بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
10240
متن پرسش
سلام علیکم: بنده جواب کاملی در سایت در مقابل مکتب تفکیک پیدا نکردم. اگر لطف کنید توضیح بیشتری بدهید. یاعلی. ان شاء الله با اهل بیت عصمت محشور شوید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب حجت‌الاسلام آقای وکیلی سایتی در این مورد دارند و در ضمن به وبلاگ BAERFAN. BLAGFA. COM رجوع فرمایید. موفق باشید
8303
متن پرسش
با سلام ببخشید می شود راه کاری برای من ببگوئید تا کم حرف بزنم اخه هم به نطرم حرف های بیهوده می زنم هم این کخ گاهی که حواسم نیست چیزی از دهانم در می رود یعنی روی سخنانم فکر نمی کنم با تشکر از استاد گرامی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را بنده شرح داده‌ام. شاید صوت آن را کار کنید کمک کند. إن‌شاءاللّه. موفق باشید
7036
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی : ١-وجود علمی، چه نوع وجودی است؟ ٢-وجود علمی چه فرقی با وجود عینی دارد؟ ٣-اگر وجود علمی «شیی قابل ذکر نبود» چگونه در عهد الست با ربوبیت حق روبرو شده و مورد خطاب قرار گرفته است؟ و یا فردی که ادعای دوستی با حضرت علی (ع) می کند،حضرت قبول نمی کند ومیگوید به این مضمون ،،شما در آن جلسه نبودی،، (قبل از خلقت عالم ناسوت) ٤-اصولا ,وجود علمی یا صورت علمی , وجود است؟ اگراست ، در چه مرتبه ای از وجود است؟ فایده ای هم در آن مرتبه وجود است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حضرت حق قبل از خلقت هر موجودی به آن موجود علم دارد و آن نحوه ی وجود که در علم خدا است را وجود علمی می گویند 2- تفاوت، در خلقت و عدم خلقت ان ها است 3- این که می فرماید: چیز قابل ذکری نبود بدین معنا است که موجودیتی از خودش نداشت، زیرا وجود علمیِ هرچیزی جزء علم خدا است و علم خدا عین ذات خداوند است و نه چیزی جدا از خدا. حضرت حق در آیه ی 173 سوره ی اعراف نسبت ذاتی انسان را با پروردگارش روشن می کند و ربطی به فردفرد انسان ها ندارد، بلکه حقیقت فطری انسان ها در آن موطن مورد خطاب است، همان طور که شما در علم خود می توانید ذات درخت ها را مورد تأمل قرار دهید در حالی که آن ذات ربطی به درخت خاص ندارد. ولی در مورد شیعیان علی«علیه السلام» موضوع به عین ثابته ی افراد برمی گردد و به جنبه ی امکان ذاتی آن ها 4- وجود علمیِ هر چیزی از آن جهت که مربوط به علم خداوند است هیچ وجودی برای خود ندارد مگر بعد از آن که حضرت حق آن را خلق کرد، بنابراین چیز مستقلی نیست که بحث فایده داشتن یا فایده نداشتن معنا دهد. موفق باشید
6925
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم. امشب فیلم دو سه ساعته‌ای که راجع به نقد کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بود را مشاهده کردم، حداقل کاری که در این جلسه می‌توانستند بکنند این بود که شخصی را می‌گذاشتند که کمترین آشنایی با مبادی حضوری تفکری که در کتاب مطرح است را داشته باشد تا لااقل یک چرا (فقط یک چرا) برای حرف‌های آنها و البته رویکردشان مطرح کند تا با دادن شرح‌های مختصری از آنچه در کتاب مطرح کرده‌اید نگذارد آن‌ها خودشان بریسند و خودشان ببافند تا بحثی چالشی و مفید ارائه شود. نقدهایی که انجام شده آنقدر نارساست که بنده ی حقیر با کمترین آشنایی از شما، با شنیدن هر جمله از آن حضرات، پاسخ‌هایی به نظرم آمده و اشکالات جدّی‌تری نسبت به حرف‌ها و رویکردهای دو شخص برایم پیش آمد. به نظر می رسد آنها اصول اولیه‌ی نقد را هم رعایت نکردند، ابتدایی‌ترین اصل نقد این است که پیش از نقد، سعی در فهم حرف طرف مقابل داشته باشند و بنده که خود را کم سوادتر از آنها می‌دانم به جرئت می‌توانم بگویم آن‌ها غالباً فاهمه‌ی خود را بر اندیشه‌ی شما تحمیل کرده بودند و ابداً متوجه منظور شما نشده بودند. لذا غالبا به جای این‌که شما را نقد بفرمایند، فاهمه ی خود را نقد فرموده‌اند. می‌شود و کار سختی هم نیست که ما ایراد اشکالات آن‌ها را مطرح کنیم و آن‌ها هم پاسخ بدهند، اما این کار خودش اشکال دارد چرا که وقتی رویکرد نقد آنها غلط است، بررسی تک‌تک موارد، دورخوردن در زمین بازی‌ای است که به غلط ترسیم شده. همان‌طور که در آخرین نوشته‌ای که از یکی از این منتقدین خواندم رویکرد غلطی داشتند که صحبت سر مصداق‌ها را بی‌خاصیت می‌کرد. در متنی که راجع به نابودی نظام اسلامی مرقوم فرموده بودند، شواهدی را ذکر کردند که ادعای خود را ثابت کنند. در ذهن خواننده‌ی بی‌سوادی چون من این سوال ایجاد شد که اگر با ماهواره و آرایش و ساپورت و ... آنها به فضاحت و سستی پایه‌های فرهنگی ایران پی برده‌اند، چطور با شرکت هرساله‌ی همان ساپورت‌پوشان و بدحجابان در مراسم عاشورای حسینی به تعالی فرهنگی ایران استناد نکردند؟! اما این پرسش یا نقدِ مصداقی سودی ندارد چون به یک رویکرد غلط آن هم قضاوت بر اساس ظواهر برمی‌گردد و این رویکرد، همان نگاهی است که بعد از انقلاب 57 ، ضعف خود را به ظهور رساند و بنده قصد شرح ندارم فقط اگر با این مثال همین را بتوانم بگویم که نقد مصداقی در موارد جزئی راه به جایی نمی‌برد برای بنده کافی است و این‌که باید رویکرد و نگاه را نقد کرد. شما هم موافقید که وارد نقد مصادیق نشویم؟ استاد بزرگوار، حقیر واقعاً خود را از فهم حقایق تاریخی عالَم عاجز می‌دانم و در عظمت نگاه شما به مسئله‌ی تمدن‌سازی و سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و جایگاه تاریخی حادثه‌ها مانده‌ام و به نظرم باید این مباحث را در کنار هم نگاه کرد، اما برای این‌که اطمینان پیدا کنم که فاهمه‌ی خود را بر شما تحمیل نکرده‌ام، می‌خواستم بدانم اگر آن فایل تصویری را دیده باشید آیا شما با این نظر بنده موافق هستید که عمده ترین مشکل حضرات محترم در نقد کتاب سلوک شما، غفلت از مسئله‌ی "زمان شناسی" است؟ چرا که به نظر حقیر آمد مشکل عمده‌ای که در نقدهای آقایان وجود دارد و خیلی از اشکالات فرع بر آن است مسئله‌ی "زمان شناسی" است. در اکثر نقدهای آنها ((البته به‌جز انتقاداتی که به دلایل "نقلی" استاد وارد کرده‌اند و باید به طور جداگانه راجع بهش بحث بشه))، غفلت از بحث زمان شناسی به عینه مشاهده می‌شود و این که آنها متوجه تاریخی که شما در آن اظهار نظر می کنید نیستند و نمی‌دانند که این کتاب برای تاریخ امروز و البته تاریخ آینده نگارش شده و هرجا که نفهمیدند، شما را زیر سوال برده‌اند. مصداقش همان بحث آزاداندیشی است که چون متوجه منظر شما نشدند، فرمودند اگر بناست ما فقط با کسانی که نظام اسلامی، امام و رهبری و عبور از غرب و ... قبول دارند تفاهم و سپس آزاداندیشی کنیم، دیگر موضوعی برای آزاد اندیشی نمی ماند و اساساً بهتر است باب آزاداندیشی بسته شود چرا که این مبنا اندیشی است نه آزاداندیشی و إلی آخر. که اگر "تاریخی" به جملات شما نگاه نکنیم چه بسا نقد آن ها درست به نظر برسد. درست مثل اینکه بگوییم اگر از مدرنیته دست بکشیم یعنی بنشینیم و دست روی دست بگذاریم! و دست‌کشیدن از مدرنیته همان بیکاری است. این جمله‌ای که منتقدین گفته‌اند را، نباید ساده گرفت و نباید به سادگی از آن عبور کرد. استاد لطفا اگر اشتباه می‌کنم به بنده تذکر بدهید چرا که به نظرم آمد این جمله‌شان حکایت از اوج نیست‌انگاری و نگاه نیست‌انگارانه به مباحث شما دارد و غفلت از مسئله‌ی زمان شناسی در این مورد همچون غالب موارد قبلی نقدشان، به چشم می خورد. در مسئله‌ی شهدا و عدم آشنایی با مباحث نظری امام، نسبت فلسفه با تمدن، راه‌های پرورش عقل، چرایی سلوک ذیل شخصیت امام خمینی و رجوع مستقیم به اهل البیت، نظر به سیره‌ی اهل البیت«علیهم‌السلام» و مثال‌هایی که مطرح کردند در مسئله‌ی آزاداندیشی، استناد به صحبت‌های امام و رهبری با ذکر نام حضرات و و و ... همه و همه نوعی غفلت تاریخی از مسئله‌ی زمان‌شناسی به چشم می‌خورد. خواستم ببینم آیا شما نظر بنده را تأیید می‌فرمایید؟ و حقیر درست می‌گویم که باید با نگاه خاص زمان‌شناسانه به کتاب سلوک شما نگریست؟ وگرنه بدون نگاه زمان‌شناسانه ابداً نتیجه‌ای که باید از این کتاب گرفت، گرفته نمی‌شود و باب حیرت و البته تفکر حقیقی که این کتاب در مقابل انسان می‌گشاید، گشوده نمی‌شود. آیا حضرتعالی نظر اینجانب را تأیید می‌فرمایید؟ با تشکر فراوان از شما و التماس دعای زیاد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش بنده هم آن نقدها را با دقت دیدم و به دنبال آن بودم اگر حقیقتی از چشم بنده یا از چشم آن آقایان پنهان شده برای خود و یا برای آن‌ها روشن کنم. ولی هرچه بیشتر دقت کردم بیشتر احساس کردم آقایان بنای یافتن هیچ حقیقتی را در این رابطه نداشتند و تماماً در فضای مراء و جدال کار را جلو می‌بردند و چون رویکردشان به‌کلّی باطل بود تا آن حدّ که بین اخباری‌گری و استفاده از اندیشه‌ی اندیشمندان در یک دستگاه فکری را تفکیک نمی‌کردند، احساس کردم فضای تفکر به‌کلّی در کار آن‌ها بسته شده. آری به قول شما در یک دستگاه فکری باید فکر را نقد کرد نه این‌که وارد مصداق شویم و در همین رابطه مولایمان علی«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «اَعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَهُ» حق را بشناس و بر مبنای حق اهل آن را ارزیابی کن و بحمداللّه شما با دقت بسیار متوجه روح کتاب شده‌اید که نظر به جایگاه تاریخی انقلاب و امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» دارد و به لطف الهی این نکته‌ی بسیار ارزشمندی است که بفهمیم تفکر، بی‌ربط با زمان خود نیست و اگر کسی نفهمد در رابطه با آرمان‌های الهی خود در کدام مقطع از تاریخش زندگی می‌کند دچار بی‌تاریخی می‌شود و عملاً با همه‌چیز سر ناسازگاری پیدا می‌کند که متأسفانه در این آقایان به‌چشم می‌خورد و با تمام وجود از خداوند تقاضا دارم آن‌ها را از این مشکل آزاد کند هرچند صد جلسه‌ی دیگر در نقد بنده و کتاب‌های بنده بگذارند ولی بدانند برای شناخت تقدیری که خداوند در امروز تاریخ ما اراده کرده است زندگی در ذیل شخصیت اشراقی حضرت روح‌اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» است و این چیزی نیست که مربوط به بنده باشد. شهدای بزرگواری که راه را شناختند و فهمیدند در چه تاریخی قرار دارند این را به ما متذکر شدند و اگر متوجه این امر شویم تفکری برای ما ظهور می‌کند که در زیر سایه‌ی آن موضوعات سیاسی و اجتماعی خود را به بهترین شکل ارزیابی می‌کنیم. مگر حضرت صادق«علیه‌السلام» نفرمودند: در حکمت داود هست که «عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقْبِلاً عَلَى شَأْنِه‏» بر عاقل است که نسبت به زمانه‌ی خود عارف و آگاه باشد و در آن رابطه به سوی شأن و جایگاه خود نظر کند؟ اگر این‌طور است آن آقایان نباید فکر کنند در چه دستگاهی می‌خواهند به شأن و جایگاه خود نظر کنند که گرفتار بی‌تاریخی نگردند و منور به تفکری شوند که هزاران هزار از مرتبه‌های انوار الهی و معارف معنوی را در جلوی آن‌ها بگشاید؟ بنده ادعا نمی‌کنم همه‌ی معنا و معرفت و مقصد حضور تاریخی ما آن است که عرض کرده‌ام در حالی‌که در شرایطی قرار داریم که به غایت پیچیده و تو در تو و لایه به لایه و کثیرالاضلاع و کثیرالافعال است، پس باید راه کلّی خود را بیابیم و در دل آن راه کلّی از گردنه‌ها و دره‌ها عبور کنیم و گمان نکنیم در این راه کلّی به راحتی به مقصد می‌رسیم، آری باید راه رسیدن به مقصد را گم نکنیم. تجربه‌های اجرایی و فرهنگی بنده در آن حدّ است که راه کلّی را سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» تشخیص داده. در تاریخی قرار داریم با خیزش‌ها و خروش رویدادها و موج‌هایی سهمگین از تحولات که اگر تصور درستی از واقعیت‌های تاریخی خود نداشته باشیم سوار کشتی نوح«علیه‌السلام» نخواهیم شد و در مقابل هزاران راه پر ابهام در قلب حوادث متوقف می‌شویم. هیچ متفکری نمی‌تواند در بال طوفان تحولات تاریخی امورات را درست ارزیابی کند مگر آن‌که با خودآگاهی تاریخی جایگاه آن تحولات را بشناسد و تنها با فهم تقدیر تاریخی که در آن هستیم می‌توانیم از چنگال تحولات نَفَس‌گیر و غافل‌کننده‌ی آن رها شد، حال هرچه می‌خواهند در وبلاگ خود بنویسند جزوه‌ی زمان‌شناسی طاهرزاده را می‌خواهیم در جلو خودش آتش بزنیم، آیا در آن صورت هستی و چیستی عصری که در آن زندگی می‌کنند تغییر می‌کند یا دانش و دانایی آنان محدود و مبهم می‌گردد و مجبورند با زمین و زمان درگیر شوند؟ نظر به افتتاح و تحول عظیم تاریخی که در آن هستیم امکان دست‌یابی به فهمی عمیق را در مقابل ما می‌گشاید و راز تصمیم‌های حیرت‌آور حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را در مقاطع مختلف دوران زندگی‌اش برایمان روشن می‌کند. اصولاً عقب‌گردِ تاریخی آن‌گونه که انسان‌های رومانتیست تصور می‌کنند ممکن نیست و در واقع این یک نوع فرار از رویارویی با چالش‌های تاریخی پیش رو است، منتظر آن نوع اصول‌گرایی که دوره‌اش گذشته است نباشید که خود را در زمان خود به خوبی معنا کردند ولی نتوانستند ادامه یابند چون با تعمق کامل به حضرت امام رجوع ننمودند، همچنان‌که نگران رونق زودگذر اصلاح‌طلبان بی‌تاریخ توهم‌زده نیز نباید بود. از خود بپرسیم اگر در شرایطی که با آن روبه‌روئیم و در این افتتاح تاریخیِ به‌غایت پیچیده، راه‌کار اجتماع ما، سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نیست، پس راه‌کار اجتماع ما در چیست؟ حرف کلّی ما در آن کتاب این است. بر فرض ده‌ها اشکال در ارائه‌ی این حرف داشته باشیم، آیا می‌توان حرف اصلی کتاب را -آن‌طور که آقایان نادیده گرفتند- نادیده گرفت؟ و همچنان در گذشته‌ای زندگی کرد که دیگر وجود خارجی ندارد و یا به دنبال چیزی بود که در ناکجاآباد باید به دنبال آن گشت و همه را مقصر بدانیم که چرا آن ناکجاآباد واقع نشده. با تمام وجود می‌گویم: اشراقی بر قلب مبارک حضرت روح‌اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شد تا ما بتوانیم ماوراء دنیایی این‌چنین پر تحول و نفس‌گیر و سرگیجه‌آور و کثیرالاضلاع و کثیرالافعال، راه را گم نکنیم. هرچند این راه به خودی خود راه آسانی نیست باید چون شهیدان از همه‌چیز خود بگذریم تا به همه‌ی آن‌چه باید برسیم، برسیم و عرفان حضرت روح‌اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» تمرین این نوع از خودگذشتگی‌ها است. بنا نبود همین اندازه هم دهان باز کنم، شما موجب شدید. گفت: «من بی‌دل و دستارم در خانه‌ی خمارم.... یک سینه سخن دارم هین شرح دهم یا نه». موفق باشید
6791
متن پرسش
از نگاه شما رابطه حق و تکلیف بین زن و مرد به چه صورت است؟ آیا حقوق و تکالیف متقابل است؟ آیا حقوق و تکالیف متقابل فقط در محیط خانواده و روابط زوجین مطرح است؟ حقوق و تکایف متقابل در جامعه به چه صورت تعریف می شود؟ در تفسیر آیه « ولهن مثل الذی علیهن..» بحث حق و تکلیف مهدی مهریزی این گونه مطرح کرده اند: «رابطه حق و تکلیف در میان انسان ها امری متقابل است، یعنی اگر کسی دارای حق است در مقابل شخصی هست که مکلف است آن را ادا کند و اگر کسی تکلیفی بر عهده دارد در مقابل کسی هست که از او مطالبه حق کند. با این توضیح، اگر حقوق زنان به اندازه تکالیف آنهاست و چون مقابل زنان، مردان قرار دارند، قهرا حقوق و تکالیف مردان نیز برابر خواهد بود؛ زیرا آنجا که زنان ذی حقند مردان مکلفند و آنجا که مردان ذی حقند زنان مکلفند. و این نسبت و تقابل و برابری، امری معروف نزد سرشت و فطرت و وجدان سالم و ذهن و فکر انسان هاست. در اینجا نمی توان بالمعروف را قیدی برای حقوق زنان گرفت و گرنه برابری و مثلیت نقض می شود.»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین‌طور است که هرجا حقی هست در مقابل تکلیفی است چه در امور فردی بین زن و شوهر و چه در امور اجتماعی مثل رهبر و مردم و یا بین کاسب و مشتری. اگر مرد حقوقی در مقابل زن دارد و زن مکلف به انجام آن است، مرد نیز در برآوردن لباس و مسکن و غذای زن مکلف است و تازه حق مرد همان اندازه‌ای است که شرع مشخص کرده و این حرف‌ها که مرد بر زن ولایت دارد معنا ندارد. موفق باشید
57

بدون عنوان*بازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم موضع جنابعالی نسبت به جمله زیر چیست ؟ " تنها راه برون رفت ما از مدرنیته نقد همه جانبه سنت است نه مدرنیته تا از این راه سره از ناسره شناخته شود و سنت گوهر اصیل خود را برای مقابله با ظلمات مدرنیته بنمایاند."
متن پاسخ

بسمه تعالی علیکم السلام
از جهتی حرف درستی است , بدین معنی که توانایی های فرهنگ دینی به خوبی روشن شود و معلوم گردد چرا باید اصرار داشت فقط از طریق تفکر دینی می توان بشر رااز ظلمات به سوی نور سیرداد.

12078
متن پرسش
سلام استاد: 1- می خواستم نظر جناب عالی را در مورد موضوعی که در کتاب «تفکر زائد» آقای مصفا مطرح شده بپرسم چون تا حدی که بنده اطلاع دارم این موضوع تعلیمات کریشنا مورتی، اکهارت تولی و تا حدی زیادی سهراب سپهری رو هم در بر می گیرد و کریشنا مورتی و اکهارت تولی رهایی از من درون و حضور در لحظه ی حال رو برابر با معنویت و عرفان می دونند. 2- آیا در کتاب های اخلاقی ما در این مورد چیزی گفته شده است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کتاب «تفکر زائد» جناب آقای مصفا به صورتی تکنیکی و جالب جایگاه ذهنیت‌های منفی را که مسئله‌ی ما نیست و نباید خود را مشغول آن‌ها کنیم، روشن می‌کند و بنده معتقدم دوستان به عنوان یک راه جهت آزادی از ذهنیت‌ها بدان رجوع کنند 2- تمام دستورات اخلاقی ما برای آزادی از ذهنیات منفی است، ولی وقتی انسان با نظمی که بودا در این مورد شکل داده و آقای کریشنامورتی تحت تأثیر او این بحث را می‌کند، انسان بهتر از منابع دینی خود استفاده می‌کند. موفق باشید   

11389
متن پرسش
با سلام: متاسفانه هر چقدر سعی در ارسال پرسش از طریق سایت کردم موفق نشدم. سایت هنوز مشکلاتی دارد. به همین خاطر مجبور به ارسال ایمیل شدم. بنده دو سالی است که با مباحث شما آشنایی دارم (الحمدلله) و دانشجوی رشته فنی دانشگاه صنعتی (تشکل آرمان) هستم و برای کار فرهنگی در دانشگاه با سوالی مهم روبرو شده ام و مقداری سر در گم هستم. دو راه برای ادامه مسیر در دانشگاه در ذیل انقلاب اسلامی می بینم. یکی اینکه به صورت جدی مشغول کار علمی شوم و مشکلات این بخش که مورد نظر رهبری هست را حل و فصل کنم و کار فرهنگی درون تشکل را به این سمت ببرم که فرهنگ سازی کنیم برای ارتباط هرچه بهتر صنعت و دانشگاه و عدالتخواهی در این زمینه. و راه دوم اینکه در جهت تعمیق هرچه بهتر مباحث و ادامه مطالعات دینی به صورت جدی ادامه مسیر هم شخصا و هم به صورت تشکلی بدهم. تفاوت این دو مسیر اولویت بندی است. یکی اولویت را به کار علمی داده و یکی اولویت را به مباحث دینی و هر دو ذیل انقلاب اسلامی (ان شاء الله) خواستم نظر شما را در این مورد بپرسم. کدام کار اولویت بیشتری دارد؟ قسمت دوم سوالم اینکه: اگر استاد طاهرزاده اکنون (در سال 93) دانشجوی فنی مهندسی بود و امکانات تشکلی مثل برد ونشریه و برنامه تالاری برایش فراهم بود چه طور برنامه ریزی می کرد؟ - اولویت را به چه کاری می داد-؟ کار علمیش(صنعت) را چه می کرد؟ یعنی شما برای 4 ماه آینده خودتان در حوزه شخصی و تشکلی چه برنامه ای می ریختید؟ لطفا یک مقدار جزیی صحبت کنید و پیشنهاد برنامه بدهید. معتقدم با شاگردی در این ضمینه قطعا تجربه بیشتری کسب خواهم کرد و می توانم سرباز خوبی برای انقلاب اسلامی باشم. یا علی. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا به اطلاع جنابعالی و سایر کاربران می‌رسانم که چنان‌چه با نرم‌افزار «فایر فاکس یا کروم» وارد شوید و پس از ثبت سؤال  می‌توانید سؤال‌تان را ارسال نمایید.  و اما در مورد اصل سؤال باید عرض کنم در این‌که هر دو کار مهم است بحثی نیست. بحث بر سر آن است که اولاً: شما بیشتر مرد کدام‌یک از آن دو کار هستید؟ ثانیاً: میدان برای کدام‌یک از آن دو خالی‌تر است؟

سخن مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» را که اخیراً با مجلس خبرگان داشتند یادآوری می‌کنم که فرمودند: «البته از همه‌ى اینها مهم‌تر، مسئله‌ى فرهنگ است؛ بخصوص در سطح باورها و عقاید مردم. مى‌بینید چقدر دارند سرمایه‌گذارى می کنند. اشاره شد که بسیارى از سرمایه‌هاى گوناگون بین‌المللى صرف ایجاد رسانه‌هاى اثرگذار می شود، از قبیل ماهواره و اینترنت و موبایل و امثال اینها؛ دارند سرمایه‌هاى زیادى را صرف می کنند براى اینکه بر روى عقاید مردم و باورهاى مردم اثر بگذارند و اینها را درواقع از حیطه‌ى نفوذ نظام اسلامى و ارزشهاى اسلامى خارج کنند؛ که البته پادزهر آن هم این است که ما بتوانیم در سطوح مختلف، نسبت به باورها طرحهاى تبیینى و اقناعى داشته باشیم؛». با توجه به سخنان رهبری عزیز؛ معتقدم میدان کار فرهنگی به شکل اقناعی و تبیینی خالی‌تر است، لذا اگر بتوانید تحصیلات فنی خود را به سامان برسانید که مسیری جهت درآمد اقتصادی داشته باشید و به تعمیق معارف دینی بپردازید تا انسانِ ‌تراز اهداف بلند انقلاب اسلامی به صحنه آید؛ کار مهمی را شروع کرده‌اید. این‌که می‌گویید اگر بنده در موقعیت شما بودم چه‌کار می‌کردم؛ باید عرض کنم با توجه به چنین رویکردی برنامه‌ریزی می‌کردم، حال چه در ارائه‌ی نشریه اگر میدان ارائه‌ی نشریه بود و آن نشریه خوانده می‌شد و چه سایر فعالیت‌ها مثل بُرد یا برنامه تالاری. شما مشخص کنید چه هدفی را می‌خواهید دنبال کنید تا خداوند مناسب تحقق آن هدف راه‌کار مناسبی را جلوی شما بگذارد به شرطی که قصد شما مطرح‌کردن خودتان نباشد، وگرنه شیطان، به جای خدا راه‌هایی را جلوی شما می‌گذارد که در نهایت ناکام شوید. موفق باشید

 

6145
متن پرسش
سلام . ایا کتابهای محمدجعفر مصفا را تایید می کنید؟ در خصوص خودشناسی ایت.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای مصفا تحت تأثیر کریشنامورتی و کلاً نگاه بودائی‌ها روش‌های خوبی را پیشنهاد می‌کنند، بنده هم از چند کتاب ایشان استفاده کرده‌ام ولی در معارفی مثل خودشناسی از امثال علامه حسن زاده بهتر می توان استفاده کرد. موفق باشید
4415
متن پرسش
با سلام و عرض ادب محضر استادطاهرزاده برخی از علما بزرگوارهستند که دارای آثارو کتب و جلسات سخنرانی همچنین در خط ولایت و حامی انقلاب اسلامی هستند وما از فرمایشات آنها استفاده می کنیم ولی بعضا اظهار نظرهای سیاسی می کنند که ممکن است ما با آن موافق نباشیم چه کنیم این اظهار نظر سیاسی (چه درست و چه به زعم ما نادرست ) باعث نشود که با توجیهاتی که برای خود درنظر می گیریم .خود را از کسب فیض از سایر معارف دینی که بیان می کنند محروم نکنیم 2-استاد بعضا اظهار نظرهای سیاسی از حضرتعالی در سایت مشاهده می شود که ممکن است به نظر ما درست نباشد لطفا مبنا و جهت گیری سیاسی خود را بفرمایید تا هر وقت اظهار نظر سیاسی از حضرتعالی مشاهده نمودیم آن را در قالب مبنا و جهت گیری که بیان می نمایید بگنجانیم با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- باید جایگاه علمی آن عالمان را بشناسیم و بر اساس جایگاه علمی آن‌ها از آن‌ها استفاده کنیم 2- مبنای بنده در امور سیاسی حضور نور توحیدی است که از حضرت آدم«علیه‌السلام» شروع شده و به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» ختم می‌شود، هر جریانی که به نحوی در این سیر قرار داشته باشد برای بنده ارزش دارد و انقلاب اسلامی را در این سیر می‌بینیم و رهبری عزیز را امروز طلایه‌دار حفظ و ادامه‌ی این سیر می‌دانم و روح غربی را مانع و حجاب این سیر می‌شناسم و امثال آقای هاشمی را با همه‌ی خدماتی که انجام دادند حجاب این سیر می‌دانم و دولت آقای احمدی‌نژاد را با ضعف‌هایی که دارد و با توجه به تأییدات رهبر عزیز«حفظه‌الله» حجاب این سیر نمی‌دانم و بر همین اساس رهبری عزیز فرمودند: دولت آقای احمدی‌نژاد متذکر شعارهای انقلاب است. حال در این راستا چقدر خوب است به بنده تذکر دهید و از طرفی ممکن است بنده در مصداق‌ها به خطا روم، اگر از ملاک‌ها غفلت نشود چیزی نمی‌گذرد که معلوم می‌شود آن شخص و یا آن جریان مطابق آن ملاک‌ها نبوده چون ملاک‌ها را از دست نداده‌ایم. موفق باشید
90

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت شما جناب استاد! به علت اینکه مطالبی را که می خواهم بگویم، ایجاد شبهه نکنند، در ابتدا تذکر می دهم که بنده از این منظر به قضایا نگاه نمی کنم، اما همیشه در ذهنم آن را نگاه داشته ام و هنوز جایی را پیدا نکرده ام که بتوانم این سوالات را مطرح کنم. بنده فکر می کنم که در تمدن اسلامی، نظامی برقرار خواهد شد که در آن نظام، جایگاهی برای علومی چون: علوم عدد، علوم غریبه و ... وجود دارد. اما الان به علت اینکه این جایگاه، در تمدن مدرن، تعریف شده نیست، این علوم فقط در دست عده ای خاص قرار گرفته و به علت شرایطی که این تمدن پدید آورده، اگر امکان استفاده آن برای عموم فراهم شود، مشکلات زیادی به بار خواهد آورد. مثلا در مورد پیش بینی بازار بورس! که خیلی راحت می شود روند آن را در روز های آینده، توسط این علوم بدست آورد و خوب نتیجه اش کاملا مشخص است! به این دو نقل توجه کنید: «علامه طباطبائی(رحمة الله علیه) : در تبریز کسی بود که از روی همین علوم عدد، می توانست طرف مورد حاجت مردم را نه ‏تنها بشناسد، بداند کجاست، خانه اش کجاست و ... بلکه حتی شماره ی تلفنش را می توانست استخراج کند! [اسوه ی ‏عارفان ص 40، طیاء محمود، صادق حسن زاده، مؤمنین: قم]» این علم، ارتباطات شگفت انگیزی را بین پدیده ها برقرار می کند، تا آنجا که فقط با نیازی که به شخصی هست، می تواند حتی شماره ی تلفن او را هم استخراج کند، و این فوق العاده است ... «مرحوم استاد علی احمدی که نخستین شاگرد علامه طباطبائی در قم بودند می گفتند: ‏ ایشان (علامه) می فرمودند: من با علم رمل، خیلی مانوس بودم و گاهی حوادث یک ماه را استخلاص می کردم و اتفاقات هر ‏روز را پیش بینی می کردم. اگر می گفتم: فردا باران یا برف می بارد، همان می شد و درست در می آمد.... مرحوم علامه باز فرمود: رمل نکته ای دارد که آن را یاد نمی ‏دهند و آن پیدا کردن مغیّبات است. از لابه لای سخن ایشان فهمیدم که می خواهند این نکته را به من یاد بدهند، اما من ذوق ‏و علاقه نسبت به آن نداشتم. بنابراین از حضورشان درخواست آن علم و نکاتش را نکردم. [خاطرات فقیه اخلاقی، آیة الله ‏احمدی میانجی، ص 143 تا 153، عبدالرحیم اباذری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی]» اطلاع پیدا کردن از حوادث آینده و مغیّبات، می تواند زنگی خیلی ها را به هم بریزد. اما بنده فکر می کنم که در جامعه ی مهدوی این مشکل برطرف شود. به این مورد هم توجه کنید: از آیت الله نجابت نقل شده است که: « آیت الله خویی مدتی محضر آیت الله میرزا علی آقای قاضی (رحمة الله علیه) مشرف می شوند، در همان اوان در اثر اذکار و دستوراتی که از آقای قاضی اخذ کرده و مشغول بودند واقعه ای برای ایشان رخ داده بود که در آن حال، آینده خود را مشاهده کرده بودند از گسترش حوزه درسی خودشان تا مرجعیت عامی که پیدا می کنند تا سال های آخر عمر که از طرف حکومت عراق در مضیقه قرار داشتند و بالجمله تا می رسند به این جا که صدا از گلدسته های حرم امیرالمؤمنین بلند می شود که آیت الله العظمی خویی وفات کرد. به این جا که می رسند ترس و هراس، ایشان را فرا می گیرد و فوراً از حجره ای که در آن بودند بیرون می آیند و آن حال واقعه ادامه پیدا نمی کند. آقای قاضی(رحمة الله علیه) فرمودند: اگر صبر کرده بود و نترسیده بود برزخ خودش را هم می دید حتی قیامت خودش را هم می دید. » ببینید، آیت الله خویی (رحمة الله علیه)، شرایطی را در خود به وجود آورده بودند که حتی با دیدن آینده ی زندگی خود هم مشکلی برایشان پیش نمی آمد و آیة الحق، سید علی قاضی (رحمة الله علیه) حتی اشاره به دیدن قیامت می کنند! می خواهم بگویم همانطور که یک فرد می تواند در خود شرایطی ایجاد کند که آگاهی از این مسائل، برایش مانع نشود، در تمدن اسلامی هم جامعه ی مهدوی شرایطی را ایجاد می کند که ساز و کارهای اجتماعی و یک جامعه از این علوم بهره مند شوند و مشکلی بوجود نیاید. تمام مطالبی که ذکر شد فقط برای تفهیم مطلب بود و سوال بنده به طور کلی این است: آیا علومی همچون علوم اعداد و علوم غریبه، در تمدن اسلامی، جایگاهی دارند؟ و آیا جامعه ی مهدوی از این علوم به منظور پیشبرد اهداف خود بهره خواهد برد یا نه؟ ببخشید که طولانی شد. در ضمن از فعالیت های مفید و ارزشمند شما استاد گرامی هم تشکر می کنم. موفق و پیروز باشید.
متن پاسخ
جواب: علیک السلام؛ خدا را شکر می‌کنم که خداوند چنین دقت‌هایی به شما و امثال شما داده است. در تأیید فرمایش شما می‌توانم عرض کنم. امام باقرu می‌فرمایند: «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَى رُؤُسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولُهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ». چون قائم ما قیام کند، خداوند دست او را بر سر بندگان قرار می‌دهد، پس در اثر آن، عقل‌های آن‌ها جمع می‌شود و رؤیاهای آن‌ها کامل می‌گردد. ملاحظه می‌فرمایید که ثمرات وجودی حضرت صاحب‌الامرg آن‌گاه که ظهور کنند گسترده‌تر از عدل اقتصادی است. در روایت داریم: علم؛ بیست‌ و ‌هفت حرف است و تا قبل از ظهور آن حضرت دو حرف از آن ظاهر می‌شود و بیست و پنج حرف دیگر آن در زمان ظهور حضرت مهدیg ظاهر می‌شود. پس معلوم است که با ظهور آن حضرت تحول عظیمی در عرصة علم و فرهنگ به‌وجود می‌آید و معنیِ عدالت‌گستری آن حضرت از این زاویه نیز مدّ نظر است. شما می‌دانید جامعه موقعی جامعة واقعی و آرمانی است که تمام مراتب و ساحات علم وارد فرهنگ و معرفت بشری بشود وگرنه جهل و باطل جامعه را می‌گیرد. مسلّم علم تجربی و یا Science بیش از یکی از حروف بیست و هفت‌گانه علم نیست و تازه آن هم به شرطی که با تعبیرها و تفسیرهای مادی به نتایج آن علوم تجربی نگاه نشود، ولی در شرایط جدید نتایج علم تجربی با تعبیرها و تفسیرهای مادّی و الحادی تمام افق روحی بشر را اشغال کرده و لذا است که اندیشمندان معتقدند اگر بخواهیم بشر را از دست منظری که Science یا علم تجربی برای بشر آورده آزاد کنیم، یک انقلاب زیربنایی باید در ساحت‌های معرفت بشری ایجاد شود تا بشر از این قفس آهنین رها شود. انسانی که اهل قلب نباشد فضای علم تجربی بر او احاطه دارد و راه شهود او را به سوی معارف عالیه می‌بندد و باید با یک انقلاب فراگیر جهانی که افق روحی بشر را از محدودة علوم تجربی بسیار بالاتر ببرد، از این مشکل نجات یافت. علم موجود - چون حجاب بقیة راه‌های معرفتی شده- ظلمتی گشته که انسان را به اسارت خود در آورده است و لذا به خودی‌خود ضرورت یک انقلاب جهانی را که در اثر آن عقل‌ها متعالی و رؤیاها و خواب‌ها کامل گردند، به‌وجود آورده است. شما می‌دانید که انسان‌ها در خواب با خیالات خود به‌سر می‌برند، حال اگر این خیالات آسمانی و نورانی و معنوی و واقعی باشند و تحت تأثیر حقایق عالَم بالا شکل گرفته باشند، در واقع خواب دریچه‌ای به سوی آن خیالات معنوی خواهد بود. مولوی در همین رابطه می گوید:«آدمی را فربهی هست از خیال.... گر خیالاتش بود صاحب‌جمال» یعنی؛ اگر خیالات انسان، صاحب جمال باشد و تحت تأثیر عالم قدس به‌وجود آمده باشد، انسان به نشاط حقیقی دست می‌یابد. ولی اگر خیالاتش تحت تأثیر افکار غلط و حرص و شهوت باشد، نه تنها رؤیاهایش صادق نیست، بلکه سخت آزاردهنده است و در واقع خوابش ادامة زندگی دروغ و پوچ ِ بیداری‌اش است. بشر امروز کجا می‌تواند رؤیای روحانی و رحمانی داشته باشد، در حالی که ظرف خیالش، پایمال هرج و مرج معرفتی است و با هیچ حقیقتی روبه‌رو نیست. لذا است که یکی از شاخصه‌های انقلاب جهانی حضرت مهدیg اصلاح مبانی عقلی و خیالی بشر است و همچنان که عرض شد چون حضرت قیام کنند خداوند دست ایشان را بر سر بندگانش می‌گذارد که در اثر آن، عقلِ بشر جمع و رؤیاهایش کامل می‌گردد. و به عبارت دیگر مبانی عقلی و خیالی انسان به تکامل می‌رسد چنانچه امام صادقu می‌فرمایند: «هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند در دستگاه شنوایی و بینایی شیعیان ما، گستردگی و کشش ویژه‌ای می‌بخشد تا میان آنان و مهدی ما واسطه و نامه‌رسان فاصله نباشد». ما قبل از انقلاب در نظام معرفتی، از جوانب مختلف مشکل داشتیم. خدا رحمت کند شهیدمطهری را که حداقل یک‌سال زحمت کشید و کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» را نوشت تا ثابت کند ایران واسلام درکنار هم بوده‌اند و روشن کند این تهمت است که بگوییم اسلام یک دین عربی است. ملاحظه می‌کنید که در چه هرج و مرج معرفتی بودیم که دین اسلامی را که خداوند برای بشریت آورده است و خود اسلام به خوبی حقانیت خود را ثابت می‌کند، به عنوان دین عربی معرفی می‌کردند تا مردم را از آن منصرف کنند و آن شهید بزرگوار مجبور می‌شود یک کتاب قطور با اسناد معتبر برای نفی آن تهمت بنویسد. ولی با انقلاب اسلامی چیزهایی ثابت شد که اگر می‌خواستیم با کتاب و درس وسخنرانی اثبات کنیم شاید غیر ممکن بود. حالا شما حساب کنید اگر امام زمانg بیاید چه می‌شود! وقتی برکات ظهور مقدس حضرت را درک می‌کنیم که متوجه شویم چه اندازه معارف بزرگی در عالم هست و بشر از آن‌ها محروم است. می‌فرماید: چون حضرت مهدیg بیاید، «یَجْمَعُ الْخَلْقُ عَلَی التَّوْحید» مردم بر توحید جمع می‌شوند و نگاه و منظرشان بر اساس توحید خواهد بود. به همین دلیل است که در دعای ندبه در ادامه ندا سر می‌دهی: «اَیْنَ الْمُرتَجَی لِإِزالَةِ الْجَورِ وَ العُدْوَانِ» کجاست آن امید یگانه‌ای که عامل نابودی ظلم و دشمنی می‌شود. ما ظلم را فقط این می‌دانیم که آمریکا به ما ظلم می‌کند، در حالی که چون امام‌زمانg نداریم و چون مصداق‌های ظلم و عدل را درست نمی‌شناسیم، بدون آن‌که بدانیم، خودمان به خودمان ظلم می‌کنیم. می‌فرماید: کو آن امیدی که جور و تجاوز را به‌کلی از بین می‌برد؟ وقتی انسان بصیرت کامل نداشته باشد ممکن است به قصد خدمت‌کردن، ظلم کند، و اساساً هرکس به اندازة بصیرتِ توحیدی که دارد می‌تواند منشأ خیر باشد و لذا شرایط رفع ظلم در زمانی به نحو کامل عملی می‌شود که امام زمانg با آن مقام بصیرت کامل توحیدی در میدانِ برنامه‌ریزی جامعه حضور داشته باشند. موفق باشید
20243
متن پرسش
سلام: با توجه به آیه ۲۹ سوره بقره که راجع به خلق آسمان ها و زمین به منظور استفاده انسان در رسیدن به مقصدش است این همه وسعت کهکشان ها و اجرام آسمانی به چه منظوری می باشد در حالی که انسان هیچ ارتباطی با آنها ندارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظام عالم طبق آیه‌ی فوق مستقیم و غیر مستقیم، بسترِ حیات انسان است و به همین جهت آن‌هایی که این حقیقت را کشف کرده‌اند به زبان شاعرانه می‌گویند: « اگر یک ذره را برگیری از جای / خلل یابد همه عالم سراپای». موفق باشید

10628
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت علامه حسن زاده می فرمایند «واحد القهار» یعنی همان مرتبه ی احدیت. این چگونه می شود؟ کمی توضیح می دهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به مرور این نکات در ادامه‌ی کار برایتان روشن می‌شود که وقتی خداوند به اسم واحد قهّار تجلی فرمود، غیری اجازه‌ی حضور ندارد و لذا نور احدی ظهور می‌کند. موفق باشید
7571
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی. الان که اینها رابرایتان می نویسم واقعا خسته ام؛ از دست خودم و از دست این دل پریشان هرجایی!! استاد الان نمازم تمام شد! از همان نمازهایی که حواسم همه جا هست الا به محبوب! این قلب پراکنده انگار اصلا کشیده نمی شود! استاد حق دارید اگر عمق حرفهایم را درک نکنید؛ احتمالا شما این حالات را تجربه نکرده اید! استاد عزیز، به خودم گفتم بیا و نافله ها را بخوان؛ حال نافله هم یعنی خیر سرم میخوانم صد برابر پراکندگی که در فرایض دارم در نوافل دارم. استاد خسته شده ام ولی به لطف خدا هنوز رها نکرده ام؛ هنوز ناامید نشده ام. استاد کتاب ادب خیال و ... را هم خواندم اما به این قلب سنگ کارگر نشد. استاد چه کنم؟حسرت به دل کسانی هستم که در یاد دوست غوطه ورند. حسرت به دل کسانی که دلشان یکدله است. همه نشانه های که شما در فرمایشاتتان اشاره می کنید که مثلا خوابهای پراکنده و غیرمستحکم، پرش مدام خیال به آینده و گذشته و توهم و...را دارم. استاد من چه کنم که آدم شوم؟از خودم خسته ام؛ استاد کی مرا هم در جمع دلشدگان کویش می پذیرد؟دیروز نشستم 70 بار آیات مسخرات را خوندم؛ شما فرموده بودید حداقل یکبار اون دل بی شیطان را به آدم میدن؛ اما ندادن!!!فکر کنم این قلب من از کوه سخت تره که نرم نشد و من تغییری احساس نکردم...استاد می شود مرا راهنمایی کنید؟تشکر بیکران، خداوند عاقبتتان را به خیر کند
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: گفت: « بیا باز امشب ای دل در بکوبیم/ بیا این بار محکم تر بکوبیم/ مکوب ای دل به تلخی دست بر دست/ در این قصر بلور آخر کسی هست/ بکوب ای دل که این جا قصر نور است/ بکوب ای دل مرا شرم حضور است/ بکوب ای دل که غفار است یارم/ من از کوبیدن در شرم دارم/ بکوب ای دل که جای شک و ظن نیست/ مرا هر چند روی در زدن نیست ». به فرمایش استاد بزرگوار حضرت آیت‌اللّه حسن‌زاده؛ ما باید گدای سمجی باشیم. شما به عنوان یک کار سلوکی عبادات خود را با صبر و حوصله ادامه دهید و به خدا بگویید: من با همین دل‌پریشان عبادت‌هایم را می‌کنم، اگر عبادت با حضور قلب می‌خواهی خودت حضور قلب را بده. موفق باشید
5264
متن پرسش
سلام جایگاه نقد در اسلام کجاست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نقد اسلامی به این معناست که حرکات و گفتار افراد و جریان‌ها را بر مبنای نظر به حقیقت اسلامی ارزیابی کنیم تا هر فکر و جریانی متوجه دوری و نزدیکی‌اش نسبت به حقیقت بشود و خود را بازخوانی کند. مثلا یکی از نقدهای اساسی که ما باید نسبت به وضع خودمان داشته‌باشیم،‌آن است که روح اصول‌گراییِ سیاسی و حزبی‌شده سعی می‌کند بانگاه‌های فرهنگی که مطابق سلیقه‌اش نیست برخورد امنیتی کند و این برای نظام فرهنگی ما بسیار مضر است. فرهنگ ما توان آن را دارد که مخالف خود را تحمل کند و جواب‌گوی القائات منفی آن باشد. با این که بنده در هیچ زمانی هیچ گرایشی به آقای مشائی نداشته و ندارم،‌ برایم سوال است چرا با افراد و سایت‌هایی که به ایشان گرایش دارند برخورد امنیّتی می‌شود و سایت‌های این افراد فیلتر می‌گردد در حالی که ما به خوبی می‌توانیم با این افراد وارد گفتمان فرهنگی شویم. چگونه با نظر به اهداف مقدس نظام اسلامی می‌توانیم این حرکات امنیتی را نقد نکنیم؟ موفق باشید.
4827
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی در کتاب مقام لیله القدری حضرت فاطمه در صفحه شصت گفته اید که "...شاید برایتان سوال پیش آید که چرا بالاخره اصحاب نظر خودشان را نگفتند...یادتان باشد در محضر رسول کسی حق نظر دادن دارد که مطمئن باشد نظرش حق است.با گمان ها و احتمالات نمی توان در محضر رسول اظهار نظر کرد." بحث بنده اینجاست ،پس قضیه مشورت حضرت رسول در جنگ خندق با اصحاب چه بوده است؟که آنجا هر کسی نظری ولو نادرست و ناپخته یا حتی درست ولی ناقص و متضاد با شرایط می دهد و نتیجتا یک نظر _حفر خنادق_ پذیرفته می شود. یا آنجا که معصوم از اصحاب می پرسد بالاترین عمل چیست؟و اکثر قریب به اتفاق یاران پاسخ نادرست میدهند. خوب!در این دو مورد و مواردی دیگر اصحاب ، همه اصحاب ، عام و خاص نظر ولو به گمانه زنی و به احتمال صحت نظر خود می دهند.این مسئله را چگونه تبیین می فرمایید؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌جا خود حضرت اصرار کردند که نظر بدهید به‌خصوص که در آن‌جا موضوع یک موضوع اجرایی بود که همه باید در آن شرکت می‌کردند. مشی و روش اصحاب آن بوده که در مقابل سؤالات رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» و ائمه‌«علیهم‌السلام» وقتی سؤال‌ها، سؤالات معرفتی و یا اخلاقی بوده می‌گفته‌اند: رسول خدا و خانواده‌ی او دانایند» و منتظر جواب رسول خدا و ائمه«علیهم‌السلام» می‌شدند. موفق باشید
13072
متن پرسش
سلام علیکم: سوال بنده در نظام کشورمان است که آیا واقعا این حکومت مورد تایید اسلام و اهل بیت (ع) می باشد؟ آیا در خط آنان سیر می کند؟ جناب استاد راستش بنده در مورد حقانیت نظام مدتی است که دچار شک و تردید زیادی شده ام. من نسبت به سنم جزو پر سابقه های بسیجم و طعنه و کنایه زیاد شنیده ام ولی الان می گویم نکند عمرم تباه شده و در زمره آنهایی باشم که قرآن فرموده گمان می کرده اند کار درستی انجام می داده اند. از یک طرف به دشمنانمان که دشمن اسلامند، به تهاجمات فرهنگی و عقیدتی علیه ملت، و به کفر و فسادشان، به وقایعی چون سال 88 و به دفاعمان از مظلومین نگاه می کنم و با خودم می گویم لابد حکومت ما به حق است و یا می شود گفت تنها حکومت به حق؛ اما از طرفی به آنچه در کف جامعه می گذرد یعنی آنچه که مردم (بما هو) مردم با آن سر و کار دارند نگاه می کنم مثل گرانی های روز افزون، افزایش طلاق، بی بند و باری جوانان و نوجوانان، از چشم افتادن روحانیت، اختلاف نظر مراجع بزرگ در مورد برخی مراسمات مثل روز قدس و 22بهمن، نبود آزادی پس از بیان و حصر برخی از علما و شخصیت ها، ظلم مردم به یکدیگر، فساد اداری و مالی مسولان و از همه بدتر دین گریزی مردم و... می گویم نکند به قولی این انقلاب از طرح های انگلیس و آمریکا بوده و یا به دست جریان نفاق افتاده است. و جالب اینکه بیشترین چیزی که می شنویم این است که مدام می گویند مردم باید قدر این امنیت را بدانند. کسی می گفت بنی امیه هم برای ادامه تسلط باید امنیت برقرار می کرد. همچنین به تازگی کتابی با عنوان (انتقاد از خود) که از مرحوم آیت الله منتظری است خوانده ام که گویا پاسخی است به چرایی مشکلات این مملکت اسلامی. لطفا پاسخی دهید که بتوانم حق و باطل را تشخیص دهم و همچنین در مورد کتاب مذکور توضیحاتی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با مطالعات آخرین نظرات آقای منتظری متوجه می‌شویم که این بنده‌ی خدا نمی‌دانسته است که در کدام تاریخ زندگی می‌کند! گمان ایشان در همین حدّ است که در این تاریخ هم می‌توان مثل پانصدسال پیش و هزارسال پیش زندگی کرد که این عملاً یک‌نوع سلفی‌گریِ خطرناکی را به همراه دارد. در رابطه با اصل انقلاب و جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی باید چند چیز را در نظر گرفت: اولا؛ ببینیم اگر این انقلاب با همه‌ی مشکلاتی که به همراه دارد، اگر واقع نمی‌شد کشور ما که مسلّم در آن صورت در ذیل آمریکا می‌بود، در چه شرایطی قرار می‌گرفت؟ و آیا روحیه‌ی حرّیت و آزادگی شیعه که وامدارِ نهضت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» هست، راضی می‌شد؟ ثانیا؛ آیا دشمن با انواع چالش‌هاییی که برای انقلاب ایجاد کرده است نمی‌خواهد ما به این نتیجه برسیم که انقلاب توانایی جواب‌گویی به نیازهای مردم را ندارد؟ در این صورت باید بر عهد خود با انقلاب تأکید کنیم، حتی اگر به مشکلاتی بدتر از این گرفتار شویم؟! یا با خواری تمام تسلیم پروژه‌ی دشمن اسلام شویم؟ ثالثاً؛ ما در تعریفی که از انسان و انسانیت داریم باید جایگاه انقلاب را و نسبت خود را با آن بررسی کنیم که آیا در فضای چنین انقلابی تنفس‌کردن به انسانیت خود معنا داده‌ایم یا چشم خود را هم بگذاریم تا هر ظلمی به هر شکلی در هرجایی واقع شود؟! رابعاً؛ فراموش نکنید که بسیاری از مشکلاتی که جهان بشری امروز را فراگرفته است لازمه‌ی فرهنگ مدرنیته است و خود مدرنیته تلاش دارد با طرح موضوعات «پُست‌مدرنیسم» و «ترانس‌مدرنیسیم» بلکه خود را از این مهلکه‌هایی که خود ایجاد کرده است رهایی دهد. بزرگان اندیشمند غربی می‌گویند مدرنیته همه‌ی سنت‌ها را ویران کرد تا خودْ بماند، حال خودْ در حالِ ویرانی خود است. سؤال بنده از جنابعالی آن است این موضوع جهانی را باید مثل عوام به پای انقلاب اسلامی بنویسیم؟! یا آگاهانه متوجه‌ی تاریخی باشیم که در آن به‌سر می‌بریم؟ موفق باشید

10712
متن پرسش

سلام علیکم: 1. در هنگام ورود به حرمین شریفین در کربلا ابتدا به زیارت امام حسین (علیه السلام) مشرف شویم یا حضرت عباس (علیه السلام)؟ 2 نماز در زیر قبه مطهر کامل است یا در صحن هم می توان کامل خواند؟ چگونه بیشترین استفاده و ره توشه را داشته باشیم؟ در هنگام بیاده روی متذکر چه باشیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم فرق نمی‌کند. بزرگانی مثل مرحوم قاضی در تجربه‌ی خود فرموده‌اند حضرت ابالفضل«علیه‌السلام» باب الحسین«علیه‌السلام»اند و امکان اُنس با حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» را بهتر فراهم می‌کنند ولی این یک قاعده‌ی کلّی نیست که برای همه صدق کند 2- این را باید طبق فتوای مرجع تقلیدتان عمل کنید 3- عرایضی در مقاله‌ی «حضور تاریخی ما در راستای اربعین حسینی» داشته‌ام که روی سایت هست. موفق باشید

3593

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام ما قصد داریم ان شا الله در دانشگاه طرح مطالعه کتب استاد را به صورت سطح بندی برگزار کنیم. حال از شما خواستاریم که اگر می توانید نظر استاد را درباره ی اینکه چه کتبی در هر سطح باشند بهتر است برای ما بفرستید. ترجیحا در سه سطح باشد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مدیر محترم سایت: ظاهراً ساحت حضور جزوه‌ای با همین قصد تنظیم کرده‌اند، بفرمایید با آن‌ها تماس بگیرند و یا به نحوی جزوه‌ها را به آن‌ها برسانید. موفق باشید
573
متن پرسش
با سلام و تشکر از استاد ارجمند.در قران امده کسی که در راه خدا جهد کند سبل (راه خود )را به او نشان خواهد دادو خود او را هدایت میکند. حالا سئوال من این است که اگر بپذیریم مسیحییت دین منسوخ میباشد وپیروان ان راه سعادت را پیدا نکرده اند آیا بین مسیحیان و حتی راهبان مسیحی یک نفر جهد کننده در راه خدا وجود ندارد .در خصوص اهل تسنن هم که ما به علت ولایت ناپذیری آنها را فرقه ناجیه نمیدانیم آیا در بین علمای آنها کسی نیست که در راه خدا جهد کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: برادر عزیز همه‌ی مشکل را علماء رسمی فرقه‌های مذکور ایجاد کرده‌اند که با انجمادی که در فهم دین به‌خرج می‌دهند راهی به سوی خدا در مقابل‌شان گشوده نمی‌شود وگرنه مردم کوچه و بازار به راحتی آماده‌ی شنیدن حق‌اند. وقتی آن عالِم وَهابی می‌گوید: شیعیان کافرند، و یک قدم بر نمی‌دارد ببیند حرف شیعیان چیست و یا وقتی جناب پاپ در سخنرانی که سال گذشته در بروکسل داشت در نهایت بی‌پروایی می‌گوید: اسلام دین غیر عقلانی است، آیا چنین روحیه‌هایی می‌توانند در راه خدا مجاهده کنند یا امثال روژه گارودی‌ها یا فریتیوف شوان‌ها و مارتین لینگرها هستند که بدون انجماد فکری با اسلام روبه‌رو می‌شوند و اسلام را زیباترین راه برای ارتباط با خدا تشخیص می‌دهند و یا امثال دکتر تیجانی عالم اهل سنت که شیعه شده می‌گوید: «اگر برای علی میسّر شده بود که سی‌سال طبق سیره‌ی پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» بر مردم حکومت کند، همانا اسلام امروز جهان را فرا گرفته بود و عقیده‌ی متین و محکم در قلوب مسلمانان جایگزین شده و فتنه‌های کوچک و بزرگ رخ نمی‌داد و نه کربلایی می‌بود و نه عاشورایی. اگر همان‌طور حکومت سایر ائمه که پیامبر آنان را به نام وصیّ خود قرار داده بود، ادامه می‌داشت، جز مسلمانان، ملتی بر روی زمین وجود نداشت و دنیا نه چنین بود که امروز مشاهده می‌کنیم و زندگی ما به معنای واقعی‌اش، زندگی انسانی بود.» موفق باشید
380

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
پیامبر از چه طریقی راه کمال وپیشرفت را در برابر انسان قرار دادند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» قواعد و سنن عالم را از طرف خالق هستی و از طریق وَحی الهی به بشریت ارائه فرمودند و چنانچه بشر مطابق قواعد و سنن الهی عمل کند، نه‌تنها مطابق نظام عالَم عمل کرده، با فطرت خود نیز هماهنگی نموده و لذا به پیشرفت واقعی دست می‌یابد. موفق باشید
315

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام ایت الله جوادی املی که مراتب علمی ایشان برای همه بخصوص حوزه های علمیه روشن است.اما چرا ایشان موضع سیاسی خود را بخصوص در جریانات اخیر روشن نمی کنند که دستگاهای تبلیغاتی غرب ودشمنان ما از این موضوع سوء استفاده میکنند وضمن تعریف وتمجید از ابشان مقام معظم رهبری را میکوبند .مگر امام راحل رحمه الله علیه نفرمودند هر وقت دشمنان ما از کسی تعریف کردند بدانیداو راهش اشتباه است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام دشمنان از هر بهانه‌ای استفاده می‌کنند تا نیّات پلید خود را پنهان کنند و حضرت آیت‌الله‌جوادی«حفظه‌الله‌تعالی» در هر برهه‌ای از زمان مواضع خود را نسبت به کلیات نظام اسلامی روشن فرموده‌اند. در مورد ریاست جمهوری هم به جهت این‌که آقای احمدی‌نژاد در مناظره با آقای موسوی نام آقای هاشمی را آوردند، گله‌مند بودند و لذا پشتیبانی صریح از آقای احمدی‌نژاد نکردند، ولی این بدین‌معنی نیست که رقیب ایشان را تأیید نمودند. موفق باشید
10226
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد ببخشید که مزاحم وققتون میشم راستش دیگه از زندگی بریدم، از بس بیکار موندم و بلا اومده سرم. واقعا دیگه دارم دینم را از دست میدم، به خداوند بزرگ میگم این دنیا بده آخرت ببر جهنم یا بکش و ببرم. این همه مشکل ریخته سرم دیگه طاقت ندارم. واقعا موندم دیگه چی کار کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما آمده‌ایم در این دنیا که بندگی کنیم. سعی کنید بندگی هدف اصلی‌تان باشد و در مسیر تعالی معارف حقّه و اخلاق فاضله خود را رشد دهید و نگذارید آرزوهای دنیایی برایتان عمده شود. موفق باشید
1907
متن پرسش
سلام استاد میخواستم کمکم کنید دارم کم کم به گناه مبتلا میشم می ترسم از عذاب جهنم . گناه اذیتم میکنه. ازدواج هم نمیشه چون پدر و مادرم راضی به کمک کردن به من نمیشن چون در منطقه ما ازدواج پسر از حدود 28یا 30 شروع میشه چون کار و خونه و پول از عوامل مهمه که من حالا دانشجو هستم ندارم پس حالا حالا ها باید منتظر بمونم برام دعا کنید و راهنماییم کنید .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرض شده که چگونه باید خیالات واهی را کنترل کرد. باید این را بدانید به اندازه‌ای که به این نوع خیالات میدان بدهید قدرت می‌گیرند و به اندازه‌ای که از آن‌ها عبور کنید می‌بینید که چیز مهمی نیستند. از خداوند بخواهید به نور اهل‌البیت«علیهم‌السلام» در ماه رجب شما را از این‌گونه خیالات عبور دهد. موفق باشید
345

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام. هنگامی که کتاب بصیرت حضرت فاطمه (س) را می خواندم در فصلی با مضمون خطر کنار کشیدن مبارزان گذشته خواندم که اغلب افراد مهاجر و انصار واقعاً خیرخواه اسلام بودند و اسلام و پیامبر (ص) را دوست داشتند و برای استقرار اسلام جان فشانی های بسیاری هم کردند. ولی پس از رحلت آن حضرت (ص) ناگهان در شرایط پیش آمده کنار کشیدند و هر چند می دانستند که خلافت حق علی (ع) است اراده برخواستن و مجاهدت را نکردند. می خواستم بدانم که آیا این آزمون الهی که در این برحه از زمان برای آنها قرار داده شد، واقعا بیشتر از حد توان و ایمان آنها نبود و مصلحت خدا چگونه بر این امر تعلق گرفت که تمامی تلاشها و جان فشانی های انها در این جریان هبط شود و بنا به حدیث وارده به جز چند نفر همگی مرتد بشوند؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام اگر مبارزان راه حق مواظب خود نباشند و پس از مدتی که شرایط رفاه‌زدگی پیش آمد خود را گرفتار رفاه کنند چنین خطری آن‌ها را تهدید می‌کند، و این آزمونی فوق طاقت نیست بلکه این سنت خدا است که همیشه همه افراد در شرایط امتحان‌دادن هستند و هیچ‌کس در هیچ شرایطی، حتی رزمندگان دیروز از سنت امتحان‌دادن استثناء نمی‌شوند. موفق باشید
نمایش چاپی