با سلام و وقت بخیر: حقیقتا تعبیر رهبری در مورد بحران ساز بودن آمریکا در همه امور خیلی دقیق بود ولی چرا رای ممتنع به حمله روسیه داده شد؟ به هر حال آوارگی و کشته شدن انسان های بی گناه در این حمله اتفاق افتاده است. آیا این به روابط ایران و روسیه مربوط میشود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! صحنه، صحنه امتیازدادن به خطی بود که آمریکا و دستیارانش تنظیم کرده بودند برای تبرئه خود و محکومیت روسیه. در این رابطه پیشنهاد اکید دارم که مصاحبه آقای علیزاده با آقای دکتر مرتضی محیط که صوت آن را کانال «مطالب ویژه» در اختیار کاربران قرار داده، استماع فرمایید. موفق باشیدhttps://eitaa.com/matalebevijeh/9840
سلام علیکم استاد گرامی: خدا شما را حفظ کنه. نظرتان را درباره حرفهای زیر میفرمایید؟ «در قرآن آیاتی پیرامون یک شخصیت ناشناس وجود دارد، وقتی به آیاتی که پیرامون اوست دقیقتر نگاه میکنیم در واقع به یک محافظ بزرگ در زمین برمیخوریم که با نام مستعار خاصی از او یاد میشود و او کسی نیست جز ذوالقرنین» در آیات ۸۶ تا ۸۸ سوره کهف چیزی که به خوبی دیده میشود مقام ذوالقرنین است که دارای ولایت الهی بوده است. قرآن درباره ملکه سبا میفرماید: «و اوتیت من کل شیء» اما در مورد حضرت ذوالقرنین میفرماید: «از هر چیزی سببی را به او عطا کردیم.» دقت کنید سببا یا سبب، دلیل پدید آمدن اتفاقات و برهانِ بودن اشیا و ایجاد اجسام هست ولی داشتن شیء به تنهایی مزید بر امتیاز نیست، کسی که سبب در دست داشته باشد می تواند پدید آورنده باشد، ذوالقرنین سبب ساز بود و مرکز اسباب. جواب ذوالقرنین در آیه ۸۷ سوره کهف به خدا جالب است، چگونه میشود خداوند به یک نفر این قدر اختیار میدهد که عذاب کردن یا مدارا کردن با قومی فاسد را به مصلحت آن شخص واگذار میکند؟ مگر آن شخص که بوده که چنین عظمتی در پیشگاه خداوند داشته؟ در مورد تعجیل بر عذاب قوم فاسدی خوانده ایم که چه بر حضرت یونس گذشت اما ذوالقرنین هم کاملا بر عذاب مخیر بود و هم مصدر ورود عذاب بود! و از همه مهمتر داشتن علم غیب است. همگی میدانیم که حتی پیامبران همگی علم غیب نداشتند مثلا در مورد مواجهه پیامبری بزرگ چون حضرت موسی با یک شخص خاص در سوره کهف وقتی آن شخص کشتی را سوراخ کرد و یا دیواری را تعمیر کرد حضرت موسی در حالی که متعجب بود دلایل انجام این کارها را از آن شخص سوال کرد، اما در ماجرای ساخت سد محافظ در قرآن میخوانیم: (ذوالقرنین پس از ساخت سد) گفت این رحمتی ست از پروردگار من، ولی زمانی که وعده پروردگارم فرا رسد آن را در هم کوبد و وعده پروردگارم حق است. سوال اینجاست ذوالقرنین از کجا میدانست هزاران سال بعد، این سد قرار است به اذن الهی کوبیده شود؟ جز با علم غیب؟ این شخص کیست که هم مرکز اسباب بود هم علم لدنی الهی داشت ولی پیامبر نبود، علم غیب هم داشت و بینیاز از گنج ها و ثروت ها بود؟ برخی ها تصور میکنند که سخنان ذوالقرنین در آیه ۹۸ سوره کهف تمام شده است در حالی که اگر به ادامه آیات نگاه نماییم هنوز سخنان ایشان را می توان با همان ادبیات قبلی مشاهده کرد و این امر برای درک بهتر شخصیت ذوالقرنین تعیین کننده است، آیه ۹۹ سوره کهف : و در آن روز که برخی با برخی دیگر درهم و مخلوط، موج میزنند رهایشان میکنیم و در صور دمیده شود پس همه آنان را گرد می آوریم و آیه ۱۰۰ سوره کهف: و دوزخ را در آن روز برای کافران آشکار می کنیم. این شخص که بود که تقسیم کننده جهنم و بهشت است؟ مگر ذوالقرنین چه کسی بود که از طرف خودش می گوید «و سنقول له من امرنا یسرا» چه کسی بوده است که تقسیم کننده پاداش است؟ و چه کسی ست که از پیش خود وعده تکلیفی آسان را به دیگران میدهد؟ سوره کهف که در مورد ذوالقرنین صحبت کرده است ۱۱۰ آیه دارد و سوره انبیا که در آن در مورد گشوده شدن سد ذوالقرنین صحبت میکنند ۱۱۲ آیه دارد، ابجد واژه "علی" عدد ۱۱۰ می باشد و ابجد واژه "ولی الله" عدد ۱۱۲ می باشد. ترکیب این دو "علی ولی الله" می شود. در حدیث صحیح السندی که معروف به حدیث نورانیت میباشد حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند: منم معلم سلیمان بن داوود، منم ذوالقرنین و منم قدرت خدای عز و جل پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمودند: «یا علی کنت مع الانبیاء سرا و معی جهرا» این حدیث به خوبی نشان می دهد که حضرت علی علیه السلام با قدرتی که پروردگار متعال به ایشان عطا کرده بودند، صاحب تمام دورانها و زمانها بودند و در همه ادوار بشری در کنار همه پیامبران الهی برای یاری و نصرت ایشان بوده اند. در حدیث نورانیت امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند: هیچ کس ایمان را به حد کمال خویش نمی رساند تا آنکه مرا به عمق معرفتم بشناسد، سپس آنگاه که مرا به این معرفت شناخت هر آینه خداوند قلب او را با ایمان آزموده سینه اش را برای اسلام گشاده ساخته و عارفی روشن بین گردیده است. مرا با روح عظمت تایید کرده اند، من یکی از بندگان خدایم مبادا ما را خدا بنامید، درباره فضل ما هر چه مایلید بگویید ولی به کنه فضل ما نخواهید رسید و حتی مقداری از یک دهم آن را نمی توانید بیان کنید چون ما آیات و دلائل خداییم و حجت و خلیفه و امین و امام و وجه الله و عین الله و لسان الله هستیم. من و حضرت محمد نور واحدی بودیم از نور خداوند عز و جل پس خدای تبارک و تعالی به آن نور فرمود که دو نیمه شود پس به نیمی فرمود محمد (ص) باش و به نیمی فرمود علی باش، پس از همین جاست که پیغمبر فرمود علی از من است و من از علی هستم و کسی جز علی از جانب من ماموریت انجام نمی دهد، من همان کسی هستم که نوح را به امر پروردگار در کشتی حمل کرد، من همان کسی هستم که به امر پروردگار یونس را از شکم ماهی بیرون آورد، من همان کسی هستم که به اذن پروردگار ابراهیم را از آتش بیرون آورد، من همان کسی هستم که به اذن پروردگار نهرها را جاری ساخت و چشمه ها را شکافت، منم معلم سلیمان بن داوود، منم ذوالقرنین و منم قدرت خدای عز و جل، منم آن کتابی که شک و ریب در آن نیست، مفاتیح غیب نزد من است و بعد از رسول الله کسی جز من به آنها آگاه نیست، منم آن ذوالقرنین که در صحف اولی یاد شده، منم صاحب انگشتر سلیمان، انا ولی الحساب، انا صاحب الصراط و الموقف، انا قاسم الجنه و النار بامر ربی، انا آدم الاول، انا حجه الله فی السموات و الارض، انا الصیحه بالحق، انا الساعه لمن کذّب بها، انا ذلک النور الذی یقتبس منه الهدی، انا صاحب الصور...»
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نکات خوبی در این نوشتار در میان است، لذا از حضرت ولايت مدار على بن ابى طالب وارد شده است كه: «كُنْتُ مَعَ الْانبياء سِرّاً و مع محمد جَهْرَاً» [1] من با همه ى انبياء در باطن و با پيامبر اسلام در ظاهر همراه بوده ام. مولانا نيز اين حقيقت را چنين بيان كرده است:
تا صورت پيوند جهان بود، على بود
تا نقش زمين بود و زمان بود على بود
شاهى كه ولى بود و وصى بود على بود
سلطان سخا و كرم و جود على بود
هم آدم و هم شيث و هم ادريس و هم ايوب
هم يونس و هم يوسف و هم هود على بود
هم موسى و هم عيسى و هم خضر و هم الياس
هم صالح پيغمبر و داود على بود
عيسى به سخن آمد و در مهد سخن گفت
آن نطق و فصاحت كه در او بود على بود
مسجود ملايك كه شد آدم زعلى شد
در كعبه محمد بُد و مسجود على بود
از لحمك لحمى بشنو تا كه بدانى
كان يار كه او نقش نبى بود على بود
آن شاه سرافراز كه اندر شب معراج
با احمد مختار يكى بود على بود
محمود نبودند كسانى كه نديدند
كاندر ره دين احمد و محمود على بود
آن معنى قرآن، كه خدا در همه قرآن
كردش صفت عصمت و بستود على بود
اين كفر نباشد سخن كفر نه اين است
تا هست على باشد تا بود على بود
سر دو جهان جمله زپيدا و ز پنهان
شمس الحق تبريز كه بنمود على بود
عبدالكريم جيلى مى گويد: انسان كامل، قطبى است كه افلاكِ وجود از اول تا به آخر بر محور او دور مىزنند و او در آغاز و انجام هستى يكى بيش نيست، لكن در چهره هاى مختلفى ظاهر مىشود كه اسم اصلى او محمد، كنيه اش ابوالقاسم و وصفش عبدالله و لقبش شمس الدين است.[2] درباره ى تجلى حقيقت انسان كامل در چهره هاى متعدد، تنها انسان معصوم مى تواند جلوه گاه انسان كامل باشد كه بعد از رسول خاتم تنها اهل بيت عصمت و طهارت (ع) به اين مقام بار يافته اند و هرگز كسى قابل مقايسه با آن ذوات مقدسه نيست. موفق باشید
[1] - سيد جلال الدين آشتيانى، شرح مقدمه قيصرى بر فصوص الحكم ابن عربى، ص 668.
[2] - شيخ عبدالكريم جيلى، الانسان الكامل فى معرفة الاواخر و الاوايل، باب 60، ص 210.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر میکنم چه در قیامت و چه در برزخ، قلب و عقل هر دو در صحنه باشد. ۲. خوب است. ۳. هر اندازه انسان بهتر رعایت دستورات الهی را بکند، بدون ریاضتهای افراطی؛ خداوند بهتر حقایق آسمانی و معنوی را در مقابل او میگشاید. خداوند در سورهی اعراف آیهی ۴۰ میفرماید: «إِنَّ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ» برای کفار درهای آسمان را نمیگشاید. یعنی خداوند انسانهای مؤمن را هر اندازه مصلحت بداند، متوجهی حقایق بالا میکند. ۴. عمده، رعایت دستورات شرع است. خداوند خودش آنچه را لازم است به قلب انسانها الهام میکند. ۵. همینطور که میفرمایید خوب است، چرا بیدلیل فکر کنیم تصوراتمان کاذب است؟ در حالیکه شریعت الهی تکلیف هر عملی را روشن نموده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: روش سلوکی حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» و آیت اللّه شاهآبادی بیشتر تأکید بر تعالی روح و قلب به روش خاصی است که در مکتب ابنعربی دنبال میشود. ابتدا در تعالیِ روح و قلب و تمرکز خاص سلوکی مربوط به آن تأکید میشود و پیرو آن عبادات شرعی جهت راهگشای بیشتر استمرار مییابد. ولی طریق امثال بزرگانی که نام بردید در جای خود برای اهلش مؤثر و ارزشمند است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- منظور علامه طباطبایی از آن جمله آن است که خداوند چنین بستری را تکویناً فراهم کرد ولی شیطان خودش با انتخاب خود شیطان شد. عیناً در مقابل این امر، طهارت تکوینیِ اهلالبیت «علیهمالسلام» را دارید که آن طهارت تکوینی، انتخاب را از آنها نمیگیرد و آنها هستند که باید آن را حفظ کنند 2- وقتی گفته میشود حکمی ارشادی است، یعنی آثار آن به طور مستقیم به خودِ طرف برمیگردد مثل آنکه به کودکی بگوییم نزدیک بخاری نشود، وگرنه میسوزد 3- شیطان کاری کرد که بنیانش بدی شد و اراده کرد و قسم خورد که بندگان خدا را گمراه کند. و به این معنا میتوان گفت بنیانِ او عصیان است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در چنین مواردی که به افرادی مصیبت وارد میشود باید مواظب بود طوری سخن نگوییم که علت آن مصیبت، گناهِ آن افراد باشد چون ما نمیدانیم قضیه چیست؟! آری! به صورت کلی باید گفت علت مصائب مثل قحطی و خشکسالی و زلزله، گناهانِ مردم است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم همهچیز از طریق خداوند برآورده میشود. منتها بهترین رجوعِ به حق از طریق مظاهر الهی است که تعینات انوار الهی میباشند که البته بحث آن مفصل است. بهتر است ما مثل بچهی آدم از آن وسایل استفاده کنیم و بهره ببریم و مثل کسی نباشیم که بگوید خدا باید تشنگی مرا رفع کند و خدا هم خواهد گفت: تو از آبی که من خلق کردهام استفاده نمیکنی، بهتر است از تشنگی بمیری. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با کتاب «آداب الصلواة» حضرت روح اللّه خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» شروع کنید. شرحی از این کتاب توسط حقیر انجام شده، انشاءاللّه مفید خواهد بود 2- کتاب «اصول کافی» در صفای باطن کمکتان میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اخیراً عرایضی در این رابطه در تبیین آیات 188 تا 194 سورهی آلعمران در خدمت عزیزان شده است. عمده آن است که در تحلیلهای سیاسی با چشم توحیدی و حضور حضرت حق در همهی عالم، حادثهها را تحلیل کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون خاصیت هرچیز مربوط به درجهی وجودیِ آن چیز است، مسلّم برای معدومکردنِ خاصیت آن چیز، وجودِ آن چیز را معدوم میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در همهی ملتها و شرایع الهی این موضوع روشن و پذیرفته شده است. انسان دارای ابعادی بس متعالی است که برای به فعلیت و به ظهورآوردنِ آنها باید امیالی که مانع بهظهورآوردنِ آن ابعاد است را کنترل نماید و رازِ حرامبودنِ آن امیال، چنین است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: امام باقر (ع) به جابر بن يزيد جعفى نصيحت مى كنند كه: «يا جابِر! اغْتَنِمْ مِنْ اهْلِ زَمانِكَ خمْساً»؛ پنج چيز را در رابطه با مردم زمانه غنيمت شمار: «إِنْ حَضَرْتَ لَمْ تُعْرَفْ»؛ اگر در مجلسى حاضر بودى و تو را نشناختند. «وَ إِنْ غِبْتَ لَمْ تُفْتَقَدْ»؛ و اگر از جلسه خارج شدى و به دنبالت نبودند. «وَ إِنْ شَهِدْتَ لَمْ تُشاوَر»؛ و اگر در جلسه بودى و از تو نظر نخواستند. «وَ إِنْ قُلْتَ لَمْ يُقْبَلْ قَوْلُكَ»؛ و اگر نظر دادى و نظرت را نپذيرفتند. «وَ إِنْ خَطَبْتَ لَمْ تُزَوَّجْ»؛[1]و اگر خواستگارى كردى و جواب ردّ دادند. اين پنج حالت را غنيمت بشمار، نه اينكه از آنها ناراحت شوى، چون امام (ع) مى خواهند كه ارزشهاى اهل دنيا براى ما ملاكِ كمال و خوارى قرار نگيرد. مگر تو در اين دنيا نيامده اى كه عبوديت خود را تقويت كنى، سراسر اين دنيا امتحان است براى اظهار عبوديت. اگر گفتند: فلانى فقير است، بگو: الحمدلله، ولى اگر ثروتمند بودى، بايد بدنت بلرزد كه در آن شرايط چطورى مسئوليتم را انجام دهم تا از امتحان الهى سرفراز خارج شوم و خللى در عبوديتم وارد نشود. امام (ع) در قسمت پنجمِ نصيحت خود مى فرمايد: اگر خواستگارى كسى رفتى و دست ردّ به سينه ات زدند اين را غنيمت بشمار، چون مصلحتى در آن است، سرّى پشت قضيه است. حالا ما آزاد و راحت مى شويم از اين تصورات كه اگر ازدواج نكنيم مسائل جنسىمان چه مى شود. آيا ارضاى مسائل جنسى در زندگى اصل است و يا فرع؟ مى فرمايند وقتى تو وظيفه ات را انجام دادى و خواستگارى هم كردى ولى تو را ردّ كردند، به چيزى دسترسى پيدا مى كنى كه به نحو ديگرى از مزاحمت مسائل جنسى ات راحت مى شوى و مى توانى به سير روحانى خود ادامه دهى. حال با توجه به چنین توصیهای، دیگر نباید نگران تحقیرهای بیجایِ خانواده و همکاران بود! با احترام به آنها از کنار قضیه باید گذشت. موفق باشید
[1] ( 1)- تحف العقول، قسمت روايات امام باقر، حديث اوّل.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در رابطه با «شهاب» در سورهی «قاف» داشتهام. شهاب ثاقب در قرآن در نفی ِ شیاطین و توسط ملائکه مدّ نظر است و هیچ ربطی به سنگهای آسمانی که از این آسمان به سوی زمین سقوط میکنند، ندارد و اساساً معنای آسمان در آن آیات، یعنی وجهِ غیبیِ عالَم است. اشکال از آنجا است که عدهای نام این سنگهای سرگردان در فوق ِ جوّ زمین را «شهاب» گذاشتهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شهداء در نظر به فرهنگ مهدویت متوجهی ظرفیت تاریخی که از طریق اسلام بهوجود آمده، بودند ودر آن راستا جایگاه انقلاب اسلامی را شناختند و متوجهی ظرفیت این انقلاب که منجر به ظهور حضرت مهدی«عجلاللّهتعالیفرجه» میشود، شدند. و لذا به زیبایی معنایِ خود را در عهد با انقلاب اسلامی شکل دادند، در آن حدّ که تا پای جان برای دفاع از انقلاب و حضور بیشتر آن ودیعهی الهی در دنیای معاصر در میدان ماندند. موفق باشید
بباسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که متوجه شدهاید. موجودات عالم در نسبت به وجود مطلق جز وجود نیستند و همه مظاهر حق میباشند. ولی در نسبت به خودشان و محدودیتهایی که دارند، هیچکدام خدا نیستند، زیرا خدا مطلق است و از این محدودیتها منزه میباشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام معظم رهبری در ملاقاتی که چند دوره پیش با فقهای مجلس خبرگان داشتند، موضوع بصیرت را به درک جایگاهِ تاریخی واقعهای که در آن هستیم ربط دادند و در این رابطه میتوان فهمید اگر در صدر اسلام یاران پیامبر و امام متوجه جایگاه اسلام در آن تاریخ بودهاند، عملاً اقدام آنها بدون آنکه لازم باشد به طور مستقیم از امام اجازه بگیرند، مطابق روحِ زمانه است که امامِ آن زمانه شخصیت اصلی آن میباشد و این با آنجایی که باید عملاً به طور مستقیم از امام پیروی کنند قابل جمع است. موفق باشید