بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15951
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما: می خواستم بدونم این وام هایی که از بانک ها می گیریم و با سود بازپرداخت می کنیم آیا مصداقی از ربا و نزول است؟ اگر هست چرا رهبری از اختیارات خود استفاده نمی کنند و حرام اعلام نمی کند تا مردم هم تکلیف خود را بدانند؟ همچنین می خواستم بدانم امام علی (ع) چه در هنگامی که در حکومت در دست ایشان بود و هنگامی که نبود با ساخت کاخ سبز معاویه (که به نظر من مانند ساختمانهای اداری نهاد ها و سازمانهای زمان ما می باشد) چگونه برخورد می کردند؟ با تشکر از توجه شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این موارد ظاهراً اصلِ کار ربا نیست مگر آن‌که طبق قرارداد که باید بانک وکیل شما در معاملات شود، درست عمل نکند 2-  حضرت علی«علیه‌السلام» که معاویه را حجاب کامل حقیقت اسلام می‌دانستند، به خطر او فوقِ مسئله‌ی کاخ سبز نظر داشتند. موفق باشید

15421
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: بنده جوانی هستم در شرف ازدواج. یکی از مواردی که در جلسات خواستگاری روی آن تاکید دارم موقعیت شغلی همسر آینده‌ام هست. بعد از مطالعه کتاب «زن آن گونه که باید باشد»، به این نتیجه رسیدم که بهتر است زنان در محیط خانه کار کنند. اما در شرایط امروز جامعه که اکثر دختران تحصیل کرده و مستعد هستند (که بنده هم دنبال فردی هستم که این دو ویژگی را داشته باشد)، آنها مایل به کار در خانه نبوده چرا که با توجه به پیشرفت تکنولوژی حجم کار زنان در خانه به شدت کم شده و در ضمن افراد تحصیل کرده استفاده نکردن از تحصیلات خود را نوعی ضرر و خسران به حساب می‌آورند. حال سوال بنده از جناب عالی این است که چه معیاری را برای شغل همسر آینده خود در نظر بگیرم و دست به انتخاب بزنم؟ با توجه به اینکه مشاغلی که مرتبط با روحیه زنان باشد و وقت زیادی از آنان نگیرد بسیار اندک اند و از گزینه‌های موجود برای خواستگاری بشدت می‌کاهد و اکثر خانم‌های شاغل با حدود ۸ ساعت کار روزانه، ظاهرا طبق نظر شما نمی‌توانند آن انس طولانی را با فرزندان برقرار کنند تکلیف ما چیست؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان کتاب عرض شده است که هرکاری مانع مادریِ خانم‌ها است، برای روح آن‌ها مفید نیست. آری! باید شغلی مدّ نظر خانم‌ها باشد که با روح مادری آن‌ها هماهنگی داشته باشد. موفق باشید

14426

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: ضمن عرض خدا قوت و خسته نباشید یک سئوال برایم مطرح شده و آن اینکه: من به خانواده سفارش کرده ام که در صورت مرگ مغزی با اهدای اعضای من برای پیوند موافقت نمایند ولی در یکی از پاسخ ها این را دیدم که نفس هنوز از بدن مفارقت نکرده است و با جدا کردن اعضا انگار فرد به قتل می رسد. اگر اینگونه باشد موافقت با این کار ایراد پیدا می کند (لااقل از نظر معرفت نفسی ظاهرا اینگونه هست) ولی به نظر می رسد ملاک عمل ما باید فقهی باشد. در این زمینه فقها چه نظری دارند و ما چه کنیم که از تردید در آییم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بین فقها نیز موضوع متفاوت است از طرفی فقیه وقتی عملی را جایز بداند یعنی این کار حرام نیست ولی آیا از آن جهت که نفس انسان در آن حالت اگر اعضاء‌اش را جدا کنند به زحمت می‌افتد یا نه، موضوع دیگری است. موفق باشید

14135
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: در شرح حدیث اباذر توصیه شد در حال زندگی کنیم - من یا در گذشته ام یا در آینده از چند ساعت تا چند سال - حال را از دست می دهم ممکنه اعمال یا راهکاری را بدید که بتونم در حال زندگی کنم فارغ از گذشته و آینده - البته بدون آنکه متهم نشوم آینده نگر نیستم و یا عبرت از گذشته نمی گیرم. استاد عزیز عقیده من این است که حتی کوچک ترین اتفاقات از خواب موندن - آشنا شدن با آدم ها تا خراب شدن یک موبایل در یک زمان خاص از جانب خداست درسته. با تشکر یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد «حال» که نمی‌شود سؤال کرد، باید در «حال» زندگی نمود و احساس کرد. مثل این‌که نباید برای دیدن نور، سؤال کنیم 2- مسلّم همه‌چیز ذیل تدبیر الهی است و در متن چنین عقیده‌ای ما باید وظیفه‌ی خود را انجام دهیم. موفق باشید

13752
متن پرسش
سلام علیکم: شبهه ای که ذهنم را مشغول کرده است و آن اینکه وقتی مراجع عظام تقلید نسبت به ربوی بودن سیستم بانکی اعلام موضع می کنند، چرا کسی ترتیب اثر نمی دهد و بانکها طبق روال خود عمل می کنند؟ رهبری در تاریخ 22/2/82 در خصوص سوالی که از ایشان مبنی بر عدم ورود مستقیم معظم له در مسائلی همچون کنترل وضعیت فساد اقتصادی کشور پرسیدند، ایشان فرمودند: «مدیریّت انقلاب، غیر از مدیریّت اجرایی کشور است. برای رهبری، وارد شدن در میدان اوّلاً به صورت طرح مسأله و بسیج افکار عمومی است؛ ثانیاً به صورت خواستن از دستگاههای اجرایی است. برخی از دستگاههای اجرایی، مخصوص این کارند. در زمینه مبارزه با فساد، هم قوّه مجریّه و هم قوّه قضاییّه درگیرند. بنده از هر دو قوّه به‌طور جد خواسته‌ام و آنها درگیرند؛ ورود رهبری این‌جاست. بله؛ اگر روزی معلوم شود دستگاههای قوّه مجریّه و قوّه قضاییّه آماده نیستند کار کنند، رهبری چاره‌ای پیدا نخواهد کرد جز این‌که خودش وارد میدان شود.» خوب، به روشنی واضح است که دستگاه های اجرایی در خواب پاییزی به سر می برند! وقتی که آیت الله جوادی آملی می فرمایند: «که کارمندان بانک ملعونند!» این یعنی چه؟ یعنی عمق فاجعه در سیستم بانکی به وضوح نمایان است. یا در تاریخ 14/8/94 آیت الله نوری همدانی علام فرمودند: «اخذ دیر کرد بانکی حرام است. منبع فارس» حال سوال اصلی بنده اینست چرا رهبری نسبت به این موضوع ورود مستقیم نمی کنند؟ اگر هنوز سیستم بانکی به نهایت ربوی بودن خود نرسیده است، پس فریاد های این مراجع برای چیست؟ و اگر ربا در آن سیستم به اوج خود رسیده است، پس چرا رهبری گرد و خاک به پا نمی کند؟ ما روایات زیادی داریم که ربا را معادل جنگ با خدا دانسته اند. آیا وقت این نشده است که رهبری جلوی این جنگ را که تقریبا دامن گیر همه مردم ایران اسلامی شده است بگیرند؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این قاعده را فراموش نکنید که نباید برای آبادکردنِ دهی شهری را خراب کرد. مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» به عنوان انسانی بصیر و همه‌جانبه‌نگر تلاش دارند این کشتی را در این دریای طوفانی به سوی مقصد قدسی‌اش جلو ببرند و بنا است ما از یک تاریخ که تماماً غرب‌زده است با مناسبات غربی و سرمایه‌داری، عبور کنیم. و اگر برای اصلاح نهادهای موجودطوری برخورد کردیم که آن‌ها ناکارآمد شدند، قضیه قضیه‌ای است که منافقین در ابتدای انقلاب برای انقلاب در رابطه با ارتش پیشنهاد کرده بودند که چون ارتش طاغوتی و ناکارآمد است پس باید به‌کلّی حذف شود و با این کار، ما یک افغانستان دیگر می‌شدیم و رهبری عزیز در همان زمان هم که رئیس جمهور بودند همّت به‌خرج دادند و ارتش را بازسازی نمودند. موفق باشید

12772
متن پرسش
با عرض سلام: اسم واسع الهی با عالم ماده که حرکت دارد را درک می کنم ولی نسبت به عالم مجردات که ثابت هستد درکش برایم سخت است؟ مثلا در خطبه 91 نهج البلاغه حضرت می فرمایند فرشتگان به واسطه اطاعت فراوان حق برعلمشان افزوده می شود. این مورد چگونه تبیین می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لازمه‌ی اسمِ واسع الهی تنها تکامل‌بخشیدن و تبدیل قوه به فعل نیست، بلکه به معنای دادنِ وجود بعد از وجود است که در آیه‌ی «کلّ یومٍ هو فی شأن» متذکر می‌شود. علاوه بر آن شاید افزوده‌شدن علمِ فرشته‌گان در رابطه با رفعِ مواتع تجلی آن‌ها باشد مثل آن‌که شما در ماه رمضان آماده‌ی نزول ملائکة‌اللّه می‌شوید. موفق باشید

12627
متن پرسش
سلام علیکم: در فصل حرکت جوهری، موضوع هدف حرکت عنوان شد که: مجردات موجودات ثابتی هستند یعنی دیگر حرکت در وجودشان نیست. یعنی فعلیت محض هستند. سوال: مثلا روح انسان فعلیت محض است یعنی نقص ندارد، پس چرا می گویند که خواندن قرآن یا نماز موجب تعالی روح انسان می شود آیا این نرسیدن به تعالی خودش نوعی قوه نیست که می خواهد یه فعلیت برسد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح انسان تا در این دنیا است و تحت تأثیر بدن است در مقام نفس می‌باشد و لذا تغییر بدن بر نفس نیز سرایت می‌کند و قوه‌های او را به سوی فعلیت جلو می‌برد. موفق باشید

12405
متن پرسش
با سلام و تشکر از پاسختان. من راجع به بسته شدن بخت سوال کرده بودم. می خواستم بگم پس تکلیف دعاهایی که در منزل پیدا کردیم چیست؟ من خودم نمیتونم قبول کنم که کسی راحت این کار رو انجام بده و خداوند هم اجازه بده که اون شخص به هدفش برسه. ولی یعنی سرکتاب باز کردن هم راست نیست؟ فهمیدنش سخته! چه جوری بفهمم چی راسته و چی دروغ؟ من دختر درس خوانده و پایبند به دینم هستم ولی سنم کم کم داره زیاد میشه فکر می کردم بخاطر دعاها نمیتونم ازدواج کنم. راستش خانواده ام خوبن از هر نظر. ایمان، فرهنگی، مالی،.... حتی قیافه م هم مشکلی نداره ولی... نمیدونم چی بگم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال اگر ذهن‌تان را از این مسائل آزاد کردید حقیقت بیشتر برای شما آشکار می‌شود و معلوم می‌شود که مصلحت وجود این مشکل کجاست. موفق باشید

11296
متن پرسش
با سلام خدمت برادر بزرگوارم: جنابعالی در صفحه 108 «خویشتن پنهان» بحث شیرین و حقیقتی را فرمودید. که گرسنگی باعث ضعیف شدن حاکمیت تن می شود. که بنده هم کاملا تجربه اش کردم. ولی استاد عزیز من. بنده در این باب با یکی از دوستان گفتگویی داشتم. البته نگفتم که از کتاب جنابعالی مطالعه کردم. ولی چیزی که از اون بنده خدا شنیدم که قلبم رو به شدت به درد آورد اینکه نظر بنده را با خوارج یکی دانست که چیزی را که خداوند آفریده چرا مثل خوارج بر خود حرام می کنی؟ خداوند تمام زیبایی ها را برای من و شما آفریده و چرا شما به نعمتهای خدا پشت کردی و این توهین نسبت به خداوند هستش. لطفا راهنمایم بفرمایید. با درود و سپاس فراوان از همه زحماتی که برای نسل جدید انجام می دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرام‌کردن آنچه خدا آفریده است غیر از کنترل‌کردن میل است. آیا این‌همه روایت در ثواب روزه و یا جوع برای آن است که ما را در زمره‌ی خوارج قرار دهند؟ در کتاب «روزه؛ دریچه‌ای به عالم معنا» عرایضی در این مورد داشته‌ام. موفق باشید
10347
متن پرسش
با سلام: استاد ازیک طرف ترس از اسیر شدن، از ملحق شدن به سیل عظیم کاروان اربعین حسینی بازمان می دارد، از طرفی نظر به حضرت زینب (سلام الله علیها) و اسرای کربلا ما را مصمم به پیوستن به این کاروان می کند. لطفادر گرفتن تصمیم احسن یاریمان کنید. خداوند بر برکات عمر شما بیفزاید. دعاگوی همه دست اندرکاران گروه فرهنگی المیزان هستیم. خداقوت.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند توفیق حضور در آن حرکت تاریخ‌ساز را به شما و به بنده و سایر مشتاقان بدهد و خودش همه را حفظ کند. موفق باشید
9937
متن پرسش
سلام استاد: حضرت آقا: «وظیفه امر به معروف لسانی بر همه واجب است.» حالا سوالی داشتم: ما در جامعه دقیقا چه کار می توانیم بکنیم؟ (البته اگر نخواهیم فقط ذهنی نباشد) به هر کی می گویم می گه که کار فرهنگی و.... با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جایی که امکان امر به معروف زبانی هست و طوری می‌توان ارتباط برقرار کرد که طرف مقابل آن تذکر را حمل بر صمیمیت نماید، نباید کوتاهی کرد. موفق باشید
9225
متن پرسش
سلام استاد. من با توجه به نگاهی که به کتب اخلاقی انداختم، متوجه شدم که دچار ضعف نفس هستم و این موضوع بسیار مرا آزار می دهد. از جمله آثاری که فکر می کنم ناشی از این نقص در من وجود داره شامل: وسواس، عدم پذیرش مسئولیت، کم رویی (در برقراری ارتباط با دیگران یا حتی در گرفتن حق خود)، احساس عدم توانایی در حل مشکلات، برخورد انفعالی یا پرخاشگرانه با رفتارهای ناخوشایندی که می بینم، دست کم گرفتن خود، ترس، زود رنجی و اظطراب و ... می شود. اما مسائلی که با آنها رو به رو هستم:1- اصلا تعریف عزت نفس چیه؟ یه جا دیدم که گفته بود یعنی انسان به واسطه بندگی خدا زیر بار اراده و اهانت دیگران نرود. یا جای دیگر خواندم که عزت یعنی اینکه انسان فقر و ثروت و سلامتی و بیماری و ... برای او یکسان باشد. یا جای دیگه دیدم که: انسان فقط بنده ی خدا باشد یا جاههای دیگه عزت داشتن به معنی محترم بودن گرفتند. یه جای دیگه عزت رو در مقابل کفار گفته بود یعنی اگر یک مومن به ما توهین کرد عزت ما زیر سوال نمی ره؟ من که کامل گیج شدم .بین اینها ارتباط وجود داره ولی اون چیزی که در روان شناسی تعریف می کنند به حال من نزدیکتره و نمی دونم چرا اون عزتی که دین تعریف می کنه، آنچنان به دلم نمیشینه. 2- خیلی جاهها می بینم 3- چگونه این صفت رو در خودمون اصلاح کنیم؟ 4- اصلا اگر کسی به ما توهین کرد، ما باید چکار کنیم؟ (مومن یا دشمن)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر کسی خود را به عنوان انسانی تعریف کند که مقصدش قرب إلی اللّه است به نظرم تعریف‌هایی که از عزت نفس کردید همگی وجوهی از موضوع است و قابل جمع‌اند، بی‌خودی گیج شده‌اید. دعای مکارم‌الأخلاق حضرت سجاد«علیه‌السلام» در این راستا کارگشاست. این حقیر هم آن دعا را شرح کرده‌ام و صوت آن روی سایت هست. موفق باشید
8515
متن پرسش

سلام علیکم استاد. حدیث داریم که در روز قیامت اگر نماز مورد قبول واقع شد همه اعمال مورد قبول قرار می گیرد و اگر نماز مورذ قبول واقع نگردد سایر اعمال قبول نیست. آیا قبولی نماز منحصر در حضور قلب است یعنی اگر کسی در طول عمری نمازش را خوانده باشد ولی حضور فلب نداشته باشد نماز و حتی سایر اعمالش قبول نمی شود؟ 2. بنده چندبن نماز قضا دارم ولی هنوز قضا نکرده ام آیا اعمال دیگری که انجام داده ام چه واجب و چه مستحب مورد قبول واقع نشده است؟ با سپاس

متن پاسخ

باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- همین‌که اراده می‌کنید با نماز از حکم خدا تبعیت کنید و روی‌هم‌رفته عزم شما آن است که با خدا ملاقات کرده باشید؛ إن‌شاءاللّه نمازتان قبول است. باید سعی کرد کیفیت آن را بیشتر کرد 2- ربطی به هم ندارد، آن اعمال‌تان قبول است. إن‌شاءاللّه تصمیم بگیرید قضای نمازهایتان را اداء کنید. اعتکاف فرصت خوبی است. موفق باشید

7752
متن پرسش
با سلام در مورد قبل و بعدیت در قیامت توضیحاتی فرمودید ضمن تشکر فراوان از شما باز هم مساله برای من حل نشده است.بیشتر افراد بهشتی پیش از ورود به بهشت مراحلی را میگذرانند.قبل از طی آن مراحل ورود به بهشت بی معناست و جمع این دو با هم ممکن نیست.پس تقدم و تاخر در قیامت مطرح میشود.اگر امکان دارد توضیح بیشتری بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: آن‌ها در حضور خود در شدت و ضعف هستند و این غیر از قبل و بعد بودن زمانی است که تنها با رفتن گذشته، آینده می‌آید. در آن‌جا انسان در همه‌ی آینده حاضر است هرچند هرچه جلو رود شدت می‌یابد. پس بدین معنا زمان در آن‌جا نیست. موفق باشید
7153
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز در بحث توکل سئو الی داشتم البته من سعی کرده ام در مطالعاتم و در عباداتم موضوع تو کل را جستجو و طلب کنم و در خیلی مواقع ارامش خوبی دارم اما با توجه به این که کارمند هستم و با حقوق در یافتی میشد خرج ماهانه را رساند هیچ پس اندازی ندارم و اصلا به فکر شغل دوم هم نبوده و سعی می کردم اوقات فراغتم را به مطالعه و عبادت و کارهای فرهنگی بگذرانم الان دختر دم بختی دارم وخرج مراسم عقد و عروسی و جهیزیه به طور معمول حداقل بالای بیست ملیون در می اید اگر حد پائین محیط را بگیری و این به من اضطراب وارد می کند آیا من در تلاشم در زندگی کوتاهی کرده ام و یا این اضطراب وسوسه شیطان است لطفا با توجه به این شرایط راهنمایی فرمایید خدا به شما اجر عظیم عطا فرماید
متن پاسخ
تعالی: سلام علیکم: به طور معقول و بدون اضطراب وظایف خود را انجام دهید و مطمئن باشید به وقت‌اش کارها به‌خوبی جلو می‌رود زیرا سبب‌ساز کس دیگری است منتها از آنچه از دست شما برمی‌آید جهت نیازهای دخترتان بدون آن‌که در کار حرص بزنید، کوتاهی نکنید. موفق باشید
5665
متن پرسش
- با سلام یک سوال داشتم؛ همان طوری که بار فکری و عملی و تئوری انقلاب بر دوش حضرت امام و علامه طباطبایی است، در غرب چگونه است؟ یعنی اگر من بخواهم از لحاظ تئوری و فکری و نظری غرب را بشناسم دقیقا باید چه کتبی را بخوانم؟ چه اندیشمندانی غرب را معرفی کردند؟ اگه لطف بفرمایید خود کتب آنها و نویسندگانشان را مصداقا معرفی فرمایید ممنون میشم.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: کتاب‌های مرحوم شهید آوینی و مرحوم مددپور و آقای رنه‌گنون و آقای دکتر داوری خوب است. موفق باشید
5389
متن پرسش
سلام استاد، من ازدواج کردم و بچه هم دارم، پدر و مادرم به اسرار پدرم ماهواره گرفتند ، من واقعا خیلی خیلی سختم است برم خونه مادرم و بهشون سر بزنم. واقعا وقتی بهش فکر می کنم که برم خونه، حالم بد می شود. اصلا حالم بد می شود پدری را ببینم که دائما به بدن های عریان ماهواره می نگرد. استاد چه کار کنم ؟ همه وجودم می لرزده که پدرم را با وصفی که گفتم ببینم. یقین دارم که هیچ اثری نمی توانم روشون بگذارم. به نظرتون اگر دوماهی یکبار بروم خانه صله ارحام را به جا آوردم؟ اصلا به نظرتون وظیفه من در ارتباط با صله رحم خانواده ام با وصفی که گفتم چیست؟ و هم چنین غذاهایی که خونه می خورم یا احیانا هدیه ای که خانواده ام بهم بدن با وصفی که گفتم از نظر اخلاقی چگونه است ؟ اصلا آرامش ندارم به خاطر استفاده از مالی که صاحبش فقط سرگرم ماهواره است و به ابتذال ماهواره کاملا واقفم. سوال دوم این که مادر من خیلی مؤمن بوده ولی تحت تأثیر پدرم خیلی خیلی عوض شده و امیالش دیگر دینی نیست. پدرم ایشون رو گمراه کرده، دلم برای مادرم می سوزد ، به نظرتان با این سوزش دلم در این باره چه کنم؟ می دانم کاری از دستم بر نمیاد. تروخدا زود جواب بدهید. خیلی متشکرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آن‌که رابطه‌تان را قطع نکنید ،از سر محبت بفهمانید که از وضع پیش‌آمده ناراحت هستید و به این جهت سرزدن‌های خود را کم کرده‌اید، بگویید شما که ماهواره دارید ما را می‌خواهید چه‌کار؟ ولی خوردن غذایشان و گرفتن هدیه‌شان اشکال ندارد. در هر فرصتی که پیش می‌اید به مادرتان تذکر دهید آیا نمی‌ترسید وقتی پای صحبت دشمنان اسلام بنشینید آرام‌آرام سعادت دنیا و آخرت‌تان را از شما بگیرند! موفق باشید
5285
متن پرسش
سلام.جناب استاد شما به کرات بیان کرده اید که در غرب انسان محور است اما در اسلام خدا محور می باشد وانسان بنده ی خدا می باشد.آیا می توان با تعریف صحیح و همه جانبه انسان از منظر اسلام انسان تعریف شده را محور هستی دانست و دیگر به آن انسان محوری اومانیسم نگفت وبه معنای ولقد کرمنا بنی آدم ویا الم تر ان الله سخر لکم ما فی السموات ومافی الرض گرفت واساسا آیا شعار انسان محوری که غرب می دهد مصادره به مطلوب کردن شعاری اسلامی نیست چون اساسا اومانیسم به معنای حقیقی انسان خدایی است ونه انسان محوری ومسلمین در شعار انسان محور هستی دادن از تمامی مکاتب وادیان اولی تر می باشند کدام مکتب بیان می کند که مسیر کمال تمامی موجودات از طریق انسان است واگر بخواهد به ایده آل خود برسد از مسیر انسان استویا تمامی هستی برای انسان آفریده شده است و...واین تعبیر حضرت آقا نیز بدین معناست که ...رکن دوم ،تکریم انسان است یا می توانیم به ان بگوییم انسان محوری .البته انسان محوری در بینش اسلامی ،به طور کلی با اوانیسم اروپای قرن 18و19 متفاوت است .آن یک چیز دیگر است این یک چیز دیگر .آن هم اسمش انسان محوری است اما این ها فقط در اسم شبیه همند.79/09/12
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اومانیسم نسبت به خلیفة اللهی انسان غفلت می‌شود در حالی‌که در نظر به خلیفة‌اللهی‌بودن انسان، تماماً نظر به خدا و اسماء الهی مطرح است. درکتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب» عرایضی در مورد تفاوت انسان در منظر اسلام با اومانیسم داشته‌ام. موفق باشید
5096

توحیدی صمدیبازدید:

متن پرسش
ره رسیدن به توحیدی صمدی که علامه حسن زاده آملی فرمودند چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر است این موضوعات را در کلام همان عزیزان دنبال کنید . کتاب «از برهان تا عرفان» می‌تواند کمک کند. موفق باشید
4836
متن پرسش
با سلام و عرض ادب محضراستاد طاهرزاده امام خمینی می فرمایند نگذارید انقلاب به دست نا اهلان و نامحرمان بیافتد تحلیل حضرتعالی از نا اهلان و نا محرمان چه کسانی هستند؟ بعضی کاندیدا نا اهلان را به معنی کسانی که تخصص کافی ندارند تحلیل می کنند و نظرشان این است اگر کسی به مبادی انقلاب اسلامی پایبند باشد و تخصص کافی نداشته باشد شایسته ریاست جمهوری نیست آیا چنین برداشتی درست است؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده فکر می‌کنم منظور حضرت امام از نااهلان و نامحرمان کسانی‌اند که جایگاه تاریخی انقلابی که آمده است از فرهنگ غرب عبور کند را نمی‌شناسد وگرنه چه اشکال دارد انسان هم تخصص کافی داشته باشد هم جایگاه انقلاب را بشناسد. موفق باشید
1702
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز با توجه به اینکه می فرمایید مشکل این تمدن جدید این است که با نگاه تغییر به طبیعت نگاه می کند ودائم در صدد عوض کردن صورت آن است واین را ناشی از نگاه اشتباه این تمدن به عالم وآدم می دانید پس اینکه قرآن می فرماید ما آسمانها را برای انسان مسخر کردیم وآنها در خدمت انسان قرار دادیم یعنی چه؟ ودر تایید اینکه انسان دائم در طبیعت تغییر ایجاد می کند واین تغییرات هم روز به روز بیشتر هم می شود مرحوم علامه طباطبایی ذیل آیه 28 سوره بقره مطالبی دارند که ظاهرا این تصرف در طبیعت را موافق قرآن وبر اساس کلام صدق الهی می دانند جمع این عبارات با نقد مدرنیته چطور ممکن است؟ از توجه شما بسیار ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام همان‌طور که در جواب سؤال 1697 عرض کردم تفاوت در رویکردها است. موفق باشید
18688
متن پرسش
چیست بی معنا ترین؟ کدامست توخالی ترین؟ تو خالی ترین مفهوم، «من» است. به‌ راستی چرا وصف ذاتی «من» نزد کانت، استعلایی ست؟ آیا منِِِ شبه متعالی کانت، جز سایه‌ای موهوم و شبحی گریزان است؟ این بنیاد، عین بی بنیادی ست. در توضیح این‌که چرا در دوره‌ی جدید، فلسفه به «روش»، تقلیل یافت، می‌توان چنین گفت: «انسان در سودای فهم محض و پیراسته از پیش‌داوری، خواست به «خود» اتکا کند که «هیچ» را شهود کرد و در تجربه ی عدمی بی‌معنا، هراسناک به «روش» پناه برد، تا بی‌معناترین را بپوشاند.»
متن پاسخ


باسمه تعالی: سلام علیکم: از پریروز که با این سؤال کشنده‌ی شما روبه‌رو شده‌ام، نه می‌توانم آن را نادیده بگیرم و فراموشش کنم، و نه می‌توان به‌راحتی با آن روبه‌رو شوم و با چنگال‌های خود آن را تکه پاره کنم.
چگونه در چنین ظلماتی که روش‌مندی‌های عقلِ ریاضی همه‌چیز را در سیطره‌ی خود گرفته، می‌توان ندا سر داد که پدیدارها در چنبره‌ی این روش‌ها، هیچ رویی از خود نمی‌نمایانند؟!
منِ استعلایی، انسان را در جزیره‌ی تنگ و محدود خود خلاصه می‌کند تا هرچه هست تصور انسان باشد نه چیز دیگر.
کجاست آن حضوری که انسان در بیکرانگیِ خود در همه‌ی عالم و با همه‌ی مخلوقات، یگانه باشد و با آن‌ها به‌سر برد؟!
خلیفه‌ی الهی حامل همه‌ی اسماء الهی است و هر مخلوقی از مخلوقات، حامل اسمی از اسماء الهی می‌باشد که همه‌ی آن نزد خلیفة اللّه است و از این جهت، خلیفة اللّه به گستردگی همه‌ی عالَم در عالَم حاضر است. و این شاید همان معنایی است که یوگیِ آلمانی تحت عنوان «در جهان‌بودگی» بنای گفتنش را دارد. در حالی‌که قابیل، که همان منِ استعلایی است، هابیل را، یعنی این منِ گسترده در همه‌ی عالم را به قتل رساند و دربه‌در به دنبالِ دفن‌کردن آن است!
آیا آن منِ استعلایی، برادر آن منِ گسترده که با همه و همه‌جا هست، نیست؟! برادر هستند و برادر نیستند. برادراند چون هر دو یک چیز را مدّ نظرها می‌آورند، ولی چگونه قاتل و مقتول برادر باشند که یکی می‌خواهد دیگری را دفن کند؟
آدم وقتی در مقابل این سؤال شما قرار می‌گیرد با ظلماتی سهمگین روبه‌رو می‌شود، ظلماتِ زندان تنگ و تاریکِ «روش»؛ اگر بخواهد بگوید ما را با «روش» کاری نیست، انبوه اشکالات بر سرت ریخته می‌شود که می‌خواهی بدون برنامه زندگی کنی. و اگر بخواهی متذکر شوی که در چارچوب‌بردنِ پدیده و گشتل‌کردنِ آن، عملاً رابطه‌ی خود را با عالَم و آدم قطع کرده‌ای؛ خیره‌خیره به تو می‌نگرند در حدّی که گویا حرف قابل فهمی با آن‌ها در میان نگذاشته‌ای. حال وقتی در ذهن انسان چنین مسائلی می‌گذرد نمی‌داند باید تکلم کند یا این‌که چون از عهده‌ی ظهورِ ابعاد مختلف سؤال و جواب برنمی‌آید، سکوت نماید. و چند کلمه‌ای تند و تیز جواب دهد به‌خصوص اگر مثل من پیرمردی کم‌حوصله باشد، راهی نمی‌بیند مگر آن‌که به رسم فردیدی، جواب‌های تندی مطرح نماید تا او را متهم به کم‌حوصلگی و عصبانیت کنند. تازه، دیوانه‌شدن نیچه‌ای و گیج و منگ‌شدنِ هولدرلینی پیشکش! گویا زمانه زمانه‌ای است که سخن‌گفتن هردم‌بیلی شده است و لذا چاره‌ای جز سکوت نمی‌ماند مگر آن‌که گشایشی در بستر زبان آیات و روایات فراهم شود، اما نه زبانی که باز، حجابِ ظهور آیات و روایات گردد. موفق باشید

 

17458
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: وقت عالی بخیر. سوال بنده از خدمت شما این است که رابطه علم به غیب اهل بیت (ع) و انجام اعمالی همچون خوردن زهر توسط این بزرگواران چطور است؟ گاهی بچه ها سوال می کنند که چطور ائمه علیهم السلام با وجود اینکه می دانستند این غذا مسموم است باز هم آن را می خوردند. آیا در این موارد به اذن خدا علم بالفعل به این قضیه نداشته اند یا بنا به مصلحت این کار را انجام می داده اند و اشکالی متوجه آن نبوده است؟ متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث علم امام بحث مفصلی است با زاویه‌های مختلف که در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تا حدّی بدان پرداخته شده است. قسمتی از آن متن را که بتواند چشم‌اندازی در مقابل شما بگشاید، از آن کتاب که بر روی سایت هست خدمتتان ارسال می‌دارم؛ آن قسمت عبارت است از  «علم‏ امام‏: وقتى كسى خواست هدايت كلى جامعه ‏اى را به عهده بگيرد بايد علمى تضمين شده داشته باشد كه خطا در آن راه نيابد، و لذا آن علم، نه علم تجربى است و نه علم قياسى و فكرى. قرآن در مورد خصوصيت كسى كه بايد انسان‏ها را هدايت كند مى‏ فرمايد: «افَمَنْ يَهْدي الي الْحَقِّ احَقُّ انْ يُتَّبَعَ امَّنْ لا يَهِدّي الّا انْ يُهْدي ...»[1] آيا آن‏كس كه به سوى حق هدايت مى‏ كند، شايسته پيروى است يا آن‏ كسى كه نمى ‏تواند راه به جايى ببرد مگر هدايتش كنند و تعليمش دهند؟ يعنى آن كس كه شايسته است مردم از او هدايت گيرند غير از آن‏ كسى است كه علمش اكتسابى است. زيرا اگر علم‏ امام‏ كامل نباشد، هدايتش كامل نيست. و اگر علمش را به تدريج به‏ دست آورده باشد، به همان اندازه كه هنوز از بقيه ‏ى ابعاد آن علم بى‏ بهره است، انسان‏ها را در گمراهى قرار خواهد داد. پس تنها آن كسى كه هدايت ذاتى دارد و علمش لدنى است، شايسته‏ ى هدايت‏ كردن است. و طبق اين آيه تنها كسانى شايستگى دارند عهده‏ دار هدايت ديگران شوند كه خودشان بدون آن‏كه به هدايت‏شدن از طرف افراد ديگر نياز داشته باشند، هدايت شده ‏اند؛ يعنى كسانى كه تنها از هدايت بى ‏واسطه‏ى الهى برخوردارند. و آن‏ كسى كه از چنين هدايتى برخوردار نيست، خواه گمراه باشد و يا هدايت يافته به واسطه‏ ى ديگرى، هيچ‏ كدام شايستگى اين را ندارند كه عهده ‏دار امر هدايت ديگران گردند مگر آن‏كه هدايتِ خود را از كسانى بگيرند كه آن‏ها علم لدّنى دارند.[2] با توجه به آيه‏ ى مذكور وقتى به شخصيت‏هاى دنيا نظر كنيم، فقط انبياء و ائمه ‏ى معصومين (ع) را مى‏ يابيم كه اولًا: از هيچ ‏كس علمى نياموخته ‏اند. ثانياً: از همه‏ ى مردم داناترند. پس مصداق آيه براى هدايت ‏كردن مردم، اين بزرگان بايد باشند و بقيه هم كه بخواهند مردم را هدايت كنند بايد از علم لدنّى انسان‏هاى معصوم استفاده كنند، نه اين‏كه نظرات خودشان را در عرض سخنان انسان‏هاى معصوم ارائه دهند. ثالثاً: به ما مى‏ فرمايد: بايد از كسانى تبعيت كنى كه بدون آموزش‏هاى معمولى به حق هدايت مى‏ كنند. يعنى راه و رسمى در بين اين افراد هست كه اگر از آن ‏راه و رسم تبعيت كنى راه هدايت را رفته ‏اى، و راه و رسم ائمه (ع) دستوراتى است كه به ما مى‏ دهند و پيروى از آن‏ها براساس سيره و سنت آن‏ها و دستوراتشان ما را به نورانيتى مى‏ رساند فوق آنچه كه با درس و بحث‏هاى معمولى مى ‏توان به آن رسيد. آيه‏ ى فوق به ما پيشنهاد مى‏ كند كه در انديشه و روش زندگى از ائمه ‏ى معصومين (ع) تبعيت كنيم و به عالمانى رجوع نمائيم كه متذكر معارف اهل البيت (ع) هستند و با تدبّر در سيره و سخنان آن‏ها ما را هدايت مى‏ كنند، حال چه فقه و چه در فلسفه و كلام و تفسير.

نكته ‏ى ديگر در مورد علم‏ امام‏ آن است كه گاهى امام بنا به مصلحتى در موضوعى اصلًا نظر به عوالم غيبى نمى‏ كنند و اظهار بى ‏اطلاعى مى‏ نمايند و سعى مى ‏نمايند از طريق عادى اقدام به تحقيق نمايند، پس اگر سؤال شود: اگر پيامبر و امامان (ع) علم غيب داشتند، چرا رفتارشان آنچنان عادى است كه گويا هيچ اطلاعى از غيب ندارند، آيا اگر واقعاً علم غيب داشتند نبايد خودشان را در معرض هلاكت قرار نمى ‏دادند؟ در جواب بايد گفت: قرار نيست امامان از علم غيبى كه خداوند در اختيار آن‏ها گذارده‏ تا بشريت را هدايت كنند، در زندگى عادى و به نفع شخصى خود استفاده كنند و نظام زندگى خود را از مجارى عادى خارج كنند. به همين جهت با اين‏كه منافقين را مى ‏شناختند با آن‏ها با حفظ ظاهر برخورد مى‏ كردند و يا در قضاوت هرگز از علم غيب استفاده نمى ‏كردند. از طرفى علم غيب، مسير حوادث را تغيير نمى‏ دهد بلكه علم به مسير حوادث است از طريقى كه واقع مى‏ شود. يعنى امام علم دارد كه فلان حادثه با چه عللى حادث مى‏ شود، در واقع علم غيب، علم به سلسله ‏ى زنجيره‏اى علل است كه اراده ‏ى خود فرد يكى از اجزاء اين سلسله است و علم به سلسله و زنجيره‏ ى علل مسير سلسله و زنجيره را تغيير نمى‏ دهد، امام پى مى ‏برند كه فلان حادثه به طور حتم در فلان زمان واقع مى‏ شود. علم به غيب، علم است به آنچه پيش خواهد آمد و اين علم، مسير حوادث را تغيير نمى‏ دهد و تكليفى هم نمى ‏آورد تا امام براى تغيير آن واقعه تلاش كنند زيرا آن علم، علم به نظام تكوينى و غيبى عالَم است، مى ‏بينند كه اين فرد به خاطر اعمالش طبق نظام تكوين سرنوشتش چنين مى‏ شود. زيرا علم امام، علم است به آنچه در لوح محفوظ هست و حتمى ‏الوقوع مى‏ باشد و لذا آنچه حتمى ‏الوقوع است تكليف به آن تعلق نمى ‏گيرد. امرى را انسان در موردش تلاش مى‏ كند كه امكان شدن و نشدن دارد، پس علم امام ربطى به تكاليف خاصه او ندارد. و چون امام به مقام رضا به قضاى الهى رسيده، دوست دارد آنچه را خدا اراده كرده است واقع شود. لذا چون در قضاى الهى رانده شده كه مثلًا حضرت على (ع) به دست ابن‏ ملجم شهيد شود، امام جز اين مطلب را طلب نمى ‏كند، و اين غير از آن است كه انسان در شرايط عادى بايد از مهلكه خود را رها كند، چون اين مهلكه‏ ها را در نظام عالمِ تكليف، براى او ايجاد مى‏ كنند و او هم بايد با اراده و اختيار خود در رفع آن‏ها تلاش كند.[3] برعكسِ آن حقايق غيبى كه براى امام از طريق علم غيب مى‏ نمايانند و خبر از نظام حتمى و قضاى رانده شده به او مى ‏دهند تا در هدايت مردم به آن حقايق آگاهى كامل داشته باشد و هدايتش همه‏ جانبه باشد، نه اين‏كه اين علوم غيبى براى او تكليف و موضع‏گيرى شخصى در برداشته باشد.

سؤال: حدّ علم امام در علوم معمولى چقدر است؟ و امام چقدر از اين علوم معمولى را بايد دانا باشد؟

جواب: نصاب علم امام، كليه‏ ى علوم و معارف و احكامِ شريعت و مطالبى است كه براى زمامدارى و هدايت مردم لازم است و اصولًا مقام امام اقتضاء دارد كه هرگاه مصلحتى در ميان بود، هرچيزى را بخواهد برايش روشن شود.

از نمونه‏ ى اعمالى كه نشان مى‏ دهد پيامبر و ائمه (ع) مأمور به حكم به ظاهر بودند اين‏كه علامه ‏ى عسگرى مى‏ فرمايد: ابن ‏ملجم از اسكندريه با گروهى جهت تبريك و بيعت، خدمت اميرالمؤمنين (ع) رسيدند. حضرت به ابن‏ ملجم نگاه كردند و چون بيرون رفت فرمودند: «اريدُ حَياتَهُ وَ يُريدُ قَتْلي»[4] من مى‏ خواهم او زنده بماند و او مى ‏خواهد مرا به قتل برساند. عده ‏اى گفتند پس او را بكش. فرمودند: «اذاً قَتَلْتُ غَيرَ قاتِلي» در اين‏ صورت غير قاتل خود را كشته‏ ام.[5] ملاحظه مى ‏كنيد علم غيبى امام موجب تكليف خاص براى حضرت نشد تا اراده كنند ابن‏ ملجم را به قتل برسانند». موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره‏ى يونس، آيه‏ى 35.

[2] ( 1)- حضرت سجاد( ع) در رابطه با آيه‏ى فوق مى‏فرمايند:\i« نَزَلَتْ فِينا»\E اين آيه در مورد ما نازل شد.( بحارالانوار، ج 24، ص 147)

[3] ( 1)- مثل آن‏جا كه امام على( ع) از سايه‏ى ديوار كج بلند شده و جاى ديگرى مى‏نشينند.

[4] ( 2)- ارشاد، ترجمه‏ى ساعدى، ص 16.

[5] ( 1)- در رابطه با علم غيبى امامان« بحارالانوار، ج 58، ص 138» به نقل از« بصائر الدّرجات» با سند متّصل خود از بعضى از اصحاب أميرالمؤمنين( ع) نقل كرده است كه: عبدالرّحمن ‏بن‏ ملجم مرادى با جماعتى از مسافرين و وافدين مصر در كوفه وارد شد و آن‏ها را محمّد بن‏ أبى‏ بكر فرستاده بود، و نامه‏ ى معرّفى‏ آن مسافرين و وافدين در دست عبدالرّحمن بود. چون آن حضرت نامه را قرائت مى‏ كرد و مرورش به نام عبدالرّحمن‏ بن‏ ملجم افتاد، فرمود: تو عبدالرّحمانى؟ خدا لعنت كند عبدالرّحمن را! عرض كرد: بلى اى اميرمؤمنان! من عبدالرّحمن هستم! سوگند به خدا اى أميرمؤمنان من تو را دوست دارم! حضرت فرمود: سوگند به خدا كه مرا دوست ندارى! حضرت اين عبارت را سه بار تكرار كرد. ابن‏ ملجم گفت: اى اميرمؤمنان! من سه بار سوگند مى‏ خورم كه تو را دوست دارم؛ آيا تو هم سه مرتبه سوگند ياد مى‏ كنى كه من تو را دوست ندارم؟ حضرت فرمود: واى بر تو! خداوند ارواح را دو هزار سال قبل از اجساد خلق كرده است، و قبل از خلق اجساد، ارواح را در هوا مسكن داده است. آن ارواحى كه در آنجا با هم آشنا بودند در دنيا هم با هم انس و الفت دارند، و آن ارواحى كه در آن‏جا از هم بيگانه بودند در اينجا هم اختلاف دارند؛ و روح من روح تو را اصلًا نمى ‏شناسد! و چون ابن‏ ملجم بيرون رفت حضرت فرمود: اگر دوست داريد قاتل مرا ببينيد، او را ببينيد. بعضى از مردم گفتند: آيا او را نمى‏ كشى؟ يا آيا ما او را نكشيم؟ فرمود: سخن از اين كلام شما شگفت ‏انگيزتر نيست؛ آيا شما مرا امر مى‏كنيد كه قاتل خود را بكشم؟

17003
متن پرسش
سلام: در جلسه امروز (شنبه) اشاره ای به سخنرانی امام خمینی در مورد کاپیتولاسیون داشتید. اگر امام خمینی با سنت خدا آشنا بودند و معنای «اجر عظیم» را دریافته بودند و به وعده خدا اعتماد داشتند چرا چند شب نخوابیده بودند و اظطراب داشتند و ناراحت بودند و آرزوی مرگ می کردند و گفتند اسلام از دست رفت؟! با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق هدیه‌ای بزرگ به نام اسلام از طریق رسول خود«صلوات‌اللّه‌علیه» به بشریت داده تا رجوع به حضرت حق را از آن طریق در مقابل انسان‌ها بگشاید. حال اگر عده‌ای این راه را در حجاب ببرند، وظیفه‌ی همه‌ی مسلمان‌ها است که نگران باشند. و آن کسانی که بهتر و بیشتر متوجه‌ی ارزش اسلام عزیز هستند، بیشتر نگران خواهند بود. زیرا از طرف حضرت حق کوتاهی نشده است، چرا ما کوتاهی کنیم؟ امثال حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در چنین مواقعی، حتماً نگران خواهند بود که نکند کوتاهی نمایند و همین نگرانی بود آن اجر عظیم یعنی انقلاب اسلامی را به ایشان مرحمت فرمود. و در همین رابطه که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» همه‌ی تلاششان آن بود که اسلام بماند، خداوند به آن حضرت خطاب می‌کند: « لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنينَ (3)/شعراء) گویا از فرط نگرانی از این‌که مردم ایمان نمی‌آورند و تحت تأثیر نظام ابوسفیانی هستند، می‌خواهی غالب تهی کنی. موفق باشید

16355
متن پرسش
استاد عزیز سلام: استادی داشتیم که در جواب دانشجویی که در مورد چگونگی ازدواج فرزندان حضرت آدم و حوا و اینکه آیا خواهر و برادران در آن تک مورد فقط با هم از دواج کرده اند، جواب داد که ادیان در هر دوره از زمان حضرت آدم (ع) تا پیامبر اسلام (ص) تکامل یافته و زدواج برادر و خواهر با ازدیاد جمعیت و انسانهای بعدی حرام شده. استاد آیا ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) و حوا (ع) اصلا صحت دارد؟ و دوم اینکه آیا پاسخ استادمان صحیح است یا نه؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به نظر علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» می‌توان گفت که حرمت ازدواج با خواهر یک موضوعِ تشریعی است و نه تکوینی. و به همین جهت در آن زمان این حرمت، تشریع نشده بود. ولی این حرف که آن استاد در رابطه با حرمت ازدواج برادر و خواهر زده است، کاملاً حرف بی‌مورد غلطی است و عملاً نظر خود را بر دینِ خدا تحمیل کردن است. موفق باشید

نمایش چاپی