باسمه تعالی: سلام علیکم: ایشان را نمیشناسم ولی نکتهی آخری که میفرمایید حرف درستی است. در متن انقلاب اسلامی بسیاری از این نوع ضعفها بی اثر میشود به همان معنایی که در روایت داریم ««حُبُ عَلِيٍ حَسَنَةٌ لا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِيٍّ سَيِّئَةٌ لا يَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة»[1] دوستى على حسنه اى است كه با داشتن آن، سيئه زيانى نمىرساند و دشمنى على سيئه اى است كه با وجود آن، حسنه سودى ندارد؛ به این معنی که وقتی مسیر انسان در کلّیت درست باشد، ضعفهای جزئی مانع سیر انسان نمیگردد. موفق باشید
[1] ( 2)- نهج الحق و كشف الصدق، ص 259. كنوز الحقائق، طبع بولاق مصر، ص 53، 57، 67، ينابيع المودة، ص 19.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی خراباتیاند و بعضی مناجاتی. و هر دو در طریقت الهی در ذیل شریعت حضرت حق میتوانند جلو بروند. در مورد علم توحید همانطور که حضرت سجاد«علیهالسلام» میفرمایند ظرایفی هست که اگر مردم معمولی با او روبهرو شوند همان خدایی را هم که میپرستیدند از دست میدادند. سخن حضرت سجاد«علیهالسلام» تذکری است به ما که متوجه باشیم طریقت رجوع به حق، بسیار دقیقتر و عمیقتر از آن است که در ابتدای امر با آن روبهرو میشویم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تفکر فلسفی یکی از انواع تفکر است که نظر به وجود دارد و اصل وجودی هر موضوعی را به صورت مفهومی مدّ نظر قرار میدهد و بالاتر از آن تفکر عرفانی است که در آن قلب نظر به حقیقت موضوعات میاندازد و پایینترین معرفت، معرفتِ حسی است. در معرفت حسی بسیاری از معارف عالیه در حجاب میرود. با توجه به این عرایض میخواهم عرض کنم نمیتوانیم بگوییم اگر کسی تفکر فلسفی نداشت از طریق آگاهیهای فطری نمیتواند حقایق دین را تصدیق کند. ولی آنهایی که تفکر فلسفی را نفی میکنند مسلّم ضعفهایی در بصیرت خود برای خود شکل میدهند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم از این شعر حضرت روح اللّه«رضواناللّهتعالیعلیه» چه میدانید که گفت: «طاعت نتوان کرد گناهی بکنیم / از مدرسه رو به خانقاهی بکنیم». حداقل بگذار اینجور بفهمیم که زنده باد گناهکاری که در گناهکاری خود، خود را به رسمیت نمیشناسد! کمحرفی، نداشتن آرزوهای بلند دنیایی، نداشتن کینه به خلق عالَم، و از همه مهمتر راضیبودن به آنچه خداوند عالَم برای ما مقدّر کرده، راههایی است که بهشت را در جلوی ما میگشاید. در آن حالت مگر میشود تنبلی و تسویف در زندگی ما میدانداری کند؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه باید شغلی داشته باشید حرفی نیست، ولی اگر فرصت داشتن شغل از دست نمیرود از فرصت پیشآمده در این سن برای کسب معارف الهی غفلت نفرمایید. موفق باشید
با سلام شما در کتاب کربلا مبارزه با پوچیها بحثی در مورد اربعین آورده اید و چند جای آن تصریح کردید که امام معصوم می فرمایند مومن پنج نشانه دارد که یکی از آن ها زیارت اربعین است و سپس این مطلب را شرح و بسط داده اید در حالی که این روایت خبر واحد است و یک حدیث بیشتر در مورد آن نیامده ضمن اینکه همین یک روایت هم بدون سند است(وسائل روایت 19643)در ضمن شبیه به همین روایت مجموعا پنج روایت آمده که اولا همگی سندا ضعیفند و ثانیا در همه ی آن ها چهار نشانه آمده ولی به جای زیارت اربعین در آن روایات قنوت قبل از رکوع و...آمده در حالی که بقیه ی نشانه ها دقیقا همان چهارتائی است که در روایت وسائل آمده(منبع روایات :مستدرک ج 3 حدیث3599-تفسیر البرهان ج 4 ص 600-بحارطبع بیروت ج 82 ص 79-در یکی دو کتاب دیگر نیز با همین اسناد آمده است)در روایتی که نشانه ها را ده عدد شمرده نیز زیارت اربعین نیامده ضمن اینکه آن روایت هم ضعیف است همچنین روایت ضعیف دیگری در وسائل 19644 که توصیه کرده در روز اربعین چگونه زیارت بخوانیم.....با همه ی این احوال سؤال این است که شما چرا قبل از اینکه صحت روایتی را بررسی کنید آن را صحیح تلقی کرده و شرح و توضیح می دهید ضمن اینکه این روایات روایات فقهی نیستند که توجیهات خاص خود را داشته باشند....بنده در نوشته ها و سخنان شما استناد به موارد ضعیف را دیده ام که به مرور خدمتتان عرض می کنم فعلا می خواهم جواب شما را در این مورد ببینم....البته توضیح روایات اربعین و نقد آن ها مفصل تر است که اینجا جای ذکر آن نیست...بسیار سپاسگزارم
- باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که می دانید، واحد بودن راوی خبر که موجب می شود خبر را «خبر واحد» بنامند طبق مبنای اکثر قریب به اتفاق علمای شیعه، ضرری به حجیت آن نمی زند؛ البته آن چه در مورد سند این حدیث فرموده اید درست است چرا که این حدیث، مرفوعه بوده و نمی توان آن را صحیح و یا موثق تلقی نمود ولی توجه به چند نکته در مورد این حدیث لازم است. یک: افرادی مثل مرحوم شیخ مفید در کتاب مزار، شیخ طوسی در مصباح المتهجد، محمد بن جعفر المشهدی در المزار الکبیر، ابن طاووس در اقبال به این حدیث اعتماد کرده اند. لطفا توجه کنید که بحث از صرف نقل حدیث نیست و گرنه تهذیب و کافی و وسائل را نیز به حساب می آوردیم ولی مسأله در این کتب، اعتماد به حدیث است و می بینیم که بر اساس همین حدیث «فضل زیارة الاربعین» را قائل شده و حکم به استحباب آن نموده اند؛ مثلا می بینیم که مرحوم شیخ مفید در این باب، تنها همین حدیث را ذکر نموده. دو: مرحوم شیخ طوسی در کتاب «مصباح المتهجد» این روایت را به لسان «قال» نقل نموده و می فرماید: «یستحب زیارته فیه و هی زیاره الاربعین، فروی عن ابی محمد العسکری علیه السلام قال علامات المومن....» و همان طور که برخی علماء در مورد مرسلات مرحوم صدوق قائل به اعتماد به روایات مرویه به لسان «قال» شده اند، می توان همین مطلب را در این روایت تطبیق داد. سه: عنایت دارید که علماء دین برای مقبولبودن روایات تنها نظر به سند آن ندارند بلکه شواهد دیگری را نیز مدّ نظر میآورند. چهار: موضوع اربعین امام حسین«علیهالسلام» چیزی نیست که بخواهیم با یک روایت جایگاه آن را تعیین کنیم تا با فرض ضعیفالسندبودن آن روایات موضوع، «کان لم یکن» قلمداد شود. با اینهمه بنده در این موارد خود را صاحبنظر نمیدانم و به سخنان علماء دین که آنها را حدیثشناس میدانم استناد میکنم. به عنوان مثال میتوانید به کتاب «شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی» از آیتاللّه جوادی آملی در صفحهی 27 رجوع فرمایید که به این حدیث استناد نمودهاند. موفق باشید