بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
17229
متن پرسش
سلام: آیا با دقت روی رفتار حضرت آقا و حضرت استاد جوادی، می توان به این نتیجه رسید که: با در نظر گرفتن جایگاه تاریخی حادثه ها، حتی هاشمی هم در پازل ماست و باید در دست نگه داریمش، (مگر در استثناءهایی مانند قضیه منتظری)؟؟؟ ۲. آیا با این تعاریف، آن غیر روحانی ای که جایگاه تاریخی را مد نظر داشته باشد، بیشتر از یک روحانی که جایگاه تاریخی حوادث را نمی داند، به کار انقلاب و تمدن نوین اسلامی می آید؟ ۳. با تعاریف فوق، نزدیکترین شخص به معصومین و مدیریت معصومین را می توانیم حضرت آقا بدانیم؟ چراکه به دور از جنجال های سیاسی و حزب بازی و ... با در نظر گرفتن جایگاه تاریخی حادثه، خیلی آرام و با دقت عمل می کنند، بر خلاف حرکتهای عجولانه و بی فکر ... و فتنه ها را پشت سر می گذارند (بحمدلله). التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. و مشکل آقای منتظری نیز در آن بود که متوجه جایگاه تاریخی انقلاب و جایگاه جریان نفاق نبود. ایشان می‌گفت آقای خمینی یک فقیه است و برای خود نظراتی دارند؛ من هم یک فقیه هستم و برای خود نظر دارم. غافل از آن‌که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» روحِ تاریخ این زمانه بود و هست، چیزی که حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» متوجه آن هستند. اخیراً در شرح کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» عرایضی نسبت به غفلت آقای منتظری از جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی عرض شد. موفق باشید

16332
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: طاعات و عباداتتان مقبول درگاه حق‌تعالی یک بنگاه اقتصادی را فرض بفرمایید: عرف و قانون رایج فعلی بر این است که یک‌طرف سرمایه‌گذار دارد و از طرف دیگر کارگر و کارمند و مدیران هم اغلب از خود سرمایه‌گذاران هستند. کارگر چرخ آن بنگاه اقتصادی را با کار خود چرخانده و حقوق ماهانه می‌گیرد فارغ از اینکه کفاف زندگی‌اش را بدهد یا ندهد؛ اما سرمایه‌گذار عموماً فقط سرمایه‌اش در گردش است و خودش مگر در صورت مدیریت، کار نمی‌کند با این‌حال سر سال سود اصلی کارخانه را که گاهی چند برابر حقوق سالانه‌ی مجموع شاغلان آن بنگاه هست دریافت می‌کند. از نظر اسلامی تقسیط سود این بنگاه چگونه باید باشد؟ از پیشنهادهای زیر کدام به نظر اسلام نزدیک‌تر است؟ 1. باید حداقل 20 درصد سود خالص برای کارکنان باشد. 2. علاوه بر کارکنان عموم هم باید در سود شریک باشد. (بحثی شبیه سهام عدالت) 3. سود اصلی برای کارکنان است سرمایه‌گذار اگر در آن بنگاه شاغل نیست فقط باید اجاره‌ی سرمایه‌اش را بگیرد مثلاً چیزی در حدود یک‌سوم سود خالص. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌توان یک نظر کلی داد. زیرا به هر صورت در فضای سالم اقتصادی، ثروت باید فعّالانه جهت کارآفرینی، نقش فعّال داشته باشد. لذا است که اگر صاحب کارخانه‌ای حقوق کارگران را در حدّ معقول بپردازد ولی برای جایگزینی کارخانه‌ای که در حال فرسایش است، سودِ مناسبی به‌دست آورد که پس از مدتی کارخانه فرسوده و کارگران بیکار نباشند؛ کارِ عاقلانه‌ای است. بدین لحاظ نمی‌توان برای کارفرما و صاحب ثروت، سود محدودی را در نظر گرفت. آن‌چه امروز به عنوان بحران مطرح است غفلت از تعریفی است که ما از حقوق کارگر و کارفرما و معنایِ کارآفرینی داریم، همه‌چیز در بحران است حتی قیمت ارز. موفق باشید

16150

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: همانطور که استاد می دانند: پیوندی بین معماری اصیل اسلامی و آموزه های عرفانی وجود دارد، این پیوند را در کدام اثر و یا در آثار کدام نویسنده می توان یافت؟ ممنون التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاع چندانی ندارم. کتاب «هنر مقدس» از «بوکهارت» نکات خوبی دارد. موفق باشید

14036
متن پرسش
سلام استاد: این سیوطی و مغنی بد جور اعصابم را بهم ریخته. اصلا نوری در آنها نیست. نه حسی نه نوری. هیچ، مثل چوب خشک است. قال ابن جنی. قال ابن خباض. قال سیبویه. قال ابن هشام و.... البته منطق هم تقریبا همینطور است ولی باز ازینها بهتر است چون کمی به عقل اضافه می کند چارچوب عقلی می دهد ولی اینها آدم را دیوانه می کند. بجای قال الله قال الرسول و... اینها را گذاشته اند و مجبوریم به خواندن آن. دو سوال داشتم در این مورد: 1. بنده اینها را شب امتحانی می خوانم. ایراد شرعی دارد؟ منظورم این است که وقت کم می گذارم و فقط اصل مطلب را می گیرم و می نویسم و بیشتر روی متن نمی مانم تا اذیت شوم. و کم مطالعه می کنم. 2. جمله ای از علامه حسن زاده شنیدم که مضمونش این بود که اینگونه دروس را با رویکرد ریاضت بخوانید برای خدا. ریاضت عقلی. آیا می شود؟ 3. بنده در ادبیات قرآن را تجزیه و ترکیب می کنم. این کار چطور است بنظرتان؟ هم ادبیاتم قوی می شود هم کلام معشوقه را می خوانم و به چشمم می خورد... بحمدالله. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ادبیاتِ عرب چیزی نیست که بشود شب امتحان خواند باید چندین سال همواره ممارست کرد تا بتوانیم از عهده‌ی فهم متون دینی که به صورت عربی نوشته شده است، برآییم و در این صورت است که به‌خوبی وظیفه‌ی خود را انجام داده‌ایم و از برکات تبلیغ دین بهره‌مند شده‌ایم 2- همان‌طور است که استاد فرموده‌اند 3- کار خوبی است إن‌شاءاللّه موفق باشید. موفق باشید

10400
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد و تسلیت ایام شهادت سالار شهیدان اباعبداله الحسین علیه الاف تحیه والثناء و اصحاب با وفای حضرتش. 1) مراد مولانا این اعجوبه عرفان و معرفت از بیت «آب کم جوتشنگی آور بدست تا بجوشد آبت از بالا و پست چیست؟» اگر آب را علم معنی کنیم منظور وی این است که دنبال آموختن علم نرویم و ابتدا تشنه علم شویم بعد علم بیاموزیم. اگر این باشد تشنگی چطور حاصل می شود؟ توضیح بفرمایید 2) چرا خواندن مثنی معنوی شور و احساس غریبی به آدم می دهد و دل را به ناکجا آباد می برد؟ علتش چیست؟ 3) خداوند قسمت تمام آرزومندان کربلای معلا کند در آنجا بعد از قرائت آیه ان الله و ملائکه یصلون ... یک بار صلوات می فرستادند درحالیکه ما سه بار می فرستیم علت چیست؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مولوی در این بیت می‌خواهد ما را متذکر طلب بکند، اگر طلب رسیدن به حقیقت در ما شعله‌ور شد مطلوب خود را به‌خوبی در نزد خود می‌یابیم حتی اگر مطلوب ما علم به حقیقت باشد. مشکل بشر آن است که شعله‌ی طلب حقیقت در او شعله‌ور نشده و خود را گرفتار سیری‌های کاذب کرده. 2- مولوی در مثنوی به ما تعلیم نمی‌دهد، به ما قدرت نظرکردن می‌دهد تا حقیقت را که از همه‌ی ما نزدیک‌تر است احساس کنیم. گفت: «خویش را تعلیم کن علم و نظر/ کان بود کالنقش فی جرم الحجر» 3- فرق نمی‌کند شاید سه بار فرستادن صلوات تأکید بیشتر پذیرش آیه باشد. در ایران هم بعضی مساجد یک‌بار صلوات می‌فرستند. موفق باشید
9417

مرگ از یاسبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: 1) آیا به جز شما، اشخاص دیگری هم از عبارت «القواطعِ القسریه» ی ملاصدرا، تعبیر به مرگ از یاس کرده اند؟ اگر جزوه یا کتابی از صاحب فکران دیگر در این زمینه (مرگ از یاس) میشناسید لطفا معرفی کنید. 2) حدیث امام صادق علیه السلام که می فرماید کسانی که به حهت گناهنشان میمیرند بیشتر از کسانی هستند که از سر آمدن اجلشان میمیرند.... آیا به این معنی نیستش که گناهان باعث حوادثی میشود که باعث قطع عمر یا کوتاه شدن آن میگردد مثلا به دلیل یک گناه انسان تصادف میکند و میمیرد یا بیماری لا علاج میگیرد و میمیرد نه اینکه، به دلیل کامل شدن نفس در جنبه حیوانیش باشد. بنده نفهمیدم از کجای حدیث امام صادق علیه السلام چنین برداشتی (مرگ از یاس) را کردید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده با دقت در دلایل مرگ از نظر ملاصدرا و با توجه به این‌که بعضی از نفس‌ها نه در حیوانیت کامل شده‌اند و نه در انسانیت و نه به جهت عوامل خارجی، بدن را ترک می‌کنند؛ به این نتیجه رسیدم و تعبیر به مرگ از یاس را برای چنین مرگی انتخاب کردم 2- روایت حضرت صادق«علیه‌السلام» از جهتی با چنین مرگی تطبیق دارد زیرا حضرت موضوع را محدود به این نفرمودند که مرگ در اثر گناه صرفاً باید ریشه‌ی بیرونی داشته باشد. مضافاً این‌که برهان کمک می‌کند تا بفهمیم بالاخره نفس ناطقه بعضاً چون افق آینده را به جهت گناه‌آلودگی‌اش تاریک می‌بیند، امید ادامه‌ی تدبیر بدن را از دست بدهد. موفق باشید
9298

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت شما و عرض خدا قوت: ببخشید من خیلی ولع نسبت به خوردن دارم و در این باره نمیتوانم با نفسم مبارزه کنم. چه کنم؟ هر خوردنی را میبینم دلم میخواهد و وقتی با خودم مبارزه میکنم همچنان میلم نسبت به آن باقی میماند تا جایی که بعد از یک مدت حرص و میلم تشدید شده و باعث میشود دو برابر آنچه میخواستم و نخوردم را بخورم! چه کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا به دستور آیت‌اللّه بهجت«رحمة‌اللّه‌علیه»، برای خودتان سهم تعیین کنید و به گفته‌ی ایشان خیلی هم سهم کمی تعیین نکنید. ولی در همان سهم متوقف شوید و وقتی سهم خود را استفاده کردید از سر سفره بلند شوید. موفق باشید
9110

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
منظور از به صحنه در آوردن دل چیست؟ آیا منظور همان ایجاد رابطه ی قلبی و عاطفی با خداست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. موفق باشید
8921
متن پرسش
با سلام: منشا نماز نخواندن چیست؟ در صورتیکه فرد اعتقاد به خواندن نماز دارد و از نماز نخواندن رنج میبرد ولی قدرت روحی مبارزه با بی نمازی را ندارد. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این وظیفه عمومی بشر است که باید عقاید حقه خود را به عمل نزدیک کند تا به تقوای لازم برسد. خطر آن‌جا است که بعضی آنچنان در نزدیکی عقیده و عمل کوتاهی می‌کنند و به‌کلّی از تقوای لازم محروم می‌گردند که حتی واجبات الهی را به مرحله‌ی عمل نمی‌کشاند. در هر صورت راه‌کارِ عملی قضیه آن است که انسان سعی کند عقیده‌ی خود را به‌خصوص در امور واجبات به عمل بکشاند تا از تقوای اولیه محروم نگردد. موفق باشید
7262
متن پرسش
سلام:1نخستین پیام اصالت وجود جدا کردن حساب مفهوم وجود از دیگر مفاهیم تشخص و وحدت از نظر صدقشان بر امور و حقایق خارجی ست. لطفا پاسخ فرمائید *2 بحث اصالت وجود میان مفهوم عام وجود و حقیقت عینی به چه معناست *3معلول نسخه ضعیف از علت خوداست(دارای علم و.)مباشد آیا علم معلول بعلت یک نحوه اشرافیت بحق است *4تشخص شخص حقانی حق در مقام واحدیت تحت عنوان یک وجود واحده تعبیر به نفس رحمانی شده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصالت وجود یعنی آنچه در عالم عینی و بیرونی هست، وجود است و به همین جهت آتش عینی و بیرونی می‌سوزاند ولی آتنش ذهنی نمی‌سوزاند. چون آتش بیرونی وجودی است که به صورت آتش درآمده و به همین جهت منشأ اثر است. این بحث در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» طرح شده که چرا خدای مفهومی خدایی نیست که بتوان حیات و علم و قدرت را از او گرفت. وحدت و تشخص مربوط به وجود عینی و خارجی است. در رابطه با موارد 3 و 4 اخیراً عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 7221 داشته‌ام. موفق باشید
7237
متن پرسش
سلام استاد عزیز. من واقعا به این رسیدم که تکلیف من رفتن به حوزه هست. دقیقا سؤالم در رابطه با "جایگاه قلب" در "تشخیص و ادای تکلیف الهی" است. متأسفانه یا خوشبختانه اصلا قلبم من رو در ادای این تکلیف یاری نمی کنه. به طوری که همان روز اولی که رفتم حوزه ، احساس دلتنگی و بغضی عجیب من رو گرفته بود که به این راحتی ها این بغض از من بیرون نمی ره. انگار حوزه من را از همه‌ی آن چه که هستم دور می کنه و دلتنگی حاصل می‌شه. استاد ، من روحیه ام به فضای دانشگاه بیشتر می‌خوره تا فضای حوزه و روحیه ام مایل به ادامه تحصیل در دانشگاه هست ولی خیلی جدی زیراب دانشگاه برام خورده خصوصا در زمینه های علوم انسانی . در تضاد بین عشق و عقل چه باید کرد؟ وقتی عشق و عقل هر دو تصمیم خودشون رو گرفتن، عقل راهی جز حوزه نمی‌بیند و با تمام نقایص حوزه، برای حضور تاریخی خودش فقط و فقط به حوزه امیدوار است، ولی احساس دلتنگی و گریه شدید از حوزه تمام وجودم رو فرا گرفته. نظر حضرتعالی چیست ؟ واقعا چه باید کرد ؟ خیلی برام دعا کنید خدا دستم رو بگیره. تا حوزه هست این احساس هم هست پس اشک هم هست. متأسفانه عقلم نذاشت کنکور ارشد علوم انسانی بدم. حرفی بزنید که مرحم این زخم باشد و راهی بگشاید برای این حقیر. باز هم التماس دعا و تشکر بی پایان.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی در منظر خود فهم عمیق و عمیق‌تر از آنچه تصور می‌کنید از قرآن و روایات قرار دهید و وقتی متوجه شویددر عرفان اسلامی حقایقی هست آنچنان عجیب که حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به گورباچف می‌گویند: «از کتب عرفا و به ‏خصوص محى‏الدین ابن عربى نام نمى‏برم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگ‏مرد مطلع گردید، تنى چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این گونه مسائل قویاً دست دارند، راهى قم گردانید، تا پس از چند سالى با توکل به خدا از عمق لطیفِ باریک‏تر ز موى منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهى از آن امکان ندارد» و همه‌ی این‌ها از مسیر این حوزه ممکن است، سختی‌هایش کم می‌شود. موفق باشید
3205
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی استاد عزیز ! چند وقتی است که با توجه به تعالیمی که در کتاب های شماست در دانشگاه مشغول فعالیت هستم و نشریه میدهم همچنین در بحث های دانشجویی و مناظرات این ها را مطرح میکنم . اما نمی دانم چرا حرف هایم همانند سکه اصحاب کهف اصلا فهم نمی شود . نقش نقص و ضعف بیان من و فهم ناقصم از معارفی که شما واسطه اش بودید را نمی توان نادیده گرفت ولی نمیدانم چرا این حس به سراغم آمده که این بحث ها را نمی شود با نشریه و مناظره شروع کرد ؟ شنیدم که در اصفهان جلسه دارید . چند دوست در اضفهان دارم . با آنها که صحبت کردم گفتند استاد طاهرزاده در جلسه ای گفته که نشریه به درد نشر معارف نمی خورد . از طرفی میگویند شما هیچ وقت مناظره نکردید . سوال بعدی من این است که اگر از مناظره و نشریه ، حق ظهور تجلی نکند چه فایده ای دارند ؟ آیا حداقل نمی توانند نقش مذکر و تذکر دهنده مخاطب باشند ؟ چون میدانیم که تلویزیون هم به خاطر تصویری بودنش قادر به نشر معارف نیست ولی خب با همین تلویزیون « روایت فتح » آوینی و سریال امام علی و همچنین اخیرا مستند بسیار تاثیر گذار « آخرین روزهای زمستان-حسن باقری » ساخته شده که تذکر خوبی به مخاطب می دهند . در ادامه سوال باید بگویم که حرف های شما دوستانم در اصفهان را به این نتیجه رسانده که نشریه ندهند و به من هم همین توصیه را کردند آیا این کار و این نتیجه از صحبت های شما درست است ؟ میخواستم از خود شما بپرسم . این سوال را در مورد مناظرات دانشجویی هم پاسخ دهید . موفق باشید استاد عزیز . و من الله توفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: درست است که هر فکری برای ارائه‌ زبان مخصوصی نیاز دارد و روزنامه‌ و نشریه و تلویزیون ظرفیت ظهور هر فکری را ندارند ولی باید تا آن‌جا که ممکن است با توجه به آن امر، تلاش خود را بکنیم و اگر بتوانیم مثل شهید آوینی روح آینه‌ی جادو را در اختیار بگیریم به همین جهت باید مثل شهید آوینی در روایت فتح در کنار تصور از جملات آسمانی استفاده کرد. چیزی که روح تلویزیون آن را روضه‌خوانی می‌داند و معتقد است باید تصویر پیام را برساند در حالی‌که تصویر ظرفیت هر پیامی را در خود ندارد. در هر حال «گرچه بهشت‌اش نه به کوشش دهند..... آن‌قدر ای دل که توانی بکوش». موفق باشید
2344
متن پرسش
با سلام در کتاب امام و مقام تعلیم به ملائکه فرمودید که مقام ائمه با هم یکسان است و هیچ برتری بر هم ندارند. و این مقام همان حقیقت محمدیه است. ولی بعضی ها میگویند که مثلا مقام امام علی از ائمه بعدی بالاتر است یا خود امام علی می گوید که پیامبر از من بالاتر است. ایا میتوانیم بگوییم که مقام 14 معصوم تشکیکی است؟ البته اگر این طور باشد مثلا پیامبر افضل از مولا علی باشد ان وقت فردی که در دوران امام علی باشد به همان نسبت که امام از پیامبر پایین ترند. در خسران قرار میگیرد و به ان هدایتی که پیامبر میتوانست اورا به ان برساند. نمیرسد. لطفا مبسوط توضیح دهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آنچه در روایات هست و در جواب شماره‌ی 2328 روایت آن آورده شد که امامان را یکسان می‌داند، در رابطه با مقام است ولی در ظهور و شرایط تجلی آن مقام تفاوت دارند. موفق باشید
2085

تاثیر خیالبازدید:

متن پرسش
با عرض ادب خدمت استاد محترم: مگر نه اینکه اگه کاری رو که میخوایم انجام بدیم اگه در راستای رضای خدا باشه به او توکل کنیم درست میشه . ؟من نمیدونم اشکال کارم کجاست که برای نماز صبح به خدا توکل می کنم حتی ایه اخر سوره کهف را می خونم اما باز یه صبح خواب موندم. دوست ندارم برای اتکا به خدا از موبایل استفاده کنم . لطفا راهنمایی کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در کتاب‌ »علل تزلزل تمدن غرب» در صفحه377 بحثی تحت عنوان «تخیّل و تسلیم» هست که نقش تصوری که از یک ابزار داریم را بررسی می‌کند و این‌که خیال با توجه کردن به آن ابزار دیگر نمی‌تواند به راحتی از امکانات درونی خود استفاده کند. پس به خود سخت نگیرد. بالاخره تا این موبایل هست ذهن شما مبتنی بر آن تصمیم می‌گیرد. موفق باشید.
1642

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: 1-چرا اصولا ایات محکم ومتشابه داریم؟ چرا تمام ایات محکم نبودند تا همه براحتی به قران استناد کنند؟ ایا این متشابهات بخاطر ارتباط با جامعه است و اقتضای نظام خالقیت این تشابه گویی است؟ ایا این متشابهات این امکان را می دهد که تفاسیر یا تأویلات متفاوت و البته درست داشته باشیم؟ 2-لطفا بفرمایید در دنیای پر از اطلاعات امروز از چه منابعی باید مسائل سیاسی و اجتماعی را دریافت که از یک غرق در این فضای انفجار اطلاعات نشویم و از طرفی از مسائل اجتماعی و سیاسی غافل نگردیم؟همچنین میزان وقتی که باید برای اینگونه مسائل بگذارییم را هم بر اساس ملاک توضیح دهید چرا که هر چقدر در مسائل سیاسی و اجتماعی وقت بگذاریم باز هم کم است؟ ضمنانا اگر امکان دارد به صورت مصداقی بفرمایید که شما از چه سایتها و منابعی اطلاعات خود را بدست می اورید این شاید به ما که خیلی سرگردانیم کمک کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- هر اندیشه و اندیشمندی برای اظهار مافی‌الضمیر خود یک طرح کلی می‌دهد و بر مبنای آن طرح کلی فروعاتی را مطرح می‌کند و هرگز نمی‌شود بدون طرح کلی سخن بگوید و نمی‌شود هم فقط در کلیات بماند. به عنوان مثال خداوند یک جا می‌فرماید: «لَیسَ کمثله شَییء» هیچ‌چیز شبیه خدا نیست. این یک آیه محکم و یک مبنا است و بر این اساس می‌فرماید: «یَدُالله فوق ایدیهم» دست خدا برتر از همه‌ی دست‌ها است. وقتی شما متوجه باشید او شبیه هیچ‌چیز نیست پس دست را به معنی عضوی که پنج انگشت دارد تصور نمی‌کنید. اگر کسی مبناها و محکمات را درست درک کند آیات متشابه نمودهایی است از آن مبنا و اشکال ندارد با حفظ آن مبنا متشابهات را به صورت‌های گوناگون تفسیر کرد. قرآن می‌فرماید آن کسی که قلب منحرفی دارد بدون در نظرگرفتن محکمات مشغول متشابهات می‌شود. مثل آن‌که آیه‌ی فوق را دلیل بر آن بگیرند که خدا دست دارد پس پا هم دارد. 2- ابتدا باید اصول کلی را از شخصیت و جهت‌گیری حضرت امام و مقام معظم رهبری بگیرید. و با دقت سخنان آن بزرگواران و سیره‌ی آن‌ها را مبنای تفکر خود قرار دهید و مبتنی بر آن‌ها، می‌توان از رادیو و تلویزیون و بعضی از روزنامه‌ها و سایت‌ها استفاده کرد. چون من از اکثر سایت‌ها و روزنامه‌های مذهبی گله‌مند هستم و معتقدم بر مبنای سخن رهبری سعی بر وحدت ندارند و بیشتر رقابت‌ها را دامن می‌زنند و نه رفاقت ها را، اجازه دهید نام روزنامه و یا سایتی را نبرم. با دقت بر روی سخنان رهبری، بدون آن‌که پیش‌فرض ذهنی را در قضاوت خود دخالت دهید کمک می‌کند که سرگردانی پیش نیاید. در مورد سایرین – از جمله رئیس جمهور– هم تلاش کنید سخنان خودشان را پیدا کنید و با علم به فضایی که در آن فضا سخن گفته شده قضاوت برفرمایید. موفق باشید
1241

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی. استاد مشکلی دارم که امیدوارم با پاسخ‌تان مرا از سردرگمی نجات دهید:من دختری هستم که سعی می‌کنم به شعائر دینی پای‌بند باشم، دیدگاهم راجع به تقابل با نامحرمان این است که تعاملات نباید از حد خاصی فراتر رود و نیز این‌که نباید در خلوت به ایشان فکر کرد حالا این فکر هرچه می‌خواهد باشد. اخیرا آقایی به بنده ابراز علاقه کرده که البته نوع علاقه‌مندی ایشان گویا از نوع خاص است ایشان که به لحاظ ظاهری انسانی موقر و متین است مدعی است عرفان اسلامی را یکسال و نیم کامل کار کرده و به‌خصوص اندیشه‌های ابن عربی را قبول دارد، ایشان در خواست ارتباطی کاملا متعالی را داشتند و صراحتا گفتند که اهل ازدواج نیستند ومعتقد به عشق هستند و ازدواج عشق را می کشد و ...و من صریح‌تر از خودشان گفتم طبق باورهای من ازدواج چیزی است که انسان را به سکون و آرامش می‌رساند و باعث می‌شود آدمی قدم‌های بعدی را بردارد و توقف نکند برعکس عشق از این گونه که انسان را دائما در یک تکاپو و هیجان بی نتیجه غرق می کند و بعد در پایان عمر انسان با یک مجموعه‌ی پوچ مواجه می‌شود چون این هیجانات در عالم جایگاهی ندارد. در عین حال که پیامبر صلی الله علیه و آله لابد چیزی فراتر از ما می دانستند که ازدواج را سفارش کردند(البته شایان ذکر است منظور من اصلا این نبود که بنده و ایشان ازدواج کنیم و به ایشان گفتم کاملا مشخص است که دیدگاه‌های ما متفاوت است چون ایشان نگاه گزینشی به دین دارند مثلا هرموقع دلشان بخواهد روزه می‌گیرند یا نماز می‌خوانند و می‌گویند طبق عادت و .. نمی خواهند عبادت کنند و... ولی خب نگاه من به دین حداکثری است و همین کافیست که من و ایشان اصلا به درد هم نمی‌خوریم) منتهی خب این بحث‌ها در پاسخ به ایشان پیش آمد. ایشان معتقد است که فکر کردن به نامحرم اشکال ندارد بلکه نوع فکر مهم است و عین القضات می گوید در یکی است و راه‌ها بسیار است. در عین حال مرا از این نظر زیر سوال بردند که چرا از فضایی که به دور خودتان بسته‌اید پنجره‌ای به بیرون نمی زنید که لااقل تماشا کنید نه که خارج شوید و دنیا چیزی که شما فکر می کنید نیست و خدا اصلا این کسی که شما فکر می کنید نیست. این صحبت‌ها را مطرح کردند چون من به ایشان گفتم طبق اعتقادات من اگر کسی غیر خدا در قلبم بیاید احساس می‌کنم به خدا خیانت کرده‌ام و قلبم به من دروغ نمی گوید و من هرچیز را از قلبم استفتاء می‌کنم من حتی اگر با یک نامحرم ناخواسته شوخی کنم احساس میکنم دلم از عبادت و یاد خدا استقبال نمی کند و حس خوبی ندارم. بنابراین به طریق اولی می‌دانم که این نوع ارتباطات هرچند که همیشه حول محور عرفان و فلسفه و دین بچرخد مرا از مسیر باز می‌دارد. البته ایشان انسان محترمی بود و پذیرفت و رفت. اما سوال من این است: من درست فکر می‌کنم یا او؟ حرف‌هایی که ایشان می‌گفت پر بود از رگه های واقعیت. و این‌طور نبود که انسانی باشد که قصد سوء استفاده داشته باشد اما می‌گفت انسان باید همیشه در عشق به سر ببرد حتی او ساعت‌ها نی می‌نواخت و ازاین طریق بسیار با خدا ارتباط برقرار کرده بود و در موقع این کار روزه می‌گرفت تا آ ن نوا کاملا پر از احساس حقیقی باشد. آیا خدا آنگونه که من فکر میکنم نیست. اگر راهی که من میروم درست است چرا ایشان با ذکر و با سکوت به لحظاتی در زندگیش رسیده است که من با عبادت نمیرسم؟ نه که بگویم شیرازه ذهنم از هم پاشیده شد اما خب خیلی فکر کردم. ایشان معتقد بود خانم‌هایی مثل من در امر ازدواج به خصوص محکوم به شکست هستند، اما من خیلی اینجور فکر نمیکنم بخودم میگم جایگاه توکل کجاست؟هرچند یکبار درزندگیم برای همین موضوع با توکل پیش رفتم و آنچنان ضربه ای خوردم که تا گیاه ازسر قبرم بروید فراموش شدنی نیست هرچند در آن ضربه بسیار رشد بود و در عین حال بعدها برکاتی را نصیبم کرد. بهر حال لطفا مرا راهنمایی کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: خدا را شکر می‌کنم از دقت و بصیرتی که خداوند به شما داده. وقتی همه‌چیز را خدا ایجاد کرده و او عین وجود است و وقتی هرجا پای نقص هست پای عدم هست، پس عین وجود عین کمال است. برای رسیدن به زیباترین زیبایی‌ها باید به واقعی‌ترین واقعیات یعنی خدا رجوع کرد و برای رجوع به خدا باید مطمئن باشیم که در مسیری صحیح قرار داریم و خداوند با ارسال رسولان و معجزات همراه آنان ما را به شریعت خود مطمئن کرده، پس در رابطه با اُنس با خدایی که عین وجود و عین کمال است نمی‌توان به وَهمِ خود تکیه کرد و بخواهیم به نام عشق به خدا ، از مسیر شریعت الهی بیرون رویم. مسلّم ما باید از دنیایی که دینداری را در حدّ قالب شریعت نگه داشته جلو‌تر بیاییم و به شریعت و طریقت و حقیقت نظر کنیم تا نه‌تنها از وَهم و عشق‌های خیالی – حتی به اسم عرفان – آزاد شویم، بلکه راه رجوع به حقیقتی بس زیبا – یعنی خدا – را بیابیم. گفتی چرا آن آقا با ذکر و سکوت به لحظاتی در زندگی‌اش رسیده که شما با عباداتتان نرسیده‌اید. آیا واقعاً آن راهی که آن آقا بدون شریعت طی می‌کند راه رجوع به خدا است و یا راه خلوت با خیالات خود؟ راهی که شیطان هیچ مزاحمتی برای رونده‌ی او ایجاد نمی‌کند چون قسم خورده است در مسیری قرار می‌گیرد که به سوی خدا باشد. می‌گوید: « قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنی‏ لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیم‏ » : اکنون که مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آنها کمین مى کنم! و این است راز این‌که شیطان شما را به صدها خیال مشغول می‌کند تا راه شریعت الهی را طی نکنید و شما و سایر مؤمنین با پایداری بر این راه شیطان را روسیاه می‌کنید و جهت‌گیری خود را به سوی خدا تثبیت می‌نمایید تا در وقتی شرایطِ «إلَیهِ راجعون» فراهم شد با تمام وجود به سوی او برگردید. حساب کنید این افراد در برزخ قیامت به کجا رجوع دارند و مؤمنین معتقد به شریعت الهی به کجا رجوع می‌کنند. موفق باشید
956

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی با عرض سلام و خسته نباشید از مربیان فرهنگی مجموعه فرهنگی های مساجدم که چند ماهیست گرفتار مشکلی شده ام. سوال: محبت به بچه های حدود سن 12 تا 16 تا چه حدی باید باشد؟ معیار (هل دین الا الحب) در اینجا تا چه حد وارد است؟ مثلا بچه ها در این سن به سبب احساساتی بودن رفتارهایی از خود نشان میدهند که عرف به هیچ عنوان نمیپسندد برای مثال مربی خود را به دلیل شدت علاقه میبوسند حد محبت در دین کجاست؟تا چه حدی را باید اجازه داد و چه حدی را جلوگیری کرد؟ یک کلام رضایت خدا در چیست؟ التماس دعا
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی روایتی که فرمودید در رابطه با حبّ الهی است و این‌که حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: باید رابطه‌ی انسان با خدا قلبی باشد ولی نباید از محبت‌کردن به نوجوانان غافل شد، در عین آن‌که سعی کنیم نظرها را به خوبی‌های ائمه«علیهم‌السلام» و بزرگانی مثل حضرت امام«رضوان‌الله‌علیه» و مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» جلب کنیم تا محبت آن ها عُقلایی باشد. موفق باشید
754

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد من یه دختر دانشجو ام یه همکلاسی دارم که به جز خدا هیچ چیزی رو قبول نداره من خیلی باهاش صحبت می کنم اما علم خودم کمه ونمیتونم قانعش کنم تصمیم گرفتم سوالاتمو از شما بپرسم اولین مشکل ما اینه که اون میگه زندگی به همین دنیا ختم میشه وهمه چیز همین زندگی مادیه به روح هیچ اعتقادی نداره من درمورد رویای صادقانه،احساسات انسان و وجدان براش گفتم اما فایده نداششت میگه عملکرد مغزه.میگه اگه روح هست چرا یه انسان عاقل در اثر یه موج گرفتگی دیوونه میشه لطفا به سوالام جواب بدین چون دوستم وضعیت خوبی نداره با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: این مباحث در کتاب «آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین» به صورت مبسوط طرح شده، کتاب بر روی سایت هست و قابل دانلودشدن می‌باشد. شما به ایشان توصیه کنید اگر می‌خواهد به آن کتاب رجوع کند ولی بدانید که او باید دغدغه‌ی این را داشته باشد که از معارف عمیق محروم نشود، نه شما. موفق باشید
21150
متن پرسش
سلام علیکم: استاد ضمن خسته نباشید. شما در بحث سلوک ذیل شخصیت امام در باب سوبژکتیویته مطالبی داشتید و آن را فرهنگی می دانید که در آن فرهنگ اشخاصی زندگی می کنند و در اندیشه های آن ها عمدتا با نگاه نومینالیستی به اطراف و پیرامون نظر دارند و بعد فرمودید حتی گاهی دین داری ما در ساحت سویژکتیویته قرار می گیرد آنگاه که بهره ی ما از نظر صرفا حال و لذت های درونی شود با این نگاه استاد ما به این نتیجه رسیدیم که بسیاری از اساتید فلسفه و عرفان و بسیاری از کسانی که این علوم را پیگیری می کنند با این نگاه و این نظر به سراغ این علوم می روند یعنی دلخوشند به این بحث ها و با این کتب لذت می برند و زندگی می کنند و با این ها سرگرمند و عملا بهره هایشان استفاده از الفاظ و لغاتی این چنینی است آیا اینگونه نیست؟ بنابر این می شود گفت سوبژکتیویته حجاب غلیظ تاریخی امروز ماست که سالکان کوی دوست در فضای دینداری خود باید از حجابی ضخیم و دشوار عبور کنند و آن خرق این نگاه نومینالیستی است به هستی و از پوست به درآمدن است. استاد پس می شود گفت که راز ناکار آمدی بسیاری از درس اخلاق ها و عرفان های موجود و....و بسیاری از دینداری ها و صحنه های ارتباط با مسجد و حسینیه و حرم ها این باشد که ما خرق حجاب سوبژکتیویته نکرده ایم و بهر ه ای از این ها نبردیم و نمی دانیم راز عدم استفاده ی ما از معارف و مساجد و حسینیه ها چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همین‌طور است. ما در سیطره‌ی نیهیلیسم به جای رجوع به حقیقت، رجوع به «خود» داریم و تنها از طریق انقلاب اسلامی، آری! تنها از طریق انقلاب اسلامی می‌توان در این دوران به حقیقت رجوع کرد. در این مورد عرایضی در مقاله‌ی «انقلاب اسلامی، عبور از تمایز سوبژه و اُبژه» شده است. بحمداللّه شما به نکته‌ی مهمی دست گذاشته‌اید. آن مقاله را برایتان می‌فرستم. موفق باشید

انقلاب اسلامی و عبور از تمایز سوژه و اُبژه

باسمه تعالی

آقای دکتر عبدالکریمی در کانال تلگرام‌شان در رابطه با انقلاب اکتبر روسیه سخنانی گفته‌اند که خوب است رفقا نسبت به آن تفکر و تأمل نمایند[1]. به گفته‌ی خود آقای دکتر عبدالکریمی ما نیاز داریم با تاریخ، مواجهه‌ی پدیدارشناسانه داشته باشیم . ایشان انقلاب اکتبر را یک رویداد بزرگ اجتماعی تاریخی می‌دانند که البته حرفی در آن نیست و سپس می‌فرمایند به بهانه‌ی تفکر نسبت به انقلاب اکتبر به مسائل خود در دهه‌های کنونی می‌پردازند.

می‌گویند دوره‌ی آرمان‌گرایی گذشته است.

از طیفی صحبت می‌کنند که رأس آن طیف، انقلاب فرانسه است و بعد انقلاب چین و انقلاب اکتبر و سپس انقلاب ایران و در آخر داعش. انقلاب فرانسه را دارای فرآیند امر تاریخی می‌دانند که فلسفه پیش از ایدئولوژی در آن نقش داشته و در بستر یک تقدیر تاریخی نظام فئودالی به بورژوازی تغییر کرد و در مورد انقلاب اکتبر می‌گویند چون در آن انقلاب جامعه‌ی مدنی از قبل وجود نداشت هیچ کنترلی در آن نبود و می‌گویند انقلاب ما - یعنی انقلاب اسلامی-  نیز چنین بوده . می‌گویند چون جامعه‌ی مدنی در انقلاب اکتبر نبود، تشکیلات عظیم دولتی در دست استالین می‌افتد و در ایران هم همین‌طور شد.

می‌گویند: انقلاب فرانسه بیشتر مبتنی بر یک تفکر فلسفی است، ولی انقلاب اکتبر بیشتر مبتنی بر ایدئولوژی است و انقلاب اسلامی نیز ابتدا کنش کرده و سپس می‌خواهد ایدئولوژی‌اش را تدوین کند، منار را دزدیده است و به دنبال چاه می‌گردد.

می‌گویند: انقلاب فرانسه و انقلاب اکتبر هر دو انقلاب هستند و خواهان اعمال اراده‌ی مردم در حرکت سیاسی اجتماعی‌اند ولی انقلاب کبیر فرانسه با تقدیر تاریخی همسو است ولی انقلاب اکتبر چنین نبود و انقلابیون ایرانی می‌خواهند به نوعی اراده‌گرایی در روزگاری بپردازند که زمانه با آن‌ها یار نیست - زیرا تقدیر تاریخی با آن‌ها همسو نمی‌باشد-.

می‌گویند: ما در روزگاری زندگی می‌کنیم که شاهد ظهور یک شهروند جهانی هستیم و انقلابیون ایران می‌کوشند در مقابل این روند مقاومت کنند و در آخر دلسوزانه می‌خواهند این کار نشود زیرا مثل شوروی خطر فروپاشی پیش می‌آید.

بنده در آن حدّ که رفقا نسبت به جملات بالا کمی تفکر نمایند؛ باب موضوع را در چند بند باز می‌کنم.

1- ملاحظه می‌کنید که در آن سخنرانی، انقلاب فرانسه را اصل گرفته‌اند و با آن انقلاب اکتبر روسیه را مورد ارزیابی قرار داده‌اند و در این بین هر آن‌چه خوبی در انقلاب اکتبر هست آن را به اعتبار نزدیکی به انقلاب فرانسه قلمداد کرده‌اند، ولی هر آن‌چه بدی در انقلاب اکتبر بوده است را مثل انقلاب اسلامی دانسته‌اند تا مخاطب خود به این نتیجه برسد که هیچ نقطه‌ی مثبتی در انقلاب اسلامی نیست. پیشنهاد می‌کنم صوت ایشان را دوباره استماع فرمایید.

2- ایشان می‌فرمایند انقلاب اسلامی هیچ پشتوانه‌ی فکری نداشته و ابتدا کنش‌گری بوده و سپس ایدئولوژی‌اش را تدوین کرده‌اند! بنده از شما می‌پرسم ایشان از کدام عینک انقلاب اسلامی را می‌نگرند؟ آیا انقلاب اسلامی باید با مبانی انقلاب فرانسه شکل می‌گرفت تا مبنای فکری داشته باشد؟ گذشته از آموزه‌های دینی، آیا موضوع ولایت فقیه و حضور اندیشمندانی مثل شهید مطهری و شهید بهشتی مبنای فکری انقلاب اسلامی نبودند که نتیجه‌ی آن مبانی فکری، آن شد که همه‌ی مردم به جهت فهمی که از انقلاب اسلامی پیدا کردند، تماماً از آن استقبال نمودند؟

3- می‌گویند انقلابیون ایرانی می‌خواهند به نوعی اراده‌گرایی در روزگاری بپردازند که زمانه با آن‌ها یار نیست، زیرا بیرون از تقدیر تاریخی عمل می‌کنند. همه‌ی حرف بنده در این قسمت است که چه کسی تقدیر تاریخی یک ملت را تشخیص می‌دهد؟ آیا حضور میلیون‌ها مردم در استقبال با انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هشت ساله در مقابل استکبار، خبر از آن نمی‌دهد که خداوند چیزی را در این تاریخ به ما داده است به نام انقلاب اسلامی تا در بستر انقلاب اسلامی از بحران‌های خود رها شویم؟ جز این است که در دوره‌ی خودآگاهی نسبت به انقلاب اسلامی می‌توانیم از آن‌چه بر ما می‌گذرد، با خبر شویم و در برخورد صحیح با حقیقت انقلاب اسلامی از دورانِ تمایز سوژه و اُبژه عبور نماییم و آن حقیقت، به تمامی عینِ جان ما شود و در مسیر وفاداری به آن حقیقت بود که فرهنگ شهادت به صورتی‌که در این تاریخ ملاحظه کردید، به ظهور آمد؟

4- تعجب بنده از آقای عبدالکریمی از آن جهت است که از یک طرف در رابطه با موضع‌گیری نسبت به انقلاب اسلامی وارد صحنه می‌شوند که صحنه‌ی سخن از حضور تاریخی این ملت است، ولی همه‌ی شواهد تاریخی چنین حضوری را نادیده می‌گیرند و هیچ توجهی به عبور انقلاب اسلامی از سیطره‌ی فرهنگ غربی که در ذات این انقلاب نهفته است و از اصلی‌ترین ایده‌های متدینین به انقلاب اسلامی است، نمی‌کنند. در حالی‌که نه فاشیسم حاصل انقلاب فرانسه است، و نه داعش حاصل انقلاب اسلامی و نه ملاعمر نمونه‌ای از شخصیت امام خمینی. و این نوع برخورد به رخدادهای بزرگ و انسان‌های بزرگی که تقدیر تاریخی زمانه‌ی خود را می‌شناسد، تقلیل‌دادنِ آن رخدادها و آن اشخاص بوده و خبر از عدمِ درکِ کشف تاریخی دارد.

5- آیا انقلاب اسلامی وقتی به صورت حقیقت این دوران ظهور کند و با جان انسان‌ها متحد گردد، توانایی‌ آن را ندارد که جان انسانِ این دوران را به خود جذب کند، در آن حدّ که برای باقی‌بودن با آن از جان خود دست بکشد؟ البته این مشروط بر آن است که به انقلاب اسلامی به عنوان یک حقیقت وجودی نگاه شود مثل هر رخدادِ تاریخی، در آن صورت است که انسان خود را در آغوش آن حقیقت احساس می‌کند و می‌یابد که ما را در برگرفته و سراسرِ افق وجود ما را پر کرده در حدّی که هیچ آینده‌ای را بدون آن نمی‌توانیم بنگریم و این است آن انقلاب اسلامی که بنده متذکر آن هستم و معتقدم راهِ عبور از پوچیِ این دوران تنها در آن نهفته است و آقای عبدالکریمی به مخاطبان خود ظلم بسیار روا می‌دارند از آن جهت که مانع چنین نگاهی و چنین حضوری می‌شوند. آیا ملاحظه نکرده‌اید آن چند نفر مریدانِ ایشان به چه روز و روزگاری افتاده‌اند؟!

6-  در رابطه با بهترین نگاه به انقلاب اسلامی عرایض نسبتاً مفصلی دارم که إن‌شاءاللّه در جای خود باید از آن سخن بگویم. همین اندازه خواستم بابی باز شود تا رفقا نسبت به سخنان آقای عبدالکریمی فکر کنند که از یک طرف ظاهرِ علمی به خود می‌گیرند و از طرف دیگر به ایدئولوژیک‌ترین شکل با حقیقت وجودی انقلاب اسلامی برخورد می‌کنند و امکان تفکر را از مخاطب خود می‌ربایند و خطر فریب را می‌افزایند.

7- سخنان آقای دکتر عبدالکریمی را در نسبت با انقلاب با سخنان آقای دکتر رضا داوری اردکانی مقایسه کنید که از وی می‌پرسند: «آیا انقلاب اسلامی راهی را برای ما باز کرده است؟ و آیا امکانات تازه‌ای به روی ایران گشوده است؟» ایشان در جواب می‌فرمایند: «چرا در بدیهیات شک می‌کنید؟ مگر می‌توان گفت که حرکت امام خمینی یک گشایش در تاریخ ما نبوده؟ انقلابی رخ داده و عهدِ دینی تجدید شده است، مهم آن است که ما چطور می‌خواهیم رونده‌ی این راه باشیم. اکنون باید گشایش را فهمید و البته به آن دل‌خوش نشد، باید به امکانات و چگونگی این راه دقت کرد. ما قدم به قدم باید آن را بگشاییم.» می‌گوید من همچنان منتظر فیلسوفان و شاعران و مورخان هستم که در پیِ انقلاب بیایند.[2] آیا آقای عبدالکریمی به چگونگی طی‌شدنِ گشایشی که انقلاب اسلامی در مقابل ما گذاشته است، دقت می‌کند؟ و یا به ایجاد سدِ نیهیلیسم؟

8- هگل سعی می‌کند با معنابخشی به انقلاب فرانسه آن انقلاب را از آنِ خود کند[3] و آقای عبدالکریمی بر عکس هگل، با نادیده‌گرفتن انقلاب اسلامی سعی می‌کنند رابطه‌ی ما را با حضور تاریخی‌مان نفی نمایند و نوعی ناتوانی جهت ساختارهایی مطابق انقلاب اسلامی را به مخاطبان خود القاء کنند. در حالی‌که هگل با تبیین روح آزادی که در متن انقلاب فرانسه یافت، تلاش کرد بشریت را در اصلاح امور خود امیدوار کند و تا به تقدیر تاریخی که در آن زندگی می‌کنند، نایل آیند. آیا نمی‌توان به میانجیِ تفسیر هگل از انقلاب فرانسه جایگاه تاریخیِ انقلاب اسلامی را دید و به توانایی‌های بالقوه‌ی آن پی برد؟ دکتر عبدالکریمی در ابتدای سخن خود می‌گوید بحث من فلسفی است و در سراسر سخن خود همانند یک لیدرِ سیاسی نسبت به انقلاب اسلامی موضع‌گیری منفی دارد و بدون طرح هرگونه مبنای فلسفی که در آن بتوان در هم‌تنیدگیِ حقیقت و تاریخ را مورد توجه قرار داد، بر عکسِ کاری که هگل در کتاب «پدیدارشناسیِ روح» می‌کند و خواننده‌ی خود را متوجه‌ی نسبت حقیقت و تاریخ می‌نماید که چگونه این دو می‌توانند به هم برسند، عمل می کند. در هم‌تنیدگیِ تاریخ و حقیقت چیزی است که با نظر به کشف انقلاب اسلامی می‌توان به آن رسید، انقلابی که با رویکرد خاص خود یک انقلاب منفعل نیست و به همین جهت در تقابل با فرهنگ استکباری به‌راحتی جلو نمی‌رود.

9- چقدر خوب بود آقای عبدالکریمی یا از انقلاب اسلامی سخن نمی‌گفتند و یا اراده‌های این ملت را در امر تحقق آن نادیده نمی‌گرفتند و آن را درک می‌کردند. اراده‌ی مشترک ملتی که در پرتو توحید، به آینده‌ای روشن نظر دارد و ایثارها و فداکاری‌های این ملت نشان می‌دهد که با خودآگاهیِ خاصی می‌خواهد در وسعتی که دیگر دوگانگیِ سوژه و اُبژه در میان نیست، تاریخ خود را بسازد و مزه‌ی این نحوه حضور را در دفاع مقدس چشیده است. لذا با همه‌ی سختی‌هایی که در مقابل خود دارد، سعی می‌کند برای درکی آن‌چنینی خطر کند و از منافع خود بگذرد. آقای عبدالکریمی را چه شده است که چنین تاریخی را احساس نمی‌کند و طلوعی چنین عظیم را، آری! طلوعِ درک همدیگر، ماورای آن‌که همدیگر را سوژه‌ی خود کنیم را، احساس نمی‌کند!! در حالی‌که دکتر فردید که متوجه‌ی چنین دغدغه‌ای در هایدگر بود، آن را در انقلاب اسلامی احساس کرد و گفت اگر هایدگر زنده بود آن‌چه را در عبور از متافیزیک و آزادشدن از سوبژه و اُبژه می‌طلبید ،  در انقلاب اسلامی می‌یافت.

10- آقای دکتر عبدالکریمی در جای دیگر گله می‌کند که چرا مردم ایران فوتبالیست‌ها را مهم‌تر از ایشان به عنوان استاد فلسفه می‌دانند و از این‌که در این کشور توجه لازم به ایشان نمی‌شود، گله‌مندند. در حالی‌که بنده معتقدم آقای عبدالکریمی متوجه‌ی تاریخی که در آن به‌سر می‌برند، نیستند و انقلاب بزرگی مثل انقلاب اسلامی را بسط مدرنیته و نیهیلیسم می‌دانند. آیا مردم ایران می‌توانند چنین فردی را از خود بدانند؟ راستی چرا مردم ایران شهید محسن حججی را از خود می‌دانند ولی آقای عبدالکریمی را نه؟![4]                                             

 والسلام   

طاهرزاده

 


[1] - https://t.me/bijanabdolkarimi/1476

[2] - به سخنان آقای دکتر داوری در «خانه بیداری اسلامی» استان اصفهان در تاریخ پنجشنبه ۲۶ مرداد رجوع فرمایید.  

[3] - با این‌که هگل از گیوتین که سرها را چون کلم از تن جدا می‌کرد و از ترور که عده‌ی زیادی را به قتل رساند، نه غافل است و نه آن را تأیید می‌کند ولی متوجه‌ی جایگاه تاریخی انقلاب فرانسه است و از آن جهت آن را تأیید می‌کند.

[4] -

19453
متن پرسش
اگر آزادی، اصل الاصولِ اصولِ ما نیست، گرایش به آنها، جز سرکوبِ خودشکفتگی‌ها، چیزی به ارمغان نخواهد آورد. در چنین اصول - گرایی، اهل تفکّر و هنر احساسِ خفگی خواهند کرد و از آن برائت خواهند جست؛ اگر هم ما تنها، متهم شده‌ایم و این اتهام را به ما چسبانده‌اند، نباید آن‌را سهل انگاشت؛ شاید این اتهام، از واقعیّتی حکایت ‌کند. واقعیّتی که خود از آن بی‌خبریم، واقعیّتی زشت‌سیما و هراسناک. شاید برای خروج از این بی‌خبری به آینه‌ای محتاج باشیم، آن آینه، تفکّر یا همان تجربه‌ی آزادی‌ست. همین طور است؟
متن پاسخ

اسمه تعالی: سلام علیکم:

همچنان که «وقت» در هر تاریخی با قیاس و فکر به دست نمی‌آید و باید با روحیه‌ی انتظار و به تعبیر دیگر «کشیک نفس کشیدن» متوجه‌ی وقت تاریخی خود شد و تمام معنای خود را از آن به بعد در آن هویت بی چون و چرای بسیط معنا کرد،‌ «آزادی» نیز یک وقت تاریخی است و تنها کسانی می‌توانند آن را پاس بدارند و بر سر آن جان بدهند که در روح معنایی خود آن را یافته باشند. معلوم است که همیشه شیطان راهزن بی‌کار نیست و معنای تاریخی را با جایگزینی شیطانی به حجاب می‌برد، اما کیست‌اند آن‌هایی که به جای حمله به آزادی‌های زشت شیطانی در افقی بالاتر همواره نظر به آن وقت تاریخی مقدس دارند؟ همین موضوع در معنای اشراقی انقلاب اسلامی ظهور کرده‌است که بعضی متوجه نقش شیطان در به تحریف بردن انقلاب نیستند و مثل حمله به بی بند و باری‌هایی که در قالب آزادی به میان آمده‌است و آزادی را پاس نمی‌دارند، با حمله به انواع تحجّر ها و خشونت ها وقت تاریخی انقلاب اسلامی را که معنا بخشیدن به انسان در تاریخ غیر قدسی سکولاریته است، نمی‌بینند. وقتی سخنی بر زبانی رانده شد که اگر بگویم دروغ ترین و آلوده‌ترین سخن این تاریخ است فکر نمی‌کنم خطا کرده‌ام؛‌ وقتی گفته شود: «انقلاب اسلامی بسط مدرنیته و نیهیلیسم است». این از همان عقلی ظهور می‌کند که می‌گوید: «کشور آل سعود مرکز مبارزه با تروریسم است». هر دو یک سخن است برای اصالت دادن به مدرنیته، حال بگو ما می‌توانیم به زبان مدعیان طرفداری از هایدگر با چنین جملاتی روبرو شویم؟ آیا باید از هایدگر منصرف شد یا در دفاع از او چنین عقلی را عقل گزارش‌گر تفکر هایدگر ندانست؟ موفق باشید

14950
متن پرسش
عرض سلام و ادب و درود خدمت شما استاد فرهیخته و گرامی و سایر دست اندرکاران و مسببین انتشار سخنان حق، به حق مداران. ان شاء الله که خداوند منان به شما بزرگواران توفیق روز افزون عنایت فرماید. سوالی دارم که مدتهاست ذهن بنده را مشغول کرده و آن اینست که موسیقی چه تاثیری در روح و نفس و قلب انسان دارد؟ آیا هر نوعی از آن را که در نظر بگیریم اثر سوء دارد؟ پس اگر اینگونه است چطور در دوران تمدن شکوهمند اسلامی بزرگوارانی نظیر حکیم فارابی و شیخ الرئیس و ... درباره ی برخی سازها کتاب دارند؟با توجه به حدیث شریف حسنات الابرار سیئات المقربین به طور کلی گوش دادن به موسیقی و آواز غیر غنایی و حلال چه حکمی از جهت عرفانی دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- موسیقی اگر در راستای جهتی مقدس نباشد، عمل لغوی است ولی اگر از طریق موسیقی محتوایی مدّ نظر قرار بگیرد، تأثیر آن محتوا را شدت می‌دهد، به اصطلاح می‌گویند «موسیقی آن‌چنان را آن‌چنان‌تر می‌کند» 2- جریان فارابی چیز دیگری است. او توانسته با ارتعاشاتی که ایجاد می‌کند همان چیزی را در نفس و روان انسان پدید آورد که پدیده‌های مادی به نحوی آن را پدید می‌آورد. شنیده‌ام اخیراً موسیقی‌هایی ایجاد شده است که عیناً کار مواد مخدّر را انجام می‌دهند. یعنی ارتعاشات، در سلسله‌ی اعصاب همان نقشی را ایفاء می‌کنند که مواد مخدّر انجام می‌داد. ظاهراً برادر علامه طباطبایی نیز به آن‌چه فارابی دست یافته بود، دست یافته بودند و آثاری را در این مورد مکتوب کرده‌اند، ولی چون نگران سوء استفاده از آن بودند، آن‌ها را دفن نمودند. موفق باشید 

14439

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد اگر ما در سوره مبارکه کهف نظر آقای مستحسن را نپذیریم و نظر علامه را بپذیریم. پس باید اینطور باشد که: (ذوالقرنین همان کورش است. ولی نه آن کورش تاریخ که پر از تحریف است. بلکه کورشی که خداوند در قرآن معرفی می کند) درست است؟ یعنی باید جوانان بدانند که اگر ذوالقرنین کورش باشد، در این صورت باید صفات کورش را در قرآن باید جستجو کرد. درست است استاد؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است و در آن صورت عملاً موضوع ذوی‌القرنین با حضرت مهدی«علیه‌السلام» منتفی خواهد بود. در هر صورت موضوعی نیست که خیلی راحت بتوان یک نظر را پذیرفت و نظر دیگر را منتفی دانست. موفق باشید

13523
متن پرسش
سلام استاد: سوالی داشتم: استاد چرا خداوند بندگی خودش رو معیار و ملاک رستگاری قرار داده؟ چرا خداوند اینقدر تسبیح و ستایشش رو دوست داره؟ چرا با این که خداوند شیطان رو به خاطر غرورش از بهشت بیرون انداخت، اما خودش اینقدر مغروره و دوست داره همه براش سجده کنند؟ چرا خداوند هی دوست داره تسبیح بشه و کسانی رو که تسبیحش نمی کنند به طرز فلاکت باری نابود میکنه و در آخرت هم چیزی بهشون نمیده؟ چرا خداوند راه دیگه ای برا رستگاری قرار نداده و همه رستگاری در اطاعت محض و سجده و رکوع از خودش خلاصه میشه؟ چرا خدا اینقدر مغروره؟ سوالم اینه که چرا خدا جهان هستی را طوری تعبیه و خلق کرده که همه تسبیحگوی او باشند! خدا میتونست دستور بده بدون اینکه بخواد کسی براش به سجده بیفته!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا در تصور جنابعالی خداوند یک شخص است. در حالی‌که آموزه‌های توحیدی به شما می‌آموزند که حضرت حق یک حقیقت است، حقیقتی که منشاء همه‌ی کمالات و زیبایی‌ها است و لذا هرکس بخواهد به آن حقایق عالیه نزدیک و منوّر شود باید حجاب بین خود و انوار اسماء الهی را برطرف نماید و قصه‌ی تسبیح و تنزیه حضرت حق به همین معنا است که در منظر خود، محدودیت های موجودات محدود را به خدا نسبت ندهیم تا تجلیّات حضرت رب‌العالمین بر قلب ما تجلی کند و در رکوع خود، خودیت خود را می‌شکنیم تا جمال دوست رخ بنمایاند. به همین جهت جناب حافظ می‌فرماید: «میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست / تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز». موفق باشید

11240
متن پرسش
سلام استاد گرامی: آیا خداوند انسانها را با انداختن شک در دل در برخی مسائل امتحان می کند یا نه اگر شکی ایجاد شد کار شیطان است که انسان را به هلاکت و گمراهی بکشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرصورت شک به خودی خود چیز بدی نیست و موجب می‌شود که انسان عمیق‌تر فکر کند، مگر این‌که تسلیم شک شویم. به همین جهت مرحوم شهید مطهری می‌فرمایند: «شک؛ گذر گاهی خوب و منزلگاه بدی است». موفق باشید
10504

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام لطفا مقالات و مطالب جدید برای ایمیل بنده بفرستید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئول محترم سایت
نمایش چاپی