بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2133
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بند کتاب علل تزلزل تمدن غرب شما را می خوانم در صفحه 142 کتاب در نقد دموکراسی آورده اید که ( آنچه امروز تحت عنوان دموکراسی مطرح است این نیست که عده ای کثیر بر روی حقیقتی متعالی اتفاق نظر کنند بلکه بدون نظر به هیچ حقیقتی صرفا میل مردم نقش بازی میکند ) و اینکه ( نقش رهبری انسان های برگزیده وحتی وجود آنها با دموکراسی سازگار نیست دموکراسی کسانی را روی کار میآورد ه برتر از بقیه نیستند تا بقیه را به طرف کمال رهنمون کنند) و اینکه شخص حضرت امام (ره) نیز در جایی می فرمایند( ما آن چیزی را که می خواهیم حکومت الله است.ما می خواهیم قرآن بر ما حکومت کند ما حکومتی جز حکومت الله نمی توانیم بپذیریم) من این را قبول دارم اما این جمله امام (ره)که می فرمایند میزان رای ملت است آدمی را به فکر می اندازد که اگر زمانی این ملت به دونه اتصال به وحدت (خدا ) رای به موردی غیر دینی و اسلامی دهند آیا باید براین تصمیم درحکومت اسلامی مهره تایید بخورد. مگرنه اینست که حضرت امام (ره) می فرمایند جزحکومت الله نمی توانیم بپذیریم در اینجا چه باید کرد؟نظام اسلامی حرکتش چگونه است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: حضرت امام در بستری که فقیه در رأس امور است و بستر حکومت الله فراهم است می‌فرمایند «میزان رأی مردم است» و وجود شورای نگهبان حافظ بستری است که رأی مردم در مسیر غیرالهی قرار نگیرد. موفق باشید
1994
متن پرسش
با سلام استاد بزرگوار شما فرمودید اول اندیشه اتان را محکم کنید بعد حرکت کنید و چون اکثریت خدا را قبول دارند نیازی نیست خدا را برایشان اثبات کرد : این حقیر در حال خواندن برهان صدقین می باشم در حین مبحث گاهی افکاری کفر گونه به سراغم می آید مثلا ایا تو خدارو قبول داری و شک در برخی موارد حتی بدیهیات و کتاب دارد به پایان می رسد و من هنوز از لحاظ عقلی و قلبی قانع شدم و یقین نکرده ام آیا این گونه جلو رفتن صحیح است و به سراغ دیگر کتاب ها بروم یا خیر. بسیار ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: جنگ بین عقل و قلب در این موارد جنگ مبارکی است، چون از یک طرف عقل قانع می‌شود و انسان گمان می‌کند پس کار تمام است که قلب به صحنه می‌آید و روشن می‌کند هنوز به هیچ‌چیز از نظر قلبی نرسیده‌اید به همین جهت تأکید می‌کنیم بعد از استحکام در امور عقلی از طریق رعایت احکام الهی قلب را به راه می‌اندازید تا آنچه را عقل فهمیده قلب بچشد. موفق باشید
464

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله! (لطفا هرچه سریعتر پاسخ دهید) بسیار ممنونم 1- لطفا نقش زیارت امامزادگان و علماء و شهدا را در زندگی دنیوی و اخروی برایم روشن کنید و بفرمایید آیا به علماء زنده هم می توان برای گره گشایی متوسل شد؟ 2- در بعضی سایتها مقاله های طنز و یا اهانت آمیز در مورد اشخاصی می نویسند که اینها با بی بصیرتی خود دل رهبر عزیزمان و مردم خوبمان را سوزانده اند و انقلابمان را دشمن به شاد کرده اند. خواستم بپرسم خواندن این طنزها (و بعضا اهانت ها) اشکالی دارد؟ (چون روایتی قبلا شنیده ام که چنین مضمونی داشت: کسی را سنگسار می کردند و شخصی به او فحش داد و معصوم علیه السلام او را نهی فرمودند که مجرم به مجازات جرمش رسید ولی تو به او ظلم کردی!) خدا در یاری دین خودش یاریتان کند! التماس دعا یا علی مدد
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی 1- جواب قسمت اول سؤال‌تان در سؤال 460 داده شد. 2- در هر صورت مؤمن از هرگونه عمل لغوی باید إعراض کند مگر این‌که بخواهد اطلاع پیدا کند تا به موقع از اسلام و مسلمین دفاع کند. موفق باشید
17971

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: آیا صحیح است که سید حسن نصرالله چند سال پیش در سخنانی گفته، «فرضیه ی شهادت حضرت زهرا (س)» و آیت الله جواد ملکی یکی از مسولین را بحضور نپذیرفتند و گفته اند که تو حسن نصراللهی را در آغوش گرفته ای که گفته است فرضیه ی شهادت. شاید اسامی را اشتباه گفته باشم، آیا حسن نصرالله چنین گفته؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این را نمی‌دانم ولی می‌دانم جناب سیدحسن نصراللّه ذوب در عقاید شیعه هستند. موفق باشید

16279

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: ببخشید وقت حضرتعالی را می گیرم. خواستم بدانم: 1. نظر شما در مورد تفسیر بیان السعاده چیست؟ 2. با توجه به عمق و ظرافت مطالب این تفسیر، نویسنده ی آن را در چه افق معرفت و مقامات سلوکی می دانید؟ یا اصلا ممکن است نویسنده آن دارای مقامات عرفانی نباشند و فقط در جنبه نظری کار کرده اند؟ 3. در یک سخترانی شنیدم که یکی از شاگردان مکتب علامه طهرانی می گفت: از علامه طهرانی نقل شده که فرمودند: صاحب این تفسیر باید فرد کاملی (به کمال عرفانی و تجلیات ذاتی رسیده) باشد. آیا به نظر شما که فکر می کنم تسلط نسبی و اطلاعات کافی به مبانی این کتاب دارید ممکن است این مطلب درست باشد و این طور باشد که کسی که این تفسیر رو نوشته قطعا باید به کمال و تجلیات ذاتی رسیده باشد؟ 4. به نظر شما در مقایسه میان تفسیر بیان السعاده و المیزان، کدام ارجح و برتر است یا در یک سطح هستند؟ 5. ببخشید به نظر شما بهترین تفسیر عرفانی نوشته شده بر قرآن از صدر اسلام تا کنون، کدام است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم گنابادی صاحب تفسیر ارزشمند بیان السعادة نکات ارزشمند وِلایی را متذکر شده‌اند و در بین اهل عرفان، ایشان جایگاه ارزشمندی دارند ولی تفسیر المیزان، تفسیر جامعی است در موضوع تبیین قرآن از همه‌ی جهات. لذا است که نمی‌توان این تفسیر را با بیان السعاده مقایسه کرد. از جمله تفسیرهای عرفانی، تفسیر مشهور به تفسیر محی‌الدین است که انتشارات بیدار آن را چاپ کرده که البته متعلق به مرحوم عبدالرزاق کاشانی است. موفق باشید

15771
متن پرسش
سلام: ببخشید سوالاتم زیاد شد. در سوال قبلی که گفتم شخصی فرمود که ملاصدرا تقریبا رابطه روح و بدن را حل کرده، چرا تقریبا؟ آیا کامل تر از او کسی توانسته این رابطه را تشریح کند؟ کمی تو ضیح فرمایید. حرکت جوهری و از برهان تا عرفان و..را مطالعه کرده ام. اینکه من کتابهای شما را مطالعه کرده ام و تا این مباحث و حقایق را با زندگی روزمره خود انطباق دهم، آیا در مسیر سیر و سلوک کجای راهم؟ هرچند از نظر عبادت، فقط نمازهای واجب را می خوانم. در جزوه ی حرکت جوهری شما خواندم که جوهر ماده عین حرکت است، همانطور که نور عین روشنایی است، ماده هم عین حرکت است، حال در توضیحتان در مورد اینکه، حال که این دنیا همه ماده هستند و یکسان از نظر مرتبه ی وجود چه می شود که ما هر چیز را بصورت شیی با ماهیت جدا می بینیم، رانفهمیدم، لطفا کمی توضیح دهید. آیا صرفا خارج از درون من چیست؟ فقط ماهیت یا فقط وجود؟ آیا فقط این ماهیت های جدا ساخته ی ذهن ماست؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث «حرکت جوهری» عرض شده که روح در بستر تبدیل قوه به فعلِ جسم در متن ماده، تجلی می‌کند و از این جهت روح انسان نسبتی اساسی با جسم دارد و در همان‌جا، علت تفاوت پدیده‌های مادی را به تفاوت در ظهورِ حرکت نسبت دادیم. به نظرم لازم است کتاب «از برهان تا عرفان» را با شرح صوتی آن دنبال بفرمایید و به صِرف نوشته‌های آن اکتفا نکنید. موفق باشید

15511

مذهب مولویبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب استاد عزیز میشه خلاصه نظرتونو در مورد مولانا و اشعار عرفانی ایشون بیان بفرمایین. آیا مولوی سنی مذهب بوده است و نظرتان را لطفا در مورد شعری که در آن شعر فضیلت حضرت زهرا سلام الله علیها در باب پوشش از مرد کور را به عایشه نسبت داده چیست؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مولوی به تعبیر آیت اللّه تهرانی در کتاب «روح مجرد» از نظر عقیدتی شیعه است و عقایدی را متذکر می‌شود که بیشتر در شیعه مطرح است؛ ولی از نظر فقهی، سنی‌مذهب می‌باشد. و از طرف دیگر اکثر اطلاعات او بر اساس کتاب‌های اهل سنت است که با خطا همراه می‌باشد. موفق باشید

14935
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و ارجمند لطفا بفرمایید تفاوت کلام جدید با کلام قدیم در چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در علم کلام قدیم، استدلال جهت اثبات عقاید است در مقابل مخالفان. ولی در کلام جدید سعی می‌شود جایگاه موضوعاتی را که در رابطه با علوم جدید پیش آمده است، در دین مشخص کنیم. موفق باشید

13207
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت استاد حکيم مان: حضرت آقا در سخنرانى شان پيرامون سينماى انقلاب و جنگ به طور خلاصه مى فرمايند اين چيزى که از انقلاب و جبهه نمايش داده مى شود در برابر خود زمان انقلاب هيچ است و بسيار عقب هستيم در نمايش اصل آن دوران، با توجه به اينکه بنده اشاره ها و نقد هايى از شما در مورد برخى اٽار سينمايى و مستند ها ديده ام و با نگاه جامع غرب شناسى شما که بسيار آن را مى پذيرم، دو سوال دارم: اول اينکه چطور توقع مى رود با سينمايى که ذاتش کفر است حقيقت نورى مٽل انقلاب را نمايش داد؟ و دوم اينکه آن چيزى که مد نظر حضرت آقا است چه مى باشد که آن را از سينماى انقلاب طلب مى کنند؟ و لطفا اگر امکانش هست اشاره اى به موضوعاتى در اين حوزه که از آن غفلت شده است داشته باشيد. با تشکر فروان در پناه حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول شهید آوینی انقلاب اسلامی باید در سینما تصرف کند و در این صورت است که می‌شود این کافر را مسلمان کرد، همان‌طور که آن شهید بزرگوار در روایت فتح این‌چنین عمل نمود و یا حضرت روح اللّه زهرِ دموکراسی را با شورای نگهبان از بین برد. در این فضا است که اگر ما حقیقتاً روح جاری در دفاع مقدس رابتوانیم از طریق سینما به صحنه بیاوریم تا حدّی متذکر آن تاریخ گشوده‌ای که هنوز هم ادامه دارد، خواهیم شد. مثل کاری که در فیلم «شیار 143» شد. موفق باشید

11753
متن پرسش
استاد عزیز سلام علیکم: یکی از دوستان در سوال شماره (۱۱۷۰۳ ) از حضرت عالی خواسته بودند تا فایل های صوتی در سایت قرار گیرد که متاسفانه به علت محدودیت سایت این امکان میسر نبود. بنده با اجازه حضرت عالی آدرس سایتی را که امکان دانلود صوت بیشتر سخنرانی ها را دارد به دوستان و بندگان مومن معرفی نمایم: http://www.rasekhoon.net/media/3035/ و من الله التوفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معرفی سایت راسخون جهت دانلود مباحث.

11028
متن پرسش
السلام علی المهدی و علی آبائه الطاهرین: با عرض سلام خدمت استاد گرامی. بنده در دوران پر رمز و راز و زیبای جوانی قرار دارم. می گویند از 27 باب علم قبل از ظهور فقط 2 در باز خواهد شد. می‌خواهم بدانم منی که آرزوهایی دارم که حتی به مخیله‌ی (تاکید می کنم حتی به مخیله ی) بعضی ها هم نمی‌خورد و به آن‌ها فکر می‌کنم آیا با ظهور امام زمان روحی فداه از بین خواهند رفت و من آن مشهوریتی را که در ذهن خود می‌پرورانم از بین خواهد رفت؟ به نوعی با اینکه متنفرم که این حرف را بزنم آیا ظهور حضرت به ضرر من است؟ امید دارم فکر نکنید من اوضاع خرابی از دین دارم لازم به ذکر می‌دانم که بگویم من در مدرسه به لطف خدا در جایگاهی هستم که بعضی ها سوالات شرعی و درسی و مشاوره ای خود را با من در میان می‌گذارند و من اگر بتوانم به آن‌ها کمک می‌کنم و اگر نتوانستم آنها را راهنمایی می‌کنم که چگونه به پاسخ خود برسند. ممنون از توجهتان.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خطاب به مولایمان حضرت مهدی«صلوات‌الله‌علیه» بگو: «ای لقای تو جواب هر سوال / مشکل از تو حل شود بی قیل و قال» «ترجمانی هر چه ما را در دل است / دست گیری هر که پایش در دل است». پسر! مگر متوجه نیستی با ظهور آن محبوبِ دل‌ها، هر کس در عالی ترین جایگاه ممکن قرار می‌گیرد تا همه‌ی استعداد‌هایش به فعلیت برسد؟ این را بدان که «گر نور عشق او به دل و جانت اوفتد / بالله کز آفتاب فلک خوب تر شوی». موفق باشید
10887

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: بنده معاون علمی بسیج دانشجویی استان فارس هستم با توجه به شدت نیاز و عطش جوانان دانشگاههای فارس، مشتاق حضور شما ولو برای یک روز به جهت تبیین مبانی معرفتی انقلاب اسلامی و اندیشه های حضرت امام هستیم. باور بفرمایید که شهر زادگاه صدرالمتالهین با دنیایی از استعداد و عطش جوانان، شکر حضور شما را با پیگیری و دغدغه مندی دانشجویی به جا خواهند آورد. هرچند از برنامه سنگین و وقت اندک و محدودیت های مسافرت شما آگاهم ولی با توجه به این همه عطش و مطالبه در اینجا و نیز فقر اساتید امثال شما، بسیار متشکر و مشعوف می شویم اگر برای هر تاریخ که مقدور باشد، به سومین حرم اهل بیت و شهر فلاسفه و عرفای اسلامی و دیار لسان الغیب تشریف بیاورید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: (شخصی) برنامه‌ریزی در این امور مربوط به جناب آقای توکلی است. شماره‌ی ایشان 09138780869 می‌باشد. موفق باشید
10454
متن پرسش

سلام علیکم: تفکر شهید آوینی به کدام تفکر نزدیک است ملاصدرا یا هایدگر؟ یعنی روح آماده گری بیشتر در آن یا برای آینده برنامه دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شهید آوینی خود را در زیر سایه‌ی حضرت روح‌اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» پروراند و از این جهت به صدرا نزدیک است و از هایدگر در جهت نفی غرب استفاده کرده. موفق باشید

10338

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
درس بزرگ حضرت آیت الله خامنه ای به همه! http://ahmadinejadi.blogfa.com/post/74
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: الحمداللّه. موفق باشید
10247
متن پرسش
با سلام محضر استاد محترم: به یقین از جنایات داعش و سربریدن های ناجوانمردانه این گروهک باخبرید، وظیفه این حقیر در این زمان چیست، دعا کردن؟ کمک مالی فرستادن به شیعیان؟ حضور یافتن و مبارزات؟ و یا هر چیز دیگری...؟ لطفا راهنمایی فرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما هرکاری که در دفع این گروه خونخوار بتوانیم بکنیم باید بکنیم، همان‌طور که نظام مقدس جمهوری اسلامی در تقویت جبهه‌ی مقابله با این گروه بهترین کارها را انجام می‌دهد. ولی فراموش نکنید این‌ها بازیچه‌ی استکبار جهانی‌اند، باید تقابل فکری فرهنگی خود را با آن فرهنگ هرچه عمیق‌تر گردانیم. موفق باشید
9328

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد عزیز بدبختم و حس بی ثمر بودن دارم. نصف ماه رمضون رفت هیچ کاری نکردم انگار اصلا ماه رمضون نیست! فقط روز گرفتم و نمازام رو خودنم و یکمی قرآن ولی اونجور که باید نبودم. نمازام عجله ای و بی حضور قلب. استاد دوس دارم فرق بکنم دوست دارم ماه رمضان متفاوت باشه برام، استاد چیکار کنم بقیش رو تلف نکنم؟ پرخوری بعد افطار که دیگه حرفش رو نزن... دستم رو بگیر این دو هفته ی باقی مونده بلندم کن نذار باطل باشم و بی هدف، استاد یه چیزی بگو که عوض بشم یه برنامه بده یه نصیحت... استاد بی صبرانه منتظر جوابتون هستم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در موقع افطارکردن، به خودتان سهم بدهید زیرا زیبایی مقابله با حرصِ بعد از افطار، خودش کارساز است. زود بخوابید و در سحر یک‌ساعت به اذان بیدار شوید و از دعای سحر و دعای ابوحمزه هراندازه که فرصت هست استفاده کنید. موفق باشید
7732

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد قبلا از محضر شما سوالی پرسیده بودم و عرض کردم که ارادت بسیار به محضر جناب صدرالمتالهین دارم و شوق قلبی آشنایی با نظرات و آرا ایشان را دارم و از شما منبعی برای مطالعه درخواست کردم که کتاب از برهان تا عرفان را معرفی فرمودید این کتاب را تهیه کردم و خیلی سریع در عرض چندساعت با شوق خوندمش و حظ بردم خیلی مفید بود برام. حال برای تعمق و تدبر بیشتر و گام بعدی مطالعه و انس با جناب صدرا درخواست راهنمایی دارم لطفا منابع بعدی رو برام تعیین بفرمایید
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: منبع کار بر روی افکار ملاصدرا به طور مشخص «اسفار» ملاصدرا است، ولی مقدمتاً بدایة‌الحکمه و نهایة‌الحکمه کمک می‌کنند. البته عنایت داشته باشید فلسفه‌خواندن باید با تامل همراه باشد. موفق باشید
7645
متن پرسش
سلام علیکم به توفیق خدا کسی گناه فیلم دیدن را که باشدت وتکرار ان به صورت روزانه دچارش بوده به صورت معجزه وار به مدت 1 سال ترک کرده / دوباره دچارش شده باشد علت بازگشت به این گناه چیست ؟ به خودم اطمینان داشتم که دیگر باز نمیگردم به این گناه. متوجه فشاری که تحمل میکنم از باب خراب شدن این 1سال و دیگر امید نداشتن به هر مدت زمان دیگری برای اتفاق نیوفتادن هر گناه دیگری که به خیال خودمان دیگر تکرار نمیشوند هستید ؟؟؟ شانه هایتان را برای گریستن نیاز دارم / به حق حضرت زهرا سلام الله التماس دعا/ ازطرف من به خدا بگویید مرا ببخشد.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: هرگز دلواپس نباشید. صورت‌های خیالیه‌ای که با دیدن فیلم‌ها در ذهن شما جا باز کرده به این زودی گورشان را گم نمی‌کنند، هرازگاهی خودنمایی می‌کنند و بعضاً فیل شما هوای هندوستان می‌کند و حتی ممکن است ناخودآگاه دوباره خود را در ورطه دیدن آن مزخرفات ببینید. ولی اگر عزم خود را جزم کرده باشید که با فاصله گرفتن از دیدن آن فیلم ها ،از فضای با طراوت معنویت جدا نشوید، بعد از مدتی آن صورت‌های خیالیه دیگر قدرت خود را از دست می‌دهند و با طلب کامل به سوی حضرت حق سیر می‌کنید. بهترین راه همان توسلاتی است که دنبال می‌نمائید. موفق باشید
7482

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام .در صورت امکان اگر می شود جهت روشن شدن موضوع قضایای نسبت به آیت الله آذری قمی را تشریح بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوعات دارای وسعتی است بیرون از یک سؤال و جواب و نمی‌دانم منظورتان از قضایایی که می‌فرمایید چیست. موفق باشید
6581
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی چرا درحالی که در دوره آخرالزمان و زمان پس از ظهور تعداد مومنان بیشتر میشود ولی در قرآن عبارت ثله من الاولین و قلیل من الاخرین بکار رفته است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مقام مربوط به اولیاء الهی است که تحت عنوان مقربین بدان می‌پردازد که در شریعت اسلام ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» هستند و تأکید می‌فرماید تعداد زیادی از امت اسلام شامل این مقام نمی‌شوند. ولی در مورد اصحاب یمین می‌فرماید که در امت آخرین نیز تعداد کثیری را شامل می‌شود. البته بحث مفصل آن در تفسیر سوره‌ی واقعه عرض شده است. موفق باشید
6204
متن پرسش
با سلام باتوجه به این که حقیقت انساان روح هست چرا برای ائمه مخصوصا امام حسین عزاداری می کنیم درصورتی که بر بدن ایشان صدمه وارد شده نه به حقیقت شان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در نهضت اباعبداللّه«علیه‌السلام» متوجه هدم اسلام از یک طرف و تقابل سیدالشهداء«علیه‌السلام» از طرف دیگر هستیم و حضرت در درون نهضت خود با ایجاد جنبه‌های عاطفی، انسان‌ها را متوجه عمق فاجعه‌ای می‌کنند که پیش آمد. شاید کتاب «راز شادی امام حسین«علیه‌السلام» در قتلگاه» در این مورد کمک‌تان کند. متن کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید
6179
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد استاد ما در سیر انقلاب در زمینه مقام اول اجرایی کشور همواره رو به پیشرفت به سمت نزدیک شدن دیدگاههای روسا به دیدگاههای حضرت امام (رض) و در نتیجه کشف حجابهای ظلمانی مدرنیته و ظهور تدریجی نور انقلاب بوده ایم. ابتدا بنی صدر که رسما میتوان او را جزو اردوگاه غرب دانست، پس از آن شهید رجایی که البته به دلیل فرصت بسیار کوتاه تا شهادت شاید نتوان ایشان را در این سیر قرار داد، پس از آن آقای موسوی که البته اسما حضرت آقا رییس جمهور بودند ولی در واقع مقام اجرایی کشور آقای موسوی بودند. ایشان دیدگاهی تماما غربی داشتند البته غرب چپ! ولی تلاش میکرد خود را انقلابی جلوه دهد. پس از آن آقای هاشمی رفسنجانی که می توان دیدگاه ایشان را التقاطی نامید و از این جنبه بر آقای موسوی برتری داشتند. ایشان سعی در هماهنگ سازی اسلام با مولفه های دنیای مدرن (مدرنیته) داشتند که البته می دانیم این امر به دلیل تعارض ذاتی انقلاب با عالم غربی نهایتا به تقابل با اصل انقلاب خواهد انجامید. پس از او آقای خاتمی با دیدگاههای شفافتر و صریحتر نسبت به آقای هاشمی آمد. در اینجا عده ای آقای خاتمی را نسبت به آقای هاشمی دورتر از انقلاب می دانند ولی بنده فکر می کنم دیدگاه آقای هاشمی نسبت به انقلاب دورتر از آقای خاتمی است زیرا آقای هاشمی پایه و اساس التقاط را وارد در بخشهای بسیاری از نظام کردند و در واقع می توان آقای خاتمی را میوه آقای هاشمی دانست. از این نظر بنده آقای هاشمی را دورتر از انقلاب می دانم. پس از آقای خاتمی یک بازگشت رادیکال (به معنی مثبتش) به اصل انقلاب صورت گرفت. ولی پس از آقای احمدی نژاد، با انتخاب آقای روحانی به نظر می رسد این سیر در مسیر خلاف خود حرکت کرده است. مگر آنکه آقای روحانی را در پرانتز قرار دهیم و ایشان را عاملی برای به وقوع پیوستن حوادثی خاص و فوق العاده و البته رادیکال که نهایتا منجر به بازگشت اساسی به اصل انقلاب خواهد شد بدانیم. سوالات اینجانب از جنابعالی: 1- آیا شما این روند و سیر را در تاریخ انقلاب را می پذیرید؟ 2- نظر شما درباره دیدگاه بنده نسبت به آقای هاشمی و آقای خاتمی چیست؟ 3- اگر این سیر را می پذیرید جایگاه آقای روحانی در این سیر کجاست؟ 4- اگر این سیر را نمی پذیرید لطفا جایگاه تاریخی آقای روحانی را مقداری توضیح دهید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- این سیر در نظام اجرائی ظاهراً همین‌طور است که می‌فرمایید و آقای هاشمی به‌خصوص در این اواخر نشان دادند که پذیرفته‌اند انقلاب اسلامی در ذیل غرب به‌خصوص آمریکا خود را حفظ کند ولی این سیر در مردم متفاوت است و نیروهای انقلاب در شرایط فاصله‌گرفتن هرچه بیشتر از نگاه آقای هاشمی و نزدیکی به رهبری هستند 3- آقای روحانی در شرایط بینابینی، بین آقای هاشمی و رهبری قرار دارند در عین‌ آن‌که حد اقل از نظر عده و عُده در اردوگاه اصلاح‌طلبان جای دارند، زمینه‌ی پذیرش رهنودهای رهبری را در خود از بین نبرد‌ه‌اند تا ببینیم در ادامه چه کار می‌کنند. موفق باشید
5595
متن پرسش
سلام علیکم استاد 2 سوال داشتم اگر لطف بفرمایید پاسخ دهید: پدرم سرمایه ای کلان دارد برادر بزرگ ترم دانشگاه را کنار گذاشت و من باب احساس تکلیف به حوزه رفت امید پدر به بنده است من قصد دارم بعد از تحصیل دانشگاه بازگردم و سرمایه ی پدر را در اختیار بگیرم و با استفاده از طلاب و افراد متقی خوش فکر موسسه ای فرهنگی به حول قوه ی الهی تاسیس بشود در این میان چند سوال دغدغه ذهنی حقیر شده است: 1-از آن جایی که شهر ما شهر کوچکی است و امکان تحصیل علوم اسلامی نیست وشاید این علوم در این راه مشکاتی باشد بنده راهی به نظرم می رسد که سریع تر تحصیل را به پایان رسانده و به شهر خود برگردم و از طریق کتبی مثل آیت الله مصباح و سخنرانی های حضرتعالی و ... کسب علم کنم و بستری برای کار فرهنگی آماده شود آیا این گونه می شود؟ یا نیاز حتمی به استاد است پس راهی دیگر که به نظر می رسد علوم دانشگاهی را ادامه بدهم ودر کنار آن از اساتید حوزوی استفاده کرده سپس بازگردم. 2-در سیره علما مشاهده شده نیاز به استاد غیر قابل انکار است با این برنامه ای که حقیر در ذهن دارم و شهر کوچک ما که عالم ندارد چه باید کرد. در این سوالات چند نکته مد نظر حقیر بوده 1-سلوک الی ا... 2-روحیه ی انقلابی3- رضایت والدین
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه کلیّت راه را با سه نکته‌ی آخر که گفته‌اید می‌شناسید. آنچه مهم است در کنار زندگی، ورود به معارف الهی است، حال چه با تمام‌کردن دروس دانشگاهی وچه با نیمه‌کاره رهاکردن و به کمک پدر آمدن. دلواپس استاد نباشید. «تو پای به راه نه و هیچ مپرس.... خود راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
4403

آفات مراءبازدید:

متن پرسش
باسلام استاد شما دردفاع خودبه آقای دهقانی فقط فرمودیدکه اگراینهاخشونت را کنار بگذارندهمه چیز درست می شود و فرمودید جدل نمی کنم سئوال این است پس چرا کسان دیگری در سایت با شما این همه تند صحبت می کنند جوابشان را می دهید ولی یه ایشان که اشکالات اساسی برهندسه فکری شما دارند جوابی نمی دهید؟ اگر شما جواب نمی دهید و دفاع نمی کنید اجازه بدهید کسانی که مباحث شما را درککرده اند دفاع کنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در خدمت عزیزانی هستم که سؤال بفرمایند و در حدّ توان خود جواب دهم ولی آن عزیزان در آن دی‌وی‌دی قضاوت کردند و بر آن نظر و برداشت خود تأکید داشتند. مگر جایی برای جواب‌دادن مانده؟ مگر مراء جز آن است که کسی یک نظر را بدهد و بر آن تأکید کند؟ دستور دین آن است که در این حالت وارد بحث نشویم. موفق باشید . اجازه دهید برای روشن شدن موضوع مراة بحثی را که تهیه کرده ام تا بعدا به شرح نامه 31 اضافه کنم خدمتتان ارسال دارم شاید مفید افتد. انگیزه های خطر ناک در علم آموزی. حضرت علی (ع) در توصیه به فرزندشان می‌فرمایند: «فَاِنْ اَبَتْ نَفْسُکَ اَنْ تَقْبَلَ ذلِکَ دُونَ اَنْ تَعْلَمَ کَما عَلِمُوا فَلْیَکُنْ طَلَبُکَ ذلکَ بَتَفَهُّمٍ وَ تَعَلُّمٍ لابِتَوَرُّطِ الشُّبُهاتِ وَ عُلُوِّ الْخُصوُماتِ» فرزندم! اگر نفس تو به تمکین از گذشته‌گان تن نمی‌دهد و دانستن مبانی علومِ آنان را ترجیح می‌دهد، بکوش که تلاش‌ات از سر فهمیدن و آموختن باشد، نه آن که با آموختن‌ها بخواهی به ورطه شبهات بیفتی و به دشمنی‌ها دامن بزنی. ممکن است نفس انسان از پذیرفتن آنچه که گذشتگان بر آن مسیر رفتند اِبا کند با این حال باید بداند اگر مى‏خواهد مثل گذشتگان خودش زندگی را از ابتدا تجربه کند و به دنبال علمی است که با آن زندگی را جلو ببرد، لااقل به دنبال علمی نباشد که او را گرفتار انواع مغالطات و شبهات و دشمنی‌ها کند. با این انگیزه جلو رود که بخواهد حقیقت را بشناسد نه آن‌‌که از دانائی به دنبال قدرت‏نمایى و فضل‏فروشى باشد که عملاً در آن صورت در ورطه شک و شبهه درغلتیده و کارش به جدال و مراء با دیگران می‌کشد. این تذکر، تذکر بسیار ارزشمندی است، به گفته‌ی بزرگان: «عالم حقیقى آن کسی است که بداند چه چیزی آموختنى و چه چیزی ناآموختنى است». کسى عالم حقیقى است که حدّ عقل خود را بشناسد و در ذیل اخلاق و معارف دینی و سیره اولیاء الهی عقل خود را جلو ببرد تا اسیر مراء و جدال‌های بی‌جا نگردد. اگر شما به گونه‏اى هستید که فکر کردید هرچه به ذهنتان رسید می‌توانید بر زبان آورید و نظام خاص فکری برای بررسی معلومات خود نمی‌شناسید بدانید که هنوز عقل خود را نشناخته‏اید. آدمى که راه را گم کرده است نمی‌تواند از استعدادهای خود استفاده کند و لذا عقل خود را صرف مغالطات می‌کند و با فروافتادن در انواع جدل‌ها عمر خود را ضایع می‌گرداند. از آنجا که چنین انسانی، انسان سرگشته‏اى است به راحتی به هر راهى تن مى‏دهد و از آنجا که استعدادهای خود را در ذیل یک شخصیت الهی قرار نداده نمى‏تواند تشخیص دهد که چه چیزهائی را باید بداند و از دانستن چه چیزهائی باید صرف‏نظر کند. عرض شد در جواب آن‌هایی که می‌گویند: «دانستن همه‌ی این مطالب که در دنیای امروز مطرح است، چیز بدى نیست» و باید بگوییم اتفاقاً چیز بدى است، چون فرصت‌های ما را می‌سوزاند و از امور مهمِ تعالیِ خود باز می‌مانیم. گیرم که آنقدر عالم شدی که هر وقت اراده کردی تا به کسی اشکال بگیری، توانستی؟ بعد از آن چی؟ مگر دانایی برای چنین کارهایی است؟ هر انسانى در ابتدا باید بفهمد در مسیر علم به دنبال چه چیز مى‏گردد و چه چیزى را طلب مى‏کند، و چگونه آنچه را که مى‏خواهد باید به‌دست ‏آورد. اگر شما بخواهید بدانید در قیامت کدام اعمال شما پذیرفته است و کدام اعمال شما نفعی برای شما ندارد نمى‏توانید به هر کسى رجوع کنید بلکه باید به پیامبر اکرم مراجعه نمائید که حقیقت را می‌شناسد و خودش مى‏فرمایند: «الاْنَ قِیامَتى قائِمٌ» یعنى همین حالا قیامت من قائم است و من ناظر بر آن هستم. در غیر این صورت هر قدر هم که مطالعه کنید نباید انتظار رسیدن به پاسخ مناسب را داشته باشید، چون مسیر درستی برای رسیدن به مطلوب‌تان را نرفته‌اید. هنر بعضى‏ها آن است که خیلى زود پى مى‏برند عقل واقعى، عقل پیامبر است و با عقلشان به عقل پیامبر پناه می‌برد، در این راستا می‌توان گفت: چه بسیار کورها که بینا هستند و چه بسیار بیناها که کورند! کورى که دستش را به دست یک بیناى بصیر مى‏دهد هیچ گاه به دلیل کور بودنش زمین نمى‏خورد امّا بیناهایى که به تجربه دیگران نظر نمى‏کنند دوباره به همان چاهى مى‏افتند که گذشتگان با بی‌محلی به گذشته‌گان خود، به آن چاه افتادند. کسى که از بی‌‌بند بار بودن فردى خبر دارد و مى‏داند که او آبروى خود و خانواده را برده است، با این حال سعی نمی‌کند از آن نوع زندگی فاصله بگیرد، با داشتن چشم، کور است! ولی کسانى که اطلاع زیادى از مسائل ندارند ولى رسیده‌اند به این نکته که عقل خود را به دست یک نفر عاقل‏تر و باتجربه‌تر از خود بسپارند، خیلی عاقل‌تر از آن‌هایی‌اند که با اطلاعات زیاد از تجربه‌ی گذشتگان استفاده نکرده‌اند به قول معروف مقلدان محقق آن‌هایی هستند که چون عاقلى را یافتند از او تقلید مى‏کنند و به یک معنا خود را در تجربه‌های او شریک می‌گردانند. هیچ‌کس نمى‏تواند بگوید من با عقلم فهمیده‏ام که چرا نماز صبح، دو رکعت است. اما می‌تواند بفهمد که پیامبر خدا عاقلانه‌ترین حقایق را از طرف خدا آورده و عاقلانه‌ترین کار آن است که عقل‌اش را به او بسپارد و به کمک عقل‌اش در دین خدا تدبّر کند. این افراد از سرگرمى‌های فرصت‌سوز بیزارند و از سرگردانى نجات یافته‌اند، برخلاف عده‌ای که سرگرم شدن و سرگردان بودن در این دنیا را زندگی پنداشته‌اند و معلوم است که تفاوت این دو گروه از زمین تا آسمان است. آفت علمی که مراء افزاید حضرت مى‏فرمایند: فرزندم! اگر مى‏خواهى خودت تحقیق کنى و علمِ لازم جهت ادامه امورات را خودت کسب کنی مانعی نیست ولی مواظب باش به بهانه‌ی عالم‌شدن در گرداب شبهات غرق نگردی و در ورطه مجادلات و مراءهای برتری‌طلبانه گرفتار نشوی. «فَلْیَکُنْ طَلَبُکَ ذلکَ بِتَفَهُّمٍ وَ تَعَلُّمٍ لابِتَوَرُّطِ الشُّبُهاتِ وَ عُلُوِّ الْخُصوُماتِ»: به گونه‏اى به دنبال دانایی مباش که ناخودآگاه در ورطه شک و شبهه بیفتى و یا به حالت برتربینى گرفتار شوی. زیرا تحقیقى که براى اثباتِ مهم‏تر بودن محقق صورت پذیرد، جان را نورانى نمى‏کند. حتى ممکن است به سراغ قرآن مجید برویم و آیات مختلف آن را بررسى کنیم تا به رقیبمان ثابت کنیم نظرش اشتباه است و سواد خودمان را به رخ او بکشیم. حضرت مى‏فرمایند این برترى‏طلبىِ خصمانه، آفت هدایت‌یافتگی است. و نفعى براى انسان ندارد. گاهى نیز اطلاعات خود را گسترده می‌کنیم تا دائم از دیگران اشکال بگیریم این در اسلام نهی شده و در روایت داریم که رسول خدا فرمودند: «وَ أَوْرَعُ النَّاسِ: مَنْ تَرَکَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کَانَ مُحِقّاً.» پارساترین مردم کسى است که مراء را ترک و نماید و اگر چه حقّ با او باشد. از على داریم «ثَمَرَةُ الْمِرَاءِ الشَّحْنَاء» میوه مراء دشمنى است . چون تو حرف خود را مى‌گوئى او هم حرف خود را مى‌گوید بى آن‌که رجوع به خیرى در کار باشد ‏ و یا حضرت می‌فرمایند: «مَنْ عَوَّدَ نَفْسَهُ الْمِرَاءَ صَارَ دَیْدَنَهُ» کسى که خود را به مراء عادت دهد خوى او تغییر می‌کند. و لذا عاقل باید براى سلامت دل و جانش و حفظ شخصیت و حرمتش از آن بپرهیزد. امیر مؤمنان می‌فرمایند: «إِیَّاکُمْ وَ الْمِرَاءَ وَ الْخُصُومَةَ فَإِنَّهُمَا یُمْرِضَانِ الْقُلُوبَ عَلَى الْإِخْوَانِ وَ یَنْبُتُ عَلَیْهِمَا النِّفَاق‏» . از مراء و خصومت بپرهیزید که این‌ها دل‌های برادران را بیمار می‌کند و نفاق را می‌رویاند. از زبان چند نفر از صحابه داریم: «خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ یَوْماً وَ نَحْنُ نَتَمَارَى فِی شَیْ‏ءٍ مِنْ أَمْرِ الدِّینِ فَغَضِبَ غَضَباً شَدِیداً لَمْ یَغْضَبْ مِثْلَهُ ثُمَّ قَالَ «إِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِهَذَا ذَرُوا الْمِرَاءَ فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا یُمَارِی ذَرُوا الْمِرَاءَ فَإِنَ‏ الْمُمَارِیَ قَدْ تَمَّتْ خَسَارَتُهُ ذَرُوا الْمِرَاءَ فَإِنَّ الْمُمَارِیَ لَا أَشْفَعُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ذَرُوا الْمِرَاءَ فَأَنَا زَعِیمٌ بِثَلَاثَةِ أَبْیَاتٍ فِی الْجَنَّةِ فِی رِیَاضِهَا وَ أَوْسَطِهَا وَ أَعْلَاهَا لِمَنْ تَرَکَ الْمِرَاءَ وَ هُوَ صَادِقٌ ذَرُوا الْمِرَاءَ فَإِنَّ أَوَّلَ مَا نَهَانِی عَنْهُ رَبِّی بَعْدَ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ الْمِرَاء» روزى پیغمبر اکرم بر ما وارد شدند در حالى‌که مشغول مراء در یک مسئله‌ی دینى بودیم، پیغمبر به شدت غضبناک شدند که او را تا آن زمان آن‌گونه ندیده بودیم سپس فرمود: اقوام قبل از شما به خاطر همین کارها هلاک شدند. مراء را رها کنید که مؤمن مراء نمى کند، مراء را رها کنید زیرا مراءکننده گرفتار خسارت کامل مى‌شود، مراء را رها کنید که من روز قیامت براى مراءکننده شفاعت نمى کنم ، مراء را رها کنید که هرکس آن را رها کند هرچند حق بگوید من ضامن سه خانه‌ی بهشتى براى او هستم؛ خانه‌اى در ریاض بهشت و خانه‌اى در وسط و خانه‌اى در بالاى بهشت. مراء را رها کنید که اولین چیزى که خداوند بعد از بت پرستى مرا از آن نهى کرد مراء بوده است. در حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم آمده است: «ذَرُوا الْمِرَاءَ فَإِنَّهُ لَا تُفْهَمُ حِکْمَتُهُ وَ لَا تُؤْمَنُ فِتْنَتُه‏» ؛ مراء را ترک کنید چرا که حکمتى از آن فهمیده نمى شود و از فتنه آن در امان نخواهید بود. از امام صادق آمده : «الْمِرَاءُ دَاءٌ رَدِیٌّ وَ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ خَصْلَةٌ شَرٌّ مِنْهُ وَ هُوَ خُلُقُ إِبْلِیسَ وَ نِسْبَتُهُ فَلَا یُمَارِی فِی أَیِّ حَالٍ کَانَ إِلَّا مَنْ کَانَ جَاهِلًا بِنَفْسِهِ وَ بِغَیْرِهِ مَحْرُوماً مِنْ حَقَائِقِ الدِّین‏»؛ مراء درد بدى است و هیچ صفتى براى انسان بدتر از آن نیست و آن ، اخلاق ابلیس و منسوبین به او است و هیچ‌کس در هیچ حالى مراء نمى‌کند مگر کسى که نسبت به موقعیت خود و دیگران جاهل است، و از حقایق دین محروم مى‌باشد. در حدیثى آمده است که مردى به امام حسین عرض کرد بنشین تا در مسائل دینى با یکدیگر مناظره کنیم . امام در پاسخ او فرمود: «یَا هَذَا أَنَا بَصِیرٌ بِدِینِی مَکْشُوفٌ عَلَیَّ هُدَایَ فَإِنْ کُنْتَ جَاهِلًا بِدِینِکَ فَاذْهَبْ وَ اطْلُبْهُ مَا لِی وَ لِلْمُمَارَاةِ وَ إِنَّ الشَّیْطَانَ لَیُوَسْوِسُ لِلرَّجُلِ وَ یُنَاجِیهِ وَ یَقُولُ نَاظِرِ النَّاسَ فِی الدِّینِ کَیْلَا یَظُنُّوا بِکَ الْعَجْزَ وَ الْجَهْلَ» ‏ ؛ اى مرد! من نسبت به دینم آگاهم و هدایتم براى من روشن است تو اگر نسبت به دینت جاهل هستى برو و تحقیق کن، مرا با مراء چکار و (بدان ) شیطان پیوسته انسان را وسوسه مى کند و در گوش او مى گوید با مردم مناظره و جر و بحث در دین کن تا گمان نکنند تو جاهل و ناتوان هستى. این بحث را با حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم ادامه مى دهیم که فرمودند: «لَا یُؤْمِنُ رَجُلٌ حَتَّى یُحِبَّ أَهْلَ بَیْتِی وَ حَتَّى یَدَعَ الْمِرَاءَ وَ هُوَ مُحِقٌّ»؛ هیچ‌کس ایمان نمى‌آورد مگر این‌که اهل بیت مرا دوست دارد و مراء را هرچند حق با او باشد ترک کند. مراء؛ حجاب حقیقت تأکیدهاى فراوانی که در آیات قرآن و روایات متواتر اسلامى در مذمت جدال و مراء و جرّ و بحث‌هاى پرخاشگرانه وارد شده به خاطر آن است که اوّلا: نخستین اثر منفى این کار پرده‌افکندن بر چهره‌ی حقایق است و بدترین حجاب را میان انسان و درک حقایق ایجاد مى‌کند به گونه‌اى که بعضاً واضح‌ترین بدیهیات انکار می‌شود و این نیست مگر به خاطر این‌که انسان وقتى مشغول مراء و جدال مى شود همه‌چیز را غیر از آنچه خودش مى‌گوید، انکار مى‌کند. این‌که در بعضى از روایات فوق خواندیم مراء، قلب را بیمار مى‌کند ممکن است اشاره به همین معنى باشد زیرا قلب به معنى عقل است و بیمارى آن به معنى عدم درک حقایق می‌باشد. و نیز اگر در حدیث امیرمؤمنان على آمده کسانى که به جدال روى آورند کارشان به کفر مى‌کشد و یا این‌که جدال موجب شک در دین خدا و فساد یقین مى گردد، همه‌ی این‌ها اشاره‌ی لطیفى است به آنچه در بالا گفته شد. دیگر از آثار منفى این اخلاق رذیله ایجاد عداوت و دشمنى در میان دوستان و فراموشى یاد خدا و کشیده‌شدن به انواع دروغ‌ها است که در احادیث گذشته به آن‌ها اشاره شده بود دلیل آن هم روشن است زیرا کسى که مى خواهد با جدال و مراء بر دوستان خود غلبه کند و برترى بجوید آن‌ها را بر ضدّ خود تحریک مى کند و غالبا گفتار آن‌ها به تحقیر و دشنام یکدیگر مى‌کشد و اینها بدترین اسباب نفاق و جدائى است حتّى گاهى براى توجیه سخنان خود به انواع دروغ‌ها متوسّل مى‌شوند که این خود بلاى بزرگ دیگرى است و مجموع این‌ها سبب مى‌شود که انسان از خدا دور گردد و در دام شیطان گرفتار شود و انسان را به هلاکت معنوى بیفکند. به همین دلیل در احادیث گذشته خواندیم که انسان به حقیقت ایمان دست نمى یابد تا زمانى که مراء و جدال را ترک گوید هر چند خود را بر حق بداند زیرا سخنان ستیزه جویانه در مسائل حق نیز سبب انواع خصومت‌ها و عداوت‌ها است و گاه انسان را به انواع گناهان دیگر مانند تحقیر مؤمن و اهانت از طریق سخن یا اشارات دست و چشم و ابرو و دروغ و کذب و تکبّر و برترى جوئى آلوده مى کند. چه بهتر که انسان بحث‌هاى خود را با دیگران با محبّت و دوستى و تواضع و مهربانى و به صورت جستجوى حق برگزار کند که هم از علم و دانش آنها بهره گیرد و هم آنها از علم و دانش او بهره‌مند شوند و با کمک یکدیگر بتوانند مطالب پیچیده را بشکافند و به واقعیّتها برسند و این همان جدال بر حق است . از عوامل مهّم جدال و مراء کبر و غرور است که به انسان اجازه نمى‌دهد به آسانى در برابر حق تسلیم شود و او را وفادار مى‌کند که براى حفظ برترى‌جویىِ خود حق را از طریق جدال و مراء انکار نماید لذا در حدیثى از امام صادق از پدران بزرگوارش نقل شده است که فرمود: «إِنَّ مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ یَرْضَى الرَّجُلُ بِالْمَجْلِسِ دُونَ الْمَجْلِسِ وَ أَنْ یُسَلِّمَ‏ عَلَى مَنْ یَلْقَى وَ أَنْ یَتْرُکَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کَانَ مُحِقّاً وَ لَا یُحِبَّ أَنْ یُحْمَدَ عَلَى التَّقْوَى‏»؛ در این حدیث امام چهار چیز را نشانه تواضع دانسته : نشستن در هر جاى مجلس که میسّر باشد و سلام‌کردن بر هرکسى که ملاقات مى‌کند و ترک مراء هرچند حق با او باشد و عدم خشنودى از ستایش ستایش‌گران در برابر تقوا. یکى دیگر از انگیزه هاى جدال و مراء آن است که انسان بخواهد فضیلت خویش را به بقیه نشان دهد یا بخواهد در برابر ارباب فضل جایى براى خود بگشاید، در این رابطه از امام حسین داریم که فرمودند: «إِنَّ الشَّیْطَانَ لَیُوَسْوِسُ لِلرَّجُلِ وَ یُنَاجِیهِ وَ یَقُولُ نَاظِرِ النَّاسَ فِی الدِّینِ کَیْلَا یَظُنُّوا بِکَ الْعَجْزَ وَ الْجَهْل‏»؛ شیطان پیوسته انسان را وسوسه مى‌کند و در گوش او مى‌خواند و مى‌گوید با مردم در امر دین مناظره کن تا گمان نکنند تو عاجز و نادانى. نفرین امام بر اهل مراء امام صادق طالبان علم را به سه گروه تقسیم مى‌کنند؛ گروهى که براى جدال و مراء طالب علم‌اند و گروهى براى فخرفروشى بر مردم و گروه دیگرى براى فهمیدن و اندیشیدن. سپس در توصیف گروه اوّل مى‌فرماید: «فَصَاحِبُ الْجَهْلِ وَ الْمِرَاءِ مُوذٍ مُمَارٍ مُتَعَرِّضٌ لِلْمَقَالِ فِی أَنْدِیَةِ الرِّجَال‏»؛ آن‌کس که علم را براى جدال و مراء مى‌طلبد سخنانش آزاردهنده و پرخاشگرانه است، در مجالسى که شخصیت‌ها حضور دارند سخن مى‌گوید و خودنمایى و اظهار فضل مى‌کند و در پایان حدیث امام به او نفرین مى‌کنند و مى‌گویند: «فَدَقَّ اللَّهُ مِنْ هَذَا خَیْشُومَهُ»‏؛ خداوند بینى او را بر خاک بمالد. از دیگر انگیزه‌هاى مراء جهل و نادانى نسبت به مقام خویشتن و دیگران است چرا آن‌کس که می‌خواهد مراء کند، خود را بزرگ‌ترین و عالم‌ترین مى‌پندارد و دیگران را جاهل و نادان لذا در حدیثى که قبلا از امام صادق نقل کردیم بعد از آنکه امام مراء را یک بیمارى دردناک مى‌شمرند و آن را از صفت‌های شیطانى معرّفى مى‌کنند مى‌فرمایند: «فَلَا یُمَارِی فِی أَیِّ حَالٍ کَانَ إِلَّا مَنْ کَانَ جَاهِلًا بِنَفْسِهِ وَ بِغَیْرِهِ»؛ هیچ‌کس در هیچ حالى مراء نمى‌کند مگر آن‌که نسبت به موقعیّت خود و دیگران جاهل است . انتقام‌جوئى و حَسد، دو انگیزه‌ی دیگر از انگیزه هاى جدال و مراء است ؛ براى اینکه آبروى طرف مقابل را ببرند و از او انتقام بگیرد و حسادت خود را اعمال نمایند و از قدر و مقام او در نظرها بکاهند متوسّل به جر و بحثهاى تواءم با توهین و تحقیر مى شوند تا از این طریق آبى بر آتش کینه و حَسد که در دل‌شان نهفته است بپاشند. همچنان که تعصب و لجاجت نیز از عوامل مهم جدال و مراء است، چرا که اشخاص ‍ متعصّب و لجوج حاضر نیستند به آسانى دست از عقائد فاسد خود بردارند لذا روى آن مى‌ایستند و پیوسته جرّ و بحث مى‌کنند، آسمان و ریسمان را به هم مى‌بافند و به هر حشیشى متشبث مى‌شوند تا اعتقاد فاسد خود را بر کرسى بنشانند کوتاه سخن این که عوامل منفى فراوانى دست به‌دست هم مى‌دهد و انسان را به مراء و جرّ و بحث‌هاى دور از ادب و انسانیّت و انصاف مى‌کشاند و او را وادار مى‌کند که با لجاجت و سرسختى در برابر حق بایستند و در برابر باطل دفاع کند. قرآن در مورد مراء مى فرماید: «أَلا إِنَّ الَّذینَ یُمارُونَ فِی السَّاعَةِ لَفی‏ ضَلالٍ بَعید» آگاه باشید آن‌ها که در وجود قیامت مراء مى‌کنند در گمراهى عمیقى هستند. هرگاه حالت مراء و به تعبیر روایات، جدال غیر اَحْسن در درون انسان ریشه بدواند، و به صورت خُلق و خُوى او درآید، دین و ایمان و تقوای چنین انسانى در مخاطره قرار مى‌گیرد، و لازم است براى نجات از خطراتى که ناشى از این صفت رذیله است دست به کار شود و آن را درمان کند، و خود را از شرّ آن رهایى بخشد. نخستین راه درمان که شاید جزء مقدّمات یا یک عامل تسکین دهنده محسوب شود تا به درمان عمقى بپردازد، اختیار سکوت است در هر جا که احتمال مى‌دهد مراء در میان آید سکوت را اختیار کند و هرگاه این سکوت را مدّتى ادامه داد، و به اصطلاح دندان برجگر بگذارد و مشکلاتش را تحمل کند، زمینه‌ی بسیار مساعدى براى درمان نهایى فراهم مى‌شود. دورى از افراد لجوج و متعصب و پرهیز از گفتگو با این گونه افراد که خواه ناخواه انسان را به مراء و جدال مى کشاند یکى دیگر از راه‌هاى درمان مراء است . در حدیثى از امیرمؤمنان على مى‌خوانیم: «مَنْ جَالَسَ الْجَاهِلَ فَلْیَسْتَعِدَّ لِقِیلٍ وَ قَال» کسى که با آدم جاهل همنشین شود باید آماده‌ی قیل و قال و جدال و مراء باشد. نقطه‌ی مقابل مراء و جدال، انصاف در بحث است، یعنى انسان به سخنان دیگران آن گونه بنگرد که به سخنان خویش مى‌نگرد و از آن همان گونه دفاع کند که از سخن خویش دفاع مى‌کند و به تعبیر دیگر طالب حق باشد و آن را در نزد هرکس و هرجا بیابد پذیرا شود هرچند گوینده‌ی حق یک فرد عادى باشد و او عالمى بزرگ و پُرآوازه، حتّى اگر کودکى یا کافر و ظالمى سخن حقى بگوید آن را بپذیرد. در حدیث معروفى مى‌خوانیم که امام صادق فرمودند: «سَیِّدُ الْأَعْمَالِ ثَلَاثَةٌ- إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِکَ- حَتَّى لَا تَرْضَى بِشَیْ‏ءٍ إِلَّا رَضِیتَ لَهُمْ مِثْلَهُ وَ مُوَاسَاتُکَ الْأَخَ فِی الْمَالِ وَ ذِکْرُ اللَّهِ عَلَى کُلِّ حَال‏»؛ برترین اعمال سه چیز است: رعایت انصاف در حق مردم نسبت به خویشتن تا آنجا که چیزى را براى خود نخواهى مگر این‌که همانندش را براى آن‌ها بخواهى و مواسات با برادر دینى در مال و ذکر خدا در هر حال. جالب این‌که در بعضى از روایات مى بینیم که امام صادق هنگامى که چهارخانه‌ی بهشتى را در برابر چهار عمل تضمین مى‌کنند ترک مراء را سوّمین عمل و انصاف‌دادن در برابر مردم را چهارمین عمل بر مى‌شمرند که ممکن است اشاره‌اى به انصاف در سخن بوده باشد. مراء؛ دروازه‌ی ورود به اخلاق رذیله اساتید اخلاق یکی ا زشاخه‌های خودپسندی را مراء می‌دانند. مراء و جدال یعنی حالتی که انسان بخواهد حرفش را به هر صورتی شده بر کرسی بنشاند با این فرض که از ابتدا در مورد موضوع مورد بحث قضاوت خود را کرده و حالا به دنبال اثبات آن است، بدون آن‌که ابتدا از طرف مقابل سؤال کند که آیا برداشت او از سخن آن فرد درست است و یا منظور گوینده چیز دیگری بوده. «مراء» یعنی حرف را بردن و آوردن! مرتب بگوید دو دفعه بشنود و بگرداند دو مرتبه بگوید و کوتاه نیاید. قرآن می‌گوید مراء و جدال از آن شیطان است که به تو وسوسه می‌کند. «إِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلى‏ أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ» شیطان دوستان خود را به مراء‌ و جدال با شما وامی‌دارد. لذا هرکس در زندگی خود سعی در مراء و جدال دارد بداند شیطان دوست او، و او دوست شیطان است و بداند که مراء و جدال کار شیطانی است نه کار رحمانی. فقیه بزرگ شیعه، شهید ثانى در کتاب «منیة المرید فى آداب المفید والمستفید» در آفات و نتایج سوء مراء و جدال مى‏گوید : باید متوجه باشیم مناظره‏اى که به منظور غلبه بر دیگران و اسکات طرف و تمایل به اظهار فضل صورت مى‏گیرد، منبع و سرچشمه‌ی همه خوى‏ها و رفتارهایى است که از نظر خداوند متعال ناستوده ولى از دیدگاه ابلیس ستوده است. همان‏گونه که اگر کسى میان شرب خمر و سایر گناهان و زشت‏کارى‏ها مخیّر باشد و شرب خمر را به خاطر ناچیزشمردن جرم آن، بر دیگر گناهان ترجیح دهد و در نتیجه‌ی همین گناه به طرف گناهان دیگر کشیده شود، همین‌گونه نیز اگر بر روحیه‌ی کسى حس علاقه به غلبه بر دیگران و اسکات آن‏ها در مناظره و جاه‌طلبى و مباهات بر دیگران چیره و مستولى گردد، این‏گونه تمایلات او را به اظهار و ارتکاب علنى تمام پلیدى‏ها سوق مى‏دهد و باید دانست که جدالِ غیرِ احسن و مراء دروازه‌ی ورود به آفات فراوان اخلاقی و روحی است. حضرت امام باقر می‌فرمایند: «مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِیُبَاهِیَ بِهِ الْعُلَمَاءَ أَوْ یُمَارِیَ بِهِ السُّفَهَاءَ أَوْ یَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَیْهِ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ الرِّئَاسَةَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا لِأَهْلِهَا» هرکس علم بجوید، تا به وسیله‌ی آن بر دانشمندان مباهات و فخرفروشی کند، یا با سفیهان، ممارات و جرّ و بحث نماید، یا چهره‌ها را به سوی خود برگرداند، جای خود را در دوزخ آماده سازد، همانا ریاست، جز برای اهلش شایسته نیست. شیوه‌ی مراء، ناشی از عدم صداقت است و مفهوم آن ، به تعبیر مرحوم نراقی: عبارت است از طعن در سخن دیگری برای آشکارساختن خلل آن، و هدفی جز تحقیر و توهین نیست و مرائی، می‌خواهد برتری هوش خودرا بنمایاند. سیره‌ی ائمه‌ی دین در این‌که چه وقت با دشمن، بحث می‌کردند و چه موقع، از بحث اعراض می‌نمودند و در چه شرائطی سکوت می‌کردند جهت روشن‌شدن بحث بسیار مهم است. اگر بحث، برای افزایش[ معرفت] وارشاد گمراهان به نیت کشف حقیقت باشد، خوب است. گرچه شنیدن حرف مخالف، دشواراست، اما تحمل‌کردن و صبوربودن و از کوره، در نرفتن، شجاعت است. [تحمل ناپذیری] نسبت به افکار دیگران، راه را به روی یک بحث آزاد و مناظره سالم می‌بندد و تکفیر و تفسیق و تهدید، هیچ‌وقت جلوی فکری را نمی‌گیرد واندیشه‌ای را از رسوخ و نفوذ، باز نمی‌دارد. لیکن؛ باید آمادگی قبول و حسن نیت و قدرت درک طرف مقابل را سنجید و به همان میزان، پیش رفت. به گفته‌ی فردوسی: مجال سخن تا نیابی، مگوی.....چو میدان نبینی، نگهدار، گوی اگراستعداد پذیرش نباشد، قوی‌ترین بحاث هم کاری از پیش نمی‌برد و تیغش در میدان جدل نمی‌بُرد واگر لجاجت و عناد در کار باشد که بدتر! به قول سعدی: فهم سخن چون نکند مستمع.......قوت طبع ،از متکلم مجوی فسحت میدان ارادت بیار .........تا بزند مرد سخنگوی ، گوی توصیه‌ی امام صادق چنین است: با مردم مخاصمه نکنید، مردم اگر[ توانائی] داشته باشند که ما را دوست بدارند، دوست می‌دارند، خداوند از مردم میثاق و پیمان گرفته و کسی در آن میثاق، هرگز کم و زیاد نمی‌تواند بکند» یعنی بر سر مسائل مکتبی و اعتقادی و پذیرش ولایت ائمه هم، نباید با دیگران که فاقد زمینه‌ی لازم‌اند جرّ و بحث و دعوا کرد. ادب مناظره مرحوم فیص کاشانی برای مناظره، شروط و آدابی می‌شمارد، به قرار زیر: 1. هدف باید، رسیدن به حق و آشکارشدن آن باشد، نه آشکارشدن درستی نظر من و فورعلم ...! که این، مراء است و از آن نهی شده است. قصد حق از آنجا دانسته می شود که امید تأثیر و پذیرش در طرف باشد، و اگر انسان بداند که صحبت بی‌تأثیراست و طرف از رأی خود بر نمی‌گردد، این مناظره جایز نیست، چون آفاتی بر آن مترتب می‌شود. 2. مناظره‌کننده، صاحب‌نظر در مسئله باشد و اگر حق، بر زبان طرف مقابل جاری شد، از موضع فکری خود، به رأی طرف مقابل عدول کند. 3. اَهم و مهم مسئله و ضرورت بحث و مجادله را محاسبه کند و سپس وارد بحث شود. 4. مناظره، کمتر در ملاء عام باشد، زیرا در حضور مردم، انگیزه‌های [ریا] و [حرص] و [برتری‌جوئی] بیشتر آشکار می‌شود و عمل می‌کند. 5. در پی‌جوئی حق، مثل آن باشد که دنبال گمشده‌ای است که اگر یافت، خوشحال شود، هرچند در کلام حریف باشد و او را یاور خویش در یافتن گمشده ببیند، نه دشمن . 6. هرگاه رقیب می‌خواهداز سؤالی به سؤالی و از دلیلی به دلیلی دیگر منتقل شود، جلوگیر نشود، بلکه او را در رسیدن به مقصود و نکته‌ی مورد نظر، یاری کند. 7. با کسانی، مناظره کند که استقلال علمی دارند، تا اگر جویای حق است، از آنان بهره ببرد. بسیاری از افراد از بحث و مناظره با زبردستان و پختگان پرهیز می‌کنند، تا مبادا حقی بر زبان آنان جاری شود، بلکه بیشتر علاقه‌مند به بحث با افراد پائین‌تر و ضعیف‌ترند تا باطل خود را ترویج کنند. جدال احسن و بحث آزاد، کار هرکس نیست. هم سعه‌ی صدر و وسعت نظر می‌خواهد، هم تسلط برمطلب، هم قدرت بر استدلال لازم دارد، هم حوصله‌ی نتیجه‌گیری . امامان معصوم به ما تذکر داده‌اند که هرگاه انسان با دانشمندى مراء کند، وى پى مى‌برد که آن فرد در جست و جوى علم نیست و دانش خویش را عرضه نمى‌کند و اگر با جاهل مراء کند، جاهل او را خوار و پست مى‌سازد؛ پس انسان در هر دو صورت باید از این عمل بپرهیزد. امام صادق از وصیت ورقه بن نوفل بن خدیجه مى‌فرماید: «لَا تُمَارِی جَاهِلًا وَ لَا عَالِماً فَإِنَّکِ مَتَى مَارَیْتِ جَاهِلًا أَذَلَّکِ وَ مَتَى مَارَیْتِ عَالِماً مَنَعَکِ عِلْمَهُ وَ إِنَّمَا یَسْعَدُ بِالْعُلَمَاءِ مَنْ أَطَاعَهُمْ الْخَبَر» با فرد نادان و با دانشمند مراء نکن؛ زیرا اگر با جاهل مجادله کنى، آزارت مى‌دهد و اگر با دانشمند مجادله کنى، علمش را به تو عرضه نمى‌کند. کسانى به وسیله‌ی دانشمندان سعادتمند مى‌شوند که خواهان علم، و در برابر دانش و دانشمند فروتن باشند. حضرت رضا مى فرمایند: «لَا تُمَارِیَنَّ الْعُلَمَاءَ فَیَرْفُضُوکَ وَ لَا تُمَارِیَنَّ السُّفَهَاءَ فَیَجْهَلُوا عَلَیْک‏» با دانشمندان مراء نکن ، تا تو را از خودشان دور نسازند و با نادانان نیز مراء نکن، تا با تو جهالت نکنند. امام صادق در جاى دیگرى مى‌فرمایند: «لَا یُمَارِیَنَّ أَحَدُکُمْ سَفِیهاً وَ لَا حَلِیماً فَإِنَّهُ مَنْ مَارَى حَلِیماً أَقْصَاهُ وَ مَنْ مَارَى سَفِیهاً أَرْدَاه‏» هیچ‌یک از شما نباید با بردبار و نادان مراء کند، همانا هرکس با بردبار مراء کند، بردبار او را (از خود) دور مى‌سازد و هرکس با سبک‌مغز مراء کند، آن نادان او را به نابودى مى‌کشاند. مراء موجب نابودى اعمال نیک انسان مى‌شود. امام صادق به محمد بن نعمان فرمودند: «یَا ابْنَ النُّعْمَانِ إِیَّاکَ وَ الْمِرَاءَ فَإِنَّهُ یُحْبِطُ عَمَلَک‏» اى پسر نعمان! از مراء بپرهیز، همانا مراء عمل تو را از بین مى‌برد. پیامدهاى مراء غیر از این‌که در وجود خودِ فرد آشکار مى‌شود، به اجتماع نیز سرایت مى‌کند. این رفتار ناپسند سبب مى‌شود از محبت دو طرفه کاسته شود تا به آن‌جا که شاید این محبت، از بین برود. امام صادق فرمودند: «إِذَا أَحْبَبْتَ رَجُلًا فَلَا تُمَازِحْهُ وَ لَا تُمَارِه‏» اگر کسى را دوست دارى با او شوخى و مراء نکن . امیرمؤمنان على هم مى‌فرمایند: «لَا مَحَبَّةَ مَعَ کَثْرَةِ مِرَاء» هیچ محبتى با مراء بسیار پایدار نخواهد ماند. خرده‌گیرى از گفتار دیگران، دوستى‌ها را از بین برده، دل‌ها را از هم چرکین مى‌کند تا جایى که در پى آن دشمنى و کینه پدید مى‌آید. در این صورت شخص یا دشمنى خودش را ظاهر مى‌کند یا اگر نتوانست، به ظاهر ادعاى دوستى کرده، در باطن کینه مى ورزد که این رفتار، دورویى است. امام صادق به نقل از حضرت على مى‌فرمایند: «إِیَّاکُمْ وَ الْمِرَاءَ وَ الْخُصُومَةَ فَإِنَّهُمَا یُمْرِضَانِ الْقُلُوبَ عَلَى الْإِخْوَانِ وَ یَنْبُتُ عَلَیْهِمَا النِّفَاق‏» از مراء و دشمنى بپرهیزید. همانا این دو، دل‌هاى برادران (دینى) را بیمار مى‌کند و نفاق بر آن دو مى‌رویاند. مراء نه‌تنها انجام‌دهنده‌ی خویش را به وادى گناه مى‌کشاند، بلکه طرف مقابلِ او را نیز به نفاق وا مى‌دارد. عامل مراء چه بسا مى‌کوشد تا طرف مقابل را با دروغ، تهمت و توهین، کوچک کند یا حتى براى رسیدن به هدف خود سخنان رکیک و ناهنجار بر زبان آورد. از حضرت زین العابدین چنین روایت شده است: «وَیْلُمِّهِ فَاسِقاً مَنْ لَا یَزَالُ مُمَارِئاً» واى بر آن امت فاسقى که خلق و خوى آن ها مراء است . امام صادق فرمودند: «لَا تُمَارِ فَیَذْهَبَ بَهَاؤُک‏» مراء نکن تا ارزش تو از بین نرود. روشن است که رشد و کمال جامعه به دو چیز بستگى دارد: یکی وحدت و یگانگى قلب‌ها و دیگری پیشرفت دانش. حال اگر در جامعه‌اى مراء و پیکار لفظى رایج شد، پیوند قلب‌ها گسسته، یک‌پارچگى از بین مى‌رود. همچنین در آن جامعه دیگر دانشمند علمش را عرضه نمى‌کند، و بیش‌ترِ افراد گرفتار فسق، بدبینى و بى‌منطق مى‌شوند؛ در نتیجه، دانش از رشد باز ایستاده، جامعه از ارزش تهى می‌شود. بهترین توصیه در علم‌آموزی همه‌ی‌ این روایات طولانی به این جهت عرض شد تا بدانیم چرا حضرت مولی‌الموحدین به فرزندشان می‌فرمایند: اگر به دنبال علم و دانش هستی قصد تو فهمیدن و آموختن باشد و نه برای طرح شبهات و برتری بر دیگری و دشمنی‌ورزیدن بر رقیبان، که تحت عنوان نهی از مراء در روایات ما مطرح شده است. یکى از بیمارى‏هایى که در راه علم به جان انسان مى‏افتد همین روحیه‌ی مراء است. بعضى‏ها وارد علم کلام و فلسفه مى‌شوند تا بتوانند اشکال کنند و رقیب را بشکنند، و این حالت براى تحقیق بسیار خطرناک است، حتى بعضاً انسان مطلبى را براى فهمیدن مى‏خواند ولى همین که قلب او آماده‌ی پذیرش شده ناگهان شیطان خود را وارد انگیزه‌ی انسان می‌کند که «خیلی خوب است یاد بگیر تا بتوانی بر رقیبان خود پیروز شوی» این هم یکی از آفاتی است که در راه علم‌یابی باید متوجه آن بود چون در جای خودش به انسان ضربه مى‏زند و او را متوقف می‌کند در این که نور آن علم به قلب او برسد. به همین جهت حضرت در ادامه می‌فرمایند: «وَ ابَدَأْ قَبْلَ نَظَرِکَ فى ذلِکَ بالاسْتِعانَةِ بِاِلهِکَ وَ الرَّغْبةِ اِلَیْهِ فى تَوْفیقِکَ وَ تَرْکِ کُلِّ شائِبَةٍ اَوْلَجَتْکَ فى شُبْهَةٍ اَوْ اَسْلَمَتْکَ اِلى ضَلالَةٍ» فرزندم! پیش از قدم‌گذاشتن در این راه، ابتدا از خدایت کمک بخواه و این‌که توفیق تو را در این راه، در رغبت به سوی خودش قرار دهد، و این که ترک کنی هر انگیزه‌ی آلوده و یا فرورفتن در شبهات و ضلالت را. وقتی معلوم شد مى‏خواهید به عنوان یک شخصیت علمی زندگی خود را دنبال کنید، باید قبل از این‌که تحقیق را آغاز کنید از خدا کمک بخواهید که در این راه توفیق لازم را مرحمت کند، چون خودتان تجربه کرده‌اید بسیارى مواقع به دنبال یک تحقیق علمی رفته‏اید ولى چون مدد الهی در میان نبوده نه تنها نور ایمانمان در آن مسیر افزون نگشته بلکه گرفتار حجاب‌هایی شده‌ایم که از همه‌ی حجاب‌ها غلیظ‌تر بوده، همان حجاب‌هایی که در موردش فرموده‌اند: «الْعِلْمُ هُوَ الْحِجابُ‏ الاکْبَر» علم حجاب بزرگی است. در جلسه‌ی‏ تفسیر قرآن شرکت کرده‏ایم امّا به جاى این‌که با انگیزه‌ی الهى مطالب را دنبال کنیم که ذکری برای قلبمان باشد، با انگیزه‌ی کسب دانایى وارد شده‌ایم و همین انگیزه حجاب ما گشته و روحیه‌ی فخرفروشی بر دیگران را به همراه آورده. حضرت مى‏فرمایند قبل از این‌که وارد تحقیق شوى از پروردگارت کمک بخواه، به او بگو: خدایا! در این راه کمکم کن تا آنچه تو مى‏خواهى بشوم. «وَ الرَّغْبَةِ اِلَیْهِ فى تَوْفیقِکَ» و در جهت به‌دست‌آوردن رستگاری و توفیق مخلصانه روی به سوی او بیاور، «وَ تَرْکِ کُلِّ شائِبَةٍ اَوْلَجَتْکَ فى شُبْهَةٍ اوْ اسْلَمَتْکَ اِلى ضَلالَةٍ» و هرگونه آلودگی که تو را در شبهه اندازد و یا به گمراهی بسپارد را ترک کن. بعضاً ملاحظه می‌کنید که علمایی مثل علامه‌ی طباطبایی«رحمت‌الله‌علیه» به اندازه‌ی فلان آقا درس خوانده امّا مسائلى که براى علامه‌ی طباطبایی«رحمت‌الله‌علیه» به صورتی روان و زلال و نورانى و صریح روشن شده براى آن آقا لاینحل مانده و با این که اطلاعات زیادى دارد ولی هنوز اندیشه‌اش پر از شبهات است به طوری که این سخن‌اش با سخن دیگرش موافق نیست و هر دو سخن او با سومین سخنش هماهنگی ندارد. چیزهاى زیادى مى‏داند امّا اندیشه‌اش پاک و یک‌دست نیست چون آن استعانت و دستگیری الهی به کمک‌اش نیامده، به همین دلیل به شما پیشنهاد مى‏شود کتاب هر کسى را نخوانید. بگردید نوشته‌های افراد مطمئن و شناخته شده را بخوانید تا از طریق آن افراد نوری یگانه و هماهنگ به شما برسد. بعضى‏ها سخنان مهمی دارند ولى به جاى این که جواب سؤالات ما رابدهند تحیّر و سرگردانى ما را افزون مى‏کنند. حضرت می‌خواهند ما گرفتار این نوع علم‌یابی‌ها نشویم لذا مى‏فرمایند طورى در علم‌یابی سیر نکن که در شبهه و ضلالت بیفتى. از خدا بخواه یک اندیشه ناب و صریح و زلال به تو بدهد. بعد مى‏فرمایند: وقتی مطمئن شدی که قلب‌ات صفا و جلاء لازم را یافته و خاصعانه پذیرای حقیقت شده است و افکارت از پریشانی درآمده و همت‌ات در یافتن حقیقت، همت واحدی شده، نظر کن بر آنچه برایت روشن کردم. در آن حال است که وصیت‏هاى من به دردت مى‏خورد وگرنه، نه ! ممکن است فردى به جلسه‏اى که مباحث قرآنی می‌شود برود تا ببیند سخنران چه مى‏گوید که عده‏اى جوان به دور او جمع شده‏اند. معلوم است که این فرد از اوّل تا آخر جلسه، چیزى به دست نمى‏آورد چون قلب او به دنبال مطلب دیگرى بوده است. بعضى‏ها مى‏گویند ما «تفسیر المیزان» را خوانده‏ایم، مطلب مهمى ندارد! آیا واقعا «المیزان» مطلب مهم ندارد یا آنها به دنبال مطلب دیگری بودند که المیزان برای آن نوشته نشده است. معلوم است که نمى‏توان آن مطالب را از المیزان استخراج کرد و بعد جلوى مردم خودنمایى نمود. «المیزان» آنقدر عجیب است که گاه مطلبى بسیار مهم و قیمتى را به قدرى آسان و روان بیان مى‏کند که خواننده گمان مى‏کند اصلاً علامه‌ی طباطبایی«رحمت‌الله‌علیه» چیزى نگفته‌اند. چون علامه نمى‏خواهند فخرفروشى کنند بلکه مى‏خواهند حرف حقی که به نظرشان رسیده است بزنند. در داستانى آمده که مرغ و غاز حرفشان شد، غاز گفت: نمى‏دانم چرا با این که تخم‏هاى من بزرگتر و از لحاظ مواد غذایى مقوى‏ترند، مردم بیشتر به سراغ تخم مرغ مى‏روند!؟ مرغ گفت: چون ما مرغ‌ها قبل از تخم‌کردن، مدتی «قُدقُد» مى‏کنیم تا دیگران به ما توجّه کنند. بعد هم که تخم کردیم آن قدر به قدقدمان ادامه را مى‏دهیم تا همه متوجه شوند تخم گذاشته‏ایم. امّا شما غازها یواشکى به گوشه‏اى مى‏روید و تخم خود را می‌گذارید و مى‏روید پى کارتان. از آن‌جا که مردم ساده‏اند، فریب تبلیغات ما مرغ‌ها را مى‏خورند و این است که تخم مرغ گران مى‏شود! حالا حکایت ما آدمیان هم همین است. بعضى‏ها وقتى مى‏خواهند سخن بگویند آن قدر مطلب‏شان را در بوق و کرنا مى‏کنند که همه خیال مى‏کنند واقعاً مطلب مهمى است. در برابر این‌گونه افراد، عده‏اى هستند که بدون سر و صدا، با بى‏تکلّفى نظراتشان را بیان مى‏کنند و با وجود این‌که نظر این‌ها مهم‌تر و عمیق‏تر است امّا مردم قدر آن را نمى‏فهمند. حضرت می‌فرمایند: «فَاِذا اَیْقَنْتَ اَنْ قَدْ صَفا قَلْبُکَ فَخَشَعَ وَ تَمَّ رَاْیُکَ فَاجْتَمَعَ، وَ کانَ هَمُّکَ فى ذلِکَ هَمّاً واحِدا فانْظُرْ فیما فَسَّرْتُ لَکَ». فرزندم! چون مطمئن شدى که قلبت صفا یافته و روحیه‌ی خودنمائی در آن نیست و خاشع و خاضع است و همت تو بر این کار جمع است که نمی‌خواهی خودنمایی کنی، بنگر به آن چه از حقایق برایت آشکار کردم. از تأکید حضرت بر این نکته معلوم می‌شود اگر متوجه شدید جلسات دینى و تحقیق در معارف الهی بر روی قلب شما اثر نمى‏گذارند بفهمید که یا گوینده، قلب صاف و همت کامل ندارد، یا شنونده، انگیزه‌ی درستى ندارد و یا هر دو. در یک تحقیق صحیح، سلامت محقق نقش به‌سزایى دارد. و محقق سالم کسى است که اولاً: صفاى قلب و نیّت سالم داشته باشد و همین‌که به حقى رسید در مقابل آن خشوع مى‏کند، ثانیا: هدفش واقعاً تحقیق است نه چیز دیگر. انگیزه‌ی شایسته در تحقیق حضرت در ادامه مى‏فرمایند: «وَ اِنْ اَنْتَ لَمْ یَجْتَمِعْ لَکَ ما تُحِبُّ مِنْ نَفْسِکَ وَ فَراغِ نَظَرِکَ وَ فِکْرِکَ فاعْلَمْ اَنَّکَ اِنَّما تَخْبطُ الْعَشْواءَ وَ تَتَوَرَّطُ الظَّلْماءَ» اگر آن همت واحدى که مى‏طلبى و به دنبال آن هستی در تو جمع نشد و در طول تحقیق، فکر و نظر تو آسوده نبود، بدان که راه به خطا برده‌ای و به ورطه سیاهی غلتیده‌ای. انسان در آن حال هرچند که انسان با اطلاعی باشد، چونان شتر مستى می‌ماند که جلوش را نمى‏بیند و تلوتلوخوران به این طرف و آن طرف مى‏خورد و عملاً با آن همه دانائی، در ورطه‌ی تاریکى‏ها مى‏افتد. تعبیر بسیار دقیقی است برای توصیف عالمانی که از انگیزه‌های الهی محروم‌اند، آدمى که هم مست باشد و هم جلوش را نبیند چگونه پرت و پلا مى‏رود و دائم زمین مى‏خورد؟ چنین عالمانه این‌گونه زندگی می‌کنند. در جامعه افراد زیادى داریم که مطالعات زیادى کرده‏اند و استادان مختلف دیده‏اند امّا از آنجا که انگیزه زلال و قلب خاشع و همت واحد نداشته‏اند، دردسرهاى زیادى براى جامعه درست کرده‏اند. آرزو مى‏کنم خداوند چشم جوانان ما را بیدار کند تا خودشان مواظب خودشان باشند و به ظاهر کلمات و رفتارهای افراد بسنده نکنند. بعضاً کتاب‏هایى را مشاهده می‌کنید که پر از آیه و روایت است ولى نورى نمى‏دهد که انسان را به امام معصوم نزدیک کند. این‌ها نکاتى است که باید به آنها توجّه داشت. حضرت مى‏فرمایند اگر اهل تحقیق و مطالعه بودى امّا نیّت پاک، قلب خاشع، نظر جمع و اندیشه متحد نداشتى، بدان مانند شتر مستى هستى که در ورطه‌ی تاریکى‏ها افتاده است و کسى که مى‏خواهد دین را پیدا کند با این خصوصیات، راه به جایى نمى‏برد. «وَ لَیْسَ طالِبُ الدّینِ مَنْ خَبَطَ اَوْ خَلَطَ» طالب دین، پیوسته این طرف و آن طرف نمى‏افتد و حق و باطل را ممزوج نمى‏کند. انگیزه افراد خیلى مهم است. کسى که مى‏خواهد در مورد دین تحقیق کند باید متواضع باشد و پیامبران را نوکرى کند تا بهره‌ی لازم را از معارف الهی ببرد. خدا با کسى که از ابتدا مقابل دین سینه سپر مى‏کند و مى‏گوید: «من این حرف‌ها را قبول ندارم» که سخنى ندارد. سخن با طالب دین است، اوست که لجبازى ندارد و سوز دارد و به انسان‌های معصوم که نمونه‌ی کامل دینداری هستند، نظر می‌کند. محققى که دلِ خاضع و پرسوز نداشته باشد ممکن است دانا بشود امّا هیچ‌گاه حکیم نمى‏شود تا با استحکام شخصیت راهنمای حقیقت باشد و در همین راستا به کسانى که اندیشه‌ی زیکزاکى و پراکنده دارند نباید اعتماد کرد، چون اگر امروز یک نظر دارند فردا معلوم نیست بر همان نظر باقی باشند. در مقابل این عده، افرادی هستند که سخنانشان از ابتدا نور دارد و هرچه زمان مى‏گذرد نورشان بیشتر مى‏شود. شهید مطهرى«رحمت‌الله‌علیه» را مى‏توان در زمره‌ی این‌گونه افراد نام برد. اگر دقت کنید پى مى‏برید که اولین سخنان شهید مطهرى هیچ‌گونه ضدیّتى با آخرین سخنان ایشان ندارد. و این امتیاز است که تفاوت ایشان را با کسانى که سخنانشان پر از شلوغى است ثابت مى‏کند. سوز حقیقت‌یابی لذا حضرت در ادامه مى‏فرمایند: «وَ الاِْمْساکُ عَنْ ذلِکَ اَمْثلُ». اگر دیدى هنوز در طلب دین قلب‌ات خاضع نیست، خودداری کن! که در چنین حالى، امساک ورزیدن و خودداری کردن سزاوارتر است. چون کسی که سوز طلبِ حقیقت ندارد به اسم علم ما را مشغول حاشیه‌ها می‌کند و انسان در حین نداشتن انگیزه‌ی زلال به نام علم به دنبال جواب به سؤالاتی می‌رود که هیچ ارزشی ندارد. مولوى مى‏گوید کسانى که سوز ندارند، سؤالات‌شان هم بیهوده است. در مثنوى آمده که فردى با دستش محکم به پشت گردن دوستش مى‏زند. دوستش یقه‌ی او را مى‏گیرد و مى‏پرسد: «فلان فلان شده.... چرا زدى؟!» مى‏گوید: «صبر کن! اوّل من یک سؤال مى‏کنم، تو جواب مرا بده، بعد می‌خواهی مرا بزنی بزن!» مى‏پرسد: «سؤالت چیست؟» مى‏گوید: «وقتى که من با دست‌ام به گردنت زدم یک صدایى بلند شد. بگو ببینم این صدا مربوط به دست من بود یا مربوط به گردن تو!؟» آن یکى زد سیلیى مر زید را حمله کرد او هم براى کید را گفت سیلى‏زن سؤالت مى‏کنم پس جوابم گوى وانگه مى‏زنم بر قفاى تو زدم آمد طراق یک سؤالى دارم اینجا در وفاق این طراق از دست من بوده است یا از قفا گاه تو اى فخر کیا؟ گفت از درد این فراغت نیستم که در این فکر و تأمل بیستم تو که بى‏دردى همین اندیش این نیست صاحب درد را این فکر هین یعنى تو چون سوز ندارى فکرت دنبال این سؤال است که این صدا از گردن من است یا از دست تو. انسانی هم که سوز حقیقت‌یابی ندارد در مسیر علم‌یابی به بیراهه مى‏رود و به دنبال چیزهایى است که هیچ ربطی به ارتباط او با حقایق عالم ندارد. بعد مولوى ادامه مى‏دهد که: دردمندان را نباشد فکر غیر خواه در مسجد برو خواهى به دیر کسى که درد اصلى خود را شناخت، که دردش بى‏خدایى است و می‌داند تمام حقیقت نزد خداست و با دورى از خدا از همه‌چیز خود دور شده است، این آدم دنبال این‌که چگونه اوقات فراغتش را بگذراند نمى‏رود، این آدم تحقیقش براى گذراندن عمر نیست، این آدم به هر کوى و برزن و کتاب و جلسه‏اى که سر مى‏زند دنبال گمشده‏اش می‌باشد و به همین جهت هم نمى‏شود او را با این سرگرمی‌ها فریب داد. مى‏گوید: غفلت و بى‏دردى‏ات فکر آورد در خیالت نکته بکر آورد جز غم دین نیست صاحب درد را مى‏شناسد مرد را وگرد را انسان صاحب درد فریب نمى‏خورد چون غم دین و انگیزه‌ی رفتن در مسیرى را دارد که به حق ختم ‌شود و لذا مدعى علم را از عالم واقعى تشخیص مى‏دهد، غم دین ریشه در غم غربت دارد و این غربت تنها با اُنس با خدا جبران می‌شود. «والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
4017

بدن جنّیانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار با توجه باینکه روح انسان از طریق بدن مادی به تکامل می رسد جنیان که بدن مادی ندارند چگونه است و در بزرخ انسان که فقط بدن مثالی اش است جنیان در برزخ به چه نحوی هستند - آیا شما در امور زندگی و در زمینه سلوک فردی مطمئنی برای مشاوره تلفنی و حضوری سراغ دارید. تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جنّیان نیز علاوه بر روح، بدن دارند با خصوصیات خاص خودش و مسلماً بدنشان تماماً مجرد نیست. ولی در برزخ بدن ما صورت اعمال و عقاید و اخلاق ما است که در این مورد جنّیان فرقی با ما ندارند. مرکز مشاوره‌ی «إنشاء» قابل اعتماد است تلفن آن مرکز 6260205 می‌باشد. موفق باشید
نمایش چاپی