بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22473
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت. شهودات از طریق قوه خیال انجام می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بلی! همیشه شهود در مظاهر انجام می‌شود و این‌جا است که قوه‌ی خیال آن معانی را صورت می‌دهد همچنان‌که صورت ها را معانی می‌بخشد. موفق باشید

22411
متن پرسش
سلام. خدا قوت. طاعات و عبادات قبول حق ان شاءالله. الحمدلله بنده بسیاری از کتب و جزوات شما را مطالعه نموده و سخنرانی های شما را نیز تقریبا به روز گوش داده و خلاصه برداری می نمایم. لذا تمام تفکرم نشأت گرفته از کلام و فکر شماست البته در سطح بسیار بسیار بسیار پایین تر. این متن را نوشته ام. می دانم طولانیست و شما فرصت ندارید ولی خواستم ببینم اگر ایرادی در محتوای آن می بینید برای بنده ارسال نمایید تا تصحیح نمایم و در اختیار دوستان قرار دهم: جنگ عقل ها یکی از موضوعاتی که امروزه بسیاری از متفکران و شبه متفکران مشغول نظریه پردازی درباره آن هستند موضوع انقلاب اسلامی و بازخوانی آرمان ها و شعار های آن است. نظریات متفاوت و زیادی در سطوح مختلف تحلیل ارائه می گردد که هر کدام به زاویه ای اشاره دارد. ما در اینجا قصد داریم درباره شیوه صحیح تفکر مطالبی را ارائه نماییم تا بهتر بتوانیم تحلیل های موجود را ارزیابی کنیم. در منطق ارسطو تفکر عبارتست از:" الفکر حرکة الی المبادی و من المبادی الی المراد. یعنی فکر حرکت به سوی مبادی است و از مبادی به سوی مراد. هر سخنی که بر اساس مبادی نباشد برگرفته از تفکر نیست. مبادی تفکر در هر تاریخی مخصوص همان تاریخ است. در حقیقت تفکر عبارت است از سیر و حرکت ذهن از یک نقطه به نقطه دیگر یا سیر از مبادی تاریخی به مراد و هدف غایی. پس یکی از ویژگی های تفکر اینست که تاریخی باشد یعنی باید طبق تاریخ خود تفکر نمود نه طبق سلیقه و چشم و عقل ظاهر بین یا بر اساس تاریخ گذشته. تفکر در هر تاریخی نیازمند شناخت مبادی همان تاریخ است. خداوند متعال می فرماید: « كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ ﴿الرحمن: ٢٩﴾ » پس در هرلحظه ای خداوند نیز طبق همان زمان ظاهر می گردد و جلوه ای از خود را نمایان می سازد که در همان تاریخ قابل مشاهده باشد و بستر این نظر فراهم شده باشد. در منطق ریاضی ثابت گشته که نتایج حاصل از نگاه استقرایی نمی توانند قابل استناد و مطلقا صحیح باشند. تفکر زمانی می تواند صحیح باشد که نگاه از کل به جزء باشد. یک کُلِّ صحیح می تواند اجزاء خود را نیز تعریف نماید و جایگاه آنها را بشناساند. نگاه از جزء به کل همان نگاه استقرایی به پدیده هاست که البته در بسیاری از موارد با اشتباه روبرو می گردد، هرچند برای مواردی خاص و محدود درست است ولی برای ارزیابی کلی به هیچ وجه نمی توان استقرایی به پدیده ها نگریست. زیرا در صورت استقرایی برخورد کردن به طور مثال خواهیم گفت: وضع اقتصاد که نامناسب است، از لحاظ عدالت هم که ناقص هستیم و ... پس با مشاهده نقص در تعدادی از مسائل، یا نا امید می شویم یا اینکه کل نظام را زیر سوال می بریم که به اهدافش نرسیده و کارآمد نیست و با دیدن چند مسئول اختلاس گر همه چیز را بر باد رفته خواهیم دید. درصورتیکه اگر از کل به جزء بنگریم خواهیم دید که: امروزه شاهد رويارويي دو عقل در عالم هستيم: ۱. عقلي که همه چيز را در ماديات خلاصه مي کند و انسان را اصل و اساس مي داند. اين عقل، اکثر را بر اقلّ ترجيح مي دهد و حق را در جايي مي بيند که اکثريت آنجا باشند. (عقل غربی) ۲. عقلي که عقل الهي و و حياني را اساس و بنياد عالم مي داند و عقل انسان را وسيله اي براي کشف وحي و رمز گشايي از تعاليم وحي مي داند. (عقل انقلاب اسلامی) در گيري اين دو عقل در طول تاريخ وجود داشته ولي اکنون در اوج خود است. از زمانيکه دست خدا از آستين بيرون آمد و انقلاب اسلامي به وقوع پيوست عقل دوم به صورت رسمي وارد ميدان شد و مناسبات عقل اول را به هم زد. عقل اول تمام عالم را فراگرفته بود و داشت به پیشروی خود ادامه می داد. در تمام کشورها جای خود را باز کرده بود و مناسبات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و ... آن کشورها را در دست خود گرفته بود. چنین عقلی که حاصل چند صد سال تلاش مداوم است آیا می شود یک روزه و یک ماهه یا یکساله یا ده بیست ساله از فضای جامعه و از سر مردم پرانده شود؟ آگاهی مختصری از تحولات اجتماعی در طول تاریخ نشان می دهد که عقل تمدن ها حتی پس از شکست تمدن، به راحتی قابل تغییر نیست. عقل کلیسایی یا عقل قرون وسطی با آن همه سابقه تاریخی که نزدیک هزار سال به طول انجامید پس از سیصد یا چهارصد سال از عالم رخت بر بست. وقتی یک تمدن عقل مناسب خود را وسط بیاورد هم طول می کشد تا این عقل همه گیر شود و هم در صورت شکست تمدن، طول می کشد تا این عقل از بین برود. حال چه شده که پس از چهار دهه از انقلاب اسلامی هنوز به آنجا که باید، نرسیده ایم؟ در این راستا و با توجه به مقدمات ذکر شده باید اصول و سوالاتی را مدنظر داشت تا بتوان بصورت صحیح تفکری را که مناسب این تاریخ است به میان آورد: * ما بخواهیم یا نخواهیم امروز در تاریخ عقل متجدد زندگی می کنیم. تمام مناسبات ما در هر زمینه ای تحت تاثیر و سیطره عقل تجددمأبانه است. حال باید دید آیا این عقل غربی مسیر کمال انسان را شناخته و درحال طی کردن آنست یا نه؟ * قبل از وقوع انقلاب اسلامی، عالم چگونه بود و چه اتفاقی می خواست بیفتد و با چه عقلی عالم در حال جلو رفتن بود؟ اگر انقلاب پدید نمی آمد عقل غربی تا کجا می خواست پیش برود؟ * انقلاب هایی که پیامبران در طول تاریخ انجام داده اند انقلاب های دینی بوده اند. چرا بعد از خاتم پیامبران انقلابی از همان جنس و این بار به دست کسی که نه پیامبر است و نه امام اتفاق افتاد؟ امام خمینی رحمه الله علیه چه عقلی را وارد میدان کرد تا رو درروی عقل غربی بایستد و از جنس آن نیز نباشد؟ برای مقابله با عقل غربی، چگونه باید وارد میدان شد؟ آیا با عقل غربی میتوان غرب را شکست داد نظیر لنین و استالین ها؟ یا اینکه در صورت پیروزی این افراد، جلوه دیگری از عقل غربی را به میان آورده ایم؟ آیا همانند چرچیل با لیبرالیسم می توان امپریالیسم را شکست داد؟ در صورت پیروزی چرچیل آیا تغییری بوجود می آید؟ * حکومت قبلی ایران که کاملا بر اساس عقل غربی پیش می رفت و خود را سرسپرده غرب کرده بود چگونه استعدادهای فرهنگ ملی و دینی ما را می خواست شکوفا نماید در صورتیکه نه تاریخ ملی ما و نه تاریخ مذهبی ما به گواه اسناد تاریخی موجود هیچ سنخیتی با این عقل غربی نداشتند؟ آیا غیر از کور کردن این استعدادها کار دیگری می توانست انجام دهد؟ آیا رفته رفته آنچنان ما را غربی نمیکرد که فراموش کنیم چه بوده ایم؟ اگر آن حکومت دوام داشت چه میشد؟ آیا ما سراسر تغییر نمی کردیم و جنس مان غربی می شد؟ یا اینکه با اینهمه تضاد عقل متجدد با فرهنگ مذهبی ملی ایران، بالاخره روزی می آمد که مردم علیه این عقل جدید قیام کنند؟ * عقلی که انقلاب به میدان آورد 180 درجه با عقلی که در میدان بود تفاوت داشت و هیچ نقطه اشتراکی نداشتند و ندارند. به اندازه ای که بالا و پایین از هم دورند این دو عقل نیز از هم فاصله دارند. اگر می بینیم در ایران بعد از انقلاب هنوز ضعفها و مغایرت هایی با اهداف انقلاب وجود دارد ناشی از عقل هایی است که تحت تاثیر عقل غیر انقلابی هستند زیرا ما با انقلابمان می خواستیم عقل غربی را ازبین ببریم نه اینکه انقلاب کنیم و مجددا خود را از نو غربی کنیم. پس هر نوع نظر مثبت به عقل غربی به همان اندازه ما را از عقل انقلابی که دنبال آن هستیم دورتر می کند و در رسیدن با نقطه آرمانی انقلاب تاخیر بوجود می آورد. * مگر نه اینکه عقل غربی آن بود که دو جنگ جهانی رخ داد و در آن حدود صدمیلیون نفر را به کام مرگ کشاند؟ مگر نه اینکه عقل غربی آن بود که به اسم پیشرفت تکنیک، با آزمایش موشک ها و اتم ها در اقیانوس ها و دریاها و کشورهای مختلف، انسان ها و موجودات و منابع طبیعی بکر بسیاری را ویران نمود؟ مگر نه اینکه عقل غربی میلیون ها انسان را به استعمار گرفته و حق انسانیت را از آنان سلب کرده است؟ و... . خوب این چه عقلی است که نه حافظ طبیعت است نه حافظ انسان و انسانیت؟ چنین عقلی چگونه ما را به کمال خواهد رساند در صورتیکه چندصد سال است در یک دور برگردان تاریخی قرار گرفته است و فقط دور خود می چرخد؟ * هدف ما از انقلاب، رسیدن به جامعه آرمانی لیبرال دموکرات بود یا رسیدن به اسلام؟ چرا برخی، لیبرال دموکراسی را آرمان انقلاب می دانند و ما را طبق اصول لیبرال دموکراسی ارزیابی می کنند؟ مگر لیبرال دموکراسی همان عقل غربی نیست پس چرا ما در مقابل دولت غربی گذشته مان انقلاب کردیم؟ قاجار و پهلوی نیز دنبال حکومت لیبرال دموکرات بودند. ما باید ببینیم انقلاب لیبرال دموکرات انجام داده ایم یا انقلاب اسلامی؟ با عقل غرب به جنگ غرب رفتن خود نوعی گسترش غرب است. * انقلاب اسلامی در شرایطی واقع شد که عقل غربی، حاکم بر فضای جوامع بود و انقلاب می بایست ابتدا موجودیت خود را به اثبات برساند سپس کم کم با گذر از عهد و عقل غربی، عقل مناسب و مورد پسند خود را به میدان آورد. لذا خود به خود اولین چیزی که در انقلاب اسلامی رخ می نمایاند تقابل با عقل غربیست؟ زیرا ما آمده ایم تا این عقل را از صحنه روزگار خارج کنیم لذا بیشترین درگیری مان با همین عقل است که البته نماد این عقل هم خود آمریکا و غرب است. عقل غربی و عقل انقلاب اسلامی دو روی یک سکه هستند. حالت وسط هم ندارند. یا این یا آن. در این تقابل هر کدام توانست روبیاید پیروز میدان است و طبیعی است که هرکدام، اولویت کاریشان را حذف دیگری قرار می دهند و در مدت زمان معینی(تا رسیدن به پیروزی) خود را در تقابل با دیگری تعریف می کنند. * حال باید دانست که نسبت ما با آرمان هایمان چگونه است؟ آیا انقلاب اسلامی به اهداف خود دست یافته است؟ تا چه حد در این زمینه موفق بوده است؟ تا کی باید به انتظار نشست که به نقطه مطلوب برسیم؟ علل عدم دستیابی انقلاب به همه آرمان‌ها و شعارهایش در طی این سال‌ها چه بوده است؟ باید دانست رسیدن به آرمان ها یک فرایند دارد. رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین فرایند رسیدن به تمدن اسلامی می فرمایند: « بنده دو سه سال قبل در يكى از جلسات گفتم ما يك انقلاب اسلامى داشتيم، بعد نظام اسلامى تشكيل داديم، مرحله‏ ى بعد تشكيل دولت اسلامى است، مرحله‏ ى بعد تشكيل كشور اسلامى است، مرحله‏ بعد تشكيل تمدن بين‏ الملل اسلامى است.» (8/6/83) آنچه مسلم است تئوری انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی محقق شده است و به سلامت از این مراحل گذشتیم. اینک در حساس ترین و مهمترین پله هستیم و آن از بین بردن اثرات عقل تجدد در در دولتمردان و مردم است یعنی تشکیل دولت اسلامی و کشور اسلامی. مردمی که شیفته اسلامند ولی عمدتاً نادانسته غربی زندگی می کنند. چگونه باید این عقل غربی را با عقل انقلابی جایگزین کرد؟ عقلی که خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته تا اعماق ملت و مسئولین رسوخ کرده، چگونه باید از بین برود؟ چگونه باید مسئولین مملکتی را از غرب و عقل غربی و تکنیک هایش که فرهنگ خود را به دنبال دارد جدا کرد و به آنها فهماند که عقل انقلابی راهگشای مسیر ما خواهد بود نه عقل غربی؟ آیا مرحله سه و چهار با یک آمپول یا واکسن ضد غرب حل می شوند و دوسه روزه یا بیست سی ساله، عقل غربی از سر مردم و مسئولین می پرد؟ رهبر معظم انقلاب اسلامی در پاسخ به این سوال که چرا به همه اهداف خود نرسیده ایم پنج عامل را بیان می فرمایند: 1. زمانبر بودن دستیابی به این اهداف بلند 2. تحمیل فشارهای خارجی (جنگ، تحریم و...) برای کند کردن حرکت نظام به سمت آرمانها 3. توجه به دستیابی به حجم قابل توجهی از اهداف مورد اهتمام 4. موانع درونی (ضعف‌های فکری، راحت‌طلبی، عادت‌های اجتماعی غلط) 5. عدم اهتمام برخی از مسئولین به همه آرمانهای انقلاب(http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=25277) هم چنین ایشان می فرمایند: اگر به‌ عقب‌ برگردیم‌ و راههای خطرناکی را که طی کرده‌ایم، نگاه کنیم، وحشت میکنیم. گاهی انسان در میان پیچ‌وخم‌های یک جاده‌ی کوهستانی و صعب‌العبور، با احتیاط و دقت قدم برمیدارد؛ بعد که به قله‌ی کوه رسید، پشت سر خود را نگاه میکند و با تعجب میبیند که از چه جاهای خطرناکی عبور کرده است. سالیان گذشته‌ی ما این وضعیت را دارد. جنگ، محاصره‌ی اقتصادی، همدستی قدرتهای بزرگ علیه جمهوری اسلامی، تبانی نیروهای نظامی اروپا و امریکا و ارتجاع علیه ما، توطئه‌های داخلی، نفوذیهای دشمن، طراحی کودتا، نفوذ لیبرالها و ملی گراها و بی اعتقادان به اسلام و مردم، مسیرهای صعب‌العبوری بوده‌اند که ما آن‌ها را با سلامت پشت سر گذاشته‌ایم. رهبری در24/11/1382 می فرمایند: «علیرغم آنچه دشمنان ما میخواستند و امروز تبلیغ میکنند، ما پیشرفت کرده‌ایم. معنای این پیشرفتها این نیست که ما به هدفهای خود رسیده‌ایم. من بارها گفته‌ام، الآن هم میگویم: بنده به عنوان یک طلبه‌ی انقلابىِ معتقد به اسلام و انقلاب، اعتقادم این است که در بسیاری از اهدافِ خود هنوز در نیمه‌ی راه هستیم. ما عدالت اجتماعی و بنیان‌کنىِ فقر و آبادسازی همه‌جانبه‌ی کشور را میخواستیم؛ اما هنوز به آن مقاصد نرسیده‌ایم و در وسط راه هستیم؛ درعین‌حال حرکت کرده‌ایم و جلو آمده‌ایم و بخش مهمّی از راه را پیش رفته‌ایم. این کارها را انقلاب و نظام اسلامی کرد. » نگاه از کل به جزء یعنی اینکه بدانیم کجای تاریخیم. دشمنانمان چه می خواسته اند بر سر ما بیاورند و ما چه کار می خواسته ایم انجام بدهیم. عمق دشمنیشان در چه حد بوده است؟ شناختن و یافتن عمق دشمنی، میزان تلاش آنها را برای ضربه زدن به ما نشان خواهد داد. وقتی آنها به دنبال حذف ما هستند به تمام معنا، دیگر هیچ نقشه و برنامه و توافقی را نمی پذیرند مگر اینکه مطمئن شوند این نقشه ما را به پرتگاه می کشاند. هر قدر دشمن را در رسیدن به نقشه هایش ناکام بگذاریم به پیروزی نزدیکتر شده ایم. آنها می خواسته اند ما نباشیم ولی اکنون با اقتدار جلوی تمام هجمه های آنها ایستاده ایم. دشمن در این زمینه شکست خورده است. بدیهی است پیروز های اقتصادی و سیاسی در صورتی حاصل می شوند که ابتدا نظام اسلامی مستقر باشد و مقتدرانه در عالم اظهار وجود نماید، آنگاه است که می تواند در زمینه های دیگر نیز موفق شود و گرنه کسی که نیست دیگر چگونه می خواهد پیروز شود. پس اول باید باشیم سپس پیروز شویم. ما این موجودیت و امنیت لازم را با اقتدار کسب کرده ایم و اکنون درصدد کسب پیروزی هستیم. ما می خواهیم عقل مناسب دین و ملت خودمان را جانشین عقل چهارصد ساله غربی نماییم تا با عقل خودمان زندگی کنیم نه با عقل غرب و این زمان بر است تا تمام مناسبات را چه در سطح دولت و چه در سطح ملت، انقلابی و اسلامی نماییم. عقل الهی یک چشم و یک گوش دیگر نیاز دارد و آنها را به صحنه خواهد آورد. آیا جایگزینی این چشمها و گوشها با چشمها و گوشهای موجود ساده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نکاتی را که متذکر شده‌اید، حاصل تفکر حقیقی در این زمانه می‌دانم و می‌توانم روحِ این سخنان را در این جمله‌ی مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» بیابم که در 9/4/97 در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان... فرمودند: «ببینید پیام حقیقی انقلاب و نظام اسلامی چیست و ملت ایران را و امت اسلامی را و در نهایت جامعه‌ی بشری را به سمت چه هدفی می‌خواهد حرکت بدهد، به آن‌جا نگاه کنید...». آری! باید به آن‌جا نگاه کرد، آری! باید به آن‌جا نگاه کرد. و شما بحمداللّه متذکر آن عقلی هستید که باید به آن‌جایی نگاه کرد که رهبری عزیر ما را متوجه‌ آن می‌کنند. موفق باشید

21810
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: «هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ ۚ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» [سوره البقرة : 29] طبق این آیه اگر زمین رو همین زمینی که روش زندگی می کنیم در نظر بگیریم و هفت آسمان رو آسمان های معنوی و مراتب وجودی و قدسی؛ احساس می کنم این نظریه که تقریبا تحت عنوان عقل اول و... مطرح میشه و خلقت رو دارای مراتبی میدونه که عالم ملکوت و ملائکه مجرد قبل از عالم ماده و طبیعت هست و علت اون، دارای اشکال باشه. چون در این آیه صراحتا بیان میکنه که اول خداوند همین مادیات رو خلق کرده و سپس آسمان های معنوی و مراتب قدسی عالم رو. یعنی به عبارتی اون مراتب قدسی و عوالم وجودی ملکوتی علت های عالم ماده و طبیعت نیستند. ممنون میشم نظرتون رو در این باره بیان بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که در روایت از رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» داریم که می‌فرمایند: «اولُ ما خلق‌اللّه العقل» می‌توان این‌طور فکر کرد که آیه‌ی مذکور می‌فرماید پس از آن‌که آخرین مرحله‌ی نظام خلقت یعنی زمین را حضرت پروردگار را خلق نمودند جهت تدبیر عالم به آسمان‌ها پرداختند زیرا «استوی إلی السماء» غیر از خلقت آسمان است. شبیه آن‌که پس از خلقت انسان و نفخه‌ی روح، تازه تدبیر و هدایت آن را انجام می‌دهد. موفق باشید

20520

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: با عرض معذرت و شرمندگی زیاد محضرتان، حقیر برای دسترسی به جواب 20507 از طریق ایمیل دچار مشکل هستم. شرمنده ام. اگر صلاح می دانید عمومی پاسخ دهید در هر صورت جان نثارم. عاقبتتان به خیر ان شاءالله. موفق باشید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این‌طور جواب دادم: باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده آقای نبویان در سایت «رجاء نیوز» برداشت اشتباه آقای روحانی از آیه‌ی مذکور را به خوبی نشان دادند. موفق باشید

19791

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در پاسخ به جواب سوال 19777 باید عرض کنم که: 1. اکثریت فقهای شیعه، ولایت مطلقه را برای فقیه قبول ندارند. و این هم دلیلش روشن است چون احادیثی که در این موضوع آمده بیشتر حمل بر قضاوت شده است نه حکومتی که ما در فارسی می گوئیم. شما و هر خواننده صاحب عقلی که قوی ترین سند روایی ولایت مطلقه فقیه یعنی مقبوله عمربن حنظله و مشهوره ابی خدیجه را بخواند اصلا برداشت اینکه فقیه حاکم و فرمانروا باشد نمی کند و بیشتر اینگونه می فهمد که منظور امام معصوم (ع) در احادیث فوق الذکر این است که فقیه، قاضی باشد نه فرمانروا و امیر. کما اینکه عرض شد اکثر فقهاء هم استنباطشان همین است. و لفظ «حکومت» و حاکم در عربی بیشتر (اگر همیشه اینگونه نباشد) به معنی «قضاوت کردن» و «قاضی» است و آن «امارت» است که معنای فرمانروایی می دهد. لذا در زبان عربی به شخص قاضی می گویند حاکم و به شخص فرمانروا می گویند سلطان یا امیر و حاکم منطقه هم می گویند والی. لذا هیچ کجا در احادیث ائمه نفرموده اند که فقیه باید امیر یا سلطان یا حتی والی باشد. اگر سراغ دارید به ما هم بگوئید. بله لفظ خلیفه را به کار برده اند و آن هم خودشان توضیح داده اند و جمله را مقید کرده اند که علما، خلیفه و وارث انبیاء هستند در نشر معارف الهی و احادیث و سنت معصومین (ع). در پایان توجه شما به مذاکره و مناظره مرحوم میرزای نائینی با آخوند خراسانی دو تن از علمای بزرگ شیعه جلب می کنم که در آنجا حدود 20 مورد آخوند خراسانی دلیل می آورد که چرا فقیه نباید حاکم جامعه شود و چقدر هم منطقی است این دلایل و انگار آخوند خراسانی در نظام جمهوری اسلامی مدت ها زندگی کرده و به این نتیجه ها رسیده. حتما بخوانید. http://akhund.blog.ir/tag/%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B8%D8%B1%D9%87%20%D9%85%D8%B1%D8%AD%D9%88%D9%85%20%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%20%D9%86%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D9%86%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D8%A2%D8%AE%D9%88%D9%86%D8%AF%20%D8%AE%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C در گوگل هم سرچ کنید حتما پیدا می کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید این سؤال را از خود بپرسیم که آیا در زمان غیبت باید راضی به حاکمیت طاغوت باشیم یا تلاش کنیم حاکمیت الهی و اسلامی داشته باشیم. موفق باشید

19040

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله سلام علیکم استاد: در مورد حقیقت وجودی معصومین (ع) سوالاتی داشتم ۱. آیا معصومین (ع) چهارده نفس ناطقه هستن هر یک با یک بدن (تن) و یا یک نفس ناطقه با چهارده بدن؟ ۲. مگر نفس ناطقه معصوم (ع) با روح متحد نیست که نه از مقام وحدت خارج شده و نه از مقام کثرت و کمالش تدریجی نیست پس نازل شدن جبرٸیل (ع) برای وحی و عزراٸیل (ع) برای قبض روح و همچنین دیگر ملاٸکه به چه معنی است؟ نزول ملاٸکه در مورد بقیه که کمالشان تدریجی است صدق می کند اما معصومین (ع) نه و آیا خداوند برای رعایت ظاهر اینجور فرموده اند؟ العفو استاد. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد خوب است برای جواب به این سؤالات مهم ابتدا با حوصله ،کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» را مطالعه فرمایید و سپس به کتاب «حقیقت نوری اهل‌البیت«علیهم‌السلام» بپردازید. موفق باشید

17192

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: در سوال 16617 فرمودید : «اگر با ملاک‌های بومی زندگی کنیم و نه با ملاک‌های غربی، همان محل زندگی ما بهترین محل و همان مدرسه‌ی نزدیک خانه‌ی ما بهترین مدرسه برای فرزندمان و برای پرورش او خواهد بود.». مثل بقیه جملاتتون، جمله ی تکان دهنده ای است. یعنی لازم نیست که دنبال مدرسه ی خوب برای فرزندمان بگردیم؟ پس مسئولیت مادر برای تربیت فرزند چه می شود در شرایطی که فرزندان نیمی از وقت خود را در مدرسه می گذرانند؟ با سیستم معیوب آموزش و پرورش که انتخاب مدرسه را از قبل هم مشکل تر می کند. جمله تون فقط برای فقرا صادق است یا برای همه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بفرمایید که مدرسه ی خوب کجاست!!! آیا این مدرسه هایی که اشراف برای چشم و هم چشمی انتخاب می کنند تا دردانه های متکبر به جامعه تحویل دهند مدرسه ی خوب است؟ یک مادر متفکر چگونه می تواند به این مدرسه های لوس پرور امید تربیت به فرزندش را داشته باشد؟! بالاخره از همه ی جهات مشکل داریم. موفق باشید

16478

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز من چند کتاب شما را مطالعه کرده ام، در کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ می شود» فرمودید که زمانی که انسان به گذشته و آینده خود فکر می کند در اصل به وجه عدمی خود فکر می کند. اگر امکان داره یک مقدار در مورد این جمله توضیح بفرمایید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این کتاب را باید با شرح صوتی آن کار کنید زیرا کتاب بر همان اساس نوشته‌ شده‌است که متنِ شرح بنده باشد و این غیر از کتاب‌هایی است که سخن‌رانی بوده‌است. موفق باشید

16286
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به مطالعه پرسش و پاسخ های مربوط به تقدیر و با توجه به آیات دوم و سوم سوره اعلی بنده این طور به ذهنم رسیده که خداوند آخرین حد کمال و بهترین تقدیر را برای ما مقدر کرده و ظرفیتی در وجود ما قرار داده، حال ما وظیفه داریم که تلاش کنیم و به سقف ظرفیت خود برسیم و اگر کوتاهی کردیم خودمان خسارت کردیم، مثلا باید تلاش کنیم و به اون رزقی که برایمان تعیین شده برسیم و اگه تلاش نکردیم خودمون خسارت کردیم و هرکس به اندازه ظرفیتی که خدا به او عطا کرده مورد پرسش قرار میگیره. آیا این طرز تفکر بنده صحیح است؟ لطفا توضیح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار نکته‌ی خوبی است، با توجه به این‌که نخواهیم از تقدیر الهی که عالی‌ترین نحوه‌ی وجود ما است، به چیز دیگری نظر کنیم. و لذا از حضرت حق تقاضا نماییم: «اَللّهُمَ اَجعَل نَفسی مُطمَئِنَّةً بِقَدَرکَ راضیةً بِقَضائکَ». موفق باشید

15382

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و ارادت: حکیم و استاد فرزانه، لطفا بفرمایید در کدام یک از آثارتان مطلبی در مورد مراقبه وجود دارد؟ اگر نیست لطفا مطلبی در مورد مراقبه بفرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» و کتاب «عالَم انسان دینی» متذکر این امر هست. موفق باشید

12697
متن پرسش
سلام: چرا سیره علما با معصومین علیهم السلام اختلاف داشته به نظر می رسد. مثلا علما آنهایی که رده بالای ما هستند مانند شیخ انصاری امام و شهید ثانی و... که همگی ساعات زیادی صرف مطالعه و درس می کردند و به تبع به خانواده به مسافرت معاشرت با مردم و فامیل و .... نمی رسیدند این را از این استنباط کردم که وقتی می گویند که روزی 18 ساعات مطالعه می کردند و می کنند در نتیجه وقتی نمی ماند که به خانواده فرزند فامیل همسایه... برسند؟ وقتی می گویند که امام سر سفره هم تا غذا آماده می شده آن چند دقیقه مطالعه یا قرائت قرآن داشته اند و یا می گویند که خانواده شان برای اینکه امام را ببینند از چنین فرصت هایی استفاده می کردند یعنی یک زندگی که معمولی نیست و ....آیا ائمه علیهم السلام هم چنین می کردند؟ از داستانهای که رسیده این برداشت نمی شود مثلا گویند امام حسن علیه السلام با عده ای (جزامی یا بیماری دیگر داشتند) غذا می خوردند و دوباره ایشان آنها را دعوت می کردند و این خود خیلی وقت می گرفته است حال این را مقایسه کنید با عبارت شهید ثانی در رد زود ازدواج کردن مطلبی را از دیگران نقل می کند که خرید یک پیاز تو را از فهم یک مساله دور می کند و ..... این قضیه اش چه طوریه؟ (لطفا سوال را در معرض عموم نگذارید شاید در نقل قول هایم اشتباهی کرده باشم) ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که هر تاریخی شرایط مخصوص خود را دارد به‌خصوص اگر زندگی‌ها در بستر طبیعی خودش جریان داشته باشد که نه نیاز است شیر و نان از بیرون تهیه شود و نه عمده‌ی تربیت فرزندان در بیرون از خانه انجام می‌شود. در این حالت عموماً فرصت کافی برای علماء جهت تحقیق و مطالعه می‌ماند و خلأیی در خانه نسبت به حضورشان احساس نمی‌شود بلکه سایه‌ی پدر برای ادامه‌ی زندگی کافی است. موفق باشید

7605
متن پرسش
باسلام چرا نام کتاب " ادب خیال و عقل و قلب" گذاشته نشده " راه های ورود به عالَم عالِمان" یا " راهکارهای مطالعه ی مفید"؟ چون آنچه در کتاب است با آنچه ما قبل از خواندن آن تصور میکنیم فرق دارد . تصور ما آن است که چه راهکارهای عملی خیال را تغذیه میکند و کدام راهکار مغذیِ عقل است و کدام قلب.هر چند به شکل کلی اشاراتی دارد ولی به نام کتاب نزدیک نیست و به نظر می رسد میتواند در باب مفصل دیگری به ادب خیال و عقل و قلب پرداخته شود.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بدین جهت عنوان کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» گذاشته شد که خوانندگان کتاب متوجه باشند باید این نوع ابعادشان را ادب کنند بعد از آن بروند در زیر سایه‌ی راه‌کارهایی مثل منازل السائرین خواجه عبداللّه انصاری و به طور جدّی موضوع را دنبال کنند. موفق باشید
1394

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خسته نباشید استاد گرامی من بعد از یک مدت کار کردن بر روی مسائل معرفتی و مطالعه زندگی عرفا اکنون از هیچ چیز در زندگی لذت نمی برم و بسیاری از مسائل موجود در جامعه را پوچ و وقت تلف کردن می دانم برعکس عده ای از افراد که از کوچکترین چیز در زندگیشان از آن لذت می برند . آیا این یک آفت برای راه سیر و سلوک است .احساس غم - دل مردگی- تلف کردن عمر تا این لحظه را دارم . لطفا مرا راهنمایی کنید که از این حالت چگونه خارج شوم.آیا این حالت در قبض بودن است.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: این مرحله به معنی آن است که از وَهمیات زمانه عبور کرده‌اید و هنوز با حقایق مرتبط نگشته‌اید با تدبّر در قرآن و روایات مرحله‌ی دوم را شروع کنید. پیشنهاد می‌کنم قسمت کفر و ایمان اصول کافی را مطالعه نمایید. موفق باشید
20836

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: حضرتعالی در جواب سوال حقیر (سوال 20800) پاسخ فرمودید: «خداوند بر قلب زعیمِ زمانه، هدایت‌هایی را إعمال می‌کند که در پرتو آن هدایت‌ها جامعه به سعادت می‌رسد و مسئولان اجرایی در این موارد باید در پرتو رهنمودهای زعیم جامعه کارها را جلو ببرند، نه آن‌که عقل خود را در عرض عقل زعیم قرار دهند.» براساس مبنای فوق، این سوال مطرح می شود که اختلاف موجود بین امام خمینی و زعیم زمانه آیت الله بروجردی را (در دو موضوعِ اصلاح حوزه علمیه و همچنین حمایت از نواب صفوی) که براساس روایت علامه دوانی این اختلاف شدید شد چگونه می توان تبیین و تحلیل نمود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً در جریان هستید که حضرت امام زعامت کلی آیت اللّه بروجردی را پذیرفته بودند ولی ایشان را معصوم نمی‌دانستند. لذا تذکراتی در آن دو مورد نسبت به آیت اللّه بروجردی داشتند و وقتی هم مؤثر نیفتاد، مقابله نکردند به آن معنا که خود را در عرض ایشان قرار دهند، بلکه کنار کشیدند و تنها در درس ایشان حاضر می‌شدند زیرا دیگر احساس وظیفه‌ای در این مورد نمی‌کردند. موفق باشید

19650
متن پرسش
سلام: با آرزوی قبولی طاعات. در نقد جواب علامه طباطبایی درباره نقد ایشان نسبت به نظر هیوم درباره علیت گفته شده که نظر علامه ضرورت وجود علیت در بین اشیا بیرون از ما را نمی دهد. گرچه موید یافتن این اصل در درون خود بصورت علم حضوری است.ذاما ضرورتا موید ارتباط علی بین اشیا بیرون (و نه حتی علت بودن اشیا بیرون بر علم درون) را نمی دهد. در این رابطه اگر نکته و پاسخی هست راهنمایی بفرمایید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه‌ی طباطبایی می‌فرمایند علیّت را ما به صورت حضوری در نفس خود می‌یابیم و سپس به بیرون از خود تعمیم می‌دهیم و به همین جهت علیّت یک امر عقلی است و نه حسّی. با توجه به این امر، جایی برای انکار علیّت آن‌طور که هیوم می‌گوید نمی‌ماند که بگوییم آن‌چه ما حسّ می‌کنیم تقارن دو شیئ است. مگر بنا بود علیّت را حسّ کنیم؟ در حالی‌که می‌توانیم از طریق عقل، وقتی دو پدیده رابطه‌ای شبیه رابطه‌ی علیّتی دارند که ما از طریق تجربه‌ی درونی یافته‌ایم، آن حادثه را مصداق آن علیّت بدانیم. موفق باشید 

19327

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: یه مطلب فرمودین ولی گنگ شدم. اینکه حضور حضرت رسول (ص) به عنوان اولین مخلوق، از عزراییل (ع) بالاتره ولی نفس ناطقه ایشون برعکس اگه حضور داشتن قبل از عزراییل پس چطور بعدش حادث شدن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مثل فطرت انسان و نسبت آن با شخصیت انسان. در این رابطه یعنی تفاوت بین مقام حقیقت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» و نفس ناطقه‌ی آن حضرت، عرایض در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» شده است. موفق باشید

 

18484

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم خدا قوت: با توجه به مطالعاتی که داشتم و مسائلی که خودم مستقیم با آنها روبرو بودم برای رهایی از سحر و جادو ما به چه کسی یا کسانی که مورد تایید باشند می توانیم برای باطل کردن مراجعه کنیم؟ مخصوصا اینکه ساحر مسلمان نبوده باشد. خداوند سایه عالمایمان رو بالای سرمون نگه داره. موفق باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کسی را نمی‌شناسم. پیشنهاد می‌کنم کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» که بر روی سایت هست و کتاب «سفینة الصادقین» آقای یعقوبی قائنی را مطالعه فرمایید. موفق باشید

16244

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: بنده از حدود یک سال پیش به دنبال یادگیری تاریخ فلسفه رفتم و مدام علاقه مندتر شدم. چند ماه پیش هم به فایل های صوتی «از برهان تا عرفان» شما استاد عزیز گوش می دادم اما تصمیم گرفتم که کتابش را خریداری کرده و بخوانم و اکنون مشغول خواندن آن هستم. مشکلی که برایم پیش آمده این است که تعدادی از دوستانم نسبت به دین و حتی وجود خدا شک کرده اند و عده ای نماز و اعمال واجب را هم کنار گذاشته اند. بنده هم کمی دچار تردید شده ام و حتی گاهی در اصول دین، حتی در وجود خدا که برایم جای سوال نبود، دچار تردید می شوم و این مسئله من را از نظر ذهنی می آزارد و می ترسم که این تردیدها ادامه یابد و همانند بعضی از دوستانم به انکار دین و خدا و پرداختن به محرمات منجر شود. حتی احساس می کنم که در نمازم هم گاهی آن نشاط سابق نیست و همه چیز عوض شده است. به نظر جنابعالی چه کاری باید برای بیرون آمدن از بحران فعلی انجام دهم؟ چه کنم که ایمان و لذت آن به بنده برگردد؟ آیا ادامه ی مطالعه ی برهان های وجود خدا نظیر برهان صدیقین در این برهه می تواند برایم مفید باشد؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مباحث صوتی «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را خوب کار کنید، می‌توانید به دوستان خود نیز کمک کنید تا إن‌شاءاللّه با مباحث صوتی «معاد» به رشد کاملی در این مسائل دست یابید. موفق باشید

16035
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: جایگاه اعیان ثابته کجاست؟ در مقام احدیت یا واحدیت؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح کتاب مصباح الهدایه عرض شد که مقام علمی اعیان ثابته مقام احدیت است ولی مقام عینی آن که با تجلی اسماء الهی ظهور می کند مقام واحدیت است. موفق باشید

15406
متن پرسش
سلام: این که می‌گوییم کارهای انسان هم به اختیار خود او است و هم قضا و قدر الهی دخالت دارد، به این معنی که خدا اراده فرموده و مقدّر کرده که بشر سرنوشت خود را تعیین کند. بشر مختار و آزاد آفریده شده، یعنی به او عقل و فکر و اراده داده شده است اما می ماند موضوع سحر که در آن اختیار خود بشر نیست بلکه از جانب شخص دوم سرنوشت دیگری برایش رغم می خورد یعنی نتیجه اعمال و اختیار خود شخص نیست. آیا می توان گفت بله این همان قضا و قدر الهی است که سرنوشت شخص را رغم می زند؟ در صورتیکه شخص اطلاع پیدا کند وظیفه او چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه این موضوع نیز در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» بحث شده مبنی بر آن‌که ساحران آن‌چنان مختار نیستند که در سرنوشت ما تأثیر بگذارند، مگر آن‌که ما خودمان زمینه‌ی تأثیر کار آن‌ها را با ضعف عقیده فراهم کنیم. موفق باشید

14725

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: کسی که در مقابل حکومت جمهوری اسلامی بایستد، گناهش با کسی که در مقابل حکومت حضرت علی (ع) می استاد چه نسبتی دارد؟ مسلمانی که در مقابل ولی فقیه جمهوری اسلامی می ایستد با مسلمانی که در مقابل امیرالمومنین (ع) می ایستاد چطور؟ آیا چون آنجا حضرت علی (ع) بود عقوبت اخروی اش سنگین تر است؟ یا اینکه هر دوجا چون در مقابل حق ایستادند یک عقوبت دارد؟ مثلا اینکه خیلی از آیت الله ها در مقابل امام ایستادند چه گناهی دارد؟ اصلا گناه دارد؟ اگر دارد یک عقوبت کوچک یا یک عذاب بزرگ؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر متوجه‌ حقانیت انقلاب اسلامی شده باشند و مقابله کنند، عملاً با حق مقابله کرده‌اند. ولی در بسیاری موارد این افراد به ظاهرِ قضایا می‌نگرند و مخالفت می‌نمایند و نه به جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی. موفق باشید

9986
متن پرسش
سلام استاد: استاد شما هم می رفتید ملاقات رهبری همه فتند شما هم می رفتید خب!!!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر راهم می‌دادند با سر می‌رفتم. عیادت از مقام معظم رهبری عیادت از نایب امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است. موفق باشید
7836
متن پرسش
با سلام با توجه به آیات "و آیه لهم انا حملنا ذریتهم فی الفلک المشحون و خلقنا لهم من مثله ما یرکبون"می توان من مثله را شامل هواپیما و ماشین دانست؟(با توجه به روح شیطانی که در ساخت آنها مدنظر بوده است این سوال را می پرسم)
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: وسایل طبیعی و یا چیز‌هایی مثل کشتی که قبلا به‌ وسیله‌ی بادبان‌ها هدایت می‌شد و حرکت می‌کرد با روحی که تقابلی با طبیعت ندارند ساخته می‌شود و از این جهت آرامش ما را مثل هواپیما و ماشین از ما نمی‌گیرد. موفق باشید
5588
متن پرسش
با سلام.علت عظمت این جهان مادی چیست؟تا آنجا که علم بشر کنونی اجازه داده چند صد میلیارد کهکشان در عالم وجود دارد که هر کدام چند صد میلیارد ستاره و سیاره دارند.اگر همه چیز برای انسان خلق شده واقعا این همه کهکشان به چه کار جمعیت چند میلیاردی انسان ها می آید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان کسی که این جهان را با چنین وسعتی خلق کرده می‌فرماید: «خلق لکم ما فی‌الأرض جمیعاً» همه‌ی آنچه در زمین است را برای شما خلق کردیم، ولی آیا می‌توان به‌راحتی نسبت جزءجزء عالم را با انسان شناخت؟ موفق باشید
2673

معاد - قیامتبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم با توجه به نکاتی که در جلسات شرح کتاب معاد فرمودید، نفخه ی صور، تشکیکی است و برای هر کس در هر مرحله ای که قرار دارد، اثری خاص به جا می گذارد. حال سوال این است که آیا این نکته با حشر دسته جمعی انسان ها منافات ندارد؟ یعنی ممکن است تمام انسان ها به آن مرحله که به حشر برسند راه نیافته باشند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نفخه‌ی صور به هر صورتی که باشد افراد را به قیامت منتقل می‌کند و در قیامت همه حاضر می‌شوند و با این حضور دسته‌جمعی حشر آن‌ها جهت حساب شروع می‌شود. موفق باشید
نمایش چاپی