بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1755

کمال امامبازدید:

متن پرسش
با سلام جناب استاد متنی را مطالعه کردم که شبهه ای برایم ایجاد کرد "به تعبیر دیگر، اگر «امام» عبارت باشد از «انسان تمام» که شایستگی امام بودن برای همه‌ی مردم را به‌گونه‌ای مطلق داشته باشد، نمی‌تواند حضوری عینی و مادی داشته باشد. زیرا از نگاه دینی هر انسانی هنگامی که به تمامیت و کمال رسیده باشد، زمان رجعت او هم به سوی خداوند فرا می‌رسد و آنچه از او برای مردمان به‌جای می‌ماند تصویری ایده‌ال و کمال یافته است که همین تصویر به عنوان «امام» مطرح می‌شود." امام را ما به عنوان انسان کامل میشناسیم، از طرفی وقتی نفس به تمامیت رسید از دنیا میرود. حال آیا امام(ع) در امام تمامیت ندارد و پیشرفت میکند؟ و یا این مسئله برای امام مستثناست؟چرا؟ از طرفی هم تمام ائمه شهید شده اند. این پیشرفت امام تا به تمامیت رسیدن و کمال کنونی را نمی تونم حل کنم. ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام این بحث در موضوع کلام در قسمت «امامت» بحث شده. آنچه به طور خلاصه می‌توانم عرض کنم آن است که توجه بفرمایید همه‌ی انسان‌ها دارای جسم و نفس ناطقه‌اند که از طریق به‌کارگیری جسم در دنیا مابالقوه‌های نفس ناطقه را به فعلیت می‌رسانند ولی امام علاوه بر جسم و نفس ناطقه به جهت مأموریتی که دارند به تعبیر امام صادق«علیه‌السلام» دارای نور عظمت هستند که مقامی است فوق جبرائیل و میکائیل، و امام بر اساس نور عظمت امامت می‌کنند و به هدایت خلق مشغول‌اند و با حفظ نفس ناطقه‌ی خود در مقام عصمت به کمال لازم می‌رسند، به این معنا که ما با هدایت پیامبر و امام به تدریج به کمال خود می‌رسیم ولی خداوند امام و پیامبر را به اراده‌ی خود در مقام کمال و عصمت قرار می‌دهد و آن‌ها وظیفه دارند آن عصمت را حفظ کنند و کمال آن‌ها حفظ عصمت است ولی کمال ما رسیدن به عصمت است. (مفصل این بحث را در مباحث امامت دنبال کنید). موفق باشید
1589

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد من کتاب جوان و آشتی با خدا و فرزندم را خواندم حدیث عنوان بصری را گوش کردم و الان مباحث شرح جنود عقل و جهل را گوش می دهم آیا کارم درست است؟ 12 جلسه گوش کردم ولی خیلی متوجه نیستم برای خود سازی از چه کتابی باید شروع کرد با تشکر از زحمات شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بالاخره با همین دستوراتی که از طرف ائمه«علیهم‌السلام» به ما رسیده باید روح و روان خود را سر و سامان داد. موفق باشید
1117

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد گرامی به یاد دارم که از کودکی به نکات و مسائل ریز توجه داشتم نکاتی که شاید خیلی ها از انها غافل بودند. در عین حال به چند موضوع توجه می کردم و چند جا را زیر نظر داشتم .این مساله متاسفانه باعث مشکل من می شد به صورتی که در نماز و ... اصلا حواسم جمع نبود. با کوچکترین صذا یا مساله ای حواسم پرت می شد و وقتی به خودم می امدم که نماز تمام شده بود. در اثر عنایات اهل بیت کمی بهتر شده بودم ولی چند سالی است که هر روز بدتر از دیروز می شوم و الان به جایی رسیده ام که از نماز ، خواندن قران و دعا خسته ام. بعد از هر نماز احساس می کنم بیشتر از خدا دور شده ام مساولی به ذهنم می اید که حتی در غیر نماز هم به انها فکر نمی کنم. سعی می کنم فکر را دنبال نکنم ولی مساله ای دیگر می اید ونماز به همین گش و قوسهاطی می شود. خلاصه حسابی از خودم خسته شده ام. اصلا حالی برای نماز و... ندارم. معمولا بعد از هر نماز یا قران عصبی ام و این عصبانیت در رفتارم بروز می کند و باعث ناراحتی شوهرم و بدرفتاری با فرزند کوچکم می شود. خسته خسته خسته ام.لطفا مرا از دعای خیرتان محروم نکنید و راهنمایی ام کنید که چگونه از این مساله رها شوم که در این حال خسر الدنیا و الاخره ام
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی به خدا بگویید خدایا! من می‌خواهم نماز و قرآنی بخوانم که سراسر آن رجوع به تو باشد، حال هر اندازه که راهم می‌دهی به خودت مربوط است. بدون هیچ نگرانی نماز و قرآن خود را به حکم وظیفه انجام دهید بسیاری از آنچه می‌خواهید إن‌شاءالله در برزخ برایتان پیش می‌آید. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را نیز مطالعه کنید. موفق باشید
13186
متن پرسش
سلام: 1. اینکه می گویید در نماز باید هست انسان به هست مطلق متصل شود منظورتان چیست؟ کلا در نماز چگونه باید حضور قلب داشته باشیم؟ خواه ناخواه اموری فکر انسان را به خود مشغول می کنند. لطفا یک روش کاربردی توصیه کنید. 2. من خواستگارهای طلبه را رد می کنم چون از راه رفتن با طلبه (به دلیل پوشش خاصشان)خجالت می کشم آیا این مسئله در سیر و سلوک من مشکلی ایجاد می کند و نقطه ی ضعف من محسوب می شود؟ لطفا راهنمایی کنید. با سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مباحث معرفت نفس در احساس هستِ خود در راستای اتصال به هستِ حق، راه‌گشا است. اصل بحث در شرح «رسالة‌الولایه» شده است. 2- لباس روحانیت، همان‌طور که در جواب‌های گذشته عرض شده، نماد یک تاریخ حیات فعّال دینی در جامعه‌ی ما در مقابل هر فرهنگ وارداتی است و لذا جامعه‌ای که گرفتار فرهنگ غیر خودی است و یک نوع بیگانگی از ریشه‌های فرهنگی را در خود دارد، نسبت به آن حساس است. راه‌کار؛ عقب‌نشینی نیست، بلکه در صحنه‌بودنِ روحانیت است و لذا خوب است که همسر یک روحانی دوش‌به‌دوش او در مناظر و مرائا حاضر باشد. موفق باشید

12872
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید به استاد عزیز: حقیر طلبه ای هستم و اگر ممکن است یک سیر کامل مطالعاتی فلسفه می خواستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای طلبه با توجه به اساتیدی که برای شرح کتاب‌های مهم فلسفی در صحنه هستند، بدایة الحکمه و نهایة الحکمه و سپس اسفار ملاصدرا، راه‌های گشاده و بسیار مفیدی است تا إن‌شاءاللّه گذرتان به فصوص ‌الحکم محی‌الدین بیفتد. موفق باشید

12851
متن پرسش
با عرض سلام: یکی از علمای ربانی آخر عمر فرموده بودند که ای کاش تمام اعمال و ذکر و ورد را برای نزدیکی به امام زمان(عج) انجام داده بودم. سوال حقیر این است که با چه نگرش و رویکردی باید اعمال مثلا نماز را برای قرب به امام زمان(عج) بخوانم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به این‌که آن حضرت اصل و اساس انسانیت‌اند، إن‌شاءاللّه راه گشوده می‌شود. کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» إن‌شاءاللّه در این مسیر کمک‌کار خواهد بود. موفق باشید

12169
متن پرسش
سلام علیکم استاد: می خواستم ببینم با توجه به آنچه که ما در بحث معاد متوجه آن شدیم این نکته بود که در برزخ مسئله‌ای به نام شفاعت نیست و حتی روایاتی شاهد بر این مدعا وجود دارد. آیا به طور مطلق این‌گونه است یا نه بستگی به اعمالی که انسان دچار است حال افراد متفاوت است چه این‌که از برخی از علما شنیده می شود که فلانی به واسطه‌ی حضرت رضا«علیه‌السلام» از برزخ نجات یافت؟!!! یا آیا منظور این است که از برخی مواقف نجات یافته است؟ چون همان‌طور که به عرض ما رسیده در آن‌جا با برازخ روبه‌رو هستیم. خلاصه این چگونه جمع می‌شود؟!!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر ما با هویت انسانی وارد برزخ شویم عملاً می‌توانیم از موانع برزخی عبور کنیم و با هویت انسانی وارد قیامت شویم آن هم با حساسیت‌ها و ظرائف خاص قیامت و امامان به عنوان نمونه‌های متعالی انسانی مدد می‌کنند تا از موانع قیامتی در راستای رجوع إلی اللّه عبور کنیم. این موضوع کلّی بحث که می‌فرماییدشفاعت در قیامت است ولی اگر انسان چنان‌چه با هویت انسانی وارد برزخ شد، در حالی‌که آن هویت را در راستای ارتباط با انسان‌های کامل کسب کرده باشد در ادامه‌ی بهره‌مندی از نور انسان‌های کامل می‌تواند در موانع جزیی برزخ هم از آن‌ها مدد بگیرد. موفق باشید

10860
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در بحث معرفت النفس دو سوال داشتم: 1. در اکثر موارد روح و نفس به یک معنی استفاده می شود، جایگاه نفس انسان (نفس اماره، لوامه و ... ) کجاست؟ آیا این نفس جزء روح است ؟ 2. آیا به این معنی که انسان دارای حقیقتی هست، حیوانات هم دارای چنین حقیقتی هستند؟ اگر حیوانات دارای روح هستند، پس از مرگ چه می شوند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مباحث معرفت نفس از نفس ناطقه به عنوان یک موضوع فلسفی بحث می‌شود و در مباحث اخلاقی از نفس امّاره و یا نفس لوّامه بحث می‌گردد 2- انسان و حیوان هر دو نفس دارند و هر دو پس از مرگ با روح خود هستند. موفق باشید
9725

زمان شناسیبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیزمان: فرمودید که از منظرهای مختلفی می توان وارد حوزه شد. بنده پس از دانشجویی قصد ورود دارم. سوال این است در صورتی که بخواهیم زمان شناس و فقیه بشویم، باید چه نکاتی را مد نظر قرار داد؟ (سالهای ابتدایی که باید تمرکز بر صرف و نحو و منطق باشد، باید چگونه بود؟) ممنون از عنایت شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از مقدمات تدبّر در قرآن و تزکیه بسیار در تشخیص زمان به انسان کمک می‌کند. موفق باشید
9236

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
این که «غایت حرکت سیب کال، در عالم غیب موجود است.»، معقول است. اما آیا به نظر شما غایت حرکت سیب کال یعنی سیب رسیده، قبل از این که رسیده شود، در همین عالم ماده بالفعل موجود است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این، از همان بحث‌هایی است که عرض کردم در بحث قوه و فعلِ کتب فلسفی دنبال بفرمایید؛ چون در آن‌جا روشن می‌شود حرکت وقتی از قوه به فعل بود و در عالم ماده و در ذات ماده محقق بود، دیگر نظری به حرکات عرضی و نسبی ندارد چون عملاً این‌ها حرکتِ واقعی نیست زیرا از یک طرف سیب کال، می‌رسد و از طرف دیگر سیب رسیده می‌گندد. حالا یک عده‌ای که خواسته‌اند بگویند در این امور هم باز حرکت به سوی جلو و تکامل است گفته‌اند: ولی در دل گندیدن سیب، سیب‌دانه‌ها ظاهر می‌شود که هر کدام قوه‌ی یک درخت سیب را دارند. موفق باشید
8813
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی حکایت این بنده خدا که خودش را شاگرد آیت الله جوادی معرفی کرده حکایت همان ضرب المثلی است که به شتر گفتند از کجا میایی گفت از حمام. گفتند از زانو هات پیداست! این بنده خدا هم از نثر پر از اشتباهش مشخص است که شاگرد کیست و حکایتش حکایت آن طلبه مبتدی است که گفته بود: حکما خذلهم الله با ما فقها رضوان الله علیهم چه بحثی دارند؟! البته این مطالب برای تنوع سایت بدکی نیست! با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: بنده نیز به قصد تنوع و نیز به قصد آن‌که ملاحظه کنید چقدر از آزاداندیشی عقب هستیم، آن مطالب را در معرض دید عزیزان قرار دادم وگرنه با نظر آن کاربرِ عزیز موافقم که جواب به چنین سؤال‌هایی را از طرف بنده بعید می‌دانستند. موفق باشید
8595
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: برداشت ما از جمع بحث شما با بحث تفسیر المیزان و روایات این شده که ممکن الوجود در علم خدا هست ولی وجود نگرفته بعد واجب الوجود به ممکن وجود می‌دهد که می‌شود واجب بالغیر و در عالم «ذر» هر ممکنِ ظاهر شده را به نفسش گواه می‌گیرد که عین ربط به خداست و ممکن تایید می‌کند و دین را به صورت آتش ظاهر می‌کند طبق آیه 13 سوره حدید یک عده وارد می‌شوند و یک عده نمی‌شوند طبق این اتتخاب و ظرفیت امکانی هر کس در شهر زمان و مکان خاص وارد دنیا می‌شود. خدا خیرتان بده اگر برداشتمان غلط است راهنمایی کنید
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اصل حرف درست است ولی نیاز نیست موضوع عالم ذر را وارد بحث کنید. زیرا در عهد الست، بحث حقیقت انسان مطرح است و اقراری که انسانیت انسان‌ها نسبت به ربوبیت خدا داشته‌اند. در حالی‌که بحث عین ثابته نظر به «امکان» هر موجودی دارد که هیچ موجودیتی برای آن در مقام امکانی‌اش نمی‌توان فرض کرد. موفق باشید
5477
متن پرسش
بسمه تعالی باعرض سلام و ادب با توجه به اینکه نفس انسان در همه جا حضور دارد و به علت تعلق آن به بدن با جابه جایی بدن به مکان های مختلف به آنجا نظر می کند ، حال اگر انسان کمی نفس خودرا قوی کند شاید نیاز به جا به جایی بدن هم نباشد مثل مرتاض ها . حال اگر ما نیز خور را به حضور ائمه علیهم السلام ببریم می توانیم برکات این حضور در حرم آنها را دریابیم پس با این حساب رفتن جسمانی به آن حرم ها غیر از زمان های خاص که سفارش شده و علاوه بر زحماتی که بر انسان وارد می شود که خود در رشد انسان میسر است چه نقشی دارد آیا در زمانی که امکان رفتن جسمی برای انسان نیست می توان با نظر به ایشان از فیض و برکات آن زیارات مکانی بهره مند شد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری اگر نفس قوی شد مفتخر به آن حضور می‌شود ولی با این‌همه در حضور جسمانی یک نحوه کمال هست که نمی‌توان از آن گذشت. بعد از حضور جسمانی تا مدتی نفس قدرت حضورش در آن مکان ها بیشتر می‌شود و این غیر از خاطره‌ای است که با زیارت نصیبش می‌گردد. موفق باشید
5150
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید در بحث برهان صدیقین گفته شد که هر نقصی ناشی از عدم هست و هر کمالی ناشی از وجود مثلا جهل به تنهایی وجود نداره بلکه عدم علم یا عدم عقل معنی جهل میگیره از طرف دیگه در حدیث شرح جنود عقل و جهل حضرت صادق می فرمایند خدا جهل را آفرید و برایش سربازانی قرار داد... من متوجه نمیشم که اگر جهل به معنی عدم عقل است مگر عدم هم خلق دارد؟ ممنون از زحمات شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح آن حدیث عرض شد؛ جهل در آن حدیث، علم به جهل است و نحوه‌ای از اراده است در انسان که اراده عدم برگشت به حق است و از این جهت نحوه‌ای از وجود است، مثل آن است که شما اراده می‌کنید که نماز نخوانید. نماز نخواندن فعلی نیست ولی اراده‌ی نمازنخواندن فعل است نسبت به شما. موفق باشید
4786
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز بعد از اینکه خیلی از مباحث شما اعم از غرب شناسی و ... رو مطالعه کردم و با مبانیی که جنابعالی به ما یاد دادید ، بنده با چندتن از دانشجویان دانشگاه امام صادق که درباره ی تکنولوژی که اقای قالیباف خیلی از این کلمه استفاده می کردند و مبنای پیشرفت خودشان را استفاده از تکنولوژی میدانند ، بحث میکردم که یک مسئله خیلی ذهن بنده را مشوش کرد: انها میگفتند که حضرت آقا درباره مباحث غرب شناسی نظرات متفاوتی با اقای طاهرزاده دارند. میخواستم صحت با عدم صحت این موضوع را از خودتان بپرسم؟ ممنون التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که در این رابطه به جواب سؤال‌های شماره‌ی 4254 و 3359 و به‌خصوص شماره‌ی 3360 رجوع فرمایید. نهایت وظیفه‌ی ما آن است که طوری نظرها را متوجه غرب کنیم که دانشجویان و طلاب ما بتوانند حرف حضرت امام و رهبری عزیز را درست بفهمند. به دوستانی که می‌فرمایید مباحث غرب‌شناسی که بنده عرض می‌کنم با نگاه رهبری به غرب متفاوت است، بفرمایید بیاییم همه بر روی نگاه رهبری به صورتی کارشناسانه متمرکز شویم به هر نتیجه‌ای که رسیدید برای ما مبارک است. موفق باشید
4099

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام 1.بهترین شرح فصوص و منظومه و فتوحات کدام است؟ 2. آیا بعد خواندن بدایه و نهایه لازم است شفا را هم بخوانیم؟ 3. استاد درمورد سیر آموزشی طلاب از یک طرف علامه حسن زاده فرموده اند باید کتابهای قدیمی را خواند مثل جامع المقدمات شرح نظام و ... از یک طرف مقام معظم رهبری می گویند کتاب قدیمی نباشد نو باشد ما کدام را انجام بدهیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ شرح آیت‌الله جوادی و شرح آقای یزدان پناه از متن قیصری خوب است، شرحی از فتوحات نمی‌شناسم. 2ـ به نظر این حقیر بعد از نهایه، اسفار را دنبال کنید. 3ـ با نگاهی که رهبری دارند می‌توانیم مسائلمان را حل کنیم. موفق باشید.
3518

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
من چند سال هست افسددگی دارم حالا کسی رو به من معرفی کردن چشمش بازه میگه با دعا خوبت میکنم چند روز به من زنگ بزن که من برات دعا بخونم بعد دیگه قرصات رو قطع میکنی شما اعتقاد دارید ؟چند نفر رفتن پیشش نتیجه دیدن
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در این مورد اطلاعی ندارم. موفق باشید
3053

تقوا یعنی...بازدید:

متن پرسش
سلام.در حال مطالعه کتاب جوان و انتخاب بزرگ بودم که سوالاتی بریم پیش آمد البته بعضی از اینها در مورد مطالب کتاب است و بعضی نه! 1.در قسمتی از کتاب مثالی زده بودید که مثلا جوانی که یه کارتون را می بیند بعد به آن وابسته می شود و هر روز سر ساعت پخش آن خودکار به فکر آن کارتون می افتد و جاذبه و کشش کارتون باعث می شود که او هر روز در یک ساعت مشخص ان کارتون را ببیند انتخاب بزرگ خود را نشناخته است.پس طبق این تحلیل ها تمام این فیلم های افانه ای که تلویزیون را پر کرده است به خصوص فیلم هایی 70 تا 80 قسمتی کره ای که جوان امروز ما را در حد دو سه ماه پشت سر هم مشغول خود می کند و یا داستانهای رستم در ادبیات و یا تمام متون ادبی که کلیشه وار و جذاب فکر ما را مشغول می کند تا اینکه داستان تمام شود همگی منفور و رد شده هستند و نباید تلویزین دید ویا این داستانهای ادبی پر پیچ و خم را خواند زیرا ما را از هدف و انتخاب بزرگ وا می دارد؟ 2.جمله ای از کتا به این مضمون بود که شیر برتر از آن است که موش با آن شعور کم از آن بترسد پس ما هم که از گربه هایی مثل مشکلات و.... می ترسیم پس شعور ما ان قدر کم است یا به عبارت دیگر خدا برتر از آن است که ما با این شعور کم از آن بترسیم پس تقوا چه می شود؟ 3.آیا کسانی که کورند مثل ما خودشان را در خواب می ببینند؟که بتوان من نبودن بدن را برای انها هم مصداق داد. 4.انتخاب انفعالی یعنی چه؟ 5.فکر کنم در کتاب به راحتی انتخابهایی مثل پول . خانه . ازدواج . از بزرگی کنار گذاشته شده و شریعت به راحتی پذیرفته شده است.اگر می شود کمی توضیح دهید. 6.می گویند حکمت خدا است که این فرد از اول زندگی کور باشد کسی از میانه زندگی وکسی کاملا بینا!پس برای ما وظیفه ای نمی ماند که کمک او کنیم یا دستش را بگیریم اگر آن فرد کور به زمین میخورد یا مسیر را بلد نیست برود حکمت خدا این است که او اینجوری باشد و زندگی کند. 7.تشکر ازوقتی که برای خدا در راه جواب به سوال من گذاشتید. 8.موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مطمئن باشید اگر به این فیلم‌ها و سریال‌ها عادت کردیم از هدف بزرگ خود محروم می‌شویم 2- تقوا یعنی تمام نظام فکری و عملی خود را در ذیل اوامر و نواهی الهی قرار دهیم تا شرایط اُنس با خداوند در ما به‌وجود آید 3- بالاخره افراد نابینا نیز تصوری از خودشان در ذهنشان ایجاد می‌کنند و به خودشان را در خواب بر اساس آن تصور نظر می کنند. 4- انتخاب انفعالی یعنی زندگی را تحت تأثیر حس و خیال خود انتخاب کنیم 5- به کتاب «چه نیازی به نبی؟» رجوع فرمایید 6- خداوند می‌فرماید ما شما را نیازمند به همدیگر کرده‌ایم – چه بینا باشیم و چه نابینا- که در خدمت همدیگر باشیم و از این طریق به کمال خود برسیم و این نیز از حکمت و مصلحت خدا است و شریعت برای همین آمده که راه‌های خدمت به همدیگر را به ما آموزش دهد. موفق باشید
2385
متن پرسش
سلام استاد ممنون می شم اگه نظرتون را نسبت به مقاله زیر بیان بفرمایید بزرگترهایمان بهتر یادشان هست که قدیمها مجالس روضه و ذکر اهل بیت یا هفتگی و ماهانه برگزار میشد یا محدود میشد به دهه محرم و ماه مبارک رمضان به اضافه چند مناسبت خاص در طول سال. اما با پیروزی انقلاب به ویژه بعد از سالهای دفاع مقدس که هیئتها پر و بال بیشتری پیدا کردند و مورد اقبال عمومی به ویژه از سوی جوانان قرار گرفتند، تقریباً همه مراسمات دینی و مناسبتهای مربوط به اهل بیت در طول سال به واسطهی هیئتها تعظیم بیشتر و بهتری یافتند؛ که باید به عنوان لطف امام عصر سلام ا... علیه و از برکات انقلاب اسلامی آن را شکرگزاری کرد. در کنار پر رنگ شدن ایام اعیاد و سوگواری ائمه، از چند سال قبل مجالسی به مناسبهایی منسوب به اهل بیت تبلیغ و برگزار شدند که تا قبل از آن کسی سراغ نداشت. مثلاً «اربعین امیر المومنین سلام ا... علیه»! وجود چنین مناسبتی برای هیئتیهایی که تا آن روز فقط عنوان «اربعین» را برای «حضرت سید الشهدا سلام ا... علیه » شنیده بودند، اتفاق جدیدی بود ـ که البته هر اتفاق جدید جاذبههایی هم برای جماعت عام دارد ـ سنت نوآوری در مناسبتهای جدید، نه تنها به این جا ختم نشد؛ بلکه زمینهساز رقم زدن ماده تاریخ برای دیگر اهل بیت علیه السلام هم گردید و میلاد حضرت رقیه سلام ا... علیها هم ظهور کرد. به این ترتیب که طی یک قرار ذوقی و عشقی، چند روز بعد از نیمه شعبان به سالروز میلاد رقیه بنت الحسین سلام ا... علیها اختصاص یافت. ابداع این مناسبت، کلی مورد استقبال هیئتیها قرار گرفت و به مذاق خیلیها خوش آمد. تا جایی که الان چند سالی میشود که جشنهای مفصل نیمه شعبان به یک شب و ایستگاههای صلواتی محدود شده و در عوض چند شب به مناسبت میلاد سه ساله ارباب بزم شادی در شهر بر پاست. حتی روابط عمومی بیمارستان بزرگ شهرمان با پرده نوشته بزرگی این مناسبت را به امام زمان سلام ا... علیه و شیعیانش تبریک عرض میکند! این روزها قبح بدعت در تاریخ سازیهای چنینی آنقدر ریخته که دیگر برخورد با مناسبتهای جدید هم دیگر جدید نیست. هر چند وقت یکبار به مناسبتی نو در اطلاعیههای بعضی جلسات بر میخوریم و حداکثر عکسالعملی که نشان میدهیم شاید نیشخندی از سر تعجب است، شاید هم سری تکان میدهیم و از آن رد میشویم. عنوانهایی از قبیل؛ دهه محسنیه، شهادت حضرت رباب، اربعین حضرت زینب و اخیراً میلاد حضرت قاسم سلام ا... علیهم، زاد و ولد این بدعت هستند. واقعاً تاریخ اسلام که علمای بزرگ ما این همه به پایش خون دل خوردهاند و برایش نفس و قلم زدهاند، میتواند این قدر راحت به بازی گرفته شود؟ کم یا زیاد بشود و برای هیچ کس هم مهم نباشد؟ به راستی صاحب هر ذوق و سلیقهای با توجیه و بهانه «عرض ارادت و زنده کردن یاد و نام مقدس حضرت فلان» اجازه مییابد چنین اشتباه بزرگی را در مورد دستبرد به تاریخ اهل بیت سلام ا... علیهم مرتکب شود؟ یعنی این قدر این دم و دستگاه بی متولی است و دلسوز ندارد؟ همه قبول داریم که در گناهستان جامعه ما، جذب مردم و جوانان به مجالس اهل بیت فریضه است. ولی به قول شهید مطهری «هدف وسیله را توجیه نمیکند». هر یک از ما مکلفیم در جایگاهی که هستیم به کیان و میراثی که بزرگان و عالمان دین برایمان پاسداری کردهاند، غیرت داشته باشیم. قرار نیست برای اینکه نام و یاد یکی از ذوات مقدسه جلوه داده شود یا جوانان به سمت مجالس مذهبی جذب بشوند، دروغ پردازی شایع شود و هر کس برای دل خودش علمی بلند کند. وقتی نص روایت میفرماید برای هیچ یک از ما اهل بیت به جز وجود مقدس امام حسین سلام ا... علیه، گرفتن اربعین جایز نیست، یعنی برپایی هر مجلسی با این عنوان برای ائمه مردود است؛ حتی اگر برای امیرالمومنین سلام ا... علیه باشد. اگر هیچ یک از مراجع و علمای دین، نتوانستهاند حتی یک سند روایی و تاریخیِ ضعیف برای میلاد حضرت رقیه یا حضرت قاسم سلام ا... علیهم پیدا کنند، یعنی این مناسبتها که چند سالی است مطرح شده و این همه در بوق شان دمیده میشود، جعلی هستند. بر اساس فرموده امیرمؤمنان سلام ا... علیه «حق را با افراد نسنجید، بلکه افراد را با حق بسنجید» به این ترتیب خواندن فلان مداحِ مشهور یا شعر فلان شاعرِ معروف در چنین مناسبتهایی نه تنها مهر تایید نیست بلکه آن آقا را باید زیر سؤال برد. براستی چرا علما و حوزههای علمیه یا هر جایگاهی که باید به این اتفاقها عکسالعمل نشان بدهد، از قبیل سازمان تبلیغات اسلامی، شورای مرکزی هیئات و... در این مواقع آنقدر سکوت میکنند تا کار به جای باریک بکشد و هزینه برخوردها بالا برود؟ تجربه به تصویر کشیدن صورت ائمه سلام ا... علیهم برای آقایان کافی نیست؟ نباید ترس از برچسب خوردن و نیش و کنایه شنیدن، ما را از تکلیفمان بترساند! با این حجم تبلیغات و بازتاب وسیع این مراسمات ساختگی، همین الان هم برای اقدام دیر شده. اگر چند سال دیگر اگر این روال ادامه پیدا کند دوباره باید کسی مثل استاد مطهری ظهور کند تا تحریفهای عاشورایی در هیئتداری ما را برای نسل بعد بنویسد. این معضل قطعاً به وسیله بخشنامه دولتی یا دستورالعملهای بازدارنده رفع نخواهد شد. زیرا غالباً نتیجه این گونه برخوردها وارونه است. تنها راه حل این مشکل، آگاهی دادن به هیئتیها و روشنگری برای مردم ولایت مدار است. نکته ظریف این جاست که ریشه خیلی از این اتفاقها در ارادت خالص بعضی از دلسوختههای این درگاه آب میخورد که باید با آنها با کمال صبر و احترام برخورد کرد. اگر با دلیل و منطق آسیبهای این بدعت بیان شود و توجه مردم به سنتهای غنی پیشکسوتان پیش از ما معطوف شود خیلی از ساده انگاریها علاج خواهد شد. ما هم باید به سنت بزرگان برگردیم و به جای طرح «تولد گرفتن» یا شهادت گرفتن برای آل ا... ، سنت «توسل» را زنده کنیم. بزرگترهای ما بهتر یادشان است که قدیمها در جلسات روضه و ذکر اهل بیت در هر مجلس متوسل به یکی از حضرات اهل بیت میشدند. به این ترتیب در تمام سال روضهها متنوع و مجالس با نشاط بود. حتی میتوان مثلاً به جای طرح تولد حضرت رقیه یا حضرت قاسم سلام ا... علیهم، یک روز مشخص در سال را روز توسل به این انوار مقدس، مشخص و تبلیغ کرد تا منافاتی با اساس تاریخ اسلام به وجود نیاید و از طرفی مطابق ذوق و پسند هیئتیها هم باشد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: رویهمرفته درست می‌فرمایید و اگر متولیان امور این نوع فعالیت‌های فرهنگی فکری نکنند فعالیت‌های دینی به انحراف کشیده می‌شود. موفق باشید
2383
متن پرسش
با سلام1. در جواب سوال 2335 گفته اید که روح قبل از بدن ایجاد می شود. ولی ملاصدرا می گوید روح در بستر جسم ایجاد می شود لطفا توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آری؛ به گفته‌ی ملاصدرا«رحمة‌الله‌علیه»: «النَّفْسُ جِسْمانِیَّة ‌ُالْحُدُوث وَ رُوحانِیَّةُ‌ الْبَقاء»؛یعنی نفسِ هر انسانی از طریق حدوث بدن و در بستر بدنِ او حادث می‌شود و انسان‌ها قبل از بدن خود دارای یک شخصیت خاص و متعیّنی نبوده‌‌اند،( البته می‌توان این بحث را به‌طور کامل در کتاب «از برهان تا عرفان» دنبال بفرمایید) ولی در مورد اهل‌البیت(ع)قضیه فرق می‌کند زیرا آن‌ها علاوه بر نفسی که دارند و مثل سایر انسان‌ها «جِسْمانِیَّة‌ُ الْحُدُوث وَ رُوحانِیَّةُ‌ الْبَقاء» است، دارای مقام نوری می‌باشند که حضرت باقر(ع)در آن رابطه می‌فرمایند: «خَلَقَ‌ اللهُ مَحَمَّداً وَ عِتْرَتَهُ اَشْباحُ نُورٍ بَیْنَ یَدَیِ‌الله»، قُلْتُ: وَ مَا الْاَشْباحُ؟ قالَ: «ظِلُّ النُّور، اَبْدانٌ نُورانِیَّة، بَلْ اَرْواحٌ»؛ خداوند محمّد و عترتش را به صورت شبح‌های نورانی در برابرش خلق کرد. راوی می‌گوید: عرض کردم: اشباح چیست؟ حضرت فرمود: سایه‌ی نور، بدن‌های نورانی، بلکه ارواحی نورانی. ملاحظه می‌کنید که این روایت روشن می‌کند که شخص رسول خدا(ص)و عترت پاک آن حضرت همگی دارای حقیقت نوری بوده‌اند و حضرت باقر(ع)می‌فرماید اشباحِ نوری آن‌ها، سایه‌های نوری بودند، به معنی بدن‌های نورانی، بدن‌هایی که به یک اعتبار روح بوده‌اند، چون در آن مقام، جسم‌ها، جسم‌هایی‌اند از جنس روح، نه جسم‌هایی از جنس ماده و جرم، بلکه سایه‌هایی که نمایش جلوه‌ی اسماء الهی‌اند. اساساً مگر می‌شود پیامبر و عترت مطهرش(ص) قبل از خلقت عالم و مقدم بر آن، در حقیقت غیبیه نباشند و باز بتوانند بر عالم تصرف کنند؟ علاوه بر این، هدف غایی در عالَم غیب مقدّم و در عالَم عین مؤخّر است، تا بشریت در عالم عین، به سوی آن حقیقت که در عالم غیب به صورت بالفعل موجود است سیر کند، چون غایت مفقود، محال است. پس در واقع رسول خدا(ص) از یک قاعده‌ی اساسی که در عالم تحقّق دارد خبر می‌دهند که در جای خود بحث شده است. عظمت کار از آن جهت است که رسول خدا(ص)و ائمه‌ی هدی(ع)سعی دارند اصحاب خاص خود را متوجه چنین معارفی بنمایند که چگونه اولیاء الهی ماوراء خلقت آسمان‌ها و زمین، دارای مقام روحی و نوری هستند که در آن مقام جسم‌ها در عین جسم‌بودن، دارای جنس روحی و معنوی هستند. جابر بن یزید از اصحاب خاص امام باقر(ع) می‌گوید؛ حضرت فرمودند: «یَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ أَوَّلَ مَا خَلَقَ خَلَقَ مُحَمَّداً(ص) وَ عِتْرَتَهُ الْهُدَاةَ الْمُهْتَدِینَ فَکَانُوا أَشْبَاحَ نُورٍ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ، قُلْتُ: وَ مَا الْأَشْبَاحُ؟ قَالَ: ظِلُّ النُّورِ، أَبْدَانٌ نُورَانِیَّةٌ بِلَا أَرْوَاحٍ وَ کَانَ مُؤَیَّداً بِرُوحٍ وَاحِدَةٍ وَ هِیَ رُوحُ الْقُدُسِ فَبِهِ کَانَ یَعْبُدُ اللَّهَ وَ عِتْرَتَهُ وَ لِذَلِکَ خَلَقَهُمْ حُلَمَاءَ عُلَمَاءَ بَرَرَةً أَصْفِیَاءَ یَعْبُدُونَ اللَّهَ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ السُّجُودِ وَ التَّسْبِیحِ وَ التَّهْلِیلِ وَ یُصَلُّونَ الصَّلَوَاتِ وَ یَحُجُّونَ وَ یَصُومُون‏» اى جابر! همانا خدا در اول آفرینش، محمد(ص) و خاندان هدایت‌شده‌ی او را آفرید، و آن‌ها در برابر خدا اشباح نور بودند. می‌گوید: اشباح چیست؟ فرمود: یعنى سایه‌ی نور، پیکرهاى نورانى بدون روح، و همه تنها به یک روح مؤید بودند و آن روح القدس بود که او و خاندانش به وسیله‌ی آن روح خدا را عبادت می‌کردند و از این جهت خدا ایشان را خویشتن‌دار، دانشمند، نیکوکار و برگزیده آفرید، با نماز و روزه و سجود و تسبیح و تهلیل خدا را عبادت می‌کردند و نمازها را می‌گزاردند و حج می‌کردند و روزه می‌گرفتند. ملاحظه کنید که چگونه حضرت باقر(ع)در این روایت ما را متوجه حقیقت قدسی چهارده معصوم(ع)می‌کنند که همه مؤید به یک روح بودند و نه روح‌های مختلف. موفق باشید
1920

هیپنوتیزمبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و تشکر همراه با عذرخواهی بابت تصدیع وقت حضرتعالی .مدتهاست فکرم مشغول موضوعی شده و حالت شک و تردید دراین مورد مرا به خود مشغول کرده است .این موضوع هیپنوتیزم یا دقیقتر خودهیپنوتیزم است . با مطالعات فراوانی که در این زمینه داشتم اینگونه علمای این فن بیان داشته اند که خودهیپنوتیزم روش علمی ترک عادات کهنه و ایجاد عادات جدید بوسیله تلقین به ضمیرناخودآگاه است زیرا دراین حالت فرد بسیار تلقین پذیر است . یعنی اگر ذهن انسان تحت تاثیر محیط و خانواده تحصیل و... برنامه ریزی شده است هم اکنون فرد خود میتواند برنامه جدیدی را به ناخودآگاه ذهن بدهد و شخصیت جدید خود را شکل دهد و عادات بدی را که دارد را ترک و باعادات حسنه جایگزین نماید. علاوه بر خواص دیگر مثل تمرکزفکر و افزایش حافظه و موارد دیگر. سوال بنده از حضرت عالی این هست که آیا واقعا خودهیپنوتیزم و ایجاد رابطه با ضمیرناخودآگاه چنین خواصی دارد؟ آیا شرع مقدس چنین راههایی را تجویز میکند؟ آیا اهل بیت که اول و آخر همه راههای خیر به به آنها ختم میشود در این مورد بیانی داشته اند؟ آیا اگر کسی از چنین راهی بخواهد به مبارزه با رذایل اخلاقی و تقویت اراده بپردازد وهن مقام ائمه میباشد؟لطفا ازلحاظ حکمی و معرفت النفس در این مورد بنده و امثال بنده را راهنمایی ببفرمائید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بخش دوم سوال حذف شود. بنده در کتاب جایگاه «جن و شیطان و جادوگر در عالم» تا حدّی روشن کردم که انسان در هیپنوتیزم بر روی خیالات خود متمرکز می‌شود و به همان اندازه که خیالات ناپایدارند تأثیرات هیپنوتیزم ناپایدار است و انسان را از رجوع به حقیقت که از طریق معارف دینی و اخلاق فاضله در بستر بندگی به دست می‌آید محروم می‌کند. پیشنهاد می کنم به آن کتاب رجوع فرمائید. موفق باشید.
1420

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و خدا قوت من دانشجوی مهندسی فناوری اطلاعات هستم و مدتی بود که دغدغه هایی برایم در رابطه با وظایف و هدف خلقتم به عنوان یک زن به وجود آمده بود که با خواندن کتاب زن آنگونه که باید باشد شما هم این دغدغه برایم تشدید شد و هم به درستی ان پی پردم و البته فکر میکنم برای پاسخ گویی به این سوال نیازاست که اطلاعات کمی در رابطه با این رشته و تفاوت هایی که با بقیه رشته های مهندسی داره داشته باشید که اگر نیاز به شرح باشد در خدمتم و سوال من اینه که آیا در محیط امروز نیاز به حضور زن در جامعه و در محل کار هست یا نه ؟و اینکه آیا این حضور ممکن است جزو وظایف یک زن اون جوری که خدا به عهده اش گذاشته باشد ؟و آیا این حضور با وظیفه تربیتی زن که وظیفه اصلی او محسوب می شود البته این جوری که من از صحبت هاتون برداشت کردم منافات دارد یا نه و یا حتی می تواند کمک کننده به ان باشد و اگر این حضور نیاز است (با توجه به وقت و فکری که نیاز دارد )باید به چه نحوی باشد و سوال های زیاد دیگه ای هم دارم که مطمئنا هم فکری شما شدیدا مفید خواهد بود و البته همان طور که می دانید برای انجام یک کار به نحو احسنت (برای مثال درس خواندن )نیاز به انگیزه و دلیل قوی هست که ممنون می شوم اگر به بنده و دیگر دوستانم در این موارد کمک نمایید باتشکر از استاد گرانقدرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: باید با تمام جدیّت چشم خود را باز کنیم و متوجه شویم همین‌طور که تکنولوژی‌های موجود پدیده‌های رشدیافته‌ی ابزار گذشته نیستند و تماماً یک پدیده‌ های جدیدی هستند، به این معنا که یک لودر مجموعه کلنگ‌ها نیست بلکه یک پدیده‌ی جدید است و نقش جدیدی را ایفا می‌کند که یک میلیون کارگر کلنگ به‌دست نمی‌توانند آن کار را بکنند و لذا با حضور تکنولوژی‌های امروزی نسبت ما با طبیعت به‌کلی تغییر کرد و نباید نسبت به این موضوع چشم خود را بست. بگذارید عرض کنم زن در حال حاضر با تعریف و معنی دیگری در تاریخ ما حاضر شده و نسبت جدیدی را با اطراف خود به میان آورده است که نیاز دارد با این نسبت دیده شود تا نه گرفتار جاده‌ای شویم که فرهنگ مدرنیته جلو زن جدید می‌گذارد و نه بخواهیم واقعیت زن جدید را نادیده بگیریم و گمان کنیم زن جدید ادامه‌ی زن در گذشته‌ی تاریخ است. شاید مثال بنده را بپذیرید که یک لودر نقشی غیر از یک میلیون کلنگ دارد و باید در تعریف لودر به خودآگاهی جدیدی رسید، ولی متأسفانه هنوز جامعه‌ی ما و زنان ما نرسیده‌اند که باید نسبت به نقش زن به خودآگاهی جدیدی رسید .تعریفی که نمی دانیم آن تعریف چیست ،که نه زنان مرد باشند و نه به گذشته برگردند و بخواهند در گذشته زندگی کنند. و اگر چشم خود را به افق جدید دوختیم – نه به زن غربی رجوع کردیم و نه به زن پانصدسال پیش – شاید نوری از آن‌چه منتظر هستیم طلوع کند. سؤال شما حکایت از آن انتظار دارد. می‌پرسی آیا در محیط امروز نیاز به حضور زن در جامعه هست یا در محیط خانه به تربیت فرزند و شوهرداری بپردازدید؟ حتماً متوجه‌اید که امروز دیگر بسیاری از ابعاد تربیت در خانه صورت نمی‌گیرد و هنوز افقی که تربیت در شرایط جدید را شکل دهد ظهور نکرده، بحران در تربیت و خانواده و رابطه‌ی بین زن و شوهر با بازتعریفی جدید رفع می‌شود هرچند فعلاً نباید از آنچه داریم دست برداریم و تا آن اندازه که می‌توانیم از امکاناتی که تاریخ ما آن امکانات را در خانه قرار داده برای ایجاد محیط اُنس بین افراد خانواده استفاده کنیم و در این کار ایثارها و از خودگذشتگی‌های زنان نقش اساسی را دارد ولی موضوع را گسترده‌تر بنگرید و به افقی نگاه کنید که جایگاه زن را بیرون از زن غربی و زن پانصدسال پیش در ذیل شخصیت زنان قدسی همچون زهرای مرضیه«سلام‌الله‌علیها» ظاهر می‌کند. نگاه حضرت امام به زن در وصیت نامه شان نگاه آماده گرانه ای ایست که می فرمایند : «من در جامعه زنها یک جور تحول عجیبی می بینم که بیشتر از تحولی است که در مردها پیدا شده.* این جانب به زنان پر افتخار ایران مباهات می کنم، که تحولی آن چنان در آنان پیدا شد، که نقش شیطانی بیش از پنجاه سال کوشش نقاشان خارجی و وابستگان بی شرافت آنان ، از شعرای هرزه گرفته تا نویسندگان و دستگاههای تبلیغاتی مزدور را، نقش برآب نمودند.* زنان در عصر ما ثابت کردند که در مجاهده همدوش مردان ، بلکه مقدم بر آنانند.* ما مفتخریم که بانوان و زنان ، پیر و جوان و خرد و کلان ، در صحنه های فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر، و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند.* من هر وقت بانوان محترم را می بینم که با عزم و اراده قاطع در راه هدف حاضر به [تحمل] همه طور زحمت ، بلکه شهادت هستند مطمئن می شوم که این راه به پیروزی منتهی می شود.* بانوان رهبر نهضت ما هستند.* شما بانوان شجاع دوشادوش مردان پیروزی را برای اسلام بیمه کردید.* شما خواهران در این نهضت سهم بسزایی داشتید.* شما خواهران عزیز و شجاع، دوشادوش مردان پیروزی را برای اسلام بیمه کردید.* مردان ما مرهون شجاعتهای شما زنان شیر دل هستند.* ما بسیاری از موفقیت ها را مرهون خدمتهای شما بانوان می دانیم.* خدمت مردها هم، بسیارش مرهون خدمت زنهاست.* بانوان ایران ، در این نهضت و انقلاب سهم بیشتری از مردان دارند.* بانوان عزیز ما اسباب این شدند که مردها هم جرأت و شجاعت پیدا کنند.* این پیروزی را ما از بانوان داریم قبل از اینکه از مردها داشته باشیم.* آنچه که در ایران بزرگتر از هر چیز بود، تحولی است که در بانوان ایران حاصل شد.* اگر این نهضت و انقلاب اسلامی هیچ نداشت جز این تحولی که دربانوان و در جوانان ما پیدا شد، این یک امری بود که کافی بود برای کشور ما.* ملتی که بانوانش در صف مقدم برای پیشبرد مقاصد اسلامی هست آسیب نخواهد دید.* چه افتخاری بالاتر از اینکه زنان بزرگوار ما در مقابل رژیم ستمکار سابق و پس از سرکوبی آن، در مقابل ابرقدرتها و وابستگان آنان، در صف اول، ایستادگی و مقاومت از خود نشان دادند که در هیچ عصری چنین مقاومتی و چنین شجاعتی از مردان ثبت نشده است.* در تربیت و تعلیم جامعه بزرگوار، بانوان پیشتاز باشند.* اگر زنهای انسان ساز از ملتها گرفته بشود، ملتها به شکست وانحطاط خواهند رسید.* صلاح و فساد یک جامعه، از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه می گیرد.* شما مردان و زنان تاریخ، باید پایداری در راه کوبیدن ستمکاران و دفاع از حق را به جهانیان و نسلهای آینده ثابت کنید.» ملاحظه کنید که این نگاه به زن یک نکاه فمینیستی نیست ، یک نگاه رسالت شناسانه است. موفق باشید
713

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت حضرتعالی درخصوص سوالی که در مورد شبهات نسبت به مساله کربلا بیان شده بود در مورد قضیه اب باید به این موضوع توجه داشت که در زمان قیام امام حسین شهری به نام کربلا وجود نداشته و بستر رودخانه فرات مانند امروز نزدیک محل حادثه نبوده ظاهرا بعدا نسبت به نیازی که پیش امده بستر رودخانه را تغییر داده اند و در نقشه هایی که در این زمینه وجود دارد مساله کاملا روشن است
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیکم السلام در هر صورت حتماً شنیده‌اید که می‌فرمایند «شریعه‌ی فرات». شریعه، راه خاصی است که به صورت مورّب در دامنه‌ی رودخانه‌ها می‌ساختند تا اسب بتواند به طرف رودخانه برود و این به جهت آن بوده که سطح آب رودخانه نسبت به سطح زمین بسیار پایین بوده و از هرجایی نمی‌شده وارد رودخانه شد. به همین جهت وقتی دشمن شریعه را کنترل می‌کرده عملاً کسی نمی‌توانسته از آب استفاده کند. موفق باشید
704
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت ببخشبید یک سوالی داشتم خواهش میکنم جوابم را صریح بفرمایید اینکه کتابهای شما با کتابهای استاد علامه حسن زاده آملی چه تفاوتی دارد و اینکه هر کدام مربوط به چه مباحث و اعتقاداتی است
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: شاید کتاب‌های بنده تفصیلی باشد تا راحت‌تر بتوانید از کتاب‌های آن استاد بزرگ استفاده کنید. موفق باشید
499

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم اگر بپذیریم که رحمت خدا وند متعال بر غضبش سبقت دارد(اصل رحمت است و غضب به تبع آن است) چگونه می توان خلود در دوزخ را توجیه کرد زیرا اگر عذاب کافران از صفت رحمت حضرت حق و برای پاک کردن روح آنها ناشی می شود بحث خلود و جاودانگی موضوعیت ندارد سوال دوم اینکه در کتاب معاد به تفاوت در لقای حضرت حق تصریح شده است اگر بپذیریم که این تفاوت در لقا به دلیل الودگی روحی بعضی افراد است و همچنین اگر بپذیریم که مواقف برزخ برای رفع این الودگی هاست پس چرا باید به تفاوت در لقا معتقد شویم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- رحمت حضرت پروردگار بر غضب او سبقت دارد، منتها اگر انسان زمینه‌ای جهت تجلی رحمت حق در خود ایجاد نکرده باشد و به‌کلی ولایت طاغوت را پذیرفته باشد «اولئک اصحاب‌النّار هم فیها خالدون» در آتش مخلد خواهد بود . 2- یک وقت موضوع رفع آلودگی‌های مؤمنین در برزخ مطرح است، یک وقت موضوع جهت‌گیری و معرفت مؤمنین در میان است. تفاوت لقاء بعد از رفع آلودگی در برزخ به جهت معرفتی است که انسان به حق دارد و به اندازه‌ای که خداوند را می‌شناسد و نظر به او دارد به او نزدیک می‌شود و در زیر سایه‌ی رحمت او قرار می‌گیرد. عین این موضوع در مورد ائمه«علیهم‌السلام» هست که هرکس به اندازه‌ای که به حقیقت نوری آن ذوات مقدس معرفت دارد پس از رفع قیدها ،در زیر سایه‌ی انوار آن ذوات مقدس قرار می‌گیرد. موفق باشید
نمایش چاپی