بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25502
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: با عرض پوزش ترجیحا بدون مقدمه وارد اصل مطلب میشوم خدمت شما عارضم من امام خمینی را قبول دارم ولی منتقدشان هستم و همچنین آیت الله خامنه ای را هم قبول دارم ولی به بعضی از رفتارهای ایشان نقد جدی دارم و شاید هم خلاف امرشان رفتار کنم و جسارتا شما را هم قبول دارم و بسیار به شما ارداتمندم و عشق می ورزم اما منتقد شما نیز هستم آیا این به منزله انحراف من هستش؟ و دیگر شما مرا نمی پذیرید؟ و یا کلا من از خط انقلاب اسلامی و اهدافش خارج شدم؟ آیا فقها معصوم هستند؟ ایا ایت الله مکارم شیرازی یا ایت الله نوری و غیره با آن فقاهت خطا ندارند؟ آیا آیت الله جوادی آملی از حدتعادل گاهی سخنانش خارج نشده است؟ ( فرمایش صریح شما در خصوص از تعادل خارج شدن سخن آیت الله جوادی در خصوص رحلت اقای رفسنجانی — بخاطر خلاصه کردن موضوع را بیان نمی کنم) و بسیاری از فقهای ما - پس عقل و تفکر من در انتخاب راه چه نقشی دارد؟ هرچند اطاعت از فقها را در جای خویش لازم می بینم و قطعا اطاعت می کنم آیا در تاریخ و راویات نداریم شخصی با امام صادق (ع) جهت سفری مشورت کردند و امام ایشان را نهی کردند ولی آن شخص به سفر رفت هر چند از لحاظ معنوی ضرر کردند اما آیا رفتار آن شخص به منزله این بود که از خط امام صادق (ع) خارج شده است؟ اصلاً فقیهان به کنار فرض که دوران امام علی (ع) است و ایشان مالک اشتر را منصوب فرموده است مگر در خود نهج‌البلاغه در نامه به مردم مصر پس از کلی تعریف و تمجید و تأیید مالک تذکر نداده‌اند که به‌شرطی اطاعتش کنید که مطابق حق فرمان دهد؟ چرا فکر می‌کنید مردم امکان شناخت حق را ندارند و باید هرچه ولی فقیه گفت را بپذیرند حال آنکه حتی امام علی (ع) چنین رابطه‌ای میان خود و مردم قائل نبود؟ این توجیهاتی که دربارهٔ عدم امکان اشتباه رهبری در برخی افکار وجود دارد براستی تفاوت چندانی با نظریهٔ باب شیخ احمد احسایی که از دلش بابیت و بهاییت درآمد ندارد با این تفاوت که این بار باب مفروض، فقها و مشخصاً ولی فقیه است و با این طبقهٔ اجتماعی سر دشمنی ندارد که هیچ دوست توجیه‌گر هم هست! شاید اگر شیخ احمد و شاگردانش هم به‌جای مقابله با فقیهان، تأییدشان می‌کردند و می‌گفتند باب یکی از فقیهان زمان است که از همه عالم‌تر و عادل‌تر و شجاع‌تر است کارشان به سرکوب و اعدام و تبعید نمی‌کشید! خیلی تصادفی صحبت شما را درخصوص خارج شدن جناب احمدی نژاد از خط ولایت را شنیدم با وجود اینکه به برخی از رفتارهای ایشان منتقدم با این حال ایشون را ولایی تر از دولت موجود و بقیه دولتها می دانم و صد البته مردمی تر اما این به این معنا نیست که بطور مطلق قبولش دارم و برخلاف نظر شما رفتار ایشون را درخصوص انتخابات ۹۶ خلاف ولایت نمی دانم ایشون صرفا مشورت کردند همانطور که هر انسانی مشورت می کند ولی قرار نیست با نظر مشاور مسئله ای را به خودمان تحمیل کنیم حتی اگر آن مشاور رهبر باشد. وقتی بخشی از جامعه پیرو تفکری است چرا نباید نمایندهٔ آن تفکر حق حضور در انتخابات را داشته باشد؟ مگر غیر این است که امام علی به‌ صراحت می‌فرماید چون خیل جمعیت حجت را بر من تمام کرد خلافت را پذیرفتم؟ حتی امام علی (ع) که حکومت حق مسلمش بود و غصب شده بود وقتی تن به آن داد که مطمئن شد اکثریت مردم او را می‌خواهند. اگر کسی معتقد است حق را شناخته و خود نماد بارز آن است پس حتماً خوب هم بلد است آن را عرضه و تبلیغ کند و اگر واقعاً حق است و اگر به لطف جمهوری اسلامی طاغوت که حجاب حق است برچیده شده است چرا باید از شنیدن صدای مخالف و به رأی گذاشته شدن نظرش بترسد؟ ۴۰ سال حماقت صغیر تصور کردن مردم و تحمیل نظارت استصوابی به آنان که از دلش انتخاباتی بین بد و بدتر و مجلس و دولت‌هایی هریک بی کفایت تراز قبلی کافی نیست؟ هرچند از نظر رهبری این دولت بهترین است و مهم نیست مردم هرروز دارند بیشتر از دیروز له می‌شوند مهم امنیت و حفظ نظام است (نظریهٔ اصالت دولت (نظام) و در خدمت نظام بودن همهٔ مردم که اگر قدری افراطی‌تر شود می‌شود همان فاشیسم!) هرچند از نظر ایشان امنیت فقط نبود جنگ و ترور است وگرنه باقی عناصر امنیت به فنا رفته است. شما اگر در شرایط کنونی چیزی از امنیت روانی، اقتصادی و حتی سیاسی سراغ دارید بفرمایید بماند که در روایات داریم فقر از هر دری بیاید ایمان از در دیگر می‌رود. بی‌شک اینکه رهبری به خود اجازه دهد تعیین تکلیف کند چه کسی در انتخابات شرکت کند یا نکند عین طاغوت و صغیر فرض کردن مردم است. بیایید با خودمان صادق باشیم اگر جمهوری اسلامی است و اگر این حکومت همان حکومت است که امام خمینی انتظار داشت مردم حق داشتند که رهبرش را استیضاح کنند و امثال بهشتی از آزادی بیان و اظهار عقیده حتی در وسط جنگ می‌گفتند پس «من صلاح نمی‌دانم» و «من این را می‌گویم» را بریزیم در سطل آشغال! رهبری هم باید به مردم پاسخگو باشد رهبری هم فقط باید نظرش را بگوید و تحمیلی در کار نیست رهبری هم باید در مقابل هر دستوری که می‌دهد برای مردم دلیل کافی بیاورد و اگر مردم نپذیرفتند کوتاه بیاید مگر آنکه خودش را از امام علی هم بالاتر بداند که در آن صورت بهتر آن است که به عقیدهٔ آیت‌الله مصباح تن دهیم و نام جمهوری را حذف کنند. مگر استاد عزیز نظر علامه طباطبایی دربارهٔ آیهٔ دوازدهم سورهٔ مدنی تغابن این نیست که حتی اگر مسلمانان نافرمانی کردند پیامبر وظیفه‌ای جز تذکر دادن ندارد؟ (در تفسیر المیزان در توضیح این آیه آمده است: «و معناي‌ جمله‌ ‌اين است‌: ‌که‌ ‌اگر‌ ‌شما‌ ‌از‌ اطاعت‌ ‌خدا‌ ‌در‌ آنچه‌ ‌از‌ دين‌ تشريع‌ كرده‌، و ‌يا ‌از‌ اطاعت‌ ‌رسول‌ بدان‌ جهت‌ ‌که‌ ولي‌ امر ‌شما‌ ‌است‌ ‌در‌ آنچه‌ ‌به‌ ‌شما‌ دستور مي‌دهد اعراض‌ كنيد، ‌رسول‌ ‌ما نمي‌تواند ‌شما‌ ‌را‌ مجبور ‌بر‌ اطاعت‌ كند، ‌براي‌ اينكه‌ ‌او‌ مامور ‌به‌ ‌اين رفتار نشده‌ بلكه‌ تنها مامور ‌شده‌ ‌که‌ رسالت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌شما‌ برساند، ‌که‌ رسانيد») صراحت این آیه و توضیحات علامه و تأکید قرآن بر عدم تسلط پیامبر بر مردم یعنی حکومت اسلامی توسط خود مردم پیاده می‌شود و مردم باید بخواهند فلان مسئله طبق نظر شرع پیش برود و هیچ جبری بر آنان نیست حتی اگر پدرانشان در ۴۰ سال قبل چنین جبر طاغوت‌واری را پذیرفته باشند. مطمئن هستم شما اهل مطالعهٔ تاریخ هستید و خوب می‌دانید بسیاری از توجیهات امروز را زمانی بنی‌امیه و بنی‌عباس بهتر و دقیق‌تر و مستندترش را می‌ساختند تا صدای مخالفت مردم در برابر خلیفه را خفه کنند. پس لطفا اجازه ندهید تفکر از دیگران گرفته شود و چشم بسته همه مسائل را به رهبری وصل کنیم و بگوییم چون زعیم ماست خداوند کمکشان می کند و ایشون اشتباه نمی گویند و یا اشتباه رفتار نمی کنند که نمونه هایی مبنی بر اشتباه رفتن مسیر در طی رهبری ایشان وجود داشته است که حتی خود رهبری گاها به ان موارد اشاره کرده است (یه نمونه از چند نمونه را عرض می کنم در خصوص کاهش جمعیت ایران که بعدها رهبری گفتند که حمایتش از این طرح اشتباه بوده هرچند شما این را اشتباه ندانید ولی تاثیر سوء آن در مردم دیده شد) حتی نمونه های اعترافی امام خمینی مبنی بر بعضی از تصمیمات اشتباهش در تاریخ وجود دارد. باید پذیرفت وقتی یک غیر معصوم را در حد معصوم بالا ببریم و مقدس پنداری می کنیم و تمام رفتارهایش را از روی حکمت و حکیم بودنش می دانیم در واقع چشمان واقعیت را بسته ایم و تعقل را تعطیل کردیم و اشتباهات را توجیه می کنیم چه آن شخص من نوعی باشم و یا آقای احمدی نژاد و چه رهبری و یا هر شخص دیگری باشد به نظر بنده باید حد تعادل را نگه داشت و امکان خطا را در زمانی که معصوم حضور ندارد برای همه در نظر داشت حتی ولی فقیه و توجیه نکنیم که اشتباهات آنها فاحش نیست چرا چنین جواز ناچیز بودن اشتباه را فقط برای ولی فقیه جایز می دانیم؟ بدانیم تنها کسی که از خطا عاریست فقط امام معصوم است و این عقیده ایست که شما به ما شاگردان خود آموخته اید ببخشید که با این صراحت نظر دادم و انتقاد کردم امیدوارم چنین انتقادی به معنای این نباشد که از خط ولایت خارج شده ام یا ارداتم به شما کاسته شده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه جامعه‌ی ما به آن‌چنان بلوغی رسیده است که از دوره‌ی «فراروایت» عبور کرده است. به این معنا که افراد، چراغ خرد خاموش کنند و بدون فکر از کسی تقلید نمایند. آری! بسترِ گشوده‌ای است به نام اسلام و انقلاب، که خود به خود میدانِ تفکر است و تفاوتِ فهم‌ها نسبت به اسلام و انقلاب، نشانه‌ی سعه‌ی ملکوتیِ اسلام و انقلاب است و ما را از انجمادِ فکری نجات می‌دهد. از سخنان شما چنین برداشت کردم که نمی‌خواهید در انجمادِ فکری، خود را متوقف و راضی کنید و همین امر موجبِ ارادت بنده به امثال شماست. حقیقتاً در این تاریخ، باید در بسیاری از برداشت‌ها و فهم‌های خود تجدید نظر کنیم و آن‌ها را بازخوانی نماییم، هرچند که در بعضی نکات به نظر خودم عجله کرده‌اید. مثل آن‌که گمان فرموده‌اید علت مخالفت بنده با آقای احمدی‌نژاد مربوط به سال ۹۶ و عدول ایشان از مشورتی است که با مقام معظم رهبری داشت. چنین نیست؛ ولی فعلاً هم مهم نیست. مهم آن است که شما در موضوعات فکر می‌کنید و حتی برای مقام معظم رهبری، جایگاهِ عصمت قائل نیستید. از آن طرف انتظار بنده آن است که اهل تفکر به سخن متفکران از جمله متفکری مثل آقای خامنه‌ای فکر کند و در مقایسه با سخن مخالفانِ ایشان آن‌چه بهترین است را دنبال نماید. بنده به هیچ‌وجه نگاهِ شخصیت‌هایی امثال شما را، نه‌تنها نگاهِ مغرضانه نمی‌دانم، بلکه چشم‌اندازی می‌بینم برای آینده‌ای که سختْ بدان امیدوارم. همان‌طور که اشاره دارید بحث در حکمِ حکومتی رهبری است که در آن‌جا نه به اعتبار آن‌که آن سخن و آن حکم، بی‌عیب است بلکه از آن جهت که باید بالاخره به گفته‌ی افلاطون، یک کسی حرف آخر را بر مبنایِ معارف تعریف‌شده بزند تا امورِ شهر و کشور جلو برود.

اجازه بدهید به تک‌تکِ اشکالاتی که فرمودید پرداخته نشود؛ ولی در جمع‌بندی معتقدم «عقل» و «حکمت» اقتضاء می‌کند نظام ما آن‌چنان بی‌هویت و بی‌اصالت نشده است که به براندازی نسبت به آن فکر کنیم؛ بلکه برعکس، شاید بگویم از بی‌نظیر نظام‌هایی است که اگر دلسوزانه و بی‌سر و صدا در رفع مشکلات آن قدم برداریم، حتماً به نتیجه خواهیم رسید. بنده بر اساسِ تجربیات گذشته‌ی خود در این وادی قدم برمی‌دارم و سختْ امید به رحمتِ الهی دارم و سخنان مقام معظم رهبری را نه از آن جهت که «باب اللّه» است بلکه به اعتبار این‌که گویا خدا بنا دارد از طریق سخنان ایشان، هدایتی به این ملت عطا کند؛ ارج می‌نهم در آن حدّ که گاهی به این فکر می‌افتم چقدر خوب است این سخنان را مثل یک متن ارزشمند در جمع دوستان مورد بحث و بررسی قرار دهیم، به نظر بنده ارزش این کار را دارد. موفق باشید

21086
متن پرسش
با سلام: در پاسخ به مخاطبان سایت درباره نامه آقای جوادی آملی فرمودید باید در انقلاب جایگاه هر فرد و جریانی را مشخص کنیم، نه چون مثل ما فکر نمی کنند حذف کنیم، نیز فرمودید ایشان انقلاب و آینده انقلاب را طور دیگری می‌بیند. این بار اول نیست و همواره موضع شما در نسبت با آیت الله جوادی آملی و آقازاده محترمشان در نهایت احترام و با پذیرش نظر ایشان بوده و حتی اجازه ي نقد ایشان را نیز به خود نمی دهید و سالهای فتنه گفتید نمي دانيد علت این مواضع چیست، از طرفی هم اذعان کردید نگاه هاشمی سبب جام زهر به امام و برجام نافرجام و.... شده و اولین بار نیست که نگاه آقای هاشمی را در جایگاه انقلاب اسلامی بی تاریخ می دانید و اولین بار هم نیست که کاپ اخلاق از طرف آیت الله جوادی آملی به ایشان که اوج بی اخلاقی بودند داده می شود. سرتان را درد نياورم. آیا مواضع حضرتعالی در قبال اشتباهات فاحش بزرگان حوزه، و از طرفی طرد احمدی نژاد به انحاء مختلف، گویای نسبی بودن اخلاق و نسبی بودن احترام به افراد ذیل انقلاب و نسبی بودن تکفیر یا حذف و امثالهم در نسبت با خاندان هزار فامیل نظام و حوزه نیست؟ اگر آقای احمدی نژاد نظری کنار نظر رهبری دارد، هاشمی که علنی با رهبری زاویه داشت و هنوز يادمه شما چه تعبيری برای نامه ی بدون سلام هاشمی به آقا به کار برديد. اونوقت چطور آقای جوادی ذیل انقلاب معنی می‌شود ولی احمدی نژاد برود به جهنم، خودش نخواست ذیل زعیم باشد؟! خواهش و تمنا دارم جدای از نگاه های سیاسی، فرض کنید من تماما با شما هم نظرم، وجدانا نوع تعامل شما با آیت الله جوادی و آقازاده ایشان کجا و احمدی نژاد کجا! وجدانا بفرمایید اگر احمدی نژاد فرزند آیت الله جوادی یا آيت الله مصباح بود و اگر احمدی نژاد نسبت خویشاوندی با هر یك از بزرگان یا حلقه های بسته ی نظام یا حوزه داشت، باز هم نسبت به ایشان همانگونه موضع می‌گرفتید؟ آن هم کسی که بارها اعلام کرده برای آرمانهاي امام و انقلاب جان می‌دهد، آیا همانطور که آقای جوادی آملی به زعم شما آینده انقلاب را طور دیگری می‌بیند، احمدی نژاد نمي تواند آینده انقلاب را طور دیگری ببیند؟ ذیل انقلاب بودن برای خاندان فامیلی نظام و حوزه هست فقط؟ خواهش می کنم، التماس می کنم بنده رو ارجاع نفرماييد به پاسخ های نسبتا تکراری که تاکنون فرمودید و تمنا دارم به قول خودتون، باهام هم عالم بشید تا درک متقابل صورت بگیرد سپس پاسخ بدید، شاید روشن شود خون دل ما از چیست ... بنده خیلی روی حرفای شما فکر می کنم و ردشان نمی کنم، خواهش می کنم شما هم روی حرفای بنده فکر کنید، حضرت سلیمان از مورچه هم درس آموخت شاید بنده مورچه ی حضرتعالی باشم. این‌که گفتم شما نظر آیت الله جوادی را می پذیرید، اصلاح می کنم، منظورم قبول داشتن نظر ایشان نیست. منظورم اینه که شما نظر ايشون رو ذیل انقلاب محترم می‌شمارید و معتقديد به عنوان یه معلم میشه از ایشون تعلیم گرفت نه که تماما خودمون رو در اختیار ایشون بذاریم. چرا همین احترام و همین برخورد با آقای احمدی نژاد نمي شود؟ چرا در نسبت با احمدی نژاد نه مسایل اخلاقی و انسانی رعایت می‌شود (همان که در سوال هفته‌های گذشته نوشتم تمسخر شما و خنده و ذوق زدگی حضار و...) نه با احترام چنین تعابیری به کار نميره، شما قبلا گفته بودید ارزش احمدی نژاد به مباحث تئوری و مهدویت و سخنرانی هايش نیست، ارزش احمدی نژاد به این هست که تونست نگاه امام خمینی رو در «عمل» پیاده کنه. خب حالا که فکر می کنید احمدی نژاد ذیل زعیم نیست و نگاهی کنار نگاه آقا برای خودش دارد، بهتر نیست مثل برخوردتان با آقای جوادی، بگویید احمدی نژاد هم مي تواند به عنوان مدیری که با نگاه انقلابی سابقه هشت سال مدیریت کشور و آشنایی با پیچ و خم های مدیریتی کشور و جهان دارد، تعلیم‌گرِ ما باشد نه که تماما خودمان را به او بسپاریم؟ چرا احترام فقط برای آقای جوادی آملی و آقازاده شان و فقط برای آیت الله مصباح هست؟ بنده حقیر طلبه حوزه علمیه قم هستم و به این بزرگان ارادت دارم، ولی چرا بزرگان نظام و حوزه اگر اشتباهات فاحشی بکنند، صرفا یا روششان یا نظرشان نسبت به آینده انقلاب با نظر و روش ما متفاوت است و نباید حذف شوند ولی احمدی نژاد چه روشش متفاوت باشد چه نظرش، تقصیر خودش است و باید تکفیر و حذف شود؟ خواهش خواهش خواهش می کنم بفرمایید اگر احمدی نژاد به هاشمی کاپ اخلاق می داد، اگر روشش در برخورد با مسایل، مخالف روش رهبری و شهید بهشتی بود (اشاره به حرف ضمنی شما درباره آیت الله مصباح)، اگر احمدی نژاد کسی که نامه ی بدون سلام به رهبری داده و به تعبیر شما اعلان جنگ با رهبری کرده را مظهر تمام و کمال اخلاق می نامید، هزاران باره سیاه و سیاه و سیاه نمي دانستند؟ بازم خواهش، تمنا، التماس می کنم بفرمایید اگه آقای جوادی آملی صرفا نظراتی داشته باشند که مثلا کنار نظرات رهبری باشد (مثل نگاه به آینده انقلاب که خودتان اذعان کردید با نگاه آقا متفاوت است...) آیا جراتش هست ایشان را بیرون از ذیل زعیم الهی بدانید؟ به خدا دلم به عنوان طلبه ی دردمند خون است چرا کسی که به زبان خودمانی خارج از حلقه ی فامیلی نظام و حوزه باشد، نه احترام دارد نه ذیل زعیم است نه انقلابی است، سیاه سیاه است، ولی کسی که جزو حلقه‌ی بسته‌ی نظام و احیانا حوزه باشد، هرکه باشد از وزرای دولت روحانی تا آقازاده ی آیت الله جوادی، احترامشان واجب و ذیل انقلاب هستند... این زعیم کیست که سهم خاندان هزار فامیل است فقط. خدایا خدایا به حق گریه های حضرت زهرا (س)، به حق معصومیت حضرت معصومه (س)، حرفای پر از اشکال و نقص من رو هر طوری که صلاح هست به استادمان برسان و ما را کمتر از مورچه‌ای ندان که برای حضرت سلیمان حامل پیام بود. الهی آمین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتما می‌دانید آن‌چه را ما می‌توانیم در بیان آوریم بخش کوچکی است از آن چیزی که نمی‌توانیم در بیان آوریم، اما درون ما از آن باخبر است. پس هیچ‌گاه پرونده‌ی سخن در امور حقیقی بسته نمی‌شود، به‌خصوص ما در تاریخی واقع شده‌ایم که روح آن تاریخ ما را در برگرفته و باید تلاش کنیم خود را با آن هماهنگ سازیم تا فهم ما از یکدیگر و گفتگوی‌مان بیرون از تاریخ‌مان نباشد که در آن صورت عملاً از افق درونی خود فاصله گرفته‌ایم، و به جهت گسستی که پیش می‌آید سخنان‌مان برای همدیگر نامفهوم می‌شود. و تنها با فهمِ حضور تاریخی است که می‌توان از این گسست رهایی یافت، به شرطی که احساسِ حضور تاریخی را که همان «اگزیستانسِ» ما در این دوران است زنده نگه داریم، و ببینیم در درون گوینده‌ی متن چه می‌گذرد! که البته تا ما از «خود» بیرون نیاییم و به آن وجهِ بنیادین خود که در این تاریخ ما را در برگرفته، نظر نکنیم؛ نمی‌توانیم احساس هم‌سخنی و دیالوگ لازم را نزد هم داشته باشیم.

با توجه به آن‌چه در بالا عرض شد؛ نمی‌دانم چرا آن نوع سخن‌گفتن که در آن متن پیش آمد را، اخلاق نسبی قلمداد کردید؟! مگر حقیقت، در اخلاقی که مبتنی بر نشان‌دادن جایگاه افراد است، انکار می‌شود؟ فراموش نفرمایید آقای احمدی‌نژاد، فرزند انقلاب بود و در جایگاه خرازی و باکری قرار داشت و مقام معظم رهبری سخن او را گفتمان انقلاب معرفی کردند. حال چرا باید ایشان را با امثال آقای هاشمی مقایسه کنیم و بعد بخواهید جایی در عرض آن‌ها برایشان در نظر بگیرم؟! مگر این نوع مقایسه‌ها جایی برای تفکر و گفتمان باقی می‌گذارد؟ آیا اگر باکری، باکری نبود باید هاشمی باشد؟!

مگر می‌شود بنده از آن جهت که سخنان امثال شما را روح تاریخ خود می‌دانم و تاریخ خود را مظهر اراده‌ی الهی می‌شناسم، بر سخنان شما تأمل و تفکر نکنم؟

احمدی‌نژادِ اول، متذکر افق انقلاب به سوی تعالی انسان بود تا در آن بستر، عدالت ظهور کند و در حال حاضر تبدیل شده است به نوعی مطالبه‌گری اقتصادی، آن هم در ساحت اپوزوسیون و این با عقلانیتی که بتوان به کمک اهداف انقلاب آمد، نمی‌سازد مگر آن‌که آقای احمدی‌نژاد دیگر نخواهد احمدی‌نژاد باشد و بخواهد آقای هاشمی باشد.

چقدر امید داشتم که آقای احمدی‌نژاد آن سرمایه‌ای شود که شما به دنبال آن برای ایشان بودید.

انتظار بنده از شما، تفکری است که به صورت نرم و نه به صورت تخریبی، کار را جلو ببرد. آیا نباید به آخرین جمله‌ی جواب سؤال شماره‌ی21057 فکر می‌کردید تا این آخرین اعتراض را نمی‌نمودید؟! آن‌جا که عرض شد: «رفیق سالکی داشتم که انصافاً در بعضی از امور باطنی و صفای روحانی مورد حسرت بنده بود، با این حال به طریقی حضرت امام به ایشان خبر داده بودند که فرزندم را جهت تربیت به شما نمی‌سپارم ». موفق باشید

17879

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در ملاقات های رهبر انقلاب با زنان به ظاهر بی توجه به حجاب دیده ام که حضرت آقا مراقبت از نگاه نامحرم را کم می کنند. بنده بارها در مراقبت از نامحرم احساس تنفر خانم ها را احساس کرده ام. اگر ما خودمان را مسئول همه آحاد ملت بدانیم، پس در ارتباط با زنان جاهل نسبت به مسئله مراقبت از نامحرم چگونه باید عمل نماییم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید بفهمیم و بفهمانیم ارتباط غیر شرعی و خارج از ضرورت با نامحرم حرام است و انسان را از رسیدن به حقایق معنوی محروم یا عقب می‌اندازد. موفق باشید

17678

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام استاد گرامی: در زیارت ائمه علیه السلام آیا می شود به نیت امام دیگری به زیارت امام دیگر برویم، مثلا به نیابت از امام زمان (عج) به زیارت امام رضا علیه السلام برویم و همچنین زیارت امامزادگان را نیابتی می شود انجام داد؟ نیابت پدر یا مادر فوت شده چطور؟ در کل زیارت نیابتی بهتر است یا شخصی؟ اجرتان با سیدالشهدا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با نیابت امام زمان«علیه‌السلام» به زیارت‌رفتن، بسیار خوب بوده و برکت چندین برابر دارد 2- انجام عبادات به نیابت والدین و اموات بسیار خوب و با برکت است. موفق باشید

17511
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و عرض تسلیت ایام سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین(ع): بنده از نوجوانی سعی کردم تا «به دلیل رضای خدا» دروغ نگویم و به تدریج طوری شد که اصلا نمی توانستم دروغ بگویم و از آن متنفر شدم، اما چندی پیش که صحبتهای شما در مورد نوع عبادت شیطان را شنیدم کمی تامل کردم در نحوه و نیت دروغ نگفتنم و متوجه شدم که اکنون علاوه بر نیت رضای خداوند، عزت نفسم اجازه نمی دهد دروغ بگویم، یعنی به خود می گویم که آن فرد یا آن چیز اصلا در حدی نیستند که تو بخواهی خود را آن قدر ضعیف ببینی که دروع بگویی و به خود می گویم تو عزتت خیلی بیشتر از آن است که به هر دلیلی دروغ بگویی! حال سوال بنده اینجاست که آیا من هم مانند شیطان در انجام این عمل خود را دیده ام و دیگر خدا در صحنه نیست و ارزشی در این عمل نیست؟ هر چند در ابتدا نیت خدا بود! با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: عزت نفس غیر از تکبّر است. عزت نفس یعنی ما شأن خود را جهت سقوط نکردن در  امور دنیایی حفظ کنیم ولی تکبّر یعنی در مقابل حق و سخن حق خود را ترجیح دهیم. موفق باشید

17111

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: استاد عزیز من در جمع گروهی قرار گرفتم که پس از اینکه مدتی در این جمع بودم احساس می کنم که از دیگران عقب ماندم ( افراد گروه حداقل 5 سال از من بزرگتر هستند) ایده ها و نظرات و برداشت هایی می کنند که من غبطه می خورم که چرا این سوالات به ذهن من نرسید و احساس می کنم که در کارهای فرهنگی فوق العاده عقبم. با توجه به این که من از مهر ماه در شهر دیگری دانشگاه می روم و می دانم که با برنامه ریزی می شود در آن زمان هم مطالعه کرد ولی خب زمان کمتری نسبت به تابستان دارم. به نظر شما با مطالعه مشکلم حل می شود؟ اگر حل می شود چه کتابی مناسب است؟ آیا راه حل دیگری به جز مطالعه هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فعلاً سیر مطالعاتی روی سایت پیشنهاد می‌شود. إن‌شاءاللّه راه‌هایی گشوده می‌شود که جبران مافات خواهد بود. موفق باشید

16144

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: با توجه به آیه ۲۹ بقره آیا نتیجه نمی گیرم که حرف فلاسفه کی می گویند: اول عالم غیب خلق شده بعد دنیا. اشتباه است چون در آیه انگار اول خلقت زمین بیان شده بعد آسمانها.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه‌ی مذکور می‌فرماید: آن‌چه در زمین خلق شده برای شماست – نه آن‌که شما برای آن‌ها باشید - پس بعد از آن‌ به آسمان‌ها پرداخت – نه آن‌که بعد از آن، آسمان‌ها را خلق کرد - به آسمان‌ها پرداخت در رابطه با مراتب آسمان و نحوه‌ی حضوری که باید حضرت حق در آسمان‌ها داشته باشد، معنا می‌دهد. موفق باشید

14589
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و ادب استاد بزرگوار: ما در شهرستان خودمون حدود هشت سالی با بی بضاعتی و بی سوادی علمی و معنوی خودمون کلاس سیر کتب شما را با گروهی هشت نفره به فضل خدا تشکیل دادیم و حدود چند ماه رفتیم سراغ سی دی و تفسیر سوره انعام. چون گروه احساس می کنم چون شناختی در مورد شما ندارند زیاد انگیزه ندارد که سی دی را دنبال کنن چون صوتی هست میگن خسته کننده هست و طولانیه و تکراری هست. و متاسفانه چند ماهی هست که کلاس کنسل شد و ما هم خیلی محروم. لطفا دعایی، چاره ایی برای ما فقیرا بفرمایید. اگر میخوایم ادامه بدیم یک گروه چهار نفره میشیم به نظر شما همین چهار نفره خوبه؟ یا اونا را هم تشویقی یا .... با هم شروع کنیم؟ خدا عوضشو بهتون بده اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً برکات بحث قرآنی جهت تصمیم‌گیری‌های کلان، بسیار بیشتر است. بهترین راه برای نتیجه‌گیری از مباحث قرآنی آن است که رفقا هرکدام دفتری را تهیه کنند و آیه‌ی مربوطه را بنویسند و در زیر آن خلاصه‌ی مباحث مطرح‌شده را یادداشت فرمایند و سپس در جلسه‌ی هفتگی، یادداشت‌های همدیگر را بررسی کنند. موفق باشید 

14522

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: واقعا از این همه انفعال دولت دلم خونه اخیرا هم که در مورد قایق های امریکایی نتیجه نگاه دولت آزاد سازی آنها کمتر از 24 بدون این که آمریکائی ها عذر خواهی کنند. حضرت استاد چرا حضرت آقا سکوت کرده اند؟ آقا چه چیزی می بینند که ما نمی بینیم تا ما هم آرامش پیدا کنیم؟ راز این امیدواری بی انتها که در کلام ایشون هست چیه؟ یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌توان یک‌طرفه قضاوت کرد. با توجه به سخنان آقای محسن رضایی ظاهراً همان مسیری که طی شده، مسیر غلطی نبوده. موفق باشید

13620
متن پرسش
با عرض سلام و عرض تسلیت این ایام: اینجانب اعتقاد و نگاهی به امام حسین و عاشورا دارم که می خواهم خدمت شما عرضه کنم تا درستی یا نادرستی آن را بفرمایید: باور من این است که امام حسین علیه السلام برای خدا و به خاطر عشق به خدا از همه چیزش گذشت و برای امام حسین اینگونه به شهادت رسیدن یک افتخار است و دیگر یاران امام حسین علیه السلام هم خودشان را فدای امام خویش کردند و به خاطر عشق به امامشان اینگونه شهادت را پذیرفتند و برای آنها هم یک افتخار است و گریه های حضرت زینب (س) را گریه خواهر برای برادر نمی دانم بلکه گریه در فراق ولی و رهبر خویش است. و معتقدم اگر به ما دستور دادند که هر ساله به یاد این مصیبت عظمی باشیم برای این است که ما هم این چنین درس عشق را یاد بگیریم و در حقیقت چگونه زیستن را یاد بگیریم که هر لحضه باید فدایی امام خویش باشیم اما گریه برای آن حضرت گریه برای عقب ماندگی خودمان است گریه ای است که چرا نبودیم و در رکاب او شهید شویم نه گریه برای اینکه چرا امام را شهید کردند یا برای اینکه آبش ندادند. و اگر می گویند مصیبت عظما به خاطر این است که عده ای که تعدادشان هم کم نیست با کمال بی شرمی در مقابل امام خود ایستادند و حرمتش را شکستند و نفهمیدند که این امام از جان خودشان هم عزیز تر است و این هم جای گریه دارد. به خاطر این اعتقادم نمی توانم پای هر روضه ای بنشینم و هر نوحه ای را گوش دهم از نوحه های صرفا عاطفی و اینکه فقط به زخم های حضرت اشاره می کند بدم می آید یعنی اینقدر حالم بد می شود که تا چند روز نمی خواهم پای مجلس امام حسین علیه السلام بروم. سوال دیگری از محضر شما دارم من قلبا خدا و پیامبر، ائمه و امام خمینی و حضرت آقا را دوست دارم هنگام پخش صوت قرآن، دعا، و مجلس امام حسین احساس کنده شدن از جایی را دارم که به شدت بی تابم می کند و دوست دارم به آنجا بروم و آرزویم هم رسیدن به آنجاست. حتی گاهی به خدا می گویم من دنیا را نمی خواستم و تو برای آمدن من به دنیا عشق امام حسین را در دلم نهادی تا بیایم و اینجا انتقام آن عزیز را بگیرم قلبم می گوید تو باید جوری بمیری که این هزار و چند صد سال عقب ماندگی را جبران کنی. اما در مقام فکر و تفکر نمی دانم چرا به همه چیز شک می کنم و وقتی هم به سراغ استدلال می روم آن اطمینان قلبی که خودم دارم را به من نمی دهند و خلاصه دچار تعارض شدم. راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نگاه خوبی است. سعی کنید خودتان با شنیدن آن نوحه‌ها، نظرتان را به وَجه قدسیِ آن حادثه معطوف دارید 2- این شک خوب است از آن جهت که وجه متعالی موضوعات مدّ نظرتان قرار گیرد. پیشنهاد می‌کنم «مقالات» آیت اللّه شجاعی را برای خود به‌عنوان یک مبنای فکری مدّ نظر قرار دهید. بنده نیز مختصراً آن را شرح داده‌ام. موفق باشید

13171
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز 1. آیا گناه مرد در دوران بارداری همسرش روی جنین تاثیر می گذارد؟ و یا ممکن هست که تبعات گناه پدر گریبان جنین را بگیرد؟ مثلا باعث ایجاد ایراد در سلامت جنین در دوران بارداری و یا مستعد بودن بیشتر فرزند بعد تولد برای انحراف مخصوصا در آن زمینه ای که پدر در دوران بارداری مادر به آن مبتلا بوده؟ آیا فقط اخلاق و اعمال و رفتار مادر روی جنین تاثیر می گذارد؟ 2. آیا می توان در دوران بارداری دعا کرد و نماز مستحبی خواند و در کل اعمال مستحبی انجام داد و ثوابش را هدیه کرد به فرزند و یا از خدا خواست که قسمتی از ثواب را برای فرزند ذخیره کند و یا از طرف فرزند (جنین) نماز بخوانیم و اعمال مستحبی انجام دهیم و ثوابش را از طرف فرزند (جنین) هدیه کنیم به امام زمان (عج)؟ 3. برای اینکه فرزندمان بعد از تولد متمایل شود به سمت دین و علوم دینی و در نهایت حوزه چه باید کرد؟ 4. آیا گذاشتن اسم های ایرانی مانند پارسا و سپهر برای پسر شایسته است؟ آیا شایسته است اسم ترکیبی مانند محمد پارسا و.... برای فرزند انتخاب کرد؟ چگونه اسمی برای فرزند شیعه مناسب و شایسته است؟ با سپاس فراوان التماس دعا صلوات
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تمام موارد نقش پدر و مادر زمینه است که در اصطلاح به آن «علت معدّه» می‌گویند و به تعبیر حضرت آیت اللّه حائری شیرازی در کتاب ارزشمند «تعلیم و تربیت اسلامی» همه‌ی این‌ها مافِی‌الشَّرایط است و اگر آن فرد بخواهد خوبی‌ها را انتخاب کند، مقدماتی که والدین از نظر اخلاقی و روحی فراهم می‌کنند، کمک او می‌کند. 2- شاید بتوان در اعمال مستحبی از خدا خواست ثواب آن را برای فرزند ذخیره کند 3- با رعایت دستورات دین توسط والدین، چون انسان‌ها فطرت متمایل به توحید دارند رویهم‌رفته فرزند را متمایل به دین می‌کند. 4- به نظر بنده بهترین اسامی برای فرزندان اسامی اهل‌البیت می‌باشد. موفق باشید

11979

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در کتاب «ده گفتار» علامه مطهری در خصوص تقلید می گویند: از این علما نمی توان تقلید کرد :1. آنکه اعمال خلاف دارد. 2. آنکه تعصب شدید دارد. 3. تزاحم دنیا دارد. 4. طرفداری از طرفداران خود هر چند ناصالح باشند. 5. کوبیدن مخالفان خود هر چند مستحق احسان و نیکی باشند. اگر این اعمال را در آنها حس کنند و باز هم چشم خود را ببندند و از آنها پیروی کنند مانند همان عوام یهودند و مورد مذمت و ملامت هستند. چرا آقای وحید خراسانی اعلام برائت از شبکه های معاند با رهبری ولایت و نظام نمی کنند؟ تکلیف ما که عمری مقلد ایشان بوده ایم چه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم آیت اللّه وحید طرفدار شبکه‌های معاند نیستند و معتقدند مقام معظم رهبری موجب عزّت اسلام‌اند. بهتر است خود را وارد این مواردی که بیشتر شایعه است نکنیم. موفق باشید

11888
متن پرسش
در زمینه تربیت فرزندان، از آثار خودتان و آثار سایر بزرگان کتاب یا سخنرانی معرفی فرمائید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این سؤال را از کارشناسان تربیتی رادیو معارف مثل جناب حجت‌الاسلام آقای وافی و یا استاد دهنوی و استاد تراشیون و جناب آقای اشترانی در سایت «مزرعه‌ی ایمانیه علمیه» بپرسید. موفق باشید

8125

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد، اول به خاطر این که لطف میکنید و وقت با ارزشتون را برای جواب دادن به سوالها در اختیار ما میگذارید از شما تشکر میکنم. خیلی وقته این صفحه پرسش و پاسخ یکی از دلخوشی های زندگیم شده. ان شاء الله هفته دیگه با کاروان عمره طلاب برای اولین بار عازم عمره ام، میخواستم لطف بفرمائید با توجه به این که وقت زیادی تا سفر نمونده و من هم متاسفانه نتونستم مطالعه ای داشته باشم برای این مدت کوتاه قبل از سفر، طول سفر و بعداز سفر توصیه ای بفرمایید.استاد دعامون کنید. ممنون
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: جزوه‌ی «حقیقت حج» و جزوه‌ی «وظیفه‌ی حجاج بعد از حج» را با خود ببرید. فراموش نکنید به ملاقات خدا می‌روید، دلتان را آماده کنید تا نوری که از طرف حق به شما می‌رسد احساس کنید. در مسجد شجره یا هرجا که محرم شدید عالی‌ترین عهدها را با خدا ببندید و مطابق آن لبیک بگویید. موفق باشید
7864

حقیقت عقلبازدید:

متن پرسش
با سلام ...حقیقت عقل کدام است ؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: عقل استعدادی است در رابطه با انتزاع مفاهیم کلی و هر کس در خود به صورت وجودی احساس می‌کند و به همین جهت تعریف بردار نیست. موفق باشید
7475

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و درود بیکران کاشکی پرسش و پاسخ ها را برای دانلود می گذاشتید تا در بی اینترنتی هم بتوانیم از پاسخ های استاد استفاده می نمودیم. سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:این درخواست کاربران گرامی بناهست که درسایت جدید اعمال شود.
5616
متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیز وآرزوی سلامتی 1.میخواستم درباره جایگاه سیر شما ونحوه ی نگاه ورجوع ما توضیح بیشتری بدهید؟ 2.میخواستم مخصوصا درباره انسان شناسی هندسه ذهنی تان راترسیم بکنید؟ ببخشید اگرسوالات جواب آن خیلی طولانی میشود ولی یه دفعه توی سیرتون وسوسه ای میادکه ایناراه رو ایینقدرطولانی باشرح و...که اراده ام کمی سست میشود طولانی بودن راه را میبینم ممون اگربه دو سوال جواب کامل وتوصیه ای به مطلب اخیر بکنید. باتشکرفراوان...
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده جایگاه مباحث خود را در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» عرض کرده‌ام که مختصر آن به این شرح است: اگر کسی رسید به این که در مقابل خدا بنده است، افق جان او متوجه حقیقت می‌شود. دیگر میل او در راستای تحمیل ذهنیاتش به عالم نیست، بندِ حق است یعنی رجوع او به چیزی بالاتر از خودش است، این دیگر از غرب عبور کرده است. با توجه به این امر است که تأکید می‌شود باید «منِ» خود را بنده دید و بقیه را نیز متوجه این حقیقت کرد و سیر الی الحق جز این نیست، هرچند این سیر، ساز و کارهای مفصلی دارد که ما در حدّ توان محدود خود به آن می‌پردازیم ولی ارزش کار به باز شدن افقی است که بتوان آن افق را در منظر خود نگه داشت. بنده سعی می‌کنم در رابطه با سیر الی الله جایگاه مباحث را عرض کنم تا إن‌شاءالله دوستان متوجه باشند با چه رویکردی باید مباحث و کتاب‌ها را دنبال کرد. اگر معلوم شد مقصد و مقصود ما «سیر الی الله» است تا جان ما در معرض پرتو انوار الهی قرار گیرد، جایگاه تمام مباحث در راستای چنین هدفی مشخص می‌شود و اگر غیر از این است، خواننده یا شنونده را گرفتار پوچی کرده‌ایم زیرا ما از آن گروه‌هایی نیستیم که بگوئیم هر کتاب به یک بار خواندنش می‌ارزد. این یک حیله‌ی سوبژکتیویته است تا سرگردانی انسان‌ها پنهان شود. وقتی راه ما سیر الی الله شد برنامه‌ها و راه‌کارهایی که متوجه این سیر است نیز مطلوب ما خواهد بود. حتی اگر آن برنامه‌ها برای به‌دست‌آوردن انرژی هسته‌ای باشد تا استکبار نتواند ما را محتاج خودش بکند و از عزت اسلامی ما بکاهد. به هرحال باید جای هر برنامه‌ای در راستای مقصد اصلی مشخص باشد. وقتی جای مباحث مشخص شود هرکس می‌تواند نسبت به هدف اصلی جلو برود و مباحث مطرح‌شده إن‌شاءالله برکات خود را به همراه می‌آورد وگرنه آن مباحث و آن فعالیت‌ها هر چند با رنگ مذهبی باشد مزاحم حیات ما می‌شوند. در رجوع «الی الله» - در بستر بندگی خداوند- مقصد ما رجوعِ به حق خواهد بود و در راستای رجوع به حق باید به اسماء الهی نظر کرد و رجوع به اسماء در ذیل رجوع به حق قرار می‌گیرد. از آن طرف مظهر کامل اسماء الهی، اهل‌البیت«علیهم‌السلام»‌اند که به‌طور مشخص در این زمان حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» می‌باشند و باید دائماً وجود و ظهور آن حضرت مدّ نظر باشد. ملاحظه کنید در این مکتب هم هدف مشخص است هم راه. هدف رجوع به «وجود» است به عنوان «حق» و راه رجوع به حق است با نظر به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» که صورت کاربردی رجوع به حق هستند. هدف را باید در ابتدا به عنوان یک حقیقت واقعی - و نه ذهنی- شناخت و در راستای رجوعِ الی الله باید نظر به حقیقتِ «وجود» داشت تا گرفتار خدای انتزاعی و مفهومی و ذهنی و اعتباری نگردیم. وقتی متوجه شدیم نظر به «وجود» یک کار اساسی است تا از یک طرف «سیر الی الله» برای ما درست انجام گیرد و از طرف دیگر از روح سوبژکتیویته آزاد شویم، عرض می‌کنم مباحث معرفت نفس با توجه به این که نظر به جنبه‌ی «وجودی» نفس ناطقه دارد، این کار را ممکن می‌کند. «برکات رجوع به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در راستای رجوع به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه»، موضوعِ ضرورت شناخت انقلاب اسلامی از یک طرف و نفی غرب از طرف دیگر به میان می‌آید. در ابتدای کتابِ «آشتی با خدا از طریق آشتی با خودِ راستین» بحث «پوچی چرا؟» مطرح می‌شود و با توجه به آن مباحث موضوع معرفت نفس دنبال می‌گردد. در راستای رجوع به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه»، موضوع اثبات انقلاب اسلامی و نفی غرب در میان می‌آید، چون غرب حجاب رجوع به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است، زیرا سوبژکتیویته به هیچ حقیقتی رجوع ندارد تا بتواند به «السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ» نظر کند و مباحث نقد غرب با این رویکرد مطرح شده تا حجاب نور مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» شناخته شود وگرنه نقد غرب به خودی خود هیچ دردی را دوا نمی‌کند و صرفاً یک ژست پُست‌مدرن است. ما نقد غربی که در ذیل شخصیت حضرت امام، موجب رجوع به مکتب اشراقی حضرت امام می‌شود و نهایتاً ما را به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» رهنمون می‌کند، می‌پذیریم، ما غربی را نفی می‌کنیم که حجاب رجوع به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است و انسان‌ها را گرفتار سوبژکتیویته کرده است. عرض شد مباحث مربوط به انقلاب اسلامی چشم ما را متوجه عالَمی می‌کند که در آن امکان عبور از غرب برای جامعه‌مان فراهم گردد و از آن طرف مقدمه‌ی ظهور حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» شود، مباحث مربوط به انقلاب اسلامی و امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌‌علیه» را با توجه به این امر دنبال می‌کنیم و شما نیز مواظب باشید مباحث را بیرون از این جایگاه مطالعه نفرمائید. مباحثی مثل «برهان صدیقین» و «حرکت جوهری» و «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» و «اسماء حسنا؛ دریچه‌ها‌ی نظر به حق» کمک می‌کنند تا تصور صحیحی از حضور حضرت حق در هستی داشته باشیم، چیزی که حضرت امام بر آن تأکید فراوانی داشتند که باید حجاب‌هایی که تصور ما را از رجوع به حضرت حق مختل می‌کند بشناسیم و از آن نجات یابیم. همان‌طور که می‌دانید: «وجود»، حقیقتی است که در هر صحنه‌ای یک وجهش نمایان می‌شود. وقتی بنا است در رابطه با غرب صحبت شود از آن زاویه‌ای به غرب نظر می‌شود که حجاب غرب کنار رود و «وجود» رخ بنمایاند و ظلمانی‌‌بودن غرب نسبت به درخشش نور «وجود» معلوم شود. نور جمال وجود در مظاهر مختلف، متفاوت است و در هر موطنی جمالی از آن ظاهر می‌شود به جهت تشکیکی‌بودن، از وجهی رخ می‌نمایاند و از وجهی در حجاب می‌رود و باز دوباره به صورتی دیگر رخ می‌نمایاند. این است که ما باید همواره بتوانیم در ابتدای هر موضوعی نظر به «وجود» داشته باشیم و با توجه به آن چهره و آن جلوه‌ای که در آن موضوع دارد، موضوع را بررسی نمائیم. بحث‌هایی مثل «برهان صدیقین» در جهت اثبات وجود و بحث‌هایی مثل «آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» در جهت نفی مفهومِ «وجود» و رجوع به اسماء الهی با جنبه‌ی قلبی تدوین شده است. با نظر به «وجود» ساحتی از استعدادِ ما به صحنه می‌آید که می‌توانیم «وجود» را در مظاهر اسماء الهی بنگریم و یا اسماء الهی را از جنبه‌ی وجودی به تماشا بنشینیم. چون حقیقتاً وقتی ما بخواهیم در عالم با «وجود» روبه‌رو شویم با ظرف ظهور اسماء الهی که انوار کمالی وجود مطلق هستند روبه‌رو می‌شویم که اعیان مخلوقات‌اند و از آن‌جایی که عالی‌ترین اعیان که مظهر کامل اسماء الهی هستند، اهل البیت«علیهم‌السلام»اند، ما در رجوع به وجود مطلق با اهل‌البیت«علیهم‌السلام» روبه‌رو می‌شویم. ولی ابتدا جهت چنین رجوعی باید درکی از وجود داشته باشیم که از طریق معرفت حضوری به نفس، چنین درکی حاصل می‌شود و از این جا آغاز می‌کنیم، سپس با نظر به «وجود»، نظر بر اسماء الهی را که معنای کمالی وجود مطلق‌اند در خود احساس می‌کنیم، مثل آن‌که علم و حیات را به علم حضوری در خود احساس می‌کنیم، پس با نظر به جنبه‌ی کمالی وجود، به اسماء الهی مثل علم و حیات نظر می‌کنیم. مباحث سلوکی و اخلاقی در این مرحله کمک می‌کنند تا ما در رجوعِ به حق - به اعتبار اسماء حسنایش- محجوب به حجاب منیت و انانیت نباشیم، یعنی ما با نظر به این که می‌خواهیم در محضر حق قرار بگیریم از رذائل فاصله می‌گیریم و به فضائل اخلاقی متخلق می‌شویم. اخلاق در حکمت متعالیه صفتی نیست که عارض بر نفس ما بشود، بلکه با فاصله‌گرفتن از پرخوری و پرحرفی و آرزوهای بلند دنیایی، نفس خود را به وحدت الهی نزدیک می‌کنید و موجب شدیت آن می‌شوید تا در مرتبه‌ی بالاتری از وجود قرار گیرد. به تعبیر ملاصدرا، نفس با اُنس با معارف حقّه و اخلاق فاضله شدید می‌شود، مثل سنگی که طلا می‌گردد نه مثل سنگی که طلا بگیرند. زیرا تا انسان معرفتی صحیح و سجایایی شایسته پیدا نکند رجوعی به حضرت حق نخواهد داشت. همچنان که در مورد رجوع به اهل البیت«علیهم‌السلام» عموماً و حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» خصوصاً باید شایستگی عقیدتی و اخلاقی لازم برای انسان حاصل شود. شایستگی لازم در امر عقیده و اخلاق، موجب می‌شود تا جهت روح از کثرت و ماهیت و اعتباریات به سوی وحدت سیر کند و انسان با رویکرد به وجود، به جنبه‌ی کمالی آن که همان اسماء الهی است نظر ‌کند و اسماء را در آینه‌ی اعیان بنگرد، و به هر چه می‌نگرد نور حق را در آینه‌ی اعیان ببیند، مباحث حب اهل البیت«علیهم‌السلام» بر این موضوع تأکید دارد و مباحث حقیقت نوری اهل البیت«علیهم‌السلام» تکمیل همین موضوع است. جمع بین حب اهل البیت«علیهم‌السلام» و حقیقت نوری را باید بتوانیم با مباحث مهدویت در حضرت مهدی«علیه‌السلام» بنگریم، مباحث «مبانی معرفتی مهدویت» و «جایگاه واسطه‌ی فیض در هستی» و «بصیرت و انتظار فرج» و «عوامل ورود به عالم بقیت اللهی» و «آخرالزمان، شرایط ظهور باطنی‌ترین بُعد هستی» در راستای نظر به مظاهر اسماء الهی در عالی‌ترین اعیان طرح شده است. «جایگاه شناخت غرب » در راستای نظر به ظهور مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» و عبور از ظلمات غرب، شناخت غرب موضوع بسیار حساسی است زیرا شناخت ذات غرب در حالی که ما فعلاً در عالم غربی قرار داریم، مثل احساس هوا است که نه به راحتی احساس می‌شود و نه می‌توان منکر آن بود، چون تمام اطراف ما را فرا گرفته، با توجه به این امر اولاً: سعی شده از طریق کتاب‌هایی مثل «فرهنگ مدرنیته و توهم» و «گزینش تکنولوژی از دریچه‌ی بینش توحیدی» و «علل تزلزل تمدن غرب»، فرهنگ غربی فهمیده شود -که البته بنده انتظار ندارم به‌زودی این مباحث تأیید و تصدیق گردد- ثانیاً: با تبیین روح غربی و جهت‌گیری آن معلوم شود غرب چه چیزی را از ما گرفته و چه چیزی به ما داده است. این موضوعی نیست که به راحتی بتوان تبیین کرد. به‌خصوص اگر سیره و سخنان امام«رضوان‌الله‌علیه» را در منظر خود نداشته باشیم فکر نمی‌کنم بتوانیم بفهمیم غرب چه چیزی را از ما گرفته است. بسیجیانِ شهید خوب فهمیدند حضرت امام چه اهداف و افقی را بناست به تاریخ ما برگردانند که حاضر شدند خود را فدای آن اهداف بکنند، چون با تمام جانِ خود احساس کردند عالَم غیر غربی، در ذیل اسلام، چه عالَمی است. اگر مردم بفهمند غرب چه چیزی را از ما گرفته است مطمئن باشید به راحتی متوجه عظمت عالَم اسلامی می‌شوند و برای تحقق آن حاضرند همه‌ی زندگی خود را فدا کنند. کتاب‌هایی مثل «تمدن‌زایی شیعه» و «کربلا؛ مبارزه با پوچی‌ها» و «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» و «عالَم انسان دینی» متکفل تذکر به عالَمی هستند که اسلام در صدد تحقق آن است. ممکن است دوستان در ابتدای امر گمان کنند کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» کتابی است اخلاقی و توصیه‌هایی است برای زنان و مردانی که بنا است یک زندگی دینی داشته باشند، درست است که کتاب جواب‌گوی این نیاز هم هست، ولی هدف اصلی کتاب آن است که معلوم کند خانواده‌ی ما در فضای اسلامی، چه عالَمی دارد و به کدام بُعد از ابعاد انسانی در عالَم هستی نظر می‌کند. تماماً تلاش ما در این کتاب آن بوده که بتوانیم روشن کنیم خانواده یک عالَمی است که این عالَم گم شده است و با نشان‌دادن جایگاه زن در فضای دینی، به آن گمشده اشاره می‌کنیم. برگشت به آن عالَم مقدمات خود را می‌خواهد و چیزی نیست که سریعاً محقق شود. ما در کتاب «عالَم انسان دینی» سعی کردیم از نظر تئوری عرض کنیم مبانی فلسفی و عرفانی عالَم دینی چیست ولی در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» و کتاب «کربلا مبارزه با پوچی‌ها» سعی بر این بوده که به‌طور عملی نشان داده شود چگونه باید از نیهیلیسم عبور کرد و با حقیقتی که ماوراء گذشته و آینده است، مأنوس شد. در مباحث مربوط به انقلاب اسلامی، نه‌تنها متوجه حیات فعّالی خواهیم شد که انقلاب اسلامی بستر آن را فراهم کرده است، بلکه می‌توانیم جایگاه تاریخی خود را نسبت به پشت کردن به غرب احساس کنیم و بدانیم اگر ما خود را از انقلاب اسلامی بیرون بکشیم گرفتار پوچ‌ترین نحوه‌ی حیات خواهیم شد. انقلاب اسلامی یک تحفه‌ی فوق‌العاده ارزشمندی است که زندگی ما با قرارگرفتن در سایه‌ی آن به بهترین نحو هدف‌دار می‌شود. از طریق نظر به انقلاب اسلامی از یک طرف به تاریخ انبیای گذشته متصل می‌شویم و از طرف دیگر انقلاب حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را در منظر خود قرار ‌می‌دهیم. گذشته از این‌که جایگاه تاریخی خود را به عنوان جایگاه عبور از غرب نیز در خود احساس می‌نمائیم. سعی بنده در کتاب‌های مربوط به انقلاب اسلامی و حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» آن بوده که جدا از مباحث فلسفی در نقد غرب، بتوانم از طریق این کتاب‌ها احساس متعالی عبور از غرب را به مخاطب متذکر شوم تا متوجه شود در مسیر انقلاب اسلامی از یک طرف از غرب عبور می‌کند و از طرف دیگر به مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» وصل می‌شود. به همین جهت بنده عقیده‌ام این است که عزیزان می‌توانند از طریق کتاب‌های انقلاب اسلامی، یک بحث غرب‌شناسی لطیفی را به مخاطب متذکر شوند به طوری که مخاطب به‌خوبی احساس ‌کند غرب؛ ظلماتِ زندگی تعالی‌بخش است. از آن‌جایی که تمام تلاش ما آن است که عالَم مخاطبان به سوی حق تغییر کند و معارف دینی در فضای ابژکتیویته‌ی حاکم بر اندیشه‌ها طرح نشود، مجبور شده‌ایم در کتاب‌های متعدد و مثال‌های فراوان، عالَمِ مدّ نظر خود را در افق زندگی مخاطبان قرار دهیم و مخاطبان نیز باید با چنین رویکردی مطالب را دنبال نمایند تا إن‌شاءالله حقیقت رخ بنمایاند. ما چاره‌ای نداریم که مثال‌های فراوانی را در کتاب‌ها مدّ نظرِ مخاطَب خود قرار دهیم تا خواننده‌ی کتاب‌ها، خود را در عالَمِ مدّ نظرِ کتاب احساس کند و إن‌شاءالله موضوع مورد نظر به عنوان جلوه‌ای از حقیقت رخ بنمایاند. می‌توان کل مباحثی که در راستای سلوک ذیل شخصیت امام«رضوان‌الله‌علیه» عنوان شده و کمک می‌کند تا شروعی باشد تا هرچه بیشتر اندیشه‌ی حضرت امام بروز کند را در پنج عنوان طرح کرد، که البته این ترتیب، ترتیب خواندن کتاب‌ها نیست بلکه نظر به اولویت مقاصدی است که ما باید دنبال کنیم. پنج عنوانِ مورد نظر عبارتند از: 1- رجوع به حضرت «الله» به عنوان حقیقتی که هم مبدأ همه‌ی عالم است و هم مقصد همه، به همان معنایی که شما در آیه‌ی «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» متذکر آن هستید، این مقصد را باید بتوانیم به صورت کاربردی در زندگی خود پیاده کنیم و حضرت امام«رضوان‌الله‌علیه» مسیر کاربردی رجوع به حضرت «الله» را در مقابل ملت ما قرار دادند، ما قبل از انقلاب که بی‌امام بودیم، نمی‌دانستیم راه‌کارِ رجوع به حضرت الله چگونه است. عملاً حضرت امام شیخ و راهنمای آگاه به مسیر سعادت ملت ما شدند به طوری که حق و حقیقت را از عالم غیب گرفتند و به صورت کاربردی به این ملت دادند و تأکید ایشان بر روی اصالت وجود و حکمت متعالیه و عرفان محی‌الدین در همین راستا است. 2- دومین نکته‌ای که باید در راستای مقصد مورد نظر به آن توجه کنیم نظر به ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» است به طور خاص و نظر به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است به طور اَخص، زیرا که آن ذوات مقدسه وسیله‌ی رجوع به حق‌اند از طریق اسماء الهی و اسماء الهی در آن‌ها متعین است و بر این مبنا به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» به‌عنوان واسطه‌ی فیض الهی و حقیقی‌ترین واقعیات در عالم امکان نظر می‌شود و همان‌طور که عرض شد در همین رابطه حضرت باقر«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ لَا یَکُونَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ حِجَابٌ حَتَّى یَنْظُرَ إِلَى اللَّهِ وَ یَنْظُرَ اللَّهُ إِلَیْهِ فَلْیَتَوَالَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ یَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ یَأْتَمَّ بِالْإِمَامِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ نَظَرَ إِلَى اللَّه‏» هرکس مایل است‌بین او و خدا حجابى نباشد تا خدا را ببیند و خداوند نیز او را مشاهده کند باید آل محمّد را دوست بدارد و از دشمنانشان بیزار باشد و پیرو امامی از این خانواده گردد. اگر چنین بود خدا را مى‏بیند و خدا نیز او را مى‏بیند. برای هرچه بیشتر کاربردی‌شدنِ رجوع به حق باید پس از نظر به وجود، به مظهر کمالی وجود یعنی اسماء الهی نظر کرد و اسماء الهی را در مظاهر کاملی که همان سیره‌ی اهل البیت«علیهم‌السلام» باشد به تماشا نشست، و در همین رابطه از معرفت نفس شروع می‌کنیم. 3- با نظر به معرفت نفس، راه شناخت و ادراکِ «وجود» گشایش می‌یابد تا راهِ رجوع به حضرت حق معلوم شود و همان‌طور که عرض شد در راستای رجوع به حضرت حق است که با مقام حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» به عنوان واسطه‌ی فیض الهی، روبه‌رو می‌شویم. در یک دستگاه مطمئن می‌توان با معرفت نفس و ادراکِ «وجود» شروع کرد تا امکان ادراک مقام واسطه‌های فیض که مظهر اسماء الهی است فراهم ‌شود و با نظر به آینه‌ی وجودِ مظاهر الهی، به حضرت حق نظر ‌شود. برای رجوع به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» دو نکته باید مدّ نظر باشد؛ یکی نظر به انقلاب اسلامی به عنوان واسطه‌ای که ما را به شرایط ظهور حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» می‌رساند و دیگر عزم عبور از غرب که حجاب رجوع به مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است، زیرا در راستای رجوع به حق باید از جایگاه انقلاب اسلامی با رویکردِ رجوع به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» غافل نبود و از جایگاه فرهنگ مدرنیته به عنوان حجابِ رجوع به حق آگاهی کامل داشت. «زندگی در فرهنگ انتظار » 4- نظر به انقلاب اسلامی و ولایت فقیه و اندیشه‌ی امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه»، نظر به مرحله‌ی گذار است تا در زمان غیبت، رجوع ما به حاکمیت امام معصوم مورد غفلت قرار نگیرد و در این راستا به جامعه‌ای نظر داریم که جامعه‌ی منتظِر است و آن را یک زندگی می‌دانیم که باید در فرهنگ انتظار به آن بپردازیم. آن‌هایی که می‌گویند منتظر بمانیم تا امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» تشریف بیاورند و بعد ببینیم چه باید کرد، ابداً امام زمان را نمی‌شناسند. زیرا امام زمانِ غایب یعنی امامی که در عین غیبت، راه‌کاری برای ادامه‌ی دینداری برای ما گذاشته‌اند تا در زمان غیبت چون منتظران زندگی کنیم، نه همچون نشستگان. سبک و سلوک حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» یعنی حیات دینی، با رویکرد انسان منتظِر. کسی که می‌خواهد بنشیند تا بعداً امام زمان بیایند و کاری بکنند دروغ می‌گوید که منتظر است چون به فکر ساختار جامعه‌ی منتظِر نبوده است. شیعه در راستای انتظارِ امام زمان به جامعه‌ای نظر دارد که جامعه‌ی منتظِر است با هویت خاصی که جامعه‌ی منتظِر دارد. جامعه‌ی منتظر برای خود شخصیت خاصی دارد که باید به آن بپردازیم و این تهمت است به شیعه اگر بگویند منتظر امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» معطل و بیکار است، جامعه‌ی منتظر دارای مکتب خاصی است که به ولایت فقیه نظر دارد. تفاوت این جامعه با جامعه‌ی آرمانی شیعه آن است که در جامعه‌ی آرمانی، امام معصوم حاکم است و ساختار خاص خود را دارد ولی در جامعه‌ی منتظِر، حاکمیت با ولی فقیه است که سعی دارد حکم خدا و رسول و امام«علیهم‌السلام» را حاکم کند و این بهترین شرایط برای زندگی در زمان غیبت است. یکی از اشتباهات بزرگی که ما داریم این است که فکر می‌کنیم در جامعه‌ی منتظر امکان حیات متعالی نیست و باید دست روی دست بگذاریم تا اماممان بیایند، در صورتی که حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِهَذَا الْأَمْرِ کَانَ کَمَنْ کَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِهِ لَا بَلْ کَانَ کَالضَّارِبِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بِالسَّیْف‏»؛ هرکس با انتظار ظهور امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» بمیرد مانند کسی خواهد بود که در خیمه‌ی قائم با او باشد، نه، بلکه مثل کسى است که در خدمت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» شمشیر زده باشد. این‌ها همه نشان می‌دهد همان‌طور که ظهور امام زمان‌«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» ظهور انقلابی بزرگ است، فرهنگ انتظار هم نمی‌تواند از آن حالتِ حماسی جدا باشد. به همین جهت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» فرمودند: «اَفْضَلُ الْعِبادَةِ، اِنتظارُ الْفَرَجِ» برترین عبادت، انتظار فرج است. و بدانیم انتظار فرج در حال حاضر به همان معناست که امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» در تبیین آن فرمودند: «شکستن فرهنگ شرق و غرب، بی‌شهادت میسر نیست». پس می‌توان همین حالا در یک حیات متعالی به سر برد. 5- در راستای نظر به حق در مسیر نظر به مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه»، باید متوجه‌ی غرب بود و نقد مدرنیته به عنوان نقد حجاب ظهور حقیقت، چیزی نیست که بشود از آن غافل شد و از عاملی که به واقع مانع تجلی ظهور حقیقتِ انقلاب اسلامی می‌شود به راحتی گذشت. این بود آن‌چه ما به عنوان راه‌کار زندگی ذیل شخصیت حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» بدان اعتقاد داریم و امید داریم اگر عزیزان نکات پنجگانه‌ی فوق را رعایت کنند به لطف الهی شخصیت خود را در معرض پرتو شخصیت اشراقی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌علیه» قرار می‌دهند و کار را شروع کرده‌اند. خداوند به حقیقت اولیاء و انبیائش افتخار پیروی از حضرت امام‌خمینی«رضوان‌الله‌علیه» را جهت بهترین رجوع به حضرت حق، به ما عنایت بفرماید. موفق باشید
5162
متن پرسش
سلام علیک من طلبه ی پایه 1 هستم. سه تا ویژگی من از دوران دبیرستان در خودم می بینم ولی هنوز نتوانستم راه حل درست حسابی برایش پیداکنم: 1- راه اندیشه کردن و فکر کردن را نمی دانم و نمی دانم این که این همه در قرآن به این توصیه شده که تفکر کنید در چه باید تفکر کرد؟ چگونه باید فکر کرد؟ 2- احساس می کنم در مسائلی که باآنها روبرو هستم دیر یقین می رسم و همیشه احساسم براین است که این که به آن رسیدم چیزی دیگر کنارش هست که من نمی دانم و نمی دانم چگونه بین مشورت هایی که می گیرم در موارد مختلف چگونه جمع کنم؟ 3- موارد مختلفی در دوران زندگی ام پیش آمده است که لذت خواهی برمن غلبه کرده است و چون که حب خدا در دلم جای ندارد نمی دانستم که چه کنم با این حب های دیگر؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده تجربه کرده‌ام که اگر از طریق معرفت نفس وارد شوید و دنبال موضوع را بگیریدهمه مشکلات که برشمردید إن‌شاءالله به مرور حل می‌شود. چون از یک طرف معرفت نفس موضوع قابل اندیشیدن است و هم موجب یقین می‌شود و هم عامل تزکیه است. موفق باشید
2814
متن پرسش
سلام استاد عزیز:‌به دادم برسید بنده بعد از سفر مشهد با کلی امید و آرزو قلبم سختر شده و دیگه حال معنوی ندارم. وقتی رفتم اصلا آرزوی مادی نداشتم و همش میخواستم از نظر معنوی پیشرفت کنم هر روز نماز جعفر طیار را خوندم وزیارت جامعه کبیره را خوندم و مواظب چشم هام هم بودم ولی اومدم بدتر شدم خیلی از حال های معنوی ازم گرفته شد استاد عزیز ضمن این که دعام می کنید دستورالعملی هم بهم بدین ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بعضی موارد امام معصوم«علیه‌السلام» در زیارت خودشان ضعف‌های ما را به ما می‌نمایانند تا با دقت و عمق بیشتر به آن بپردازیم و قبل از آن‌که در برزخ با این مشکلات روبه‌رو شویم همین دنیا مشکل را حل کنیم. دستورالعمل آن است که با معرفت بیشتر کار را جلو ببرید. موفق باشید
1360

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی خواهش میکنم شما را به جان مادرتان حضرت فاطمه(س) برسد به دست معظم له خطاب به حضرت مهدی(عج): گر چه از دست و پا فتادستم عهد و پیمان خویش نشکستم گر چه عضوی نمانده در بدنم عضوی از عاشقان تو هستم یک نفس مانده در تنم آقا تا نفس هست با شما هستم بنده ................ سرباز ولایت و امامت ولی عصر (عج) از شهرستان ساری این نامه را می نگارم. دانشجوی ترم سوم دانشگاه آزاد اسلامی هستم . هر چند این دانشگاه آزاد است ولی از اسلامی بودن آن هیچ خبری نیست. بر خلاف همه جا که پر شده از این حرف که آقایان مزاحم خانم ها می شوند‘ ولی در این دانشگاه در80درصد مواقع برعکس است ‘هر چند در جامعه هم همینطور است. در این دانشگاه دختر ها و پسرها به دنبال موقعیت هستند که یا با هم صحبت کنند یا دست به اعمال خلاف شرع بزنند. بنده چون یک کمی از نظر مفهومی درس ها را بیشتر می فهمم دانشجویان به بنده پیشنهاد می دهند که به آنها درس بدهم و در قبال درس دادن بنده‘ آنها به جای دستمزد یک دختر فاحشه را برای من می اورند و با کمال بی ادبی می گویند که این تو و این دختر‘ هر کاری می خواهی بکن. حضرت آقا در این دانشگاه دختر ها و پسر ها برای خود کارت ویزیت درست کرده و شماره خود را بین همدیگر پخش می کنند. چند ماه پیش در خانه یکی از دوستان بودیم (هر چند به آن فرد دوست نمیتوان گفت)و مشغول سرگرمی و شوخی بودیم که دیدم دو خانم وارد اتاق شده و خود را برهنه کرده و .............. و بنده با مشاهده این صحنه به بهانه دزدگیر ماشین از اتاق خارج شده و هنگام خروج با هجمه تمسخر آقایان مواجه شدم. همه جا بنده را به خاطر بسیجی بودن مسخره می کنند و بعضی اوقات هنگام نماز بنده را موقع رکوع و سجود تمسخر فیزیکی میکنند و باعث بطلان نماز می شوند. چرا راه دور برویم چند وقت پیش دختر خانمی به کنار بنده آمد و با کمال بی ادبی و صراحت می گوید که یک شارژ ایرانسل به او بدهم و خانم در قبال شارژ هر کاری که خواستم را انجام بدهد.(حتی زناع) الان در حدود 3 ماه است که به دنبال راه حلی برای این مشکل هستم و به نظر بنده تنها راه آن ازدواج است. بنده جوانی هستم در اواخر 19سالگی. هم دانشجو هستم و هم در بازار مشغول کاسبی هستم.از نظر مالی هیچ مشکلی ندارم.از نظر مسکن هیچ مشکلی ندارم(از خود یک واحد خانه دارم). بنده به دختر خانمی علاقه دارم ولی نمی توانم از روی حیاء برای پدرم این مسئله را بیان کنم. این طور که از حرف های پدر و مادرم بیان می شود آنها می گویند که تا زیر 30 سالگی نباید ازدواج کنم. مگر رسول الله(ص) نمی گوید که هر کس ازدواج کند نصف دینش در امان است. مگر حضرت صادق (ع) نمی گوید که هر کس از ترس فقر ازدواج نکند به لطف خداوند بد گمان شده است. البته بنده ازدواج را از دید جنسی نگاه نمی کنم بلکه ازدواج را یک امر الهی و سنت رسول الله(ص) می دانم. بنده معتقدم که کسانی که ازدواج را از دید جنسی نگاه می کنند انسان های کوتاه فکر هستند. ازدواج که فقط در بعد جنسی نیست بلکه انسان را وارد عرصه جدیدی می کند و باعث افزایش احساس محبت مسئولیت و امنیت می شود. از طرف دیگر بنده نمی خواهم با تاخیر در ازدواج باعث شوم که کاری کنم که با آبروی خانواده بازی شود. از ته دل واقعا دوست دارم که ازدواج کنم و تشکیل خانواده بدهم و دوست دارم که خودم را در این جامعه گرگ صفت حفظ کنم. حضرت آقا این نوشته ها چکیده اتفاقاتی بود که برایم افتاد. بنده از نظر مالی و مسکن مشکلی ندارم . به نظر حضرت عالی با این دلایل‘ ازدواج بنده در این برهه زمانی کار خوبی است یا خیر؟ این نامه صرفا جهت مشورت با حضرت عالی بوده و بنده فقط منتظر جواب مدیر و مدبرانه جنابعالی هستم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: وقتی انسان از نظر مالی شرایط ازدواج را دارد و خطر به گناه‌افتادن برایش هست، لازم است ازدواج کند و بدون رودربایستی موضوع را با خانواده در میان بگذارید. موفق باشید 1361- سلام علیکم .استاد شما در کتاب "ادب عقل و خیال و قلب" فرمودید همه ابعادخود را رشد دهید و یکی ازاین ابعاد را درس خواندن معرفی کردید بعنوان بعدتجربی و همچننین دوران دانشجویی را بهترین دوران برای بالفعل کردن بالقوه ها.دررشته مهندسی تحصیل میکنم و تمام تلاشم اینه که معارف دینی را هم در کناردرس کارکنم اما احساس میکنم خوندن این درس ها واقعا بیفایده ست و به نوعی نمیتواند مرا در "عالم دین نگه دارد .و اینکه اصلا محیط بگونه ای نیست که دانشجو ها بتوانند باهم معارف دین را کار کنند در این محیط که همه درگیر کثرت ها هستند و من نیز به نوعی چگونه ازکثرتها آزاد شویم؟چگونه از این افکار که تمام ذهنم را درگیر کرده آزاد شوم و با یک هدف متعالی درس خواندن را ادامه دهم؟با تشکر.
1329

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام استاد گرانمایه دوست داشتم دیدگاه دین را راجع به صوفیه بدانم. ایشان معتقدند حتی اتیک الیقین یعنی تا زمانی که به یقین نزرسیدی عبادت کن و ...تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: شما در زیارت پیامبر«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» و امامان «علیهم‌السلام» عرضه می‌دارید: و عَبَدتَ الله مخلصا حتی أتاک الیقین، بندگی خدا را ادامه دادید تا به یقین رسیدید. یقین در این جا به معنی رحلت از این دنیاست،‌ یعنی امامان تا آخرین مرحل از زندگی از بندگی خدا دست برنداشتند و همه‌ی علما و عرفا این‌چنین بوده‌اند. آن‌هایی که از جمله‌ی آن‌ها طوری برداشت کرده‌اند که می‌توان در مدتی از عمر عبادت نکرد حرف عرفا را نفهمیده‌اند ،‌این از همان اتهاماتی است که هرگز مصداق خارجی ندارد. موفق باشید.
1280

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی به نظر شما راه استفاده کردن از مثنوی برای کسانیکه فلسفه و عرفان نخوانده اند چیست . از طرفی دوست داریم با این کتاب مانوس شویم از طرفی وقتی سراغ ان می رویم می بینیم دانستن عرفان نظری و فلسفه صدرا مورد نیاز است. و شرح علامه هم انجور که باید انسان را اقناع نمی کند چون مسائل عرفانی را شرح نداده اند و سایر شروح - البته تا جائی که بنده اطلاع دارم - مشکل را حل نمی کند. ای کاش امثال جنابعالی جلسه ای برای شرح این کتاب گرانقدر می گذاشتید تا انسان ازطریق این متون با معارف اشنا گردد .با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام باید مثنوی را با استاد راه‌رفته‌ای بخوانید، امیدوارم شرایط طرح درست مثنوی برای مردم ما فراهم شود. مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» در جلسه‌ای که با شعرا داشتند فرمودند: مثنوی همان طور که مولوی می‌گوید: «هُوَ اُصولُ اصولِ اُصولِ الْدّین» است و فرمودند مرحوم مطهری هم با من هم عقیده بود. ( سال 1387) مولوی در دیباچه‌ی دفتر اول‏ می‌گوید: هذا کِتابُ الْمَثنَوى‏، وَ هُوَ اُصولُ اُصولِ اُصولِ الْدّین، فى کَشْفِ أَسْرارِ الْوصولِ وَ الْیَقین. موفق باشید .
1266

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم. خواهشاً هر سوال را به صورت جداگانه پاسخ دهید. بعد از مطالعه کتاب ادب خیال، عقل و قلب سوالاتی برایم به وجود آمده که امید¬وارم با راهنمایی شما حل شود: 1- ابعاد اصلی وجود ما همان 4 بعدی است که در کتاب فرمودید؟ 2- شما فرمودید که انسان جامع انسانی است که همه ابعادش را تربیت کند و اگر نتوانست اولویت بندی کند و تربیت و پرورش قلب را در اولویت اول قرار دهد چون مهم ترین بعد ماست. اما سوال اینجاست که چگونه فردی که هنوز خیالش را مودب نکرده است توانایی ادب کردن قلب را دارد؟ کسی که هنوز نمی¬تواند خیالات خود را در نماز کنترل کند چگونه می¬تواند به حضور قلب برسد؟ به عبارت دیگر مگر تربیت بعد قلب از همه ابعاد سخت تر نیست. پس چگونه می¬توان قلب را زود تر از همه مودب کرد؟ ( مثل وزنه برداری که هنوز قادر نیست وزنه 100 کیلویی رابلند کند، اما به او می¬گوییم که وزنه 200 کیلویی را بلند کند !!!) 3- شما فرمودید که خیال، مظهر عشق و طراوت است. میخواهم بدانم اینکه ما می-توانیم تصور کنیم که در حرم امیرالمومنین هستیم و از این حضور و ارتباط لذت می¬بریم مربوط به بعد خیال است یا قلب؟ (توضیح دهید) 4- من احساس می¬کنم همین¬که از خیالات واهی رها شوم، همان لحظه ارتباط قلبی با حقایق عالم برایم ممکن می¬شود، به عبارت دیگر رها شدن از خیالات همان و حضور قلب در نماز همان. یعنی بین این دو هیچ فاصله زمانی وجود ندارد. پس اگر ما در نماز تلاش کنیم که خیالمان را پاک نگهداریم و از وهمیات استقبال نکنیم سریعا و بدون هیچ وقفه¬ای حضور قلب برایمان حاصل می¬شود. آیا این حرف درست است؟ 5- آیا برای ادب کردن خیال، عدم استقبال از خیالات واهی کفایت می کند؟ 6- آیا تنها راه ادب کردن عقل، خواندن کتب استدلالی است؟ 7- برای کسی که می خواهد فلسفه را از صفر شروع کند چه سیر مطالعاتی را پیشنهاد می کنید؟ 8- منظور از ادب کردن قلب، همان تفکر و توجه و تمرکز دائمی و مستمر بر روی حضور حضرت حق است که در جزوه گوهر اصلی ماه مبارک رمضان فرموده اید؟ با تشکر- موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- آری 2- قلب در ذات خود حقایق را می‌شناسد اگر توانستیم آن را در صحنه نگه‌داریم به نور قلب خیال و اعضاء ما نیز تربیت می‌شود، این روش را روش «لِمِّی» می‌گویند که از کُل به جزء می‌رسیم برعکس ِروشی که از جزء به کل می‌رسند، شما به خودتان نظر کنید ببینید کدام روش با روح‌تان همخوانی دارد. 3- این‌جا خیال و قلب با هم کنار آمده‌اند به تعبیر امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» قلب، آن مرتبه‌ی تجرد خیالی است که در آن مرتبه، معقولی را به صورت جزئیه می‌یابد(تقریرات فلسفه، ج 3، ص 342). 4- آری درست است 5- همین‌طور است 6- خیر، اساس کار آن است که برای کثرات استقلالی قائل نباشیم و همواره وحدت را در کثرت بنگریم 7- ده نکته از معرفت نفس، برهان صدیقین، حرکت جوهری، بدایة‌الحکمه با شرح آقای صمدی آملی 8- حرف خوبی است ولی باید با نظر به وحدت در کثرت مشکل را حل کرد. موفق باشید
711

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت گروه المیزان و استاد عزیز بنده مشکل خیلی بزرگی در بحث ازدواج دارم. قریب به 1 سال است که بنده امادگی خود را نسبت به متاهل شدن به خانواده ام اعلام داشته ام. البته آنها نیز استقبال خوبی داشته و تحقیقات را به خوبی انجام می دادند ولی جواب رد از خانواده دختر می گیریم مبنی بر اینکه دخترمان می خواهد درس بخواند و قصد ازدواج ندارد. حدود10 مورد اینچنین داشتیم. حال بنده با این وضعیت کم کم رو به ناامیدی خواهم رفت و همیشه این فکر در ذهنم بوده که مشکل از طرف من است. خواهشمندم نظر خود را بدهید و در صورت امکان راه حل و چاره مناسبی را برای بنده پیشنهاد کنید. با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیکم السلام پیشنهاد می‌کنم ملاک‌های خود را عوض کنید و به سراغ خانواده‌های دیگری بروید که بیشتر ایمان داماد برایشان ارزش دارد و در هنگام روبه‌روشدن با دختر طوری سخن نگویید که از شما یک سخصیت سخت‌گیر و متعصب تصور کنند. موفق باشید
19885
متن پرسش
سلام استاد: در باب حرکت جوهری، فرمودین که حرکت جوهری مختص عالم ماده هست، حالا اینکه فرمودین نفس آدمی هم به اعتبار بدن حرکت داره، دو تا سوال برام پیش آورده: اولی اینکه آیا خود نفس حرکت پیدا میکنه وقتی توی دنیاس یا فقط بدن حرکت داره و ما از باب وحدت بین این دو میگیم نفس هم حرکت داره؟ دومی اینکه وقتی مومن در برزخ عذاب میشه به این علته که به کمالش برسه، یعنی یه نقایصی داره، حالا اون تبدیل نقایص به کمال در برزخ که عالم مجرداته، نشانه وجود حرکت نفس در برزخه؟ یعنی میشه گفت فقط در عالم جبروت و قیامت حرکت نداریم و ثبوت داریم یا نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس از آن جهت که در نسبت با بدن قرار دارد حقیقتاً دارای حرکت است. ولی همین‌که از بدن جدا شد، حرکت به معنای تبدیل قوه به فعل ندارد، بلکه در برزخ و قیامت رفعِ حجاب برایش مطرح است که اگر هم آن را حرکت بنامیم، از جنس حرکت‌های دنیایی نیست. موفق باشید

نمایش چاپی