بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
3455
متن پرسش
باعرض سلام خدمت شما !من دختری 19ساله و دانشجو و مقید به احکام الهی از جمله حجاب کامل و ارتباط سالم در بیرون از محیط خانه هستم واز خانواده ای با وضع مالی متوسط به بالا هستم. باتوجه به اینکه قصد ادامه تحصیل و شاغل شدن در آینده را دارم مدتی است خواستگاری دارم23 ساله که طلبه و استاد حوزه هستند .و فکر میکنم که زندگی کردن با طلبه شرایط خاصی دارد و باعث محدود شدن من در بعضی کارها و تفریحات خواهد شد و اینکه با توجه به شرایط مالی یک طلبه ممکن است از لحاظ مالی سختی بکشم . از طرفی مطمن هستم که زندگی با طلبه باعث بالا رفتن دانش و صبر و اعتقادات و نزدیک شدنم به خدا خواهد شد . از طرفی خانواده ام با ازدواجم با یک روحانی به دلیل مشکلات و شرایطش زیاد موافق نیستند . من نمی دانم چه تصمیمی بگیرم که اشتباه نباشد وپشیمان نشوم خواهش میکنم منو راهنمایی کنید...........
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین طور که می‌فرمایید زندگی با یک طلبه‌ی متعهد برکات خاص خود را دارد و سختی‌های خود را، اگر آماده شوید که با او زندگی کنید و برای او زحمت ایجاد نکنید نتایج لازم را خواهید برد. موفق باشید
30971

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و خسته نباشی: با توجه به جملات و اشعار زیر می‌توان نتیجه گرفت می‌تواند حکمی برای شخصی حرام و همان چیز برای شخصی دیگر حلال باشد و منظور از جملات زیر چیست؟ از مولانا پرسیدند: «شراب؛ حلال است یا حرام؟» جواب فرمود: «تا که خورَد!» باده  نی در هر سری شر می‌کند     آنچنان را آنچنان تر می‌کند گر بود عاقل نکوتر می‌شود          ور بود بد خوی، بدتر می شود لیک چون اغلب بدند و بد پسند    بر همه، می را محرم کرده اند حکم غالب راست چون اغلب بدند  تیغ را از دست رهزن بستدند مولانا      مـِی گرچه حرام است، ولی تا که خــورَد     آنگـــاه چــه مقـدار و دگــر بــا کــه خــورَد     هرگاه که این سه شرط شد راست، بگو     مـِـی را نـَـخــورَد مــردم دانــا، کــه خــورَد با تشکر 
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع شراب، در آموزه‌های اهل سنت با آنچه ما در فرهنگ اهل‌البیت داریم متفاوت است. آن‌ها علت حرمت آن را «سُکر» می‌دانند و جناب مولوی با توجه به آن‌که در فضای اهل سنت سخن می‌گوید، به بهانه‌ای آن موضوع را مطرح کرده است وگرنه بعد از مدتی در خود آموزه های اهل سنت هم حرمت شرب خمر به طور مطلق مطرح شد. موفق باشید

17058
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز و فرزانه جناب آقای طاهرزاده: از اینکه مصدع وقت مبارک جنابعالی می شوم عذرخواهی می کنم لیکن نیاز اینجانب این می باشد که پاسخ های ارزشمند شما دلیل و قوتی است برای برنامه سلوک علمی و عملی بنده در عصر انقلاب اسلامی. بنده طلبه دانشگاه علوم اسلامی رضوی در رشته فلسفه و کلام اسلامی در مقطع کارشناسی می باشم. حدود چهار ساليست که به مطالعه آثار انديشمندان مختلف جهان اسلام مشغول هستم و آثار شهید مطهری را خوانده ام به غیر از کتب سطح عالی فلسفه، بعضی از آثار مرحوم عین صاد، علامه طباطبایی، امام خمینی، حضرات جوادی آملی و مصباح، و آثار جنابعالی و غیر هم در موضواعات مختلف و موضاعات دغدغه مند. تقریبا یک ساليست که با آثار مرحوم آیت الله شجاعی و علامه طهرانی آشنا هستم و کتب مقالات و روح مجرد و نور مجرد و چند جلدی هم از معاد شناسی را مطالعه کرده ام. لیکن چندی پیش در کتاب مراقبت استاد صمدي آملی خواندم که علامه طهرانی فرموده اند: اگر شخصی قصد خواندن کتب دوره علوم و معارف اسلامی اینجانب را کرد، به طور همزمان کتب دیگری نخواند تا وحدت حاصل شود و روح متکثر نگردد. اکنون سوال بنده این است که: هنوز که شاکله ذهنی برای امثال بنده از علوم و معارف اسلامی شکل نگرفته و نیاز است که با آثار بعضی از انديشمندان مانوس باشیم تا این چهار چوب ذهنی شکل بگیرد (البته به غیر از دروس حوزوی و فلسفه و عرفان) به نظر شما چه برنامه ای را بعد از خواندن آثار شهید مطهری پیش بگیرم؟ آیا در اين مرحله فقط آثار مرحوم شجاعی را بخوانم تا انتها و بعد از آن شروع به خواندن آثار مرحوم علامه طهرانی بکنم بدون هیچ کتاب حاشیه ای دیگر؟ و یا اینکه شما این سخن را قبول ندارید و منافاتی در مطالعه آثار انديشمندان با یکدیگر احساس نمي کنید؟ و یا اینکه بروم به سراغ مطالعه عمیق در منبع مطالب، مثل تفسیر المیزان؟ در این موضوع به شدت حیران و سرگردان شده ام و حقیقتا نمي دانم باید چه روشی در آثار این چنینی که هر کدام ارایه سبک و منظومه فکری به خصوصی دارند را داشته باشم. با توجه به اینکه این نکته را هم مي دانم که شیوه مطالعه دو گونه است: موضوع محور، مولف محور. ارداتمند استاد، طلبه دانشگاه علوم اسلامی رضوی از مشهدالرضا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گیج‌شدن ندارد!! در عین آن‌که همه‌ی آن علمایی که نام بردید، در یک فضا و به یک حقیقت در این زمانه اشاره دارند؛ همان مطلبی که متوجه شده‌اید، مطلب خوبی است که فعلاً مدتی با آثار آیت اللّه شجاعی«رحمت‌اللّه‌علیه» مأنوس باشد. ولی بالاخره تفسیر «المیزان» را مدّ نظر داشته باشید. به این معنا که مسیرتان یک کار اساسی در چند سالِ متمادی بر روی تفسیر المیزان باشد. موفق باشید

9584
متن پرسش
سلام استاد: دلیل خلق شیطان چه بود؟ خداوند که احسن الخالقین است آیا شیطان را به بهترین نحو خلق کرد یا بهترین نحو از این نظر که به او تکبر داد تا باعث به پایین انداختن آدم شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نظام اَحسن هرچیزی در جای خود قرار دارد و وجود هرچیز در جای خود ضروری است. همان‌طور که نمره‌ی صفر در نظام آموزشی ضروری است ولی صفر به خودی خود برای کسی خوب نیست. پس باید هر مخلوقی را در رابطه با نظام اَحسن نگاه کرد و اَحسن‌بودنِ نظام مورد نظر است و نه اجزاء آن، آن هم به صورت جدا جدا. موفق باشید
6145
متن پرسش
سلام . ایا کتابهای محمدجعفر مصفا را تایید می کنید؟ در خصوص خودشناسی ایت.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای مصفا تحت تأثیر کریشنامورتی و کلاً نگاه بودائی‌ها روش‌های خوبی را پیشنهاد می‌کنند، بنده هم از چند کتاب ایشان استفاده کرده‌ام ولی در معارفی مثل خودشناسی از امثال علامه حسن زاده بهتر می توان استفاده کرد. موفق باشید
12473
متن پرسش
با سلام و احترام و تبریک حلول ماه رمضان: ببخشید استاد خود باوری از منظر اسلام به چه معناست؟ کدام خود را باور کنیم؟ من اصلا خود باوری ندارم و خودم را در لابه لای تعریف مردم پیدا می کنم چون فهمیدم که من پول و شهرت و مقام و....اینها نیستم نمی دانم چه چیز را باور کنم. آیا منظور از استعدادهای درونی این است که مثلا من استعداد فهم کلام و فلسفه دارم ولی مثلا درس دیگری را خوب نمی گیرم یا چیز دیگری است؟ خواهشا راهنمایی بفرمایید که روحیه ام خیلی داغونه. خدا خیرتون بده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خودباوری در اسلام ریشه در فطرت انسان‌ها دارد بدین معنا که در ذیل خداباوریِ فطرتی متوجه است که سرنوشت خود را باید در اُنس با خدا شکل دهد و در زیر سایه‌ی وظیفه‌ی الهیه‌ی خود به آن هویتی که باید برسد، برسد. موفق باشید

3629

ساکتین فتنهبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم چراازدیده حکومت جمهوری اسلامی ایران ساکتین خاءن محسوب میشوند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون در مقابل یک خیانت بزرگ که عبارت بود از براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی بی‌تفاوت بودند. ولی مواظب باشیم به‌راحتی به هرکسی انگ خیانت نزنیم. موفق باشید
626
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوارم بنده دانشجویی هستم و به جهت بحث تولید نرم افزار اسلامی و مباحث جنبش نرم افزاری قصد ورود به حوزه را دارم.چند سوال داشتم؟ 1-حضرت آقا در مورد دروس حوزه نظراتی دارند از جمله اینکه در دروس فعلی وقت طلبه هدر می رود و می توان دوره سطح را کوتاهتر کرد و ... ، اکنون سوال من این است که با توجه به هدف من و صحبت های آقا با دروس فعلی چه باید کرد؟ آیا خواندن درسی مثل سیوطی که هدف آن اجتهاد در عربی است برای من لازم است؟ آیا گذراندن سریع دروس مقدماتی کار درستی است؟ آیا خواندن همه ی دروس فعلی لازم است؟ 2- در انتخاب حوزه اصفهان و قم در شک هستم؟ برای تحصیل قم بهتر است یا اصفهان؟ 3- با توجه به هدف من اگر نکته و توصیه ای برای امثال ما (که کم هم نیستیم) دارید دریغ نفرمایید؟
متن پاسخ
علیکم السلام.باسمه تعالی 1- در هر صورت جنابعالی باید همین دروس رسمی حوزه را مطالعه بفرمایید. وظیفه‌ی برنامه‌ریزان حوزه هست که هرچه سریع‌تر رهنمودهای مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» را عمل کنند، ولی شما به تنهایی نباید از نظام حوزوی خارج شوید. منتها وقتی رویکرد شما مشخص است معطل فرعیات و حواشی نمی‌شوید. 2- بستگی به خود شما دارد که در کجا راحت‌تر می‌توانید به علومی که می‌خواهید دست یابید، ولی رویهمرفته زمینه‌ی کار در قم بیشتر است. 3- اگر خداوند میل رفتن به حوزه را در قلب شما انداخته و استعداد شما هم خوب است در این امور جلو بروید، خودِ خداوند در حین کار راهنمایی‌های لازم را می‌کند. موفق باشید
9657
متن پرسش
پاسخ دکتر جباری به فتوای شما: دکتر جباری در پستی در فیس بوک به فتوای شما اینگونه پاسخ داده اند. (به نظر می رسد حق با ایشان باشد.) عین مطلب در زیر آورده می شود: هو ** اهل تقلید، به هرچیزی که برسند تقلید می کنند و دایره تقلیدشان محدود به شرعیات و فروع دین نیست، بل حتی در اصول دین و تفکر و دایره تدقیق نیز، رو به تقلید می آورند. دوستی برایم پیام داد و لینکی را معرفی کرد که در آن، برخی از مطالب مرا نزد کسی برده اند و از ایشان «استفتاء» نموده اند. آن آقا هم با کمال «شجاعت» درباره مطالب بنده «فتوا» داده است. در ادامه بخشی از فتوای ایشان را می آورم: ............................................................ س: با عرض سلام: نظر شما راجع به این مطلب که اکبر جباری در صفحه ی فیسبوکش گذاشته چیست؟ استاد طاهرزاده: سلام علیکم: مشکل ما اظهار نظر غیر عالمانه است... آقای جباری این نکته را خوب می‌داند ولی به نظر بنده با مقایسه‌ی این دو کتاب می‌خواهد مأموریت خود را که بی‌ارزش‌کردن احادیث ارزشمند شیعه است به اتمام برساند... ایشان تا آن‌جا در مأموریت ناجوانمردانه‌ی خود جلو می‌رود که می‌گوید: امروز بعضی از محققین نسبت به صحت و سقم احادیث «کتب اربعه» تشکیک کرده‌اند. و فکر می‌کنم اگر از ایشان بپرسید این محققین چه کسانی هستند، مجبور است چند مستشرق صهیونیست را که در انجام مأموریت با آن‌ها مشترک است نام ببرد. می خواهند با تشکیک در کتب روایی ما اهل البیت را از صحنه خارج کنند تا حرف های خود را بر قرآن تحمیل نمایند خطر این افراد بسیار زیاد است... ................................................................................... من این آقای طاهرزاده را نه می شناسم و نه تا کنون کتابی و مطلبی از ایشان خوانده ام. لذا در مورد شأن و مقام علمی ایشان سخنی نمی گویم و صرفاً به ذکر چند نکته در خصوص همین «فتوای» ایشان بسنده می کنم. نخست اینکه، چنین روشی زیبنده اهل علم نیست که عده ای بیایند از ایشان در خصوص مسائل علمی استفتا کنند و ایشان هم پاسخ بدهند. این روش نزد فقیهان و جمع مقلد مناسب است. بهتر است ایشان به مراجعه کنندگان خود آداب «تحقیق» بیاموزد نه تقلید. آداب تحقیق نیز می طلبد که سائل را به منابع اصلی ارجاع دهد و با «مبانی» آشنا سازد و اجازه دهد، پرسشگر، در طی طریق تحقیق، به نتایجی که از پیش نامعلوم است، برسد. دیگر اینکه، حتی در روش تقلیدی و مقلد پروری نیز از حدود الهی خارج نشود و رو به تشنیع نیاورد. ارتباط دادن یک بحث علمی و حدیثی به «صهیونیسم» و تشخیص «خطر زیاد» را به اهلش واگذارد که به حمدلله والمنه، بردارانه خدوم و گمنام امام زمان در این خصوص، بهتر و عالمانه تر می توانند عمل کنند! اما بعد؛ ایشان مباحث بنده را به «غیرعالمانه» بودن متهم کرده است! ظاهراً هرچیزی که ایشان از آن بی اطلاع باشد، «غیر عالمانه» است! اینکه بالغ بر دو سوم احادیث کتاب «اصول کافی» را ضعیف و مجعول دانسته ام، به زعم ایشان فقط «مستشرقین صهیونیست» آن را باور دارند! با این حساب، علامه مجلسی نیز از مستشرقین صهیونیست به شمار می رود!! چرا که نخستین کسی که در اعتبار و ارزش احادیث کتاب کافی تشکیک نموده، شخص «علامه مجلسی» است. مجلسی در کتاب «مرآت العقول» نزدیک ۷۰% روایات منقول در کتاب «کافی» را به لحاظ سندی ضعیف، مرسل و مجهول و در یک کلام فاقد اعتبار دانسته است. وی از ۱۰۱۶ روایت کتاب الحجه کافی (یعنی بخشی از کافی که روایات مربوط به نبوت و بالاخص امامت را گردآوری کرده است) تنها ۲۸۰ روایت، صحیح یا موثق یا حسن محسوب می داند و به زبان دیگر حدود %۷۳ روایات کتاب الحجه کافی به لحاظ سندی و با ضوابط علم رجال و درایه (با ارزیابی علامه مجلسی) فاقد اعتبارند. استاد شانه چی نیز در کتاب «علم الحدیث» نظر خود را گفته و نظر تعدادی از فقهای شیعه را که همین نظر را در خصوص کتاب کافی دارند، نیز بیان کرده است. با این حساب باید جشنی برای پیوند میان علامه مجلسی و استاد شانه چی، و کثیری از فقها و صهیونیست ها نیز برگزار نماییم!!! ................. در هر صورت توصیه من به آقای طاهر زاده این است که، به جای متهم کردن دیگران به غیر عالمانه بودن، کمی در صدور فتوا، احتیاط در پیش گیرند. این هم برای خودشان خوب است هم برای مقلدانشان. از خداوند برای خود عاقبت به خیری، و برای ایشان عمر با عزت و صبر آرزومندم.
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده تنها قصد آن داشتم که منشأ این نوع نگرش و خطر آن را تذکر دهم و به آن جهت که این کلام، کلامی علمی نبود قصد ورود علمی به آن نداشتم ولی اکنون که ادعای علمی بودن مطلب شده بهتر می‌دانم به طور خلاصه و بدون تفصیل، با نگاه علمی به قضیه نگاه کنم تا جایگاه علمی این مطلب نیز روشن شود. نکته‌ی مهمی که در این نوشتار تذکر می‌دهم این است که قصد بنده، بررسی کلام شخص آقای جباری نیست بلکه به عنوان نمونه از یک فکر خطرناک به بررسی کلام ایشان می‌پردازم تا مشخص شود خاستگاه این نوع گفتارها از چه میزان بهره‌ی علمی برخوردار بوده و چه خطری در پس این کلمات نهفته‌است. لطفا به سیر کلام ایشان که در سوال 9560 مطرح شده توجه کنید. ایشان کلام خویش را به این ترتیب مطرح می‌کنند: 1ـ بسیاری از اعتقادات شیعیان از کتاب «سلیم بن القیس» نشأت می‌گیرد. 2ـ این کتاب توسط احمد بن هلال عبرتایی نقل شده که وی غالی و ملعون می‌باشد. 3ـ کتاب سُلیم مجعول است و برای اثبات این مطلب به کلام شیخ مفید تمسک می‌جویند. 4ـ کتاب «بصائر»، منبع کتاب «کافی» است ولی مرحوم کلینی در نوشتن کتاب کافی، بیش از 13 هزار روایت به کتاب بصائر اضافه کرده‌است. 5ـ بسیاری از محققین در صحت و سقم احادیث کتب اربعه تشکیک کرده‌‌اند بنابر این اکثر روایات کتب اربعه و به طور خاص، «کافی» ضعیف بوده و به همین خاطر این روایات را «مجعول» می‌خوانند. 6ـ مرحوم شیخ مفید با نگاه کلامی به روایات نگریسته و روایات را کنار گذاشته‌است. حال به صورتی اجمالی اولا به بررسی این مقدمات می‌پردازیم و ثانیا می‌خواهیم ببینیم آیا حتی اگر این مقدمات صحیح باشد، نتیجه‌ای که گرفته‌شده‌است مرتبط به آن مقدمات هست یا نه؟ یک: گفته شده کتاب «سلیم بن قیس» توسط احمد بن هلال عبرتایی غالی ملعون نقل شده‌است. در پاسخ باید گفت: اولا: هیچ کجا ثابت نشده‌است که راوی این کتاب، «احمد بن هلال عبرتایی» باشد (جهت تحقیق بیشتر می‌توانید مراجعه کنید به «معجم رجال الحدیث» اثر مرحوم آیت‌الله خویی ج:8 صص:225، 226) ثانیا: در مورد «احمد بن هلال عبرتایی»، مرحوم نجاشی که از رجالیون بنام شیعه است می‌گوید «صالح الروایه» به این معنا که روایاتش صلاحیت اخذ و عمل را داراست. البته در مقابل این کلام، مرحوم شیخ طوسی وی را «غالی» می‌نامد ولی باید توجه داشت عبارت «غالی» در نظر برخی رجالیون متعمّق موجب تضعیف راوی نمی‌گردد چرا که حتی در مواردی برخی از راویانی که مقام‌هایی مثل عصمت را برای اهل‌بیت«علیهم‌السلام» قائل می‌شده‌اند رمی به غلوّ و متهم به غالی بودن می‌گشته‌اند. (جهت تحقیق بیشتر می‌توانید مراجعه کنید به «کتاب نکاح» اثر آیت‌الله زنجانی ج:8، ص:2779 و ج:21، ص6836) علاوه بر این‌که ما این‌جا در مقام اثبات وثاقت یا عدم وثاقت وی نیستیم بلکه می‌خواهیم بگوییم حتی اگر راوی کتاب سلیم، «احمد بن هلال» باشد و وی را غالی نامیده‌باشند نمی‌توان نقل‌های او را مردود دانست و در پایان بررسی این بند بایستی مجددا تذکر داد که ما در صدد تصحیح طریق به کتاب سلیم هم نیستیم تا بخواهیم طریق‌های واقعی به این کتاب را بررسی کرده و وثاقت یا عدم وثاقت راویان آن‌ها را بررسی نماییم که این، خود بحثی مفصل و خارج از این فضاست؛ بلکه قصد آن داریم تا صحت و سقم و علمی بودن محتوای گفتار آقای اکبر جباری را بررسی نماییم. دو: گفته شده شیخ مفید این کتاب را ضعیف می‌شمارد و می‌فرماید «عمل به اکثر این کتاب جایز نیست چون در کتاب تدلیس و تخلیط واقع شده و به همین خاطر نباید از این کتاب تقلید شود» و نتیجه می‌گیرند که این کتاب «مجعول» است. در پاسخ باید گفت نقل این کلام از مرحوم شیخ مفید و نتیجه گیری از آن، سراسر مغالطه است بنابر این لازم است این بند را به تفصیل بررسی کنم و به همین خاطر توجه کنید که اولا: اگر سخن از «عدم تقلید» به میان می‌آید و مدعی هستند که بایستی اجتهادی به این موارد نگاه کرد، بایستی ادله‌ی بی اعتبار بودن این کتاب مطرح شود نه این‌که صرفا کلامی از شخصی هر چند بزرگ نقل گردد. ثانیا: اگر نقل کلام را روشی علمی و اجتهادی می‌دانند، چرا نظریه‌هایی که در مقابل نظر مرحوم شیخ مفید قرار دارد را نقل ننموده‌اند؟ چرا کلمات بزرگانی مثل «مرحوم نعمانی» که این کتاب را از بزرگترین کتب اصول می‌داند و جمیع مطالب آن را روایات وارد شده از رسول خدا«صلی‌الله‌علیه‌وآله» و اهل بیت «علیهم‌السلام» می‌داند نقل نمی‌کنند؟ (غیبت نعمانی، صص: 101، 102: إن کتاب سلیم بن قیس الهلالی أصل من أکبر کتب الأصول التی رواها أهل العلم من حملة حدیث‏ أهل البیت علیهم‌السلام و أقدمها لأن جمیع ما اشتمل علیه هذا الأصل إنما هو عن رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله و أمیر المؤمنین علیه‌السلام ....) چرا کلام مرحوم شیخ حر عاملی، صاحب وسائل در فائده‌ی چهارم (ج30،‌صص:385، 386) در تأیید کتاب ایشان را نقل نمی‌کنند؟ آیا این، استفاده از بی اطلاعی مخاطب نیست؟ ثالثا: شیخ مفید در مورد این کتاب فرموده «قد حصل فیه تخلیط و تدلیس فینبغی للمتدین ان یجتنب العمل بکلّ ما فیه...» (تصحیح الاعتقاد، ص: 149) جهت فهم این عبارت بایستی توجه کرد که شیخ مفید وقتی می‌فرماید در این کتاب، خلط و تدلیس و جعل واقع شده به این معنی نیست که خود مولّف یعنی «سُلیم بن قیس» این جعل را انجام داده‌است چرا که می‌بینیم «احمد برقی» در کتاب رجالش، سلیم بن قیس را از اولیاء اصحاب امیرالمومنین«علیه‌السلام» به شمار می‌آورد (رجال برقی: ص:4) و مرحوم خویی در موردش می‌نویسند «ثقة جلیل القدر عظیم الشأن» و حتی اگر این عبارات را نیز در مورد وی نپذیرفته و وی را در زمره‌ی ضعفاء به شمار آوریم نمی‌توان وی را جاعل حدیث نامید همان‌طور که هیچ عالم رجالی این نسبت را به او نداده‌است. بنابر این منظور مرحوم شیخ مفید آن است که در این کتاب، روایات جعلی اضافه شده‌است به این معنی که اصل کتاب، خالی از روایات مجعوله بوده و بعدا روایاتی به آن اضافه شده‌است. ولی می بینیم عبارت شیخ مفید به شکلی غیر صادقانه نقل شده‌است که مخاطب تصور می‌کند خود این کتاب از اصل و اساس،‌کتابی جعلی است. رابعا: در عبارت شیخ مفید، آمده «انسان متدیّن نبایستی به تمامی آن‌چه در این کتاب آمده عمل کند» در حالی که در ترجمه‌ای که از این کتاب نقل کرده‌اید، این عبارت به اشتباه ترجمه شده‌است. خامسا: عبارت شیخ مفید به صورت کامل نقل نشده‌است و این نیز خود، نوعی خیانت است. شیخ مفید در ادامه می‌فرماید: «قد حصل‏ فیه‏ تخلیط و تدلیس‏ فینبغی للمتدین أن یجتنب العمل بکل ما فیه و لا یعول على جملته‏ و التقلید لرواته و لیفزع إلى العلماء فیما تضمنه من الأحادیث لیوقفوه‏ على الصحیح منها و الفاسد و الله الموفق للصواب» (تصحیح الاعتقاد، صص: 149 و 150). این عبارت، نشان می‌دهدکه مرحوم شیخ مفید مردم عوام و مقلدین را از مراجعه به کتاب نهی فرموده و می فرمایند نباید به این کتاب مثل کتاب فتوایی نگاه کنید و به هر آن‌چه گفته عمل کنید بلکه به علماء ‌رجوع کنید تا روایات صحیح آن را از روایاتی که در آن جعل و اضافه شده برای شما تشخیص دهند. پس می‌بینید که به خوبی مشخص است این عبارت نشان دهنده‌ی آن است که اصل کتاب معتبر بوده‌است ولی بعدا در آن دست برده‌شده‌است ولی نویسنده‌ی آن مقاله متأسفانه با نقل بخشی از این عبارت مخاطب را به این خیال انداخته‌اند که مرحوم شیخ مفید، اصل این کتاب را کتابی بی اعتبار و موضوع می‌دانند. از همین‌جا نکته‌ای را متذکر می‌شوم و آن این است که همان‌طور که بزرگان فرموده‌اند به احتمال زیاد نسخه‌ای که در دست مرحوم نعمانی بوده‌است، نسخه‌ای خالی از اضافات و جعلیات بوده و به همین خاطر ایشان این کتاب را معتبر می‌دانند همان طور که مرحوم صاحب وسائل نیز به نبودن مطالب اشتباه در نسخه‌ای که در دست داشته‌اند تصریح می‌کنند(ج30،‌صص:385، 386) ولی نسخه ای که در دست مرحوم شیخ مفید و یا ابن غضائری بوده‌است نسخه‌ی مدلّس و مخلوط بوده و به همین خاطر مردم را امر به مراجعه به علماء می‌کنند. در مورد عظمت شأن سُلیم بن قیس و نیز اعتبار کتابش می‌توانید به بحار الانوار، تحقیق دار احیاء التراث، جلد مدخل، صص: 188 تا 192 مراجعه کنید سه: گفته شده کتاب «بصائر»، منبع کتاب «کافی» است ولی مرحوم کلینی در نوشتن کتاب کافی، بیش از 13 هزار روایت به کتاب بصائر اضافه کرده‌است و همین مسأله در کتب حدیثی بعدی نیز دیده می‌شود. در بررسی این سخن باید گفت اولا:‌ بایستی فرق بین غرض از نوشتن کتاب «بصائر» و کتاب «کافی» را در نظر داشته ‌باشیم. مرحوم صفار در کتاب بصائر قصد آن داشته که فضائل اهل بیت«علیهم‌السلام» را ذکر کند و اگر به صورت گذرا، تنها فهرست این کتاب را ببینید و یا حتی اگر به اسم این کتاب توجه کنیم که عبارت است از «بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد» این مطلب روشن می‌شود؛ ولی مرحوم شیخ کلینی در کتاب کافی، از اصول اعتقادات و فروع احکام دین صحبت به میان آورده‌است. آیا در بصائر الدرجات، ابوابی مانند الطهارة، الصلاة، الزکاة، الصیام، الحج، الجهاد، المعیشة، النکاح، العقیقة، الطلاق، العتق و التدبیر و الکتابة، الصید، الذبائح، و ده ها مورد دیگری که در کتاب کافی آمده ذکر شده‌است تا بگویید چرا بعد از بصائر، کتاب‌های روایی ما حجیم‌تر شده‌اند و این را علامت جعل و زیاده بنامیم؟ آیا با اندک تأمّلی در موضوع این کتاب‌ها نمی‌فهمیم که مولّف کافی از کتاب بصائر به عنوان یکی از ده ها منبع رواییِ خود استفاده کرده‌است و علاوه بر استفاده از آن، از ده ها کتاب دیگر نیز استفاده کرده‌است تا بتواند یک جامع روایی که مجموعه‌ای از روایات در ابواب مختلف است را جمع آوری کند؟ به نظر شما آیا بایستی تعداد روایات این دو کتاب به یک اندازه باشد؟ آیا کتابی که تنها در مورد فضل اهل بیت علیهم‌السلام است بایستی به اندازه‌ی کتابی باشد که چندین برابر آن کتاب ابواب و موضوعات دارد؟ ثانیا: بایستی تفاوت بین جوامع روایی را با کتب حدیثی خاص دانست. محدّثین و مولفین کتب حدیثی پس از آن‌که دیدند کتب روایی پراکنده با موضوعات مختلف نوشته شده‌است در صدد برآمدند تا این کتاب‌ها را در کنار هم گذارند و مجموعه‌ای از روایات را با ابواب مختلف در کنار همدیگر جمع آوری کنند. بنابر این زیاد شدن تعداد اوراق کتاب‌های بعدی کاملا طبیعی است ولی با اندک تحقیقی مشخص می‌شود که تمامی روایاتی که در مجامع بعدی موجود است عینا در کتب قبلی موجود بوده‌است. به عنوان مثال اگر به کتاب شریف «بحار الانوار» مراجعه کنید می‌بینید که در ابتدای هر حدیثی، منبع آن را معرفی می‌کند به این شکل که می‌بینید در یک باب مثلا از ده منبع با ذکر آن منبع روایت را نقل می‌کند که همین روایت را در اصل کتاب نیز می‌توانید بیابید و در حقیقت روایتی اضافه نشده‌است بلکه مجموعه‌ی روایاتی که به صورت پراکنده در کتب قبلی بوده در کنار همدیگر قرار داده شود. چهار: گفته شده: بسیاری از محققین در صحت و سقم احادیث کتب اربعه تشکیک کرده‌‌اند بنابر این اکثر روایات کتب اربعه و به طور خاص، «کافی» ضعیف بوده و به همین خاطر این روایات را «مجعول» می‌خوانند. در پاسخ بایستی گفت: اولا: منظور از تشکیک بزرگان در صحت و سقم روایات چیست؟ احتمال اول این است که منظور آن باشد که برخی از این روایات جعلی است. یعنی می‌دانیم که راوی قصد داشته این روایت را در میان روایاتِ ما اضافه کند تا بتواند مسیر کلمات اهل بیت«علیهم‌السلام» را منحرف نماید. احتمال دوم این است که منظور آن باشد که ـ‌از آن جهت که تنها به روایتی می‌توان فتوا داد که اطمینان به صدور آن روایت از معصوم داشته‌باشیم، پس‌ـ هر چند فلان روایت، جعلی نیست ولی از آن جهت که علم به وثاقت راویِ آن روایت نداریم و خود راوی و یا حالات آن برای ما مجهول است، پس اطمینان به صدور آن روایت از معصوم به دست نمی‌آوریم و به همین خاطر روایت را کنار می‌گذاریم. در احتمال اول علم به یک دسیسه و تحریف در میان است ولی در احتمال دوم، به خاطر عدم علم به صدور روایت، آن را کنار می‌گذاریم و در حقیقت مسأله آن است که ما راوی را نمی‌شناسیم نه این‌که بدانیم وی جاعل است. آری از عبارتی که در متن آمده‌است احتمال اول به ذهن خواننده می‌آید و نویسنده مخاطب را به این تصور می‌اندازد که کتاب کافی و دیگر کتب اربعه، کتاب‌هایی مجعول هستند؛ ولی آیا این ادعا، ادعای درستی است؟ آیا یک محقق را می‌توانید نام ببرید که کتاب کافی و یا دیگر کتب اربعه را کتبی مجعول بنامد؟ آیا اگر فلان محقق گفت برخی از راویان کتب اربعه «مجهول» هستند و یا برخی از روایات این کتب «مرسل»، «مرفوع» و یا «ضعیف» است به این معنی است که آن روایات جعل شده‌اند؟ کافی است کسی اندک صفحاتی از کتب علم درایه را تورّقی کوتاه کند تا فرق معنایی این الفاظ را بفهمیم. چگونه باید «مرسل» و یا «مرفوع» را با «مجعول» یکی دانست و با جرأت تمام مرحوم شیخ کلینی مولّف کتاب کافی را «جاعل» دانست؟ در این‌جا لازم می‌دانم عباراتی از بزرگان در توصیف کتاب کافی را ذکر کنم. شیخ مفید، در باره‌ی کافی مى‏فرماید: «الکافی هو من أجلّ کتب الشیعة و أکثرها فائدة» یعنی «کتاب کافی از پر جلالت ترین کتاب‌های شیعی و پر فایده ترین آن‌هاست». علامه مجلسى در مورد آن مى‏فرماید: «أضبط الأصول و أجمعها و أحسن مؤلفات الفرقة الناجیة و أعظمها» یعنی «کتاب کافی منظبط ترین کتب پایه و جامع ترین آن‌هاست و بهترین تإلیف شیعه و پر منفعت ترین آن‌هاست». البته بزرگان دیگری همچون شهید اول و شهید ثانی و فیض کاشانی کلماتی در بیان اهمیت و جایگاه «کافی» فرموده‌اند که به خاطر این‌که نویسنده در نوشته‌ی خود جایگاه رفیعی برای شیخ مفید قائل شده‌بود و نیز به نظریه ای از مرحوم علامه مجلسی استشهاد کرده بود ـ‌ که نشان می‌دادکلمات این بزرگان را ارج می‌نهند ـ به ذکر توصیف این دو عالم در مورد کتاب کافی بسنده می‌کنم. همچنین شایان ذکر است ملا صدرا، صاحب معالم و علامه مجلسی که از علمای بزرگ و فهیم شیعی بوده‌اند بر آن کتاب شرح زده‌اند که نشان دهنده‌ی معتبر دانستن آن کتاب شریف در نظر این بزرگان است. بنابر این ممکن است این بزرگان در نظر رجالی خود، برخی از روایات کافی را قابل استناد ندانند ولی این به معنای مجعول دانستن آن‌‌ها نیست. در این جا توجه به این مسأله لازم است که آیا مجعول خواندن کتاب شریف «کافی» همان حرفی نیست که شبکه‌های ضد شیعی (مانند کلمه و وصال و مانند آن) در صدد مطرح کردن آن هستند؟ آیا فکر نمی‌کنید که این سخن‌ها دانسته یا ندانسته قطعه‌ای از آن پازل باشد؟ اساسا آیا با ذکر چند حدیث مرسل و یا مرفوع شخص جاعل می‌شود؟ چگونه با جرأت تمام بگوییم وقتی مرحوم علامه مجلسی برخی روایات کافی را مرسل می‌داند بگوییم که وی، مولف کافی را «جاعل حدیث» می‌خواند؟ اگر این‌چنین است چرا ایشان با وصف غیر بدیل از کافی یاد می‌کنند؟ چرا خود علامه مجلسی بارها در کتاب شریف بحار الانوار از کافی نقل روایت می‌کنند؟ اگر این کتاب را جعلی می‌دانستند این‌چنین عمل‌ می‌کردند؟ اگر بگوییم «مرسل» و یا «مرفوع» دانستن یک روایت و یا «مجهول» دانستن راوی یک روایت به معنای «مجعول» دانستن آن روایت و «جعلی» خواندن آن کتاب باشد، بدون شک روزی دیگر خواهند گفت «از آن روی که مرحوم مجلسی احادیث مرفوعه ذکر می‌کنند ایشان نیز از جاعلان روایت هستند». آیا سر نخ‌هایی از خط بی اعتبار ساختن مجامع روایی نمی‌یابید؟ پس از آن‌که مقدماتی برای بی اعتبار نامیدن و مجعول خواندن کافی ذکر شده نقد شد و روشن شد تماما مغلطه و نا صحیح است بایستی نکته‌ی مهمی را در روند این استدلال تذکر دهم و آن این‌که حتی اگر تمامی این مقدمات صحیح بود، ربطش به مجعول بودن کافی چیست؟ این که بگوییم راوی کتاب سلیم بن قیس غالی است و بعدا بگوییم خود کتاب سلیم بن قیس نیز جعلی است و ناگهان بدون ربطی سراغ کتاب بصائر برویم و بگوییم این کتاب، منبع کتاب کافی است و نتیجه بگیریم در کتب اربعه و به طور خاص در کافی احادیثی جعل شده‌است؟؟؟؟؟ و سپس بگوییم بر اعتقادات شیعه باید گریست؟ آیا این انصاف است؟ در آخر این سوال برای من مانده و نمی‌دانم موضوعات علمی را با ادبیات ژورنالیستی، مطرح‌کردن چه نتیجه‌ای برای مخاطب دارد؟! و چرا اگر کسی سؤالی را جواب داد از نظر آقایان یک نوع فتوادادن تلقی می شود و به صورت طعنه‌آمیز با موضوع برخورد می‌گردد و خیلی راحت بنده را اهل فتوا ومخاطبانم را اهل تقلید بدانند؟! جالب است که می‌فرمایند یک نوشته از بنده نخوانده‌اند و بعد این‌چنین بنده را اهل فتوا و مخاطبان بنده را اهل تقلید می‌دانند، در حالی‌که همه‌ی تلاش بنده در نوشته‌ها آن است که عقل عزیزان را مخاطب قرار دهم. به هر حال گویا موضوع دارد گم می‌شود؛ بحث بر سر نقد احادیث و مرسل‌بودن بعضی از احادیث نیست، بحث در نوشته‌ی آقای اکبر جباری است که در سؤال شماره‌ی 9560 مطرح است. تصور بنده آن است که خواسته یا نا خواسته در این نوشته نقد احادیث در میان نیست، بلکه مأموریت بی‌اعتبارکردن همه‌ی کتب روایی شیعه در میان است حتی کتب اربعه، تازه با این ادبیات که آقای اکبر جباری می گویند: «امروزه به وضوح بسیاری از محققین نسبت به صحت و سقم احادیث "کتب اربعه" تشکیک کرده اند»؛ بدون آن‌که بگویند این محققین چه کسانی هستند. آیا این بی‌اعتبارکردن مجامع روایی شیعه نیست؟ ایشان بدانند یا ندانند این دیگر یک بحث علمی نیست بلکه القاء شبهه است برای سست‌کردن اعتقاد جوانان ما نسبت به روایات عظیم‌القدری که از طریق امامان معصوم«علیهم‌السلام» به ما رسیده و این‌جا است که خوش‌بینی عین غفلت از توطئه‌ای است که در پشت این حرکت‌ها پنهان است. از این عجیب‌تر القائی است که آقای جباری در مخاطب خود ایجاد می‌کنند که در طول تاریخ بعد از اهل‌البیت«علیهم‌السلام» به تعداد احادیث اضافه شده است و با عدم آگاهی از اطلاعات مخاطبان خود این‌طور می‌نویسند: «با کمال تعجب شاهد افزایش احادیث نسبت به منابع نخستین هستیم برای مثال کتاب «بصائرالدرجات» که قبل از کتاب کافی توسط کلینی نگاشته شده مشتمل 1881 حدیث می باشد ولی کتاب کافی که بعد از آن نوشته شده بالغ بر 15 هزار حدیث است و هرچه به این سو می آییم، حجم کتب حدیثی بیشتر و بیشتر میشود و هیچ کس هم متعرض این نکته نمی‌شود که چرا هرچه از دوره غیبت معصوم می‌گذرد، تعداد احادیث بیشتر می‌شود». بنده از این جمله توطئه‌ی ناجوانمرانه‌ای شبیه کار کسروی را استشمام می‌کنم زیرا مخاطب به طور طبیعی این‌طور می‌فهمد که ما بعد از معصوم توسط غیر معصوم در این مورد خاص بیش از 13 هزار حدیث را از طریق مرحوم کلینی وارد کتب روایات خود کرده‌ایم، در حالی‌که همان‌طور که عرض کردم کتاب «بصائرالدرجات» در خصوص فضائل آل محمد«علیهم‌السلام» است، ولی کتاب شریف کافی در تمام موضوعات فقهی، اخلاقی و عقیدتی با وسعتی بسیار گسترده احادیث را جمع‌آوری کرده است. در هر حال این‌‌جا است که انسان احساس می‌کند مأموریتی جهت خدشه‌دارکردنِ کلّ منابع حدیثی شیعه در میان است! وگرنه اگر به روش عالمان دین بحث از سلسله‌ی حدیث و یا محتوای احادیث در میان باشد نه‌تنها کار پسندیده بلکه روش عالمانه‌ای است که جهت بررسی متن متون مقدس در همه‌ی ادیان جاری است. امید است شما از این به بعد با هوشیاری، این نوع اعمال را رصد و نیز امیدوارم آقای جباری نیز متنبه شوند و بفهمند نباید تیشه به ریشه‌ها زد. ای کاش آقای جباری می‌فرمودند آن کاربر که آن نوشته را به سایت لب المیزان فرستاده اند درست منتقل نکرده تا بحث «سالبه به انتفاء موضوع» می‌شد! ولی چنین نکردند. بنابراین دیگر رجوع به منبع اصلی جهت فهم کلام ایشان چه معنایی دارد؟ ایشان به گفته‌ی خودشان هیچ نوشته‌ای از بنده ندیده اند، ولی سراسر نوشته‌شان صحبت از فضای تقلید و فتوا می‌کنند. سخن بنده با ایشان این است: این فرهنگ یهود صهیونیسم است که سعی دارد متون مقدس را بی‌اعتبار کند. آیا حیف نیست جوانان این مرز و بوم از روایاتی که حقیقتاً بعضی از آن‌ها راه صعود انسان‌ها را به اعلی علیین می‌گشاید محروم کنیم؟ آیا آقای جباری متوجه لوازم کار خود هستند؟ آیا ایشان فرصت کرده‌اند در کتب روایی تدبّر کنند؟ تا معلوم شود ما به اندازه‌ای که با تدبّر و تعقل در روایات خود ورود پیدا کنیم به همان اندازه متوجه رهنمودهای فوق‌العاده و همه‌جانبه‌ی امامان معصوم«علیهم‌السلام» می‌شویم. آیت‌اللّه مشکینی«رحمة‌اللّه‌علیه» می‌فرمودند: ما بعضاً با روایتی برخورد می‌کردیم که از نظر محتوا در نسبت آن به امامان معصوم شک می کردیم، ولی وقتی آن را با علامه طباطبایی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در میان می‌گذاردیم آنچنان عمق آن را بر ما می‌گشودند که شگفت‌زده می‌شدیم. ای کاش آقای جباری مخاطبان خود را به تدبّر در روایات دعوت می‌کردند. آیا قرآن نظر ما را متوجه ذی‌القربی و اهل‌البیت«علیهم‌السلام» کرده‌اند یا نه؟ آیا برای نظر به آن‌ها راهی جز نظر به روایاتشان می‌ماند؟ آقای محمدرضا حکیمی می‌فرمودند که: «مرحوم دکتر علی شریعتی وقتی از زندان آزاد شد مستقیما به خانه‌ی ما آمد و پس از صحبت مختصری کتاب «بحارالأنوار» مجلسی که در دسترس بود را برگرفت و شروع کرد به خواندن، و آن‌چنان محو آن شد که ما را و حضور خود را در خانه‌ی ما فراموش کرد. بنده خوابیدم، وقتی برای نماز صبح بیدار شدم دیدم هنوز دکتر شریعتی مشغول مطالعه‌ی بحار است و پس از نماز و صبحانه من سر کار رفتم، عصر که برگشتم دیدم چشمان مرحوم شریعتی همچون کاسه‌ای از خون شده است و هنوز مشغول مطالعه‌ی بحار است و به من گفت من نسبت به مرحوم مجلسی و بحارالأنوار او جفا کردم و تو از طرف من وصیِّ من هستی که در تمام کتاب‌های من این خطا را رفع کنی.» آری چه کسی باعث شد که شریعتی‌ها در ابتدای امر چنین ذهنیتی نسبت به روایات عظیم‌القدر شیعه پیدا کنند؟ جز جریان روشنفکری که تحت تأثیر برنامه‌های یهود صهیونیسم و فراماسونر چنین شبهاتی را القاء کرده بودند؟ بنابراین دشمنی ما با شخص نیست، دشمنی با دشمن تعالی انسانیت است و حساسیتی که شما ملاحظه می‌کنید نسبت به نوشته‌ی آقای جباری نشان می‌دهید اولاً: به جهت آن است که اگر آقای جباری متوجه لوازم گفتارشان نیستند برایشان روشن شود که قضیه از چه قرار است و ثانیاً: کاربران عزیز بدانند حال که دشمن به‌خوبی متوجه عظمت شیعه شده است و این عظمت در اتحاد بین ثقلین یعنی قرآن و اهل بیت ظهور کرده است، همه‌ی تلاش خود را بر این صرف می‌کند که حاصل کار اهل‌البیت«علیهم‌السلام» را که در کتب روایی ما ثبت است بی‌اعتبار نمایند و از این‌جهت است که جای مسامحه نمی‌ماند زیرا بحث علمی در میان نیست، بحث خاک‌پاشیدن در چشم حقیقت است. موفق باشید
5656
متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله خدمت استاد محترم بنده همان فردی هستم که سوال 5606 را در مورد تعدد زوجات از شما پرسیده بودم. فرد دیگری که احتمال زیاد باید خانم باشند در سوالی به شماره 5635 از شما پرسیده اند؛ که به عرایض بنده انتقاداتی داشته اند. خواهش می کنم هم این مطلب بنده را منتشر بفرمائید هم اگر نظری شخص خودتان در این زمینه دارید بفرمائید. ایشان گفته اند: «باید عرض شود که اولا ایشان هیچ دلیلی اقامه نکردند که مخالفت زنان با زن دوم ریشه ی حسادت دارد و فقط نظر خودشان را گفتند، لذا ما هم می توانیم مثلا بگوییم چون مردان تنگ نظر هستند نمی توانند ببینند زنشان از مرد دیگری تعریف می کند.» خب ظاهراً یا ایشان متن بنده را دقیق و کامل مطالعه نکرده اند؛ یا حدیث معصومین(ع) را جزء ادله نمی دانند که گفته اند هیچ دلیلی اقامه نکرده ام. بنده ادعا نکرده ام که مخالفت زنان حسادت است؛ بلکه ائمه(ع) معصومین هستند که می فرمایند این امر حسادت است. مجدداً احادیث مربوطه را اما این بار با ترجمه می گذارم تا هم ایشان هم سایرین بیشتر دقت بفرمایند: بَابُ غَیْرَةِ النِّسَاءِ 1- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ بَعْضِ‏ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَیْسَ الْغَیْرَةُ إِلَّا لِلرِّجَالِ وَ أَمَّا النِّسَاءُ فَإِنَّمَا ذَلِکَ مِنْهُنَّ حَسَدٌ وَ الْغَیْرَةُ لِلرِّجَالِ وَ لِذَلِکَ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَى النِّسَاءِ إِلَّا زَوْجَهَا وَ أَحَلَّ لِلرِّجَالِ أَرْبَعاً وَ إِنَّ اللَّهَ أَکْرَمُ أَنْ یَبْتَلِیَهُنَّ بِالْغَیْرَةِ وَ یُحِلَّ لِلرِّجَالِ مَعَهَا ثَلَاثاً. امام صادق علیه السلام می فرماید: غیرت ورزی روا نیست مگر برای مردان. و اما غیرت زنان در حقیقت حسادت است. و چون غیرت تنها مخصوص مردان است به همین دلیل خداوند بر زنان جز. شوهرشان را حرام کرده است ولی بر مردان چهار زن را حلال نموده است.و خداوند کریم تر از آن است که از سویی به زن غیرت بدهد و از سوی دیگر برای مرد سه زن دیگر را علاوه بر آن زن حلال کند! 2- عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ سَعْدِ بْنِ الْجَلَّابِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَجْعَلِ الْغَیْرَةَ لِلنِّسَاءِ وَ إِنَّمَا تَغَارُ الْمُنْکِرَاتُ مِنْهُنَّ فَأَمَّا الْمُؤْمِنَاتُ فَلَا إِنَّمَا جَعَلَ اللَّهُ الْغَیْرَةَ لِلرِّجَالِ لِأَنَّهُ أَحَلَّ لِلرَّجُلِ أَرْبَعاً وَ مَا مَلَکَتْ یَمِینُهُ وَ لَمْ یَجْعَلْ لِلْمَرْأَةِ إِلَّا زَوْجَهَا فَإِذَا أَرَادَتْ مَعَهُ غَیْرَهُ کَانَتْ عِنْدَ اللَّهِ زَانِیَةً. امام صادق (ع) فرمود: خدای بلند مرتبه غیرت را در وجود زنان قرار نداد. و تنها زنان نا شایست غیرت می ورزند ولی زنان مومنه[حقیقی] نه! همانا خداوند غیرت را تنها در مردان قرار داد از اینرو برای مرد چهار زن را حلال فرمود ولی برای زن جز شوهرش را حلال نکرد. پس زنی که علاوه بر شوهرش مرد دیگری را اراده کند نزد خداوند زناکار است. قَالَ وَ- رَوَاهُ الْقَاسِمُ بْنُ یَحْیَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ فَإِنْ بَغَتْ مَعَهُ غَیْرَهُ‏ . 3- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ رَفَعَهُ قَالَ: بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص قَاعِدٌ إِذْ جَاءَتِ امْرَأَةٌ عُرْیَانَةٌ حَتَّى قَامَتْ بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی فَجَرْتُ فَطَهِّرْنِی قَالَ وَ جَاءَ رَجُلٌ یَعْدُو فِی أَثَرِهَا وَ أَلْقَى عَلَیْهَا ثَوْباً فَقَالَ مَا هِیَ مِنْکَ فَقَالَ صَاحِبَتِی یَا رَسُولَ اللَّهِ خَلَوْتُ بِجَارِیَتِی فَصَنَعَتْ مَا تَرَى فَقَالَ ضُمَّهَا إِلَیْکَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْغَیْرَاءَ لَا تُبْصِرُ أَعْلَى الْوَادِی مِنْ أَسْفَلِهِ. روزی حضرت رسول صلوات الله علیه و آله نشسته بودند که زنی عریان نزد ایشان آمد و ایستاد! و گفت ای رسول خدا من مرتکب فجور شدم پس مرا پاک گردان!(بر من حد جاری ساز). در اینحال مردی از راه رسید و لباسی بر بدن آن زن افکند.حضرت پرسید با این زن چه نسبتی داری؟ مرد گفت : او همسر من است ای رسول خدا! من امروز با کنیز خود خلوت کرده بودم [که او دید] و [برای انتقام از من] مرتکب زنا شد!! حضرت فرمود:او را به خانه بازگردان! سپس فرمود : زنی که غیرت می ورزد بالای بیابان را از پایین آن تشخیص نمی دهد. 4- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ یُوسُفَ بْنِ حَمَّادٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ غَیْرَةُ النِّسَاءِ الْحَسَدُ وَ الْحَسَدُ هُوَ أَصْلُ الْکُفْرِ إِنَّ النِّسَاءَ إِذَا غِرْنَ غَضِبْنَ وَ إِذَا غَضِبْنَ کَفَرْنَ إِلَّا الْمُسْلِمَاتُ مِنْهُنَّ. امام باقر علیه السلام فرمود:غیرت زنان حسد است و حسد ریشه کفر است. زنان وقتی غیرت می ورزندخشمگین می شوند و وقتی خشمگین شدند کفران می ورزند مگر زنان مسلمه! 5- عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ خَالِدٍ الْقَلَانِسِیِّ قَالَ: ذَکَرَ رَجُلٌ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع امْرَأَتَهُ فَأَحْسَنَ عَلَیْهَا الثَّنَاءَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَغَرْتَهَا قَالَ لَا قَالَ فَأَغِرْهَا فَأَغَارَهَا فَثَبَتَتْ فَقَالَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّی قَدْ أَغَرْتُهَا فَثَبَتَتْ فَقَالَ هِیَ کَمَا تَقُولُ. مردی نزد امام صادق علیه السلام از زن خود بسیار تعریف و تمجید کرد. حضرت فرمود:تا به حال غیرت او را آزموده ای؟ مرد گفت :نه! حضرت فرمود غیرتش را بیازما! پس آن مرد چنین کرد و زنش هم ثابت قدم ماند.[و حسادت نورزید.] خبر را به امام داد و حضرت فرمود: زن تو حقیقتا همانگونه است که تعریف کردی![چون حسود نیست و چشم دیدن هوو و یا سایر شریکهای جنسی حلال شوهرش را دارد.] حال هم فردی که سوال 5635 را پرسیده بودند؛ هم سایر خوانندگان توجه بفرمایند که این بیانات ائمه(ع) ما است که ریشه در وحی و علم لدنی آنان دارد. در روایت اول و دوم صراحتاً فرموده خدا غیرت را در زنان قرار نداده است و فرموده خدا کریمتر از آن است که غیرت به زن بدهد اما بر مرد نیز تا 4 زن را حلال کند. همچنین در روایت 1 و 5 صرحتاً فرموده این مخالفت حسد است نه غیرت. ایشان فرموده اند: «درحالی که "نگاه" مهم است، با نگاه زمان شناسانه به زعم آن خانوم، به این منابع ممکن است نتایج دیگری گرفته شود. ایشان هم نگفتند که باید منابع فقه را تغییر داد، می گویند باید با نگاه زمان شناسانه به این منابع نظر کرد.» خب شما اگر بیشتر از تمامی مراجع و فقهای از گذشته تا کنون می دانید خب بفرمائید ببینیم چطور میخواهید از آیات و روایات مطلبی را استخراج بفرمائید که تاکنون هیچ فقیه و مرجعی همچین مطلبی استخراج نکرده است. ببینید برخی مسائل در فقه است که بین تمامی فقها حالت اجماع دارد و به مرتبه ضروری مذهب میرسد. این بحث حلال بودن تعدد زوجات بدون هیچ شرط خاصی نیز اینگونه است. هیچ فقیه و مرجعی نگفته مثلاً با اجازه حاکم شرع باشد یا با رضایت زن اول باشد یا سایر شرایط. تنها شرطی که برای تعدد زوجات لازم است یکی این است که بتواند نفقه همه زن ها را بدهم و دوم رعایت حق هم خوابگی. حالا بماند که برخی فقها تعدد زوجات را نه تنها جائز بلکه مستحب می دانند که در سوال قبلی نیز موجود بود اما مجدداً تکرار می کنم. فقیه بزرگ و نامی صاحب عروه که فرموده اند: ««الاستحباب لایزول بالواحدة بل التعدد مستحب أیضاً؛ استحباب ازدواج، با نکاح یک‌همسر، رفع نمی‌شود بلکه نکاح همسرانی دیگر نیز مستحب است» (العروةالوثقی، کتاب النکاح، م2)» ایشان در ادامه فرموده اند: «در سوال 5579 درمورد زمانه ی امروز بحث شده نه کل تاریخ که آقای سوال 5606 فرمودن ایشان به نواب خاص و فقهای کل تاریخ لعن کرده اند!» اتفاقاً متن آن خانم گویای چیز دیگری بود. متن آن خانم این است: «خدا لعنت کند کسانی رو که بدون داشتن نگاه زمان شناسی ، حکم به حلال بودن زن دوم می دهند.» این یعنی چه!؟ آیا جز به معنی لعن کل فقهاء در طول تاریخ از گذشته تا امروز است؟! اما در مورد سایر موارد که فرموده اید ما گشتیم و شرایط اضطراری برای ازدواج مجدد پیدا نکردیم؛ اولاً که بفرض که هیچ شرایط خاصی نباشد؛ خب هیچ فقیه و مرجعی نگفته که ازدواج مجدد برای شرایط خاص است و گرنه مشکل دارد. حتی فتوا به کراهت ازدواج مجدد بدون دلیل نیز کسی نداده است چه رسد فتوا به حرمت. ثانیاً شما گشته اید پیدا نکرده اید. ممکن است افراد دیگری گشته باشند و پیدا کرده باشند. در مورد ازدیاد نسل ممکن است کسی دوست داشته باشد نسل خودش زیاد شود. خودش دوست داشته باشد صاحب اولاد کثیره شود. آنگاه چه می فرمائید؟! در ادامه سوال کننده فرموده اند: «اما اگر فقها با نگاه زمان شناسانه "مثلا" این حکم ابتدایی را می دادند که " ازدواج مجدد حرام است مگر در شرایطی که شهوت به مردان غلبه کند و در این صورت با اجازه ی حاکم شرع ازدواج مجدد بلامانع است" و در صورت نیاز چند تبصره هم به آن اضافه می کردند .» خب اولاً پس حداقل شما تا اینجا پذیرفته اید که برای کسی که شهوتش زیاد است و همان یک زن کفافش را نمی دهد؛ ازدواج مجدد مشکلی ندارد. خب تا اینجا هم خوب است. چون برخی ها هستند که تا این حد هم نمی پذیرند. ثانیاً خب شهوت که قند و چربی نیست که با آزمایش بشود فهمید شهوت بر کسی غالب است یا خیر؟! مگر ما دستگاه شهوت سنج داریم که به افراد بزنیم بعد حکم صادر کنیم مثلاً هر کسی شهوتش از 60 بیشتر بود اجازه دارد برود زن دوم بگیرد. شهوت یک امر شخصی است که فقط خود فرد می فهمد و لا غیر. ممکن است یک مرد ادعا کند من شهوتم بالا است و زنم کفاف مرا نمی دهد پس باید بروم زن دوم بگیرم. حالا دادگاه و حاکم شرع چطور میخواهد بفهمد واقعاً این حرف مرد درست است یا خیر؟! ثالثاً خوب این شرائط و تبصره ها را که الکی نمی شود به شرع اضافه کرد. باید مبتنی بر ادله متقن فقهی باشد. اگر بنا به این باشد به خیلی از مسائل دیگر می توان خیلی شرائط اضافه کرد. مثلاً می توان گفت اگر زنی خودش شاغل است یا وضع مالی خوبی دارد دیگر نفقه دادن به این خانم واجب نیست. و کلی مثال دیگر. در ادامه ایشان فرموده اند: «در این صورت دیگر شهوت رانی به اسم اسلام نمی شد. مردی که ازدواج مجدد می کرد برای خود و همسرش واضح بود که به خاطر شهوت رانی دست به این کار می زند. درحالی که شخصا موارد زیادی در دوستان دیدم که به اسم اسلام و تکلیف شرعی، شهوت رانی می کنند و مشکلات زیادی را برای خود و خانواده و فرزندانشان ایجاد می نمایند.» این شهوترانی دقیقاً یعنی چه؟! آیا ارضای شهوت از طرق مشروع و حلال الهی بد است یا خوب؟! چرا اگر کسی زن اول را گرفت به او نمی گویند؛ شهوتران. اما اگر زن دوم و سوم و چهارم گرفت یا رفت متعه کرد می شود شهوتران؟؟!!
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: بحمداللّه این نوع تبادل نظرها در جای خود برکات زیادی دارد و چون موجب می‌شود عزیزان هرکدام با تفکر بیشتر در موضوعات نظر بدهند بنده نیز موافقم که این مباحث در معرض نگاه دوستان قرار گیرد ولی باز پیشنهادم آن است که بعد از این‌که طرفین حرف های همدیگر را شنیدیم، ادامه‌ی موضوع متوقف شود تا هرکس خودش فکر کند. چون حقیقتاً همان‌طور که قبلاً عرض کردم باید جوانب زیادی را مدّ نظر قرار داد از جمله هدف و افقی که روایات مدّ نظر دارند. به این معنا که سعی کنیم هدف امام معصوم را که تنها و تنها برای سعادت دنیا و آخرت ما است بفهمیم و جامعه‌ی خود را و روح و روان خود را نیز در راستای تحقق توصیه‌های امامان معصوم آماده و تربیت کنیم. مشکل آن است که ما هنوز نتوانسته‌ایم خود و جامعه را در راستای توصیه‌های امامان معصوم«علیهم‌السلام» تربیت کنیم همچنان‌که نتوانسته‌ایم عمیقاً اهداف عالیه‌ی رهنمودهای معصومین«علیهم‌السلام» را با نگاه فقهی و فقاهتی درست تبیین نماییم وگرنه محال است سخنانی که دقیقاً مطابق فطرت انسانی است مورد بی‌محلی و انکار قرار گیرد. یا بد گفته‌ایم ، یا بد عمل کرده‌ایم. موفق باشید.
4995
متن پرسش
سلام علیکم... ببخشید..در آیه ی 143 بقره مگر خدا علم ندارد که چه کسانی از رسول پیروی می کنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اصطلاح علم کلام این موارد را علم فعلی خداوند می‌دانند و نه علم ذاتی او، بدین‌معنی که می‌گویند منظور آیه آن است تا در فعل مخلوقات روشن شود که خدا می‌داند، خداوند زمینه‌ای را فراهم کند تا روشن شود چه کسی چه کاره است و اگر فردا خواست کسی را محاکمه کند معلوم باشد بی‌حساب نبوده. موفق باشید
3477

بیکارید ...بازدید:

متن پرسش
سلام علیکم. اینکه در احادیث آمده رزق و روزی تضمین شده به چه معناست؟ یعنی اگر شغلی با درامد معینی داریم نباید شغل دوم نیز داشته باشیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بیکارید اگر درآمد کافی دارید به دنبال شغل دوم باشید؟ کتاب «جایگاه رزق در هستی» شاید در فهم این مطلب کمک کند. موفق باشید
11200

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در جواب سوالی خواندم که شما از قول علامه طهرانی تاکید به ملبس شدن اهل علم فرمودید حال سوالی داشتم که اینکه برخی از اهل علم برای چی لباس روحانیت نمی پوشند اصلا خود شما چرا با وجود اینکه دروس حوزوی خواندید چرا ملبس نشدید ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً هم عرض کردم لازمه‌ی معمم‌شدن علاوه بر کلام و تفسیر، فقه‌خواندن است و بنده آن‌طور که لازمه‌ی معمم‌بودن است فقه نخوانده‌ام. موفق باشید
7507
متن پرسش
لام علیکم استاد . استاد امروزه در زمینه حکمت متعالیه تلاشها و تحقیقات و پژوهشهای عظیمی انجام میگیرد و کنفرانس ها و سیمینارهای متعددی تشکیل میشود . نمونه ی بارز آن سایت های مختلفی که امروزه در حال فعالیت هستند و بزرگانی چون آیت الله خسرو پناه - دکتر دینانی - آیت الله یزدان پناه و... در حال فعالیت هستند . اما همیشه برایم سوال بوده است که چرا یک نفر چون علامه ی طباطبائی در زمینه فلسفه اسلامی اینقدر اسم و رسم در میاورد که سرتاسر عالم ایشان را میشناختند . آیا برجستگی شخصیت فلسفی علامه به این دلیل بوده که در زمان ایشان کمتر کسی به مقوله حکمت صدرایی میپرداخته ؟ یا به دلیل روح مجرد و تهذیب و سلوک و تهجد بالای ایشان بوده است و با این روحیه مباحث فلسفی را مطرح میکردند. کدام یک بوده است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» بشوم که همه‌ی خوبی‌ها را یک‌جا داشت. آن مرد بزرگ هم چیزهای خوبی مثل حکمت متعالیه و عرفان را انتخاب کرد و از همه مهم‌تر ما را متوجه قرآن نمود، و هم خودش خیلی خوب بود و با آن شخصیت ملکوتی‌اش قرآن و حکمت و عرفان را ارائه داد که غیر قابل توصیف بود. موفق باشید
4467
متن پرسش
سلام علیکم! چند سوال در مورد برخی احادیث در مورد ارتباط زن و مرد داشتم: 1- حدیث داریم که: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ یَرْدُدْنَ‏ عَلَیْهِ السَّلَامَ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ یَقُولُ أَتَخَوَّفُ أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ الْأَجْرِ.» حال آیا از این حدیث می توان نتیجه گرفت که سلام کردن مرد جوان به زن جوان عموماً مفسده دارد؟! اگر می توان این نتیجه را گرفت؛ بنده فکر نمی کنم با تعریف شما از مفسده؛ یک سلام کردن مفسده داشته باشد. سلام کردن که هیچ حتی نیم ساعت صحبت کردن نیز مفسده ندارد. اما اگر منظور حدیث چیز دیگری است؛ بفرمائید منظورش چیست؟! 2- در قرآن داریم که: «...وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِن‏...» حال مثلاً آیا چند کلام صحبت یک مرد با یک زن میانسال مثلاً 40 50 ساله و درخواست یک چیزی از او آنقدر مفسده دارد که خدا بفرماید از پشت یک حجابی از مسأله را مطرح کنید!؟ به نظر نمی رسد با تعریف شما از مفسده این مسأله مفسده ای داشته باشد. 3- روایت داریم: «عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ‏ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص... وَ نَهَى أَنْ تَتَکَلَّمَ الْمَرْأَةُ عِنْدَ غَیْرِ زَوْجِهَا وَ غَیْرِ ذِی مَحْرَمٍ مِنْهَا أَکْثَرَ مِنْ خَمْسِ‏ کَلِمَاتٍ‏ مِمَّا لَا بُدَّ لَهَا مِنْه‏» در این حدیث به احتمال قوی 5 کلمه برای بیان مثال است نه اینکه دقیقاً عدد 5 ملاک باشد. خب طبق این حدیث دو تا نامحرم اصلاً نباید با هم صحبتی بکنند و اگر ضرورتی بود به حداقلی که آن ضرورت تأمین شود اکتفا شود و مثلاً اگر آن ضرورت با 10 کلمه صحبت کردن تأمین می شود، حق نداریم 20 کلمه صحبت بکنیم. خب از این حدیث می توان این نتیجه را گرفت که صحبت با نامحرم نوعاً دارای مفسده است؛ و اگر ضرورتی ایجاب کرد که دو نامحرم با هم صحبت بکنند باید به حد ضرورت اکتفا کنند. در صورتی که با تعریف شما از مفسده به نظر نمی رسد اینگونه باشد. با تعریف شما از مفسده حتی به نظر بنده یک ساعت صحبت دو تا نامحرم نیز با هم مفسده ندارد چه رسد به چند کلمه. مخصوصاً اگر یکی از طرفین مسن باشند و باز مخصوصاً اینکه هر دو طرف مسن باشند که اگر هر دو طرف مسن باشند؛ ساعتها هم با هم گفتگو کنند به نظر نمی رسد مفسده ای داشته باشد الا در موارد بسیار استثنائی. آیا این نتیجه گیری بنده صحیح است؟! 4- باز روایت داریم که: «الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِیُّ فِی لُبِّ اللُّبَابِ، قَالَ: قَالَ دَاوُدُ ع لِابْنِهِ امْشِ‏ خَلْفَ‏ الْأَسَدِ وَ الْأُسُودِ وَ لَا تَمْشِ خَلْفَ المَرْأَة» خب آیا با تعریف شما از مفسده، چند قدم پشت سر یک زن مفسده دارد؟! مخصوصاً اگر آن زن محجبه و عفیف هم باشد. بله حالا اگر یک دختر جوان و جلفی بود که کلی آرایش کرده بود و با ناز و عشوه نیز راه می رفت و مکان خلوتی نیز بود؛ بله در همچین موقعیتی راه رفتن پشت سر همچین دختری مفسده دارد. اما مثلاً راه رفتن پشت سر یک زن عادی یا حتی کمی با وضعیت نامناسب آنهم در یک مکان شلوغ به نظر می رسد هیچ مفسده ای نداشته باشد؛ البته با تعریف شما از مفسده. اما طبق این حدیث می توان نتیجه گرفت که پشت سر یک زن راه رفتن اینقدر خطر دارد که امام(ع) از باب تمثیل فرموده اند پشت سر افعی و شیر راه برو؛ اما پشت سر زن راه مرو. این یعنی این مسأله خیلی خطرناک است. 5- یا برای مثال روایت مشهور از حضرت فاطمه(س) که فرمود: «وَ عَنْهُ ع قَالَ‏ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی الْحَدِیثِ الَّذِی قَالَتْهُ فَاطِمَةُ ع خَیْرُ النِّسَاءِ أَنْ لَا یَرَیْنَ الرِّجَالَ وَ لَا یَرَاهُنَ‏ الرِّجَالُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّهَا مِنِّی‏» خب آیا این حدیث بدین معنی است که دیدن مردان زنان را و زنان مردان را عموماً داری مفسده است یا حدیث منظور دیگری دارد؟! اگر حدیث منظورش بحث مفسده اس، بنده فکر نمی کنم یک دیدن معمولی مفسده داشته باشد. اما اگر منظور دیگری دارد؛ بفرمائید منظورش چیست؟! و مثالهای دیگری از روایات که به همین میزان بسنده می کنم. 6- برخی ها خودشان تجربه کرده اند؛ که حتی یک نگاه لحظه ای و گذرا و تصادفی که چشمشان به نامحرم خورده و البته سریع نیز روی خویش را برگردانده اند؛ روی آنها اثر منفی داشته است. این اثر منفی آیا همان مفسده ای است که در فقه آمده است یا خیر؟! سوال بعد آنکه آیا انسان موظف است از همین اثرات منفی نیز پرهیز کند یا خیر؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم این فرمایش شما اشاره به کجا دارد؟ ولی ابوابی که باز کرده‌اید، ابوابی است که باید در فقه مورد ارزیابی قرار گیرد و عموماً مورد بررسی قرار گرفته است. موفق باشید
11666
متن پرسش
سلام: در دین اسلام حد و اندازه عزت نفس چقدر است؟ آیا پیامبران با این که چوپانی می کردند با عزت نفس خود مقابله نمی کردند، یا مثلا در اسلام به افرادی که ملامت کاری انجام می دهند و ظاهر خود را خراب نشان می دهند چرا مخالفت می کند؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان گوهر خلیفة اللهی دارد و تواضع در مقابل خدا که کار بسیار ارزشمندی است نباید به معنای حقیرنشان‌دادن خود در مقابل خلق باشد. چوپانی حقارت نیست تا بگوییم با این کار با عزت نفس خود مقابله می‌کردند. موفق باشید

15

(لذت عبادت)بازدید:

متن پرسش
با سلام محضر استاد طاهرزاده تا کی انسان می تواند عبادت کند و اوامر و نواهی را مراعات کند ولی لذت نبرد ؟ آیا این یک مشکل ذاتی است ؟ یا ریشه در گناهان دارد و یا اینکه راهی است که خداوند برای برخی از بندگان خود تعیین فرموده ؟ اصولا لذت نبردن از اینکه انسان در محضر الهی ، جلب نظر ربوبی را نماید چقدر عادی است؟ آیا نشانه مریضی قلب و یا مهر خوردن بر دل نیست ؟ درهرحال تکلیف چیست؟ بعضی ها را انسان می بیند و یا در مجالس زیاد می شنویم که عشق به اهل البیت و ... باید منشا حرکت و تامین کننده انرژی برای حرکت باشد. حال اگر انسان این عشق به میزان کافی در قلبش نباشد چه باید کرد؟ تا کی باید با حساب و کتاب مسلمان بود و خود را به ضرب روزه و نذر و اجبار به ادای نماز اول وقت و .... در سلک مومنان قرار داد؟ البته بی انصافی است اگر بگویم همیشه از انفاس الهی بی بهره بوده ام ولی عمر به سرعت می گذرد و من همجنان امیدوارم. امیدوارم با بیان ناقص خود توانسته باشم عمق مشکل همیشگی خود را بیان نمایم. با تشکر از راهنمایی شما
متن پاسخ

جواب: 1- عنایت داشته باشید که بندگی خداوند به خودی خود یک زندگی روحانی و لذت‌بخش است و به محض ورود به عالم قیامت تمام توجهاتی که در عبادات خود به کار برده‌اید در آن‌جا جاده‌های نورانی به سوی پروردگارتان خواهد شد و نظام «الیه راجعون» تحقق بالفعل می‌یابد.
2- وقتی انسان بنا را بر آن گذاشت که تا حدّ ممکن قلب خود را در عباداتش در صحنه بیاورد آرام‌آرام چشم قلب او باز می‌شود و از الهامات قلبی بهره‌مند می‌گردد، به شرط این‌که: اولاً؛ نسبت به حقایق عالم دارای معرفت صحیح باشد. ثانیاً؛ صبر در دینداری پیشه کند و به دنبال نتیجه زودرس و سطحی نباشد. چنانچه خداوند می‌فرماید: «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ الْجَنَّةِ غُرَفًا تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ. الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ». و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند قطعا آنان را در غرفه ‏هایى از بهشت جاى مى‏دهیم که از زیر آنها جویها روان است جاودان در آنجا خواهند بود چه نیکوست پاداش عمل‏کنندگان. همان کسانى که شکیبایى ورزیده و بر پروردگارشان توکل نموده‏اند.
به قول مولوی:
پرده‌های دیده را داروی صبر هم بسوزد هم بسازد شرح صدر
و در همین رابطه در حدیث قدسی داریم: یَا عِبَادِیَ الصِّدِّیقِینَ تَنَعَّمُوا بِعِبَادَتِی فِی الدُّنْیَا فَإِنَّکُمْ بِهَا تَنَعَّمُونَ فِی الْجَنَّة اى بندگان صدیقم در دنیا بعبادتم متنعم باشید که بسبب آن در بهشت متنعم شوید.
3- وقتی متوجه شدیم عبادت حقیقی با حضور قلب حاصل می‌شود و صاحب چنین مقامی در اصل ائمه معصومین«علیهم‌السلام» هستند که بدون هیچ درس و کلاسی در این مقام مستقر شده‌اند، آن‌ها را در راستای رسیدن به حضور قلب مقصد و مقصود خود می‌یابیم و لذا عشق و محبت به آن ذوات مقدسه شروع می‌شود که بحث آن مفصل است. توصیه می‌شود به کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» رجوع فرمایدد.

2 - سوره عنکبوت، آیات 58 و 59
3- أمالی الصدوق ص 301

3688
متن پرسش
با سلام نظرتان در مورد گفتن زنده باد بهار توسط رییس جمهور که شعار جریان انحرافی است چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این واژه در مفاتیح در زیارت حضرت حجت«عجل‌الله تعالی‌فرجه» به‌کار رفته و ما به آن حضرت عرض می‌کنیم« السَّلَامُ عَلَى رَبِیعِ‏ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَیَّام‏ »سلام بر بهار روزگاران و شادى بخش ایام‏. این ربطی به گروه خاص ندارد این شعار همه‌ی منتظران حضرت است و نباید روی آن حساس باشیم تا مربوط به گروه خاص شود. موفق باشید
10641

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: یکی از دوستان ما در کماست و پزشکان چون کاری نمی توانند بکنند منتظر هوش آمدن او هستند ولی در اثر ضربه ی ناشی از تصادف مدتیست بیهوش است. ضمن التماس دعا آیا تذکراتی برای کمک به او دارید که عنایت کنید انجام دهم؟ چون از عده ایی از علماء شنیدم روح انسانِ در کما در اثر ترس و عدم آرامش نیاز به آرامش دارد تا برگردد و امثال این توضیحات.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: برایش دعا کنید و پزشکان هم باید او را راحت بگذارند تا نفس‌اش تصمیم نهایی را به صورت تکوینی بگیرد. موفق باشید
9447
متن پرسش
سلام استاد عزیز: جدا از حد احترام به پدر و مادر که مشخصه، حد رسیدگی و اطاعت پدر و مادر چه حده؟ از یک طرف تو کتاباتون میفرمایید تحت تاثیر مدرنیته میریم اونور شهر خونه میگیرم. دور از پدر و مادر یا چیزی شبیه اینها. از طرفی توی سوالات در جواب زنی که تنها بچه مادرشه میگید مادرش باید خودش واسه تنهاییش یه فکری بکنه. مثلا اطاعت پدر و مادر در انتخاب بین حوزه و دانشگاه واجبه؟ مثلا من پدر و مادرم شب مهمونی که میرن، بعد از اتمام مهمونی، زنگ میزنن و انتظار دارند با ماشینم برم دنبالشون. در صورتی که هم من متاهلم و هم میتونن آژانس بگیرن. (ما با هم، بالا پایین یک خانه زندگی میکنیم) بعدشم پدر مادرم چون خیلی اجتماعی نیستن با کسی زیاد ارتباط ندارن. همین باعث میشه من دلم واسه تنهاییشون بسوزه. همین فکر باعث میشه به همسرم میگم تا آخر باید پیش پدر مادرم بمونیم. در صورتیکه خونه واسه آینده مون کوچیکه. واقعا حد رسیدگی به پدر مادر چقدره؟ ممنون
متن پاسخ
تعالی: سلام علیکم: وظیفه‌ی ما در ابتدای امر در عین احترام به والدین، رفع نیازهای منطقی آن‌ها است و در حدّی که می‌توانیم و حقوق همسر و فرزندانمان محفوظ بماند. از نظر عاطفی هم باید رعایت‌شان را کرد، ولی بنا نیست زندگی‌مان را در شرایطی که متأهل هستیم، در دست نظرات و میل‌های والدین‌مان قرار دهیم. موفق باشید
5371
متن پرسش
سلام نظرتان در مورد کتاب معاد جسمانی در حکمت متعالیه از اقای محمدرضا حکیمی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل در تفکر تفکیکی است که آقای محمدرضا حکیمی نیز متأسفانه گرفتار آن هستند که به اسم مکتب اهل‌البیت«علیهم‌السلام» هرگونه تفکر در روایات و آیات را متوقف می‌کنند. این آقایان از خودشان نمی‌پرسند به چه دلیل برداشتی که شما از معاد جسمانی کردید درست است، و آن برداشتی که ملاصدرا و حضرت علامه طباطبایی و حضرت امام خمینی کردند غلط است؟ بنده معتقدم تأکید بر ظواهر قرآن و روایت بدون تدبّر در آن‌ها ما را گرفتار شیعیانی می‌کند که جای وهابیون در اهل سنت قرار می‌گیرند. به مکتب تفکیک اشکالات زیادی وارد شده از جمله آیت اللّه جوادی در کتاب «منزلت عقل در هندسه معرفت دینی» و آقای سیدحسن اسلامی در کتاب «رؤیای خلوص» دقیقاً جواب آقایان را در رابطه با معاد و اشکالی که به ملاصدرا گرفته‌اند داده است. در ضمن مؤسسه‌ی مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلامی در مشهد سلسله نشست‌هایی با آقای عبدالمجید واسطی و آقای مهدی نصیری داشته که سی‌دی‌های آن منتشر شده، نکات ارزشمندی در آن جلسات مطرح شده. موفق باشید
13771
متن پرسش
سلام: استاد رائفی پور تو یکی از سخنرانی هاشون در خصوص فیلم های مستهجن و مضررات شدید اون میگفتن که خیلی هم جالب بود، یه دلیل روانشناسی هم که آوردن این بود که دیدن این تصاویر برای جوانی که در آینده قرار هست ازدواج کند از این جهت بسیار خطرناک است که باعث میشه او تنوع طلب بشه، متاسفانه می بینید که دشمن چقدر این موضوع را تو اینترنت گسترده کرده و پسر و دختر جوان میلیون ها از این فیلم ها رو میتونن ببینن و این در آینده برای زندگی مشترکشون مشکلی جدی بوجود میاره و همسرشون از لحاظ جنسی براشون خسته کننده میشه، چرا که بهترین ها رو تو فیلم ها دیدن و نفسشون تنوع طلب شدن حالا سوال بنده از شما این هست، فیلم که قطعا به اندازه رابطه فیزیکی اثر ندارد، بنظر شما ازدواج موقت یه جوان 18 ساله در آینده براش مشکل نمیشه؟ با این حکم شرعی میشه قبل ازدواج دائم با صد ها نفر دیگر رابطه داشت، این تنوع طلبی رو تشدید نمیکنه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ازدواج موقت از جهت روح و روحانیت غیر از ازدواج دائم است که دارای عهد قلبی بین زوجین می‌باشد و خداوند در وصف آن می‌فرماید: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (21/روم) بین آن دو ارادت و رحمت ایجاد کردیم. در حالی‌که نگاه حرام و یا نعوذ باللّه زنا، موجب می‌شود مسیر تجلی آن مودت و رحمت از بین برود. موفق باشید

11349

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد و خدا قوت: استاد کیلیپی هست در فضای مجازی که اشاره به کشف اسکلت انسان های غول پیکری داره در صحرای عربستان و در اون ادعا شده که این اجساد متعلق به قوم عاد هستن و ترجمه آیات 6 و 7 و 8 سوره فجر و آیه 7 سوره الحاقه را دلیل بر صحت ادعای خود آورده است که ترجمه صریح این آیات چنین ادعایی رو حداقل در ظاهر نشون نمیده... حالا استاد از شما خواهش دارم با توجه به تفاسیر قرآن این قضیه رو برامون روشن کنید، درضمن خیلی ها هم میگن که این عکس ها فوتوشاپ هستن خود کیلیپ رو در سایت آپارات دانلود کنین... ممنون و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آیات مذکور این‌چنین برمی‌آید که قوم عاد توانایی‌های زیادی داشته‌اند، همان‌طور که در فرعونیان این امر مشهود است و روایاتی داریم که عمالقه دارای هیکل‌های بسیار بزرگ بوده‌اند، حال می‌توان با این کشفیات تطبیق داد یا نه، واللّه اعلم! موفق باشید

11144
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده: وقتی آیت اللّه بهجت و علامه حسن‌زاده و علامه طباطبایی را می بینم که به چه مقاماتی رسیدند دلم جوش می زند برای بهترین‌شدن، الآن من نوجوانم، به اون خدا قسم من نمی‌خوام گناه کنم، اما بعد از هر دفعه که گرفتار می‌شوم پشیمان می‌شم و توبه می‌کنم. دارو تهیه کردم، هر کاری بگیند کردم. شب‌زنده دار هستم، نماز شب می‌خوانم و ....! چی‌کار کنم؟! نمیشه! شما را به ‌خدا قسم، حاضرم سرم را بکوبم به دیوار، به جای این‌کار چی‌کار کنم؟! لطفاً این پیام را پخش نکنید یک‌بار هم سؤال کرده بودم، گفتید؛ حارث محاسبی هم توبه می‌کرد، آخه حارث محاسبی اگه در این دوره بود که حالش گرفته می‌شد!!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این قصه‌ی همه‌ی ما است، پس چرا در معرض دید بقیه نباشد؟! با توجه به جواب سؤال شماره‌ی 11143 شما در همان حدّی که از دست تان بر می‌آید وظایف دینی‌ات را انجام بده تا کمی به نور عصمت اولیاء معصوم نزدیک شوی، آن‌وقت می‌بینی گناهانی که بدان‌ها تمایل داشتی دیگر جاذبه‌ی لازم را ندارند. در راستای نزدیکی به نور عصمت، زیارت آن انوار مقدس هم کارساز است. موفق باشید
10764
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: ما شاگردان شما همواره دعاگوی شما هستیم و از شما نیز می خواهیم ما را دعا فرمایید تا در راهی که نشانمان دادید ثابت قدم بمانیم. ان شا الله. در رابطه با حضرت رقیه علیها السلام علاوه بر تشکر از زحمت شما باید بگوییم من به پاسخ نرسیدم می خواستم بدانم حضرتعالی با توجه به مطالبی که خودتان فرمودید آیا در حضور حضرت رقیه در شام و جریان شهادت ایشان به یقین رسیده اید؟ که ما نیز با دلگرمی بر تحقیقات شما به راحتی بتوانیم به روضه حضرت رقیه گوش دهیم آن سخنانی که در نقد شهید مطهری گفته شد به شدت قابل نقد می باشد این که سخنرانی های ایشان را نقد یک طرفه و با مخاطب ناآشنا لحاظ کنیم به نظر بی انصافی است چطور است که وقتی مطالبی را با مردم بگوییم و از آنها اشک بگیرم یک طرفه نیست ولی وقتی اندیشمندی بر اساس تحقیقات خود به انحرافی پی می برد ولو به اشتباه و آن را با مخاطبان واقعی عاشورا در میان می گذارد مخاطب ناآشنا می شود. وقتی ما می بینییم ایشان با فداکاری و پذیرفتن همه تبعات آن سخنرانی ها را بر تحریفات عاشورا ایراد می کند ولی با این حال روز به روز بسیاری از مداحان ما و بعضی از روحانیون بر انحرافات عزاداری و روضه خوانی می افزایند چگونه این زحمت ایشان را با مخاطب ناآشنا و نقد یک طرفه نام می نهند مگر مطلب علمی و آکادمیک بوده که ایشان با توده ها در میان گذاشتند از طرفی اگر بپذیریم شهید مطهری بدون در نظر گرفتن احادیث و .. و فقط با نگاه به تاریخ به نقد پرداخته از ارزش علمی ایشان بسیار می کاهد هر چند ما بخواهیم با تذکر احترام برای ایشان وصله پینه بکنیم و .... با تشکر التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در عین این‌که به تمامه خود را وام‌دار شهید مطهری«رحمة‌اللّه‌علیه» می‌دانم، وقتی کتاب علامه سید جعفر عاملی را خواندم احساس کردم در این مورد سخن علامه سید جعفر عاملی قابل توجه است. مضافاً این‌که معتقدم روح مردم اجازه نمی‌دهد جریانی مثل حضرت رقیه«سلام‌اللّه‌علیها» در قرن هفتم به آن‌ها تحمیل شود و آن‌ها آن را ادامه دهند. موفق باشید
نمایش چاپی