بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7029

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام. در نهج و منابع دیگر هست که حضرت امیر ع در وصف روز بیعت فرمودند چنان به من هجوم آوردید که (ترسیدم حسنینم زیر دست و پا بروند)... آیا سند این روایت در خصوص این متن میتواند صحیح باشد؟ چون اونموقع که 25 سال بعد از رحلت پیامبر ص بوده حسنین ع حداقل نزدیک 30 سال داشته اند و بچه ای نبوده اند که بخواهند زیر دست و پا بروند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هم می توانیم بگوییم هجوم جمعیت، کار را برای امام حسن و امام حسین«علیهماالسلام» که مواظب حضرت«علیه السلام» بودند مشکل کرده بود و هم می توان این سخن بعضی از شارحین را پذیرفت که منظور حضرت دو انگشت شصت پا بوده. موفق باشید
5399
متن پرسش
با عرض سلام، ادب و احترام و تبریک عید سعید فطر. آیا ادامه ی جلسات شرح تفسیر سوره ی حمد از امام خمینی (ره) برگزار خواهد شد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌که فکر می‌کنم در جلساتی که گذشت توانستم راه ارتباط با تفکر حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را نشان دهم، نمی‌دانم شهرداری می‌تواند سالنی جهت ادامه‌ی کار در اختیار گروه فرهنگی المیزان بگذارد یا نه؟ موفق باشید
1696
متن پرسش
با سلام. استاد گرامی سوالی از خدمتتان داشتم، ما در روایاتی داریم که "کلکم نور واحد" و یا " کلنا محمد" و ...که این امر به ذهن متبادر می شود که همه ائمه از نظر شأن و منزلت یکی هستند، اما در برخی روایات در اصول کافی داریم که درجات ائمه با یکدیگر فرق می کند و مثلا امام علی و امام حسن و امام حسین با بقیه فرق دارند. حال این تناقض چگونه قابل حل است؟ یعنی مثلا اقام امام هادی با امام علی فرق دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام در جواب‌های قبلی عرض شد که از نظر مقامِ عرشی همه در یک مقام‌اند و به این لحاظ می‌فرمایند: همه‌ی ما نور واحدی هستیم ولی از نظر ظهور، شرایط ظهور آن حقیقت واحد در بعضی امامان بیشتر فراهم بوده و از این لحاظ روایت داریم که رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌‌وآله» و علی«علیه‌السلام» نسبت به بقیه‌ی امامان افضلیت دارند. موفق باشید
1575

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و تشکر از سایت و مطالب خوب شما. سوالی دارم. فردی به شخص نمازگزار حمله کرده و ضمن سیلی زدن به صورت او، سجاده اش را جمع کرده. نمازگزار انسان سالمی است و فرد حمله کننده نیز به ادعای خودش انسان سالمی می باشد. پدر فرد حمله کننده از سر توجیه می گوید که باید ببینیم که نماز آن شخص واجب بوده و یا مستحبی!؟. آیا چنین حرفی صحت دارد. اگر بحث شکستن نماز مستحبی هم باشد، آیا خود شخص نمازگزار نباید نمازش را بشکند!؟ تازه آنهم در جواب دادن به مادر. آیا این طرز توجیه کردن و تقسیم نماز به واجب و مستحب برای پوشاندن امری که بسیار مذموم است، گناه و یا بدعت در دین نیست!؟.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در هر صورت هیچ مسلمانی این‌طور که شما نوشته‌اید چنین کاری را نمی‌کند که با شخصی در حین نماز چنین برخوردی را بکند، به قول شما این‌قدر کار قبیح است که با مستحب و واجب‌کردن نماز چیزی از قباحت آن نمی‌کاهد و در این موارد نباید عواطف پدری مانع از اظهار حق شود. موفق باشید
1026

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
چرابه امام زمان شریک القران می گویند
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی چون قلب حضرت محل حقیقت قرآن است و به عنوان یکی از ثقلین، اهداف قرآن را دنبال می‌کنند. موفق باشید
854

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم ؛ راستش من از وقتی که طبق پیشنهاد خود شما مباحثه ای کتاب می خوانم خیلی کم سؤالاتم را از کسی پرسیدم و همه اش با زحمت فکری و نوشتاری خودم به جواب می رسیدم اتفاقاً خیلی شارژ بودم احساس استقلال خیلی خوبی می کردم چون با زحمتهای فکری بقیه ، هم ممکن بود من قانع نشوم ، هم نمی شود همه اش مزاحم اساتید شد هم آن لذتی که بعد از زحمت خودم می برم در شنیدن جواب از اساتید نیست ، من از خواهران طلبه هستم آیا می توانم جواباتی که خودم با زحمت خودم به آنها رسیدم را به هر کس که از من سؤال کرد بدهم البته منظورم توضیحات و برداشتها و فهم خودم از آنچه در دین ( کتابهای شما ) وجود دارد نه چیز خارج از دین ؟ در غیر این صورت چه فایده ای در مباحثه و کار فکری هست وآیا راه دیگری هست بر اینکه ما تقلیدی حرف نزنیم و در تفقه در دین مستقل شویم غیر از این راه ؟ ثالثاً من همیشه نگرانم که نکند برداشتهای من از کتابهای شما اشتباه باشد و همه خوشحالی های من هم کاذب و خیالی باشد، از کجا مطمین شوم که دقیقاً دارم همان راهی را میروم که شما مد نظرتان هست ؟در ضمن یکی از شاگردان شما (برادرم) بد جور ما را و خانواده مان را اذیت می کند البته نه به قصد اذیت به قصد کمک ، می فهمیم که خودش خیلی در فشار است البته خودش می گوید نمی توانم با شما ارتباط برقرار کنم و خیلی در فشارم ، می گوید چون با قلب صحبت می کنم برای شما سنگین است اما استاد عزیز من هم می فهمم که او نمی تواند بی تفاوت از هر مسأله ای بگذرد و دغدغه دارد و قلبش در صحنه است ولی نمای بیرونی اش شکل بدی دارد به طوری که بد اخلاق شده شاید ما این جور معنا می کنیم ولی تا حدی شده که مادرم گفته دیگر مرا مادر صدا نکن ، البته این حالاتش شدت و ضعف دارد و گاهاً دل مادر را به دست می آورد اما کاری کرده که ما نمی فهمیم باید چه کار کنیم که او راضی شود ، دیگر کسی دوست ندارد با او همنشینی کند حتی به خود من اینقدر گیر میدهد که دیگر گیج شده ام علت بعضی از نگرانی ها و شکها و سؤالاتم هم او شده ، همه اش دارد به من می گوید بچه ای ، هنوز بزرگ نشدی ،مادر و پدر دارند به ما ظلم می کنند به خودت شخصیت بده و... این است که من فکر می کنم برداشتهایم از کتابهای شما اشتباه است کاملاً گیجم از طرفی فکر می کنم حق با برادرم هست اما نمی توانم اخلاق تندش را معنی کنم از طرف دیگر من حرفهای او را نمی فهمم و نمی دانم چگونه باید خود را عوض کنم ، شخصیت خود را مثل کوفیان می بینم چون بین حرفهای برادرم وبین آنچه خودم میفهمم و... مانده ام ، وسط هوا و زمینم ، گیج هستم ، همه چیز برایم مبهم شده ، و باعث و بانی اش هم برادرم بوده ، دیگر دارم نسبت به همه چیز بی تفاوت می شوم ، البته برادرم با تذکراتش می خواهد ما نسبت به همه چیز حساس باشیم به یک روش دلخوش نباشیم اما اثر بیرونی تذکراتش این است که من نا امید شده ام و دلم به هیچ کاری نمی رود و فقط می خوابم ، حتی پدرم برای جلب رضایت او هر کاری که او گفته کرده اما باز با اخم و تخم او مواجه می شود ، او با تندی به پدرم می گوید بچه ای ، البته راست می گوید ما روحمان کوچک است اما نمی فهمیم باید چی کار کنیم ، سؤال من این است با این زبان نفهمی در خانه ما باید چه کار کرد ؟ روح چگونه بزرگ می شود ، من آنچه از کتابها ی شما می فهمم را سعی می کنم عملی کنم مثلاً در حال حاضر سعیم این است که نگذارم در نماز یا بیرون از نماز فکر جای من بنشیند ، سعی می کنم در نماز حضوری فعالانه داشته باشم و خودم را مشغول معنای نماز نکنم و...البته وقتی خسته می شوم خودم را رها می کنم و بعد دوباره شروع می کنم ، اما برادرم همچنان می گوید بچه ای ، و برای اینکه بیشتر حساسم کند طلبه بودنم را هم هی تذکر می دهد و....... راستی روح چگونه بزرگ می شود ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: مباحث دینی فطرت انسان‌ها را مورد خطاب قرار می‌دهد و از آن‌جایی که انسان‌ها موضوعات را به صورت اجمالی می‌شناسند وقتی با تفصیل آن‌ها روبه‌رو می‌شوند تصدیق می‌کنند. پس اگر از درون خود موضوعات را تصدیق می‌کنید دیگر جای نگرانی نیست. خواهران عموماً با فطرت دل با موضوعات برخورد می‌کنند و برادران با فطرت عقل، چقدر خوب است اگر خواهران از برداشت‌های فطرت عقل که بیشتر خداوند نورش را در برادران گذاشته استفاده کنند و برادران از برداشت‌های فطرت دل که خداوند بیشتر نورش را در خواهران گذاشته استفاده نمایند و چقدر بد است اگر هرکدام برداشت‌ دیگری را نفی کند و آنچه خودش برداشت کرده است را ملاک ارزیابی برداشت‌های دیگران قرار دهد. شاید علت اخلاق تند برادرتان همین باشد که باید به خدا پناه برد تا ما را منور به حُسن خلق کند و متوجه نوری بشویم که در قلب دیگران به‌خصوص در قلب پدر و مادران است. بزرگی روح به تواضع در مقابل دیگران و احترام به بقیه است و شدیداً برای سایر انسان‌ها ارزش قائل‌بودن. بنده از جمله‌ی برادرتان که به پدر و مادر و خواهرش می‌گوید بچه‌ای، بسیار ناراحت شدم امیدوارم متوجه باشند گاهی شیطان با عُجبی که در ما ایجاد می‌کند همه‌چیز را از ما می‌گیرد و سخت مواظب باشند. باید بتوانیم به خوبی‌های انسان‌ها نظر کنیم تا راه ارتباط و نظر به قلب کل یعنی حضرت صاحب‌الامر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» برایمان گشوده شود، وگرنه از لطف آن جام جهان‌نما که دست افراد را می‌گیرد و به مقصد می‌رساند محروم می‌شویم. به قول حافظ: «چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی.... که جام جم نکند سود وقت بی‌بصری» یعنی ابتدا باید خود را آماده کرد تا بتوانیم به‌خوبی‌ها نظر کنیم وگرنه اگر بصیرت لازم را نداشته باشیم با جام جم هم که حامل همه‌ی اسرار الهی است اگر برخورد کنیم بهره‌ای نمی‌گیریم. باز تأکید می‌کنم روح انسان با تواضع و خوش‌بینی و گذشت بزرگ می‌شود. موفق باشید
22106
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر: مدتی است که دچار سستی اراده تنبلی و اهمال کاری شده ام، و حس می کنم که نسبت به سابق سخت کوشی ام را از دست داده ام و آن سخت کوشی هایی که قبلا داشتم را ندارم مثلا: اضافه وزن پیدا کرده ام و میلی به ورزش ندارم سحر خیزی ام را از دست داده ام نماز هایم به تاخیر می افتد، مدیریت زمانم را از دست داده ام و اتلاف وقت می کنم، و به طور کلی آنچنان که باید مثل قبل با میل و هواس نفس ام مقابله نمی کنم، گویا قبلا روحیه ایی داشتم که از مبارزه با هواهای نفسانی لذت می برد حال از خوشگذرانی لذت می برم و پشت کاری در ورزش و تحرک ندارم، استاد لطفا بفرمایید که چگونه می توانم دوباره روحیه و اراده ی قوی در مقابل میل ها و هوس ها را پیدا کنم؟ و از زمانم حداکثر استفاده را ببرم؟ آیا در این رابطه نوشته یا سخنرانی خاصی ایراد کرده اید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم پیداکردنِ مسئله‌ی اصلی زندگی در این زمانه است تا در راستای رسیدن به آن مسئله، جدّیت انسان شروع شود. آیا امروزه کسب معارف عمیقی که حضرت امام در آثار خود در مقابل ما گذاشته‌اند و فهم عمیق آیات و روایات الهی مسئله‌ی مهم این دوران که دوران غفلت از عالم قدس و معنویت است، نیست؟ تا از طریق آن‌ها متوجه جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی شویم؟ موفق باشید  

19617
متن پرسش
سلام عرض می کنم: با آرزوی قبولی طاعات. یک سوال از خدمتون داشتم و اون اینه که آیا وارد بحث های سیاسی شدن در حد خودم و بحث کردن و دفاع کردن از حق یک تکلیف و دستور الهی هست؟ اگر هست انسان بعد از انجام هر دستور یک احساس معنوی یک احساس تقربی در وی ایجاد میشه ولی چرا در این کار عکس آن یعنی احساس بی تقوایی ایجاد می شود در من. شاید بفرمایید که نحوه بحث کردن شما مشکل دارد ولی من سعی می کنم کمال ادب رو رعایت کنم و عقلانی حرف یزنم ولی هر وقت با هر که در مورد سیاست بحث کردم بعد از آن احساس ناراحتی و سنگینی که انگار گناه کردم در من ایجاد شده لطفا راهنمایی فرمایید. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: باید قصد هدایت و حق‌نمایی داشته باشید. ثانیاً: بحث‌ها باید در فضای آزاداندیشی به میان آید و نه حاکمیت یک نظر بر نظر دیگر. ثالثاً: بنای بحث در موضوع حق و باطل حرکات و گفتار باشد و بر این نکته تأکید شود که آیا فلان سخن، حق بود یا باطل؟ موفق باشید

18559

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد بزرگوارم: من مشاور یک دبیرستان دخترانه هستم. چگونه باید با دخترانی که درگیر رابطه با جنس مخالف در سطوح مختلف هستند، کار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار چندان آسانی نیست. نگاهی به کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیازی به نبی» این نسل را به فکر فرو می‌برد تا لذت‌های دنیایی برایشان عمده نشود. موفق باشید

17465
متن پرسش
با عرض سلام خدمت شما استاد گرانقدر: در رابطه با تشییع جنازه شیمون پرز، شبهه ای جامعه ما را فراگرفت: «وقتی خود محمود عباس، به نمایندگی از مردم فلسطین در مراسم تشییع شیمون پرز شرکت می کند و اشک می ریزد (چون شیمون پرز، مظهر صلح دوستی بوده)، ما را چه کار به سنگ فلسطین را به سینه زدن؟ وقتی شرط برقراری رابطه بلند مدت آلمان با ایران، به رسمیت شناختن اسراییل است، چرا زندگی خودمان را تنگ و سخت کنیم به خاطر این مردم؟؟!!» وقتی جواب می دهیم که محمود عباس فردی است خودفروخته، می گویند پس چرا او را به رهبری خود انتخاب کرده اند؟ وقتی جواب می دهیم وظیفه ما دفاع از مظلومان است، می گویند باعث شده که ما خودمان مظلوم واقع شویم و جوانهای بیکارمان رو به افزایش باشد. شما پاسخ این شبهه را چه می دهید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در رسالت توحیدی که انقلاب اسلامی به عهده گرفته است و متوجه‌ است هزینه‌هایی که می‌پردازد نسبت به نتایجی که به‌دست می‌آورد بسیار بیشتر است به‌خصوص  نسبت به آن‌که زیردستِ جهان استکباری نخواهد بود. با توجه به این امر دیگر این حرف‌ها، حرف‌های انسان‌های خردمند نیست که می‌فرمایید. مگر محمود عباس بهائی را مردم فلسطین انتخاب کردند؟ مردم فلسطین گرفتار اسرائیل و الفتح با هم هستند. بسیاری از مبارزان فلسطینی را همین الفتح زندانی کرده است. موفق باشید

 

17279

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: منظور دکتر شریعتی در متن زیر از ایدوئولوژی چیست؟ آیا مکتب است؟ و مذمت ایشان نسبت به فیلسوفان را چطور می بینید؟ دکتر شریعتی: اگر ایدئولوژی می‌باید از فلسفه سر می‌زد، رهبران با ایمان‌ها باید فلاسفه می‌بودند، و مجاهدین راه حقیقت، نیز فیلسوفها، در صورتی که فلاسفه چهره‌های پفیوز تاریخ اند. این توده‌ها هستند که به عنوان بهترین سربازان ایدئولوژی‌ها به مبارزه در تاریخ آغاز کرده‌اند. «جان داده‌اند و می‌دهند» بنابراین می‌بینیم که این فلاسفه نیستند که ایدئولوژی می‌سازند، مردم اند که ایدئولوژی بوجود می‌آورند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ایدئولوژی در جملات مذکور، به معنای مثبت آن به‌کار رفته است به عنوان حرکتی انقلابی. و فلسفه نیز به معنای تفکر انتزاعی منظور دکتر شریعتی بوده است، نه فلسفه به معنای اگزیستانسیالیسم، که خود او به آن نظر داشت و فرزند خود را نیز جهت آموزش فلسفه به اروپا فرستاد. موفق باشید

17249

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و احترام خدمت استاد گرامی: سوالی دارم که خیلی وقت ها باعث آزار و اذیت بنده می شود: 1. بعضی ها می گویند که ما چند سال پیش خود را به یاد نداریم یا به عنوان مثال یک کفش که مال پنج سال پیش است را دور می اندازیم و... چگونه می توان به تاریخ 1400 سال پیش اعتماد کرد و چگونه باید ثابت کرد که در این تاریخ ها تحریفی نشده و خود واقعیت هستند؟ لطفا کامل شرح دهید. 2. کتابی یا... برای معرفی از شما درخواست دارم که با شرح ساده بتواند ثابت کند که بین ادیان دین اسلام و شیعه جعفری حق است و امر بدیهی است اگر به عنوان مثال از فرد مسیحی که مقید به دینش است این پرسیده شود می گوید مسیحیت و یا هرکس در هر دینی. حال می خواستم به بنده منبعی معرفی کنید که به این حقیقت برسم. با تشکر. التماس دعا... یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کهنه‌شدن پدیده‌های مادی غیر از ثابت‌بودنِ حقایق است. به همان معنایی که هیچ‌وقت 2 به اضافه‌ی 2 از چهاربودن خارج نمی‌شود. از طرفی وقتی در تحقیق تاریخی متوجه‌ی استمرار یک موضوع در طول تاریخ می‌شویم این امر موجب اعتماد ما به آن موضوع می‌شود. مثل آن‌که ملاحظه می‌کنید قرآن‌هایی را که از صدر اسلام تا حال، همه ثابت و یگانه هستند 2- کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که بر روی سایت هست می‌تواند در مورد اخیر کمک‌کار باشد. موفق باشید

15917

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: خسته نباشید. در مورد پیغمبران، روحانی ای می گفت که سیصد و سیزده نفر آنها رسول بوده اند و با توجه به اینکه پیامبر ما اعظم پیامبرانند و پنج پیامبر اوالعزم بوده اند و سیصد و سیزده نفر رسول و کلا صد و بیست و چهار هزار نفر بوده اند، آن پیامبرانی که رسول و اولوالعزم نبوده اندچه ویژگی هایی داشته اند؟ آیا از نظر مقایسه ایی هر چند که فقط خدا اراده می کند که کسی را برای اصلاح زمین برانگیزند و صرفا خواست خداست پیغمبر شدن، و آخرین پیامبر هم پیامبر ما بوده اند و بعد از آن امامت ماند. آیا اشخاصی مثل ملاصدرا و... را می توان هم رده آن بزرگان بر شمرد نه از لحاظ تبلیغ و پیامبری بعثتی؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نبوت و رسالت، با حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به هر دو صورت ختم می‌شود. حال این‌که کدام‌یک از پیامبران قبلی تنها، نبیّ بوده‌اند و کدام‌یک رسول و نبیّ بوده‌اند، دست ما خالی است. تنها در آن حدّ که قرآن متذکر می‌شود که بعضی «نبیّا» و بعضی «رسولاً و نبیّا»، ما اطلاع داریم. موفق باشید

15805
متن پرسش
سلام و رحمت خداوند بر شما: یکی از اساتید درباره ی حرکت جوهری اشکالی مطرح فرمودند. خواهش می کنم، جواب آن را بفرمایید. فرمودند حرکت جوهری مربوط به ماهیت است یا وجود؟ اگر مربوط به ماهیت باشد، با اصالت الوجود جور در نمی آید و اگر مربوط به وجود، پس در مجردات و وجود خداوند متعال هم باید حرکت جوهری باشد که این هم فاسد است. لطفا این اشکال را برطرف فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که «وجود» در هر مرتبه‌ای خاصیتِ خاص خود را دارد، حرکت جوهری خاصیت یکی از مراتب وجود یعنی پایین‌ترین مرتبه‌ی آن که ماده است می‌باشد. مگر مجردات و خداوند مرتبه‌ی پایین وجودند که چنین خاصیتی را داشته باشند؟! موفق باشید

15563

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و ارادت: چرا در غرب در اجرای قوانین به زن بیشتر از مرد اهمیت داده می شود؟ آیا فیلسوفان غربی هم همانند سیاستمداران غربی به زن بیشتر از مرد اهمیت می دهند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» عرض شده این نوع احترام به زن که در غرب معمول است، یک جریان فمینیستی است، وگرنه متأسفانه از نظر فرهنگی گرفتار همان تاریخی هستند که زن را نیمه‌ای برای تکمیل مرد می‌دانند که باید در خدمت مرد باشد. موفق باشید

15521
متن پرسش
با سلام و نهایت تشکر: تفاوت بین سوء ظن و فکر چیست؟ از این نظر که فکر گناه، گناه نیست ولی سوء ظن با این که یک نوع فکر است گناه است. چرا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بدون دلیل انسانی را «بد» بدانیم این سوء ظنّ است و تحت تأثیر شیطان هستیم. ولی اگر فکرِ انجام گناهی را داشته باشیم، تا به آن گناه دست نزده‌ایم، نسبت به القائات شیطان مقاومت کرده‌ایم و به همین جهت گناهی مرتکب نشده‌ایم. موفق باشید

15111

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: 1. در آیه شریفه. «فسجدو الملائکة.....کان من الکافرین» این کان را اینجا چه باید گرفت استاد؟ بحث ادبیاتیش را کار ندارم ها. می گویم: ابلیس از کافران بود (از قبل)؟ یعنی نفاقی در بین هست؟ یا این که به معنای صارَ بگیریم؟ کافر گشت؟ ۲. در مورد اجنه کتاب شما را مطالعه کردم. مسایلی جدید در سطح جامعه پیش می آید که از بنده هم خیلی می پرسند و باید در این مورد مطالعه کنم. کتابی می شناسید که در مورد جن کتاب مورد اعتمادی باشد؟ ۳. دو کتاب انیس الصادقین و سفینة الصادقین آقای قائنی مورد اعتماد است؟ ۴. احساسی بودنِ فرد می تواند در ترقّیات سلوکی او اثر بگذارد؟ بنده خیلیییی احساسی هستم و با اشعار مثلا مولوی بعضا گریه ام می گیرد. ۵. تعادل مزاج هم موثر در سلوک است؟ ۶. در مورد رزق و روزی معنوی و به مقدار نیاز مادی. شخصی از اساتید گفت: سوره واقعه بخوانید. دیگری هم گفت سوره یس. به نظر شما مداومت به کدام یک از این سور شریفه را شروع کنم استاد؟ کدامشان را معصومین بیشتر تاکید داشتند؟ 7. «استاد از دست بنده ناراحت که نیستند؟ بخاطر سوالات زیاد؟» چه خوب گفت مولوی: از این آتش چو دودم من سراسر که تا چون دود از این روزن برآیم (منم طفلی که عشقم اوستاد است بنَــگذارد که من کـــودَن برآیـــ‍ـــم) خلاصه ما را ببخشید التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» عرض شد که شیطان به «اللّه» کافر بود، هرچند که به بعضی از اسماء ایمان داشت 2 و 3 – کتاب «سفینة الصادقین» نکات خوبی دارد 4- خوب است ولی انسان را در «حال» نگه می‌دارد و تا شهود جلو نمی‌برد 5- به عنوان علت معدّه، مؤثر است 6- هر دو مورد خوب است، بستگی به حال خودتان دارد 7- بنده برای جنابعالی آرزوی توفیق دارم. موفق باشید

14990
متن پرسش
سلام و درود: استاد فاضل و گرانقدر همانطور که مستحضرید در برخی یا بیشتر موارد باید جواب بدی فرد را با خوبی داد ولی برخی موارد باید جواب بدی فرد را با رعایت شرع و اخلاق داد و نباید سکوت کرد. لطفا بفرمایید در چه مواردی باید جواب فرد را باید محترمانه داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً مردم نمی‌دانند. لذا باید با آن‌ها مدارا کرد مگر با معاندین که دانسته بدی می‌کنند. موفق باشید

14065
متن پرسش
سلام خدمت جناب استاد: فرزندم امسال از کلاس هشتم وارد حوزه علمیه شده اند برای تربیت معنوی ایشان برایم خیلی دغدغه دارم. اگر در این راه (و سایر موارد علمی نیز به صلاحدید تان) توصیه ای دارید بفرمایید؟ ضمنا یکی از اساتید فرمودند تفسیر المیزان را بدون بحث ها و نقاط اختلافی تدریجا بخواند. نطر حضرتعالی چیست؟ آیا چنین کتاب تفسیر موجز و مجزایی وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسیر رسمی دروس حوزوی را فعلاً با جدّیّت تمام طی کنند و کم‌تر به حواشی بپردازند تا در همان دروس، قوت لازم را پیدا نمایند و در همان حوزه‌ زمان‌هایی که برای اخلاق در نظر گرفته شده است را جدّی بگیرند. موفق باشید

13538
متن پرسش
سلام استاد لطفا نظرتون را بفرمایید: بسم تعالی "از منا تا منّا " در ایامی قرار گرفته ایم که «کل یوم عاشورا» در لباس دیگری آمده خود را نشان دهد انگار این حق است که در سپیدی احرامش خود را شهادت می دهد، او آمده تا جور دیگری آدمیان را در وادی عطش مستقر کند و در خانه ی خود و در آغوش خودش «کل ارض کربلا» را به تماشا نشیند و آن را تفسیر عینی کند. انگار این بار «عرفه» نه به معنای انتزاعیش بل در حقیقت و واقعیت بیرونیش رقم خورد و آدمی به حکم «من عرف نفسه فقد عرف ربه» به معرفتی از جنس «خلیفه» بودنش رسیده و از این پس «الهی» شده است. انگار آسمان به زمین چسبید، این بار آیات حج پیامبر جور دیگری تعبیر شدند، «سلمان» و «ابوذر»ها در «منا» به مقام «منّا» رسیدند، به طوری که دیگر نه پیامبری بود و نه سلمانی و نه ابوذری، بلکه حق بود که خودش بود و خودش را در لباس مظلومیت مظلومانش نشان داد. «کل یوم عاشورا» ، «اسم مضل» را روزی در شمر و یزیدی نشان داد و روز دیگری در پادشاهان ظلم ابوسفیانی و اعراب جاهل وهابی. و «تبت یدی ابی لهب» را به تماشا نشست. حکایت و رازهاست بین «قربان» و «غدیر»ست، «کل یوم عاشورا» آمده تا بگوید این عاشوراست که در همیشه ی تاریخ «دست ولایت غدیر» را احیا می کند. و این حیات «قربانی» می خواهد و فقط «حسین» بود که در الست «قالو بلی» آن را لبیک گفت، که روزی در لباس «اسماعیل» به صحنه آمد، روزی در هفتاد دو لاله ی پرپر، و روزی در محرمان حرم عشق، و ایام ایام بیعت است با این دست ولایت که مردمان پارس به حکم «السابقون السابقون» در این بیعت سبقت گرفتند و مقرب درگاه حق شدند و بقیه را هم به دنبال خود کشاندند. ذیحجه/1436
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. شهدای منا در مقام وجودی خود و در عمیق‌ترین ابعاد انتخاب‌شان، لبریز از جواب لبیکی شدند که در آن طالب نفی حجاب‌های اسلام ناب محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بودند. و شهادت آن عزیزان به گواهی دوست و دشمن، چهره‌ی اسلام آمریکایی را هرچه بیشتر نمایان کرد. موفق باشید

13360

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: لطفا فرق روح و نفس را بیان کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح در قرآن بیشتر به «روح الامین» یعنی جناب جبرائیل نظر دارد و نفس در قرآن، بیشتر نظر به نفس ناطقه است. در رابطه با «یسئلونک عن الرّوح» خوب است که به تفسیر المیزان رجوع فرمایید که ایشان در این رابطه هم نظر به «روح الأمین» دارند. موفق باشید

13192
متن پرسش
سلام خدمت استاد: آیا بحث نفس واحد آیه ی یک سورهء نساء حقیقت نوری اهل بیت و روح القدس، همان مقام روح یا اول مخلوق است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است به‌خصوص که می‌فرماید زنان و مردان همه از آن حقیقت خلق شده‌اند. پس باید آن نفس واحد، حقیقت‌الانسان باشد. موفق باشید

12728

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: پرسشی دارم ،اگر راهنمایی بفرمایید ممنون می شوم. اگر کسی با فرد دیگری عهد بسته باشد تا حرفی را به هیچ کسی نگوید، اما پس از گذشت زمانی آن فرد عهدش را بشکند و حرف را با دیگران بازگو کند، ولی از کرده اش پشیمان شود، حال پس از توبه بابت عهدشکنی لازم است کرده ی خود را اعتراف کند و از آن فرد حلالیت بطلبد؟ و یا صرف آمرزش طلبیدن از خدا و تصمیم برای ادامه دادن عهد کفایت می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر موجب فتنه می‌شود لازم نیست به خود فرد بگویید. صِرف استغفار کافی است. موفق باشید

11107

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: بعد از اینکه به عنایت خداوند مسیری در مقابلم گشوده شد به مطالعه آثار شما و برخی اثار آیت الله مصباح پرداختم الان احساس نیاز می کنم به تحلیل مسایل سیاسی روز و نیاز مندم که از جریان های سیاسی گذشته بدانم. لطفا اگر ممکنه منبعی معرفی کنید البته بدون تحلیل. باتشکر. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بد نیست از جزوه‌ی ریشه‌های انقلاب اسلامی که بنده تنظیم کرده‌ام شروع بفرمایید. موفق باشید
10741

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: و با تشکر از شما به خاطر پاسخگویی به سوالات. امام باقر ‌(ع) می‌فرماید: «سه سنگ وجود دارد که از بهشت به زمین آورده شده‌اند: مقام ابراهیم (سنگی که ابراهیم بر آن پا نهاد و کعبه را ساخت)، سنگ بنی اسرائیل (سنگی که به وسیله معجزه الهی، حضرت موسی (ع) بدان ضربه می زد و از آن برای بنی اسرائیل آب بیرون می آمد)، و حجر الأسود که خداوند آن‌را به ابراهیم داد در حالی‌که بسیار سفید و تابان بود و به جهت گناه انسان‌هایی که آن‌را لمس کرده بودند سیاه شد». سوال: یعنی چه از بهشت سنگ حجرالاسود آمده؟ و چه خاصیتی در این سنگ هست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور آن باشد که این سنگ‌ها مظهر انوار خاصی هستند که بهشت حقیقت آن انوار باشد و لذا آن سنگ‌ها مددهای خاصی که منجر به انتقال انسان‌ها به بهشت می‌شود را در بر دارند. موفق باشید
نمایش چاپی