بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
16146
متن پرسش
سلام علیکم استاد: بنده مدتی است دچار این توهم شده ام که همه ی انسان ها بهشتی اند. آنهایی هم که به ظاهر اهل مراعات شرعی نیستند جاهل قاصر هستند زیرا هنوز توفیق الهی شامل حالشان نشده تا به مسیر بیایند، حتی داعشی های آدمکش را نیز جوری می بینم که برای رضای خدا خود را منفجر می کند. بخودم می گویم اگر از بچگی این جور از لحاظ روانی روی من هم کار کرده بودند من هم الان مانند انان بودم. به خودم می گویم این بندگان خدا و انسان های به ظاهر غیرمذهبی و یا کسانی که در غرب غرق گناه هستند، هنوز طعم و لذت انس با خدا را نچشیده اند پس حرجی بر آنان نیست، بدبخت منم که به اندازه ی که می دانم عمل نمی کنم. خلاصه همه رو اهل نجات می بینم چون فکر می کنم هنوز یقظه و انتباه برای آنان روی نداده. استاد لطفا کمکم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن مى ‏فرمايد: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا»[1] خدا آن گاه كه بنى‏ آدم در پشت پدرانشان بودند از آن‏ها اقرار به ربوبيتش گرفت و آن‏ها تصديق كردند و بلى گفتند. بديهى است كه اين رويارويى و اخذ پيمان دلالت بر وجود انسان و ادراك او در نشئه ه‏اى قبل از دنيا دارد. بنابراین هرکس با فطرت خود می‌تواند متوجه باشد چه کاری حق است و چه کاری باطل است و در واقع پیامبران متذکر همان چیزی هستند که فطرت انسان‌ها بر اساس آن سرشته شده است. قرآن در تذكرى بسيار عميق و عالمانه مى‏ فرمايد: «فَاقِمْ وَجْهَكَ لِلدّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ‏ اللَهِ‏ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لَا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِكَ الدّينُ الْقَيّمُ وَ لَكِنَّ اكْثَرَ النَاسِ لَايَعْلَمُونَ»[2] پس به‏ پا خيز و جهت خود را در جهت دينِ حنيف قرار ده كه آن همان سرشت و فطرتى است كه خداوند انسان‏ها را بر اساس آن خلق نموده، اين فطرت در بين انسان‏ها يكسان است، اين دين و راه پايدارى است ولى اكثر مردم متوجه اين موضوع نيستند. درنتيجه به زندگى خيالى و كارهاى ناپايدار خود را مشغول مى‏ كنند و با پوچى و بى ‏ثمرى زندگى روبه‏ رو مى‏ شوند. انسان بايد به‏ پا خيزد و جهتش را جهت پيامبران بزرگ قرار دهد. چون جهت آن‏ها بر اساس دين خدايى است كه سرشت آدميان را نيز بر آن اساس  سرشته‏ اند. اين‏كه مى‏ گويد سرشت انسانى به دست خدا سرشته شده يعنى‏ گرايش «جان» انسان به سوى خداست. به عبارت ديگر بنيان «جانِ» انسان‏ها الهى است. پس كسى كه به خدا رجوع كند به بنيان جان خودش رجوع كرده است و كسى كه از خدا دور شود از «جانِ» خودش دور شده است. موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره‏ ى اعراف، آيه‏ ى 172.

[2] ( 1)- سوره روم، آيه 30.

13972
متن پرسش
سلام: می خواستم در مورد این جمله جناب دکتر داوری توضیح بفرمایند حضرت استاد. «شعر بیان عواطف نیست بلکه صورتی از سکنی گزیدن در زمین و شرط زندگی انسانی است... فضائل دیگر آدمی اعم از علم و تدبیر و صنعت، همه فرع سکنی گزیدن شاعرانه آدمی است». التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که استاد می‌فرمایند زیرا تا انسان از گذشته و آینده آزاد نشود و در سکنی‌گزیدن موفق نگردد، حقیقت بر او تجلی نمی‌کند تا شاعر به زبان شعر از آن حقیقت گزارش دهد. در کتاب «عالم انسان دینی» نکاتی در این مورد هست می‌توانید به آن کتاب رجوع فرمایید. موفق باشید

12932

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: اینکه از بین همه مردم افراد خاصی برای پیامبری انتخاب می شوند بر اساس چه ملاکی بوده است؟ در جواب نوجوانی که می پرسد چرا من پیامبر (ص) نشدم و چرا حتما این فرد خاص باید به پیامبری برسد چه جوابی می توان داد؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ابتدای کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در رابطه با این موضوع به نحو رسایی بحث شده است. کتاب بر روی سایت است. موفق باشید

9897
متن پرسش
با سلام: مبنای اینکه بشناسیم چه چیز و چه وسیله و عملی مدرنیته است یا خیر چیست؟ چون مسلم وسیله ای که صرفا ساخت غرب باشد مدرنیته نیست چون بسیاری از ساخت داخل هم بدتر از غرب است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: غرب یعنی انقطاع از عالم قدس و امید به قدرت بشر بریده از خدا، حال هر کجا که این فکر باشد، غرب آن‌جا است. غرب جغرافیای که مطرح نیست. در کناب «علل تزلزل تمدن غرب» در این موارد عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
9780

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: به جهت رفع افکار مزاحم و جهت دادن خیالات آیا این کار مطلوب است اذکاری که مرتبط هست را به وسیله حروف ابجد عدد مناسب آن را درآورد و به آن ذکر مشغول شد؟ اگر اذکار خاصی هست لطفا بفرمایید. لطفا طول مدت مداومت را هم ذکر بفرمایید. یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بزرگان این‌طور تجربه کرده‌اند و نتیجه گرفته‌اند. 2- آیات 54 تا آخر آیه‌ی 56 سوره‌ی اعراف هر روز 70 مرتبه کارساز است. موفق باشید
9460
متن پرسش
سلام علیکم: میخواستم نظرتان را درباره این جمله بدانم: «با درک آثار خدا، او را خواهیم شناخت» "رابرت بویل" پدر شیمی مدرن
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از این جمله این را می‌فهمم که با نظر به آیات الهی متوجه اسماء حسنای حضرت حق می‌شویم و این نکته‌ای است که آموزه‌های دینی به ما آموخته‌اند. موفق باشید
9405

نماز شببازدید:

متن پرسش
با سلام: میخواستم بپرسم که حداقل نماز شب، چقدر است؟ یعنی میتوان صرفا دو رکعت و یا هشت رکعت نماز خواند یا حتما یازده رکعت باید خوانده شود؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نماز شب همان یازده رکعت است که چهار تا دو رکعت فقط با خواندن حمد، و دو رکعت به نام شفع با حمد و سوره معوذتین - یعنی سوره‌های فلق و ناس- و یک رکعت با حمد و معوذتین و سه بار سوره‌ی «قل هواللّه احد»، و در قنوت 70 با ذکر «استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه» و اگر فرصت بود 300 مرتبه «العفو» و بعد تقاضای غفران برای 40 مؤمن - زنده یا مرده - . با این‌همه فرموده‌اند اگر فرصت نبود فقط دو رکعت «شفع» و یک رکعت «وتر» را بخوان، و اگر نرسیدی فقط یک رکعت «وتر» را بخوان. موفق باشید
8328
متن پرسش
با سلام وارادت خدمت استاد عزیز در تفسیر سورا اعراف درباره عهد الست فرمودید که همه انسانها بدون استثنا ربوبیت خدا اقرار کردند 1- آیا در عهد الست به معاد و نبوت هم اقرا کردند؟2-آیا همه انسانها به ولایت اهل البیت اقرار کردند ؟3- اگر همه به ولایت اهل البیت اقرار کردند پس چرا حضرت علی خطاب به شخصی که گفت من ولایت ومحبت شما را دارم فرمود:همانا خداوند روح‌های مردم را دو هزار سال پیش از بدن‌هایشان آفرید و سپس دوستان ما را به ما عرضه کرد، به خدا سوگند که روح تو را در میان آن‌ها ندیدم، پس تو کجا بودی؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1 و 2- در عهد الست وقتی ربوبیت حضرت حق را یافتند حتماً نبوت و معاد و ولایت انسان‌های معصوم که صورت ربوبیت حق است مورد تصدیق همه قرار گرفته 3- در عهد الست حقیقت انسان در معرض آن شهود قرار گرفته بدون آن‌که شخص خاص و یا جزء جزء افراد مطرح باشد. به تعبیر علامه طباطبایی؛ آن‌جا مقام امرالهی است که مقام واحدی است ولی در مقام دیگر هرکس به شخص خود باید با ولایت اولیاء تکلیف خود را روشن کند و در این مرحله است که حضرت به ابن‌ملجم فرمودند: در آن شرایط تو را ندیدم که با من عهد کرده باشی. موفق باشید
8296
متن پرسش
باسلام و خسته نباشید در تفسیر آیه 177 اعراف سَاء مَثَلًا الْقَوْمُ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا وَأَنفُسَهُمْ کَانُواْ یَظْلِمُونَ فرمودید اینکه مثلا ماه رمضان بیاید و بگویید چیری نیود توعی تکذیب است منظور از نوعی تکذیب چیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: چون اگر کسی قلب ایمانی داشته باشد مثل حضرت سجاد«علیه‌السلام» با نظر به ملکوت ماه مبارک رمضان متوجه آمدن آن‌ ماه قبل از آمدن هستند و در حین آن ماه بهترین بهره را از آن شرایط می‌برند و با رفتن آن‌ ماه همان‌طور که خودشان می‌فرمایند احساس می‌کنند رفیق خوبی را از دست دادند. موفق باشید
8029
متن پرسش
سلام علیکم . در صفحه ی 45 کتاب انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب در انتهای پاراگراف دوم صفحه فرموده بودید :‌پدیدهی مادی خارجی علت معّده است تا نفس به کمک عالم بالا صورتی مطابق صورت شی خارجی در خود ایجاد کند . میشود این یک خط را کمی توضیح دهید .یعنی پدیده های مادی نوعی سراب هستند و اصل آن متعلق به عالم مافوق است ؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: پدیده‌های مادی سراب نیستند بلکه صورت مادی حقایق عالم ملکوت‌اند که آیه‌ی 21 از سوره‌ی حجر متذکر آن است. آن‌جا که می‌فرماید: «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم‏» و خزائن همه چیز، تنها نزد ماست؛ ولى ما جز به اندازه معیّن آن را نازل نمى‏کنیم! از این آیه نتیجه میگیریم که آنچه در مرتبه‏ى پایینِ عالمِ وجود هست، داراى مراتبى عالى‏تر در مرتبه بالاى عالم نیز هست و به اصطلاح هرچه در عالم مادون هست، داراى باطن غیبى و معنوى است و باید در نگاه خود به عالَم، همواره متوجه باطن عالم نیز باشیم، تا توجه ما به عالم قدس فراموش نشود. این نوع تجزیه و تحلیل‏ها مربوط به «نگاه قدسى» است. البته این‏که در آیه مى‏فرماید هر چیزى داراى باطن است، منظور چیزهاى حقیقى است و نه چیزهاى اعتبارى. شی‏ء چیزى است که واقعاً شخصیت دارد، مثل زمین و انسان و درخت ولى صندلى شخصیت حقیقى ندارد زیرا به اعتبار ما صندلى است، خیابان یک طرفه، یک طرفه‏بودنش به اعتبار ماست، همچنان‏که خیابان‏بودنش نیز یک امر اعتبارى است، ولى درخت به خودى خود شخصیت واقعى دارد، من و شما به خودى خود شخصیت داریم، زمین نیز همین طور است، شخصیت دارد و شخصیت آن‏ها به اعتبار معتبِر نیست. چیزهایى را که خودشان شخصیت دارند به اصطلاح جوهر مى‏گویند. پس هر «چیزى» در این عالم، باطن دارد و جنبه مادون آن به جنبه مافوق آن وصل است. به قول آقاى پروفسور کربن علم جدید عامل گسستگى مرتبه مادون عالم با عالم ملکوت شد، «باید به ارض ملکوت سفر کرد و به آن‏جا پیوست» تا متوجه شویم همه چیز در جاى خود مقدس است. اعتقاد به ملائکه در این نوع نگاه مطرح است و مى‏فهمد «ملائکه» مدبِّرات امْرَند، و عالم را ملائکه مدیریت مى‏کنند، مثل این‏که قواى مربوط به نفس شما، اعضاء بدن شما را تدبیر مى‏نمایند، قوه بینایى چشم شما را به کار مى‏گیرد و در نتیجه عمل بینایى انجام مى‏گیرد. در هر حال با توجه به آیه فوق چیزها در عالم، باطن دارند و داراى وجود خزینه‏اى مى‏باشند و توسط باطن خود تدبیر مى‏شوند، باطنى که عنداللّهى است و در نزد خدا است. موفق باشید
7441
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم سوالی که ذهنم رو مشغول کرده رو اگر میشه لطف کنین جواب بدین من دانشجو ام و هم اتاقی هایی دارم که اعتقادت معادشان بشدت خراب است البته با توجه به مبانی اعتقادی ای که از شما شنیده ام خیلی خراب است از این جهت میگویم که بعضی موارد اعتقادات خودم هم مشکل دارد و میترسم که اعتقاد ناصحیح در دلشان بکارم حال برای این که من بتوانم در مبانی اعتقادی این افراد تحولی ایجاد کنم نیاز به مباحثه دارم با این افراد اما بعد از مدتی به مجادله کشیده میشود همچنین گاهی احساس میکنم که این حرفا ها را برای غلبه بر ان ها می زنم اما چون خیلی میترسم بعد از مرگشان بدلیل اعتقاد نادرست عذاب بکشند بحث را ادامه می دهم که معمولا با مخالفت مواجه میشود این افراد حاضر هم نیستند که کتاب های شما را بخوانند یا سخنرانی گوش دهند به هر دلیل موجه یا غیر موجهی حالا من ولشان کنم یا نه نمی دانم باید چه کنم لطفا راهنمایی کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث «مراء» که متن آن نیز روی سایت هست تحت عنوان «علمی که مراء می‌آورد» را مطالعه بفرمایید تا در مباحث کار به مراء کشیده نشود. در حدّی که آمادگی دارند بحث معرفت نفس را برایشان مطرح کنید، اگر هم آمادگی نداشتند دیگر مسئولیتی نداریم. در هر حال نباید صمیمیت بین شما ها از بین برود. موفق باشید
6766
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرانقدر در رابطه با وقت گذاشتن برای خانواده در عین رسیدگی به امور کاری و مطالعات این سوال برایم مطرح است که آیا توجیه کسانی که شرایط کنونی را شرایط جنگ می نامند و معتقدند همچون رزمندگان که به خانواده کم می رسیدند باید عمل کرد، درست است یا وقت گذاشتن برای خانواده وظیفه ای تعطیل نشدنی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت رعایت حقوق خانواده موجب تعادل روحی و ریزش رحمت الهی می‌شود. موفق باشید
6011

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم بر استاد عزیزخداشمارابرای این انقلاب نگه دارد.استاد من مطالبی داشتم که برای شما عرض میکنم.من رشته راهنمایی و مشاوره هستم از زیرشاخه های علوم تربیتی و روانشناسی.استاد من کتابهای شما بنام های اشتی باخدا و جوان وانتخاب بزرگ را خواندم.سوال من این هست که قرار بود در دبیرستان بروم حوزه که با مخالفت خانواده مواجه شدم البته اشتباه نکنید بدر من ایثارگر هستندولی عقیده دارند که باید اخوند مثل حضرت امام خمینی باشدکه عالم با عمل باشند.من وقتی دبیرستان بودم کمی زرنگ نبودم و به قول هم کلاسی هام مفتی و با سهمیه اومدم.خواستم بدانم که ایا من حق دیگران را خورده ام و کار حرامی انجام داده ام که مردم من مسخره میکنند.سوال دیگرم این هستش که من جون مذهبی هستم میخواستم بدونم که برای نقد روانشناسی غرب باید چکارهایی انجام بدهم چون وقتی میبینم استاد های ما اینقدر از فروید حمایت میکنند یا اریکسون زجر میکشم و بهتر بگم جرا ما مطالب غرب را مطالعه میکنیم مگر اسلام نظریات در باب روانشناسی نذارد.بس لطفا با تامل به من کمک کنید چطور مشاور اسلامی بشم درمدارس که با خودم فکرمیکنم برم جوزه و از دانشگاه انضراف بدم که مشکل اول را دارم.و نمیشود فقط نظریه حفظ کردو شد مثل این مشاوران که وضع جوانان ما اینطور میشه.در اخر چطور میشه با موسسه امام خمینی ارتباط برقرار کرد .باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این حرف‌ها چیست؟ نظام اسلامی این حق را برای شما تعیین کرده همان‌طور که برای یک کارمند حقوقی تعیین می‌کند 2- فکر می‌کنم اگر سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست را با حوصله دنبال کنید و بعد مباحث غرب‌شناسی را نیز مطالعه بفرمایید در کارتان موفق خواهید شد. موفق باشید
4542
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی : شما در مباحثتان از بحث کنترل روح بر بدن می گویید.و اکثر مشکلات رو همین می دونید می خواستم بپرسم جایگاه نفس اماره چیست؟ پس نقش نفس اماره در کجای کج روی ها قرار داره؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: روح در مباحث فلسفی که همان نفس ناطقه است ابعاد ارزشی نیز دارد مثل نفس امّاره از جهت منفی و نفس مطمئنه از جهت مثبت و ما در مباحث خود از «روح» به اعتبار وجودش بحث می‌کنیم و نه به اعتبار موضوعات ارزشی و باید و نبایدهایش. موفق باشید
2463

انسان شناسیبازدید:

متن پرسش
چرا هرانسانی مسیر سلوک مخصوص به خود دارد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هرکس در ذیل شریعت الهی و نور انسان‌های کامل یعنی معصومین می‌تواند بر اساس وجود خود که تجلی نور الهی است به آن شخص راه قرب به خدا را انتخاب کند زیرا وجود هرکس مسیر آن کس است به خدا. موفق باشید
2205

روش امامانبازدید:

متن پرسش
با سلام.استاد در زمان امامان ما چرا مطالبی که بعنوان حدیث و روایات به مردم عرضه میشده توضیح داده نمیشده و امامان ما نظرشان بر این بوده که مردم باید بدون هیچ چون و چرایی آنها را بپذیرند چرا تفسیر نمیکرده اند مثلا همین احادیث نوری که بیان میکنند برای ابوذر و سلمان چرا تفسیری که شما برای آنها بیان میکنین ایشان ب رای ابوذر و سلمان که نااهل هم نبودند نمیکنند ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: خودشان می‌فرمایند «إِنَّمَا عَلَیْنَا أَنْ نُلْقِیَ إِلَیْکُمُ الأُصُولَ وَ عَلَیْکُمْ أَنْ تُفَرِّعُوا» بر ما است که اصول را بگوییم و وظیفه‌ی شما است که آن را تبیین و تفریع کنید و این موجب رشد علمی در جامعه می‌شود و گرنه تحجر پیش می‌آید. این روش قرآن نیز هست که معارف عمیق را در یک سوره‌ی کوتاهی مثل سوره‌ی قل‌ هو الله احد گنجانده‌است. من فکر می‌کنم حدیث نوری را بر اساس فهم اباذر و سلمان فرموده‌اند و آن‌ها به خوبی منظور حضرت را فهمیده‌اند. مشکل، مشکل ما است که در فضای فرهنگ مدرنیته از فرهنگ فهم این معارف محروم شده‌ایم. چون جنبه ناسوتی ما بر جنبه ملکوتی مان غلبه پیدا کرده است. موفق باشید.
1750

شرایط هدایتبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم .استاد عزیز اینکه بسیاری از مردم جهان با اصول تشیع آشنا نیستند و در اکثر نقاط کره زمین مردم دعوت اسلام را حداقل بصورت مفصل و اصولی نشنیده اند و تنها قلیلی از مردم جهان شیعه هستند چطور با رحمت خداوند متعال سازگار است چگونه با هدایت خدا مطابقت دارد چرا باید فقط کمی از مردم و آدم های خلق شده به چنن وری دسترسی داشته باشند حال آنکه خود بیتقصیرند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام از آن‌جایی که خداوند هادی است محال است شرایط هدایت انسان‌ها را فراهم نکند و هرکس را در معرض امتحان نسبت به نور هدایت قرار ندهد. ما شیعیان در معرض هدایت الهی باید امتحان بدهیم و آن‌کس که با نور هدایت الهی درست برخورد کرد او را به مراحل بعدی نور هدایت خود راهنمایی می‌کند و این در همه‌ی دنیا به شکلی انجام می‌شود. نه همه‌ی شیعیان توانستند امام خمینی شوند و نه همه‌ی غیر شیعیان از مسیر رسیدن به تشیع محرومند. ملاحظه کنید که وقتی کسی نسبت به هدایت اولیه‌ی الهی درست برخورد کرد اگر فیلم‌ساز هالیوود یعنی شان استون باشد چطور به‌دست آیت‌الله ناصری شیعه می‌شود. موفق باشید
21900
متن پرسش
سلام استاد: در خصوص سوال ۲۱۸۹۴ شما اخلاق و حسن عقلی را یکی می دانید در حالی که شهید مطهری (ره) در جلد اول اسلام و نیازهای زمان می گوید که پایه اخلاق، حسن و قبح عقلی نیست. آیا شهید مطهری (ره) در این مورد اشتباه کرده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مبتنی بر کلام شیعی حسن و قبح را در نظر بگیریم یعنی عقل، حُسن و خوبیِ فعل و قبح و بدی فعل را خودش می‌تواند تشخیص دهد و شرع، بر اساس همین عقل حکمِ بدی و خوبی فعلی را مطرح می‌کند که به اصطلاح می‌گویند: نه چون شرع گفته است خوب است، بلکه چون عقل خوب می‌داند، شرع گفته است. با توجه به این امر، اخلاق که عبارت است از علم به فضائل و رذائل، دیگر از نظر شیعه مبتنی بر حسن و قبح عقلی می‌شود و حکم شرع، رجوع به حکم عقل دارد. بدین معنا که عقل می‌فهمد که شرع مطابق عقل عمل کرده است وگرنه گرفتار نگاه اشعری می‌شویم که آثار سوء خود را به همراه دارد. موفق باشید 

19551
متن پرسش
دیر رسیدم به انقلاب. شاید هم انقلاب به ما دیر رسید. نسبت ما با انقلاب چه بود؟ ما بدهکار انقلابیم یا طلبکار آن؟ امام ِ دهه ی پنجاه و شصت پاسخ دهه ی نود هم هست؟ جوان دهه ی شصت با امام جای خود را در جبهه پیدا کرد. من با امام جای خودم را کجا پیدا کنم؟ تو به من بگو جای امام کجای جان ماست؟ آیا کسی برای فطرت و حریت و صدق ، اعتباری قائل است؟ دیروز فطرتم مرا به انقلاب آورد و همان فطرتم امروز در انقلاب حالش خراب است ... فطرت دیروز ِمن در تحلیل و برانداز کردن ها معتبر بود اما وقتی که گفتم حالم در انقلاب خوب نیست از اعتبار ساقط شد؟! آدمهای الکی خوش! آنها که با چهار تا تحلیل حالشان خوب است و به انقلاب امیدوار می شوند و با چهار تا تحلیل و اتفاق کار انقلاب را تمام شده می بینند! من دیر رسیدم. انقلاب حالا دیدنی نیست. امروز ِ انقلاب گیچ و سرگردان تر از همیشه است. توقع ما از انقلاب زیاد بود؟! اینکه ما دلمان به چهار تا روضه و کتاب و سخنرانی خوش نباشد انتظار زیادی از انقلاب است؟! امروز کدام جوان شبیه ما خودش را با امام پیدا کرد و با امام حرکت کرد؟! ما چوب چه را می خوریم؟ اینکه امروز می گوییم انقلاب جواب ِ ما نیست؟! انقلابی که سر ِ حرکتم را به سمت دروغ ببرد، اسمش چیست؟ انقلاب همراه دروغین می خواهد؟ انقلاب تایید دروغین می خواهد؟! انقلابی که فطرت مرا ، ساده ترین را ، سر راست ترین را نبیند ، انقلاب است؟ انقلابی که صدق را نفهمد انقلاب است؟ انقلابی که در آن نفسهای صادقان تنگ شود انقلاب است؟! این انقلاب راستگوهاست یا دروغگوها؟! پس چرا ما امروز با راست ترینِ انقلاب ، با امام مان ارتباط نگرفتیم؟! چون صحیفه را از اول تا آخر ده بار نخوانده ایم؟! انقلاب دستش آنقدر خالی شده که همه چیز را می خواهد بگذارد پای گناه ِ ما؟! چطور گذشته ها وقتی گناهکارتر از حالا بودیم فطرت مان حالی اش می شد که این راه غلط است و حالا که آمدیم سمت نور ِ انقلاب باز هم همان فطرت می گوید من حالم خوب نیست ، نه عین قبل ولی حالم از جنس دیگری بد است. آنوقت این جور موقع ها آقایان جوابشان این است که تو گناه کردی و بصیر نیستی که نمی فهمی انقلاب جواب توست! کدام جواب؟! سوال ما چه بود که این شد جواب مان!؟ انقلاب عزیزتر از جان ماست حالا از من می خواهند به عزیزترینم دروغ بگویم؟ اینها دلشان به چه خوش است؟! چرا آنقدر حالشان الکی خوب است؟ چرا آویزان تر از همیشه ی تاریخ هستند؟! یکی آویزان رهبری ، آن یکی آویزان امام. یکی داوری اردکانی را برند کرد ، بغل دستی اش محمد مهدی میر باقری را چسبید. یک سری هم این وسط سنتی تر هنوز دروبرو مراجع می پلکند. نکند انقلاب قرار بود یک مشت آدم آویزان تربیت کند؟! آدمهایی که با هر کدام حرف زدی به جای جواب برایت کتاب خواندند. آنها که کوک شده بودند برای پاسخ و بی آنکه بدانند با آویزان شدن به اندیشه ی دیگران راهی برای فرار از رو برو شدن با خود برای خودشان دست و پا کرده بودند. این همان انقلاب بود؟! ته جواب هم محض خالی نماندن عریضه ، آرمان ، تمدن اسلامی و مدرنیته گذاشتند بغل دستش تا چیزی از قلم نیفتاده باشد اما آن کسی که از قلم افتاد ما بد قواره ها بودیم ، فطرت مان بود ، حریت و صدق هم. برنامه های آقایان انگار این ریختی ست که کتاب و تحلیل می خوانند در همین حین به انتظار یک اتفاق ِخاصی می نشینند مثلا انتخابات ، برجام و ... بعد باران ِ تحلیل است که از آسمان می بارد. آنوقت کم کم سرد می شوند و جَوَش می خوابد دوباره می روند کتاب می خوانند تا حادثه و رویداد بعد. من ِتازه به دوران رسیده از این مرزهای قاتی پاتی ِ انقلاب خسته َم. من ِتازه به دوران رسیده از این سرگشتگی ، حیرانی و بی همزبانی و تنهایی خسته َم. واقعیت این است که ما نسل سوخته ایم. نسل ِدر حسرت سوخته. حسرت فهم و لمس ِتجلی آن نور در حق ترین ِ جبهه ها و ایکاش سهمی از جبهه ها برای ما غایبان ِسوخته ی آینده کنار می گذاشتند تا در کنار امام می چشیدیم آن اصالت را و مجبور نبودیم در این بُهت ِزمان توهم ِمتشخص به خورد دلمان بدهیم. انگار برای ما زودتر از هر روز دیر شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این سخنان را سخنانِ هوشیارانه‌ی کسی می‌بینم که می‌خواهد یک قدم از همه‌ی آن‌چه در اطراف او ست، جلوتر بگذارد تا شاید گشایشی زنده او را در برگیرد. سخنان کسی که نمی‌خواهد خود را با مفاهیم بلند قانع کند، ولی از حضوری متعالی جا بماند. مانده‌ام که چگونه با شما در این واژه‌های بس طوفانی قدم بزنم و از کجا شروع کنم؟!

می‌گویی من با امام، خودم را در کجا پیدا کنم؟ می‌دانم که می‌دانی خواهم گفت: در حضور در مقابل استکبار، با روحی جستجوگر که می‌خواهد در این تقابل، خدا را ملاقات کند به همان معنایی که شهداء شروع کردند.

می‌گویی ما چوبِ چه می‌خوریم که این‌همه تاریکی؟! و باز خواهم گفت چوبِ غفلت از حضور تاریخی انقلاب اسلامی. اما نه به آن معنا که در فکر خود مطلب را دنبال کنی، بلکه این یک احساس عارفانه است که در لحظه‌لحظه‌های انقلاب اسلامی می‌توان با آن زندگی کرد.

نه! نه! هرگز انقلاب همراهِ دروغ و تأییدهای دروغین و اندیشه‌های سطحی نمی‌خواهد. این‌ها قاتل انقلاب‌اند. انقلاب اسلامی حقیقتی است که بر جانِ هوشیارانِ این تاریخ مستقر شده است و تمام آن چیزی است که فطرت ما به دنبال آن است.

می‌گویی انقلاب اسلامی، فطرت‌ها و صدق‌ها را نمی‌فهمد! در حالی‌که خدا می‌داند تنها در بستر نور انقلاب اسلامی است که درستی‌ها و صدق‌ها و کذب‌ها و دورویی‌ها و ریاها، هرکدام نمایان می‌شوند.

من از تو نمی‌پذیرم که رجوع به افرادی که نام بردی آویزان‌شدن به آن‌ها است. نه! انقلاب اسلامی مظاهری دارد که رجوع به آن‌ها، رجوع به زاویه‌های مختلف منشوری است که هر صفحه‌ی آن وجهی از خود را نشان می‌دهد.

خوب متوجه‌ای که نه با مطالعه‌ی کتاب و نه با مباحث تمدن اسلامی و نقد مدرنیته، به آن افقی که در عهد با انقلاب اسلامی به دنبال آن هستیم نخواهیم رسید. و باید آن افق را در همان کند و کاوِ فطرت و حریّت و صدق جستجو کرد.

اگر به کتاب رجوع می‌شود قصّه‌ی ما قصّه‌ی آن است که گفت:

  ما جامه نمازی به سر خم کردیم

 از خاک خرابات تیمم کردیم

  شاید که در این میکده ما دریابیم

 آن عمر که در مدرسه ها گم کردیم

پس قضیه، کتاب‌خوانی و یافتنِ تحلیلی برای دل‌خوش‌کردن نیست؛ قضیه، دربه‌در به دنبال تذکری است که راهِ گشوده‌شده را فراموش نکنیم.

فرق نمی‌کند، هم شمایِ تازه به دوران‌رسیده از سرگشتگی و تنهایی و بی‌هم‌زبانیِ در زمانه‌ی فترت خسته شده‌اید، و هم این پیرمردی که دوران‌های گذشته را دیده است. و اگر جوان بودم به جای قدم‌قدم‌زدن‌های امروزی، به سوی آینده‌ای که روشنی‌گاهِ این تاریخ است مثل شما گریبان پاره می‌کردم و کفش از پا در می‌آوردم و می‌دویدم.

شما نسل سوخته‌ای نیستید، نسلی هستید که بویِ میّ تاریخیِ انقلاب اسلامی به مشام‌تان خورده است و طالب مستیِ دوران نسلی هستید که شهیدان آن را نشان داده‌اند و شما مانده‌اید که مستی شما چگونه باید باشد. و ماندن در دورانِ فترت، از همین جنس است. چه سخت است اسیر قبض و بسطی باشیم که نه می‌توانیم به وضع موجود که باز، سیاهیِ دورانِ غرب‌زدگی است راضی باشیم و نه راه آزادشدن از ریسمان غرب‌زدگی به راحتی به عنوان یک سبک، نمایان شده است.

تنها و تنها وقتی در باور رهبری انقلاب جستجو می‌کنیم و با او به تاریخ خود می‌نگریم می‌بینیم شرری از دور و قاصدکی پیام‌آور، از پشت ابرها و در پشت کوه‌ها – کوه‌های تاریک بی‌روح سرد دنیای مدرن – بسی نمایان است.  مائیم و همچنان پایداری و پایداری، زیرا آن شرر خبر از آینده‌ای می‌دهد که رهبری انقلاب، گزارش‌گر آن است وقتی که گفت: قطعاً آینده‌ی شما بهتر از امروز است؛ دروغ نمی‌گوید. باید در باور او نشست تا آن آینده را احساس کرد و با گرمی تمام، زندگی را معنا بخشید. موفق باشید

17708

معرفت نفسبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: چند تا سوال از نکته یک و دو شرح ده نکته داشتم: واقعا میدونم وقتتون کمه ولی خواهش می کنم به سوالا گنگ و مختصر پاسخ ندید. در پاسخ سوال های قبلیم به مشکل خوردم. ۱. نحوه ارتباط نفس و بدن چیه؟ این که روح را واسطه می گیرند یعنی چه؟ ۲. جسمانیة الحدوث ... با روز الست منافات ندارد؟ ۳. در عالم ماده من رو با خیلی چیزها می شناسند، مثل طلبه بودن الی آخر، در عالم حقیقت چی، اون شأنی که همه انسان ها رو بر اساس اون می شناسند چیه؟ یعنی این همه علم و تقوا و ویژگی های اخلاقی انسان رو باید به یک جایی برسونه، اون نقطه چیه؟ آیا بگیم ایمان درسته؟ ۴. کلمه شأن یعنی چی؟ ۵. فرق حقیقت و واقعیت؟ ۶. فرق حقیقت و مجاز؟ ۷. کلمه سبب توی بحث رویا (ارتباط نفس با سبب غیبی حادثه) یعنی چی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نفس از جهت آن‌که بالفعل نیست، بدنی را در دوره‌ی جنینی برای خود انتخاب می‌کند تا با تدبیر آن بدن در زندگی، از مابالقوه به مابالفعل برسد. 2- در روز الست، حقیقتِ انسان در صحنه است که به یک معنا، همان فطرت انسانی است. ولی جسمانیة‌الحدوث‌بودنِ روح مربوط به نفسِ یک شخص است که چگونه آن نفس، در بسترِ بدن شکل می‌گیرد، حال آن نفس، حاملِ همان فطرت انسانی می‌باشد 3- این صفات و ملکات موجب ظهوری در جسم انسان و جایگاه انسان در برزخ و قیامت می‌باشد 4- یعنی جایگاه وجودی 5- در فلسفه، واقعیت مرتبه‌ی محسوسِ حقیقت است 6- مجاز، یعنی آن‌چه بشر اعتبار کرده است 7- سبب، همیشه به معنای علت است.

باید تلاش بفرمایید این نوع سؤالات را از طریق مطالعه در متون اصلی برای خود حل کنید، در  فضای سؤال و جواب ممکن نیست زیرا مشکل حل نمی‌شود. پیشنهاد بنده آن است که با حوصله، اولاً: پس از «ده نکته» بحثِ برهان صدیقین را همراه با شرح آن و سپس کتاب «خویشتن پنهان» را و بعد از آن مطالعه‌ی آرشیو سؤالات در رابطه با معرفت نفس و در نهایت مطالعه‌ی کتاب «معرفتِ نفس و حشر» را دنبال بفرمایید. موفق باشید

16015
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد اگر مردی به زیبایی اهمیت می دهد چه معنوی و چه مادی، در بعد معنوی دوست دارد و سعی می کند گناه نکند تا روحش زشت و کدر و دور نشود، در بعد مادی هم از زیبایی های عالم غرق لذت می شود حال اگر چنین شخصی بینی زشتی داشته باشد و بخواهد برای درک زیبایی و زیبایی صورتش و عدم دیدن نازیبایی در چهره خودش، جراحی بینی انجام دهد عیبی دارد؟ البته منظورم از لحاظ فقهی نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً این آدم‌ها زیبایی را در همه‌ی ابعاد نمی‌شناسند و متوجه نیستند آن‌چه در نظام طبیعی از طریق حضرت حق شکل گرفته است، همان زیباییِ واقعی برای هرکسی است مگر آن‌که نفس او به طور غیر عادی با موانعی روبه‌رو شده باشد که نتواند بدن خود را شکل دهد؛ مثل موجودات ناقص‌الخلقه. موفق باشید

14922

در عرفانبازدید:

متن پرسش
آقای یثربی که کتب فلسفی و عرفانی نوشته اند شخص قابل اعتمادی هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه درک کاملی از عرفان و حکمت متعالیه ندارند. مطالب را خیلی سطحی و گذرا فهمیده‌اند. موفق باشید

14811
متن پرسش
سلام: ببخشید مگر نه اینکه خداوند ما را از یک روح کلی خلق کرده و روح نیز مجرد است و قابل تقسیم نیست و در یک لحظه همه جا هست پس چرا وقتی یک انسان گناه می کند روح انسانهای دیگر آلوده نمی شود و چرا من خودم را مستقل از دیگران حس می کنم و نمی توانم از وجود و عالم کسی با خبر شوم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید: «فإذا سویّته و نفخت فیه من روحی» یعنی وقتی آن بدن آماده شد پس از روح خود در آن دمیدم. بنابراین هرکس مطابق بدنی که دارد، روح در آن ظهور می‌کند و چون آن روح در نسبت به آن بدن برای انسان شکل می‌گیرد، آن روح مربوط به خود آن فرد خواهد بود. مثل آبی که در یک ظرف ریخته شود. در آن صورت با تغییر رنگِ آن آب در آن ظرف، بقیه‌ی آب‌ها تغییر نمی‌کند. آن روح نیز صِرفاً متعلق به آن بدن است. موفق باشید.

14603
متن پرسش
سلام استاد: مدتی هست که با کتب شما آشنا شده ام و کتاب مبانی معرفتی مهدویت شما خیلی به دلم نشست، حقیقت به کسانی هم معرفیش کردم چون کتاب بسیار خوبیه در موضوع خودش. جایگاه و معنی واسطه فیض رو هم تا حدودی مطالعه کردم ولی نه کامل و الان هم کتاب علل تزلزل تمدن غرب رو دارم مطالعه می کنم. اصل سوال بنده این هست که من مدتی هست که مطالب و کتب مهدویت رو مطالعه می کنم و مطالعه کردم البته کامل نه. کتبی مثل امام مهدی (علیه السلام) از ولادت تا ظهور - الملاحم والفتن - مهدی منتظر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) - غیبت نعمانی - آشتی با امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) - عصر ظهور و... البته کامل نخوندمشون. و ناگفته نماند که از این کتب برای بعضی از دوستان در دانشگاه و محیط های دیگر صحبت کرده ام. حال سوالم این هست برای اینکه در مبحث علائم و نشانه ها متخصص بشوم چه کار باید بکنم؟ البته قبل از این دنبال شناخت ائمه (علیهم السلام) و مقامشان هستم که در این هم دچار مشکل هستم که از همه چیز برای من مهمتر هست. دستور شما و راهنماییتان برای دو سوالی که عرض کرم چیست؟ بسیار شرمنده که وقتتان را گرفتم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که ابتدا کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» را با دقت مطالعه بفرمایید تا از نظر کلامی محکم و پا برجا باشید و سپس به کتاب «عالَم بقیة‌اللّهی» رجوع کنید. موفق باشید

14327
متن پرسش
سلام استاد: یک بار به بنده فرموده بودید مطالعه زندگی عرفا خودش بسیار خوب است. آیا زندگینامه شهدا دقیقا مانند آن است؟ یا زندگینامه عرفا و علما اولویت دارد؟ (چون بنده طلبه ام)؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شهدایی بشوم که سطرسطرِ زندگی‌نامه‌ی آن‌ها در این تاریخ، نظر به سطرسطر زندگی اولیاء الهی است و موجب حضور ما ذیل نور اراده‌ی الهی در این زمانه می‌شود. موفق باشید

نمایش چاپی