باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چرا این دو نکته را نتوانیم جمع کنیم؟ بدین شکل که اگر مطلبی را میخواهیم بدانیم از اهل ذکر – که بنا به روایات، اهلالبیت هستند – بپرسیم و از آن طرف هر سخن حقی که هرجایی و هرشخصی گفته شد، جدای از گویندهی آن به اعتبار حقبودن آن، آن را بپذیریم و تصدیق کنیم 2- بنده کتاب مذکور را مطالعه نکردهام 3- بنا به روایتی که میفرماید: ما خانواده یا مقتول، یا مسموم میشویم؛ میتوان همان نظر شهیدشدنِ حضرت را پذیرفت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به منابع اصلی که از قبل در اختیار مجامع علمی بوده است نقش آقای محمدعلی فروغی بیشتر تصحیح متون بوده و نه تصرف در آنها. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همانطور که میدانید قوهی واهمه قوهای است که معانی را صورت میدهد 2- وقتی نفس ناطقه در عین حفظ قوهی واهمه، به عالم معنا سیر کند صورت آن معانی در قوهی واهمه ظهور میکند که صورتهای ارزشمندی است. ولی در مورد عقل عملی تنها میتوان گفت که عقل وقتی به معنای افعالی که باید انجام دهد نظر داشته باشد و انسان موانع ارادهی آن اعمال را برطرف کرده باشد، منوّر به عقل عملی است. حال آیا این دو در بعضی موارد شبیه همدیگر عمل میکنند ظاهراً همینطور است وقتی که تصور عملی را قوهی واهمه داشته باشد و عقل عملی نیز موانع اراده به آن عمل را برطرف کرده باشد، این دو در کنار همدیگرند 3- همینطور است که میفرمایید که نفس در این موارد از نفس امّاره پیروی میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی میفرمایند: تشریع عدم ازدواج با خواهر بعداً مطرح شده است. همانطور که حضرت یعقوب با خواهر همسرشان در عین زندهبودن همسرشان، ازدواج کرده بودند و بعداً حرمت اینکار تشریع شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور از فلان بن فلان بیش از آنکه شخص مورد نظر باشد؛ شخصیت منظور بوده است. مثل آنکه امروز، شما سران استکبار را لعنت کنید که به معنای لعنت به جریان استکبار است و با لعنت به آنها از خدا میخواهید آنها را رسوا کند تا مردم به آن ها امید نداشته باشند، چیزی که بحمداللّه تا اندازهای در این سالها پیش آمده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- علم به معنای آگاهی از آنچه خارج از ذهن ما است برای یک کودک و ولیّ الهی فرق ندارد. ولی موضوع علم در این دو متفاوت است، یکی علم به خدا دارد و یکی علم به عروسک 2- نه. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح مفصل نمیخواهد! اولیاء الهی«علیهمالسلام» این راه را با حدیث «من عرف نفسه فقد عرفه ربّه» در مقابل ما گشودهاند و بنده در همین رابطه کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و 10 جلسه شرح صوتی آن که هر دو بر روی سایت هست را، خدمتتان پیشنهاد میکنم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حرف درستی است ولی واژهی انفعال، واژهی رسایی نیست زیرا حضرت حق در خود و به خود مینگرد و عملاً چیزی در میان نمیآید که موجب انفعال آن مقام گردد 2- ما تا در حق، فانی نباشیم دنیا و ماهیات برایمان معنا دارد تا آنجایی که سالک به چشمِ حق ببیند و حتی از دیدن این نوع دیدن نیز خلاصی یابد آنطور که جناب خواجه عبداللّه انصاری آن پیرِ رهرفته در «منازل السائرین» در منزل توحید متذکر آن است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وجهِ مثبت این سخن میتواند این باشد که با تعقل و تفکر بر روی سخنان مقام معظم رهبری، جامعه به رشد و شکوفایی میرسد. در حالیکه اگر تبعیت بدون تعقل باشد، آن رشد و شکوفایی حاصل نمیشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آنجایی که ولیّ فقیه حکم خدا و رسول را میگوید، پذیرش حکم او بدون قید و شرط لازم است. ولی همانطور که میفرمایید بعضاً حکم ایشان ارشادی است، یعنی طوری سخن نمیگویند که عدم تبعیت از ایشان به معنای مقابله با حکم ایشان باشد. از این گذشته بعضاً سخنانی دارند که نسبت به افراد مختلف، متفاوت است. مثل همین نظامسازی که میفرمایید. برای یک صنعتگر یکنوع تکلیف میآورد، و برای یک روحانی، یک نوع دیگر. حتی یک سخن ممکن است برای یک نفر انجامش، واجب باشد ولی برای کس دیگر واجب نباشد. به همین جهت نمیتوان به طور مشخص روشن کرد کدام سخن واجبالاطاعه است و کدام سخن واجب الاطاعه نیست. به اصطلاح گفته میشود حوزهی سخن جایگاه سخن را تعیین میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار با ارزشی است به شرطی که از طریق فضای مجازی با دروس حوزوی مرتبط باشد. موفق باشید
- باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در دعا داریم: «الَّلهُمَّ عَرِّفني نَفسَكَ فَانَّكَ ان لَم تُعَرِّفني نَفسَكَ لَم اعرِف رَسُولَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفني رَسولَك فَانَّكَ ان لَم تُعَرِّفني رَسُولَك لَم اعرِف حُجَّتَك اللَّهُمَّ عَرِّفني حُجَّتَكَ فَانَّكَ ان لَم تُعَرِّفني حُجَّتَكَ ضَلَلتُ عَن ديني»[1]پروردگارا خودت را به من بشناسان، زيرا اگر تو را نشناسم رسول تو را نخواهم شناخت. پروردگارا پيامبرت را به من بشناسان، چرا كه اگر پيامبرت را نشناسم حجت تو را نخواهم شناخت. پروردگارا حجت خود را به من بشناسان كه اگر حجت تو را نشناسم در دين خود گمراه مىشوم. پس ابتدا باید خدا را شناخت ولی برای رجوع به خداوند باید امام را ابتدا به عنوان الگوی متعالی در نظر داشت. موفق باشید
[1] ( 1)- اصول كافى، ج 1، ص 237.