بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
17427
متن پرسش
هوالجميل با سلام و عرض ادب: جناب استاد در زمينه سير و سلوك بنده حقير مطابق عقل ناقص خودم اينجور درك مي كنم كه در اين مسير ما بايد ضمن قرار گرفتن در مسير اهل بيت (ع) و رعايت دستوراتشان در دوران معاصر نيز بايد امثال آقاي قاضي، هاشم حداد، آيت اله طهراني، علامه طباطبايي، آيت الله بهجت، حضرت امام خميني، آيت الله جوادي آملي و كساني كه در اين مسير هستند را از نظر تعاليم و الگو مدنظر داشته باشيم. چون عرفان و سير و سلوك اين بزرگوارند مبتني بر عرفان اصيل اسلامي است و شكستن نفس و دوري از خود و منيت اصل اساسي در سير و سلوك اين علما بوده است. اما سوال اينجاست كه در دورانهاي معاصر ما افرادي مثل شيخ رجبعلي خياط، حاج آقا دولابي و جعفر مجتهدي را هم داشته ايم كه اتفاقا جوانها به اين بزرگواران هم اقبال زياد نشان داده اند از بعضي گفتارها در مورد اين عزيزان به اين نتيجه رسيده ام كه بعضا عده اي مي گويند امثال اين بزرگواران در مسير تقويت نفس قدم برداشته اند نه در مسير شكستن و مبارزه با نفس از طرفي بعضي از مطالب اين عزيزان را كه مطالعه مي كنم مي بينم چنان هم اينجئور نبوده. در آخر به نظرم مي رسد صحبتي كه مي شود در مورد اين بزرگوران يا افراد مشابه كرد اين است كه اين افراد در مسير سير و سلوك با رسيدن به كشفيات و مكاشفات كه بواسطه مجاهدت و رياضت ها و توسل ها بدست آورده بودند متوقف شدند و نبايد در مسير سير و سلوك، سيره اين عزيزان براي جوانها مدنظر باشد. همچنين مي خواستم بدانم اگه نظر به تقويت نفس بوده كه بعضي از كارها را اين عزيزان انجام مي داده اند يعني اذن خدايي در كار نبوده و يعني چي؟ چون اينها آدم هاي با خدايي هم بوده اند. اين سوال از آنجايي مهم است كه بنده مشاهده مي كنم در سير و سلوك و عرفان جوانها به اين روش دوم افراد آن بيشتر نظر دارند. ممنون
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده به نتیجه‌ی خوبی رسیده‌اید که بدون اهانت به کسانی‌که بیشتر در کرامت‌ها متوقف‌اند؛ به توحید و سلوک توحیدی نظر کنیم. بالاخره این افراد هم اگر در تقویت قدرت نفس کوشیده باشند، از مسیر آموزه‌های اسلامی و ارادت به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» خارج نشدند و از دستورات آن‌ها استفاده کرده‌اند. البته راهِ توحید، راهِ دیگری است. موفق باشید 

16875
متن پرسش
با سلام: در جایی فرموده بودید که برای درمان افسردگی و اضطراب شخص باید رابطه اش را با خدا بهتر و بیشتر کند، که درست است (مانند افرادی که دارای ترس زیادی هستند و تنها راه شجاع شدن آنها اعتماد به خداست) که این را افراد سالک دارا می باشند ولی سوالی پیش می آید که افراد عادی لزوما دارای اعتماد کامل به خدا نیستند و شاید هم دارای شک و سوءظن باشند خب با این وضع فرد نمی تواند آن قدر که باید با خدا ارتباط پیدا کند که دلش قرص و محکم شود، بنابراین برای این نوع افراد چاره درمان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالي: سلام عليكم: به هر صورت خداوند مي‌فرمايد: الا بذكرالله تطمئن القلوب. يعني تنها با نظر به حضرت حق و اطمينان به نقش خداوند در زندگي مي‌توان از افسردگي‌ها و اضطراب‌ها آزاد شد و به آرامش لازم كه هركس نياز به آن دارد رسيد. اين انسان‌ها ناخواسته چوب ضعف اعتقاد خود را نسبت به ربوبيت حضرت حق مي‌خورند. موفق باشيد 

16149
متن پرسش
سلام: کتاب «بحران غرب متجدد» از رنه گنون را تهیه کردم، به نظرتان برای شروع خوب است؟ اگر پاسختان منفی است، بفرمایید با کدام کتاب این نویسنده شروع کنم؟ و اساسا این نویسنده با چه شیوه ای نقد می کند؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب بسیار خوبی است و اساساً رنه‌گنون از نادر، متفکرانی است که در نقدِ غرب به روشی حکیمانه وارد شده است. موفق باشید

15052
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و گرانقدر لطفا بفرمایید آیا صحیح است بگوییم که انسانی که هنوز در درجات کمال نرسده و هنوز در ابتدای سلوک است، همانطور که به معنویت نیاز دارد به برخی از موسیقی های مجاز نیاز دارد؟ شنیده ام برخی از عرفا موسیقی مجاز را گوش می دادند، اگر صحیح است، علت آن چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیره‌ی اهل‌البیت در هر صورت نظر به موسیقی ندارد و انسان را در نهایت متوقف می‌کند زیرا سالک از یک مرحله‌ای باید از صور ذهنی عبور کند، در حالی‌که حوزه‌ی موسیقی صور ذهنی است. موفق باشید

14961
متن پرسش
با سلام: حصرت استاد فرمودید که آن چه که بنده گفتم که دارای اجزاء هست از میز و صندلی و... همه ماهیات هستن و وجود بسیط هست حتی وجودات خاصه. سوال: 1. آیا در لسان فلاسفه وجود صرفا به اون حیثیت منشایت اثر در هر موجودی گفته میشه که حقیقتش به ذهن هم نمیاد؟ 2. آیا اون حیثیت منشایت اثر همون اسماء الله هست که وجود هر موجودی هست؟ 3. بنده مباحث حرکت جوهری رو تا جلسه 12 پی گرفتم اما بهر حال آقایون دیگر بعضا مثلا آقای فیاضی حرکت جوهری رو صرفا اشتدادی نمیدونن... و برای خودمم باز جای سواله که اگر حرکت جوهری اشتدادی هست یعنی دم به دم کمال گیری هست چرا ما در حرکات عرضی حرکت های رو به زوال می بینیم مثل پیری بدن یا خشک شدن برگ درختان یا ... مگر نمیگید که در خارج یه موجود داریم و این ذهنه که جوهر و عرض رو از هم تفکیک میکنه پس این زوال ها چیه؟ مگر این امکان هست که اعراض رو به زوال برن و جوهر رو به کمال؟ در حالی که فرمودین دو چیز هم نیستن و در خارج یک موجوده که میشه ازش جوهر و عرض رو انتزاع کرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عقل می‌تواند متوجه‌ی «وجود» شود ولی ذهن، عموماً با مظاهر وجود تحت عنوان ماهیت روبه‌روست که در برهان صدیقین بدان پرداخته شده است 2-  آری 3- حرکت جوهری، حرکت ذات عالم ماده است از قوه به فعل، و همین‌که اعراض حرکت دارند چه از نظر ظاهر آن حرکت به سوی کمال باشد و چه نباشد، دلیل بر آن است که ذات عالم در حرکت است و حرکت بدون تبدیل قوه به فعل معنا ندارد و وقتی در ذات شیئ و جوهر آن، این تبدیل واقع شود حتماً اشتدادی است. موفق باشید

14933
متن پرسش
سلام علیکم: می بخشید می خواستم بپرسم اگه کسی تو یه برهه از زندگیش متوجه این موضوع نباشه که استخاره کردن در مورد مسائل زندگی و چه بسا مسائل مهم زندگی نسبت به عقل و مشورت تقدم نداره و شاید گاهی اوقات به ضد عقل هم هست با این وجود استخاره رو یه جور حرف زدن خدا با خودش بدونه که قرآن رو باز کنه و در مورد مسئله ای به اصطلاح نظر خدا رو بپرسه و به این نظر عمیقا اعتماد داشته باشه و عمل کنه آیا این وسط خدا چنین کسی رو حتی اگه کارش احمقانه باشه وقتی از خدا در مورد چیزی استخاره میکنه به شیطان واگذار میکنه یعنی اینجا شیطان داره عمل میکنه یا خدا طرفو راهنمایی میکنه؟ یعنی خدا براش مهم نیست بنده اش ازش یاری خواسته و حتی اگه بنده اش احمق باشه اجازه میده سر این حماقت بنده اش بزرگترین سرمایه های زندگیش رو از دست بده. یه سوال دیگه اینکه در ساحت عقل که حضور ما با حقایق غائبانه هست در ساحت قلب هم که نیاز به میزانی به عقل داره و این دو در دو ساحت جدای از هم هستند پس چطوری در عین بودن در ساحت قلب از ابزار عقل میشه استفاده کرد؟ چطوری توأمان از هر دو میشه بهره برد؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در هرحال خداوند به ما عقل و شرع داده تا مطابق آن دو نور الهی انتخاب‌های خود را شکل دهیم و استخاره در مرحله‌ی بعد است. به همین جهت علمای بزرگ چندان در امور خود استخاره نمی‌کردند 2- عنایت داشته باشید که عقل و قلب هر دو در ساحت انسانیت شما حضور دارند و در همین رابطه عقل، متوجه‌ی حقایق می‌شود و قلب، با رفعِ حجاب با آن حقایق مأنوس می‌گردد. موفق باشید

13425
متن پرسش
سلام: خسته نباشید. استاد ریاضت های شرعی که باعث شود انسان کمی کرامت دار شود هست؟ نه این که فکر کنم کرامت اصل است. نه. بدیهی است که اصلا مهم نیست. ولیکن طبق کمی تحقیق و دقت به این نتیجه رسیدم که بعضی از کرامتها در بعض سالکها. جنبه ی جایزه دارد. برای ادامه راه. یا به اعتباری تشویق می کند آنها را. درست است یا من اشتباه می کنم. بعد از توضیحاتتان اگر در زمینه چیستی کرامت کتابی یا مطلبی سراغ دارید معرفی بفرمایید که إن شاءالله این مسأله را برای خودم روشن کنم. تشکر از شما التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مسیر بندگی را به صورت قلبی و وجودی طی کنید کرامت‌هایی را هم که پیش می‌ آید، به چیزی نمی‌گیرید و راه خود را ادامه می‌دهید. زیرا می‌یابید که بالاتر از کرامت، خودِ حضرت کریم است. چرا با کرامت کار را ادامه دهید؟! با توحید کار را ادامه دهید. موفق باشید

12539

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: یک بوهایی نمیگم از دین زدایی ولی از بی تفاوتی نسبت به دین آن هم به طور عمد از این دولت به مشام می رسد؛ از عدم تغییر ساعات کاری در ماه رمضان تا مجوز رفتن زنان به ورزشگاه و فوق العاده عادی نشان دادن کنسرت های پاپ و رقص، توسط روحانی محترم جناب روحانی. در دماغ بنده چیزی گیر کرده! یا نه واقعا بویش حس میشه؟ یا این ها رو هم بگیم ان شاءالله بز است!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این دولت را آینه‌ی نظر به اهداف اصلی انقلاب اسلامی نمی‌دانم. ولی معتقدم اگر به روش حکیمانه و بدون جبهه‌گیری‌های افراطی جایگاه دولت را درست تبیین کنیم، منجر می‌شود در آینده‌ی انقلاب نسبت به جریان‌های متفاوت، خودآگاهی لازم را بیابیم و از افراط و تفریط‌ها آزاد شویم. موفق باشید

11245
متن پرسش
سلام علیکم: مطلع هستید که چند صباحی است استفاده از اینترنت و فضای مجازی به صورت ارتباطات متقابل در قالب شبکه های اجتماعی در سطح جامعه گسترده شده. در این میان، گذشته از گروه های غیر مذهبی و غیر فنی که هدفی جز تفریح و گذران وقت ندارند، شاهد ایجاد گروه هایی جهت ایجاد ارتباطات سالم و رد و بدل مطالب و نکات آموزنده علمی و مذهبی در انواع و اقسام قالب ها هستیم که اگر از آفات احتمالی چشم پوشی کنیم، بعضا می تواند به جلسات مباحثه تبدیل شود. همچنین بعضی از گروه ها به صورت صنفی تشکیل شده و همکاران یکدیگر را در جریان اخبار و اطلاعات مربوطه قرار می دهند. در مقابل بستری که این فضا را برای ایجاد ارتباط و رشد مثبت افراد جامعه فراهم می آورد غالباً در دست دشمنان ذاتی اسلام و معارف اسلامی است که مسلما طبق آیات قرآن نیت خیری از ایجاد این بستر ها ندارند. کما اینکه طبق نظرات مستند افراد متخصص در حوزه فضای مجازی رئوس صهیونیست این شبکه ها می توانند با طبقه بندی و تحلیل اطلاعات رد و بدل شده ولو مذهبی و ضد صهیونیستی، به برنامه ریزی جهت افزایش بازدهی حملات نرم خود در دیگر جبهه ها بپردازند و با استفاده از اعتباری که از تعدد کاربران کسب می کنند، به فضا سازی و جهت دهی افکار عمومی و اختلاف افکنی مشغول باشند. در این شرایط نظرات مختلفی مطرح می شود. نظر بعضی از نخبگان این است که بایستی از این فضا جهت ضربه زنی به دشمن استفاده نمود و با کثرت استفاده و نشر معارف حملات آنها را به سمت خودشان باز گرداند. که در این میان سوالاتی مطرح است. از قبیل اینکه آیا اصولا با مبارزه در زمین دشمن می توان به موفقیت رسید، آیا اگر دشمن خود را در آستانه شکست ببیند نمی تواند زمینی که در دست دارد را به نفع خود بر هم بزند، آیا جنگیدن در چنین زمینی تاکتیک لازم ندارد و نباید حاضرین در میدان آموزش لازم را دیده باشند، آیا در حالتی که صف بندی مشخصی وجود ندارد و حضور عوام و خواص از هر قشر و هر سطح اطلاعات در این فضا مجاز است، اختلاف داخلی ایجاد نمی شود؟ مثلا عوامی که مرحله و نوع جنگ را نشناخته اند جلو خواص بایستند و ناخواسته به دشمن نفع برسانند؟ نظر مطرح دیگر، با عدم اطمینان به دشمن صهیونیست، عافیت را در خالی کردن این فضاها و انتقال به فضاهای خودی یا بدون شک و شبهه می دانند. این گروه نیز در برابر سوالاتی قرار دارند. مثل این که آیا با خالی شدن این فضا ها از افراد مذهبی دست دشمن در جهت دهی به افکار و تهاجم فرهنگی آزاد تر نخواهد بود؟ آیا بر فرض استفاده از شبکه های اجتماعی دیگر که صهیونیستی بودن شان اثبات نشده، احتمال اینکه اطلاعات در اختیار دشمن قرار بگیرد وجود ندارد؟ آیا اگر از شبکه های داخلی استفاده کنیم آنقدر امنیت دارند که مورد حمله هکرهای دشمنان واقع نشوند و اطلاعات به طور کامل در دست آنان قرار نگیرد؟ آیا در صورت حضور در این شبکه ها و نیت مقابله با جنگ نرم دشمن اطلاعات و تخصص لازم در آن فرد موجود است؟ آیا با ارسال حدیث و آیه و تبریک و تسلیت و مطالب زیبا وظیفه مقابله با دشمن به سر انجام رسیده است؟ دسته ای دیگر نیز روشنگری در این رابطه را توطئه دشمن می دانند تا با رصد افرادی که این فضا را ترک می کنند یا آنها که می مانند و در مواضع مختلف قرار می گیرند از نظر توزیع سلایق غربال و شناسایی کند و آمار خود را تکمیل کند. در این میان استفتایی هم از دفتر حضرت آیت الله العظمی خامنه ای انجام شده که می فرمایند: «به طور کلی استفاده از شبکه های اجتماعی و مانند آن اگر مستلزم مفسده(مانند ترویج فساد، نشر اکاذیب و یا مطالب باطل) بوده و یا خوف ارتکاب گناه باشد و یا موجب تقویت دشمنان اسلام و مسلمین شود و یا خلاف قوانین و مقررات نظام جمهوری اسلامی باشد جایز نیست.» با توجه به مطالب فوق به نظر حضرتعالی در این بین تکلیف چیست؟ جایگاه استفتاء حضرت آقا چگونه است؟ نوع نگاه ما به این فضا در جهت اهداف راهبردی انقلاب، چه باید باشد؟ چه کنیم تا دفاع در برابر جنگ نرم تبدیل به بهانه ای برای حضور فارغ البال در فضای هجوم دشمن نشود؟ به طور کلی فعالیت فرهنگی در این فضا می تواند موثر تر از انواع دیگر باشد؟ متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: دشمن این فضا را برای اهداف خودش شکل داده و ما با خودآگاهی لازم می‌توانیم در راستای اهداف خود استفاده کنیم و همان‌طور که در ابتدای سؤال می‌فرمایید بحث در رابطه با گروه‌هایی است که نکات علمی و مذهبی را ردّ و بدل می‌کنند و سخنان مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه‌» نیز تأکید بر خطری است که این نوع شبکه‌ها برای افراد معمولی دارند و دامی است جهت فساد و این با خودآگاهی به این موضوع فرق می‌کند، وقتی شما بخواهید پیام دینی و انقلابی خود را از این طریق برسانید. این را هم بدانید که دشمن خوب می‌داند ما در چه کاری هستیم، ابزار مقابله با این نوع معنویت‌گرایی‌ها را ندارد و هرچه ما بیشتر به معنویت خود عمق ببخشیم، بیشتر آن را خلع سلاح کرده‌ایم. موفق باشید
11099
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز من فایل سخنرانی شما را در خصوص عصمت معصومین گوش دادم و سوالی برایم حل نشده و آن اینکه آیا معصومین از ابتدای تولد معصوم بوده اند و به عبارت دیگر عصمت تکوینی چرا به آنها داده شده؟ چرا به ما داده نشده این با عدالت خداوند سازگار است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه این موضوع در شرح آیه‌ی 33 سوره‌ی احزاب در بحثی که بر روی سوره‌ی احزاب شده، مورد بررسی قرار گرفت سعی بفرمایید مطلب را در آن‌جا دنبال بفرمایید. به این موضوع فکر کنید که اگر خداوند نمونه‌هایی از عصمت را در معرض نگاه بشر قرار نداده بود، چطور با عدالت خدا سازگار بود که ما را به چیزی بخواند که نمونه‌ای از آن را نشان نمی‌دهد. موفق باشید
10297
متن پرسش
سلام: شما در کتاب مبانی معرفت مهدویت این بحث را مطرح فرمودید که حقیقت غایت هر شیئی بالفعل موجود است. بر این فرض اگر با حضرت حجت (عج) به عنوان غایت هستی به این دلیل که موجود هستند بشود صحبت کرد، پس علی القاعده باید از میوه ای که هنوز به ظهور نیامده (ولی موجود هست) نیز بشود استفاده کرد و تناول نمود. و حال آنکه اینگونه نیست. زیرا هر دو (بلا تشبیه) موجود هستند ولی ظهور ندارند. پس اگر می شود از یکی از این دو استفاده نمود از دیگری نیز می شود. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نحوه‌ی وجود غایت هرچیز با صورت بالفعل آن در عالم ماده یک جنس نیست. آری حتماً کسی که با نحوه‌ی غایی میوه‌ها مأنوس است، روحاً از آ‌ن‌ها بهره می‌برد مثل بهره‌مندی مؤمنین در بهشت. موفق باشید
10079

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد جان: چند روز دیگه عازم کربلا هستم ان شاءالله، ولی شیطان به جونم افتاده که بعد از این همه که قبر امام حسین (ع) بارها در طول تاریخ شخم خورده و به آب بسته شده و ... از کجا معلوم قبر حضرت همون جا باشه؟ بعد میگم خب اونجا نباشه اونجا که شهید شدن، خلاصه نمیدونم چه خاکی به سر کنم؟ استاد شمارو به دم المظلوم کمکم کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر راهنمایی‌هایی که از طرف خود حضرت می‌شد تا زائرین را به قبر شریف‌شان راهنمایی کنند شیعیان با تمام دقت جایگاه مضجعِ شریف آن حضرت را نشانه کرده بودند و بدین‌جهت هیچ‌کس تا حال در جایگاه قبر شریف حضرت شک نکرده است. موفق باشید
10049
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم استاد گرامی: لطفا بفرمایید مطلب زیر صحیح هست یا نه؟ و اگر ممکنه آن را واضح و روشن نمایید: نسبت غیبت نفس (عالم جبروت) به بدن (عالم شهادت) و برزخ آن (عالم ملکوت) نسبت ظاهریت و مظهریت نیست بلکه نسبت ظهور و بطون شیئ واحد است. آیا بین نفس (روح) و بدن وحدت هست یا اتحاد یا اصلا بدن هیچی نیست مگر ابزاری موقت در احاطه و اختیار روح؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر منظور از بدن ، صورت مثالی بدن باشد همین است که فرموده‌اند ولی اگر منظور از بدن جسم مادی ما باشد این نیست که جسم مادی ما با نفس ما حکم شیئ واحدی را داشته باشند که تفاوتشان در ظهور و بطون باشد. موفق باشید
8742

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد. استاد یه نگرانی بزرگ دارم از این که متحجر و کوته بین بشم. بعضی وقت ها احساس میکنم زندگیم خیلی خشک شده. راهکار شما برای فرار از تحجر در کنار ورود به عالم دینی چیه؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام ‌علیکم: شاید عرایضی که در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» داشته‌ام، مفید باشد. موفق باشید
6701
متن پرسش
آیا شما کتاب یا جزوه ای می شناسید که در رابطه با نسبت تعقل و تعبد توضیحاتی مفید و کاربردی داده باشد ؟؟ نه به صورت انتزاعی و نظری و خشک، بلکه به صورت کاربردی و با مثال. چون برای بنده مسئله شده است یعنی با مسائلی مواجه شده ام که به طور کلی ریشه ی آن را در نسبت تعقل و تعبد یافته ام.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرفان نظری همین کار را به عهده گرفته و محی الدین عربی بر همین اساس فصوص الحکم را تنظیم کرده به خصوص اگر در کنار فصوص نظری به منازل السائرین خواجه عبداللَه انصاری داشته باشید و در همین رابطه عبدالرّزاق کاشانی به عنوان عارفی که در مکتب محی‌الدین عرفان نظری را خوب درک کرده آمد و منازل السائرین را شرح کرد و دروس جناب حجت‌الاسلام و المسلمین آقای سید یداللّه یزدان‌پناه در این رابطه به‌خوبی کمک می‌کند. موفق باشید
6489

وحدت وجودبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم.. ببخشید اکر میشود چند نا منبع برای وحدت وجود به بنده بدهید.. خیلی نیاز است... یا علی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشترین بحث را محی‌الدین به‌خصوص در فصوص داشته‌ که متن آن به عربی است. کتاب عرفان نظری جناب آقای استاد یزدان‌پناه را مطالعه کنید، و یا وحدت وجود به روایت ابن‌عربی و مایستراکهارت نوشته قاسم کاکایی إن‌شاءاللّه برایتان مفید خواهد بود. موفق باشید
4182
متن پرسش
استاد بزرگوار سلام علیکم .بنده سالهاست که یاد مرگ و فکر مردن بسیار در ذهنم می آید و هر گاری که میخواهم انجام دهم ناگهان یاد مردن می افتد حتی ساختن یا خرید منزل ،به افرادی که سن وسال از آنان گذشته و همچنان حریصانه دنبال دنیا می دوند نگاه میکنم و متعجب میشوم،این گونه افکار منشاش چیست ؟این طور بودن خوب است یا بد؟2-بنده موفق به نماز شب نمیشوم در حالی که در اعمال شبانه روزم دقت میکنم که گناهی سر نزند (هر چتد سر میزند) قبل از خواب آیه آخر سوره کهف را میخوانم زمان را برای بیدار شدن را تنظیم میکنم اما نمیدانم چرا توفیق شب زنده داری را ندارم ،درصورت امکان راهنمایی ام نمایید.التماس دعا
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به سخن مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» که می‌فرماید: « اعْمَلْ لِدُنْیَاکَ کَأَنَّکَ تَعِیشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لآِخِرَتِکَ کَأَنَّکَ تَمُوتُ غَدا» چنان براى زندگى دنیاى خویش تلاش کن که گویا تا ابد زنده هستى، و براى آخرت خویش آنچنان کار کن که گوئى فردا از دنیا خواهى رفت.. باید بتوانیم بین آن دو تعادل ایجاد کنیم و این بسیار کار سختی است، سخت‌تر از آن که انسان تارک دنیا باشد 2- سعی بفرمایید قضای آن را به‌جا آورید تا روح، نورِ نماز شب را بشناسد. موفق باشید
3552
متن پرسش
سلام آقای طاهر زاده.سوالی داشتم.اینکه وقتی به حقیقت حیات،علم،آگاهی،بودن، فکر می کنیم راه به هیچ جایی نمی بریم و نمی توانیم بگوییم حیات و زندگی و تجربه آگاهانه چیست و فهم عاجز می ماند،آیا این ها همان ذات خداوند هستند؟وقتی فکر می کنم میبینم نمیشود ذات و حقیقت چیزی را فهمید.نمیدانم منظورم را متوجه شدید؟حقیقت و ذات هر چیزی خداوند است؟اینجوری که اصلا نمیشود هیچی را فهمید.آدم در جیرت می افتد وقتی مثلا به نفس حیات و بودن فکر می کند.هیچوقت نمی شود اینها را توضیح داد.حیات و اگاهی همان خداوند است؟آن چیز که نمیشود فهمیدش آن چیزی که به هر چیزی فکر میکنی در آن حضور دارد همان خداوند است؟من واقعا درمانده شده ام.به هر چیزی فکر میکنم حالم متغیر می شود،آقای طاهر زاده بابا! هیچ چیز را نمیشود فهمید.من چه کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: خداوند اسماء و انواری دارد مثل حیات و علم و همین‌طور که می‌فرمایید حضرت حق و اسماء او تعریف‌بردار نیستند ولی اولاً: از طریق مظاهر آن‌ها می‌توان متوجه آن‌ها شد ثانیاً: می‌توان علم و حیات و امثال این اسماء را احساس کرد ولی نمی‌توان در ذهن آورد. پیشنهاد می‌کنم مباحث برهان صدیقین و معرفت‌النفس را دنبال کنید تا این نکات بهتر برایتان حل شود. موفق باشید
3439
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم با توجه به پیگیری که در مورد سیر مطالعاتی شما دارم و بلطف حق در آن ها پیش می روم و انشاالله با دعای شما بتوانم به یقین قلبی برسم و صزفا جمع آوری اطلاعات نباشد، می خواستم بدانم چکونه این بحث ها را برای دیگران نیز مطرح کنم چرا درک که خیلی از مباحث بدون ورود به سیر مطالعاتی جنابعالی سخت است در حالیکه یکی از مهم ترین اهداف ما کمک گرفتن از این موضوعات در اجتماع است. برای مثال بنده در مسجد محل با چند تن از جوانان مباحثی از قبیل بیانات مقام معظم رهبری، وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی(ره)، تربیت فرزن و... را شروع کرده ایم و در بین راه سوالاتی مطرح می شود که من با کمک مباحث شما می توانهم به راحتی پاسخگو باشم اما پاسخ برای بقیه دوستان سنگین است؟مثلا برای بحث طی الارض و علت و چگونگی آن برای من با کمک بحث های شما حل شده بود ولی پاسخم برایشان سنگین بود.از طرفی نمیتوان مطالعات را به بعد از پیگیری سیر واگذار کرد و آنها در همان ابتدای سییر قرار دارند. راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: سعی کنید ابتدا مباحث معرفت النفس را به صورت ساده مثل کاری که در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» شده، طرح کنید تا بتوانید بر مبنای آن جواب سؤالاتشان را در حدّ قابل فهم آن‌ها بدهید. موفق باشید
3163
متن پرسش
با سلام و عرض ادب محضر استاد طاهرزاده مقام معظم رهبری فرمودند ما اکنون در پیچ تاریخی قرار داریم افق نزدیک این پیچ تاریخی چیست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عبور از حاکمیت فرهنگ مدرنیته و نظر به حاکمیت شریعت الهی در مناسبات اجتماعی چیزی است که در عزم عمومی مردم خاور میانه به چشم می‌خورد.به گفته اقای دکتر سعد الله زارعی: پیچ تاریخی تنها عبارت از سقوط چند رژیم نیست بلکه تحولی است که در عالم و آدم ایجاد شده و تعریف جدیدی است از همه‌ی آنچه که بشر در زندگی خود با آن سر و کار دارد و این یعنی پایان یک دوره‌ی تمدنی و آغاز یک دوره‌ی تمدنی دیگر. تحولی در سطح زیرین جامعه و در بین مردم در حال وقوع است و بیش از همه روح و قلب انسان‌ها را متوجه‌ی دگرگونی و خروج از سیطره‌ی غرب کرده. غرب سیصدسال بود به «تک‌گویی» عادت داشت و در پنجاه‌ساله‌ی اخیر دیگر سخن جدیدی از او ظاهر نشد، در حالی‌که رقیب غرب که بنا دارد زندگی زمینی را به آسمان معنویت متصل گرداند، تازه سخن‌گفتن را آغاز کرده و معلوم است وقتی اسلام در فضای بن‌بست غرب وارد میدان شود راه حل‌های روشنی برای برون‌رفت از آن بن‌بست دارد و این است که باید حقیقتاً به پیچ تاریخی زمان خود باور داشته باشیم و در بازتعریفی‌جدید خود را و جایگاه خود را دوباره تعریف کنیم. موفق باشید
1364
متن پرسش
سلام علیکم :این‌که گفته می‌شود هرکس مطابق عین ثابته‌ی خودش عمل می‌کند، موجب می شود تا این سؤال پیش می‌آید: چه چیزی موجب می‌شود که عین ثابته‌ی افراد متفاوت باشد؟
متن پاسخ
بسمه تعالی . علیک السلام : همان‌طور که مستحضرید تفاوت عین ثابته‌ی هرچیز و هرکس به حقیقت امکانیِ آن مربوط است مثل وقوع عدد 4 که بین 3 و 5 است و یا عدد 10 که بین 9 و 11 می باشد و این وقوع از خودآن اعداد است. به طوری که این اعداد امکانی جز این ندارند که در این موقعیت باشند. همین طور امکان شخص صدام جز همین وقوع و امکان نیست. مثل عدد 4 است که جایش بین 3 و 5 است و وقوع حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» جز این نیست که هستند. مثل عدد 10 است که بین 9 و 11 است. منتها اشتباه از این جا پیش می‌آید که آن وقوعِ اولیه که در آن‌ مرحله هیچ نقص وکمالی برای صاحبانش نیست مگر امکانِ کمال یا نقص، آن را به کمال یا نقص انتهایی افراد نسبت می‌دهیم. در ابتدا امکانِ صدام شدنِ صدام به عنوان یک انسان خون‌خوار در عین ثابته‌ی او هست، منتها در عینِ اختیار و شعور فطری که دارد. درست است هرگز صدام نمی‌تواند امام خمینی شود ولی به جهت اختیاری که دارد می‌تواند شهید خرازی شود. چون عین ثابته‌‌ی او، امکانِ چنین بودنی دارد. همین طور که در ابتدای امر عین ثابته‌‌ی امام خمینی امکان انسانی عالم و عارف و شجاع را دارد و او با انتخاب‌ِخوب خود، مطابق عین ثابته‌ی خود امام خمینی شد و هرگز نمی‌توانست صدام یا شهید خرازی شود. همین طور که یک زن بر اساس امکان وقوع خود زن می‌شود. در مسیر زن بودنش و مطابق عین ثابته‌اش می‌تواند زن خوبی شود و یا زن بدی. ولی هرگز نمی‌تواند مرد شود چون که عین ثابته‌ی او اقتضای زن بودن او را دارد. او در مسیر عین ثابته‌اش می‌تواند مطابق فطرتش عمل کند یا نکند. همین‌طور که امام خمینی می‌توانست مطابق عین ثابته‌اش که شبیه عدد 10 است، انتخاب‌های بدی بکند و یک انسان باسواد ولی خطرناکی بشود. هرچند نمی‌توانست یک صدام بدی شود، چون اقتضای عین ثابته‌اش آن نحوه بودنی است که عدد 10 در آن جایگاه هست و نه عدد 5. پس اگر فردا حضرت امام خمینی از خدا بپرسد چرا من را امام خمینی کردی با این‌همه وسعتِ کار و دردسر، جواب آن است که امکان خودت، امام‌خمینی‌بودن بود و انتخاب‌های خودت هم به اقتضای همان عین ثابته‌ و امکان وجودیت انجام گرفت. مثل این‌که اگر یک زن بپرسد چرا من را زن کردید؟ جواب می‌دهند امکان زن بودن از آن خودت بود و هرچه هم عمل کردی با انتخابی عمل کردی که مقتضای زن بودن توست، چه مطابق فطرت عمل کرده ‌باشد و چه مطابق نفس امّاره. در همه‌ی این موارد حجت خدا در جواب این اعتراض‌ها بالغه و بی نقص است و می‌تواند بدی یا خوبی افراد را متوجه‌ی خودشان بکنند. توجه به جایگاه عین ثابته در کنار حکمت الهی و احسن‌بودن نظام عالم موجب می‌شود تا متوجه باشیم که خداوند به آن اعیانی إذن خلقت می‌دهد که با خلقت آن‌ها نظام احسن الهی ادامه پیدا کند، پس این اشکال پیش نمی‌آید که اگر امکانِ بودنِ هر موجودی از خودش است پس وجود پدیده‌ها در عالم مربوط به خود پدیده‌هاست زیرا وجوددادن پدیده‌ها مربوط به خدا است - هرچند امکان آن‌ها مربوط به خودشان باشد- و خداوند به اقتضای حکمتش به آن‌چه صلاحیت وجودداشتن دارد، وجود می‌دهد. موفق باشید
768

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی دو سوال از محضر تان دارم1در زمان مجردی تقیدات جدی داشتم دنبال وظیفه می گشتم سعی می کردم هر حرفی نزنم تا چیزی را نیازندارم تهیه نکنم در برخورد با دیگرانی که به نحوی آزارم می دادند رفتاری متفاوت داشته باشم یا اینکه سکوت می کردم از کسی گله نکنم اما بعد از ازدواج اخلاق همسرم به نحوی است که مدام از دیگران گله می کند واز من می خواهددر مقابل کوتاهی های دیگران ساکت ننشینم وگله کنم ومثل خودشان رفتار کنم در غیر اینصورت او را دوست ندارم وبا رفتارم او را تحقیر کرده ام ازطرف دیگرحاصل ازدواج قبلی او دختری بسیار لجوج است که هیچ گاه جواب بله در دهانش نیست ودر مواقع حساس پدرش شیطنت های او را تحویل می گیرد وباعث عصبانیت شدید من وحتی پرخاشگری من به دخترش می شود عمدتا روز وشب ما به کل کل کردن می گذرد و از معانی بلندی که در مجردی دنبالش بودم خبری نیست از این وضع خیلی ناراحتم اما نمی توانم از پس عصبانیت هایم برایم وجلو فکر منفی و پرخاشگریم را بگیرم اطلاعاتم در این زمینه کم نیست در عمل مشکل دارم لطفا راهنماییم کنید چه کنم ازوضع خودم نگرانم واز آخرتم می ترسم کمکم کنید 2 همسرم در یکی ازادارات حساس شهر مشغول به کار است کاری بسیارسنگین که خیلی از او نیرو می گیرد وقت اداری وغیر اداری نمی شناسد خودم به اهمیت کارش واقفم اما چیزی که مرا رنج می دهد غفلت ایشان از وظایف همسریش در قبال من است ایشان در گیری فکری زیاد دارد من فکرم خیلی در گیر نیست به همین خاطر مدام درگیرم ومایه عصبی شدنم است چرا که ریاضت کشیدنم برای دوره مجردی بود قرار نیست در زندگی زناشویی هم ریاضت بکشم اگر قرار بود مثل مجردیم باشد که ازدواج نمی کردم این همه عوامل عدم تمرکز برای خودم درست کنم در مجردی می گفتم مجردم حالا چه /؟نمی دانم چگونه با او صحبت کنم که حمل به بی حیای نکند به شیوه های مختلف با ایشان صحبت کرده ام اما گویا فراموش می کند خودم می فهمم خیلی از عصبانیت هایم از این قضیه نشئت می گیرد اما نمی دانم چه کنم بچه داری ومسولیت های که بر دوشم است اجازه نمی دهد پیوسته کتاب بخونم وتمرکز کنم وسط مطالعه دائما ار پیش می اید وغفلت دوباره سراغم می آید لطفا مرا راهنمایی کنید ایمانم ذره ذره آب می شود ومن روز به روز عاجز تر می شوم از مقاومت کمکم کنید اسمم مستعار است مرا ببخشید
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: در عین آن‌که از طریق روایات ائمه«علیهم‌السلام» به‌خصوص از طریق کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از امام خمینی«رضوان‌الهد‌علیه» برای همسرتان روشن کنید که با عدم انتظار از بقیه گله‌مندی از دیگران که موجب خطورات منفی در قلب می‌شود را رها کنند. مسئولیت خودتان نسبت به دختر همسرتان را محدود کنید و انتظارات زیادی از دختری که بالاخره احساس بی‌مادری می‌کند نداشته باشید، خطاهایش را خیلی به رخش نکشید و با او بیشتر مهربانی کنید تا انتقاد. با نشان‌دادن زیبایی‌های خود به همسرتان و لباس مناسب و آرایش مناسب ارتباط را جذاب کنید، مگر بنا است زن در مورد شوهرش هم حیا داشته باشد؟ موفق باشید
19500
متن پرسش
سلام: آیا شهریار یک شاعر مقید به احکام شرعی بوده است یا یک فرد لاابالی؟ یا معمولی؟ در یک کتاب که خاطراتی از ایشان نقل شده بود ظاهرا توسط آقای نیک اندیش که همواره همراه ایشان بوده است) مکرر مطالبی آورده که ما متوجه می شویم که شهریار اصول اخلاقی و شرعی را چندان رعایت نمی کرده. مثلا او شوق دیدار یک زن آوازه خوان به نام قمرالملوک را داشته و وقتی او می میرد ناراحت می شود و در وصف او شعر گفته است و آن زن او را بوسیده است. شهریار دست دختری را می بوسد. شهریار به معشوقه پیشینش که فرزند هم داشته سر زده است. و از حسرت نرسیدن به هم برای هم نامه خاطرات گذشته را نوشته اند. شهریار به خانه یک ارمنی باده فروش رفته. شهریار انگار هر دختری را میدیده عاشقش می شده. آیا او مقید به مذهب نبوده؟ یا مذهبی که ما داریم سخت گرفته ایم که این چیز ها برایمان بد است؟ ما فقط یک تصویر از او در ذهن داریم و آن هم شعر علی ای همای رحمت است. قضیه چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که حداقل باید زندگانی مرحوم شهریار را به دو مرحله تقسیم کرد: مرحله‌ای قبل از انقلاب اسلامی که در فضای روشنفکری به‌سر می‌برد با خصوصیاتی که آن فضا دارد و در عین حال، یک شاعرِ هنرمندی است که ریشه‌های معنوی و معناگرایی در شعر او چشم‌گیر است. و مرحله‌ی بعد از انقلابِ او که از فضای روشنفکری فاصله گرفته و به اردوگاه متعهدین نسبت به انقلاب اسلامی پیوسته در عینِ طعنی که از طرف روشنفکران به او زده می‌شد. شهریار دوره‌ی اول، شاعرِ عاشق‌پیشه‌ای است که به هر حال، روحِ زیباگرایی او بعضاً عنان او را از او می‌رُباید. در این رابطه شاید بتوان علاقه به صدای آن خانم را توصیه کرد، وگرنه در کلّ، اشعارِ او حکایت از آن دارد که به افق‌های بس متعالی نظر دارد. به گفته‌ی آیت اللّه محمدتقی جعفری شعر «حیدر بابا» انسان را از زمین می‌کَنَد و به معراج می‌برد. در آخر از این موضوع هم نباید غفلت کرد کسی که حرکات و سکنات او را برای ما گزارش می‌کند، از نگاهِ معمولی خود می‌نگرد نه از نگاه شاعر و حالات شاعرانه‌ی او. شهریار، شاعری نیست که بتوان او را نادیده گرفت، و از حالات روحانی او که در آخر عمر به فوران آمده است برای زیست‌جهانِ خود استفاده نکرد. موفق باشید  

17113
متن پرسش
سلام علیکم استاد در مورد ازدواج چند راهنمایی می خواستم از خدمتتون: ۱. آیا مشاور حاذق و با تجربه ای می شناسید که بتونیم در زمینه شخصیت شناسی و مثلا درون گرایی و برون گرایی و این مسائل ازشون کمک بگيريم؟ یعنی تست روانشناسی بگیرن از هر دو مون. بی زحمت در تهران معرفی کنید ما اصفهان نیستیم. ۲. آیا درسته که بعضی ها میگن دقت کنید که زمان جاری شدن خطبه عقد، قمر در عقرب نباشد چون خوش یمن نیست و....! از کجا باید بفهمیم که قمر در عقرب هست یا نه؟ ۳. آیا درسته که برای ازدواج، عدد ابجد اسم طرفین باید با هم سازگار باشد؟!! این خرافه نیست آیا؟ ۴. دعا یا عمل خاصی وارد شده که قبل از جاری شدن خطبه، انسان بخواند؟ سر عقد، حضار و عروس و داماد برای چه چیزی دعا کنند؟ که می گویند مستجاب است. آداب خاصی وجود دارد؟ ۵. بطور کلی چه توصیه ای می نمایید برای کسي ک در شروع زندگی متاهلي است؟ کتاب «زن آنگونه که باید باشد» را خوانده ام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شخص خاصی را به عنوان مشاور نمی‌شناسم. خیلی نمی‌توان به روایات مربوط به قمر در عقرب‌بودن تکیه کرد. موضوع تناسب اسامی افراد بر اساس حروف ابجد کاملاً خرافی است، عرایضی در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» در این مورد شده است. خواندن سوره‌ی نور بر سر خطبه‌ی عقد برای زن و مرد مستحب است، به معنای آن‌که بر عهد زناشویی خود صادقانه پای‌برجا باشند. عمده همان حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» است به زوجین که باید با گذشت، زندگی خود را معنا ببخشند و هرکه در بخشش و گذشت پیش‌قدم باشد، در شکوفایی خود موفق‌تر است. عرضی در آخر کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» در صفحه‌ی 287  تحت عنوان «نامه‌ای به زوج‌هایی که در ابتدای پرواز خود هستند» شده است. امید است مفید افتد. موفق باشید

15790
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: با توجه به اصل تناقض که مناطقه آن را ام القضایا می دانند و در قدیم هشت شرط برای آن قایل بودند و بعدها ملاصدرا وحدت حمل را هم به آن اضافه کرد آیا می شود گفت باب این مساله هنوز باز است و وحدت های دیگری را هم اضافه کرد؟ مثلا از آنجا که در خیلی موارد افراد بین دو مقوله ی تکوین و تشریع را خلط می کنند و دچار تناقض و اشتباه می شوند این شرط را هم به شرایط نه گانه اضافه کنیم و یا خیلی موارد دو مقوله ی اجمال و تفصیل ذهن را دچار تناقض می کند و اگر شخص متوجه شود که گاهی از مقام تفصیل و گاهی از مقام اجمال به مطلب نگاه می کند و در این صورت تناقض رفع می شود این شرط را هم در نظر بگیریم. یا در بعضی موارد شخص ذهن و عین را با هم خلط می کند که اگر این شرط هم به شروط اضافه شود مشکل تناقض برطرف می شود - البته گویی این شرط با شرط وحدت حمل یکی است. آیا این حرف صحیح است یا اینگونه وحدت ها را هم باید در همان وحدتهای نه گانه جستجو کرد و باب آن را بسته بدانیم؟ و یا اصولا در اینجا بین دو علم خلطی صورت گرفته و نباید این دو یا سه مقوله را در موضوعات منطقی وارد کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحثی مثل خلط بین تکوین و تشریع و یا توجه به اجمال و تفصیل، از مباحث فلسفی است و نه منطقی. به همین جهت باید در فلسفه مورد بحث قرار گیرد. از طرفی عنایت داشته باشید که ساحت تفکر، محدود به عقلی که مدّ نظر دستگاه ارسطویی است و در محدوده‌ی آن منطق فعالیت دارد، نیست. لذا نمی‌توان از منطق دیالکتیک اگر با منطق ارسطویی سنجیده نشود، بگذریم. نظر به حقیقت در محدوده‌ی تفکر مشایی به حجاب‌بردنِ بعضی از چهره‌های حقیقت است در آن حدّی که بعضی‌ها بخواهند عرفان را هم در این منطق جستجو کنند. در حالی‌که خود ارسطو قضایایی که «قیاساتها معها» است را از این منطق بیرون می‌دانند. موفق باشید

نمایش چاپی