بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24385
متن پرسش
سلام: عرض ادب و احترام خدمت استاد گران قدر: جناب استاد بنده فکر می کنم با بررسی هایی اساتید گرانقدری چون شما و دیگر بزرگان و سیره بزرگان، آنچه که در جامعه فعلی رخ داده نشأت گرفته از نبود سه عنصر شخصیت حریت و تفکر است که محصول ناکارمدی دستگاه های تربیتی افراد، اعم از خانواده، نهاد های آموزشی و ... می باشد و با ایجاد این عناصر در فرد به عنوان عناصر اصلی تربیت و نیروی محرکه پیشرفت فرد حتی با نبود آموزش ها خود به سمت عقاید، درس، فکر، تلاش و همه مثبت ها البته با شرایط تربیتی و پرورشی گرایش که مد نظر شما و اساتید همچون استاد پناهیان هست می رود حال با این تفاسیری که مجمل بیان شد و سخنرانی رهبر انقلاب در تاریخ ۱۳/۴/۱۳۸۶ در دیدار با نخبگان و دیدار های دیگر که به کرات فرمودند در مهمترین نقش زن که آنچه در درجه اول اهمیت قرار دارد مساله خانواده است و دیگر در مورد تربیت فرزند و... می توان گفت که وظیفه اصلی زن تربیت فرزند و وقتش را صرف او و خانواده کردن است و در صورتی که فرصت اضافه آورد به فعالیت های اجتماعی دیگر به ترتیب اولویت بپردازد؟ ببخشید بابت اطاله کلام. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نیز همین سخن درست است که رهبر حکیم و فرزانه‌ی انقلاب متذکر می‌شوند. مأوای حقیقی و اصلی یک خانم، خانه‌ی اوست می‌ماند که مواظب باشیم با یک جمله‌ی کلیشه‌ای که مثلاً زن باید در خانه‌ی خود بنشیند، او را از سایر فعالیت‌هایی که امروزه بعضاً در بیرون خانه است، محروم نکنیم. کتاب «زن و بازیابیِ هویت حقیقی» که حاصل بیانات رهبر معظم انقلاب است و کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» می‌تواند منشأ تفکر ما در این امر باشد. موفق باشید   

24384
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار. حقیر در حالتی قرار دارم که در محل کار و یا محافل خانوادگی افرادی شروع به اشکال در دین و حکومت اسلامی می کنند. و با ندایی درونی سکوت می شکنم و به مدد الهی در بیشتر موارد آنها را متقاعد می نمایم. اما آنها با اشکال و شبهه ای جدید در روز بعد به همان منوال ورود به بحث و جدل می نمایند و پاسخ مجدد من در طی چندین سال مرا خسته کرده، و وجودم را می آزارد. از طرفی سکوت نمی توان کرد و از طرفی با شروع بحث با این انسانها (که تعدادشان هم بسیار زیاد شده) دلگیر و مبقوض می شوم. از طرفی در کتاب رمضان دریچه رویت در باب شرط رسیدن به روزه واقعی لذت سکوت و بیان داستان حضرت مریم مرا به شدت به چالش کشید، چه کنیم؟ با زخم زبان ها، با کجی ها، با دغدغه اثر گذاری بر قلوبی که شاید بیدار شوند، با سکوتی که در نشکستنش لذت و در شکستنش قبض حاصل می شود. چه کنیم استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها وقتی که انسان‌ها مایل و آماده‌ی شنیدن حقیقت باشند باید با آن‌ها در این موارد سخن گفت وگرنه موجب مراء خواهد شد که در آموزش‌های دینی ما از آن نهی شده است. در هر صورت اگر زمینه‌ی هدایت طرف مقابل نیست و گرفتار ذهنیات لغو خودش می‌باشد، در این موارد به ما فرموده‌اند: «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» یعنی چون با سخنان لغو روبه‌رو شدید بزرگوارانه از آن بگذرید. ملاصدرا «رحمةالله‏ عليه» در دومين نكته از نكات نشانه‏ هاى الهام ملك و وسوسه شيطان مى فرمايد: «جدال و ستيز و نظرنمايى همه از وسوسه‏ هاى شيطانى است و دقّت و آرامش و تدبّر، نشانه الهام ملك است، همچنان‏كه بى حوصلگى در درك معارف الهى ريشه در وسوسه‏ هاى شيطانى دارد». خودتان تجربه كرده‏ ايد كه روحيه شيطان، ستيز است و خودنمايى. او در مقابل خداوند كه فرمود به آدم سجده كن، گفت: «انَا خَيْرٌ مِنْه»؛ من بهتر از آدم هستم، چون من از آتشم! هر وقت ديديد دغدغه توجه به حق و اطاعت از حق نداريد، بلكه دغدغه استعلاء و بزرگ‏ كردن خود را داريد تا با بزرگ‏ كردن خود از سبك‏ شدن خود جلوگيرى كنيد، بدانيد كه كارتان شيطانى است و حتماً سبك مى شويد، چون خداوند در مقابل اين كار به شيطان فرمود: «انَّكَ رَجيم»؛ تو از مقام قدس و كرامت بيرون شدى. در روايت از حضرت اباعبدلله عليه السلام داريم: «هر كس مجادله و ستيز را ترك كرد، در واقع ايمان خود را محكم كرده و همراهى دين خود را نيكو داشته و عقل خود را صيانت نموده».[1] چون با ترك جدال و ستيز، قلب آماده الهام ملك‏ مى شود، در آن حال انسان اصلًا جدال و ستيز نمى كند. بعضى مواقع مى خواهيد موضوعى را ثابت كنيد كه حق است، و روشن كنيد رقيب شما بر باطل است، امّا چون روش تان شيطانى است و حالت جدال و ستيز به خود مى گيريد، نتيجه لازم را به ‏دست نمى آوريد، هرچند منطق شما حق بود. در اخلاق اسلامى داريم كه ستيزه و مراء حرام است. امام صادق عليه السلام مى فرمايند: «الْمِراءُ داءٌ دَوِيٌّ وَ لَيْسَ فِي‏الْانْسانِ خَصْلَةٌ بِشَرٍّ مِنْهُ وَ هُوَ خُلْقُ ابْليسَ وَ نِسْبَتُهُ فَلايُماري في ايِّ حالٍ كانَ الّا مَنْ كانَ جاهِلًا بِنَفْسِهِ وَ بِغَيْرِهِ مَحْرُوماً مِنْ حَقايِقِ الدّين»؛[2] جدال و ستيز دردى است بسيار سخت و در انسان، هيچ خصلتى بدتر از آن نيست، و آن صفت ابليس است و منشأ اين صفت اوست، مجادله و ستيز نمى كند در هيچ حالى مگر كسى كه جاهل به نفس خود و جاهل به غير باشد، و از معارف و حقايق دين محروم باشد.» مراء و جدال ما را در معرض ستيزه‏ هاى شيطانى قرار مى دهد و قلب ما را مشغول مى كند، آن ‏وقت نور الهامات ملك در ما مى ميرد، براى همين بعد از مدّتى، عبادت شما تاريك مى شود و ديگر آن صفاى معنوى در روحتان نيست. ريشه ی ‏اين تاريكى را بايد در جدال‏ها و ستيزهايى پيدا كنيد كه شيطان شما را بر آن‏ها واداشته است. نظرنمايى؛ نيز از وسوسه ‏هاى شيطانى است يعنى بخواهيم فكر خود را به رخ بقيّه بكشيم كه اين يك نحوه «رياء» در كلام است و در قيامت به شخص مرائى يا رياكار در نزد ميزان گفته مى شود: ثواب عمل خود را از كسى بگير كه براى او آن عمل را انجام دادى. مسلّم دست او در آن حال خالى خواهد بود، و اين بلايى بود كه شيطان بر سر او آورد، چون مى خواست همچون شيطان به همه نشان دهد: «انَا خَيْرٌ مِنْه». يك ‏وقت مى خواهيم حق ‏نمايى كنيم، در آن صورت بدون مطرح كردن خود، فقط حق را مى نمايانيم و هر چه كمتر خود را مطرح كنيم، بهتر توانسته‏ ايم حق را بنمايانيم. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم خودِ حق برايشان مهم بود و نه استعلاى بر بقيه. حق به‏ خودى خود استعلاء دارد، ولى آن استعلاء و برترى كه ما براى خودمان اراده كنيم براى‏ ما ستيز و شيطنت به همراه مى آورد، ولى اگر خود را زير پا بگذاريم و برتر بودن حق را اراده كنيم برترى حقيقى كه همان حق است در صحنه مى ماند. «كَلِمَةُاللهِ هِيَ العُلْياء»[3] يعنى كلمه و سنّت «الله» تنها و تنها برتر است و بايد انسان‏ها برترى خدا را بخواهند، نه برترى خود را، اگر برترى خود را خواستند، در واقع از برترى حقيقى جدا شده و گرفتار پستى و خوارى شده‏ اند. كسى كه اهل ستيز و جدال است، عملًا خوارى و پستى را طلب كرده است. اگر برترى حق را بخواهيد در مقام تواضع قرار مى گيريد، ولى اگر برترى خود را خواستيد همان برترى، شما را خراب مى كند. مثل اين است كه شما آب را مى خواهيد تا خانه مردم را خراب كنيد، شما عملًا خود آب را نمى خواهيد، بلكه خرابى خانه مردم را مى خواهيد، ولى اين خراب كردن را از طريق آب انجام مى دهيد، اين ديگر آب‏ خواستن نيست، همچنان‏كه برترى خود را خواستن، برترى نيست، برترى ما به عبوديت ما است، خداى ما كه برترى اش در قلب ما براى ما پيدا شد و عظيم بودن او براى ما جلوه كرد، اين بايد براى ما شيرين باشد و نه برترى خودمان. اين از بحث‏هاى دقيق انسان‏شناسى است كه لازم است در جاى خودش دنبال شود. همین‌قدر بدانید که «مراء» ما را از گفت‌وگوهای ثمربخش محروم می‌کند. موفق باشید

 


[1] ( 2)-« مصباح‏الشريعه»، باب مراء، حديث دوم.

[2] ( 1)-« مصباح‏الشريعه»، باب مراء، حديث اوّل.

[3] ( 1)- سوره توبه، آيه 40.

24382
متن پرسش
جناب استاد با عرض سلام و احترام: سوالی را پاسخ فرموده بودید به شماره ۲۴۳۴۴ که در آن مطرح شده بود بزرگواری در حالت ‌کما چیزهایی دیده اند و تجربیاتی داشتند که باعث دین دار شدن ایشان شده است. بنده خیلی مشتاقم جزئیات تجربه ایشان را بدانم چون برای ارائه به افراد منکر خیلی مورد نیاز است و فکر می کنم در جهت آگاهی منجر به هدایت آنها خیلی موثر باشد. اگر ممکن است به هر نحوی از ایشان درخواست شود که توضیح بیشتری در مورد تجربه خود بفرمایند. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد زیاد است و بعضی از این افراد از آن‌چه دیده‌اند کتاب‌ها نوشته‌اند. قبلاً عرض شد که نباید این نوع رؤیت‌ها را ملاک و حجت برای بقیه پنداشت مگر در همان اندازه که خود فرد به مطالبی می‌رسد. آن‌چه می‌تواند ملاک و حجت ما باشد وَحی الهی است که از طریق پیامبران معصوم به ما می‌رسد. موفق باشید

24381
متن پرسش
سلام علیکم: وقتتون بخیر استاد گرانقدرم. آیا واقعا نجوم و ستارگان به معنی واقعی کلمه نه طالع بینی هایی که الان در بازار موجوده میتونن در سرنوشت و کارهای فعلی انسان تاثیر بذارند؟ آیا کسی علم واقعی اش را داشته باشد می تواند پیش بینی هایی داشته باشد؟ رجوع کردن به کسی که مثلا شاگرد اساتید واقعی عرفانست به نظرتون اشکالی داره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این رابطه نمی‌دانم. اساساً به نظر بنده به هیچ وجه علم نجومی که بخواهد در پیش‌بینی امور ورود کند را نمی‌توان قبول کرد. موفق باشید

24380
متن پرسش
استاد گرامی با سلام: با چه استدلالی طبق حکمت متعالیه قائل بودن به ابداع و ساخت صورت محسوس توسط نفس یا همان ایجاد وجود ذهنی توسط نفس برای ادراک به سوفسطایی گری و آیده آلیست منتهی نمی شود؟ آیا خطر ذهن گرایی این تفکر را تهدید نمی کند؟ آیا قائلین به این عقیده و تفکر ناخواسته به دام ایده آلیست نمی افتند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم منظور شما از سوفسطایی‌گری و ایده‌آلیست چیست؟ به هر حال انسان متوجه می‌شود معرفت او از خارج، معرفتی لغو و بیهوده نیست و به دنبال آن است که مبنای آن معرفت را بیابد. به نظر می‌رسد بهترین نگاه برای یافتن آن معرفت چیزی است که جناب صدرالمتألهین فرموده است. آیا  کسی را می شناسید که سخن دیگری در این رابطه داشته باشد تا ما را نسبت به ارتباط وجود ذهنی و وجود خارجی و ارتباط با «واهب الصور» آگاه کند؟ موفق باشید

24379
متن پرسش
سلام استاد عزیز: از یه نفر شنیده بودم که علامه حسن زاده گفته شب ۲۳ ماه مبارک رمضان هر کی موقع قرآن به سر قرآن رو باز کنه و رو سرش بزار. همون صفحه ای که باز شده تقدیر یک سال توش نوشته شده. برای من صفحه اول و دوم سوره ص اومده. نظر شما در مورد این آیات چیه؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌توان بر روی این سخن قسم خورد. یک نکته‌ی ذوقی است که نباید ذهن خود را مشغول آن کرد. بنده این سخن را از افراد متفاوتی شنیده‌ام و ربطی به آیت اللّه حسن‌زاده ندارد. موفق باشید

24377
متن پرسش
سلام خدمت حضرت استاد حفظه الله تعالی خدا رحمت کند پدر و مادرتون را ان شاءالله باحضرت زهرا (س) محشور باشند. استاد بنده قبلا خیلی با خدا بودم، نماز جمعه می رفتم، نماز شب می خواندم، تو نماز شب شما را هم دعا می کردم، کار فرهنگی برای امام زمان (عج) انجام می دادم، نماز اول وقت می خواندم ، غیبت نمی کردم، دروغ نمی گفتم، حالات خوبی داشتم اشک و خواب صادقه و.... تا اینکه حدیثی دیدم که گفته بود هر کسی مسائل اخروی برسه خدا دنیایش را به دست میگیره، توقع پیدا کردم که اهل بیت (ع) کمکم کنند. حداقل یه شغلی پیدا کنم، خودم باشم و خدا شغل پاک یا مشکل ازدواج را حل کنند بارها توسل کردم، اما اتفاقی فرجی نشد. میل جنسی عجیب فشار می آورد .... ناخواسته ۱ سالی هست برگشتم به دوران قدیم ... و بی نمازی و... این می دونم گناه ...تاثیرش داره از رزق و خیلی چیزای دیگه دورم میکنه. دستم به دامنتون. کمکم کنید، دارم جهنمی میشم. اعتقاداتم دارد تو قلبم ضعیف و ضعیف تر میشه. به خاطر اهلبیت (ع) به بنده حقیر کمک کنید. چند بار هم پیام دادم جواب ندادین . ایمیل شخصی هم ندارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به آن‌چه در این سؤال و سؤال بعدی می‌توان عرض کرد آن است که: مسلّم حضرت ربّ العالمین راه‌هایی جهت کسب رزق و شکل‌دادن به زندگی در مقابل ما گشوده است که لازمه‌ی ورود در آن راه‌ها، صدق و تواضع و خوش‌بینی و برخورد خوب با خلق خدا می‌باشد. سعی کنید رزق خود را و زندگی خود را در چنین راه‌ها و روحیه‌هایی بیابید. موفق باشید

24375
متن پرسش
سلام علیکم استاد در همایش اربعین تمدنی در تالار قدس حرم مطهر رضوی سه سال پیش در خدمتتون بودم نظرتونو درباره استاد عین صاد سوال کردم از قول آیت الله مصباح فرمودید ایشون فرمودند که آقای صفایی علامه در تربیت بود. سوالم این بود که خودتون شنیدید یا اینکه نقل قول از عزیز دیگه ای فرمودید .ممنونم از اینکه جواب میدید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان سال‌های اول انقلاب بود یادم نیست چون در آن سال‌ها به مناسبت‌های مختلف در منزل آیت اللّه مصباح گفتگوهایی با ایشان داشتم. احتمال می‌دهم رفقا سؤال کرده باشند و برای بنده نقل نموده‌اند. موفق باشید

24374
متن پرسش
با سلام و عرض ادب دوباره خدمت استاد طاهرزاده عزیز: دوست دارم با استفاده از جوابی که به سوال قبلی من درباره آقای دکتر داوری دادید و مطالبی که شما و دوستان دیگر در گفتگو راجع به توسعه یافتگی یا انقلاب اسلامی مطرح کرده بودید، نظر خودم را راجع به دکتر داوری بگویم: در چند سال گذشته چند دسته از افراد در برابر نظرات اخیر ایشان درباره توسعه و تجدد و علم دینی موضع گیری کرده اند. یک دسته کسانی مانند سروش و دیگر اپوزيسيون خارج نشین هستند که با دکتر داوری دشمنی ذاتی و دیرینه دارند. این افراد همچنان به خاطر کلیت نگاه ایشان به غرب و تجدد و اینکه دکتر داوری نه در دهه شصت و هفتاد و نه در حال حاضر حکم به لیبرال دموکراسی محض و توسعه غربی نکرده به ایشان حملات جدی می کنند. این ها دکتر داوری را به خاطر اینکه همچنان ریاست فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی را به عهده دارند و حاضر به همراهی با اپوزيسيون خارج نشین وابسته به دولت های غربی نیستند، مزدور حکومت قلمداد می کنند. البته چون در گذشته خیال می کردند ایشان طرفدار محض اسلامیزاسیون به همان معنی سیاسی هستند حال تغییر نگاهی که دکتر داوری در چند سال اخیر نسبت به توسعه و علم دینی داشتند را حمل بر پشیمانی مطلق ایشان از بحث علم دینی قلمداد می کنند و چه بسا درستی نظرات قبلی خودشان درباره مطلق انگاری توسعه غربی و اینکه آن ها بر خلاف دکتر داوری زودتر متوجه این قضیه شده اند را نتیجه بگیرند. چنانکه هشت سال قبل سایت بی بی سی فارسی مطلبی با عنوان از فيلسوف نظام تا نقد تعابیر خود را زد. دسته دیگر افراد لیبرال مآب داخلی در بعضی جناح های سیاسی هستند که از نظرات جدید ایشان سریع خوش حال شده و سعی کردند آن را به طور کامل مصادره کرده و با نگاه های خودشان درباره الگوهای توسعه و سازندگی پیوند بزنند. دسته دیگر از جناح های سیاسی منتسب به اصول گرایی یا به عبارتی انقلابی هستند که متاسفانه بدون اینکه آرای ایشان را به طور کامل و دقیق مطالعه کنند و متوجه ظرافت های آرای ایشان شوند، نظرات ایشان را حمل بر ترویج لیبرالیسم کردند و با توجه به مواضع ایشان در انتخابات ۹۶ ایشان را منتسب به یک جناح سیاسی خاص کردند. البته مصادره شدن دکتر داوری توسط جناح لیبرال مآب در این اشتباه آنان بی تاثیر نبوده است. افرادی مانند آقای حسن عباسی با خیال اینکه دکتر داوری همانند این افراد لیبرال مآب می خواهند با سیاسی کاری جریانات مومن و انقلابی را حذف و منزوی کنند حملات تند و کوته نظرانه ای به ایشان کردند. در حالی که هیچ کدام از این دسته ها متوجه دغدغه ها و اشارات دکتر داوری در کتاب های اخیر ایشان مانند خرد سیاسی در زمان توسعه نیافتگی، خرد و توسعه نبوده اند. این ها از نگاه تنگ سیاست زده و تقلیل گرای خود به آرای اخیر ایشان نگاه کردند. افراد نادری مانند دکتر پورحسن و شما متوجه اشارات دکتر داوری شده اند که ایشان می خواهند ما را متوجه وضعیت کنونی و آینده خودمان بکنند. دکتر داوری همانند خیلی ها که مطلقاً تمدن نوین اسلامی و علم دینی را نفی می کنند این کار را نکرده اند منتهی ایشان می گویند ببینید امکانات و شرایط فعلی تان چگونه است و آیا می توانید از وضعیت کنونی راهی به سوی آن بگشایید یا در نظر اندازید؟ اگر راهی فعلاً گشوده نشده نباید خودمان و کشور را معطل نگه داریم و باید به خرد توسعه توجه کنیم تا حداقل از گسترش و وخامت مشکلات فعلی بکاهیم و پریشانی و گسیختگی در کارهایمان را رفع کنیم که در این صورت با شرایط و امکانات و افق گشوده تری می توانیم راجع به تمدن نوین اسلامی فکر بکنیم. البته ایشان بحث صبر و حوصله و آماده گری در تمام حوزه ها را هم مطرح می کنند. نباید به بازگویی ناقص و یک جانبه ای که از آرای اخیر ایشان توسط جناح های سیاسی لیبرال مآب داخلی می شود استناد بکنیم. توجه و رجوع ما فقط باید به آرای ایشان که در کتاب هايشان و جاهای دیگر مطرح می کنند باشد. ایشان لزوم توجه به توسعه را همراه با نکاتی در کنار آن مانند اینکه باید ریشه در زمین تاریخی این جا داشته باشد و شرایط و امکانات تاریخی ما باید در آن لحاظ شده باشد و همراه با خودآگاهی تاریخی نسبت به غرب و خودمان باشد مطرح می کنند. در واقع تا زمانی که ما هم چنان غرب جدید را جمع جبری جلوه های آن ببینیم (حال چه تصور کنیم این اجزا و چیزها همه خوب یا بد و یا بعضی خوب و بعضی بد باشند در اصل نگاه ما به غرب که آن را مخلوطی از چیزها و اجزا می دانیم فرقی نمی گذارد) هیچ راهی علاج مشکلات ما نیست. البته توصیه ایشان به توسعه به معنای این نیست که ایشان همین الگوهای رایج و متداول توسعه که در ایران در زمان پهلوی و سپس در دوره بعد از جنگ تحمیلی در ایران اجرا شد را مطلوب می دانند و ما را به ادامه آن راه سفارش می کنند. آن مدل ها هیچ کدام همراه با خودآگاهی تاریخی و نگاه صحیح به غرب نبوده اند ایشان لزوم توجه به توسعه را همراه با نکات مهم پیرامون آن برای ما ایرانیان مطرح می کنند حال اینکه در ساحت علوم اجتماعی و اقتصادی چه مدلی باید پیگیری شود و چگونه آرای ایشان درباره توسعه از ساحت فلسفه به ساحت عمل و اقتصاد کشیده شود، این وظیفه اصحاب علوم اجتماعی و اقتصادی هست که راجع به این فکر بکنند. به قول دکتر ناظمی قره باغ: فیلسوفی که می خواهد عمر خود را در متن فلسفه بگذراند نمی تواند نظریات جامعه شناسی توسعه را هم بخواند و اگر بخواند فقط می تواند آشنا شود، نمی تواند متخصص شود. این را علوم اجتماعی دانشگاه تهران باید بگوید که طی این سال ها چه کار کرده است ساخت توسعه یک اتفاق جمعی است که باید با دیگران رخ دهد و دیگران باید بیایند و بگویند چطور می توانیم بسازیم و حتی اهل سیاست هم باید بیایند. به نظر من اگر افراد مومن و انقلابی متوجه این نکات بشوند آن وقت به آن صورت به دکتر داوری حمله نمی کنند، حداقل اگر هم صد در صد با آرای ایشان موافق نباشند به آرای ایشان و به شرایط و امکانات فعلی برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی فکر خواهند کرد. اینکه خود ایشان در انتخابات ۹۶ و در چند سال اخیر کم و بیش از جناح سیاسی لیبرال مآب داخلی حمایت کردند معنایش حمایت تام و تمام از مدل توسعه در گفتمان این جناح نیست بلکه شاید ایشان ناچاراً در شرایط حاضر کشور ترجیح دادند در انتخابات ۹۶ از این جناح حمایت کنند که البته ايراد به جریانات انقلابی بر می گردد که متاسفانه هنوز آن طور که باید و شاید به درک صحیحی از زمانه نرسیده اند و راه رسیدن به تمدن نوین اسلامی را سهل می انگارند و در امکانات و شرایط این راه و چگونگی پیمودن آن تامل لازم نکرده اند. متاسفانه بعضی از جریانات انقلابی خودشان متوجه این نیستند که نیازهای تجدد و توسعه در وجودشان هست ولی به قول دکتر داوری چون باطناً می دانند راه رسیدن به آن دشوار هست آن را به نام های دیگری مانند تمدن نوین اسلامی می خوانند. این ها مطالبی هست که جریان حزب اللهی هنوز باید به آن ها فکر کند و در حلقه های خود به بحث و تامل در آنها بپردازد. البته همه این ها به این معنی نیست که ما آرای دکتر داوری را نقد و بررسی نکنیم چه اینکه خود ایشان هم بر این موضوع تأکید دارند به هر حال به نظر من ایشان متفکری است که انگار از آینده می آید و به اشارت از چیزهایی خبر می دهد که ما هنوز متوجه آنها نیستیم. در رابطه با نسبت دکتر داوری و رهبر معظم انقلاب هم من فکر می کنم که درست هست که هر دو با ادبیات بسیار متفاوت و از دو جایگاه متفاوت به مسائل نگاه می کنند ولی لزومی ندارد که ما این دو بزرگوار را در برابر هم قرار دهیم. دکتر داوری یک متفکر هست که خود می اندیشد و نباید هم عینا آرای دیگران را تکرار کند یا از کسی تقلید محض کند (حتی از کسی مثل مرحوم فردید) و مگر بزرگانی که آشکارا اعتقادشان به انقلاب اسلامی و رهبر انقلاب را اعلام می کنند تماماً مانند بلندگو بازگو کننده نظرات رهبر انقلاب هستند. رهبر انقلاب هم سالهاست که جوانان را تشویق به برگزاری کرسی های آزاد اندیشی در دانشگاه ها می کنند و از لزوم تفکر و بصیرت و ژرف نگری صحبت می کنند. حداکثرش این هست که مثلاً بگوییم دکتر داوری کاری به انقلاب و نظام و امام ندارند ولی آیا دلسوزی ایشان برای ایران و آینده و خیلی چیزها نمی تواند باعث شود که ما جوانان انقلابی متوجه اشارات مستقيم و غير مستقيم ایشان شویم و از آن ها بهره بگیریم؟ و این آیا با منش و سیره رهبر انقلاب تضاد دارد؟ چه اینکه در طول این چند دهه افراد نسبتاً صادق و دلسوزی مانند بازرگان و سحابی هم بودند که دغدغه هایی برای ایران داشتند هرچند متاسفانه به دلیل زمینه های غیر دینی، عدم توجه به اسلام به عنوان یک نیروی سیاسی و فکری در جامعه ایران و عدم شناخت صحیح درباره تجدد و اسلام عمداً یا سهواً در پازل دشمنان مستکبر ایران و اسلام قرار گرفتند و ایفاگر نقش شدند، حال آنکه دکتر داوری اصلاً قابل قیاس با این افراد نیستند. به نظر من با توجه به وضع حال حاضر اولین قدم برای رهایی از توسعه نیافتگی، رهایی از سیاست زدگی خانمان برانداز منتشره در کشور و به خصوص توده مردم هست که تا راجع به این معضل بسیار جدی چاره ای نیندیشیم منتظر گشایش هیچ افقی نباید بود. سخن آخر اینکه از دهه چهل به این طرف رویکرد گزینشی فعالانه نسبت به غرب در جامعه ایران به طور جدی مطرح شد و توفیقاتی در براندازی استبداد و استعمار در طول دوران انقلاب داشت اما در حوزه ایجابی بعد از آن از اواخر دهه شصت باید این رویکرد گزینشی که همراه با سطحی نگری نسبت به تاریخ تجدد بود و غرب را جمع جبری چیزها می پنداشت اصلاح می شد و تکامل پیدا می کرد که متاسفانه نکرد و در حال حاضر هم باید با رویکرد تحقیقی به تجدد آن راهی را که از دهه چهل شروع شد ادامه داد و هم چنان به شرایط و امکانات تاریخی مان و راه هایی که پیش رويمان هست فکر کنیم. ببخشید استاد که وقتتان را گرفتم و مطلب طولانی شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چقدر مسرور و خوشحال می‌شوم وقتی با امثال جنابعالی و این نوع تفکر روبه‌رو می‌شوم. به‌خصوص آن‌جا که می‌فرمایید دکتر داوری متفکری است که انگار از آینده می‌آید و به چیزهایی اشاره می‌کند که هنوز ما متوجه‌ی آن‌ها نیستیم. بنده کاملاً با نظر جنابعالی موافقم. چقدر خوب بود بقیه نیز متوجه‌ی این نکته‌ی شما می‌شدند که می‌فرمایید: «در رابطه با نسبت دکتر داوری و رهبر معظم انقلاب هم من فکر می کنم که درست هست که هر دو با ادبیات بسیار متفاوت و از دو جایگاه متفاوت به مسائل نگاه می کنند ولی لزومی ندارد که ما این دو بزرگوار را در برابر هم قرار دهیم. دکتر داوری یک متفکر هست که خود می اندیشد و نباید هم عینا آرای دیگران را تکرار کند» . بنده سخنان امثال جنابعالی را طلوعِ تفکری می‌دانم که عطای خداوند به این زمانه است.

به نظر بنده وظیفه‌ی هر متفکری که می‌خواهد در امروز از تاریخ تفکر خود بیرون نباشد، آن است که با دکتر داوری در مقاله‌ی «ایران و مسائل و مشکلات» همراهی کند. زیرا وظیفه‌ی فلسفه و فیلسوف آن است که وضع کنونی ما را روشن کند و تا ما به وضع کنونی خود التفات نداشته باشیم، امکان گذار از آن را پیدا نمی‌کنیم و معنی «آری‌گویی به زندگی» جز این نیست.

دکتر داوری از ما می‌خواهد زندگی خود را با چشم‌اندازی واقع‌بینانه بیابیم تا مسئولیت حفظ و ادامه‌ی چنین زندگی را به عهده بگیریم. او چون پیری راهنما، دغدغه‌های خود را با مخاطبانش در میان می‌گذارد و بدین لحاظ به کارهای بزرگی از جمله نوشتن چنین مقاله‌ای در این سنّ از کهولت، دست می‌زند تا ما را به اندیشه وا دارد. حق او آن است که نسبت به سخنانش سرسری برخورد نکنیم و پس از آن هرطور خواستیم قوام زندگی را بیابیم و خودمان زندگی را انتخاب کنیم. موفق باشید

24373
متن پرسش
جناب استاد سلام: با توجه به جواب شما به سوال ۲۴۳۵۶جنابعالی می‌فرمایید که طبق قسمتی از تفکر بارکلی او توانسته به قسمتی از فلسفه حصول وجود ذهنی از نظر ملاصدرا برسد اما در اینکه شی خارجی باید باشد که معد این وجود باشد دچار مشکل شده که البته به نظر بنده این امر آنقدر بدیهی هست و نفس یا عقل آن را بدیهی درک می کند و میابد که دیگر نمی توان شک کرد و یا انکار کرد، و بنده فکر می کنم که بارکلی هم اشتباه تمام فلاسفه غرب را که گرفتار ایده آلیست شدند مرتکب شده و آن هم اینکه در درک این موضوع از ساحت بدیهی خارج شده و این امر بدیهی را در ساحت نظری مورد بررسی قرار داده، لطفا بفرمایید چگونه می توان اینگونه افراد را به ساحت بدیهی برگرداند و مشکلشان را حل کرد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. خواستم عرض کنم جناب بارکلی را چندان دستِ کم نگیرید از آن جهت که نکاتی را در نظریات خود مدّ نظر دارد. موفق باشید

24372
متن پرسش
سلام علیکم استاد: ۱. استاد با توجه به اینکه علم و عمل صالح سبب وسعت نفس می شود سوالم این است که علومی که بعد از مدتی انسان آنها را فراموش می کند چگونه تحلیل می شوند؟ آیا زمانی که انسان آنها را فرا می گیرد نفسش توسعه می یابد و زمانی که آن علم را فراموش می کند نفسش تضییق می شود؟ ۲. با توجه به وجودی بودن علم و تشکیکی بودن وجود آیا می توان گفت علوم از نظر شدت و ضعف با یکدیگر متفاوت هستند؟ مثلا علوم الهی و دینی از مرتبه شدیدتری نسبت به سایر علوم برخوردار هستند؟ به این معنا که مثلا اگر کسی یک ساعت علم توحید و فقه بیاموزد نفسش بیشتر توسعه می یابد تا اینکه یک ساعت مثلا علم شیمی بیاموزد؟ ۳. استاد جان اگر شخصی به کسب علم روی بیاورد با این هدف که توسعه وجودی پیدا کند تا بهتر بتواند خدا را که نهایت وجود است بیابد، آیا این هدف برای کسب علم خالصانه و قربت الی الله محسوب می شود؟ ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که علومی موجب شدیت نفس ناطقه می‌گردد که علوم معرفت‌بخش و علوم حقیقی باشد. ولی علوم اعتباری به خودی خود موجب شدیت نفس نمی‌گردد مگر آن‌که نیّت و قصد انسان جهت کسب آن‌ها قربت إلی اللّه باشد که ارزش خاص خود را دارد. علوم حقیقی اگر هم به یک معنا مفهوم و تصور آن از حیطه‌ی نفس و حافظه‌ی انسان خارج شود به جهت شدیّت نفس و شخصیتی که برای انسان به‌وجود آورده است، همواره تأثیر خود را باقی می‌گذارد. موفق باشید

24371
متن پرسش
سلام تفاوت و رابطه عالم مجردات و عالم خیال چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عالم مجردات شامل همه‌ی موجودات غیر مادی است مثل فرشتگان و عالَمِ فوق فرشتگان مثل عالم عقل. آری! عالَم خیال نیز، جزء عالم مجردات است با خصوصیات خاصی که در اولین جلسه‌ی بحث «جهان گمشده» عرض شد. موفق باشید

24370
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: استاد در سوال ۲۴۳۴۵ در مورد صحبت آقای دکتر ابراهیم فیاض نسبت به جریان های دانشجویی پرسیدم که جوابی حاصل نشد. من باب یاد آوری خواستم بگم اگه ممکنه توضیحاتی برای روشن شدن ادعا ی دکتر فیاض بفرمایید. سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور عرض شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: آن مطالب را نخوانده‌ام. اگر چیزی از آن‌ها دارید بفرمایید تا بنده نیز در جریان قرار گیرم. موفق باشید

24366
متن پرسش
سلام استاد وقت بخیر. در مورد وظیفه اصلی زنان سوالی داشتم: آیا وظیفه اصلی زنان تربیت فرزند و خانه‌داری و همسرداری است؟ اصلا مگر می‌توان وظیفه اصلی زن و مرد را مشخص کرد؟ بنده می دانم وظیفه اصلی انسان بندگی خداست و هر لحظه تسلیم خدا بودن و باید در مسیری که خدا نشونمون میده قدم برداریم. اما بنده دانشجو هستم و نه تصمیم ازدواج دارم و نه ندارم! موقعیتش هم پیش نیومده و به طور جدی در حال تحصیل هستم. بنده بسیار می‌شنوم که وظیفه اصلی زن، همسرداری و فرزند‌داری است اما وقتی خودم فکر می‌کنم به این نتیجه می رسم که بستگی دارد و نمی‌توان مطلق آن را تعیین کرد. دوستانم در تایید حرفشان بسیاری کتاب به بنده معرفی کردند شامل: مجموعه کتاب پنج جلدی «نقش و رسالت زن»، مجموعه آیات و روایات کاربردی رسالت زن، سخنرانی امام در این خصوص، کتاب های استاد صفایی حائری که البته به صورت خلاصه ذیل مباحث دیگه مطرح کردند، کتاب جایگاه زن در اسلام بنت الهدی صدر، کتاب «زن در آیینه جلال و جمال» أقای جوادی آملی، سیره عملی حضرت زهرا سلام الله علیها و گفتند که در این کتاب‌ها به صراحت وظیفه اصلی زن گفته شده به علاوه فضایل و وظایف فرعی، بنده فعلا فرصت مطالعه این کتاب‌ها را ندارم و می‌خواهم جواب سوالم را بدانم. لطف کنید راهنماییم کنید. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر بنده به نظر و نگاه شما نزدیک است. از آن جهت که زن به خودی خود زن است چه شوهر داشته باشد و چه نداشته باشد. شاید کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» در این رابطه برای تفکر بیشتر بد نباشد. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

24365
متن پرسش
سلام: کاملا ایمانم رو به خدا از دست دادم. رغبتی به نماز و این مسایل ندارم. زندیگیم بسیار سخت گذشته. هیچ چیزی تو زندگیم حل نمیشه، به غیر از خودم کسی رو ندارم، خودمم یه ادمه گیج و افسرده کسی که نمی دونه باید چیکار کنه هستم. خلاصه از دو تا مشکلاتم سوال داشتم تو پیام نور لیسانس کامپیوتر گرفتم از زمانه دانشجویی دنبال کار بودم تا به الان که بیشتر از یک ساله درسم تموم شده فقط میرم فرم پر می کنم و آخرم هیچی به هیچی و از طرفیم وضعیت مالی بد همینجوری روزای عمرم به هیچ و پوچ دارن میگذرن، مورده دیگه وقته ازدواجم گذشته اویل بیست سالگی یکی دو موردی بودن پنج و شش ساله هیشکی نیست خیلی ذلیل و خار شدم حقیر شدم و البته منظورم این نیست که دوست دارم با یک موجود مذکری ازدواج کنم نه، شخص باید ویژهگی های موجه داشته باشه و گرنه که از اینی که الان هستم بدبخت تر میشم نمی دونم باید چیکار کنم درمانده و گیج شدم هیچ کسی نیست که کمکم کنه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا همین شرایطی که برایتان پیش آمده، فرصتی نمی‌دانید که خداوند برای شما قرار داده تا خود را طور دیگری تعریف کنید و به زندگی از زاویه‌ی دیگری بنگرید. محال است کسی در بستر اسلام و ایمان قرار داشته باشد و راهی برای زندگی متعالی در مقابلش نباشد. به همین جهت حضرت ربّ العالمین می‌فرمایند: « لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ» هیچ‌کس از رحمت و مدد الهی مأیوس نمی‌باشد مگر آن‌هایی که گرفتار کفر شده‌اند. موفق باشید  

24364
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: در جایی فرمودید که جریان اصلاحات سعی در جذب دکتر داوری دارد تا ایشان را برای خود ثبت کند (قریب به مضمون) چرا جریان انقلابی از ایشان بهره کافی نمی برد که اینگونه بشود. همیشه باید روزنامه های اصلاحات پیشرو باشند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم از همین جهت گله‌مندم که چرا ما مذهبی‌ها از چنین استاد اندیشمندی استفاده‌ی لازم را نمی‌بریم. بد نیست در این رابطه به سؤال و جواب شماره‌ی ۲۴۳۷۴ نظری بیندازید. موفق باشید

24362
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: بنده مربی نقاشی کودک هستم و سعی می کنم موضاعات نقاشی که به کودکان آموزش می دهم جوری باشد که اشکال عالی را بکشند تا قوه ی خیالشان را سمت زیبایها ی عالم ببرم یا به نحوی آنها را در خلقت خداوند به فکر ببرم، تا کمک کنم رابطه ی بین خود و عالم را پیدا کنند، و برای کشیدن حیوانات و آموزش آنها هم به رازهای خلقت آنها بپردازم، حال سوالی که برایم پیش آمده در مورد گربه بود عده ای می گویند گربه خوب هست و پیغمبر هم گربه داشت عده ای می گویند نه اینگونه نیست. خواستم از شما بپرسم در مورد نفس گربه؟ و سوال بعدی بنده اینکه آیا درست است که بعضی حیوانات مسخ شده اند؟ بنده می خواهم اشکال عالی را به کودکان بیاموزم که از این حیوانات نباشند، کار درستی است؟ باز به صورت کلی دوست دارم راهنمایی های به بنده به عنوان مربی نقاشی داشته باشید. سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کار خوبی است و نهضت رمانتیک در غرب در همین راستا شکل گرفت تا روحیه‌ی زیبافهمی و معرفت‌بخشی از طرف زیبایی‌ها را متذکر شود. ۲. بنده فکر نمی‌کنم باید با گربه‌ها قهر کرد. ۳. حیواناتی که فعلاً در دنیا هستند و ما با آن‌ها ارتباط داریم هیچ‌کدام انسان‌هایی نیستند که مسخ شده‌ باشند انسان‌هایی که به صورت مورچه یا میمون یا فیل، مسخ شده‌اند سریعاً مرده‌اند. موفق باشید

24361
متن پرسش
سلام: مباحث انقلاب اسلامی و وظیفه ای که پیش رو داریم مربوط به کدام کتاب شماست؟ در این مباحث کدام کتاب را دارید شرح می دهید و از روی آن می خوانید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» از صفحه‌ی ۳۴۷ به بعد، بحث مستقلی است که به آن پرداخته شده است. موفق باشید

24360
متن پرسش
استاد سلام: به نظر حضرتعالی کسی که شخصیت پیچیده و چندوجهی و در عین حال عمیق دارد چکونه می تواند در امور زتدگی اش از استادی مشاوره بگیرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره انسان عاقل متوجه‌ی نقص‌های خود و ضعف‌هایی که در عمل داشته است، می‌باشد و بدین لحاظ باید به استاد رجوع کند. مگر انسان معصوم. موفق باشید

24359
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: درباره بحث نفس٬ براهین مختلف و واضحی وجود دارد بر این که نفس ما اعضای ظاهری بدن یا کل بدن نمی باشد. اما اینکه نفس غیر از مغز می باشد٬ برای بنده واضح نیست. در اشارات نمط سوم٬ ابن سینا بیان می نماید که اگر نفس همان مغز نیست چون انسان از آن غافل است مگر به تشریح. اما انصافا این مطلب برای من قابل قبول و اثبات کننده نیست. ممکن است دلایل متقن تری در این باره بفرمایید؟ متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که ما در علمِ به خود، خود را بدن نمی‌دانیم طبق مغایرت بین عالِم و معلوم پس باید ما بدن خود نباشیم اعم از دست و پا یا مغز و نخاع. موفق باشید

24358
متن پرسش
با سلام و احترام: مرحوم علامه طباطبایی در نهایه‌الحکمه به‌نقل از فارابی می‌فرماید: «هرگاه افراد یک سلسله موجود بالفعل و نامتناهی، هر یک در وجود خود نیازمند به وجود دیگری ورای خود باشد، کل آن سلسله بی‌نهایت نیز در وجود نخواهد آمد؛ مگر آن‌گاه که موجودی ورای آن باشد». لطفاً تشریح بفرمایید چه ضرورت عقلی در کار است که موجود مذکور در انتهای نقل قول، به نوبه خود علتی نداشته باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب فارابی نکته‌ی بزرگی را با بشریت در میان می‌گذارد که وقتی با مجموعه‌ای از موجودات محدود روبه‌روئیم، عملاً با مجموعه‌ای از موجوداتِ معلول روبه‌روئیم و بدیهی است که باید به علتی غیرِ محدود و غیرِ معلول ختم شود. موفق باشید

24357
متن پرسش
سلام: با مشکل وسواس در مسائل حق الناسی چگونه برخورد کنم؟ بعضی مسائل پیچیده اند و نمی دانم تکلیف دارم یا نه. اگر به مسأله توجه نکنم، ممکن است مدیون باشم. اگر بخواهم احتیاطا پیگیری کنم، تکلف زیادی دارد، گاهی اوقات هم فکر می کنم تکلف ندارد و از تنبلی ام است که تکلف و سختی احساس می‌کنم. نهایتا من می مانم و اضطراب زیاد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم در این مورد عرف مؤمنین را باید ملاک خود قرار دهید تا گرفتار افراط و تفریط نشوید. موفق باشید

24356
متن پرسش
جناب استاد سلام: چرا شخصی مثل جورج بارکلی که کشیش بوده در فلسفه دچار انحراف شده و در باتلاق ایده آلیست دچار شده که به عقیده بنده اصلا لزومی به این طرز تفکر هم نبوده چون هم می‌توانسته پیشرفت علوم را ببیند و هم زمان تبلیغ دین کند، در آن زمان مگر چگونه بوده که قبول پیشرفت علوم مادی را هم ردیف با بی دینی می‌دیده که برای تخریب آن علوم و پیشرفت آنها لاجرم خود را به باتلاق ایده آلیست گرفتار کرده تا آن علوم را بی ارزش جلوه دهد؟ آیا در آن زمان کسی نبوده تا در مقام رد نظرات و تفکر او بر آید؟ آیا در رد نظریه و تفکر او کتاب یا جزوه و یا متنی هست؟ البته نوشته ی شما را خواندم و حتی سوالی که از او کرده بودید، اما بنده دنبال یک رد و نقد مفصل می باشم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بر روی سخن بارکلی باید تأمل کرد. حرف ساده‌ای نیست از آن جهت که متوجه شده است آن‌چه از اشیاء خارج در ذهن ما است نمی‌تواند معلولِ پدیده‌های خارج از ذهن باشد زیرا معلول، باید از علتیِ برتر به‌وجود آید. در حالی‌که معلومات ذهنی ما از جنس علم‌اند و پدیده‌های خارجی از جنس ماده. جناب صدرالمتألهین این مشکل را این‌طور حل کرده است که معلول خارجی معّداتی هستند که نفس ناطقه‌ی انسان آماده شود و صورتی متناسب با شیئ خارجی را با ارتباطی که با «واهب الصور» پیدا می‌کند در خود إبداع نماید. موفق باشید   

24355
متن پرسش
سلام و خدا قوت استاد چند مطلب ۱. این‌که انسانها در قیامت عریان‌ و گرسنه و... محشور می شوند برای همه انسان هاست؟ حتی شهدا؟ و این عریان بودن خب یک تحقیره و چرا خدا این تحقیر رو برای ما خواسته؟ حشر که قبل از حساب رسی و جهنمه پس چرا این عذاب رو قبل از حساب رسی برای عموم انسانها خواسته؟ ۲. درباره سوال ۲۴۳۴۰ که مسئله انتظار فرج از نیمه خرداد کشم هست، خواستم این متن از آیت الله حائری شیرازی (ره) رو خدمتتون تقدیم‌ کنم. سالها می‌گذرد حادثه‌ها می‌آید انتظار فرج از نیمه خرداد کشم خیلی‌ها فکر می‌کنند چون رحلت امام در ۱۴ خرداد است، امام با شعر مذکور،‌ از رفتن خود خبر داده است. نه! منظور امام این نیست. منظور امام، استثناء بودن جریان نیمه خرداد است. نیمه خرداد، ثمرۀ هزار و صد سال غیبت کبری است. غیبت چطور شروع شد؟ نامه‌ای از سران شیعه برای امام یازدهم آمد که بیلان و هزینه کرد پول‌هایی که خدمت شما فرستاده‌ایم را به ما بدهید! حضرت یک کلمه جواب داد: «اگر امامت امر مستمری است، چرا چنین چیزی از اجداد و پدران من درخواست نشده است؟» و ازآن‌پس پرده سیاهی در اتاق ایشان نصب شد و مردم حق دیدن حضرت را نداشتند و فقط صدای ایشان را می‌شنیدند. امام بعدی که آمد، مردم حتی صدای ایشان را نشنیدند. فقط از طریق چهار نایب در مدت هفتاد سال با امام ارتباط داشتند. امام غایب شد تا چه بشود؟ غیبت ایشان برای آشکار شدن قدر و قیمت اوست. خداوند نعمتی را می‌گیرد که مردم قیمت این نعمت را بدانند. انسان در خوف، قیمت امنیت را می‌داند. در مرض، قیمت سلامت را می‌داند. در غیبت هم قیمت امام خود را می‌داند. هزار سال غیبت این اثر را داشت که مردم به قیمت امامت و قدر امامت آشنا شوند و برای نایب امام «جان بدهند». اولین هدایای خود را دادند و حکم اعدام امام، تبدیل به زندان شش‌ماهه شد. از آن زمان، مردم مرتباً شهید دادند. شهدای پانزده خرداد شهدای راه امام زمان هستند. شهدای «وثیقهٔ ظهور» هستند. حضرت یعقوب (ع) نپذیرفت که بنیامین را در اختیار برادران قرار دهد مگر اینکه وثیقه بدهند؛ چون به آن‌ها گفته بود «هَل آَمَنُکم عَلَیه إِلاَّ کمَا أَمِنْتُکم عَلَی أَخِیه مِنْ قَبْل» خداوند هم به ما می‌گوید: یازده امام دادم اما این دوازدهمی را بدون وثیقه نمی‌دهم. حضرت امام، پانزده خرداد را وثیقه اول می‌داند و تاکنون این وثیقه گذاری در صبر و بصیرت ادامه پیداکرده است و می‌بینید که انقلاب اسلامی در عالم، روزبه‌روز درخشان‌تر می‌شود؛ همان‌طوری که قبل از طلوع خورشید وقتی سپیده آمد، فضا مرتباً نورانی‌تر می‌شود. ما این سپیده را در نیمه خرداد می‌بینیم. منبع: کانال رسمی ایت الله حائری شیرازی خیلی ممنونم التماس دعای فرج یاعلی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این‌طور نیست که همه در موقف حشر عریان و گرسنه باشند. این مربوط به آن‌هایی است که خود را در جایی که همه‌ی ابعاد انسان ظهور می‌کند، خود را با تقوا نپوشانده‌اند و با تغذیه‌های معنوی سیراب ننموده‌اند. ۲. سخن آیت اللّه حائری شیرازی«رحمة اللّه‌علیه» در مورد «انتظار فرج از نیمه‌ی خرداد کشم» سخن بسیار ارزشمند و به‌جایی است. رحمت خدا بر آن مرد حکیم باشد. موفق باشید

24353
متن پرسش
با سلام; استاد گروهی از تعداد ۱۲ نفر برای مباحثات سیر مطالعاتی تشکیل شده. اما به سبب پراکندگی اعضا در حوزه ها و دانشگاه ها، امکان مباحثات حضوری کم هستش. فلذا گروه رو به فضای مجازی انتقال دادیم ابتدائا (به این صورت که ابتدای هفته تعداد صفحات مشخص می شود و در انتهای هفته ۱ساعت حول سوالات و فهم ها بحث می شود). از آنجایی که گروه مرکب از خواهران و برادران متأهل و مجرد هست، خواستم ازتون بپرسم که با رعایت حدود این اختلاط حجاب نمی شود؟! و اینکه جهت کار به چه سمتی باشد؟! و تقاضای راهنمایی های راهگشا تون رو داریم. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. زیرا هدف مشخص است.چیزی غیر از آن‌چه خودتان متوجه‌اید نمی‌دانم شروع کنید، خودش خود را نشان می‌دهد. موفق باشید

نمایش چاپی