بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6975
متن پرسش
باعرض سلام طبق ایه شریفه تطهیر اهل بیت علیهم السلام طهارت تکوینی خدا درمورد ایشان اراده کرده است بااین حال اشکال که به نظر میرسد بحث اختیار ایشان مطرح می شود که شما جواب اشکال را فرمودید حضرات اختیار در حفظ این عصمت و طهارت دارند بااین حال باتوجه به اینکه اراده تکوینی خدا اصلا امکان تخلف ندارد ودر تحقق اختیار شرط امکان انجام دوطرف باید لحاظ شود به نظر می رسد هنوز اشکال اختیار حضرات مطرح است علاوه براینکه در ایه تطهیر می فرماید یرید که استمرار خواستن خدا حتی در حفظ این طها رت رابه خدا نسبت داده است باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که عصمت پیامبران و طهارت تکوینی ائمه«علیهم‌السلام» موهبتی است، طهارت تکوینی ائمه به این معنا است که لطفی است از طرف خداوند، و با اختیار آن ذوات مقدس به‌دست نیامده. مثل آن‌که جنابعالی بعد از ماه رمضان به شعوری می‌رسید که به‌راحتی زشتی گناه را می‌فهمید و راحت می‌توانید بر گناه مسلط شوید، و در عین حال اختیار شما از حوزه‌ی شخصیت شما خارج نمی‌شود زیرا آن عصمت با برهان ربّ همراه است و نه با سلب اختیار و در همین رابطه خداوند نور عصمت حضرت یوسف«علیه‌السلام» و مخلَص‌بودن آن حضرت را تبیین کرد آن‌جا که فرمود: « لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ» -اگر برهان پروردگار را نمى‏دید- قصد وى مى‏نمود! اینچنین کردیم تا بدى و فحشا را از او دور سازیم؛ چرا که او از بندگان مخلص ما بود!. موفق باشید
6698
متن پرسش
سلام وخداقوت 1.می خواستم بدانم وظیفه ی ما درباره فضای مجازی چیست وچه طور باید باشد باتوجه به این که الان قلب های افراد را این روح تسخیر کرده است وانواع حالات جدیدی که اطلاع دارید وی چت و... نحوه ی رویکرد ماباید چطور باشد؟ 2.درباره جمله ای که از روحانیون تاکید میشود درباره تاکید بالا وبلاگ زدن و..... چطور؟ چون بنده نمی بینم چیزی جزء کپی کردن ها وسرگرمی های جدید؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حداقل باید از همین وسایل در راستای اهداف خودمان استفاده کنیم ولی تسخیر آن نشویم و متوجه محدودیت‌های آن باشیم 2- به هر صورت امروز می‌توان معارف دینی را از طریق فضای مجازی در آن حدّ که ظرفیت دارد، ارائه داد. موفق باشید
3438

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
نظرشما در مورد جهان موازی چیست
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نمی‌دانم منظورتان چیست. موفق باشید
2850
متن پرسش
دلایل ضروری بودن وجود امام در جامعه پس از پیامبر (ص) را یک بار مرور کنید چرا به همین دلایل در زمان غیبت دست ما از معصوم کوتاه است اگر بگویید مجتهدین چرا بعد از پیامبر مجتهدین نتوانند این وظیفه را به عهده بگیرند با توجه به این همه مسائل جدید که پیدا شده و اسلام ادعای دستگیری دارد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آنچه خداوند بعد از اسلام برای بشریت جهت هدایت او اراده کرده بود، حضور امام معصوم بود ولی جامعه‌ی اسلامی در صدر اسلام متوجه ضرورت وجود امام نشد و در نهایت کار به غیبت امام کشیده شد. در این فضا است که ما اضطراراً به کمک مجتهدین باید برای عدم انقطاع از شریعت در دین، اجتهاد داشته باشیم و این کامل‌ترین رجوع به اسلام نیست تا بگوییم چرا بعد از پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌واله» مجتهدین ادامه‌ی اسلام را به عهده نگیرند. کامل‌ترین رجوع به اسلام وقتی حاصل می شود که امامی معصوم در صحنه باشد. موفق باشید
2698
متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیز با توجه به دانشجو بودن و کمبود وقت برای مطالعه و انبوه کتابهای موجود اعم از شهید مطهری،شهیدآوینی،شریعتی،ا ستاد جوادی، کتب حضرتعالی، کتب سیاسی و انبوه مقالات و روزنامه های سیاسی ، توصیه شما جهت اولویت بندی تقدم موارد مطالعه چیست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به خودتان مربوط است که با کدام موضوعات از اساتید محترم می‌توانید نیاز روحی خود را تغذیه کنید. موفق باشید
32427
متن پرسش

با سلام و وقت بخیر: حقیقتا تعبیر رهبری در مورد بحران ساز بودن آمریکا در همه امور خیلی دقیق بود ولی چرا رای ممتنع به حمله روسیه داده شد؟ به هر حال آوارگی و کشته شدن انسان های بی گناه در این حمله اتفاق افتاده است. آیا این به روابط ایران و روسیه مربوط می‌شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! صحنه، صحنه امتیازدادن به خطی بود که آمریکا و دست‌یارانش تنظیم کرده بودند برای تبرئه خود و محکومیت روسیه. در این رابطه پیشنهاد اکید دارم که مصاحبه آقای علیزاده با آقای دکتر مرتضی محیط که صوت آن را کانال «مطالب ویژه»  در اختیار کاربران قرار داده، استماع فرمایید. موفق باشیدhttps://eitaa.com/matalebevijeh/9840    

32069
متن پرسش

سلام علیکم استاد گرامی: خدا شما را حفظ کنه. نظرتان را درباره حرفهای زیر می‌فرمایید؟ «در قرآن آیاتی پیرامون یک شخصیت ناشناس وجود دارد، وقتی به آیاتی که پیرامون اوست دقیق‌تر نگاه می‌کنیم در واقع به یک محافظ بزرگ در زمین برمی‌خوریم که با نام مستعار خاصی از او یاد می‌شود و او کسی نیست جز ذوالقرنین» در آیات ۸۶ تا ۸۸ سوره کهف چیزی که به خوبی دیده می‌شود مقام ذوالقرنین است که دارای ولایت الهی بوده است. قرآن درباره ملکه سبا می‌فرماید: «و اوتیت من کل شیء» اما در مورد حضرت ذوالقرنین می‌فرماید: «از هر چیزی سببی را به او عطا کردیم.» دقت کنید سببا یا سبب، دلیل پدید آمدن اتفاقات و برهانِ بودن اشیا و ایجاد اجسام هست ولی داشتن شیء به تنهایی مزید بر امتیاز نیست، کسی که سبب در دست داشته باشد می تواند پدید آورنده باشد، ذوالقرنین سبب ساز بود و مرکز اسباب. جواب ذوالقرنین در آیه ۸۷ سوره کهف به خدا جالب است، چگونه می‌شود خداوند به یک نفر این قدر اختیار می‌دهد که عذاب کردن یا مدارا کردن با قومی فاسد را به مصلحت آن شخص واگذار می‌کند؟ مگر آن شخص که بوده که چنین عظمتی در پیشگاه خداوند داشته؟ در مورد تعجیل بر عذاب قوم فاسدی خوانده ایم که چه بر حضرت یونس گذشت اما ذوالقرنین هم کاملا بر عذاب مخیر بود و هم مصدر ورود عذاب بود! و از همه مهمتر داشتن علم غیب است. همگی می‌دانیم که حتی پیامبران همگی علم غیب نداشتند مثلا در مورد مواجهه پیامبری بزرگ‌ چون حضرت موسی با یک شخص خاص در سوره کهف وقتی آن شخص کشتی را سوراخ کرد و یا دیواری را تعمیر کرد حضرت موسی در حالی که متعجب بود دلایل انجام این کارها را از آن شخص سوال کرد، اما در ماجرای ساخت سد محافظ در قرآن می‌خوانیم: (ذوالقرنین پس از ساخت سد) گفت این رحمتی ست از پروردگار من، ولی زمانی که وعده پروردگارم فرا رسد آن را در هم کوبد و وعده پروردگارم حق است. سوال اینجاست ذوالقرنین از کجا می‌دانست هزاران سال بعد، این سد قرار است به اذن الهی کوبیده شود؟ جز با علم غیب؟ این شخص کیست که هم مرکز اسباب بود هم علم لدنی الهی داشت ولی پیامبر نبود، علم غیب هم داشت و بی‌نیاز از گنج ها و ثروت ها بود؟ برخی ها تصور می‌کنند که سخنان ذوالقرنین در آیه ۹۸ سوره کهف تمام شده است در حالی که اگر به ادامه آیات نگاه نماییم هنوز سخنان ایشان را می توان با همان ادبیات قبلی مشاهده کرد و این امر برای درک بهتر شخصیت ذوالقرنین تعیین کننده است، آیه ۹۹ سوره کهف : و در آن روز که برخی با برخی دیگر درهم و مخلوط، موج می‌زنند رهایشان می‌کنیم و در صور دمیده شود پس همه آنان را گرد می آوریم و آیه ۱۰۰ سوره کهف: و دوزخ را در آن روز برای کافران آشکار می کنیم. این شخص که بود که تقسیم کننده جهنم و بهشت است؟ مگر ذوالقرنین چه کسی بود که از طرف خودش می گوید «و سنقول له من امرنا یسرا» چه کسی بوده است که تقسیم کننده پاداش است؟ و چه کسی ست که از پیش خود وعده تکلیفی آسان را به دیگران می‌دهد؟ سوره کهف که در مورد ذوالقرنین صحبت کرده است ۱۱۰ آیه دارد و سوره انبیا که در آن در مورد گشوده شدن سد ذوالقرنین صحبت می‌کنند ۱۱۲ آیه دارد، ابجد واژه "علی" عدد ۱۱۰ می باشد و ابجد واژه "ولی الله" عدد ۱۱۲ می باشد. ترکیب این دو "علی ولی الله" می شود. در حدیث صحیح السندی که معروف به حدیث نورانیت می‌باشد حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند: منم معلم سلیمان بن داوود، منم ذوالقرنین و منم قدرت خدای عز و جل پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمودند: «یا علی کنت مع الانبیاء سرا و معی جهرا» این حدیث به خوبی نشان می دهد که حضرت علی علیه السلام با قدرتی که پروردگار متعال به ایشان عطا کرده بودند، صاحب تمام دورانها و زمانها بودند و در همه ادوار بشری در کنار همه پیامبران الهی برای یاری و نصرت ایشان بوده اند. در حدیث نورانیت امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند: هیچ کس ایمان را به حد کمال خویش نمی رساند تا آنکه مرا به عمق معرفتم بشناسد، سپس آن‌گاه که مرا به این معرفت شناخت هر آینه خداوند قلب او را با ایمان آزموده سینه اش را برای اسلام گشاده ساخته و عارفی روشن بین گردیده است. مرا با روح عظمت تایید کرده اند، من یکی از بندگان خدایم مبادا ما را خدا بنامید، درباره فضل ما هر چه مایلید بگویید ولی به کنه فضل ما نخواهید رسید و حتی مقداری از یک دهم آن را نمی توانید بیان کنید چون ما آیات و دلائل خداییم و حجت و خلیفه و امین و امام و وجه الله و عین الله و لسان الله هستیم. من و حضرت محمد نور واحدی بودیم از نور خداوند عز و جل پس خدای تبارک و تعالی به آن نور فرمود که دو نیمه شود پس به نیمی فرمود محمد (ص) باش و به نیمی فرمود علی باش، پس از همین جاست که پیغمبر فرمود علی از من است و من از علی هستم و کسی جز علی از جانب من ماموریت انجام نمی دهد، من همان کسی هستم که نوح را به امر پروردگار در کشتی حمل کرد، من همان کسی هستم که به امر پروردگار یونس را از شکم ماهی بیرون آورد، من همان کسی هستم که به اذن پروردگار ابراهیم را از آتش بیرون آورد، من همان کسی هستم که به اذن پروردگار نهرها را جاری ساخت و چشمه ها را شکافت، منم معلم سلیمان بن داوود، منم ذوالقرنین و منم قدرت خدای عز و جل، منم آن کتابی که شک و ریب در آن نیست، مفاتیح غیب نزد من است و بعد از رسول الله کسی جز من به آنها آگاه نیست، منم آن ذوالقرنین که در صحف اولی یاد شده، منم صاحب انگشتر سلیمان، انا ولی الحساب، انا صاحب الصراط و الموقف، انا قاسم الجنه و النار بامر ربی، انا آدم الاول، انا حجه الله فی السموات و الارض، انا الصیحه بالحق، انا الساعه لمن کذّب بها، انا ذلک النور الذی یقتبس منه الهدی، انا صاحب الصور...»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نکات خوبی در این نوشتار در میان است، لذا از حضرت ولايت مدار على بن ابى طالب وارد شده است كه: «كُنْتُ مَعَ الْانبياء سِرّاً و مع محمد جَهْرَاً» [1] من با همه‏ ى انبياء در باطن و با پيامبر اسلام در ظاهر همراه بوده‏ ام. مولانا نيز اين حقيقت را چنين بيان كرده است:

تا صورت پيوند جهان بود، على بود

تا نقش زمين بود و زمان بود على بود

شاهى كه ولى بود و وصى بود على بود

سلطان سخا و كرم و جود على بود

هم‏ آدم ‏و هم‏ شيث و هم ‏ادريس و هم ايوب‏

هم‏ يونس و هم يوسف و هم هود على بود

هم‏ موسى‏ و هم‏ عيسى ‏و هم‏ خضر و هم‏ الياس‏

هم صالح پيغمبر و داود على بود

عيسى به سخن آمد و در مهد سخن گفت‏

آن نطق و فصاحت كه در او بود على بود

مسجود ملايك كه شد آدم زعلى شد

در كعبه محمد بُد و مسجود على بود

از لحمك لحمى بشنو تا كه بدانى‏

كان يار كه او نقش نبى بود على بود

آن شاه سرافراز كه اندر شب معراج‏

با احمد مختار يكى بود على بود

محمود نبودند كسانى كه نديدند

كاندر ره دين احمد و محمود على بود

آن معنى قرآن، كه خدا در همه قرآن‏

كردش صفت عصمت و بستود على بود

اين كفر نباشد سخن كفر نه اين است‏

تا هست على باشد تا بود على بود

سر دو جهان جمله زپيدا و ز پنهان‏

شمس الحق تبريز كه بنمود على بود

عبدالكريم جيلى مى‏ گويد: انسان كامل، قطبى است كه افلاكِ وجود از اول تا به آخر بر محور او دور مى‌‏زنند و او در آغاز و انجام هستى يكى بيش نيست، لكن در چهره هاى مختلفى ظاهر مى‌‏شود كه اسم اصلى او محمد، كنيه‏ اش ابوالقاسم و وصفش عبدالله و لقبش شمس الدين است.[2] درباره‏ ى تجلى حقيقت انسان كامل در چهره‏ هاى متعدد، تنها انسان معصوم مى ‏تواند جلوه گاه انسان كامل باشد كه بعد از رسول خاتم تنها اهل بيت عصمت و طهارت (ع) به اين مقام بار يافته‏ اند و هرگز كسى قابل مقايسه با آن ذوات مقدسه نيست. موفق باشید‏

 

[1] - سيد جلال الدين آشتيانى، شرح مقدمه قيصرى بر فصوص الحكم ابن عربى، ص 668.

[2] - شيخ عبدالكريم جيلى، الانسان الكامل فى معرفة الاواخر و الاوايل، باب 60، ص 210.

23583

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام خدمت استاد گرامی: ۱. ببخشید استاد به عقیده ای رسیدم که خواستم نظر شریف شما را بدانم؟ اگر اشتباه است صحیح آن را بفرمایید. خداوند به انسان عقلی داده که بوسیله آن حقایق را می فهمد و قلبی که آن حقایق را تصور می کند و اعضایی که آن حقایق را در عالم ماده به ظهور می رساند، پس انسان در برزخ خود با واردات قلبی که همان اخلاقیات انسان می باشد درگیر است و در قیامت خود با واردات عقلی که شامل اعتقادات اوست درگیر می شود. ۲. جایی از سخن شما را دیدم که فرموده بودید امام خمینی (ره) نتیجه سلوک علامه قاضی است. من بارها برآیم سوال بود که شیوه امام صحیح است که برای لحظه های خود برنامه ریزی می کردند و کارهای شخصی را انجام می دانند یا سیره علامه طباطبایی که در احوالات ایشان آمده اکثر اوقات را مطالعه می کردند و بیشتر امور شخصی ایشان را همسر یا فرزندان انجام می دانند و ایشان اصلا در قید زمان نبودند؟ حالا گفته شما موید این سخن است که سیره امام جامعیت دارد برای الگو گیری؟ خودم به این نتیجه رسیدم که مومن باید در امور دنیایی و آخرتی جمع کند و از هیچ کدام غفلت نکند که سیره اهل بیت همین است ولو اینکه وقت نکند بسیاری حقایق را در دنیا بفهمد ولی در آخرت می فهمد، دنیا محل خودسازی است، آیا درست است؟ ۳. چرا بعضی از اساتید بزرگوار نظیر آقای شجاعی و آقای صمدی و .. سعی دارند افراد را با عالم مثال مرتبط کنند؟ خوب مگر اراده الهی این نیست که ما در عمر مقرر در حجاب ماده او را و اهل بیت را اطاعت کنیم؟ اگر انسان با کشف و شهود بهتر بندگی می کند پس چرا دراویش بندگی نمی کنند؟ مثلا بندگی هم بکنند چه مزیتی دارد؟ اگر انسان راه خود را و مطالب علمی را بهتر می فهمد پس چه نیازی به این همه ریاضت های علمی است که علما کشیدند؟ مگر امام حسین علیه السلام نبودند و مگر حضرت ابراهیم نبودند و مگر علامه طباطبایی نبودند که به عالم مثال پشت کردند و امور را در حجاب ماده به پیش بردند؟ ۴. بنده چون حدود ده سال است به لطف الهی مطالعات خوبی روزی ام شده مطالب عقلی را با اینکه فلسفه نخواندم به خوبی می فهمم و الحمدلله جدیدا هر کتابی را آغاز به خواندن می کنم حقایق زیاد دیگری در ذهنم حاصل می شود. ولی دغدغه جدید گرفته ام که آیا من که نمی توانم حقایق را با کشف و شهود ببینم ایراد و نقصی دارم که از آن غافلم و این دغدغه که نکند تمام دریافت های عقلی ره آورد شیطان باشد و من راه را غلط رفتم و خیالات است که جای عقل نشسته؟ البته هر چه دریافت کرده ام وقتی به قرآن و روایات و علوم علما عرضه می کنم حق بودن آنها را خودم استنباط می کنم. ۵. بعد از مدتی که به شدت دچار قبض و بسط های متعدد می شدم حدود چند وقتی است آرامش وصف ناپدیری وجودم را فرا گرفته و اصلا اثری از علاقه به رذایل اخلاقی که قبلا با آنها دست و پنجه نرم می کردم نیست، احساس می کنم تازه عاقلانه رفتار می کنم آیا این تصورات من کاذب نیست؟ البته قابل بیان است به لطف خدا سه سال است در بندر عباس دور از خانواده زندگی می کنیم و روابط بسیار محدود تر از قبل شده، ولی خیلی می ترسم نکند منتقل شویم نزدیک اطرافیان و دوباره من در عالم پر از وهم آنها فرو روم و رذایل برگردد هر چند بعید می بینم مگر غفلت کنم. واقعا عذر خواهی می کنم که با سوالات سطح پایین خود شما اذیت می شوید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر می‌کنم چه در قیامت و چه در برزخ، قلب و عقل هر دو در صحنه باشد. ۲. خوب است. ۳. هر اندازه انسان بهتر رعایت دستورات الهی را بکند، بدون ریاضت‌های افراطی؛ خداوند بهتر حقایق آسمانی و معنوی را در مقابل او می‌گشاید. خداوند در سوره‌ی اعراف آیه‌ی ۴۰ می‌فرماید: «إِنَّ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ» برای کفار درهای آسمان را نمی‌گشاید. یعنی خداوند انسان‌های مؤمن را هر اندازه مصلحت بداند، متوجه‌ی حقایق بالا می‌کند. ۴. عمده، رعایت دستورات شرع است. خداوند خودش آن‌چه را لازم است به قلب انسان‌ها الهام می‌کند. ۵. همین‌طور که می‌فرمایید خوب است، چرا بی‌دلیل فکر کنیم تصورات‌مان کاذب است؟ در حالی‌که شریعت الهی تکلیف هر عملی را روشن نموده است. موفق باشید

23028
متن پرسش
استاد عزیز سلام: با توجه به تقریظ رهبری بر کتاب رهنمای طریق آیت الله جاودان و اینکه رهبری اشاره فرمودند در این کتاب مطالب لازم و رهگشا هست و با توجه به توصیه‌هایی از جنس ذکر خاص یا چله گرفتن برای رسیدن به مطلوبی که حضرتعالی سلوکتان اینگونه نیست و هیچ وقت چنین راهنمایی هایی نمی‌کنید و توجه حضرت آقا به آن کتاب چگونه این دو را با هم جمع کنیم و اجمالا نظرتان درباره سلوک معنوی اینگونه چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روش سلوکی حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و آیت اللّه شاه‌آبادی بیشتر تأکید بر تعالی روح و قلب به روش خاصی است که در مکتب ابن‌عربی دنبال می‌شود. ابتدا در تعالیِ روح و قلب و تمرکز خاص سلوکی مربوط به آن تأکید می‌شود و پیرو آن عبادات شرعی جهت راهگشای بیشتر استمرار می‌یابد. ولی طریق امثال بزرگانی که نام بردید در جای خود برای اهلش مؤثر و ارزشمند است. موفق باشید

21331

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: سوالی داشتم خدمتتون. سوال: شما در بحث هدف زمینی آدم (ع) فرمودید که امتثال ملائکه برای سجده بر آدم و در مقابل آن تمرد شیطان از سجده همه اموری تکوینی بودند. سوالات: ۱. اگر وجود شیطان طوری بود که تکوینا مخالف وجود انسان بود پس چرا خداوند او را امر به سجده کرد چرا که این کار او از سر تشریع و اراده نبوده بلکه امری وجودی بوده است. علاوه بر این ظاهر آیات این را می رساند که شیطان تشریعا این کار را انجام نداد و نه تکوینا (۱۲/اعراف) زیرا خودش می گوید چون من از او برتر هستم سجده نکردم. او نگفت که من وجودا با او مخالف هستم. ۲. اگر این امر خداوند امری مولوی نباشد و همان طور که فرمودید عصیانی به دنبال نداشته باشد پس چگونه خداوند سبحان شیطان را مطرود از درگاه خود اعلام کرد، زیرا در این صورت او اصلا گناهی نکرده است؟ ۳. علاوه بر این شما فرمودید که شیطان بنیانا در مقام عصیان است، اگر چنین است پس چطور آن همه سال خداوند را عبادت کرد در حالی که بنیانا عصیان کار است‌، و اصلا آیا ممکن است خداوند موجودی را بنیانا عصیان کار خلق کند؟ با تشکر از وقتی که می گذارید. یا علی.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- منظور علامه طباطبایی از آن جمله آن است که خداوند چنین بستری را تکویناً فراهم کرد ولی شیطان خودش با انتخاب خود شیطان شد. عیناً در مقابل این امر، طهارت تکوینیِ اهل‌البیت «علیهم‌السلام» را دارید که آن طهارت تکوینی، انتخاب را از آن‌ها نمی‌گیرد و آن‌ها هستند که باید آن را حفظ کنند 2- وقتی گفته می‌شود حکمی ارشادی است، یعنی آثار آن به طور مستقیم به خودِ طرف برمی‌گردد مثل آن‌که به کودکی بگوییم نزدیک بخاری نشود، وگرنه می‌سوزد 3- شیطان کاری کرد که بنیانش بدی شد و اراده کرد و قسم خورد که بندگان خدا را گمراه کند. و به این معنا می‌توان گفت بنیانِ او عصیان است. موفق باشید

20913

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: با توجه به سوال 20801 به نظر می رسد خطبه های جناب مولوی را کامل گوش ندادید، متاسفانه در کلیپی که از فرمایشات ایشان ساخته شده است شیطنتی صورت گرفته و به گونه ای وانمود شد که ایشان فقط مردم کرمانشاه را گناهکار می دانند در حالی که اگر به مشروح سخنان ایشان رجوع شود ایشان گناه را مختص کرمانشاه ندانسته حتی از مردم زاهدان هم می خواهند توبه کنند و نیز سراسر کشور. و این زلزله را هشداری برای همه مردم می دانند و می گویند عذاب الهی که بیاید تر و خشک با هم مبتلا می شوند با توجه به اینکه قطعا برخی از مردم کرمانشاه گناهکار بوده و اگر سراسر کشور را در نظر بگیریم که گناه بیداد می کند چه ایرادی به سخنان مولوی می توان وارد نمود با روایات متعددی که علت زلزله را گناه می داند چه می کنید؟ مرحوم مجتهدی نیز دیدم به این روایات اشاره می نمودند وقتی آیه می فرماید «و لو انّ اهل القری امنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الأرض» خوب از آسمان که می بینیم باران چندانی نمی آید از زمین هم بلا برمی خیزد مسلم است که ایمان و تقوای مردم تضعیف شده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در چنین مواردی که به افرادی مصیبت وارد می‌شود باید مواظب بود طوری سخن نگوییم که علت آن مصیبت، گناهِ آن افراد باشد چون ما نمی‌دانیم قضیه چیست؟! آری! به صورت کلی باید گفت علت مصائب مثل قحطی و خشکسالی و زلزله، گناهانِ مردم است. موفق باشید

19537
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به پاسخ شما به سوال شماره 19520 آنچه با توسل به انوار مقدسه از جمله حضرت عباس علیه السلام مستجاب می شود چیزی خارج از حکمت الهی نیست. حالا سوال این است که چرا آن حاجت در طلب مستقیم از خداوند متعال برآورده نمی شد؟ فرض کنید شخصی حاجتی دارد که هرچه از خدا می خواهد برآورده نمی شود اما وقتی به حضرت عباس علیه السلام متوسل می شود حاجتش برآورده می شود. خوب چه تفاوتی قبل از توسل به حضرت عباس و بعد از توسل وجود دارد که حکمت الهی به یکباره دچار تغییر شده و اجابت آن حاجت را مقدر می سازد؟ (در ظاهر که شرایط تغییری نکرده فقط آن مبدا مورد رجوع در آن حاجت تغییر کرده است) ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم همه‌چیز از طریق خداوند برآورده می‌شود. منتها بهترین رجوعِ به حق از طریق مظاهر الهی است که تعینات انوار الهی می‌باشند که البته بحث آن مفصل است. بهتر است ما مثل بچه‌ی آدم از آن وسایل استفاده کنیم و بهره ببریم و مثل کسی نباشیم که بگوید خدا باید تشنگی مرا رفع کند و خدا هم خواهد گفت: تو از آبی که من خلق کرده‌ام استفاده نمی‌کنی، بهتر است از تشنگی بمیری. موفق باشید  

19490

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: واقعا چه باید کرد؟ و کی باید جواب گرفت؟ کاربری از بارقه ای که بر او شده بود سخن گفته بود و شما شعر عاشق شده ای ای دل را برای او فرستادید، غبطه ی عجیبی خوردم، چه باید کنیم، ماه رمضان هم در غفلت و گرفتاری و رذایل، فقط سحرها به حال خودم گریه و از او می خواهم این فاصله کم شود، خیلی وقت است در سر هوای سیر و سلوک کرده ام ولی نمی توانم و در این کاروان مشتاق خدا اضعف هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با کتاب «آداب الصلواة» حضرت روح اللّه خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شروع کنید. شرحی از این کتاب توسط حقیر انجام شده، ان‌شاءاللّه مفید خواهد بود 2- کتاب «اصول کافی» در صفای باطن کمک‌تان می‌کند. موفق باشید

17462
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: لطفا بفرمایید که جایگاه تحلیل های سیاسی در سلوک ما به سمت خدا چیست؟ و فعالیت های سیاسی چگونه باعث نزدیک تر شدن ما به خدا خواهد شد؟ و در این راستا شیوه ی صحیح کسب بینش سیاسی و فعالیت های سیاسی چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اخیراً عرایضی در این رابطه در تبیین آیات 188 تا 194 سوره‌ی آل‌عمران در خدمت عزیزان شده است. عمده آن است که در تحلیل‌های سیاسی با چشم توحیدی و حضور حضرت حق در همه‌ی عالم، حادثه‌ها را تحلیل کنیم. موفق باشید

17306

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در کتاب از برهان تا عرفان، صفحه ی 48، آخرین خط، (و آن را موجود یا معدوم می کند)، ضمیر آن به وجود برمی گردد یا به خاصیت؟ یعنی آن وجود را موجود یا معدوم می کند یا آن خاصیت را؟ شرح این کتاب قسمت برهان صدیقین گویا بر روی سایت نیست. ممنون. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون خاصیت هرچیز مربوط به درجه‌ی وجودیِ آن چیز است، مسلّم برای معدوم‌کردنِ خاصیت آن چیز، وجودِ آن چیز را معدوم می‌کند. موفق باشید

17085

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر استاد: می خواستم بدونم چرا خداوند کارهایی مانند: ارتباط غیر شرعی با جنس مخالف، استفاده از مشروبات الکلی و ... را که لذت زیادی دارند را حرام کرده است؟ اگر این گونه نبود تقریبا بیشتر افراد دنیا دین دار بودند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همه‌ی ملت‌ها و شرایع الهی این موضوع روشن و پذیرفته شده است. انسان دارای ابعادی بس متعالی است که برای به فعلیت و به ظهورآوردنِ آن‌ها باید امیالی که مانع به‌ظهورآوردنِ آن ابعاد است را کنترل نماید و رازِ حرام‌بودنِ آن امیال، چنین است. موفق باشید

16268
متن پرسش
سلام علیکم استاد نازنین: بر اثر تحقیرهای پی در پی از سوی خانواده ام و همکارانم قدرت روحی ام را از دست داده ام. و هر بار می خواهم به خودم القا کنم که نه تو انسان بزرگی هستی، دیری نمی گذرد که باز قدرتم را از دست می دهم. بفرمایید چاره چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امام باقر (ع) به جابر بن ‏يزيد جعفى نصيحت مى‏ كنند كه‏: «يا جابِر! اغْتَنِمْ‏ مِنْ اهْلِ زَمانِكَ خمْساً»؛ پنج چيز را در رابطه با مردم زمانه غنيمت شمار: «إِنْ حَضَرْتَ لَمْ تُعْرَفْ»؛ اگر در مجلسى حاضر بودى و تو را نشناختند. «وَ إِنْ غِبْتَ لَمْ تُفْتَقَدْ»؛ و اگر از جلسه خارج شدى و به دنبالت نبودند. «وَ إِنْ شَهِدْتَ لَمْ تُشاوَر»؛ و اگر در جلسه بودى و از تو نظر نخواستند. «وَ إِنْ قُلْتَ لَمْ يُقْبَلْ قَوْلُكَ»؛ و اگر نظر دادى و نظرت را نپذيرفتند. «وَ إِنْ خَطَبْتَ لَمْ تُزَوَّجْ»؛[1]و اگر خواستگارى كردى و جواب ردّ دادند. اين پنج حالت را غنيمت بشمار، نه اين‏كه از آن‏ها ناراحت شوى، چون امام (ع) مى‏ خواهند كه ارزش‏هاى اهل دنيا براى ما ملاكِ كمال و خوارى قرار نگيرد. مگر تو در اين دنيا نيامده‏ اى كه عبوديت خود را تقويت كنى، سراسر اين دنيا امتحان است براى اظهار عبوديت. اگر گفتند: فلانى فقير است، بگو: الحمدلله، ولى اگر ثروتمند بودى، بايد بدنت بلرزد كه در آن شرايط چطورى مسئوليتم را انجام دهم تا از امتحان الهى سرفراز خارج شوم و خللى در عبوديتم وارد نشود. امام (ع) در قسمت پنجمِ نصيحت خود مى‏ فرمايد: اگر خواستگارى كسى رفتى و دست ردّ به سينه‏ ات زدند اين را غنيمت بشمار، چون مصلحتى در آن است، سرّى پشت قضيه است. حالا ما آزاد و راحت مى‏ شويم از اين تصورات كه اگر ازدواج نكنيم مسائل جنسى‏مان چه مى ‏شود. آيا ارضاى مسائل جنسى در زندگى اصل است و يا فرع؟ مى‏ فرمايند وقتى تو وظيفه‏ ات را انجام دادى و خواستگارى هم كردى ولى تو را ردّ كردند، به چيزى دسترسى پيدا مى‏ كنى كه به نحو ديگرى از مزاحمت مسائل جنسى‏ ات راحت مى‏ شوى و مى‏ توانى به سير روحانى خود ادامه دهى. حال با توجه به چنین توصیه‌ای، دیگر نباید نگران تحقیرهای بی‌جایِ خانواده و همکاران بود! با احترام به آن‌ها از کنار قضیه باید گذشت. موفق باشید

 


[1] ( 1)- تحف‏ العقول، قسمت روايات امام باقر، حديث اوّل.

16219
متن پرسش
سلام علیکم: با اجازتون من چند تا سوال جدا و بی ربط نسبت به هم دارم، تو طول روز بعضی وقتا که به مسائل مختلف فکر می کنم سوالاتی برام بی جواب میمونه، یه جایی می نویسم جمع که میشه خدمت شما می رسم. جدا جدا می پرسم، ممنون میشم راهنماییم کنید. یه روز تو مدرسه زنگ ادبیات یه درس تاریخی بود اگه اشتباه نکنم، بعد معلممون گفت قدیمیا اعتقاد داشتن شهاب سنگ که رد میشه، فرشته ها هستن دارن شیاطینو میزنن، ما هم نیش خند زدیم به این باور، بعد چند وقت پیش تو قرآن همین باور رو دیدم، اگه اشتباه نکنم آیه 10 سوره صافات. آیا واقعا قرآن این باور رو درست میدونه در صورتی که شهاب سنگ دلیل علمی اینا هم داره؛ یا اینکه اصلا تفسیر آیه چیز دیگس؟ و اینکه دیدم تو قرآن که خدا ستاره ها رو زینت آسمان قرار داده، آیا فلسفه وجود ستاره ها فقط همینه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در رابطه با «شهاب» در سوره‌ی «قاف» داشته‌ام. شهاب ثاقب در قرآن در نفی ِ شیاطین و توسط ملائکه مدّ نظر است و هیچ ربطی به سنگ‌های آسمانی که از این آسمان به سوی زمین سقوط می‌کنند، ندارد و اساساً معنای آسمان در آن آیات، یعنی وجهِ غیبیِ عالَم است. اشکال از آن‌جا است که عده‌ای نام این سنگ‌های سرگردان در فوق ِ جوّ زمین را «شهاب» گذاشته‌اند. موفق باشید

15932
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید: برای برگزاری یه یادواره برای شهدای دانشگاهمون می خواستیم ازتون راهنمایی بگیریم. شهدا چه نگاهی به انتظار داشتند فرق نگاه اونها با نگاه ما به انتظار چیه و چه طوری میشه این تفاوت نگاه رو نشون بدیم؟ اگر لازم است کتاب هایی هم معرفی بفرمایید در این زمینه ممنون می شویم. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شهداء در نظر به فرهنگ مهدویت متوجه‌ی ظرفیت تاریخی که از طریق اسلام به‌وجود آمده، بودند ودر آن راستا جایگاه انقلاب اسلامی را شناختند و متوجه‌ی ظرفیت این انقلاب که منجر به ظهور حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» می‌شود، شدند. و لذا به زیبایی معنایِ خود را در عهد با انقلاب اسلامی شکل دادند، در آن حدّ که تا پای جان برای دفاع از انقلاب و حضور بیشتر آن ودیعه‌ی الهی در دنیای معاصر در میدان ماندند. موفق باشید

14458
متن پرسش
سلام. استاد چند وقتی است این مسئله برایم حل نشده. شما فرمودید در کتاب از برهان تا عرفان : هرچه هست از اوست ولی فقط وجود مطلق خداست و هرچه غیر وجود مطلق است غیر خداست. سوال بنده این است که : نور خورشید نور خورشید است و خورشید خورشید... ما هیچگاه به نور خورشید خورشید نمیگوییم.فقط به خورشید خورشید میگوییم. ولی از جهت دقیق تر اگر بنگریم میبینیم اصلا چیزی به اسم نور خورشید وجود ندارد. هرچه هست خورشید است با ظهورهای مختلف. در مورد خداوند هم فکر میکنم همینطور است. ما میگوییم وجودهای غیر وجود مطلق. ولی غیریتی در کار نیست. هرچه هست وجود است . وجود هم از وجود مطلق ساری و جاری میشود پس هرچه در صحنه هست اوست که اوست با شدت و ضعف غیرتش غیر در عالم نگذاشت/لا جرم عین جمله اشیا شد استاد کمکم کنید تا مساله حل شود. اگر اشتباه میکنم کدام قسمت استدلالم اشتباه است؟ التماس دعا
متن پاسخ

بباسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که متوجه شده‌اید. موجودات عالم در نسبت به وجود مطلق جز وجود نیستند و همه مظاهر حق می‌باشند. ولی در نسبت به خودشان و محدودیت‌هایی که دارند، هیچکدام خدا نیستند، زیرا خدا مطلق است و از این محدودیت‌ها منزه می‌باشند. موفق باشید 

14385
متن پرسش
سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی: سوال من در مورد مفهوم بصیرت است و آن اینکه شنیده ام که می گویند بصیرت در اصل این است که بدانی در این زمان امامت از تو چه فعل و حرکتی را انتظار دارد و آن را بدون اینکه امام زمانت و یا ولی فقیه بگوید انجام دهی (در این بابت اشاره به داستان هایی از زندگی پیامبر اشاره می کنند که به دلیل اینکه به طور کامل نمی دانم از بیان منقوص آن خودداری می کنم) اما از طرف دیگر می توانم به داستان پشت در ماندن مادرمون زهرا (س) اشاره کنم که بیان می کنند به غیر از مولا علی (ع)، سلمان و مقداد و ابوذر و زبیر هم در خانه بوده اند، اما سلمان (با توجه به حدیث منا اهل البیت، باید کارش ملاک باشد) کاری انجام نمی دهد و منتظر دستور امامش است ولی زبیر دست به شمشیر می شود و الباقی داستان. از طرف دیگر می گویند در نماز جماعت نباید از امام جلو بیفتیم و این یعنی ولایت پذیری!! حال سوال من این است اگر بصیرت این است که منتظر حرف امام نمانی و فعل و خواسته اش را قبل از بیان انجام دهی پس چگونه می توان آن را با دو مطلب فوق (داستان و نماز جماعت) جمع کرد؟ و اگر هیچ کدام درست نیست پس بصیرت یعنی چه؟ شکر خدا به خاطر وجود نعمت هایی مثل شما. ان شا الله موجب فزونی خیر و برکت گردد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام معظم رهبری در ملاقاتی که چند دوره پیش با فقهای مجلس خبرگان داشتند، موضوع بصیرت را به درک جایگاهِ تاریخی واقعه‌ای که در آن هستیم ربط دادند و در این رابطه می‌توان فهمید اگر در صدر اسلام یاران پیامبر و امام متوجه جایگاه اسلام در آن تاریخ بوده‌اند، عملاً اقدام آن‌ها بدون آن‌که لازم باشد به طور مستقیم از امام اجازه بگیرند، مطابق روحِ زمانه است که امامِ آن زمانه شخصیت اصلی آن می‌باشد و این با آن‌جایی که باید عملاً به طور مستقیم از امام پیروی کنند قابل جمع است. موفق باشید

7739
متن پرسش
سلام. اگه میشه یکم درمورد این جمله که بیان کردید توضیح بدید "دید که توحیدی شد ،روابط دیگه روابط ابزاری نیست " ممنون
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: یعنی در آن صورت هرچیزی و هرکسی را آینه‌ای و جلوه‌ای از ابزار الهی می‌نگریم. چون در نگاه توحیدی خداوند همه‌کاره‌ی امور است. موفق باشید
7483

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم در سوال 430 فرموده بودید که شرح کتاب تفسیر سوره حمد را علاوه بر کتابخانه مرکزی در دانشگاه صنعتی هم داده اید اما در قسمت صوت فایل صوتی این مطالب را نیافتم. اگر ممکن است این فایلها را هم در کنار همان فایل تفسیر سوره حمد در قسمت صوتی بگذارید. با تشکر از همه شما عزیزان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از جناب آقای توکلی موضوع را جویا شوید. موفق باشید
6304
متن پرسش
الکترونیکی کردن امورات ماندد آموزش و اقتصاد الکترونیکی چه مضراتی برای جامعه ما دارد؟ آیا در دوران گذار ما به این چنین توسعه ای نیاز داریم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی هدف مشخص شد و معلوم شد باید روابط انسان‌ها با عقل قدسیِ الهی تنظیم شود مجبوریم با نظر به آن هدف از ابزارهای موجود به‌عنوان اَکلِ میته استفاده کنیم تا آن‌چه باید مطابق اهداف خودمان ساخته شود را بسازیم. روح الکترونیکی‌کردن امورات، انسان را در حدّ ابزار پایین می‌آورد و ابزارها بر او حکومت می‌کنند و نه خدا و اخلاق معنوی. موفق باشید
5502
متن پرسش
باسلام استاد عزیز خداقوت .1یک سالی هست که پرخوری افراطی گرفته ام نمی دانم فیزیکی است یا روحی.2از پدرم دل خوشی ندارم به امر خدای سبحان فقط تحملشان میکنم ایشان بددهان هستند وفحش می دهند وشخصیت مارا له نموده اند از کودکی تا به حال .ازمحبت بویی نبرده اند .3 ولی در کل پدر مادرم ازمن راضی هستند.3اینکه من عمرم را به بطالت میگذرانم تازه کارشناسی ام تمام شده ولی خودم می دانم عبد نیستم درکل میدانم اینها گناهان کوچکی نیست.خودم هم غصه میخورم ودرصدد ترک برمیایم موفق نمیشوم. در 13 سالگی ویا همان سال ها بود که خدامحبتش رابهم چشاند ..من خداخواه شدم..تااکنون که جوان هستم و توبه نموده ام از گذشته ها.در فامیل و آشنایان مرا مومن میپندارند چند وقتی است که من نسبت به وجود خداوند سبحان در حجابم انگار یعنی ایمانم را به خدا باد هوا میبینم یعنی من نعوذ بلله..به خود ذات اقدس اله قسم ،خجالت میکشم این کلمات را تایپ کنم ولی چه کنم اوضاع برایم سخت شده مینویسم،احساس میکنم دچار شک شده ام ایمان ندارم چه خاکی به سر بریزم استاد چه فکری میکردم جه شد من فکر وذکرم لقای خدابود نه حور وپری و قصر وکاخ بهشتی..این جه بلایی است به سرم آمده جه کسی جواب دل بیچاره ی مرا میدهد .در اصول کافی خودم خواندم که کسی خدمت معصوم رسیده بود و از این حالات داشت معصوم علیه السلام فرموده بودند وسوسه ی شیطان است .چرا اینگونه شده استاد ؟!خدای سبحان که میداند اورا نداشته باشم پریشانم بیچاره ام درمانده ومظطرم پس چرا مرا ازخودش در حجاب قرار داده هر آدم معمولی گناهگاری باتمام وجودش خدارا قبول دارد ولی منه مدعی مثل اون گناهکاره نیستم چرا استاد ؟!.منی که خدای سبحان ذات اقدسشون میدونند که عاشق مناجات و حرف زدن با ایشان بودم و هستم پس چرا اینطور شدم این حس چیه استاد ،من ایمانمو میخام استاد لطفا نگید منم دچار همون وسواس ها شدم ..اینا وسواس نیست حال من این حاله که گفتم .یعنی تا این درجه از پستی رسیده م که لایق ایمان به خدای تو کتاب های دانش آموز پنجم ابتدایی هم نیستم؟! یعنی تمام این سال ها که فکر میکردم در مسیر تقرب هستم داشتم خاک روی فطرتم میریختم ؟!!!!!!خدا ی سبحان از من بریده اند استاد؟!با خودم میگم اگه ایمان نداشتی گناه میکردی، درخلوت هم گناه میکردی کسی نفهمه، ولی نه !من سعی دارم گناه نکنم از گناه میترسم من عاشق مسجد وروضه وامام حسین علیه السلام و امام رضا علیه السلام وبقیه معصومین علیهم السلام هستم. من عبد نیستم یعنی هواپرستی ودنیا خواهی در من موج میزند ولی نمیدانم کجای کارم لنگ است که این بلاسرم آمده .خداوند خیرکثیر به شمابدهد ان شاالله.
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم:گفتی نگویم من هم دچار این شک ها شده‌ام پس، اجازه بده از قول جناب حافظ بگویم که می‌گوید: «عقل می‌گفت که دل منزل و مأوای من است .... عشق خندید که یا جای تو یا جای من است». عزیز من فکر کردی اگر از نظر عقل مسائلت حل شد کار تمام است؟ بالاخره تا یک جایی عقل ما را می‌برد ولی بعد از مدّتی به جایی می‌رسید که می‌بینید هیچ چیز ندارید و آن ورود در وادی قلب است و از این‌جا باید چشم قلب را بینا کرد و با گوش قلب شنید و از خدا بخواهید چشم دلتان را باز کند و از مفهوم به حضور آیید. اهل سلوک مى‏فرمایند: یک هجرت «وسطى» داریم و یک هجرت «کبرى»، هجرت وسطى آن است که ما اخلاقمان را عوض کنیم و از صفات رذیله به سوى صفات فاضله‏ هجرت نماییم، و در نتیجه این هجرت انسان دیگر جهنمى نخواهد بود، چون از صفات جهنمیان فاصله مى‏گیرد، ولى در هجرت کبرى نه تنها اخلاق عوض مى‏گردد، بلکه منظرمان نیز عوض مى‏شود و لذا نه تنها جهنمى نخواهیم بود بلکه جهنم را هم مى‏بینیم. خداوند در همین رابطه مى‏فرماید: «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ. لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ» نه چنین است که خود را گرفتار کثرات کنید، اگر به علم الیقین برسید، جهنم را مى‏بینید و علم به جهنم از حالت مفهومى به حالت عینى و شهودى در مى‏آید. ما براى ارتباط با حقایق عالم، علم یقینى مى‏خواهیم، تا از طریق نور علم‏الیقین به سوى عین الیقین سیرکنیم. قرآن مى فرماید: شما باید نسبت به حقایق عالم و از جمله معاد و بهشت و جهنم علمِ یقینى داشته باشید. یعنى اولًا: علم شما علم به حقایق باشد و نه علم به موضوعات واهى و اعتبارى، ثانیاً: آن علم، علمى باشدکه موجب ارتباط با حقایق گردد و به عبارت دیگر موجب ایجاد عین الیقین باشد که آن عبارت است از اتحاد وجودى با حقایق عالم. لذا بعد از آن که فرمود: «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ. لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ»اگر علم یقین داشته باشید جهنم را مى بینید در ادامه مى فرماید: «ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ»سپس حتماً آن جهنم را به عین‏الیقین مى‏بینید، در این حالت نه تنها آتش جهنم را به عین الیقین مى‏بینید بلکه انجام هر گناهى موجب مى‏شود که خود را در آتش جهنم حس کنید، یک وقت انسان مى بینید که گناه‏کردن چقدر بد است، ولى یک وقت آتش انجام گناه را حس مى‏کند، که این حالت یک مرتبه بالاتر از «علم الیقین» است در همین رابطه مولوى مى گوید: خود هنر دان دیدن آتش عیان نى گپ «دَلّ عَلَى النّار دُخان» یعنى دود را دلیل بر آتش دانستن، هنر نیست، این یک گپ عادى است، هنر آن است که خودِ آتش را ببینى. باید چند قدم جلوتر بیایى و به جاى این که از معلول متوجه علت شوى، خود علت را ببینى، لذا گله مى‏کند که: جز به مصنوعى ندیدى صانعى بر قیاس اقترانى قانعى؟ مى‏فزاید در وسایط فلسفى از دلایل باز بر عکسش صفى‏ اگر فیلسوف با واسطه دلایل مى‏خواهد به حقایق پى برد، آن کس که دل خود را صاف کرد، با خود حقایق مرتبط مى‏شود. گر دخان او را دلیل آتش است بى‏دخان ما را در آن آتش خوش است‏ اگر عقل فلسفى از طریق دود با مفهوم آتش مرتبط مى‏شود، ما بى‏واسطه مفهوم با خود آتش مرتبط هستیم و نور و گرما مى‏گیریم. خود هنر دان دیدن آتش عیان نى گپ «دلّ على النّار دخان» «1» اگر ما برنامه‏هایمان را با حساب تنظیم کنیم و درصدد تربیت قلب برآییم و به هجرت کبرى فکر کنیم و حتى بعد از شصت‏سال هم نتیجه بگیریم، باز برنده این مسیر هستیم. هجرت کبرى همان است که در موردش فرمود: دردى که به افسانه شنیدم همه از خلق از علم به عین آمد و از گوش به آغوش‏ دیگر صِرف شنیدنِ خبرِ حقایق در میان نیست، بلکه در آغوش گرفتن آن‏ها پیش‏آمده است. یکى از رفقا براى کارهاى فرهنگى مى‏فرمود: «آقا یک برنامه آمپى‏سیلینى به ما بدهید که زود نتیجه بگیریم، این توصیه‏هاى شما ممکن است خیلى دراز مدت نتیجه بدهد». بنده به ایشان عرض کردم آیا مى‏خواهید بالأخره نتیجه بگیرید یا هرگز نتیجه نگیرید؟ چرا نگران آن نیستیم که با این برنامه‏هاى غیر اصولى هرگز نتیجه نگیریم؟ هیچ راهى نیست که بدون هجرت کبرى بتوانیم جهنم‏بین شویم. یک وقت است شما بنا دارید اخلاقتان خوب شود، این کار ارزشمندى است ولى آن چنان نیست که براى به‏دست آوردن آن لازم باشد به کلى ساحت و مرتبه خود را تغییر دهید، ولى یک وقت بناست با هجرت کبرى، وجودتان اصلًا خوبى شود و اساساً یک آدم دیگرى باشید با افق دیگر. به گفته مولوى: چون تو شیرین از شکر باشى، بُوَد کان شکر گاهى ز تو غایب شود چون شکر گردى ز بسیارى وفا پس شکر کى از شکر گردد جدا آرى؛ تا کى بخواهیم با شکر، شیرین باشیم و همواره محتاج شکر؟ باید شکر شد و همواره شیرین ماند. باید طورى شویم که در آن حالت عین رؤیت حق شویم. این همان نکته‏اى است که ملاصدرا «رحمةالله‏علیه» گفت باید از سنگى که طلا گرفته‏اند به سنگى تبدیل شویم که دیگر طلا شده است، در این حالت وارد «عین الیقین» مى‏شوید و یک نحوه اتحاد با حقایق عالم پیدا مى‏کنید. آرى؛ براى آن که سنگِ وجود شما طلا شود حوصله و صبر و استمرار نیاز است، و راه دیگرى نیست. در مراحل اولیه، نفس امّاره انسان مى‏خواهد به نامحرم نگاه کند، ولى چون آن را گناه مى‏داند، نگاه نمى‏کند ولى اگر بنا گذاشت سلوک قلبى خود را ادامه دهد به جایى مى‏رسد که اصلًا روحش از این گناه آزار مى‏بیند و سخت از این‏گونه اعمال متنفر است و روحش عین درک حقانیت دستورات دین مى‏شود.شما فکر کردی بیخودی بنده کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» را نوشتم و هفتاد و چند جلسه آن را شرح دادم؟ موفق باشید.
نمایش چاپی