باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که استاد میفرمایند زیرا تا انسان از گذشته و آینده آزاد نشود و در سکنیگزیدن موفق نگردد، حقیقت بر او تجلی نمیکند تا شاعر به زبان شعر از آن حقیقت گزارش دهد. در کتاب «عالم انسان دینی» نکاتی در این مورد هست میتوانید به آن کتاب رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم اگر بعد از مطالعهی کتاب «ده نکته» و شرح صوتی آن به شرح کتاب معاد رجوع فرمایید، موضوع مورد سؤال بهخوبی برایتان حلّ میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بهترین راه، مدارا با والدین است. گذشت کنید و نسبت به بیماری آنها دلسوزی نمایید و از کمککردن دریغ نکنید تا عاقبت بهخیر شوید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد بحمداللّه در سالهای اخیر علمای فیزیک از الهیدانان جلو افتادهاند و موارد خوبی در این رابطه در دنیا به چشم میخورد و از جملهی آنها استاد عزیز و گرانقدر کشور خودمان جناب دکتر گلشنی است که قدر او هنوز شناخته نشده است. لااقل خوب است رفقا بعضی از نوشتهها و گفتههای ایشان را دنبال کنند تا ملاحظه نمایند چگونه وقتی علم فیزیک، خود را محدود به تجربههای مادی نکند؛ چه افقی در مقابل انسان میگشاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته این سخنرانی در تاریخ ۱۶ آذر سال ۹۲ بوده است. تأسف بیشتر ما به جهت روحیهی تکفیری آقای عباسی است، وگرنه اگر موضوع انتقاد به افراد باشد که اشکال ندارد. هرچه ضربه خوردهایم از همین روحیههای تکفیری ضربه میخوریم. میفرمایند هرجا تثلیث هست، پای مسیحیت در کار است و به شاگردانشان فرمودهاند بروید کتابهای کانت را پیدا کنید که چندین و چند نکتهی تثلیثی در آن هست. فکر میکنم اگر کمتر به خود زحمت داده بودند و به روایات و آیات ما رجوع میکردند، راحتتر میتوانستند پیامبر خدا را نیز مسیحی بدانند که «اللّه اکبر» میگوید، ولی تثلیثی فکر میکند. به عنوان نمونه به این چند روایت نظر بفرمایید که: رسول الله«صلواتاللّهعلیهوآله» میفرمایند: «الصَّبْرُ ثَلاثَةٌ، صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصیبَة، وَ صَبْرٌ عَلَی الطّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ المَعْصِیَة..» و یا میفرمایند: «اَلْقَلبُ ثَلاثَةُ اَنْوَاعٍ: قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالدُّنْیا وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْعُقْبَی وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْمَوْلَی» همچنان که در جای دیگر فرمودهاند: «ثلاثةٌ اَخافُهُنَّ علی امّتی من بعدی: الضَّلالةُ بَعْدَ المَعْرِفَةِ و مُضِلاّتُ الفِتَنِ و شَهْوَةُ البَطْنِ و الفَرْج». تأسف بیشتر از آنجا است که در جاهایی پا میگذارند که اساساً نمیتوانند جای پای خود را محکم کنند. در مورد آیت اللّه جوادی میگویند: «به آقای جوادی یک نفر بگوید در جامعه اثرش چه بوده است؟!» و در جایی دیگر می گویند: «حضرت امام در آخر از فلسفهی صدرایی عبور کردهاند». ای کاش فراموش نمیکردند امام در آخر عمر در نامهای که به گورباچف نوشتند در آنجا از جناب ملاصدرا و ابنعربی برای دعوت گورباچف سخن راندند.
اگر لااقل آقای عباسی یک فصل از آخرین کتابهای آقای دکتر داوری مثل کتاب «خرد سیاسی در جهان توسعهنیافتگی» را خوانده بودند و کسی به ایشان کمک میکرد که جایگاه علوم انسانی در فرهنگ مدرن را در آن کتاب میفهمیدند، عرق شرم بر پیشانی ایشان مینشست که اساساً آنچه جناب آقای دکتر داوری، این چهرهی ماندگارِ این مرز و بوم در رابطه با علوم انسانیِ معروف در دنیا میگوید؛ زمین تا آسمان با علوم انسانیِ مورد نظر رهبری فاصله دارد و سخنان جناب آقای دکتر داوری، این اندیشمند دلسوز و فرهیختهی جهانی تذکر به این امر است که مواظب باشیم علوم انسانیِ موجود یعنی اقتصاد و جامعهشناسی و روانشناسی اساساً در بستر فرهنگ غربی برای رفع مشکلات آن فرهنگ است و بدین معنا ما اساساً علوم انسانی بدین معنا نداریم، زیرا مسائل ما، مسائل غربی نیست که با آن اقتصاد و آن روانشناسی و آن جامعهشناسی بخواهیم رفع کنیم. لاأقل نظری به سخنان دکتر کچوئیان جامعهشناسِ مشهور کشور خودمان میانداختند که میفرماید: «علوم انسانی و جامعهشناسی، زبان انسان مدرن است و با آن، جهانِ مدرن و انسان مدرن تفسیر میشود و انسانِ مدرن با جامعهشناسی، زبان پیدا کرد». دکتر کچوئیان میفرماید: «انقلاب اسلامی بزرگترین نقد ایدهی جامعهشناسی کلاسیک است». و حال آقای دکتر عباسی بدون توجه به جایگاه سخن آنهایی که میفرمایند ما علوم انسانی نداریم؛ حقیقتاً متحجرانه سخن رهبری را مقابل این سخنان قرار میدهد و این ضربهی بزرگی است که به رهبری میزنند.
آری! هرچه ضربه میخوریم از امثال روحیههایی است که آقای دکتر عباسی بدان دامن میزنند و بنده قبلا این سخنان را نشنیده بودم در حال حاضر از دفاعیاتی که قبلاً از ایشان کردهام، پشیمانم چون فکر می کنم ایشان با این روحیه جوانان ما را از مواریثِ فکری و فرهنگی مان جدا میکنند. دیگر چه فرقی میکند داعشیهای وهّابی داشته باشیم و یا داعشیهای شیعه؟!! عمده آن است که بتوانیم فهمِ اندیشهی اندیشمندان را به مخاطبانمان عطا کنیم به جای آنکه غبار در چشم حقیقت بیفشانیم. تصور بنده آن است که آقای عباسی در این سخنرانی از اوّلیات اخلاقی نیز، سختْ سقوط کرده است، اگر اقلاً مباحث دینی آقای دکتر داوری را که بعضاً در رجوع به سخنان مولایمان امیرالمؤمنین «علیهالسلام» در بعضی از کتب ایشان به صورت پراکنده میدید؛ به خود چنین جرأتی نمیداد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وجود علمی همان است که در علم خدا است و خطاب به آن میکند که «کُن فیکون» بشو و میشود. و وجود عینی نحوهی وجود خارجیِ شیئ است که با امر «کُن» محقق میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خلاصهنویسی جهت تبدیل موضوعات به ملکه، کار خوبی است. در ضمن عنایت بفرمایید عرایض امثال بنده در راستای تبیین و تفصیل سخنان بزرگانی چون امام و علامه طباطبایی و شاگردان ایشان میباشد و از این جهت موجب دوگانگی نخواهد شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایظ بنده در این مورد به صورت پراکنده مطرح شده است. به نظر بنده همان کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» نکات خوبی دارد بهخصوص که موضوعِ وقتِ عرفانی را هم در آخر کتاب مدّ نظر قرار میدهد. و در اوایل کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» بحثِ «قلوبٌ یعقلون بها» مربوط به آیهی 46 سورهی حج نیز میتواند کمک کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اسلام در موضوع تعلیم و تربیت اسلامی و اخلاق، ما جوابهای نیازهای خود را که دنیای غرب از طریق رواندرمانی دنبال میکند، مییابیم. میماند بیماریهایی که به جهت اختلالات هورمونی پیش میآید که در رفتار ما ظهور خاصی را پدید میآورد که درمان این امور مربوط به علوم تجربی است مثل روانپزشکی 2- عرض بنده در رابطه با روش دینی با ابزار روانشناسی، در این رابطه است که بعضاً علم روانشناسی بهعنوان یک علم تجربی اختلالاتی را میشناسد که عموماً در اثر مشکلات نظام تکنیکی این دوران پیش آمده است که در متون ما مورد بحث قرار نگرفته است. حال باید با بررسی دقیق این اختلالات از یکطرف و با نظر به متون دینی در امر تعلیم و تربیت و اخلاق و عرفان، روش درمان صحیح این اختلالات جدید را مورد مطالعه قرار دهیم. سالهای گذشته جناب آقای دکتر باقری فعالیتهایی در این مورد داشتند، ولی در حال حاضر اطلاعاتی از کار ایشان ندارم. مباحث شرح «دعای مکارمالاخلاق» و شرح کتاب «جامع السعادة» که بر روی سایت هست، إنشاءاللّه در این مورد میتواند راهکار نشان دهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مؤمن باید در عین رعایت حجاب با ظاهری آراسته در بین مردم ظاهر گردد و لذا داشتن روسریهای رنگی چنانچه جلف و زننده نباشد، نهتنها نمیتواند اشکال داشته باشد بلکه یک نحوه خوشسلیقگی از خواهران مؤمن را تداعی میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که متوجه شدهاید یکی از معضلات این دوران، فهمِ درست عشق مجازی است که تنها با نظر به نور مطلق الهی میتوان مظاهر انوار آن نور را دریچهی رجوع به حضرت معبود در نظر گرفت و چیزهایی که جز گرایشهای عاطفی و یا جنسی است را به نام «عشق» از صحنهی فرهنگ این جامعه بیرون دانست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل مطلب را در مورد واجبات و محرمات، رسالههای عملیه فرمودهاند. شاید دو جلد کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» که حضرت مولیالموحدین«علیهالسلام» در نامهی خود به فرزندشان متذکر وظایف و ظرائفی میشوند، جواب نیاز شما را بدهد. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا در مسیر رفت و آمد کتاب مطالعه نمیکنید؟ یا صوتی را گوش نمیدهید؟ پیشنهاد بنده آن است که یک قرآن جیبی داشته باشید و صوت شرح سورهی احزاب را از سایت دانلود کنید و گوش دهید. و از نگاه کردن به متن قرآن نیز غفلت نفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب خواجه عبداللّه انصاری میگوید: «حال» از جلوات شهود الهی است در دیدن حقایق، و راهِ باقیماندن آن «شهودُ الحقيقةِ لا كسباً، و رفضُ الدَعْوَى لا علماً، و البقاءُ مع نورِ اليقظةِ لا تَحَفُّظاً.»
استقامت احوال، استقامت در شهود حقیقی است که کسباً بهدست نیامده و سعی کند آن شهود و آن برق بماند و یا لااقل زود نرود و نیز در استقامت احوال ادعا را بردارد ولی نه به صورت علمی. طوری شود که از حالش بجوشد که ادعا نکند و به حسب حال رفض ادعا کند و نیز در استقامت احوال بر نور یقظه باقی باشد ولی نه از سر تکلّف بلکه به اقتضای همان حال. رویکرد سالک باید در این مرتبه چنین باشد که حال را که شهود حقیقت است و به سراغ او آمده حفظ کند، و در ادامهی این استقامت در آن حالِ خوش معنوی، نظر به خود نداشته باشد تا دعوی نقشداشتن در این امر بکند و این غیر از آن است که از نظر علمی خود را متذکر کند که همهچیز از آن خدا است و من هیچکارهام. در حضوری قرار گیرد که «إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّه»(آلعمران/154) و در ادامه باقی بماند به آن نور یقظه که در ابتدا بدان منور شد و از این طریق خود را از هر غفلتی محفوظ بدارد. البته به وقتش این موضوعات بیشتر روشن میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید فضای اصلی زیارت عاشورا آن است که امام معصوم در مقابل حرم حضرت امام حسین«علیهالسلام» ایستادهاند و در حال زیارت و سلام به آن حضرتاند. در این حالت حضرت ابالفضل«علیهالسلام» را در مقابل خود ندارند که به آن حضرت سلام دهند 2- در کنار حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» و نزد پای مقدس آن حضرت، حضرت علیاکبر«علیهالسلام» دفناند، و لذا وقتی در مقابل خود حضرت علیاکبر«علیهالسلام» را دارید معلوم است که سلام شما به آن حضرت تعلق میگیرد 3- با گفتن ابن زیاد و لعنت به او، توجه میدهیم که او پسر ابوسفیان نیست. و با گفت ابن مرجانه مشخص میکنیم که او اساساً معلوم نیست پدرش کیست! 4- وقتی لعنت بر آل زیاد و آل امیه میکنیم نظر به خط فکری خاصی داریم و از طرفی شاخصههای آنها را یعنی معاویه و یزید را نیز نام میبریم 5- امام حسین«علیهالسلام» که حقیقت و باطن هرکسی را میشناسند، متوجهی طلب علیاصغر«علیهالسلام»اند که مایل است همچون قاسم که به تکلیف نرسیده است در این نهضت بزرگ شرکت کند و حضرت جواب طلب این کودک بسیار بزرگ را دادند و شما نیز میبینید که چقدر نقش علیاصغر«علیهالسلام» در تبیین مقصد اصلی امام در کربلا مؤثر بود 6- از کجا میگویید نقش هرسالهی محرم و صفر کم است؟! حساب کنید اگر نبود با اینهمه فتنه و نقشه، کارِ مردم ما به کجا میکشید؟! مردم ما هرسال با محرم و صفر از از ظلمات لیلُ و نهار دوران توبه میکنند و در نهایت، این توبهها زمینهی ظهور را فراهم میکنند 7- ای کاش بین این نوع هزینهکردنها در صورتی که اسراف و ریخت و پاش نباشد و کمک به فقرا به نام امام حسین«علیهالسلام» جمع میشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در قیامت، دیگر امکان عمل نیست. لذا شخصیتهایی که به جهت شرایط زندگیشان نهایت ارادهی خود را نتوانستهاند به فعلیت برسانند، امکان این کار برایشان در رجعت هست. به همین جهت میفرماید مؤمنین محض و کافرین محض که ارادههای نهایی کفر و ایمان را دارند، در رجعت برمیگردند تا آن ارادهها را صورتِ فعلیت بدهند و جبههی نهایی تقابل حق و باطل نیز، ظهور کامل نماید. موفق باشید