باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نیز همین سخن درست است که رهبر حکیم و فرزانهی انقلاب متذکر میشوند. مأوای حقیقی و اصلی یک خانم، خانهی اوست میماند که مواظب باشیم با یک جملهی کلیشهای که مثلاً زن باید در خانهی خود بنشیند، او را از سایر فعالیتهایی که امروزه بعضاً در بیرون خانه است، محروم نکنیم. کتاب «زن و بازیابیِ هویت حقیقی» که حاصل بیانات رهبر معظم انقلاب است و کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» میتواند منشأ تفکر ما در این امر باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها وقتی که انسانها مایل و آمادهی شنیدن حقیقت باشند باید با آنها در این موارد سخن گفت وگرنه موجب مراء خواهد شد که در آموزشهای دینی ما از آن نهی شده است. در هر صورت اگر زمینهی هدایت طرف مقابل نیست و گرفتار ذهنیات لغو خودش میباشد، در این موارد به ما فرمودهاند: «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» یعنی چون با سخنان لغو روبهرو شدید بزرگوارانه از آن بگذرید. ملاصدرا «رحمةالله عليه» در دومين نكته از نكات نشانه هاى الهام ملك و وسوسه شيطان مى فرمايد: «جدال و ستيز و نظرنمايى همه از وسوسه هاى شيطانى است و دقّت و آرامش و تدبّر، نشانه الهام ملك است، همچنانكه بى حوصلگى در درك معارف الهى ريشه در وسوسه هاى شيطانى دارد». خودتان تجربه كرده ايد كه روحيه شيطان، ستيز است و خودنمايى. او در مقابل خداوند كه فرمود به آدم سجده كن، گفت: «انَا خَيْرٌ مِنْه»؛ من بهتر از آدم هستم، چون من از آتشم! هر وقت ديديد دغدغه توجه به حق و اطاعت از حق نداريد، بلكه دغدغه استعلاء و بزرگ كردن خود را داريد تا با بزرگ كردن خود از سبك شدن خود جلوگيرى كنيد، بدانيد كه كارتان شيطانى است و حتماً سبك مى شويد، چون خداوند در مقابل اين كار به شيطان فرمود: «انَّكَ رَجيم»؛ تو از مقام قدس و كرامت بيرون شدى. در روايت از حضرت اباعبدلله عليه السلام داريم: «هر كس مجادله و ستيز را ترك كرد، در واقع ايمان خود را محكم كرده و همراهى دين خود را نيكو داشته و عقل خود را صيانت نموده».[1] چون با ترك جدال و ستيز، قلب آماده الهام ملك مى شود، در آن حال انسان اصلًا جدال و ستيز نمى كند. بعضى مواقع مى خواهيد موضوعى را ثابت كنيد كه حق است، و روشن كنيد رقيب شما بر باطل است، امّا چون روش تان شيطانى است و حالت جدال و ستيز به خود مى گيريد، نتيجه لازم را به دست نمى آوريد، هرچند منطق شما حق بود. در اخلاق اسلامى داريم كه ستيزه و مراء حرام است. امام صادق عليه السلام مى فرمايند: «الْمِراءُ داءٌ دَوِيٌّ وَ لَيْسَ فِيالْانْسانِ خَصْلَةٌ بِشَرٍّ مِنْهُ وَ هُوَ خُلْقُ ابْليسَ وَ نِسْبَتُهُ فَلايُماري في ايِّ حالٍ كانَ الّا مَنْ كانَ جاهِلًا بِنَفْسِهِ وَ بِغَيْرِهِ مَحْرُوماً مِنْ حَقايِقِ الدّين»؛[2] جدال و ستيز دردى است بسيار سخت و در انسان، هيچ خصلتى بدتر از آن نيست، و آن صفت ابليس است و منشأ اين صفت اوست، مجادله و ستيز نمى كند در هيچ حالى مگر كسى كه جاهل به نفس خود و جاهل به غير باشد، و از معارف و حقايق دين محروم باشد.» مراء و جدال ما را در معرض ستيزه هاى شيطانى قرار مى دهد و قلب ما را مشغول مى كند، آن وقت نور الهامات ملك در ما مى ميرد، براى همين بعد از مدّتى، عبادت شما تاريك مى شود و ديگر آن صفاى معنوى در روحتان نيست. ريشه ی اين تاريكى را بايد در جدالها و ستيزهايى پيدا كنيد كه شيطان شما را بر آنها واداشته است. نظرنمايى؛ نيز از وسوسه هاى شيطانى است يعنى بخواهيم فكر خود را به رخ بقيّه بكشيم كه اين يك نحوه «رياء» در كلام است و در قيامت به شخص مرائى يا رياكار در نزد ميزان گفته مى شود: ثواب عمل خود را از كسى بگير كه براى او آن عمل را انجام دادى. مسلّم دست او در آن حال خالى خواهد بود، و اين بلايى بود كه شيطان بر سر او آورد، چون مى خواست همچون شيطان به همه نشان دهد: «انَا خَيْرٌ مِنْه». يك وقت مى خواهيم حق نمايى كنيم، در آن صورت بدون مطرح كردن خود، فقط حق را مى نمايانيم و هر چه كمتر خود را مطرح كنيم، بهتر توانسته ايم حق را بنمايانيم. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم خودِ حق برايشان مهم بود و نه استعلاى بر بقيه. حق به خودى خود استعلاء دارد، ولى آن استعلاء و برترى كه ما براى خودمان اراده كنيم براى ما ستيز و شيطنت به همراه مى آورد، ولى اگر خود را زير پا بگذاريم و برتر بودن حق را اراده كنيم برترى حقيقى كه همان حق است در صحنه مى ماند. «كَلِمَةُاللهِ هِيَ العُلْياء»[3] يعنى كلمه و سنّت «الله» تنها و تنها برتر است و بايد انسانها برترى خدا را بخواهند، نه برترى خود را، اگر برترى خود را خواستند، در واقع از برترى حقيقى جدا شده و گرفتار پستى و خوارى شده اند. كسى كه اهل ستيز و جدال است، عملًا خوارى و پستى را طلب كرده است. اگر برترى حق را بخواهيد در مقام تواضع قرار مى گيريد، ولى اگر برترى خود را خواستيد همان برترى، شما را خراب مى كند. مثل اين است كه شما آب را مى خواهيد تا خانه مردم را خراب كنيد، شما عملًا خود آب را نمى خواهيد، بلكه خرابى خانه مردم را مى خواهيد، ولى اين خراب كردن را از طريق آب انجام مى دهيد، اين ديگر آب خواستن نيست، همچنانكه برترى خود را خواستن، برترى نيست، برترى ما به عبوديت ما است، خداى ما كه برترى اش در قلب ما براى ما پيدا شد و عظيم بودن او براى ما جلوه كرد، اين بايد براى ما شيرين باشد و نه برترى خودمان. اين از بحثهاى دقيق انسانشناسى است كه لازم است در جاى خودش دنبال شود. همینقدر بدانید که «مراء» ما را از گفتوگوهای ثمربخش محروم میکند. موفق باشید
[1] ( 2)-« مصباحالشريعه»، باب مراء، حديث دوم.
[2] ( 1)-« مصباحالشريعه»، باب مراء، حديث اوّل.
[3] ( 1)- سوره توبه، آيه 40.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد زیاد است و بعضی از این افراد از آنچه دیدهاند کتابها نوشتهاند. قبلاً عرض شد که نباید این نوع رؤیتها را ملاک و حجت برای بقیه پنداشت مگر در همان اندازه که خود فرد به مطالبی میرسد. آنچه میتواند ملاک و حجت ما باشد وَحی الهی است که از طریق پیامبران معصوم به ما میرسد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این رابطه نمیدانم. اساساً به نظر بنده به هیچ وجه علم نجومی که بخواهد در پیشبینی امور ورود کند را نمیتوان قبول کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم منظور شما از سوفسطاییگری و ایدهآلیست چیست؟ به هر حال انسان متوجه میشود معرفت او از خارج، معرفتی لغو و بیهوده نیست و به دنبال آن است که مبنای آن معرفت را بیابد. به نظر میرسد بهترین نگاه برای یافتن آن معرفت چیزی است که جناب صدرالمتألهین فرموده است. آیا کسی را می شناسید که سخن دیگری در این رابطه داشته باشد تا ما را نسبت به ارتباط وجود ذهنی و وجود خارجی و ارتباط با «واهب الصور» آگاه کند؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیتوان بر روی این سخن قسم خورد. یک نکتهی ذوقی است که نباید ذهن خود را مشغول آن کرد. بنده این سخن را از افراد متفاوتی شنیدهام و ربطی به آیت اللّه حسنزاده ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به آنچه در این سؤال و سؤال بعدی میتوان عرض کرد آن است که: مسلّم حضرت ربّ العالمین راههایی جهت کسب رزق و شکلدادن به زندگی در مقابل ما گشوده است که لازمهی ورود در آن راهها، صدق و تواضع و خوشبینی و برخورد خوب با خلق خدا میباشد. سعی کنید رزق خود را و زندگی خود را در چنین راهها و روحیههایی بیابید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان سالهای اول انقلاب بود یادم نیست چون در آن سالها به مناسبتهای مختلف در منزل آیت اللّه مصباح گفتگوهایی با ایشان داشتم. احتمال میدهم رفقا سؤال کرده باشند و برای بنده نقل نمودهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چقدر مسرور و خوشحال میشوم وقتی با امثال جنابعالی و این نوع تفکر روبهرو میشوم. بهخصوص آنجا که میفرمایید دکتر داوری متفکری است که انگار از آینده میآید و به چیزهایی اشاره میکند که هنوز ما متوجهی آنها نیستیم. بنده کاملاً با نظر جنابعالی موافقم. چقدر خوب بود بقیه نیز متوجهی این نکتهی شما میشدند که میفرمایید: «در رابطه با نسبت دکتر داوری و رهبر معظم انقلاب هم من فکر می کنم که درست هست که هر دو با ادبیات بسیار متفاوت و از دو جایگاه متفاوت به مسائل نگاه می کنند ولی لزومی ندارد که ما این دو بزرگوار را در برابر هم قرار دهیم. دکتر داوری یک متفکر هست که خود می اندیشد و نباید هم عینا آرای دیگران را تکرار کند» . بنده سخنان امثال جنابعالی را طلوعِ تفکری میدانم که عطای خداوند به این زمانه است.
به نظر بنده وظیفهی هر متفکری که میخواهد در امروز از تاریخ تفکر خود بیرون نباشد، آن است که با دکتر داوری در مقالهی «ایران و مسائل و مشکلات» همراهی کند. زیرا وظیفهی فلسفه و فیلسوف آن است که وضع کنونی ما را روشن کند و تا ما به وضع کنونی خود التفات نداشته باشیم، امکان گذار از آن را پیدا نمیکنیم و معنی «آریگویی به زندگی» جز این نیست.
دکتر داوری از ما میخواهد زندگی خود را با چشماندازی واقعبینانه بیابیم تا مسئولیت حفظ و ادامهی چنین زندگی را به عهده بگیریم. او چون پیری راهنما، دغدغههای خود را با مخاطبانش در میان میگذارد و بدین لحاظ به کارهای بزرگی از جمله نوشتن چنین مقالهای در این سنّ از کهولت، دست میزند تا ما را به اندیشه وا دارد. حق او آن است که نسبت به سخنانش سرسری برخورد نکنیم و پس از آن هرطور خواستیم قوام زندگی را بیابیم و خودمان زندگی را انتخاب کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. خواستم عرض کنم جناب بارکلی را چندان دستِ کم نگیرید از آن جهت که نکاتی را در نظریات خود مدّ نظر دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که علومی موجب شدیت نفس ناطقه میگردد که علوم معرفتبخش و علوم حقیقی باشد. ولی علوم اعتباری به خودی خود موجب شدیت نفس نمیگردد مگر آنکه نیّت و قصد انسان جهت کسب آنها قربت إلی اللّه باشد که ارزش خاص خود را دارد. علوم حقیقی اگر هم به یک معنا مفهوم و تصور آن از حیطهی نفس و حافظهی انسان خارج شود به جهت شدیّت نفس و شخصیتی که برای انسان بهوجود آورده است، همواره تأثیر خود را باقی میگذارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عالم مجردات شامل همهی موجودات غیر مادی است مثل فرشتگان و عالَمِ فوق فرشتگان مثل عالم عقل. آری! عالَم خیال نیز، جزء عالم مجردات است با خصوصیات خاصی که در اولین جلسهی بحث «جهان گمشده» عرض شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور عرض شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: آن مطالب را نخواندهام. اگر چیزی از آنها دارید بفرمایید تا بنده نیز در جریان قرار گیرم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر بنده به نظر و نگاه شما نزدیک است. از آن جهت که زن به خودی خود زن است چه شوهر داشته باشد و چه نداشته باشد. شاید کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» در این رابطه برای تفکر بیشتر بد نباشد. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا همین شرایطی که برایتان پیش آمده، فرصتی نمیدانید که خداوند برای شما قرار داده تا خود را طور دیگری تعریف کنید و به زندگی از زاویهی دیگری بنگرید. محال است کسی در بستر اسلام و ایمان قرار داشته باشد و راهی برای زندگی متعالی در مقابلش نباشد. به همین جهت حضرت ربّ العالمین میفرمایند: « لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ» هیچکس از رحمت و مدد الهی مأیوس نمیباشد مگر آنهایی که گرفتار کفر شدهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم از همین جهت گلهمندم که چرا ما مذهبیها از چنین استاد اندیشمندی استفادهی لازم را نمیبریم. بد نیست در این رابطه به سؤال و جواب شمارهی ۲۴۳۷۴ نظری بیندازید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کار خوبی است و نهضت رمانتیک در غرب در همین راستا شکل گرفت تا روحیهی زیبافهمی و معرفتبخشی از طرف زیباییها را متذکر شود. ۲. بنده فکر نمیکنم باید با گربهها قهر کرد. ۳. حیواناتی که فعلاً در دنیا هستند و ما با آنها ارتباط داریم هیچکدام انسانهایی نیستند که مسخ شده باشند انسانهایی که به صورت مورچه یا میمون یا فیل، مسخ شدهاند سریعاً مردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» از صفحهی ۳۴۷ به بعد، بحث مستقلی است که به آن پرداخته شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره انسان عاقل متوجهی نقصهای خود و ضعفهایی که در عمل داشته است، میباشد و بدین لحاظ باید به استاد رجوع کند. مگر انسان معصوم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه ما در علمِ به خود، خود را بدن نمیدانیم طبق مغایرت بین عالِم و معلوم پس باید ما بدن خود نباشیم اعم از دست و پا یا مغز و نخاع. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب فارابی نکتهی بزرگی را با بشریت در میان میگذارد که وقتی با مجموعهای از موجودات محدود روبهروئیم، عملاً با مجموعهای از موجوداتِ معلول روبهروئیم و بدیهی است که باید به علتی غیرِ محدود و غیرِ معلول ختم شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم در این مورد عرف مؤمنین را باید ملاک خود قرار دهید تا گرفتار افراط و تفریط نشوید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بر روی سخن بارکلی باید تأمل کرد. حرف سادهای نیست از آن جهت که متوجه شده است آنچه از اشیاء خارج در ذهن ما است نمیتواند معلولِ پدیدههای خارج از ذهن باشد زیرا معلول، باید از علتیِ برتر بهوجود آید. در حالیکه معلومات ذهنی ما از جنس علماند و پدیدههای خارجی از جنس ماده. جناب صدرالمتألهین این مشکل را اینطور حل کرده است که معلول خارجی معّداتی هستند که نفس ناطقهی انسان آماده شود و صورتی متناسب با شیئ خارجی را با ارتباطی که با «واهب الصور» پیدا میکند در خود إبداع نماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اینطور نیست که همه در موقف حشر عریان و گرسنه باشند. این مربوط به آنهایی است که خود را در جایی که همهی ابعاد انسان ظهور میکند، خود را با تقوا نپوشاندهاند و با تغذیههای معنوی سیراب ننمودهاند. ۲. سخن آیت اللّه حائری شیرازی«رحمة اللّهعلیه» در مورد «انتظار فرج از نیمهی خرداد کشم» سخن بسیار ارزشمند و بهجایی است. رحمت خدا بر آن مرد حکیم باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. زیرا هدف مشخص است.چیزی غیر از آنچه خودتان متوجهاید نمیدانم شروع کنید، خودش خود را نشان میدهد. موفق باشید