بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9610
متن پرسش
سلام علیکم: شما چه اندازه افراد مذهبی را دچار ثنویت عین و ذهن می بینید؟ منظورم این است در کجاها ما بیش تر دچار این عقیده می شویم؟ لطفا مثال بزنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان‌ها در شرایط فطری و به صورت عادی به‌راحتی ماوراء ثنویت عین و ذهن، زندگی می‌کنند و انسان‌های مذهبی به‌خصوص شیعه به جهت معنویت خاصی که دارد عالم را مظهر آیات الهی می‌داند و خود را در فضای اُنس با آیات الهی، محل تجلیات نفحات الهی می‌شناسد و به همین جهت تقوا پیشه می‌کند تا در اُنس با آیات الهی بهترین برخورد را بکند. مشکل از جایی شروع می‌شود که رجوع به حق مورد تردید قرار گیرد و به صورت‌های ذهنی بهاء داده شود و زندگی با صورت‌های ذهنی یک نوع زندگی محسوب شود، از این‌جاست که سوبژکتیویته ظهور می‌کند و مقابح دوگانگی ذهن و عین برای انسان ظاهر می‌شود و حالا باید به دنبال برگ‌هایی از انواع معرفت ها باشد که این مقابح را بپوشاند. موفق باشید
8562

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به آیه‌ی 172 سوره اعراف مبنی بر عالم *ذر* ، آیا ما انسان ها قبل از این عالم کنونی مورد آزمایش عالمی قبل‌تر قرار گرفتیم؟ و اگر گرفتیم چرا چیزی به یاد نداریم؟ خواهشمند است با زبانی ساده فلسفه‌ی عالم ذر را بیان فرمائید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حضور ما در عهد اَلَست، به علم حضوری بوده که در آن‌جا حافظه و ذهن مطرح نیست. در بحث سوره‌ی اعراف عرایضی در رابطه با این آیه داشته‌ام. بر روی سایت در قسمت مباحث جلسات شنبه بحث سوره‌ی اعراف را دنبال بفرمایید. موفق باشید
7330
متن پرسش
باسلام 1.بنده میخواهم المیزان را شروع کنم به نظر شما در کنار المیزان از تسنیم هم استفاده کنم به این صورت که هر آیه را که تفسیرش را از المیزان می خوانم همان آیه را بروم از تسنیم هم بخوانم چون تسنیم شرح المیزان است؟ و اگر جواب مثبت است صوتی گوش بدهم یا از روی کتابش بخوانم؟ 2.بعضی قائل به این هستند که در کنترل نفس دوری از مسائلی که برای نفس ضرر دارد بکنیم اما در شیوه امام خمینی ما شنیدیم پرهیز به این معنا نمی کردند بلکه در عین داخل شدن تقوا را هم حفظ می کردند ولی اقای قاضی مثلا 40 سال سنگ ریزه بر دهان داشتند برای ترک غیبت کدام بهتر است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر فرصت دارید که در کنار المیزان، تسنیم هم مطالعه کنید خیلی خوب است وگرنه لااقل یک دور به همان روشی که بنده در جزوه‌ی «روش کار با المیزان» عرض کردم، المیزان را مطالعه فرمایید. در مورد مطالعه‌ی تسنیم، مطالعه‌ی کتاب بهتر است چون حضرت آیت‌اللّه جوادی روی کتاب کار کرده‌اند 2- در هر صورت اگر هم بنا است در میدان عمل باشیم باید در حدّ وظیفه در میدان باشیم. در ضمن بنده هم شنیده‌ام مرحوم آیت‌اللّه قاضی سنگ‌ریزه زیر زبان‌شان گذاشته‌اند ولی ظاهراً چهل سال نبوده. موفق باشید
7265

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم. امام زمان دستم را گرفتند.خدا راشکر مشکلم حل شد. سوال:آیا میتوانم بعد از کتب انسان شناسی کتب نبوت وامامت را یا کتب مهدویت را بخوانم؟منظورم این است که مبحث کربلا را بعدا بخوانم.درصورت امکان کدام را اول پیشنهاد میکنید؟ گفتم فراغ تا تاکی گفتا که تا تو هستی. ممنون.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از ده نکته در معرفت نفس و برهان صدیقین که حتماً همراه با شرح آن مطالعه می‌فرمایید هم می‌توانید کتب نبوت و امامت را مطالعه فرمایید و هم مهدویت را. موفق باشید
4854

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد محترم واقعا معذرت میخواهم که این سوال را می پرسم لیکن مجبورم زیرا شرایط روحی بنده آنقدر خراب است که نیاز مبرم به مشاوری امین و مذهبی دارم . مدتی است که فرد مورد علاقه ام با شخص دیگری ازدواج کرده و من بسیار غصه دارم به صورتی که نمی توانم زندگی عادی داشته باشم و بسیار گریه میکنم به من بگویید چه کار کنم تا فراموش کنم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع گرایش‌ها ریشه در وَهم انسان دارد اگر بتوانید ذهن خود را در امور دیگری مشغول کنید این کوه تبدیل به کاه می‌شود. بنده در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرایضی در این مورد داشته‌ام و کتاب روی سایت هست. البته بنده نباید این سؤالات را جواب دهم چون وظیفه‌ی خود را کار دیگری می‌دانم و یا لااقل ایمیل بفرستید تا شخصی جواب داده شود تا وقت کاربران محترم مشغول این امور شخصی نشود. موفق باشید
3736
متن پرسش
سلام علیکم! از امام امیرالمؤمنین(ع) روایت شده فرمود: «یستحبّ للرجل أن یأتی أهله أوّل لیلة من شهر رمضان لقول الله عزّوجلّ أحلّ لکم لیلة الصیام الرفث إلی نسائکم؛ مستحب است مرد در شب اول ماه مبارک رمضان با همسرش نزدیکی نماید چرا که خداوند در قرآن فرموده: حلال شد بر شما نزدیکی با زنان‌تان در شب روزه» (الکافی ج4 ص180) حال چطور میشه که یه امر شهوی که مربوط به جنبه حیوانی ماست در کنار انواع ادعیه و مناجات ها اونم تو شب اول همچین ماهی که ماه دعا و معنویت هست به عنوان یه عمل مستحب ذکر میشه؟! این استحباب یعنی اینکه این عمل موجب قرب الی الله میشه یا معنی دیگه ای داره!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید موجب جامعیت انسان در امور شود و امور دنیائیش را به معنویات متصل کند. موفق باشید
3434
متن پرسش
سلام خسته نباشید گوشه ای از اتاق خانه مان هست که افراد خانواده می گویند اونجا نخواب و از تجربه ی بدشون میگن که شب یه حالتی دست میده که بیداری ولی نمی تونی حرف بزنی و این جور حرفا این حرف و چن نفر زدن و گفتن هر کی اون قسمت خوابیده این اتفاق براش افتاده حتی واسه یکی از فامیل ها که تز یه شهر دیگه اومده بود و اون قسمت خوابید دلیلش چیه؟ آیا ممکنه پای جن و شیطان و اینا در میان باشه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شاید شرایط در آن محل طوری باشد که روح انسان نتواند در آرامش باشد و نمی‌توان حضور جنیانِ شرور در این‌گونه مکان‌ها را نفی کرد، منتها با گذاردن آیة الکرسی می‌توان آن‌ها را دفع نمود. موفق باشید
2338
متن پرسش
سلام علیکم! این سوال را چند مدت پیش پرسیده ام. اما هنوز جوابی به دست من نرسیده است. شما در جواب به سوال 2161 در مورد تحریف از نظر علامه طباطبائی ره فرموده بودید که علامه ره به تحریف معتقد نیستند. در حالی که در کتاب مهر تابان که گفتگوهای علامه طباطبائی ره با علامه تهرانی ره است ایشان تحریف به جابجائی را می پذیرند. عین مطلب ایشان از کتاب مذکور بدین شرح است: در اثبات عدم تحریف قرآن کریم‏ امّا آن قرآنى را که زَید بن ثابت در زمان أبو بکر جمع آورى کرد، بدون شکّ حاوى جمیع قرآن است و در آن یک کلمه کم و یا یک کلمه زیاد نشده است؛ و قول بتحریف قرآن از درجه اعتبار ساقط است. چون اخبار آحادى که در تحریف وارد شده است، حجّیّت آنها متوقّف بر حجّیّت قول امام است که آن أخبار را بیان کرده است، و حجّیّت قول امام متوقّف بر حجّیّت قول رسول الله است که امام را وصىّ و خلیفه و معصوم معرّفى فرموده است، و حجّیّت قول رسول الله متوقّف بر حجّیّت قرآن است که رسول الله را معصوم و امام و نبىّ و ولىّ معرّفى کرده است؛ و اگر قائل به کم بودن و یا زیاده بودن یک حرف در قرآن مجید بشویم، تمام قرآن از حجّیّت ساقط مى‏شود؛ و سقوط این حجّت، حجّیّت اخبار تحریف را نیز ساقط مى‏کند. و قرآن مجید بالإجماع حجّت است، و ائمّه علیهم السّلام در موارد کثیرى به آیات قرآن استدلال و استشهاد کرده‏اند و قائل به حجّیّت آن شده‏اند؛ و این مسأله هیچ جاى شبهه و تردید نیست. در زمان أبو بکر که جنگ یَمامه اتّفاق افتاد و از قرّاء قرآن در آن جنگ هفتاد نفر و یا چهارصد نفر کشته شدند، عمر نزد أبو بکر آمد و اصرار بجمع آورى قرآن نمود و گفت: قرآن امروزه فقط در سینه‏هاى قاریان قرآنست؛ اگر جنگ دیگرى پیش آید و از قرّاء در آن جنگ کشته شوند دیگر قرآن از روى زمین برداشته مى‏شود، و حتماً باید قرّاء را جمع نموده و قرآن را تصحیف نمود؛ یعنى در مجلّد قرار داده و در دفّتَیْن نگهدارى کرد. براى این امر زَید بن ثابت را مأمور نوشتن قرآن نمودند؛ و بیست و پنج نفر از قرّاء مهاجرین و بیست و پنج نفر از قرّاء أنصار را معیّن کردند که هر کس آیه‏اى از قرآن با دو شاهد عادل بیاورد آن آیه را بپذیرند. بنابراین، قرآن مشهود فعلى بدین کیفیّت در زمان أبو بکر جمع آورى و تصحیف شد؛ ولى ائمّه علیهم السّلام بالإجماع دستور داده‏اند که قرآن را بهمین کیفیّت و با همین ترتیب بخوانیم، و خودشان نیز بهمین ترتیب مى‏خوانده‏اند، و اصحاب آنها نیز بهمین ترتیب قرائت مى‏نموده‏اند. و در این قرآن جمع آورى و تصحیف شده، هر آیه‏اى که وارد مى‏شد ضبط مى‏شد، و اگر مثلًا دو بار یا سه بار وارد مى‏شد در دو جا و سه جا ضبط مى‏شد، مگر سوره فاتحة الْکتاب که به اجماع مسلمین دوبار بر پیغمبر اکرم نازل شده است ولى یکجا نوشته شده است. و ظاهراً سوره توحید هم همینطور است؛ یعنى دوبار نازل شده و یکجا ضبط گردیده است. بارى، همانطور که ذکر شد قول بتحریف قرآن از درجه اعتبار ساقط است. زیرا این قول متوقّف است بر حجّیّت أخبار تحریف، و حجّیّت آنها متوقّف است بر حجّیّت قول امام و رسول الله و بالاخره حجّیّت قرآن؛ و اخبار تحریف که قرآن را از حجّیّت سقوط مى‏دهد، عمل به مفادش موجب اسقاط خود آنها مى‏شود؛ یعنى از ثبوتش عدمش لازم مى‏آید و بنابراین عمل به آنها مستحیل است. در تغییر محلّ آیه: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ‏ بلى، جاى بعضى از آیات ممکنست که تغییر نموده باشد، ولى البتّه تغییر محلّ آیات غیر از مسأله تحریف است. بحسب ظاهر- واقعش را خدا بهتر مى‏داند- از اوّل قرآن تا آخر قرآن در دو جا قابل تردید نیست به عقیده بنده که جاى آیه عوض شده است. در جاهاى دیگر ممکنست که بگوئیم جاى آیه عوض نشده و تغییر نکرده است و قابل توجیه است، ولى در این دو مورد بهیچوجه قابل توجیه نیست. اوّل در سوره مائده است و دوّم در سوره أحزاب است. در سوره مائده همان آیه کریمه است که مى‏فرماید: در امروز مردم کافر از دین شما و از دسترسى به آئین شما مأیوس شده‏اند؛ از کفّار نترسید، و از من بترسید! امروز من دین شما را براى شما کامل کردم، و نعمت خودم را براى شما تمام نمودم، و راضى شدم که اسلام دین براى شما باشد: الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإسْلَمَ دِینًا. با شواهدى که جمع آورى کردیم و خصوصیّاتى که در آیه هست و آیه‏هاى قبلى و بعدى نشان مى‏دهد، على الظّاهر بدون تردید اینجا دست خورده و جاى آیه را عوض کرده‏اند. این آیه را بعد از محرّمات اکل، بین مستثنى و جمله مستثنى منه قرار داده‏اند، تا خلط مبحث شود و چنین گمان شود که مراد از روزى که کفّار از دستبرد به دین مسلمانان مأیوس شدند و در آن روز باید مسلمانان از خدا بترسند، و آنروزى که دین مسلمانان کامل شد و نعمت بر آنان تمام تمام گشت، و روزى که خدا اسلام را بر مسلمین مى‏پسندد؛ روزى است که مثلًا میته و خون و گوشت خوک و غیرها حرام شده است. توضیح آنکه: در چهار جاى از قرآن کریم مسأله محرّمات اکل بمیان آمده است، با یک شکل و یک سیاق و یک لحن، و در دنبال هر چهار مورد، موارد استثنا ذکر شده است، که کسانیکه در اضطرار باشند و ضرورت ایجاب کند مى‏توانند از این موارد مُحرَّمه استفاده کنند. فقط در اینجا بین جمله مستثنى منه که محرّمات اکل بیان شده است و بین جمله استثنائیّه، این آیات بدون ربط و بدون افاده معنى روشنى فاصله افتاده است؛ بطوریکه از قیاس سه آیه دیگر به اینجا خوب مسأله تغییر محلّ این آیه روشن مى‏شود. امّا آن چهار جمله استثنائیّه که بدنبال محرّمات اکل ذکر شده است، بدین طریق است: 1- فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَ لَا عَادٍ فَلآ إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ. 2- فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَ لَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ. 3- فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَ لَا عَادٍ فَإِنَّ اللَهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ. 4- فَمَنِ اضْطُرَّ فِى مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لإثْمٍ فَإِنَّ اللَهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ. این چهار جمله استثنائیّه است که همانطور که ملاحظه مى‏شود یک شکل و یک سیاق وارد شده است. و اوّلى از آن در سوره بقره بوده و بدنبال این آیه است؛ بدین شکل: إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنزِیرِ وَ مَآ أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَ لَا عَادٍ فَلآ إِثْمَ عَلیْهِ إِنَّ اللَهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ. [1] و دوّمى از آن در سوره أنعام است و بدنبال این آیه است؛ بدین شکل: قُلْ لآ أَجِدُ فِى مَآ أُوحِىَ إِلَىَّ مُحَرَّمًا عَلَى‏ طَاعِمٍ یَطْعَمُهُ و إِلّآ أَن یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ و رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَ لَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ. [2] و سوّمى از آن در سوره نَحل است و بدنبال این آیه است؛ بدین شکل: إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنزِیرِ وَ مَآ أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَ لَا عَادٍ فَإِنَّ اللَهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ. [3] و چهارمى از آن در سوره مائده است؛ بدین شکل: حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنزِیرِ وَ مَآ أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ مَآ أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذِبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَن تَسْتَقْسِمُوا بِالازْلَامِ ذلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإسْلَمَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِى مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لإثْمٍ فَإِنَّ اللَهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ. [1] و همانطور که از تطبیق این آیات با یکدیگر ملاحظه مى‏شود، مشاهده مى‏گردد که در سه آیه اوّل پس از بیان محرّمات أکل بلافاصله جمله استثنا را آورده و موارد استثنا را ذکر کرده است. و امّا در این آیه با آنکه جمله استثنائیّه همان جمله استثنائیّه در سائر آیات است، و قاعدةً باید بدنبال جمله مستثنى منه آورده شود و بلافاصله ذکر گردد، با جمله الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ بین جمله مستثنى منه و این جمله استثنائیّه فاصله افتاده است. و بخوبى روشن است که این جمله را که راجع به ولایت است و داراى آن مفاد عالى و محتواى راقى است در اینجا قرار داده‏اند تا خلط بحث شود، و مردم از فکرش بیفتند و بدنبال مفاد و محتوایش نروند؛ و چنین توهّم کنند که این آیه ولایت که دلالت بر اکمال دین و اتمام نعمت دارد و بواسطه آن، دیگر در اسلام کمبودى نیست و سزاوار است که خداوند به دین اسلام راضى باشد، راجع به مسائل عادى از قبیل مراوده با کفّار و حلّیّت طعام آنها براى مسلمانها و حلّیّت طعام مسلمانها براى آنها و أمثال ذلک مى‏باشد. و امّا دوّمین مورد که تغییر محلّش بسیار روشن است، آیه تطهیر است؛ و آن در سوره أحزاب است‏ در تغییر محلّ آیه تطهیر إِنَّمَا یُرِیدُ اللَهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا. این آیه هم در جائى واقع شده که بهیچوجه مناسبتى با ما قبل و ما بعد خود ندارد. زیرا که ما قبل آن راجع به زنهاى رسول الله است، و ما بعد آن نیز راجع به زنهاى رسول الله است؛ ولیکن این آیه با اینکه راجع به اهل بیت رسول خداست، در میان آیات آورده شده است که امر مشتبه شود. و مجموعه آیات چنین است: ینِسَآءَ النَّبِىِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَآءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا* وَ قَرْنَ فِى بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَهِلِیَّةِ الاولَى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتِینَ الزَّکَوةَ وَ أَطِعْنَ اللَهَ وَ رَسُولَهُ و- إِنَّمَا یُرِیدُ اللَهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا-* وَ اذْکُرْنَ مَا یُتْلَى‏ فِى بُیُوتِکُنَّ مِنْ ءَایَتِ اللَهِ وَ الْحِکْمَةِ إِنَّ اللَه‏ کَانَ لَطِیفًا خَبِیرًا. [1] در اینجا ذکرى از اهل بیت نشده است، و اوصافى از آنان بیان نشده است تا بنحو خطاب، خداوند آنها را مخاطب قرار دهد و هر نوع پلیدى و رجسى را از آنان بزداید و تطهیر کند. بلکه دو آیه است فقط درباره نِساءُ النَّبىّ (زَوْجاتِ رسول الله): اوّل: آیه: ینِسَآءَ النَّبِىِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَآءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا. دوّم: بدنبال آن، آیه: وَ قَرْنَ فِى بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَهِلِیَّةِ الاولَى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتِینَ الزَّکَوةَ وَ أَطِعْنَ اللَهَ وَ رَسُولَهُ و وَ اذْکُرْنَ مَا یُتْلَى‏ فِى بُیُوتِکُنَّ مِنْ ءَایَتِ اللَهِ وَ الْحِکْمَةِ إِنَّ اللَهَ کَانَ لَطِیفًا خَبِیرًا. تمام این آیات راجع به نِساءُ النَّبىّ است، یعنى زن‏هاى رسول خدا؛ و دستوراتى است که به آنها داده مى‏شود، و ضمائر همه راجع به آنهاست؛ یعنى ضمیر جمع مخاطب مؤنّث است مثل: لَسْتُنَّ، اتَّقَیْتُنَّ، تَخْضَعْنَ، قُلْنَ، قَرْنَ، بُیُوتِکُنَّ، تَبَرَّجْنَ، أَقِمْنَ، ءَاتِینَ، أَطِعْنَ، اذْکُرْنَ. در وسط آیه دوّم مى‏بینیم‏ که لحن خطاب تغییر مى‏کند، و یک جمله نامناسب راجع به اهل بیت رسول خدا وارد مى‏شود بطوریکه ضمیرهایش ضمیر جمع مخاطب مذکّر است؛ مثل عَنکُمْ و یُطَهِّرَکُمْ، و عیناً مانند وصله ناهموارى است که بخوبى مشخّص مى‏سازد که ربطى به آیه قبل و بعد ندارد؛ و جاى این خطاب در اینجا نیست. ولى در اینجا آورده‏اند، تا بواسطه ملابست، اذهان عامّه را متوجّه زوجات رسول الله بگردانند، و حَسَنه تطهیر و فقدان رجس را به آنها بچسبانند. و در نتیجه آیه دوّم بواسطه ادخال این زیادى بصورت دو آیه درآمده است، و تا یُطَهّرَکُمْ تَطْهِیرًا را یک آیه و تا لَطِیفًا خَبیرًا را آیه‏اى دیگر قرار داده، و مجموعاً آیات راجع به نِساءُ النَّبىّ را سه آیه کرده اند(مهرتابان صص9-412)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عنایت داشته باشید قرآن کریم در زمان پیامبر(ص)جمع آوری شده وبه صورت سوره ها ومشخص بودن جای هر آیه در هر سوره بدستور ایشان,زیرا همانگونه که میدانیم آیاتی که نازل می شد توسط کاتبان وحی نوشته می شد در لوح های مختلف.ازمجموع اسناد ومدارک وروایات،چنین استفاده می شود که ترتیب آیات در سوره های قرآن،باارشاد وراهنمائی های پیامبر اسلام (ص)صورت گرفته ورأی وسلیقه صحابه در بوجود آمدن ترتیب مذکور دخالتی نداشت. زرکشی در کتاب «البرهان» خود ،این اجماع را بدین صورت نقل کرده اند:که به اتفاق همه مسلمین،ترتیب آیاتِ سوره های قرآن بدستور پیغمبر(ص) صورت گرفته است،چون هر وقت وحی نازل می شد یکی از نویسندگان وحی را احضار می فرمود وبه وی می گفت این آیه یا آیات را در فلان محل از فلان سوره قرار دهد. ابن زبیر گوید:به عثمان گفتم:آیه«والذین یتوفون منکم ویذرون ازواجاً» را آیه دیگری نسخ کرده است،چرا دستور می دهی آنرا بنویسند؟عثمان گفت برادر زاده!من چیزی را در قرآن از جای خودش تغییر نمی دهم. رسول خدا (ص)سوره های فراوانی از قرآن رابا ترتیب کنونی آیات آنها، در نمازها وخطبه های آن می خواند، یعنی علاوه بر آنکه قبلاً ترتیب آیات راپس از نزول وحی بلا فاصله مشخص می فرمود عملاً نیز این ترتیب را رعایت می فرمود .(دکتر سید محمد باقر حجتی،تاریخ قرآن کریم،دفتر نشر فرهنگ اسلامی،ص66تا70) در هر صورت این سوره ها با این ترتیب آیات،همواره متواتر بوده ومیان مسلمانه رائج بوده واحدی جرئت تغییر نداشته ،زیرا افراد زیادی قرآن را حفظ داشتند ونسل به نسل در اذهان جریان داشته ودارد وکوچکترین جا بجائی با عکس العمل مسلمانها رو برو بود.علامه طباطبائی قدس سّره،می فرمایند:اینکه ترتیب سور وآیات بدستور پیامبر باشد،ثابت نیست.بیان ایشان مشکلی را ایجاد نمی کند،زیرا از متن ومحتوا ی آیات می توان تشخیص داد که آیه مکی است یا مدنی.ضمن اینکه جابجائی آیات مکی ومدنی در مواردی که گفته شده،بعلل خاصی بوده که از نظرها مخفی نیست.مانند جا دادن آیات ولایت در لابلای آیات مربوط به میته ویا زنهای پیامبر! نکته دیگر آنست که خود علامه ره در فصلی از کتاب «قرآن در اسلام»بیان نموده که قرآن مجید از هر گونه تحریفی محفوظ است واشاره نموده که تاریخ قرآن از روز نزول تا امروز کاملاً روشن است ،وپیوسته سوره هاوآیات آن ورد زبان مسلمانها بوده ودست بدست می گشته است.قرآن در اسلام،انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،ص133 در نتیجه چیزی جابجا نشده است واگر آیه ای هم بر خلاف ترتیب نزول آمده به دستور پیامبر اکرم(ص)بوده است.ر.ک.به آیت الله معرفت،التمهید،انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،ج1 ص276 درهر صورت به تصریح همه بزرگان اهل فن ،قرآن کریم بطور متواتر نسل به نسل بدست ما رسیده وکم وزیاد نشده،والفاظ آن ولو از نظر املائی غلط هم باشد دست نزده اند تا زمینه تحریف فراهم نشود. می توان از مطالبی که در بند 1و 2 و 3 گذشت نتیجه گرفت ک نزول آیات اولا ) در یک مورد بر پیامبر نازل نمی گشت بلکه هنگام حاجت در طول 20 یا 23 سال نازل شد پیامبر ( ص ) به طور طبیعی هرآنچه که بر ایشان نازل می شد به مردم ابلاغ می فرمود و مردم هم با شوق وذوق تمام آنها را یادداشت می کردند و در حافظه هایشان جا می دادند بنابراین این گونه نبوده است که پیامبر ( ص ) در یک مورد سوره ای همانند بقره راتلاوت بکند گذشته از آن پیامبر ما فوق بشر مادی است و توانایی او در اتصال به منبع لایزال الهی را نمی توان انکار کرد قرایت کل قرآن بر چنین کسی مشکل نیست تا چه رسد به قرایت سوره بقره حتی به گواه تاریخ حضرت در نمازسوره ها را تلاوت می فرمود تا بیشتر در اذهان مردم جا بگیرد ازاین رو نه کوتاهی سوره دلیل بر نزول بی وقفه آن است و نه طولانی بودن بر نزول تدریجی دلیل می باشد چگونگی زمان دقیق نزول آیات به طور روشن معلوم نیست تنها این اندازه مشخص است که آیات در عرض 20 یا 23 سال بر پیامبرنازل گشته است . خداوند آخرین کتاب آسمانى خود را به نام قرآن، براى هدایت بشر فرستاده است. خداوند دیگر نه کتابى مى‏فرستد و نه پیامبرى؛ بنابراین قرآن اولین و آخرین منبع هدایت بشر تلقى مى‏شود. تحریف چنین کتابى برابر با عدم حفظ خداوند و مساوى با گمراهى بشر است و این با حمید و حکیم بودن خداوند سازگار نیست. بنابراین خداوند خود به مقتضاى حکیم بودنش این کتاب را حفظ مى‏کند. T}2. برهان اعجاز{T این دلیل به تعبیر علامه طباطبایى‏ ، قرآن در اسلام، ص 117.{V بهترین و متقن ترین دلیل براى صیانت قرآن در زمان کنونى به شمار مى‏رود. تقریرش این است که همان وجوه اعجازى که براى قرآن زمان رسول‏اللَّه وجود داشت (مثل تحدى، فصاحت و بلاغت و زیبایى الفاظ آن، روحانى و معنوى بودن آن، هدایت انسان به سوى حق، صدق مطلق مطالب آن و بالاخره خیلى از اوصاف دیگر) بر همین قرآن کنونى منطبق و یافت مى‏شود. بى‏تردید در صورتى که بین این فاصله زمانى کمترین نقصان و یا اضافه‏اى در آن به وقوع مى‏پیوست، به طور یقین دیگر از آن اوصاف خبرى نمى‏ماند و حال آنکه همه آنها در قرآن کنونى باز هم یافت مى‏شود. 3. از طرفى، در چندین جا تصریح مى‏کند که کلام خدا و سند نبوت است و کتاب اسلام به شمار مى‏آیدمانند آیه 34 سوره طور و آیه 88 سوره اسراء و از طرف دیگر، دین اسلام را دین خاتم معرفى مى‏کندمانند آیه 85 سوره آل عمران و آیه 40 سوره احزاب. روشن است که معناى خاتمیت، مصونیت از تحریف است. اما سخن در این است که چه چیزى از دین باید مصون از تحریف باشد؟ یقیناً آنچه به نام دین و مجموعه هدایت الهى براى یک پیامبر نازل گشته است؛ یعنى، کتاب او باید مصون از تحریف باشد و این شرط لازم مصونیت دین از تحریف است‏ همان، ص 66 و درباره خاتمیت ر.ک : مجموعه آثار استاد مطهرى، ج 2، ص 183 و ج 3، ص 1534. قرآن در همه زمان‏ها و مکان‏ها و حتى در زمان حاضر، توان و قدرت فکرى و ذهنى بشر را براى همانندسازى به مبارزه فرا مى‏خواند. اما بشر حاضر مثل انسان‏هاى گذشته، عاجزانه در مقابل آن شکست را پذیرا مى‏شود. از این ناتوانى موجود به راحتى مى‏توان پى برد که حتى قرآن کنونى به تحریف دچار نشده است. قرآن در راستاى هدایت و راهنمایى بشر، از بیان چیزى که لازمه بشر در امر سعادت باشد، فروگذارى نکرده است. قرآن حاضر همانند قرآن موجود در گذشته‏ها داراى این صفت است. حال اگر قرآن در زمان حاضر به چنین صفتى است، چگونه مى‏توان احتمال نقصان یا زیادت را در آن داد؟ بنابراین قرآن کنونى از هر گونه تغییرى مصون است. تمام آیات و سوره‏هاى کنونى قرآن مجید، همانند قرآن گذشته، دست به دست و سینه به سینه به طور همگانى توسط مسلمانان نقل گردیده است. این تواتر منطقى، دلالت مى‏کند هیچ کلمه و آیه یا سوره‏اى، نه از قرآن کاسته شده و نه بر آن افزوده شده است. بنابراین قرآن کنونى با توجه بر واجد بودن صفت تواتر، از هرگونه تحریفى سالم است. مسلمانان معتقدند وحى در واقع تکلم و گفتار لفظى خداوند است که به وسیله جبرئیل به پیامبرصلى الله علیه وآله مى‏رسید و پیامبرصلى الله علیه وآله موظف بود عین همان الفاظ را بر مردم برساند. علامه مرتضى عسکرى یکى از تمهیدات الهى براى مصون ماندن قرآن، نزول تدریجى آن، آن هم با سبک و برنامه‏اى ویژه است. در مدت تقریباً 23 سال، آیات قرآن به دو شکل نازل شده است. آیاتى که در آغاز بعثت در مکه نازل گردیده، آیاتش کوتاه و موزون است؛ مانند «وَ الضُّحى‏ وَ اللَّیْلِ إِذا سَجى‏ ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلى‏...» و یا الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَیانَ. این مقاطع کوتاه و موزون در حفظ آیات، تأثیر بى‏شائبه‏اى داشته است، آن هم در میان مردم روزگارى که امى بوده‏اند. اما در سال‏هاى بعد، آیات و سوره‏هاى بزرگ‏ترى در مدینه نازل شده است؛ زیرا در مدینه، هم آرامش بیشترى براى مسلمانان بوده و هم امکانات نوشتن و ثبت آیات وجود داشته است. بالاخره، نزول تدریجى قرآن، این نتیجه را داشت که وقتى حتى چند آیه نازل مى‏شد، پیامبر آن را براى مسلمان‏ها مى‏خواند (و آنان نیز حفظ مى‏کردند) و بعد آیه‏اى دیگر نازل مى‏گشت. در تاریخ قرآن مهم است بدانیم که پیامبرصلى الله علیه وآله چگونه آیات را به مردم مى‏خوانده و آنها را تعلیم مى‏داد؟ راوى مى‏گوید: پیامبرصلى الله علیه وآله در مدینه هر بار ده آیه به ما مى آموخت. ما ده آیه را یاد مى‏گرفتیم، سپس ده آیه دیگر و... براى مثال، یکى از صحابه در مسجد دمشق 1600 شاگرد را تعلیم قرآن مى‏داده است. به این شکل که آنها را به گروه‏هاى ده نفرى تقسیم کرده بود و هر ده نفر یک ناظر داشته اند که مجموع این ناظران و سرگروه‏ها 160 نفر مى‏شدند. به شهادت تاریخ، در صدر اسلام عده زیادى از مسلمانان - که تعداد آنان را تا 43 نفر نوشته‏اند به دستور پیامبرصلى الله علیه وآله هر آیه و یا سوره‏اى که نازل مى‏شد، بلافاصله مى‏نوشتند؛ از جمله معروف‏ترین اصحاب پیامبر که به نوشتن قرآن اهتمام خاصى مى‏ورزیدند، حضرت على‏علیه السلام و زید بن ثابت بودند. اهتمام مسلمانان بى‏شک از اهتمام پیامبرصلى الله علیه وآله بر قرائت قرآن و تحفیظ آن بر مسلمانان‏جامعه آن روز فضیلت بزرگى براى حفظ قرآن قائل شده بود. مؤمن و منافق در این جهت بر یکدیگر سبقت مى‏گرفتند. معاشرت و انس با قرآن، جزو آداب و رسوم مردم در آمده بود و در مسائل و مشکلات خود به آن مراجعه مى‏کردند. تقدّس و فضیلت یافتن قرآن نزد مسلمانان، این نتیجه را به دنبال داشت که کسى نمى‏توانست ایده تغییر قرآن را در سر بپروراند. اهتمام به نگه‏دارى و حفظ قرآن کریم در میان مسلمانان به اندازه‏اى بود که پس از نبى اکرم و در زمان خلافت ابوبکر، وقتى در جنگ یمامه تعدادى از حافظان قرآن کشته شدند، مسلمانان تصمیم گرفتند توجه بیشترى در حفظ قرآن به خرج دهند و به این منظور همه نسخه‏هاى قرآن را در یک جا جمع‏آورى کرده و از اینکه نقصانى در آنها واقع شود، جلوگیرى نمودند. حفظ این نسخه‏ها به شدت مورد توجه قرار گرفت و همین طور نسل بعد، قرآن را سینه به سینه حفظ مى کردند و به نسل بعد انتقال مى دادند(سید محمد حسین طباطبایى، ترجمه المیزان، ج 12، ص 167 - 161، مرکز نشر فرهنگى رجا. ‏ (براى مطالعه بیشتر ر.ک: الف. محمد هادى معرفت، تاریخ قرآن، (تهران: سمت، چاپ دوم 1377و به کتاب قرآن هرگز تحریف نشده از ایت الله حسن حسن‏زاده آملى. موفق باشید
23189
متن پرسش
سلام استاد عزیز: جسارت هست ولی دوست عزیزمون در سوال 23158 با عنوان «ما و نجات از سلطه‌ی واهمه» خوبه توجه کنند این مشکل برای ما هم غیرقابل تصور بود که حل بشه اما بصورت عجیبی با رعایت و توجه به دو تا نکته شد. یکی اینکه بقول یک روحانی بزرگواری قلاده شیطان رو نباید باز کرد یعنی شرایطی که امکان ارتکاب هست رو نباید فراهم کرد و دومی اینکه قرآن می فرماید که در این لحظات عمرا بتوانید از دست شیطان دربروید مگر اینکه به خدا پناه ببریو و خدا شما رو نجات بده. یعنی خود خدا در اون لحظه دخالت کنه و اتفاقا این جور مواقع آدم کاملا متوجه میشه که فضای دل و ذهن و... یهو عوض شد! و اصلا و ابدا این توفیق ترک گناه رو به خودش نسبت نده و با خودش نگه و تصور نکنه که «آره این گناه رو ترک کردم» بگه خدا نذاشت و خدا اون کار رو نکرد. ببخشید پرحرفی و جسارت شد. تجربه خودم بود در حالی که باور نمی کردم از شر چنین معصیتی بشه راحت شد ولی واقعا با دخالت و دادن فرمون به دست خدا شد! و میشه! ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید قلاده‌ی شیطان را باز نکرد تا میدان به دستِ وَهم و واهمه نیفتد و او آزادانه و بدون قلاده هرکاری دلش خواست با ذهن و روان ما انجام دهد! موفق باشید

22217
متن پرسش
سلام علیکم: ۱. استاد بزرگوار می خواستم ببینم امروز شان روحانیت چه ماشینی می باشد لطفا مصداق تعیین کنید؟ ۲. علت اینکه در سیره برخی از ائمه می بینیم که سوار بهترین اسب ها و مرکب ها می شدند چیست و آیا این جواز برای خریدن ماشینی مثل پژو و تندر برای روحانیت نمی شود؟ ۳. در خرید خودرو و خانه ما از کجا باید عرف مردم را تشخیص دهیم، مثلا امروز خیلی از طلاب ماشین ندارند آیا باید به آنها نظر کرد و ماشینی نخرید و همینطور خانه؟ مرز اینها چگونه است لطفا به ۳ سئوال بصورت مجزا پاسخی عنایت بفرمایید. ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- روحانیت باید نمونه‌ی زندگی صحیح در این زمانه باشند، زندگی که در آن افراط و تفریط نباشد، نه تحجر و نه تجددِ غرب‌زده 2- وسیله، برای رسیدن به هدف است، هرکس مطابق وظیفه‌ای که دارد باید وسایل مناسب آن را اگر می‌تواند تهیه کند. ولی اشرافیت یعنی برای فخرفروشی به وسایل نظرداشتن 3- عرفِ طلبه‌ی فعّال آن است که اگر می‌تواند وسیله‌ی مناسب زندگی‌اش را داشته باشد، نه این‌که بدون دلیل خود را به سختی بیندازد و کارهایش زمین بماند. موفق باشید

20994
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیز: خسته نباشید. استاد بنده شنیدم که شما فرمودید ابتدای انقلاب آقای سروش درس مثنوی در صدا و سیما برگزار می کردند و بعد از چندی این درس تعطیل شد و علت تعطیلی این بوده است که امام گویا اینگونه فرموده بودند که ایشان تفسیرشان از مولوی عمیق نیست و فهمشان از مثنوی سطحی است آیا این صحت دارد و اگر اینگونه هست مدرک، دلیل و منبع این خبر کجاست؟ گرچه اگر امام هم نمی فرمودند ما می توانستیم به راحتی پی ببریم به این مطلب از آنجاییی که فهم مثنوی قلبی می خواهد که مثنوی را یافته باشد و اساسا آقای سروش را کاری با اشراقات و یافته ها نیست. ثانیا استاد شما باز در جایی در نوشته ها فرمودید آنچه را جناب آقای فردید در ابتدا از سروش فهمیدند که ایشان سواد فلسفی ندارند ما بعدها فهمیدیم می خواستم بدانم ادعای شما بر بی اطلاعی و بی سوادی این فرد چیست؟ زیرا شما فرمودید ایشان واقعا یک کلمه از فلسفه اسلامی نمی دانند. حتی از فلسفه ی غرب خوب این مدعای شما نیازمند دلیلی هم هست، دلیلتان بر این مطلب چیست و نظرتان راجع به حرکت جوهری ایشان چیست؟ چون کسانی که از مباحث ایشان استفاده می کنند صرف ادعا را پذیرا نیستند و دلیل و شاهد برای این مدعا می خواهند و شاید استناد دقیق بتواند گشایشی در روشن سازی شخصیت پیچیده ی این آقا باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خود بنده این موضوع را در سایت مرکز اسناد انقلاب دیدم که امام فرموده بودند این برنامه‌ی آقای دکتر سروش تعطیل شود. بد نیست در آن سایت، مطلب را دنبال کنید 2- دكتر فرديد در همان سال‏هاى اول انقلاب در همين رابطه مى‏ گويد: ... من پيام كوچكى به امام خمينى دارم، اين انقلاب را عبدالكريم سروش خراب مى‏ كند ...[1] ربط بين سخنان سروش و سوبژكتيويته و تقابل با حقيقت، در ابتداى انقلاب كار مشكلى بود، ممكن بود انسان در فضاى سوبژكتيويته از انقلاب اسلامى طرفدارى كند ولى با همان هدفى كه به كليسا رجوع مى‏ كند، اين نوع رجوع، رجوع پايدارى نيست چون مقصد و مقصود رجوع‏ كنندگان، رجوع به مجاز است و نه به حقيقت. به قول هايدگر: «هر جا سوبژكتيويته و ابژكتيويته باشد سخن از خدا نيست»[2] کافی است در این مورد نقدی که آیت اللّه صادق لاریجانی و آقای دکتر غفاری به ایشان داشته‌اند را مطالعه فرمایید و نقد آقای دکتر عبدالکریمی نسبت به رؤیای رسولان ایشان، هم خوب است نگاه شود  3- در شبی که بنده در منزل آقای میرزایی – معاون سیاسی استانداری اسبق همدان – دعوت داشتم و آقای سروش هم از سفر انگلستان برگشته بودند و در آن جلسه دعوت داشتند، آقای میرزایی فرمودند دکتر سروش گفت: سروش حرکت جوهری مُرد. در حالی‌که بنده در ابتدای انقلاب با بعضی از رفقا 7 روز به مدت 8 ساعت در روز با ایشان در رابطه با حرکت جوهری کار می‌کردیم و بعداً در جمع‌بندی متوجه شدم که ایشان طوری تحت تأثیر کانت می‌باشند که عملاً کارشان به سوبژکتیویته کشیده شد. بنده در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این رابطه عرایضی داشته‌ام. موفق باشید


[1] ( 1)- محمد مددپور، ديدار فرهى و فتوحات آخرالزمان، ص 168.

[2] ( 2)- سيد موسى ديباج، آراء و عقايد فرديد، ص 46. جمله‏ى فوق را دكتر فرديد از قول هايدگر نقل كرده است.

20939
متن پرسش
با سلام: با توجه به سوال 20910 سوالاتی پیش می آید: 1. به نظر می رسد طب اسلامی مدنظر شما غیر از طبی است که ابن سینا و... ارائه کردند والا با توجه به اینکه کتب موجود است چرا اطبا باید از صفر شروع کنند؟ 2. اگر طب مورد نظرتان شفاهی بوده چرا اطبا نسبت به کتابتش اقدام نکردند و چرا در انتقال کوتاهی کردند؟ چون رضاشاه بساط حوزه ها را هم می خواست برچیند ولی با مقاومت علما موفق نشد یا عرفا علی رغم همه مخالفت ها باز اسرار را سینه به سینه و مکتوب انتقال دادند 3. اسناد تاریخیتان مبنی بر نابودی طب اسلامی توسط رضا شاه چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب‌هایی مثل «قانون» بوعلی، تئوری‌های طبّی موجود است ولی ما از تجربه‌ی هزارساله‌ تاریخ طب‌مان محروم شدیم 2- مدت‌ها به صورت سینه به سینه، تجربه‌ی طبیبان به نسل بعدی منتقل می‌شد و ضرورتی برای ثبت آن‌ها نبود. ولی متأسفانه در زمان رضاخان غافلگیر شدند 3- این مسئله‌ای نیست که درتاریخ پنهان باشد که چگونه رضاخان به بهانه‌ی کهنه‌بودن، مانعِ ادامه‌ی طبابت اطبایِ سنتی می‌شد. هم بنده مختصری شاهد این مسئله بودم و هم حضرت امام در کتاب «کشف الأسرار» متذکر آن ‌هستند. موفق باشید

20567
متن پرسش

سلام بر استاد بزرگوار: جناب استاد بهترین طلب در اربعین چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احساس حضوری که خداوند برای ما در این تاریخ تقدیر کرده است، نیاز اصلی و مهمِّ ما است. ما همان‌طور که در سُنن الهي قرار داريم، اگر از حضور خود در آن سنن آگاه شويم راهِ آينده نسبت به آن سنن در مقابل ما گشوده مي‌شود. به همين معنا ما در تاريخي هستيم که اربعين به صورتي خاص ظهور کرده که اگر از حضور خود در اين رخداد آگاه شويم، راهِ آينده‌ي تاريخ ما در مقابل ما گشوده خواهد شد و ديگر در توهّمات بشرِ غرب‌زده قدم نخواهيم زد.

رخداد تاریخی، یک نوع آشکارشدن است برای جان انسان، مثل فهمیدن‌های معمولی نیست، انسان در آن واقع می‌شود و اگر نسبت به آن خودآگاهی پیدا کند می‌تواند از آن تغذیه کند و با آن هماهنگ گردد، در آن صورت به داخل آن رخداد کشیده می‌شود و در آن حالت امری معنادار، اعتبار خود را بر آن فرد یا ملت‌ حاکم می‌گرداند و به آن ملت خطاب می‌کند و آن ملت آن معنا را از خود می‌کند و حاضر می‌شود با آن زندگی کند و به آن آری بگوید و آن را از خود کند.

ما در اربعینی که این سال‌ها ظهور کرده است، در داخل رخدادِ حقیقت این دوران قرار می‌گیریم قبل از آن‌که فکر کنیم چگونه باید به آن باور داشته باشیم. پیش‌فهمی است در امری معنادار و معنوی که در «سنت» رخ می‌نمایاند و در افق درونی انسان‌ها عالَمی را به آن‌ها عطا می‌کند و انسان‌ها در آن عالَم از خود، فهمی خاص پیدا می‌کنند. وظیفه‌ی ما جهت تفسیر این رخداد، توجه به پشتِ صحنه‌ی آن است تا بیرون از فرهنگ مدرنیته، فهم تازه‌ای از خود پیدا کنیم و وارد تاریخی اثرگذار شویم.

در پشت صحنه‌ی رخداد اربعین، آدمی به ندای بی‌صدای هستی گوش می‌دهد و با زبان، آن را آشکار می‌کند. زیرا حقیقت، صامت نیست و در هر دوران سخنی دارد و باید با گوش‌سپردن به آن، با زبانی مناسب، آن حقیقت را آشکار کرد. در این صورت است که انسان در عین داشتن سخنی اصیل، به معنای خود دست می‌یابد که آن معنا، ارتباط با حقیقت وجود است و پاسخ‌دادن به دعوت و ندای بی‌صدای حقیقت، وگرنه انسان‌ها همچنان در بی‌معنایی به‌سر می‌برند. در یک کلمه، ندایِ بی‌صدایی هست که در پیاده‌رویِ اربعین باید به آن گوش داد تا در برگشتن، زبانی مناسبِ تبیین آن صدا به میان آوریم. موفق باشید

17745
متن پرسش
حضرت استاد سلام علیکم و رحمه الله: به نظر حضرتعالی چرا این همه اندیشمند در انقلاب وجود دارد لکن کسی نظیر رهبر انقلاب، جامع و عمیق و بی هوا وجود ندارد؟ چرا این انقلاب همچنان در انتظار فردی جامع است تا بیاید و صحنه عالم را کارگردانی کند؟ (البته منظور حضرت حجت نیست.)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر انقلاب به خوبی نشان داده‌اند که متوجه‌ی حضور تاریخی انقلاب اسلامی هستند و این رازِ بصیرت هرکسی است که چنین فهمی را در خود ایجاد کند و در همین رابطه عرض شد به شرح کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» بپردازید. موفق باشید

15273

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: آیا مباحث صوتی دکتر داوری را سراغ دارید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاع ندارم ولی طالب آن هستم که از مطالب صوتی ایشان استفاده کنم. موفق باشید

13893
متن پرسش
سلام و خدا قوت: استاد ما باید فقه و اصول فقه را تا چه حد بخوانیم؟ باید لزوما اجتهاد داشته باشیم؟ یا صرف دانستن در حد سطح یک و دو کافی است. (در حد رسائل و مکاسب) آخر آنقدر علم هست که لازم است ما طلاب با آنها آشنا شویم که انسان می ترسد به آنها نرسد و وقت نکند. مثلا فلسفه و عرفان و دشمن شناسی و تاریخ و غرب شناسی و ادیان شناسی و.... اگر ما مثل علمای سلف بیشتر به فقه و اصول بپردازیم بقیه علوم می ماند. البته خداوند هم برکت می دهد به علم طلبه اگر نیتش خالص باشد؟ راهنمایی بفرمایید. ممنون التماس دعا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی بخواهد به عنوان صاحب‌نظر در موضوعات اسلامی به میان آید تا بتواند به متون لازم رجوع درستی داشته باشد، حداقل بایستی چندسالی تا درس خارج جلو رود و در این حالت است که اگر در فلسفه و عرفان و دشمن شناسی وارد شود می‌تواند درست برداشت کند و موضوع را درست ارائه دهد. موفق باشید

13761
متن پرسش
سلام بر استاد بزرگوار: سوالاتی پیرامون 10 تکته داشتم که خدمتتان عارض می شوم: 1. چرا می فرمایید وقتی مریض می شویم روح مریض می شود و تن تحت حکومت میکروب قرار می گیرد. 2. شما در جواب کسی که عرض کرد چرا من را به مغز نسبت ندهیم فرمودید شما می گویید مغز من پس یک منی هست و یک مغزی و باید مغایرت بین مدرک و مدرک وحود داشته باشد و حال آنکه این مغز من که می گوییم بالمسامحه است و در و این همان مغز است. 3. آیا می توانید عقلا ثابت کنید که دیوانه ها هم نفسشان کامل است و فقط ارتباطش با بدن مختل شده؟ 4. شما در جواب سوال کسی که عرض کرد چرا پیغمبر اکرم با جنبه حقیقی شخص در عالم خواب رو به رو نشدند فرمودید که حقیقتا اینها انسان نبودند و این جنبه غیر انسانی شان بود و حال آنکه حیوانات مظهر تجلی الهی اند و اگر این گونه، افراد گنه کار نشان داده می شوند به خاطر این است که از طریق این شکل به پستی شان پی برند نه اینکه حقیقتا میمون باشند و باز سوال آن بزرگوار تکرار گردد (ادامه سوالات معرفت النفس را ان شاء الله دفعه دیگر به عرضتان می رسانم) 5. می خواهم مقاله ای پیرامون انسان از دیدگاه اسلام یا عام ترش مثلا حق بنویسم می توانید جناب عالی چند کتاب یا مقاله معرفی کنید (غیر از آشتی با خدا و ده نکته که خوانده ام)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در بحث معرفت نفس در کتاب «خویشتن پنهان» روشن شد که چرا بدن‌های مختلف در مقابل میکروب‌ها یک عکس‌العمل نشان نمی‌دهند و چنان‌چه روح انسان در شدت وجودی بیشتر باشد، بر تأثیر میکروب‌ها غلبه می‌کند 2- بالاخره این ادراک را اگر کسی نپذیرد، عملاً به هیچ ادراکی از ادراکات خود نمی‌تواند اعتماد کند و گرفتار یک نوع سوفسطایی‌گری می‌شود 3- همین‌که می‌توان در بسیاری موارد دیوانگان را به کمک درمان بدن‌شان درمان کرد، نشان می‌دهد که مشکل آن‌ها در عدم ارتباط صحیح بین جسم و روح است و این‌که جسم نمی‌تواند آن‌چه که روح اراده می‌کند را، صورتِ عمل بپوشاند. شاید کتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی» در این مورد بتواند کمک کند. موفق باشید

12892
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: در صورت امکان می خواستم منابع و مراجعی را جهت مطالعه و تحقیق در مورد طهارت تکوینی اهل بیت (ع) معرفی و مختصر توضیحی مرحمت فرمائید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تفسیر آیه‌ی 33 سوره‌ی احزاب عرایضی شده و نیز در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در قسمت آیه‌ی تطهیر، نکاتی هست. کتاب بر روی سایت می‌باشد. موفق باشید

12802
متن پرسش
سلام علیکم: استاد شما در جلسه ای با موضوع مهدویت فرمودید که یهود و نصارا می توانند جزیه بدهند و زندگی کنند پس یعنی در زمان ظهور حضرت مهدی (عج) افراد بیطرف هم داریم؟ و دوم اینکه پس این آیات کجا محقق می شوند: « وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ». (آل عمران 85). « و هر که دینی غیر از دین اسلام را بخواهد از وی پذیرفته نخواهد شد، و در آخرت از زیانکاران خواهد بود». و در آیه 19 همان سوره می خوانیم: « إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام» «دین پیش خداوند فقط اسلام است».
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در زمان ظهور حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌علیه» غلبه بر حکم خدا است نه آن‌که همه‌ی انسان‌ها خوب و متدیّن شوند، باز انتخاب هست و باز گناه‌کاری. ولی گناه، رونق ندارد. موفق باشید

12782
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید: 1. استاد خیلی دوست دارم فقط از خدا خودش را بخواهم اما دوباره دعای متفاوتی را تکرار می کنم. یکی از دعاهام که زیاد تکرار می کنم اجابت نشده به همین خاطر دیگه نمی خواهم نه دعا کنم و ناخودآگاه از شنیدن معارف الهی دور شدم چرا؟ چون برای این سئوال جوابی ندارم از امامان بسیار شنیدم در رد نکردن گدا و اجابت خواسته مردمان کرامات ایشان حتی الان. حالا من یکی از آن انسان هایی ام که با شنیدن این اوصاف آمدم در خانه به توسل اما هیچ. چرا باید قبول کنم بقیه حرف هایی که می شنوم از معارف الهی چرا باید قبول کنم؟ من آدم بد اما ناامید کردن آدمای بد راه و رسم اهل البیت (ع) نیست. چرا قبول کنم رحمت العالمین غم و درخواست کمکم را می بینه بعد هیچی، این امر با این صفت نمی خونه وقتی این حرفا را نمی فهمم چرا باید قبول کنم؟ استاد از اینکه دیگه نمی تونم به احادیث و گفته ها اعتماد کنم در عذابم اما همه من را می پیچونند. صلاح نیست، آن امور استثناست، در بزم مقرب تر جام بلا بیشتر می دهند و... استاد دوست دارم به خدا نزدیک شم اما نمی خوام دیگه قدمی بردارم. قدم های که گفتند رفتم اما نتیجه را ندیدم احساس می کنم وقتی کسی جهنمیه این حرف ها مال بهشتی هاست نه مال آدمایی مثل من هر قدر صدا می کنم ذکر میگم انگار همه شنیده ها مال بقیست به من که می رسه استثنا می شود. استاد چرا؟ اصلا در عالم برای این سئوالا جوابی هست یا نه نیست یا برای من که یک آدم عادی ام نیست می دونم در عالم، هدایت و گمراهی من مهم نیست و گرنه حالم این نبود. گفتم شاید جوابی باشه و شما به من بدید استاد واقعا شما سوالها را می خونید و جواب می دید؟ همه متن ها را؟ ممنونم از وقتی که می گذارید با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده یعنی طاهرزاده همه‌ی متن را و گِله‌های شما را از حضرت پروردگار که در متن‌تان مطرح کرده‌اید، می‌خوانم و تعجب می‌کنم که چطور به مرحله‌ای نرسیده‌اید که آن‌چنان محو حق باشید که بدانید هرچه آن خسرو کند، شیرین کند و ندا سر دهید: «در بلا هم می‌چشم الطاف او/ مات اویم، مات اویم، مات او» در آن حدّ که به خود آیی و از خود بپرسی: «زیر دریا خوش بود یا روی او / لطف او بهتر بود یا قهر او؟». موفق باشید

10745

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: خداقوت، با توجه به اینکه در همه نمازها سوره شریفه حمد وجود دارد و در آن سوره انسان با خدای متعال صحبت می کند، چرا مانند سوره های شریفه ناس و فلق و... در ابتدای سوره شریفه حمد کلمه «قل» نیامده است؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» مأمورند به همان صورت که قرآن برایشان نازل شده است ان را به مردم برسانند. هنگام وَحی سوره حمد، «قل» در ابتدای سوره‌ی نیامده. موفق باشید
9102

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. استاد ما الان با تفسیر المیزان خیلی نمیتونیم ارتباط برقرار کنیم و فهمش برامون مشکله. شما توی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» فرمودید خوندن بعضی از کتاب های امام (ره) توی فهم المیزان کمکتون میکنه. میخواستم بپرسم کدوم کتابای امام و چه کتابهایی از شما توی درک و فهم المیزان میتونه کمکمون کنه، تا انشاالله بتونیم یک مقدار بعد عقلی و قلبیمونو رشد بدیم بعد بریم سراغ المیزان؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «آداب الصلواة» حضرت امام کمک می‌کند. رویهم‌رفته کتاب‌های معرفتی ما می‌تواند آن آمادگی لازم را به شما بدهد به‌خصوص بحث‌هایی که در رابطه با سوره‌های قرآن شده و صوت آن موجود است. موفق باشید
8386
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز تا چه اندازه باید در شب خوابید تا به کمال انسان ضرر نزند ما نیم ساعت زودتر از اذان نمی توانیم بیدار شویم با این صحبت ایت الله قاضی می گوید اگر می توانی شب را نخواب آیا مقدور است ؟ این که انسان را نابود و مریض الحال می کند
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: ما فعلا در حد خودمان بایدعمل کنیم تا انشاءالله تجلیات الهی ظهور کند و گستره‌ی عمل را احساس کنیم. موفق باشید
7534
متن پرسش
با سلام در کتاب امام و مقام تعلیم ملائکه نوشته اید:"خدا بحق خود اهل بیت نصیب ما بکند که فرشته ای بالی تکان دهد تا در اثر آن،نور کبریایی حضرت رب العالمین بر قلب ما تجلی کند"منظور از این تکان دادن بال ملک چیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بال ملائکه مظاهر اسماء الهی‌اند که متعیّْن شده‌اند و زمینه‌ی اُنس با حضرت حق را راحت‌تر فراهم می‌کنند. موفق باشید
6086
متن پرسش
سلام علیکم ایا در اسلام سبکی معده منظور است یا مطلق امساک منظور است یعنی اگر کسی مثلا شش وعده بخورد ولی مواظب باشد که سنگین نشود یعنی به نحوی معده اش را فریب دهد مثل کودکی که وقتی خیلی بی تابی می کند شکلاتی دست او می دهند تا ارام گیرد و به این نحو او را می فریبند ایا این کار کار درستی است ویا انکه بهره های سلوکی بر مطلق امساک بار می شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً امساک است که نفس را از مشغول‌شدن نسبت به بدن فارغ می‌کند تا بتواند به جنبه‌ی ملکوتی خود رجوع داشته باشد. موفق باشید
نمایش چاپی