بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7054
متن پرسش
سلام علیکم استاد.تو مشهد وهابیت داره گسترش پیدا میکنه . تبلیغ در خصوص فاطمیه و وجریان سقیفه تا چه حد لازمه ؟ به نظر شما موجب اختلاف بین اهل سنت وشیعه نمیشه ؟ میخوام تو مسجد مباحثی پیرامون کتاب بصیرت حضرت فاطمه را انجام بدهم اما میترسم بین شیعه و اهل سنت اختلاف بیفته .ولی با توجه به اینکه تو مشهد داره وهابیت گسترش پیدا میکنه . دانش آموزان اول دبستان در مشهد امسال طبق آمار آموزش پرورش پنجاه درصد اهل سنت بوده اند و این وحشتناکه . از طرفی هم رهبری گفتند وحدت حفظ شود . استاد چه کنیم ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر در مسجد شیعه و سنی با هم هستند فعلاً باید از نقاط مشترک صحبت کرد ولی در مسجدی که مسجد شیعیان است و شیعیان تشریف دارند بدون مباحث افراطی ،بازخوانی تاریخی که در صدر اسلام گذشت آن هم بنا به اسنادی که مربوط به اهل سنت است موجب روشن شدن راه شعیان می شود. موفق باشید
6894

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیز نظر جنابعالی در خصوص کتاب «هرم هستی، تحلیلی از مبادی هستی شناسی تطبیقی» آقای دکتر مهدی حائری یزدی، چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بد نیست، خیلی قوی نیست. در موضوع اصالت وجود خوب موضوع تبیین نشده. موفق باشید
3778

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم استاد عزیز. . .بعد از فرمایشات نورافشان و راهگشای رهبری عزیز امام خامنه ای حفظه الله تعالی. . .منتظر ماندیم این سوال از شما پرسیده شود که تحلیل شما از سخنان رهبری چیست،البته قسمتی که مربوط به اتفاقات آن روز بود،آیا همان تحلیل قبلی شما که در سوال 3583 هست،یا اضافه بر اون چیزی به نظرتان میرسد،غرض از پرسیدن این سوال،گاهیست امثال شما استاد گرامی با بیان یک بند فرمایش،تحلیل جامعه ای ارائه میدهید که راهگشای ماست در بقیه اتفاقات. . .در صورتی که نیاز به صحبت هست مشتاقانه منتظریم. . .موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جواب سؤال یکی از کاربران محترم در سؤال 3745 تحت عنوان فصل‌الخطاب‌بودن رهبری در سعادت دنیا و آخرت عرایضی داشته‌ام امید است برای جنابعالی راه‌گشا باشد. موفق باشید
1520

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد. در آیه 30 سوره محمد آمده است "اگر ما میخواستیم سیمای ایشان(منافقان) را بر تو آشکار میکردیم....آیا پیامبر اسلام نمیدانستند منافقان چه کسانی هستند و علم نداشتند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: خداوند از جهت ستارالعیوب‌بودنش همه‌ی شخصیت منافقان را بر ملأ نمی‌کند ولی در ادامه‌ی آیه به پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرماید: از طریق طبیعی یعنی از طریق گفتارشان می‌توانی آن‌ها را بشناسی که با سخنانشان به کدام سو نظر دارند و در آخر آیه می‌فرماید: خداوند اعمال آن‌ها را و توطئه‌های آن‌ها را می‌داند و نمی‌توانند ما را غافل‌گیر کنند. موفق باشید
1178

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیزم، حضرتعالی درجایی می فرمایید خداشناسی زحمت می خواهد و فراغت می طلبد و واجب ترین امر است و میزان برای قبولی اعمل معرفت به حقایق عالیه که رأس آن خداست می باشد، واز طرف دیگر می فرمایید ائمه علیهم السلام نه فیلسوف بودند و نه متکلم بلکه با رعایت دقیق موازین شرعی خدا بر قلب آن ها تجلی نمود، پس می شود اینگونه نتیجه گرفت که نیازی به به مباحث معرفتی در حد وسیع کلامی و فلسفی نخواهد بود و یک شناخت جزئی در حد اغنای عقل کافی است و کافی است ما نیز رعایت موازین شرعی را داشته باشیم تا خدا بر قلب ما نیز تجلی کند از طرف دیگر می بینیم که مردم برای شناخت این حقایق وقتی نمی گذارند و دارای اعتقادات ضعیفی می باشند آیا این عدم شناخت برای ما درد سر خواهد شد؟ با تشکر و التماس دعای خیر در این شب های عزیز
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی ائمه «علیهم‌السلام» به عنوان معلمان توحید توسط خداوند پروریده شده‌اند ولی ما با تدبر در سخنان آن‌ها به توحید نزدیک می‌شویم و اعمال دینی‌مان ما را به نتیجه‌ی بیشتر می‌رساند. مسلم هر کس به اندازه‌ی بصیرتی که در توحید دارد از پل صراط دنیا می‌تواند بدون درد سر عبور کند. موفق باشید
714

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام وادب و احترام خدمت استاد گرامی در پاسخ به سوال 702 که در ان مشکل دوست خود را مطرح کرده بودم و شما اشاره کرده بودید به مبارزه با هوای نفس و نرقصیدن به ساز دیده و دل و میل و ... بنده خدا دوستم خود این را می داند هدف من از ارائه این سوال بیان راهکاری عملی از سوی جنابعالی بود اگر من این پاسخ را به بگویم می گوید این را که خود می دانستم .او بدنبال این است چگونه این کار را بکند. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیکم السلام بنده متوجه هستم که این مشکل هست، ولی حرف همان حرف است که عرض شد. دیگر وظیفه‌ی آن عزیز است که خود را تغییر دهد و بداند تنها راه همین است که دین خدا می‌گوید وگرنه به انواع مشکلات گرفتار می‌شود. موفق باشید
21882
متن پرسش
سلام استاد: می خواستم درباره استاد سروش ببینم که برخی می‌گویند که رفتار حکومت با ایشان رفتار خوبی نشد و این رفتار بد سیاسی حکومتی بود که باعث شد ایشان بروند یا اینکه می گویند باید برخورد علمی می شد نه سیاسی وگرنه ایشان نمی رفتند. این سوال رو از شما پرسیدیم چون شما هم با ایشان در ارتباط بودید و از ایشان اطلاع دارید و هم با مبانی و اصول تفکر ایشان آشنایید. با تشکر التماس دعا دارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آن‌جا که بنده اطلاع دارم آقای سروش خودشان از کشور خارج شدند. ولی از آن‌جایی که نگاه‌شان به وحی الهی با طرح بحث «تجربه‌ی نبوی» و از آن بدتر، با طرح بحث «رؤیای رسولان» سخنانی گفتند که حتی رفقای ایشان اذعان دارند با مبانی دین نمی‌خواند؛ طبیعی بود که نظام اسلامی زمینه‌ی در اختیارقراردادنِ نسل جوان را در دانشگاه‌ها در اختیار ایشان قرار ندهد. موفق باشید

بد نیست به جواب شماره    20464 رجوع شود

     

 

21403
متن پرسش
مثل ِ یک قطار ِ در حال ِ حرکت ، چهره ها به سرعت و به نحوی از کنار َم عبور می کنند که هر لحظه ممکن َست در ایستگاهی توقف کند و مرا برای ِ مدتی به خود مشغول سازند. سالهاست به آلبر کامو مشغول َم . گویی هر ایستگاه سراغ َم می آید و می پرسد فرق ِ ما با هم چیست؟! و من در عملی دردناک، ناچار َم تراوشات ِ خونین ِ روح َم را کنار ِ بند بند ِ سخنان ِ او بچینم و این چنین خود را از سیل ِ اتهامات تبرئه کنم. اینکه با تمام ِ شواهدی که بر علیه ِ من سخن می گویند، چرا تلاش می کنم بگویم سوداگر ِ پوچی و بیهودگی نیستم؟! گاهی اشتراک ِ الفاظ مرا به زحمت می اندازد و من ناچار َم روح ِ زخم خورده َم را بیش از اینها حفاری کنم تا شاید بفهمم در عمق ِ پریشانی، این کدام نجوا ست که این چنین در گوش ِ روح َم فریاد می شود؟! اما به راستی من چه هستم؟! این سوالی ست که یقینا گوش َش از شنیدن ِ مطلق ِ لفظ، سرریز شده و در صدد َست آن را بیابد. این سوال با صدها کتاب و خاطره و حادثه همراه بوده است که هر یک اشاراتی به آن گمشده ی من َست. کامو در بندی از نوشتار ِ خویش پیرامون ِ خودکشی می گوید: داوری جسم کاراتر از داوری جان است و‌ جسم همواره در برابر نیستی پا پس می کشد. ما پیش از آنکه به اندیشیدن خو کنیم به زیستن عادت می کنیم. و من گفتم: آنگاه که حقیقتی دیر می کند، برخی انسان ها تنها دارایی ِ شان را گروگان می گیرند، جسم ِ شان را. اما تماشاچیان همیشه به آخر ِ ماجرا می رسند. گاهی احساس می کنم من وارث ِ تمام ِ گذشتگان ِ شرق و غرب هستم و قرار َست پرتوی ِ دیگری ظهور کند که این جان کندن های ِ پی در پی بشارت ِ طلوع ِاوست. اما آنچه به طرز ِ خاصی دردناک َست آن َست که من هم کامو را چشیده َم هم آوینی را، گویی با هر دو آشنا و خویش َم اما از هر دو هم عبور کرده َم ولی چه کنم که در نظر ِ دیگری بیشتر کامو مآب جلوه می کنم. میان ِ این دو زیست ِ از سر گذشته، چنان در حال ِ فشار َم که نمی دانم آیا جسم می تواند این حجم از طلب ِ روح را برتابد و فردا صبح باز هم آفتاب رخ می دهد ؟! من دیگر نه می توانم با سیاهی ِ عصیان ِ کامو نفس های ِ باقی مانده َم را بگذرانم نه با بدهکاری ِ رنگارنگ ِ آوینی. و هیچ چیز آنقدر تلخ و دشوار نیست که امروز تمام ِ تلاش ها معطوف ِ به آن شود که تو را با آوینی قانع کنند. از نوجوانی تا جوانی تمام ِ تلاش َم را کرده َم که به معلمان ِ هنجار پرست َم بگویم مرا این چنین مطیع و خط کشی شده بار نیاورند و یک بار بگذارند در فهرست ِ منابع بگوییم: خود َم! اما در دنیایی که هنوز هم ما را دنباله رو می پرورانند انتظار ِ آنکه کسی در عالَم ِ خود به سلوک ِ حسین بن علی، رها بیندیشد می توان گفت انتظار ِ لااقل دشواری ست. این روزها پس از سالها تلاش های ِ به ظاهر ناکام فهمیده َم تنها و تنها و تنها اگر در ضمیر ِ صادقان دربدر ِ حقیقت باشم تمام ِ عالَم در خود َم یافت می شود. با این همه به من بگویید برای ِ آنکه خویش ِ آلبر کامو و آوینی ست چه راهی جز طلبکاری می شناسید؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زمانه، زمانه‌ی تصمیم است. دوره‌ی بی‌تصمیمی به امید آن‌که زمانه‌ای بیاید تا ببینیم چه کنیم، گذشته است و فشاری که روح‌‌های حساس نسبت به حقیقت را در برگرفته است، حوالتِ این تاریخ است. تاریخی که اجازه نمی‌دهد نسبت به حقیقتی که ظهور کرده، بی‌تفاوت باشیم. حقیقتی که با انقلاب اسلامی ظهور کرد. شهداء دیدند و معطل نشدند و همسران شهداء نیز آن را درک کردند و در عین شهادت همسرشان که به جان‌شان آتش زد و با سوز جگرشان آن را لمس کردند، توانستند آن را تحمل کنند و زیباترین غمِ این تاریخ را بیافرینند. راستی! اگر حضرت زینب«سلام‌اللّه‌علیها» متوجه‌ی حقیقتی که حسین«علیه‌السلام» متذکر آن بود، نشده بود و آن را نمی‌شناخت، چگونه می‌توانست آن غمِ بزرگ را تحمل کند که نه‌تنها از پایش نینداخت، بلکه بالی شد تا او پرواز کند و پوچیِ دوران را به‌کلّی زیر پا بگذارد.

چرا به آلبرکامو حق ندهم که این‌چنین در عطش رسیدن به حقیقت، سوخت وقتی در دورانِ غروبِ حقیقت به‌سر می‌برد؟! و چرا به آوینی حق ندهیم وقتی متوجه طلوع حقیقت شد و سعی کرد زبانِ لوگوسِ این دوران باشد تا حقیقتِ «وجود» را در این دوران بیان کند و عهدی را که با وجود بسته بود را بنمایاند؟!

راستی! حقیقتی که ما باید به دنبال آن باشیم چیست، و چگونه باید آن را یافت؟!

چیست امر اندیشیدنی‌ترین در این تاریخ که تا به آن نیندیشیم، هنوز اندیشه نمی‌کنیم. در فهم انقلاب اسلامی چه چیزی نااندیشیده مانده است که ما هنوز نتوانسته‌ایم به اهداف انقلاب اسلامی که در آغاز مدّ نظر بوده است، دست یابیم؟ جز این است که انقلاب اسلامی حقیقی‌ترین اندیشه در این تاریخ را در افق جان ما قرار داد تا ما انسانی شویم که این اندیشه برای او آرامش‌بخش باشد؟ هرچند ممکن است در برهه‌ای از یک دوران تاریخی، افق زمان پوشیده و «وقت» گم شود و البته آن‌جا همگی از «وقت» برخوردار نیستند.

ما با درک بی‌واسطه‌ی خود می‌توانیم با حقیقت انقلاب اسلامی مرتبط باشیم، در آن صورت زبان ما، زبان انقلاب اسلامی خواهد بود. زبانی ماوراء زبان روزمرّگی. مثل آن‌که شعر، شاعران را در بر می‌گیرد و شاعر با سرودن شعر شاعر می‌شود. شاعر و متفکر به یافت‌هایی می‌رسند که در قصدشان نمی‌گنجد و آن یافت، بزرگ‌تر از تصور شاعر و متفکر است زیرا آن‌ها سخنِ تاریخ خود را می‌گویند.

تفکر، امری است تاریخی یعنی یک دوران تاریخی را بنیاد می‌نهد و آن را «راه» می‌برد و نگهداری و نگهبانی می‌کند به قسمی که این تاریخ در سایه‌ی آن تفکر دوام و بسط می‌یابد و با آن زندگی می‌کند و دوام می‌آورد. این تاریخ، امری جدا از ما نیست و حقیقت در متن تاریخ، خود را می‌نمایاند تا ما سرگردان نمانیم. موفق باشید 

20474
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوارم: خدا قوت. 1. در مورد تفسیر سوره حمد حضرت امام: تجلی ذات بر ذات را اگر می شود یک جمله موجز که وقتتان را نگیرد در توضیحش بفرمایید. احساس می کنم مشکل پیدا کردم، احساس می کنم این قسمت را نفهمیدم. (تجلی ذات بر ذات ، در مقابل تجلی ذات بر موجودات) 2. چند سال قبل حقیر خواب بودم، و برای نماز صبح بیدار شدم و وضو گرفتم و نمازم را خواندم، و خوابیدم، بعد دوستان طلبه مرا بیدار کردند که برای نماز صبح بیدار بشوم، من هم گفتم خواندم، صبح متوجه شدم که نماز خواندنی در کار نبوده، و خواب بوده اینها که دیدم. ولی بسیار واقعی بود. سوال اینجاست که این چه حالت از نفس است؟! التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  تجلی ذات بر ذات مبتنی است بر علم خدا بر خودش و این‌که خود را در خود و یا در اسماء به تماشا بنشیند و از این جهت همیشه آن‌چه در میان است تجلی ذات بر ذات است حتی آن‌جایی که مخلوقات را خلق می‌کند. به همین معنا جناب حافظ رازگشایی می‌کند و می‌فرماید: «نظری کرد که بیند به جهان صورت خویش / خیمه در آب و گل مزرعه آدم زد». 2- این نحوه‌ای از تجرد است و روبه‌روشدن با تجرد نفس، ارزشش آن است که انسان تجرد نفس خود را بهتر حس می‌کند. موفق باشید

20411
متن پرسش
(ضمن عذرخواهی از سوال کننده محترم، متاسفانه در حین ویرایش سوال و طبقه بندی آن، به دلیل از دسترس خارج شدن چند ثانیه ای قسمت مدیریت سایت و قصور در ذخیره متن سوال ویرایش شده، قسمت ابتدایی سوال بطور ناخواسته حذف گردیده است) ادامه سوال: .... در این میان شخصیتی با سابقه و صاحب نفوذ وجود دارد که به جرات می توان گفت اگر او و حمایتها و دولت و تفکرش نبود هرگز جریان نفوذ و استحاله و سکولار نمی توانست تا این حد در اجتماع نفوذ کند و زندگی اشرافی غیر انقلابی و غیر متدینانه را با مظاهر فساد و رشوه و رانت و تضاد طبقاتی و اسراف و اتراق و تجمل پرستی دوری از احکام خدا نهادینه کند تا جایی که در تحقیقی که چند مولفه دینی در نظر گرفته شد که بیشتر هم ریشه در آداب و احکام اجتماعی اسلام داشت و در کشورها بررسی شد ایران در رتبه 137 قرار می‌گیرد. گفته ها و موضع گیریهای این شخص تمایل او رابه غربگرایی و آن جریان به خوبی هویدا می سازند که سر آغاز انحراف از مانور تجمل شروع می شود و پایان آن سکته زدن در استخر فرح! است و در این میان حکایتهای دردناک و فراوانی همچون این که در مقابل خبرنگاری که سخن از اختلاسهای می گوید ایشان می گوید یک سد ساخته می شود حالا اگر مقداری هم اختلاس شد اشکالی ندارد نقل به مضمون و رسما دزدی رسمیت داده می شود، وجود دارد. اما در این میان ناگهان نسل انقلابی با شخصیتی بزرگ و مفسری عظیم و حکیمی والا روبرو می شود به نام آیت الله جوادی او هم انقلابی است هم در اوج تدین، اما چنان لب به مدح و ثنای این شخص می پردازد که آدم را تا خرخره در اعجاب فرو می کند تو گویی هیچ از آنچه اتفاق افتاده اطلاع ندارد و جالب این که رفتارهای این شخص در بسیاری موارد با مبانی خود آیت الله جوادی در تضاد است و عجیب تر از عجیب این که فرزندان این شخص که یکی از آنها صریحا حکومت دینی را نفی می کند یکی با حکم قوه قضائیه جمهوری اسلامی زندان شده است و.... را به گونه ای می ستایند اعجاب انگیز! و می گوید شاخه های سرسبز و پر باردرخت ریشه سالمی دارند! تا جایی ظاهرا که در مقاطعی حتی بعضا طلبه های حوزه علمیه قم حرمت ایشان را نیز پاس نداشتند و کار تا پرت اشیاء و شعار هم پیش رفت. از آن طرف شخصیتی متفکر و والا کسی که مقامی بزرگ را از دست رهبری دریافت می کند که اگر خداوند به نسل جوان ما این توفیق را نداد که زمان علامه طباطبایی و شهید مطهری را درک کنند بحمدالله آقای مصباح خلاء آنان را پر کرده است. و آن وقت آیت الله مصباح می فرمائید: خاتمی سیئه ای از سیئات هاشمی است. عجبا خاتمی با آن انحراف فکری که دیگر داد خود آیت الله جوادی را هم در آورده بود را گناهی از گناهان هاشمی می داند و از طرف دیگر فقیه انقلابی آیت الله خزعلی می فرماید من بمیرم و نبینم هاشمی روی کار بیاید مگر شما هاشمی را هنوز نشناخته اید؟ دهها موضع گیریهای دیگر از بزرگان دیگر از طرف دیگر محقق غرب شناس زمان فهم دکتر زرشناس می گوید آنچه امروز از فقر و فساد و تبعیض و اشرافیت و حقوق‌های نجومی و کشیدن مردم به غرب زدگی و بحرانهای اجتماعی و... همه از سال 68 با دولت ایشان شروع شد. این اتوبان با دولت سازندگی شد و صحبتهای خود شما هم که فوق العاده است. خدایا چه خاکی بر سرمان کنیم اینجا دیگر مسئله تشکیکی نیست وجوه مختلف از یک حقیقت نیست بلکه مسئله نفی و اثبات است مسئله سیئات و حسنات است. از طرفی وقتی به جمعیت متفکرین و عالمان بزرگ انقلابی و دینی که نقطه مقابل آیت الله جوادی فکر می کنند می نگریم نقطه مقابل به شدت قوت می گیرد و برای من جوان انقلابی این سوال پیش می آید چرا؟ آیا این همه تفسیر و عرفان و علم برای ایشان روشن ننموده که این تفکر چه بلائی بر سر انقلاب آورد که اگر خدا رهبری را نگذاشته بود الان قطعا انقلاب در دامان آمریکا بود و آیا ایشان نمی دانند دفاع اینچنین مطلق از ایشان و حتی فرزندان معلوم الحال ایشان که از آقای جوادی بر جا ماند می تواند قضاوت نسل جوان و تاریخ را هم در نقد تفکر هاشمی و هم جایگاه آقای جوادی به مخاطره اندازند. استاد جان خواهش می کنم بفرمائید چرا و لطفا به خاطر جایگاه علمی و تفسیری ایشان مسئله را به اجمال و کلی گویی سپری نکنید مقام علمی ایشان روشن و احترام ایشان واجب است ولی بایستی این مسئله هم برای نسل جوان روشن شود که به شدت ذهنها را می گزد. با تشکر و التماس دعا. پسورد ایمیل فراموشم شده. لطفا در سایت بگذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً در زمان فوت آقای هاشمی در رابطه با موضع‌گیری‌های آیت اللّه جوادی نسبت به آقای هاشمی در چند جواب به سؤالات به طور مفصل عرایضی شد. آن‌چه باید در این‌جا اضافه کرد، در نحوه‌ی نگاه متفاوت آقایان به جایگاهِ تاریخی انقلاب اسلامی است. گروهی به دنبال استقلال ایران هستند تا در کشور ایران مستقل به کمک فرهنگ دینی در این دنیای مدرن بتوانند زندگی کنند، در آن حدّ که هم دیانت خود را حفظ کنند و هم از مواهب جهان مدرن بهره بگیرند. و گروهی در عین تأکید بر استقلال ایران، معتقدند انقلاب اسلامی برای تحقق تمدنی در مقابل تمدن غربی به صحنه آمده است و تنها با روحیه‌ی انقلابی و فرهنگ شهید و شهادت می‌توان خود را معنا کرد. ملاحظه می‌کنید که هر دوی این نگاه علاوه بر آن‌که انقلاب اسلامی را قبول دارند، برای اسلام ارزش و جایگاه قائل‌اند، ولی دو نوع تعریف برای بودنِ خود در عالَم دارند. و ما باید همدیگر را بفهمیم، هرچند که تصور ما آن است که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» نگاهِ دوم را پذیرفته‌اند و بر اساس آن عمل می‌کنند. ولی تقابل مستقیم با نگاهِ اول به ضرر انقلاب است و بهترین راه راهی است که رهبری عزیز پیشه کرده‌اند؛ راهِ تبیین اهدافِ اصیلِ ضد استکباری انقلاب اسلامی. موفق باشید  

19031
متن پرسش
با سلام و تقدیم بهترین تحیات: استاد گرانقدر نمیدونم چطور توضیح بدم ولی ازدواج اول بنده به جدایی کشیده شد. الان هم ازدواج مجدد هم که کرده ام کار دارد به جدایی می کشد چون درست تحقیق نکرده بودم. با اینکه فردی کاملا مقید به احکام شرعی هستم و هدفم واقعا بندگی خداست، در اصل ازدواج و انتخاب اولیه متأسفانه مکرر اندر مکرر اشتباه کرده ام. الان می خواستم بدونم با توجه به اینکه اکثر مشاورین و حکمین موافقت خود را با طلاق ابراز کرده اند، و با توجه به اینکه این طلاقهای مکرر باعث از دست رفتن وجهه اجتماعی و ....می شود باید چه کار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید 200 سال گذشته پدر و مادر یک دختر برای او همسر انتخاب می‌کردند و او هیچ احساس عدم آزادی نسبت به این امر در خود نداشت ولی در تاریخی قرار دارید که امروز، آزادی غذای جان انسان‌ها است. لذا سعی کنید تا آن‌جا که خلاف شرعی از همسرتان سر نزده، آزادی او را محترم بشمارید حتی شریعت الهی او را در مکروهات نیز آزاد گذاشته. سخت‌گیری‌های بیجا ممکن است شما را بی‌همسر و یا همسر شما را از زندگی با شما دل‌سرد کند. موفق باشید 

18341
متن پرسش
سلام استاد: در زمینه ولایت سوالاتی برام پیش اومده: چه کسایی به چه اعتباری میتونن بر من ولایت داشته باشن؟ مشکلمو میگم که محور سوالم واضح بشه. توی حوزه ما، مدیر حوزه و متولی میگن ما بر شما ولایت داریم، پس حق ندارید بپرسید چرا؟ و هر کاری که ما میگیم باید انجام بدین. منم انتقاد کردم در جواب من گفتن که همه کسایی که ضد ولایت و ضد ائمه شدن همونایی بودن که مقابل اماشون دلیل می خواستن. واقعا با این حرف ترسیدم. حالا نمیدونم حق با منه یا اونا. از طرفی هم نمیتونم نپرسم چرا. اگه با پاسخ حل میشه یا منبع معرفی کنید ممنون میشم. در ضمن سوال قبلی هم در مورد زی طلبگی پرسیدم برای اون هم یه منبع به ویژه از امام روح الله (ره) معرفی کنید. ممنون میشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بر اساس آیه‌ی قرآن که می‌فرماید: «واللّه هو الولیّ» تنها خداوند بر همه‌چیز ولایت دارد. حال اگر خداوند فرمود پیامبر و امامان بر ما ولایت دارند، ولایت آن‌ها به اعتبار دستور خدا است و در همین رابطه ائمه«علیهم‌السلام» فقها را به حکم مقبوله‌ی عمربن‌حنظله ولایت داده‌اند، با آن خصوصیاتی که در روایات در این رابطه هست. ولی جایی برای ولایت رؤسای مدارس نگذاشته‌اند. در زمان امام خمینی این بحث پیش آمد که چون رئیس جمهور را ولیّ فقیه نصب می‌کند و رئیس جمهور وزرا را تعیین می‌کنند و وزرا مدیران کل را؛ و مدیران کل، مسئولانِ سایر قسمت‌ها را؛ پس مسئولان بر کارمندان ولایت دارند. وقتی این موضوع را از حضرت امام استفتاء کردند حضرت امام این نحوه استنباط را نفی کردند و فقط فرمودند در راستای رعایت قانون و به حکم قانون هرکس باید دستورات مقام بالاتر را بپذیرد. موفق باشید

17893
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز، مسئله برده داری و مطالعه در این قضیه مرا وارد به پرسشی سخت نمود، اینکه خداوند با چه ملاکی، عده ای را چنان سیاه آفرید و رنج هایی به آن سنگینی که واقعا تصورش هم برای آدم سخت است بر دوش آنان نهاد؟ و از طرفی عده ای دیگر را سفید، تقدیر نمود و در ناز و نعمت و بر تخت سروی آفرید؟ ملاک خدا چه بود؟ ملاک قدر های الهی چیست؟ اگر بگویید اعیان ثابته آنان از خدا چنین طلبی داشتند می پرسم، آنها با چه ملاکی و با چه سطحی از آگاهی و چرا رنج می خواهند و عده ای دیگر ناز و نعمت می خواهند؟ آیا به اختیار می خواهند یا به اجبار می خواهند؟ لطفا پاسخ مشروح بفرمایید و حتی الامکان، به منبعی ارجاعم ندهید چون به خاطر شرایطم، وقت خواندن کتاب های قطور را ندارم. به خاطر جسارتم مرا ببخشید. التماس دعا. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نظام ارزشیِ حضرت حق، سیاه و سفید معنا ندارد. قرآن در این رابطه می‌فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ» (13)/حجرات) در نتیجه فرقی بین سیاه و سفید نگذاشته. مشکل امروز تاریخ جهان، مشکل سیطره‌ی ارزش‌های غربی است. در حالی‌که در اسلام مقداد و بلالِ سیاه‌پوست با سلمان سفیدپوست، همه در یک ارزش از درجه‌ی انسانی هستند. می‌ماند که شرایط جغرافیایی خصوصیات خاصی به بدن‌های اقلیم‌های مختلف می‌دهد که این ربطی به وجه انسانی آن‌ها ندارد. موفق باشید

17489

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
حضرت استاد سلام علیکم: حضرت استاد دوستی دو سال پیش بر اثر توفیقاتی از جانب پروردگار عالم صاحب علمی بیکران شد. از آن پس او را عجب گرفت و سقوط کرد.حال او در رفع این معضل ناتوان است، هر چند می داند آن علم از سوی خداوند است. لطفا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره هرکس باید خودش بداند که دارایی واقعی، بندگی و خشیّت است و این دو، انسان را هرگز به عُجب نمی‌رساند. موفق باشید

17473
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: علامه طباطبایی در شرح آیه 264 بقره می فرمایند: يا ايها الذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتكم ... «اين آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه آزار و منت بعد از صدقه اجر آن را حبط كرده و از بين مى برد، و بعضى با اين آيه استدلال كرده اند بر اينكه هر معصيت و يا حداقل هر گناه كبيره باعث از بين رفتن و بى اجر شدن اطاعت هاى قبل از آن معصيت مى شود، و ليكن ما چنين دلالتى در آيه نمى بينيم، و دلالت آيه تنها در بى اجر شدن صدقه به وسيله خصوص منت و اذيت است، كه گفتار مفصل اين بحث در مبحث حبط گذش.» مبحث علامه طباطبایی درباره حبط آرایش خوبی به ذهن من داده است و ایشان فرمودند موارد حبط در قرآن مشخص شده است و هر عمل اجر خود و گناه عقاب خود دارد و شما هم این موضوع را تایید کردید ولی جایی به شخصی فرمودید صدقه شامل اعمال خیر دیگر می شود و با اذیت و منت باطل می شود. با توجه به اینکه نظرات جنابعالی با تفسیر المیزان منطبق است این نظر شما باعث شد آرایش ذهنی ما به هم بریزد. از طرفی چون پاسخ و نظر علامه طباطبایی کاملا روشن است و کاملا صراحت دارد جسارتا با نظر حضرتعالی قابل جمع نیست و حضرتعالی هم چون حق را بیان می فرمایید منتظر رفع این ابهام هستم. اگه کسی صدقه را با نیت خیر می دهد و می داند بعد دچار منت و اذیت هم می شود. ایا با توبه اجر صدقه بر می گردد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با توجه به معنای صدقه که عبارت است از عملی که موجب تصدیق وعده‌ی الهی می‌باشد نمی‌توان صدقه را منحصر به موضوعات اقتصادی نمود و در نتیجه معنای«لا تبطلوا صدقاتکم» تا آن‌جا وسعت می‌یابد که مواظب باشید اعمال دینی شما که نشانه‌ی تصدیق وعده‌های الهی است باطل نگردد. چرا که مثلا در ورایت داریم: «المتکبر مع المتکبر الصدقه» یعنی این‌که انسان در مقابل شخص متکبر تواضع نداشته باشد نیز یک نوع تصدیق حکم خدا است که فرموده‌ است مؤمن باید عزت خود را حفظ کند. پس اگر خدمت فرهنگی هم با تکبر همراه باشد، عملاً آن خدمت بی‌نتیجه خواهد بود به همان معنایی که در روایت داریم انسان متکبر، بوی بهشت هم به مشامش نمی‌رسد، یعنی عمل او قبول نمی‌شود 2- إن‌شاءاللّه با توبه آن مشکل حل می‌شود. موفق باشید

17378

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: گاهی بر من غمی عارض می شود و ساعاتی طول می کشد و حال آنکه دلیلش را نمی دانم، آیا این طبیعی است یا اشکالی در من هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید مشکلی در میان باشد. خوب است که کتاب «مقالات» آیت اللّه شجاعی را به عنوان یک راه‌کارِ اساسی دنبال فرمایید. در ضمن کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» که بر روی سایت است از مولایمان علی«علیه‌السلام» راه‌هایی بس ارزشمند در مقابل انسان می‌گشاید. موفق باشید

16072
متن پرسش
با سلام: جناب استاد در مباحث حمد امام در بحث تجلی ذات بر ذات و تجلی صفات، من مطلب شما رو اینطور دریافت کردم تا چقدر درست متوجه شدم؟ در بحث تجلی ذات بر ذات که وجود موجودات به ظهور میاد و تجلی ذات بر صفات که کمالات موجودات نمایان میشه، در واقع موضوع از این قرار هست که خداوند در هر دو این تجلیات در واقع ظهور و تجلی فعلی و ایجادی نمیکنه بلکه تجلی حق که در عرفان مطرحه تجلی به معنای تجلی انفعالی و از باب نگاه و توجه حق به خود حق هست «حالا این تعبیر انفعالی از بنده هست» یه موقع ما چیزی رو ایجاد می کنیم به اضافه اشراقی و به انشاء نفس یه موقع خیر فقط توجه می کنیم به آنچه که بود و برای ما در خفاء بود و برای ما ظاهر میشه مثل یک مطلب علمی که از قبل میدونستیم و بعد فقط بهش توجه می کنیم و برامون ظاهر میشه. ظهور در عرفان از سنخ معنای دومه یعنی خلقت به این معناست که حق تعالی فقط به خودش نگاه میکنه که تمام وجود و کمالات و امکان ممکنات در خودش مندمج هست و برای حق به تفصیل میاد. درست مثل موقعی که ما به عقل و خیالمون توجه می کنیم در واقع ایجاد نکردیم، شوون و مراتب خودمون رو بلکه فقط برای ما ظاهر شد آنچه که بود. بنظرم فقط این طوری اگر بگیریم اضافه ای بر ذات پیش نمیاد. مساله دوم این که عرفا صحبت از فنای ذاتی میکنن این حرف به این معناست که همه ما در مرتبه احدیت هم اکنون فانی هستیم و فانی هستیم یعنی تمام ذات و صفات ما «خود اوست» و ما فقط امکان هستیم همین. و امکان هم لاشئ است چیزی نیست. و سمع و بصر و دیگر صفات ما صفات و اسماء حق هست. به قدر امکان ما. پس چرا دنیا و گل و گیاه و درخت و ... به اعتبار ماهیتشون می بینیم؟ این همون معنای هبوط از بهشت هست که انسان ذاتا باید دنیا ببیند و خود را در دنیا احساس کند تا حجاب ها را کنار زده و جایگاه واقعی خود را مشاهده کند. و انسان وقتی به ذات حق نگاه میکنه در حالی که خودش فانی در ذاته در واقع ماهیات رو انتزاع میکنه و کنه ذات رو هیچ کس نمیبینه. حالا مگه ما هستیم که نگاه هم بکنیم؟ ما به حق هستیم یعنی خود حق است که از دریچه امکان ما به خودش نگاه میکنه. جایگاه دنیا و دیگر عوالم کجاست؟ همه فانی در ذات حق اند و مقام ذات طوری است که که هنگامی که به ذات نگریسته می شود عقل و مثال و طبیعت برای بیننده رویت می شود بیننده هم انسانی است که فانی در ذات است. از باب تشبیه معقول به محسوس شاید بشه گفت چیزی شبیه مانند وقتی که به شئ نگاه عقلی می کنیم معقولات ثانیه فلسفی رو انتزاع می کنیم. و گرنه واقعا مثال و عقل و دنیا یک حقیقته که به چشم ما 3 طور دیده میشه. خلاصه این که یک حقیقت شخصیه در صحنه عالم هست و ما فانی در اوییم و کثرات ماهوی و وجودی همه و همه برداشت و ظهور او بر ماست. و ما هم فقط امکانیم و امکان چیزی نیست پس عوالم همه ظهور او بر خودشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حرف درستی است ولی واژه‌ی انفعال، واژه‌ی رسایی نیست زیرا حضرت حق در خود و به خود می‌نگرد و عملاً چیزی در میان نمی‌آید که موجب انفعال آن مقام گردد 2- ما تا در حق، فانی نباشیم دنیا و ماهیات برایمان معنا دارد تا آن‌جایی که سالک به چشمِ حق ببیند و حتی از دیدن این نوع دیدن نیز خلاصی یابد آن‌طور که جناب خواجه عبداللّه انصاری آن پیرِ ره‌رفته در «منازل السائرین» در منزل توحید متذکر آن است. موفق باشید

15788
متن پرسش
با سلام خدمت جنابعالی: نگاهی به انقلاب اسلامی داشتم که می خواستم اشکالاتش را بدانم. انقلاب وصف دو چیز می تواند باشد. گاهی انقلاب وصف فکر و نوع نگاه به هستی است، در این معنا انقلاب اسلامی یعنی بشر دیگر خودش را مستقل از خدا و آنچه مربوط به اوست نپندارد. گاهی هم انقلاب اسلامی وصف نظام سیاسی است به گونه ای که مسلمین حاکم باشند و تا حدودی ساختارهای سیاسی متناسب با خواست الهی تغییر کند. انقلاب نگاه مقدم بر انقلاب در نظام سیاسی است و اساسا اولی شرط دومی است. حال اگر دومی بدون اولی پدید آمده باشد (دقیق تر اینکه قدم در این راه گذاشته شود)، نتیجه جز آشفتگی بیشتر نخواهد بود، زیرا همان نظم نسبی حاکم هم از بین می رود و نظم دیگری جای آن را نمی گیرد. به نظر حقیر انقلاب اسلامی موجود، بیش از اینکه تحول در نگاه و دل باشد، یک تحول سیاسی بود. در واقع ظلم بشرمداری به ظلم ساحت سیاست فروکاهیده شد و طبعا تقابلی که برای برداشتن ظلم صورت گرفت، تقابل با ساحتی از ساحت های ظلم حقیقی بود. البته شاید بنده با موسسان اصلی انقلاب و نگاه آن ها آشنا نیستم و بدین خاطر اینگونه قضاوت می کنم، اما آنچه اکنون می بینیم همین است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل حرف، حرفِ درستی است و حقیقتاً هم مردم شیعه با حضور حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» با مقدم‌داشتنِ وجه قدسی انقلاب از وجه سیاسی آن، پای به میدان گذاشته‌اند و هنوز هم در همان فضا هستند. این سیاسیون هستند که بعضاً یا از اول از وجه قدسی انقلاب غفلت داشتند، یا بعداً تغییر موضع دادند. موفق باشید 

15271

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: خواستم بپرسم نظر جنابعالی در مورد اظهارنظرهای حاج آقای نقویان در باب مسئله ی نحوه ی تبعیت از رهبری چیست؟ اگر در جریان باشید، (به نظر بنده) مخلص کلام ایشون این بود که نباید بدون اندیشه و بررسی کردن، از بیانات ایشون تبعیت کنیم و اونهایی رو که میگن باید بدون چون و چرا سخنان ایشون رو بپذیریم، دروغ گویانی سودجو دانست که از این روش، بهره ها برده اند. نظر ایشون این بود که ما فقط از 14 معصوم میتونیم بدون چون و چرا پیروی کنیم. جالب اینه که کلیپ مربوط به سخنرانی ایشون رو، سایت رهبری نشر داده بود. با تشکر از صبر و حوصله ی شما استاد بزرگوار.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وجهِ مثبت این سخن می‌تواند این باشد که با تعقل و تفکر بر روی سخنان مقام معظم رهبری، جامعه به رشد و شکوفایی می‌رسد. در حالی‌که اگر تبعیت بدون تعقل باشد، آن رشد و شکوفایی حاصل نمی‌شود. موفق باشید

15073
متن پرسش
سلام استاد عزیز: این که انسان گاها قصد می کند تا با خداوند مهربان یا معصومین سلام الله علیهم صحبت کند یا به اعتباری درد و دل کند اما حرف به زبان جاری نمی شود به تعبیری حرف به زبان نمی چرخد یا گاها الفاظی بر زبان جاری می شود اما آن حس «معنوی» یا «قرب الهی» برای انسان حاصل نمی شود علت آن چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده بعضاً با اشعار یا احوالات شهداء ورود خود را انجام می‌دهم و زیارت را بعداً شروع می‌کنم. موفق باشید

14627
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام: به اطلاع کاربران عزیز رسانده می شود که به مدت یک هفته به جهت سفر زیارتی امکان جوابگوئی به سوالات مقدورمان نیست. موفق باشید
متن پاسخ

..........

14263
متن پرسش
سلام و احترام: استاد فاضل و فرزانه همانطور که مستحضرید، انسان بخشی دارد به نام فوق عقل آیا غذای این بخش فقط ارتباط با خدا و اهل بیت است؟ آیا تحمل آزار دیگران و کمک به دیگران به نیت رضایت خدا غذای فوق عقل محسوب می شود؟ این که می گویند اگر هر روز فوق عقل غذا نخورد انسان دچار استرس می شود، صحیح است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابعاد قلبی و روحی انسان با ادب خاصی تغذیه می‌شود و آن، توحید در عقیده و عمل در اخلاق است منتها با رویکرد رعایت قلب و روح. موفق باشید

14035
متن پرسش
سلام استاد: خسته نباشید. 1. کتاب «صد میدان» خواجه عبدالله انصاری چه جایگاهی دارد؟ فرقش با منازل السائرین چیست؟ 2. کتاب جناب محی الدین به نام مجموعه رسائل قسمت تهذیب اخلاق آن ترجمه شده. برای بنده قابل مطالعه است؟ یا آن هم سنگین است؟ نام کتاب این است: تهذیب اخلاق محی الدین بن عربی. ترجمه زاهد ویسی 3. کتاب اندوه های زندانی از جناب محی الدین چطور است؟ و چگونه باید خوانده شود؟ نام عربی اش: «شجون المسجون و فنون المفتون» است. در مورد عمل و عامل و معمول است. که ظاهرا اتحاد بین اینهارا بیان می کند. بطور کلی می خواستم بدانم آیا آثار کوچک و سبک محی الدین کدام ها هستند که الان هم می توان آن را خواند و استفاده برد؟ یا اینکه آثارشان کلا عمیق و لازمه کار بیشتری است؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خواجه «منازل السائرین» را بعد از 20 سال که «صد میدان» را نوشت، تألیف نمود یعنی در زمان پختگی و اجتهاد سلوکی خود. در عین حال کتاب «صد میدان» اگر با استاد و در زمان مناسب مطالعه شود، نکات ارزشمندی در پی دارد 2- عموماً مقالات محی‌الدین تذکراتی است در تکمیل تفکر اصلی خود که در «فصوص» و «فتوحات» گفته است و کسی که فصوص را نمی‌شناسد چندان نمی‌تواند از آن آثار کوچک استفاده کند. موفق باشید

13151
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام و عرض خسته نباشید در پاسخ به سوال 13112 جایگاه کتاب ها را در هندسه فکری مشخص فرمودید. حقیر با استفاده از این بحث و مطالبی که در سایت وجود داشت به سیری که در ادامه می آید رسیدم می خواستم بدانم آیا مقصود شما را درست دریافت کردم؟ و اگر کتابی پس و پیش است جاگاه درست آن کجاست ؟ با تشکر. خواهشمندم راهنمایی بفرمایید. عناوین کلی: مباحث معرفت نفس، مباحث سلوکی و اخلاقی، رجوع به حق و نظربه اسماءالهی، اهل بیت (ع) مظهر کامل اسماء الهی و رجوع به حضرت مهدی (عج)، انقلاب اسلامی و نفی تمدن غرب نفس: «معرفت نفس و حشر» «خویشتن پنهان» «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی» «آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین» «ده نکته از معرفت نفس» مباحث سلوکی و اخلاقی: «ادب خيال، عقل و قلب» «هنر مُردن» «جایگاه رزق انسان در هستی» «فرزندم این‌چنین باید بود/ جلد 1 و 2» «روزه؛ دریچه‌ای به عالم معنا» «رمضان؛ دریچه‌ی رؤیت» «ماه رجب؛ ماه یگانه ‌شدن با خدا» «صلوات بر پيامبر(صلی الله علیه وآله)؛ عامل قدسي ‌شدن روح») رجوع به حق و نظر به اسماءالهی: «از برهان تا عرفان» «آن‌گاه که فعاليت‌هاي فرهنگي پوچ مي‌شود» و «اسماء حسنا؛ دريچه‌ها‌ي نظر به حق» اهل بیت (ع) مظهر کامل اسماءالهی و رجوع به حضرت مهدی (عج): «مباني نظري و روش‌هاي عملي حبّ اهل‌البيت (علیهم السلام)» «حقیقت نوری اهل البیت (علیهم السلام)» «امام و مقام تعلیم به ملائکه» «امام و امامت در تکوین و تشریع» «فاطمه سلام الله علیها مظهر عبوديت» «مقام ليلة‌القدري حضرت فاطمه (سلام الله علیها)» «مباني معرفتي مهدويت» و «جايگاه واسطه‌ي فيض در هستي» و «بصيرت و انتظار فرج» و «عوامل ورود به عالم بقيت اللهي» و «آخرالزمان، شرايط ظهور باطني‌ترين بُعد هستي» «دعای ندبه؛ زندگی در فردایی نورانی» «زیارت آل یس، نظر به مقصد جان هر انسان» «فلسفه‌ی حضور تاریخی حضرت حجت عج الله تعالی فرجه») انقلاب اسلامی و نفی تمدن غرب «گزينش تکنولوژي از دريچه‌ي بينش توحيدي» «فرهنگ مدرنيته و توهم» و و «علل تزلزل تمدن غرب» «تمدن‌زايي شيعه» «خطر مادی‌شدن دین» «عالَم انسان ديني» «کربلا؛ مبارزه با پوچي‌ها» و «زن؛ آن‌گونه که بايد باشد» «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی (رضوان‌الله‌تعالی‌‌علیه)» «امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌‌علیه) و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» «انقلاب اسلامی؛ بازگشت به عهد قدسی» «جایگاه إشراقی انقلاب اسلامی در فضای مدرنیسم» «امام‌خميني(رضوان‌الله‌تعالی‌‌علیه) و خودآگاهي تاريخي» «انقلاب اسلامی؛ برون‌رفت از عالَم غربی» نتوانستم جایگاه این کتاب ها را پیدا کنم: «هدف حيات زميني آدم» «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی»، همراه با سی‌دی کتاب «جایگاه جنّ، شیطان و جادوگر در عالم» «معاد؛ بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» همراه با سی‌دی «زيارت عاشورا؛ اتحادي روحاني با امام‌حسين (سلام الله علیه)» «بصیرت حضرت فاطمه (سلام الله علیها)» «راز شادی امام حسین سلام الله علیه در قتلگاه» «جایگاه تاریخی حادثه‌ها و هنر اصحاب کربلا در فهم آن» «جوان و انتخاب بزرگ»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی کرده‌اید ولی در هر حال اولاً بعضی کتاب‌ها مثلاً برای ماه رمضان باید رجوع شود و یا بعضی از آن‌ها یک دستورالعمل روحی درازمدت است. مثل نامه‌ی 31 که باید بعد از معرفتی مختصر به توحید و معاد دست به دامن آن زد و در مدتی طولانی با آن مأنوس بود و از همه مهم‌تر مباحث قرآنی است که یک روحانیت فعّال و به روز را در ما شکل می‌دهد. موفق باشید

11978

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در کتاب «ده گفتار» علامه مطهری در خصوص تحت الحنک نمودن برخی علما گفته اند: اگر کسی این کار را انجام دهد لباس شهرت است و حرام می باشد. در حال حاضر برخی مراجع هنگام نماز این کار را انجام می دهند. منافات آن با گفته استاد مطهری بیان کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل موضوع مستحب است مگر آن‌که برای شهرت باشد. موفق باشید

نمایش چاپی