باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که اگر بهجای نظر به تکنولوژی و گرفتارشدن به فرهنگ پنهان آن، همانطور که مقام معظم رهبری میفرمایند نظر به علمی داشته باشیم که غرب در آن از جهتی حضور دارد، دیگر گرفتار فرهنگ تکنولوژی نمیشویم و به مرور تکنیکی که مطابق فکر و فرهنگ خودمان است را ابداع و اختراع میکنیم. و نکتهی دوم موضوع نکات مثبت فرهنگ غربی است که متأسفانه روحِ غربزدگیِ تاریخ گذشتهی ما نتوانسته است بین زشتیهای غرب و نکات مثبت فرهنگ غربی تفکیک کند چیزی که امثال آقای دکتر داوری نیز بر آن تأکید دارند و معلوم است روحیهی سلطهطلبیِ غرب چیزی نیست که بتوان آن را به بهانهی تکنیک غربی پذیرفت. بنده در حال تهیهی مقالهای هستم تحت عنوان «ما و غرب در پایداریِ تعهدات انسانی»؛ شاید در آنجا بتوانیم روشن کنیم چه نسبتی باید با غرب برقرار کرد؟ إنشاءاللّه مقاله در هفتهی آینده بر روی سایت قرار داده میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شیطان اگر با تمام تلاشی که کرد و نتوانست بحمداللّه شما را آلوده به گناه بزرگی به نام زنا بکند، سعی میکند اولاً: گرفتار گناه دیگری بشوید و ثانیاً: از آن مهمتر سعی میکند شما را از ادامهی مسیر إلی اللّه که بحمداللّه از آن جدا نیستید مأیوس کند. تنها عرض بنده آن است که مطمئن باشید اگر بتوانید با آزادشدن از این گناه پوزهی شیطان را به خاک بمالید دریچههایی از آرامش و اطمینان برایتان گشوده میشود که تصور آن را هم نمیکردید. موفق باشید
با عرض سلام وخدا قوت خدمت استاد عزیز!وبا عرض معذرت به جهت وقتی که از شما می گیرم!سوال این حقیر در مورد نسل امروز است,این حقیر یک طلبه هستم وسخت در گیر مسایل ومشکلات درونی اما از آن بیشتر در گیر وداغون از وضعیت ظاهری جامعه بخصوص نسل جوان.خدا می داند به جهت اصلی انقلاب ونظام ایمان دارم ولی به هر حال ما در مقابل این وضعیت موظفیم خدا می داند که از دیدن وشنیدن این وضعیت حجاب وروابط در جامعه چه فشاری به روح وقلب این حقیر می آید از طرفی شدیدا احساس عجز در مقابل این افراد ونسل می کنم انگار که فرسنگها باهم فاصله داریم که حتی از وضعیت ظاهری ماهم متنفر وگریزانند از آن جایی که گاهی با نوجوانان در ارتباطم حس می کنم از هم بیگانه ایم وهیچ رغبتی به رابطه برقرار کردن با ما وشنیدن حرف های ما را ندارند.وقتی از روابط ناسالم وخودکشی و فرار حرف می زنند گوشی برای شنیدن حر ف دیگری ندارند.من حتی با بچه برادر خودم هم مشکل دارم واز هم دوریم چه برسد به بقیه...!عاجزانه از شما تقاضامندم که بفرمایید واقعا باید چه کرد فقط افسوس خورد وتماشا کرد؟چه وظیفه ای داریم وچگونه باید عملی کرد؟چطور به این نسل به خصوص این افراد نزدیک شویم؟اصلا باید نزدیک شد یا فقط از دور مرتبط شویم؟چطور باید حق راشناخت ومعرفی کرد که جان آنها هم همراه شود؟غصه وفشاری که بر انسان هجوم می آورد خوب است یابد؟چگونه وقتی ناگزیر از رفتن در جامعه هستیم با این وضع برخورد کنیم یا فقط غصه بخوریم و داغون شویم؟با چنین فشاری به نظر شما این حقیر کار تبلیغی انجام بدهم یانه؟
مه تعالی: سلام علیکم: 1- وجه دیگر همین جوانان را در اعتکافها میتوان دید 2- باید با زبان خودشان با آنها رفاقت کرد بدون آنکه کار آنها را تأیید کنید 3- به مرور بعد از رفاقت با آنها صاحب تجربه میشوید که از کجا شروع کنید 4- اگر آمادهی یک بحث علمی بودند روش کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» بد نیست. موفق باشید
- باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: به این راحتی نباید افراد را مقابل رهبری و امام پنداشت، شاید برداشتهای دیگری از سخنان امام و رهبری دارند که واقعاً از نظر خودش آن برداشتها حقّ است. ثانیاً: هنر ما آن است که دقیقاً اینگونه افراد را بفهمیم و به اندازهای که معتقدیم در جایگاه اصلی نیستند با آنها برخورد کنیم و این سختترین مرحلهی انقلاب اسلامی است که باید در آن به بلوغ لازم برسد و در این راستا إنشاءاللّه کشور به مرحلهای میرسد که اندازهی هر جریانی که معتقد است در ذیل ولایت قرار دارد، برای رقیب او که او نیز خود را در چنین شرایطی میداند معلوم میشود و بهخوبی هرکدام میفهمند دیگری چه میگوید و لازمهی گفتار هرکدام چهچیز است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید با فردی که میخواهید امر به معروفش کنید مأنوس باشید لذا قرآن میفرماید: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ » یعنی زنان و مردان مؤمن که رابطهی محبت و دوستی دارند به همدیگر در انجام معروف امر میکنند و منکر را نهی مینمایند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئلهی لباس روحانیت در فرهنگ ما جایگاه بسیار عمیقی دارد و پشتوانهی آن یک تاریخ صفا و علم و ایثار و مجاهدهی کسانی است که با این لباس تاریخ ما را به نورانیترین حقایق عالَم یعنی اسلام و تشیع منوّر کردهاند در آن حدّ که اگر کسی بخواهد عمیقاً جامعهی شیعه را متذکر ابعاد معنوی خود بکند، راحتترین و سالمترین بستر همان کسوت روحانیت است با لوازمی که این کسوت دارد. حال اگر بعضاً لباس روحانیت را افرادی میپوشند که روحانی نیستند و یا افرادی که لباس روحانیت نمیپوشند ولی روحانی هستند، این را نباید به عنوان یک موضوع اصیل در متن تاریخ تشیع قلمداد کرد. بالاخره اسلام و شیعه در لباس روحانیون منوّر به معارف اسلامی پایدار میماند. خیابان جایگاه اندازهگیری لباس روحانیت نیست، قلب انسانهای متدیّن و طالب حقیقت در مقابل شخصیتهایی که مجهز به معارف اسلامی و در کسوت لباس روحانیتاند، بهتر به آرامش میرسند زیرا در این لباس در جستجوی مطهریها و علامه طباطباییها هستند. آیا میتوان از مردم انتظار داشت که مطهریها را در لباسی غیر از لباس روحانیت جستجو کنند؟ چه انتظار سخت و سهمگینی است که به مردم چیزی را تحمیل کنیم که مطابق سابقهی تاریخی آنها نباشد؟ به حضرت آیت اللّه بروجردی«رضواناللّهتعالیعلیه» عرض کردند طلبهای را گرفتهاند که دزدی کرده است؛ آن مردِ بصیر جواب دادند: دزدی را گرفتهاند که در لباس طلبگی خواسته است بهتر دزدی کند. گرگ در لباس میش میآید تا بیشتر گوسفندان را بدراند، آیا باید میشها را متهم نمود؟! خوب است به جواب سوال شماره 12439 نیز رجوع فرمائید: موفق باشید