بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
18998
متن پرسش
باسمه تعالی: با توجه به سفری که به سوی جبهه‌های جنوب در کاروان راهیان نور داشتید، چه پیامی برای ما دارید و ما چگونه به این موضوع باید بنگریم که تنها در حدّ یک سیاحت و یا بازخوانیِ خاطره‌های خوب گذشته محدود نگردیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور در این سرزمین، حضور در گذشته‌ی ما نیست بلکه تابلوی سعادت ما در آینده است و معنابخشی به زندگی از طریق آن‌هایی که ماورای همه‌چیز که آن‌ها را مجبور می‌کرد بهترین اراده و بهترین انتخاب را کردند. در هویزه و طلائیه و فکّه و شلمچه، انسان خود را در جمع عقلای این تاریخ احساس می‌کند. مگر نه آن‌که عقلْ تاریخی است و هرکس که متوجه‌ی رخدادِ زمانه‌ی خود نشود، در بی‌عقلی و تفکر انتزاعی به‌سر می‌برد؟ در هویزه و فکّه و طلائیه و کانال کمیل و شلمچه، با کسانی هم‌تاریخ می‌شوید که بر سر آزادی و ایمان معامله نکردند و اعتماد به نفسِ تاریخی را که دشمنان ما از ما ربوده بودند، به ما برگرداندند. 

 در جمع این سجاده‌نشینانِ خط‌شکن همه‌ی افق‌های نور در مقابلت گشوده می‌شود و آن ها عقل پنهان ما را که حضرت روح‌اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» متذکر ما بود، به ما برگرداندند تا معلوم شود ما از آنِ همه‌ی جبهه‌های حق هستیم و حال که شهید نشده‌ایم با این بغض‌ها خود را از همه‌ی منیّت‌ها باید آزاد کنیم. چه معجزه‌ای می‌کند اشک برای این شهیدان! و چه عزم بزرگی را در ملاقات هویزه و نهر خیّن می‌توان در خود ایجاد کرد! اینان به هنگام گریستن، صادقانه گریستند و غمِ غربت خود را در این دنیا به‌خوبی احساس کردند و هنگام جنگ آگاهانه جنگیدند، و همین امر است که توانستند از پل صراط دنیا به‌خوبی بگذرند.

گمان نکن که اگر این روح‌های بزرگ را پاس می‌داریم و برای اُنس با آن‌ها له‌له می‌زنیم، آنان را در حدّ عصمت بالا برده‌ایم؛ ولی بدان اینان در جهت‌گیریِ کلّی در تاریخ خود آن‌چنان عمل کردند که مطابق وعده‌ی الهی، حضرت الهی از ضعف‌های جزئی و کوچک آن‌ها به‌راحتی چشم‌پوشی نمود. مگر نخواندی سخن حضرت حق را که فرمود: «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَريماً (31)/نساء) اگر از گناهان بزرگی که ما شما را از آن‌ها نهی کرده‌ایم، اجتناب کنید، نه‌تنها از از گناهان کوچک و لغزش‌های جزئی شما چشم می‌پوشیم، بلکه در جایگاهی بس بزرگ و کریمانه داخل‌تان می‌کنیم. معنای «کبائر» یا گناهان بزرگ، غفلت از جهت‌گیریِ اصلی ما است در هر تاریخی به همان معنایی که به ما فرموده‌اند شخصیت کلّیِ امامان خود را در نظر بگیرید تا لغزش‌های جزئی شما، به شما آزار نرساند. در این رابطه رسول‌خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «حُبُّ عَلِيٍّ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِيٍّ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة»[1] دوستى على حسنه‏اى است كه با داشتن آن، سيئه زيانى نمى‏رساند و دشمنى على سيئه‏اى است كه با وجود آن، حسنه سودى ندارد.  زیرا با محبت علی«علیه‌السلام» جهت‌گیری انسان تصحیح می‌شود و قلب، با نظر به عصمت امام جایگاه گناه را که مهمان ناخوانده‌ای است درک می‌کند. همه‌ی تأکید بنده برای آن است که ضعف‌های جزئی این رزمندگان بزرگ، برای تو حجابی نشود تا روح و روان آسمانیِ اینان را نبینی و از وَحیِ الهی که بر قلب آن‌ها شد غافل گردی. مثل همان وَحی‌ای که خداوند در وصف آن برای حواریون حضرت عیسی«علیه‌السلام» فرمود: «وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بي‏ وَ بِرَسُولي‏ قالُوا آمَنَّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ (111)/ مائده) آن‌گاه که به حواریون وحی کردیم که به من و به رسول من ایمان بیاورید و آن‌ها گفتند خداوندا ما ایمان آوردیم و شاهد باش که ما از تسلیم‌شدگان در مقابل فرمان تو هستیم.[2]  که البته معلوم است این، غیر از وحیِ تشریعی است که بر پیامبران خود نازل فرمود.

حرکات و سکنات رزمندگان ما یعنی آن شهیدان شجاع، صورتِ وحی‌ای است که بر قلب آن‌ها شد و ما در فکّه و هویزه و شلمچه ناظر جمال آن الهامات غیبی هستیم تا حقیقت را به قدرِ واقعیتی گذرا حقیر و بی‌مقدار نگردانیم و متوجه باشیم در صحنه‌هایی حاضر شده‌ایم که مردانِ مردِ آن صحنه‌ها در مقابل دشمنانشان که از مرگ فراری بودند، شهادت را در متن زندگی می‌شناختند و این راز پیروزی ما در این تاریخ است. وای اگر یک لحظه فراموشش کنیم! اینان بستری را فراهم کردند که اگر کسی خواست در آزادی زیست کند و با ایمان رشد نماید، بتواند که چنین کند.

 قرآن می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ»(120) / توبه)  هرگز خداوند اجر و پاداش و نتایج کار محسنین را ضایع نمی‌گرداند و مسلّم اجر شهیدان ما یعنی اینان که بناست تاریخ توحیدی را ذیل شخصیت حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه‌تعالی» بسازند، ضایع نخواهد شد و حتماً آن‌چه در پیشِ روی ما است، تاریخی است که با پشت‌کردن به فرهنگ سکولاریته، خدا را به زندگی‌ها برمی‌گرداند. و اگر با عقلِ روشنفکری غرب‌زده بخواهیم رخداد انقلاب اسلامی و حرکت تاریخی این شهیدان را بنگریم، هیچ‌چیزی از آن نخواهیم فهمید و به مقاطع بزرگی که فخر تاریخیِ بشریت بودند، هیچ نگاهی نخواهیم انداخت و ناجوانمردانه و با نگاه «اکنون‌زدگی» انقلاب اسلامی و حرکات شهداء را بسطِ مدرنیته می‌دانیم زیرا که به تصور چنین افرادی، انقلاب یک واژه‌ی مدرن است و جز ادامه‌ی مدرنیته نخواهد بود. آری! اگر خانه‌ی ارتجاع تنگ و تاریک است که هست، آه که قلعه‌ی روشنفکری چه اندازه ظلمانی و سیاه است! گفت: «از همه محروم‌تر خفاش بود / که عدوی آفتاب فاش بود». موفق باشید   

 

 

 


[1] - نهج الحق و كشف الصدق، ص 259. كنوز الحقائق، طبع بولاق مصر، ص 53، 57، 67، ينابيع المودة، ص 19.

[2] - از نمونه‌هایی که شهیدان انقلاب در معرض نحوه‌ای از وحی تکوینی بوده‌اند به عرض می‌رسانم که: در کتاب «شهید بعد از ظهر» به روایت آقای حمید داودآبادی صفحه‌ی 23 نوشته شده است که او وقتی به جهت زخمی‌شدن در فروردین 1365 از بیمارستان به خانه برمی‌گشت، متوجه‌ی شهادت حمیدرضا سعیدی از بچه‌های نااهل محله می‌شود که پدرش از پاسبانان شهربانی قبل از انقلاب بوده و هیچ آثاری از صفای ایمانی از خود نشان نمی‌داد؛ متعجب شد که چگونه می‌توان حمیدرضا سعیدی را که به جهت خدمت سربازی به جبهه رفته است، شهید نامید. در همین حال مادر حمیدرضا، آقای داودآبادی را سرکوچه می‌بیند و چند تکه کاغذ به دست او می‌دهد و می‌گوید بچه‌های بسیج آمده‌اند که وصیت‌نامه‌ی حمیدم را بگیرند، ما چیزی به نام وصیت‌نامه از او نداریم. این برگه‌ها آخرین نامه‌های اوست، بگو اگر به دردتان می‌خورد از آن استفاده کنید. راوی کتاب می‌گوید با سابقه‌ای که از حمیدرضا داشتم خواستم نامه‌ها را پاره کنم. نامه‌ی اول را بازکردم دیدم حمیدرضا با خط خرچنگ‌قورباغه‌ایش نوشته:

بسم رب الشهدا و الصدیقین: «مامان بابا سلام:

مامان بابا به خدا بسه دیگه، من توبه کردم و از همه‌چی دست کشیدم. به خودش قسم درِ توبه همیشه بازه. شما رو به خدا بیایید دست از کارای گذشته بردارید.

من توبه کردم و قسم خوردم که دیگه از اون کارا نکنم.

نمی‌دونین این‌جا چه خبره. من همه کارای گذشتم رو گذاشتم کنار.

مامان بابا شما هم توبه کنید به خدا خیلی خوبه.»

آقای داودآبادی می‌فرماید به تاریخ نامه که نگاه کردم مربوط به دو روز قبل از شهادت او بود. همه با دیدن نامه اشک‌مان درآمد و فهمیدیم که حقیقتاً خداوند شهیدان را گل‌چین می‌کند.

 

17144

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد حد پرخوری که در اسلام مذمت شده است چقدر است؟ آیا غذا خوردن در سه وعده تا حدی که قبل از سیری دست کشیده شود و به تناسب در طول روز چیزهایی مثل چایی و میوه و از این قبیل خوردن پرخوری حساب می شود؟ با تشکر از استاد عزیز و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به طبیعت خودتان و سنی که در آن هستید دارد. دست‌کشیدن از غذا قبل از سیری و چشاندن طعم گرسنگی به خود و بدن را گرفتار خوردن شیرینی‌جات و تنقلات نکردن، خوب است. موفق باشید

17025

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد بزرگوار سلام: در خصوص کار فرهنگی که بسیار مهم می باشد، با توجه به سخنان بزرگان اگر افراد جامعه دو مقوله خودشناسی و خداشناسی را مطالعه کرده باشند و در آن عمیق شده باشد دیگر مشکلات فرهنگی نخواهیم داشت. حقیر این را در جلسات فرهنگی مطرح کردم ولی مسوولین محترم نمی پذیرند و گاهی دلیل عدم پذیرش را زمان بر بودن این مقولات می دانند و به عنوان مثال می گویند ما باید تلاش کنیم اول فرد بی حجاب محجبه گردد... الان وظیفه حقیرکه مشغول کار فرهنگی ام چیست؟ با توجه به اینکه مسوولین رده بالا فقط از کار فرهنگی امور ظاهری و سطحی را درخواست می کنند و نتیجه کار فرهنگی را صرفا در ارایه آمار و نتایج مقطعی می بینند؟! با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم در عین رعایت فعالیت‌های ظاهری، اگر در امور فرهنگی عمق لازم شکل نگیرد، پس از مدتی بر خلاف آن‌چه تصور داشته‌ایم با مسائلی روبه‌رو می‌گردیم که مطلوب ما نیست. در این رابطه عرایضی در آخر کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» تحت عنوان «چگونگي حضور تاريخي کانون‌هاي فرهنگي در انقلاب اسلامي» شده است. کتاب بر روی سایت هست. خوب است به آن بحث رجوع فرمایید. موفق باشید   

16657
متن پرسش
با سلام و درود: ببخشید. در کتب یکی از اساتید فلسفه و تا حدودی مسلط بر عرفان که این کتاب را در زمینه سیر و سلوک تالیف کرده، دیدم که گویا در چند جا اشتباه کرده و بعضی مقامات را خلط کرده. خواستم اگر امکان دارد آن چند جمله را از این کتاب برایتان عرض کنم و شما بفرمایید که آیا من درست فکر کرده ام یا نه. جمله اول: «بالا ترین کمال متصور برای انسان، احدیت ذاتیه است.» جمله دوم: «فنا در ذات را حداکثر می توان به معنای فنا در احدیت ذاتیه در نظر گرفت.» جمله سوم: «مقام احدیت ذاتیه و حتی احدیت مربوط به مقصد سلوک است.» جمله چهارم: «هدف از سیر و سلوک رسیدن به فعلیت تامه، مقام خلیفه اللهی، مقام مخلَصین و.... و مقام احدیت ذاتیه است.» و جمله پنجمی که مولف بعدا و در جای دیگر گفته: «رسیدن به مقام احدیت ذاتیه شاید برای همه انسان ها مقدور نباشد و نهایتا اگر هم کسی بتواند به این مقام برسد، برای کسانی همانند رسول خدا (ص) یا امثال ایشان مقدور باشد نه سایر اولیا خدا. پایان جملات مولف. آقای طاهرزاده مثل اینکه این مولف مقامات را خلط کرده و یا به درستی متوجه مقامات و خصوصیات آن نبوده. زیرا همانطورکه در کتاب حکمت اسلامی استاد امینی نژاد آمده، گویا نهایت سِیرِِ انسان، مقام احدیت است. و اینطور که اساتید عالیقدرِِ این رشته گفته اند، مقام احدیت ذاتیه، مقامی است که خداوند هنوز تنزل و تجلی نکرده و فقط در آن مقام خداست و بس. آقای طاهر زاده نظر شما چیست؟ آیا من درست متوجه شده ام یا نه؟ آیا حداکثر فنا ذاتی انسان، فنا در احدیت ذاتیه است، آن طور که ایشان گفته، یا فنا در احدیت؟ لطفا مقداری توضیح دهید. ممنون.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی دارد آن استاد محترم از اصطلاح «احدیتِ ذاتی» چه مقامی را منظور کرده‌اند؟ آری! می‌توان فهمید ایشان احدیتِ ذاتی را همان مقام فنایِ ذات در مقام احدی می‌دانند و بعضی‌ها معتقدند تا این مقامات، امکان سلوک هست، ولی برای نادر افرادی که مؤلف محترم نیز آن را متذکر شده‌اند. موفق باشید

16289

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد: در گفتارتان پیرامون شرح حدیث «جنود عقل و جهل» در باب شکر؛ فرمودین ملاصدرا و غزالی پیرامون شکر صحبت هایی کرده اند، امکان دارد منابع آن را دقیق تر مشخص بفرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب ملاصدرا به صورت پراکنده نکات بسیار خوبی در آثارش دارد، ولی جناب غزالی در «احیای العلوم» به طور مشخص تحت همین عنوان مطالب خوبی را مطرح کرده است. موفق باشید

16205

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: بنده تا به اینجا فکر کردم که تفسیر صراط مستقیم یعنی محکم و مطمئن حرکت کردن در دین. حال بنده بر این اساس مصداق حرکت مطمئن را اولا استاد اخلاق داشتن و سپس همه استعدادها، توانایی ها، علاقه مندی ها و وظایف شرعی را مشخص کردن و بر اساس آن برنامه ریختن می دانم. مضافا اینکه همه نظرات و عقاید را با مجامع علمی مطرح کردن می دانم. آیا این تفسیر صحیح است؟ و به نظر جنابعالی چه کم دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف و نظر خوبی است. موفق باشید

13777

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: استاد دو سوال داشتم اولیش مربوط به آقای علی اکبری که در ماهواره ادعای انرژی درمانی میکنه تو جواب قبل گفتین فقط با خیالات بازی می کند ولی قبلا که ایران بود خانه ی یکی از اقوام ما آمد و واقعا قدرت داشت با دست با فاصله چنگال را خم کرد و تقریبا داشتن انرژی قطعی هست از آن طرف این بنده خدا به ظاهر متدین است. می خواستم ببنم اگر انرژی داشته باشد می تواند از تلویزیون و آن طرف دنیا تاثیر بگذارد؟ ادعا می کند تو ساعت خاص با تلپاتی انرژی می فرسد اکثر هم جواب می گیرند و درد و مریضی شان خوب می شود درباره ی این مرد کمی توضیح دهید چون فوق العاده مشهور شده و همه جا حرف از قدرت اوست می شود با توضیح و ادله بیاوردید که بتوانیم دیگران را هم متقاعد کنیم. با تشکر فراوان التماس دعا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که انسان با تمرکز روی پدیده‌ها تأثیر بگذارد، بحث دیگری است که به قدرت نفس بستگی دارد. عرایضی در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و ملک» شده است که می‌تواند مبنای تحلیل این امور قرار گیرد. در ضمن عرایضی در شرح فیلم «سفر به ماوراء» در این مورد شده است. موفق باشید

8181
متن پرسش
با سلام بنده سوالی ارسال کردم ظاهرا برای شما ارسال نشده است حضرتعالی فرمودید زیاد نگران ماهواره ها نباشید چون خدا کسی را که هدایت کرده ماهواره به او آسیب نمی رساند فرمایشتتان درست ولی از آنجا که انسان انتخاب گر دائمی است خطر انحراف انها وجود ندارد؟ آیا این ضرورت پرورش چنین افرادی را کم می کند؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بنده سؤال جنابعالی را جواب دادم ولی چون ایمیل ندارید مجبورید در سؤالات جستجو کنید و به مشکل برخورد کرده‌اید. در هرحال در عین آن‌که بنده مطمئن هستم آن‌هایی که می‌خواهند با این ماهواره‌ها و با فاسدکردن مردم به نتیجه برسند حتماً ناکام می‌شوند همان‌طور که بدتر از آن را در زمان شاه انجام دادند و خدای مقلب‌القلوب همه را خنثی کرد، با این‌همه ما وظیفه داریم که معروف خدا را اظهار کنیم و نهی خدا را گوشزد نماییم و زمینه‌ی اجتماعی نفوذ آن تبلیغات شوم را از بین ببریم. موفق باشید
7946
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم استاد گرامی بنده دختری سی ساله هستم که هنوز ازدواج نکردم و تمایلی برای ازدواج ندارم . با این مباحث و سیر مطالب شما هم فکر می کنم ازدواج راه رسیدن به کمال نیست . آیا تقدیر بنده این است که مجرد باشم در صورتیکه خواستگار هم زیاد داشتم اما همیشه دچار اضطراب می شدم . آیا این امر جز واجبات دین است و تخطی از آن ناسپاسی در مقابل خداست؟ یا اینکه امیدوار باشم که گره از مشکل باز می شود و هنوز موقع این امر نشده و حضرت حق تقدیر خوبی و ازدواج مناسبی برای بنده رقم می زند ؟آیا دعایی دراین مورد مناسب حال وروز من هست ؟اگر امکان دارد به ایمیل پاسخ را بفرستید .البته با این همه شرح که دادم ناامید از درگاه خدا نیستم .اجرکم عندالله
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: شما به خدا بگویید: «من در هرحال راضی به رضای تو هستم» و در این راستا اگر خواستگار مناسبی آمد بدون دلیل ردّ نکنید و اگر هم خواستگار مناسب نیامد مطمئن باشید خداوند زندگی دیگری برای شما تقدیر کرده و خودش ترتیب بقیه‌ی امور را هم می‌دهد. دعای خاصی نیاز نیست، همین اذکار عام مثل صلوات و «لا اله الاّ اللّه» و «آیت‌الکرسی» با رویکرد رفع حاجت خاص، کارساز است. موفق باشید
5216
متن پرسش
چگونه و با طرح چه مباحثی می توان دولت را در مسیر ایجاد تمدن اسلامی هدایت کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان روشی که رهبری عزیز انجام می‌دهند و سعی می‌کنند هدف اصلی مورد غفلت قرار نگیرد وظیفه‌ی ما است آنچه رهبری متذکر می‌شوند را نگذاریم در جامعه مورد غفلت قرار گیرد و گرفتار حاشیه‌ها بشویم. موفق باشید
4227

رفع غضببازدید:

متن پرسش
باعرض سلام وخسته نباشید محضر استاد گرانقدر. اینجانب خیلی زیاد بدخلق وعصبی هستم وباکمترین چیزی غضب وپرخاشگری می کنم وخیلی ازاین قضیه رنج میبرم. احادیث و گفته های زیادی در رابطه با غضب مطالعه کرده ام ولی نمی توانم با توجه به این که این بیماری ارثی وخانوادگی می باشدودرکل همه اعضاء مبتلا هستند راه درمان قطعی چیست
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال اگر هم ارثی باشد می توانید آن را رفع کنید پیشنهاد می کنم کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» حضرت امام خمینی«رضوان‌الهح‌تعالی‌علیه» را مطالعه بفرمایید. موفق باشید
23135
متن پرسش
با سلام: اگر ممکن است متنی را که در رابطه با آیات مربوط به جناب هابیل و قابیل در جلسه خواندید را برای بنده ارسال فرمایید. با تشکر
متن پاسخ

بسمه تعالی سلام علیکم  متن درخواستی تقدیم می شود . موفق باشید

چه کنیم تا قابیل نباشیم؟

باسمه تعالی

«وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ. لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني‏ ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمينَ. إِنِّي أُريدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمي‏ وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمينَ».(مائده/ آیات 27 تا 29)

و داستان دو فرزند آدم را به حقّ بر آن‌ها بخوان: هنگامى كه هر كدام، كارى براى تقرّب (به پروردگار) انجام دادند؛ امّا از يكى پذيرفته شد، و از ديگرى پذيرفته نشد؛ (برادرى كه عملش مردود شده بود، به برادر ديگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم كشت!» (برادر ديگر) گفت: «(من چه گناهى دارم؟ زيرا) خدا، تنها از پرهيزگاران مى‏ پذيرد! (27) اگر تو براى كشتن من، دست دراز كنى، من هرگز به قتل تو دست نمى‏ گشايم، چون از پروردگار جهانيان مى ‏ترسم! (28) من مى‏ خواهم تو با گناه من و خودت (از اين عمل) بازگردى (و بار هر دو گناه را به دوش كشى)؛ و از دوزخيان گردى. و همين است سزاى ستمكاران! (29)

۱. قهرمانیِ هابیل، قهرمانیِ مرد جنگجو نیست، بلکه حماسه‌ی یک شهید است تا در راهِ مقصود هرگز ایمان را ویران نکند.

۲. بالاترین نیرو در عین تواضع و فروتنی و نه فرومایگی، ظهور می‌کند. در این حالت آن‌چه خدایی است پیش می‌آید.

۳. هابیل قهرمانی است که از خون و حرصِ فرومایه که به قدرت حرص دارد، پاک است. قهرمانی است خالی از خشونت، برای آن‌که شعله‌ی مقدس ایمان همواره روشن بماند.

۴. در کربلا عطشِ شهیدشدن در میان بود. هابیل می‌داند با این نحوه شهادت چه جبهه‌ای را می‌گشاید. دفاع در عین انتخاب شهادت. زیرا اگرپیش‌دستی نکنی و او را نکشی، شهیدت می‌کنند و لذا امام پیشنهاد زُهیربن‌قین را برای پیش‌دستی و شکست سپاه حرّ نپذیرفتند تا شروع‌کننده‌ی جنگ نباشند. این یعنی باید فراسوی مرگ فکر کرد.

۵. با قدرت‌نمایی قابیل آن‌چه می‌ماند نیست‌انگاری است، ولی با برخورد جناب هابیل آن‌چه می‌ماند کرامت است و بزرگواری، بدون آن‌که ذلت و خواری در میان آید و این‌کار از جابه‌جاکردنِ کوه‌های بلند سخت‌تر است که چگونه اخلاق را در هویتی کریمانه پایدار نگه داشت و نه اخلاقِ ترسوها و ذلیل‌ها. تاریخ کریمانه‌ای که حضرت روح اللّه خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این دنیای قابیلی به میان آورد تا ریشه‌ی هرگونه نیست‌انگاری کنده شود.

۶. هم ریشه‌ی نیست‌انگاریِ اراده‌ی معطوف به قدرت و هم ریشه‌ی نیست‌انگاریِ انفعالیِ ظلم‌پذیر که جریان غرب‌گرای ما بدان مبتلا است، خواستارِ نیستی ما می‌باشد و ریشه در فرهنگ قابیلی دارد.

۷. جریان نیست‌انگاریِ انفعالی به‌زعمِ خود می‌خواهد نه قابیل باشد و نه هابیل، و این یعنی فرار از هر مخاطره‌ای که قابیلیان منشاء آن هستند، و این یعنی فروافتادن در برهوتِ بی‌ارزش‌شدن برترین ارزش‌های فراحسّی و ماندن در حوزه‌ی نفی و انکارِ هر امر مقدس. این یعنی ندیدنِ جایگاه هابیل که محل ظهور تقواست و ندیدن امام حسین «علیه‌السلام» که محل تقابل با یزید است و ندیدنِ نظام اسلامی که نظام استکباری آن را نادیده می‌گیرد. این یعنی هنوز هابیل و هنوز قابیل، و هنوز این قابیل است که در اوج بی‌خردی، کارِ زشت خود یعنی تجاوز به یمن را با هزار رسانه و ثروت نمی‌تواند پنهان کند و هر روز خوار و خوارتر می‌شود؛ «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ».

۸. تواناییِ بشری تنها در حوزه‌ی إعمالِ قدرت قابیلی نیست که امروز عَمالقه به میدان آورده‌اند و شما بنی‌اسرائیلیان از ترس آن‌ها به زعیم خود یعنی حضرت موسی«علیه‌السلام» می‌گویید: ما هرگز وارد آن شهر نمی‌شویم تا زمانی که آن‌ها در آن شهر قرار دارند «إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فيها»(مائده/24).

۹) استمرار إعمال قدرت قابیلی ناپایدارترین نحوه‌ی بودن است و همواره نحوه‌ای از ندامت را به دنبال دارد از آن جهت که به آن‌چه می‌خواستند هرگز نمی‌رسند، چه آن قابیل، یزید باشد و چه شاه و چه صدام و چه آل سعود و چه آمریکا؛ و به همین جهت به فریب‌کاری دست می‌زنند زیرا کار خود را باید پنهان کنند و در این کار، فریب‌کاری برایشان ضرورت می‌یابد و سقوط‌شان نیز از همین‌جا شروع می‌شود.  

۱۰) چه کنیم که با نظر به سیره‌ی خاصّ حضرت هابیل، قابیل نباشیم؟

۱۱) همه می‌خواهند هابیل باشند، ولی هابیل‌شدن راه و رسم خاصّی دارد که در آیات 28 و 29 سوره‌ی مبارکه‌ی مائده متذکر آن است.

۱۲) قابیل پشیمان شد ولی نه از آن کاری که کرده بود، بلکه از آن‌که نتوانست به جای آن کلاغ، خودش جسد برادر را پنهان کند، «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ (31) زیرا کار زشت او نسبت به برادرش روی دستانش مانده بود. و خداوند بالاخره ورود می‌کند و در این موارد هم نیز جهان را در اختیار زشت‌کاریِ زشت‌کاران قرار نمی‌دهد.

۱۳) قابیل به نهایتی می‌اندیشید که نهایت نبود و پشیمانی او از آن جهت برایش پیش آمد که متوجه شد حساب همه‌جا را نکرده بود، نه آن‌که چرا به چنین کاری دست زد.

۱۴. وای اگر هابیل که معنیِ زندگی است در همه‌ی ابعادِ آن، به معلمی تبدیل شود که تنها به ما توصیه‌های اخلاقی می‌نماید. معلمی که آینده‌نگری در او کاسته شده است. فضیلت‌های هابیل برای ساختنِ یک آینده‌ی متعالی است و لذا متوجه است بنا نیست به اسم توصیه های ساده‌ی اخلاقی، صمیمیت بمیرد. او می‌خواهد بنیان‌گذارِ صمیمیت برای همه‌ی بشریت باشد و لذا علی «علیه‌السلام» دوسال در جبهه‌ی صفین کار را به درازا می‌کشند که شاید جنگی صورت نگیرد.

۱۵. سخنان هابیل این آغازین انسان، صدای انسانی است که می‌خواهد زندگی را به درستی شروع کند و به همین جهت می‌گوید: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني‏ ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمينَ» (28). و قابیل چیزی جز یک انسانِ ضد زندگی نیست. از سخنان جناب هابیل، نوری از زندگی به درخشش آمده است و این، احتیاط‌کاری نیست، این، استحکامِ شخصیتی است که زندگی را می‌شناسد و می‌تواند از زهر، پادزهر بسازد و در مقابل خصومتی آن‌چنان سهمگین و بی‌دلیل، راهی ماورای آن خصومت به میان آورد. دفاع در مقابل تجاوز، حاشیه‌ی این هماوردی است. حسین «علیه‌السلام» خواست کربلایی بسازد تا معنای زندگی گم نشود. آری! مسلّم آن‌جایی که باید از خود دفاع می‌کرد، فروگذار نکرد.

۱۶. قابیل به «قدرت» می‌آویزد و آل سعود به قابیل، و هابیل به «حقیقت» نظر دارد و حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به حسین«علیه‌السلام».  

۱۷. مگر می‌توانند به خودیِ خود این شهدای ما را با حیله‌ها و رسانه‌های خود پنهان کنند؟ مگر آن خدا که سنگر دیگری برای حضور شهدای ما در فکه و شلمچه و طلائیه گشوده است، به قابیلیان فرصت می‌دهد که از سرِ خود هرکاری بخواهند انجام دهند؟ آن غراب مأمور خدا است تا به قابیلیان بفهماند از شما هیچ کاری ساخته نیست، حتی در پنهان‌کردنِ جنایتی که انجام داده‌اید.

۱۸. آری! قابیل پشیمان است اما نه از کاری که کرده؛ پشیمان است از آن‌که نتوانست به نتیجه‌ای که می‌خواهد برسد. تا سر حدّ مرگ، زخم خورد زیرا خواست تنها با خشم و تحقیر کارِ خود را جلو ببرد و حال در حالِ شکستن است، «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ». زیرا می‌داند بالاخره دور، دورِ هابیل خواهد شد و کسی سراغ قابیل را نمی‌گیرد. و این است که گفت: «يا وَيْلَتىَ‏ أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخي‏» وای بر من! آیا من از این‌که همچون این کلاغ باشم و بتوانم این سند رسوایی را پنهان کنم عاجزم؟

۱۹. این ناله‌های فروخورده از رنجی درونی، قصّه‌ی هرکسی است که قابیلی عمل کند و چون خشایارشاه، دریا را تازیانه زند تا از غمی که احاطه‌اش کرده است، رهایی یابد ولی هیچ پاسخی درنیابد. پوچی گلویش را می‌فشارد، زیرا خواست به خدا اعتراض کند چرا قربانی‌اش قبول نشد. با قتلِ هابیل، خواست همه‌ی محراب‌ها را خراب کند تا دیگر قربانگاهی در میان نباشد. چقدر زود سرود پیروزیِ او، مارشِ شکست را به صدا در آورد! «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ».

 ۲۰. رقصی بر فرازِ زوال، قصّه‌ی قابیلی است که امروز ترامپ نام گرفته است تا هابیلیان، استحکام خود را بر فراز رقصِ شمشیر ترامپ با آل سعود را نشان دهند و نماینده‌ی صلح و دوستی برای انسانیتِ از دست‌رفته باشد.

۲۱. باز می‌پرسم چه کنیم که قابیل نباشیم؟ نه با «لنین‌» شدن در شوروی و نه با «جمال‌عبدالناصر» شدن در مصر و نه با «احمدبن ‌بِلا» شدن در الجزایر و نه با «چگوارا» و «فیدل‌کاسترو» شدن در کوبا، هابیل نخواهیم شد زیرا باز در گردونه‌ی اراده‌ی معطوف به قدرت قدم گذاشته‌ایم و این غیر منطق هابیل است که گفت: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني‏ ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ». باید به راهی قدم گذاشت که حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این زمانه در مقابل بشر امروز گشود و به جناب هابیل اقتدا کرد، وگرنه باز از طریق FITF و برجام، رقصی در فراز پرتگاه به میان می‌آید و باز فریاد در خلأ و قرنی در حالِ زوال و در حال کوری معنوی و تکرارِ سرگردانی بنی‌اسرائیل در سرزمینِ تیه.   

21589

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در یک گروهی که جمعی از طلاب حوزه علمیه قرار دارم عده ای از طلاب سینه چاک دولت کنونی و شخص ریس جمهور محترم هستند یکی از طلاب پایه پایین یک مطلبی را برای یک نفر از کسانی که در حوزه استخون ترکونده و از سینه چاکان دولت و شخص ریس جمهور و اصلاح طلبان می باشد و مدام در گروه از احمدی نژاد بدگویی می کند فرستاد که او را در سکوت چند روزه فرو برد نظر شما در مورد پیام این طلبه پایه دومی به یک قریب الاجتهاد چیست؟! سلام بر استاد بزرگوار و عزیز لطفا شما برامون از مسیر انقلاب و آرمانهای متعالی امام بگو و توضیح بده که جریان لیبرال و دلخوشِ به عقل مدرن تا چه اندازه در مسیر اهداف و آرمانهای امام و انقلاب حرکت کرده اند و تا چه اندازه به اونها عینیت بخشیدن! استاد عزیز حرف برای گفتن زیاد هست یک دریا حرف موج می زند در سینه، حیف از جایگاه و لباس مقدس شماست که درون حزبی عمل کنید. فهم درست از احزاب موجود و شناخت صحیح انقلاب اسلامی شما را تا اندازه ای راهنمایی می کند تا سینه چاک احزاب و افراد نشید و هیاهوهای موجود شما را تحریک و جوزده نکند. در تفکر و فهم صحیح و شناخت موقعیت تاریخی انقلاب اسلامی متوجه خواهید شد نه هیاهوهای انقلابیون سابق سرنگونی نظام را به دنبال داره و نه شعار عقلانیت و خود باخته ی در برابر عقل مدرن نجات دهنده انقلاب اسلامی ما هست. به رسالت خود بیاندیشید و بدانید که شما و من و امثال ما باید مانند حکیمی طبیبانه با قضایا روبه رو بشیم و عمل کنیم. شما و امثال ما (طلاب) در جامعه کوچک خود نقش رهبری را داریم نه نقش اپوزیسیون یا بلندگوی دولت ها یا توجیه گر اشتباهات دیگران. کاش همه طلبه ها یک امام خمینی کوچک بودن! همه چیز حل می شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکرات خوبی است. همه‌ی ما باید متوجه‌ی چنین اموری باشیم. بالاخره یک شخصیت فکری فرهنگی نباید با نگاه محدودِ حزبی به جریان‌های کشور نظر کند.   موفق باشید

21351
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام و خدا قوت: استاد من که بلد نیستم براتون توی اینجا یه کلیپ ارسال کنم اما به این کانال تلگرامی سری بزنید @ale_kasa کلیپی تاثیر گذار از استاد غفاری هست که غزلی از علامه طباطبائی میخونند (تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت....) و مستمعان به گریه افتاده اند. می خواستم بگم واقعا این طور جلسات و اشعار و این گریه کردن پای این اشعار بلند عرفانی برای امثال بنده که هنوز پله های سلوک رو هم ندیدیم چه برسه به طی کردنش‌، اشکالی داره؟ اگر نداره چرا عارف بزرگ‌ ما آیت الله بهجت این جلسات رو نداشت؟ آدم تحت تاثیر این صدا و الفاظ قرار میگیره چه بخواد چه نخواد اشکش درمیاد. نظرتون (یا نظر افراد دیگه اخه گفتید زیاد در باب موسیقی نظر ندارید) راجع به اینا چیه؟ سوال دومم اینه که نظرتان راجع به این افرادی ک میگم مثبته؟ آیت الله غفاری (کانالشو بالا فرستادم) آیت الله صمدی آملی و یک شخصیت مشکوک تاریخی، حسین بن منصور حلاج، ممنونم ازتون. التماس دعا. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که ذات موسیقی حرام نیست و حتی سروردِ «ای مطهر» را که به ظاهر موسیقی غلیظی هم داشت، امام چندین بار تأیید کردند. می‌ماند که این مسیر تا کجا ما را سیر می‌دهد. آیا از مرتبه‌ی خیال می‌توان از طریق موسیقی به بالاتر سیر کرد؟ موفق باشید

20680
متن پرسش
سلام علیکم: در سال 35 هجری مخالفان عثمان با یکدیگر مکاتبه کردند و بر عزل عثمان هم داستان شدند. از مصر دو هزار نفر به فرماندهی ابو حرب غافقی و از کوفه دو هزار نفر به رهبری مالک اشتر و زید بن صوحان و از بصره گروهی به فرماندهی حرقوص بن زهیر به طرف مدینه آمده منزل عثمان را محاصره کرده پس از دروغ و عهد شکنی او را کشتند. متن نوشته شده ، پاورقی : خطبه 30 صفحه ی 55 نهج البلاغه ، ترجمه استاد محمد دشتی. نکته ی سوال برانگیز حضور مالک اشتر یار باوفای مولی علی در جریان کشته شدن خلیفه ی سوم است. آیا به خاطر حضور جناب مالک اشتر در این واقعه است که عده ای نا نجیب به حضرت علی (ع) تهمت شریک بودن در قتل عثمان را می زنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید هرگز بنا نبود کار به کشتنِ عثمان بینجامد. شواهدی در میان است که این قتل یا توسط خود مروان انجام شده، و یا توسط طلحه، تا حرکت را از مسیر معقول آن منحرف کنند. در دوره‌ی عثمان، اقوامِ عثمان یعنی امویان در حاکمیت‌اند و مردم به جهت بی‌بند و باری‌های حاکمانِ اموی با آن‌ها درگیر می‌شوند. مردم مصر به مدینه می‌ایند و از حاکم مصر شکایت می‌کنند. وقتی نامه‌ی عزل حاکم مصر را از عثمان می‌گیرند تا به مصر بر‌گردند؛ در راه پیکی را می‌بینند که به سوی مصر در حرکت است، متوجه می‌شوند نامه‌ای از عثمان دارد خطاب به حاکم مصر که این افراد که به مصر برمی‌گردند را تنبیه کند؛ لذا آن افراد به مدینه برمی‌گردند و کاخ عثمان را محاصره می‌کنند. معاویه سپاهی را از شام در نزدیکی مدینه گسیل می‌کند ولی دستور می‌دهد وارد مدینه نشوند. طلحه و زبیر و عمروعاص جزء شورشیان اطراف کاخ عثمان‌اند، همچنان که مالک اشتر و محمدبن ابابکر که از یاران علی (ع) اند نیز جزء محاصره‌کنندگان آن کاخ‌اند. حضرت علی (ع) سعی می‌کنند قائله را بخوابانند ولی از یک جای دیگر که مسلّم توطئه‌ای بوده تا عثمان کشته شود؛ کار از دست همه در می‌رود و علی (ع) می‌فرمایند: مرگ عثمان نه مرا خوشحال کرد و نه ناراحت.

بنی‌امیّه متوجه‌اند عمر سیاسی عثمان تمام شده و حضور عَمْروعاص در بین شورشیان هرچند صورت خود را می‌پوشانده، بی‌حساب نیست. طلحه و زبیر خودشان با امکاناتی که داشتند بی‌حساب در بین شورشیان نیستند. یاران علی (ع) هم در آن صحنه هستند تا اگر عثمان کشته شد کار به دست معاویه که لشکرش بیرون مدینه است نیفتد. موفق باشید

20287

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: آیا یک عارف حق و اجازه دارد که از خبرهای غیبی به شخص عادی خبر دهد و طبق شرع آیا امکان آن هست یا مثلا خطاهای کسی را بازگو کند به دلایلی خاص _ و چقدر یک عارف می تواند در بدن یک انسان تصرف کند؟ حد آن چقدر است و این اجازه را برای سلوک افراد دارد یا خیر؟
متن پاسخ

اسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً عرفا چنین اذنی ندارند که اسرار کسی را فاش کنند و تازه، حضرت حق که ستارالعیوب است به راحتی باطن افراد را برای هر عارفی آشکار نمی‌کند! موفق باشید

19912

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز خسته نباشید: استاد گرامی با توجه به اینکه ائمه اطهار بعضا با وصل به فاطمه زهرا سلام الله معمولا خودشونو اولاد رسول الله می خواندند و حتی در یهود هم داریم که نصبشان از مادرانشون هست. آیا شخصی که مادرش سیده هست خودش هم سید محسوب می شود؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید عرفاً این‌طور نباشد. ولی وقتی عیسی «علیه‌السلام» ابن مریم «سلام‌اللّه‌علیها» هستند چرا اولاد حضرت زهرا «سلام‌اللّه‌علیها» اولاد رسول اللّه «صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» نباشند؟ موفق باشید

18150
متن پرسش
سلام: با توجه به حضور حضرت آقا در خانه شهدای مسیحیت چند سوال در ذهن بنده ایجاد شد، اول این که حکم به نجاست اهل کتاب و کفر آن ها از سوی برخی فقها چند اشکال به دنبال خود دارد، این که همه این ها از اسلام فراری شده و امکان هدایت آن ها از بین می رود، اما نکته دیگر درباره حکم بزرگانی همچون مقام معظم رهبری در این است که با این شرایط دیگر چه فرقی و برتری بین مسلمان و غیر مسلمان هست، وقتی که اهل کتاب با وجود قایل شدن به جسمانیت خدا و تثلیث محکوم به طهارت هستند و هیچ تفاوتی از این نظر با مسلمانان ندارند، سوال آخر این که لطفا توضیحی درباره کافر اهل کتاب و این که حضرت آقا آیا این لفظ را قبول دارند یا نه بفرمایید. سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث فقهی است و آیت اللّه خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» قائل به نجس‌بودنِ اهل کتاب نیستند. و آیت اللّه جوادی در تفسیر سوره‌ی مائده که بحث اهل کتاب می‌شود و از آخرین سوره‌های نازل‌شده است، روشن می‌کنند که به راحتی نمی‌توان اهل کتاب را نجس دانست. زیرا موضوع شرکِ جلی که قرآن می‌فرماید: «إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَس‏» غیر از کفر است که قرآن می‌فرماید: «لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسيح‏». موفق باشید

17875
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: در مورد اینکه در قیامت ظاهر و جسم های هر کس ساخته شده ی اخلاقیات و ملکات اوست، کاملا صحیح، اما در مورد اینکه آیا مثلا کسی گرگ صفت بوده در آنجا کاملا شبیه گرگ احضار می شود؟ پس چگونه در آن عالم همدیگر را می شناسند که مثلا این فلانی است در صورت تغییر ظاهر کلی به حیوان و... دیگر قابل تشخیص نیست، در مورد این آیه از قران که می فرمایند در آن روز دست ها و پاها صحببت می کنند آیا صرفا صحبت کردن معمول است یا نمایششان به شکل مورد ملکه گویی که خود را معرفی کرده و صحبت می کنند؟ لطفا راهنمایی فرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که موجودات در عالم مجردات مانند عالم ماده محدود به یک ماهیت نیستند لذا در عین آن‌که طرف گرگ است، صدام است 2- آری! در قیامت شکل دست و پا نمایاننده‌ی صفت انسان‌ها است زیرا می‌فرماید: «نختم علی افواههم» یعنی گفتگوی زبانی در آن‌جا منتفی است. در این موارد خوب است که کتاب «معرفتِ نفس و حشر» را دنبال بفرمایید. موفق باشید

17650

علم منطقبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم. جایگاه منطق در دستگاه معرفتی چیست؟ لطفا منابعی معرفی کنید که آیا منطق عقل را در یه جایگاهی خاص محدود می کند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علم منطق علمِ نظم‌دادن به قضایا می‌باشد و ربطی به معارف ندارد. و از طرفی نظم مورد نظر در علم حصولی است. لذا نباید نظم منطقی قضایا را در همه‌جا سرایت داد و از این جهت گفته می‌شود منطق، انسان را در فهم بعضی از مطالب محدود می‌کند. زیرا بعضی از افراد می‌خواهند همه‌چیز را در نظمِ منطقِ حصولی جستجو کنند. موفق باشید

17513
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد: دو سوال مطرح می کنم که آن هم سوال دوستانی است که شبه کرده اند و من نتوانستم پاسخ چندانی بدهم: 1. اگر برده داری و اختلاف طبقاتی در اسلام محکوم است چرا در سلسله دوران دویست و پنجاه ساله نبوت و امامت معصومین علیهم السلام این رسم بد غلام و کنیزی بتدریج منسوخ نشد؟ 2. طریقه ازدواج با کنیزان چگونه بود؟ صیغه (متعه) می شدند؟ یا همسر دائمی بودند؟ اگر منبع مطالعاتی در این دو مورد سراغ دارید بفرمایید؟ ممنون التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- محققین محترم در این مورد مباحث مفصلی را به میان ‌آورده‌اند مبنی بر آن‌که شرایط اقتصادی و قبیلگی آن زمان به هیچ وجه آماده‌ی آزادی بردگان فراهم نبوده‌است در آن حد که اگر برده‌ای را آزاد می‌کردند در واقع او را از همه‌ی پشتیبانی‌هایی که قبیله برای افراد داشته‌است را محروم می‌نمودند و یکی از تنبیهات غلام آن بوده‌است که ارباب او را از نظام قبیله‌ی خود اخراج می‌کرده و بعضا دیده می‌شده که ائمه واسطه می‌شدند تا ارباب او را برگرداند. آری اسلام شرایطی فراهم کرد که با تغییر شرایط اجتماعی و اقتصادی برده‌ها بتوانند نقش مستقلی برای خود داشته‌باشند. عنایت داشته‌باشید که آن معنای برده‌داری غیر از برده‌داری مدرنی است که غرب به آفریقا حمله کرد و مردم را از نظام زندگی خود ربود و در اختیار خود قرار داد. کتاب «برده‌ داری در اسلام» از جناب آقای حجتی نکاتی در این مورد دارد. 2- چون که ملک آن‌ها به حساب می‌آمده‌است، تصرف آن‌ها مشروط به صیغه نبود و عنایت داشته‌باشید که عموما کنیزان در اثر حمله به یک بلاد کفر و همراه با کشته‌شدن شوهران آن‌ها که مقابل اسلام ایستاده بودند به میان می‌آمدند و اگر این ها رها می‌شدند موجب فساد و فحشا می‌شد در حالی که اسلام سعی داشت اینان وارد یک نوع زندگی دینی شوند و باز مواظب باشید با تصوری که دنیای غرب در برخورد خودش با مردم آفریقا در این تاریخ ایجاد کرد در مورد کنیزانی که اسلام مطرح می‌کند قضاوت نشود. موفق باشید

15475

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و ارادت: استاد ؛ باید در هر هفته باید مطالبی راجع به شناخت خدا، اهل بیت (ع) ،خود و نحوه ارتباط با خود، ارتباط با خدا، ارتباط با اهل بیت (ع) و ارتباط با دیگران بخوانیم یا مطالعه کنیم؟ منظور این است که که اگر یک ماه فقط در موردخودشناسی مطالعه کنیم یا سخنرانی گوش کنیم. شاید صحیح نباشد. بلکه باید در این ماه علاوه بر خودشناسی، مطالبی راجع به نحوه ارتباط با خدا و اهلبیت (ع) و شناخت آنها و نحوه ارتباط با دیگران مطلعه کنیم یا گوش کنیم. آیا با این مطالب موافقید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً این‌طور است. ولی موضوع عنوانِ کتاب و یا سخنرانی ملاک نیست. زیرا در هر متن دینی و یا هر سخنرانی دینی، این اموری که می‌فرمایید نهفته است لازم نیست جداجدا وارد هرکدام بشویم. موفق باشید

14951
متن پرسش
سلام استاد: به مشکلی در بحث معقولات بر خوردم. اگر معقولات ثانویه فقط در ذهن تحقق دارند و درخارج متحقق نیستند. پس آن قائده که می گوید: هر چه که در ذهن تحقق دارد در خارج هم تحقق دارد تناقض ایجاد می شود.!؟ پس بالاخره کدام را باید پذیرفت؟ فقط در ذهن هستند یا در خارج هم تحقق دارند؟ التماس دعا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ما بِإزایِ معقولات ثانیه در خارج موجود است و ذهن، آن‌ها را به صورت مفهوم در خود دارد و از خارج انتزاع کرده ‌است و لذا آن مفاهیم، ذهنیِ صِرف نیست، بلکه اشاره به خارج دارد. موفق باشید  

12999
متن پرسش
سلام علیکم استاد: آیا عمل انسان چه خیر و چه شر به محض انجام دادن جز نفس انسان می شود؟ اگر اینگونه است در دنیا یا در آخرت؟ 2. در یکی از پرسش و پاسخ ها دیدم فرموده بودید زبان مقدر است. اگر در فکر باشد و به زبان جاری نشد مقدر نیست درست است؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- از آن‌جایی که فطرت انسان با خوبی همراه است عمل خیر او سریعاً در شخصیت او تثبیت می‌شود و عمل شرّ او بنا به روایت، 24 ساعت همچنان هست تا اگر او توبه نکرد و بر آن اصرار داشت جزء شخصیت او می‌گردد 2- با توجه به این‌که حضرت حق در حدیث قدسی می‌فرماید: «انا عند ظنّ عبدی» پس آن‌چه هم در گمان ما می‌گذرد می‌تواند منشأ تحقق باورهای‌مان گردد. موفق باشید

12499

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: نظر شما درباره ی اردو ها چیست؟ توصیه ی حضرت عالی برای بهتر شدن این جور موارد چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم اردو به هر نحوی که جهت یک فعالیت تربیتی و فرهنگی باشد کار خوبی است و موجب رشد روحیه‌ی جمعی و اشتراک در فعالیت‌ها می‌شود. موفق باشید

نمایش چاپی