بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1573

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد سوال بنده این است که اگر امام زمان در پایان دنیا به شهادت برسند که باز ظلم بر دنیا حاکم شده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: با حاکمیت امام معصوم عالم ارض به کمال خود می‌رسد و دوره‌ی زمین به پایان می‌رسد و با رفتن امام معصوم دنیا آخر می‌شود. موفق باشید
1091

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم . آیا در برزخ هم میتوان با خدا ارتباط برقرار کرد؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی همه‌ی زیبایی برزخ و قیامت به آن است که حجاب‌های بین انسان و پروردگارش برطرف می‌شود و انسان به ملاقات خدا می‌رود و مطابق «اِلیه راجعون» به او برمی‌گردیم. موفق باشید
36401
متن پرسش

عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامی: روز شنبه قبل از جلسه در رابطه با جناب مولوی صحبت کردیم قرار شد نسبت به غزلی که از دیوان شمس خدمتتان اشاره شد، شرح مختصری برای اون بنویسید. صمیمانه سپاسگزارم التماس دعا.
دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو نهان مکن / چون خمشان بی‌گنه روی بر آسمان مکن
باده خاص خورده‌ای نقل خلاص خورده‌ای / بوی شراب می زند خربزه در دهان مکن
روز الست جان تو خورد میی ز خوان تو / خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
دوش شراب ریختی وز بر ما گریختی / بار دگر گرفتمت بار دگر چنان مکن
من همگی تراستم مست می وفاستم / با تو چو تیر راستم تیر مرا کمان مکن
ای دل پاره پاره‌ام دیدن او است چاره‌ام / او است پناه و پشت من تکیه بر این جهان مکن
ای همه خلق نای تو پر شده از نوای تو/ گر نه سماع باره‌ای دست به نای جان مکن
نفخ نفخت کرده‌ای در همه در دمیده‌ای / چون دم توست جان نی بی‌نی ما فغان مکن
کار دلم به جان رسد کارد به استخوان رسد/ ناله کنم بگویدم دم مزن و بیان مکن
ناله مکن که تا که من ناله کنم برای تو/گرگ تویی شبان منم خویش چو من شبان مکن
هر بن بامداد تو جانب ما کشی سبو/کای تو بدیده روی من روی به این و آن مکن
شیر چشید موسی از مادر خویش ناشتا /گفت که مادرت منم میل به دایگان مکن
باده بنوش مات شو جمله تن حیات شو / باده چون عقیق بین یاد عقیق کان مکن
باده عام از برون باده عارف از درون / بوی دهان بیان کند تو به زبان بیان مکن
از تبریز شمس دین می رسدم چو ماه نو/ چشم سوی چراغ کن سوی چراغدان مکن

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نظر خود، نمادی از توحید را مانند جناب شمس تبریزی مدّ نظر آورید و ملاحظه کنید جناب مولوی در آن منظر توحیدی چه انواری می‌یابد و با آن انوار که در منظر آن شخص می‌یابد، عملاً با آن شخص معاشقه می‌کند. و قصه  آن حضورِ همراه با شیدایی را در آن کلمات، به ظهور می‌آورد و یا بگو: آری! آن کلمات است که جناب مولوی را به حضور آورده.
این‌که می‌گوید: دوش چگونه با آن انس ربّانی به‌سر برده‌ای که اکنون که با تو روبه‌رو می‌شوم از یک طرف متوجه آن انوار هستم و از طرف دیگر خودت حجاب ظهور آن انوار شده‌ای و مانند کسانی که گویا از آن باده توحید، بهره‌ای ندارند روی به آسمان داری، در حالی‌که خودت آسمانی.
آری! آن باده خاص در شخصیتت پیداست و با گفتن سخنان عادی نمی‌توانیم آن انوار قدسی را پنهان کنیم و این قصه هر جمال توحیدی است.
به هر حال ملاحظه می‌کنید که جناب مولوی تا آخر این غزل متذکر توجهی است نسبت به آینه توحیدیِ جناب شمس تبریزی و امثال او که همچون نور توحید از یک طرف در ظهورند و درست از همان طرف، باطن و پنهان‌اند و در همان رابطه آن شب عرض شد بنده رهبر معظم انقلاب را این‌چنین احساس می‌کنم و به خود می‌گویم: « ای دل پاره پاره‌ام دیدن او است چاره‌ام / او است پناه و پشت من تکیه بر این جهان مکن» و در واقع سعی بنده آن است که با نوری که حضرت صاحب الأمر«در این مرد به جلوه آورده، بگویم: «ناله مکن که تا که من ناله کنم برای تو/ گرگ تویی شبان منم خویش چو من شبان مکن» زیرا او بحمدلله به خوبی متوجه است از کجا و از کدام مادر می‌نوشد. یعنی: «شیر چشید موسی از مادر خویش ناشتا / گفت که مادرت منم میل به دایگان مکن»، یعنی راه ما، راهِ هرچه بیشتر به ظهورآوردن توحید است و عبور از حجاب‌هایی که دنیا و دنیاداران مدعی آن هستند و این یعنی: «چشم سوی چراغ کن سوی چراغدان مکن» تا در جمعِ بین «هو الظاهر و الباطن» و «هوالاول و الاخر» که ناب‌ترین نحوه توحید است، حاضر شویم. در نتیجه، آری! او هر بُنِ بامداد سبوی خود را به سوی ما می‌کشد تا ما به جای دیده به این و آن، تنها او را در افق خود داشته باشیم. «کای تو بدیده روی من روی به این و آن مکن» آیا این همان پیشنهادی نیست که در افق توحیدیِ این انقلاب متذکر شهدا شد و آن کردند که کردند. موفق باشید      

 

26107
متن پرسش

با سلام و تسلیت: ببخشید یک سوال؟ با توجه به اینکه الان ایام امتحانات است و طلاب هم امتحان دارند و از طرفی تشییع شهید حاج قاسم سلیمانی است. کدام اولویت دارد؟ الان وظیفه ما شرکت و دفاع از سردار امنیت است و هیچ. این درست است؟ یا اینکه استدلال که تشییع شهید آن هم چنین شهید والا یک بار است ولی امتحان بعد هم می شود. یا اینکه مثلا ۸ سال دفاع مقدس کسانی که درس را رها نکردند و به جبهه نرفتند باختند. و دیگر اینکه آیا آنجا که امام در کلاس درس بودند و خبر شهادت حاج آقا مصطفی را به ایشان دادند و ایشان کلاس را ترک نکردند و فرمودند امانت الهی بودند و... آیا این خط به ما می دهد یا ربطی ندارد؟ متشکرم. در این زمینه راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به طور جدّی به درستان لطمه‌ای نخورد، حضور در تشییع بدن مبارک آن مرد الهی، حضور در صحنه‌ای است که ملائکة اللّه به نحو چشم‌گیری در آن‌جا حاضرند و افق‌های نظر به حقایق عوالم بالا را در مقابل جان شما می‌گشایند. موفق باشید

23314
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد شما در پاسخ به یکی از کاربران در شبهه ای ایشان را به شرح جلسات اول و دوم شرح فصوص در کانال «ندای اندیشه» ارجاع دادید. می خواستم بپرسم استفاده از مباحث فصوص را برای همه قابل دسترسی کردید؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به نحوه‌ی ورودی که اخیراً داشته‌ایم، اگر کسی مباحث «ده نکته» و «برهان صدیقین» را به‌خوبی کار کرده باشد، می‌تواند ورود کند. البته بهتر است افراد بعد از بحث «معاد» و استماع صوت‌های آن، بحث را ادامه دهند. موفق باشید

19664
متن پرسش
سلام علیکم: چرا ما برای امام حسین(ع) گریه و عزاداری می کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً بحثی در این مورد شده است که عیناً خدمتتان ارسال می‌شود.

بسم‌الله‌ الرّحمن ‌الرّحيم:

 قال الحسین (ع) : أ َنَا قَتِيلُ الْعَبْرَةِ لَا يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَر[1] من كشته‏ام براى اشك، مؤمن يادم نكند جز آنكه گريه‏اش گيرد

اشكي كه در شيعه هست با ناراحتي‌هاي عاطفي و احساساتي فرق اساسي دارد، اشك براي حسين(ع) عامل رابطه انسان است با مقاصد قدسي و لذا نه تنها شادي و نشاط را از شيعيان نمي‌گيرد، بلكه شادي و نشاط در زندگي شيعيان موج مي‌زند. ولي نبايد آن را با لذت‌گرايي يكي گرفت، زيرا تفاوت زيادي است بين آن شادي كه با پرهيزکاري همراه است و روح معنوي دارد با آنچه امروز در غرب هست كه لذت‌گرايي در آن مقصد و معبود شده است. در شيعه، شور زندگي با يادآوري غم غربت نسبت به عالم قدس همراه است و با فرهنگِ مرگ آگاهي راه خود را از قهقهه‌هاي اهل غفلت جدا كرده و سعي دارد خود را در فرحِ حضورِ با حق حفظ كند و اشك بر حسين(ع) نوعي طلب آن فرح است و آن‌هايي كه غم غربت در اين دنيا را مي‌شناسند مي‌فهمند حزن مقدس چه حلاوتي دارد و مواظب‌اند گرفتار لذت‌گرايي و خوش‌گذراني اهل دنيا نشوند و از ارتباط با حقايق وجودي عالم محروم گردند.

شیعه و غم و شادی و اشک

در زندگی شیعه شادی و طرب موج می‌زند، اما نباید آن را با لذت‌گرایی یکی گرفت، تفاوت زیادی است میان آن شادی که با پرهیزکاری همراه است و ویژگی معنوی دارد و آنچه امروز در فرهنگ غرب هست که در آن لذّت‌گرایی مقصد و معبود شده است.

در شیعه شور زندگی یا فرح، با یادآوری نوعی غمِ غربت نسبت به وطن معنوی، همراه است، که موجب حزن می‌گردد. این حالت از جمله حالاتی است که در اشعار عرفانی ما هویدا است و معلوم است که این حزن با ناراحتی عاطفی فرق بسیار دارد.

از آن‌جا که ما مرگ را در پیش داریم ناممکن است چون غافلان از غیب و قیامت از زندگی لذّت مستانه ببریم، و لذا فرهنگ شیعه در این «مرگ‌آگاهی» راه خود را از قهقهه‌های مستانه‌ی اهل غفلت جدا کرده است و با حزنی معنوی در فرحِ حضور است و متوجه است که ما در مقام موجوداتی معنوی با این عالم بیگانه‌ایم و یک نحوه باطن‌گرایی را دائماً مدّ نظر داریم.

آن‌هایی که غم غربت را می‌شناسند در دل حزن مقدس، فرح و حلاوتی می‌یابند که قابل مقایسه با شادی‌های اهل دنیا نمی‌باشد.

دیدگاه شیعه با پیروی از ائمه«علیهم‌السلام» این نکته را دائماً مدّ نظر دارد که این جهان ناقص‌تر از آن است که بتوان با نور حقیقت به طور کامل ارتباط پیدا کرد.

اگر این غم مقدس نبود عناصر شادی‌بخش افراطی بر زندگی تشیع غالب می‌شد و به مردمی تبدیل می‌شدند که بیشتر لذت‌گرا و خوش گذرانند.

حزن شیعه نیز به جهت احساس غم غربت یا حزن معنوی او است که خود را و بقیه را در این غم شریک می‌بیند و اگر این حزن معنوی نبود، خیلی زود فرح، شکل شادیِ بی‌محتوا به خود می‌گرفت و گرفتار لذّت‌جویی حسی می‌شد.

جایگاه عزاداری برای امام حسین«علیه‌السلام»

1- عزادران امام حسین«علیه‌السلام» با حضور در مراسم عزای آن حضرت، در واقع خویشتن را مصیبت‌زده و داغدارِ حادثه‌ی عاشورا می‌یابند، گریه سر می‌دهند و بی‌تاب می‌شوند.

2- در اشک برای حسین«علیه‌السلام» آرامشی ویژه و لذتی خاص هست متفاوت با غم‌ها و اشک‌های زندگی روزمرّه، غم معنویت، غم سوختن برای مظلوم، غمی است منشأ حرکت، و پویایی اجتماعی افراد را افزایش می‌دهد و به قلب و روح انسان نشاط همدلی با مظلوم را پدید می‌آورد و لذا از تکرار این غم و اشک ملول نمی‌شود.

3- مهر و محبت به امام معصوم در ژرفای احساسات و عواطف شیعیان آن حضرت جای دارد و با تلاش شیعیان این پیوندِ عمیق عاطفی هرسال تکرار می‌شود، آن‌هم تلاش برای پیوندی عمیق‌تر. و لذا رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ حَرَارَةً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَبْرُدُ أَبَدا» [2] برای شهادت حسین«علیه‌السلام» در قلوب مؤمنین حرارتی است که هرگز خاموش و سرد نمی‌شود.

4- با توجهِ عاطفی به حضرت امام حسین«علیه‌السلام» سایر ابعاد شخصیت امام و اسلام مدّ نظر قرار می‌گیرد تا علاوه بر نظر به آزادگی و ظلم‌ستیزی و ایثار و حقیقت‌جویی که غذای جان انسان است، به مقام امامت نیز نظر ‌شود و آن دری می‌شود برای فهم معارف اسلامی از طریق روایات آن بزرگان، و فربه‌شدن در فضائلی چون صبر و حلم که زمینه‌ی نزدیکی به امامان معصوم می‌‌گردد و مرز تولّی و تبرّی که عامل نجات جامعه‌ی اسلامی است شکل می‌گیرد و معنویت به عنوان یک ارزش جا باز می‌کند.

5- گریه بر امام حسین«علیه‌السلام» از نوع گریه‌های نیمه‌شب‌ اولیاء الهی است که حسین«علیه‌السلام» توانست آن را برای عموم مردم عملی کند و خودِ آن حضرت به‌خوبی متوجه بودند که صحنه‌ی کربلا عامل چنین گریه‌هایی باید باشد تا زمینه‌ی اُنس قلب با حقایق فراهم شود و حجاب‌ها بین عبد و معبود رفع گردد. چرا که هرکس ناظر آن اندازه زیبایی وفاداری بین حسین«علیه‌السلام» و ابوالفضل عباس یا بین امام حسین«علیه‌السلام» و حرّ شود، از عمق فطرت گریه سر می‌دهد تا از اتصال به این زیبایی‌ها محروم نباشد و موجب پایداری بر عهد خود با حقیقت می‌شود و پیوندی جاودانه را که بین جان انسان است با دل‌ اولیاء الهی به صحنه می‌آورد.

بنا به فرمایش امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه»؛ «هر مکتبی تا پایش سینه‌زن نباشد، تا پایش گریه‌کن نباشد، حفظ نمی‌شود. گریه‌کردن بر عزای امام حسین«علیه‌السلام»، زنده نگه‌داشتن نهضت و زنده نگه‌داشتن همین معنی است که یک جمعیتِ کمی در مقابل یک امپراتوری بزرگ ایستاد... آن‌ها از همین گریه‌ها می‌ترسند. برای این‌که این گریه‌ای است که گریه بر مظلوم است، فریاد مقابل ظالم است».

با لباس سیاه به تن‌کردن و سینه و گریه جمعی نهایت تعلق خاطر را نشان می‌دهد که تا چه اندازه به آرمان‌های شخص مظلوم وفادار است و نیز کودکان این جامعه را متوجه چنین تعلق خاطری می‌کند و با نمادهای کربلا و عاشورا آشنا می‌نماید.

رسول خدا(ص) فرمودند: «كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ- إِلَّا عَيْنٌ بَكَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَيْن»‏[3] هر چشمى فرداى قيامت گريان است غير از چشمى كه در مصيبت حسين«علیه‌السلام» گريه كند.

روایت فوق خبر از عمق تأثیر اشک بر امام حسین«علیه‌السلام» در عمیق‌ترین ابعاد انسان می‌دهد که در قیامت ظاهر می‌شود.

آن‌کس که عاطفه‌ی خود را درست مدیریت کند و بخواهد بهترین مصداق را جهت تغذیه‌ی عواطف بیابد، می‌پذیرد اشک برای اباعبدالله«علیه‌السلام» موجب صیقل قلوب و گشادگی روح می‌شود و عامل رشد ایمان و حفظ آن از یک طرف ،و دوری از دنیا و صفات رذیله از طرف دیگر می‌شود.

اشک برای حسین«علیه‌السلام» نمونه‌ی به فعلیت‌رسیدن ایمان است، زیرا ایمانی که به پاک‌کردن قلب و زلال‌ساختن دل و دگرگونی آن منتهی نشود، ایمانِ فعلیت‌یافته نیست و نمی‌توان به وسیله‌ی آن ، انس با خدا را از یک طرف، و ایثار و فداکاری و جهاد از طرف دیگر به‌دست آورد.

اشک برای حسین«علیه‌السلام» موجب احیاء قلوب و آزادی عقل از اسارت هوس‌ها و غفلت ها است و در همین راستا حضرت رضا«علیه‌السلام» به «دعبل خزایی» می‌فرمودند: قصیده‌ی خود را در رابطه با شهادت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» بخواند و حضرت با تمام وجود اشک می‌ریختند و دو بیت نیز به آن اضافه نمودند.

«والسلام»


1 - أمالي الصدوق ص 137 المجلس الثامن و العشرون

2 - مستدرك‏الوسائل، ج 10، ص 318

3- بحار الأنوار، ج‏44، ص 293

18461

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: سخنراني آيت الله ناصري: آیت الله العظمی آقای بهجت رحمه الله نقل کردند که در مدرسة سید در نجف، تحصیل می‌کردیم. حدود 60 - 70 سال قبل از این، نابینایی بود که قرآن حفظ می‌کرد. به طلبه‌ها می‌گفت: «این قرآن را از فلان جا یک آیه بخوان تا من حفظ کنم» همین طور آیه به آیه، چندین جزء حفظ کرده بود. یک روز به آقای بهجت گفته بود: «آقا یک‌ آیه برای من بخوان تا حفظ کنم.» آقا یک آیه از او می‌پرسند که کجاست؟ می‌گوید: «فلان سوره فلان آیه.» آقا می‌فرمود برای امتحانش گفتم: «نه اینجا نیست.» گفتند: «قرآن را گرفت و گفت مگه کوری این آیه هست؛ اینجا نوشته است.» حقیقت، انسان را به اینجا می‌رساند. استاد این مطلب را در کانالشان زده بودند. سوالم اینجاست: یعنی آیت الله بهجت دروغ گفتند؟!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دروغ نمی‌گفتند، می‌خواستند او را امتحان کنند و متوجه‌ی نوری شوند که آن فرد نابینا منوّر به آن است. موفق باشید

17279

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: منظور دکتر شریعتی در متن زیر از ایدوئولوژی چیست؟ آیا مکتب است؟ و مذمت ایشان نسبت به فیلسوفان را چطور می بینید؟ دکتر شریعتی: اگر ایدئولوژی می‌باید از فلسفه سر می‌زد، رهبران با ایمان‌ها باید فلاسفه می‌بودند، و مجاهدین راه حقیقت، نیز فیلسوفها، در صورتی که فلاسفه چهره‌های پفیوز تاریخ اند. این توده‌ها هستند که به عنوان بهترین سربازان ایدئولوژی‌ها به مبارزه در تاریخ آغاز کرده‌اند. «جان داده‌اند و می‌دهند» بنابراین می‌بینیم که این فلاسفه نیستند که ایدئولوژی می‌سازند، مردم اند که ایدئولوژی بوجود می‌آورند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ایدئولوژی در جملات مذکور، به معنای مثبت آن به‌کار رفته است به عنوان حرکتی انقلابی. و فلسفه نیز به معنای تفکر انتزاعی منظور دکتر شریعتی بوده است، نه فلسفه به معنای اگزیستانسیالیسم، که خود او به آن نظر داشت و فرزند خود را نیز جهت آموزش فلسفه به اروپا فرستاد. موفق باشید

16398

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: در این روزهای مبارک امیدوارم ما را هم از دعای خیر خودتان محروم نسازید. بنده می خواستم در مورد قوم گرایی و زبان سوال کنم. چرا نباید در استان های ما زبان هر قومی تدریس شود؟ چرا باید زبان فارسی زبان واحد کشور ما شود؟ اگر قرار نیست قوم گرایی شود پس فارسی هم نباید زبان رسمی کشور می شد. آیا این حق قومیت ها را نباید مطالبه کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زبان فارسی زبان یک ملت است با هویت خاص، در وسعتی که تاجیک‌ها و بعضی از افغان‌ها را نیز شامل می‌شود. ولی این به این معنا نیست که ملت ما در زیر سایه‌ی زبان فارسی، زبان قومی خود را نداشته باشند و آن زبان در آن منطقه تدریس نشود. موفق باشید

16212

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: آیا این کار درست است که تمام افعالمان را برای امام و حب و رضایت ایشان انجام دهیم؟ التماس دعای فرج
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از آن جهت که امام معصوم وجه متعالی هر انسانی است، چنان‌چه با نظر به شخصیت امام، کارها انجام گیرد به عالی‌ترین شکل، کارها رجوع داده شده است. موفق باشید

16098
متن پرسش
سلام: آیا همسر ما که رزق ماست از قبل تعیین شده است یعنی اون کسی که باید همسر ما شود حتما همان می شود یا ممکن است غیر از آن هم اتفاق بیفتد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آن‌چه مقدّر است و مصلحت ما است از قبل تعیین شده است زیرا در آیه‌ی 172 سوره‌ی اعراف می‌فرماید: همه‌ی فرزندان را حاضر کرده‌اند و از آن‌ها اقرار گرفته‌اند. این می‌رساند که از قبل معلوم بوده است که چه مردی با چه زنی ازدواج می‌کند و فرزند آن‌ها چه کسی خواهد بود. البته بعضاً اعمال خلاف منجر به آن می‌شود که ما در رسیدن به رزقِ مقسوم‌مان حتی اگر همسرمان باشد، به زحمت بیفتیم. موفق باشید

15357

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد ببخشید در تکمیل سوال قبلی گاهی پا را فراتر می نهیم، با این که یاد خدا هستیم نعوذ بالله گناه می کنیم. مثلا در حال گوش دادن موسیقی حرام هستیم در همان لحظه هم یاد خدا هستیم و می دانیم که عصیان الهی انجام می دهیم هر چند یاد خدا به معنی واقعی این است که گناه نکنیم ولی در اون لحظه باطنمان متوجه خدا هست. آیا یاد خدا بودن در لحظه گناه ارزش معنوی ندارد؟ یا مثل سوال قبلی چنین قیاسی اشتباه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر یاد خدا به معنای نظرِ قلب به حضرت حق باشد و با توجه به این‌که گناه‌کردن یعنی پشت‌کردن به حکم خدا، یادِ خدا با گناه‌کردن جمع نمی‌شود و آن یاد خدایی که می‌فرمایید، یادِ خدای واقعی نیست. موفق باشید

14748
متن پرسش
با سلام و احترام: 1. آیا هایدگر اگزیستانسیالیست بود؟! اگر پاسخ منفی است، لطفا علت را بیان کنید؟ 2. حقیر در کنه نگاه مرحوم صدرا، نوعی گذار از متافیزیک ارسطویی می بینم و موید بنده مباحث عالیه ایشان در تجلیات وجود در کتاب شواهدالربوبیه است، آیا حضرت عالی موافقید؟ 3. بر خلاف عده ای که هگل را ایده آلیست می دانند، بنده معتقدم ایشان با توجه به اقتضائات زمانه خویش، و بی توجهی ای که به مابعد الطبیعه ایجاد شده بود، با بیان «جهان عینی» سعی در سوق دادن مردم از متافیزیک آن زمان به نوعی وجودگرایی داشت، آیا حضرت عالی موافقید؟ 4. آیا هایدگر به صورت مستقیم با مباحث ملاصدرا آشنایی داشت؟ باتشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با توجه به این‌که هایدگر به دنبال «هستی» است چه در «زمان» و چه در «تاریخ». از این جهت اگزیستانسیالیست است ولی به سبک کی یر‌کگوریِ آن و نه به سبک سارتری 2- همین‌طور است ولی چون در بستر مفاهیم مشّایی کار را جلو برد، مکتبِ صدرایی آن‌طور که حقّ آن بود در تاریخ ما درخشش لازم را نیافت و از این جهت می‌توان گفت ملاصدرا تازه در حالِ تولد است 3- به نظر بنده هگل نمی‌تواند از چنبره‌ی ایده‌آلیستی که پارمنیدس شروع کرد و به کانت و مفاهیم استعلایی رسید، بیرون آید و از این جهت هنوز با تقلای بسیار عمیق و عالمانه‌ای که هگل به بشریت هدیه کرده است، از متافیزیک بیرون نمی‌آید هرچند اگر کسی بخواهد در تفکر زمانه‌ی خود جایی برای رجوع به «وجود» بیابد نمی‌تواند از ملکوتِ هگل غفلت کند 4- کتاب «شواهد الربوبیه» در کتاب‌خانه‌ی هایدگر موجود بوده ولی معلوم است که هایدگر به جای دیگری می‌نگرد که آن‌جا از کلافی که ملاصدرا با حاکمیت تفکر مفهومیِ مشّایی، بدان گرفتار است آزاد می‌باشد. نهایتاً می‌توانست اگر کتاب آن کتاب را مطالعه کرده بود به ما توصیه کند در بستر تفکرِ صدرایی آن‌چه هایدگر به آن اشاره دارد به نحوی قابل فهم است کی را به نفع دیگری مصادره نماییم.  موفق باشید.

13912

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: شهید آوینی (ره) در یکی از مقالتشان از عالم هیچکاک می گویند شما هم در مباحث نقد مدرنیته از فیلسوفانی {که} فیلم های خوب ساخته اند گفته اید. می خواستم بدانم که نظر شما در مورد فیلمی که بتواند غرب را نقد کند چیست؟ خواهشا نگویید که نمی دانم یعنی ناز نکنید و گرنه با خدا طرفید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً فیلم‌هایی هست و بعضاً هم بنده به طور پراکنده آن‌ها را دیده‌ام. ولی چون در تخصص بنده نبوده حتی نام آن‌ها را هم در ذهن خود نگاه نداشته‌ام. ناز نمی‌کنم باور کنید همین‌طور است که عرض می‌کنم! تهدید هم نکنید! موفق باشید

13817

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: جلسات کتاب «مصباح الهدایه» کی تموم میشه؟ آیا برای شروع «مصباح الهدایه» پیش نیازی هم باید طی بشه یا همین جور قابل فهم هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتمام شرح کتاب «مصباح الهدایه» به عهده‌ی خداوند است. البته و صد البته برای فهم آن مقدمات بسیاری نیاز است. از معرفت نفس و برهان صدیقین و مباحث معاد، گرفته تا عرایضی که در شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام قبل از این به عمل آمده است. موفق باشید

13608
متن پرسش
سلام: خسته نباشید. استاد بعد از کار کردن روی برهان صدیقین. داشتم روی نزول و هستی نازله و مثالی که فرمودید فکر می کردم که به یه چیزی رسیدم. نمیدونم درسته یا نه. (اگر یه هستی مطلق داریم بقیه ازون نازل شدن. مثل خورشید که پرتوها از اون نازل شدن. حال اگر کمی دقت کنیم ما به پرتوهای خورشید میگیم(پرتو) به خورشید هم میگیم خورشید. ولی گفتن ما مهم نیست. در متن واقع پرتو خورشید هم همان خورشید است. آیا در مورد حضرت حق هم همینطور است؟ یعنی هرچه هست خداست و ما با توجه به وهم خود آنها را نامگذاری کردیم یا فکر می کنیم چیز دیگری هستند. بقول جناب محی الدین بقیه چیزها در عالم وهم هستند؟ استاد کمی توضیح بدهید که ان شاءالله بتوانم جلوتر بروم. ممنون. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این از نکات دقیق توحیدی است و به گفته‌ی محی‌الدین؛ حضرت حق همواره از طریق اعیان ثابته‌ی مخلوقات در صحنه است. لذا است که انسان موحد محدودیت مظاهر را به اعیان نسبت می‌دهد و حقیقت وجودی آن‌ها را به خدا مربوط می‌داند و معنای «سبحان اللّه والحمداللّه» به همین معناست. موفق باشید

13466
متن پرسش
به اساس دین شک کرده و میگه عقل آیا اقتضا می کند که خرج کنیم بنزین بسوزونیم بریم خارج از شهر و برگردیم تا روزه مون را بتونیم بخوریم؟ این دینه؟ من بخاطر دفاع از دین گفتم ممکنه مراجع و فقها اشتباه کنن و روزه خوردن بدلیل مسافرت و سختی آن عقلانی ست اما 20کیلومتر رفتن و برگشتن و روزه خوردن را دین نگفته. نظر شما چیه؟ نمیشه برای کسی که خیلی پایبند نیست از «تعبد» حرف زد استاد. کجایی استاد؟!! أین؟ متی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسائل فروع دین ابتدا باید وجه عقاید و جایگاه بندگی افراد روشن شود تا جایگاه فروع دین در متن عقاید، خود را بنمایاند. آری! آن‌کسی که بندگی خود را درست بشناسد و متوجه باشد برای نفی خود و ظهور حق در قلب و روانش باید احکامی را بپذیرد، نگاه او به این نوع دستورات، نگاه دیگری است می‌فهمد که حضرت حق از طریق اطاعت ما از دستوراتش بر قلب ما جلوه می‌کند و لذا نگاه‌های کمّی و حسّی به موضوع ندارد. موفق باشید

13267
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد محترم: طبیعی است که هر کسی، هر متنی را در افق معنایی خویش فهم می کند و با توجه به آن افق معنایی که دارد؛ با آن نسبت برقرار می کند و نیز با توجه به همین امر، بخش هایی از متن در نظرش بیشتر جلوه می کند و بخش هایی هم توجه او را برنمی انگیزد. نسبتی که شما با دکتر داوری برقرار کرده اید نیز از این قاعده خارج نیست. شما با توجه به افق معنایی خودتان و اعتقاد به این که فراتر از انقلاب اسلامی در زمانه ما ممکن نیست (مقدمه کتاب امام خمینی و سلوک در تقدیر توحید زمانه) و این که عقل این دوران، عقلی است که حضرت امام از آن برخوردار بودند و به صحنه آوردند و نیز اعتقاد به بیرون از عالم غربی بودن انقلاب اسلامی و ماموریت آن جهت پایان دادن به ظلمت کنونی و همچنین اعتقاد به این که این انقلاب، توسط رهبری از اجمال به تفصیل رسیده و می رسد و در نهایت می خواهد تمدن نوین اسلامی را پایه گذاری کند؛ کلمات و اشارات دکتر داوری را فهم می کنید. این امر البته فی نفسه اشکالی ندارد. اما مشکل از آنجایی شروع می شود که کسی که مطابق با نوع نگاه شما، به آثار دکتر داوری و علی الخصوص نوشته های چند سال اخیر ایشان رجوع می کند؛ به تدریج متوجه تفاوت های بسیار عمیقی میان اندیشه شما و محکمات آن، با اندیشه دکتر داوری و پارادایم های اصلی تفکر ایشان می شود. این مشکل زمانی حاد تر می شود که مشاهده می شود که شما، اندیشه دکتر داوری را نه صرفا اندیشه ای ارزشمند، بلکه آن را پشتوانه تفکر خودتان قرار می دهید و بر ماده تفکر دکتر داوری، صورت مد نظر خود را می زنید. و اینجاست که انبوه پرسش ها و تناقضات سر بر می آورد. مهم ترین پرسش این که چطور تفکری که در طرح مسائل جهان کنونی، چندان اشاره ای به انقلاب اسلامی نمی کند ( دکتر داوری متاخر را می گویم. با توجه به اینکه خود ایشان هم این نکته که تفکر ایشان را می توان به دوره های مختلف تقسیم کرد؛ قبول دارند.) و جایی برای آن باز نمی کند؛ تا جایی که به ندرت می توان در آثار چند ساله اخیر ایشان، اسمی از انقلاب اسلامی و یا تایید دلچسبی بر آن دید؛ می تواند پشتوانه تفکری باشد که فقط و فقط انقلاب اسلامی را چاره کار ما برای خروج از وضع فعلی می داند و معقتد است که نور انقلاب اسلامی، موانع سر راه خود را بر می دارد؟ چطور می شود که شما از یک سو رهبری فعلی نظام را، تفصیل دهنده اجمال انقلاب اسلامی و عبور دهنده ما از غرب معرفی می کنید؛ اما دکتر داوری در آثارشان هیچ گاه تاییدی بر این ادعای شما ندارند و هیچ گاه روند چند دهه اخیر را، آنگونه که شما تاکید می کنید و به ادامه آن خوش بین هستید؛ تایید نمی کنند و خوش بین نیستند. چطور می شود میان این حرف رهبری که گفتند: امام بزرگوار ما به ما آموختند که هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید با مقاله سال قبل دکتر داوری، هیچ اختلافی ندید؟ چطور می شود انواع و اقسام فاصله گذاری های دکتر داوری، از روند کنونی حرکت جمهوری اسلامی و رهبران آن را ندید؟ چطور می شود این جملات مطلب اخیر دکتر داوری را ندید: ظالمان همواره و همیشه ظلم خود را اگر نه عین عدل آن را امری موجه و به جا می دانسته اند زیرا برای حکومت ها ظلم امری عادی و چیزی نظیر حق حاکمان بود. اما اکنون در زمان ما حاکمان نه فقط ظلم را عدل و حق خود می دانند بلکه دیگران هم باید با بحث و درس و به عنوان نتیجه پژوهش به آنها بقبولانند که ظلم حاکمان عدل است. در این شرایط تشخیص عدل از ظلم و مقابله با ظلم و دفاع از مظلوم امر ساده ای نیست. یاد ظلم هایی که در یکصد سال اخیر زیر پرچم عدل و آزادی به مردم جهان شده است و می شود دل ها را پر از بیم و اندوه می کند. حکومت بی پروا به مردم می گوید که همه کارش بر وفق عدل و برای خدمت به مردم و تأمین مصالح کشور و حفظ اخلاق و فرهنگ است. چطور می شود هم دکتر داوری که می گویند مبارزه با ظالم با رفع ظلم و تحقق عدل دو چیز است و از سوی دیگر متذکر این نکته هستند که بنیاد عالم جدید بر مبنای ظلم است؛ حرفشان عمیق و درست باشد و هم امام و رهبری که ظلم را در بنیاد این عالم ندیده و نمی بینند و بیش از همه رسالت خود را درگیری با ظالمان و مستکبرانی نظیر آمریکا می بینند و می دانند هم درست بگویند؟ آیا نمی توان از مقاله اخیر دکتر داوری این نتیجه را گرفت: مبارزه با ظالم و دفع ظلم و تحقق عدل دو چیز است و به همین دلیل، جمهوری اسلامی که همواره در طول این چند دهه، خود را پیش قراول مبارزه با ظالمان می دانسته، از تحقق عدل در قلمرو خود نیز عاجز است؟ آری. می شود این نتیجه را از مقاله اخیر دکتر داوری گرفت. اما لازمه این امر تغییر رویکرد ماست. تا زمانی که ما با رویکرد تایید انقلاب اسلامی و اندیشه رهبرانش و مسیر کنونی اش و امید دادن به مخاطب برای ادامه وضع فعلی، به سراغ اندیشه دکتر داوری برویم؛ تنها بخشی از حرف ها و اشارات ایشان را درک می کنیم. اما کافیست که برای یک بار هم که شده، ما سعی کنیم که خود متن با ما سخن بگوید و نه این که ما حرفمان را در دهان متن بگذاریم. آن وقت خیلی چیزهای جدیدتری گیر ما می آید که تاکنون نمی آمده. کافیست که ما تعلق شدیدمان را به انقلاب اسلامی و رهبرانش را کنار بگذاریم و سپس به دکتر داوری رجوع کنیم. و نه اینکه تفکر را در خدمت ایدئولوژی خود بگیریم و اشارات دکتر داوری را بعضا مسخ کنیم. جمعی که شما میان تفکر خودتان و دکتر داوری کرده اید؛ یک جمع ایدئولوژیک و نه حقیقی است. جمعی که سرشار از تناقض ها و ابهامات است. و تنها زمانی این ابهامات و تناقضات حل می شود؛ که ما پیش فرض های خود را در حد توانمان کنار بگذاریم و نخواهیم که برکه ای را در کوزه ای بگنجانیم. خیلی جالب است که شما از یک سو خود را متعهد به تفکر می دانید و از سوی دیگر، از آنجایی که حاضر نیستید از ایدئولوژی خودتان هم چشم پوشی کنید؛ و از آنجا که در ایدئولوژی حکم تمامی امور و باید و نبایدها مشخص است، با قاطعیت می گویید: راه عبور از غرب همان راهی است که رهبری عزیز می فرمایند! به راستی اگر راه عبور از غرب، همان راهی است که رهبری می فرمایند؛ دیگر چه نیازی به رجوع عمیق به تفکر و خواندن داوری و امثالهم. چرا لقمه را دور سرمان بگردانیم؟ آیا این کار عاقلانه است؟ سخن را کوتاه کنم. قصد پرحرفی نداشتم. دکتر داوری شمشیر دولبه است که اگر چه می تواند ایدئولوژی شما را غنی تر و پرو پیمان تر بکند؛ اما از سوی دیگر می تواند موجب گسست بسیاری از تفکر شما و حتی تفکر انقلاب اسلامی بشود. امری که در مورد بنده اتفاق افتاد. به خاطر تاکیدات شما، دکتر داوری خواندم و الان در نقطه مقابل آن چه که به خاطرش غرب شناسی را خواندم قرار دارم. به نظر شما، دستگاه انقلاب اسلامی شما، برای فهم دکتر داوری ناقص و نارسا نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف درستی است که هرکس هر متنی را در افق معنایی خود می‌فهمد. ولی آیا می‌توان گفت متن به کلی صامت است؟ و یا باید متوجه بود بالاخره آن متن به افقی اشاره دارد که انسان را با خود همدل می‌کند و از آن جهت آن را می‌پذیرد. توجه دلسوزانه‌ای دارید، ولی حقیقت آن است که بنده تفکر دکتر داوری را برای عبور از غرب‌زدگی از یک‌طرف، و عبور از بی‌فکری و تحجر از طرف دیگر، برای این تاریخ و این جامعه مفید می‌دانم. 20 سال است بنده با تفکر دکتر داوری مأنوس هستم و چهار دفترچه‌ی 60 برگ و 100 برگ، حاصل یادداشت‌ها و تأملات بنده بر روی سخنان این متفکر بزرگ است. خود او هم قبول دارد سخت سخن می‌گوید، ولی او به جای عبارت؛ اشارت دارد، و این نیاز زمانه‌ی ما است تا بتوانیم از نگاه انتزاعی صرف آزاد شویم. نمی‌دانم چرا انتظار دارید داوری به عنوان یک فیلسوف مثل یک روحانی سخن بگوید؟! و نمی‌دانم چرا نگاه بنده به انقلاب را یک نگاه ایدئولوژیک فرض کرده‌اید؟! در حالی‌که بنده انقلاب را تجلی نور وجود در این تاریخ می‌دانم و دفاع از آن را یک‌نوع اُنس با حق می‌شمارم و این غیر از رویکرد آنتولوژیک به انقلاب است. در هر صورت در این مورد حرف بسیار است. از سخن آقای دکتر داوری عدم جمع بین تفکر و عدل را درنیافتم و نیز او را بی‌تفاوت به ظلم نمی‌بینم، به‌خصوص که سلوک شخصی او همه حکایت از دغدغه‌مندی نسبت به انقلاب و اسلام دارد. بعضی از عزیزان که متن دکتر داوری را خوانده بودند آن را بزرگ دانسته‌اند و بنده هم نیز فقط خواستم ذهن‌ها را متوجه‌ی آن مرد کنم، نه آن‌که بخواهم نکاتی که موافق خوانش من است برجسته نمایم. موفق باشید

12530
متن پرسش
سلام: 1. آیا ورزش را می توان ریاضتی دانست به جهت آزاد کردن قوای نفس؟ 2. آیا ورزش به مجرد شدن روح کمک می کند؟ 3. آیا ورزش به رفع رذایل اخلاقی مثل ترس و اضطراب و... در کنار کارهای معرفتی می تواند کمک کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی نظر به اهداف عالیه‌ای داشته باشد و با آن رویکرد ورزش کند، نفس ناطقه‌ی او با إعمال اراده‌های جهت‌دار، بر بدن خود رشد می‌کند و قوه‌ی تجردش بیشتر می‌گردد و از اوهام بهتر عبور می‌کند. موفق باشید

11485
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: چه کار کنیم که برخی از سوالات و خیالات بیهوده و شاید پوچ مثلا دراعتقادات که خودمان هم می دانیم این سوالات و خیالات پوچ و بی ارزشی هستند و جواب آنها کاملا مشخص است برای ما بوجود نیاید و فکرمان را مشغول نکند؟ در هنگام آمدن اینگونه خیالات و سوالات و افکار چه تدبیری و روشی پیش بگیریم که دیگر اینگونه افکار و سوالات بروند و نیایند؟ لطفا راهنمایی کنید. با تشکر فراوان التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إن‌شاءاللّه کمک می‌کند. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

10818
متن پرسش
با سلام و احترام: در پرسش و پاسخ مطلبی دیدم تحت عنوان زبان مقدر است. آیا فکر هم مقدر است؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آن روایت قدسی که حضرت حق می‌فرماید: «أَنَا عِنْدَ ظَنِ‏ عَبْدِیَ‏ الْمُؤْمِن‏» من در گمان بنده‌ی مؤمن‌ام هستم. پس هرطور که انسان مؤمن از حضرت حق انتظار دارد حضرت حق بر او وارد می‌شود و امورات او را در دست می‌گیرد. موفق باشید
10128

معنای اخلاقبازدید:

متن پرسش
با سلام: چرا در مورد دین می گویند 3 قسمت است: عقاید و اخلاق و عمل؛ مگر اخلاق خودش عمل نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف درستی می‌زنید ولی در این تقسیم‌بندی اخلاق آن نوع روحیاتی است که افراد در نسبت با دیگران از خود نشان می‌دهند. موفق باشید
9000
متن پرسش
سلام علیکم: من فراگیری علم را با شوق دنبال میکنم اما نسبت به انجام مستحبات رغبتی در خود احساس نمیکنم. نقص من از کجا منشا گرفته است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: گمان می‌کنید در انجام مستحبات علمی به شما اضافه نمی‌شود، در حالی‌که این طور نیست. موفق باشید
7366
متن پرسش
با سلام استاد بزرگوار، می خواستم علت آنکه خواندن سوره حمد باعث شفاست ،جیست؟ وچه رمزی بین "شفا یافتن"و اعداد "1 یا 7 یا 40 بارخواندن سوره حمد "در چیست؟ با تشکر بسیار التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست مطابق روایات ما با خواندن سوره‌ی حمد اگر تقدیر دیگری رانده نشده باشد، نور اسم شافی تجلی می‌کند. موفق باشید
5443
متن پرسش
سلام جناب استاد اینکه فرمودید تذکر خداوند متعال در مورد دقت در خلقت شتر و آیات مشابه آن که بسیار هم فراوانند تذکری برای اثبات نبوت است بنده چند نقد به آن دارم اولا در قرآن چرا شتر را مثال زد به نظر من علتش اینست که شتر یک حیوان تخصصی است یعنی اعضاء بدنش برای خدمت به انسان تخصص یافته نه برای خدمت به خودش و طبیعت حتی یک نوع جدال با سختی های طبیعت است پس خلقت شتر نمیتواند کار طبیعت باشد چون کسی که چیزی خلق میکند در خدمت خودش قرار میگیرد و این جوابی محکم به این فضولی عقلیست که موجودات این جهان مخلوق طبیعت اند و عقل های گیر افتاده در این دام را نجات میدهد چون اگر مخلوق طبیعت اند چرا در خدمت انسان اند چرا موجودات دیگر و حیوانات دیگر سوار شتر نمیشوند و آیه خلق لکم ما فی الارض جمیعا ناظر همین است که آنچه در زمین است در خدمت انسان است پس دستی غیر از طبیعت در کار خلقت بوده . این بدین علت است که بزرگترین مانع بر سر راه عقل انسانهای زمینی در اثبات خاقیت و ربوبیت خدا همین طبیعت هزار رنگ و حادثه های بیشمار موجود در آ« است یا مثلا فرموده است او کسیست که آب را زیر زمین جاری ساخت تا از چشمه ها بیرون بزند این دیگر خیلی با نبوت رابطه ندارد بلکه میخواهد بفرماید اگر تصادفیست چرا این آب طوری هدایت میشود که قابل مصرف انسان باشد نه در خدمت تصادفات و حادثه ها پس آیه ونشانه است نه شاهد .یا مثلا فرموده در اختلاف شب و روز آیه ونشانه است . به نظر شما یعنی نشانه نبوت ؟؟ یا اینکه یعنی اختلاف شب وروز بدرد انسانها خورده نه کس دیگر پس این دنیا خالقی دارد که از نظر منطقی یا خود این انسان است یا کس دیگر که ربطی به حوادث طبیعت و آنچه که در طبیعت است نداردو انسان میداند که خودش خالق نیست پس تذکریست بری محکم شدن عثل و قلب از شبهات و مستقر شدن اقرار به ربوبیت خدا در قلب.به نظر شما این با آیت و نشانه بودن بهتر مطابقت ندارد ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً این طور است که تمام مخلوقات با خلقت و ربوبیت حضرت حق به‌وجود آمده‌اند ولی مشکل مردم حجاز خالق‌بودن خداوند نبوده چون می‌فرماید ای پیامبر اگر از آن‌ها بپرسی چه کسی آسمان‌ها و زمین را خلق کرد و شمس و قمر را مسخر نمود حتماً می گویند (اللّه). «وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ» (سوره‌ی عنکبوت، آیه‌ی 61). مشکل کفار عموماً غفلت از ربوبیت خداوند است که موجب ارسال رسولان می‌شود مثل همین امروز که عموماً دنیای غرب در این‌که خداوند خالق جهان است مشکل ندارد – ماتریالیست‌ها تعداد معدودی هستند – مشکل غرب در نپذیرفتن احکام و دستورات الهی است در موضوعات اقتصادی و تربیتی و سیاسی. موفق باشید
نمایش چاپی