بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1378

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز.پوزش بابت مزاحمتها. خداوند در طول تاریخ مهمترین چیزی که از انسان خواسته، تزکیه نفس و تقوا بوده است، و اگر انسانی با شب زنده داری و طاعت و عبادت به آن هدف می رسید غالبا می توانست برای مرگ و جهان ابدی خیالش راحت باشد. در گذشته مشاغل پیچیده نبودند و با کمی آموزش میشد هر حرفه و صنعتی را یاد گرفت، لذا دغدغه انسانها در عرصه کار و اشتغال به مراتب کمتر از الان بوده است، گذشته ها، بیشترین دغدغه کسب روزی حلال بوده است ولی دغدغه انسان متعهد امروز علاوه بر کسب حلال، جلو افتادن از غرب در عرصه علم و فناوری نیز هست. در قرن حاضر شخصیت انسانها پیچیده شده و کار به سادگی گذشته ها نیست. خودم را مثال میزنم. حقیر شخصی فنی بوده و تحصیلات دانشگاهی داشته ام و هم اکنون در عرصه صنعت کشور مشغول به کار و فعالیت هستم. چنین به ذهنم می رسد که حقیر نمی توانم مثل انسان هزار سال پیش فقط به تقوا و تربیت نفس فکر کنم و با توجه به اینکه رهبر عزیز حفظه الله امسال را سال جهاد اقتصادی معرفی کرده اند، وظیفه من این است که در این بعد با توجه به تخصصم نیز کاری انجام دهم. از طرفی توان حقیر نیز ناچیز است و به دلیل سالهای متمادی کار فنی، دیگر تاب و توان کار کردن و تعمق در زمینه علم و فن و کار فنی و نو آوری و کمک به جهاد اقتصادی را به شکل قانع کننده ندارم. با توجه به توان و استعدادی هم که از خود سراغ دارم بعید می دانم بتوان در این عرصه کاری انجام دهم که جهاد به حساب آید. به همین دلایل دغدغه اخیر اینجانب این است که نمی دانم الان به وظیفه عمل کرده ام و اگر الان زمان مرگم فرا برسد، آیا با خشم و غضب پروردگار روبرو میشوم؟ از طرفی دیگر ورود به صنعت و کار و فن به شکلی که جهاد محسوب شود تمام وقت انسان را گرفته و ذهن و فکر را کامل مشغول می کند و خود بخود انسان، خدا و خود را به فراموشی سپرده و گرفتار غفلتی دیگر می شود. کما اینکه خیلی از افراد را سراغ دارم که چنین گرفتار شده اند. لطفا در این زمینه اگر راهنمایی سراغ دارید دریغ نفرمایید. چکار کنم که به سلامت راهی که در پیش گرفته ام مطمئن باشم؟ چه جوری میشه فهمید الان وظیفه چیست؟ و چه جوری میشه فهمید راهی که در پیش گرفته ام منو به صراط مستقیم راهنمایی میکنه؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: ما وقتی خود را در ذیل اسلام و پیامبر خدا و ائمه‌ی هدی«علیهم‌السلام» قرار دادیم و بر این مبنا نظر به ولیّ فقیه نمودیم، دیگر حکم سربازی را پیدا می‌کنیم که هروقت امری پیش آمد کوتاهی نمی‌کنیم. شما فعلاً هرچه پیش آمد و می‌توانید انجام دهید را بپذیرید، بقیه در دست خدا است. موفق باشید
29294

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد و عرض سلام و احترام و ارادت خدمت استاد طاهرزاده عزیز از آنجا که نزدیک ایام آغاز امامت مولایمان امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستیم، سوالی پیرامون مباحث مهدویت داشتم. اخیرا کلیپی از سخنان استاد محمد شجاعی در تلویزیون پخش شد، پیرامون عظمت انقلاب امام خمینی و شهدای راهش و تطبیق برخی روایات و اشاره به سخنان امام ذیل آنها فرمودند، سوالات و نکاتی در ذیل عرض می‌شود که از شما استاد عزیز تمنا دارم برایمان تبیین دقیق‌تر بفرمایید. (پیشاپش از طولانی بودن متن طلب عفو دارم) لینک کلیپ کاملترشان ازکانال خود استاد شجاعی: eitaa.com/ostad_shojae/14865 aparat.com/v/0t276 youtu.be/AIFlxoQZSVA *** سوالات و نکات بنده: ۱. در روایات پیرامون وقایع پیش از ظهور، اساساً در موضوع تطبیق آنها بر مصادیق چه باید کرد؟ روایاتی که ضمن آنها در روایاتی هم به قیام مردمی در مشرق، و عالمی از قم، و قومی همراه او دارای قوت ایمان قلبی «کالزبر الحدید» و قدرت نظامی «اولی بأس شدید» هستند که مقدمات ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) را فراهم می‌کنند. اساساً اگر امکان تطبیق بر مصادیق نباشد، اصل صدور این روایات و اصرار اهل بیت (علیهم السلام) بر آگاه‌سازی شیعیان امری لغو می‌شود. از طرفی هم بیان «تطبیق قطعی» که از سوی مردم و برخی عالمان بخصوص از عصر صفویه شده، و منجر به نتیجه مطابق آن تطبیق ها نشده، موجب کمرنگ شدن توجه به امکان ظهور و ایجاد یأس و نا امیدی بخاطر محقق نشدن پیش بینی های تطبیقی خواهد شد. لذا بنظر می‌رسد باید راهی بینابین داشت، نه تطبیق را تعطیل کرد، و نه بطور تطبیق قطعی بیان کرد، بلکه «تطبیق ظنی» برای «ایجاد آمادگی و هشیاری» می‌تواند غرض این بیانات معصومین (علیهم السلام) باشد. کما اینکه طبق مبانی دقیق، با حرکت انفسی و اجتماعی ما و هم عالم شدنمان با امام و نزدیک شدن وجودیمان به امام، ظهور نزدیک می‌شود. به یک واسطه از عالمی زنده که مشرف به محضر امام شده بودند، شنیدم که امام زمان علیه السلام بعد از اینکه درخواستی از ایشان را اجابت فرموده بودند به ایشان فرمودند (نقل به مضمون): «تمام امور زندگی شما شیعیان به دست ماست (که از نعمت های الهی بهرمند شوید و در برابر بلایا محفوظ بمانید)، اما یک امر من امام هم دست شیعیانم هست و آن ظهور من است». هرقدر ما خود را برای امام خالص کنیم و به امام نزدیک شویم، ظهور امام هم نزدیک می‌شود. ۲. آیا با وجود مشکلات اقتصادی و فشارهای معیشتی مردم، تحمل شنیدن و فهمیدن این نحو تطبیق های ظنی روایات بر انقلاب و قیام امام و شهدا را (برای فهم حرکت تاریخی مان) در میان مردم موجود می‌دانید؟ آیا وقت بیان هست؟ آیا زمانه زمانه شنیدن و فهمیدن شده است؟ آیا جامعه ما ممتحن به ایمان شده تا ظرفیت و تحمل امر صعب مستصعب ظهور نور معصومین را در مقدمات ظهورشان بنماید؟ رهبری عزیز در اوایل انقلاب (سال ۱۳۶۱) هم میخواستن برخی از این حرفهای بظاهر مگو در روایات شریفه را که تطبيق ظنی (نه تطبیق قطعی) با انقلاب اسلامی و امام روح الله (ره) دارد، در خطبه های نماز جمعه بخوانند و همین‌که چندبار خواستن بخوانند و نشده بود حس کردند هنوز ظرفیت تحمل عمومی این حقایق نیست. اما آیا امروز چنین ظرفیتی در تحمل عمومی آنها فراهم شده است؟ بیان خاطره رهبری: «یک کتابی است به نام «کشف المحجوب» یک نفر از آقایان که با این کتاب آشنا بود، آمد به ما گفت: صفحه چند این کتاب را بیاور، یک روایتی هست آن را بخوان. ما باز کردیم، دیدیم عجب روایتی است. روایتش این بود که پیغمبر اکرم به اصحاب خودش خبر می داد که در #آینده کسانی می آیند که این طورند، که از جمله این بود که «تُحابّوا بروح اللّه» به روح خدا با یکدیگر تحبب می جویند، همدیگر را دوست می دارند، به برکت روح خدا «تُحابوا بروح الله» ما از این خیلی خوشمان آمد و گفتیم که برویم سر نماز جمعه این را بخوانیم. یک هفته که یادم رفت کتابش را ببرم. یک هفته کتابش را بردم، بردم بالا، خطبه تمام شد. یک وقت دیدم که خطبه تمام شده، کتاب دست من است، نخواندم. بعد هم دیگر همین طور نخواندیم، نخواندیم، تا اینکه دیگر از نماز جمعگی هم افتادیم. این حدیث خیلی حدیث جالبی است. بردم حديث را خدمت امام یک وقتی، برای خود امام هم حدیث را خواندم. البته ایشان نه رد کردند، نه اثبات کردند که معنایش این است؛ همین طور گوش کردند و یک تبسمی کردند. «حابوا بروح الله» به هر حال اینجا هم که «و أیّدهم بروحٍ منه» خدا به روحی از خودش آنها را تأیید می کند. خب، امام ما هم روح اللّه است دیگر؛ مصداق روح اللّه است، اسمش هم روح اللّه است.» منبع: کتاب عبد صالح خدا /نشر صهبا/ ص156. (1361/4/12) متن حدیث در کشف المحجوب (باب14 فصل فی "الولی"، ص: 243 و 244) : «قال رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و سلم) : «إن من عباد اللّه لعبادا یغبطهم الأنبیاء و الشهداء قیل: من هم یا رسول اللّه، صفهم لنا لعلنا نحبهم؟. قال ص : "قوم تحابوا بروح اللّه من غیر أموال و لا أنساب وجوههم نور على منابر من نور لا یخافون إذا خاف الناس و لا یحزنون إذا حزن النا"، ثم تلا الآیة: " أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ‏ " » ۳. برخی روایات مشابه را خدمتتان تقدیم می‌کنم، ممنون می‌شوم اگر توضیح و بیانی در فهم این دست روایات و تطبیق ظنی آنها بر انقلاب اسلامی و قیام امام خمینی و شهدای عزیز دارید بیان بفرمایید: قلب‌هایی از این امت، ارتباط اشراقی با ظهور آن حقیقتِ اسم اعظم الهی در نور محمّدیین می یابند، که با «وحدت کلمه» در قلوبشان، یک «قلب مجتمع» (مدینه حصینه)، و «متمرکز بر توحید ولایت محمّدیین (ع) و با ایمانی امتحان شده» (عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ)، و محکم مانند پاره های آهن (کالزبر الحدید) برای ظهور آن حقیقتِ صعب و مستصعب باشند، و همانا قیام انقلاب اسلامی در پرتو حرکت امام و شهدا برای به ظهور رساندن تامّ آن «نــور اسم اعظم محمّدیین ع» در «ظهور امام زمان» (ارواحنا فداه) است. آن قوم با قلب‌های مجتمع و محکم در روایات، به ظن قوی، همان شیعیان مشرقی و اهل اشراق شعاع خالص امام زمان هستند که با محبتشان به روح الله پیشگامان اظهار نور عرشی اسم اعظم الهی در حاکمیت ولایت محمّدیین بر عالم گشته اند: + «إِنَّ حَدِيثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ثَقِيلٌ مُقَنَّعٌ أَجْرَدُ ذَكْوَانُ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ أَوْ مَدِينَةٌ حَصِينَةٌ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا نَطَقَ وَ صَدَّقَهُ الْقُرْآنُ». (بحار الانوار، ج 2 ص191) + «إِنَّ حَدِيثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ أَوْ مَدِينَةٌ حَصِينَةٌ قَالَ عَمْرٌو فَقُلْتُ لِشُعَيْبٍ يَا أَبَا الْحَسَنِ وَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ الْمَدِينَةُ الْحَصِينَةُ قَالَ فَقَالَ سَأَلْتُ الصَّادِقَ ع عَنْهَا فَقَالَ لِي الْقَلْبُ الْمُجْتَمِعُ». (بحار الانوار، ج 2 ص183) + «رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا يَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا يَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ يَتَوَكَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ». (بحار الانوار، ج57 ص216) + «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَذْهَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ شِیعَتِنَا الْعَاهَهَ وَ جَعَلَ قُلُوبَهُمْ کزُبَرِ الْحَدِیدِ وَ جَعَلَ قُوَّهَ الرَّجُلِ مِنْهُمْ قُوَّهَ أَرْبَعِینَ رَجُلًا وَ یَکونُونَ حُکامَ الْأَرْضِ وَ سَنَامَهَا». (بحار الانوار، ج52 ص317) + «إنَّ عَنْ یَمِینِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ قَوْماً مِنَّا عَلَی مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورٍ وَ ثِیَابُهُمْ مِنْ نُورٍ تَغْشَی وُجُوهُهُمْ أَبْصَارَ النَّاظِرِینَ دُونَهُمْ ... هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِرَوْحِ اللَّهِ عَلَی غَیْرِ أَنْسَابٍ وَ لَا أَمْوَالٍ أُولَئِکَ شِیعَتُکَ وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ یَا عَلِیُ» . (بحار الانوار، ج65 ص139) + «يَخْرُجُ أُنَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَيُوطِئُونَ لِلْمَهْدِيِّ يَعْنِي سُلْطَانَه‏» / «كَأَنِّي بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَهُ فَلَا يُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا يَقْبَلُونَهُ حَتَّى يَقُومُوا وَ لَا يَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاسْتَبْقَيْتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ». (بحار الانوار، ج51 ص87 و ج52 ص243) + فی قول الله عز و جل: « وَ قَضَیْنٰا إِلیٰ بَنِی إِسْرٰائِیلَ فِی الْکِتٰابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ»، قال: قتل أمیر المؤمنین و طعن الحسن بن علی (علیهما السلام)، «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً» قال: قتل الحسین (علیه السلام)، « فَإِذٰا جٰاءَ وَعْدُ أُولاٰهُمٰا» قال: إذا جاء نصر دم الحسین (علیه السلام)، «بَعَثْنٰا عَلَیْکُمْ عِبٰاداً لَنٰا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ - فَجٰاسُوا خِلاٰلَ الدِّیٰارِ»، قال: " قوْمٌ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ (علیه السلام) فَلَا يَدَعُونَ وَتْراً لآِلِ مُحَمَّدٍ إِلَّا أَخَذُوه"، «وَ کٰانَ وَعْداً مَفْعُولاً»، خُرُوجُ الْقَائِمِ (علیه السلام). ترجمه حدیث آخر: خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: "ما به بنی اسرائیل در کتاب آسمانی اعلام کردیم که دوبار در زمین فساد خواهید کرد" (اسراء، ۴)، این دو فساد در قتل علی بن ابی طالب (علیه السلام) و کشتن و نیزه باران کردن پیکر حسن (علیه السلام) می باشد، و خداوند می‌فرماید: "و سرکشی بزرگی خواهید نمود" (اسراء، ۴) و آن قتل حسین (علیه السلام) است، و خداوند تعالی می‌فرماید:" هنگامی که نخستین وعده فرا رسد" (اسراء، ۵)، آن وعده آمدن نصرت بر خونخواه حسین (عجل الله) است، و حق تعالی می فرماید: "آنگاه گروهی از بندگان پیکار جوی خود را بر ضد شما برمی‌انگیزیم تا (شما را سخت در هم کوبند) درون خانه ها را جستجو کنند" ، همانا آنها (اولی بأس شدید) قومی هستند که خداوند آنها را قبل از خروج قائم (علیه السلام) برمی‌انگیزاند و هیچ خونی از اهل بیت ریخته نشده مگر این که تقاص آن را می‌گیرند، «وَ كانَ وَعْداًمَفْعُولًا» که وعده قطعی پروردگار در خروج قائم (عجل الله) است. (اصول كافي ج‏۸ ص۲۰۶، تفسیر المیزان ج۱۵ ص۴۳، تفسیر العیاشی ج۲ ص۲۸۱، تفسیر الصافی ج۱ ص۹۵۹) این قوم (اولی بأس شدید) که انتقام قتل اهل البیت (علیهم السلام) را از صهیونیست (یهودی و وهابی) می‌گیرند و بر اسرائیل می‌شورند و فلسطین را فتح می‌کنند و وعده الهی در تورات و قرآن را بر خذلان صهیونیسم یهود، محقق می‌کنند، در تصریح از امام صادق (علیه السلام) ذیل همان آیات سوره اسراء، حضرت ۳ بار با تاکید و قسم می‌فرمایند که «بخدا قسم این قوم "اهل قم" هستند» [و اهل قم، یعنی هر مؤمن دلبسته به انقلاب اسلامی که به رهبری امام خمینی در قیام قم (رجل من اهل قم یدعو الناس الی الحق) اقتدا کرده است] : «وروی بعض أصحابنا قال: کنت عند أبی عبداللّه جالساً إذ قرأ هذه الآیة « فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً » [اسراء، ۵]، فقلنا: جعلنا فداک من هؤلاء؟ فقال الصادق (علیه السلام) ثلاث مرات: «هُمْ وَ اللَّهِ أَهْلُ قُمَّ» (بحارالأنوار ج۵۷، ص۲۱۶ ؛ از تاریخ قم ص۱۰۰) ان شاء الله ما بتوانیم ادامه دهندگان راه امام و شهدا و مجاهدین به نتیجه رساننده انقلاب با اتصالش به قیام قائم (علیه السلام) باشیم. ضمن تشکر از شما استاد طاهرزاده عزیز و مخاطبین گرامی، پیشاپیش از بذل توجه و عنایت شما در تبیین موضوع کمال تشکر و سپاس را دارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. عصر جمعه 2 آبان 99.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: . آنچه بنده در موارد مذکور می‌توانم عرض کنم همین اندازه است که به گفته‌ی خودتان می‌توان به عنوان یک امر ظنّی تلقی نمود و بیشتر به ذوق گوینده مربوط است. موفق باشید

23111
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد: سوالات و شبهاتم راجع به عدل الهی، تمامی ندارد به طوری که روز به روز محبتم نسبت به خدا کمتر می شود. اگر امکان دارد مرا به جایی ارجاع ندهید و اگر جوابی دارید خودتان مستقیما جواب بدهید؛ البته این درخواست به دلیل تنبلی ام در رجوع نیست بلکه به خاطر این است که آن ارجاعات شما جوابگوی حقیر نیست. صوت های «عدل الهی» و «قضا و قدر» و صوت های «پوچی و اضطراب برای چه؟» و «برای چه خدا ما را خلق کرد؟» را کامل گوش کرده‌ام؛ همچنین جزوه و مباخث جبر و اختیار را هم مطالعه کرده ام ولی قانع نشدم. در تمام کتابها و مقالاتی که راجع به عدل الهی نوشته شده و در تمام صوت هایی که از شما گوش کرده ام، بحث فلسفه‌ی خلقت و ضرورت خلقت مطرح شده؛ در صورتی که شبهاتی که ما جوان را حیران و آشفته کرده، چیزهای دیگری است و آن بحثِ «چگونگی خلقت» است: ۱. شما می فرمایید که خداوند، حکیم است و حکمت، همان رعایت کردن رجحان هاست و حکیمی که می تواند بیافریند و می تواند نیافریند، می آفریند چون آفرینش رجحان دارد و ارزش در وجود است و خلقت، نه در نیستی و عدم. و اینکه نیافریدن برای خدایی که فیاض است، بخل است و خداوند هم بخیل نیست‌. تا این جا درست، ولی: چرا باید بار مسئولیت و سختی ها و رنج های انسانیت را بر دوش من بگذارد؛ او می توانست مرا یک فرشته خلق کند یا یک کبوتر، در این صورت دیگر این بار کمر شکن و این سختی ها بر دوشم نبود و چیزی هم از فیاض بودن و خالق بودن خدا کم نمی شد. خواهشاً بحث کمال را مطرح نکنید که گول زدن ما جوانان بی چاره است! کمالی که باید قبلش هزاران بلا و سختی و مکافات بکشی، دیگر کمال نیست بلکه عین عذاب است! اختیاری که ما را سرگردان و حیران کند و در آخر به عذاب قبر و جهنم بکشاند از صد تا جبر هم بدتر است. ما را جبر هم که شده سر به راه کن خیری ندیده ایم از این اختیار ها اگر خیلی ارحم الراحمین است و خلاصه خیلی ادعایش می شود، پس چرا ما را مستقیم به بهشت نبرد؟ آیا چیزی از خدا بودنش کم می شد؟ چیزی از خالق بودنش کم می شد؟ چیزی از فیاض بودنش کم می شد؟ چیزی از حکیم بودنش کم می شد؟ چرا ما را در این دنیا خلق کرد تا اینهمه سختی و رنج بکشیم؟ من بهشتی را که با سختی ها و رنج ها و بدبختی ها باید به دست آورم، نمی خواهم! همان جهنم برایم بهتر است تا اینکه دلخوش کنم که خدا کریم است در این ‌دنیا سختی و ذلت بکش و آن دنیا برو بهشت و از این حرفها. من این بهشت و این انسانیت خفت بار را نمی خواهم. احساس می کنم که مثل خداوند با خلقت انسان، مثل همان انسانی است که پرنده ای را در قفس می کند و جلویش هم گاهی آب و دانی می ریزد تا از دیدن آن لذت ببرد. ۲. خدایی که می داند این بنده ای که دارد خلقش می کند، عاقبتش جهنم است پس چرا او را خلق می کند اگر ادعا می کند که خیلی رحمن و رحیم است؟ خدا این همه دردسر به بشر داده تا خودش را ثابت کند و الا چرا باید بشری را خلق کند که خودش می داند ظلم ها به یکدیگر می کنند و اینهمه کشت و کشتار و این همه بدبختی و فقر و این همه خون و خون ریزی. ۳. چرا خداوند، عذابش برای ظالمان فقط مختص پیشینیان است؟ فرعون، قوم عاد و ثمود و لوط و... این همه ظلم های بزرگی که دارد صورت می گیرد از کودک کشی در یمن گرفته تا آتش زدن مسلمانان میانمار، آیا برای خدا کافی نیست تا عذابش را بر ظالمان نازل کند؟ می دانم جوابتان چیست! لابد می خواهید مثل همیشه پای انقلاب اسلامی را وسط بکشید و بگویید که عذاب خدا برای ظالمان، همین انقلاب اسلامی است! یا شاید می خواهید بگویید که آن ظالمان و مستکبرین عالم، بیایند و سیر مطالعاتی شما را بخواند و یا تفسیر المیزان بخوانند و معرفت النفس را شروع کنند! ظاهراً در آخرالزمان همه چیز وارونه گشته حتی سنت های الهی که از آن دم می زنید! چرا خدا به جای اینکه عذابش را بر عربستان کودک کش و یا بر نجومی بگیران و دزدان دولتی نازل کند، عذابش را بر مردم کرمانشاه و کپر نشینان سیستان نازل کرده است؟! ۴. در روایت هست که: «اگر شما گناه نمی کردید خداوند قومی را می آفرید تا گناه کنند و او ببخشاید» اگر گناه کردن ما موجب ظاهر شدن اسم غفار و اسم ستار خداست پس دیگر چرا ما گناه نکنیم؟ ۵. اختیار در جایی حکمت است که راه حق از باطل روشن باشد ولی شواهد نشان می دهد که تاریک ترین راه، راه دینداری است که انسان را به حیرت وا می دارد سپس به ناکجاآباد می کشاند. راه حقی که تاریک باشد و پر از شبهه ها، چه به درد من می خورد. لابد باید سیر مطالعاتی سایت را شروع کنیم! روزگار آشفته‌ی جهان نشان می‌دهد دهد که خداوند، جهان را به حال خودش رها کرده است! این همه فقیر و گرسنه در جهان است آن وقت شما کتاب جایگاه رزق انسان در هستی می نویسی! ۶. مگر خدا با انسان دشمنی دارد که می گوید: و لو شئنا لاتینا کل نفس هداها ولکن حق القول منی لاملان جهنم من الجنة و الناس اجمعین! ۷. انسانی که قوه‌ی شهوت و غضب در او هست، چرا خداوند باید قوانین هستی را طوری بچیند که با کوچکترین غفلت، یک عمر پشیمانی به بار آید مثل تصادفات رانندگی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شما که تا این‌جاها فکر کرده‌اید خوب است که نسبت به «امکان» که هر موجودی در ذات خود دارد فکر کنید و تحقق آن امکان که به خود انسان مربوط است. خداوند کسی را فرشته یا کبوتر نکرده است، بلکه ذات هرکس امکانِ انسان‌شدن یا فرشته‌شدن یا کبوترشدن است. خداوند به آن امکان، وجود می‌دهد. پس اگر ما را آن‌طور که شما می‌گویید از همان ابتدا به بهشت ببرد، در واقع جواب امکانِ ما را نداده است و ما را به بهشت نبرده. تنها با به فعلیت‌رسیدنِ امکانِ ما، ما به نتیجه‌ای که مربوط به خود ما است می‌رسیم.

۲. خداوند طلبِ ذاتی مخلوق را به او می‌دهد و بهشتی‌شدن و جهنمی‌شدن به عهده‌ی خود اوست که چگونه آن امکان و بالقوه‌گی را جهت دهد.

۳. به این نکته فکر کنید که همه‌ی مظلومان عالم اگر بدانند با این ظلم‌ها که می‌کشند، عملاً عامل دفع ظالم می‌گردند؛ آیا خود را سربازی نمی‌یابند که در جنگ به ظالم قرار گرفته باشند؟ آیا کودکانی که توسط فرعون کشته شدند عملاً سربازانی نبودند تا فرعونیت فرعون را نمایان کنند و انگیزه‌ی مبارزه‌ی بنی‌اسرائیل با او را به میان آورند؟ علی اصغر «علیه‌السلام» به همان اندازه برای نهضت کربلا نقش آفرین نبود؟ آیا آن جناب ضرر کردند که در کودکی مظلومانه شهید شدند؟ البته این موضوع، بحثِ مفصلی را می‌طلبد که جناب ابن‌عربی در فصّ «موسوی» فصوص الحکم به میان آورده است. ولی همین اندازه هم خوب است که در مورد این نکته فکر کنید.

۴. شاید با طرح روایت مذکور، خواسته‌اند متذکر این امر باشند که ما با گناه‌کردن مأیوس نشویم و با توبه به اسمِ غفّار حضرت ربّ العالمین رجوع داشته باشیم، وگرنه همه‌ی دین برای دوری از گناه است.

5- با آن‌همه آشفتگی که در این عالم هست، آیا اگر مسیر دینداری طی شود، در این عالم مأواهای متنوعی نیست که ما در آن قرار گیریم؟ امروز صبح بر سر مزار شهید مدافع حرم جناب جواد محمدی در گلزار شهدای دینان به همین فکر می‌کردم که چه اندازه مأواهای متنوعی خداوند در مقابل ما گشوده است. شهید محمدی‌ها در حیات خود همه‌ی تلاششان این بود تا متذکر حقیقتی شوند که در عالم گشوده شده است و به همین مسرور بودند که انسان‌ها را با آن حقیقت آشنا کنند. و عجیب است که با زائرِ مزارِ خود همان کار را می‌کنند که در حیات خود انجام می‌دادند. آیا این شهداء از این‌که چنین مأوایی برای انسان‌ها هستند، مسرور نمی‌باشند؟ و مثل همان زمان که در دنیا با هدایت انسان‌ها دلشاد بودند، با این نوع مأواشدن دلشاد نیستند؟

6- حضرت حق می‌فرماید این‌طور نیست که چیزی بر من حاکم باشد ولکن حقیقی‌ترین سنت آن است که با نظر به ابعاد منفیِ انسان‌ها، جهنم را با چنین انسان‌هایی سرریز کنم زیرا خواست خدا، خواستِ حکیمانه است و در راستای همان حکمت تصمیم می‌گیرد و عمل می‌کند.

7- به نظر بنده این‌طور نیست که خداوند با کوچک‌ترین غفلت همه‌چیز را تمام نماید. در تصادفات هم به این فکر کنید که تقدیر طرف او را به این‌جا کشانده است و زندگی او به انتها رسیده است. موفق باشید 

22929
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد گرامی: پیشاپیش از اینکه برای پرسش بنده وقت می گذارید کمال تشکر را دارم. با توجه به اینکه همه موجودات (جند الله) هستند و دست و پا و اعضا ما هم لشکر خداست که بعضی وقتها مثلا جایی حاضر می شویم و طرف می گوید خدا ترا فرستاد. از این جهت که بنده به عنوان مخلوق لشکر خدا هستم که در خدمت مخلوقات دیگر قرار می گیرم. این را بعضی مواقع با تمام وجود حس کردم‌. سوالم این است پس آن موقع که گناه مرتکب می شوم قضیه چیه؟ بین لشکر خدا بودن و گناه نمیتونم ارتباط برقرار کنم. بخصوص با این حدیث که «الخیر فی ما وقع» یعنی انجام گناه که واقع میشه خیر است؟ به چه معنا؟ علی یارتان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد ورود به این مباحث باید بین تکوین و تشریع تفاوت گذاشت. آری! از نظر تکوین همه‌چیز جنداللّه است، حتی شیطان لشکر خداست تا با وسوسه‌ی خود انسان‌ها بتوانند تکلیف خود را نسبت به وسوسه‌ی شیطان تعیین کنند. ولی از نظر تشریع، این انسان‌ها هستند که باید با اختیار خود نبست خود را با مخلوقات شکل دهند که مثلاً ما در رابطه با شیطان چه موضع‌گیری داشته باشیم تا با انتخاب خود شخصیت خود را شکل دهیم. موفق باشید 

22360
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: خواهشمند است در خصوص این روایت توضیح بفرمایید با اینکه قبلا فرموده بودید موجود مجرد هیچگاه نمی میرد این چگونه مرگی است که در روایت از آن صحبت شده است؟ بنابر روایتی که از امام سجاد (ع) آمده است ایشان می‌فرمایند «هنگامی که اسرافیل در صور می‌دمد مرگ، تمام موجودات را در کام خود فرو برده و سکوتی مرگبار عالم هستی را فرا می‌گیرد سپس خداوند به عزرائیل می‌فرماید:‌ ای عزرائیل چه کسانی باقی مانده‌اند؟ فرشته مرگ می‌گوید: «انتَ الحی الذی لا یموت» شما که هیچ گاه نمی‌میری و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و من.» خداوند به عزرائیل دستور می‌دهد که روح آن سه فرشته مقرب درگاهش را قبض کند. سپس خداوند می‌فرماید: چه کسی مانده است؟ عزرائیل جواب می‌دهد: بنده ضعیف و مسکین تو عزرائیل، در این هنگام از طرف خدا خطاب می‌رسد. بمیر‌ ای ملک الموت. عزرائیل صیحه‌ای می‌زند که اگر این صیحه را مردم پیش از مرگ می‌شنیدند در اثر آن می‌مردند. وقتی تلخی مرگ در کامش پدیدار می‌شود، می‌گوید: اگر می‌دانستم جان کندن این مقدار سخت و تلخ است همانا در این باره با مومنین مدارا می‌کردم. با تشکر و آرزوی طول عمر با عزت برای جنابعالی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نحوه مرگ به معنای فنای همه‌ی مخلوقات با تجلیِ نور واحدِ قهّار است به معنایِ ظهور مقام احدیتِ حضرت حق، که همه‌ی مخلوقات از این جهت در نور احدیتِ او فانی هستند در عین آن‌که باقی به حق می‌باشند. به همین جهت قرآن در جواب کسانی که می‌گویند آیا ما بعد از مرگ نابود می‌شویم؟ به پیامبر دستور می‌دهد که: «قُلْ يَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذي وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلي‏ رَبِّکُمْ تُرْجَعُون»(سجده/11) بگو همه‌ی شما را ملک‌الموتی را که بر شما گمارده شده است، تمام و کمال می‌گیرد و سپس به سوی پروردگارتان بر می‌گردید. لذا پس بحث بر گرفتن و برگشتن است و این‌که می‌فرماید به سوی پروردگارتان برمی‌گردید به همان معنای فنای در مقام احدیت است. و مرحله‌ی بعد از تجلی نور واحد قهّار، مرحله‌ی تجلی اسم اللّه است که با آن، «حشر» شروع می‌شود و هرکس در جایگاه خود قرار می‌گیرد. معنایِ مرگ ملک‌الموت در راستای تجلی کامل نور احدیت است تا هیچ‌ موجودی با نحوه‌ی بودنِ خود در میان نباشد، بلکه همه به «بودِ» حق موجود شوند. موفق باشید 

21898
متن پرسش
سلام علیکم: می بخشید استاد! من در مطالعه خودم به یه نکته رسیدم می خواستم به شما عرضه کنم آیا چیزی که من فهمیدم درسته؟ من دنبال یه محبوبی می گشتم که خطا و اشتباه نداشته باشه. من اونو به خاطر خودش دوست داشته باشم نه به خاطر خودم. اینکه اون هم منو دوست داشته باشه و همیشه خیر خواه من باشه منو به خطا نبره. همیشه و همه جا تکیه گاهم باشه و تنهام نزاره. و... به این نتیجه رسیدم که تنها کسی که این ویژگی ها رو داره امام زمان (عج) است. و در واقع یه جورایی عشق به آقا در وجود همه هست اما گمش کردیم و از ایشان غفلت داریم؟ آیا این درسته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. آن حضرت در مقامِ عصمت از گناه‌اند و هر اندازه انسان از گناه فاصله بگیرد، به شخصیت آن حضرت نزدیک می‌شود. موفق باشید

20815
متن پرسش
با سلام محضر استاد طاهرزاده: جناب استاد دینانی در جلسه مورخ 22 آبان 96 شرح کتاب ماجرای فکر فلسفی (http://www.irip.ir/Home/Single/61957 ) فرمودند مساله وجود ذهنی که هیچ کس بدان فکر نمی کند مشکلترین مساله عالم است. همچنین شهید مطهری در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم این مساله را یکی از غامض‏ترين و پيچيده ‏ترين مسائل می دانند. ایشان در کتاب شرح منظومه غرر هفتم می فرمایند انكار وجود ذهنى مساوى است با سوفسطائى‏ گرى و سقوط در درّه ايدئاليسم و در کتاب مقالات فلسفی بیان می کنند که تنها با نظر مخصوص عرفا در باب وجود و مراتب و تنزلات آن و اينكه هر نشئه ‏اى حضرتى است و تطابق عوالم و اينكه ماهيت واحده عين ثابتى دارد و از لوازم اسماء و صفات الهيه است و در آن مرتبه وجود دارد، وجودى ديگر در عالم ارواح و وجودى در عالم مثال و وجودى در عالم حس و وجودى در اذهان انسانى دارد، مى ‏توان مسأله وجود ذهنى را روى پايه محكمى گذاشت. تنها با نظر عرفاست كه به حقيقت و بدون شائبه مجاز مى ‏توان گفت كه انسان با علم به حقيقت اشياء عالمى مى ‏گردد مشابه با عالم خارجى. چنانكه بعداً خواهيم ديد نظر ماهوى تنها با قبول نظر عرفا قابل توجيه است و اشكالات وجود ذهنى نيز تنها مطابق اين نظر قابل رفع و حلّ است و از طرفى خواهيم ديد كه نظر ماهوى يگانه نظرى است در باب علم و ادراك كه قابل قبول و قابل دفاع است. می بینید استاد گرانقدر برای سوفسطایی نبودن چه راه طویلی باید پیمود خدا وکیلی تمام کسانی که این متن را می خوانید این راه را پیموده اید که می گویید سوفسطاییان بر باطلند. استاد به ما حق بدهید که نتوانستیم مشکل ترین مساله عالم را حل کنیم و سرگردان ماندیم تازه حل آن منوط است به فهم اعیان ثابته، نشئه، حضرت، عالم مثال و ... که پس از سالها خواندن منطق، کلام، فلسفه مشا، اشراق و متعالیه و نهایتا عرفان و تازه پس از این مسیر طویل معلوم نیست واقعا سخن شهید مطهری صحت داشته باشد و به حل این مساله غامض نائل گردیم و پس از حل مگر کار به اتمام رسیده هزاران مساله دیگر در راه است این فقط یک مساله بود که ظاهرا شما بارها در سایت با عنوان اینکه بدیهی است سعی در رفع مساله داشتید. الله اکبر که علم آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از دانشمندی پرسیدند ماهیت اختیار چیست؟ فرمود تا نپرسیده‌اید به علم حضوری متوجه‌ی اختیار خود هستم، ولی وقتی در ساحت علم حصولی بخواهم آن‌را تفهیم کنم با چندین و چند سؤال روبه‌رو خواهم شد. موضوع درک واقعیت از همین نوع است. اگر کسی با احساس بدیهی خود همراه شود، به راحتی می‌پذیرد که آن‌چه در بیرون هست همانی است که او بدان معرفت دارد. ولی اگر همین موضوع را بخواهد با عقل حصولی بیابد، همان راه طولانی که فرمودید را باید طی کند تا برسد به این‌که نفس ناطقه‌ی او با روبه‌روشدن با شیئ خارجی آماده می‌شود تا صورتی مطابق آن شیئ به کمک واهب الصور در خود إبداع کند که بحث آن مفصل است. موفق باشید

18978

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد: حقیر خیلی تمایل به پوشیدن کت و شلوار ندارم چه که لباس غربی نیز هست و در آن راحت نیستم (هرچند برخی مواقع استفاده هم می کنم) به من می گویند لباس کفار مهم نیست مهم این است که فکر افراد عوض شود و اسلامی عمل کنند. البته حرف بدی نیست اما می گویم بلی اما اگر اصالت خودمان را حفظ نکنیم فردا ظاهر ما را هم می گیرند مثلاً تیغ بزنیم کراوات بزنیم و ... اشکالی پیش نمی آید! می گویند باید به حرف همسر گوش کرد و لباسی که او دوست دارد پوشید و روایت هم می آورد. گفتم بله این درست است انسان باید خوش تیپ باشد اما اگر زن گفت لباس آستین کوتاه بپوش یا صورت را اینگونه مرتب کن آیا درست است؟ (برخی مراجع لباس آستین کوتاه را جایز نمی دانند اگر احتمال افتادن به گناه دیگری باشد) یکی از دوستان می گفت همسرش گفته ما از نگاه کردن به دست مرد تحریک می شویم... و یا با این خوش تیپ شدن نظر چند نامحرم را جلب کنیم یا کسی که توانایی پوشیدن این نوع لباس را ندارد و با نگاه به من به حسرت بیفتد چه بکنم؟ وظیفه حقیر چیست؟ از شما می خواهم حقیر را یاری نمایید. تشکر یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ ظاهرا امروز دیگر کت و شلوار لباس کفار محسوب نمی‌شود؛ آری اگر لباس‌های محلی به عنوان لباس شهرت در جامعه‌ای مطرح نباشد و موجب انگشت نمایی افراد نشود، نسبت به کت و شلورا ترجیح دارد مثل لباس روحانیت که بهتر از کت و شلوار است. 2ـ آن قسمت‌هایی که شرع مقدس اجازه داده‌است که مردان ظاهر کنند مثل دست یا سر و صورت نباید انسان نگران باشد که ممکن است نا محرمی نسبت به آن تحریک شود؛ آن دیگر مربوط به خود آن فرد است و وظیفه‌ای برای مردان به وجود نمی‌آورد. موفق باشید

17774

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد گرامی سلام: در مکاتبات قبلی تاکید حضرتعالی مبنی بر محبت به قشر معترض به دین بود و به کلی همراهی با تفکرات آنها برای همراه شدن با آنان را رد فرمودید. دو سوال مطرح است: یک آنکه وقتی محبت می شود عده ای خیال می کنند آن فرد از ضعف شخصیتی برخوردار است و جواب عکس می دهد. دو آنکه به گمانم این قشر معترض اند چون می گویند ما مومنین اصلا به علاقه مندی های آنها توجه نداریم. مسئله آنها احترام به شخصیت و دارایی شان است و نه هیچ چیز دیگر. وقتی به ذهنیات آنها احترام گذاشته می شود آنها هم میل به گوش سپردن به حرف ما را می یابند. این تجربه شخصی بنده است. وقتی افراد مورد علاقه شان را تکریم می کنیم آنها تازه ما را به حساب می آورند و گرنه غیر این اصلا حرف وارد وجودشان نمی شود. این افرادی هم که ما می گوییم بی دین اند که همه زوایای شان بد که نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد دستورات اخلاقی که شریعت الهی در اختیار ما قرار داده، راه‌های مختلف برخورد را در مقابل ما قرار می‌دهد. پیشنهاد بنده آن است که سلسله مباحث شرح دعای «مکارم الاخلاق» را که در آرشیو صوت در سایت هست، دنبال فرمایید. موفق باشید

17745
متن پرسش
حضرت استاد سلام علیکم و رحمه الله: به نظر حضرتعالی چرا این همه اندیشمند در انقلاب وجود دارد لکن کسی نظیر رهبر انقلاب، جامع و عمیق و بی هوا وجود ندارد؟ چرا این انقلاب همچنان در انتظار فردی جامع است تا بیاید و صحنه عالم را کارگردانی کند؟ (البته منظور حضرت حجت نیست.)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر انقلاب به خوبی نشان داده‌اند که متوجه‌ی حضور تاریخی انقلاب اسلامی هستند و این رازِ بصیرت هرکسی است که چنین فهمی را در خود ایجاد کند و در همین رابطه عرض شد به شرح کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» بپردازید. موفق باشید

16142
متن پرسش
سلام استاد عزیز و گدان قدر: خسته نباشید بنده مدت طولانی است که مباحث شما رو کار می کنم و الحمدلله در ترک رذایل زبانی خداوند متعال کمکم کرده است ولی متاسفانه از نظر شکم و خوردن در حدی شکم پرست هستم. دوست دارم روزه بگیرم ولی متاسفانه به علت بیماری سنگ کلیه چند سالی است از این تکلیف الهی بی نصیب هستم. لطفا جهت رهایی از این رذیله راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در غذاخوردن به خودتان سهم دهید و سهمِ کم هم ندهید، ولی بعد از خوردن سهم، دیگر دست بکشید تا ملکه‌ی کنترلِ خوردن در شما ایجاد شود. موفق باشید  

14867
متن پرسش
سلام: نظرتان راجع به این سخنان جدید جناب دکتر داوری چیست؟ http://rezadavari.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=518:---------------1394-&catid=36:2012-04-12-12-14-01&Itemid=66 ۱. اساسا قرائت ایشان از فلسفه جدید که همان غرب است چرا هشدار گونه است؟ ۲. روش تقابل با فلسفه جدید در قرائت دکتر داوری از نظر شما چیست؟ آیا با تقویت فلسفه اسلامی می توان این کار را کرد؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دکتر داوری مثل همیشه به عنوان متفکری بزرگ که متعلق به این مرز و بوم است؛ هشدار می‌دهد و از کاستی‌ها و سستی‌ها می‌گوید. مگر بنا است با فلسفه‌ی جدید تقابل کرد؟ آری! فلسفه‌ی اسلامی ظرفیت‌های فوق‌العاده‌ای دارد برای گشودن راهی که ما با انقلاب اسلامی شروع کردم ولی نه به آن معنا که نتوانیم با متفکرانی چون هایدگر و شیلینگ و هگل، هم‌دلی و هم‌زبانی نکنیم. موفق باشید

14808
متن پرسش
با سلام: استاد متن زیر را در یک سایت از قول اوباما که در مسجدی در آمریکا سخنرانی کرده دیدم. به نظر شما اینگونه اظهار نظر ها با توجه به روحی که ما از عالم غرب می شناسیم، هدف خاصی را دنبال می کند؟ اگر چنین است راه مقابله چیست؟ با تشکر «دفاع تمام قد اوباما از اسلام و مسلمانان در بازدیدش از یک مسجد» باراک حسین اوباما، اولین مسلمان زاده سیاهپوستی که در آمریکا به کاخ سفید راه یافت، امروز در اولین بازدیدش از یک مسجد در آمریکا در جمع مسلمانان به شدت از اسلام هراسی انتقاد کرد. اوباما ضمن تلاوت آیاتی از قرآن، گفت اسلام دین صلح است و برخی از اولین شهروندان آمریکایی مسلمان بوده اند و مسلمانانی در جامعه آمریکا داریم که پزشک، معلم، سرباز و ستاره ورزشی هستند. او با یادآوری دورانی که هیچ سیاهپوستی در آمریکا در تلویزیون نبود، گفت برنامه های تلویزیونی باید شخصیت های مسلمان بیشتری داشته باشند. او گفت هر کسی که ادعا کند آمریکا در جنگ با اسلام است با این کار فقط به گروه های تروریستی ای مانند داعش مشروعیت می دهد. او گفت تنوع مذهبی نقطه ضعف نیست بلکه نقطه قوت آمریکاست. برخی از کاندیداهای تندروی جمهوری خواه از بازدید اوباما از این مسجد در بالتیمور انتقاد کرده اند. ترامپ، یکی از همین کاندیداهای ریاست جمهوری، اخیرا در سخنانی جنجالی خواهان ممنوعیت ورود مسلمانان به خاک آمریکا شده بود. بر اساس یک نظرسجی، 29 درصد آمریکایی ها و 43 درصد جمهوری خواهان گمان می کنند اوباما یک مسلمان است. اوباما با اشاره به تندیس توماس جفرسون، از پدران آمریکا، که در آن به لزوم حفظ دین حضرت محمد در آمریکا تاکید شده، گفت جفرسون هم با چنین شایعاتی از سوی رقبا رو به رو شده بود و او اولین فرد نیست. اوباما گفت: «جفرسون و جان آدامز یک نسخه از قرآن داشتند و دین اسلام ریشه در تعهد به مهربانی، بخشش، عدالت و نیکوکاری دارد» اوباما گفت واژه اسلام از سلام می آید که به معنی صلح است و سلام علیکم به معنی درود و صلح و تهنیت بر شماست. اوباما گفت نبی اسلام محمد یاد داد که: «هر کس که می خواهد به بهشت برود، باید همان طور با مردم رفتار کند که از آنها انتظار دارد که با او رفتار کنند.» اوباما با تشویق مسیحیان به دفاع از مسلمانان، گفت: «حمله به یک دین حمله به کل ادیان است. ما باید در محکوم کردن الفاظ تنفرآمیز ثابت قدم باشیم» اوباما همچنین عناصر افراطی ای را که می خواهند نص و متن اسلام را به یک ایدئولوژی خشونت آمیز تبدیل و تحریف کنند محکوم کرد. او در سال 2009 هم در سخنرانی اش در یک مسجد در قاهره خواهان فصل تازه ای در روابط جهان اسلام و آمریکا شده بود. رئیس سازمان صهیونیست آمریکا با اشاره به سابقه این مسجد در محکومیت تحرکات نظامی اسرائیل، از بازدید اوباما از مسجد بالتیمور انتقاد کرد. کاندیداهای تندروی ریاست جمهوری بارها از اوباما خواسته اند حملات تروریستی را به اسلام رادیکال ارتباط دهد اما او گفته این کار به گروه هایی مثل داعش مشروعیت می دهد و او آنها را مسلمان نمی داند. منبع: نیویورک تایمز)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که آمریکایی‌ها همان خطایی را که با پرورش طالبان مرتکب شدند و بعد طالبان بیخ ریش‌شان مانده است؛ با اسلام‌هراسی مرتکب شدند و حالا می‌بینند چه بلایی بر سرشان آمده است. همه‌ی این حرف‌ها در همان جاده‌ی آمریکایی‌بودنِ اوباما انجام می‌شود. او از بقیه‌ی آمریکایی‌ها جدا نیست، ولی این آمریکا است که باز اشتباه می‌کند و با نگاه ابزاریِ دیگر به اسلام و مسلمین می‌خواهد اشتباه خود را جبران کند. موفق باشید.

14535

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: خوب هستید استاد؟ کتاب «توحید علمی و عینی» و کتاب «الله شناسی» و کتاب «رساله سیر و سلوک» بحر العلوم از علامه طهرانی را می شود بدون استاد خواند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مقدمات لازم فراهم باشد هر سه کتاب، کتاب‌هایی ارزشمندی است. موفق باشید

14016

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: سیر مطالعه کتب علامه طباطبایی را بجز المیزان چگونه پیشنهاد می کنید؟ «شیعه در اسلام» را که پایه دو خواندیم. بقیه اش را چگونه و با چه ترتیبی بیاموزیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نحوه‌ی نوشته‌ها و آثار مرحوم علامه‌ی طباطبایی آن‌طور نیست که بتوان بر آن ترتیبی قائل بود، بلکه باید بر اساس مطالبی که برای مطالعه‌ی خود در نظر گرفته‌ایم، به آثار ایشان رجوع کنیم. موفق باشید

13362
متن پرسش
سلام: 1. من قوه بینایی دارم که در چشم ظهور کرده خداوند بصیر است بصیر بودنش در کجا ظهور کرده؟ 2. آیا وجود هم یک نوع ظهور است یعنی بدن من ظهور وجود من است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بصیرت حضرت حق در قوه‌ی بینایی شما حاضر است به همان معنایی که چون او سمیع است، شما به نور سمیع‌بودنِ او شنوایید و این علاوه بر آن است که برای افراد خاص و اولیاء خود بصیرت اخصی قائل است 2- وجود به خودی خود یک مفهوم است. حقیقت وجود همان کمالات اسماء الهی است و همه‌چیز مظهر وجود مطلق است ولی در جلوات کمالاتی که همان اسماء حسنای الهی باشند. موفق باشید

11823
متن پرسش
سلام علیکم: آیا در سنین میانسالی یعنی 40 سال هم می توان سیر و سلوک داشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:چرا که نه؟!! إن‌شاءاللّه با پختگی کا را جلو می‌برید. اگر راهی در نظر ندارید سیر مطالعاتی روی سایت خوب است. موفق باشید

11238
متن پرسش
سلام استاد: مسافرت بهتون ان شاءالله خوش بگذره حالا تایلند! میرید آنتالیا یا ارمنستان یا هر جای دیگه. ولیّ بنده هرجا بره در محضر خداست. استاد چگونه عقلی بپذیریم که هر شب جمعه حضرت مادرمان زهرا سلام خدا بر او میرن کربلا و گریه و از این شعرهایی که مداحان میخونن. اصلا برزخ برای مومن مگه جای ملال است و حضرت زهرا مگه end ایمان نیستند پس این حرفها دیگه چیه؟ یعنی باور کنیم که ایشان همچنان ناراحت و غمزده هستند و گریه می کنند؟ اصلا مگه به اون معنا بدنی دارند و زنده هستند به مثل حیات ماها که اشک داریم؟ اینا سوال مهمی ست که برای هر شیعه ممکنه پیش بیاد منتها ادب اقتضای سکوت می کند اما من کله خرتر از این حرفام. شیعه یعنی عقل گرایی و تمام معارف شیعی را میشه با عقل تبیین کرد. پس یا علی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- جای شما و همه‌ی عزیزان خالی، مشهد مقدس مشرف شده بودم 2- عنایت داشته باشید داستان اشک اولیاء الهی، داستان نظر به انوار متعالی الهی است که مدّ نظرشان قرار می‌گیرد و جانشان در طلب آن حقایق به جذبه‌ای می‌رسد که اشک، صورتِ آن جذبه است و قدم‌هایی است جهت اتصال به آن انوار متعالی. در بحث اشک و گریه برای حضرت امام حسین«علیه‌السلام» در قسمت «یادداشت ویژه» عرض شد که حسین«علیه‌السلام» نمونه‌ای از حقایق قدسی را در جلو بشریت به‌خصوص اولیاء الهی گشود که همه حتی پیامبران خدا با اشک برای آن حضرت به سوی آن حقایق متعالی – که صاحب آن حسین«علیه‌السلام» است - سیر می‌کنند و در شب‌های جمعه حجاب بین انسان‌ها و حقایق حسینی برداشته می‌شود و این ارتباط ظهور بیشتری پیدا می‌کند. پس بحث ملال به آن معنایی که در دنیا هست در برزخ برای اولیاء نیست ولی طلب اُنس با حقایق حسینی چیز دیگری است و اشک برای اُنس با آن حقایق اشکِ سیر به سوی مقصد است. حقیقتاً حسین«علیه‌السلام» سرّ اللّه است. موفق باشید
10001

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام محضر استاد: در سوره احزاب مسایل مختلفی وجود داره که میشه امروزه اونها رو در عالم مشاهده کرد و با مسایل روز وفق داد از جمله مسئله منافقین، مجرفین یا مشئله حجاب و... ولی در آیاتی مثل آیه ای که به مسلمانان درباره رفت و آمد به خانه پیغمبر (ص) و صحبت با همسران پیغمبر یا آیاتی که خداوند به پیغمبر (ص) دستور خاصی می دهد مانند ازدواج کردن یا نکردن او و... چگونه ما می توانیم استفاده کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده بحمداللّه عرایضی در رابطه با مواردی که می‌فرمایید در تبیین سوره‌ی مبارک احزاب رویکرد نظام‌سازی آن داشته‌ام. خوب است به آن مباحث رجوع فرمایید. موفق باشید
8562

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به آیه‌ی 172 سوره اعراف مبنی بر عالم *ذر* ، آیا ما انسان ها قبل از این عالم کنونی مورد آزمایش عالمی قبل‌تر قرار گرفتیم؟ و اگر گرفتیم چرا چیزی به یاد نداریم؟ خواهشمند است با زبانی ساده فلسفه‌ی عالم ذر را بیان فرمائید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حضور ما در عهد اَلَست، به علم حضوری بوده که در آن‌جا حافظه و ذهن مطرح نیست. در بحث سوره‌ی اعراف عرایضی در رابطه با این آیه داشته‌ام. بر روی سایت در قسمت مباحث جلسات شنبه بحث سوره‌ی اعراف را دنبال بفرمایید. موفق باشید
8386
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز تا چه اندازه باید در شب خوابید تا به کمال انسان ضرر نزند ما نیم ساعت زودتر از اذان نمی توانیم بیدار شویم با این صحبت ایت الله قاضی می گوید اگر می توانی شب را نخواب آیا مقدور است ؟ این که انسان را نابود و مریض الحال می کند
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: ما فعلا در حد خودمان بایدعمل کنیم تا انشاءالله تجلیات الهی ظهور کند و گستره‌ی عمل را احساس کنیم. موفق باشید
6921

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام فلسفه واسطه گری ملایکه در عوالم وجود چیست؟(برهان صدیقین را خوانده ام)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید جواب سؤال 6920 جوابِ این سؤال شما هم باشد. موفق باشید
6774

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و تشکر فراوان به دلیل پاسخگویی به سوالات گذشته یه سوال میخواستم درباره ی یا از شما بپرسم.میخواستم بدونم کجای قران و توی چه احادیثی از این لفظ استفاده شده این که اثار این یا چیه.برای روشن شدن سوالم یه مثال میزنم---->در قسمتی از ایه ی قران به این شکل اومده (کتب علیکم الصیام) میخواستم بدونم چرا از این فعل(کتب) استفاده شده؟و فرق این فعل با افعالی که معنای واجب شدن رو داره چیه؟ خوشحال میشم اگه اطلاعات جامعی رو درباره ی این نوع اسنفاده ی از این فعل به من بدید از نظر قران ،حدیث،اصطلاحات عرفانی و......
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر زبانی اصطلاحات خاصی دارد مثل آن‌که در فارسی از زمین‌خوردن معنای سقوط‌کردن یا فروافتادن بر روی زمین استفاده می‌شود. در عربی وقتی گفته می‌شود «بر شما نوشته شد چنین کنید» به معنای آن است که این کار در وظیفه‌ی شما قرار گرفت. موفق باشید
3588
متن پرسش
سلام علیکم .بعد از آشنایی با مباحث شما و تغییر رویه زندگی و افکارمان والدین مان از تغییرات مان احساس نگرانی زیادی میکنند و با صحبت هم نتوانسته ایم عالم خود را به آنها بشناسانم به طوری که می خواهند ما را محدود کنند و به دین فردی داشتن رجوع دهند . ما که نمیتوانیم شیوه آنها را در مورد کفایت به دین فردی قبول کنیم و به حرفهای آنها عمل کنیم چطور مقابل حرف آنها قرار نگیریم ؟ از طرفی چطور دل رنجیده و نگران آنها را از خود ببینیم و بگوییم چون حرکت ما برای انقلاب است پس با دلی آرام به حرکت خود ادامه دهیم ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فقط با والدین مدارا کنید. نمی‌خواهد آن‌ها را با خود همفکر کنید، به آن‌ها احترام بگذارید. موفق باشید
2846
متن پرسش
1.آیا کتاب ده نکته از معرفت نفس را با صوت گوش بدهیم یا با کتاب خویشتن پنهان ÷یگیری کنیم؟ 2.آیا جلساتی که مبنای فکری درستی دارند شرکت در ان جلسات را اجازه می فرمایید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ابتدا ده نکته را با صوت گوش بدهید، سپس برهان صدیقین را با صوت کار کنید و بعد کتاب معاد را با شرح آن دنبال بفرمایید و بعد کتاب «خویشتن پنهان» را دنبال کنید 2- ما موظف نیستیم گوش و قلب خود را به هرکس و به هر جلسه ای بدهیم ما باید در جلساتی شرکت کنیم که موجب یاد خدا و یاد معاد شوند و یا متذکر وظایف دینی ما نسبت به اجتماعمان باشند. موفق باشید
نمایش چاپی