بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9735

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام استاد گرامی: خدا قوت. سوالی که برایم پیش آمده این است که حد صله رحم چیست؟ بعضی خانواده ها فکر می کنند که باید حتما جمع بشوند شام یا ناهار دور هم باشند. برای بنده بسیار خسته کننده شده. چون در خانواده ای بزرگ شدم که در حد یک الی دو ساعتی به بستگان سر می زدیم اونم در حد چایی و میوه ساده. اما الان متاسفانه خانواده شوهرم روش ما را ندارند. نمی دانم چرا فکر می کنم وقتم تلف می شود در این رفت و آمدها. عقیده من اینه که در حد یک الی دو ساعت بسه. نمی دانم مشکل از من هست یا نه؟ راه درست چیست؟ نمی شود که دور هم خیلی جمع بشویم و بگوییم صله رحم است؟ من خودم فکر می کنم مقداری از آن صله رحم است بقیش هدر دادن وقت. لطفا راهنماییم کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم همین‌طور است که می‌گویید. بنا شد از حال همدیگر با خبر باشیم، نه این‌که وقت همدیگر را بگیریم. ولی سعی کنید تا آن‌جا که ممکن است با همسرتان همراهی کنید. موفق باشید
345

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام. هنگامی که کتاب بصیرت حضرت فاطمه (س) را می خواندم در فصلی با مضمون خطر کنار کشیدن مبارزان گذشته خواندم که اغلب افراد مهاجر و انصار واقعاً خیرخواه اسلام بودند و اسلام و پیامبر (ص) را دوست داشتند و برای استقرار اسلام جان فشانی های بسیاری هم کردند. ولی پس از رحلت آن حضرت (ص) ناگهان در شرایط پیش آمده کنار کشیدند و هر چند می دانستند که خلافت حق علی (ع) است اراده برخواستن و مجاهدت را نکردند. می خواستم بدانم که آیا این آزمون الهی که در این برحه از زمان برای آنها قرار داده شد، واقعا بیشتر از حد توان و ایمان آنها نبود و مصلحت خدا چگونه بر این امر تعلق گرفت که تمامی تلاشها و جان فشانی های انها در این جریان هبط شود و بنا به حدیث وارده به جز چند نفر همگی مرتد بشوند؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام اگر مبارزان راه حق مواظب خود نباشند و پس از مدتی که شرایط رفاه‌زدگی پیش آمد خود را گرفتار رفاه کنند چنین خطری آن‌ها را تهدید می‌کند، و این آزمونی فوق طاقت نیست بلکه این سنت خدا است که همیشه همه افراد در شرایط امتحان‌دادن هستند و هیچ‌کس در هیچ شرایطی، حتی رزمندگان دیروز از سنت امتحان‌دادن استثناء نمی‌شوند. موفق باشید
17217
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد طاهرزاده: جناب استاد از این که وقت گرانبهای شما را می گیرم عذر خواهی می کنم جناب استاد وقتی صحبتهای آیت الله جوادی را در باره هاشمی در سوال یکی از کاربران خواندم شوک زده شدم. روزگاری اگر آیت الله جوادی در مقابل آیت الله مصباح از هاشمی دفاع می کرد تا اندازه ا ی قابل هضم بود اما امروز را به هیچ نحوی نمی توان توجیه کرد. کسی که موضع گیریهایش درباره رهبر آفتابی شده است و وقتی رهبر سهم مهلک را درباره ارتباط با آمریکا از برجام می داند ایشان با کمال وقاحت و بی ادبانه می گوید بعضی چشمانشان را می بندند و دهانشان را باز می کنند و می گویند برجام سم مهلک است. کسی که وقتی رهبر، نبود آیت الله مصباح و آیت الله یزدی را در مجلس خبرگان خسارت می دانند چه توهین هایی در در آن نامه که برای مردم می نویسد نثار این دو عالم می کند خصوصا کسی که رهبر انقلاب او را کسی می داند که خلاء شهید مطهری و علامه طباطبایی را برای نسل امروز پر کرده است. کسی که صریحا حکم قوه قضاییه جمهوری اسلامی را به سخره می گیرد چرا که دامن خود او را گرفته و فرزندش را به محاکمه کشیده و در مقابل همسرش که لغت بی ادبابه پدر سوخته بازی را به حکم قوه قضاییه می دهد هیچ موضعی نمی گیرد. کسی که فرزندانش در جریان فتنه بر اساس صوت موجود چه توهین هایی به رهبر معظم می کنند و ایشان دم بر نمی آورد و همیشه حمایتشان می کند. کسی که وقتی بیشتر مردم در فقر و فشار زندگی از اولین امکانات محروم هستند خودش فرزندانش را تشویق به اسب سواری و اسکی و گردش در سد لتیان و.... می کند و گویی سخن امام علی (ع) را در باره وظیفه حاکمان در زندگی را نشنیده است. کسی که اشرافیت و تجمل پرستی را در این کشور نهادینه می کند و گویی نهیب هایی مکرر امام خمینی (ره) را نشنیده که فرمودند اگر روزی دولت ما توجه به کاخ پیدا کند و خوی کوخ نشینی را فراموش کند آن روز است که باید فاتحه دولت وملت را خواند. کسی که لیبرالیسم را تا هم فیها خالدون در این مملکت نهادینه کرد و مسبب بسیاری از ناهنجاریهای اعتقادی و اخلاقی.... شد و فرهنگ و ارزشها را به مسلخ برد. به قول دکتر شهریار زرشناس غرب شناس برجسته، دولت سازندگی ظالمانه ترین مدل اقتصادی یعنی سرمایه داری شبه مدرن ایران را که ام الفساد و منشا فاصله طبقاتی ها و منشا بی عدالتی ها و منشا بحران های مستمر است را در ایران باسازی کرد و بعد ثمره وحشتناک اعمال خودشان را به حساب انقلاب گذاشتند. کسی که در صحبتهایی که مخ آدم سوت می کشد نگران است عساکری پیدا نشوند و این خانمها و چهره های زیبا را از دست مردم خارج کنند!!!! کسی که هم مسبب آتش فتنه می شود و هم در طول فتنه بی توجه به توصیه های مکرر رهبر خطش را از فتنه جدا نمی کند و تایید تلویحی هم دارد. کسی که در این سالها تمام تلاشش این است که با اتهام تند روی نیروهای مومن و انقلابی که به قول رهبر انقلاب در زمان خطر مدافع انقلاب اینانند را به هر شکل ممکن لجن مال و از صحنه خارج کند. کسی که کرباسچی و مدیران از این دست، دست پرورده های اویند کرباسچی که جنابعالی او را شمر انقلاب خواندید. کسی که هر جا سخن می گوید بوی منیت از سخنانش هویداست و مشام را آزار می دهد. کسی که امروز اگر در ایران کسی باشد که آمریکا و اسراییل و تلویزیون ضد انقلاب و حتی وهابیت و داعش به او امید داشته باشند ایشان است و این مطلب از سخنان آنها به راحتی قابل درک است و بعضا تصریح می کنند. کسی که مواضعش درباره مقاومت در سوریه و...تامل برانگیز است. تازه اگر سخنان سید حمید روحانی تاریخ نگار انقلاب درباره ایشان و نامه اش به ایشان را بپذیریم که فاجعه است که حتما استاد عزیز ما خود خوانده و شنیده اند. حال جناب استاد عزیز ما اینها نمونه هایی از نقدهای منتقدان و دلسوزان به ایشان است حال شما بفرمایید کدامش نابجا دروغ و تهمت و تخریب است که آیت الله جوادی از تخریب هایی که صورت می گیرد ابراز تاسف می کنند اگر این روشن گریها هم نبود که واقعا حقیقت گم می شد. عجیب تر این که آیت الله جوادی می فرمایند تشکیل حکومت و زمینه سازی برای راهنمایی انسانها آرزوی همه انبیاست و این انقلاب فرصتی برای ماست که مردم را راهنمایی کنیم و در این راه از تلخی ها نرنجیم و باید صبر کنیم. جناب استاد گرچه این سخن در جای خود بسیار درست است اما چه نسبتی به مخاطب این جملات که اقای هاشمی هستند دارد واقعا سخنان ، سیره عملی و زندگی شخصی هاشمی، همسر و فرزندان ایشان نوع زندگی و موضع گیری و صحبتهایشان ، حزب کارگزاران ایشان ، سیاست لیبرالیستی غفلت زای ایشان که خود شما می فرمودید پس از سخنرانی ایشان در اصفهان ، برای رهبری همان سالهای اول نامه نوشتم که این سخنان غفلت زاست یا به قول آقای احمد توکلی که می گفتند همان سالها در روزنامه مقاله نوشتم که این سیاست توسعه کم کم در خیابانهای تهران علاوه بر موی سر خانمها ساق پای آنها را هم برهنه خواهد کرد. براستی کدام یک از اینها در جهت راهنمایی انسانها به سوی خدا بوده که آیت الله جوادی چنین چیزی را به ایشان گفته و صبر ایشان را می ستاید؟ هاشمی که اتفاقا عکس اینها عمل کرد و جامعه را دچار غفلت و تجمل پرستی نمود مانور تجمل ایشان که اظهر من الشمس است. تازه می فرمایند هر نعمتی با مسئولیتی همراه است که یکی از ویژگی های شما صبر است که به قول معروف کیمیاست و خدا هم به شما داده است. جناب استاد براستی آیت الله جوادی خبر ندارند که در دوران سازندگی حاکم بلامنازع ایشان بودند و تقریبا تمام صداها در گلو خفه و مردم شعار می دادند مخالف هاشمی مخالف رهبر است، مخالف رهبری دشمن پیغمبرست. در دوران اصلاحات دوستان و مشاوران خود ایشان همچون اکبر گنجی و....بر ایشان شوریدند و مطالبی گفتند و نوشتند و در آخر هم که خاتمی ادامه دهنده راه ایشان بود در زمان احمدی نژاد هم که با آن نامه بدون سلام والسلام سراسر منیت، زمینه آتش فتنه را فراهم کردند و از هر فرصتی برای تخریب دولت استفاده کردند و سخن گفتند، در زمان روحانی هم که دیگر چه باید بگویند تخریب دولت گذشته، توهین های سنگین به منتقدان حتی آیت الله مصباح و....به سخره گرفتن حکم قوه قضائیه در باره پسرش را هم با ساختن فیلم خدا حافظی ، اگر ایشان آنچه که آقای جوادی می گویند کیمیای صبر را داشتند حداقل در این باره صبر می کردند و یکی از قوای مملکت را زیر سوال نمی بردند، آن هم درباره کسی که جرایمش روشن است. البته ما جایی سراغ داریم که ایشان واقعا صبر و سکوت کردند آن هم در فتنه. استاد عزیز باز هم ما را ببخشید ولی به ما حق بدهید که دل ما از این همه کوه علم و تفسیر سرد شود و برای ما روشن کنید پس جایگاه بصیرت قرآنی کجاست اگر نبود سخنان بزرگانی مثل رهبر انقلاب، آیت الله مصباح، خود شما، کارشناسان برجسته انقلاب و،،،، به خود می گفتم جوجه تو چه می فهمی او کوه علم است و ساده از کنارش رد می شدیم. اما اکنون نمی شود اگر روزگاری در جریان انتخابات بعضی طلاب در حرکت بسیار بسیار غلط به ساحت ایشان توهین کردند علتش همین نگرش ایشان است. استاد عزیز در جواب از مقام بلند آیت الله جوادی و حفظ شان ایشان ننویسید این وظیفه همه است و ما باید عقیده ایشان را محترم بشماریم بلکه علت ندیدن این همه انحراف را روشن بفرمایید. آنچه شما و.....می بینند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً اگر آیت الله جوادی از نادر علمایی نبودند که به شدت مقام معظم رهبری را تأیید نمی‌کردند، راحت می‌توانستیم مسئله را برای خود حل کنیم و بگوییم آیت الله جوادی در این موارد که نقد آقای هاشمی است، با رهبری اختلاف دارند و بدین دلیل است که بنده تصور می‌کنم قضیه باید چیز دیگری باشد و آیت الله جوادی از حرکات آقای هاشمی تفسیر دیگری باید داشته باشند به خصوص که اگر آقای هاشمی قبل از صحبت رهبری چیزی را تأیید کرده باشند و بعد رهبری آن را نفی کنند به معنای آن نیست که آقای هاشمی در مقابل رهبری چنین گفته‌اند. بعضی از نکاتی که فرموده‌اید از این جنس است ولی به هر حال نامه‌ی بدون سلام او که منشأ فتنه‌ی سال 88 شد؛ از خاطره‌ی تاریخ انقلاب پاک‌شدنی نیست، هرچند نمی‌خواهیم بگوییم آن نامه علت اصلیِ آن فتنه شد و آقای هاشمی را پشتیبان فتنه بدانیم، اما بالاخره معنای آن نامه بسیار معنای تلخی بود. آن‌چه بنده در این موارد و امثال آن تأکید دارم عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب در این تاریخ است بدین معنی که سعه‌ای باید که در آن سعه، انقلاب اسلامی جایگاه چنین افرادی را تعیین می‌کند که نه آن جایگاه صفر محض است و نه تأیید محض بلکه شعوری و بصیرتی در این مرحله از انقلاب نیاز است که با همه‌ی طول و تفصیل‌های طیف شخصیتی افراد بتوانیم نسبت مناسبی با افراد بیابیم و این مرحله‌ی بلوغ انقلاب اسلامی است و عبور از خطر دو قطبی شدنی که ما را هنوز در مرحله‌ی قبل از انقلابی که مقابله‌ی کفر با ایمان بود قرار می‌دهد. موفق باشید

15130
متن پرسش
سلام علیکم: ضمن خدا قوت و تشکر از استاد و بقیه عزیزان، با توجه به متهم شدن عرفان ناب و عرفای پیرو آن و متعصب خواندن این مجموعه نسبت به قبول دربست و تام نظرات برخی مشایخ بزرگ عرفان مانند ابن عربی پیشنهاد می شود جهت روشنگری بیشتر و رفع سوء تفاهماتی که در جامعه وجود دارد و ایجاد امید و اطمینان خاطر بیشتر برای مشتاقان این وادی، نقدهای عالمانه عرفا نسبت به موضوعاتی مثل خلود در جهنم، عصمت خلفاء و... ،طبق صلاحدید، در غالب جزوه یا مطلب مجزا در سایت گذاشته شود. غالب جوابهای خوب استاد بزرگوار به سوالها در این خصوص که ناظر به جنبه ای از شبهه سائل می باشد و شواهدی که از نظرات و مکاتبه حضرت امام (ره) با گورباچف نسبت به ابن عربی ارائه می گردد شاید این تلقی را ایجاد کند که اصلاً نقدی نسبت به همان موارد شطحیاتی یا انحرافی نیز وجود ندارد، در صورتی که برای اشخاص نزدیک و مرتبط با استاد طی مصاحبات حضوری و بررسی موشکافانه و جامع که با دقت و بینش صحیح عرفانی همراه است، متوجه می شوند که ضمن قابل حل بودن برخی از این شبهات، اشکالات و نقدهای بجایی نیز به فصوص و فتوحات و دیگر آثار عرفای بنام وارد است و تعصبی نسبت به هیچ شخص غیر معصومی وجود ندارد. البته کتابهای (جدال با مدعی) از دکتر حسین غفاری و (احیاگر عرفان اسلامی) از محمد بدیعی و (قبول اهل دل) از حجت الاسلام موسوی مطلق، در بازار موجود است ولی اگر در فضای مجازی و سایت نیز با «عنوانی مشخص» به صورت شفاف، مستدل و عالمانه، نقدهایی از عرفا مانند علامه طباطبایی (ره) و آیت الله جوادی (حفظه الله) و خود استاد فرزانه در غالب فایلهای متنی و صوتی نسبت به محیی الدین ابن عربی گذاشته شود بسار مفید خواهد بود. با تشکر از زحمات و دلسوزیهای صبورانه استاد و همه عزیزان دیگر - در پناه حضرت حق موفق باشید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس کم‌ترین رجوع را به آثار محی‌الدین داشته باشد، مسلّم او را یک دانشمند بزرگ اسلامی می‌داند، با احاطه‌ی بسیار فوق‌العاده‌ای که به متون دینی دارد. ولی هیچ اندیشمندی مطلقاً تسلیم تفکرات ایشان نمی‌شود و حدّاقل در بعضی موارد نمی‌توان سخن او را پذیرفت. که یکی از این موارد، موضوعِ «مخلّدبودن» گناهکاران در آتش در عینِ رفع عذاب است. حتی جناب ملاصدرا که در جلد 9 اسفار، صفحه‌ی 346 به استقبال سخن محی‌الدین رفته و معتقد می‌شود عذاب، دائمی نمی‌باشد و معتقد است از آن‌جایی که قرآن می‌فرماید: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»(اعراف/179) به یقین عده‌ی زیادی را برای جهنم آفریدیم. پس ذات عده‌ای برای جهنم است و از این جهت که ذات آن‌ها با جهنم مناسبت دارد نباید جهنم برای آن‌ها آزاردهنده باشد و به همین جهت از درخت زقّوم با ولع می‌خورند در کتاب «عرشیه» که از آخرین آثار اوست از عقیده‌ی قبلی برمی‌گردد و معتقد می‌شود دار جهنم دار آلام و رنجِ ابدی است. در کتاب «عرشیه» این طور شروع می‌کند: صاحب فتوحات مکیه، ابن عربی، در این باب امعان نظر کرد و در آن کتاب، بحث فراوان نمود و در فصوص گفت: اما دوزخیان، فرجام کار آن‌ها به سوی نعمت است؛ زیرا صورت آتش برای دوزخیان پس از سپری شدن مدت عقوبت، سرد و سلامت می‌شود. «و اما انا و الّذي لاح لى بما انا مشتغل به من الرياضات العلميّة و العمليّة ان دار الجحيم، ليست بدار النعيم و انما هى موضع الألم و المحن و فيها العذاب الدائم، لكن آلامها متفننة متجددة على الاستمرار بلا انقطاع و الجلود فيها متبدلةامّا من، آنچه که برایم با اشتغال به ریاضت‌های علمی و عملی، ظاهر و آشکار شده، این است که دوزخ و سرای جحیم جای نعمت نیست بلکه جای درد و رنج است و در آن، عذاب دائم و همیشگی وجود دارد امّا رنج‌ها و دردهایش گوناگون و نو به نو و در عین حال پیوسته و بدون پایان است. پوست‌ها در آن دگرگون می‌شوند. آن‌جا جای راحتی و آسودگی و رحمت و آرامش نیست؛ زیرا منزلت دوزخ و دار جحیم در آن سرای، همانند منزلت عالم کون و فساد، از این عالم دنیاست. (ملا صدرا، عرشیه، انتشارات مولى، 1361، ص 282.)

علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» پس از بحث بر روی آیات 163 تا 167 سوره‌ی بقره، بحثی را در همین رابطه به میان می‌کشند و می‌فرمایند:

«این مسئله مطرح است كه آيا عذاب قيامت انقطاع مى ‏پذيرد و يا خالد و جاودانه است، مسئله‏ اى است كه نظريه علماى اهل بحث در آن مختلف است، هم از نظر ادله‌ی عقلى و هم از جهت ظواهر لفظى. و آنچه در اين باره مي‌توان گفت، اين است كه از جهت ظواهر لفظى، بايد دانست كه كتاب خدا نص است در خلود و جاودانگى و مى ‏فرمايد: «وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ»، ايشان به هيچ وجه از آتش بيرون نخواهند شد، و سنت از طرق ائمه‌ی اهل بيت (ع) نيز آن قدر زياد است كه به اصطلاح به حد استفاضه رسيده.

   از جهت عقل، باید گفت: نعمت و عذابِ عقلى كه عارض بر نفس مى‏ شوند، به خاطر تجردش و تخلقش به اخلاق و ملكات فاضله يا رذيله و يا به خاطر احوال خوب و بدى كه كسب كرده. اين احوال و ملكات در نفس، صورتى نيكو و يا قبيح ايجاد مى ‏كند كه نفسِ سعيده از آن صورتِ نيكو متنعم، و نفسِ شقي از آن صورتِ قبيح متألم مي‌شود. و در صورتى كه اين صورت‌ها در نفس رسوخ نكرده باشد و صورى ناسازگار با ذات نفس باشد، به زودى زايل مى‏ گردد، براى اين‌كه عقل براى ناسازگارى دوام و اكثريت نمى ‏بيند و قسر، فشار، زور و ناسازگارى محكوم به زوال است (پس اگر ذات نفس سعيده باشد، صورت‌هاى رذيله و زشت دير يا زود از آن زايل مى ‏گردد و اگر ذات نفس شقی باشد، صورت‌هاى نيكو و جميل كه در آن نقش بسته، به زودى زايل مي‌شود). و نفس خودش مي‌ماند و آن سعادت و شقاوت ذاتي‌ا‌ش، پس اگر نفس مؤمن به خاطر گناهانى صورت‌هاى زشتى به خود گرفت، سرانجام آن صورت‌ها از بين مى‏ رود، چون با ذات نفس سازگار نيست هم‌چنان كه نفسِ كافر كه ذاتاً شقى است، اگر به خاطر تكرار كارهاي صالح صور حسنه‏ اى به خود گرفت، آن صور بالأخره از نفس زايل مي‌شود، چون محيط نفس با آن سازگار نيست و همه‌ی اين مطالب روشن است. و اما در صورتى كه صورت‌هاى عارضه بر نفس، در نفس رسوخ كرده باشد، و در نتيجه صورت جديدى و نوعيت تازه ‏اى به نفس داده باشد، مثلاً او را كه انسان بود و داراى صورت انسانيه بود، بخيل كند كه چنين انسانى يك نوع جديدى از انسانيت است، همان‌طور كه ناطقه وقتى با جنس حيوان ضميمه شود يك نوع حيوان درست مى‏ كند كه نامش انسان است و اين هم معلوم است كه اين نوع يعنى انسان، نوعى است مجرد در نفس، و موجود مجرد دائمى الوجود است؛ در نتيجه هر گناهى كه از او صادر شود، در صورتى كه نفس او سعيده باشد و با گناه سنخيت نداشته باشد و خلاصه عوامل خارجى گناه را به گردنش گذاشته باشد، در چنين صورتى وبال و عذاب آن گناهان را مى‏ چشد و پاك مي‌شود، و از عذاب نجات مى‏ يابد و در صورتى كه نفس او شقى باشد و با گناه سنخيت داشته باشد در اين صورت هرچند كه هرچه از چنين نفسى سر مى‏ زند به اذن خدا است و ليكن از آن‌جا كه گناهان بدون قسر و فشار از او سر مى ‏زند، چون نفس او نفسى گناه دوست است، لذا چنين نفسى دائماً در عذاب خواهد ماند. و مَثَل چنين انسانى كه دائماً گرفتار و معذّب به لوازم ملكات خويش است به وجهى مثل كسى است كه به مرض ماليخوليا و يا مرض كابوس دائمى مبتلا شده كه دائماً صورت‌هايى هول‌انگيز و وحشت‏ آور و زشت از قوه‌ی خياليه‏ اش سر مى ‏زند، چنين كسى همواره از آن صورت‌ها فرار مى‏ كند و با آن‌ها در جنگ و ستيز و بالأخره در عذاب است، با اين‌كه خود او اين صورت‌ها را درست مي‌كند و صدور آن از نفسش به قسر قاسر و به فشارى از خارج نيست، و كسى اين صورت‌ها را در نفس او مجسم نكرده، بلكه كار، كار نفس خود او است، ولكن هر چه باشد بالأخره از آن صورت‌ها رنج مى ‏برد و از آن صورت‌ها مى‏ گريزد و مگر عذاب، غير آن چيزى است كه انسان قبل از ابتلاء بدان از آن مي‌گريزد؟ و بعد ازآن‌كه بدان مبتلا شد، در جستجوى خلاصى از آن بر مى ‏آيد؟ و اين تعريف و مثال بر آن امور زشت و صورت‌هاى غير جميل كه انسان شقى در دار آخرتش با آن‌ها روبه‌رو مي‌شود، صدق مى‏ كند، پس معلوم شد كه عذاب جاودانه و انقطاع‌ناپذير، از انسان شقى، خود شقاوت و بدبختى ذاتى او است، و قاسرى و خلاصه كسى او را بدان مبتلا نكرده است. حال كه مسئله‌ی خلود در عذاب‏ برايت روشن گرديد، اينك اشكال‌هايى كه به آن كرده ‏اند از نظرت مى‏ گذرد، آن وقت خواهى ديد كه تا چه حد فاسد و بى‌پايه است.

اشكال اول اين‌كه؛ خداى سبحان با اين‌كه داراى رحمت واسعه است، چگونه رحمتش اجازه مي‌دهد كسى را بيافريند كه بازگشت او به سوى عذاب دائم باشد، عذابى كه هيچ موجودى تاب تحمل آن را ندارد.

دوم اين‌كه؛ عذاب وقتى عذاب است كه با طبع معذب سازگار نباشد و يا به عبارت علمى قسرى و غير طبيعى باشد و در جاى خود مسلم شده، كه قسر دوام ندارد، پس چگونه عذاب دائمى تصور مي‌شود؟

سوم اين‌كه؛ بنده‌ی خدا هر گناهى هم كه كرده باشد، بالأخره پایان داشت، مثلاً هفتاد سال گناه كرد، چرا بايد تا ابد معذب باشد؟ و آيا اين ظلم نيست؟

چهارم اين‌كه؛ افراد شقى هم همان دخالت و تأثير را در نظام تكوين دارند كه افراد سعيد دارند، و خدمتى كه آنان به اين نظام كرده و مى ‏كنند، از خدمت افراد سعيد كم‌تر نيست، چون اگر نيك بنگرى زمينه‌ی سعادت افراد سعيد را همين اشقيا فراهم نموده و مى ‏نمايند، پس ديگر چرا بايد در عذاب دائمى معذب باشند؟

پنجم اين‌كه؛ عذاب هر متخلف و نافرمانبر به طور كلى براى اين است كه عذاب‌كننده آن نقصى را كه به وسيله‌ی نافرمانى متخلف و ظالم متوجه او شده، جبران كند، كه اين جبران را به عبارتى كوتاه ‏تر انتقام هم مى‏ گوييم، و انتقام از خداى تعالى تصور ندارد، چون عصيان و نافرمانى بنده، نقصى بر او و بر مقام ربوبى او وارد نمى‏ كند تا بخواهد با عذاب‌كردن عاصى، آن را جبران نمايد، و اين اشكال تنها مربوط به عذاب دائم نيست بلكه به عذاب موقت نيز متوجه مي‌شود، چيزى كه هست در عذاب دائم بيشتر وارد است.

اين بود آن اشكال‏ها كه بر عذاب خالد كرده‏ اند، البته اشكال‌هاى ديگرى نظير اين‌ها كرده ‏اند، و خواننده‌ی عزيز اگر آن طور كه بايد به معناى بيانى كه ما درباره‌ی خود در عذاب كرديم، احاطه پيدا كند، خواهد ديد كه اين اشكال‌ها از اصل ساقط است، براى اين‌كه گفتيم: عذاب خالد اثر و خاصيت آن صورت نوعيه شقاوت‌بارى است كه نفسِ انسان شقى به خود گرفته، اين نوع انسان هم نمي‌تواند نوع ديگرى شود، چون تصور و گفتگوى ما از چنين نفسى بعد از آن است كه نخست به اختيار خود گناهانى مرتكب شد و سپس به دنبال آن گناهان احوالى پى در پى در نفس او پديد آمد، و به دنبالش استعداد شديدى در ذات نفس پيدا شد. و همين شدت‌يافتن استعداد نفس، علتى است كه در تمامى حوادث باعث مي‌شود صورتى متناسب با آن استعداد در نفس پديد بياورد. در نتيجه همان‌طور كه بعد از انسان‌شدن نان و گوشت و ميوه و عناصر و مواد ديگرى كه انسان مركب از آن است، ديگر صحيح نيست بپرسيم چرا اين مركب شعور پيدا كرده و چرا فكر دارد و چرا و چرا و صدها چراى ديگر، براى اين‌كه پاسخ به همه‌ی اين سؤالات يك كلمه است، و آن اين است كه چون انسان شده، همچنين در مورد بحث ما، صحيح نيست بپرسيم چرا شقاوت دست از يقه او بر نمي‌دارد و دائماً آثار شقاوت از آن سر مى‏ زند؟ كه يكى از آن آثار، عذاب جاودانه است، چون جواب همه‌ی اين‌ها اين است كه چون او به دست خود و به اختيار خود، خود را شقى ساخت، يعنى انسانى خاص كرد كه شقاوت، لازمه‌ی وجود او است».[1]

آیت‌اللّه جوادی معتقدند مسئله‌ی ابدیت عذاب بدون شناخت انسان میسر نیست و اگر انسان یک گوهر داشته باشد آن وقت می‌توان بحث کرد آیا این عوارض در جهنم عارض بر جان انسان شده یا همسنخ انسان است و اگر همسنخ انسان است دیگر عذاب نیست و اگر همسنخ انسان نیست ابدی نیست. ولی وقتی انسان دارای یک گوهر نبود و دارای فطرت و طبیعت بود موضوع متفاوت می‌شود بدین معنا که فطرت او آنچه را طبع او به عنوان ملکاتِ خلاف شریعت در خود نهادینه کرده است نمی‌پذیرد و همواره این تضاد که مسخر به انواع عذاب‌های رنج‌آور می‌شود در چنین انسانی باقی است.

البته در موضوعِ ختم ولایت نیز اگر نتوانیم توجیه کنیم که منظور او از ختمِ ولایت‌بودنش، ختمِ ولایت جزئیه است؛ اشکال اساسی به او وارد خواهد بودبه طوری که مرحوم سید حیدر آملی با همه‌ی ارادتی که به محی‌الدین دارد، در مسئله ختم ولایت به او سخت می تازد و کشف او را بر خلاف حقیقت می داند.

و در مورد عصمت خلفاء، اساساً محی‌الدین چنین ادعایی ندارد، بلکه برعکس؛ در فصوص چندین مورد به نقد آن‌ها پرداخته، با این مضمون که مثلاً در مورد جناب ابابکر می‌گوید این حدّ فهم او بود و بعد به نقد آن سخن می‌پردازد. و از این مهم‌تر؛ غفلت نفرمایید که برای اهل تحقیق مسلّم شده که پس از محی‌الدین در نسخه‌های فتوحات تحریفاتی صورت گرفته است. در این مورد نظر جنابعالی را به کتاب «جدال با مدعی» از استاد دکتر حسین غفاری جلب می‌نمایم. مضافاً آن‌که محی‌الدین در مورد امام علی«علیه‌السلام» و اهل‌البیت و حضرت مهدی«علیهم‌السلام» جایگاه خاصی قائل است، در آن حدّ که بعضی معتقدند او شیعه‌ای بوده است که مجبور شده تقیّه نماید. و با همه‌ی این اوصاف مثل هر دانشمندی باید او نقد شود و این خطاست که به جهت بزرگی‌های او، لباس عصمت به او پوشانده گردد.  موفق باشید  نقدهایی که بر محی‌الدین بن عربی هست

 


[1] - ترجمه‌ی تفسير الميزان، ج‏1، ص: 623

8492
متن پرسش
سلام علیکم در رابطه با سوالی که در مورد استاد سلوکی پرسیده بودند. در شرایط بعد از انقلاب، که سلوک قطعا از دامن امام و انقلاب می گذرد آیا نیاز به استاد سلوکی به طور کل منتفی است؟ یا اینکه توصیه ای که در این سوال و جواب داشتید ناظر به عموم جامعه است و برای رشد بیشتر می توان در عین سلوک ذیل شخصیت امام، از اساتید اخلاق به صورت سلوکی استفاده کرد؟ اگر کسی تحت تربیت شاگردان علامه و شاگردان شاگردان آنها برود و در عین حال خود را با شخصیت امام منطبق کند به مشکل بر می خورد.؟ برخی شاگردان بزرگان خصوصا شاگردان آیت الله پهلوانی در گوشه و کنار مشغول تربیت هستند و بنده هم مدتی است که با یکی از اساتید مرتبط شده ام که ایشان مبانی معرفت النفسی و سلوکی و عرفانی را جلساتشان بحث می کنند که به نظرم کاملا در راستای بحثها معرفت النفس شما است و از جهات مباحث عرفان نظری هم غنی است. خودم تا به حال به توصیه شما با همان جلسات اخلاق مرسوم و بر اساس مبانی امام و سایر بزرگان نکاتی را می گرفتم و دنبال می کردم. اما حقیقتش حس می کنم که خلا زیادی دارم که هنوز تامین نشده است. لذا تصمیم گرفتم به لحاظ عملی هم تحت تربیت این بزرگان قرار بگیرم. اما چند تا سوال دارم که هنوز مطمئن نیستم. ارادت این بزرگان به امام و انقلاب کاملا در سخنان ایشان مشهود است اما چون معمولا این بزرگان به تربیت می پردازند بروز اجتماعی ملموسی ندارند(یعنی اگر هم دارند مشاهده نمی شود) لذا مردد بودم که پیش ایشان بروم یا نه؟ به نظرم آمدم در رابطه با تهذیب نفس به ایشان رجوع کنم و مسائل اجتماعی و انقلابی را هم خودم تامین کنم. از آنجایی که دستورات سلوکی بعد از مدتی وقت زیادی را هم انسان میگیرد و با برنامه ریزی که بنده در مسائل اجتماعی و درسی دارم براحتی نمی توانم وقت برای این کارها باز کنم. لذا می خواستم راهنمایی بفرمایید که وارد این راه بشوم یا اینکه همان روش قبلی را ادامه بدهم. البته این راه این مزایا را دارد که اراده انسان برای انجام تهذیب تقویت می شود درحالیکه در روش قبلی هر از گاهی که خودم به نکته ای بر می خوردم کاری می کردم اما استمرار نداشته است یا اینکه در انجام برخی عبادات و دعاها که زیاد هم هستند تقدم و تاخر ها و .. به دستی انجام نمی شود. خلاصه از سر خود کاری را می کردیم یا نمی کردیم. که حس کردم این بزرگان این برنامه ها را اصولیتر ارائه می دهند. به نحوی که در هر منزل و مرحله سلوکی متناسب با شرایط توصیه هایی را دارند که برای انسان راه نرفته براحتی این برداشت صورت نمیگرد. این احساس نیاز خصوصا از توصیه امام در کتاب جهاد اکبر ایجاد شد که ایشان می فرمودند برای فقه و اصول و کلام استاد می گیرید و سالها تحت یک استاد پیش می روید اما برای اخلاق و تهذیب می خواهید خودرو و بدون استاد پیش بروید. خصوصا مباحث عرفان عملی که دیده شده است حس می کنم با دستگیری استاد راه را بهتر و سریعتر می توان رفت(البته منکر این نیستیم که برای برخی افراد به صورت جذبه ای مسیر سریع پیموده می شود اما برای عموم چه باید کرد) همچنین اگر در کنار توجه به سلوک انقلابی که امام برای عموم جامعه ایجاد کرد بخواهیم استاد سلوکی در ذیل امام انتخاب کنیم چه ویژگیهایی را باید این استاد داشته باشد. سوال دیگر اینکه شما مثال به سلوک بسیجیان می کنید که با یک بارقه امام ره ساله را یک شبه پیمودند. حال با این وجود باید راه سلوک قبلی را کلا بست یا اینکه باید انرا در ذیل امام تعریف کرد و تقویت کرد. خودم حس میکنم با توجه به توصیه های خود امام علاوه بر ضرب دست امام که تمام جامعه را تکان داد استفاده از اساتید و مربیان در مراحل بالاتر برای ارتقا در همین دستگاه امام کمک شایانی خواهد نمود. به عبارتی هر چند که سلوک جمعی در دوران بعد از انقلاب را قبول داشته و احساس هم می کنیم اما به نظر می رسد شیوه سلوکی قبل تحت مراقبت اساتید برای خواص نباید از بین برود و خود این روش در تکمیل و ارتقاء روش امام موثر است. مثلا اگر همان بسیجیانی که اینگونه پیشرفت کرده اند اگر علاوه بر این تحت نظر یک مربی هم بودند ایا به مقامات بالاتر از این راه نمی افتند. یکی از اساتید از ایت الله بهجت نقل می کردند که سوال شده بود اگر اقای رجبعلی خیاط به این مقامات رسیده اند و درس هم نخوانده اند پس چه لزومی دارد که درس بخوانیم و ایت الله بهجت فرموده بودند که اگر همان اقای رجبعلی خیاط درس خوانده بود خیلی مقاماتش بالاتر می رفت. حال در این مساله هم همین ملاک را می توان جاری کرد که اگر علاوه بر تحت لوای انقلاب و امام و دستورات عامی که از طریق کتب و فرمایشات این بزرگان بدست می اوریم، دستمان در دست یک استاد سلوکی ذیل انقلاب باشد رشد بیشتری متوقع خواهد بود. البته باید بتوانیم تلفیقی از این دو را برای نسل امروز بدست اوریم و هدیه کنیم. و خودم معتقدم باید این روشها که به گفته خود این بزرگان همه اش برآمده از دین و بر طبق نصوص است را به صورت عملیاتی وارد فضاهای تربیتی جامعه کرد و عموم مردم انقلابی را بر اساس این روشها راهنمایی کرد. اگر شما قبول کردید که می توان با استاد رفت حداقل های این نوع اساتید را هم بیان بفرمایید. چون در سوالی دیگری فرموده بودید که استادی خوب است که علاوه بر اینکه حقایق را می شناسد، جایگاه تاریخی امام و انقلاب را بشناسد. که در این صورت این سوال مطرح است که مگر می شود کسی حقایق را قلبا بشناسد اما جایگاه تاریخی انقلاب را متوجه نباشد. یعنی به نظر می رسد که اگر کسی واقعا وارد سلوک شده باشد محال است متوجه این جایگاه نباشد. در مورد اساتیدی که از شاگردان مرحوم سعادت پرور بوده اند و با یک واسطه به علامه وصل هستند بنده تاحدی این روحیه را مشاهده می کنم. اما فقط یک مشکل هست که بعضا دستورات فردی را مورد توجه قرار می دهد هر چند که توجه به امور اجتماعی هم دارند اما دستور جمعی یا کاری که سلوک جمعی را باعث بشود به درستی مشاهده نکرده ام. البته خودم به این نتیجه رسیدم که سلوک جمعی در ذیل انقلاب تنها از طریق رهبر جامعه محقق می شود و سایر اساتید می توانند با توجه به این اتفاق سلوکهای فردی را کنترل و هدایت کنند. در هر صورت اگر استاد در این زمانه رد نشد، نسبتش را سلوک جمعی جامعه را هم مشخص نمایید. اگر سوالات بعضا تکراری و پراکنده بود معذرت می خواهم غرض این بود که فضای ذهنی ام را نسبت به این مساله منتقل کنم تا راهنمایی بفرمایید. ضمنا اگر توفیق شد به صورت تلفنی نیز مزاحم خواهم شد تا دقیقتر این دغدغه را مطرح کنم. التماس دعا.
متن پاسخ
- باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همان‌طور که مستحضرید و قبلاً عرض کردم خیلی خوب است که انسان در ذیل انقلاب اسلامی و شخصیت اشراقی حضرت امام، استاد سلوکی هم داشته باشد و از آن‌جایی که انقلاب اسلامی بدون عرفان نظری و عملی درست شناخته نمی‌شود تا ما بتوانیم سرباز آن باشیم و از رنج بی‌تاریخی نجات یابیم، نیاز به سلوک عرفانی داریم و سلوک عرفانی در جای خود با استاد ره‌رفته‌ای محقق می‌شود. در جزوه‌ی «دغدغه‌ی اجتمایی عرفای نجف» حضور تاریخی عرفا را جهت ارتباط با اسم زمانه‌ی خود عرض کرده‌ام و از این جهت عرض می‌کنم اگر استاد سلوکی متوجه اسم اعظمی که در این زمان ظهور کرده، نباشد، در حضور حق قرار نمی‌گیرد و ما را با تنزیه منهای تشبیه مشغول می‌کند و هرگز به امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» که هم‌اکنون مظهر اسم جامع الهی است نمی‌رساند. زیرا در وادی تشبیهی که در کنار تنزیه است، شما با خدا از طریق مظهر حقیقی‌اش مرتبط می‌شوید. همین‌طور که می‌فرمایید خوب است انسان جهت رفع حُجب ظلمانی و نورانی برای نظر به وحدت حقه‌ی حقیقیه که تحت عنوان وحدت وجود نام برده می‌شود، با استادی مرتبط باشد و شرط اصلی این سلوک توجه به وحدت وجود است وگرنه یک درس اخلاق است بدون بیرون‌آمدن از کثرت و حضور در عالَم وحدت. موفق باشید
574
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم؛ما جمعی ازفارغ التحصیلان دانشگاه الزهرا(س){رشته فیزیک} هستیم که جهت پایه گذاری و تصحیح اعتقادات و پاسخگویی به سوالات اعتقادی و اخلاقی در جستجوی استادی می باشیم که به طور حضوری بتوانیم از محضر ایشان استفاده نموده و از راه نمایی های قدم به قدم ایشان متناسب با وضعیت روحی و فردی و اعتقادی مان بهره مند شویم. لطفا با توجه به تجربه و آشنایی تان، با معرفی و راه نمایی ما را در مسیر یاری نمایید. با دعای خیر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده در حدّ مباحثی که کرده‌ام و سیر مطالعاتی که بر روی سایت «لب‌المیزان» هست و جواب‌گویی تلفنی به سؤالات مربوط به کتاب‌ها و مباحث در خدمت عزیزان می‌توانم باشم، ولی ارتباط حضوری جزء برنامه‌ام نیست. موفق باشید
16726
متن پرسش
سلام: در مورد فتوای اخیر آیت‌الله مکارم نوشتم برای دوستان. نیازی به دانستن فقه نیست. دلایلم را بخوای می گویم. جناب مکارم که بنده ایشان را صعصعه بن صوحان می نامیدم. نمی دونم چجور و با چه ادبیات و چه کلماتی این اشتباه بزرگ تاریخی را بشرحم و از چه زوایایی. جناب استاد اصلا این فتوا که ضرورت مسلم اسلام را تبدیل و موکول به اما و اگر و شرایط زمانه کرده مرا بدجور رنجونده. دیگه مگه میشه جلوشو گرفت؟ جلوی توجیه را؟ سوءاستفاده را؟ جلوی خباثت و قلدری غربی ها و نهادهای دانشگاهیشون را؟ اگر دانشگاه و کشوری در برابر اصرار دانشجویان مسلمان پا عقب گذاشته بود و حجاب را آزاد، دیگه اونا هم بر موضع نفی حجاب خود مصر. پس لابد اون زن هایی که زمانه رضا خان برای دوش گرفتن و خرید و کار در مزرعه که ضرورتی بیش از تحصیل داشت اشتباه کردند که تو خونه نشستن در زمانه کشف حجاب رضاخان ملعون. تجربه و عقل میگه هر چه ما عقب بنشینین استکبار و اسلام ستیزان پا جلو گذاشته اند. در زمانه ای هستیم که اگر تا دیروز حجاب مستحب بوده الان حجاب واجبه و شاخصه اسلام و علم و پرچم دین ماست. اگر تا دیروز مانتو کفایت می کرد الان خود خود چادر برتر و والاتر و انقلابی تر و اسلامی تره (تو مملکت ما). در زمانه ای هستیم که به تعبیر اصغر طاهرزاده شیطان با همه مظاهر و جلوات و بدیهاش در صحنه است پس ما با تمام مظاهر و نمادهای مذهبی مون در صحنه. هیهات که حضرت حجت به ترک اختیاری حجاب تحت هر عنوان و توجیه و بهانه و شرایطی رضایت داشته باشند چه رسد به چار کلمه سواد مسخره دانشگاهی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل این فتوی، از قبل در مواردی مثل رجوع زن به پزشک مرد در صورتی که مضطر بوده و راه چاره‌ی دیگری نباشد مطرح بوده‌است و خود ایشان هم به این مورد اشاره می‌کنند ولی در مورد برداشتن حجاب به خاطر تحصیل به نظر می‌آید که صلاح نبود این فتوا در معرض دید همگان قرار گیرد، زیرا افرادِ غیر متخصص متوجه‌ی قیوداتی که آیت اللّه مکارم به‌کار برده‌اند، نمی‌شوند. در حالی‌که با فرضِ آن قیودات، یک نفر هم در کلّ دنیا پیدا نمی‌شود که بخواهد به جهت چنین مشکلاتی در آن مرحله‌ی خاص از داشتن حجاب عدول کند (چرا که ایشان می‌فرمایند این حکم در صورتی‌است که رعایت حجاب و محرومیت از تحصیل اولا مشکلاتی برای شخص یا جامعه‌ی اسلامی پیش آورد و ثانیا آن مشکلات، مشکلات مهمه‌ای باشد که وی یا جامعه‌ی اسلامی را تهدید کند و این قیود مثلا در صورتی محقق می‌شود که جامعه‌ی اسلامی شدیدا نیازمند آن رشته باشد و هیچ مردی نباشد که در آن رشته تحصیل‌کند و....). بنابر این عملاً ممکن است این فتوی موجب سوء استفاده گردد و عده‌ای فکر کنند حضرت آیت اللّه فرموده‌اند «اگر داشتن حجاب برای کسی مشکل است، می‌تواند از داشتن حجاب عدول نماید!» در حالی‌که چنین نیست. لینک فتوای مذکور در سایت ایشان ارائه می‌گردد. http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=4&lid=0&mid=394272&catid=6412  .موفق باشید.

13923
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام خدمت استاد: سوالی داشتم و اینکه آیا در حال حاضر وظیفه و تکلیفی در مورد سوریه رفتن و یا عراق (برای جنگ) برای افراد غیر نظامی هست؟! البته سوال های قبلی را در این مورد دیدم! قبلاً گفته بودید که در حال حاضر وظیفه نیست! ولی خب سوالاتی هم پاسخ داده بودید که اگر فکر می کنید وظیفه تان است بروید! در حال حاضر دوستانی را می بینم که بعضی شان طلبه اند و بعضی شان بسیجی یا هیئتی و خیلی علاقه مند شده اند به سوریه و عراق رفتن! من خود مشتاقم... ولی خب با تحقیقات زیاد متوجه شده ام که اولاً احتیاج به نیروی تخصصی و چریک هست و دوماً این طور نیست که همان لحظه نیروی به دفاع از حرم بپردازد. (الحمدالله اطراف حرم حضرت زینب سلام الله علیها موقعیت خوبی دارد.) بلکه به آزادسازی مناطق و کارهای دیگر می پردازد. البته مطمئناً نبرد و شهادت در این عرصه که مشخصاً دست نشانده های اسراییل و آمریکا و انگلیس آنها را تامین و پشتیبانی می کند، بسیار با ارزشمند است! اما سوالم بیشتر از باب فهم وظیفه است. خیلی از دوستان (که شاید بنده هم خودم جزء آن ها باشم) مقداری احساسی عمل می کنیم؛ شاید بهتر است به سخنان حضرت آقا فکر کنیم و بار سنگین تری برداریم! از طرفی هم با خود می گویم شاید این حرفا از سر فرار از نبرد باشد! دوست داشتم نظر دقیق استاد عزیز را که همیشه به لطف خدا باعث عمیق شدن در همه ی مسائل را برایم فراهم کرده بدانم... باز هم تشکر می کنم و از خدا خواستارم که به شما اجر و سلامتی همچنین توفیق و عنایت کند. «یا فاطمة الزهرا سلام الله علیها مدد»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که خودتان متجه شده‌اید موضوع؛ موضوع خیلی صریحی نیست که راحت بتوان نظر داد در عین آن‌که حضور در چنین جبهه‌ای مسلّم حضور در جبهه‌ی حق است در مقابل باطل. آن‌چه مورد بحث است این می‌باشد که آیا این تنها جبهه‌ای است که ما باید در آن وارد شویم؟ این‌جاست که هرکس باید با خودش مسئله را حلّ کند که نسبت به مقابله با باطل با توجه به موقعیت و روحیه‌ی خودش، کدام جبهه را انتخاب کند. موفق باشید

11492
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: چند سوال ازخدمتتان داشتم: 1- با توجه به این‌که شما به «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء» روح معتقدید، نظرتان در مورد عالم «ذر» یا عالم «ارواح» چیست؟ (امام علی«علیه‌السلام» در حدیثی می‌فرمایند: خداوند ارواح را دو هزار سال قبل از بدن‌ها آفرید). 2- منظور از لقاءالله چیست؟ پیوستن وجود به وجود خدا و وحدت‌یافتن با خداست؟ 3- آیا مشیت ازلی و ابدی است؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هر شخصی به عنوان یک شخص خاص بر اساس جسمانیة الحدوث‌بودنِ نفس از رحم مادرش شروع می‌شود، ولی وجود علمیِ همان شخص قبل از بدن در علم خداوند هست و اولیاء الهی قبل از آن‌که آن افراد خلق شوند، آن روح‌ها را می‌شناسند. 2 - وقتی انسان به مخلوقات رجوعِ وجودی کرد و با وجود روبه‌رو شد لقاء الهیِ او شروع می‌شود، می‌ماند هر اندازه که عمیق‌تر سلوک کند و به فناء از خود و باقی‌شدن به بقاء الهی نزدیک شود لقاء او مصفاتر می‌شود 3- آری هر آن‌چه خدا اراده فرموده از ازل تا ابد ثابت است، می‌ماند که خود او اراده فرموده ما با تلاش، خود را بسازیم. موفق باشید

4681
متن پرسش
با سلام،ما و جمعی از دوستان از 2سال پیش سیر کتابهای شما را دنبال میکنیم،اما چند تن از دوستان اخیر به بهانه حمایت شما از آقای مشایی اشکالاتی را وارد کرده اند و دوستان را در این مسیر دلسرد نموده اند.لطفا نظر خود را در مورد آقای مشایی و جریان انحرافی بیان کرده و علت چنین اتهاماتی را بیان کنید با تشکر فراوان از آثار پربرکتتان.یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن عزیزان خودشان می‌دانند که کتاب‌های این حقیر را بخوانند یا نخوانند، ولی کجا و چه وقت بنده یک کلمه از آقای مشائی دفاع کرده‌ام، اتفاقاً همیشه برعکس آن بوده است که به سخنان آقای مشائی از همان اول اشکال داشتم و طرح آقای مشائی در این چند ماه اخیر را یکی از اشتباهات بزرگ آقای احمدی‌نژاد می‌دانم که گفتمانی را که رهبری عزیز تمام قد از آن دفاع کردند و بسیاری از افراد در کنار رهبری از آن گفتمام دفاع نمودند ، آقای احمدی‌نژاد با طرح آقای مشائی به حاشیه بردند. فکر می‌کنم کار جریان‌های نفوذی بین نیروهای اصول‌گرا آن است که تفرقه ایجاد کنند، ما باید نگذاریم کسی بی‌دلیل و مدرک سخن بگوید. بنده به هیچ‌وجه برای خودم نگرانی ندارم ولی وظیفه‌ی شما بوده است که از آن طرفی که چنین حرفی گفته است می‌پرسیدید دلیل و مدرک شما چیست، تا این نوع افراد نتوانند فضای فرهنگی جامعه را آلوده کنند. مگر فراموش کردید چه اتهاماتی به شهید بهشتی زدند؟ بهشتی عزیز که ضرر نکرد، نیروهای مذهبی که گرفتار آن شایعات شدند ضرر کردند. موفق باشید
3941
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم خداوند حکیم به شما بزرگوار قوت و نیرو دهد برای بیدار شدن سحر کاهلم توفیق نماز شب ندارم و زمان داره میره و سحر را از دست میدم .چه کنم ؟ الهی سر حسن برود سحر نرود آیت الله حسن زاده آملی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روز پرحرفی نکنید، نگذارید آرزوهای دنیایی خیال شما را به سوی خود جذب کند، شام غذای کم حجم بخورید، زود بخوابید، آیه‌ی آخر سوره‌ی کهف را قبل از خواب قرائت کنید، برای یک نماز شب نیم‌ساعته برنامه‌ریزی کنید که در هشت رکعت فقط سوره‌ی حمد باشد ودر شفع بعد از حمد معوذتین و در وتر سه مرتبه قل‌هوالله و معوذتین و 70 بار استغفار و استغفار برای چهل مؤمن. موفق باشید
1072

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد من گناهان خیلی بزرگی مرتکب شدم همه من رو به عنوان یه دختر مومن میشناسن خدا خیلی در حقم خوبی کرده اما هربار که توبه میکنم بعد از یه مدتی یه گناه خیلی بزرگتر مرتکب شدم الان واقعا نمیدونم پشیمونم یا نه چون هنوز دارم گناهمو تکرار میکنم از بچگی برادرم در حقم بدی کرد بهم دست میزد... تا دو سال پیش که رابطه پنهانی شروع شد و باز حماقت کردم توبه کردم اما دو ماهپیش دوباره.... به عاقبت به خیر شدنم شک دارم کتاب زیاد خوندم نماز شب دعا چهل روز مداوم اما باز گناهام تکرار شده شاید اثر لقمه ی حرام شایدم از حماقت های پی در پی خودم میتونید کمکم کنید؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی اگر خداوند متوجه صفای باطن شما نبود مزه‌ی آن گناه را در کام شما آنچنان شیرین می‌کرد که هرگز موفق به توبه نمی‌شدید. سعی کنید در شرایطی قرار نگیرید که زمینه‌ی گناه فراهم شود تا آرام‌آرام صورت ذهنی آن گناه ضعیف شود و قدرت یادآوری آن لذت از بین برود. جزوه‌ی شرح دستورالعمل آیت‌الله بهجت«رحمة‌الله‌علیه» را مطالعه کنید. موفق باشید
12707
متن پرسش
سلام استاد عزیز: آقای روحانی در توجیه توافق هسته ای می گویند سی سال است دارند ایران هراسی می کنند و به این مضمون که ایران را مقابل جامعه جهانی قرار داده ایم. اولا مسئله هسته ای دوازده سال است مطرح است. ثانیا این مسئله را آقای روحانی چنان مطرح می کنند که گویا با حل مسئله هسته ای مشکل انقلاب اسلامی با غرب رفع می شود البته بدون آنکه صراحتا بیان کنند (یعنی نفاق). هر کودک دبستانی هم می فهمد که این توافق گشودن دروازه ای است برای ورود دشمنان انقلاب اسلامی، مگر غیر از این است که ما بر اساس این توافق حداقل پانزده سال باید با آمریکایی ها چانه زنی کنیم و سیاست خارجی دولت فقط همین خواهد شد چنان چه در این دولت تا کنون همین بوده ولا غیر. سوال من این است که در مقابل چنین هجمه ای چه کسی باید بایستد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده عرایضی در جواب سؤال‌های 12691 و 12682 و 12684 و 12702 داشته‌ام. موفق باشید

12629
متن پرسش
سلام علیکم: آیا مثل سال‌های گذشته در مسجد خدیجه‌ کبری«سلام‌اللّه‌علیها» اعتکاف برقرار است؟ و اگر هست، چه روزهایی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه همچون سال‌های قبل در روزهای 25 و 26 و 27 ماه مبارک رمضان یعنی از روز یکشنبه تا روز آخر روز سه‌شنبه اعتکاف برقرار است. هرکس از عزیزان بدون هیچگونه محدودیت و بدون نام‌نویسی می‌توانند شرکت کنند. در ضمن افطاری و سحری به عهده‌ی معتکفین محترم می‌باشد. در ضمن عنایت داشته باشید که فضای اعتکاف طوری است که آوردن بچه‌ها به‌شدت موجب اختلال در امر اعتکاف خواهد شد و هیچ ثوابی برای چنین افرادی در پی نخواهد داشت. موفق باشید

8589

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بمه تعالی با سلام: مادری 25 ساله هستم فرزندی 6 ماهه دارم. از 3 سال پیش برای پرداختن به امور زندگی یعنی همسرداری و مادری بعد از لیسانس رشته مهندسی را رها کردم و به مطالعاتی جانبی و دینی پرداختم. دغدغه تربیت اسلامی و الهی فرزند برای من و همسرم بسیار پررنگ است. و از بدو تولد فرزند و قبل از آن سعی کرده ایم موارد زیادی را رعایت کنیم اما با توجه به اینکه قصد داریم مباحث دینی و معرفتی از قبیل قرآن و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه را از سنین پایین برایش مطرح کنیم از شما راهنمایی می خواهیم چرا که آموزش این مباحث نیازمند قوی بودن خود ما دارد. خود ما چگونه روی این مباحث کار کنیم و بعد از آن روش آموزش ما چگونه باشد؟ هدف ما در این تربیت انسانی همه جانبه در جهت الهی و کمالی است و نه انسانی تک بعدی همچون روش تربیتی و آموزشی آموزش و پرورش کنونی. خواهشمندم راهنمایی فرمایید هم در مورد خود ما و هم در مورد فرزندمان. لطف بفرمایید با عناوین مطرح کنید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: آموزش کودکان یک امر تخصصی است که در حدّ بنده نیست. به نظرم کارشناسان رادیو معارف بهتر می‌توانند در این امر راهنمایی بفرمایند. (از جمله استاد دهنوی و استاد تراشیون). آنچه بر عهده‌ی شما است فراگیری معارف است به‌خصوص به صورتی حضوری و نه صرفاً حصولی. مثل آنچه در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» عرض شده است. موفق باشید
4602
متن پرسش
- با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی: در این بیت عارف شیراز که می‌فرماید: «به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید.... ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها» ربط بین مصرع اول و دوم در چیست ظاهرا مقصود خواجه این است که عارف که به ذکر و مراقبه می‌نشیند امید دارد عنایتی از حضرت دوست بشود و منتظر است این در مصرع اول مطرح میشود ولی منظور از مصرع دوم را نمی‌فهمم چون می‌گویند منظور از تاب زلف مشکین یعنی وقتی که زلف در اثر باد به حرکت در میاید و بوی مشکش منتشر می‌شود که این همان امید در مصرع اول است یعنی آن‌ها منتظر جلوه و عنایتی از حضرت دوست هستند چرا در مصرع اول طوری می‌گوید و در مصرع دوم طور دیگر؟ با تشکر
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: هنر عارف آن است که دارای انتقالات روحی فراوانی است و به راحتی از چیزی به چیز دیگر منتقل می‌شود. حافظ می‌گوید: اگر با نسیمی که از نافه‌ی نور حقیقت می‌وزد و طره‌ی دل را بگشاید، در ازای آن انکشاف روحانی عشق ظهور می‌کند و از آن‌جایی که عشق همواره خونی است و دل را در هوای محبوب می‌برد و انسان در این مسیر زیباترین خون دل‌ها را می‌خورد. در اثر آن انکشاف که تاب زلف مشکین‌ات ایجاد می‌کند، خون دل سالک شروع می‌شود و راه برای او گشوده می‌گردد. این در حالی است که مسیر عشق مسیر ‌پیچ و تاب‌داری است و دارای مظاهر گوناگونی از انوار اسماء حسنای الهی است. موفق باشید
2373
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم -باتوجه به اشعار بلند حافظ و جناب مولوی مانند "چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی ..... "چگونه میتوان پذیرفت کسی اعتقاد به امامت دوازده امام علیهم السلام نداشته باشد و آنوقت نه از نظر تیوری وعلمی بلکه عملا به درک چنین حقایق ومقاماتی نایل شود مگر آنچه آنها رسیده اند تقریبا انتهای صعود یک انسان عادی نیست؟اعتقاد واقعی به حقانیت ایمه اثنی عشر چه چیز بیشتری از اتصال انسان با چنین حقایقی و هم آوایی با ملایکه مقرب میدهد التماس دارم لطفا جواب تفصبلی و دندانشکن بدهید خیلی مورد سوال است .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اشعار مولوی و حافظ سراسر حکایت از آن دارد که این بزرگان از نظر عقیدتی ولایت تکوینی ائمه«علیهم‌السلام» را تماماً قبول دارند و خودشان اقرار دارند که هرچه دارند از آن‌ها است، تفاوت آن‌ها با شیعیان از نظر فقهی است که عرفایِ اهل سنت از نظر فقهی با شیعیان متفاوت‌اند .کافی است به کتاب «روح مجرد» از آیت‌الله حسینی طهرانی رجوع بفرمایید در مورد تشیع مولوی و محی‌الدین آن‌جا دلایلی فرموده‌اند. همان‌طور که مرحوم علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» فرموده‌اند «حافظ یقیناً شیعه است» کسی که می‌گوید: « «حافظ‏» اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق *** بدرقه رهت‏ شود همت‏ شحنه نجف » می‌شود سنی باشد؟ مولوی علی«علیه‌السلام» را در آن حدّ تحلیل می‌کند که می‌گوید: «تو ترازوی احدخو بوده‌ای....بل زبانه‌ی هر ترازو بوده‌ای» خودشان اقرار دارند ما هرچه داریم از اهل‌البیت است. موفق باشید .
9727
متن پرسش
سلام. 1. آیا اموات می توانند برای ما دعا کنند؟ اگر بله به چه استنادی؟ 2. مگر نه اینکه آنجا دیگر جهان تکلیف نیست؟ پس چگونه نماز و روزه ای که برایشان می خوانیم یا می خریم می رسد؟ برای اموات نماز بهتر است یا هدیه نماز؟ یعنی وقتی می خوانیم و آنها را تصور کنیم آن قرآن یا نماز برایشان متجلی می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت داریم وقتی شما بر سر مزار اموات رفتید و 7 مرتبه آیت‌الکرسی خواندید و از خداوند برای آن‌ها طلب مغفرت کردید، آن‌ها به شما دعا می‌کنند 2- وقتی در دنیا زمینه‌ی این اعمال را فراهم کرده باشید با نماز و دعای شما آن زمینه ظهور می‌کند. نماز و یا قرآن را به روح آن‌ها هدیه کنید. موفق باشید
8536
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی اگر صلاح میدانید لطفی کنید و بفرمایید جنابعالی در سفرهای زیارتی مانند مشهد برنامتان چیست؟ چون واقعا بنده سرگردانم مثلا 4 روز میرویم مشهد ولی نمیدانیم چگونه برنامه ریزی نماییم مشخص است مقداری به حرم رفتن و زیارت خواندن و از این قبیل میگذرد ولی اینکه در روز چند مرتبه حرم برویم و در هر مرتبه چه کارهایی بکنبم یا غیر از حرم رفتن چه کارهایی دیگر که در قرب به امام علیه السلام موثر است میتوان انجام داد خیلی برای ما روشن نیست؟ منظورم این است که در این چهار روز چه میتوان کرد که بهترین استفاده را نمود. با تشکر از جنابعالی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: با فرض رجوع هر روزی به خزینه‌ی حقیقت یعنی امام رضا«علیه‌السلام»، امید جلب نظر مبارک آن حضرت را داشته باشید و آداب زیارت را که در مفاتیح ملاحظه کرده‌اید از ابتدا تا انتها هر روز صبح انجام می‌دهید اعم از ذکرهایی که با خروج از خانه شروع می‌کنید تا اذن دخول، و زیارت روبه‌رو و زیارت بالای سر و زیارت پایین پا و بعد 2 رکعت نماز با سوره‌ی یس و الرحمن و هدیه‌ی آن نماز به روح مبارک حضرت، به امید آن‌که به مقام محسنین نایل شوید، و بعد دعای فوق‌العاده‌ی توحیدی مندرج در مفاتیح که بعد از زیارت حضرت مطرح است و سپس نماز برای اقربای متوفی خود و خواندن قرآن و خواندن سایر ادعیه و اذکار متداول و سجده‌ی یونسیه. و در بعد از ظهر در عین رعایت همان آدابی که تا اذن دخول انجام می‌شود با زیارت جامعه‌ی کبیره به زیارت نور مقدس امام می‌روید و پس از زیارت، نماز جعفر طیّار در هر روز از روزهای زیارت، کارساز است. و بعد از نماز مغرب و عشاء سوره‌های مشهور به مسبّحات و قرآن، در زیر سایه‌ی آن وجود مقدس راه‌های ناگشوده را می‌گشایند. و پس از چند روز اُنس با آن حضرت آن وداعی که عملاًٌ حفظ انس با آن حضرت است را می‌خوانید که در آخر مفاتیح بعد از دعای عالیة المضامین مندرج است. چقدر خوب است که از دعای عالیة المضامین نیز غافل نباشید. التماس دعا. موفق باشید
397

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام ببخشید1 قلب چیست.و چه باید کرد تا در ساحت قلب زندگی کرد.2. عقل چیست عاقل کیست. علامت ان و چگونگی کسب و بهره بردن از ان.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام ذات انسان که هرکس به علم حضوری آن را می‌شناسد همان قلب است و هر اندازه انسان از کثرات فاصله بگیرد و «ناخودها» را «خود» نپندارد و به حضرت احدی نزدیک‌تر شود به خود می‌آید و در ساحت قلب خود زندگی می‌کند. و عقل استعدادی است که خداوند به هر انسانی داده که بتواند اصول کلی جاری در هستی را بفهمد و جزئیات را در حوزه‌ی کلیاتی که آن جزئیات در ذیل آن عمل می‌کنند، ارزیابی کند. عاقل کسی است که فکر و عمل خود را تحت تأثیر جزئیات به‌کار نگیرد. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إن‌شاءالله می‌تواند برای روشن‌شدن مطالب مفید باشد. موفق باشید
155

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و خسته نباسید خدمت استاد طاهر زاده گفتارهای ایشان همیشه برای من بسیار آرامش دهنده است و تا به حال در هیچ یک از سخنان بزرگان این چنین کلمات ساده و ناب ندیده ام(برای بنده).کتاب "طوبای محبت" یکی از بهترین کتابهایی است که در تمام زندگیم مطالعه کرده ام.در روزهای غم و گرفتاری این کتاب یک فرج است. در صورت امکان چند مورد از کرامات حاج اسماعیل دولابی را بیان کنید؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی جواب: پس از سلام؛ بنده نیز مرحوم آقای دولابی را در حدّ کتاب‌های طوبای محبت و مصباح‌الهدی می‌شناسم و از روح پاک ایشان در کتاب هایشان بهره‌مند شده‌ام.
5855

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد می خواستم توضیحی بدهید در باره آشنایی باعلم دینی(مثل سیر شماو..) با صاحب نظر شدن درعلوم دینی؟ (صوت شما درباره حوزه ودانشگاه خیلی کیفیت پایین بودوخیلی عالی تقسیم بندی کردین اگر میشود توضیحی بدهید چون دردانشگاه فقه وحقوق میخوانم با اینکه درکارشناسی هستم اما انگارعالم دانشگاه اصلادنبال صاحب نظرنیست دنبال آشنایی است؟) باتشکرفراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در رابطه با جایگاه مباحث در سوال شماره‌ی 5616عرایضی داشته‌ام، بیش از این چیزی نمی‌دانم. موفق باشید
15507
متن پرسش
سلام و ارادت، عقلی که تاریخ ما را نجات می‌دهد، نه عقل مدرن است و نه عقل فلسفی و نه عقل عرفانی. عقلی است که با امام خمینی (ره) آمد. البته معلوم است این عقلی که با امام خمینی (ره) آمد، عقلی است که در ذیل اسلام و ولایت علی«علیه‌السلام» قرار دارد، ولایی است. یادتان باشد خدایِ مرحوم قاضی طباطبایی هم برای نجات ما در امروز کافی نیست، باید در ذیل شخصیت إشراقی امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نجات ملت خود را جستجو کنیم. این عقل، آن عقلی است که ظلماتِ شما را در این دوران از بین می‌برد؛ وگرنه اگر شما سراغ استاد اخلاق بروید تا بفرماید نگاه به نامحرم نکن، غیبت نکن؛ این خوب است، اما برای این‌که بتوانیم در تاریخ زندگی کنیم، توصیه‌ها کافی نیست. شما سی‌صدسال پیش هم باید این کارها را در امور اخلاقی می‌کردید، ولی در این تاریخ زندگی نمی‌کردید، عالِم به زمانه‌بودن، اقتضائات خود را دارد. آیا منظور حضرتعالی از این مطلب چیست؟ عقل عرفانی مگر همان عقل امام خمینی (ره) نیست؟ مگر عقل عرفانی همان عقل ملاصدرا و ابن عربی نیست؟ منظور حضرتعالی از تفاوت عقل عرفانی با عقل امام خمینی (ره) چیست؟ سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل عرفانی به آن صورت که بتوانیم روح زمانه را درک کنیم، بسیار مهم است و شخصیت إشراقی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نمونه‌ی مجسم آن عقل‌اند و آن سلوک که شهداء به او اقتدا کردند و ره صدساله را، یک‌شبه طی نمودند. ولی عقل عرفانیِ آموختنی و یا عقلِ عرفانیِ بیگانه از زمانه، در این تاریخ کارساز نیست. موفق باشید

10608

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بنده مباحث سلوک ذیل شخصیت امام خمینی (ره) را دنبال کردم و از این جهت که امام خامنه ای نمونه یک انقلابی کامل است ایشان را به عنوان الگو خویش برگزیده ام، اما به درستی معنای اشراق را نگرفتم و لذا نمی توانم درست برخورد کنم، یعنی وقتی به ایشان توجه می کنم مثلا از چیزهای دیگر غافل می شوم. میشه لطف کنید این مسئله اشراق و الگو گیری را برای این حقیر درست جا بندازید استاد؟ چکار کنم؟ به چی توجه کنم؟ دعام کنید استاد عزیز. ممنون از لطفتون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به جهت تفصیل موضوع، کتاب «امام خمینی-رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه- و سلوک در تقدیر زمانه» تدوین شد. إن‌شاءاللّه در ماه‌های آتی به میدان می‌آید. موضوع، موضوع مهمی است و باید در ذیل معرفتی خاص وارد آن احساس شد که اراده‌ی الهی در این تاریخ به صحنه آورد. موفق باشید
7951
متن پرسش
با سلام خدمت شمااستاد محترم بنده از شما درخواست کمک در موضوعی رو داشتم بنده سیر مطالعاتی شما رو تا حدی مطالعه کردم و فهمیدم باید تقوی پیشه کنم تا بتونم خدا رو در قلبم زنده کنم اما یک چندوقتی هست که گناه عجیبی مرا گرفتار کرده با این که در گذشته این عمل رو انجام نمیدادم اما الان کمرم روشکسته و اون نگاه کردن به فیلم های زشته از شما درخواست میکنم کمکم کنید و راهنماییم کنید چطور از این گناه دوری کنم با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اولاً: بدانید بنا است ایمان شما را در این ورطه امتحان کنند تا معلوم شود می‌توانید با توسل به حضرت حق از این ورطه از گناه نجات یابید و شیرینی ایمان را بر این نوع شیرینی‌های کثیف ترجیح دهید یا نه . ثانیاً: جواب سؤال شماره‌ی 4948 را مدّ نظر قرار دهید. موفق باشید
نمایش چاپی