بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11043
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید» می خواستم بدونم طهارت روح چطور باعث افزایش رزق معنوی میشه و یا این که کلا طهارت چطور باعث افزایش رزق میشه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی روح انسان موانع رجوع به حق را کم کرد شرایط بهره‌مندی از نورحق بهتر برایش فراهم می‌گردد و طهارت جسمی نیز موجب بهره‌مندی از رزق جسمی می‌شود. موفق باشید
10978

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهر زاده: من کتاب آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین شما را خواندم ولی در صفحه 193 و 194 که داستان زید ابن حارثه را بیان فرمودید دچار یک سرگردانی شدم که آیا این زید همان زید بن حارثه ای بود که ماجرایش در قرآن آمده و زینب را طلاق داده؟ (چون می خواستم به این نتیجه برسم که آیا یک انسان باتقوا زنش را طلاق می دهد یا نه؟) پس از پرسش از دو روحانی باز این سرگردانی من حل نشد چون یکی می گفت خودش است و دیگری می گفت این اشتباه است آن که چشم برزخی داشت حارث بن زید است نه زید ابن حارثه. و می دونم که این مربوط به علم رجال است. بالاخره استاد حقیقت چیست؟؟؟ ممنون میشم جواب بدید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نام اصلی آن شخصی که در آن کتاب آمده حَارِثَةَ بْنَ مَالِک‏ است و همان سال‌های اول که اسلام در مدینه آمد شهید می‌شود و این غیر از زیدی است که در سوره‌ی احزاب از آن نام برده شده. البته این هم مرد فرهیخته‌ای بوده و جریان طلاق زینب بنت جحش حکمتی دارد که در بحث سوره‌ی احزاب عرض کرده‌ام. موفق باشید
10076

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: من می خواستم در مورد چشم زخم بپرسم ازتون، فکر و ذهن من رو فلج کرده، همش می ترسم کاری رو انجام بدم چشمم بزنن، همش از شکست می ترسم و شکست می خورم، اصلا آرامش ندارم. لطفا در مورد قانون جذب هم من رو قانع کنید روی باورم به خدا خیلی اثر بدی گذاشته، میدونم که وجود داره.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آدم حسابی! بنده این‌همه وقت گذاشتم و کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» را نوشتم و به لطف خداوند به طور مبنایی جایگاه چشم‌زخم و امثال آن را روشن کردم تا شما بتوانید در آغوش حضرت حق و با پیداکردن نور رب‌العالمین زندگی آرامی داشته باشید، حالا انصاف است که آن کتاب را نخوانید و بخواهید بنده این سؤال را به صورتی جزئی جواب دهم؟! موفق باشید
9900

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: آیا می توانیم در قنوت نماز وتر برای ائمه (ع) و پیامبر (ص) هم دعا کنیم؟ با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! مگر خودِ صلوات دعا نیست؟ موفق باشید
9480
متن پرسش
سلام: عیدتان مبارک: استاد عزیز اگر کسی تمایل داشته باشد در اسلام شناسی مطالعه کند ابتدا باید چه مراحلی را بگذزاند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید ادبیات عرب را خوب بگذراند و تفسیری مثل تفسیر المیزان را نیز با دقت دنبال کند تا آرام‌آرام صورت مطالعه‌ی مطالب دیگر برایش پیش آید. موفق باشید
9361

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: بعضی های معتقدند این نحوه مرسوم قرآن به سر کردن (اینکه تمام قرآن بر سر نگذاری و یک جز را بر سر بگذاری یا اینکه قرآن را پشت به آسمان بر روی سرت بگذاری) صحیح نیست، بلاکه اولا باید قران کامل تهیه کرده و بر سر بگذاری، ثانیا اینکه قرآن را باز کرده روی قرآن را به سمت آسمان قرار دهی و جلد قرآن روی سرت باشد. نظر شما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم صورتِ کامل بر سرگذاشتن قرآن، قرآن سی جزء است ولی امید است که با بر سرگذاشتن همین جزء‌ها امتثال امر الهی محقق شود ولی در مورد بازکردن قرآن و روی سرگذاشتن چیزی نداریم، همین کاری که انجام می‌شود خوب است در ابتدا باید قران را باز کرد. موفق باشید
8753

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: نام دقیق کتاب تأویلات قرآن مشهور به تأویلات محی‌الدین که مربوط به عبدالرزاق کاشانی است در تفسیر انفسی و باطنی چیست و از کجا می توان تهیه کرد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: دو جلد کتاب است که مرحوم عبدالرزاق کاشانی به عربی نوشته‌اند تحت عنوان «تفسیر قرآن محی‌الدین»، انتشارات ناصر خسرو می‌باشد. در نرم‌افزار جامع‌التفاسیر نیز هست. موفق باشید
7498
متن پرسش
سلام لطفا خاستگاه سکولاریسم.خطر سکولاریسم.جایگاه سکولاریسم. تبیین کنید.امروز ما دچار چه نوع سکولاریسم هستیم؟سکولاریسم پنهان یا عریان؟لطفا توضیح مبسوط دهید که ما در جلسات مطالعاتی می خواهیم بحث داشته باشیم.چه طور رو این مسئله تحقیق کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در مورد سکولاریسم را باید از طریق کتاب‌هایی که در این مورد نوشته‌ شده دنبال کنید. بنده هم عرایضی در کتاب«گزینش تکنولوژی» داشته‌ام. در مورد سکولاریسم پنهان؛ بحث در این است که وقتی شرایط تاریخی عوض می‌شود عرصه‌هایی ظهور می‌کند که دین و دین‌داران باید در آن صحنه‌ها حاضر شوند، حال اگر فکری پیدا شود که بخواهد دین را از آن صحنه‌ها جدا بداند، از آن‌جایی که سکولاریسم به معنای جدایی دین از سیاست واز امور اجتماعی است، آن نوع موضع‌گیری را سکولاریسم پنهان می‌گویند چون متوجه نیست آن نوع حضور اجتماعی در آن شرایط تاریخی عین دین‌داری است. رهبری عزیز«حفظه‌اللّه» در بجنورد فرمودند اگر امروز روحانیت نسبت به مسائل انقلاب حساس نباشد، گرفتار یک نوع سکولاریسم پنهان هستند. موفق باشید
7231
متن پرسش
سلام علیکم . حنابعالی در شرح کتاب معاد قسمت اول فرمودید در سوره ی زمر آیه ی 42 آمده است که ما همه ی شما را میگیریم و بعد به این نتیجه رسیدیم که همه ی ما غیر از تن ماست . حال فکر کنید نفس من را در خواب گرفتند و نفس شما را هم گرفتند . من قرار است که از این دنیا بروم و شما قرار است در این دنیا بمانید . بالاخره نفس هر دو را از بدن جدا کردند . چه میشود که قلب شما میزند ولی قلب من دیگر نمیزند . آیا نزدن قلب به این دلیل است که دیگر نفس نظرش را از تن برداشته است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: طبق آیه‌ی قرآن در خواب و در مرگ همه‌ی ما که همان نفس ناطقه‌ی ما است را از ما می‌گیرند، حال یک وقت نفس ناطقه در عین ان‌که تماماً در عالم دیگری است نظر به این عالم و بدن خود دارد که در آن صورت بدن را تدبیر می‌کند و یا در عین آن‌که در عالم دیگری است نظر و توجهش را نیز حضرت عزرائیل از این عالم می‌گیرد، در آن صورت دیگر نفس ناطقه بدن خود را تدبیر نمی‌کند. موفق باشید
6495
متن پرسش
سلام.حضرت استاد در تفسیر المیزان من باب واژه امام مطالبی بیان شده است که به نظر حقیر به دلایلی ناقص می آید از آن جهت که واژه امام ولفظ مشتق آن ائمه برای پیشوای باطل هم بیان شده است ولی این واژه در المیزان به گونه ای بیان شده است که فقط جنبه ی قدسی و ماورایی وهدایت به امری آن لحاظ شده است انچه در آیه ی وجعلناخم ائمه یهدون بامرنا که هدایت به امر نامیده می شود وامر را هم بنا بر تفسیر ایجاد بی زمان لحاظ کرده ایم.جدای اینکه امر به غیر از این مقصود هم درقرآن ذکر شده است آنچه در آیه اولوامر است که صاحبان امر یعنی همان حاکم سیاسی اجتماعی وجنبه ولایت سیاسی را بیان می کند خود واژه ائمه در آیاتی که وقاتلوا ائمه الکفر ونظیر آن است غیر جنبه ی اصطلاحی مدنظراست و پیشوایان و خواص کفار است چگونه این مطلب توجیه می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌جایی که علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» در آیه‌ی «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» «امر» را به‌عنوان ایجاد بی‌زمانی معنا کرده‌اند ناظر است بر آیه‌ای که ما را متوجه مقامی از امام می‌کند که قرآن در وصف ائمه می‌فرماید: « وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدینَ (73) ‏» یعنی فعل خیر را به آن‌ها وَحی کردیم. یعنی فعل آن‌ها عین وَحی الهی است و از این جهت است که امام در این این جا در مقامی است که هدایتش نیز هدایت امری است یعنی هدایت «کن فیکون» و این معنا برای امام غیر از معانی دیگری است که برای امام در قرآن به‌کار رفته اعم از امام جور و یا امام عدل. موفق باشید
6403
متن پرسش
سلام استاد. آیا دلیل روایی داریم مبنی بر اینکه در هرعصر تنها و تنها یک نفر وجود دارد که منتخب امام زمان است و همه ی مردم باید زیل آن سلوک کنند؟ یعنی اینکه دو نفر و یا بیشتر چرا نمی توانند از جانب معصوم انتخاب گردند؟ چرا نتوانیم بجای سلوک زیل امام خمینی، زیل علامه حسن زاده یا علامه طباطبایی سلوک کنیم؟ اصولا آیا بعد از فوت کسی که زیل آن جامعه باید سلوک کند، بلافاصله فرد دیگری از جانب معصوم انتخاب می شود و یا خیر؟ دلیل روایی و یا عقلی چیست؟ و چه دلیلی وجود دارد که هم مبانی فکری و هم مبانی عمل مان را از او بگیریم؟ چه دلیلی داریم که واژه ی "تقلید" در حیث "... ان یقلدوه.." تقلید در دو حوزه ی عمل و نظر می باشد؟ انشالله خداوند متعال عمری پر برکت به شما استاد بزرگوار عنایت کند و همیشه در پرتوی عنایات امام عصر قرار داشته باشید. والسلام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولیاء خدا اعم از علامه طباطبایی و یا آیت‌اللّه حسن‌زاده با نوری که به قلب‌شان می‌رسد ما را در آن رابطه هدایت می‌کنند و مطابق دغدغه‌ای که دارند خداوند آن‌ها را مأمور دستگیری مردم می‌کند و همان‌طور که در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» عرض شد دغدغه‌ی حضرت امام نجات جامعه از کفر نظام شاهنشاهی و کفر ظلمات فرهنگ مدرنیته بود و بدین لحاظ خداوند نور انقلاب اسلامی را به قلب حضرت امام اشراق فرمود و همان‌طور که باید در ذیل اولیای خدایی چون علامه طباطبایی از برکات وجودی ایشان بهره‌مند شویم، اگر بخواهیم در این دوران از ظلمات فرهنگ غربی رها شویم و به تمدن اسلامی نایل گردیم باید در ذیل شخصیت اشراقی حضرت روح‌اللّه قرار گیریم و مصداق حدیث حضرت صادق«علیه‌السلام» را نیز بدین لحاظ می‌توان با شخصیت امام منطبق کرد که حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: رسول خدا (ص) فرمودند:«یَحْمِلُ هَذَا الدِّینَ فِی کُلِّ قَرْنٍ‏ عُدُولٌ یَنْفُونَ عَنْهُ تَأْوِیلَ الْمُبْطِلِینَ وَ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ وَ انْتِحَالَ الْجَاهِلِینَ کَمَا یَنْفِی الْکِیرُ خَبَثَ الْحَدِید» در هر قرن انسان‏هاى متعادل و عدولى هستند که این دین را حمل نموده و هرگونه تأویلِ اهل باطل و تحریف افراطیون، و ادعاهاى جاهلین را از آن دور مى‏گردانند، همان‏طور که کوره‏ى آهنگران پلیدى و چرکى آهن را پاک مى‏کند. و از آن‌جایی که با اشراقی که بر قلب امام شده تاریخ جدید ما شروع شده ادامه‌ی کار با ادامه‌ی راهی است که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» گشوده‌اند. این چیزی است که رهبری عزیز متوجه شده‌اند و بر این اساس به بهترین نحو کشور را مدیریت می‌کنند. موفق باشید
5942
متن پرسش
با سلام. بنده از حرف‌های شما این‌طور برداشت کرده‌ام که امام معصوم فقط برای دیدن و رسیدن به افق هایی است که دیگران نمی توانند آن جا را به ما نشان دهند و به آن جا برسانند. یادم هست جایی دیدم یا فرموده بودید که مدتی روی متفکرین شرقی مثل کنفسیوس کار کرده‌اید و دیده‌اید آن‌ها هم حرف برای گفتن دارند اما در سطح خودشان. اگر حرف‌های شما را دست فهمیده باشم می توان این نتیجه را گرفت که رجوع به امام و تحت ولایت امام فقط برای رسیدن به بعضی مراتب عالی است و برای رسیدن به خیلی جاها می‌توان تحت ولایت بسیاری عرفا حکما متفکرین و فلاسفه بود، چون بسیاری ارآن ها چه شرقی و چه غربی دیدگاه‌های عمیقی نسبت به انسان و هستی و زندگی دارند. اگر کسی به جای ولایت حضرت علی(علیه‌السلام) ولایت یک پیر طریقت را بپذیرد در نهایت می تواند او بشود نه امام علی. اما آیا پس از این نشئه مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت؟ اگر عارفی ذیل ولایت عارفی دیگر به مقامات برسد(هرچند نه آن افقی که ائمه خواسته‌اند و ما را بدان جا رهنمون می شوند) در آخرت از یک مومن معمولی که می‌دانسته امامش علی(ع) است و باید نماز بخواند و کار بد نکند مقام کمتری خواهد داشت؟ یا به او گفته خواهد شد تو ذیل ولایت علی(ع) نبودی پس از همه چیز محرومی؟ اساساً آیا ولایت امام من را به قله‌ی کوه می برد و مثلا ولایت ابن عربی به دامنه آن؟ اصلا مگر چند نفر به آن نقطه ای که امام به آن اشاره می‌کنند نگاه می‌اندازند؟ (رفتن و رسیدن به آنجا پیشکش) معلوم است انگشت‌شماری در هر عصری. با این توضیحات من ذیل ولایت امام هم نباشم چیزی از دست نداده‌ام چون من آن چند نفر انگشت شمار نیستم و نمی‌خواهم هم باشم. این مقدمات نتایج دیگری هم خواهد داشت. پس من می توانم یک یهودی باشم و ذیل ولایت موسی بن عمران. اتفاقی نمی‌افتد که می‌افتد؟ من که یک آدم معمولی خواهم بود و مرتبه ای از قرب به حق را خواهم داشت هزاران فرسخ هم از موسی(ع) دور، دیگر پیامبر خاتم و اینها بماند. می خواهم بگویم فرقی نمی کند من الان موسوی باشم یا محمدی(ص)، حالا شکل خم و راست شدنمان متفاوت می‌بود و إلاّ اخلاق و رفتار و گفتار و نیکی و بدی که تغییری نمی‌کرد فقط افق آن گسترده می شد(که آن افق هم هدیه برای همان چند نفر انگشت شمار)آیا اعمال من مورد قبول نخواهد افتاد؟ آیا پیروی از شریعت محمدی(ص) برای این است که به آن افق آن چند نفر انگشت شمار پنهان در اعصار برسیم؟ من همه‌اش مثال زدم تا إنشاء الله غرض من را بفهمید
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم در حال حاضر و در شرایطی که امروز دنیا و بشریت دارد کامل‌ترین شریعت برای قرب الهی هست آیا می‌توان به کمتر از آن نظر کرد؟ آیا معقول است؟ آری اگر کسی متوجه وجود کامل‌ترین شریعت نیست و خود را به دین حضرت موسی«علیه‌السلام» می‌سپارد از آن‌جایی که از کامل به ناقص عدول نکرده به همان اندازه که به نور توحید دین حضرت موسی«علیه‌السلام» منوّر می‌شود در قیامت از آن نور بهره‌مند است، می‌ماند که در آن‌جا با خلأهایی روبه‌رو است که در زمان خود با آخرین شریعت برآورده می‌شده و او از کمالات آن دین محروم است. ولی این‌که می‌فرمایید مگر چند نفر به آن نقطه‌ای که امام به آن اشاره می‌کنند می‌توانند برسند؟ عنایت داشته باشید بحث رویکردها و جهت‌گیری‌ها مطرح است. آیا کسی که امام خود را امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» قرار داد و سعی کرده در طول زندگی به مرور و آرام‌آرام شخصیت خود را با آن حضرت هماهنگ کند، با کسی که امام خود را خلیفه‌ی اول و دوم و یا کنفوسیوس قرار داده یک رویکرد در زندگی دارند؟ گذشته از آن‌که ائمه‌ی ما«علیهم‌السلام» دارای ولایت تکوینی هستند و در جان شیعیان خود تصرف می‌کنند و شیعیان خود را به نور عصمت‌شان به تعادل لازم می‌رسانند و شما در زیارت امامان این را در خود احساس می‌کنید. موفق باشید
4626
متن پرسش
سلام استادگرامی : شما در ده نکته معرفت سی دی شماره 8 فرق بین حضور و ظهور فرمودین که مخلوقات ظهور خدایند در آیات هم یا ظاهر و در جوشن کبیر ذکر یا ظاهر آمده ولی کلمه حاضر هزار نام خدا نیامد گر چه حاضر نام دیگر اون حق فرمودین ولی خود کلمه چه اشکالی داره که در جوشن نیاوردن دلیل داره؟ کلمه ی عربی ودر دعا نیاوردند؟ ممنون که وقت با ارزشتون را برامون می ذارین خدا خیرتون بده اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی قرآن در توصیف حضرت حق می‌فرماید خداوند « وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیم‏ » است همه‌ی حرف را زده چون واسِعٌ عَلیم یعنی در همه‌ جا به صورت آگاهانه و عالمانه حاضر است. واژه‌ی «واسع علیم» کامل‌تر از واژه‌ی «حضور» است. ما حضور را در مقابل ظهور به‌کار برده‌ایم. موفق باشید
2568
متن پرسش
سلام علیکم شما در جلسه ی سی و هشتم شرح کتاب معاد، به ویژگی برخی مکان ها و زمان ها، که آن ها را شایسته ی تجلی الهی می کند اشاره فرمودید. در آن خصوص مثال تجلی «من» در چشم را بیان فرمودید. پرسش این جاست که با توجه به حقیقی بودن روابط جهان، این استعداد از کجا می آید؟ یعنی چه خاصیتی مکان کعبه را برجسته می کند یا شب قدر را به آن ظرفیت می رساند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: معانی ملکوتی فقط در ظرف خاصی امکان ظهور دارند و همین‌طور که بشر سعی می‌کند برای معانیِ عالیه الفاظ خاصی را انتخاب کند و در همین راستا نهج‌البلاغه یا مثنوی مولوی پدید می‌آید، مکان‌ها و زمان‌های خاصی هستند که ظرف انوار ملکوتی می‌شوند و کشف محمدی«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» متوجه ظرف آن مکان‌ها و زمان‌ها در رابطه با تجلیات انوار ملکوت می‌شود. موفق باشید
1732

عقل دینیبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم 1-ایا عقل انسان یکی از جلوات قلب اوست و ایا بحث از عقل غربی یا عقل دینی یا عقل قدسی به همین مسئله بر می گردد یعنی با توجه به این که انسان دل در گرو چه چیزی دارد نحوه تعقلش و میزان درکش تغییر می کند 2-مگر تقوا نور نمی اورد پس چرا در قرون اخیر زهاد عالمی را می بینیم که در بعضی ابعاد کاملا خالی هستند صرفا برای وضوح مطلب این را عرض می کنم یکی از زهاد و مجتهدین که از مشاهیر اصفهان است حاج اقا رحیم ارباب است که تقوای ایشان معروف هم هست یکی از دوستان می گفت که ایشان در زمان حکومت شاهنشاهی در نامه ای به شاه او را با چندین لقب مورد خطاب قرار می دهد به طوری که خاطر او مکدر نشود مثال هایی از این دست کم نداریم ایا مشکل عمیق نبودن اعتقادات این بزرگان است یا در عملشان یا در تقوایشان یا ...
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- حرف خوب و دقیقی است و لذا امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: چه بسیار عقلی که اسیر هوسی است که بر او حاکم است 2- تقوا به معنی کنترل امیال در راستای رسیدن به اهداف بلند توحیدی است و در همین راستا علمایی مثل حاج‌آقارحیم ارباب که در آن زمان متوجه بودندشرایط تاریخی ما شرایطی نیست که بتوان به جای نظام شاهنشاهی به دموکراسی غربی رو آورد، سعی می‌کردند شاه را در مسیر اصلاح امور مردم تشویق کنند که به نفع جامعه‌ی مسلمین کارکند و در همین راستا القابی را به شاه می‌دادند. از شرایط تاریخی علماء نباید غفلت کنیم. موفق باشید
16327
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت: ببخشید چند سوال از محضرتان داشتم: 1. در پاسخ بعضی سوالات دیدم که نوشتید، مثلا خداوند زردآلو را زردآلو نکرد بلکه فقط او را وجود بخشید. خواستم بدانم یعنی خداوند قدرت خلق کردن زردآلو را ندارد؟ آخه اینطور قدرت خدا محدود میشه که فقط خداوند میتونه یه چیزی رو موجود کنه ولی اون چیزی که موجود میشه دیگه دست خدا نیست که چی باشه و به ذات اون موجود بستگی داره که زردآلو بشه یا...؟ 2. در همین موضوع سوال دیگری ازتون دارم که عین ثابت و سعه وجودی انسان ها هم آیا باز خداوند به آن ها وجود میبخشه؟ یعنی مثلا آقای قاضی (ره)، با سعه وجودی مثلا 20، آیا خداوند اراده کرد سعه وجودی ایشون بشه 20 یا نه بلکه اقتضای ذات و روح آقای قاضی این سعه وجودی (20) است و مثلا با سعه وجودی 19 نمی تواند به عالم دنیا وارد شود و متولد شود؟ خوب اگه اقتضای ذات ایشون باشه خوب باز قدرت خدا محدود میشه؟ 3. ببخشید ابهامی برام پیش اومده که میگم مگه خداوند عادل نیست پس چرا مثلا اقتضای ذات آقای قاضی مثلا 20 باشه که فقط در این سعه وجودی می تواند متولد شود ولی سعه من مثلا 5 باشه. اگه اقتضای ذات اون 20 است چرا مال من نباشه. آیا اینکه اقتضای هر ذاتی چه عین ثابت و چه مقدار سعه وجودی داشته باشد را خدا تعیین میکنه؟ یعنی خداوند اراده می کند سعه وجودی من چقدر و سعه وجودی آقای قاضی چقدر باشد؟ خواهشا به همه سوالات جواب بفرمایید تا شاید با کنار هم گذاشتن جواب ها، ابهام و شبهه ام حل شود. خداوند خیرتان دهد. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع از موضوعات ظریف فلسفی و کلامی است. مرحوم شهید مطهری تا حدّی در کتاب ارزشمند «عدل الهی» موضوع را مورد مداقّه قرار داده‌اند. زیرا «امکان»، ذاتیِ هر شیئی است و حضرت حق، امکانِ هر شیئ را «وجود» می‌دهد. به همین جهت می‌فرماید: « قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ» حجت بالغه از آن خداوند است. بدین معنا که فردای قیامت کسی نمی‌تواند بگوید چرا من چنین شدم که هستم. زیرا در جواب گفته می‌شود خداوند آن‌چه تو بوده‌ای را، وجود داده است. که البته این بحث، عرضِ عریضی دارد. موفق باشید

15633
متن پرسش
سلام علیکم: در قسمت پرسش و پاسخ سوالی دیدم که ناراحت و نگرانم کرد و مرا در ماه رجب و قرب الهی شوکه کرد. در جواب سوال 12857 فرموده اید: انسان‌های وسواسی سعی بر تعالیِ وجودی و سیر إلی اللّه ندارند، بیشتر مشغول ظاهر شریعت می‌شوند و شیطان نیز از همین طریق سراغ آن‌ها می‌رود حال من خود م یقین دارم وسواسی هستم و عالم مسجدمان هم می داند که در بعضی احکام شریعت و بعضی سوالات اعتقادی که پیش می آید دچار وسواسم ولی سعی بر تعالی وجودی و سیر الی الله را به لطف خدا در وجود خودم حس می کنم و خدا و اهل البیت (ع) را در منظر قلبم قرار داده ام و توفیق سالها کسب فیض از جلسات علمای سیری را در خود می بینم و به توفیق الهی خودم را در سیر قلبی می بینم ولی خب بالاخره دچار وسواس هستم حال آن پاسخی که فرمودید مطلق است یعنی همه انسانهای وسواسی تا زمانی که گرفتار وسواس اند سعی بر سیر الهی ندارند؟ 2- آیا انسان وسواسی چون دچار وسواس است اعمالش مورد قبول واقع نمی شود یا مثل موارد دیگه جنبه کمالی ممکن است نداشته باشد؟ (من نخواستم تعریف از خود باشد و به قصد روشن شدن مطلب شرایط خودم را بیان کردم)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان سعی کند به کمک ظاهر شریعت از ظاهر به باطن و با اُنس با حقایق جلو رود، بیشتر به نتیجه می‌رسد و انسانِ گرفتار وسواس از آن جهت که گرفتار ظاهر است به خود ضربه می‌زند 2- ملاک در عمل به شریعت، رعایت ظاهر شریعت است برای سیر به باطن و اُنس با حق و متأسفانه وسواس انسان را بیشتر گرفتار ظاهر می‌کند. موفق باشید

15385
متن پرسش
سلام حضرت استاد: وقت بخیر. 1. حضرت آیه الله سعادت پرور فرمودندکه روزی با خانواده بداخلاقی کرده اند و شب در عالم معنا به ایشان گفتند بیست سال ناله های تو بی ثمر شد. یا حضرت امام فرمودندکه گاهی یک عصبانیت 20 سال انسان را عقب می اندازد. با این حساب سخت که چیزی در بساط نمی ماند؟ اگر با یک بد اخلاقی 20 سال ناله بی اثر می شود پس چطور باید جبران کرد این همه گناه را؟ توبه چقدر قدرت جبران دارد؟ ضمن اینکه اغلب مردم گناهان بدتری بدون استغفار مرتکب می شوند. 2. فرمودید اگر کسی در ایمان راسخ شد خواب به معنای صورت از او برداشته می شود می توان رسید به جایی که در همه خوابها یا غالبشان حقایق را آزاد از صورت دید؟ یعنی بجای مکاشفاتی که سالک گاها در خواب برایش اتفاق می افتد غالبا کشف داشته باشد؟ چنین امکانی وجود خارجی دارد که بعد به فکر رسیدن به آن باشیم؟ سپاسگزارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر با یک بداخلاقی، زحمات بیست‌ساله هبط می‌شود، با یک عذرخواهی همه‌ی آن سیئات به حسنه تبدیل می‌گردد. پس چه جای یأس و ناامیدی!! 2- اگر قلب پاک باشد و انسان بتواند با عالمِ مثال منفصل مرتبط گردد، در خواب حقایقی برایش منکشف می‌گردد. آیت اللّه حسن‌زاده می‌فرمودند علامه طباطبایی مکرراً می‌گفتند هر وقت روز خوبی داشته باشم، شب‌های خوبی نیز خواهم داشت که منظورشان احوالاتی است که در خواب و رؤیا نصیب‌شان می‌شود. موفق باشید

13260

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: ببخشید نمی خواستم همچین سوالی را در اینجا بپرسم اما جای دیگری را سراغ نداشتم اگر راهنمایی بفرمایید متشکر می شوم. آیا پدر شوهر و مادر شوهر (به تبع پدر و مادر زن) از نظر دینی پدر و مادر به حساب می آیند و خدمت آنان واجب است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم ولایتی از طرف پدر شوهر و مادر شوهر و یا پدر زن و مادر زن برای زن و مرد باشد. ولی از جهت احترام به همسر، بستگان همسر را باید احترام کرد به‌خصوص که همین والدین بودند که در دامن خود همسر شما را پرورش داده‌اند. موفق باشید

13163
متن پرسش
سلام استاد: وقتتون به خیر: با شماره ای که دادید تماس گرفتم و راهنمایی شدم و شماره خانمی رو بهم دادن که ازشون راهنمایی خواستم و راهنماییم کردند دقیق منظورم رو نتونستم برسونم و ایشون هم روی روند سیر مطالعاتی تاکید داشتنند. و اینکه اول راه هستیم و فعلا باید به مطالعات و... بپردازیم. البته من با واژه ها نتونستم مقصودم رو برسونم. الان مساله ای که برای بنده تو این مقطع زمانی هست من یه سری توضیحات رو براتون میدم که مقصودم رو برسونم و ازتون راهنمایی میخوام. به عالم استاد و شاگردی و... اعتقاد نداشتم و این رو می فهمیدم که باید خوب بود و خدا راههاش رو به انسان نشون میده. با گذشت زمان و با نوسانات و... که کم کم باعث برداشته شدن حجاب های عقلی اطرافم شد (به اندازه درک و ظرفیت و فهم خودم) فهمیدم این انرژی و توان باید در مسیر نماینده خدا روی زمین قرار بگیره تا اثر کامل و مناسب رو داشته باشه. این جمله کتاب معرفت نفستون رو تجربی حس کردم و بهش باور دارم «با نظر به «وجود» از طریق معرفت نفس، مسیر رجوع به حضرت حق گشوده می‌شود و در چنین مسیری است که نه‌تنها امکان نظر به انسان کامل فراهم می‌گردد بلکه ضرورت و اهمیت ارتباط وجودی با امام زمان (عج) برای ما آشکار می‌شود و در نتیجه در ظلمات آخرالزمان به جای گرفتارشدن در انواع توهمات و ماهیات، به حقیقی‌ترین حقیقت رجوع می‌کنیم و از منظر شناخت صحیح امام بر هر چیز می‌نگریم.» یه بنده خدایی کتاب های شما رو به بنده معرفی کرد. فهمیدم مطالبی هست که باید بدونم و از این مسیر باید به بحث مهدویت و شناخت برسم. چندکتاب انسان شناسی شما رو مطالعه کردم و هم زمان هم به مراقبت نفس یا ترک گناه هم می پرداختم و اینکه با توجه به علم خودم کاری نکنم که امام (عج) و خدا ازم ناراضی باشند (در حد درک خودم) به دعا و خلوت علاقه مند شدم و از خلوت انرژی و نیرو می گرفتم ولی بعد از مدتی هضم دنیای جدید و تطبیقش با دنیای واقعی برام سخت شد، عالم جدید عالم زیبا و خوبی هست اون چیزی که باید باشه ولی اون چیزی که هست با واقعیت موجود در جامعه و محل کار و خانواده و.....تفاوت زیاد داره. از دیگران فاصله نگرفتم به هر حال خدا خدای همه هست با هر وجودی، ولی هضم شرایط برام سخت شده در دعاها میخونیم که همه جا خداست اصلا فقط خداست این موضوع یه باور قلبی قشنگ به انسان میده ولی اینکه من هیچی نمی بینم. یا تفاوت دغدغه ها و دنیاهامون با دیگران... شاید مطرح کردن این مسایل برام زود باشه یا عجله داشته باشم ولی واقعا نمیدونم الان کجای قصه هستم. تو این راه چی میخوام، شهود نیروی ماورایی و یا... و از خدا خواستم نقشم رو بهم نشون بده اینکه در این دنیا نقش من چیه و قرار هست برای حکومت جهانی چه کاری انجام بدم. یعنی ازش خواستم من رو برای امامش تربیت کنه، هر چه بیشتر پیش می رفتم با افزایش اطلاعات و ورودی تحیر و سرگردانیم بیشتر میشه، احساس هایی شامل ترس، شوق و تمنا، امیدواری به رحمت و گشایش دچار درگیری هایی ذهنی که هضمش در این مقطع زمانی برای من یا ممکن نیست یا زوده یا یه جای کار من لنگ میزنه که قدرت درک ندارم و فقط درماندگی و تحیر نصیبم میشه. در مناجات امیرالمومنین (ع) میخونیم «خدایا از تو امان می خواهم روزی که پدر و مادر و مال و... به داد آدم نمیرسن» شرایط الان منم همینه همه هستن و خدا رو شکر همه چیز هست ولی اون چیزی نیست که باید باشه برای بنده. یا اصلا به کسی نمیشه مراجعه کرد یا کسی نمیتونه به داد آدم برسه چون فاصله دنیاهامون زیاده. گفتم گناهانم باعث شده که قدرت درک نداشته باشم یا متحیر باشم. توبه کردم و باز بیشتر روی اعمالم حساس شدم. شاید حساسیت هایی که به قول دوستم علما چنین گیرهایی به خودشون میدن. ولی موندن تو این موقعیت خیلی عذاب آوره، روز به روز واژه ها در نظر آدم رنگ می بازه. نمیدونم سیر صعودیه، نزولیه یعنی به بی چیز بودنم به تمام معنا به درگاه خدا پی بردم. تا جایی که گفتم خدایا من فقط امامت رو دوست دارم، هیچ چیزی دیگری ندارم به درگاهت. درمانده شدم و فعلا خوراکم اشک شده و عجز و درماندگی که به درگاه خدا می برم. شاید دچار افراط و تفریط و شتابزدگی ام. میدونم یک جای کارم لنگ میزنه اما نمیدونم کجا و آیا اینکه الان باید فهمید یا... نمیدونم باید صبر کنم، باید بی تفاوت باشم نسبت به این پریشانی ها یا ادامه بدم یا... کتاب ده نکته و جوان و... رو خوندم با اینکه بقیه کتاب ها رو هم خریداری کردم اما توانایی خوندنش رو ندارم. الانم درست و کامل منظورم رو نتونستم برسونم. ببخشید پراکنده صحبت کردم. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جمع بین خراباتی‌بودن و مناجاتی‌بودن مسئله‌ی اصلی این دوران است. و علمای ما نمونه‌ی کامل این حالت‌اند. و لذا زبان حالشان را این‌طور بیان می‌کنند: «در اندرونِ منِ خسته‌دل ندانم چیست/ که من خموشم و او در فغان و در غوغاست». در ابتدای راه این نوع جمع و جمعیت‌داشتن مشکل است تا آن‌جا که انسان به جایی برسد به تعبیر حضرت علی«علیه‌السلام» که فرمودند: «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه»؛ مؤمن به ظاهر با همه معاشرت دارد ولی روح و روانش در جای دیگری سیر می‌نماید. در همین فضا امثال مولوی در مورد رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌گوید:

اين يكى نقش اش نشسته در جهان‏

 

وآن دگر نقش اش چو مه در آسمان‏

اين دها نش نكته گويان با جليس‏

 

وآن دگر با حق به گفتار و انيس‏

پاى ظاهر در صف مسجد صواف‏

 

پاى معنى فوق گردون در طواف‏

     

لذا است که باید با صبر و حوصله از یک‌طرف خود را منوّر به معارف عالیه نمود و از طرف دیگر سختْ مواظبِ دل بود که به کدورت نظر به انسان کامل گرفتار نشود و از طرف دیگر معاشرت با مردم را یک‌نوع سلوک و خودسازی بداند. و در این رابطه به رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» اقتداء کند. موفق باشید

12921

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیزم: اول اینکه توفیق روز افزون شما را از خداوند متعال خواستارم. می خواستم نظر شما را درباره دکتر حسن عباسی و مباحث ایشان بدانم. آیا موضع گیری های ایشان را حکیمانه می دانید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انتظار زیادی از جناب آقای دکتر حسن عباسی نباید داشت. در هرصورت ایشان دل‌سوزانه و هوشیارانه و مفید سخن می‌گویند. موفق باشید

12504

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام و ادب: احتراماً، بنده در حال تحقیق در باب اساطیر و آزمونهای پاکی که نقش اول آنرا «آتش» بر عهده دارد، هستم. در شاهنامه سیاوش از آتش می گذرد، در راماین سیتا در درون آتش قرار می گیرد و به این وسیله بی گناهی این دو ثابت می شود . آتش حضرت ابراهیم (ع) را نمی سوزاند و همچنین حضرت موسی (ع) را. استنباط بنده این است که آتش به گوهر پاک این افراد نمی تواند صدمه ای وارد کند، هر چند بی گناهانی هم بوده اند که در آتش سوخته اند مانند ژاندارک و همچنین بارها در بسیاری از مقالات خوانده ام که گناهکاران در جهنم با آتش تطهیر می شوند. حضرت استاد راز این نسوختن در آتش و تطهیر به واسطه این عنصر چیست؟ و راز سوخته شدن بسیاری از بی گناهان در آتش چیست؟ لازم به ذکر است که اینجانب دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد زبان آلمانی می باشم و هدف از این پرسش تحریر مقاله ای در این راستاست. در صورت امکان پاسخ این پرسش را سریعتر برایم ارسال فرمائید. با تشکر و تقدیم احترام
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده خیلی از این حرف‌ها سر در نمی‌آورم. تنها می‌توان گفت چون سوزندگی آتش برای مردم ملموس است آن‌جایی که خداوند بخواهد تاریخ دیگری را ظهور دهد و اراده ی دیگری در میان نباشد، سوزندگی آتش را خنثی می‌نماید که در مورد حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» ملاحظه می‌نمایید که خداوند از این طریقه ربوبیت خود را ظهور داد. ولی آن‌جایی که اراده‌ی دیگری در کار است مثل شهادت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» و در متن این شهادت رسوایی بنی‌امیه اراده شده است، موضوع فرق خواهد کرد. موفق باشید

12245
متن پرسش
سلام: کسی که قبلا زیاد گناه کرده به درجات عالی عرفان می تواند برسد؟ و فنای ذات الهی شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هراندازه انسان از خود عبور کند، به فنای فی اللّه و رسیدن به احساس الهی نزدیک می‌شود. عبور از گناه یک نحو عبور از خود است. موفق باشید

11843
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: مشیت چیست؟ آیا مشیت ازلی است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشیت یا اراده‌ی الهی ذاتی حضرت حق است و ازلی است و در سنت‌های الهی ظهور پیدا می‌کند. در جزوه‌ی «جبر و اختیار» در این مورد عرایضی داشته‌ام. موفق باشید

11215

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی: استاد آقای رائفی پور در شبکه ی ولایت گفتن که مباهله انجام دادن و بحث آتش گرفتن فرد درخواست کننده مباهله رو مطرح کردن که البته گفتن آیت الله قزوینی ازشون خواستن که رسانه ای کنن. شما این مطلب رو تایید می کنید؟ در کل نظر شما چیه؟ با تشکر التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: درست متوجه نشدم چه می‌فرمایید؟ ولی علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» فرموده بودند هنوز هم جای مباهله هست و تعبیر «این گوی و این میدان» را به‌کار برده بودند بدین معنا که حاضر به مباهله با مخالفان اسلام هستند. موفق باشید
نمایش چاپی