بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
4501
متن پرسش
باسلام:مادرکارهایمان به عقل رجوع کنیم یا احادیث جایگاه عقل وعلم وشرع رابیان کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل به ما می‌گوید به نظر خدا و انسان‌های معصوم رجوع کن و به کمک عقل در آن متون تدبّر می‌کنیم. موفق باشید
4299
متن پرسش
با سلام میخواستم ادرس ایه ای که در قران از پیامبر بعنوان پیامبر خاتم نام برده شده است را بیان کنید؟ 2. در اون ایه از کلمه خاتم با(کسره ) نامبره شده یا فتحه ؟ و این سوال برای من پیش امده که ایا حدیث یا سند محکمی برای خاتم بودن پیامبر وجود دارد ؟ یا از پیامبر بعنوان خاتم(با فتحه ) که معنی ان نگین میباشد بعنوان نگین پیامبران نامبرده شده است ؟ با تشکراز شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: واژه‌ی «خاتم» هم با کسره قرائت شده و هم با فتحه. جناب عاصم با فتحه خوانده که قرآن‌های موجود با قرائت آن نوشته شده و در آیه‌ی 40 سوره‌ی احزاب می‌توانید مشاهده کنید که خاتَم در این‌جا به معنای «ما یُخْتِم به» یعنی «آخر و پایان» است. چون قبلاً وقتی نامه‌ای نوشته می‌شد انگشتر خود را پای نامه می‌زدند به معنای آن‌که نامه پایان یافت و لذا خاتم نبوت یعنی کسی که نبوت با آن به پایان رسید. بنابراین چه «خاتَم» بخوانیم و چه «خاتِم» به گفته‌ی ابن فارس ماده‌ی «خَتَمَ» یک ریشه‌ی واحد دارد و آن رسیدن به پایان هرچیزی است. لذا وقتی گفته می‌شود «خَتَمْتُ العمل» به معنای آن است که کار را به پایان بردم و کلمه‌ی «خَتْمْ» وقتی به معنای مهرکردن نامه یا چیز دیگری استعمال شود از همین باب است و خاتَم به معنای مُهر از کلمه‌ی «خَتْم» مشتق شده و بر این اساس اگر به پیامبر«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» خاتَم‌الأنبیاء اطلاق می‌شود به خاطر آن است که آخرین فرد از سلسله‌ی انبیاء عظام است. ابوالبقاء عکرمی در این زمینه می‌گوید: «خاتَمْ» به فتح تاء یا به معنای مصدر است یعنی «ختم‌شدن» و یا فعل است مثل «قاتَلَ» که در آن صورت به این معنا است که پیامبر سلسله‌ی انبیاء را ختم کرد. راغب اصفهانی می‌گوید: «ختم» در مورد رسیدن به آخر یک چیز به‌کار می‌رود. لغویین متعددی در این مورد اظهار نظر کرده‌اند که همگی خاتم را به معنای پایان‌دهنده می‌دانند، به کتاب «معالم النبوّه» ص 126 و 127 مراجعه فرمایید. در ضمن وبلاگ های http://efsha-bahaism3.blogfa.com/post-2.aspx و http://emamkhamenei1368.blogfa.com/post/106 و http://www.zitova.com/blog/2013/5721-%D8%AE%D8%A7%D8%AA%D9%85%DB%8C%D8%AA-%D9%88-%D8%A8%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%AA.html در جای خود نکات مفیدی در بر دارد. در ضمن به جواب سؤال شماره‌ی 4293 نیز می‌توانید رجوع کنید. موفق باشید
4255
متن پرسش
به نام خدا و باسلام واحترام سلام خدمت استاد عزیز سوالم را با مثال شروع می کنم فرض کنیم به کارمندی بگویند شما باید کار کنید اما سر ماه 50 در صد ممکن است کار شما قبول شود و به شما حقوق دهند 50 در صد ممکن است به شما حقوق ندهند و یا به دانش اموزی گفته شود شما درس بخوان سعی کن خوب هم بخوانی اما ممکن است 50 درصد شما قبول شوی 50 در صد رد شوی ایا برای این دو انگیزه کار و درس خواندن باقی می ماند در حوزه دین در بحث خوف و رجا در مباحث ابن جندب فر مودید به همان میزان که ممکن است عمل قبول شود ممکن است رد شود و به اندازه ارزنی نباید بر دیگری بچربد حال فرض می کنیم کسی ارثی از پدر متشرعش به او رسیده و می خوا هد خا لصانه و مخفیانه حتی از زن و بچه نیمی از ان را به راه خیر بدهد ولی 50 در صد احتمال بدهد که قبول نمی شود آیا دیگر رغبتی به این کار می کند و یا نیمه شب برای عبادت بلند می شود درست است که انسان اصلا نباید روی عمل خود حساب باز کند و فقط به فضل خدا امیدوار باشد و لی چگونه می شود این همه فضل خدا و تلاش در حد توان بنده باز هم 50 در صد احتمال بدهد عملش قبول نشده است پس حدیث من نزد گمان بنده ام هستم چه می شود آیا منظور از یکسانی خوف و رجا این نیست که انسان در برآورد زندگیش و پایان کارش همیشه نگران باشد نکند کار را خراب کند و به احباط دچار شود و گرفتار عذاب خدا وند شود .وبا این خوف ودر کنار آن رجا مشغو ل اعمال خود باشد و لی امیدش به قبو لی عمل خیلی بیشتر به رد ان باشد نه بخا طر عملش بلکه به خاطر لطف و فضل بی کران خداوند .با کمال تشکر از استاد عزیزم خدا حافظ
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امیدواری به خدا موجب می‌شود که شوق انجام کار در او زنده باشد و خوف موجب می‌شود که معجب نشود و او را عجب فرا نگیرد و انسان گمان کند خداوند در هر حال عمل او را می‌پذیرد و درصدد هرچه خالص‌کردن عمل خود بر نیاید. موفق باشید
4036
متن پرسش
خواهم چاره ای نداشتم امام خمینی ره در بحث مکاسب محرمه در باره پیروان ادیان انها را دو قسم عوام و غیر عوام تقسیم کرده و می فر ماید( اما عوام انان پس ظاهر است که خلاف مذ اهبی که دارند به ذهنشان خطور نمی کند بلکه انان مانند عوام ما به صحت مذهب خویش و بطلان سا یر مذاهب قطع دارند پس هما نطور که عوام ما به سبب تلقین و نشو ونما در محیط اسلام به صحت مذهب خویش و بطلان سایر ادیان علم دارند بدون این که خلا ف ان به ذهنشان خطور کند عوام انان نیز چنین هستند و این دو گروه از این جهت با هم تفاوتی ندارند و قا طع در پیروی از قطع خود معذور است و گناهکار نیست و نمی توان او را به موجب این پیروی عقاب کرد) در مورد غیر عوام هم می فر ماید اما غیر عوام غا لبا به واسطه تلقیناتی که از اغاز کودکی و نشو نما یشان در محیط کفر وجود داشته است به مذهب با طل خویش جا زم و معتقد شده اند به گونه ای که هر گاه چیز مخا لفی به انان برسد ان را با عقو ل خویش که از اغاز نشو و نما بر خلاف حق پرورش یا فته است رد می کنند پس عا لم یهو دی با مسیحی مانند عا لم مسلمان ادله دیگر را صحیح نمی دانند و بطلان ان برای وی ضروری شده است زیرا مذهب او نزد خودش ضروری است و خلاف آنرا احتمال نمی دهد) ایشان دید گاه خود را در نهایت چنین جمع بندی میکند ( خلاصه اینکه کفار مانند جهال مسلملن برخی قا صرند و انان اکثریت دارند و برخی مقصر و تکا لیف از اصول و فروع بین همه مکلفان از عا لم و جاهل و قا صر و مفصر مشترک است و کفار به سبب اصول و فروع عقاب می شو ند و لی با اقامه دلیل بر ضد آنان نه بطور مطلق پس همانطور که عقاب مسلمانان به سبب فروع به این معنا نیست که انان خواه قاصر با شند خواه مقصر عقاب می شوند کفار نیز به حکم عقل و اصول مذهب عدل دقیقا چنین وضعی دارند) مکاسب محرمه ج 1 حا ل سئو الات این حقیر این که اگر طبق سخن امام ره قا طع در پیروی از قطع خود معذور است و نافرمان و گناهکار نیست و نمی توان اورا به موجب این پیروی عقاب کرد پس آن وهابی که با مواد منفجره به میان زائران ابا عبدالله می اید و خود و بسیاری از زائران را شهید می کند نباید عقاب شدو چرا که او به صحت مذهب خویش و عمل خود یقین دارد و به همین خا طر جان خود را فدا می کند با لاتر از آن کسانی که به کربلا امدند نیز عقاب و عذاب ندارند چرا که آنان نیز طبق سخن آیت الله جوادی محض رضای خدا دست به چنین جنایتی زدندو در عمل خود قاطع بودند(ان ها به زعم خود برای رضای خدا امدند و امام حسین ع را شهید کردند کل یتقربون الی الله بدم الحسین فقط سران انها می دانستند چه خبر است و گرنه این جمعیت عظیم فقط برای رضای خدا و رسیدن به بهشت امام حسین و یارانش را شهید کردند در محضر ایت الله جوادی صفحه 38 اگر کفته شود امام حسین ع اتمام حجت کرد می گوئیم طبق سخن امام ره اینان به سبب تلقین و نشو و نما در محیط خو دشان به صحت مذهب خویش جازم بودند پس به نظر می رسد طبق سخن امام در این که قاطع در پیروی از قطع خویش معذور است و نا فرمان و گنه کار نیست و عقاب نمی شود معیار برای عذاب یا عدم عذاب دین حق و پیروی از ان نیست بلکه قطع قاطع ووجزم عقیده معتقد است ولو این که موش پرست باشد چرا که در ان محیط پرورش نموده و به مذهب خویش جازم است و خلاف ان حتی به ذهنش خطور نمی کند و اگر هم بکند ان را با عقل خویش که از اغاز بر خلاف حق پرورش یا فته می سنجد و رد می کند جا لب این که امام حتی غیر عوام را نیز به گونه ای تبروئه نموده و فرموده انان نیز با عقول خویش رد می کنند و علم مسیحی و یهودی مثل عالم مسلمان ادله طرف مقا بل را رد می کند چرا که مذهب خو دش نزد خو دش ضروری می داند ایا این سخنان امام ره با سخن آیت اله جوادی که می فرما ید این ایه( ایه ذر ) از نشئه ای سخن می گوید که انسان در ان نشئه به ربوبیت خدا و عبودیت خود اگاه شد و پیمان بست و تعهد سپرد..... تا کسی بهانه نیاورد و نگوید من در محیط غیر مذ هبی تر بیت شدم و سنت های قومی در من اثر گذاشت به ایت ترتیب بهانه های سیاسی جغرافیایی قومی و نژادی بی تاثیر خواهد بود از طرفی مگر اعتقاد به وجود خدا علم حضوری و فطری نیست چطور امام اکثر کفار را قا صر می داند و ایا این همه دعوت قران و خطابهایش به کفار و وعده عذابش به عده قلیلی است که به قول امام (اری در میان انان کسی مقصر است که خلاف مذهب خود را احتمال دهد و از روی عناد و تعصب ادله ان را بررسی نکند) براستی فرقی بین عوام شیعه و عوام یهود هندو و حتی کافر نیست؟ و در پرده غیب اعیان ثابته عالم ذر وجهی برای این موضوع وجود ندارد با کمال تشکر و عرض معذرت از استاد عزیزم خواهشمندم به جوانب مختلف اشکا لات بنده عنا یت فرموده و پاسخ فرماید مخصوصا این که ایا از سخن امام بر نمی اید ملاک عذاب یا عدم آن جزم عقیده طرف است حا ل هر عقیده ای می خواهد باشد؟والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در آخر سؤال متذکر شده‌اید انسان‌ها حقیقتی به نام فطرت دارند که در فطرت خود پروردگار خود را شناخته‌اند و به ربوبیت او اقرار نموده‌اند و از آن طرف فطرت انسان‌ها حق‌جو و حق‌شناس است و لذا هرکس به اندازه‌ای که به فطرت خود نزدیک باشد به حقیقت خود نزدیک است و وقتی پرده‌ها کنار رفت از خود گریزان نیست. بر اساس فطرتی که همیشه مطلق را می‌خواهد انسان‌ها اگر خود را مشغول امور دنیایی نکنند به‌راحتی می‌توانند متوجه موضوعات و اعمالی شوند که « احتمال خلاف مذهب خود در آن ها هست» و به این اندازه مقصرند که چرا مثلاً عالی‌ترین خداشناسی را دنبال نکردید و در عقل عملی چرا عالی‌ترین عدالت را دنبال ننمودید. در همین دنیا هم فطرتشان به آن‌ها نهیب می‌زند که چرا مطابق حقیقت خود عمل نکردی ولی آنچنان خود را سرگرم کرده‌اند که نهیب فطرت را جدّی نمی‌گیرند تا وقتی که بیرون از مشغله‌های دنیایی در برزخ با خودشان روبه‌رو شدند و بر این اساس افراد را دو قسمت می‌کنیم یکی آن‌هایی که به صورتی کاملاً روشن فطرت خود را زیر پا می‌گذارند مثل لشکر عمر سعد که در مقابل آن‌همه خیرخواهی حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» بی‌تفاوت بودند، یا آن‌هایی که خود را در بین مردم بی‌گناه منفجر می‌کنند، این‌ها نیز به صورتی کاملاً روشن پیام فطرت خود را زیر پا گذاردند. ولی آن‌هایی که به طور علنی مقابل پیام فطرت خود نباشند بلکه در شرایط تذکر به جنبه‌های عالی فطرت نیستند. قضیه این ها فرق می‌کند این‌ها را می‌توان مستضعف فکری دانست و بگوییم قاصرند ولی در هر حال در برزخ و قیامت با فطرتی روبه‌رو می‌شوند که آن‌طور که شایسته است به فعلیت نرسیده حال یا مقصر نبوده‌اند که در درجات پایین بهشت هستند و یا مقصر بوده‌اند که در درکات بالای جهنم قرار می‌گیرند. موفق باشید
3781
متن پرسش
سلام استاد،سوال من درمورد امنیت اجتماعیه و رابطه اون با اعمالی مثل زورگیری؛اینکه امنیت چقدر در حکومت اسلامی اهمیت داره ؟ میدونم که توجیه فقر اقتصادی برای این اعمال،اگرچه بی تاثیر نیست ولی چندان جایگاهی نداره،ولی آیا مجازات وتشدید اون و عمومی کردنش میتونه تاثیری در ارتقا امنیت اجتماعی وکاهش جرم داشته باشه؟میخوام آیات و احادیث در این رابطه رو بدونم.متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد صاحب‌نظر نیستم ولی در فقه بحثی هست تحت عنوان «المرجفون فی المدینه» یعنی آن‌هایی که جامعه را متزلزل و مضطرب می‌کنند که حکم آن‌ها تبعید یا قتل است حتی اگر آن تزلزل در حدّ یک شایعه باشد که مستند به آیه‌ی 60 سوره‌ی احزاب است که خداوند می‌فرماید: «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فیها إِلاَّ قَلیلاً» اگر منافقان و بیماردلان و آنها که اخبار دروغ و شایعات بى‏اساس در مدینه پخش مى‌کنند دست از کار خود بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان مى‏شورانیم، سپس جز مدّت کوتاهى نمى‏توانند در کنار تو در این شهر بمانند!. موفق باشید
2329

ظلم به نفسبازدید:

متن پرسش
سلام،بنده درنظردارم درباب مبحث «ظلم به نفس درقرآن» پایان نامه سطح3 حوزه بنویسم ولی نمیدانم بایدچه کتابهایی را مطالعه کنم وتحت عنوان چه سرفصلهایی تحقیق کنم. لطفا محض رضای خدا مرا یاری کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اصل بحث را در کتاب‌های اخلاقی مثل جامع‌السعادات دنبال کنید چون همان کتاب‌ها به آیات مربوط به ظلم به نفس اشاره کرده‌اند و سپس روشن بفرمایید اولاً: هر گناهی ظلم به نفس است و شاهدهای قرآنی آن را نشان دهید. ثانیاً: هر عقیده‌ی باطلی که انسان بر خود تحمیل کند ظلم به نفس است به همین جهت خداوند در این رابطه می‌فرماید: « ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لکِنْ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُون‏». موفق باشید
1468

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام طلاب حافظ قران چگونه میتوانند ازاین دریای بیکران استفاده بیشتری ببرند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: به کمک تدبّری که حضرت علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» در تفسیر المیزان در قرآن کرده‌اند کار را شروع کنید. پیشنهاد می‌کنم جزوه‌ی چگونگی کار با المیزان را نیز مطالعه بفرمایید. موفق باشید
1121

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی.انشاءالله هشتم شعبان عازم عمره دانشجویی هستم. خواهش میکنم توصیه هایی به بنده در خصوص این سفر بفرمایید. این سفر برای من خیلی مهمه، اگر کتاب یا جزوه ای هم معرفی کنید خیلی ممنون میشوم. تعجیل در فرج آقا صلوات یاعلی مدد
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی با آرزوی توفیق کامل. دو جزوه در سایت هست مطالعه فرمایید، یکی حقیقت حج و دیگری وظیفه‌ی حجاج پس از برگشت. مطالبی دارد که در حین اعمال به کارتان می‌آید. التماس دعا. موفق باشید
91
متن پرسش
با سلام.باتوجه به داستان حضرت خضر در قران چطور کشتن آن طفل توجیه می شودقصاص قبل از جنایت نیست؟
متن پاسخ

جواب: علیک السلام؛
همان‌طور که در آن داستان متوجه‌اید، نظام عالم بر دو اساس می‌گردد؛ یکی بر اساس نظام تشریع و شریعت انبیاء، و یکی هم بر اساس تکوین و اراده‌ی خاص خداوند که به دست اولیاء خاص آن اداره می‌شود. آری! اگر حضرت موسی اعتراض نمی‌کردند، از شریعت خود عدول کرده بودند، چرا که طبق شریعت نمی‌شود قبل از جنایت قصاص کرد. ولی همان‌طور که قرآن صراحت دارد حضرت خضر فرمود: «ما فَعَلْتُه مِنْ اَمْری» من آن کار را به فرمان خود نکردم. پس معلوم است خدایی که خالق همه‌ی موجودات است، تصرف‌های خاصی را نیز به‌عهده‌ی اولیاء خود می‌گذارد.

18630
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: بی تعارف بفرمایید قبر حضرت زهرا سلام الله علیها کجاست؟ حالا شما بفرمایید نمی دانم!!!! جسارت نباشد اما ما که نه قبول می کنیم نه باورمان می شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌شود کتاب «بصیرت فاطمه زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» را دقیقاً و کامل مطالعه فرمایید، تا به جای پیداکردنِ قبر مبارک آن حضرت، رازِ پنهان‌بودنِ آن را پیدا کنید که هزار بار بالاتر از پیداکردنِ جای قبر مبارک آن حضرت است! موفق باشید    

17672
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید: من چند سالی در محیط کارم با همکارانم خیلی بحث سیاسی می کردم اونها که در اکثریت نیز هستند از کمترین حوادث و اتفاقاتی و حتی اجتماعی که در سطح جامعه می افتد، رهبر و نظام را زیر سوال می برند ولی بزرگترین جنایات اسرائیل و آمریکا رو توجیه می کنند یا سعی می کنند از کنار آن عبور کنند و حرفی نزنند. چند سال خیلی بحث کردم سعی کردم روشنشان کنم و از مطالب کتابهای شما استفاده کنم ولی دیدم واقعا به دنبال حقیقت نیستند و صرفا همه چیز از دید سیاسی می بییند فقط به دنبال محکوم کردن رهبر و نظام هستند. چند وقتی است که خیلی بحث نمی کنم ولی از حرفهایی که پشت سر رهبری می گویند فوق العاده ناراحت می شوم از طرفی می بینم بحث کردن نتیجه خوشایندی نداره و پیرو بحثهای ماهواره ها هستند و هر اتفاق بدی برای نظام بیافتد خوشحال می شوند. خواستم بدانم اولا تکلیف من چیست در ثانی چکار کنم که از لحاظ روحی، روانی به هم نریزم و خودخوری نکنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی قرآن می‌فرماید: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» (72) /فرقان» چون با اموری لغو روبه‌رو شدید خود را همسنگ آن امور نکنید. و وقتی می‌فرماید: «فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذي يُوعَدُونَ (83) /زخرف» آن‌ها را به خود واگذار کن تا در فرورفتن در امور باطل و سرگرمی‌های پوچ بمانند تا آن‌گاه که با روزی ملاقات کنند که به آن‌ها وعده داده شده. دیگر شما را چه جای نگرانی است؟! موفق باشید  

17224
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: چند سوال داشتم که از خدمتتون می پرسم: 1. آیا امام زمان علیه السلام زمان ظهور را می دانند؟ بر اساس اینکه از زمان خارج می شوند بنابراین بزرگان هم می دانند درسته؟ 2. منظور از یک ساعت تفکر برتر از هفتاد سال عبادت است چه نوع تفکری است؟ آیا این که بشینیم فکر کنیم و یک پیشرفتی در علم ایجاد کنیم و به خلق کمک کنیم هست یا بالاتر از اینها مثل تفکر حر در عاشورا؟ 3. با توجه به اینکه وجود مجسمه در خانه اشکال دارد عروسک هم مثل همان است؟ برای اینکه برای بچه ها عروسک نگیریم و سرگرم شان کنیم چه راهی را پیشنهاد می کنید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نمی‌دانم 2- خیر! تفکر در آموزه‌های دینی تفکر حضوری و وجودی است که در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» در موردش بحث شده است 3- در مورد عروسک به جواب سؤال شماره‌ی 12905 رجوع فرمایید. موفق باشید

17109
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: فردی هستم 47 ساله که جوانی خود را در گناه و غفلت تباه کردم چندی پیش با مسائلی که برایم پیش آمد متوجه شدم که چه بلایی در اثر غفلت بسرم آمده است. ناامیدی شدیدی از رحمت خدا در وجودم هست زیرا زمینه های بسیاری از گناهانی که مرتکب شدم در اثر افزایش سن و اقتضای سنی از بین رفته و به افرادی ظلم کرده ام که دیگر در قید حیات نیستند بدیهی است در اینجا دیگر توبه و عدم تکرار گناه معنایی ندارد فقط من مانده ام و آثار وضعی گناهانم و حسرت روزهای تباه شده. شنیده ام و دیده ام انسان حتی اگر توبه و استغفار هم بکند باید در آتش آثار گناهانش بسوزد و ناامیدی من هم به همین دلیل است. از طرفی یقین دارم که از حکومتش نمی توان فرار کرد و تنها اوست که می تواند وضعیت را درست کند و از طرفی چند سال است که آه و ناله هایم به جایی نرسیده است و لحظه لحظه زندگیم تحت تاثیر گناهانم مانند جهنم شده است. چند وقتی در اثر ناامیدی و افسردگی شدید نمازم را ترک کردم امروز طاقت نیاوردم و در حال گریه نمازم را خواندم ولی در این فکر بودم که این نماز چه فایده دارد آب رفته که بجوی باز نمی گردد. نمی توانم از فکر گذشته سیاهم خارج شوم. میل شدیدی به خودکشی دارم. دیگر دنیا و آخرت برایم معنا ندارد. من از الان وارد جهنم شده ام بقول شاعر: اگر ز دست بلا بر فلک رود بدخوی / ز دست خوی بد خویش در بلا باشد. بدتر از اینها برخی بداخلاقیها در گذشته داشته ام و بعضی افرادی که از آن اطلاع دارند دائم آن را یادآوری می کنند و نمی گذارند فراموش کنم با این افراد باید چطور برخورد کنم؟ آیا این افراد مامور خدا هستند برای عذاب و این هم صورت دیگری از عذاب خداست؟ سوالم اینست که من رحمت و بخشایش خدا را در رفع آثار وضعی گناهانم می دانم آیا این فکر اشتباه است اگر نه باید چکار کنم تا از این جهنم خود ساخته خلاص شوم؟ از اینکه مصدع اوقات شدم معذرت می خواهم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شکر کنید که نور توجه به زشتی گناه در قلب شما افتاده است. قرآن خطاب به ما انسان‌ها که گرفتار چنین شرایطی شده‌ایم می‌فرماید: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛ بگو(ای پیامبر) ای بندگان من که بر خودتان اسراف در گناه انجام داده اید(هرگز) از رحمت خدا ناامید نشوید چرا که همانا خداوند می آمرزد گناهان شما را بطور کل و همانا خداوند آمرزنده و مهربان است. در بعضی از احادیث ما وارد شده است که وقتی این آیه نازل شد شیطان رجیم از خشم و عصبانیت آنچنان صیحه و شیونی سرداد که به حالت غش در آمد و گفت با نزول این آیه من نا امید و بیچاره شدم و خداوند با این آیه کمر مرا شکست چرا که هر چه من در گمراهی و ضلالت انسان تلاش نموده و آنها را به گناه و معصیت وادار نمایم خداوند با این آیه به همه آنها وعده آمرزش و بخشش داده است.
اگر کسی به نکات ظریف این آیه دقت کند نهایت مهرورزی و عطوفت خالق یکتا را نسبت به بندگانش مشاهده خواهد کرد و ما تنها به چند نکته اشاره می کنیم.

1. تعبیر به (یا عبادی) آغازگر لطفی بی نهایت و مهربانی عظیم از ناحیه پروردگار است به کسانی که با گناه و معصیت خودشان را از عبودیت خدا خارج کرده اند.

2. جمله (لا تَقْنَطُوا) آنچنان امید و نشاطی در بندگان خدا ایجاد می کند که عشق و محبت بنده را به گوینده این جمله ازدیاد می بخشد.

3. جمله (مِنْ رَحْمَةِ) بیانگر نهایت مهر و کمال عطوفت و مهربانی با خدا را به بندگانش می رساند.

4. جمله (ان الله یغفر الذنوب) وعده ای را از سوی خداوند به بنده اش می دهد که بیانگر رساندن بنده به مقام عفو و بخشش ربوبی است.

5. جمله (جمیعا) تاکید بر این عفو و بخشش است آن هم نه فقط راجع به یک یا چند گناه بلکه راجع به همه گناهان.

6. جمله (غفور الرحیم) در حقیقت مهر و امضاء خداوند بر این وعده است که همانا این همه لطف و رحمت از منبع و سرچشمه کسی بسوی بنده سرازیر شده است که خودش هم غفور و آمرزنده است و هم رحیم و مهربان.

آن‌چه امید را فراوان و جبران گناه را آسان می‌کند، دستوری است که به ما داده‌اند تا برای آن‌هایی که مورد ظلم ما قرار گرفته‌اند و فعلاً دسترسی به آن‌ها نداریم تا از آن‌ها حلالیت بطلبیم، استغفار کنیم. موفق باشید

16585
متن پرسش
استاد سلام: با توجه به توضیحاتی که در ارتباط با کلمات مشکات و زجاجه و مصباح در آیات سوره نور فرمودید، اگر مشکات و زجاج و... را در وجود مبارک پیامبر (ص) بدانیم، دیگر انسانها و مخلوقات خداوند چگونه مشکات و مصباح هستند و چه رابطه ای با مصباح و زجاج دارند؟ با توجه به اینکه موجودات دیگر هم مخلوق خداوند هستند. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مردم، ذیل نور اولیاء که واسطه‌ی فیضِ ربوبی هستند، معنای خود را می‌توانند جستجو کنند و ما نیز می‌توانیم در جمال آن‌ها آثار انوار حق را با همان واسطه‌هایی که در صحنه هستند، بیابیم. مگر شما امروز نور خدا را به مدد حضرت صاحب الأمر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در جمال حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» مشاهده نمی‌کنید؟ موفق باشید

16408
متن پرسش
سلام جناب طاهرزاده: جواب شما را به دوستی که از آزادی سوال کرده بودند خواندم. بسیار تامل برانگیز بود. به قول دوستمان ادبیاتی که شما به توضیح در باب آزادی به کار بردید از دید حزب اللهی ها حتی شاید ناخوشاند باشد. یک سالی است که در حوزه درس می خوانم و متاسفانه با فضایی مواجه شدم که مرا نسبت به ادامه مسیر مردد کرده است و درد امثال بنده تعصبی است که در فضا موج می زند. تعصبی بدون فکر و استدلال در باب هر آنچه مربوط به دین است. این فضای مسموم در حوزه ی خواهران فکر می کنم نمود بیشتری دارد. خود من می بینم که خانم ها به مراتب از استدلال پیرامون مسائل اصلی مانند توحید و.‌‌.. طفره می روند. شاهد این موضوع هستم که کلاس های اخلاقی که برگذار می شود به پرسش و پاسخ هایی که مربوط به کلاس اول دین داری است می گذرد و در اصل تاثیری در رفتارها و ادای حقوق ندارد و اگر هم دارد خیلی ناچیز است. متاسفانه در حوزه، اسلام و مومن به خدا را به بعضی اشخاص حکومتی گره زده اند، پیروی کورکورانه دریچه ی سوال های راهگشا را بسته است. متاسفانه ترس از ابراز عقیده شخصی و انتظار پاسخ داشتن در حوزه برای من وجود دارد، وقتی هم عقیده ات را بیان می کنی به چشم بیگانه به تو می نگرند و برایت سندسازی می کنند و اینطور می شود که ترجیح می دهی درون خودت باشی و فقط برای حضور و غیاب و وظایف شاگردی در حوزه حاضر باشی. نمی دانم شاید چون من از دانشگاه به حوزه رفته ام اینطور هستم و اگر از همان دیپلم وارد حوزه شده بودم من هم می شدم مثل بقیه. بعضی از روحانیون یادشان می رود که وظیفه شان فقط تبلیغ است و نمی توانند با زور و قانون مردم را به بهشت ببرند. یادشان کی رود شیعه یعنی نعل به نعل از ولی امرت پیروی کنی نه اینکه از امامت هم جلو بزنی. آزادی وجودی است که تشنه ی آنم. ان شاءالله روزی برسد که در حوزه ی خواهران هم مسائل معرفت نفس و معاد به صورت استدلالی پیگیری شود و از کلاس اول بگذریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً ما در جامعه‌ی خود در همه‌ی ابعاد در تنگنای تاریخی قرار داریم و تا تفکر به تاریخ ما برنگردد، این مشکلات هم‌چنان باقی است و با رجوعِ واقعی به قرآن و روایت و تدبّر در متون دینی برای فهم دقیق مقاصد آن‌ها، افق را روشن می‌کند. حضور امثال جنابعالی جهت مجهزشدن به فهم قرآن و روایت، موجب می‌شود «فریضه‌ی تبیین» را که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» بر آن تأکید دارند، به صحنه آید و اساساً «فریضه‌ی تبیین» در فضایِ آزاداندیشی محقق می‌شود، نه در فضایی که یکی غالب و دیگری مغلوب باشد. موفق باشید

16037
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید اگر علم واقعی نوری است که خدا در دل بندگان مخلص خود می اندازد و اصل علم بصورت حضوری و شهودیست، پس درس خواندن این علوم حصولی در حوزه های علمیه چه فایده‌ای دارد؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علم حصولی اساساً مقدمه ی علم حضوری است. بنا به فرمایش جناب صدرالمتألهین «المعرفه بذر المشاهده» یعنی معارف حصولی بذری است تا قلب به مشاهده ی آن حقایق برسد. موفق باشید

15373
متن پرسش
بسمه تعالی سلام: 1. شما در بحث نبوت فرمودید: مقام عصمت پیامبر موهبتی است به خاطر لیاقت این موهبت به او شده است. سوال اینجاست همان امکان ذاتی و عین ثابته پیامبر در عین ثابته ی خود طلب چنین مقامی کرده و حضرت رب برای او قرار داده است یا ناشی از رعایتهای پدر و مادر پیامبر بوده و لایق دریافت چنین فرزندی از طرف خدا شده اند چگونه بحث عین ثابته با معداتی که ما فراهم می کنیم جمع می شود از یک طرف می گوییم هر نفسی در عین ثابته طلب چنین بودنی داشته است و می بینیم در یک خانواده خوب یک فرزند بد متولد می شود و برعکس مثلا امام زاده، آدم بدی می شود در حالی که پدرش امام است و معداتی که امام برای دریافت فرزند صالح فراهم کرده نقصی ندارد که بگوییم مشکل از طرف امام بود که صاحب چنین فرزندی شد یا برعکس، در یک خانواده نامناسب بچه ی متولد می شود که در آینده انسانی متعالی می شود در حالی که این خانواده لایق دریافت چنین فرزندی نیستند توضیح فرمایید؟ 2. حال که فرزند امام معصوم در عین ثابته بد بودن خود را انتخاب کرده و در عالم ماده بروز داده است اما بالاخره فرزند امام شده یعنی امام هم در عین ثابته خود صاحب چنین فرزند شدنی را انتخاب کرده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حضرت آیت اللّه حائری شیرازی در کتاب «تربیت اسلامی»شان نکاتی در مورد نقش شرایط دارند مبنی بر این‌که شرایط یا معدّات، تنها در آن حدّ مؤثرند که انسان‌ها بخواهند از آن استفاده کنند. در موضوع رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» باید بین ولایت آن حضرت و مقام قربی که دارند، با مقام نبوت آن حضرت که مربوط به نیاز زمان خاصی است که حضرت در آن زمان متولد شده‌اند، تفکیک کرد 2- چه مشکلی پیش می‌آید که شخصی در عین آن‌که فرزند امام است نتواند از شرایط خود استفاده کند؟ شاید حکمتی هم در این موضوع باشد که صرف محیط و شرایط، تعالی و کمال محقق نمی‌شود. موفق باشید

14098
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامى: بنده سوال زیر را پرسیدم و شما پاسخ آن را فرمودید که در زیر آن را آورده ام در ادامه آن سوال دیگری برایم پیش آمد که برایتان می نویسم. سوال 1: شما داستانى نقل کرديد از پيامبر و يکى از يارانش که به مرحله يقين رسيده بود که شخص به پيامبر مى فرمايد من الان پيروان شما را در آتش مى بينم و صداى فريادشان را مى شنوم اسمشان را بگويم که پيامبر مى فرمايند سکوت کن آيا وقتى گفته مى شود هم اکنون قيامت هست و هم اکنون جهنم و بهشت است و يا اينکه گفته مى شود خداوند براى انسان سرنوشتى در قضايش قرار داده و خدا مى داند انسانها جهنمى اند يا بهشتى پس جايگاه اراده و اختيار انسان کجاى اين اراده و علم خداوند قرار دارد بنده صوت هاى مربوط به عدل الهى و قضا و قدر شما را که شرح کتاب شهيد مطهرى بود گوش دادم اما پاسخ سوالم را نگرفتم لطفا راهنمايى بفرماييد. در پناه حق پاسخ 1: باسمه تعالی: سلام علیکم: توجه داشته باشید که علم خدا به عمل بنده بر اساس اختیار بنده‌اش می‌باشد. یعنی خداوند می‌داند این بنده‌اش در آینده با اختیار خود چه می‌کند و از این لحاظ است که جبر پیش نمی‌اید، زیرا عمل بنده به جهت علم خدا نیست، بلکه علم خدا به جهت عمل بنده است زیرا علم خدا، علم به واقعیت است. سوال 2: پس اینطور که می فرمایید هر عملی که ما انجام می دهیم، صورتی دارد و براساس آن باطن عمل آینده ای برای ما در علم خداوند ساخته می شود و یعنی اینکه بگوییم خداوند می داند الان ما جهنمی هستیم یا بهشتی اشتباه است و تا آخر عمر ما این مشخص نمی شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در دعای «صباح» در خطاب به معبود خود عرضه می‌دارند: ای خدایی که «علم بما یکون قبل ان یکون» دانایی به آن‌چه که واقع می‌شود قبل از آن‌که واقع شود. چرا که خداوند از همین حالا می‌داند ما چه سرنوشتی داریم. منتها دانایی خدا بر اساس اعمال ما است و از آن جهت که می‌داند ما سال‌های بعد چه نوع اعمالی انجام می‌دهیم، می‌‌داند چه سرنوشتی داریم و این جبری را به‌وجود نمی‌آورد. موفق باشید

12420
متن پرسش
سلام علیکم: حالتان چطور است؟ نظری در این خصوص هست که جناب محی الدین رضوان الله تعالی علیه عالم حصولی نبوده است و مطالب حصولی از قبیل کلام و فلسفه و ... را نمی دانسته است و هر آنچه از علوم و معارف ارزشمند چون مروارید و صدفی که از لسان ایشان در کتابهایشان نقش بسته است همه کشف و شهود وی بوده است و همه را به نحو علم حضوری دریافت کرده است. یعنی می گویند ایشان علم حصولی نداشته است ولی مطالب ارزشمندی را که بیان کرده است هیچ عالم حصولی قادر به بیان اش نبوده است. اما عده ای از قبیل آقای یزدان پناه معتقدند که ایشان بر کلام و فلسفه عصر خود اشراف داشته است. می خواستم ببینم سند و مدرکی وجود دارد که ابن عربی به کلام و فلسفه و علوم حصولی اشراف داشته است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس مختصر مطالعه‌ای از کتاب‌های جناب محی‌الدین داشته باشد می‌بیند که با چه دقتی متوجه علم کلام و فلسفه‌ی زمان خودش بوده است در حدّی که حتی در متن فصوص‌الحکم به‌خوبی از اصطلاحات فلسفه و کلام در راستای اهداف خودش استفاده کرده است. آری محی‌الدین بنا ندارد که با نگاه کلامی و فلسفی مسائل را طرح کند. موفق باشید

10765
متن پرسش
سلام علیکم: ما معتقدیم که علم ازلی الهی از نظام سببی و مسببی جهان جدا نیست و علم الهی علم به نظام است یعنی اینکه خدا از ازل می داند که چه کسی به موجب اختیار و آزادی خود طاعت می کند و چه کسی معصیت، خوب بر این اساس چرا ما خلق شدیم مگر خدا نمی داند که کدام یک از ما با ختیار به سعادت می رسیم یا به شقاوت؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که ما خلق می‌شویم، علم خدا قبل از خلقت ما به چگونگی ما تعلق دارد، حال اگر ما خلق نشویم، خداوند به چه‌چیز علم دارد؟ به چیزی که خلق نشده؟ از طرفی ما با خلق‌شدن خود و با اختیار خود شخصیت خود را می‌سازیم، نه این‌که علم خدا موجب آن شخصیت شده باشد. موفق باشید
9396
متن پرسش
سلام استاد: در سوال 9373 فرمودید که در جامعه اسلامی باید تا حد امکان گذشت کرد. آیا وقتی عذر خواهی در کار نیست و شخص بر کار خود اصرار دارد و یا جهلی در کار نیست و از روی عمد باشد، آیا گذشت معنا دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرمود: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراما» مومنان هنگامى که با لغو و بیهودگى برخورد کنند، بزرگوارانه از آن مى‏گذرند. موفق باشید
8988
متن پرسش
با سلام: بنده فارغ التحصیل ارشد کامپیوتر و 30 سال سن دارم و مجرد و مشغول کار هم هستم. در دانشگاه هم تدریس کردم ولی از نظر روحی ارضاء نشدم! احساس نیاز به مطالعات دینی از قدیم در بنده وجود داشته ولی احساس میکنم باید مسیر تحصیل حوزه را انتخاب کنم. البته سختی هایی دارد. اکنون خیلی ذهنم درگیره و احساس پوچی و بی خود بودن میکنم! فکر میکنم باید تو یک ساختار تحصیلی و تربیتی قرار بگیرم. ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر تنها می‌خواهید مشکلات خودتان را از جهت معرفتی حل کنید، از طریق سیر مطالعاتی که روی سایت است کار را جلو ببرید ولی اگر می‌خواهید در مسیر تبلیغ اسلام قرار گیرید باید به طور رسمی وارد حوزه‌ی علمیه شوید. موفق باشید
8872
متن پرسش
با عرض ادب و احترام خدمت استاد عالیقدر: در کتاب نفیس خویشتن پنهان مطالبی در مورد خواب بیان کرده بودید. و سوالی که برای بنده پیش آمد از نظر خودشناسی کسانی که به اصطلاح عوام خواب سنگینی دارند مشکل از کجاست مشکل آنها از روحشان است و یا جسم آنها؟ لطفا راه حل این مشکل را هم بیان فرمائید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: نسبت به افراد مختلف متفاوت است. اگر روح دارای حساسیت و حضور لازم نباشد به همان اندازه در تدبیر بدن حساسیت لازم را از خود نشان نمی‌دهد. یا اگر بدن آمادگی لازم را نداشته باشد نسبت به اراده‌هایی که روح کرده عکس‌العمل مناسب نشان نمی‌دهد و لذا با ادب‌کردن جسم و روح باید مشکل را حل کرد. روزه‌‌گرفتنِ درست و حسابی در این مورد کمک می‌کند. موفق باشید
7971
متن پرسش
سلام استاد خسته شدم . بارها و بارها توبه کرده ام اما باز گناه کرده ام و توبه شکستم دیگه خسته شدم از توبه های الکی و بیخود و از گناه . استاد انگیزه در همه ی کارهامو از دست دادم در مطالعاتمو و ... . استاد بارها و بارها از ائمه خواستم ، جمکران و قم و مشهد و کربلا و مکه و ... رفتم توسل گرفتم و نذر کردم و عهد کردمو و ... و ازشون خواستم کمکم کنند ، بهم استقامت بدند ، شیرینی گناه رو ازم بگیرند ، در جدال نفس و شیطان با من کمکم کنند که بتونم برشون پیروز بشم اما انگار هیچ کدامشان به نداهام و توسلاتم جواب نمیدهد . بارها با حالت های مختلف و در مجالس و مکان های شریف ازشون خواستم و توسل گرفتم اما انگار اهمیتی بهم نمیدند . استاد الانم که این نامه را برایتان مینویسم مدتی نمی گذرد از اینکه که توبه کردم در مشهد و خدمت حضرت و قول و عهد با حضرت بستم که حضرت هم باز متقابلا کمکم کنند و دستم را بگیرند مواقع گناه و ... اما باز نه کمکی و نه ندایی .... الان هم باز مرتکب گناه شده ام و همه ی عهد و قولام رو شکستم و نمیدونم چیکار کنم . دیگه هر وقت اسم توبه و عهد و ... میاد اصلا انگیزه ندارم و اهمیت نمیدم از بس تا حالا توبه کردمو شکستم .پ استاد بگید باید چیکار کنم که دیگه ازین شرایط خلاص بشمو راحت . استاد به ائمه قسم دوست دارم خودم رو وقفشون کنم و تمام وقت و زندگی ام رو بذارم برای خدمت به خدا و اهل بیت و این نظام و انقلاب و کشور اما چه کنم استاد با این مشکلات که از همه چیز منو انداختند و انگیزه ی همه چیز رو ازم گرفتند . دعام کنید استاد . تشکر . یاعلی ** ازمسئولین سایت درخواست دارم اگه امکان داره جوابم رو برام ایمیل کنند . ممنون و تشکر **
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اگر ائمه«علیهم‌السلام» دستتان را نگرفته بودند نه این نامه را می‌نوشتید و نه این اندازه مستأصل بودید، همان‌طور گناه می‌کردید و بی‌خیالش بودید. در دل‌تان نوری انداخته‌اند که گناه را می‌شناسد و آن را نپذیرفته. همین راهی را که تا حال با توسلات رفته‌اید کارساز است و همین اراده‌ای را که دارید تا سرباز آقای سیدعلی خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» باشید شما را نجات می‌دهد. بنده هم دعا می‌کنم. موفق باشید
6864

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرامی--جایی در پاسخ به پرسشها فرموده بودید اینکه گفته میشود مرد برزن ولایت دارد غلط است-تعجب کردم واقعا--حقیقتا اینگونه است؟ پس رلبطه چگونه تعریف می شود؟ وظیفه زن چیست؟من حس میکنم زن خلقت خاص و هدف خاصی دارد چگونه میتوان در این زمینه مطالعه بیشتری کرد؟مباحث شما در این زمینه را مطالعه نموده ام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک مسئله‌ی فقهی است که زن فقط در دو مورد باید از شوهر تبعیت کند یکی در موضوع تمکین جنسی و دیگر در عدم خروج از خانه. موضوع را می‌توانید در استفتائات فقها در رابطه با وظیفه‌ی زن نسبت به مرد دنبال کنید. موفق باشید
نمایش چاپی