بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6097

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام.آیا طبقات هفت گانه اولیا الله(قطب نقیب اوتاد...) که در تصوف بحث می شود واقعا وجود دارد؟در روایات شیعی چیزی از آن ها به میان آمده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد اطلاعی ندارم جون بیشتر مربوط به اهل تصوف است و در عرفان به‌خصوص عرفان نظری این مباحث مطرح نیست. موفق باشید
4086
متن پرسش
در سؤالات گذشته ما از شما پرسیدیم که: معنای شناخت قلبیِ مبادی غرب چیست؟ و شما در پاسخ فرمودید: همانطور که روح حاکم بر گناه را می‌شناسیم. آیا این برداشت ما صحیح است: «این که می‌گوییم: «روح حاکم بر غرب را باید قلباً احساس کنیم» به این معنی است که: بطلان این مبادی را باید قلباً بشناسیم؛ همانطور که وقتی با یک گناه برخوردمی¬کنیم، قلباً از آن مشمئز می¬شویم، وقتی هم که با مبادی غرب برخوردمی¬کنیم، باید چنین حالتی به ما دست بدهد.»؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم این‌که می‌فرمایید حرف درستی است. موفق باشید.
4047
متن پرسش
سلام م چندتاسؤال پرسبدم چچه طور از بین اینهمه جواب،‌ جواب سؤالم پیداکنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سایت المیزان از نظر فنی این امکان را دارد که به طور هم‌زمان جواب سؤالات را برای ایمیل کاربران ارسال کند ولی این مشروط بر آن است که عزیزان ایمیل خود را در محل مربوطه بنویسند تا حتی اگر صلاح نبود سؤال و جوابشان در معرض دید سایر کاربران قرارگیرد برای خودشان ارسال شود و لذا اگر سؤال عزیزان طوری نبود که در معرض دید همگان قرار گیرد و از طرفی ایمیل هم ننوشته باشند، نمی‌توانند به جواب سؤال خود دسترسی پیدا کنند. موفق باشید. موفق باشید
3777

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام نظر شما راجع به سریال "کلاه پهلوی" که روند مدرنیزاسیون در کشور را از زمان رضا خان نشان میدهد چیست ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: من نمی‌بینم. موفق باشید
3682
متن پرسش
سلام و خسته نباشید/دریک کشور با وجود ولایت فقیه چطور فساد و فحشای موجود در مثلا صدا و سیما را توجیه میکنید که روز به روز گسترده تر میشود فقط با نقدکردن ایا کار درست میشود ؟یا با اقدام عملی و راهکارهای عملی ؟واقعا زشت و خجالت اور نیست دریک کشور اسلامی چه جایگاهی دارد این الگوهای بی ارزش و خودباخته ی غربی ؟/عاقبتتان به خیر /
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره چون جهت نظام اسلامی به سوی حق است با یک بازخوانی تاریخی نظام اسلامی تکلیف خود را با این فرهنگ که با نگاه غربی همه‌چیز را می‌بیند روشن می‌کند. موفق باشید
3440
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم می خواستم بدانم که روایات در مورد قمر در عقرب چقدر قطعی است؟ و اینکه با توجه به نظر مراجع مانند آقای مکارم که می فرمایند تقویم های نجومی موجود در بازار اعتبار ندارتد برای دانستن زمان مناسب امور و زمان های قمر در عقرب چه کنیم(مثلا برای زمان های مناسب بچه دار شدن) و از چه منبعی استفاده کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: من نمی دانم.آن‌هایی هم که این مورد را رعایت می‌کنند، احتیاطاً این کار را می‌کنند نه آن‌که کاملاً این موارد را پذیرفته باشند. به‌جز آن‌چه در رساله‌ها تحت عنوان حرام و واجب و مستحب و مکروه هست نمی‌توان به دیگر امورات اطمینان داشت. موفق باشید
3205
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی استاد عزیز ! چند وقتی است که با توجه به تعالیمی که در کتاب های شماست در دانشگاه مشغول فعالیت هستم و نشریه میدهم همچنین در بحث های دانشجویی و مناظرات این ها را مطرح میکنم . اما نمی دانم چرا حرف هایم همانند سکه اصحاب کهف اصلا فهم نمی شود . نقش نقص و ضعف بیان من و فهم ناقصم از معارفی که شما واسطه اش بودید را نمی توان نادیده گرفت ولی نمیدانم چرا این حس به سراغم آمده که این بحث ها را نمی شود با نشریه و مناظره شروع کرد ؟ شنیدم که در اصفهان جلسه دارید . چند دوست در اضفهان دارم . با آنها که صحبت کردم گفتند استاد طاهرزاده در جلسه ای گفته که نشریه به درد نشر معارف نمی خورد . از طرفی میگویند شما هیچ وقت مناظره نکردید . سوال بعدی من این است که اگر از مناظره و نشریه ، حق ظهور تجلی نکند چه فایده ای دارند ؟ آیا حداقل نمی توانند نقش مذکر و تذکر دهنده مخاطب باشند ؟ چون میدانیم که تلویزیون هم به خاطر تصویری بودنش قادر به نشر معارف نیست ولی خب با همین تلویزیون « روایت فتح » آوینی و سریال امام علی و همچنین اخیرا مستند بسیار تاثیر گذار « آخرین روزهای زمستان-حسن باقری » ساخته شده که تذکر خوبی به مخاطب می دهند . در ادامه سوال باید بگویم که حرف های شما دوستانم در اصفهان را به این نتیجه رسانده که نشریه ندهند و به من هم همین توصیه را کردند آیا این کار و این نتیجه از صحبت های شما درست است ؟ میخواستم از خود شما بپرسم . این سوال را در مورد مناظرات دانشجویی هم پاسخ دهید . موفق باشید استاد عزیز . و من الله توفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: درست است که هر فکری برای ارائه‌ زبان مخصوصی نیاز دارد و روزنامه‌ و نشریه و تلویزیون ظرفیت ظهور هر فکری را ندارند ولی باید تا آن‌جا که ممکن است با توجه به آن امر، تلاش خود را بکنیم و اگر بتوانیم مثل شهید آوینی روح آینه‌ی جادو را در اختیار بگیریم به همین جهت باید مثل شهید آوینی در روایت فتح در کنار تصور از جملات آسمانی استفاده کرد. چیزی که روح تلویزیون آن را روضه‌خوانی می‌داند و معتقد است باید تصویر پیام را برساند در حالی‌که تصویر ظرفیت هر پیامی را در خود ندارد. در هر حال «گرچه بهشت‌اش نه به کوشش دهند..... آن‌قدر ای دل که توانی بکوش». موفق باشید
2516
متن پرسش
با سلام خدمت استاد و تشکر از وقتی که برای پاسخ به سوالات می‌گذارید همان طور که مطلعید سال گذشته یک مناظره مکتوب میان استاد پناهیان و آقای علی مطهری پیرامون جایگاه ولایت فقیه شکل گرفت. در این مناظره، آقای مطهری به یکی از فرازهای نهج البلاغه استناد کرده بودند و از آنها این نتیجه را گرفته بودند که نقد رهبری حتی به صورت علنی جایز است. آقای مطهری: « ... « و اما حقّى علیکم فالوفاء بالبیعه و النصیحه فى المشهد و المغیب» (نهج البلاغه، خطبه 34). امیر مؤمنان (ع) یکی «از حقوق خودشان بر مردم» (و نه بر عکس) را این می داند که مردم در علن و خفا نصیحتهای خود را – که اعم از انتقاد است – مطرح کنند ... در این کلام، امام علی (ع) حتی «نصیحت علنی» را بر «نصیحت مخفیانه» مقدم داشته اند… » از آن جا که شما سال‌ها به تدریس نهج‌البلاغه اشتغال داشته‌اید و با زوایای فرمایش امیرالمؤمنین آشنا هستید، سؤال حقیر این است که آیا نتیجه‌ای که آقای مطهری از این فرمایش امیرالمؤمنین گرفته‌اند درست هست یا نه و آیا از نظر شرعی می‌توان ولی فقیه که نائب امام زمان هست را نقد کرد؟! خواهشمندم که چون بحث کنونی موضوع مهمی است در حد امکان به صورت مبسوط پاسخ بفرمایید چون این مسأله میان برخی از دوستانم باعث ایجاد شبهه شده است. با تشکر و ضمن عذرخواهی
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: از آن جمله‌ی علی«علیه‌السلام» که آقای علی مطهری استناد کرده‌اند انتقاد به امام برنمی‌آید چون در لغت عرب «نصیحت» به معنای خیرخواهی است و حضرت علی«علیه‌السلام» می‌فرمایند: من حقی دارم که باید آن را اداء کنید یکی باقی‌ماندن بر بیعتی که کردید و دیگر خیرخواهی برای حکومت در هر زمانی. ولی خارج از این سخن، مقام معظم رهبری در بین دانشجویان فرمودند سخن کارشناسی که حتی مخالف رهبری باشد جای خود را دارد و قابل ارائه است ولی عنایت داشته باشید وقتی حکمی از طرف رهبری صادر شد دیگر برای همه‌ی واجب‌الإطاعه است. موفق باشید
1864
متن پرسش
باسلام وعرض ادب در خدمت استاد گرامی در کتاب شما (آشتی با خدا) در جواب سوال این که چرا خدا ما را خلق کرد؟ فرمودید که خدا فیاض مطلق است پس باید همواره خلق کند. سوال بنده این است که آیا وقتی خداوند می داند که انسان ولو با اختیار خود به جهنم می روند آیا باز هم باید خلق کند؟ وقتی می داند که انسان بعد از خلقت می گوید که من نمی خواستم باز هم باید خدا او را باید خلق کند؟ چرا خدا بندگان را خلق کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در همان کتاب روشن شد فلسفه‌ی خلقت، فیاض‌بودن خداوند است تا از هر موجودی که استعداد موجودشدن دارد فیض خود را دریغ نکند. آری خداوند می‌داند صدام وقتی به دنیا بیاید با سوء اختیار خود دست به اعمالی می‌زند که جهنمی می‌شود حال باید صدام را خلق کند تا صدام آنچه می‌خواهد بشود، بشود و مطابق عملی که انجام می‌دهد استحقاق رفتن به جهنم را پیدا کند، آیا می‌شود صدام را قبل از آن‌که اعمالی مطابق انسان جهنمی انجام دهد، به جهنم برد؟ علم خدا علم به فعلی است که بنده انجام می‌دهد، منتها قبل از آن‌که آن فعل انجام گیرد او می‌داند ولی نمی‌شود که قبل از انجام فعل، طرف را به جرم فعل انجام نداده عذاب کرد. موفق باشید
16841

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: اینکه می فرمایند ارواح مومنین پس از مرگ به وادی السلام می روند یعنی چه؟ یعنی روح پس از مرگ در یک مکان مادی قرار می گیرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور آن باشد که نظرشان متوجه آن مکان می‌گردد. موفق باشید

16667
متن پرسش
سلام علیکم: در مورد سوال‌ خانمی که راجع به حجاب پرسیدن که آیا میتونین روسری رنگی استفاده کنن به شرطی که رنگش جیغ نباشه و استاد هم فرمودن که اشکال نداره و از خوش سلیقگی هست. از جوابی که استاد دادن برام سوال پیش اومده که مگه حجاب به معنی مانع و حایل نیست؟! (با توجه به اینکه ستر به معنی پوشش است) و از آنجایی که زنان به خاطر زیبایی ها و ظرافت هایی که خدا در آنها قرار داده با کوچکترین زینتی، زیبایی شان مضاعف می شود. از جمله گذاشتن روسری رنگی حتی اگر رنگ جیغ نباشد. بنابراین به اندازه ای که روسری رنگی گذاشتم و زیباتر شدم به همان اندازه از حجابم کم شده؟!!! بعد استاد چطور اینو (گذاشتن روسری رنگی رو) از خوش سلیقگی میدونن؟ مگه غیر از اینه که بیشتر جاهایی که ما سلیقمون رو وارد دستورات دینی کردیم دچار مشکل شدیم؟!! با تشکر. و با عرض پوزش اگه جسارتی کردم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا حجاب را طوری معنا کنیم که به چنین نتایجی برسیم؟! چرا نباید زنان ما در عین رعایت حجاب شرعی، ظاهری آراسته و پیراسته داشته باشند؟! برادر عزیزم آقای رحیم صفوی می‌فرمودند «وقتی حضرت امام در نوفل‌شاتو بودند خانمی با مانتوی نسبتاً بلند که بلندی آن کمی زیر زانو بود و جوراب‌های خاکستری ضخیم و با یک روسری خاکستری که تمام گردن و موهای او را در بر می‌گرفت، خدمت امام رسید و پرسید: این حجاب چطور است؟ و حضرت امام کاملاً از سر تا پای ایشان را با دقت نگاه کردند و فرمودند خوب است.» موفق باشید 

15331
متن پرسش
با عرض سلام: ناظر به صوت دوم از جلسه دوم صوتهای کانال تلگرامتون، فرمودید که 1) با رعایت فضایل، نوری به عقل می رسد که در انتخاب موفق می کند. 2) هر کس عمل کند به آنچه حق می داند، خدا علمی بهش ارث می دهد. سوال اول: این علم آیا شامل علمی می شود که انسان را از سردرگمی تفاوت نظر بزرگان درآورد؟ سوال دو: آیا این علم پاسخگوی نیازهای علمی انسانی که به همه دری زده ولی در علم حصولی جواب نگرفته، هست؟ تاکید می کنم سوال در علم حصولی است مثل حقوق زن و... سوال سه: چطور با وجود فضایل در همه عرفا، عرفان را دو دسته می کنید،انقلابی و غیر انقلابی؟ در حالی که غیر انقلابیون هم فضایل ممکنه داشته باشن (بیشتر ناظر به عرفانی که در فتنه 88 شکست می خورد برام سواله) سوال چهار: مدتها برام اخلاق کانتی و الهی سوال بود و بارها جواب شنیده بودم اما سوالم حل نمی شد تا با مثال اسبی که زدید دریچه ی عمیقی از این تفاوت به رویم باز شد. سوال سه رو هم بارها پرسیدم اما برایم جا نمی افتد که بالاخره تفاوت عارفی که موضع سیاسی غلطی دارد با امام یا آقا یا احمدی نژاد چیست؟ لطفا سوال سه رو یه جوری بگید که ما خوب درک کنیم حقیقتش رو که: بالاخره چه میشود که فضایل، در انسانی منجر به انتخاب درست می شود ولی در انسانی هم نمی شود؟ و ما چگونه مطمئن شویم فضایل سبب انتخاب درستمان شده. خیلی متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2 – آری! 3- علم حضوری مثل نور است و انسان را به یک کلیّتی در مورد فهم بسیاری از امور می‌رساند. ولی در صورتی حقیقتاً عارف واقعی خواهد شد که متوجه تجلیات حضرت حق در زمان و تاریخ خود باشد و با اسمی با حضرت حق مرتبط گردد که در آن تاریخ، ظهور کرده است. به همین جهت با آمدن یک پیامبر، باقی‌ماندن بر دینِ پیامبر قبلی، کفر است. زیرا با اسمی که در قبل متجلی بوده است، دیگر نمی‌توان به طور حضوری با حضرت حق مرتبط شد، بلکه از آن به بعد در علم حصولی با آن انوار الهی مرتبط‌اند که این در واقع، ارتباط نیست بلکه اطلاع است. عمده‌ی بحث را باید در حضور تاریخیِ حادثه‌ها دنبال کنید که حضرت حق، همواره مطابق ظرف زمانه تجلی می‌کند وگرنه خدای او یک خدای ذهنی است.  - اگر بپذیریم که در هر تاریخی، فهمی و خردی به صحنه می‌آید تا آن تاریخ ساخته شود و فهم زمانه است که تفکر مخصوص آن دوران را به ما می‌دهد؛ باید در نسبت بین انقلاب اسلامی و تفکر، کمی تأمل کرد همچنان‌که همه‌ی متفکران تاریخ در زمان خود از عقل معیّن زمان خود برخاسته‌اند و از آن سخن می‌گویند. باید از خود پرسید در حال حاضر چه عقلی در میان است و معنای بی‌عقلی در این زمانه به چه معنا است. با این عقل است که می‌توان اهداف انقلاب اسلامی را تأمین کرد و نه عقل دیگر که به ما بستگی ندارد. - فهم غیر تاریخی نمی‌تواند روح تاریخ زمانه‌ی خود را تجربه و احساس کند، لذا متوجه نمی‌شود که بعضی از آرزوهایش، مربوط به تاریخ او نیست. ده‌ها سال یک خواست و آرزو را حفظ می‌کند بدون این‌که از خود بپرسد چرا جامعه‌ی او به آن آرزو و خواست نرسیده‌اند.

در تاریخِ تجدد همه‌ی آن‌چه باید در آن سرزمین شکل می‌گرفت تا آن تاریخ ظهور کند، شکل گرفت و این ربطی به تاریخ ما نداشت. آری! امور تاریخی، امور واقع‌شدنی و تحقق‌یافتنی هستند، اما در وقت و جایگاه خود و در میان مردمی که مربوط به آن تاریخ‌اند، به همان معنایی که رسول خدا(ص)فرمودند: «الْأُمُورُ مَرْهُونَةٌ بِأَوْقَاتِهَا»[1] وقوع حادثه‌ها در گرو وقت و تاریخ خاص آن‌ها است. و با این آگاهی باید متوجه باشیم همیشه و در همه‌جا قادر به هر کاری نیستیم، تنها در بستری که تاریخ ما در مقابل ما گشوده است، ما به آن‌چه باید برسیم و تقدیر و مصلحت ماست می‌رسیم؛ مگر آن‌که با فهم غیر تاریخی خود، همچنان اصرار داشته باشیم به آن‌چه در جهان تجدد است، ما نیز خواهیم رسید و باز ده‌ها سال در این آرزو دست به هیچ کاری مناسب تاریخ خود نخواهیم زد.

فهم غیر تاریخی گمان می‌کند راه توسعه‌ی غربی، آزاد از هرگونه سرزمینی و تاریخی برای هر ملتی قابل تحقق است. در حالی‌که در صدساله‌ی اخیر به جهت همین تفکر، فاصله‌ی ملت ما با توسعه‌یافتگیِ غربی، نزدیک که نه، بلکه زیاد هم شده است مگر در مصرف‌کردنِ آن‌چه جهان توسعه‌یافته عرضه می‌کند. ما نسبت به غرب دارای دو تاریخ هستیم و نمی‌توانیم برای رسیدن به غرب به فرهنگ‌ و تاریخ خود پشت کنیم زیرا در این صورت نه به درستی در تاریخ تجدد وارد می‌شویم و نه دیگر پاهایی استوار در زمین و زمان خود داریم ـ‌ از این جا رانده و از آن‌جا مانده‌ ـ و این رنج بی تاریخی است که با انقلاب اسلامی به خوبی می‌ توان از آن عبور کرد و به عهدی که مربوط به تاریخ خودمان است پایدار ماند. باید متوجه باشیم در حال حاضر در کنار تاریخ تجدد که دوران تکنیک است با انقلاب اسلامی تاریخ دیگری ظهور کرده‌است و در آن از اصولی می‌توان سخن گفت که غیر از اصول تجدد غربی است. آری دوران‌های تاریخی به راحتی ظهور و تعیّن نمی‌کنند بلکه تعیّن‌شان به اندیشه و نگاهی است که در آن‌ها به جهان و به غایات زندگی می‌شود. با توجه به این امر آیا نباید متوجه شد که تاریخ جدیدی شروع شده است؟ در ضمن بحث «زهرای مرضیه «سلام الله علیها» و هوشیاری نسبت به ظرفیت تاریخی که با اسلام شروع شد» که صوت آن نیز در صفحه‌ی اول سایت هست، نکاتی در مورد تشخیص حضور تاریخی، در اختیار شما می‌گذارم. موفق باشید

 


[1] - درر الأخبار، ص: 532

15251

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد: می خواستم از شما استاد گرامی بپرسم آیا گریه ی مرد نشانه ی ضعف اوست؟ مثلا گاها اتفاق می افته که دلم می گیره و علت خاصی هم براش ندارم. در این هنگام دوست دارم گریه کنم و این کار آرومم می کنه می خواست بپرسم این حالت نشانه ی ضعف؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گریه برای حوائج دنیایی بد است، وگرنه: «چشمِ گریان، چشمه‌ی فیض خداست». این بیچاره را هم در هنگام گریه‌ها فراموش نکنید. موفق باشید

15122
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله استاد بزرگوارم: پاسخ های شما به سوالات اخیر کاربران در باب انتخابات اسفند 94 را مطالعه کردم و دیدم چنان لطافتی دارد که قرار گرفتن در مسیر فهم آنها برای نفوس با اخلاص که خانه وجودشان را در معرض تندبادها حوادث روزگار فعلی می بنند، حقیقتا سهل ممتنع است. اگر بخواهم در مسیر این نوع تفکر لطیف لمحه ای قرار گیرم (یا بگو بیقرار گردم) باز به همین می رسم که هنوز انگار زمین و زمان به کمال استعداد خود برای فهم افق برتری که امام راحل بزرگوار به روی انسان گشوده، نرسیده و هنوز حتی جریان راست گرای واقعی یا اصلاح طلب واقعی ما نتوانسته هویت و شخصیت خود را ذیل آن نور دوران معاصر قوام دهد و در بلندای دیگری مافوق دعواهای سیاسی چپ و راست برای تمدن سازی اقدام کند. گفتمان های رایج اصولگرا و اصلاح طلب و میانه رو با همه چالشهایی که در ظاهر چشم ما با یکدیگر دارند، در ظلمت مدرنیته گرفتارند و کم توفیقی هر دو جناح که امتحان خود را در دوران سازندگی و اصلاحات و مهرورزی و در مجالس متفاوت نشان دادند ریشه در همین گرفتاری دارد. جالب آنکه همگی در یک چیز مشترکند و آن عدم فهم افقی که رهبری گرانقدر ذیل نور امام متذکر آن هستند. نشانه این غقلت از روحی که آقا متذکر آن است اینکه می توان توصیه ها و راهبردها و تذکرات یکسانی را در کلام آقا پیدا کرد که به همه جناح ها در زمان مسئولیست شان داشته اند و این نشانه ها هم در دولت آقای هاشمی و هم در دولت آقای خاتمی و هم در دولت آقای احمدی نژاد و هم در مجالس اصولگرا و هم در مجالس اصلاح طلب مشهود است. همه جناح ها و افراد سیاسی - بجز معدود کسانی که مسلما گرگهایی در لباس میش هستند - به نظر بنده دلسوزانه می خواهند برای کشور خدمت کنند و هر کدام در قرائت خاص خود یک وجهی از وجوه توجهات این سویی امام را برجسته تر می کنند یکی عدالت را و یکی آزادی را، یکی جمهوریت را و یکی اسلامیت را، یکی آبادانی را و یکی کارفرهنگی را.... اما همگی در گفتمان های خود برای نحوه اداره کشور و به پیش بردن اقتصاد بیمار و فرهنگ مظلوم به سمت توسعه ذیل تمدن غربی مشترکند. این است که مردم مستضعف ما (به معنی قرآنی کلمه) بجای آنکه در معرض آن لطایف تفکر قرار گیرند، یک روز آرمان و مطلوب و مطالبات خود را در گفتمان این جناح می بیند و به فلان رای می دهد و روز دیگر در جناح مقابل به بهمان رای می دهد. و این دست به دست شدن قدرت میان جریان ها سالهاست ادامه دارد و عملا نه مردم و نه حکومت و نه نخبگان و خواص بسمت غفلت زدایی از ظلمات زمانه علی نحو راقی سیر داده نمی شوند. آری شاید هنوز زمان کمال استعداد قرار گرفتن در مسیر چنان تفکر لطیفی که شما متذکر آن هستید فرانرسیده است... بقول شاعر دردآشنای روزگارمان آقای برقعی: و این بحر طویل است... عصر یک جمعهء دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده است؟ چرا لحظه ی باران نرسیده است؟ و هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟ چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟ دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، فقط برد، زمین مرد، زمین مرد، خداوند گواه است، دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از این‌که متوجه‌اید روحِ شاعرانگی، روحِ تذکر به این دوران است؛ بسیار دلگرم شدم و حقیقتاً در افقی که شاعر می‌گشاید، می‌توان از کدورت دعواهای جناح‌های سرگردان آزاد شد و به جایی نظر کرد که به گفته‌ی جناب حافظ: «می‌وزد از چمن نسیم بهشت / هان بنوشید دم به دم میّ ناب» در چنین شرایطی که در صبح‌دمان ژاله بر رُخ لاله می‌چکد، از چمن‌زار مظاهر، نسیم بهشت می‌وزد و تمام فضا را آماده می‌کند که تا سالکِ طالب حقیقت در عالی‌ترین شرایط توحید که امکان تحقق عشق خالص در میان است، از نوشیدن میّ نابِ محبت کوتاهی نکند و نگذارد در چنین شرایطی غیر از رجوعِ به حق چیز دیگر در میان آید. این حالت را در پیاده‌روی اربعین در بین انبوه زائران حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» و یا در حرم امامان معصوم«علیهم‌السلام» به‌خوبی می‌توان احساس کرد که چگونه نفحات الهی، شوری آتشین بر قلب‌ها انداخته به طوری‌که هرکس در تلاش است در نوشیدن میّ ناب که همان عشق خالصانه است، عالی‌ترین سبقت را به صحنه آورد. موفق باشید 

12938

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: با توجه به بحث «مصباح الهدایه» برای ایجاد ظرفیت در خود برای درک حضوری مباحث عرفانی چه کارهایی باید بکنیم و شخصی همچون میرزا جهانگیر خان قشقایی برای بهره بردن از اسفار(یا هر کتاب عرفانی) چه کاری را باید انجام دهد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معارف اولیه و رعایت دستورات شرع و تعمق در آن‌چه می‌دانید، شما را جهت شوق لازم آماده می‌کند. موفق باشید

10906

رزقبازدید:

متن پرسش
با سلام 1- لطفا تدبیرالمعیشه را تعریف کنید و بفرمایید جایگاه این موضوع در نظام تقدیر الهی کجاست؟ 2-آیا دیدگاهی که می‌گوید"حالا که سیر شدم تا ظهر خدا بزرگ است" را نمی‌توان به عدم توجه به تدبیرالمعیشه متهم کرد؟ 4-آیا کسی که تدبیرالمعیشه نداشته باشد، او هم رزقش دنبال او می‌آید تا او را بیابد؟ 5- در تاریخ و حتی همین حالا مواردی از سوء تغذیه و مرگ کودکان بی‌گناه را سراغ داریم. قاعدتاً این کودکان گناهی را مرتکب نشده‌اند که رزقشان تنگ یا بسته شود. پس اگر این نبودن (نه کم بودن) رزق تقدیر الهی بوده باشد این سوال پیش می‌آید که خداوندی که آن‌ها را آفریده، اما رزق آن‌ها را نرسانده، آیا نعوذ بالله خلقتی عبث انجام نداده است؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2 و 3 و 4- تدبیر در معیشت بدین معنا است که ما وظیفه‌ی خود را نسبت به کسب رزق خود انجام دهیم ولی امیدمان به کار و کسب خود نباشد بلکه به رزّاق‌بودن خداوند باشد، حال در این فضا است که می‌توان نگران آینده نبود. ولی اگر تلاش لازم را نداشتیم و بعد گرفتار سختی شدیم باید خودمان را ملامت کنیم، چنین افرادی عملاً رزق خود را که خداوند تقدیر کرده خراب کرده‌اند 5- در مورد ظلمی که بعضاً صورت می‌گیرد و ظالمی رزق خدادادی ملتی را می‌دزدد و از دست او می‌قاپد، باید متوجه باشیم که چون خداوند هرکس را خلق کرد رزق او را هم با او خلق می‌کند، پس کسی رزق این افراد را دزدیده است همه باید تلاش کنند و حق مظلوم را از ظالم بگیرند تا در امتحان الهی موفق بیرون آیند وگرنه با آن ظالم مساوی هستند. در همین رابطه از ابوذر غفاری داریم که فرموده‌ است: « عجبت لمن لا یجد القوت فی بیته،کیف لا یخرج على الناس شاهراً سیفه" یعنی در تعجب هستم از کسی که چیزی برای خوردن در خانه‌اش پیدا نمی‌کند و شمشیر برنمی‌گیرد و بر مردم نمی‌شورد. یعنی بقیه مقصرند که چنین ظلمی به او شده. موفق باشید
10578
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده: عمده ترین دلیل روایی که برا اثبات ولایت فقیه استفاده میشه منقوله عمر بن حنظله می باشد. و حال آنکه امام صادق (ع) در این روایت از واژه «حاکم» استفاده کرده و نفرموده او را ولی خود قرار دهید. و اگر منظور حضرت ولایت داشتن آن شخص بود باید لفظ مربوط به آن استفاده می شد. با این تعبیره امام (ع)، حکومت اسلامی و حاکم اسلامی را می شود ثابت کرد اما «ولی فقیه» را خیر. زیرا شخص می تواند در عین حالی که حاکم اسلامی است «ولی» نباشد. لطفأ جواب علمی و قانع کننده با توجه به روایت بدهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و آیت‌اللّه جوادی«حفظه‌اللّه» معتقدند موضوع ولایت فقیه یک موضوع کلامی است و به همان دلیل که ضرورت امام را بعد از نبی اثبات می‌کنیم، ضرورت ولایت فقیه را در زمان غیبت باید ثابت کنیم که بنده در آخرین قسمت کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» دلایل آن را آورده‌ام. موفق باشید
10306
متن پرسش
سلام: من 23 سالمه اهل قم در یک خانواده نسبتا معمولی به دنیا اومدم مدتی دارم کتاب آشتی با خدا رو میخونم، در کنار کتابهای دیگه ای که دارم مطالعه می کنم الان احساس بدی دارم، احساس پوچی واقعا احساس می کنم خیلی خالی هستم، همه ی زندگیم فکر و تمرکز روی تعلقات دنیاییم بوده، پول، رفاهیات، آدمی که عاشقانه دوستم داشته باشه، جلب توجه دیگران و... اینها حجابهای زخیمی بین من و پروردگارم کشید. اینقدر خواستم زخیم باشه که حتی روزنه ی کوچکی از این نور به درونم نتابه حالا که همه ی وجودمو سیاهی گرفته دنبال نور می گردم و پاره کردن این پرده ها از وجودم و پیدا کردن اون نور مطلق برام آرزو شده، یه آرزویی که می ترسم بهش نرسم. زندگی بیهوده داشتن سخته و سخت تر از اون اینکه حس کنی دیگه راه نجاتی برای خودت باقی نذاشتی. نمیدونم چرا اینطور وجودمو نابود کردم دنبال چی بودم؟ حالا من گمراه میخوام این راهی رو که رفتم برگردم اما خیلی طولانیه آیا میتونم از نو شروع کنم؟ معنی اخلاص با خدا چیه؟ وجودم تاریک شده، اون نوری که منتظرشم کجاست؟ من خودم همه ی پرده هارو کشیدم تا نوری بهم نتابه، ولی گم شدم تو این سیاهی، به کجا دارم میرم نمیدونم. هر چی در مقابلم می بینم تاریکیه. نماز که میخونم هیچ لذتی نمی برم، از خودم بدم میاد که اینقدر وقیحانه در مقابل پروردگارم می ایستم ولی هیچ توجهی بهش ندارم اون میفهمه ولی به روم نمیاره بجایی که مچمو بگیره دستمو می گیره و این لطف اونو که اینقدر منو از خودم متنفر میکنه. چکار کنم چطوری بهش وصل بشم باهاش آشتی کنم؟ دلم می خواد با اون باشم تا از همه دنیا آزاد بشم. کمکم کنید لطفا.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً متوجه‌اید که حضرت حق از ما دور نیست ما هر اندازه در جدّی‌نگرفتن غیر خدا موفق شویم به همان اندازه به خدا نزدیک می‌شویم، پس باید آرام آرام متوجه شد که همه‌ی کمالات و همه‌ی برکات در زیر سایه‌ی حضرت حق محقق می‌شود. سعی کنید در معارف الهی جلو بروید تا سؤالاتتان یک‌یکی جواب داده شود. مباحث معرفت نفس شروع خوبی است. موفق باشید
9968

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم حضور استاد سلام علیکم: به نظر شما کدامیک از شروح فارسی فصوص برای تدریس بهتر است؟ شرح خوارزمی و ممد الهمم چطور است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً هیچ‌کدام از این شروح یا ترجمه‌های فارسی نمی‌تواند حق مطلب را به‌جا آورد،. شرح خوارزمی با نثر قرن دهمی‌اش باز برای فارسی‌زبان مشکل را حلّ نکرده و شرح ممدالهمم هم که بعضاً ناقص است. موفق باشید
5437
متن پرسش
سلام،نمیدونم چطوری منظورم رو برسونم..مدتیه(حدود دو سه ماه)که دچار ادبار شدید روحی شدم تا همین چند ماه پیش فردی کاملا مذهبی بودم و حتی از انجام مکروهات هم خودداری میکردم و به شدت دقت داشتم ک مبادا عملی جلوی حرکت من به سمت خدا رو بگیره ولی نمیدونم یهو چی شد که انگار از وسط یک شهر ناگهان وسط بیابون افتادم و هیچ حسی نسبت به این مسائل ندارم و به شکل خیلی بدی نسبت به انجام محرمات بی تفاوت شدم و اعمالی رو که تا قبلها حتی فکرش را هم نمیکردم گرفتارش شدم .واقعا نمیدانم چه بکنم ! و مشکل اصلی اینجاست که اصلا توان جستجو رو در خودم نمیبینم یعنی دنبال راه حل و تلاش برای عوض کردن اوضاع نیستم و اینکه اینجا این سوال رو میپرسم و ابراز نگرانی میکنم فقط به خاطر قسمتی از عقل منطقیم هست ک در طول سالهای گذشته حقانیت دین و دستورات برایش جا افتاده. منظورم اینه که قلبم هر چیز جدی ای رو پس میزنه و نمیتونم بهش راه درست رو ارائه بدم ! و اگر این کار رو بکنم گویا نفس جواب میده باشه حرف تو درست ولی اصلا نمیخام عمل کنم و راحتم بزار !واقعا تحمل نداره ! مث یه آدم گرسنه ای شده که هر غذایی بش بدی همه رو همونجا بالا میاره و حتی غذا رو بیبینه حالش بهم میخوره !کمکم کنید ، چکار بکنم ! اصلا با این وضع پس زدن راه حلها توسط روحم اصلا لازمه کاری بکنم یا بگذارم همینطور بماند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر دینداری تا یک جا عقل است که اظهار نظر می‌کند و ما را با اعمال شرعی جلو می‌برد ولی از یک جا به بعد قلب به میدان می‌آید، حال انسان متوجه می‌شود از نظر قلبی دست‌اش خالی است و به تعبیر شما احساس می‌کند در یک بیابان است که هیچ‌یک از گرایش‌های شرعی را در خود ندارد. از این‌جا به بعد، بعد از آن ادباری که فرمودید، آرام‌آرام به خود می‌آیید و از طریق قلب وارد وادی ایمان می‌شوید و به لطف الهی برزخ شما شروع می‌شود و آنچه را مؤمنین متوسط در برزخ با آن روبه‌رو می‌شوند و 7000 سال طول می‌کشد که به خود آیند و با پای قلب که تنها وسیله‌ی سیر در برزخ است بروند، شما إن‌شاءاللّه در این‌جا شروع خواهید کرد لذا اولاً: صبر در دینداری را فراموش نکنید و مواظب حرام و حلال الهی باشید. ثانیاً: صبر کنید تا از این حالت بگذرید خیلی بی‌تابی نکنید. موفق باشید
3305
متن پرسش
سلام استاد از پرسش و پاسخ سایت متوجه شدم که عازم مشهد هستید میتونم بپرسم چه تاریخی؟ اخه من از تهران آثار شما رو پیگیری میکنم و توفیق دیدار حضوری شما رو ندارم شاید بتونم توفیق پیدا کنم شما رو تو مشهد ببینم. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: به لطف الهی عازم کربلا بودم و پس از دعاگویی به شما و دوستان برگشتم. موفق باشید
2904
متن پرسش
سؤال18: شما در توضیح «دلیل اول‌تان در صفحة42»، در پاسخ به سؤال ما فرمودید که: «این روایت را هر طور تحلیل کنیم، به این نکته می‌رسیم که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» مصداق کاملی از کسانی‌اند که در قرن حاضر در احیاء دین و برگرداندن دین به معنای اصلی‌اش نقش اساسی داشته‌اند.»، اما اشکال ما در دلیل اول شما این بود که: اولاً این روایت می‌گوید که مصداقش باید زنده باشد و لذا حضرت امام در این زمان نمی‌تواند مصداق آن روایت باشد، و ثانیاً این روایت می‌گوید که در هر زمانی مصادیقی دارد، ولی شما می‌خواهید بگویید: تنها مصداقش در این دوران حضرت امام است! شما این دو اشکال را چطور پاسخ می‌دهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: سیره‌ی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» یک فرهنگی است که با نظر به افق‌های آینده از طرف خداوند بر قلب ایشان اشراق شده و در همین راستا می‌فرمایند: «این قرن، قرن نابودی ابر قدرت‌ها است». وقتی روایت می‌فرماید در هر قرنی عدولی به صحنه می‌آید که اسلام را از انحراف نجات می‌دهد، بیشتر به سیره‌ی او نظر دارد و لازم نیست در تمام قرن آن شخص زنده باشد. موفق باشید
1998
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم اینجانب پایه 1 حوزه علمیه می باشم باتوجه به تاکیدات مقام معظم رهبری، به نظر حضرتعالی از چه پایه ای باید مطالعه فلسفه را شروع کرد و از چه کتابی؟ چه مدتی باید بر روی فلسفه سرمایه گذاری کرد؟ بسیار ممنون و متشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: پس از گذراندن ادبیات و ملکه‌شدن در آن خوب است که بدایه و نهایه را به مرور بخوانید، ولی اسفار را چند سال که درس خارج را گذراندید شروع کنید. شاید برای ابتدای کار کتاب «ده نکته از معرفت نفس» و «از برهان تا عرفان» قسمت برهان صدیقین همراه با سی‌دی کافی باشد. موفق باشید
976

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی ببخشید استاد چرا فلسفه ی ملاصدرا جهانی نشده؟ مگه فلسفه نباید جهانی شه؟ اما اشکال این فلسفه جیه که هنوز اونرو به عنوان فلسفه قبول ندارند؟ یعنی اصلا چرا پس ملاصدرا رو فیلسوف میدونیم؟ چه طور میشه جهانی شه؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی چند سال گذشته سمیناری در رابطه با فلسفه‌ی ملاصدرا در تهران تشکیل شد و از فیلسوفان مطرح دنیا دعوت شد بسیاری از صاحب‌نظران دنیا از جمله پروفسور ویلیام چیتیک معتقد بودند فلسفه‌ی ملاصدرا تمدن‌ساز است و حتماً تمدن آینده‌ی جهان متأثر از فلسفه‌ی حکمت متعالیه است. حتی حضرت امام خمینی«رضوان‌الهن‌علیه» بر مبنای تفکر ملاصدرا نهضت خود را تبیین کردند. بنده در جلسه‌ی هشتم از کتاب «تمدن‌زایی شیعه» در مورد جایگاه تاریخی فلسفه‌ی ملاصدرا و نظر مقام رهبری«حفظه‌الهت» عرایضی دارم. موفق باشید
21150
متن پرسش
سلام علیکم: استاد ضمن خسته نباشید. شما در بحث سلوک ذیل شخصیت امام در باب سوبژکتیویته مطالبی داشتید و آن را فرهنگی می دانید که در آن فرهنگ اشخاصی زندگی می کنند و در اندیشه های آن ها عمدتا با نگاه نومینالیستی به اطراف و پیرامون نظر دارند و بعد فرمودید حتی گاهی دین داری ما در ساحت سویژکتیویته قرار می گیرد آنگاه که بهره ی ما از نظر صرفا حال و لذت های درونی شود با این نگاه استاد ما به این نتیجه رسیدیم که بسیاری از اساتید فلسفه و عرفان و بسیاری از کسانی که این علوم را پیگیری می کنند با این نگاه و این نظر به سراغ این علوم می روند یعنی دلخوشند به این بحث ها و با این کتب لذت می برند و زندگی می کنند و با این ها سرگرمند و عملا بهره هایشان استفاده از الفاظ و لغاتی این چنینی است آیا اینگونه نیست؟ بنابر این می شود گفت سوبژکتیویته حجاب غلیظ تاریخی امروز ماست که سالکان کوی دوست در فضای دینداری خود باید از حجابی ضخیم و دشوار عبور کنند و آن خرق این نگاه نومینالیستی است به هستی و از پوست به درآمدن است. استاد پس می شود گفت که راز ناکار آمدی بسیاری از درس اخلاق ها و عرفان های موجود و....و بسیاری از دینداری ها و صحنه های ارتباط با مسجد و حسینیه و حرم ها این باشد که ما خرق حجاب سوبژکتیویته نکرده ایم و بهر ه ای از این ها نبردیم و نمی دانیم راز عدم استفاده ی ما از معارف و مساجد و حسینیه ها چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همین‌طور است. ما در سیطره‌ی نیهیلیسم به جای رجوع به حقیقت، رجوع به «خود» داریم و تنها از طریق انقلاب اسلامی، آری! تنها از طریق انقلاب اسلامی می‌توان در این دوران به حقیقت رجوع کرد. در این مورد عرایضی در مقاله‌ی «انقلاب اسلامی، عبور از تمایز سوبژه و اُبژه» شده است. بحمداللّه شما به نکته‌ی مهمی دست گذاشته‌اید. آن مقاله را برایتان می‌فرستم. موفق باشید

انقلاب اسلامی و عبور از تمایز سوژه و اُبژه

باسمه تعالی

آقای دکتر عبدالکریمی در کانال تلگرام‌شان در رابطه با انقلاب اکتبر روسیه سخنانی گفته‌اند که خوب است رفقا نسبت به آن تفکر و تأمل نمایند[1]. به گفته‌ی خود آقای دکتر عبدالکریمی ما نیاز داریم با تاریخ، مواجهه‌ی پدیدارشناسانه داشته باشیم . ایشان انقلاب اکتبر را یک رویداد بزرگ اجتماعی تاریخی می‌دانند که البته حرفی در آن نیست و سپس می‌فرمایند به بهانه‌ی تفکر نسبت به انقلاب اکتبر به مسائل خود در دهه‌های کنونی می‌پردازند.

می‌گویند دوره‌ی آرمان‌گرایی گذشته است.

از طیفی صحبت می‌کنند که رأس آن طیف، انقلاب فرانسه است و بعد انقلاب چین و انقلاب اکتبر و سپس انقلاب ایران و در آخر داعش. انقلاب فرانسه را دارای فرآیند امر تاریخی می‌دانند که فلسفه پیش از ایدئولوژی در آن نقش داشته و در بستر یک تقدیر تاریخی نظام فئودالی به بورژوازی تغییر کرد و در مورد انقلاب اکتبر می‌گویند چون در آن انقلاب جامعه‌ی مدنی از قبل وجود نداشت هیچ کنترلی در آن نبود و می‌گویند انقلاب ما - یعنی انقلاب اسلامی-  نیز چنین بوده . می‌گویند چون جامعه‌ی مدنی در انقلاب اکتبر نبود، تشکیلات عظیم دولتی در دست استالین می‌افتد و در ایران هم همین‌طور شد.

می‌گویند: انقلاب فرانسه بیشتر مبتنی بر یک تفکر فلسفی است، ولی انقلاب اکتبر بیشتر مبتنی بر ایدئولوژی است و انقلاب اسلامی نیز ابتدا کنش کرده و سپس می‌خواهد ایدئولوژی‌اش را تدوین کند، منار را دزدیده است و به دنبال چاه می‌گردد.

می‌گویند: انقلاب فرانسه و انقلاب اکتبر هر دو انقلاب هستند و خواهان اعمال اراده‌ی مردم در حرکت سیاسی اجتماعی‌اند ولی انقلاب کبیر فرانسه با تقدیر تاریخی همسو است ولی انقلاب اکتبر چنین نبود و انقلابیون ایرانی می‌خواهند به نوعی اراده‌گرایی در روزگاری بپردازند که زمانه با آن‌ها یار نیست - زیرا تقدیر تاریخی با آن‌ها همسو نمی‌باشد-.

می‌گویند: ما در روزگاری زندگی می‌کنیم که شاهد ظهور یک شهروند جهانی هستیم و انقلابیون ایران می‌کوشند در مقابل این روند مقاومت کنند و در آخر دلسوزانه می‌خواهند این کار نشود زیرا مثل شوروی خطر فروپاشی پیش می‌آید.

بنده در آن حدّ که رفقا نسبت به جملات بالا کمی تفکر نمایند؛ باب موضوع را در چند بند باز می‌کنم.

1- ملاحظه می‌کنید که در آن سخنرانی، انقلاب فرانسه را اصل گرفته‌اند و با آن انقلاب اکتبر روسیه را مورد ارزیابی قرار داده‌اند و در این بین هر آن‌چه خوبی در انقلاب اکتبر هست آن را به اعتبار نزدیکی به انقلاب فرانسه قلمداد کرده‌اند، ولی هر آن‌چه بدی در انقلاب اکتبر بوده است را مثل انقلاب اسلامی دانسته‌اند تا مخاطب خود به این نتیجه برسد که هیچ نقطه‌ی مثبتی در انقلاب اسلامی نیست. پیشنهاد می‌کنم صوت ایشان را دوباره استماع فرمایید.

2- ایشان می‌فرمایند انقلاب اسلامی هیچ پشتوانه‌ی فکری نداشته و ابتدا کنش‌گری بوده و سپس ایدئولوژی‌اش را تدوین کرده‌اند! بنده از شما می‌پرسم ایشان از کدام عینک انقلاب اسلامی را می‌نگرند؟ آیا انقلاب اسلامی باید با مبانی انقلاب فرانسه شکل می‌گرفت تا مبنای فکری داشته باشد؟ گذشته از آموزه‌های دینی، آیا موضوع ولایت فقیه و حضور اندیشمندانی مثل شهید مطهری و شهید بهشتی مبنای فکری انقلاب اسلامی نبودند که نتیجه‌ی آن مبانی فکری، آن شد که همه‌ی مردم به جهت فهمی که از انقلاب اسلامی پیدا کردند، تماماً از آن استقبال نمودند؟

3- می‌گویند انقلابیون ایرانی می‌خواهند به نوعی اراده‌گرایی در روزگاری بپردازند که زمانه با آن‌ها یار نیست، زیرا بیرون از تقدیر تاریخی عمل می‌کنند. همه‌ی حرف بنده در این قسمت است که چه کسی تقدیر تاریخی یک ملت را تشخیص می‌دهد؟ آیا حضور میلیون‌ها مردم در استقبال با انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هشت ساله در مقابل استکبار، خبر از آن نمی‌دهد که خداوند چیزی را در این تاریخ به ما داده است به نام انقلاب اسلامی تا در بستر انقلاب اسلامی از بحران‌های خود رها شویم؟ جز این است که در دوره‌ی خودآگاهی نسبت به انقلاب اسلامی می‌توانیم از آن‌چه بر ما می‌گذرد، با خبر شویم و در برخورد صحیح با حقیقت انقلاب اسلامی از دورانِ تمایز سوژه و اُبژه عبور نماییم و آن حقیقت، به تمامی عینِ جان ما شود و در مسیر وفاداری به آن حقیقت بود که فرهنگ شهادت به صورتی‌که در این تاریخ ملاحظه کردید، به ظهور آمد؟

4- تعجب بنده از آقای عبدالکریمی از آن جهت است که از یک طرف در رابطه با موضع‌گیری نسبت به انقلاب اسلامی وارد صحنه می‌شوند که صحنه‌ی سخن از حضور تاریخی این ملت است، ولی همه‌ی شواهد تاریخی چنین حضوری را نادیده می‌گیرند و هیچ توجهی به عبور انقلاب اسلامی از سیطره‌ی فرهنگ غربی که در ذات این انقلاب نهفته است و از اصلی‌ترین ایده‌های متدینین به انقلاب اسلامی است، نمی‌کنند. در حالی‌که نه فاشیسم حاصل انقلاب فرانسه است، و نه داعش حاصل انقلاب اسلامی و نه ملاعمر نمونه‌ای از شخصیت امام خمینی. و این نوع برخورد به رخدادهای بزرگ و انسان‌های بزرگی که تقدیر تاریخی زمانه‌ی خود را می‌شناسد، تقلیل‌دادنِ آن رخدادها و آن اشخاص بوده و خبر از عدمِ درکِ کشف تاریخی دارد.

5- آیا انقلاب اسلامی وقتی به صورت حقیقت این دوران ظهور کند و با جان انسان‌ها متحد گردد، توانایی‌ آن را ندارد که جان انسانِ این دوران را به خود جذب کند، در آن حدّ که برای باقی‌بودن با آن از جان خود دست بکشد؟ البته این مشروط بر آن است که به انقلاب اسلامی به عنوان یک حقیقت وجودی نگاه شود مثل هر رخدادِ تاریخی، در آن صورت است که انسان خود را در آغوش آن حقیقت احساس می‌کند و می‌یابد که ما را در برگرفته و سراسرِ افق وجود ما را پر کرده در حدّی که هیچ آینده‌ای را بدون آن نمی‌توانیم بنگریم و این است آن انقلاب اسلامی که بنده متذکر آن هستم و معتقدم راهِ عبور از پوچیِ این دوران تنها در آن نهفته است و آقای عبدالکریمی به مخاطبان خود ظلم بسیار روا می‌دارند از آن جهت که مانع چنین نگاهی و چنین حضوری می‌شوند. آیا ملاحظه نکرده‌اید آن چند نفر مریدانِ ایشان به چه روز و روزگاری افتاده‌اند؟!

6-  در رابطه با بهترین نگاه به انقلاب اسلامی عرایض نسبتاً مفصلی دارم که إن‌شاءاللّه در جای خود باید از آن سخن بگویم. همین اندازه خواستم بابی باز شود تا رفقا نسبت به سخنان آقای عبدالکریمی فکر کنند که از یک طرف ظاهرِ علمی به خود می‌گیرند و از طرف دیگر به ایدئولوژیک‌ترین شکل با حقیقت وجودی انقلاب اسلامی برخورد می‌کنند و امکان تفکر را از مخاطب خود می‌ربایند و خطر فریب را می‌افزایند.

7- سخنان آقای دکتر عبدالکریمی را در نسبت با انقلاب با سخنان آقای دکتر رضا داوری اردکانی مقایسه کنید که از وی می‌پرسند: «آیا انقلاب اسلامی راهی را برای ما باز کرده است؟ و آیا امکانات تازه‌ای به روی ایران گشوده است؟» ایشان در جواب می‌فرمایند: «چرا در بدیهیات شک می‌کنید؟ مگر می‌توان گفت که حرکت امام خمینی یک گشایش در تاریخ ما نبوده؟ انقلابی رخ داده و عهدِ دینی تجدید شده است، مهم آن است که ما چطور می‌خواهیم رونده‌ی این راه باشیم. اکنون باید گشایش را فهمید و البته به آن دل‌خوش نشد، باید به امکانات و چگونگی این راه دقت کرد. ما قدم به قدم باید آن را بگشاییم.» می‌گوید من همچنان منتظر فیلسوفان و شاعران و مورخان هستم که در پیِ انقلاب بیایند.[2] آیا آقای عبدالکریمی به چگونگی طی‌شدنِ گشایشی که انقلاب اسلامی در مقابل ما گذاشته است، دقت می‌کند؟ و یا به ایجاد سدِ نیهیلیسم؟

8- هگل سعی می‌کند با معنابخشی به انقلاب فرانسه آن انقلاب را از آنِ خود کند[3] و آقای عبدالکریمی بر عکس هگل، با نادیده‌گرفتن انقلاب اسلامی سعی می‌کنند رابطه‌ی ما را با حضور تاریخی‌مان نفی نمایند و نوعی ناتوانی جهت ساختارهایی مطابق انقلاب اسلامی را به مخاطبان خود القاء کنند. در حالی‌که هگل با تبیین روح آزادی که در متن انقلاب فرانسه یافت، تلاش کرد بشریت را در اصلاح امور خود امیدوار کند و تا به تقدیر تاریخی که در آن زندگی می‌کنند، نایل آیند. آیا نمی‌توان به میانجیِ تفسیر هگل از انقلاب فرانسه جایگاه تاریخیِ انقلاب اسلامی را دید و به توانایی‌های بالقوه‌ی آن پی برد؟ دکتر عبدالکریمی در ابتدای سخن خود می‌گوید بحث من فلسفی است و در سراسر سخن خود همانند یک لیدرِ سیاسی نسبت به انقلاب اسلامی موضع‌گیری منفی دارد و بدون طرح هرگونه مبنای فلسفی که در آن بتوان در هم‌تنیدگیِ حقیقت و تاریخ را مورد توجه قرار داد، بر عکسِ کاری که هگل در کتاب «پدیدارشناسیِ روح» می‌کند و خواننده‌ی خود را متوجه‌ی نسبت حقیقت و تاریخ می‌نماید که چگونه این دو می‌توانند به هم برسند، عمل می کند. در هم‌تنیدگیِ تاریخ و حقیقت چیزی است که با نظر به کشف انقلاب اسلامی می‌توان به آن رسید، انقلابی که با رویکرد خاص خود یک انقلاب منفعل نیست و به همین جهت در تقابل با فرهنگ استکباری به‌راحتی جلو نمی‌رود.

9- چقدر خوب بود آقای عبدالکریمی یا از انقلاب اسلامی سخن نمی‌گفتند و یا اراده‌های این ملت را در امر تحقق آن نادیده نمی‌گرفتند و آن را درک می‌کردند. اراده‌ی مشترک ملتی که در پرتو توحید، به آینده‌ای روشن نظر دارد و ایثارها و فداکاری‌های این ملت نشان می‌دهد که با خودآگاهیِ خاصی می‌خواهد در وسعتی که دیگر دوگانگیِ سوژه و اُبژه در میان نیست، تاریخ خود را بسازد و مزه‌ی این نحوه حضور را در دفاع مقدس چشیده است. لذا با همه‌ی سختی‌هایی که در مقابل خود دارد، سعی می‌کند برای درکی آن‌چنینی خطر کند و از منافع خود بگذرد. آقای عبدالکریمی را چه شده است که چنین تاریخی را احساس نمی‌کند و طلوعی چنین عظیم را، آری! طلوعِ درک همدیگر، ماورای آن‌که همدیگر را سوژه‌ی خود کنیم را، احساس نمی‌کند!! در حالی‌که دکتر فردید که متوجه‌ی چنین دغدغه‌ای در هایدگر بود، آن را در انقلاب اسلامی احساس کرد و گفت اگر هایدگر زنده بود آن‌چه را در عبور از متافیزیک و آزادشدن از سوبژه و اُبژه می‌طلبید ،  در انقلاب اسلامی می‌یافت.

10- آقای دکتر عبدالکریمی در جای دیگر گله می‌کند که چرا مردم ایران فوتبالیست‌ها را مهم‌تر از ایشان به عنوان استاد فلسفه می‌دانند و از این‌که در این کشور توجه لازم به ایشان نمی‌شود، گله‌مندند. در حالی‌که بنده معتقدم آقای عبدالکریمی متوجه‌ی تاریخی که در آن به‌سر می‌برند، نیستند و انقلاب بزرگی مثل انقلاب اسلامی را بسط مدرنیته و نیهیلیسم می‌دانند. آیا مردم ایران می‌توانند چنین فردی را از خود بدانند؟ راستی چرا مردم ایران شهید محسن حججی را از خود می‌دانند ولی آقای عبدالکریمی را نه؟![4]                                             

 والسلام   

طاهرزاده

 


[1] - https://t.me/bijanabdolkarimi/1476

[2] - به سخنان آقای دکتر داوری در «خانه بیداری اسلامی» استان اصفهان در تاریخ پنجشنبه ۲۶ مرداد رجوع فرمایید.  

[3] - با این‌که هگل از گیوتین که سرها را چون کلم از تن جدا می‌کرد و از ترور که عده‌ی زیادی را به قتل رساند، نه غافل است و نه آن را تأیید می‌کند ولی متوجه‌ی جایگاه تاریخی انقلاب فرانسه است و از آن جهت آن را تأیید می‌کند.

[4] -

نمایش چاپی