر کاملا سیر باشم و یا حتی دو برابر نیاز غذا خورده باشم گاهی آنقدر این میل شدید میشود که نزدیک است حالم بهم بخورد اما هنوز اصرار بر خوردن دارم ...و مختص به ساعات خاصی از شبانه روز نیست... اگر میتوانستم روزه بگیرم شاید با روزه میتوانستم به حل این مشکل کمک کنم اما متاسفانه بعلت برخی مشکلات جسمی روزه هم برایم ضرر دارد!! نکته ی عجیب اینجاست که وقتی به سفر زیارتی مثل "مشهد مقدس" میروم این میل درست برعکس میشود و با اندک غذایی سیر میشوم و اصلا آن میل دیوانه وار از بین میرود ازین رو خودم دریافتم که این مشکل ریشه در حالات معنوی من دارد پس از شما راهنمایی خواستم از خدا میخواهم که لطفش را بر شما مستدام بدارد
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: در جنابعالی قوه‌ی واهمه شدت پیدا کرده و با انوار معنوی و مطالعات کتب عقلی و تفسیر قرآن و ورزش و کم‌حرفی، قوه‌ی واهمه ضعیف می‌شود. از طرفی سعی کنید با خوردن غذاهای ساده قوه‌ی واهمه‌ی خود را تحریک نکنید. موفق باشید
168

بدون عنوان**بازدید:

متن پرسش
آیا بین اصحاب کهف وسفر در زمان ارتباطی وجود دارد؟ باتشکر.
متن پاسخ

سلام علیکم
با عرض معذرت اطلاعی ندارم.

19815
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: در این چند سالی که با شما آشنا شدم می بینم که هر موقع پای عرفان ناب شیعی در این زمانه مطرح می شود، شما مخاطبین را به سمت عرفان حضرت امام خمینی رضوان الله علیه سوق می دهید. خب بنده یک جوان طلبه بیست و چند ساله هستم. چطوری باید به نور عرفان حضرت امام رضوان الله علیه حرکت کنم؟ مقداری آثار امام را مطالعه کردم (مثل آداب الصلاة، شرح چهل حدیث) و حالاتی که وقتی آثار حضرت امام (ره) رو کار می کردم عجیب تر بود تا وقتی آثار علامه تهرانی و علامه حسن زاده رو کار می کردم که به توصیف در نمیاد. کتاب ادب خیال عقل و قلبتون رو خوندم مخصوصا بارها فصل دومش رو خوندم که در مورد مطالعه هست و البته سیر پیشنهادی کتب حضرت امام رو هم دیدم ولی بنده برنامه مطالعاتی دارم و فعلا برنامه مطالعاتی کتب امام رو نمیخوام، بلکه فقط میخوام بدونم چه کنم تا به همه شخصیتم، رنگ و بوی عرفان امام و زندگی توحیدی به سبک امام را بزنم؟ مدتی به سمت کتب بزرگان عرفانی مانند علامه تهرانی و علامه حسن زاده رفتم. راستش استاد نمیدونم بگم یا نه، عرفان هایی مثل عرفان علامه حسن زاده و علامه تهرانی رو که کار می کردم در عین حالی که الحمدلله خدا حالات خوشی نصیبم می فرمود ولی، مدام با کنایه های دوستان و اطرافیان مواجه بودم که می گفتند این بزرگان عرفانشان از سیاست جداست، اخلاقی که اینها می گویند و عرفان اینها، عارف هم تربیت کند، اما عارف انقلابی و مجاهد پرورش نخواهد داد و بنده از پاسخ دادن عاجز بودم خلاصه فعلا نمیدونم چیکار کنم. یعنی عرفان مگه چیه آخه؟ یعنی مگه عرفان اون ها، عارف برای این زمانه تربیت نمیکنه؟! مگه همه از قرآن و روایات این عرفان ناب رو استخراج نکردند؟! خب مگه یک شخصیت های بزرگی مثل علامه تهرانی که آقای سید هاشم حداد در وصفشون فرمودند «سید الطائفتین» و علامه حسن زاده‌ای که خود شما می فرمایید عرفانی که برای تمدن اسلامی نیاز داریم رو ایشون دارن تنظیم میکنن، عرفانشون و راهشون غیر از حضرت امام (ره) است؟! خیلی گیج شدم استاد چند وقتیه؟ به نتیجه درستی نمی رسم. هر کاری لازمه برای فهمیدن عرفان امام و اینکه چطور به سمت عرفان امام پله به پله حرکت کنم می فرمایید استاد؟ برخی ها، مثلا علامه تهرانی رحمةالله‌علیه رو میگن از امام (ره) هم بالا تر هستند و غیره، ولی من کاری به این کارا که میشینن مقام تراشی میکنن و مقایسه الکی میکنن بین بزرگان ندارم و میدونم هر کدومشون طبق وظیفه خودشون عمل کردند ولی فکر می کنم برای جوانی مثل من و در زمانی مثل این زمان با توجه به انقلابی که شد، باید راه امام (ره) را پیش بگیرم. نمیدونم چیکار باید بکنم؟! هم علاقه‌مند به عرفان و سیر و سلوکم. هم میخوام بهترین راه رو پیش برم که ضرر نکنم و حسرت نخورم. راستی صحبت از مکتب عرفانی امام بزرگوار که میشه، برخی میگن، شهداء نمونه خوبی برای نمایش این مکتب عرفانی هستند ولی برخی هم میگن شهدا که به اون مقامات بسیار بلند نرسیدند ولی مثلا علامه تهرانی به مقام بقاء بعد از فنا _ که من نمیدونم چی هست این مقامات _ رسیدند و شاگردانی که در سیر ایشون رشد میکنن خیلی جلو می افتند ولی شهدا درسته به مقامات بالایی رسیدند ولی هرگز به پای امثال علامه تهرانی و علامه حسن زاده و سیرهای اون طوری نمیرسن. یه جمله ای هم آقای لاریجانی شاگرد علامه حسن زاده حفظه الله که شبکه چهار میان می فرمودند درباره دلدادگی حضرت علامه حسن زاده به شهدا و نقل می کردند که (قریب به مضمون) یه روز با استاد رفتیم گلزار شهدای آمل، به محضی که استاد به قبر شهدا رسیدند مانند مادر فرزند مرده گریه می کردند و اشک می ریختند و بعدش من پرسیدم آقا مگه شهدا چه حقیقتی دارند؟! فرمودند اینها بالاتر از عرفا هستند، عارف تلاش میکنه به مقام فنا برسه، ولی اینها از اولیا هستند و به فنا رسیدن. البته بماند که شخصی این مسئله رو تأویل برد و گفت حضرت علامه این کلام را قبل از رسیدن به توحید گفتند، وگرنه افرادی که به توحید می رسند درباره شهدا از این حرف ها نخواهند زد!! ببخشید استاد زیاد نوشتم. خیلی حرف ها داشتم در این موضوع و واقعا این برام یک سنگ راه شده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده می‌توانید در بستر انقلاب اسلامی و برای عبور از ظلمات زمانه و چنگال‌های شیطان در همه‌ی ابعاد آن به اساتیدی مثل آیت اللّه حسن‌زاده و علامه طهرانی رجوع فرمایید تا إن‌شاءاللّه خودتان متوجه حقیقتی که از طریق شهداء به این تاریخ برگشته است، بشوید. و اتفاقاً هر اندازه به توحید نزدیک شوید، در زیارت شهداء بیشتر بهره می‌گیرید. همان‌طور که متوجه‌اید این مقام‌تراشی‌ها برای امثال علامه طهرانی یک نوع فرقه‌بازی است و نه عرفان. موفق باشید 

14599
متن پرسش
با سلام: در بحثی با یکی ار دوستان گفته شد که آقای سروش شاگرد پوپر بودن در فلسفه غرب و در ایران هم فلسفه رو از بزرگانی مثل امام و علامه طباطبایی گرفتن و آقای جوادی آملی در فلسفه غرب به جامعیت و قوت سروش نیستن می خواستم نظر جنابعالی رو بدونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آشنایی طولانی و نشست‌های خصوصی که در دهه‌ی اول انقلاب با آقای دکتر سروش داشتم؛ در جمع‌بندی می‌توانم بگویم ایشان نه یک کلمه از فلسفه‌ی اسلامی و نه یک کلمه از فلسفه‌ی اصیل غرب نمی‌داند و ابداً جرعه‌ای از عرفان اسلامی را نچشیده‌اند. آن‌چه را که دکتر فردید از ایشان در ابتدا فهمید، ما بعداً متوجه شدیم. موفق باشید

12395
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد فرهیخته و عارف جناب طاهرزاده عزیز: استاد بنده تقریبا 70 درصد کتاب های شما را خوانده ام و کاملا با خط فکر صدرایی شما آشنا گشته ام و بعد از امام و حضرت آقا خط فکری جامع و شامل تر از شما نیافتم و حتی تا حد زیادی شناخت حقیقی امام را توسط شما بدست آوردم و باعث افتخارم هست اگر بتونم خود را شاگرد شما بدونم. إن شاء الله خداوند به کارتان خیر بدهد و سایه اساتید بزرگی چون شما را بر سر ما حفظ کند. اما سوال بنده : حضرت آقا در سخنرانی سالگرد امام رحمه الله علیه فرمودند که اگر راه امام را گم کنيم، يا فراموش کنيم،‌ يا خدائي نکرده عمدا به کنار بگذاريم، ملت ايران سيلي خواهد خورد. و بنده متوجه این موضوع هستم که راه امام غرب زدگی و تکیه بر نیروی اسلام و مبارزه با استکبار و تشکیل جامعه اسلامی بوده است. اما مسئله ای که در حال حاضر در میان است مسئله مذاکرات با غرب است که با بررسی بیانیه لوزان و ژنو که چارچوب مذاکرات هستند کاملا پیداست که هسته ای به رویایی تبدیل خواهد شد و عملا تمامی دستاورد ها نابود خواهد گشت. اما موضوع دیگر که در مجلس هم توسط برخی از اعضا مطرح شد این بود که هسته ای نخواستیم ولی مملکت رو ندهید برود. که مشاهده کردیم حضرت آقا برای اولین بار بود که دیگر آمدند وگ فتند من اجازه نمی دهم از مراکز نظامی بازرسی کنند و از دانشمندان نظامی و هسته ای ما بازجویی کنند (که البته آقایون مذاکره کننده در مجلس فرمودند ما اجازه اش رو دادیم که حضرت آقا دیگر فرمودند من اجازه این امر را نمی دهم) ولی مسئله ای که الان برای کشور اسلامی ایران خطر ساز شده این است که (با اینکه می دانم انقلاب چنان ذانی دارد که نابود شدنی نیست و خدا حافظ آن است اما وضعیت الان مثل این است که ما خودمون را جلوی ماشین بیندازیم و بگوییم عمر دست خداست پس باید حتما با این مسائل اگر به فکر اسلام و دین هستیم مقابله کرد) سران ما دارند تمام اطلاعات حیاتی که برای حفظ ثبات و پایداری کشور مورد نیاز است رو به غرب و دشمنان اسلام دو دستی تقدیم می کنند و به نظرم اتفاقی که در صورت عدم مقابله خواهد افتاد فراتر از یک سیلی به کشور باشد و بنده می خواستم از شما راهنمایی بگیرم که وظیفه اصلی جوانان و مردم در این لحظه چه می تواند باشد؟ و روشنگری مردم چگونه و تا چه حد و در چه زمینه ای باید انجام شود؟ شرمنده بابت طولانی بودن پیام با تشکر در پناه حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آن‌که حضرت آقا فرمودند با مذاکره مخالف نیستند، چقدر خوب بود که دولت با همان روحیه‌ی استغناء از غرب و امیدوار به مدد الهی در مذاکره حاضر می‌شد تا خداوند چیزی بسیار بالاتر از آن‌که آن‌ها می‌خواهند از طریق مذاکره به‌دست آورند به ما عطا می‌کرد. درست است که تحریم‌ها ظلم است، ولی به نظر می‌آید آن‌طور که شایسته بود دولت آقای روحانی با ظالم برخورد نکرد. در هر صورت شاید این نیز تجربه‌ای باشد تا ملت ما در راستای عبور از فرهنگ غرب با عزم بیشتری عمل کند. موفق باشید

12336
متن پرسش
سلام و عرض ادب و ارادت محضر استاد بزرگوار و تشکر از صبر و حوصله حضرتعالی. سوالی داشتم در مورد اینکه گاها و به صورت دوره ای میل شدید به انجام یک سری اعمال یا عبادات برام حاصل میشه، مثلا شدید میل به پوشاندن خود و حفظ حجاب شدید کما اینکه در حالت عادی هم الحمدلله حجاب دارم) ولی در دوره ای این میل بشدت بروز می کند یا در دوره ای دیگر میل شدید به سکوت و یا نشنیدن و.... و بسیار این حس خوب و آرام بخش هست منتها نمی دونم برای اینکه این حس رو تداوم ببخشم و یا تثبیت بکنم، چکار باید بکنم که اون عمل ملکه بشه؟! احساس می کنم باید بعد از چشاندن این حس زیبا از طرف خداوند متعال خودم هم باید تلاشی برای تثبیتش بکنم ولی نمی دونم چکار باید بکنم؟! لطفا راهنماییم بفرمایید. با سپاس از بذل عنایت پدرانه حضرتعالی.
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالات را در اصطلاح «قبض و بسط» روحی گویند. باید در حالت بسط، شکر کرد و در حالت قبض، بر انجام وظیفه صبر نمود تا به لطف الهی به تعادل لازم برسید و به قول مولوی: در باغ سبز عشق قرار گیرید که فوق غم‌های مربوط به قبض و شادی‌های مربوط به بسط است. گفت:

باغ سبز عشقْ کو بی‌منتهاست

جز غم و شادی در آن بس میوه‌هاست

عاشقی زین هر دو حالت برتر است

بی بهار و بی خزان سبز و تَر است

موفق باشید

11955
متن پرسش
سلام و خدا قوت: سوال 1: چرا حضرت ختمی مرتبت (ص) قبل از بعثت حضرتشان به دین حضرت مسیح (ع) نبودند و ایشان، حضرت ابوطالب (ع) و حضرت عبدالمطلب (ع) متدین به دین حضرت ابراهیم (ع) بودند؟ اگر بگوییم وحدت تکلیف الزام آور نیست و لزومی نداشته همه مردم آن زمان به آخرین دین یعنی مسیحیت رجوع کنند، توجیهی برای پیروان ادیان دیگر در زمان بعد از حضرت خاتم (ص) ایجاد نمی شود؟ سوال2: آیا طبق آموزه های مسیحیت بعد از به دار آویخته شدن مسیح (ع) همه گناهان گذشته و آینده بشر بخشوده شده و اکنون مسیحیان هیچ عملی را برای خود گناه محسوب نمی کنند؟ متشکرم. التماس دعای فراوان در ایام الله پیش رو.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- موضوع مقام حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» که اصل و اساس نبوت همه‌ی انبیاء و اولیاء است جدا است، حضرت عیسی«علیه‌السلام» هم بر اساس دین محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به صحنه آمده‌اند، از این جهت موضوع ایشان با بقیه فرق می‌کند. در مورد جناب ابوطالب و عبدالمطلب قرائن نشان می‌دهد که در ذیل نور مسیح«علیه‌السلام» نظر به مبنای آن یعنی حقیقت حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» داشته‌اند. در هر حال در مورد عموم مردم آن زمان تنها راه ارتباط با خدا دین حضرت مسیح«علیه‌السلام» بوده 2- فکر نمی‌کنم امروز هم مسیحیان واقعی چنین اعتقادی داشته باشند. آن‌ها هم مثل ما گناه را گناه می‌دانند و اهل توبه و إنابه هستند. ظرایفی در موضوع مصلوب‌شدن حضرت مسیح«علیه‌السلام» در ذهن خود دارند که قابل تأمل است. مشکل شان اطلاعات غلطی است که نسبت به مصلوب‌بودن حضرت مسیح«علیه‌السلام» دارند. موفق باشید

10949

اذکار عامبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: نظر شما در خصوص کتاب گوهر شب چراغ چیست؟ در مورد دعاهایی که در آن آمده؟ مثلا گفته شده در موقع اضطرار 19 بار نجات منک یا سیدالکریم نجنی و خلصنی بحق بسم الله الرحمن الرحیم بخوانید و ....نظر شما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آن کتاب را مطالعه نکرده‌ام. سعی کنید در اموراتتان از اذکار عمومی مثل «لا إله إلاّ اللّه» و صلوات استفاده کنید. موفق باشید
نمایش چاپی