بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
21660
متن پرسش
سلام علیکم: سوال دارم مختصر: در زمان ابو مسلم خراسانی که بر علیه ستم بنی امیه قیام شد چرا امام صادق علیه السلام همراهی یا تایید مشروط نکردند آیا ایشان به حضور تاریخی اعتقاد نداشتند؟ جنابعالی حضور تاریخی را اصل می دانید در حالی که امام راحل عمل به وظیفه را اصل می دانستند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً چون حضرت متوجه‌ی شرایط تاریخی آن زمان بودند، وارد صحنه نشدند. ابومسلم اسبابِ دستِ بنی‌العباس بود و هزاران شیعه را به قتل رساند. بد نیست سری به جزوه‌ی «هویت گمشده‌ی شیعه» قسمت مربوط به امام صادق «علیه‌السلام» بزنید. جزوه بر روی سایت هست. موفق باشید

20695

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: می خواستم نظرتون رو نسبت به این متن بدونم اگه ایراد و انتقادی هست لطفا بفرمایید البته میدونم متن زیاده از اینکه وقتتون رو میگیرم عذرخواهی می کنم: کسانی که ادعا دارند اگر طب اسلامی وجود داره پس چرا علما و یا مقام معظم رهبری بچه هاشونو واکسیناسیون می کنند و وقتی خودشان مریض می شوند برا معالجه به پزشکان امروزی (طب شیمیایی) مراجعه می کنند لازم می دانیم به موارد زیر توجه خاص داشته باشند. باید توجه داشته باشیم که پزشکی امروزی (طب صهیونیستی) حاصل 80 سال برنامه ریزی صهیونیست ها برای پی ریزی و عملیاتی کردن این طب در دنیا و در ایران است و به شدت در زمان حکومت پهلوی در ایران ریشه دوانده است و تمام زیر ساخت های لازم برای این طب صهیونیستی اعم از ساخت هزاران بیمارستان و دانشگاه برای تربیت نیرو و از همه مهم تر به دست گرفتن افکار عمومی با در دست داشتن رسانه ها و فریب مردم شکل گرفته است و همان طوری که امام راحل (ره) فرمودن که حکومت اسلامی تشکیل دادیم و حالا سعی کنید دولت اسلامی و بعد جامعه اسلامی تشکیل بدین ولی هنوز بعد از 40 سال که از انقلاب گذشته هنوز نتوانستیم دولت اسلامی تشکیل بدیم. چرا که اقتصاد ما به فرموده ی مراجع ربوی است و نظام آموزشی و دانشگاهی ما بر گرفته از نظام غرب و بهداشت و درمان ما نیز برگرفته از غرب است و در یک کلام غیر الهی است. این نشان از نداشتن ظرفیت فکری لازم برای پیاده کردن احکام الهی (در بخش اقتصاد و بهداشت و درمان و ...) از طرف مسئولین دولتی و نماینده ها ی مجلس است و متاسفانه مردم نسبت به بی تقوایی مسئولین بی توجهی نشان می دهند. نکته قابل توجه این است که برخی سکوت مقام معظم رهبری و برخی علما و تایید ظاهری این روش اداره کشور را دلیل بر حقانیت و درست بودن روش اداره کشور دانستند. چنانکه در برخی موارد مثلا می گویند اگر این پزشکی نوین غیر الهی است یا اقتصاد و بانک ها ربوی است چرا رهبری و علما علنا چیزی نمی گویند. این آقایون غافل از آنند که رهبری به عنوان ولی خدا و نائب امام زمان روشی برای اداره کشور بر گزیده که همان روش اداره ی پیامبر و امیر المومنین است چنان که با توجه به وضعیت کشور و اینکه این حکومت بعد از 1400 سال و با دادن خون هزاران انسان الهی به وجود آمده اولویت اول حفظ نظام اسلامی است و نباید به خاطر مصالح پایین تر. مصالح بالاتر که حفظ نظام است به خطر افتد کما اینکه امام راحل فرمودن حفظ نظام از اوجب واجبات است آیا شریح قاضی که قاضی القضات مولا امیرالمونین بود مگر نه این بود که مولا می خواستن بر کنارش کنن و فشار سران اون زمان باعث ابقای پست او شد؟ آیا اشعث که یک منافق بود فرماندار مولا نبود؟ مگر نه این بود که به خاطر اینکه اشعث مقبولیت زیادی بین مردم داشت و با دور کردن اشعث از خود و تقابل با او مولا هزاران سرباز را از دست می داد؟ آیا انتخاب اشعث و قاضی شریح به عنوان فرماندار و قاضی القضات توسط مولا به منزله ی مقبولیت این دو توسط مولا بود یا به خاطر مصالح بالاتر که همان حفظ اسلام است اینکارو کردند؟ در واقع در بین سران اون زمان مومنی که مقبولیت مردمی بالایی داشته باشه نبوده برای همین مولا مجبور بوده امثال اشعث رو بهشون پست سیاسی بده. این مثال ها رو زدم تا راحت تر رفتار ها و گفتارها ی مقام معظم رهبری قابل فهم بشود. مثلا با این سابقه ای که طب صهیونیستی در دنیا و در ایران دارد چه از لحاظ زیر ساخت چه تربیت نیرو و از همه مهم تر در دست گرفتن افکار عمومی آیا صحیح است که رهبری موضع تهاجمی بگیرد؟ آیا مردم ظرفیت آن را دارند که کل نظام اقتصادی و دانشگاهی و بهداشت و درمان زیر و رو شود؟ آیا مسئولینی داریم که بتواند این افکار الهی چه در اقتصاد چه در بهداشت و درمان و ... اجرا کنند؟ کدام مسئول؟ این دولت؟ این مجلس؟ که آدمهاشون تو این دانشگاه هایی که صهیونیست ها نظامش رو طراحی کردن و کتاب های غربی تدریس میشه تربیت شدن چه طوری می توانند بر ضد این طب صهیونیستی عمل کنن؟ آیا رهبری بدون پشتوانه ی مردم می تواند با این سیستم غیر الهی در بیافته؟ مگر نه اینست که امام (ره) به پشتوانه ی مردم (با بصیرت) توانستن حکومت طاغوت را نابود کنن؟ به تناسب آن برای انقلاب در اقتصاد و در بهداشت و درمان و ... نیز رهبری نیاز به پشتوانه ی مردمی دارد. اصلا وظیفه ی رهبری این است که مردم را به کمال برساند و مردم با خواسته ی خودشون و حضور خودشون باید این انقلاب ها رو به ظهور برسانند نه اینکه ما بنشینیم و منتظر باشیم رهبری برای ما کاری کند البته رهبری و با اشاره حرفاشونو میزنن همان طوری که پیامبر فرمودن که من به اشارت مبعوث شدم نه به صراحت. ما مردم باید اشاره های مقام معظم رهبری را بگیریم. مگر نفرمودند دغدغه ی من طب اسلامی ایرانی است؟ پس بسم الله. اگر هم به پزشکان امروزی مراجعه میکنن به سبب همان مصالحی است که عرض کردیم. این مردم هستن که باید بروند و فدای امام حسین بشوند و اگر مردم غفلت کنن امام مظلوم واقع می شود و به قتلگاه می رود. البته مردم ما به اون بصیرت رسیدن که نگذاشتن حتی نائب امام زمان 40 سال براشون این اتفاقا بیافتد. ولی برای مبارزه با این سیستم غیر الهی نیاز به حضور موثر تر این مردم هست. در مورد طب صهیونیستی هم مردم باید وارد میدان شوند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که طب شیمیایی نظام بدن و تدبیر نفس را بر هم می‌زند؛ حرفی نیست. و در این‌که صهیونیست‌ها نیز بعضاً در آن نفوذ کرده‌اند هم بحثی نیست. ولی اولاً: همه‌ی این طب، صهیونیستی نیست، ثانیاً: بنا به فرمایش حضرت امام در کتاب «کشف‌الأسرار» متأسفانه رضاخان طب اسلامی را از بین برد و ما فعلاً در ابتدای راه هستیم. از این جهت باید حوصله به خرج داد تا طب اسلامی رشد لازم را بکند تا بتواند با طب شیمیایی رقابت نماید. موفق باشید

20440
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی سلام علیکم: جناب استاد رنه گنون بر چه مبناهایی می گوید تمدن شرق اشراق مطلق و تمدن غرب حسی مطلق است و این تنها خاورمیانه است که ظرفیت جمع اشراق و حس با هم را دارد؟ بنده نمی توانم بی دلیل و برهان این کلام رنه گنون را بپذیرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید بعضی از معارف در آینه‌ی تاریخ و در آینه‌ی طبیعت در مقابل ما قرار می‌گیرد. مثل آن‌که قرآن در آيه ‏ى 46 سوره ‏ى حج مى‏ فرمايد: «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ‏ يَعْقِلُونَ‏ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا» آيا منكران حقيقتِ نبوى در زمين سير نكرده‏ اند و سرنوشت منكران نبوت را ملاحظه نكرده ‏اند تا در اثر آن سير، قلب‏هايى پيدا كنند كه به كمك آن قلب، تعقل كنند و گوش‏هايى به‏ دست آورند كه به كمك آن‏ها حق را بشنوند؟ همه ‏جانبه ‏بودن يك فكر به اين معنا است كه آن فكر با خودِ حقيقت مرتبط است و نه با مفهوم آن. گاهى با رفيق خود در مورد موضوعى بحث مى‏ كنيد، از يك طرف قبول داريد مطلبى كه او مى ‏گويد درست است ولى از طرف ديگر احساس مى ‏كنيد نمى ‏توانيد به طور كامل آن مطلب را قبول كنيد. اگر موضوع را درست تحليل كنيد متوجه مى‏ شويد رفيق شما مطلب را از يك زاويه مى‏ نگرد و مطرح مى‏ كند و شما نياز داريد مطلب را به صورت جامع و از جنبه‏ ى وجودى و اشراقى‏ اش بنگريد و لذا با همه ‏ى ابعادتان جواب خود را در رابطه با آن موضوع نمى‏ گيريد. شما وقتى با سخنان اهل البيت (عليهم السلام) روبه‏ رو مى ‏شويد ملاحظه مى ‏كنيد مطلب به شكل جامع بروز مى‏ كند. اهل البيت (عليهم السلام) در عين آن‏كه عقل رياضى و عقل فلسفى دارند ولى با ما از طريق عقل رياضى و يا عقل فلسفى سخن نمى ‏گويند تا با موضوعِ مطرح‏ شده از يك زاويه و يا دو زاويه آشنا شويم، عقل اشراقى آن‏ها ما را با حقيقتِ مطلب آشنا مى‏ كند. عقل اشراقى عقلى است كه از قلب جدا نيست، قرآن در توصيف چنين عقلى پاى قلب را به ميان مى‏ كشد و مى ‏فرمايد: انسان مى ‏تواند به جايى برسد كه قلب او تعقل كند و تعقل او از نور قلبى او جدا نباشد. موفق باشید

18528
متن پرسش
با سلام: جلسه 12 یا 13 صوت مصباح الهدایه بود که به لطف خدا مطالبی را متوجه شدم در مورد عین ثابته ی محمدی صلوات الله علیه و اله که خیلی برام عالی بود و می خواستم اونا را برای شما مطرح کنم تا ببینم آیا این دید درسته که این کار را بخاطر اینکه وقت حضرتعالی را نگیرم نپرسیدم، تا اینکه دیدم تو جلسه ی 15 همه ی اون چیزهایی که به لطف خدا متوجه شده بودم از زبان بیان شد، از شما خیلی ممنونم که این راه را جلوی راه همه ی عاشقان دین و دینداری گذاشتید. بنده شاید خیلی قدیم تر هم به صورت اجمالی متوجه این حقایقی که شما بهش اشاره می کردید می شدم با اینکه خیلی آدم با تقوایی نبودم ولی متوجه اونا می شدم تا اینکه امروز بهشون رسیدم، احساس می کنم نسل امروز اگه ذهنشون درگیر مسایل جزیی نباشه و بتونن ازش خارج بشن خیلی خوب می تونن از این مباحث استفاده کامل کنن، استاد بنده احساس معنویت و حضوری که از مباحث مصباح الهدایه بهم دست میده را در هیچ کدام از مباحث شما اعم از تفسیر و ... نمی تونم مقایسه کنم. خدا به شما طول عمر با عزت بده. خیلی ملتمس دعای خیر شما هستم. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به کمک آن نوری که خداوند به قلب‌شان انداخته بود نه‌تنها متوجه این مطالب مهم عرفانی و معرفتی شدند، حتی متوجه شدند مطالب نیازِ بشر این دوران است و از این جهت دست به قلم شدند و آن‌ها را نوشتند. این مطالب، غذای روحانی جوانان این دورانی هستند که شیطان با همه‌ی توانایی‌هایش به صحنه آمده است. موفق باشید   

17270

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: می خواستم نظر شما رو 1. در باب ارتباط فقه و فلسفه بدونم؟ 2. من شنیدم که بعضا مجتهدان قدیم ما به جز امر طلبگی مشغول به کار دیگه ای هم بودن (مثلا بازاری بودن) و نظرات فقهی خودشون رو هم در باب کسب و کار می دادند؟ شما چنین مطلبی رو چجوری تحلیل می کنید و آیا با توجه به جریان مدرنیته موجود این کار صحیح به نظر می رسد که یک طلبه مشغول کار دیگری جز درس خواندن باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فقه از باید و نبایدهای شریعت سخن می‌گوید و فلسفه نظر به هست‌ها و بایدها دارد و از این جهت می‌شود که یک فقیه باید و نبایدهای شریعت را اخذ کند بدون آن‌که فلسفه بداند 2- به نظر می‌رسد که امروزه وسعت کار یک طلبه به او اجازه‌ی کار در بیرون از طلبگی ندهد، هرچند باید از مسائل اجتماعی و جهت اقتصادی جامعه آگاهی کامل را داشته باشد که البته در درس مکاسب تا اندازه‌ای وارد این مسائل می‌شود. موفق باشید

16614

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: لطفا نظرتان را درباره متن زیر بفرمایید. شرایط تاریخی و هرمنوتیکی نوشتن کتاب آداب الصلاه توسط حضرت امام (رحمه الله علیه) همان طور که گفته شد کتاب آداب الصلاه در سال 1321 هجری شمسی به قلم حضرت امام به نگارش درآمده است. در آن دوران شرایط تاریخی خاصی حاکم بوده است که به گوشه ای از آن اشاره می کنیم. این شرایط تاریخی باعث شده است که حضرت امام در آن فضا نوشته های خود از جمله کتاب آداب الصلاه را مطرح کنند و به مبارزه و تقابل با ظلمات دوران خود بپردازند. از جمله فرهنگ های غلطی که در آن دوران می توان مشاهد کرد قشری گرایی و ظاهر گرایی در دین است. همان طور که مستحضرید در دوران صفویه این روحیه به شدت قوت پیدا می کند و آخوند های قشری و ظاهرگرایی که در دربار وقت هم نفوذ داشته اند فعالیت شان را زیاد و زیاد تر می کنند تا جایی که موفق می شوند که ملاصدرا این حکیم الهی دوران را به جرم تاویل و باطن گرایی تبعید کنند و حجاب راهی که صدرا برای تمدن سازی طراحی کرده بود شوند. این روحیه ی تحجر و ظاهرگرایی با تغییرشکل و به انحاء گوناگون دیگر در دوران قاجار و پهلوی ظهور می کند در بین دینداران آن زمان تا به زمانی که حضرت امام در آن زیست می کرده اند می رسد و دامان گیر ایشان نیز می شود. همان چیزی که ایشان نمونه اش را در منشور روحانیت ذکر می کنند که روزی آقا مصطفی (فرزند ایشان) در مدرسه فیضیه از لیوانی که بر روی آب سردکن مدرسه قرار داشته آب می خورد و برخی از همین طلاب ظاهرگرا و سطحی نگر می آیند و لیوان ایشان را آب می کشند، و می گویند که چون پدر او فلسفه درس می دهد کافر و نجس است و خود او هم همین طور است و در لیوان نجس نباید آب خورد تا آب کشیده نشود. این نمونه هایی از روحیه ای است که در آن دوران وجود داشته و موجب سطحی و فردی شدن دین می شده است. در حالی که دین اسلام دینی عمیق و دارای باطن و کاملا فعال و اجتماعی است که این روحیه موجب به حجاب رفتن آن می شد. و حضرت امام با نوشتن کتاب آداب الصلاۀ با سیر از آداب ظاهری نماز به باطن و حقیقت نماز، نشان دادند در نماز که از مهمترین مناسک دینی ما است باید باطن و حقیقت نماز برای انسان به صحنه آید تا با رعایت آداب ظاهریه بتوان به مقام قرب حق و معراج روحانی نائل شد. و هر کس به اندازه ظرفیت خود باید بکوشد تا با رعایت دستورات شرعیه به باطن و حقیقت دین راه یابد، که در این راه همان طور که حضرت امام در جای جای کتاب اشاره می کنند از طرفی فلسفه و عرفان اسلامی بسیار راهگشا و یاور خوبی است و از طرف دیگر ممارست و تمرین و تمرکز در دستورات شرعی. یکی دیگر از ظلماتی که در آن دوران وجود داشته است نگاه مفهومی و ذهنی به همه چیز از جمله حقایق داشتن است. دوره ی قاجار دوره ی تجدد مآبی کشور ما است، یعنی در آن دوره، فرهنگ مدرنیته و غرب ورود جدی در کشور ما پیدا کرد و در ادامه در دوران پهلوی توانست ریشه های خود را محکم کند. یکی از مبانی اصلیِ فرهنگ غرب همین نگاه مفهومی داشتن به حقایق است. در این نگاه هر چیزی که در حیطه حس ما قرار بگیرد واقعیت خارجی دارد ولی آن دسته از حقایق که در ساحت حس ما قرار ندارند و مستوراند، فقط در ساحت ذهن ما قابل ادراک اند، نه اینکه واقعیت خارجی قابل انس و ارتباط داشته باشند. این نگاه که نگاه سوبژکتیو به عالم و آدم است موجب می شود که حقایق در حجاب روند و دیگر نتوان به عنوان حقایقی قابل دسترس با آنها انس ارتباط پیدا کرد. حال این نوع تفکر حجابی است که در آن زمان به صورت ناخودآگاه بر فکر و روح مردم سایه افکنده است و حقایق ذهنی شده اند. و این امام بزرگوار است که این حجاب زمانه را درک می کند و در نقطه ی مقابل به تبیین خدای قابل انس و ارتباط می پردازد، و در کتاب آداب الصلاۀ دائما اشاره به این دارند که مومن در نماز باید به معراج قرب خدای حیِ قیومِ سمیعِ بصیر برسد و از طریق این معراج روحانی انس و ارتباط مستمر با خدای حقیقۀ الحقایق برقرار کند، نه اینکه فقط در حد اثبات خدا با هزار برهان ذهنی متوقف شود. اصلا حضور قلب در نماز یعنی بتوانی خود را در محضر خداوند حس کنی، خدایی که کل عالم محضر اوست. این همان تاریخی جدیدی است که حضرت امام با نهضتی که با نوشتن کتاب های خود از جمله آداب الصلاۀ آغاز کردند، پدید آوردند. و دین عقلانی و معنوی و اجتماعی را احیا و به صحنه ی جامعه برگرداندند، در حالی که خیلی ها متوجه نبودند که که چه اتفاقی دارد می افتد. همان طور که در سال 1342 هجری شمسی حضرت امام نهضتی را شروع کردند که دین باید به همه مناسبت های فردی و اجتماعی برگردد و نه تنها در عرصه ی فردی حیات خود را ادامه دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده سخن درستی است و سایر آثار حضرت امام نیز به همین موضوع نظر دارد. موفق باشید

16508

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و ارادت: ضمن آرزوی قبولی طاعات و عباداتتان یک تحقیق در مورد علت ایجاد خانه های مجردی در شهرهای بزرگ دارم. لطفا در صورت امکان ضمن راهنمایی، منبع از آثارتان معرفی کنید؟ ارشد رشته مشاوره دارم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد به صورت خاص بحثی نداشته‌ام. همیشه عرض بنده آن بوده که اگر انسان از مسیر شریعت فاصله بگیرد، گرفتار امیال غیرطبیعی خواهد شد که از جمله‌ی آن‌ها چنین مواردی است که مشاهده می‌کنید. موفق باشید

16283

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد یک راهنمایی از شما می خواستم. با توجه به اینکه به ماه رمضان نزدیک شدیم، برای جلسه قرآن محله که معمولا خانمهایی با سطح معلومات مختلفی حضور دارند از تحصیلات ابتدایی تا دانشگاهی ولی خانم های بسیار مشتاقی هستند. در طی سالهای گذشته موضوعات مختلفی گفته شده براشون. اما امسال بیشتر می خواستیم از کتاب ها و مباحث شما استفاده کنیم، شما چه پیشنهادی از میان کتاب های خودتون دارید. من فکر کردم شاید مباحث شما در شرح حدیث ای اباذر مفید باشد. لطفا پاسخ به ایمیل فقط ارسال شود.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از تذکر اجمالی نسبت به معرفت نفس تا نکته‌ی هشتم، خوب است با توجه به نکاتی که در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» مطرح است، نکاتی را با آن مخاطبان در میان بگذارید. موفق باشید

15718
متن پرسش
با توجه به این که در بحث علم فرمودید یک چیز باید با نفس متحد شود تا علم حاصل شود یا خود معلوم در نزد نفس حاضر شود و یا صورت و مفهوم آن باید اتحاد حاصل شود در صورتی که اتحاد فقط در موجود مجرد حاصل می شود در حالی که در بحث برهان صدیقین، به عالم ماده که عین کثرت است می فرمایید علم دارد درحالی که علم سنخ اتحاد است و عالم ماده بعد است و اتحاد غیر ممکن است چگونه توجیه می فرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عالم ماده از جهت مرتبه‌ی وجودی که دارد درک مخصوص خود را از خود دارد و از این جهت هم خود را درک می‌کند و هم خالق خود را و بدین معنا یک نحوه تجرد دارد. و از جهت مقایسه با مراتب بالاترِ وجود، به آن ماده می‌گویند. ولی در رابطه با اصالت وجود، دیگر بحث ماده و مجرد در میان نیست بلکه وجود است با مراتب مختلف. موفق باشید

15321
متن پرسش
با سلام: حضرت استاد در مساله تشکیک وجود که حضرتعالی هم در برهان صدیقین تقریر فرمودید، این سوال برای من مطرح هست که تعبیر به وجود مادی می کنید یعنی وجود در ادنی مرتبه آن وجود مادی است. اما جنابعالی و حکما معتقد هستید که اسماء الهی تجلی میکنه برای ایجاد ماسوا و مرتبه وجود مادی پایین ترین مرتبه وجود هست در سلسه تجلیات، این حرف یعنی مرتبه وجود مادی مرتبه نازله ای در اثر تجلی اسماء الله هست. چطور امکان داره که اسماء الله در اثر تجلیات پی در پی مرتبه ای مادی رو ایجاد کنند؟ اصولا وجود مادی به نظر حقیر بی معنا میاد، وجود در اثر تجلی گرچه ممکنه ضعیف بشه اما مادی شدن بی معناست. مگه میشه حیات و قدرت و علم و اراده و ... مادی بشه؟ برداشت خودم: به نظر خودم این که میگن وجود مادی یک نوع مسامحه است چون ماده ماهیت هست و گوشت و پوست و ... همه ماهیات هستن، وجود مادی یعنی وجودی که در اثر تجلی نازله شده و قابلیت ظهور دادن ماهیات رو داره اینطور نیست؟ وگرنه وجود در مبنای تشکیک وجود هم،مادی نمیشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید مواظب بود بین نگاه فلسفی که نظر به مفاهیم موجودات دارد و نگاهِ عرفانی خلط نشود. در نگاه فلسفی است که بحث ماده و مجرد مطرح است. آری! در نگاه عرفانی اساساً قضیه همین است که می‌فرمایید. موفق باشید

15200
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله: خدمت جناب استاد عزیزم عرض درود و خسته نباشید به خاطر تمام زحماتتون عرض می کنم. بنده مدتهاست با دروس حکمی آشنایی دارم اما اصوات شما برای من نقطه عطفی بود خداوند به شما خیر فراوان عنایت کند. سوال 1: در مورد رویت حق در مخلوقات باید عرص کنم که بنده با نگاه به مناظر ممکنات به اسماء الهی منتقل می شوم اما در حد ارتباط عقلی و فکری و در اثر تفکر قلبا هم با وجود این ممکنات انس می گیرم. یعنی وقتی حیات و اراده و زیبایی رو درک می کنم در این مناظر با این اسماء انس هم برقرار می کنم الحمدلله. اما این سوال برایم پیش اومده که آیا این صفات کمال خود اسم جامع الله به اعتبار مقام واحدیت هست؟ یا جلوه و نمودی محدود از اون اسم اللهی است که در مقام واحدیت است اما چون این جلوه فانی در اون مقام هست در واقع خود اون مقام هست که در صحنه است؟ از فرمایشاتتون بنده بین این دو مطلب حیران شدم اما گمان می کنم مطلب دوم منظورتون باشه. سوال 2: آیا ماهیات، اسم جامع الله رو به قدر خودشون نمایش می دهند با این بیان که اون اسم شدت و ضعف نداره و ماهیات هست که هر کدوم به محدوده ای اون اسم جامع الله رو ظاهر میکنه، یا اسم الله وقتی به تجلی و ظهور در صحنه میاد یعنی تجلی برون صقعی میکنه اون تجلی و ظهور شدید و ضعیف میشه من حیث هوهو و با قطع نظر از ماهیات.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با پیگیری مباحثی که در شرح سوره‌ی حمد حضرت امام و کتاب «مصباح الهدایه» شد، طبق وحدت شخصیِ وجود و تشکیک در ظهور، روشن می‌شود آن‌چه در همه حال در صحنه است، حضرت حق است و ما به اندازه‌ی تقوی و تزکیه‌ی خود و رفع اَنانیت از خود، او را می‌یابیم. موفق باشید

15017
متن پرسش
با سلام: 1. با توجه به این که انسان در عهد الست در مقام جمعیت بوده و در واقع آن مقام جمعیت هیچ یک از تعینات نازله نیست چطور انسان آن پیمان و موطن را به یاد خواهد آورد؟ آیا باید بگیم انسان به اعتبار باطن و ابعاد برتر خودش در اون موطن حاضره به حضور جمعی و این مرتبه نازله با اون مرتبه حقیقی یک حقیقت هستند به شدت و ضعف؟ 2. فرمودین در جلسات حرکت جوهری که انسان با رسیدن به مقام جمعیت، محیط به زمان و مکان میشه و میتونه در آینده تصرف کنه؟ آیا چنین انسانی قابلیت تصرف در گذشته رو هم داره مثل حدیثی که گفته شده امام علی (ع) در کشتی نوح حاضر شد و آن شیطانی که قصد خراب کردن کشتی داشت را راند؟ 3. اگه جواب شما به سوال بالا مثبته این با مساله «لا تکرار فی التجلی» چطور جمع میشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در توحید، کثرات در وحدت فانی هستند و هرکس در آن مقام خود را احساس کند، احساسی به وسعت آن مقام دارد 2- مولای ما در مقام ولایی خود، در همه‌ی زمان‌ها حاضر بوده‌اند و در واقع صاحب اصلی ولایت آدم و نوح و ابراهیم«علیهم‌السلام»‌اند و این موضوع ربطی به تکرار در تجلّی ندارد. موفق باشید

14865
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: همانطوریکه مستحضرید در متون دینی احادیثی دال بر «اول ما خلق الله العقل»، «نور نبیک یا جابر» و ... وارد شده و عرفا آن را به عنوان اول ماصدر، حقیقت محمدیه (ص)، عقل اول و... لحاظ فرموده اند. همچنین از دو فیض اقدس و مقدس ذکر به میان آمده، آنچه ذهن اینجانب را به خود مشغول ساخته این است که بالاخره انسان کامل وجود منبسط یا فیض مقدس است؟ در حالیکه می دانیم فیض مقدس و وجود منبسط، فیض است و حکمی ندارد با سنگ سنگ و با دره دره است ... یا اینکه انسان کامل مظهری کامل و آئینه ایی تمام برای این وجود منبسط و فیض یگانه الهی است؟ آیا انسان در قوس نزول مظهر امر یگانه الهی و فیض منبسط و باطن آن فیض اقدس است که در قوس صعود با آن (عقل کل) متحد و بلکه بالاتر از آن گام می نهد؟ از طرفی برخی روایات اشاره دارد که عقل یک موجود ذی شعور (و یک ملک با ویژگی خاصی) می باشد .... این چگونه با تطبیق عرفا که انسان را صادر اول دانسته و در توجیهی بین حکمت و عرفان سعی در یکی دانستن این دو مقام دارند قابل توجیه است؟ حائز اهمیت است که بدانیم در تعابیر عرفا به صراحت آمده که انسان مظهر ذات و صفات و افعال خداست، مستحضر هستید که ذات و صفات ذاتی خداوند نامحدود بوده و بقول استاد فرزانه علامه جوادی آملی (حریم ممنوعه است) و ایشان تاکید می نمایند که مظهریت برای انسان و نیز سایر موجودات از محدوده ی فعل و اسمای فعلی خداوند سبحان آغاز می شود که این موضوع در ظاهر کلام عرفا لحاظ نشده است ... مطلب بعدی اینکه خلقت ارواح قبل از ابدان را چگونه تبیین می فرمائید و این با نظریه ملاصدرا براحتی قابل جمع نیست. آیا وقت آن نرسیده که بجای توجیه حقیقت با نظریه بزرگانی و اعاظمی مانند ملاصدرا و یا عرفا بر اساس آموزه های عمیق ولایی و معرفتی به نقد این نظرات نیز پرداخت و صرفا در بررسی این متون به عنوان شارح طی طریق ننموده بلکه نوع آوری، نقد صحیح و نظریه پردازی عالمانه و منصفانه نیز داشته باشیم، البته از تلاش و زحمات حضرتعالی که کم و بیش با آثار کلامی و مبنانی شما مانوس هستم کمال تشکر را دارم. استدعا دارم حوصله فرموده پاسخهای این حقیر و ارادتمند خویش را به تفکیک و حتی الامکان تفصیلی مرحمت فرمائید. با تشکر طول عمر با برکت و موفقیت روزافزون حضرتعالی را از خداوند سبحان و امام برحق ثامن الحجج (ع) که از مجاورین آن سرور هستم، مسئلت می نمایم. ومن الله التوفیق سید رضا نوعی (حکیم)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فیض مقدس از آن جهت که مظهر تامّ اسماء و صفات الهی است، با انسان کامل منطبق است که محلِ «علّم آدم الاسماء کلّها» است. و انسان کامل از آن جهت که خلیفة اللّه است در مقام فیض منبسط نیز می‌باشد به همان معنایی که در کنار هر مخلوقی حاضر است و هر مخلوقی در ذات خود رسول اللّه را می‌شناسد 2- صادره‌ی اول از جهتی فیض مقدس است که به جهت قربِ مطلق، همه‌ی کمالات حضرت حق را به‌جز واجب‌الوجودبودن داراست و بدین معنا می‌توان در اصطلاح فلسفی «عقل کلّ» گفت. و از آن جهت که فیض مقدس در مقام واسطه‌ی فیض الهی است و به عنوان انسان کامل دارای قوا می‌باشد، می‌توانیم فرشته‌ای را مظهر آن عقل کلّ نامید و مطابق حدیث «حقیقت نوری اهل‌البیت» فرشتگان به نور امامان معصوم«علیهم‌السلام» تهلیل و تقدیس خداوند می‌کنند و در عالَم، نقش‌آفرینی می‌نمایند 3- این‌که گفته می‌شود انسان کامل مظهر ذات و صفات الهی است، نظر به توحید ذاتی دارند که هر وجودی را مظهر وجود حق می‌دانند همچنان‌که در توحید صفاتی، هر صفاتی را مظهر صفات الهی می‌دانند 4- حوزه‌ی فلسفه‌ی صدرایی در آن حدّ نیست که موضوع خلقت ارواح قبل از ابدان را به میان آورد ولی معارفی را مطرح می‌کند که شما می‌توانید آن روایات را تصدیق کنید و یا حدّ اقل بعید ندانید. زیرا خلقت ارواح قبل از ابدان در عین ثابته‌ی مخلوقات مطرح است و حرکت جوهری ملاصدرا در بحث «النفس جسمانیة الحدوث...» می‌تواند روشن کند تجلیّات فیض الهی برای تبدیل قوه به فعل در مرحله‌ای، تجلیِ آن روح است که قبل از بدن خلق شده 5- با نظر به معارف صدرایی و عرفان محی‌الدین، انسان بهتر متوجه‌ی حقّانیت علوم اولیاء معصوم می‌شود و زبان تبیین آن علوم نیز بهتر فراهم می‌گردد مثل کاری که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب «مصباح‌الهدایه» انجام داده‌اند. موفق باشید  

13184
متن پرسش
سلام استاد: حضرتعالی در پاسخ سوال فرمودید: حضرت حق را فقط می‌توان در مظاهرش مورد توجه و محبت قلبی قرار داد. در فایل صوتی خود فرموده اید: «دین می خواهد ما را به اوج برساند تا با خدا ملافات کنیم. این ملاقات با رجوع به اسماء الهی ممکن است و اسماء الهی تجلیاتش اهل البیت (علیهم السلام) هستند.» پاسخ اول شما این تصور را ایجاد می کند که ما فقط به تجلیات اسم که اهل البیت هستند می توانیم محبت بورزیم و در آنجا متوقف می شویم. ولی فایل صوتی این را بیان می کند که وقتی قلب ما تجلیات (اهل البیت) را شناخت به خود اسماء منقل می شود. این برداشت درست است که ما از طریق محبت به اهل البیت متوجه تجلیات اسماء الهی می شویم و از طریق تجلیات به خود اسماء الهی منقل می شویم؟ امثالی می زنم اگر صحیح است راهنمایی فرمایید: هنگام خواندن دعای جوشن کبیر داریم خدا را به خود اسماء می خوانیم (نه تجلیات که اهل البیت هستند) چون از طریق حب اهل البیت تجلی را شناختیم الان به خود اسماء مرتبط شده ایم. به عبارت بهتر وقتی با توجه فلبی می گوییم یا علی قلب ما متوجه تجلی اسما می شود. ولی وقتی در دعای جوشن می خوانیم يا عَظيمُ، يا قَديمُ يا عَليمُ، اینجا با خود اسما مرتبط شده ایم (نه تجلیات که اهل البیت هستند) (لطفا مثال دعای جوشن کبیر را هم جداگانه پاسخ فرمایید) 2. جایگاه حب البیت را تبین می نمایید ممنون می شود جایگاه محبت به دیگران (همسر، فرزند، مومنین و حتی سایر مخلوقات خدا نظیر پرندگان) را در دیدگاه توحیدی بیان نمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت آن وقتی هم که در دعای شریف جوشن کبیر ندا می‌کنیم یا عظیم! اگر بخواهیم قلب ما در کنار معنای آن دعا در صحنه باشد، باید نظر به مظهریت آن اسم در مظاهر داشته باشیم تا موضوع ملموس باشد و با نظر به تصدیقی که قلب از اسماء در مظاهر دارد با حق روبه‌رو می‌شویم، به‌خصوص وقتی مظاهری را مدّ نظر داریم که بسیار مصفّا هستند و ما را به حق مرتبط می‌کنند. عنایت داشته باشید در همين رابطه حضرت باقر (ع) مى‏فرمايند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ لَا يَكُونَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ حِجَابٌ حَتَّى يَنْظُرَ إِلَى اللَّهِ وَ يَنْظُرَ اللَّهُ إِلَيْهِ فَلْيَتَوَالَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ يَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ يَأْتَمَّ بِالْإِمَامِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ نَظَرَ إِلَى اللَّه»[1] هركس مايل است‏ بين او و خدا حجابى نباشد تا خدا را ببيند و خداوند نيز او را مشاهده كند بايد آل محمّد را دوست بدارد و از دشمنانشان بيزار باشد و پيرو امامى از اين خانواده گردد. اگر چنين بود خدا را مى‏ بيند و خدا نيز او را مى‏ بيند.

 


[1] ( 1)- بحارالأنوار، ج 23، ص 81.

12155
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: «ثانیا ملکه عصمت یک فضیلت و شرافت علمیه اختیاریه بوده، و از صفات نفوس پیامبرانست که بر همین اساس موجب کرامت و شرافت آنها شده است؛ و آنان را از سایر افراد امت متمایز نموده است عیناً مانند ملکه طبّ و ریاضی و هیئت که طبیب بدن را از سایر افراد متمایز، و ریاضی دان و اخترشناس را از سایر افراد مشخص می نمایند؛ با این تفاوت که ملکه ی عصمت، ملکه ی وصول به واقع و متن حقیقت و علم حضوری نسبت به اشیاء و وصول به واقعیت خارجی می باشد که البته چون در متن خارج گناه معنی ندارد گناه و خطا در پیامبران نیز معنی ندارد.» متن مذکور قسمتی از جلد اول کتاب امام شناسی حسینی تهرانی می باشد. لطفا توضیحی درباره این قمست بفرمایید که: «ملکه ی عصمت، ملکه ی وصول به واقع و متن حقیقت و علم حضوری نسبت به اشیاء و وصول به واقعیت خارجی می باشد که البته چون در متن خارج گناه معنی ندارد گناه و خطا در پیامبران نیز معنی ندارد.» با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مثل آن‌که شما هرگز تصور خوردن آتش گداخته را نمی‌کنید، معصوم به جهت نور علم حضوری‌اش نسبت به گناه هرگز نه به گناه مبادرت می‌کند و نه تصور عمل به آن را در خود می‌پروراند، و از آن‌جایی که گناه یک امر وَهمی است برای معصوم که علم‌اش به واقعیات است گناه‌کردن واقع نمی‌شود. موفق باشید

9845
متن پرسش
سلام علیکم: استاد وقتی جوهر سیب شدت می گیرد و رنگ و بوی آن هم شدید می شود چه چیزی باعث می شود که سیب رنگ قرمز یا مثلا فلان بو را انتخاب کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اعراض محل ظهور کمالات جوهرند، هر اندازه زمینه‌ی ظهور کمالات جوهر فراهم باشد آن کمالات در اعراض ظهور می‌کنند. موفق باشید
9615

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد: مقام معطم رهبری در دیدار با خانواده یکی از شهدا این جمله را فرمودند: «به مجرد این که شهید روی زمین افتاد، قبل از آن‌که به آن دنیا برود، ملائکه به استقبالش می‌آیند و به او مژده می‌دهند. او همه اینها را با همین چشم مادی می‌بیند. خدا هم همه گناهانش را می‌بخشد.» سوال بنده در رابطه با دیده شدن ملائکه با چشم مادی است. لطفا تشریح بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظورشان با چشم نفس ناطقه است وگرنه باید سایرین هم که اطراف او هستند ببینند. موفق باشید
9290
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد محترم: این که گفته میشود کافران در هنگام مرگ و لحظه جان دادن عذاب زیادی را تحمل میکنند یا همان سکرات موت در حالی که ممکن است یک شخصی در کمتر از یک ثانیه کشته شود، آیا میتوان با توجه به مباحث معرفت النفس این دو مسئله را با هم جمع کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهر قضیه آن است که کم‌تر از یک ثانیه می‌میرد، اصل قضیه، نفس اوست که تمام توجه‌اش به تعلقات دنیایی‌اش می‌باشد، در حالی‌که چون کافر است قلب او هیچ تعلقی به خدا ندارد که متوجه آن طرف باشد و آرامش داشته باشد. موفق باشید
7569
متن پرسش
هو العلیم:سلام علیکم: در صورت امکان مطالب ذیل را تبین نمایید. عالم ماده دارای مکان وزمان است،ولى عالم بالاتر از ناسوت نیاز به مکان وزمان ندارد، ١- آیا این امر ممکن است،انسان با بدن مادی به عالم مجردات سیر کند؟ ٢- پیامبری که وجود شریفش در همه عوالم حاضر است،چه نیازی به عروج از مدینه تامسجدالاقصی واز بیت المقدس تا دارد؟ ٢- جسم مطهر عیسى علیه سلام در کدام عالم است؟ اگر در عالم برزخ یا بالاتر بأشد،نیاز به مکان دارد، آیا عالم مجردات دارای مکان هم هستند؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- در آن حالت دیگر بدن مادی نخواهد داشت بلکه آن ماده شدت می‌یابد و مجرد می‌شود. مثل بدنی که شما در خواب دارید و یا مثل بدن مثالی در عالم برزخ 2- متوجه تفاوت بین حقیقت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» با نفس ناطقه‌ی آن حضرت باشید. حضرت در مقام نفس ناطقه از جبرائیل«علیه‌السلام» وَحی می‌گیرند و یا به‌وسیله‌ی عزرائیل«علیه‌السلام» قبض روح می‌شوند یا از مدینه به مسجدالأقصی سیر می‌کنند 3- جسم مقدس حضرت عیسی«علیه‌السلام» به جهت آن‌که قرآن می‌فرماید بالایش بردیم، مسلّم مادی نیست که مکان نیاز داشته باشد. می فرماید »إِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسى‏ إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَیَّ » موفق باشید
7541
متن پرسش
با سلام در مورد رزق حدیثی هست که میفرماید رزقی هست که مانند اجل دنبال انسان است.از طرف دیگر میفرمایید مردم آفریقا که بر علیه ظلم قیام نکرده اند رزقشان کم است.این سخن شما با این حدیث در تناقض نیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: چون در همان روایت هست که بعضی اعمال رزق را تنگ می‌کند، می‌توان نتیجه گرفت اگر وظیفه‌ی خود را درست انجام ندهیم در رسیدن به رزق مقسوم به زحمت می‌ افتیم ولی در هر حال رزق مقسوم به ما می‌رسد. موفق باشید
7429
متن پرسش
سلام.دربحث معادفرمودیداعمال بدوخوب ما صورت دارند.حال درصورت توبه از عملی تکلیف صورتی که ایجادشده چه میشود؟ایا قضیه همان تبدیل سیآت وگناهان به حسنه است؟اگرهم اینطوراست چگونه من گناهکاراگرچه توبه هم کرده باشم جزای عملم را نمیبینم؟!!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که صورت‌های اعمال در معاد از طریق نفس ساخته می‌شود حال کسی که توبه کرده و نفس او از آن اعمال روی برگردانده دیگر اراده‌ای برای انجام آن عمل ندارد تا صورتی مناسب آن بسازد و تماماً شخصیت دیگری است و آن اعمال در این شخصیت جدید نیست تا جزای آن معنا داشته باشد. موفق باشید
6869
متن پرسش
هوالمحبوب سلام و عرض ادب خدمت استاد محترم طاهر زاده، خدا قوت. بنده تحقیقی رو شروع کردم در رابطه با وعده های الهی در المیزان ولی با مشکل مواجه شدم. سوال مشخص بنده این است که لطفا نحوه مواجه با المیزان در رابطه با این موضوع و همچنین کتابهایی که در این رابطه مفید برای مطالعه هستند به بنده معرفی کنید. ممنون یا علی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً در سوره‌های قرآن با وعده‌های الهی روبه‌روئید. وعده‌ای که به مؤمنان می‌دهد مثل آن‌که می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا» و یا وعده‌ای که به غیر مؤمنین می‌دهد و می‌فرماید: « وَ لا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتى‏» ساحران رستگار نمی‌شوند. پس باید حداقل یک دور قرآن را مطالعه کنید. موفق باشید
6517
متن پرسش
سلام 1. که من این را بس شنیدم کهنه شد چیزدیگرگو به جز آن ای عضد چیزدیگر تازه ونو گفته گیر باز فردا زو شوی سیر ونفیر دفع علت کن،چو علت خو شود هرحدیث کهنه پیشت نو شود 2.امام: در میخانه گشایید به رویم شب و روز که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم اگر می شود یه شرحی در مورد این دو شعر بدهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اشعار عرفانی مبانی عمیق معرفتی دارد که در کلاس‌های ادبیات و عرفان باید بحث شود و هرکدام از اشعاری که مرقوم فرموده‌اید نیاز به چند ساعت بحث دارد که مسلّم در سؤال و جواب نمی‌گنجد. مگر این‌که در بررسی اشعار در یک نکته‌ای سؤال داشته باشید که اگر بتوانم نظرم را عرض می‌کنم. در حالی‌که در ادبیات مذکورمولوی می‌خواهد افق مخاطب خود را از روزمرّگی‌ها بالا ببرد و حضرت امام می‌خواهند از علم حصولی به علم حضوری سیر کنند که در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» آن شعر مورد بررسی قرار گرفته. موفق باشید
6353
متن پرسش
سلام.ابتدا سوالی راجع به این موضوع داشتم که آیا مفهوم تجلی با خلق یکی است؟ آیا هرچه جز ذات احدی مخلوق میبا شد ؟اگر این طوراست پس اسماءحضرت حق از جمله اسم جلاله الله نیز مخلوق می باشد؟به هرحال این موضوعی است که با یک سری از مسائل دیگر دغدغه ی ذهنی برایم ایجادکرده.ممنون که سوالات امثال من را پاسخ می دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی خداوند نور اسمی از اسماء خود را در جایی که امکان ظهور داشت متجلی کرد می‌گوییم خداوند آن شیئ را خلق کرد و هرچیزی جز خدا مخلوق است و از خود وجودی ندارد ولی اسماء الهی شئونات حضرت حق است و نه چیزی غیر از حضرت حق تا لازم آید مخلوق خداوند باشند. موفق باشید
6187
متن پرسش
سلام.آیا ائمه علیهم السلام نیز به خودشناسی و تفکر در خود و هستی می پرداختند؟می نشستند به طبیعت و عظمت هستی نگاه کنندو تعجب کنند؟یا در خودشان فرو میرفتند و حیرت کنند؟اساسا چیزی برای آن ها وجود داشت که بخواهند به آن بیندیشند و کشف کنند؟آیا ان ها از لذت و حیرت و عظمت شناختن بهره ای می برده اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام حسین (ع) در دعای عرفه دارند: « ُ إِلَهِی تَرَدُّدِی فِی الْآثَارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزَار» خدایا نظر به آثار تو موجب می‌شود تا از توجه به ملاقات تو دور شوم. پس معلوم است آن‌ها نیز نظر به آیات الهی دارند و به بالاتر از آیات الهی، بدون حجاب به نور حق نیز نظر دارند. و یا در همان مقدمه‌ی دعای عرفه نشان می‌دهند چقدر متوجه ظرائف خلقت انسان می‌باشند. موفق باشید
نمایش چاپی