بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
4860
متن پرسش
سلام بر شما. استاد جدای از فرمایش امام (ره) آیا حکومت اسلامی در ایران، وظیفه دارد به مردم مظلوم و مسلمان دیگر نقاط جهان رسیدگی کند؟ایا مثلا امام علی در زمان حکومتشان به فراد دیگری که در سایر ممالک بودند رسیدگی می کردند؟آیا اول نباید به کشور خودمان رسیدگی شود بعد دیگر کشورها؟فقیران خودمان . بعد دیگران؟استاد خدا شاهد است این سوالات از روی عناد نیست و یا مخالفت با حکومت، من از فتوحات حزب الله قلبا خوشحال می شوم از کمک به مسلمین. اما سوال برای پیش آمده اسلام چه می گوید؟تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر آن‌که حیات اسلامی تک‌تک افراد مسلمان منوط به آن است که از حقوق تک‌تک مسلمانان در اقصی نقاط جهان دفاع کند و رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: اگر کسی صبح کند و به فکر سایر مسلمانان نباشد مسلمان نیست. حتی رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: اگر کسی از مسلمانان کمک بخواهد و جواب او را ندهد، مسلمان نیست. موفق باشید
3940
متن پرسش
سلام علیکم! ما در مورد قرآن می دانیم این کتاب از جانب خدائی که عالم مطلق و حکیم مطلق است؛ آمده است. همچنین قطع و یقین داریم که هر چه در این کتاب آمده بین الدفتین قطعاً صحیح است. حال بیائید این پیش فرضها و پیش فرضهای مشابه را کنار بگذاریم. یعنی فرض کنیم ما هیچیک از این مطالب را در مورد قرآن و خدا نمی دانیم. بعد یک نفر بیاید قرآن را به ما بدهد؛ بگوید این کتاب را بخوانید و نظرتان را در مورد کتاب و نویسنده اش بگوئید. به نظر می رسد اگر ما این پیش فرضها را کنار بگذاریم و بخواهیم نظرمان را در مورد این کتاب بدهیم؛ نعوذبالله خواهیم گفت نویسنده این کتاب چندان حال خوشی نداشته موقع نوشتن کتاب و مقداری خل وضع است.(از اینجا به بعد ادبیات من ادبیات یک فرد مسلمان نیست. بلکه ادبیات یک فرد غیر معتقد به این مسائل است.) چون مثلاً می بینیم: اولاً این کتاب هیچ موضوع خاصی ندارد. در مورد مسائل اجتماعی حرف زده است؛ در مورد پدید آمدن آسمانها و زمین حرف زده است؛ در مورد درست شدن انسان حرف زده است؛ در مورد برخی حیوانات حرف زده است؛ در مورد پیشنیان حرف زده است و سایر موضوعات. یعنی این کتاب هیچ موضوع واحدی ندارد. در واقع ما اصلاً نمی دانیم هدف نویسنده از نوشتن این کتاب چه بوده است. چون در هر زمینه ای صحبت کرده است. ثانیاً می بینیم که در خیلی از موارد نویسنده کتاب دارد در مورد یک موضوعی صحبت می کند؛ یک دفعه موضوع بحث عوض می شود و در مورد یک چیزی دیگری که هیچ ربطی به موضوع مورد بحث ندارد صحبت می شود؛ بعد از چند خط دوباره برمی گردد به موضوع اولی. ثالثاً نویسنده کتاب ادعا کرده که هیچ تناقضی در این کتاب وجود ندارد؛ در حالی که ما دهها و صدها تناقض در این کتاب مشاهده می کنیم. رابعاً نویسنده کتاب ادعا کرده که همه چیز در این کتاب آمده است. در صورتی که خیلی از مسائل در موضوعات مختلف است که در این کتاب نیست. خامساً داستانهائی در این کتاب نقل شده است که به افسانه بیشتر شبیه است تا واقعیت. مثلاً می گوید یک فردی یک تکه چوبی را به یک دریای بزرگ زد ناگهان آب دریا دو نیم شد و یک نیمش به یک طرف رفت و نیم دیگرش به طرف دیگر. یا مثلاً می گوید یک فردی را در یک آتش بسیار بزرگ انداختند؛ اما آتش بر این فرد سرد و سلامت بود و اصلاً آتش این فرد را نسوزاند. یا مثلاً می گوید یک نهنگ یک فردی را بلعید بعد بدون اینکه این فرد صدمه ای ببیند؛ صحیح و سالم پس از مدتی از شکم نهنگ بیرون آمد. و داستانهای دیگر. سادساً در مورد برخی مسائل علمی حرف زده است که با واقعیات علمی که دانشمندان بدان رسیده اند متفاوت است. مسائلی در این کتاب بیان شده است که بچه دبستانی هم به این مسائل می خندد؛ چه برسد به داشمندان. این مسائل و مسائل دیگری سبب می شود که اگر ما آن پیش فرضهائی که را در ابتدای سوالم بود کنار بگذاریم؛ به آن نتیجه ای که گفتم در مورد این کتاب برسیم. حال آیا بصورت برون دینی و صرفاً با تکیه به خود همین کتاب و استدلالات عقلی و بدون اینکه بخواهیم آن پیش فرضها ابتدای بحث را ثابت کنیم؛ به این مسأله جواب دهیم یا نمی شود و اول باید آن پیش فرض ها اثبات شود بعد این مسأله حل شود؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: به عنوان یک تحقیق برون‌دینی توجه جنابعالی را به نظر دکتر واگلری استاد دانشگاه ناپل. جلب می‌کنم که می‌گوید: « قرآن کتابی است که نمیتوان از آن تقلید کرد ... چطور ممکن است این کتاب اعجازآمیز کار محمد باشد، در صورتی که او یک نفر عرب درسناخوانده بود ... ما در این کتاب مخزنها و ذخایری از دانش میبینیم که مافوق استعداد و ظرفیت باهوشترین اشخاص و بزرگترین فیلسوفان و قویترین رجال سیاست است. » دکتر مادریس به دستور وزارت خارجه و وزارت فرهنگ فرانسه 63 سوره از قرآن را در مدت نُه سال با رنج و زحمت متوالی به فرانسه ترجمه کرده است که در سال 1926 منتشر شده. وی در مقدمهاش مینویسد: «اما سبک قرآن بیگمان کلام خداوند است، زیرا این سبک مشتمل بر کُنه وجودی است که از آن صادر شده، محال است که جز سبک و روش خداوندی باشد ... از کارهای بیهوده و کوششهای بینتیجه است که انسان در صدد باشد تأثیر فوقالعاده این نثر بیمانند را به زبان دیگر ادا کند» (ترجمه وحی محمدی، ص 14.) قرآن از نظر هندسه کلمات نه سابقه دارد و نه لاحقه، دارای آهنگی خاص با پذیرش مفاهیم معنوی و بدون تکلّف و تصنع است، معلوم نیست الفاظ تابع معانی است و یا معانی تابع الفاظ. قرآن، در زمانی به صحنه آمـد و مبـارز طلبیـد که اوج تکامـل فصاحت عرب بود . حتی سخن رسول خدا و حضرتعلی در عین فصاحت، اصلاً شکل و هندسه قرآن را ندارد، و این مبارزه طلبی هنوز هم به قوت خود باقی است. هنوز کسی نیامده بگوید؛ قبل از قرآن چنین کلماتی به این شکل خاص در فلان کتاب بودهاست، همچنانکه کسی نیامده بگوید؛ من مثل آن را آوردهام و اتفاقاً هرچقدر انسان فصیحتر باشد بیشتر متوجه میشود که فصاحت قرآن از نوع فصاحت بشر نیست. همچنانکه جادوگران متوجه شدند کار حضرتموسیاز نوع سحر نیست. همین قدر بدانید که زبان یک اندیشه زبان خاصی است همان‌طور که زبان مثنوی را باید فهمید تا روح آن را درک کرد، زبان قرآن را باید فهمید تا مطمئن شوید خودش به خودی خود معجزه است و عظمت آن وقتی روشن می‌شود که متوجه رابطه‌های عجیبی شوید که به ظاهر برای انسان متناقض می‌آید. آیا تا حال کسی را سراغ دارید که مدتی بر روی قرآن تدبّر کرده باشد و از عظمت آن به حیرت نیامده باشد؟ قرآن تنها ما را به تدبّر دعوت کرده و می‌فرماید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً» آیا در قرآن تدبّر کرده‌اید، اگر از غیر خدا صادر شده بود در آن اختلاف‌های کثیری می‌یافتید. موفق باشید
3743

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام نظر شما درباره کارکردن زنان در بیرون از منزل چیست؟ ایا ازدواج یک طلبه با یک پرستار درست است؟ با توجه به اینکه در رشته های علوم پزشکی حیای زنان خیلی کم میشود/ لطف کنید وجواب را به ایمیلم ارسال کنید و سوال رو در سایت قرار ندید. شدیدا محتاج دعای شما هستم...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» عرض شده است که امروز بسیاری از کارهایی که قبلاً در خانه بود آمده است به بیرون خانه، و بنابراین نمی‌توان زنان را محدود به خانه کرد. فکر نمی‌کنم اگر آن پرستار خانم متدینی باشد ازدواج یک طلبه با او اشکال داشته باشد و یا آن آفاتی که می‌فرمایید برایش پیش آید، مگر نداریم پرستاری از بیماران چگونه انسان را به خدا نزدیک می‌کند؟ موفق باشید
3045
متن پرسش
به نام خدا سلام علیکم راستش احساس می کنم قوه تخیلم خیلی قوی است و برا ی فکر کردن خیلی مشکل دارم همچنین احساس می کنم خیلی از اطراف تاثیر می پذیرم مثلا تا الان عاشق چندین نفر(هم جنس خودم)شدم یا زود ناراحت یا خوشحال یا غمگین یا...می شوم.چه کنم؟متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به نظرم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» کمک کند. متن کتاب در سایت هست می‌توانید دانلود کنید. موفق باشید
2779
متن پرسش
سلام. ما طی مباحثی که در جلسه مطالعاتی خود با محوریت کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم داشتیم سوالاتی برایمان پیش امد که خدمتتان عرض میکنم. لطفا پاسخ دهید: آیا در زمان ظهور از روش های کشف و شهود برای کشف قوانین طبیعت استفاده خواهد شد یا روش های عقلی؟ این علومی که هم اکنون در حوزه های مهندسی مطرح است همه با نیات تصرف چهان است و متناقض با تفکرات و نیات اسلامی.آیا با ظهور حضرت مهدی عج این علوم ارزشی دارد یا بی ارزش میشود؟ اصلا این علوم جز علوم کشف شده قراره میگیرد یا به عبارتی جزء 27 جز علم قرار میگیرند؟ آیا با ظهور مولا باز هم ما از این علوم اهدافی غیرالهی و برای تصرف جهان است استفاه خواهیم کرد؟ کامپیوتر وسیله ای بسیار کاربردی و به واجبترین ابزار برای کشف و استفاده علوم است اما این کامپیوتر با اهدافی غیرالهی و سازگار با اهداف مدرنیته ساخته شده است خب با ظوهر مولامون ما باز هم از این کامپیوتر استفاده خواهیم کرد یا اینکه نه باید شروع به ساخت کامپیوتری سازگار با اهداف الهی و رویه دینی کنیم؟ (که البته اینطور نیست و کاری عبث تلقی خواهد شد) اگر از روش شهودی استفاده میشود جامعه اسلامی بعد از سیطره علمی بر غرب چه وظیفه ای دارد؟یعنی زحمت پیشبرد علوم بر گردن عارفان می افتد و یا راه دیگری است؟ اگر مبانی علم کنونی مردود است و یک علم پیشرفته تر مهندسی یا پزشکی وجود داردو از روش های عقلی استفاده خواهد شد چه باید کرد که کار مفید و قابل استفاده برای آن زمان باشد؟ برای رشته های مثلا کامپیوتر مکانیک هوافضا چه جایگزینی میتوان پیدا کرد که هم با روح طبیعت سازگار باشد و هم قدرت حذف علم حاضر را داشته باشد؟ اصلا رشته ای مثل مکانیک مرتبا باعث تغیر و تصرف در طبیعت میشود و و بنا به کلام شما کلا سازگار با مفاهیم دینی نیست. درسته دانستن این رشته برای پیشرفت اسلام ضروریه ولی با ظهور حضرت حجت ع رشته ای بی خود و به دور از اندیشه اسلامی خواهد بود و مهندسین متدین ما بی خود عمر خود را به هدر داده اند. من رشته ام کامپیوتر است با این تفاسیر آیا در همین زمینه ادامه تحصیل دهم یا اینکه ادامه تحصیل در این رشته عبث و بیهوده است؟ تشکر .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1 در عین آن که مسلم وقتی انسان کاملی مدیریت جهان را به نحو بی‌سابقه‌ای در دست گیرد و تکوین و تشریع با همدیگر متحد شود عقل و قلب و شهود و تجربه همه در جهتی درست به صحنه می‌آید باید عرض کنم: 1- ما فعلاً در شرایطی هستیم که نباید به بهانه‌ی انحراف‌های تکنیک از زندگی فعّال فاصله بگیریم. آری اگر روح تکنیک را بشناسیم نه‌تنها شیفته‌ی آن نمی‌شویم بلکه به فکر می‌افتیم که جایگزین مناسبی برای آن پیدا کنیم 2- اگر به این نتیجه رسیده باشند که هر تکنیکی روحی دارد که بر اساس آن ساخته شده و همان روح را دنبال می‌کند و روح تکنولوژی غربی روح تصرف در طبیعت است و نه روح استفاده از طبیعت برای تعالی انسان، می‌پذیریم در زمان ظهور حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» ما تکنیک دیگری داریم که با طبیعت تعامل می‌کند و همه‌ی علوم با این رویکرد ظهور می‌کنند ولی این بدین معنا نیست که ما امروز از کار با کامپیوتر دست برداریم و از وظیفه‌ای که نسبت به انقلاب و جامعه شانه خالی کنیم به بهانه‌ی آن‌که وقتی حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» می‌آیند معلوم نیست ما نیاز به کامپیوتر داشته باشیم، این یک نحوه فرار از مسئولیت است. موفق باشید
2382
متن پرسش
سلام علیکم موضوع: اقرار (با توجه به اینکه عمل اقرار یک فعل قلبی می باشد در دسته بندی موضوعی این مطلب را در قهرست قلب انتخاب نمودم و البته اگر حضرتعالی انتخاب شایسته تری دارید جایگاه بحث رادر آن موضوع قرار دهید) عنایتی به مطالب زیر داشته باشید: • (3) آل‏عمران : 81 وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى‏ ذلِکُمْ إِصْری قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدینَ (81) • (2) البقرة : 84 وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ (84) • عیون اخبار الرضا روایت کرده که‏ «انما سمى اولوا العزم اولوا العزم لانهم کانوا اصحاب العزائم و الشرائع» • «عن جابر عن ابى جعفر علیه السّلام: انما سمى اولوا العزم اولوا العزم لانه عهد الیهم فى محمد و الاوصیاء من بعده و المهدى و سیرته فاجمع عزمهم ان ذلک کذلک و اقروا به. • ثُمَّ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَى النَّبِیِّینَ فَقَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ وَ أَنَّ هَذَا مُحَمَّدٌ رَسُولِی وَ أَنَّ هَذَا عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ قالُوا بَلى‏ فَثَبَتَتْ لَهُمُ النُّبُوَّةُ وَ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَى أُولِی الْعَزْمِ أَنَّنِی رَبُّکُمْ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولِی وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ وُلَاةُ أَمْرِی وَ خُزَّانُ عِلْمِی ع وَ أَنَّ الْمَهْدِیَّ أَنْتَصِرُ بِهِ لِدِینِی وَ أُظْهِرُ بِهِ دَوْلَتِی وَ أَنْتَقِمُ بِهِ مِنْ أَعْدَائِی وَ أُعْبَدُ بِهِ طَوْعاً وَ کَرْهاً قَالُوا أَقْرَرْنَا یَا رَبِّ وَ شَهِدْنَا وَ لَمْ یَجْحَدْ آدَمُ وَ لَمْ یُقِرَّ فَثَبَتَتِ الْعَزِیمَةُ لِهَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ فِی الْمَهْدِیِّ وَ لَمْ یَکُنْ لآِدَمَ عَزْمٌ عَلَى الْإِقْرَارِ بِهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما • و فی عیون الأخبار عن الرضا ع قال إنما سمی أولو العزم لأنهم کانوا أصحاب العزائم و الشرائع و ذلک أن کل نبی کان بعد نوح ع کان على شریعته و منهاجه و تابعا لکتابه إلى زمن إبراهیم الخلیل ع‏ • ِّ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَى أُولِی الْعَزْمِ أَنِّی رَبُّکُمْ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولِی وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ وُلَاةُ أَمْرِی وَ خُزَّانُ عِلْمِی وَ أَنَّ الْمَهْدِیَّ أَنْتَصِرُ بِهِ از روایات فوق می توان نتیجه گرفت که 1- پیامبران اولوالعزم بواسطه عهد و میثاقی که از آنان راجع به توحید و ولایت حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم و اهل بیت ایشان بالاخص از حضرت مهدی علیه السلام والرحمه و سیره ایشان گرفته شد و آنها تصمیم خود را استوار کردند که مطلب چنین است و به آن اعتراف و اقرار نمودند متمایز از سایر انبیا شدند. 1 2 2- همه انبیاء از مقررین بوده اند و چه بسا درجاتی از عزم را داشته اند اما به جهت فراموشی عهد و یا به میزان معرفت حق و مراتب انبیاء(17 الإسراء : َ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلى‏ بَعْض‏) تعداد کمی از آنها رسول و فقط 5 تن از آنها که نسبت به عهد بر ربوبیت و ولایت استقامت کردند اولوالعزم شدند. در واقع سر عزم آنها به اقرار آنها بر می گردد. فصل مشترک در اغلب روایات این موضوع اقرار است.و اما معنی اقرار: َ [قرّ]: جاى استقرار، مکان. المَقَر: قرارگاه، محل اقامت؛ «مَقَرُّ القِیَادة»: جایگاه رهبرى و فرماندهى‏ قرر: قَرَّ فی مکانه یَقِرُّ قَرَاراً- وقتى است که کسى یا چیزى در جایش ثابت بماند و همچون جماد بى‏حرکت شود و اصلش از- قُرّ- است یعنى سرماى شدیدى که اقتضاى سکون و بى‏حرکتى دارد و- حرّ- یعنى گرما و حرارت که اقتضاى حرکت دارد. جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَراراً (64/ غافر). زمین را جاى استقرار و آرامش شما قرار داد. در صفت بهشت، گفت: ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِینٍ‏ (50/ مؤمنون) (1) و در صفت دوزخ گفت: فَبِئْسَ الْقَرارُ (60/ ص) (2) اسْتَقَرَ فلانٌ: وقتى است که کسى قصد سکونت کند که استقرار در- معنى- قر است مثل- استجاب و اجاب [پاسخ داد.] (1) در جایگاهى آرامش بخش که آبى گوارا و روان دارد در باره خلقت انسانهاست که مى‏گوید: وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ- 98/ انعام) یعنى: او خدائى است که شما را از نفسى واحد آفرید پس قرارگاهى و امانتگاهى دارید تحقیقا این آیات را براى گروهى که مى‏فهمند و تفقه مى‏کنند شرح و تفصیل دادیم. ابن فارس مى‏نویسد: (ق- ر) دو ریشه صحیح دارد: 1- قرّ- دلالت بر سردى دارد. 2- قرّ- دلالت بر تمکن و استقرار. : و معنى اقرار که نقطه مقابل جحود و انکار است از معنى دوم ناشى میشود. قَرَّتْ عَیْنُهُ تَقَرُّ: شادمان و مسرور شد. در آیه: کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها (40/ طه) (1). به کسى هم که به وسیله او سرور و شادمانى حاصل شود، مى‏گویند: قرّة عی نیز گفته شده از این جهت واژه- قَرّ- براى خنک شدن چشم و یا براى شادمانى بکار میرود اشک ذوق و سرور و شادمانى، اشکى خنک است و اشک حزن و اندوه گرم‏ أَقَرَّ بالحقّ: به حق اعتراف کرد و آنرا در جایش ثابت و استوار ساخت. با توجه به مطالب فوق می توان گفت که اقرار به موضوعی که به آن معرفت پیدا کردیم همان عزم است. به بیان دیگربه قبول موضوع معلوم که بخاطر استقرار در قلب سبب آرامش و سکون و خنکی قلب می شود عزم گویند. و این عملی قلبی و اختیاری است. -------------------------------------------------------------------------------------- استاد محترم با علم حضوری نور اجمالی اهل بیت علیهم السلام اجمعین یا آن حقیقت بسیط و یا به اعتباری خودمانرا می یابیم با توجه به سیر آموزشی حضرتعالی این حقیقت مشهود است می توانید بحثی را ارائه فرمایید که با عمل قلبی که در واقع پذیرش این حقیقت(روایت=الاقرار هو القبول)تصدیق و اقراری حاصل شود که حق در قلب قرار گیرد و شما می دانید حق که قرار گرفت نقطه مقابل آن(غیر حق)برای همیشه از قلب خارج می شود و هیچ ابلیسی نمی تواند به آن آسیبی برساند(دقیقا مثل همین میزان ولایتی که از اهل بیت پذیرفته ایم ) بنده در این فعل قلبی(قبول آنی برگشت ناپذیر)مشکل دارم البته در آموزه های حضرات معصومین علیهم السلام به شاگردان خاصشان این سیره بسیار دیده شده و حتی آنجایی که شاگردان قدرت پرواز این مسیر را نداشتند با ولایت اهل بیت علیهم السلام نقص آنها برطرف شده و مسیر را طی کرده اند(مثل داستان کمیل با امیر المومنین علیه السلام روی شتر که کمیل را حضرت سیرشان داد و در آخر فرمودند فقد طلع الصبح) متشکرم و عذرخواه از اینکه وقت شریفتان را گرفته ام
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فعلاً که در دوران غیبت حضرت ولی‌عصر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» هستیم و از رؤیت مستقیم آن حضرت محروم می‌باشیم. شاید روشی که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌عایه» در کتاب «شرح دعای سحر» در رجوع به اسماء الهی مدّ نظر ما قرار می‌دهند کارساز باشد تا قلب در معرض انوارالهی قرار گیرد و عزم و اقرار او به فعلیت لازم برسد. إن‌شاءالله. موفق باشید
2368

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم و تشکر از این که وقت خود را برای پاسخگویی به این سوالات اختصاص می دهید. بنده سوالی از محضرتان داشتم که در واقع یک مشورت برای ادامه تحصیل بود. پیشا پیش از طولانی شدن سوالم عذر خواهی می کنم اما واقعا نیاز داشتم که این دغدغه ذهنی را با شما مطرح کنم. من به امید خدا در پایان تابستان امسال از دانشگاه صنعتی اصفهان فارغ التحصیل می شوم و به مدد قوه الهی در شرایطی هستم که بتوانم بدون کنکور در مقطع ارشد ادامه تحصیل بدهم. اما دغدغه اصلی من برای ادامه دادن یا ندادن ناشی از چند تا مساله است : 1- اول این که در کلاس های درسی علی رغم اینکه تلاش می کنم به پسرها نگاه نکنم اما باز هم نمی توانم از علاقه ای که در ضمیر ناخودآگاهم نسبت به بعضی شان شکل می گیردجلو گیری کنم و این موضوع سخت مرا اذیت می کند تا جایی که حتی شرکت در تشکل های دانشجویی که نیازمند ارتباط با نامحرم بود را هم ترک کردم. اما .... با توجه به وجود این مشکل تصمیم به ادامه ندادن این رشته کردم ( شاید به جای ایستادن و مبارزه کردن که حقیقتا نمی دانم وظیفه ام کدام است ؟؟ ) البته از مطرح کردن این تصمیم با خانواده و عکس العمل آن ها هم واهمه دارم. 2- از طرف دیگر بعضی ها می گویند که عدم حضور آدم های مذهبی در فضاهای دانشگاهی به نوعی خالی کردن فضاست اما من خیلی این نظر را قبول ندارم چون بهایی که از وجودم برای آن می پردازم قابل برگشت نیست هرگز... 3- با توجه به همه دلایلم برای ادامه ندادن این رشته به سراغ راه دیگری رفتم و آن خواندن درس های جامعه الزهرا به صورت غیر حضوری و بعد از آن ورود به رشته تعلیم و تربیت اسلامی در سطح 3 و سپس مقطع دکترا در دانشگاه بود. واقعا نمی توانم تصمیم بگیرم از یک طرف در برابر وجودم مسئولم از طرف دیگر پشت کردن به همه زحماتی که تا به حال خانواده برایم کشیده است بی انصافی است . مهم تر از همه این که وظیفه ام چیست؟ باز هم از طولانی شدن حرفم پوزش می طلبم و خواهشمند راهنمایی شما هستم. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: (برای خودش) گرایش به جنس مخالف غریزه‌ای است که خداوند در انسان‌ها قرار داده عمده آن است که تسلیم آن گرایش نشویم و به جای ترک فعالیت‌های علمی سعی کنید با ازدواج مسئله را حل کنید. موفق باشید
1866

معاد جسمانیبازدید:

متن پرسش
منظور از معاد جسمانی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: به جزوه‌ی «نحوه‌ی حیات بدن اُخروی» رجوع فرمایید. موفق باشید
1242

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و خدا قوت قصد داشتم درباره شأن تفکر از حضرت استاد سوالی بپرسم: آیا انسان در ساحت تفکر، ورای کفر و ایمان است؟! یا اینکه تفکر ذیل تعبد معنا می‌یابد؟ التماس دعا...
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: آری در ساحت تفکرِ ماوراء ایمان و کفر متوجه حقیقت می‌شوید و دل در گرو آن می‌سپارید و از این به بعد با نوری که از طریق اُنس با حقیقت به‌دست می‌آورید آن تفکر اجمالی را به تفصیل می‌آورید و لذا فرموده‌اند: «تا موضوع تفکر «وجود» نباشد تفکری صورت نمی‌گیرد» به این معنی که وقتی با تفکر از ماهیات عبور کردید حال در ذیل نظر به «وجود» ، تلاش برای اُنس با آن تفکر حقیقی ظهور می‌کند و جهت اُنس با وجود نیاز به تعبد است پس چه زیبا می‌گویید وقتی می‌فرمایند: تفکر در ذیل تعبد معنی می‌یابد. موفق باشید
20800
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: اخیرا سخنانی از حضرتعالی در نقد رئیس دولت نهم و دهم منتشر شده است. طبق این نقل، شما از وجود یک دوگانگی نظری بین رهبر انقلاب با رئیس جمهور سابق و بالتبع زاویه گرفتن ایشان از رهبر انقلاب سخن گفته اید و تاکید داشتید: «تا ایشان ذیل زعیم بود خیلی حکیم بود، آمد بیرون شروع به بچه بازی کرد.» حقیر در این زمینه دیدگاهی جزیی داشته و ممنون می شوم نظر خویش را در مورد این دیدگاه اعلام فرمایید؛ دوگانگی نظری بین رئیس دولت نهم و دهم با رهبر انقلاب امری است که مصادیق آن به وضوح دیده می شود. ریشه این دوگانگی، الزاما در شکاف «حق-باطل» نیست بلکه شکافی بین دوگانه «آرمان گرایی- واقع گرایی» است که نمونه های آن در برهه های مختلف عصر غیبت، بین ولی فقیه زمان و چهره های برجسته ای که برخی بعدا خود ولی فقیه شدند دیده می شود. پیش از اسلام نیز در عصر پیامبران اولوالعزم دیده می شود؛ از جمله دوگانگی نظری بین دو پیامبر خدا «موسی - خضر» است که در قرآن کریم به تفصیل به آن پرداخته شده است. نتیجه آنکه، دوگانگی «آرمان گرایی - واقع گرایی» امری غیر عادی نبوده و امروز این دوگانگی در موضوع مدنظر ما در قالب دوگانگی «عدالت - ولایت» بروز و ظهور یافته است. از حسن توجه حضرتعالی سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع حضرت خضر و حضرت موسی«علیهماالسلام» موضوع ِ حضور در دو ساحت است. ولی موضوع حضور ولیّ فقیه زمان با نظر به اصول کلی مدیریت جامعه و تحقق عدالت، مدّ نظر می‌باشد و بهترین نگاه آن است که متوجه شویم خداوند بر قلب زعیمِ زمانه، هدایت‌هایی را إعمال می‌کند که در پرتو آن هدایت‌ها جامعه به سعادت می‌رسد و مسئولان اجرایی در این موارد باید در پرتو رهنمودهای زعیم جامعه کارها را جلو ببرند، نه آن‌که عقل خود را در عرض عقل زعیم قرار دهند. در همین رابطه از حضرت رضا«علیه‌السلام» داریم: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده‏ اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب كرد، سينه ‏ى او را گشاده مى‏ گرداند. تا در مديريت خود كوچك‏ترين لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا مى ‏شود كه در جواب‏گويى به هيچ نيازى در نمى‏ ماند و غير از صواب از او نخواهى يافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى ‏گيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] پس او در كار خود موفق و محكم و مورد تأييد الهى است. البته این بدین معنا نیست که آن ولیّ امر معصوم باید باشد، بلکه می‌فرمایند طوری او مورد تأیید الهی قرار می‌گیرد که از راهنماییِ جامعه ناتوان نخواهد بود. موفق باشید


[1] - تحف العقول، ص 443

17503

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض تسلیت ایام محرم حسینی قهرمانی که (به قول مرحوم شریعتی تشنه لبیک بود تا آب و درد دین داشت تا زخم تیر و نیزه) حیف برای ما فقط مقاتل را حفظ می کنند و یک عمر است می خوانند. سوالم در رابطه با همین مساله است که با توجه به حفظی بودن و غیر مفهومی بودن اغلب آموزش ها در سیستم های ما به خصوص در آموزش پرورش و در زمینه دین و معرفت چطور می توان این اصل مهم و کلیدی اسلام و ایمان که هیچ چیز مستقل از خدا نیست و همه چیز از جزیی تا کلی زندگیمان دست خداست را در عمق وجود بچه ها بیدار کنیم چون می فرمایید همه در جان خود دارند. اما بچه ها واژه توحید را فقط حفظ کرده اند و حتی مفهومش را. مثلا بچه های سن 11 می پرسند چطور گردش خون ما دست خداست خب ما بدنمان خودش کار می کند و همین طور بیشتر مسایل علمی دنیا. یا وقتی اثبات می شود اگر خدا دو تا شد نظم جهان به هم می ریزد می گوییند پس چرا ما دو نفر با هم مبصر کلاس بودیم و همکاری کردیم و کارها بهتر پیش می رود و.... لطفا راهنمایی ام کنید که مدیون بچه ها نباشم آیا باید از راه فلسفی اثبات کرد یا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده اگر مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را از یک طرف و بحث «صفات خدا» در جزوه‌ی «کلام 1» را از طرف دیگر کار کنید، می‌توانید جواب سؤال‌های خود را بگیرید زیرا این نوع مباحث، مباحثی نیست که با سؤال و جواب حل شود. موفق باشید

17040

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: بنده مدتی در غرب تحصیل می کردم. از همین رو فرهنگ و جهان بینی آن ها روی من تاثیر گذاشته است. به گونه ای که احساس می کنم معارف دینی برایم سنگین یا با شک و تردید همراه می شوند. درخواست راهکاری دارم تا بتوانم آن سخنان پوچ را فراموش و قلبم را تطهیر کنم و مسلمانی با اعتقادات راسخ شوم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد اولیه‌ی بنده آن است که مباحث کتاب «ده نکته در معرفت نفس» را همراه با شرح صوتی آن دنبال فرمایید و سپس به مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بپردازید. همه‌ی مطالب بر روی سایت هست. موفق باشید

15769

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: در مورد اینکه خداوند در قرآن می فرمایند «کتاب مبین» منظور از این آشکاری آیا خود این عالم دنیاست؟ یا نه، اگر این دنیا را کتاب در نظر بگیریم آیا کتاب اعمال ما هم همچین کتابی است؟ کتاب معرفت نفس و الحشر و... را مطالعه کرده ام. دوم اینکه منظور از طبقات هفتگانه ی زمین چیست؟ و در آخر، منظور از اینکه آسمان ابتدا به شکل دود بود چیست؟ و آیا خداوند ابتدا تجلی کردند و بعد آسمانها به شکل دود بود و بعد آن را منظم کردند؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب مبین‌بودنِ قرآن یعنی به‌خوبی حقایق را نشان می‌دهد. و در مورد طبقات هفتگانه‌ی زمین، بحث مراتب رذائلِ نفس در میان است. و دودبودنِ آسمان به همان معنا است که در ابتدا این آسمان به شکل خاصی هنوز در نیامده بوده، و بر اساس تدبیر الهی شکل خاص به‌خود گرفته است، مثل تدبیر روح که بر روی جنین إعمال می‌گردد و نطفه به صورت‌های دست و پا و سر در می‌آید. موفق باشید

15529

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: حاج آقا من وقتی روزه می گیرم احساس می کنم حجاب ها ازم برطرف میشه ولی هفته یک بار نمی توانم روزه بگیرم. راه دیگری برای بر طرف کردن حجب نیست با این که من طلبه هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رعایت دستورات اخلاقی و صدقه‌دادن و تواضع و صله‌ی رحم؛ در رفع حجاب‌های ظلمانی مؤثر است. موفق باشید

15292

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: 1. برای نگهداشتن زبان در مورد آنچه از جانب خدای متعال از معارف حقه بر فرد عنایت شده و او آگاه به خیلی از عیوب افراد هم کلام! دوست! فامیل! زن !بچه و ... می شود چه راهکاری در کوتاه مدت و دراز مدت وجود دارد؟ چرا که بیانشان هم موجب حجاب برای خود فرد می شود هم باعث کدورت می شود اما گاها حس انسان دوستی و دلسوزی غلبه می کند و آنچه برای صلاح فرد هست گفته می شود اما نتیجه کار خراب می شود. (ان شاءالله آگاه به عیوب خود هم به حد وسع باشیم) (در صورت حرف زدن غیر از موارد اعتقادی خودمان با دیگران انگار داریم ادا در میاوریم اصلا انگار بلد نیستیم با مردم مثل خودشان باشیم و حس می کنیم از سلوک به اسم مردم داریم دور می شویم) 2. برای رسیدن به ملکه استمرار و همت طولانی بدون زمین خوردن از نا امیدی کدام مبحثتان را دستور می دهید؟ 3. برای کسی که مدتی طبق سنت اللهی برای نشان دادن در باغ سبز در فضای بسیار نورانی بوده اما حالا که زمان تلاش خود اوست فقر خود را دیده اما در خود ناامیدی و دور شدن را می بیند برای شروعی مردانه و بدون انقطاع چه کند؟ حس شروع مجدد بسیار سخت می نماید. 4. حس تنوع طلبی در نفس اماره با کدام یک از موارد اللهی قابل تعویض و جایگزینی است؟ یعنی حس و خیال را چگونه می توان از زیاده خواهی ظلمانی دور کرده و با انوار زیاد و متنوع از انواع مختلف ارضاء کرد؟ 5. کسی که قبلا حضور خوبی داشته اما آن حضور تبدیل به مفهوم شده چه کند؟ 6. انطباق دروس معرفت النفس با موارد اجتماعی و مردم ناممکن به نظر میاید چه کنیم که هم از حضور غافل نشویم هم مردم نفهمند منظر ما چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی را که بنده نیز شرح مختصری بدان داشته‌ام، از اول تا آخر دنبال بفرمایید. إن‌شاءاللّه تعادل خوبی نصیب شما خواهد شد. در آن صورت راه‌کارِ انطباق مباحث معرفت‌النفس با امور اجتماعی نیز برایتان ظهور می‌کند. موفق باشید

15208
متن پرسش
با سلام: استاد گرامي سوالاتي در مورد قرآن كريم دارم كه خواهشمندم در صورت امكان به تفصيل پاسخ دهيد: 1.به نظر مي رسد روح مردانه اي بر قرآن حاكم است و اكثر خطابهاي قرآن مردان را مخاطب قرار مي دهد. مثالهاي فراواني در اين زمينه وجود دارد مثلا حتي براي بيان احكام تيمم خطاب به مردان مي گويد ‍«او لامستم النساء» علاوه بر اين برخي آيات در مورد زنان تحقيرآميز به نظر مي رسد. مثلا آيه 18 سوره زخرف - «آیا کسی را که در لابلای زینت ها پرورش می یابد و به هنگام جدال قادر به تبیین مقصود خود نیست فرزند خدا مي خوانيد» يا آيه 223 سوره بقره - «زنان كشتزار شمايند.» 2. قرآن مدعي است كتابي براي هدايت است و براي همگان قابل فهم است اما مبرهن است كه فهم بخشي از آيات قرآن نيازمند دانستن شان نزول و اطلاعات تاريخي است بخشي از آيات بسيار مبهم است و فهم آن دشوار. علاوه بر اين مطالب قرآن بسيار پراكنده است و بسياري از آيات تكرار شده از جمله داستان حضرت موسي كه گهگاه مخاطب را خسته مي كند. 3. نامگذاري سوره ها توسط چه كسي انجام شده و قرآني كه اكنون با اين ترتيب در دست ماست دقيقا همان قرآني است كه بر پيامبر نازل شده است. 4. به نظر مي رسد قرآن از فرهنگ و جامعه زمان خود تاثير پذيرفته است و بسياري از مطالب آن تنها زمانه خود را دربرمي گيرد. بيان مطالبي از جمله ظهار، نهي از جابجايي ماههاي حرام، كوچ زمستاني و تابستاني قريش و بسياري آيات ديگر چه تاثيري در هدايت انسانهاي جهان امروز دارد. مثلا اگر سوره قريش يا بحث ظهار در قرآن نبود هدايتگري قرآن ناقص مي شد. 5. برخي آيات قابل فهم نيست و حتي خرافي به نظر مي رسد مثلا آراستن آسمان با ستارگان براي حفظ آن از شيطان سركش و فرستادن شهاب ثاقب براي جلوگيري از استراق سمع از آسمان توسط شياطين در سوره صافات يا آيه 275 سوره بقره «کسانی که ربا می خورند، بر نمی خیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس، او را دیوانه کرده است.» برخي آيات مبهم و متناقض با علم است از جمله وجود هفت آسمان و هفت زمين اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ (طلاق/ 12) يا خلقت انسان از بين ستون فقرات و دنده ها در صورتي كه مني در بيضه ها توليد مي شود خُلِقَ مِن مَاءٍ دَافِقٍ*يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ (طارق / 5ـ7) از طولاني شدن سوال عذرخواهي مي كنم. اين سوالات بسيار ذهنم را مشغول كرده اند خواهشمندم با پاسخ مبسوط خود آرامش ذهني و ايمان قلبيم به اين كتاب مقدس را به من بازگردانيد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید قرآن مثل هر کتاب مقدس و حتی مثل هر کتابی که به اشارات قدسی و معنوی نظر دارد، دارای فرهنگ خاصی است. حتی اگر شما بخواهید مثنوی مولوی را بفهمید، باید شرایط تاریخی آن متن را بشناسید که اصطلاحاً امروز به آن «هرمنوتیک» می‌گویند. به نظر بنده اگر حداقل یک دور تفسیر قرآن را مطالعه فرموده‌ بودید، بسیاری از سؤالاتتان برطرف می‌شد. در آیه‌ی 18 سوره‌ی زخرف «اناث» به معنایِ موجود منفعل است و در این آیه ربطی به جنس زن ندارد. می‌فرماید موجوداتی که خود را نساختند و تحت تأثیر مخلوقات و منفعل از اراده‌ی آن‌ها شکل گرفته‌اند، نباید به عنوان معبود قرار گیرند و یا وقتی می‌فرماید زنان کشتزار شمایند و باید حرمت آن‌ها را نگه دارید؛ نظر به یک واقعیت طبیعی می‌کند و ابداً این تحقیر زنان به حساب نمی‌آید. اگر به داستان‌هایی که مربوط با انبیاء است از جمله در مورد حضرت موسی«علیه‌السلام» به دقت نظر بفرمایید ملاحظه می‌کنید که در هر جا به سنتِ خاصی نظر دارد و بهره‌ای بسیار ارزشمندی را به مخاطب خود ارزانی می‌کند. نامگذاری سوره‌ها عموماً در زمان پیامبر بوده است. در مورد حرمت جابجایی ماه‌ها؛ و سایر موضوعاتی که با نظر به آن زمان پیش کشیده است، بهانه‌هایی را مدّ نظر قرار داده که در دل آن قاعده‌های ابدی عالم را متذکر شده است. در موضوع آسمان و حفظ آن‌ها توسط ستارگان و نفی شیاطین توسط شهاب ثاقبِ فرشتگان، عرایضی در شرح سوره‌ی «قاف» داشته‌ام مبنی بر آن‌که اساساً آسمان به معنای محلِ فرشتگان، یک مقامِ مجرد است با مراتب مختلف. مثل مراتب مختلف نفس ناطقه‌ی انسان که از «خیال» شروع می‌شود و بعد از «عقل» ، «قلب» قرار دارد و بعد از آن «روح» و «سرّ» و «اخفاء». و ستارگان، معارف عالیه‌ی آسمان‌های هفتگانه است. و همان‌طور که عقلِ شما، خیالات واهی جان شما را نفی می‌کند، فرشتگان عالم بالا، حضورِ شیاطین را جهت بهره‌مندی از حقایقِ وَحیانی، نفی می‌نماید. و همین قاعده‌ی هفت آسمان که هفت‌مرتبه‌ی ملکوتی است در مورد هفت‌مرتبه‌ی زمین مطرح است که هفت‌مرتبه‌ی ظلمانی است و ربطی به زمین مادّی ندارد. در مورد خلقت انسان از ستون فقرات و دنده‌ها نیز موضوعِ جذباتِ روحانی زن و مرد مدّ نظر است که حاصل آن ترشحات جسمانی است. در هر صورت؛ زبانِ قرآن، زبانِ یک اندیشه است و برای فهم آن باید زبان آن اندیشه را شناخت. مگر شما وقتی فیزیک یا شیمی می‌خوانید بدون درک زبان و اصطلاحات آن علم، متوجه آن می‌شوید؟! موفق باشید

14892
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد مهربان و فرزانه همانطور که مستحضرید حضرات معصومین دارای مقام عصمت بصورت اهدایی هستند. و هنر آنها حفظ این مقام است. اگر آنها معصومند نباید انگیزه گناه در آنها باشد. پس حفظ این مقام نیاز به تلاش نیست تا آنها بخواهند آن را حفظ کنند. نظر حضرتعالی چیست؟ سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون آن‌ها نیز انسان‌اند و مثل همه‌ی انسان‌ها خشم و شهوت دارند، کنترل این دو برای هرکس فضیلت محسوب می‌شود. موفق باشید

14308
متن پرسش
با عرض سلام: این فرمایش رهبری را که در تاریخ 94/10/8 درباره تمدن نوین اسلامی می فرمایند: «ما هم امروز از دانش جهان استفاده می کنیم برای برپا کردن تمدن نوین اسلامی منتها با روح اسلامی و با روح معنویت» آیا می توان با فرمایش شما در مورد شهید آوینی که معتقدید در سینما تصرف کرد و روح مورد نظر خود را در آن دمید معادل بدانیم و بگوییم شرط این که استفاده از ابزار دنیای مدرن فرهنگش را بر ما غلبه ندهد نیاز به این دارد که مثل شهید آوینی با آن برخورد کنیم و مقدمه ی این کار این است که آوینی ها پروریده شوند؟ و گرنه استفاده از دانش و تمدن غرب نتیجه ی عکس خواهد داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم برداشت خوبی از سخن مقام معظم رهبری است. از طرفی علم با عقل همه‌ی انسان‌ها مرتبط است و منحصر به قوم خاصی نیست. مشکل وقتی است که امیال اقوام آن را مطابق هوس خود جهت بدهند. موفق باشید

13644

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام استاد: درباره ظرفیت وجودی می خواستم بدونم. اینکه هر کس به مقدار ظرفیت وجودی بهرمند می شود یعنی چه؟ بالاخره خدا عین وجود است و از او جز وجود ساطع نمی شود و ممکنات هم که نبودند تا بگوییم خدا به هر ممکنی به اندازه ظرفیت وجودیش وجود می دهد این مسئله چگونه قابل حل است چون وقتی از اختلافات و ظلم ها پرسیده می شود اشاره به ظرفیت هر ممکن می شود خب مگه ظرفیت ها هم خدا خلق نکرده پس چرا محدودیت ها را به هر موجود نسبت می دهیم؟ مثلا چگونه می شود شخصی می شود امام حسین علیه السلام و شخصی یزید لعنت الله علیه؟ این ظرفیت هر کس چگونه تعیین می شود ؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث امکان ذاتی موجودات و عین ثابته‌ی آن‌ها داریم که خداوند بر اساس امکان ذاتی مخلوقات با آن‌ها برخورد می‌کند و «امکان» ذاتیِ خود ممکن الوجود است که بحث آن هم در کتاب «عدل الهی» شهید مطهری آمده است و هم در قسمت آرشیو سؤالات این سایت تحت عنوان عین ثابته مباحثی مطرح شده. موفق باشید

13117
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید مزاحم اوقات شریف شما می شوم. یک سوال درباره فراماسونری دارم. آیا می توان همه کسانی که عضو این تشکیلات بودند یا با آن همکاری داشتند - البته منظور بنده سیدجمال (ره) نیست - انسانهای خائن یا لااقل مظنون به خیانت دانست یا نه گاهی کسانی صرفا برای اینکه فضای بازی برای فعالیتهای سیاسی یا فرهنگی در حکومت پهلوی وجود نداشته است به این تشکیلات روی می آورده اند. به طور خاص نظر حضرتعالی درباره دکتر زرین کوب از این منظر چیست؟ متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه‌اید واقعاً کار مشکلی است که در آن فضا آیا واقعاً امثال آقای زرین‌کوب در مقابل اسلام و در راستای تقویت نظام استکباری عضویت لوژها را پذیرفته‌اند؟ یا در فضای دیگری که ژست فرهنگی فراماسونری اقتضاء می‌کرد، اینان وارد شدند و در همین حدّ باید آن‌ها را خطاکار دانست. موفق باشید

12657

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: خدا را شاکرم که در دوران پر هیاهوی جوانی با آثار مطالعاتی شما آشنا شدم و تاثیر بسزایی در شخصیتم گذاشت. بحمدالله فارغ التحصیل رشته علوم قرآن هستم اما متاسفانه چون دروس دانشگاهی مرا به هدفم نرساند (فهمیدن پیامهای قرآن) تصمیم به رها کردن درس کردم. در پرسش و پاسخ هایتان در مورد انس با قرآن فرمودید که عربی تان را خوب کنید، می خواستم ازتون خواهش کنم سیر مطالعاتی در مورد عربی به من بدهید، ناگفته نماند در دوران دانشجویی به طور پراکنده کتابهایی از جمله الفیه ابن مالک، سیوطی و در زمینه بلاغت قرآن خوانده ام اما متاسفانه اینگونه مطالب بیشتر مرا از هدفم دور می کرد. با آرزوی موفقیت شما. من الله توفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ادبیات عرب تنها،وسیله‌ی فهم درست متون اسلامی است. نباید بیش از این انتظار داشت. نمی‌دانم در حال حاضر در حوزه چه اساتید و کتاب‌هایی در این مورد مطرح است! بهتر است این را از طلاب فعّال حوزه بپرسید. موفق باشید

12238
متن پرسش
سلام: بنده جزوه روش سلوکی آیت الله بهجت را که شما راجع به آن سخنرانی فرموده بودید گوش داده ام، ولی یک سوال برایم پیش آمده که آیا تا کجا می توان بی استاد پیش رفت؟ تا آخر؟ یا در منزلی به بعد راهنمایی استادی راه دیده حتما لازم است؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی در این تاریخ علم ما استاد ما شد پس معلم‌هایی چون علامه طباطبایی و حضرت امام«رحمة‌اللّه‌علیهما» و شاگردان آن‌ها تا آخر استاد ما خواهند بود. موفق باشید

11987

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام استاد گرامی هدف از رجعت چیست؟ آیا در رجعت همه ائمه (ع) می آیند؟ با هم می آیند یا جدا جدا؟ حکومت می کنند یا نه؟ اگر حکومت می کنند هر کدام چند سال و هدفشان از آمدن و حکومت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع را در جزوه‌ی «رجعت» دنبال بفرمایید. همراه با صوت. موفق باشید

11297
متن پرسش
با سلام: کسی که در اثبات چیزی برای رهایی از شک و یا انکار آن چیز، برای خودش هی استدلال می کند حتی استدلال های قوی اما نفسش نمی پذیرد و قانع نمی شود و با هر استدلالی مخالفت می کند، چگونه و با چه راهکاری نفس لجوجش را در پذیرش آن استدلال ها قانع و تسلیم کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر موضوعی که برای انسان بدیهی و روشن است را می‌توان با استدلال روشن کرد. وقتی شما روشنایی روز را می‌بینید آیا معنا می‌دهد که بخواهید با استدلال ببینید؟ بابا خوب ببین دیگه! استدلال که نمی‌خواهد. عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 11282 داشته‌ام. موفق باشید
9581
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت شما استاد محترم: از محضر شما چند سوال دارم که تقاضا می کنم در صورت امکان راهنمایی بفرمائید. 1) آیا انسان می تواند از خداوند طلب مرگ خود را کند و اشکال ندارد و نشانه ناامیدی از کمک خداوند نیست خواستن این مسئله؟ 2) آیا انسان بعد از مرگ هم شاهد مشکلات و سختیهای نزدیکان در آن دنیا می باشد؟ 3) آیا کسی که از دنیا می رود می تواند برای حل مشکلات بستگانش در دنیا دعا کند و آیا اجابت می شود؟ 4) در صورت اطلاع از گرفتاری های نزدیکان در دنیا، غصه آنها را مانند زمانی که در دنیاست میخورد و نگران می شود؟ با کمال تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کار بدی است که انسان از خدا طلب مرگ کند، از خدا طلب کند شرایط را جهت زندگی متعالی فراهم کند. گاهی کسی می گوید خدا مرگم دهد به آن معنا است که خداوند این صفات بد را در من بمیراند 2- رویهمرفته نظر متوفی را از این دنیا برمی‌گردانند مگر آن‌که بخواهند آثار کارهایش را به او نشان دهند 3- اگر بازماندگان برای متوفی دعا کنند او برایشان دعا می‌کند 4- خیر! متوفی به معنایی که ما محجوبان غصه‌ی همدیگر را میخوریم، غصه ما را نمی‌خورد زیرا اساساً تمام این نسبت‌ها مثل پدر و فرزندی یا زن و شوهری فرو میریزد. قرآن می‌فرماید: «فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ» هنگامى که در«صور» دمیده شود، هیچ یک از پیوندهاى خویشاوندى میان آنها در آن روز نخواهد بود و سراغ همدیگر را هم نمی گیرند. موفق باشید
نمایش چاپی