بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11512
متن پرسش
سلام علیکم: استاد گرامی چرا شخصی مثل دیوید هیوم اینقدر شکاک بود و در همه چیز شک می کرد؟ مگر عقلی که همه دارند و شک نمی کنند را نداشت؟ مشکل دیوید هیوم چه بود و چه چیز باعث شد که به اینجا رسید و در دام شکاکیت افتاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هیوم مثل اکثر فیلسوفان انگلیسی خود را در ادراک حسّی متوقف کرده بود. موفق باشید

4494
متن پرسش
سلام علیکم با عرض ارادت استاد گرامی من دانشجوی ارشد هستم و می خواهم برم حوزه و باید از پایه یک شروع کنم که از عربی هم شروع می شه ولی من هم عربی ام در دبیرستان خوب بود و هم عربی در حوزه دانشجویی کمی یادگرفتم البته دست و پا شکسته و می دانم عربی سطح یک و دو با توجه به وقتی که می گذارند یه جوری برا من زیادی است به نظر شما خوب هست که من مباحث اولیه را با صوت گوش بدم و برم امتحان بدم و ارتقا بگیرم برای پایه های بعد یا نه! بهتره از همان اول به طور مبنایی بخوانم برم بالا؟ چون بعضی دوستان من این کار را می خواهند انجام دهند و به صورت خود خوان یا دعوت از فرد با جربه صوت و ..... کلا دوره مقدماتی را خودشان بخوانند و به اصطلاح وقتشان را روی مباحث عربی و ...که ابتدایی و ابزاری است نگذارندو مستقیم بروند برای دوره سطح به نظر شما دام بهتره (با توجه به اینکه من ارشدم و 25 سالمه و بخواهم دوباره از مقدمات شروع کنم!!)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به خودتان مربوط است، اگر واقعاً بعداً در ادبیات عرب کم نیاورید کار خوبی است. موفق باشید
179

بدون عنوان*بازدید:

متن پرسش
با سلام. جناب استاد بنده در زمینه ی برنامه ریزی عبادی و عادی زندگی یک اراده ی راستینی ندارم .راهنمایی شما در این زمینه را خواستارم. با تشکر
متن پاسخ

جواب: سلام علیکم :
باسمه تعالی
در رابطه با مطالعه، آنچه نقش تعیین‌کننده دارد موضوعی است که باید مورد مطالعه قرار گیرد و اگر موضوع مورد مطالعه یک موضوع حقیقی بود جانِ حقیقت‌طلب انسان خود به خود جهت خود را به سوی هرچه بیشتر نزدیک‌شدن به آن فراهم می‌کند. در این رابطه بحمدالله به طور مفصل در جزوه‌ی «ضرورت مطالعه و نحوه‌ی آن» بحث شده که إن‌شاءالله با ویراستاری جدید تا یک‌ماه دیگر در اختیار عزیزان قرار می‌گیرد. فکر می‌کنم جواب کاملی از سؤال جنابعالی در آن مطرح شده و می‌تواند کمک خوبی در موضوع مطالعه و روش آن باشد.
موفق باشید

11214

شک فلسفی‌بازدید:

متن پرسش
با سلام و تشکر از جواب شما استاد گرامی: با توجه به جواب سوال 11202 بنده هم نظرم همین است که شما فرمودید، وقتی شخص شکاک به یقین خود در رابطه با شکش اعتراف کرد راه شناخت یقینی باز می شود و کم کم با استدلالهای دیگر می توان شک کننده را از شک بیرون کشید مانند استدلال زیر: کسی که به وجود شکّ خود یقین دارد، به مفهوم وجود و عدم و مفهوم درست و نادرست نیز علم دارد. چون وقتی من در وجود چیزی شکّ دارم یعنی در معدومیّت آن نیز شکّ دارم و نمی دانم که آیا آن چیز وجود دارد یا معدوم است؛ پس لازمه ی شکّ داشتن، معرفت داشتن به مفهوم وجود و عدم است که دو مفهوم بدیهی می باشند. همچنین وقتی من به وجود چیزی شکّ دارم یعنی نمی دانم که آیا این قضیّه که «فلان چیز وجود دارد.» درست است یا نادرست. پس لازمه ی شکّ داشتن، دانستن مفهوم درست و نادرست می باشد که اینها نیز از مفاهیم بدیهی می باشند و کسی را از آنها گریزی نیست. به این ترتیب انسان مفاهیم بدیهی و بنیادی معرفت را به دست می آورد؛ و راه باز می شود برای دست یابی به قضایای بدیهی. رابعاً اگر کسی در درستی و نادرستی یک قضیّه یا بود و نبود یک چیز شکّ دارد، پس به این قضیّه یقین دارد که «دو نقیض، در یک موضوع، نه با هم جمع می شوند و نه با هم از آن برداشته می شوند». چون وقتی من در این قضیّه که « فلان چیز وجود دارد.» شک می کنم ، به این معناست که من باور دارم که این قضیّه، در آنِ واحد نمی تواند هم درست باشد هم نادرست. کما اینکه نمی تواند نه درست باشد و نه نادرست. همچنین وقتی من شک می کنم که « آیا فلان چیز وجود دارد یا ندارد»، به این معناست که من یقین دارم که ممکن نیست آن چیز، در آنِ واحد، هم موجود باشد و هم معدوم؛ کما اینکه ممکن نیست در آنِ واحد، نه موجود باشد و نه معدوم. پس لازمه ی شکّ داشتن، این است که ما به درستی این قضایا یقین داشته باشیم که: الف ـ «یک قضیّه یا درست است یا نادرست.» ب ـ یک چیز و نقیض آن چیز (عدم آن چیز)، نه در یک موضوع جمع می شوند و نه با هم از یک موضوع برداشته می شوند. برای مثال یک چیز نمی تواند هم انسان باشد هم غیر انسان؛ کما اینکه یک چیز نمی تواند نه انسان باشد و نه غیر انسان؛ بلکه هر چیزی یا انسان است یا غیر انسان. به این طریق انسان بر اساس پاره ای ادراکات حضوری و غیر حسّی، اوّلین قضیّه ی عقلی بدیهی خود را به دست می آورد که انکار درستی آن ممکن نیست. چون از انکار آن نیز اثباتش لازم می آید. اگر کسی گفت که: «گزاره ی «یک قضیّه یا درست است یا نادرست.» نادرست می باشد»، به او گفته می شود که آیا خود این ادّعا درست است یا نادرست؟ هر گونه جواب دهد، تأیید درستی این قضیّه خواهد بود که: «یک قضیّه یا درست است یا نادرست.» خامساً اگر کسی این قضایا را هم قبول نمود آنگاه در پرتو اینها چندین قضیّه ی بدیهی دیگر را هم درمی یابد. مثلاً می یابد که: ـ تقدّم وجودی یک چیز بر وجود خودش ممکن نیست. چون از تقدّم شیء بر خودش، اجتماع نقیضین لازم می آید. ـ دور محال است؛ یعنی یک چیز نمی تواند علّت خودش یا علّتِ علّت خودش باشد. چون لازمه ی دور، تقدّم یک شیء بر خودش می باشد. ـ هر کلّ از جزء خودش بزرگتر است. ـ و الی آخر که نهایتا شخص به یقین وجود مستقل از ذهن می رسد و شکش برطرف می شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکات دقیق که می‌فرمایید موجب می‌شود که طرف بفهمد ناخود آگاه به طور بدیهی متوجه واقعیات هست ولی از جهت تفکر فلسفی گرفتار شک شده و از این طریق که می‌فرمایید از شک فلسفی‌اش آزاد می‌شود و به فهم بدیهی خود برمی‌گردد. موفق باشید
10534
متن پرسش
سلام: ما در روایاتی از امام صادق (علیه السلام) داریم که مثلا اگر فلان کار را فلان شخص در تاریخ می کرد تاریخ اینگونه تغییر می کرد و یا در سخنرانی آقا داریم که اگر شریح قاضی در مورد هانی بن عروه آن شهادت را به نفع عبیدالله نمی داد شاید تاریخ عوض شده بود و کار به قتل امام حسین (علیه السلام) نمی کشید. با این حساب تقدیر تاریخی یا موجبیت تاریخی چه می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در همین موارد از حضرت علی«علیه‌السلام» داریم که به کسی می‌گفتند تو سعی کن جزو لشکر عمر سعد نباشی ولی خواهی بود. این‌ها نشان می‌دهد ما یک وظیفه‌ای جهت اصلاح خود داریم و خداوند نیز اراده‌ای جهت مدیریت عالم دارد. در گرماگرم جنگ صفین جبهه‌ی معاویه به‌هم ریخت. به حضرت عرض کردند معاویه کشته شد، حضرت فرمودند او کشته نمی‌شود و بر شما حکومت خواهد کرد. سؤال کردند پس چرا با او جنگ می‌کنید؟ حضرت متذکر وظیفه‌ای شدند که به عهده دارند. شریح قاضی به وظیفه‌ی خود عمل نکرد و اگر عمل می‌کرد آن حادثه پیش نمی‌آمد، ولی از قبل نوشته شده است او به وظیفه‌ی خود عمل نمی‌کند و آن حادثه واقع می‌شود و قرآن در این رابطه در سوره‌ی حدید می‌فرماید: «ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فی‏ أَنْفُسِکُمْ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیرٌ (22) هیچ مصیبتى در زمین و نه در وجود شما روى نمى‏دهد مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در کتابی ثبت است؛ و این امر براى خدا آسان است!» موفق باشید
9404
متن پرسش
با سلام: استاد نظرتونو در مورد این قسمت از سخنرانی آقای خاتمی در مورد رابطه ی آزادی و دین بفرمایید: «و من به برادران و خواهران به صراحت اعتقاد خودم را بگویم، که سرنوشت وجهه اجتماعی دین در امروز و فردا در گروی این است که جوری ما دین را ببینیم که با آزادی سازگار باشد، (تشویق حضار). شما به تاریخ بشر مراجعه بکنید، ببینید هر چه که با آزادی مقابل شده است لطمه دیده است، حتی فضیلت های انسانی. دین اگر در مقابل آزادی قرار گرفته است دین لطمه خورده است (تشویق حضار). عدالت اگر در مقابل آزادی قرار گرفته است عدالت لطمه خورده است ساختن و توسعه اگر در مقابل آزادی قرار گرفته است سازندگی لطمه خورده است. دو نمونه ی بزرگ آن را برای شما که اغلب شما اهل مطالعه هستید عرض میکنم یکی تجربه قرون وسطی که دین و آزادی در مقابل هم قرار گرفتند دین شکست خورد (تشویق حضار) و یکی در دنیای امروز در دنیای کمونیزم که عدالت اقتصادی در مقابل آزادی قرار گرفت و عدالت شکست خورد.» استاد بفرمایید اون دینی که بخواهد با آزادی سازگار باشه چجور دینی است؟ آیا دین به عنوان حکم خدا باید با ما هماهنگ باشه یا ما باید خودمونو با احکام خدا هماهنگ کنیم؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف درستی است که دین نباید جلو آزادی بشر را بگیرد و اساساً انبیاء آمدند تا بشر را از خرافات و انحرافات آزاد کند. مشکل آن است که اگر لیبرال‌دموکراسی به اسم آزادی خواست انواع بی‌بند و باری‌ها را در جامعه به بشر تحمیل کند، آیا باید به آن اجازه داد؟ آیا اگر شخصی به اسم آزادی صدای موسیقی ماشین خود را در حدّی بلند کرد که امکان زندگی برای بقیه سخت شد و خواستیم مانع آن شویم، به اسم دین جلوی آزادی او را گرفته‌ایم؟ آیا خانمی که به زشت‌ترین شکل بی‌بند و باری در جامعه ظاهر می‌شود مثل همان کسی نیست که صدای موسیقی خود را بلند کرده و محیط را با حضورِ بی‌بند و بار خود از حالت تعادل خارج کرده؟ خارج از چنین فضایی وظیفه‌ی همه‌ی ما است که پاسدار آزادی باشیم و به اسم تحجرهای دینی نگذاریم آزادی که هدیه‌ی خدا است به بشریت، نادیده گرفته شود و ما تنها با مقدس‌دانستن آزادی است که می‌توانیم تمدن اسلامی را شکل دهیم و در آن تمدن همه‌ی افکار و اقشار احساس خودی نسبت به انقلاب اسلامی داشته باشند. آیا آن‌کسی که نمی‌خواهد مثل یک مسلمان مقیّد حجاب خود را رعایت کند ولی هنجارشکنی و بی‌بند و باری نیز پیشه نمی‌کند، جایی در تمدن اسلامی دارد؟ و او نیز نباید احساس کند که عضو جامعه‌ی اسلامی است وجامعه‌ی اسلامی او را متعلق به خود می‌داند؟ موفق باشید
5115
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی. آیا صلاح هست همزمان با سیر مطالعاتی کتاب هبوط در کویر شریعتی هم بخونم. یا انسان بیخود. ومیخواستم بدونم که آیا انسان بیخود دکتر شریعتی با مباحث مطرح شده در ده نکته (منظورم همه ی مفاهیم اون کتاب نیست ) ولی تا حدودی ارتباط داره یا خیر؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌هایی که نام بردند،‌ نظر به روحی دارد که انسان را در نسبت به عالَمی که در آن باید قرارگیرد مدّ نظر قرار می‌دهد در عین آن که کتاب‌های خوبی است و نیاز است که انسان با آن روح آشنا شود و انسان را ماوراء یک نگاه انتزاعی به تماشا بنشیند، به حوزه‌ی معرفت نفس که نظر به انسان از نظر وجودی می‌کند ندارد. موفق باشید.
304

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خسته نباشید .استاد با توجه به قدرت روح چگونه می توان مشکل آلرژی بدن را حل کرد آیا با تمرکز میتوان کاری کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام نفس در مقام اصلی خود بدون هرگونه نقص می‌باشد و در تعادل کامل قرار دارد و لذا خداوند در رابطه با آن می‌فرماید: «وَ نفسٍ وَ ما سَوّیها» یعنی سوگند به نفس و این‌که آن نفس در نهایت تعادل است، پس اگر نفس از نظر عقاید و اخلاق در بستر صحیحی قرار داشته باشد به‌خوبی می‌تواند بدن را تدبیر کند و از این جهت بدن نیز در تعادل قرار بگیرد، منتها یک وقت موانعِ پیش‌آمده از بیرون است، در این موارد باید نفس را در معرض آن موانع قرار نداد. از جمله عواملی که مانع می‌شود تا نفس بدن را تدبیر کند، پُرخوری و پُرحرفی و خواب زیاد است. موفق باشید
174

بدون عنوان**بازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم جناب آقای طاهرزاده. هرچند بعضی از این مباحث را تلفنی پرسیده ام اما هنوز ... اینجانب در سمت مربی پرورشی اکنون 13 سال مشغول خدمت هستم که در زمان تربیت معلم و بعدا در بعضی جلسات و بعضا از طریق نوار و سی دی در خدمتتان بوده ام. وقتی بهحل کنونی انتقال یافتم 6 سال پیش ، با طیفی مواجه شدم که حلال و حرام و حق و باطلی در کارشان نبود گروه چپ با افکار خاتمی. در آخر سال با مسئول کانون فرهنگی محل نشستم و انتقادات و ایراداتی به او گرفتم که او هم جنبه ی آن را نداشت و کینه ما را در دل گرفت و مصداق مضمون آیه شریفه:« کسانی که امر به معرو ف و نهی از منکر می کنند و برآنچه بدیشان می رسد صبر می کنند.» شدم آن فرد که حرفهای من برایش خیلی گران و سنگین بود وتا به حال کسی این جور اورا زیر سئوال نبرده بود شروع به شیطنت و اشکال تراشی و دشمن سازی برای ما کرد و البته چون خانواده ما برتری اجتماعی و حرمت بیشتری داشتند عقده ی زیادی هم از ما داشتند سوال 1 شخصی به من گفت از اشکالات نظام مقدس جمهوری اسلامی همین مساله امر به معروف را مطرح کردن بود که خیلی مشکلات برای جامعه و افراد ساخت زیرا امر به معروف و نهی از منکر کار دولت و حکومت است و فرد اگراین کار را بکند در زندگی اجتماعیش دچار مشکلات می گردد. آیا شما با این نظر مخالفید؟ به هر حال کم کم جبهه ای در مقابل ما تشکیل داده شد که همه یشان فامیل خودمان بودند از پسر عمو پسر خاله داماد و... و چون قبلا در آبادی نفوذ داشتند خوب توانستند از حس اعتماد مردم سوئ استفاده و پیش ببرند. اگر ما می نشستیم عملکردفلان مسئول اداره و یا شورا را زیر سوال می بردیم فورا حرف مارا به او انتقال و برای ما دشمن تراشی می کردند. تا ما را تضعیف و یاری و یاوری برایمان نماند. سوال2 آیا وقتی که ما در زندگی خانوادگیمان می نشینیم از دیگران انتقاد می کنیم دیگران را تحلیل می کنیم آیا اینها غیبت است .؟ کسی که در آبادی دارد مهره چینی می کند و یک جبهه ای تشکیل می دهد که هرکس با من است او را قدرت می دهیم و هرکس مخالف ماست او را می کوبیم. نیروهایی که در خط رهبر هستند را حذف و افرادی که در گروه خودشان هستند را رشد، تشویق و ترغیب می کنند. اگر ما او را تضعیف نکنیم جبهه ای قوی در مقابل ما شکل می گیرد. آیا اگر ما دست طرف مقابل را رو کنیم اهدافش را و نیاتش را برای مسئولین و مردمی که باید بدانند که فلان مسئول دارد چه می کند آیا این حرف ها غیبت است؟ و چه بسا البته برداشت های اشتباهی هم از طرف داشته باشیم. کم کم فضای اذهان را علیه ما آلوده کردند. یکبار تهمت ارتباط نا مشروع با پیره زنی را زدند و آنگاه در ماهنامه ای که در محل چاپ می شد هر ماه عکس پیره زنی و تمسخر و استهزاء و دست انداختن و کوچک کردن.و افرادی که کارشان در آبادی هوا ر راه انداختن بود. پسرخاله که دامادمان هم بودبا هدایت پدرش که روضه خوان ساده دلی بود با اطرافیانش هر شب در روضه مسجد حکایت جوان گناهکار ، حکایت جوانی که توبه کرد ، حکایت ... و اشعار و احادیثی هدفدار جهت کوبیدن ما. در روانشناسی می گویند وقتی دروغیچندین بار تکرار شود اذهان آن را می پذیرد. و هرگاه کسی از ما حمایت می کرد او را سرکوب و همان روشی که برای ما در پیش داشتند همان روش را هم برای او در پیش می گرفتند. و ما بنا به فرمایش آقای طاهرزاده که ان الله یدافع عن الذین .... آبرو تامین شده از جانب خدا برای مومن است. سکوت کرده بودیم .زیرا که همه چیز را می خواستیم به خدا بسپریم. سئوال 3 و البته روزی با خدای خود عهد بستیم که گناه چشم را کنترل کنیم. 6 ماه کنترل کامل کردیم که در این 6 ماه خداوند در های برکتش را از زمین و آسمان به رویمان گشود. اما عهد خودرا شکستیم و هنوز سخت سخت در اذیت و گرفتار این خطیئه هستیم. و در این مشکلات به سر می بریم و می گوییم نکند این مشکلات به خاطر شکستن این عهد باشد؟که چون عهد شکستیم این مشکلات شدت یافت. گاه با خود می گویم خوب این بندگان خداهم که راست می گویند تو که هنوز نتوانسته ای چشمت را کنترل کنی رسول الله هم گه فرمودند نگاه گناه چشم زنا است . خوب اینها هم که دروغ نگفته اند چشمت کو ر نگاه نکن. تا خدا اینهمه مشکلات و رسوایی و مصیبت برایت جور نکند. وقتی ما را تنها و بدون یاور دیدند بازارشایعه سازی داغ و خیلی راحت بود. جوشی در زیر چشم ما زد شایع کردند زنش با مشت به زیر چشمش زده است. فصلنامه ا ی محلی را در آبادی پخش می کردیم شایع کردند در کوچه ها به دنبال ناموس مردم است. و خیلی چیزها ... و بعد طعنه به پدر زن ما و کم کم ترغیب که این داماد که مایه خون جگری است و او هم گفته بود بیاید طلاق دختر ما را بدهد راحت شویم . و پخش خبر در آبادی. و البته در خیلی جاها دستشان رو شد و آبرویشان رفت. مادر زنم دستش شکست . پای پسرش هم شکست و مردم گفتند چوب کارهایشان را خوردند. که نمدانم آیا چنین تعبیراتی بر این قضایا صحیح است؟ولی زمین ننشستند و برای جبران شروع کردند دیگران را به میدان بکشند و شریک جرم پیدا کنند تا بار خودشان سبک تر شود. سئوال4 من دارم می بینم دارند عده ای را فریب می دهند فضا سازی می کنند دیگری را به میدان می کشند تا گناه را به گردن او بیاندازند آیا به سراغ این افراد نروم که مواظب باشید فریبتان ندهند این حرف دروغ است این کار را به خاطر این کرده اند و حالا می خواهند برای این هدف چنین کنند آیا بگویم خداوند پشتیبان من است و به سراغ زندگیم بروم ؟ سئوال 5 در این قضایا هرگاه مومنی و حق جویی حرفی در دفاع ما زد او را کوبیدند و برایش مشکلات ساختند چگونه از این بندگان خدا دفاع بکنمکه به خاطر حق گفتن صده خوردند. که البته بردشان به این دلیل بود که ما در میدان نبودیم آنان هرچه می خواستند می گفتند سئوال 6 من خود به این اعتقاد رسیده ام که زمانه زمانه ی پر آشوبی است . باید به گوشه ای خزید و در خلسه ی خود با حق رفت و خیلی با خلق قاطی نشد. انسم بیشتر با کتاب است تا با خلق. وقتی انسان در این قضایا وارد می شود رفیق و کسی که دائما خبر بیاورد و خبر ببرد مفید است.تا فورا بتواند فتنه های رقیب را خاموش کند نه این که من به گوشه ای خزیده باشم و او مشغول فتنه گری خود باشد و من که سکوت و تنهایی را انتخاب کرده ام مشکل پیدا می کنم . و گاها به کنایه می گویند که تو در خوابی و ... و گاهی ندایی که در درون مرا ترغیب میکند فعالیت های فرهنگی مسجد جامع را سامان دهی و پیگیری کنم که آن هم نیازمند گروه و افراد و نیروهاست. چه کنم با این تضاد؟ چند باراز چند نفر پرسیده ام که پشت من چه می گویند خنده ای و سکوت . این چه داستان عجیبی است . مرا دیوانه هم می خوانند.فقط می دانم در همه جا آشوب برپا داشته اند. آخر بروم به مردم بگویم زنم مرا نزده . من به دنبال ناموس مردم نبوده ام . زنا نکرده ام. دائما این افکار در ذهن من است و مرا اذیت می کند و زندگی خانوادگیم را تحت تاثیر قرار داده است بسیاری از کارهایم معوق مانده است . آیا زندگیم را رها کنم و فقط به دنیال خاموش کردن فتنه ها باشم؟ یکبار مطلبی را چاپ کرده بودند تحت عنوان «روان شناسی تحقیر» : آنقدر قربانی را تحت فشار قرار می دهیم تا به زانو در بیاید.. و هر روز حکایتی و داستان و ضرب المثلی که به طریقی مار ا می کوفت . و اینها همه برای این بود که چرا زیر بار ما نمی روی . چرا به طیف و دسته ما نمی آیی. چرا تحت فرمان ما نیستی.چرا راهی جدای از ما داریو حال که چنین است تو را می کوبیم و خوار می کنیم و یاری برایت نمی گاریم و هرکس به سوی تو بیاید خوارش می کنیم سئوال 7 اگر به گروهشان بروم و با آنها عالم یکی بشوم همه این فتنه ها می خوابد و داستان 180 درجه می چرخد چه کنم؟ آیا این خواری را بپذیرم. گاهی به دعا متوسل می شوم. نفرین مظلوم بر ظالم. دعای جوشن صغیر . دعای ... گاهی حرکت کوچکی و گوشه ای در دفاع خود که در مقابل به ازای یک تیر 100 تیر دریافت می کنم و کسی که بریم دفاعی کرده در نیمه راه تنها می ماند. و او را می کوبند. گاهی استخاره می کنم که بتازم و بکوبم و به میدان بیایم که همیشه هم بد آمده است. گاه می گویم نیرو و افراد را برای خودم جمع کنم دفاع کنم. سوال 8 این که تهمت زده است و بسیاری از مشکلات را فراهم کرده است پسرعمویم است آیا برای شب نشینی به منزلشان بروم ؟ آیا عید به دیدنش بروم؟ آیا او به خانه ما بیاید.؟ در مورد شوهرخاله ام چه کنم که هرشب در منبر روضه حکایتی از زنا خوانده آیا ارتباط داشته باشم؟ پدر زنم چه او گفته بیاید طلاق دخترم را بدهد . و هزاران حرف دیگر . چه موضعی بگیرم؟ آیا روابطم را با ایم افراد قطع کنم. من فکر می کنم علت برد آنان نبودن من در صحنه ( وشاید نبودن خدا در صحنه دلم) و عدم دفاع من بوده است که میدانی را به روی آنا گشوده که به راحتی بتوانند عقده هایشان را خالی کنند. سوال9 من در فصلنامه ایا هدایت و در جریان نشر آن هستم من هم می توانم معایب آنان را به تمسخر و استهزاه بگیرم آیا چنین بکنم.مثل خودشان . اینان فامیل من هستند و خیلی ازاسرارشان را من می دانم آیا می توانم اسرارشان را رو کنم.و آبرویشان را ببرم تا سر جایشان بنشینند.و توان حرکتشان گرفته شود. سوال 10 در این فضای ایجاد شده من رویم نمی شود که در جامعه حضوری آنچنانی بیابم که البته این هم یکی از اهدافشان بوده است. مثلا در مراسم ختم. چه کنم؟ سوال 11 من خود تحمل میکنم که امام صادق فرمودند شیعه ما نیست اگر همه بگویند او آدم بدی و او ناراحت شوداما پدر و مادر پیرم با این فضا چه کنند. برادرانم که می گویند به خاطر کارهای تو کسی به ما احترامی نمی کندو... با کمال تشکر از شما استاد گرانقدر از اینکه طولانی شد عذر خواهی می نمایم. ایمیل من جهت ارسال پاسخ : www.noorian22@yahoo.com
متن پاسخ

جواب: سلام علیکم :
باسمه تعالی
بعضی موارد هست که وظیفه‌ی دولت است تا مانع منکرات شود. مثلاً شهرداری‌ها یا میراث فرهنگی مانع شود تا افرادی که حجاب زننده دارند در مجامع تفریحی وارد شوند، ولی آن‌جایی که انسان امکان تأثیر امر به معروف یا نهی از منکر را می‌دهد وظیفه دارد تذکر دهد.
اما انسان وارسته در عینی که در مقابل تهمتِ دشمنانش خود را نمی‌بازد به شکل معتدل – بدون‌ آن‌که کار و زندگی خود را رها کند – از خود دفاع می‌کند.
خیلی این تهمت‌ها را به چیزی نگیرید، خودشان می‌گویند و خودشان هم خنثی می‌کنند.
ارتباط خود را با اقوام ترک نکنید، و حرف‌هایی که پشت سر شما زده‌اند را به روی خود نیاورید.
در تمام موارد با شخص وارسته‌ای که در محل تان شما را می‌شناسد و جوّ محل را هم می‌شناسد، مشورت کنید.
سخن‌چینان را میدان ندهید که دائم بیایند و برای شما خبر بیاورند.
بعضی سخنان را به خود بر می‌دارید در حالی‌که با شما نیستند.

29330
متن پرسش
سلام استاد: سؤالی خدمتتان داشتم که ضمن بیان دو مقدمه می‌پرسم: ابتدا دو مقدمه: مقدمه اول: از طرفی، در قرآن کریم آیات ۴٣ و ۴۴ سوره طه، خدای سبحان به موسی (عليه السلام) می‌فرماید که با برادرت هارون بسوی فرعون برو، و وقتی رفتی سراغ آن فرعون طغیانگر، با قول نرم و لیّن با او سخن بگو بلکه قلبش خاشع شود و تذکر یابد: سوره طه: اذهَبا إِلىٰ فِرعَونَ إِنَّهُ طَغىٰ، فَقولا لَهُ قَولًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَو يَخشىٰ (۴٣ و ۴۴) *** مقدمه دوم: از طرف دیگر، در روایات کثیری داریم که با فرد متکبر باید تکبر ورزید، تا استکبارش بشکند و ذلیل و خوار شود، بلکه خاضع شده و دست از تکبر بردارد: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: «اذَا رَأَیتُمُ الْمُتَوَاضِعِینَ مِنْ امَّتِی فَتَوَاضَعُوا لَهُمْ، وَ اذَا رَأَیتُمُ الْمُتَکبِّرِینَ فَتَکبَّرُوا عَلَیهِمْ، فَانَّ ذَلِک لَهُمْ مَذَلَّهٌ وَ صَغَارٌ» «آن گاه که در میان افراد امت من، به انسان های مؤمن متواضع برخوردید، با آنان تواضع کنید، ولی اگر به انسان های متکبر برخورد نمودید با آنان تکبر ورزید. زیرا این روش، برای آنان خواری و حقارت می آورد». [جامع السعادات، ج 1، ص 363.] قال النبی (صلی الله علیه و آله): تَواضَعُوا مَعَ المُتَواضِعینَ فَإنَّ التَّواضُعَ مَعَ المُتَواضِعینَ صَدَقَهٌ وَتَکَبَّرُوا مَعَ المُتَکَبِّرینَ فَإنَّ التَّکَبُّرَ مع المُتَکَبِّرینَ عِبادَةٌ. با اهل تواضع متواضع باشید که این فروتنی صدقه است، و با متکبرین تکبر کنید که این تکبر عبادت است. (الحکم الزاهرۀ، آثار الکبر، ص 578) قال أمیرالمومنین (علیه السلام): التَّکَبُّرُ علَی المُتَکَبِّرینَ هو التّواضُعُ بِعَیْنِهِ. «تکبّر کردن با افراد متکبّر، خود عین تواضع است». (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج٢٠ ص٢٩٨ کلمه ۴١٠) *** حالا سؤال : جمع بین این دو طرف چطور می‌شود؟ از طرفی باید با مستکبرین به روش متکبرانه برخورد داشت، و از طرفی خدای سبحان به موسی می‌فرماید که با فرعون نرم و لیّن سخن بگو بلکه دلش نرم و خاشع شود. عجیب هم اینکه فرعون از بس متکبر بوده که نامش نماد تکبر (تفرعن) و ضرب المثل درمیان متکبربن است. آن فرعونی که هم شدت ظلم داشت در کشتن ٢۵ هزار نوزاد پسر و به بردگی و بیگاری گرفتن مردان و زنان بنی اسرائیل، و هم شدت تکبر و استکبار داشت که ندای ربوبیت خودش بر تمام شئون زندگی مردم را سر می‌داد و «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی» می‌گفت (بمانند مستکبرین آمریکای امروزی). آن‌هم خدای سبحان این دستور بر گفتار نرم با مثل چنان فرعونی را دارد به حضرت موسایی می‌فرماید که اگر بنا بود دستور به گفتار سخت و متکبرانه با فرعون بدهد از موسی بیشتر ساخته بود، چرا که موسی از شدت ابهت و غضبش بخاطر خدا ضرب المثل و مظهر در هیبت و غیرت و بطش و شدت است. + وَ مِنَّا مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَهُ هَيْبَةُ مُوسَى + مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى آدَمَ فِي عِلْمِهِ، وَ إِلَى نُوحٍ فِي حِكْمَتِهِ، وَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ فِي حِلْمِهِ، وَ إِلَى يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا فِي زُهْدِهِ، وَ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ فِي بَطْشِه، وَ إِلَى سُلَيْمَانَ فِي قَضَائِهِ، وَ إِلَى أَيُّوبَ فِي صَبْرِهِ، وَ إِلَى إِسْمَاعِيلَ فِي صِدْقِه‏‏ فَلْيَنْظُرْ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب‏. - همین مضمون در مناقب مولا در روایاتی دیگر: + و إِلَى مُوسَى فِي بُغْضِ كُلِّ عَدُوٍّ لِلَّهِ وَ مُنَابَذَتِهِ + و إِلَى مُوسَى فِي هَيْبَتِهِ + و إِلَى مُوسَى فِي شِدَّتِه ... آخرالکلام، با امثال فرعون که در رأس مسندهای نظام سلطه و استکبارند، ولو به هیبت و شدت موسوی باشیم اما باید نرم و لیّن سخن بگوییم، یا نه باید در برابر مستکبرین تکبر کنیم و سخت و متکبرانه سخن بگوییم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید این‌که حضرت حق به حضرت موسی و هارون «علیهماالسلام» فرمودند با این‌که فرعون طغیانگر است با او رفتار نرم و لیّن داشته باشید؛ دو وجه دارد: یکی وجهی که مرحوم شهید مطهری در تفسیر آن آیه متذکر هستند بدین معنا که شاید بر اساس فطرت انسانی‌اش به خود آید وقتی اینچنین نرم و دلسوزانه با او برخورد شود؛ و وجه دیگر می‌تواند این باشد که آن دو بزرگوار نشان دهند فرهنگ ایمانی چه فرهنگی است تا درباریان که بعضاً آمادگی لازم را داشتند، به خود آیند. مثل مؤمن آل فرعون یا همسر خود فرعون. در ضمن از روایات خوبی که در رابطه با تواضع در مقابل اهل ایمان و تکبر در مقابل متکبرین فرستادید، تشکر می‌کنم. آری! تکبر در مقابل متکبر وقتی معنا می‌دهد که حق برای او روشن شده باشد و او به جهت خودخواهی‌اش آن را نپذیرد. موفق باشید

7405
متن پرسش
باسلام خدمت آقای طاهرزاده گرامی. یک خبری در خبرگزاری فارس منتشر شد از قول آقای صادق زیباکلام که متن کاملش در ذیل می آید. ایشان در مناظره آزاداندیشی مطالبی را عنوان کردند؛ بعد از آن خبری در فارس منتشر شد در خصوص یادداشت آقای عباس مقتدایی به آقای زیبا کلام که کامل آن را هم در زیر می آورم. جناب طاهرزاده از نظر شما لازم بود با توجه به اینکه یک مناظره بود و هرکس حق داشته هرچه می خواهد بگوید ، این نماینده مجلس درصدد پاسخ برآید؟خوب آقای زیباکلام اسرائیل را در صحبتهایش به رسمیت شناخته و یا گفته جمهوری اسلامی نیز به سرنوشت شوروی دچار می شود و یا گفته رهبران ایران به تقلید از کمونیسم با آمریکا مبارزه می کنند؛ خب نظرش را گفته. مگر نمی شود انسان نظرش را بگوید؟چه دلیل دارد آقای مقتدایی موضع گرفته؟دوست دارم برای تنویر اذهان نظر شما رو هم بدونم ممنون متن خبر خبرگزاری فارس در مورد صحبتهای آقای زیباکلام: ««««به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، صادق زیباکلام عضو هیات علمی دانشگاه تهران و عبدالله گنجی مدیرمسئول روزنامه جوان در مناظره‌ای با موضوع «تعامل انقلاب اسلامی با غرب» در دانشگاه امام صادق (ع) حضور یافتند. در این مناظره گنجی به ایدئولوژیک بودن جنگ غرب با ایران اشاره کرد و تأکید کرد که تشیع و صهیونیسم تضاد معرفتی دارند از سوی دیگر زیباکلام تأکید کرد که اسرائیل را به رسمیت می‌شناسد و مشکل اصلی را نگاه ایدئولوژیک به جهان مطرح کرد. گزارش کامل این نشست را در زیر بخوانید: گنجی:جنگ غرب با ایران ایدئولوژیک است/ تشیع و صهیونیسم تضاد معرفتی دارند مدیرمسئول روزنامه جوان با بیان اینکه مشکل ما با غرب یک مسئله معرفتی است، گفت: ما باید بدانیم که اگر از مواضع دینی‌مان عدول کنیم و اسلام را در عرصه سیاسی کنار بگذاریم افول ما دور از ذهن نخواهد بود. عبدالله گنجی مدیرمسئول روزنامه جوان در مناظره‌ای با موضوع «تعامل انقلاب اسلامی با غرب» به همت هیئت حمایت از کرسی‌های نظریه پردازی با همکاری مرکز تحقیقات بسیج دانشگاه امام صادق(ع) اظهار داشت: کشور ایران سه بار در معرض تمدن غیر قرار گرفته است. اولین آن تمدن اسلامی بود که غنای فرهنگی ایرانیان باعث شد قرآن را بگیریم و عربیت را پس بزنیم. وی افزود: تمدن دیگری که ایران با آن مواجه شد تمدن مغول‌ها بود که آنان نیز در فرهنگ شیعی و اسلامی ایرانیان هضم شدند. حال هم که در مقابل تمدن غرب قرار گرفته‌ایم که اولین مواجهه ما با آنها نیز در جنگ ایران و روس بود. گنجی در ادامه با دو وجهی خواندن غرب گفت: یک وجه تمدن غرب سلطه‌گری و یک وجه دیگر آن تمدن علم و سخت‌کوشی است و ایرانیان زمانی از غرب ضربه خوردند که نتوانستند بین این دو وجه تفکیک قائل شوند و هر چه جلوتر رفتیم تاثیرپذیری فرهنگی ما بیشتر شد، از فروپاشی عثمانی تا امروز یک تقابل بین اسلام و غرب شکل گرفته است. مدیرمسئول روزنامه جوان با اشاره به سه نگاه به غرب در جهان اسلام، گفت: یک نگاه آن است که تقی‌زاده‌ها داشتند و آن وادادگی مطلق به غرب بود. نگاه دیگر مقاومت مطلق بود که خورشید احمد نماینده این نگاه است و نگاه آخر به غرب در جهان اسلام نگاه گزینشی است که دو وجه غرب را در نظر دارد. نگاه انقلاب اسلامی به غرب نیز نگاه گزینشی است که در برخی موارد مانند مجلس موفق شدیم آن را به وسیله تاسیس شورای نگهبان بومی کنیم. عبدالله گنجی با بیان اینکه مسئله ما با غرب یک مسئله معرفتی است، گفت: ما این مسئله را نباید تنها برای موضوع هسته‌ای خرج کنیم. اصل دعوای ما با غرب معرفتی است و مسئله هسته‌ای و حمایت از حزب‌الله و غیره بهانه‌های عرفی بین‌المللی غرب علیه ماست. ما در ساکت‌ترین حالت نیز از گزند غرب در امان نخواهیم بود چرا که امام (ره) می‌فرمایند ما چه بخواهیم و چه نخواهیم آمریکا و صهیونیست‌ها به دنبال ما خواهند بود تا حیثیت ما را لکه‌دار کنند. وی در ادامه با طرح این سؤال که آیا غرب هم مانند ما ایدئولوژی دارد یا خیر؟ گفت: از آنجا که غرب با ما در مبارزه است، پس مبارزه بدون ایدئولوژی امکان پذیر نیست به همین خاطر غرب با ما مرزبندی گفتمانی دارد. غرب برای پویایی خود نیاز به غیریت دارد. هانتینگتون وقتی از برخورد تمدن‌ها صحبت می‌کند می‌خواهد یک غیریتی را برای غرب به وجود آورد. مدیرمسئول روزنامه جوان در ادامه در پاسخ به زیباکلام که اعتقاد داشت مارکسیست‌ها در اوایل انقلاب از وزن بالایی برخوردار بودند،‌ گفت: اگر مارکسیست‌ها در اوایل انقلاب از وزن بالا و پرستیژ بالایی برخوردار بودند پس چگونه 98 درصد به جمهوری اسلامی رای دادند. امام (ره) حتی مجاهدین خلق که رده‌هایی از مارکسیسم داشتند را نپذیرفتند. نهضت آزادی‌ها که مخالف پهلوی بودند اما انقلابی نبودند در سایه امام (ره) روی کار آمدند. * ایران زایشگاه شیعه سیاسی است گنجی با بیان اینکه صفویه محل تولد سیاست شیعه بود، گفت: ما باید قبول کنیم ایران زایشگاه شیعه سیاسی است. سیاست در ذات شیعه است چون ما عاشورای سیاسی داریم و دوام و بقای نظام ما به خاطر داشتن همین ویژگی‌هاست. وی پیرامون تحلیل شرق‌شناسان از وضعیت خودشان گفت: ادوارد سعید می‌گوید غربی‌ها نه تنها شرق را تفسیر می‌کنند بلکه آن را تولید نیز می‌کنند. بعد روشنفکران شرق تفاسیر غرب از شرق را می‌خوانند و آنگاه به تحلیل می‌پردازند. در حالی که ما باید با معرفت بومی به شرق نگاه کنیم. ما باید بدانیم که دین ما مولد سیاست ماست و ما نقطه تحقیر تاریخی‌مان را با انقلاب اسلامی پاسخ دادیم. حال بعضی از روشنفکران ما بدون تحلیل انقلاب اسلامی از آن عبور می‌کنند. حتی یکی از اساتید دانشگاهی بنده امام خمینی (ره) را از اندیشمندان قرن 20 قلمداد نمی‌کرد. این نگاه خود کم‌بینی آفت کار ماست و ما باید بدانیم که غرب برای حذف ایدئولوژی ما قد علم کرده است. مدیرمسئول روزنامه جوان افزود: شاهد این مدعا نیز اتفاقات اخیر است که ما در مذاکرات خیلی امتیازها به غرب دادیم اما آنان دست بردار نیستند و مسائل موشکی و هسته‌ای را علم کردند قطعا در ادامه نیز به اصل نظام وارد می‌شوند. گنجی با اشاره به مشکلات شوروی که باعث فروپاشی آن رژیم شد، گفت: مشکل اندیشه‌ای که شوروی را اداره می‌کرد این بود که با فطرت انسان سازگار نبود و آنچه که با فطرت انسان سازگاری نداشته باشد دوام نخواهد آورد. غرب نیز شوروی را در یک جنگ سرد وارد کرد و شوروی نیز در این رویارویی کم آورد. وی ادامه داد: ما نیز الان در حال تجربه و تمرین کردن حاکمیت هستیم چرا که با سر کار آمدن هر دولتی ما یک تجربه جدید کسب می‌کنیم اما این موضوع برخلاف نظر زیباکلام به فروپاشی ما نمی‌انجامد اما اگر ما از مواضع دینی‌مان عدول کنیم فروپاشی ما نزدیک خواهد بود. مدیرمسئول روزنامه جوان با تاکید بر اینکه قدرت تشیع بود که ایران را یکپارچه کرد، گفت: این تشیع بود که ایران را به صورت ملت درآورد و وحدت ملی کنونی ما به تشیع برمی‌گردد، ما مانند پهلوی اول نیستیم که زبان فارسی را برای ملیت علم کنیم بلکه بر اسلام شیعی تاکید می‌کنیم. بنده در رد سخنان زیباکلام که بیان می‌داشت علمای اسلام سیاسی نبودند، باید بگویم که ما در این خصوص حکم میرزای شیرازی را داریم. در زمان صفویه از اینکه شاه تاجش را از علمای دینی می‌گیرد، بدین معنی است که شاه مشروعیت خود را از عالم دینی اخذ می‌کند و این نشان از سیاسی بودن علمای اسلام خصوصا شیعه دارد. گنجی تصریح کرد: اگر تشیع خطری برای غرب نداشت چرا آنان بهائیت را به وجود آوردند. خطری که انگلیس در شیعه دیده بود باعث شد فرقه بهائیت را در شیعه بوجود بیاورد. همچنین امام (ره) می‌فرمایند اسلامی که خطری برای جهانخواران نداشته باشد اسلام نیست. مدیرمسئول روزنامه جوان افزود: امام (ره) می‌فرمایند اگر هم اکنون آمریکا یک کشور اسلامی را با خاک یکسان کند مسلمانان چه کار خواهند کرد؟ ما با آمریکا چه کار کردیم که آنها اینقدر علیه ما فعالیت می‌کنند. اشتباه است که تعارض‌مان و تضاد‌مان با آمریکا را تنها به تسخیر سفارت آمریکا تقلیل دهیم. تسخیر سفارت تنها یک معلول است. وی ادامه داد: بعد از دوره کریم خان زند تا انقلاب اسلامی ایران هر روز کوچک‌تر شد اما آیا امروز جمهوری اسلامی به یک قدرت منطقه‌ای تبدیل شده است یا نه؟ آیا این به برکت شیعه سیاسی نیست؟ بین ایران و اپوزیسیون و غرب این اشتراک نگاه وجود دارد که ایران استقلال خود را حفظ کرده است در حالی که قبل از انقلاب این وضعیت وجود نداشت. استقلال کنونی ما به برکت اسلام است چرا که اگر اسلام را از عرصه سیاسی خود بگیریم به گذشته برخواهیم گشت. از پایان صفویه تا انقلاب اسلامی اندیشه سیاسی از حوزه اندیشه دینی خارج بوده است. به همین خاطر بود که در ایران در عرصه حکومت سردرگمی وجود داشت. * امام خمینی(ره) نظام سیاسی را بومی کرد گنجی خاطرنشان کرد: امام (ره) نظام سیاسی به وجود آورد و آن را بومی کرد حال آیا ما نمی‌توانیم در عرصه‌های دیگر تفکر کنیم و نظام‌های متناسب با خودمان را به وجود آوریم؟ البته ما می‌خواهیم سرپای خود بایستیم اما غرب چنین چیزی را نمی‌خواهد و چهره ایدئولوژیک اسلام وقتی که در عرصه مبارزه وارد شود ظهور پیدا می‌کند. وی در ادامه به نقد بازرگان گفت: البته بازرگان معتقد نبود که دین از سیاست جداست اما مشکل وی این بود که در عرصه نظر خوب عمل می‌کرد اما وقتی وارد عمل شد نتوانست مکانیسمی بین لیبرالیسم و ‌حکومت اسلامی برای اجرای احکام اسلام ایجاد کند. مدیرمسئول روزنامه جوان با بیان اینکه مسئله ما با رژیم صهیونیستی تنها مشکل فلسطین نیست، گفت: تشیع و صهیونیسم به جهت فکری با هم تضاد دارند. راهبرد صهیونیست‌ها تشکیل حکومت از نیل تا فرات است حال آیا انقلاب اسلامی باعث نشد که آنان همان جایی که الان حضور دارند محصور شوند؟ گنجی با تاکید بر اینکه بشار اسد بخشی از قدرت منطقه‌ای ماست، گفت: شیعه‌هراسی که آمریکا به وجود آورده مگر در همین دو سال جنگ در سوریه است؟ آمریکا از اول انقلاب شیعه‌هراسی و ایران‌هراسی را به وجود آورده بود. مصر و پاکستان نیز مشکلی با غرب ندارند، حال آیا آنان مشکلات بیشتری دارند یا جمهوری اسلامی؟ آیا آنان در برابر آمریکا اقتدار بیشتری دارند یا جمهوری اسلامی؟ وی با بیان اینکه ما امام (ره) را به عنوان یک اندیشمند سیاسی می‌شناسیم، گفت: ما منهای امام چیزی برای گفتن نداریم ما علاوه بر نگاه استدلالی به سخنان امام نگاه تعبدی نیز داریم. ما سخن امام که بیان داشتند غرب ما را رها نخواهد کرد در این 35 سال به عینه تجربه کردیم و معتقدیم تنها چیزی که می‌توانیم با آن با جهانخواران مبارزه کنیم‌، اسلام است. وی در پایان گفت: ما باید ایران را از نگاه خودمان مطالعه کنیم نه آنچه که غرب برای ما تولید کرده است. البته باید این را بگویم که ما رژیم صهیونیستی را یک رژیم غاصب می‌دانیم و هیچ گاه آنان را به رسمیت نخواهیم شناخت. زیباکلام: اسرائیل را به رسمیت می‌شناسم/ مشکل اصلی ما نگاه ایدئولوژیک به جهان است عضو هیات علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه علت دشمنی رژیم صهیونیستی با ایران بدین خاطر است که ما می‌خواهیم آنان را محو کنیم، گفت: من کشور اسرائیل را به رسمیت می‌شناسم چرا که سازمان ملل آن را به رسمیت شناخته است. به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، صادق زیباکلام عضو هیات علمی دانشگاه تهران در این مناظره گفت: من در گذشته تضاد و مبارزه ایدئولوژیک جمهوری اسلامی با غرب را متاثر از میراثی که از جریان چپ مارکسیستی به جریانات انقلابی رسیده بود، می‌دانستم اما الان معتقدم شروع ستیز جمهوری اسلامی با غرب از جایی بود که مسلمانان انقلابی در سال 58 جا پای مارکسیست‌ها گذاشت و همان باورهای آنان را پذیرفتند. وی افزود: ضدیت جریانات اسلام‌گرا با غرب که نقطه تحقق آن با اشغال سفارت همراه بود به خاطر رقابت نفس‌گیری بود که بین مارکسیست‌ها و بچه مسلمانان وجود داشت. این رقابت آنقدر جدی بود که این بچه‌ها تنها با گلوله به هم شلیک نمی‌کردند البته دست بالا به مارکسیست‌ها تعلق داشت به همین خاطر از طرف یاران امام(ره) قول و قرارهایی با سفارت آمریکا در ایران گذاشته شد و «شان من» عنوان می‌کند که من دیدم آقای بازرگان، بهشتی و موسوی اردبیلی به سفارت می‌آمدند و مذاکره می‌کردند. استاد علوم سیاسی ادامه داد: مارکسیست‌ها جریانات اسلام‌گرا را به حالت تدافعی کشیده بودند و این جریانات تلاش می‌کردند تا از سلامت انقلاب دفاع کنند و بعد از اشغال سفارت آمریکا موازنه به سرعت به نفع مسلمانان انقلابی برگشت و آن هیبت انقلابی برای جریانات اسلام‌گرا به وجود آمد و رهبران انقلاب نیز با همه وجود به این جریان پیوستند چون متوجه شدند هیبت و پرستیژ اجتماعی برای آنان به وجود می‌آورد و از این طریق می‌توانند رقبای خود را قلع و قمع کنند. شنل آمریکاستیزی که بر دوش رهبران انقلاب ایران افتاد باعث شد آنان به راحتی این شنل را از دوش خود بر ندارند. عضو هیات علمی دانشگاه تهران با اشاره به تفاوت روحیه انقلابی در سال 58 و 92 گفت: در سال 58 چهره‌های متشخص انقلابی کسانی بودند که با امپریالیست آمریکا مبارزه می‌کردند و مانند الان نبود که پرستیژ انقلابی را افرادی مانند نلسون ماندلا داشته باشند که بعد از روی کار آمدنش یک نفر را هم اعدام نکرد. وی افزود: زمانی که ما قبول کردیم گروگان‌ها را آزاد کنیم نتوانستیم هیچ امتیازی از آمریکا بگیریم و حال کسی نیز از بیانیه الجزایر دفاع نمی‌کند. در مورد مسئله هسته‌ای نیز این داستان در حال تکرار شدن است. زیباکلام با طرح این سوال که چه شد این جریان آمریکاستیزی ادامه پیدا کرد، گفت: در ایران موج امپریالیسم‌ستیزی ادامه پیدا کرد اما این موج در جهان ادامه پیدا نکرد بدین خاطر که جمهوری اسلامی خود را یک نظام ایدئولوژیک تعریف می‌کند. تفاوت ما با ترکیه و دیگر کشورهای اسلامی این است که آنان مسلمانانی هستند که در یک انتخابات دموکراتیک نصف 1 را به دست آوردند و به قدرت رسیدند اما ما این نگاه را نداریم و نگاهمان به نظام جمهوری اسلامی یک نگاه ایدئولوژیک است که مرکز همه خوبی‌ها است. وی ادامه داد: این نظام به طور طبیعی خود را رقیب جلوه می‌دهد و وارد پیکار می‌شود در حالی که ما مشاهده می‌کنیم حزب عدالت و توسعه در ترکیه نگاه ایدئولوژیک به حکومت ندارد در حالی که ما معتقدیم نظام سیاسی و اقتصادی ما برترین است و به همین خاطر مجبوریم خودمان را در تضاد با غرب ببینیم و نمی‌توانیم قبول کنیم که غرب از جهت اقتصاد و مناسبات سیاسی از ما برتر است. این استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه رویکرد ما به اسلام ایدئولوژیک‌محور است، گفت: البته این نوع نگاه بیشتر در حکومت وجود دارد و بیرون از حوزه حکومت در حال رنگ باختن است و بزرگترین مشکل آن نیز نسل تحصیل‌کرده است. وی افزود: اسلامی کردن علوم انسانی نیز بدین خاطر است که نظام متوجه شده که نسل تحصیل‌کرده ما خودشان را در تضاد با غرب نمی‌بینند و فکر نمی‌کنند نظام اسلامی ما در حوزه سیاسی و اقتصادی برتر است. * آنچه در شوروی اتفاق افتاد در جمهوری اسلامی هم اتفاق می‌افتد زیباکلام تاکید کرد: نظام ما روزبه‌روز مانند شوروی در اقلیت قرار می‌گیرد و آنچه که در شوروی اتفاق افتاد در جمهوری اسلامی نیز اتفاق خواهد افتاد و این نظام خود را از درون اصلاح خواهد کرد. استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران گفت: اگر در تشیع یک روحیه مبارزه و ستیز نهفته است که باعث می‌شود جمهوری اسلامی روحیه مبارزه‌گرایانه داشته باشد پس چرا در شیعیان عراق این وضعیت وجود ندارد و چرا آیت‌الله سیستانی شیعیان را علیه آمریکا بسیج نمی‌کند؟ البته نمی‌دانم اگر حمایت ایران از حزب‌الله برداشته شود آنان چقدر می‌توانند دوام بیاورند. وی با تاکید بر اینکه بزرگترین ویژگی تشیع غیرسیاسی بودن آن است، گفت: کافی است به نظر علمای گذشته از صفویه تا پهلوی نگاه کنید و ببینید که راجع به حکومت و سیاست چه گفته‌اند ما شاهدیم که در دوره صفویه علما تاج پادشاهی را بر سر شاهان قرار می‌دادند و در آن دوران علمای شیعه در کنار حکومت هستند و نهضت مشروطه نیز علما را همسو با خود کردند و در زمان محمدرضا پهلوی نیز علما کاری به سیاست نداشتند تنها روحانی‌ای که این وضعیت را به هم زد امام(ره) بود در غیر این صورت تمام علمای بزرگ تشیع با حکومت همراه بودند به همین خاطر وقتی ما می‌بینیم که علما با شاه و حکومت طاغوت کاری نداشتند طبیعتا با غرب نیز کاری نداشتند. عضو هیات علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه دو نگاه به اسلام وجود دارد، گفت: یک عده معتقد هستند که اسلام باید رو به جلو حرکت کند و باید توسعه‌گرا باشد و دین تنها برای دنیای دیگر ما نیست مانند بن‌لادن. در ایران نیز این نگاه غالب است که باید با نظام سلطه مبارزه کنیم و یک نگاه کاملا ایدئولوژیک‌زده به دین در حالی که دیگر مسلمانان این نوع نگاه را ندارند. آنچه که افول خواهد کرد نگاه ایدئولوژیک‌زده به دین است چراکه نگاهی سیاست‌زده است. زیباکلام در ادامه با اشاره به نگاه بازرگان به دین گفت: بازرگان تمام عمرش را صرف این کرد که بگوید اسلام برای این دنیا نیز حرف دارد تا این دنیا را برای ما بهشت کند و نسل 57 نیز با تمام وجود معتقد بود که اقتصاد توحیدی وجود دارد و ما در اوایل انقلاب نگاه ایدئولوژیک به اسلام داشتیم و معتقد بودیم که کامل‌تر از ایده‌های غرب و شرق است. وی افزود: اما بازرگان در آخرین سخنرانی‌اش در حسینیه ارشاد طوری سخن می‌گوید که انگار می‌خواهد عنوان کند تجربه نظام جمهوری اسلامی باعث شده به این نتیجه برسد که اسلام آمده است تا بگوید آن دنیا و پیامبری نیز وجود دارد. شما از کجای قرآن می‌توانید استخراج کنید که نظام بانک به وجود بیاید و بتوانیم عربستان را سر جایش بنشانیم اما این نگاه در سال 57 وجود داشت. زیباکلام در ادامه افزود: ما در اوایل انقلاب اعتراض داشتیم که چرا اقتصادی که در شورای نگهبان تصویب شد لفظ توحیدی ندارد ما تا این حد ایدآل‌گرا بودیم به همین خاطر به خانه شهید بهشتی رفتیم تا اعتراضمان را به آنان اعلام کنیم که شهید بهشتی در پاسخ به ما گفتند ما تلاش کردیم اما دیگران موافق نبودند و این موضوع رای نیاورد البته الان متوجه می‌شوم که آن دیگران درست می‌گفتند الان ما می‌بینیم که اقتصاد توحیدی ما بهره 25 درصد می‌گیرد و حال آیا شما فکر می‌کنید در اسلام اقتصاد وجود دارد. این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در ادامه مشکلات رژیم صهیونیستی با جمهوری اسلامی ایران را برشمرد و گفت: ما قائل هستیم که باید اسرائیل را نابود کنیم به همین خاطر جنبه ایدئولوژیک گرفته‌ایم و برای آن همه‌کار می‌کنیم، سوال بنده این است که این رسالت را چه کسی برعهده ما گذاشته است؟ چرا سیاست خارجی ما براساس همین تفکر اقدام می‌کند؟ * مشکل اصلی ما نگاه ایدئولوژیک ما به جهان است زیباکلام تصریح کرد: ما وقتی صحبت از اقدامات آمریکا علیه خودمان را می‌خواهیم بیان کنیم لیست بلندبالایی ارائه می‌دهیم اما هیچ‌وقت نمی‌گوییم که با نگاه ایدئولوژیکمان چه اقداماتی علیه غرب و آمریکا کرده‌ایم و چه تحریفات و دروغ‌هایی علیه آنان به کار برده‌ایم، مشکل اصلی ما نگاه ایدئولوژیک ما به جهان است. وقتی ما می‌خواهیم نظام سلطه و اسرائیل را نابود کنیم آیا می‌شود توقع داشته باشیم که آنان کاری نکنند؟ عضو هیات علمی دانشگاه تهران خاطرنشان کرد: ما روز به روز در حال باختن هستیم چراکه نتوانسته‌ایم نسل‌های تحصیل‌کرده بعد از انقلاب را حفظ کنیم و حمایتمان از بشاراسد باعث شده تمام اعراب را علیه خودمان بسیج کنیم و به دلیل سیاست‌های غلطمان سنی‌ها از هویت سنی بودنشان آگاه شدند. زیباکلام با اشاره به حضور در دانشگاه زاهدان گفت: حدود 80 نفر از دانشجویان آن دانشگاه با لباس بلوچی و با حرارت کامل از کینه‌هایشان صحبت می‌کردند و هیچ ترسی نیز از حراست دانشگاه نداشتند. ما نه‌تنها در عرصه بین‌الملل هر کسی را که توانستیم علیه خودمان دشمن کردیم بلکه در عرصه داخلی نیز همین کار را انجام دادیم. سرمایه‌گذاری‌های ما در ونزوئلا چه نتیجه‌ای داشت اگر امام (ره) الان حاضر بودند چقدر تضمین می‌دادید که سخنان سال 57 را تکرار می‌کردند اگر ما فقط به سخنان امام در 30، 40 سال گذشته رجوع کنیم پس باید درب دانشگاه امام صادق(ع) و تهران را گل بگیریم. وی در پایان سخنان خود گفت: ما به جای اینکه نگران غرب باشیم سعی کنیم وضعیت مملکت خودمان را حل کنیم. بنده کشور اسرائیل را به رسمیت می‌شناسم چراکه سازمان ملل آن را به رسمیت شناخته است.»»» متن خبر خبرگزاری فارس در مورد یادداشت آقای عباس مقتدایی در پاسخ به آقای زیباکلام ««« گزارش حوزه پارلمانی خبرگزاری فارس، عباس مقتدایی استاد دانشگاه و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی با ارسال یادداشتی به خبرگزاری فارس به اظهارات اخیر صادق زیباکلام در مناظره با عبدالله گنجی در دانشگاه امام صادق(ع) پاسخ گفت. متن این یاداشت به شرح ذیل است: من بر این گمانم که متأسفانه آقای دکتر زیباکلام، در زمینه مباحث سیاست اسلامی از سواد(دانش و آگاهی) لازم برخوردار نیست و به همین جهت غالباً موضوعاتی التقاطی را مطرح می نمایند و البته برخی معتقدند این تلاشها از جانب ایشان، از آن روست که همچنان نامش بر سر زبان‌ها بیفتد و معتقدند ایشان به همین خاطر دیدگاه های تاریخ مصرف گذشته را در هر دوره به اقتضای زمان، به گونه‌ای دیگر تکرار می‌کند تا مبادا نامش مانند بسیاری دیگر از هم اندیشانش، به فراموشخانه یادها سپرده شود. اما من به هرحال نمی‌دانم آیا این حرف‌های طرح شده از سوی ایشان برای آن است که بتواند منافع مادی و یا کمک ها و مساعدت‌هایی را از آن سوی مرزها، «مثلا اسرائیل» برای خود، دست و پا کند و یا اینکه واقعاً انگیزه های دیگر، سبب می شود که موضوعاتی از نوع مطالب منتشر شده در رسانه‌ها را مطرح نماید؛ به‌ هر تقدیر چون اینجانب دانش آموخته دانشگاه امام صادق (علیه السلام) هستم و سال‌ها در مقاطع دکتری و کارشناسی ارشد، اندیشه های سیاسی اسلام را تدریس نموده ام؛ علیرغم اینکه پیشتر هیچگاه تمایلی نسبت به پاسخ دادن به اظهارات آقای زیباکلام نداشتم و بهترین جواب، در برابر گفته های ایشان را خاموشی می دانستم، اما اینک چون می بینم مطالب وی ممکن است بخشی از افکار جامعه را به انحراف بکشاند؛ از سر ضرورت و به اختصار، چند نکته را متذکر می شوم: 1. ایشان روحیه ضداستکباری مردم و رهبری ایران را به گونه ای تفسیر کرده اند که گویی این رفتار، متأثر از نگرش مارکسیستی است؛ البته چون ایشان اطلاعات قرآنی و دینی ندارند و بدیهی است در حد بضاعت اندک خود در این زمینه، اظهار نظر می نمایند؛ فلذا توجه ایشان را به آیات متعدد قرآن جلب می کنم که در آن مبارزه با طاغوت و نفی روحیه ستمگری و ستم پذیری و دوری از روحیات شیطانی و غیر دینی و نیز نفی فساد در زمین تبیین شده است؛ از جمله آیات: دهم و هجدهم سوره فاطر، شصت و چهارم سوره مائده و صدها آیه دیگر که در پایان نامه اینجانب در دانشگاه امام صادق (علیه السلام) موجود است و می توانند مراجعه و مطالعه نمایند. به علاوه این موضوع در قانون اساسی ایران که میثاق ملی کشور هم محسوب می شود و قاعدتاً همه افراد یک ملت به آن پای بند هستند؛ تصریح شده است و در مقدمه قانون اساسی و نیز در بند 5 اصل سوم و بند 16 همان اصل این موضوع مطرح شده است و علاوه بر آن در اصول 152 تا 155 از فصل دهم قانون اساسی، خط مشیء کشور در سیاست خارجی ، بیان شده است؛ لذا نباید روحیه ضداستکباری و ظلم ستیزی مردم را تقلیل داده و آن را حمل بر عوامل بی اساسی چون تفکرات مارکسیستی نماییم؛ چرا که این رفتار و منش ملت مسلمان ایران، ریشه در مبانی و آموزه های دینی آنان دارد و قطعاً و یقیناً تقلید از مارکسیسم نیست و مبتنی بر پشتوانه های قوی و منطقی دینی و عقلانی و قانونی است و مباحث عمیق تولی و تبری به عنوان آموزه های اسلامی در آن دخیل است. 2. ایشان گفته اند: «اسرائیل را به رسمیت می شناسند»؛ چون اینجانب دانش آموخته رشته علوم سیاسی و روابط بین الملل هستم؛ این نکته را به خوانندگان این مطلب یادآوری می‌کنم که اصولاً موضوع «به رسمیت شناختن یا نشناختن»، موضوعی است که در صلاحیت دولت‌هاست و به فرد یا افراد خاص یک ملت مربوط نمی شود؛ زیرا اگر قرار باشد به رسمیت شناختن و یا نشناختن به دست و نظر افراد باشد؛ در هر لحظه و یا ساعتی یک نوع خاصی از نظر و نگرش شکل می‌گیرد و طبیعی است که در صحنه و عرصه روابط بین الملل این دولتها هستند که باید از مجاری قانونی، مسأله به رسمیت شناختن و یا نشناختن دولت دیگر را، آن هم در دو حالت اصطلاحاً دوژوره یا دوفاکتو با تعریف علمی خاص، مورد اقدام قرار دهند؛ بنابراین اظهارنظر این آقا در مورد اسرائیل، از اساس مبنایی غیرعلمی و غیرقانونی دارد چون قانون برای ایشان حقی در به رسمیت شناختن یا نشناختن قائل نشده و ایشان هم مانند شهروندان دیگر، باید به قانون پای بند باشد و رفتارهای غیرقانونی انجام ندهد. علاوه بر این فصل دهم قانون اساسی ایران به ویژه اصل 152 آن، نوع و کیفیت روابط خارجی را مشخص نموده است و اگر ایشان به این استناد که چون سازمان ملل چیزی را پذیرفته، ماهم می پذیریم؛ معتقد است باید اسرائیل را به رسمیت شناخت؛ باید گوشزد کرد که بر طبق حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران و قانون اساسی ایران مواردی را که رسماً از سوی دولت ایران پذیرفته شده است را باید مبنای مراودات و عمل بین المللی قرارداد؛ در غیر این صورت موارد زیادی هست که در در پاره ای از مجامع بین المللی به رسمیت شناخته می‌شود و لیکن ما به دلایل دینی و عقلی و حتی اخلاق اسلامی از پذیرش آن سر باز می زنیم؛ مثلاً پدیده همجنس گرایی، در برخی از مجامع بین المللی پذیرفته شده و بدیهی است که ما بر اساس اخلاق اسلامی آن را نفی می کنیم. بنابراین باید به ایشان یادآوری کرد که شما به دلیل اینکه تابعیت کشور جمهوری اسلامی ایران را دارید باید در گام اول آن چیزی را بپذیرد که قانون اساسی کشوری که تابعیت آن را دارید پذیرفته است و پس از این مرحله، این دولت جمهوری اسلامی ایران است که بر اساس رأی ملت، حق اعمال حاکمیت دارد؛ نه جنابعالی که چنین حقی از سوی ملت، به شما واگذار نشده است. البته این موضوعات از مباحث اولیه ای است که ما معمولاً به دانشجویان ترم اول رشته علوم سیاسی و روابط بین الملل آموزش می دهیم و من فکر می کنم ایشان این مباحث را بداند لیکن شاید در فضایی احساسی، بخشی از آن را نادیده گرفته اند و در هر صورت از یک فرد دانشگاهی، همواره توقع و انتظار است که رفتار و گفتار علمی و منطقی و مبتنی بر قانون داشته باشد. 3. غرب سال‌هاست وقت و هزینه صرف نموده تا رویکردهای خود را در تمام نقاط عالم فراگیر نماید. یکی از خواسته های کشورهای غربی، نگاه غیرایدئولوژیک از سوی سایرین به عرصه بین الملل و سیاست است(در حالی که خودشان دائماً در حال ترویج رویکردهای لیبرالیستی و کاپیتالیستی هستند) و این نقطه مقابل دیدگاه اسلام نابی است که امام خمینی(ره) برای احیاء آن در دوران معاصر تلاش نمود و انقلاب اسلامی امروز پرچم دار آن است و کوشش و اهتمام عمومی غرب هم، بر افتادن این پرچم الهام بخش بر زمین است و جای تعجب نیست که پرورش یافتگان در دامان رویکردهای غربی، نگاه دین مدارانه را صراحتاً به عنوان یک «مشکل» مطرح نمایند؛ نکته ای که آقای زیباکلام بر آن اصرار دارد و به تصریح گفته است که:«مشکل اصلی ما، نگاه ایدئولوژیک به جهان است». 4. ایشان مباحث دیگری هم در خصوص حضرت امام (ره)، شهید بهشتی و نیز دانشگاه امام صادق(علیه السلام) بیان نموده‌اند که گمان من بر این است که یا دچار فقر اطلاعات در خصوص موارد یادشده هستند و یا آنکه مأموریتی از محلی خاص، برای تخریب اذهان مردم دارند. در هر صورت ایشان را اولاً به تقوا و رعایت مبانی اسلامی توصیه می کنم و آمادگی خود را برای آموزش و یا در اختیار گذاشتن متون مناسب جهت افزایش اطلاعات ایشان اعلام می دارم و البته همین پاسخ هایی که به ایشان داده می شود را نیز موجب بزرگتر شدن ایشان و درشت نمایی وی می دانم لذا از سایر همکاران فرهیخته و اندیشمند تقاضا دارم صرفاً در حد ضرورت ، مطالب ایشان را مورد پاسخ و نقد قرار دهند؛ چون بخش عمده ای از مطالب ایشان فاقد پشتوانه های علمی و فنی است.»»»»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته جوابی که آن برادر به آقای زیباکلام داده است نکات خوبی دارد ولی عمده مشکل نظام اسلامی با این نوع تفکر مسئله‌ی غفلت از تقابل دو تمدن است، یکی تقابل تمدن اسلامی با آرمان‌های خاص خود که امروز جمهوری اسلامی بنای پایه‌ریزی آن را دارد و دیگری تقابل تمدن غربی و اصراری که آن تمدن بر نفی نظام دینی در مناسبات بشری دارد و اگر بنای احیای تمدن اسلامی در میان نباشد راه، همان است که آقای زیباکلام می‌فرماید که ما نیز به عنوان یک کشور جزء اقمار نظامی شویم که بالاخره آمریکا و تفکر استکباری دنیای مدرن فرمانده‌ی آن هستند. در حالی‌که آموزه‌های دینی و مردم ما با انقلابی که کرده‌اند بحمداللّه تاریخی را شروع نموده‌اند که این تاریخ ما را وارد در زندگی توحیدی خواهد کرد و از این‌همه مشکلات و بحران‌هایی که جهان مدرن بدان گرفتار است نجات خواهد داد و گِله‌ی رهبری از این‌که فرمودند عده‌ای می‌خواهند دشمنی آمریکا با ملت ما را بی‌رنگ جلوه دهند، از آن جهت است که این عده عملاً موجب بسط تمدن غربی خواهند شد و این ادامه‌ی یک نوع بردگی است برای ملت ما. مثل بردگی بسیاری از ملل امروز دنیا که یوغ بندگی آمریکا را بر گردن انداخته‌اند. آیا این با سخن امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» که می‌فرمایند: «وَ لَا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللَّهُ حُرّا» بنده‌ی دیگران مباش که خدا تو را آزاد آفریده است می خواند؟ حضرت امام در سوم اسفند 1367 می فرمایند «آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می‌کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدید نظر نماییم و ما خامی کرده‌ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتا انزوای کشور شده است و اگر ما واقع‌گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می‌کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می‌گذارند، این یک نمونه است که خدا می‌خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز آیات شیطانی در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت، چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه‌اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده‌اندیشی به در آییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بی‌تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله، اشتباه ما نیست بلکه تعمد جهانخواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الّا مسئله فردی سلمان رشدی آن قدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیست‌ها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند.». موفق باشید
5099
متن پرسش
باسلام چرا مباحث ازبرهان تاعرفان را هم مانند کتاب خویشتن پنهان چاپ نمی کنید چون انسان مخصوصاً در از برهان تاعرفان اگر با کتاب جلو برود مسلط تر می باشد کما اینکه در خویشتن پنهان این تجربه شد؟ وهمچنین معاد؟آیا چاپ می کنید یانه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کارهای زمین‌مانده‌ی دیگری داریم که فعلاً باید به آن‌ها بپردازیم. موفق باشید
2525
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید من در نماز میفهمم چه اذکاری میگویم ولی همزمان هم بصورت ناخوداگاه در ذهنم افکار می اید چه راه حلی برای دفع افکار هست؟با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: حضرت آیت‌الله بهجت«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرمایند: آمدن آن افکار در اختیار شما نیست ولی دنبال‌کردن آن‌ها در اختیار شما است. سعی کنید در رجوع دوباره به نماز آن افکار و خطورات را دنبال نکنید تا پس از مدتی إن‌شاءالله ذهنتان از آن‌ها آزاد شود و رجوع بهتری به خدا پیدا کنید. موفق باشید
556
متن پرسش
با عرض سلام.آیا این جهان همیشه بوده است یا اینکه از یک زمانی به بعد خلق شده است؟(شاید همان مفهوم حادث و قدیم).اگر همیشه بوده است آیا لازم نمی آید که واجب الوجود باشد؟(نیازی به خدا نباشد). لطفا توضیح مفصلی مرحمت فرمایید چون من با فلسفه آشنایی ندارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: چون خداوند دائم‌الفیض است، همین‌که خداوند هست، تجلیات و مخلوقات او نیز از او متجلی می‌شود، می‌ماند که وجود بعضی از مخلوقات در عالم ماده منوط به وجود علت آن است که مقدم بر آن می باشد. ولی از آن‌جایی که مخلوقات دارای وجود فقری هستند و عین وجود نیستند، واجب‌الوجود نمی‌باشند، حال قدیم زمانی باشند یا نباشند قرق نمی کند. در بحث برهان صدیقین دلیل آن‌که موجودات عین وجود نیستند را دنبال بفرمایید. موفق باشید
7782
متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله در بحث ازدواج امروزه می گویند برای ازدواج علاوه بر بلوغ جنسی به یک بلوغ اجتماعی و درک از زندگی مشترک نیز نیاز است. از طرف دیگر در روایات خاصتا در مورد دختر توصیه اکید به زود ازدواج کردن شده که حتی در روایت داریم از سعادت های مرد این است که دخترش در خانه خودش حیض نبیند. تا همین چند دهه پیش نیز در همین ایران خودمان دختران در سنین 9 و 10 و 12 سالگی ازدواج می کردند؛ و پسران نیز در سنین 16 و 17 سالگی ازدواج می کردند. حال سوال من این است که در آن زمان اصولاً این بلوغ اجتماعی و درک از زندگی مشترک مطرح نبوده یا مطرح بوده اما واقعا یک دختر 10 ساله به بلوغ اجتماعی لازم برای ازدواج رسیده بود!؟ اگر آن زمان واقعاً یک دختر حدود 10 12 ساله و یک پسر مثلاً 16 ساله واقعاً درک درستی از زندگی مشترک داشتند و به آن بلوغ اجتماعی لازم رسیده بودند؛ چرا الان اینگونه نیست!؟ من خودم وقتی دختران در این سن فامیل را مشاهده می کنم و در ذهنم تصور می کنم که مثلاً این دختر خانم قرار است شوهر و احتمالاً بچه داشته باشد و خانه ای را اداره کند حقیقتاً خنده ام می گیرد. دختر 10 ساله امروزی ما یک نیمرو بلد نیست خودش درست کند یک فلاکس چای بلد نیست درست کند. از کل لباسهایش اگر هنر کند فقط جورابش را خودش بشوید. دختری که هنوز چیپس و پفک می خورد و عمور پورنگ و خاله سارا نگاه می کند و عروسک بازی می کند. و قس علی هذا. و ایضاً پسر 16 17 ساله ماه. امروزه شاید دختر به 20 سالگی و پسر به 25 سالگی نیز برسد؛ اما همچنان آن بلوغ اجتماعی لازم را برای ازدواج پیدا نکرده باشند. همچنین چه کار می توان کرد که آن بلوغ اجتماعی لازم برای ازدواج تقریباً مقارن بلوغ جسمی و جنسی برای پسر و دختر ایجاد شود؟! همچنین سوال دیگری نیز در زمینه ازدواج از خدمتتان داشتم که بی ارتباط با این موضوع نیست و آن اینکه امروزه اینهمه کتاب و مقاله و سایت و سخنرانی و ... در مورد ازدواج وجود دارد که مسأله ازدواج را از ابعاد مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار می دهند. کلی هم جلسات مشاوره وجود دارد. در دانشگاهها نیز در واحدهائی همچون تنظیم خانواده و تدبیر زندگی و ... به این موضوع پرداخته می شود؛ دختر و پسر هم قبل ازدواج چندین جلسه مفصل با هم صحبت می کنند و دقیق با ملاکها و سلایق و علائق همدیگر آشنا می شوند و بعد ازدواج می کنند؛ اما با اینهمه درصد زیادی از ازدواج ها به طلاق می انجامد. اما در گذشته ممکن بود حتی دختر و پسر تا شب عقد و حتی تا شب زفاف همدیگر را نبینند و هیچ صحبتی با همدیگر نکنند و اصلاً طرف مقابلشان را نشناسند و صرفاً والدین در این وسط همه کاره باشند؛ اما آمار طلاق نزدیک به صفر بود واقعاً دلیل این امر چیست!؟ که امروزه با اینهمه بحث و صحبت و ... باز هم طلاق بیداد می کند اما در گذشته با توجه به اینکه هیچ شناختی نبوده آمار نزدیک به صفر بوده است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این یک موضوع مفصلی است که در جاهای دیگر کم و بیش بحث شده. و اما وقتی زندگی از ابتدا جدّی باشد و در بستر آن زندگی عمو پورنگ در منظر فرزندان ما آن حرکات بچه‌گانه را در نیاورد، فرزندان ما حرکات مسئولیت‌پذیر مادرشان را می‌نگرند و از طرفی اگر در آن بستر دختران و پسران در همان ابتدای بلوغ ازدواج کنند با هدایت‌های غریزی و خدادادی به‌خوبی زندگی را خواهند شناخت و به معضلات بعدی که جوانان دچار می‌شوند، دچار نمی‌گردند. در مورد قسمت دوم سؤال و علت طلاق‌ها باید به غفلتی توجه داشت که بین زن و شوهر نسبت به مسئولیت واحد خانواده و تربیت فرزندان پیش آمده. این‌که در اصطلاح در مورد مادران ما می‌گفتند آن‌ها زنان بسازی هستند، بدان‌جهت بود که مسئولیت واحد خانواده و تربیت فرزندانی مسئول را به عهده می‌گرفتند و در راستای چنین هدفی با مشکلات کنار می‌آمدند، در صورتی‌که در حال حاضر از این نکته غفلت شده. موفق باشید
372

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم. دو سه هفته ی قبل چند سوال پرسیدم اما در ازای همه ی سوال ها به اشتباه یک جواب داده شده. سوال ها برایم مهم است لطفا در جواب و ارسال آن ها تجدید نظر فرمایید. با تشکر.
متن پاسخ
بسمه تعالی . علیک السلام سوالتان دو قسمت داشت که جواب داده شد .
20173
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: استاد جان! بنده وقتی اوصاف و بیانات برخی از شهداء دفاع مقدس را که در سن پایین می شنوم یا آیت الله بهجت «ره» یا امام خمینی «ره» که نقل شده در سن پانزده سالگی نماز شب می خواندند!! این سئوال اساسی و مهم برایم پیش می آید، که حقیقتا این بزرگورانی که در سن پایین حرف های عارفانه می زدند یا اعمال عارفانه انجام می دادند! پس کی مبارزه با نفس کردند؟ پس کی این قوه خیال را کنترل می کردند؟ حقیقت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع سالکِ مجذوب با مجذوبِ سالک فرق می‌کند. یکی حرکت می‌کند تا نورِ الهی او را در برگیرد و یکی نور الهی او را در بر می‌گیرد و سعی می‌کند آن نور را حفظ کند. افرادی که نام برده‌اید از نوع دوم‌اند. مرحوم عبدالرزاق کاشانی در مقدمه‌ی شرح «منازل السائرین» می‌گوید:

عرفا به طور کلی متفق‌اند که نهایات تصحیح نمی‌شود مگر با تصحیح بدایات و تصحیح بدایات عبارت است از 1- امتثال امر الهی 2- مشاهده اخلاص و این‌که انسان در خود ببیند برای خدا خواسته 3- رعایت سنت 4- تعظیم نهی در عین مشاهده خوف از عقاب الهی 5- شفقت بر عالم با بذل خیرخواهی و این که بار خود را بر روی دوش مردم نیندازد 6- دوری از همنشینی که وقت را تباه می‌کند 7- دوری از هر سببی که دل را مفتون و شیفته می‌نماید.

می‌فرماید: مردم در این بیان و شأن سه دسته‌اند: آن‌که بین خوف و رجاء عمل می‌کند، با توجه به محبت و همراه با حیاء، که چنین کسی را «مرید» گویند.[1] و آن‌که از وادی تفرقه و پراکندگی به وادی جمع ربوده شده‌ که او را «مراد» نامند[2] و غیر از این دو هرکه هست مدعی و نیرنگ‌باز است.

می‌توان گفت: همه‌ی مقامات در سه مرتبه جمع می‌شوند. رتبه‌ی نخست که مساوی است با آغاز کار سالک در سیر سلوک. رتبه‌ی دوم با داخل‌شدن سالک در غربت شروع می‌شود و رتبه‌ی سوم دست‌یابی سالک به مشاهده‌ای است که او را به سوی عین توحید در طریق فنا می‌کشاند و جذب می‌کند.

در معنای رتبه‌ی نخست که آغازکردن کار سالک در سیر و سلوک بود، در روایت از رسول خدا (ص) داریم: «سیروُا سَبَقَ الْمُفْرِدون» سیر کنید که مُفْرِدون پیشی گرفتند. مردم سؤال کردند ای رسول خدا مفردون چه کسانی هستند؟ فرمودند: «المهترّون، الذين يهترّون في ذكر الله عزّ و جلّ، يضع الذّكر عنهم أثقالهم فيأتون يوم القيامة خفافا» متحیرون آن‌هایی که در یاد خدا سرگشته‌اند و یاد خدا بارهای گران را از ایشان برمی‌دارد، از این روی در قیامت سبک بال خواهند آمد. (ترمذی، کتاب‌الدعویات، باب 129)

در رابطه با مرتبه‌ی دوم که واردشدن در غربت است از رسول خدا (ص) داریم «طَلَبُ الْحَقِّ غُرَبةٌ»[3] طلب‌کردن و خواستن حق، غربت است. و در رابطه با مرتبه‌ی سوم که دست‌یابی به مشاهده است در روایت داریم که جبرائیل از رسول خدا (ص) پرسید: «مَا الإحْسان؟» احسان چیست؟ حضرت فرمودند: «اَنْ تَعْبُدَ الله کَاَنَّکَ تَراه فَاِن لَمْ تَکُن تَراه فَاِنَّه یَراک»[4] احسان آن است که خدا را به گونه‌ای عبادت کنی که گویا او را می‌بینی و اگر او را نمی‌بینی پس بدان او تو را می‌بیند. که این حدیث اشاره جامعی است به مذهب عرفا و متصوفه.

خواجه عبداللّه انصاری می‌فرماید: من درجات هر مقام را به تفصیل برایت باز می‌گویم تا درجه‌ی عامه و سالک و محقق را در هر مقام بشناسی زیرا برای هر یک نشانی است که به سوی آن برانگیخته می‌شود. موفق باشید  

 


[1] - مرید همان سالک مجذوب است که جز خدا را اراده نکرده و مراد همان مجذوب سالک است که خداوند او را اراده و جذب کرده.

[2] - حافظ در رابطه با عبور از تفرقه می‌گوید: «از فکر تفرقه باز آی تا شوی مجموع» که عبور از خلق به حق است و  به حق اشتغال‌یافتن.

[3] - تاریخ دمشق، ج 51، ص 832- کنز العمال، ج 1، ص 239

[4] - صحیح مسلم، کتاب‌الإیمان، ج 1، ص 37.

17058
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز و فرزانه جناب آقای طاهرزاده: از اینکه مصدع وقت مبارک جنابعالی می شوم عذرخواهی می کنم لیکن نیاز اینجانب این می باشد که پاسخ های ارزشمند شما دلیل و قوتی است برای برنامه سلوک علمی و عملی بنده در عصر انقلاب اسلامی. بنده طلبه دانشگاه علوم اسلامی رضوی در رشته فلسفه و کلام اسلامی در مقطع کارشناسی می باشم. حدود چهار ساليست که به مطالعه آثار انديشمندان مختلف جهان اسلام مشغول هستم و آثار شهید مطهری را خوانده ام به غیر از کتب سطح عالی فلسفه، بعضی از آثار مرحوم عین صاد، علامه طباطبایی، امام خمینی، حضرات جوادی آملی و مصباح، و آثار جنابعالی و غیر هم در موضواعات مختلف و موضاعات دغدغه مند. تقریبا یک ساليست که با آثار مرحوم آیت الله شجاعی و علامه طهرانی آشنا هستم و کتب مقالات و روح مجرد و نور مجرد و چند جلدی هم از معاد شناسی را مطالعه کرده ام. لیکن چندی پیش در کتاب مراقبت استاد صمدي آملی خواندم که علامه طهرانی فرموده اند: اگر شخصی قصد خواندن کتب دوره علوم و معارف اسلامی اینجانب را کرد، به طور همزمان کتب دیگری نخواند تا وحدت حاصل شود و روح متکثر نگردد. اکنون سوال بنده این است که: هنوز که شاکله ذهنی برای امثال بنده از علوم و معارف اسلامی شکل نگرفته و نیاز است که با آثار بعضی از انديشمندان مانوس باشیم تا این چهار چوب ذهنی شکل بگیرد (البته به غیر از دروس حوزوی و فلسفه و عرفان) به نظر شما چه برنامه ای را بعد از خواندن آثار شهید مطهری پیش بگیرم؟ آیا در اين مرحله فقط آثار مرحوم شجاعی را بخوانم تا انتها و بعد از آن شروع به خواندن آثار مرحوم علامه طهرانی بکنم بدون هیچ کتاب حاشیه ای دیگر؟ و یا اینکه شما این سخن را قبول ندارید و منافاتی در مطالعه آثار انديشمندان با یکدیگر احساس نمي کنید؟ و یا اینکه بروم به سراغ مطالعه عمیق در منبع مطالب، مثل تفسیر المیزان؟ در این موضوع به شدت حیران و سرگردان شده ام و حقیقتا نمي دانم باید چه روشی در آثار این چنینی که هر کدام ارایه سبک و منظومه فکری به خصوصی دارند را داشته باشم. با توجه به اینکه این نکته را هم مي دانم که شیوه مطالعه دو گونه است: موضوع محور، مولف محور. ارداتمند استاد، طلبه دانشگاه علوم اسلامی رضوی از مشهدالرضا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گیج‌شدن ندارد!! در عین آن‌که همه‌ی آن علمایی که نام بردید، در یک فضا و به یک حقیقت در این زمانه اشاره دارند؛ همان مطلبی که متوجه شده‌اید، مطلب خوبی است که فعلاً مدتی با آثار آیت اللّه شجاعی«رحمت‌اللّه‌علیه» مأنوس باشد. ولی بالاخره تفسیر «المیزان» را مدّ نظر داشته باشید. به این معنا که مسیرتان یک کار اساسی در چند سالِ متمادی بر روی تفسیر المیزان باشد. موفق باشید

11065
متن پرسش
سلام: یه پسر 17 ساله هستم و معتقدم زن با مرد هیچ تفاوت از لحاظ ارزش و مقام نداره، از طرفی به کامل بودن و جامعیت و شگفتی دین خدا یقین دارم، شروع کردم به خوندن ترجمه قرآن و از وقتی این کار رو شروع کردم ذهنم خیلی درگیر این مسئله زن و مرد شده!!! تا اواسط سوره بقره هستم، از ابتدا احساس می کنم خدا با مردها داره حرف میزنه و زن ها مثل دیگر امکانات روی زمین که در خدمت انسان خلق شده اند زن ها هم برای همین هستن، مثلا می بینم از ابتدا داره دستورات مهمی داده میشه و خدا داره با انسان حرف میزنه، این کارو بکنید اینکار رو نکنید اما یه دفعه آخر میگه با زنان مشرک ازدواج نکنید!!!!!! خیلی واسم عجیب بود؛ یعنی تا قبلش هم خدا فقط داشت با مردها حرف میزد؟ که آخرش میگه با زن های مشرک ازدواج نکنید؟ مثلا چرا گفته نشده با انسان مشرک ازدواج نکنید؟؟؟ کلا وقتی قرآن رو میخونم احساسم اینه که خدا فقط با مرد ها حرف میزنه! و آخر چیزی که باعث شد خیلی ذهنم درگیر بشه آیه 228 سوره بقره بود که یه دفعه دیدم نوشته مردان را بر زنان برتری دادیم و خدا حکیم است!!! تفسیر رو دیدم اما روشنم نکرد، به دریافت پاسخ از شما خیلی امیدوارم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که از نظر اسلام بیشتر امورات اجتماعی به عهده‌ی مردان است و امور تربیتی که پایه‌ی آن در خانه است، به عهده‌ی زنان می‌باشد و لذا وقتی بحث در امور اجتماعی است مردان را مخاطب قرار می‌دهد در عین آن‌که ضمیر مذکر به معنای مرد نیست، بلکه به معنای مردم است. مثل وقتی که می‌فرماید مسلمین باید چنین و چنان کنند که منظور همه‌ی مردم جامعه‌ی اسلامی است ولی در آن‌جایی که می‌خواهد ارزش‌ها را نشان دهد بین زن و مرد هیچ تفاوتی قائل نیست در آیه 35 سوره احزاب کمالات معنوى را براى زن و مرد مساوى نقل مى‏کند و مى‏فرماید: «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا». چنانچه ملاحظه مى‏فرمایید در آیه فوق تمام مراتب کمال را براى زن و مرد مساوى نقل فرموده و سپس مغفرت الهى و اجر عظیم را نتیجه کار هر دوى آن‏ها قرار داده است. یا مى‏فرماید: «وَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتَ مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ نَقِیرًا». هرکس کارى شایسته انجام دهد، چه زن و چه مرد، اگر مؤمن باشد، به بهشت مى‏رود و به قدر شکاف هسته خرما به کسى ستم نمى‏شود. از آیه فوق به‏خوبى مى‏توان نتیجه گرفت که نه مردبودن عامل کمال و نه زن‏بودن مانع کمال خواهد بود. همچنان‏که مى فرماید: «مَنْ‏ عَمِلَ‏ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ» هر زن و مردى که کارى نیکو انجام دهند، اگر ایمان آورده باشند، حتماً به حیات طیبه خواهند رسید و حتماً جزایشان بر اساس بهترین کارى است که انجام داده‏اند. پس طبق آیات فوق رسیدن به کمال حقیقى مشروط به جنس خاص اعم از زن یا مرد نیست و آن فهم و اندیشه و عقلى که موجب کمال انسانى است مخصوص به زن یا مرد نیست، زیرا وقتى آیه مى‏فرماید هر زن و مردى مى‏تواند به اوج کمال انسانى برسد، معلوم است که خِرد و فهم رسیدن به آن کمال در هر دوى آنان هست. در مورد آخر آیه‌ی 228 سوره‌ی بقره همان‌طور که علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» در ذیل آیه می‌فرمایند: کارهای اجرایی را نباید با کمالات نفسانی خلط کرد، در این قسمت از آیه با توجه به این‌که به عنوان یک مبنا در آیات متعدد روشن نموده زن و مرد حقوق مساوی دارند این برتری که در این‌جا برای مرد متذکر شده به جهت مسئولیت بیشتری است که به عهده‌ی اوست، مثل برتری رئیس یک اداره. موفق باشید
11530
متن پرسش
سلام خدمت استاد: شما در بحث مدرنیته و توهم فرمودید از نظر فلسفه غرب تنها انسان موجود زنده محسوب می شود و مثال شاگردان دکارت را بیان کردید که یه سگ را می زدند و تعجب می کردند که چرا مانند موجودی بی جان واکنش نشان نمی دهد. از طرفی در غرب مدرن و به خصوص در قرن اخیر ما شاهدیم که غربیان به شدت این موضوع را دنبال و تبلیغ می کنند (به خصوص برای کودکان در قالب فیلمهای کودکان و کتب و غیره) که موجودات دیگر مخصوصا حیوانات همانند انسانها فکر، احساسات، غرایز و دیگر ویژگیهای انسانها را دارند و حتی در مواردی حیوانات به مراتب از انسانها متعالی تر هستند. البته این نگاه در چند دهه اخیر به اشیا نیز تعمیم داده می شود به عنوان مثال فیلمهای داستان اسباب بازی و یا فیلم ماشینها. سوال بنده اینست که جایگاه این قبیل رویکردها در نظام تربیتی غرب در حال حاضر چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع فیلم‌ها که نظر به حیوانات و محیط زیست دارند را رمانتیک‌ها می‌سازند که مخالف تفکرات امثال دکارت هستند مثل حزب سبزها، و از طرفی موضوع بحران محیط زیست آن‌ها را به فکر فرو برد، و در هرحال حرف دکارت در عموم مردم پذیرفته نشد ولی در اثر همان روحیه است که هنوز برخورد تخریبی با طبیعت می‌شود. موفق باشید

2154
متن پرسش
سلام علیکم! چند سوال در مورد رزق و روزی داشتم: 1- فرض کنید کسی بتواند مهم و اهم رو کامل تشخیص دهد. حالا اگر در شرایطِ نابسامانِ اقتصادیِ خانواده‌اش، و در حالی که دارد کارِ اهم رو انجام میدهد، کارِ مهمی به او پیشنهاد بشود اما با اجرِ مادی خیلی خیلی بالاتر. حالا اگر این بنده خدا دست از کار اهم بزند و به کار مهم بپردازد تا وضعِ معیشتِ خانواده‌اش بهبود پیدا کند. آیا چنین شخصی به رزاقیتِ خداوند شک کرده است یا خیر؟! آیا این تغییر کار این شخص مطابق موازین دینی صحیح است یا خیر!؟ 2- در مورد سوال بالا حدیث قدسی داریم که «ضَمِنْتُ لِاَهْلِ الْعِلْمِ اَرْزاقَهُم»(البته این حدیث در کتاب رزق شما نیز بود اما شما منبعی برای آن ذکر نکرده بودید. بنده نیز هر چه گشتم منبع را پیدا نکردم. اگر منبع را لطف کنید ممنون می شوم.) خب دیگر اهل علم هم باشیم که دیگر نور علی نور. من از این حدیث اینطور برداشت کردم که حتا اگر کارمان، کفایت زندگی را نمی دهد، و مطمئن هستیم که داریم وظیفه‌مان را انجام می‌دهیم، نباید تغییر مسیر بدهیم. بلکه ما مأموریم به وظیفه، رزق را هم توکل می‌کنیم به خدا. آیا این برداشت، صحیح است؟ 3- باز در مورد سوال اول امیرالمومنین ع می فرمایند «قَدْ تَکَفَّلَ لَکُمْ بِالرِّزْقِ وَ أُمِرْتُمْ بِالْعَمَلِ فَلَا یَکُونَنَّ الْمَضْمُونُ لَکُمْ طَلَبُهُ أَوْلَى بِکُمْ مِنَ الْمَفْرُوضِ عَلَیْکُمْ عَمَلُهُ مَعَ أَنَّهُ وَ اللَّهِ لَقَدِ اعْتَرَضَ الشَّکُّ وَ [دَخَلَ‏] دَخِلَ الْیَقِینُ حَتَّى کَأَنَّ الَّذِی ضُمِنَ لَکُمْ قَدْ فُرِضَ عَلَیْکُمْ وَ کَأَنَّ الَّذِی قَدْ فُرِضَ عَلَیْکُمْ قَدْ [وَضِعَ‏] وُضِعَ عَنْکُمْ فَبَادِرُوا الْعَمَلَ وَ خَافُوا بَغْتَةَ الْأَجَل‏»(نهج البلاغه خطبه114) در این زمینه هم سؤال‌ام این است که وقتی خداوند روزی ما را ضمانت کرده‌اند، مطمئن هم هستیم که خداوند روزی می‌دهد، خب دیگر این که آدم کار اهم را کنار بگذارد و به کار مهم بپردازد تا کفاف زندگی‌اش را بدهد و به اهل و عیال اجحاف نشود، آیا این شک به رزاق بودن خداوند نیست؟ 4- متن حدیث یادم نیست اما یادم هست چنین برداشت می‌کردم که انسان نمی‌تواند از طریق دین کسب روزی کند. لطف کنید این موضوع را بیشتر توضیح دهید. مثلاً آیا روحانیون می‌توانند برای تأمین معاش خود، یکی-دو نوبت در مدارس و مساجد نماز بخوانند تا حقوق‌شان بیشتر شود؟ آیا چنین کاری ایراد دارد؟ همچنین کسی که به خاطر تنگی معاش، منبر برود و ...؟ 5- آیا اساساً کسی که به جای این که ببیند جائی که در آن کار می کند ورودی‌اش چیست، خروجی‌اش چیست و چه جایگاهی در جامعهٔ اسلامی دارد و ... به این نگاه کند که چقدر حقوق می‌دهند، آیا چنین کسی باز هم کاری که می‌کند مصداق عبادت است؟ آیا چنین کسی مصداق حدیثی که در ادامه می‌آید هست یا خیر؟ (با این پیشفرض که چنین فردی، تنها دغدغه‌اش تأمین معاش همسر و فرزندان‌اش است، همچنین این حدیث را هم در نظر بگیرید:«الْکَمَالُ کُلُّ الْکَمَالِ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ وَ تَقْدِیرُ الْمَعِیشَةِ.») اصولا این حدیث یعنی چه؟! 6- آیا این به این طرز تفکر بنده ایراد وارد است یا نه؟: «بنده به هر کاری راضی نمی‌شوم - مثلاً اگر پدرم بگوید باید بیایی کنار دست من در مغازه، رسم و راه کارکردن (فروشندگی) را یادبگیری، من به اون جواب می‌دهم، نه پدر من به این کارها علاقه‌ای ندارم، من باید درس بخوانم، من می‌خواهم از نتیجهٔ همان درس‌هایی که در دانشگاه می‌خوانم، کسب درآمد داشته باشم. - مثال دیگر اگر شرکتی پیدا شود که حقوق بالایی داشته باشد و من هم شرایط کار در آن شرکت را داشته باشم، اما اگر ببینم که اهداف مدیران آن شرکت فقط کسبِ منفعت و سود بیشتر است، و اگر خدمتی هم به جامعه انجام می‌دهند در همین راستا است، به هیچ وجه حاضر نمی‌شوم که در آن شرکت مشغول به کار شوم، حتا اگر از نظر مالی خود و خانواده‌ام در تنگنا قرار گیرند. - یا مثلاً اگر در برهه‌ای از زمان، از نظر مالی در تنگنا قرار بگیرم، حاضر نیستم دست به کارهایِ عملگی، مسافرکشی و ... بزنم، نه این که این کارها را در شأن یک تحصیل‌کرده ندانم، نه مسئله نیست، احساس می‌کنم رسالت من این است که در عرصهٔ فرهنگی وارد بازار کار شوم و از این رو، نگران تضییع عمرم هستم، نمی‌خواهم عمرم بیهوده تلف شود» 7- آیا در انتخاب کار باید به استعداد و علایق شخصی نیز توجه کرد یا باید دید احتیاج نظام اسلامی در چه زمینه ای است؟! 8- اگر بتوانید در مورد این حدیث نیز توضیح دهید ممنون می شوم. البته عبارت آخر حدیث مد نظرم است چون به نظر می رسد مثال نقض زیادی داشته باشد:«وَلْیَکُنْ نَفَقَتُکَ عَلَى نَفْسِکَ وَ عِیَالِکَ قَصْداً فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ وَ الْعَفْوُ الْوَسَطُ وَ قَالَ اللَّهُ وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا إِلَى آخِرِهِ. وَ قَالَ الْعَالِمُ: ضَمِنْتُ لِمَنِ اقْتَصَدَ أَنْ لا یَفْتَقِرَ»
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فکر می‌کنم موضوع اَهم و مهم برای یک مسلمان و با توجه به سخن حضرت علی‌«علیه‌السلام» که مطرح فرموده‌اید آن است که مهم انسان باید آبادانی قیامتش باشد ولی از تلاش اقتصادی جهت رونق امور مسلمین باز نایستد همان‌طور که حضرت نخلستان درست می‌کردند. از طرفی زندگی را برای همسر و فرزند و حتی والدین آسان‌کردن به خودی خود یک نوع آبادانی قیامت است – به شرطی که از مرز اعتدال به اسراف کشیده نشود –گاهی خداوند رزق بعضی را در کاری قرار داده تا با انجام آن کار مردم به نتیجه‌ی لازم برسند و در ضمن آن افراد نیز به رزق خود دست یابند مثل نماز و منبر برای روحانیون. آن‌چه کراهت دارد آن است که یک روحانی شرط کند اگر این مقدار پول ندهید نماز و منبر را نمی‌پذیرم و این غیر از آن است که مردم در عین دعوت روحانی وظیفه دارند حقوق او را رعایت کنند. تقدیر معیشت یعنی انضباط در خرج‌کردن به طوری که نه اسراف کند و نه تنگ بگیرد و بخل بورزد. مسلّم کار هرچه پاک‌تر باشد و در عین فضای دینی وسیله‌ی رزق حلال می‌شود بهتر است.مواظب باشید که به مسیر رزق خود پشت نکنید اگر مسیر رزق شما حضور در مغازه‌ی پدرتان است به آن پشت نکنید چون می‌شود در عین تلاش در بازار کار فرهنگی هم کرد. در جواب قسمت هفتم سؤال باید عرض کنم هر دو، ولی نیاز نظام اسلامی اولویت دارد. 8- فکر می‌کنم در کتاب رزق قسمت آخر حدیث با روایات مختلف روشن شده که حقیقتاً ظرفیت نظام عالم آن است که در میانه‌روی فقری پیش نمی‌آید. در ضمن حدیث «ضمنتُ لاهل العلم ارزاقهم» را از فرمایشات آیت‌الله بهجت«رحمة‌الله‌علیه» گرفتم ولی فکر می‌کنم اگر جستجو کنیم سند آن را پیدا کنیم. موفق باشید
423

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
چرا آهنگ گوش دادن حرام است؟ پس ما چه سرگرمی داشته باشیم؟ همه اش که نمی شود روضه و نوحه گوش کنیم.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی اولاً: بنا به فتوای فقها به‌خصوص مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» گوش‌دادن موسیقی به‌طور مطلق حرام نیست، بلکه آن موسیقی که موجب فتنه و فحشاء شود حرام است. ثانیاً: مؤمن به مقامی می‌رسد که هرچیزی او را از حضور در محضر حق باز دارد، برای او غیر قابل تحمل است و لذا اهل سلوک سخت از اعمالی همچون استماع موسیقی حذر می‌کنند چون می‌دانند که موسیقی با تحریک خیال آن‌ها را از سیر قلبی محروم می‌کند. موفق باشید
313

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. گاهی اتفاق می افتد که در خوابهایی می دانیم که خوابیم و از این رو احساس می کنیم که می توانیم آزاد از زمان و مکان به هرجا برویم. (هر چند غالبا فقط احساس می کنیم ولی در واقع به مکان و زمان خاصی نمی رویم) می خواستم بدانم این خوابها در دید معرفت النفسی چگونه توجیه می شوند و آیا در این خوابها هوشیاری بیشتری داریم که می دانیم خواب هستیم و یا نه همه این دانایی بازی خیال انسان است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام ظاهراً یک نوع هوشیاری و تجرد بیشتر در میان است که انسان علم به آن حالت دارد. موفق باشید
306

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام، در مورد مرگ آقای حکیم، سوال داشتم که مگر خوب روح امام خمینی کوچک بود که نتونستن با سرطان مبارزه کنن؟ آیا مگه روح فقط با سرطان میتونه مبارزه کنه و مگر همه آدما مبتلا به مریضی نمیشن حتا امامان معصوم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام فکر می‌کنم در جواب سؤال 304 می‌توانید جواب خود را بگیرید و فراموش نفرمایید در مورد بیماری به جهت عوامل بیرونی ، روح دیگر نقشی ندارد، حال چه شمشیر باشد که بر فرق مبارک حضرت علی«علیه‌السلام» می‌خورد و چه یک میکرب باشد که از بیرون به بدن حمله می‌کند. آری اگر روح در تعادل باشد و بدن هم آمادگی تأثیر روح را داشته باشد، روح بهتر می‌تواند با میکرب مقابله کند. موفق باشید
10524
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: بنده در اینترنت سایتی را مشاهده کردم که مدیر اون سایت برای حل مشکلات بوسیله دعانویسی و طلسم اقدام می کنه و هزینه را هم بعد از حل مشکل می گیره. مطلبی را هم که در ادامه می نویسم از قول خودشون در جواب سوالی در مورد اینکه آیا جن عاشق وجود داره یا نه؟ در سایت اسک دین است. (در این سایت عضو شدم که فقط عرض کنم اگر سؤالی ازمون شد بدون اطلاع جواب ندیم و مردم بیچاره رو سر در گم نکنیم. دوست گرامی گمنام طبق فرموده پیامبر گرامی اکرم (ص) اینان جنیان از برادر های شما هستند پس باید حق آنها را از خوراک بدهید در قرآن کریم و سوره جن آمده بزرگان جن گفتند (و انا منا المسلمون و منا القاسطون... ) برخی از ما مسلمان و برخی کافر و ستمکارند نحوه زندگی و معاشرت این طایفه از خیلی موارد شبیه ما انسانها هستنش فقط نوع خلقت آنها با انسان فرق میکنه و با قدرتی که خداوند کریم بهشون داده میتونن وارد جسم بشر بشن و خیلی راحت در امور انسانها دخالت کنن و متآسفانه میتونن مسیر زندگی یک انسان رو تا حدود زیادی تغییر بدن بین همسران جدائی و طلاق و بیچارگی رو باعث بشن البته به اذن خدا در علوم غریبه بهش سحر میگن مدرک این مطلب بنده آیه 102 سوره بقره هستش حتما آیه رو بخونین در بسیاری از موارد به دخترانی بر می خوریم که بدون هیچ علتی موفق به ازدواج نمی شوند خواستگاران و طالبان زیاد ولی فقط در حد صحبت و یا دیدن دخترانی با موقعیت های بسیار خوب و با چهره هائی زیبا و بدون عیب که هنوز موفق به ازدواج نشدن و نمی شوند خب دوست گرامی آیا توضیحی برای این مشکل دارین؟ اگر سحر یا بخت بستگی نباشه فقط مانعش جن عاشق میتونه باشه که هر خواستگاری رو نرسیده پشیمون می کنه دختران زیادی به بنده مراجعه کردن و گفتن در خواب یا بعضا در بیداری شخصی بهشون میگه من تو رو دوس دارم و می خواهم باهات ازدواج کنم فقط صدا رو میشنون صدای هاتفی که فقط دختره میشنوه اگر این مزاحم برطرف نشه اون دختر خانم تا آخر عمرش بدون نصیب باقی میمونه من بارها با این مزاحمین جن صحبت کردم میگن ما عاشق این دختریم و دوسش داریم بعضی رو اجازه ازدواج میدن و بعضی رو خیر بعضی رو وادار به عمل زنا میکنن و بعضی رو اگر به خواسته های پلیدشون گوش ندن وادار به خودکشی میکنن. مدرک دیگه بنده دعای معروف و بسیار کارآمد (ابو دجانه) هستش که از پیامبر اکرم (ص) نقل شده و معتبر ترین دعا هستش و در این دعا به جن عاشق اشاره شده میتونین در جستجوی گوگل بگردین پس لطفا نگین این مطالب خرافاته یا .... وهبی دائی وهاب http://www.vahabidaeivahab.com/) همچنین نظر یکی از همکارانشون در اصفهان که اینطور گفتن (از اسمش معلومه دعانویسی یعنی آیات قرآن و دعاهایی با سند معتبر از معصومین و علما. اما یه چیزه دیگه هست به نام ساحر که ساحر یعنی کسی که از اجنه و شیاطین استفاده میکنه تا به اهداف پلیدش برسه) و یا اینکه آیات قرآنی به عدد تبدیل می کنن و طلسم درست میکنن و اگه لازم باشه در کارشون از طلسم خیر استفاده می کنن. حالا می خواستم نظرتون را راجع به این مطالب بدونم. آیا مراجعه به اینگونه افراد برای حل مشکل جایزه؟ فرق دعا و طلسم چیه و اصلا" طلسم خیر هم داریم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» عرایضی داشته‌ام که با مطالعه آن می‌توانید متوجه ادعاهای بی‌پایه ای که این‌ها می‌گویند بشوید. اتفاقاً آیه‌ی 102 سوره‌ی بقره فوق‌العاده راهنما است و در آن کتاب روی آیه‌ی مذکور بحث شده ولی این‌که طرف ادعا می‌کند جنّیان عاشق یک دختر از جنس انسان می‌شوند؛ یک ادعای کاملاً بی‌پایه است و اساساً این دو موجود یعنی انسان و جنّ از دو جنس هستند با دو گرایش مختلف، و رابطه‌ی عشق و عاشقی در بین آن ها معنایی ندارد. این‌که می‌گوید اگر مشکل‌شان حلّ شد حق‌الزحمه‌ی آن طرف را بدهند، طبیعی است که بعضی مشکلات بعد از مدتی حل می‌شود، چرا حل مشکل را به پای چنین افرادی بگذاریم که با جنّیان ارتباط دارند. سخیف‌ و بی‌پایه‌بودن بحث عاشق‌شدن جنّیان نسبت به انسان نیاز به مقدماتی دارد که جایش این‌جا نیست ولی این نشان می‌دهد طرف بسیار حیله‌گر و فریب‌کار است. موفق باشید
نمایش چاپی