بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
3624

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
(برای حفظ آبرو، لطفا جواب را روی سایت قرار ندهید و صرفا به ایمیلم بفرستید)خدمت استاد گرانقدر سلام عرض میکنم. مسئله ای ماه هاست که بنده را آزار میدهد و اکنون نیاز دارم که سریعاً پاسخ آن را بدانم. استاد بنده دختری 28 ساله هستم و حدود دو سال قبل خواستگاری داشتم که علی رغم توافق دخترو پسر برای ازدواج، خانواده ها با یک جلسه یک ساعته صحبت با هم به این نتیجه رسیدند که همطراز نیستند!!! (لازم به ذکر است که بنا به دلایلی در این جلسه ی آشنایی، عمه و والدین پدر من هم حضور داشتند). بعد از این مدت دومرتبه دخترو پسر تصمیم گرفتیم بار دیگر به ازدواج با یکدیگر فکر کنیم که باز با مخالفت خانواده ی آقا پسر مواجه شدیم. خانواده های درجه ی اول ما (پدرو مادر و خواهر و برادر) به نظر نمیرسد که خیلی زیاد با هم از نظر سطح اعتقادی و تحصیلاتی متفاوت باشند (البته نمی گویم که هیچ تفاوتی نیست)، ولی مشکل سر اینست که خانواده ی آقا پسر معتقدند فامیل های دورتر من (عمو و عمه و خاله و..) با آنها هم کفو نیستند!( از نظر سطح اجتماعی و فرهنگی و پست و مقام های دنیایی و آداب و رسوم خانوداگی و نیز اعتقادات مذهبی). دراین مدت بارها از خودم پرسیده ام که اگر رسول الله (ص) بین ما بودند و از ایشان راهنمایی می خواستیم ایشان به خاطر تفاوت خانواده های ما، ما را از انجام این ازدواج نهی می فرمودند؟! مگر ملاک هم کفوی دختر و پسر برای ازدواج، هم کفوی اعتقادی و در یک راستا بودن مسیر آنها در رجوع الی الله نیست؟ من نمی خواهم که ما بدون رضایت خانواده ی آقا پسر با هم ازدواج کنیم چون مطمئنم همین مسئله میتواند در آینده ی زندگی ما مشکل ایجاد کرده و ما را از بهره گیری درست از هدف امر مقدس ازدواج دور کند.1- لطفا بفرمایید که ما داریم اشتباه میکنیم یا خانواده های ما؟ چه کنیم استاد؟ 2- استاد بحث سرکتاب باز کردن برای گشودن گره از امر ازدواج با سلوک الی الله تغایر دارد؟ من این مدت خیلی دعا و نذر و نیاز کردم و از خاندان لطف و کرم (ع) کمک خواستم ولی گشایشی ( به چشم کور من) حاصل نشده! لطفا پاسخ من را زود ارسال بفرمایید، ضرورت دارد. خدا خیرتان دهد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم است که آن‌ها اشتباه می‌کنند ولی مسئله را باید با تدبیر و حوصله حل کنید. سرکتاب‌بازکردن کاری از پیش نمی‌برد. موفق باشید
3222
متن پرسش
انسان به بعضی قضایا علم حصولی دارد مثل این که: «دیروز درد داشتم»، و به بعضی قضایا علم حضوری دارد مثل این که «الآن درد دارم». پس می‌شود انسان به یک قضیه علم حضوری داشته‌باشد بدون این که نظر به موضوع و محمولش داشته‌باشد. حال سؤال ما این است که: آیا مبادی یک فکر، لزوماً از جنس قضیه و تصدیق است (البته لابشرط نسبت به این که نظر به موضوع و محمولش بشود یا نشود)؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: قبلاً جواب داده شده. موفق باشید
2384
متن پرسش
با سلام. کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم را مطالعه کردم ولی نکاتی برای من مبهم ماند اولا فرق بین کوزه وبلوک سیمانی را به خوبی مشخص نکرده اید و باید مشخص کنید ملاک های شما از چیزی که با طبیعت در تعامل است چیست؟ آیا اختراع تلفن در جهت هماهنگ کردن طبیعت با انسان است یا انسان با طبیعت؟ تلفن به عنوان یک تکنولوژی که ما را قادر می سازد از همین جا پیغامی به اقصی نقاط عالم بفرستیم چه مشکلی دارد آیا به مثابه خوردن میت در اضطرار است؟ آیا می شود گفت که این قدرت برق را که خدا در آب قرار داده بیهوده بوده و بشر می بایستی در تعامل در طبیعت از نور خورشید با طراحی خاص ساختمان ها بهره می گرفت؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بحثی که در رابطه با نزدیکی کوزه و دوری بلوک سیمانی در آن کتاب مطرح شده یک موضوع حضوری است با تفکر خاص، اگر آن را در حوزه‌ی علم حصولی بخواهید جستجو کنید تصدیق نمی‌کنید. در کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» تحت عنوان جایگزینی‌های غلط هست که « فرهنگ مدرنیته نسبت ما را با آسمانِ معنویت قطع کرده و ما متأسفانه تحت تأثیر همان فرهنگ، به جای آن‌که به آن ارتباط برگردیم، جایگزینی‌های غلط می‌کنیم. ارتباط با موبایل را جای ارتباطات ملکوتی قرار می‌دهیم. قبلی‌ها از طریق اُنس و ارتباط با ملکوت عالم، با همدیگر ارتباط ملکوتی و اشراقی داشتند. در روش ارتباط از طریق موبایل، ماهواره در میان است، امواج صوت را به ماهواره می‌فرستید و ماهواره منعکس می‌کند به گوشی موبایل آن کسی که شما با او تماس گرفتید. قبلاً ارتباطات ملکوتی در میان بود، قلب‌ها با ملکوت مرتبط بودند و از طریق ملکوت به همدیگر پیام می‌دادند. مادران بدون این‌که دائم به دخترشان تلفن بزنند می‌دانستند اجمالاً دخترشان در چه حالی است و قلبشان آن حالت را می‌شناخت و رفقا هم با هم ارتباط ملکوتی داشتند، چون رجوع آن‌ها به جنبه‌ی نورانی همدیگر بود و نه جنبه‌ی جزئی زمینی. در ارتباط جزئی، مادر به دخترش تلفن می‌زند که صبحانه چه خورده‌ای، برای این نوع آگاهی‌ها تلفن و موبایل نیاز است و فرهنگ مدرنیته مأمور تأمین این نوع آگاهی‌ها می‌شود. در ارتباط ملکوتی روح‌ها نظر به جنبه‌ی وجودی همدیگر داشتند و به همان جنبه‌ی «وجودی» نظر می‌انداختند و حقایق عالم و آدم را درک می‌کردند و در حال حاضر تقریباً آن فرهنگ در حجاب رفته است، هرچند حقیقت آن فرهنگ در دل شیعه هست و روحانیون اصیلِ ما از این نوع انوار برخوردارند. به همین جهت به دنبال موضوعات جزئی عالم نیستند، روح شیطانی آمریکا را می‌شناسند و می‌دانند کید شیطان ضعیف است و می‌فرمایند: «آمریکا هم هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» شما هم اگر در آن شرایطِ روحی قرار بگیرید و آن ایمان در جان شما طلوع کند از همان الهامات بهره‌مند می‌شوید. اولیاء الهی عموماً در نماز شب‌هایشان راحت‌تر به این الهامات می‌رسند. در روایت هم داریم که نماز شب «نِعْمَ الْمَطِیه» مرکب خوبی است تا انسان را به بالا سیر ‌دهد. »این را به عنوان نمونه عرض کردم تا اگر مایل بودید در رابطه با جایگاه تکنولوژی غربی در نظام هستی مطالعه بفرمایید باید مطلب را با ظرافت بیشتر دنبال کنید تا معلوم شود استعدادهای موجود در عالم با تفاوتی که در جهت‌گیری‌های ما هست می‌توانند مفید یا مضر باشند. موفق باشید
1648

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی .درمحافل وگفتگو های دینی ویژه مبلغین بعضا راجع به تجمل وتجمل گرایی اینگونه صحبت می کنند:1)تجمل وتجمل گرایی مذموم وبد که هدفی جز ارضای خواسته های نفس ندارد ونتیجه آن تبلیغ اشرافی گری ایست.2)تجمل وتجمل گرایی خوب وپسندیده.توضیح اینکه انسان باید ازتمامی ابزار وامکانات جهت تبلیغ دین اسلام وتوجه دادن قلوب به دین اسلام ونشان دادن عزت اسلام استفاده کند به عنوان مثال تصوری که یک فرد میتواند ازدیدن یک ماشین مدل مد بالا که جلوی مسجد پارک شده داشته باشد.انسان نیز میتواند ازتجمل وتجمل گرایی به عنوان ابزار درجهت تحقق این هدف استفاده کند.سوال اساسی که برای ما مبلغین مطرح است این ایت که: 1)دید گاه قرآن وعترت راجع به این موضوع چیست؟ 2)آیا تجمل وتجمل گرایی خوب و پسندیده از دیدگاه اسلام وجود دارد؟اگر وجود دارد میتوانید جند مصداق بیاورید؟ 3)تفاوت دنیا طلبی ودنیا پرستی با این نوع تجمل گرایی چیست؟4)آیا از تجمل و تجمل گرایی میتوان جهت تبلیغ دین اسلام وتالیف قلوب استفاده کرد؟جگونه؟.باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: دنیاگرایی و مشغول‌شدن به جذابیت‌های دنیا چیز بدی است به‌خصوص اگر عالمان دین به این امر آلوده باشند و از آن‌جایی که تجمل‌گرایی شعبه‌ای از حبّ جاه است و حبّ جاه موجب نفاق در قلب می‌شود، شدیداً باید از آن پرهیز کرد. در امر دین باید جذابیت‌های معنوی را پیش آورد، ندیدید جماران با آن‌همه سادگی چگونه قلب‌ها را جذب کرد. به قول مرحوم دکتر علی شریعتی؛ این خانه‌ی گِلی علی«علیه‌السلام» است که بر جهان حکومت می‌کند و نه کاخ سبز معاویه. ما آراستگی داریم ولی تجمل به آن معنا که دنیاگرایی را دامن بزنیم نداریم و سیره‌ی اولیاء معصوم«علیهم‌السلام» نمونه‌ی خوبی در این مورد است. موفق باشید
36640

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: خواستم نظرتون را راجع به نکته زیر بفرمایید اگر درست باشه واقعا ادم مببره تو زندگی و انگیزه ای برای زیارت نداره: اهل قبور و از جمله پیامبران و امامان (ع) نه صدای ما را می‌شنوند و نه دعای کسی را اجابت می کنند مرحوم استاد شیخ نعمت اله صالحی نجف آبادی به نقل مستقیم از علی نجار دبیر بازنشسته و پژوهشگر دینی درسال (۶۴یا ۶۵) بود. در ماه رمضان مرحوم آیت الله حاج شیخ نعمت الله صالحی نجف آبادی در اصفهان بود و نماز جماعت به امامت ایشان که فردی محقق و دانشمندی بزرگ بود در مسجد الحجه برگزار می‌شد. نماز گذاران این مسجد اغلب جوانان مخلصی بودند که بسیاری از آنها به خیل شهدا پیوستند. در آن ماه هر روز عصر در زیر زمین مسجد جلسه کلاس و پرسش و پاسخ توسط ایشان برگزار می‌شد. سخنان آن مرحوم بسیار عمیق و قابل تامل بود و گاهی آنقدر تازگی داشت و خلاف باورهای سنتی بود که به همه شوک وارد می‌کرد بطوری که با وجودی که تمام آنها مستند به آیات قرآن بود پذیرش آنها بسیار سخت و گاهی غیر ممکن بود. بعنوان مثال یکروز بحث ایشان به آنجا رسیده بود که، (اهل قبور و از جمله پیامبران و امامان (ع) نه صدای ما را می‌شنوند و نه دعای کسی را اجابت می کنند) و این حرفی بود که برای همگان بسیار ثقیل و هضم آن بسیار دشوار و حتی غیر قابل تحمل بود. بطوری که یکی از حضار برخاست و با صدایی که اعتراض از کلامش محسوس بود گفت: حاج آقا؛ ما وقتی به زیارت امام رضا(ع) می‌رویم به آن حضرت عرض می کنیم: السلام علیک یا علی بن موسی الرضا، اشهد انک تشهد مقامی و تسمع کلامی و ترد سلامی و تعلم حاجتی وتقضی حوائجی و...... شهادت مي‌دهم كه تو جايگاه مرا مي‌داني، كلام مرا مي‌شنوي و جواب سلام مرا مي‌دهي و حاجت مرا می‌دانی و حوائج مرا برآورده می کنی و... مرحوم آیت الله صالحی با آرامش پاسخ داد و گفت: راوی این مطالب جهود بوده است و سپس ادامه داد که: ۱. هر چیزی اعم از زیارت یا حدیث و... که مغایر با قرآن باشد مطمئن باشید از معصوم نیست و باید به دیوار کوفت. ۲. این جمعیتی که اطراف ضریح امام و در رواق ها و صحن ها و... از امام رضا همزمان حاجت می‌طلبند و او را می خوانند، تعداشان از صدها نفر تجاوز می کند، تازه اضافه کنید مردمی که در شهرهای دور مانند اصفهان، تهران و... او را صدا می‌زنند. حال اگر امام رضا (ع) توانایی داشته باشد که هم زمان  تک تک آنها را ببیند و صدای تک تک آنها را طور مجزا بشنود و حوایج تک تک آنها را بطور مجزا و همزمان بداند و حوایج تک تک آنها را بر آورد کند و راه دور و نزدیک هم ‌برایش فرقی نکند، چنین کسی با چنین توانایی «اله» است. یعنی با قدرتی خارق العاده. پس قبول این فرض، «لا اله الا الله» را نقض می‌کند زیرا غیر از الله «اله» دیگری هم وجود دارد. بعبارت دیگر یا باید «لااله الاالله» را قبول کنیم یا اینگونه فرض هارا، زیرا هردو با هم قابل جمع نیست. و از طرفی این گونه صفات از اختصاصات خداوندی است زیرا او سمیع و بصیر و قاضی الحاجات است. ۳. وقتی حضرت علی (ع) فرقش شکافته و در بستر خوابیده بود، برای مداوای او یک پزشک یهودی آوردند. و این درحالی بود که سه امام (ع) بر بالین او بودند، امامان حسن، حسین و سجاد خردسال و چندین امامزاده از جمله حضرت ابوالفضل (ع)، واینها همگی بر بالین حضرت گریه می‌کردند و با وجودی که او عزیزترین کس نزد آنان بود اما کار خارق العاده‌ای برای او نمی توانستند انجام دهند تا او شفا یابد و تازه همه آنها هم زنده بودند. حال وقتی در زمان حیاتشان و آن‌هم برای عزیز ترین کسشان نتوانستند کار خاصی انجام دهند، چگونه انتظار دارید که در زمان ممات برای دیگران بتوانند کاری انجام دهند. و این درحالی است که قرآن می‌فرماید: إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ  اعراف ۱۹۴: «مسلماً آنهائي که [براي حاجات خود] به جاي خدا مي‌خوانيد، [اعم از فرشتگان، ارواح انبياء، اولياء و مقدّسين] بندگاني همچون خود شما هستند. پس [براي آزمايش و تجربه هم که شده] آنها را بخوانيد تا درخواست شما را [در حاجات] برآورده کنند، اگر راست مي‌گوئيد! أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا  اعراف ۱۹۵: آيا آنها را پاهائي است که با آن قدم بردارند [و به دنبال حل مشکلات شما بروند؟] يا دست‌هائي که با آن [بر دشمن] يورش آورند؟ يا چشم‌هائي که با آن [احوال پريشان شما را] ببينند؟ يا گوش‌هائي که با آن [درد دل‌هاي شما را] بشنوند؟ ... و ده ها آیه دیگر که بر بي‌تأثير بودن واسطه‌ها در برآوردن حاجات دلالت مي‌کند. و این اولین جرقه ها بود که زده شد و شوک هایی بود که وارد شد آنهم در آن تاریخ که خیلی سخت بود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً می‌دانید که ایشان نسبت به تجرد نفس در غفلت بوده‌اند و دیدید که در کتاب «شهید جاوید» هم چه ضعف‌هایی از خود نشان دادند و مرحوم شهید مطهری تا حدّی که منجر به جدال نشود، جواب ایشان را دادند. اطلاعاتِ زیادداشتن، مهم نیست، ایشان اتفاقاً در فهم همان اطلاعات، ضعیف‌اند. به همین جهت جامعه علمیِ شیعه توجهی به حرف‌های ایشان نکردند که بیشتر، از بین بردنِ عمر بود. موفق باشید

30975

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و درود: سوال بنده این است که چرا حروف مقطعه در قرآن به صورت مقطعه آورده شده اند. ممنون از شما استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست ظاهراً رازی است بین خداوند و پیامبر او. و مفسرین در این رابطه بحث‌هایی داشته‌اند. به نظرم علامه طباطبایی در المیزان در ابتدای بحث سوره شوری نکاتی فرموده‌اند. موفق باشید

21044
متن پرسش
با سلام: با توجه به گستره حضور انبیا به نظر می رسد ارسال رسول برای خداوند لطف مستحب است نه واجب چون وقتی به تاریخ رجوع می کنیم می بینیم در بسیاری از نقاط جهان از چین گرفته تا آمریکا هیچ نشانی از اینکه در آن نقاط رسولانی فرستاده شده باشد نیست حتی در وجود تاریخی رسولان - به غیر از محمد - تردید است - کما اینکه مرحوم شاملو در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه برکلی به برخی اسناد دال بر عدم وجود مسیح ظاهرا اشاره داشتند. - یا بفرض که بگوییم ارسال شدند ولی مستکبران هیچ اثری از آنها به جا نگذاشتند -که معلوم نیست چگونه توانستند چنین اموری متواتری را محو کنند - عدم وجود انبیا در زمان حضرت محمد در سایر نقاط جهان را چه کنیم؟ مثلا چینی ها در زمان حضرت محمد نیاز به هادی نداشتند؟ مگر آیه نمی فرماید «لکل قوم هاد» از طرفی رسالت حضرت محمد هم به مشکلات عدیده ای دچار شد چرا نباید عمر حضرت بیشتر طول می کشید تا رسوخ ایمان در جان مردم بیشتر می شد و سقیفه شکل نمی گرفت؟ چرا نباید در زمانی که تکنولوژی فیلم برداری رشد کرده نازل شوند تا اسناد تاریخی محکمی بر آموزه هایش داشته باشیم و به احادیث معنعنی که هزاران بررسی می خواهد محتاج نباشیم؟ فقط باید دلخوش به قرآن بود اگر آنهم دچار تحریف نشده باشد آنچنان که محدث نوری و... گفتند. پس از آن حضرت هم حضور ائمه با همان مشکلات بلکه بسی بیش تر دچارست و حال هم دچار غیبتیم. بنابرین به نظر می رسد که خداوند قبول دعوت انبیا را برای رشد بیشتر قرار داده نه اینکه عدم پذیرش آنها موجب هلاکت شود مگر آنکه برای فردی واقعا اثبات بشود که با گذشت 1400 سال و شبهات عدیده بعید می دانم میسر باشد - حسن و قبح عقلی هر فرد کافیست برای نجات او افراد چهار گروهند: 1. کسانی که متذکر رسالت انبیا نشدند برایشان همان عقل کافیست. 2. کسانی که متذکر شدند که افراد به نام انبیا آمدند برای آنها تحقیق در مورد صحت رسالتشان واجب نیست بلکه مستحب است. 3. کسانی که به حقانیت رسالت نبی پی بردند ولی هنوز ایمان نیاوردند برایشان ایمان مستحب موکد است نه واجب. 4. کسانی که پس از تحقیق ایمان آورده اند برای آنها ادامه ایمان واجب است و ارتداد حرام همه اینها به خاطر استحباب لطف خدا بر نبوت است در عین اینکه خدا قبول لطف مستحبی و رد آن را مبغوض دارد مثل آنکه بزرگی مهمانی بگیرد می توان شرکت نکرد اما شرکت کردن و نخوردن غذا موجب ناراحتی او می شود. دقت شود که بحث ارتداد مربوط به کسانیست که یک محققانه عمل کردند و دو ایمان آوردند بنابرین برای ما که تبعا لابا ایمان آوردیم ارتداد مکروه است نه حرام. مثل آنکه کودکی وارد مهمانی شود خروج او و نخوردن غذا برای میزبان موجب دلخوری نمی شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات مهمی را به میان آورده‌اید که هرکدام نیاز به بحث مفصلی دارد و مسلّم در یک سؤال و جواب نمی‌گنجد. حال اگر اجازه دهید از این زاویه وارد شویم که خداوند به عنوان خالق هستی، ربّ العالمین است و هدایت از صفات ذاتی اوست و از این جهت عالم را به حکم ربّ العالمینی‌اش بی‌هدایت نمی‌گذارد؛ نگاهِ ما به مسائل مطرح‌شده تغییر می‌کند و دیگر نمی‌توانیم بگوییم ارسال رسولان، لطف مستحب خدا است. می‌ماند که با این دید، جستجو کنیم آیا شواهدی وجود ندارد که خداوند به سوی همه‌ی ملت‌ها پیامبر فرستاده؟ به نظرم مسئله‌ی اوپانیشادها در خاور دور و یا تمدن اینکاها در آمریکا چیزی نیست که بتوان به‌راحتی از آن‌ها گذشت و آن‌ها را موکول به عقل و فهم بشری کرد. شقوق چهارگانه‌ی مطرح‌شده ما را به تفکر می‌برد که نحوه‌ی حضور خدا برای ربوبیت بشر چگونه می‌تواند باشد، آیا عقل انسان می‌تواند راهنمایِ کاملی جهت جوابگویی به همه‌ی ابعاد انسان باشد؟ یا این‌که عقل، برای آن است که ما بتوانیم به حقانیت وَحی پی ببریم. آیا انسان‌ها بر اساس فطری که دارند اگر خود را مشغول امور دنیایی نکنند، می‌توانند به کم‌تر از توحید الهی که انبیاء متذکر آن هستند راضی باشند؟ امثال این سخنان و سؤالات ما را به این فکر فرو می‌برد که راستی! این قرآن با چنین هویتی و معارفی که تا این اندازه می‌تواند مسائل و مصائب بشر را درمان کند، در این عالم چه جایگاهی باید داشته باشد؟ چه اندازه اندیشمندان ملل مختلف کوتاهی کرده‌اند که آثار هنری اقصی نقاط دنیا را در عقب‌افتاده‌ترین ملت‌ها می‌توانید بیابید، ولی ترجمه‌ی قرآن را نه! موفق باشید

20999

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز جناب استاد: شعارهای دیروز تهران و امروز اصفهان را شنیدید. تهران: اسلام رو پله کردند. مردم رو ذله کردند. اصفهان: ما انقلاب کردیم چه اشتباهی کردیم. استاد جان مگر در روایت نداریم حکومت با کفر باقی می ماند ولی با ظلم نه. استاد جان می بینیی فساد و ظلم و جنایت دارد سر به آسمان می ساید ظلم و اجحاف حکومت جان مردم را به لب رسانده آنچه در تهران و اصفهان اتفاق افتاد یعنی به زودی باید منتظر تظاهرات خیابانی و در پی آن بازداشت و حتی کشته باشیم دیگر زبان ما بند آمده هیچ دفاعی نمی شود از انقلاب کرد شما می دانید و ما نیز آنچه شاهدیم آشی است که دیگش را هاشمی بنیان گذاشت. چرا وقتی هاشمی که بنیان تجملات، تشریفات، تضاد طبقاتی، اشرافیت، اختلاس را می‌گذاشت رهبر عزیز در مقابل او کاری نکرد؟ کاری نمی‌توانست بکند؟ خوب این القاب و شلقاب چه بود به ریش او می بست تا دیگر آنهایی که عمق فاجعه را می‌فهمند نتوانند هیچ حرفی بزنند؟ القابی مثل «خداي بزرگ را سپاس كه در اين نوبت نيز، رأي مصيب ملت، مسؤوليت را به دستهاي تواناي مردي سپرد كه در ميدانهاي دشوار، لياقت و امانت و صلاحيت و كارداني و برجستگي او را آزموده بود. مردي بزرگ از سابقينِ اوّلينِ انقلاب و از حوارييّن و انصار ديرين امام راحل. عالِمي متفكّر، سياستمداري هوشمند، فقيهي زمان شناس، مجاهدي خستگي نشناس، برادري مهربان براي ضعيفان و مديري كاردان براي كشور.» استاد واقعا هاشمی فقیهی زمان شناس بود که تا هم فیها خالدون فرهنگ منحط سرمایه داری اشرافی غرب را در این کشور نهادینه کرد، کسی که در روز تاسوعا که ارمنی ها هم عزاداری می کنند برای تفریح به همراه فرزندان به سد لتیان می رود و کسی که در زمانی که بسیاری از دوچرخه ای محروم بودند به گفته خودش تفریح فرزندانش اسکی و اسب سواری بود، کسی که اختلاس و دزدی را به چیزی نمی انگارد، کسی که رشوه را هدیه نامید و حال رشوه دارد مردم را خفه می کند؟ و هزاران موارد دیگر، اصلا واقعا هاشمی برادری مهربان برای ضعیفان بود؟ مگر نه این که از زمان هاشمی له شدن ضعیفان کلید خورد؟ خاتمی و روحانی هم که دو سیئه از سیئات او هستند. احمدی نژاد هم نتوانست با این غول و یارانش مبارزه کند و در آخر هم دیوانه شد. استاد جان مردم بیش از آن که ما فکر می کنیم از انقلاب زده شده اند چه می خواستند و چه شد. کو عدالت؟ کو اجرای احکام؟ اسلام کو؟ انسانیت کو؟ ساده زیستی و زی طلبگی کو؟ رسیدگی به محرومان به زلزله کرمانشاه نگاه کن جگر آدم کباب می شود. فساد جنسی دارد تا اعماق حتی خانه های مذهبیون رخنه می کند کو انقلاب؟ کو ارزشها؟ استاد حرف اصلی مردم این است که به اسم انقلاب و اسلام دارند جنایت می کنند. استاد جان راستی باید منتظر لرزش پایه های انقلاب باشیم؟ سخنی بگوئید که داریم دق می کنیم. ايميل خراب است لطفا در سایت جواب فرمائید. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نمی‌دانم چه اندازه در جریان شخصیت آقای هاشمی هستید؟ آن القابی که می‌فرمایید که در مورد ایشان گفته شده، مربوط به هاشمیِ اول است که حقیقتاً با استعدادهایی که داشت در صدد خدمت بود و در این رابطه خدماتی از او سر زد. ولی در مرحله‌ای ایشان احساس کرد با انقلاب و تأکید بر اهداف اصیل آن نمی‌توان کار را ادامه داد و به نحوی به جریان سکولاری که اصالت را به غرب می‌داد، نزدیک شد. در حالی‌که باید تجربه‌ی تاریخیِ ما برای ایشان روشن می‌کرد که هرچه ما مشکل داریم از غرب و غرب‌زده‌ها است و مدیرانی که با نظر هاشمیِ دوم خواستند کشور را اداره کنند 2- راه‌کارِ اصلی برگشت به ریشه‌های انقلاب است و رهبر معظم انقلاب با تدبیر حکیمانه‌ی خود مواظب‌اند که جریان غرب‌زده در زیر سایه‌ی آقای هاشمی با لطایف‌الحیل مردم را همان‌طور که در انتخابات به خطا انداختند؛ به خطا نیاندازند. به این شکل که به مردم القاء شود با نزدیکی به غرب، مسائل‌شان حل می‌شود و اگر رهبری مستقیماً با این جریان درگیر شوند، در این شرایط میدان به غرب‌زده‌ها داده می‌شود به‌خصوص که رسانه‌های بیگانه نیز در این رابطه می‌توانند بر روی مردم تأثیر بگذارند. به همین جهت ما وظیفه داریم اولاً: رهبری را تقویت کنیم. ثانیاً: سعی کنیم مردم را متوجه‌ی اشارات رهبری و دغدغه‌های ایشان بکنیم. موفق باشید

20957

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: 1. لطفا آدرس بدید که این بحث دقیق عرفانی که انسان انتخاب های خود را در قبل دنیا کرده در چه کتابهایی است؟ فارسی باشند بهتره چند کتاب را نام ببرید. ۲. چرا خدا شیطان را در حالی که می دانست خود را جهنمی می کند آفرید؟ بله، برای کسی که جهاد اکبر می کند وسوسه ها مفید است ولی استاد توجه بفرمایید که خدا بعضی انسانهای مومن را اجازه سربلند شدن برای نماز شب نمی دهد چون برایشان ضرر دارد پس چرا از آفریدن شیطان، یزید، معاویه و... خودداری نمی کند در حالی که برایشان ضرر دارد آیا صحیح است که چیزی آفریده شود که می دانیم جهنمی خواهد شد و شقی ازل و ابد می شود؟ فکر می کنم که این جواب که وجود خیر محض است و ماهیتشان طلب موجود شدن می کند جواب کاملی نباشد یک بچه اگر آتش را طلب کند ما به او اجازه نمی دهیم پس این چگونه...؟ با تشکر اگر می شود استاد عزیز جواب تفصیلی بفرمایید که باعث سوالات متعدد نگردد و در آینده این جواب تفصیلی مورد رجوعتان باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع مباحث در کتاب‌های مربوط به عرفان تحت عنوان «اعیان ثابته» مطرح می‌شود. کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» از استاد حجت‌الاسلام و المسلمین آقای یزدان‌پناه نکاتی در این مورد در اختیار شما می‌گذارد 2- در مباحث «عدل الهی» و جزواتِ مربوطه عرایضی شده است و مرحوم شهید مطهری نیز در کتاب «عدل الهی» به این موارد پرداخته‌اند. فراموش نکنید که خداوند به عنوان حکیم مطلق، حجت را بر همه تمام می‌کند. لذا اگر شیطان و یزید آفریده نمی‌شدند، فردای قیامت که باید جایگاه هرکس معلوم شود، آن‌ها طلب‌کار بودند. از طرفی خداوند جواب طلبِ وجودیِ آن‌ها را داده است و نظام عالم را به آن‌ها نبخشیده که از کنترل خدا خارج کند. موفق باشید

19532
متن پرسش
سلام: همانطور که می دانید رهبر انقلاب در نطق اخیر خود فرمودند: 1. حضور گسترده مردم در انتخابات نشانه «اعتماد عمومی به نظام» و موجب افزایش اعتبار کشور است. 2. اکثریت هفتاد و چند درصدی مردم با حضور در انتخابات به نظام جمهوری اسلامی آری گفتند و آن را تأیید کردند و این رأی، در واقع رأی به نظام اسلامی بود. 3. افرادی که ممکن است در دل از نظام گله داشته باشند، با رأی دادن در چارچوب نظام، نشان می‌دهند که این چارچوب را قبول، و به آن اعتماد دارند و آن را کارآمد می‌دانند. و اما بنده به تفکیک در مورد هر شماره مطالبی را عرض می کنم: 1. از آنجا که مردم ترسانده شده اند (اول توسط رهبری) که اگر رأی ندهید امنیت کشور (امنیت خودتان) به خطر می افتد و مثلا دشمن حمله می کند پس رأی 73 درصدی آنان ممکن است نه به خاطر اینکه خود نظام نزد آن ها ارزشی داشته باشد بلکه به دلیل ترس از به خطر افتادن امنیت خودشان باشد. 2. بله درست است که رأی مردم به منزله تأیید کردن نظام است، ولی قلبا شاید نخواهند نظام را تأیید کنند ولی به خاطر یه سری از عوامل پای آن را امضاء کردند مثل اینکه شما قرار دادی را قبول ندارید چون سود قابل توجهی برای شما ندارد ولی برای حفظ خودتان و دفع ضرر احتمالی آن را امضاء می کنید: دسته ای از آن عوامل احتمالی برای دفع ضرر این است: الف) اگه رأی ندیم دشمن حمله میکنه. ب) شناسنامه ات مهر بخوره که پس فردا برات مشکل ساز نشه! ج) از ترس اومدن یکی بریم به یکی دیگه رأی بدیم. مثلا بریم رأی بدیم که رئیسی نشه و روحانی رأی بشه! (مثل اون سال که از ترس سعید جلیلی رفتند به یکی دیگه رأی دادند. که جنگ نشه) سوال ضمنی: این همه ترس در وجود مردم ریشه در کجا دارد؟ آیا منشاء عقلائی دارد یا وهمی است؟ و چرا مردم از نظام می ترسند؟ و چرا باید از حکومت اسلامی! بترسند؟ 3- رأی دادن از سر ناچاری با کارآمد دانستن نظام فرق می کند. تنها کسانی نظام را واقعا قبول دارند که آگاهانه و با رغبت رأی دهند. از این 41 میلیون نفر چند نفر اینگونه اند و چند درصد به دلایل دیگر مثل ترس و غیره رأی می دهند؟ 4. مردم (به دلیل عوامل بالا) که جرأت ندارند رأی ندهند و فکر می کنند با رأی دادن کارشان درست می شود ولی اگر نظام جرأت دارد، یک رفراندوم آزاد برگزار کند و به مردم اطمینان خاطر دهد که اگر ما را واقعا نمی خواید شرکت نکنید تا ما برویم. آن وقت می بینید چند میلیون از 40 میلیون ریزش می کند. 5. رهبری فرمودند ما انتخابات آزاد داریم. فکر کنم منظورشان این است که مثلا مجبور نیستی به روحانی یا رئیسی رأی دهی یا می توانی رأی ندهی اما: فکر کنم آزاد یعنی شش نفر را از بین خودتان انتخاب نکنید تا مردم به هرکدامشان رأی دادند فرقی نکند و انتصابات باشد. بلکه بگذارید از دل مردم و از بطن جامعه افرادی کاردان و متخصص و البته متعهد رئیس شوند تا کشور آنقدر در مشکلات دست و پا نزند. با تشکر به همه موارد بالا جواب دهید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده ممکن است موارد قلیلی باشد که فکر کنند اگر شناسنامه‌شان مهر نخورد برایشان مشکل به‌وجود می‌اید؛ ولی اکثراً مثل من و شما هستند که می‌دانیم در رأی‌دادن و رأی‌ندادن آزادیم و نیز می‌دانیم بالاخره باید مشکلات را با همین نظام حل کرد و مقام معظم رهبری از این جهت می‌فرمایند رأی‌دادن نحوه‌ای از تأیید نظام را در بر دارد. موفق باشید

19365
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد عرفان های حلقه رو تایید می کنید؟ توصیه حضرتعالی برای کسی که بخواد خودسازی کنه چیه استاد؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرفان‌های حلقه انسان‌ها را گرفتار یک توهّم می‌کند بدون آن‌که رجوع به حق در میان باشد. خودسازی واقعی، رعایت حرام و حلال الهی است و تلاش برای به‌دست‌آوردن معارفی که انسان را در مسیر إلی اللّه کمک کند. توصیه‌ی ما سیر مطالعاتی بر روی سایت است. موفق باشید

18656

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: 1. برای مطالعات کتب شما چگونه آنها را مطالعه کنیم که کاملا ملکه شود با توجه به اینکه خیلی وقت نیست با چه سرعتی جلو رویم؟ 2. آیا ضرورت دارد تمام کتب را (مثل کتب شما یا آقای جوادی و...) خلاصه نویسی شود؟ 3. اگر توصیه در ارتباط با نحوه مطالعه دارید بفرمائید. از شما متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه خوب است که به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در فصل دوم، در قسمت «ضرورت مطالعه و نحوه‌ي آن» صفحه‌ی 73 رجوع فرمایید. موفق باشید

17819
متن پرسش
بسم الله و السلام بر استاد معزز، حاج آقای طاهرزاده در نقد سخنان اخیر آقای رئیس جمهور در تمجید از حجم وسیع خیریه ها و موقوفه ها در غرب و طعنه های جدید ایشان به انقلابی ها تحت عنوان «افراطی» مطلب زیر را عجالتا در کانال تلگرامم منتشر کردم. مناسب دیدم در صورت صلاح دید حضرت عالی آن را به رؤیت دوستان برسانم. سخنان مورد نظر آقای رئیس جمهور: وی با بیان اینکه خیرجمعی معنای وسیعی دارد، اظهار داشت:‌ گفتمان ما خیلی در جامعه سیاست‌زده شده، اشکال ندارد گفتمان سیاسی هم لازم و خوب است اما گفتمان ما مقداری هم اجتماعی و خیرجمعی بشود، فستقبل خیرات همین است که به ما می‌گوید آنقدر سر این مسائلی بحث نکنید که خیلی مفید برای جامعه شما نیست، شما الان در غرب نگاه کنید و ببینید که دانشگاه‌های اروپا و آمریکا چه مقدارش از درآمد اوقاف آن دانشگاه اداره می‌شود، دانشگاه هاروارد آمریکا موقوفاتش بیش از 33 میلیون دلار است، مردم خیر و مختلف کارخانه‌شان زمینشان و هر چه دارند به این دانشگاه وقف کرده‌اند و سالی 1.5 نت 2 میلیارد دلار از طریق درآمد این اوقاف به دانشگاه می‌رسد، این دانشگاه نصف مخارج خود را از طریق مؤسسات خیریه و اوقاف تأمین می‌کند، 70 دانشگاه بزرگ آمریکایی بخش زیادی از مخارجشان از طریق اوقاف به دست می‌آید. روحانی تأکید کرد: افرادی ثروتمند هستند که تمام زندگیشان را برای یک دانشگاه معتبر وقف کرده‌اند، البته در کشور ما هم زیاد است و قبلاً بیشتر در حوزه‌های علمیه، مساجد و امامزاده‌ها این وقف‌ها صورت می‌گرفت، این طور نیست که فکر کنیم در دنیای غرب وقف، نذر، کمک نیست، این همه خانواده‌هایی که در غرب یک فرزند را از بهزیستی می‌آورند و به عنوان فرزندخوانده می‌پذیرند و واقعاً به عنوان یک فرزند با او رفتار می‌کنند، ما وقتی می‌گوییم غرب فکر می‌کنیم یکسری مفاسدی در غرب است و همه مفاسد هستند در حالی که اینطور نیست زیرا اگر همه‌اش مفاسد بود به این رشد علمی و اقتصادی نمی‌رسیدند، بله، گوشه‌هایی از آن هم آلوده است که البته ما خوب‌هایش را یاد بگیریم و آن بخش‌های مثبتش را دریافت کنیم. ----- بسم الله چند نکته در مورد تمجیدهای اخیر آقای روحانی از غرب با استناد به تعداد بالای به ظاهر خیریه ها در آمریکا آن هم بعد از آشکار شدن نشانه های بحران های وخیم اجتماعی در امریکا که مقام معظم رهبری هم اخیرا بدان اشاره کردند. آری بنا به نگاه ظاهری در امریکا صدها مؤسسه خیریه و بنیاد وقف فعال هستند. آقای روحانی در این آمار نشانه هایی از اخلاق و خیراندیشی و انسان دوستی در غرب می بینید آن هم لابد در سطح بسیار وسیع چون مجموع دارایی های این خیریه ها به صدها میلیارددلار می رسد!! اما چند نکته در اینجا شایان ذکر است: 1. تأسیس بنیادهای خیریه یکی از شایع ترین راه های اجتناب از مالیات در غرب است چرا که این مؤسسات بنا به قانون امریکا از مالیات معاف هستند! لذا اگر کسی بخواهد یک فعالیت تجاری کند اگر بتواند آن را در قالب عناوین عام المنفعه که برای بنیادها تعیین شده انجام دهد سود بیشتری عایدش خواهد شد! چه قدر خیرخواهانه؟ مگه نه؟ 2. تأسیس بنیادها و ارائه کمک های مالی به گروه های مختلف از طریق آنها عملا منجر به نوعی سیادت و نفوذ بر آن گروه ها می شود! چرا که به طور کلی همیشه یکی از راه های کنترل انسان ها به دست گرفتن منشأ درآمد آنها است! لذا اگر شما تأمین هزینه های یک مثلا کلیسا یا حزب یا دانشگاه را به عهده گرفتید می توانید عملا سیاست ها و اولویت های آن را تعیین کنید! دوستان حالا می توانند حدس بزنند که فعالیت های به اصطلاح خیریه می تواند اغراضی کاملا سیاسی و مالی داشته باشد! 3. به طور کلی خاصیت نگاه سطحی و جزءنگر و غیرکیفی این است که صرفا به عناوین حقوقی و مفهومی نهادها و فعالیت های بشری توجه می کند و مثل کسی که کیفیت یک کتاب را از روی رنگ جلد آن یا مرغوبیت یک محصول غذایی را از روی جذابیت برچسب روی آن ارزیابی می کند شیفته آن نهادها و آدم ها شود! این یعنی مثلا مثل آقای رئیس جمهور صاحب نگاه جزءنگر تمجیدکننده از بنیادها و خیریه های آمریکایی اصلا به این نمی اندیشد که مشروعیت کار یک خیریه و بنیاد موقوفه به صدها عامل کیفی بستگی دارد مثلا این که منشأ پولی که صرف درآمد خیریه می شود چیست؟ یک مثال خیلی واضح بزنم مثلا اگر یک سرمایه دار آمریکایی که صاحب کارخانه مشروب سازی یا کازینو یا مؤسسه ربوی است بیاید یک کلیسا در امریکا تأسیس کند و در آن کلیسا مسیحیت صهیونیستی را ترویج کند آیا این کار به اصطلاح خیریه را باید تمجید کرد و به سر جامعه ای کوبید که پرورش دهنده اسوه های حقیقی انسانیت از مکتب حقه تشیع مثل خمینی و بهشتی و چمران و همت و باکری بوده است؟! 4. در جامعه ای که هیلاری کلینتون فاسد، دروغ گو و جنگ طلب یتیم خانه دارد و در به طور کلی در جامعه ای که فرهنگ پول پرستی و سودانگاری و ماتریالیسم حاکم است آیا اصلا زمینه های اخلاقی و روانی لازم برای کارهای خیر حقیقی وجود دارد یا این که این عناوین همگی دست مایه ای هستند برای تزویر و فریب و نفاق؟ 5. در میان بنیادهای خیریه و موقوفه آمریکایی نام های آشنایی چون بنیاد سوروس، بنیاد راکفلر، بنیاد کارنگی، موقوفه ملی برای دموکراسی (NED) و ... به چشم می خورد! این بنیادها همگی جزء بنیادهای عام المنفعه غیر انتفاعی در آمریکا ثبت شده اند که کار ویژه شان انجام خدمات عمومی و خیرخواهانه است!! البته ماهیت حقیقی این بنیادهای خاص برای ماها باید آشنا باشد و نیاز به توضیح نداشته باشد. بنیادهایی که یکی از حوزه های فعالیت «خیریه شان» «گسترش دموکراسی و حقوق بشر» در خاورمیانه است! از جمله کارنامه اینها در این زمینه مثلا سرمایه گذاری در پروژه هایی است که هدفش «تقویت دموکراسی» در کشورهایی چون ایران، سوریه، روسیه، لیبی و عراق بوده است که همگی همزمان هدف تجاوزات، کودتاها یا دسیسه های امپریالیستی پنتاگون و سیای آمریکا با تشبث به همین عناوین خیرخواهانه بوده اند! جالب این که بعد از به ثمر نشستن فعالیت های کاملا خیرخواهانه!! این بنیادها در راستای «گسترش دموکراسی» در کشورهای هدف و براندازی دولت هایی که به ادعای آنها مخالف «خیرخواهی های دموکراتیک» آنها بوده اند، دولت های مهاجم آمریکا بازارها و پروژه های اقتصادی آن کشورهای فتح شده را در اختیار شرکت های مالک این خیریه ها و بنیادها قرار می دهند! و همه اینها مزد و پاداش ناچیز و ناقابلی بوده که در ازای فعالیت های کاملا خیرخواهانه و غیرمنتفعت طلبانه صاحبان این بنیادها به آنها تقدیم شده است! 6. سؤال دیگری که از میان صدها سؤال دیگر می شود مطرح کرد اینه که با وجو این همه بنیاد و موقوفه و خیریه در آمریکا علت این بحران اجتماعی، بزه کاری، بیش از 40 میلیون فقیر و فاصله طبقاتی چیست؟ این سرمایه داران خیّر چرا جمع نمی شوند جلوی این هیلاری کلینتون خیّر و فمینیست و طرفدار همجنس بازی و خالق داعش را بگیرند تا خاورمیانه به صدقه سری خیرخواهی آنها کمی آرامش بگیرد؟ 7. اصلا از همه اینها بگذریم. فرض کنیم آقای روحانی اصلا لازم نیست از نظر علمی در جریان جزئیات موضوعی که می خواهد در مورد آن حرف بزند قرار داشته باشد! آیا صرفا با یک قیاس عقلی ساده نمی توان گفت که با توجه به این که خدا انفاق و احسان را برای برقراری قسط و عدالت در جامعه تشریع کرده است، اگر در جامعه ای که علی الظاهر میلیاردها دلار به طور سالانه صرف کارهای خیریه می شود این همه فقر و بزه کاری و منازعات نژادی و فاصله طبقاتی وجود داشت پس باید کاسه ای زیر نیم کاسه این همه کار خیر و موقوفه ها باشد؟! أفلا تعقلون؟! منتظریم ببینیم آقای روحانی بسان دیگر غرب زده ها و غرب گرایان دیگر چه جور فضیلتی در تمدن مترقی و دموکراتیک و بشردوست غرب می بینید تا ما را بدان آگاه کند و از تفکرات افراطی مان خارج مان کند!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید خوبی‌های هر ملت و فرهنگی را گرفت و با حفظ هویت خود، از آن‌ها استفاده کرد و متفکران دنیا ماورای سیاستمداران، ما را متوجه‌ی این امر کرده و می‌کنند. مشکل در آن‌جا به‌وجود می‌آید که کار در دست سیاستمدارانی بیفتد که تلاش دارند با اهداف صرفاً سیاسی و حزبی و گروهی فرهنگ‌ها را در اختیار خود بگیرند. و این تذکر مهمی است که کارل‌اشمیت به حیله‌ی لیبرالیسم می‌دهد که چگونه فرهنگ را در اختیار اهداف سیاسی قرار می‌دهد تا سودجویی و کینه به انسان‌ها را پنهان نماید. و مشکل آقایان آن است که متوجه‌ی تفاوت این دو موضوع نیستند که چگونه امروز همان‌طور که جنابعالی متوجه‌اید، سیاستمداران، مراکز فرهنگی و خیریه‌ها را در اختیار می‌گیرند تا به اهداف گروهی و حزبی خود برسند نه آن‌که اهداف انسانی مدّ نظر باشد، آن‌طور که همیشه در همه‌ی فرهنگ‌ها با نظر به اهداف انسانی کارهایی شده و می‌شود. آیا ما امروز با دانشگاه آزادی روبه‌رو نیستیم که بعضی از هزینه‌های نامزدهای فتنه‌ی 88 را پشتیبانی کرد؛ در حالی‌که مردم ما به امید تحقق دانشگاهی غیر از دانشگاه‌های ساخته و پرداخته‌ی دنیای مدرن اموال خود را وقف آن دانشگاه کردند؟! موفق باشید

 

16343
متن پرسش
با سلام: واقعا شرمندم که دوباره وقتتونو می گیرم. ببخشید دو سوال دارم . وقتی میگن خداوند به همه چیز احاطه دارد و با هر چیزی همراه است و معیت دارد اما نه مثل بودن چیزی با چیزی؛ 1. آیا این کنه ذات خداست که با موجودات معیت دارد یا نه بلکه اسماء و صفات خداست؟ 2. آیا خداوند این معیت و همراهی را با اسماء و صفات خود هم دارد یا نه فقط با موجودات مادی یا برزخی و جبروتی، معیت و همراهی و احاطه ذاتی دارد؟ و اگر جواب مثبت است در مورد معیت با اسماء و صفات، آیا این معیت، شامل اسماء ذاتی خداوند جلت جلاله مثل اسم واحد و احد هم می شود یا خیر؟ ممنون. ببخشید خیلی وقتتون رو گرفتم. خدا شما را خیر دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به وحدت ذات و صفات، هرجا هر اسمی در صحنه است حضرت حق به حکم اطلاق ذاتی‌اش در آن‌جا است. مثل حضور دریا در موج 2- بحث اسماء ذاتی و یا صفاتی در رابطه با مظاهر مطرح است، وگرنه حضرت حق عین حیات و علم و قدرت است. لذا معیّت حق با هرچیز به معنایِ معیّت حیات و علم و قدرت است، منتها آن چیز در ظهور، ممکن است اسمِ حیات او را ظاهر نماید. به اطلاقِ حضرت حق توجه کنید که هیچ‌چیز او را محدود نمی‌کند لذا به جهت اطلاقی که دارد در همه جا حاضر است آن‌هم بذاتِه در همه‌جا حاضر است. دنبال‌کردن مباحث «ده نکته در معرفت نفس» با شرح صوتی آن، می‌تواند ورود خوبی برای این مباحث باشد. موفق باشید

14527
متن پرسش
سلام: استاد همانطور که مطلعید بنده شاگرد کوچک شما هستم و درحال دنبال کردن مباحث فلسفه و عرفان هستم به طور ریشه ای و قوی و بدون عجله چون معتقدم اگر انسان انس بگیرد با متون بهتر است از اینکه حتی خوب یاد بگیرد. در حالی که بنده تجربه کرده ام در کتاب ده نکته که با آن انس گرفتم و پس از مدتی خوب هم یاد گرفتم. یعنی انس گرفتن با خودش یادگیری را همراه دارد ولی هیچگاه یادگیری صرف انس همراه ندارد. 1. این عقیده بنده درست است؟ اگر جایی اشتباه می کنم به بنده بفرمایید. 2. اگر بخواهیم در کنار موضوعات شما به آثار شاگردان علامه مراجعه کنیم باعث تشتت نمی شود؟ راهنمایی بفرمایید. 3. بنده در کتب عرفانی بجز کتب شما استاد عزیزم از یک کتاب آقای صمدی آملی و یک کتاب استاد یزدان پناه خوشم می آید. کتاب مبانی عرفان نظری استاد یزدان پناه و کتاب شرح مراتب طهارت استاد صمدی. سوال بنده از کتاب استاد یزدان پناه نیست. بلکه سوالم از کتاب شرح مراتب طهارت است. برخی می گویند این کتاب ایراد دارد. استاد نظر شما چیست؟ یعنی نمی توان از آن استفاده برد؟ بنده زود باور نیستم و تقریبا برخی از مبانی و برخی از اختلاف نظرها را هم می دانم ولی این طلبه ای که که کنار ما گفت: کتاب شرح طهارت ایراد دارد خودش اهل فلسفه و عرفان بود. (در حد معمولی). بنده با هر کتابی نمی توانم انس بگیرم. این کتاب را علاقمند هستم تا مطالعه کنم. حال اگر شما بفرمایید مشکلی ندارد می خوانم. ولی اگر بفرمایید مشکلی دارد نمی خوانم. بدون چون و چرا. چرا که بنده خودم را شاگرد شما می دانم اگر شما منت نهید و ما را به شاگردی قبول داشته باشید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کار درست همان است که انسان در هر علمی با متون اصلی مرتبط باشد 2- این‌ها همه یک راه است تشتتی ایجاد نمی‌شود 3- همه‌ی توصیه‌های کتاب برای همه لازم نیست. شاید از این جهت فرموده باشند اشکال دارد. شما مطابق روح و جسم خود از آن استفاده کنید. موفق باشید

14488
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد طاهرزاده بزگوار: درخواست دارم شعر بنده را مطالعه فرموده و این حقیر را از نظرات خود بهره ور نمایید. با تشکر «حق حق» در من دلی است عاشق و جانی است مبتلا اینسان سرشته در گل انسان غمی خدا سر می کشم یکی یکی از جامهای شوق سر می کشد به خانه من گهگهی بلا در دار بی قرار قراری گرفته ام اینجا شکسته است تمام نمازها پای پیاده همسفر جاده، بی هدف، از ابتدا به فکر رسیدن به انتها با غربت آشنا شده از خویش خود غریب، هم آشیانه ات شدم ای درد آشنا! دنیای من به وسعت آغوش خستگی است حس می کنم صدای نفس های مرگ را ای من! به نیستی نکشانم، بیا و در خود انقلاب کن نفسی تازه کن هوا با رعشۀ سکوت خودت را بزن نهیب بیدار شو بدین همه فریاد بی صدا هق هق کنان رسول حقائق نیامده است الّا مُبَشِّراً وَ نَذیرا... اَلا! دلا! آیینه شو برای خودت در خودت نگر بیرون بیا از آینه، باری به خود بیا
متن پاسخ

.باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده متخصص شعر نیستم. ولی شعر شما را که خواندم آن را پسندیدم و تذکرات خوبی در آن بود. موفق باشید

12891
متن پرسش
سلام عرض مي كنم خدمت استاد بزرگوار: در پاسخ به سوال 12870 فرموديد كه بدي و ميل به فساد جزء طبيعت انسان است نه سرشت. حال لطفا فرق سرشت و فطرت را تبيين كنيد چنان چه در روایت هم آمده (الشر كان في طبيعة كل واحد...) و سپس اثبات كنيد كه جزء فطرت نمي باشد و ثانيا مگر بدي از عدم نمي باشد و به این اعتبار پس چگونه می توان بدی را به سرشت نسبت داد و به نظر بنده اين همان كمال طلبي فطري است كه مصداقش مشتبه شده و اشخاصي كه ظلم مي كنند چون فکر می کنند دارند به كمال و فطرت خود باز مي گردند در حالي كه بر آنها مشتبه شده است و علت اهتمام انبيا بر هدايت اين افراد اين بوده كه اين افراد مصداق كمال و فطرتشان برايشان مشتبه شده و نمي خواهند كسي آنها را از اين راه باز دارد تا به هدف كمال طلبي شان برسند و انبيا مي خواستند آنها را از اين حجاب برهانند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است، ولی عنایت داشته باشید آن احساسی که در ارضای امیالی مثل گرسنگی و شهوت در انسان پیش می‌آید غیر از احساسی است که با مناجات با حضرت حق و یا راستگویی پیش می‌آید، به همین جهت آن وجه اول را به طبع، نسبت می‌دهند و وَجه دوم را به فطرت. یعنی ما در مناجات با خدا فطرت‌مان ارضاء می‌شود نه طبع‌مان. موفق باشید

12406

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: اینکه رهبری عزیز در بیانات اخیرشان مدام از کلمه «من» استفاده می کنند نشانه چیست؟ به عنوان مثال بار ها فرموده اند که «من به مذاکرات خوشبین نیستم» آیا این نوع استفاده از کلمات نشانه تنهایی و غربت رهبری عزیز نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از فرمایشات مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» برمی‌آید که حتی به عنوان یک وظیفه‌ی فردی در این موارد سخنانی دارند و وظایفی حس می‌کنند. موفق باشید

12149
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز بنده وقتی وارد مباحث معرفت النفس می شوم با اینکه با ذوق و شوق وارد می شوم، به محض شروع این مباحث شبهات بیهوده و تکراری به سراغم می آید و بنده را آزار می دهد، وقتی از مباحث معرفت النفس دست می کشم شبهات هم دور می شوند و دیگر بنده را آزار نمی دهند، چه کنم؟ حس می کنم دست شیطان در کار است که با القا این شبهات نمی خواهد بنده وارد مباحث معرفت النفس شوم، لطفا بگویید بنده چه کنم که بتوانم بدون حضور این شبهات و القائات شیطان معرفت النفس را دنبال کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید بتوانید از این شبهات رها شوید وگرنه در سکرات یقه‌ی شما را می‌گیرد. با رفقایی که معرفت نفس را کار کرده‌اند شبهات خود را در میان بگذارید. موفق باشید

12089
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرانقدر: جناب استاد رابطه و تاثیرپذیری نفس با مزاج چگونه است؟ آیا با اعتدال مزاج می توان نفس را بیشتر در مسیر الهی رشد داد؟ یا نه اعتدال مزاج هیچ ربطی به سیر بهتر در مسیر الهی ندارد؟ آیا خارج شدن مزاج از حالت اعتدال باعث ضرر و خسران و عقب افتادن و دچار مشکل شدن نفس در طی مسیر الهی می شود؟ نفس بیشتر بر مزاج تاثیر دارد و یا مزاج بیشتر بر نفس تاثیر می گذارد یا یک رابطه دوطرفه دارند؟ اعتدال یا از اعتدال خارج شدن مزاج چقدر در کسب «معرفت النفس» و طی مسیر معرفت النفس تاثیر می گذارد؟ آیا شناخت مزاج و رعایت حد اعتدال مزاج جزئی از معرفت النفس است؟ با تشکر بر محمد و آل محمد صلوات
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که نقش مزاج نقش علت مُعِّده است و نه علت حقیقی، بنابراین نفس، خیلی گرفتار مزاج نیست ولی در صورت تعادل مزاج بهتر عمل می‌کند، مگر نفس‌های قدرت‌مند که هر چفدر هم که مزاج با آن‌ها همراهی نکند به‌خوبی به سیر خود ادامه می‌دهند. موفق باشید

11982

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: بفرمایید بعد از طلاق زن، نفقه او به عهده چه کسی می باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زن یک انسان مستقل است و مثل همه‌ی انسان‌ها چنانچه در نفقه‌ی مردی نبود برای خود برنامه دارد. جامعه باید طوری باشد که اگر کسی جویای کار بود بتواند کار کند. موفق باشید

11071
متن پرسش
ﺳﻼﻡ ﺟﻨﺎﺏ ﻃﺎﻫﺮﺯﺍﺩﻩ: ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ‌ی ﺷﺮﺡ ﺩﺳﺘﻮﺭﺍﻟﻌﻤﻞ‌ﻫﺎی ﺳﻠﻮﮐﯽ آیت‌اللّه بهجت«رحمة‌اللّه‌علیه» ﮔﻔﺘﯿﺪ ﮐﻪ؛ (ﺍﯾﻨ‌ﮑﻪ الآﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﻔﻬﻤﯿﺩ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﭘﻨﺞ یا ﺷﺶ ﻣﺎه ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ)، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻫﺴﺘﻢ که ﺍین ﮐﺎﺭﻫﺎ به درد ﻧﻤﯽ‌ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻫﺪﻑ، تنها ﺑﺎﯾﺪ قرب ﺍﻟﻬﯽ باشد. ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻢ به ﻣﻦ بگویید ﺑﺮﺍﯼ ﺍین ﮐﺎﺭ ﭼﻪ باید ﮐﺮﺩ؟ و کلاً مکانیسم این ﮐﺎﺭﻫﺎ ﭼﮕﻮﻧﻪ است؟ و ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ به ﺗﺠﺮﺩ روح چه باید کرد؟ ﻭ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﺸﺎﺑﻪ دیگر؟ ﻟﻄﻔﺎ ﺗﻤﺎﻡ کتاب‌هایی ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍین ﺯﻣﯿﻨﻪ می‌شناسید معرفی ﮐﻨﯿﺪ؛ هم از ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ و هم از دیگران. «ده نکته» و «برهان ﺻﺪﯾﻘﯿﻦ» را خوانده‌ام.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که نفس ناطقه محدود به زمان و مکان نیست، بر همین اساس می‌توان آن را تا قرب الهی سیر داد، اگر با این رویکرد که بخواهیم به مکان‌ها و زمان‌های همین دنیا سرکشی کنیم باید ریاضت‌های خاصی جهت تضعیف حکم بدن انجام دهیم مثل ماندن در تنهایی و نخوردن گوشت و خوردن غذاهای ساده و منصرف شدن از رجوع إلی اللّه. و این غیر از آن است که روح خود را رشد دهید تا به مراتب عالیه‌ی وجود و عالم ملکوت نزدیک شود. این‌که عموماً غیر متدینین می‌توانند آن نوع حضورها را داشته باشند به جهت آن است که تصوری از سیر إلی اللّه ندارند، می‌ماند اولیاء الهی که آن‌ها به نور حق و حضور حق به همه‌ی مکان‌ها و عوالم آگاهی دارند. موفق باشید
10931
متن پرسش
سلام علیکم: فرق خمس با مالیات در چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: زندگی شهری به صورتی که امروز در دنیا مطرح است نیاز به زیرساخت‌هایی دارد که مردم شهر با دولتی که تشکیل دادند باید آن را تأمین کنند و مالیات در این رابطه به عنوان یک موضوع جدید پیش آمد، در حالی که در گذشته، خودِ مردم بدون آن‌که دولت‌ها به این شکل مطرح باشند این امور را که خیلی ساده‌تر از شکل امروزی‌اش بود به عهده می‌گرفتند. ولی خمس از اول جهت مدیریت فرهنگی جامعه مطرح بوده و به همین جهت آن به رسول خدا و ائمه‌ی اطهار«علیهم‌السلام» اختصاص داشته و ربطی به والیان شهرها نداشته. موفق باشید
10690

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: شیوه ی مواجه‌شدن با افرادی که دورو هستند و با آنها معاشرت داریم (خانواده، محل کار، همسایگان و...) به چه شکل می‌بایست باشد، آیا دستوری جهت دورشدن از آنها وجود دارد؟ مثلا آیا اگر فردی در محل کار خود دارای همکاری با شخصیت دورو هست، آیا می‌بایست از او فاصله بگیرد، و یا در خانواده چه طور؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایات از یک طرف به ما دستور داده‌اند که یک‌سوم ایمان «تغافل» است، یعنی خیلی به روی خود نیاوریم که آن‌ها چه کارهایی می‌کنند، و از طرف دیگر به ما فرموده‌اند با این افراد مدارا کنید، «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» و هنگامى که با لغو و بیهودگى برخورد کنند، بزرگوارانه از آن مى‏گذرند. موفق باشید
9277
متن پرسش
چه اشکالی دارد که بگوییم: «کمالاتِ انسانهای برتر مثل علم و حیات، شدیدتر از انسانهای دیگر است؟»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است، هیچ اشکالی ندارد، ولی فراموش نکنید وقتی متوجه تشکیکی‌بودن علم و حیات در حوزه‌ی انسانی شدیم معنای خاص خود را دارد و لذا در ذیل انسان کامل باید این صفات تعریف شود. مثل آن‌که گرما در ذیل آتش تعریف می‌شود و نه در ذیل خدا. موفق باشید
نمایش چاپی