بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23026
متن پرسش
سلام و عرض ارادت خدمت استاد طاهرزاده عزیز: استاد، یکی از مطالبی که در آثار مرحوم ملاصدرا به آن اشاره شده و برگرفته از عقاید عرفا می باشد، قاعده الظاهر عنوان الباطن است که این قاعده می گوید ظاهر هر چیز به نوعی نشان دهنده تمثیلی از باطن آن می باشد، آنچه که ظاهر نیکویی دارد، دارای باطن خوبی نیز هست (و بالعکس) این قاعده رو عرفا در بحث عشق عفیف هم مورد استناد قرار می دهند. در آثار شما در زمینه عرفان و معرفت النفس هم مطلبی به این مضمون دیدم. اما خودتان می دانید که برای مسئله مثال نقض زیاد وجود داره، مثلا مومنین زیادی بودند که چهره زیبایی نداشتند و بسیار هستند کسانی کافر و فاسد اما بسیار ظاهر خوبی دارند، البته در توجیه این حرف برخی می گویند شاید عواملی مانند امور مربوط به ژنتیک باعث این مسئله شده باشه اما برای این قاعده اینقدر مثال نقض وجود داره که نمیشه آن را قاعده نامیده، خودمان داریم به وضوح می بینیم که بسیاری از مومنین از نظر ظاهری چندان چهره زیبایی ندارند و در نقطه مقابل در میان کفار و معاندین افراد زیبا و خوش سیما فراوان هستند، آیا کثرت و تعدد این پدیده به نوعی باعث ابطال این قاعده نمیشه؟! لطفا در این خصوص توضیح کافی ارائه بفرمائید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان در این موارد دو وجه را در نظر گرفت ۱. آن‌جا که وجه باطنی انسان خوب است ولی جنین نتوانسته آن را به جهت موانع خارجی ظاهر کند، مثل آن‌که غذای مناسب به جنین نرسیده؛ این موارد را نباید حمل بر عدم زیبایی نفس ناطقه نمود. ۲. بحث در زیباییِ تکوینی باطن است که در ظاهر هم نمایان می‌شود و این غیر از زیبایی‌های روحانی است که در کافر نیست. آری! بعضی از روح‌ها از نظر تکوین خود، جهت‌گیری‌هایی دارند که منجر به زیبایی‌های خاص جسم می‌شود، ولی به خودی خود اگر عوامل دیگری که آن، روح را به سوی حضرت حق جهت می‌دهد، در میان نباشد برای صاحب آن ارزش ندارد هرچند که ممکن است چشم بصیرِ سالکی متوجه‌ی آن زیبایی بشود و به مبداء آن منتقل گردد. موفق باشید

23024
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: سرمان را به کدوم دیوار رو به آفتاب بزنیم از دست وزیر امور خارجه خوش خنده و دلشاد و معتدل! خواستار اصلاحات! این دولت که همزمان با رد CFT و FATF و پالرمو و هزار کوفت و زهر مار در شورای نگهبان یه هویی! و کاملا ناگهانی یادش میاد که در کشور ایران پولشویی وجود داره آن هم در سطح اعداد نجومی! خوب مرد حسابی! چرا دقیقا الان! یادت اومده؟ دوما خوب این اتفاق که داره در دولت شما! اتفاق میوفته و نه در دولت قبل! و سوما چرا تو که اطلاع داری و محکم حرف میزنی معرفیشون نمیکنی چرا؟ پس وزیر اطلاعات دولت چکار داره میکنه که تو کشورت پولشویی داره میشه و هیچکس جلوشو نمیگیره؟ آخه ادم نون این مرز و بوم رو بخوره بعد هم همش در حال خندیدن! به ریش این نظام باشه؟ و مدام در حال هزینه سازی برای کشور خودش؟ مگه داریم؟ مگه میشه؟ فعلا که هم داریم! هم شده! یکی یه لیوان آب بده من یه کم خنک بشم!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بفرمایید این هم یک لیوان آب خنک!! همین‌قدر باید بدانیم پروژه‌ی این دولت برای رفع مشکلات ما ورود در اردوگاه غرب بود و در همین رابطه بر CFT  و FATF اصرار داشتند. ولی به جهت درایت نایب امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» که گوشِ جان خود را به راهنماییِ کسی سپرده است که ماورای فرهنگ مدرنیته می‌خواهد بشر را به سر و سامان برساند. پروژه‌ی آن‌ها شکست خورد و اینان برای حفظ آبرویِ خود گویا در بعضی موارد حاضرند به خاطر یک دستمال، قیصریه را به آتش بکشند. زیرا انقلاب اسلامی را وسیله‌ای برای منافع دنیایی خود قرار دادند و به هیچ ارزشِ مبنایی و الهی قائل نیستند، در آن حدّ که در گلستان شهدا که باید محل دفن شهدا باشد تا مردم آن مزارها را تا قیام قیامت محل زیارت خود نمایند، با تمام پررویی و بی‌پروایی جنازه‌ی کسی را دفن می‌کنند که به عنوان نماینده‌ی اصلاح‌طلب مجلس ششم به بهانه ی اعتراض به شورای نگهبان و تحقق شعار (خروج از حاکمیت) در زمستان سال 82 دست به تحصن 28 روزه زده.

در زمان مسئولیت بنده در بنیاد شهید استان اصفهان در شورایی که برنامه‌ریزیِ گلستان شهدا را به عهده داشت، بنا بر آن شد که هیچ‌کس جز شهدا و جانبازان عزیزی که بعداً شهید می‌شوند، در آن مکان مقدس دفن نشود. حتی اجازه‌ی دفن به پدر شهید عزیزی که 3 فرزند خود را تقدیم انقلاب کرده بود، داده نشد.

مردم باید متوجه شوند انقلاب اسلامی از طریق این جریان، نه به اهداف دنیایی‌اش می‌رسد و نه به اهداف آخرتی‌اش، و برای آگاهی مردم باید خونِ دل بسیار خورد، وگرنه با یقه‌گرفتن و چیز پرتاب‌کردن مسئله حل نخواهد شد. موفق باشید    

23023
متن پرسش
ملاک تقسیم سود در مشارکت چیست؟ آیا یکی از شرکا می تواند بگوید فقط در سود شریک هستم و در ضرر سهیم نیستم؟ آیا این شرط در مشارکت ربا است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مطلب را باید از مرجع تقلیدتان بپرسید. موفق باشید

23022
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید وقتی می بینیم خیلی از بزرگان در مواقعی که از اقوامشان به رحمت خدا می روند چطور محکم از کنارش عبور می کنند. از آنجایی که ما مردم خیلی اگر از طرقی والا برایمان این اتفاق می‌افتد خب می شود راحت تر عبور کرد ولی از جهتی که می دانیم بعد از مرگ برای مردمی که اینگونه مرگ اتفاق نمی افتد و سردرگمی زیادی که بعد از مرگ دارند و احساس تنهایی و فشار قبری که دارند و خب از طرفی از عزیزان ما هستند و دلبستگی به آنها داریم و وقتی فکر می کنیم از عزیزان مان چطور الان سردرگم هستند خب عذاب می کشیم. چکار کنیم که بتوانیم به درستی عبور کنیم که هم برای او خوب باشد و هم ما؛ و تازه ایجاد پریشانی برای او نکنیم و همین طور که می دانیم خود نیز برای او نوعی دلبستگی شده ایم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌ها زندگی دیگری را شروع کرده‌اند پس برخورد عاطفی نباید چندان بر ما غلبه کند، هرچند از آن گریزی نیست. کمکی که می‌توانیم به آن‌ها بدهیم صدقه و خیرات و مبرات و حضور بر سر مزار آن‌ها و خواندن قرآن و سوره‌ی قدر 7 مرتبه و آیت الکرسی است. موفق باشید

23021
متن پرسش
با سلام و احترام: لطفا در خصوص مرحوم آقا نجفی قوچانی و کتاب سیاحت غرب ایشان توضیح بفرمایید که در ابتدای کتاب که ایشان می فرماید من مردم منظور از این مردن چیست؟ آیا منظور باز شدن چشم برزخی بوده؟ اگر اینطور است چرا عبارت مردن را بکار برده اند؟ آیا واقعا قضیه مردن بوده؟ اگر این مردن نوعی از مردن است آیا در اینجا نیز حضرت عزرائیل مجری هستند؟ کلا این قضیه برای من مبهم است و در جستجویی که در اینترنت انجام داده اند دیدم برخی (نعوذبالله) این قضیه را تخیل آن مرحوم عنوان نموده اند که با آیات و روایات مطابقت داده شده است. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که جزوه‌ی «انکشاف صور برزخی در سیاحت غرب» که بر روی سایت هست، مطالعه شود. آدرس کتاب:

http://lobolmizan.ir/leaflet/1343/%D8%A7%D9%86%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%81%D8%A7%D8%AA-%D8%B5%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%B2%D8%AE%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%AD%D8%AA-%D8%BA%D8%B1%D8%A8

موفق باشید

23020
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت خداوند در آیه ۲۰ سوره مبارکه حشر کلمه «اصحاب النار و اصحاب الجنه» را بکار می برد. بنظر میرسه که معنی اون بشه یاران نار و جنت. اما در کتابی دیدم تعبیر «ساکنان اتش» و «یاران بهشت» بکار برده و اولش این طور حلاجی کردم که فرق است بین ساکن و یار! از اول قرار نبود جهنمی، جهنمی باشد بلکه او خود غافل شد و وارد جهنم شده و حالا هم که وارد شده یار جهنم نیست که ساکن آن است و بعد ها شاید وارد بهشت شود! اما یار بهشت از اول بهشتی بوده! این را با خود گفتم و رفتم سراغ پاورقی آن مطلب که آدرس (حشر ۲۰) را داد اما دیدم در قران مجید برای نار و جنت هر دو یک تعبیرِ اصحاب بکار رفته و به المیزان حضرت علامه طباطبایی (ره) رجوع کردم و مطلب خاصی ذیل این آیه در این موضعی که گفتم نبود! نظرتان چیست ایات یا روایات موثقی درباره تایید تفکر بنده وجود دارد؟ یا فکر اشتباهیست؟ خیلی ممنونم. استاد ما که شخصی دعات می کنیم شما رو نمیدونم. ارادتمند. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست معنای «اصحاب» یعنی کسانی که در مصاحبت و همراهیِ امری هستند و به همین جهت می‌توان گفت اصحاب نار و اصحاب جنّت، آن‌هایی‌اند که همراه بهشت و جهنم می‌باشند حال یا آن همراهی برای اهل نار، ابدی است و یا پس از مدتی از آن راحت می‌شوند. موفق باشید

23018
متن پرسش
سلام استاد عزیز: ممنون از اینکه هستید خدا رو صد هزار مرتبه شکر. من خیلی علاقه به مباحث شما داشتم و بعد از انتخاب رشته برق توفیق آشنایی با شما رو پیدا کردم بعد از مطالعه بعضی از مباحث علاقمند به تغییر رشته به روحانیت شدم ولی انگار که حسی می‌گفت که علومی که از شما مطرح می‌شد این نیست که مختص روحانیت باشد و می شود آن را در اعماق قلب با همین مباحث تا بی کران ها اوج گرفت، بعد از مطالعه انسان و انتخاب برتر و معرفت النفس و حقیقت نوری اهل البیت و برهان صدیقین و حرکت جوهری و مباحث ذیل شخصیت امام خمینی و مکارم اخلاق و برخی جزوات و نهج البلاغه که انگار که همه ی عالم و راه هایش نهج البلاغه است، استاد عزیز دچار احساسی شده ام که خیلی از علایقم برای زندگی مثلاً رویاهایی که برای کار و خرید و ماشین و بسیاری چیزها داشتم تاثیر گذاشته، مثلاً مدام فکر می کنم که مرگ با من است ولی نه مرگی که از آن بترسم؛ احساس می کنم اگر این حس زیادتر بشود اطرافیانم رنج می‌برند و ببخشید حتی باعث شده مقایسه ای درون خودم نسبت به حتی دوستان مومنم بکنم که چرا اینگونه عمل می کنند، ببخشید بطوری این خندیدنها و بازی های دنیایی، سینما، پارک و... خییلی از اینها برایم جذابیت ندارد که مثل بعضی از دوستانم سر و جان برایش بشکنم ولی از این احساس نگرانم که نکند باعث دوری از دوستان و قطع رابطه بشود. شبها موقع خواب یک حسی می‌گوید دیگر امشب می میرم و یا موقع نماز، غذا خوردن می‌گویم طوری عمل کن که صحیح باشد و این آخرین زمان های زنده بودنته. ببخشید خیلی پرحرفی کردم حلال کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که انسان وسعتی بیابد و خود را تا ابدیت احساس کند، احساسی بس مبارک و ارزشمند است. ولی با این‌همه باید با دوستان و خانواده رابطه‌ی عادی خود را حفظ کنید. باید آن‌ها را رعایت کرد و انتظار زیاد از آن‌ها نداشت. به این روایت فکر کنید که مولایمان علی «علیه‌السلام» در حکمت ۳۳۳ در تعریف مؤمن فرمودند: الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ- أَوْسَعُ شَیْ‏ءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَیْ‏ءٍ نَفْساً- یَکْرَهُ الرِّفْعَهَ وَ یَشْنَأُ السُّمْعَهَ- طَوِیلٌ غَمُّهُ بَعِیدٌ هَمُّهُ- کَثِیرٌ صَمْتُهُ مَشْغُولٌ وَقْتُهُ- شَکُورٌ صَبُورٌ- مَغْمُورٌ بِفِکْرَتِهِ ضَنِینٌ بِخَلَّتِهِ- سَهْلُ الْخَلِیقَهِ لَیِّنُ الْعَرِیکَهِ- نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ- وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ« شادمانى مؤمن در چهره و غم وى در دل است، سعه صدرش از هر چیز بیشتر، و نفسش از هر چیز خوارتر است، از گردنفرازى بیزار است و خودنمایى را دشمن مى ‏دارد. غمش طولانى، همتّش والا، خاموشى ‏اش بسیار، و تمام وقتش مشغول است سپاسگزار، و بسى بردبار و در اندیشه فرو رفته است، در دوستى با دیگران امساک مى‏ ورزد، خلق و خویش نرم و طبعش رام است. اراده ‏اش از سنگ سخت محکمتر است با این که از برده‏ اى متواضع تر است. موفق باشید  

23017
متن پرسش
سلام بر شما استاد بزرگوار بنده: استاد در این زمانه و با این تبلیغات گسترده ای که دارد در کل دنیا می شود مثلا مانند تبلیغات گسترده و زیاد بهاییت یا وهابیت یا شیطان پرستی یا فرق نوظهور یا همان عرفان های حلقه و یا تبلیغات گسترده صادق شیرازی و ... تکلیف ما چیست؟ برای مثال در پیاده روی اربعین فرقه ضاله شیرازی ها دائم در تبلیغات بودند برای جذب حداکثری اما ما شیعیان انقلابی هیچ کاری نمی کنیم. حداقل خود بنده اینطوری هستم. یعنی نمیدونم که باید چیکار کنم؟! استاد الان تکلیف ما چیست؟ ما باید چکار کنیم؟ آیا ما هم باید تبلیغ کنیم؟ بنده خانم هستم و واقعا نمی دانم که باید چکار کنم؟ از یک طرف حرص می خورم و ناراحت می شوم که تمامی فرقه ها دائم در تبلیغ اند و از طرفی احساس می کنم کاری از دستم بر نمیاد! استاد بزرگوار لطفا کمکم کنید تا بدانم که چه کار کنم؟! استاد واقعا متشکرم که سوالات ما را جواب می دهید. خداوند سایه شما را از سر ما کم نکند، ان شا الله.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: متوجه باشید با ظهور انقلاب اسلامی در این تاریخ، تاریخِ ادامه‌ی این حرکات و فرقه‌ها تمام شده است و این حرکات مذبوحانه حکایت از آن دارد که خودشون هم فهمیده‌اند امکانی برای ادامه در ذات آن اندیشه‌ها نیست. ثانیاً: همین‌که بر عهد انقلاب اسلامی و ذیل رهبری آن قرار دارید، خودش کم کاری نیست. همه‌ی تلاش‌های دشمن برای آن است که چنین عهد و استقراری را از ما بگیرد. جای هیچ حرص و ناراحتی نیست، جای صبر و پایداری و طمأنینه است. موفق باشید

23016
متن پرسش
با سلام خدمت استاد معظّم: جناب استاد! حقیر در حال تهیه پایان نامه در سطح کارشناسی ارشد رشته علوم و معارف قرآن هستم و موضوع آن نیز، «تأثیر نشاط معنوی در ارتقاء نشاط اجتماعی بر اساس آموزه های دینی در شهروندان» می باشد. اول اینکه بفرمایید در رابطه با این موضوع، از کدامیک از کتب، جزوه ها و یا مقالات جنابعالی استفاده کنم؟ دوم اینکه آیا در این رابطه سخنرانی خاصی داشته اید؟ سوم اینکه هر راهنمایی و اشارتی که در خصوص غنای هرچه بیشتر و کاربردی تر شدن موضوع لازم می دانید یادآوری نمایید. توفیق و سلامتی روزافزون جنابعالی را از صمیم قلب از خداوند متعال خواهانم. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور مستقیم بحثی تحت آن عنوان نشده است ولی در این مورد نکاتی در کتاب «چه نیازی به نبیّ» و کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» و بحث فطرت در جزوه‌ی «معارف 1» هست. موفق باشید

23015
متن پرسش
سلام علیکم: جلسه 26 تفسیر سوره حمد مطالعه کردم فوق العاده فهم تفسیر حمد برای من سخت و سنگین هستش. استاد عزیز در یک کلام برای خودم توضیح دادم مثلا اسم من علی هستش من وجود دارم، علی جامعیت صفات من هستش، علی شامل این صفات مهربان با سخاوت با گذشت و...(البته صفات خوب میگم که موضوع برای من قابل فهم باشه) صفات از علی جدا نیست من یک علی نیستم با یه صفت مهربانی وجود هستم تجلی وجود من مثل اینه که سیب در ذهن من ایجاد میشه حالا یک علی نیست با یک سیب یعنی این سیب جلوه منه از من جدا نیست حالا نمیدونم منظورم درست رسوندم یا نه؟ طی این 26 جلسه سنگین تفسیر حمد امروز اینو خلاصه برای خودم کردم که این عالم مثل موضوع علی است اگر سطح فهم و ادراک را آوردم پایین باور کنید فقط برای این بود که بفهمم. ممنون از راهنمایی شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که بحمداللّه سعی می‌کنید در فهم اسماء اللّه مطالب را به انتها برسانید، سعی بفرمایید مبنا را همان مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» قرار دهید و بر آن اساس به بحث شرح تفسیر حمد حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» رجوع داشته باشید. موفق باشید

23014
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد مگر اصالت با روح و من نیست!؟ و تن در اختیار من نیست!؟ پس چطور بایست وقتی دچار بیماری روحی می شویم دارو و قرص مصرف کنیم؟ شما این رویه مرسوم روانپزشکی که هر نوع مشکل روحی را با قرص می خواهند درمان کنند چقدر قبول دارید؟! مثلا شخصی که دچار عارضه افسردگی یا شیدایی شده چطور بایست درمان شود!؟ خوردن قرص رو تائید می کنید در حالی که بعض تحقیقات و اساتید طب سنتی می گویند قرص در هر حال ضرر دارد!؟ چطور می توان از قرص رها شد!؟ یعنی دستوری غیر طب روز هست برای چنین مواردی!؟ مگر در چنین شرایطی مشکل از روح نیست!؟ پس دارو چه ربطی به من دارد!؟ در صدر اسلام برای چنین مشکلاتی اهل بیت چه دستوری می دادند!؟ و حال دستور اسلام چیست!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رابطه‌ی روح و بدن طوری است که بعضاً روح به جهت مشکلاتی که در ارگانیسم بدن به‌وجود آمده و نتوانسته است بدن را تدبیر کند به مشکل می‌افتد. در این مورد اگر داروی مناسبی در میان باشد که با آماده‌کردن بدن برای تدبیر روح مفید افتد، نباید از آن دارو چشم‌پوشی کرد. موفق باشید

23013
متن پرسش
سلام: استاد خواهشا اگر این راه دروغه بفرمایین ما بی خیال بشیم. امروز نشستم بابت حرف آقای قاضی که از اول دبیرستان تا الان یعنی ۱۴ سال پیش نماز اول وقتی که خونده بودم و به هیچ جا نرسیدم آقای قاضی رو لعن کردم. کار بدی بود ولی حداقل یکی باشه به ایشون بفهمونه نماز اول وقت خوندیم و حالمون خوش نشد. استاد ۷ سال مدام نماز شب خوندم که بزنه کمرم کاش نمیخوندم، خوندم که از درشون دور نشم ولی شدم، الانم دیگه حس و حال خوندن نیست. واقعا دعا کردن برای رسیدن به خدا که دیگه مال دنیا نیست که اجابت نشه ولی سالهای زیاد دعا کردم که گناه نکنم ولی کردم، اینکه معصوم زشتی گناه رو میبینه و طرفش نمیره خوش به حالشون ما بدبختا چکار کنیم که نه معصوم صدامون رو میشنوه نه خدای معصوم. بچگیم شلوغ بودم و اذیت داشتم برا عده ای ولی از ۱۲ سالگی تا به الان خیلی سعی کردم حالم با خدا خوب باشه ولی بدتر شد این ۱۲ سال حداقل ۳ سال کار مکروه از عمد نکردم تو اوج جوونیم. ولی حالا گناه می کنم با خوشحالی! آدم از من پست تر! لطفا نگید همین که میدونی کارت بده کفایت میکنه، این حال من رو خوب نمیکنه شما حالتون خوبه حال ما بدا رو نمیفهمین هیچ کس نمیفهمه. لعنت به دنیا! لعنت به وقتی که من زاییده شدم! لعنت به تمام حرفهای دروغ که حتی برای به خدا رسیدن هم باید زجر بکشیم. و کدوم خدا که حتی یکبار به دلخوشی من اجابتم نکرد، حتی تو مسائل دنیایی کوچیک، خودشون به بت پرستها تو قران‌میگن خدایان دروغیتون رو صدا بزنین اگر صدای شما رو بشنون باید اجابت کنن ولی دریغ از ذره ای اجابت از طرف خودشون. حال من حال خراب یکی دو روزه ای نیست که برای این راه زحمت نکشیده باشم حال من حال خراب آدمیه که ۷ سال مراقبت دائم کرده ۳ سال حتی کار‌ مکروه هم نکرده و حالا حالش از همه روزها بدتره. لعنت به دنیا! تف به دنیا! کاش خودکشی حداقل مکروه بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه‌ی این حرف‌ها با تجربه‌ی این‌چنینی که احساس می‌کنید دست‌تان به هیچ‌جا بند نیست؛ آن‌چه گذشته است را بازخوانی خواهید کرد و با تجربه‌ای برتر به دین‌داریِ اصیلی برمی‌گردید.

23011
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: ببخشید Hیا توجه به تلفظ الفاظ نماز حضور قلب در نماز محسوب می شود؟ آگر در نماز اجازه ندهیم هواسمان پرت شود و تمرکز داشته باشیم برای حضور قلب کافی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد حضور قلب، همین است که می‌فرمایید. ولی باید عادت کرده باشیم بدون وسواس الفاظ را درست ادا کنیم. موفق باشید

23010
متن پرسش
سلام و عرض ادب کوتاه سخن می گویم استاد گرامی: 6 سال پیش سیر مطالعاتی شما را شروع کرده بودم و لذت می بردم تا اینکه امر ازدواج و پس از آن تولد فرزندان و کار اداره فراغت بال را کاملا از من گرفت. دوست دارم دوباره شروع کنم به لطف الهی. از طرفی همسری دارم کم توجه به مسائل دینی و انجام واجبات که حتی نمازهای یومیه را با یاداوری من و یکی در میان می خواند نمی دانم چکار کنم؟ نگران آینده ی مذهبی دخترانم هستم که نکند آنها هم به این فرهنگ عادت کنند. گاهی اوقات به جدایی فکر می کنم ولی وابستگی عاطفی فرزندان مانع از این کار می شود. بفرمایید چه کنم؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در مأوای زندگی دینی بدون هرگونه افراط و تفریط و اضطرابی می‌توانید فرزندان خود را تربیت کنید و به همسرتان هم کمک نمایید. به مأوای زندگی دینی فکر کنید و نه به جدایی. موفق باشید

23009
متن پرسش
سلام: درباره فرض کرویت زمین و پاسخ شما به سوال قبلی «رفقایی که نظر به مسطح‌بودن زمین دارند برای همه‌ی آن‌چه جنابعالی بر آن تأکید می‌فرمایید، توجیه و تفسیر دارند. به نظر بنده در این مورد باید با جدّیتِ بیشتری وارد گفتگو شد.» مشکل من این است که در مورد چیزی به این وضوح چرا باید شک و تردید داشته در حالی که ما بصورت روزمره از این علوم استفاده می کنیم. بهرحال هیچ علاقه ای نداشتم وقت شریف حضرتعالی را با این مسائل بسیار کم اهمیت هدر بدم دلایلی که افرادی که زمین را مسطح می پندارند و دچار تئوری توطئه بزرگ هستند که احتمالا این صد دلیل باشه دیدم: http://flatearthfarsi.blog.ir/1396/02/05/100-%D8%AF%D9%84%DB%8C%D9%84-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86-%DB%8C%DA%A9-%DA%A9%D8%B1%D9%87-%DA%86%D8%B1%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA یک مورد که زیاد روی اون مانور می داد چرا اشیاء با فاصله بیش از چند ده مایل تو دریا دیده می شوند؟ (البته بستگی به ارتفاع شیء داره). اینکه در فاصله زیاد اشیاء دیده بشن این اتفاق تنها بعضی مواقع اتفاق میافته و علتش پدیده بسیار معروف داکتینگ هست. در اغلب موارد اشیاء دور دیده نمی شوند (با توجه به ارتفاع کم کم در افق محو می شوند) «لازم به تذکر است در منطقه خلیج فارس یک پدیده طبیعی دریایی به‌نام «داکتینگ» Ducting یا کریدور ارتباطی وجود دارد که کار رادارها را آسان‌تر می‌کند. عملکرد این پدیده به این شکل است که یک لایه از هوا با درجه حرارت معین بین دولایه بالایی و پایینی هوا – با درجه حرارت متفاوت، یک تونل هوایی را به وجود می‌آورد. این تونل به‌صورت لوله‌ای امواج راداری را تا مسافت‌های بسیار دور هدایت می‌کند.» این اتفاق در مورد اهداف هوایی هم بعضی اوقات (وجود شرایط جوی مناسب) اتفاق میافته ایران راداری با برد هزار کیلومتر ساخت (که با کروی بودن زمین اهداف از دید خارج می شن ولی با بازتاب اهداف دیده می شن) و تونست هواپیمای آمریکایی رو در اگر اشتباه نکنم نزدیکیهای هند با رادار بگیره و عکسشو بذاره کف دستشون این افرادی که این موارد رو مطرح کردن بعید می دونم هیچکدوم یک سمت دانشگاهی مرتبط داشته باشن، احتمال داره برای شوخی هم دارن این کار رو انجام می دن اگر می گن حرفشون درسته لینک مقاله ثبت شده بدن و یا ارجاع بدن به یکی دوتا کارشناس متخصص با جایگاه دانشگاهی (مگر اینکه ادعا بشه همه دانشگاهیان برای گمراه کردن مردم دست بدست هم دادن) یک دلیل دم دستی با همون مدل کروی - بیضوی زمین می توان با مدل بیضوی کروی زمین و با لحاظ مدار حرکت زمین بدور خورشید و چرخش اون لحظه طلوع خورشید - عمود بودن خورشید - و غروب خورشید را برای هر نقطه از زمین بدست آورد اذان صبح : خورشید 17.7 درجه زیر افق طلوع آفتاب : 50 دقیقه بالای افق غروب آفتاب : 50 دقیقه زیر افق اذان مغرب 4.5 درجه زیر افق همین نرم افزار باد صبا روی گوشی اغلب ماها و یا سایت شهید آوینی با همین محاسبات و مدل کروی بیضوی زمین wgs84 این محاسبات را انجام می دهند http://prayer.aviny.com/HowToDeterminePrayerTimes.aspx G:\SoftPortable\Internet.Download.Manager.6.3\Downloads\Documents\20110129104201-محاسبه اوقات شرعی .pdf افرادی که خیلی به عالم و آدم مشکوکند می توانند به این فرمولها مراجعه کنند و محاسبات را انجام دهند و بعد به دوست خود در کانادا، آمریکا، ژاپن، مالزی زنگ بزنند و بپرسند الان سر فلان دقیقه خورشید اونجا طلوع کرد غروب کرد؟ لازمه این صحبت این است که باورشون این باشه بقیه درباره صحت عملکرد این نرم افزار ها، این روابط و کار دانشگاهیان دروغ گفته اند (یک تئوری فریب بسیار بزرگ) عملکرد جی پی اس بر روی دستگاه موبایل، موقعیت جغرافیایی، نقشه ای که شهرداری از خونه شما تهیه می کنه همه ش همین موضوعه. اینکه کل کشورها، دانشگاهیان، متخصصین دست به دست هم دادن و اطلاعات فضا رو پنهان می کنن خیلی جای تعجب داره.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به همین دلیل عرض شد باید گفت و گوی علمی صورت بگیرد. مطالب را برای شخصی که علم نجوم قدیم و جدید را می‌دانستند، فرستادم تا ایشان نیز نظر خود را بفرمایند. موفق باشید

23008
متن پرسش
سلام استاد: این روایت جای دفاع و تامل دارد: «یا احمد لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما» (ترجمه: ای احمد اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی‌کردم و اگر علی نبود تو را خلق نمی‌کردم و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نمی‌کردم) از نظر معرفتی چگونه باید نگاه کرد؟ از نظر اهل علم الحدیث چگونه باید بررسی کرد تا مانع از فهم آن نشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اين روايت نظر به نبوت حضرت محمّد «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و امامت حضرت علي «علیه‌السلام» دارد و به اعتبار نبوت حضرت محمد «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و امامت حضرت علي «علیه‌السلام» ، هدف از خلقتِ حضرت محمّد و حضرت علي «علیه‌السلام»، حضرت فاطمه”علیها‌السلام»است، به عنوان ظهور بندگي كامل خدا. يعني حال كه هدف خلقت انسان‌ها، بندگي خداست و از طرفي هدف از خلق نبي «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به اعتبار نبوتش، و هدف از خلق امام به اعتبار امامتش، همه ‌و همه، ظهور آن بندگي است كه خداوند هدف خلقت انسان‌ها قرار داده است، و حال كه فاطمه‌زهرا «علیها‌السلام» مظهر بالفعل آن بندگي است كه نبوت و امامت براي ظهور آن پديد آمده‌اند، پس اگر نظر به فعليت كامل بندگي كه همان فاطمه‌زهرا «علیها‌السلام»است نبود، اصلاً خداوند نبوّت و امامتي را اراده نمي‌كرد و لذا است كه مي‌توان نتيجه گرفت فاطمه‌زهرا «علیها‌السلام» مظهر كامل بندگي است. بايد توجّه داشت كه اين روايت نمي‌خواهد مقام عبوديت پيامبر و علي «علیه‌السلام» را نفي كند، چراكه خداوند در توصيف رسول‌الله «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» صفت «عَبْدُهُ» را بر صفت «رَسُولُهُ» مقدم مي‌دارد و در واقع عبوديت محض رسول‌الله «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را تأييد كرده‌ است، ولي در پيامبرخدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» عبوديت و نبوت و در علي «علیه‌السلام» عبوديت و امامت جمع است و چون خداوند در خلقت انسان‌ نظر به عبوديت او دارد و فاطمه‌زهرا «علیها‌السلام» نمونة صريح و روشن اين عبوديت است. روايت مي‌فرمايد: مقصدخلقتِ نبوّت و امامت، خلقت فاطمه‌‌زهرا «علیها‌السلام»است و در واقع فاطمه «علیها‌السلام» مظهر همان عبوديت پيامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است و محبت شديد پيامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به فاطمه‌زهرا «علیها‌السلام» در همين راستا است كه در آينه وجود فاطمه «علیها‌السلام» عبوديت خود را مي‌يابد و در عبوديت او مظهري از حقايق را مي‌بيند و لذا پيامبر «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» مي‌فرمايد: «فَاطِمَةُ حَوراءُ اِنْسِيَّةٌ، فَكُلَّما اَشْتَقْتُ اِلي رائِحَةِ‌‌الْجَنَّةِ، شَمَمْتُ رائِحَةَ اِبْنَتي فاطِمَةَ»؛[1] يعني فاطمه حوريه‌اي بشرگونه است، هر زمان مشتاق بوي بهشت مي‌شوم، دخترم فاطمه را مي‌بويم. در حديث ديگري مي‌فرمايند: «فَما قَبَّلْتُها قَطُّ اِلاّ وَجَدْتُ رائِحَةَ شَجَرَةِ طُوبي مِْنها»؛[2] يعني هرگز فاطمه را نمي‌بوسم، مگر اين‌كه بوي درخت طوبي را از او استشمام مي‌كنم. پس فاطمه‌زهرا «علیها‌السلام»مظهر جامعيت بهشت است و حضرت پيامبر «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» وقتي مي‌خواهند به بهشت و شجرة طوبي منتقل شوند و از آن حقايق غيبي بهره گيرند، به فاطمه «علیها‌السلام» نظر مي‌كنند و او را مي‌بويند و ارادت به مقام فاطمه ‌زهرا «علیها‌السلام»و توجّه به مقام آن حضرت، قدرت چنين انتقالي را براي ما نيزدارد، البته در حدّ خودمان. توجه به اين‌گونه مقاماتِ حضرت‌زهرا «علیها‌السلام» مقدمه براي معرفت به آن حضرت خواهد شد و زمينة درك شب قدر مي‌شود. موفق باشید      

 


[1] - «بحارالانوار»، ج43، ص4.

[2] - «بحارالانوار»، ج43، ص6.

23007
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد محترم: استاد تقاضا دارم نظر خود را در مورد سید حسن ابطحی و کتاب پرواز روح ایشان که در شرح حال مرحوم ملا آقاجان زنجانی نوشته اند بفرمایید. متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کلاً کتاب‌های آقای حسن ابطحی مبنای درستی ندارد. موفق باشید

23006
متن پرسش
سلام استاد عزیز: خواباندن کودک در اتاق جدا از والدین در فرهنگ اسلامی جایی دارد؟ باعث بحران روحی و عدم استحکام خانواده نمی‌شود؟ تبلیغ زیاد در مهدکودک می‌شود ولی فرزندمان مخالفت شدید می‌کند؟ ممنون از زحماتتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم تا سال‌های اول که کودک نیاز به عواطف مستقیم والدین دارد، نباید از والدین جدا شوند. ولی در موقعی که کودک، کودکِ ممیزه است حرف درستی است. موفق باشید

23005
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده عزیز: استاد علامه طباطبایی در بخش روایی تفسیر آیات ۱۱۲ تا ۱۱۵ سوره مائده آنجا که بحث مائده آسمانی برای حواریین است این طور می فرمایند: در روايتى كه كافى از محمد بن حسن از محمد بن يحيى از احمد بن محمد از محمد بن حسن اشعرى از حضرت رضا (عليه السلام) نقل كرده دارد كه امام فرمود: فيل از مسخ شدگان است، اين حيوان پادشاهى بوده كه بسيار زنا مى كرد. و همچنين گرگ كه آن هم عربى نادان بوده كه كارش ديوثى بوده است، خرگوش زنى بوده كه به شوهرش خيانت مى كرده و خود را از حيض غسل نمى داده. خفاش شخصى بوده كه خرماى مردم را مى دزديده ميمون و خوك از بنى اسرائيل بودند و دستور دينى روز شنبه را زير پا گذاشتند، جريث كه نوعى از ماهى است و همچنين سوسمار از بنى اسرائيل بودند كه وقتى مائده بر عيسى بن مريم نازل شد مع ذلك ايمان نياوردند و به همين جرم مبتلا به سرگشتگى و تحير شدند، بعضى به درياها ريخته و به صورت ماهى در آمدند و بعضى در بيابانها پراكنده شده و به صورت سوسمار مسخ شدند. موش از زنان فاسق بوده . عقرب سخن چين و خرس و سوسمار بزرگ و زنبور، قصابهائى بوده اند كه كم فروشى مى كرده اند. اين روايت با دو روايت قبلى معارض نيست و ممكن است بين اين روايت و آن دو، جمع نمود و گفت : بعضى از بنى اسرائيل در انكار مائده به صورت خنزير و بعضى ديگر به صورت جريث و سوسمار درآمدند، ليكن اين روايت از جهت ديگرى محل اشكال است و آن اين است كه در اين روايت آمده : متخلفين از دستور روز شنبه به صورت ميمون و خوك مسخ شدند و حال آنكه در آيه شريفه اى كه در بالا ذكر شد و همچنين در آيه اى كه نظير آن در سوره اعراف است دارد كه ايشان به صورت ميمون مسخ شدند و اتفاقا سياقشان هم طورى است كه از آن بر مى آيد به غير ميمون مسخ نشدند. (و خدا داناتر است). سوال: جناب علامه این روایت را رد کرده اند یا قبول؟ اگر قبول کرده اند یعنی واقعا این حیوانات نام برده شده از نسل همان انسانهای مسخ شده اند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که علامه‌ی طباطبایی می‌فرمایند امت‌هایی که مسخ می‌شوند پس از مسخ‌شدن می‌میرند، نه این‌که این حیوانات، همان امت‌های مسخ‌شده می‌باشند. آری! آن‌هایی که مسخ می‌شوند به همان صورتی که روایت می‌فرماید، مسخ می‌شوند ولی بعداً می‌میرند. این حیوانات که در طبیعت هستند از مادری از جنس خودشان متولد شده‌اند.

اشکال ندارد که آیه‌ی مذکور صورتِ غالب مسخِ آن قوم را متذکر شود، ولی نحوه‌های دیگری هم که در میان آن قوم بوده‌اند، به شکل‌های دیگر مسخ شوند. موفق باشید  

23004
متن پرسش
سلام علیکم: بروز غضب خداوند در دنیا و برزخ و قیامت نسبت به انسان چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای حضرت ربّ العالمین، تغییر حالات به آن معنا که یک روز غضبناک باشند و یک روز خوشحال، معنا ندارد. آری! با گرفتن نعمت‌هایی که مرحمت کرده‌اند عملاً صورتی از غضب برای جضرت ربّ العالمین معنا می‌شود، چه در دنیا و چه در برزخ و چه در قیامت. در برزخ و قیامت، سلبِ رحمت موجب قرارگرفتن در عذاب الهی خواهد بود. موفق باشید

23003
متن پرسش
سلام: بنده تحصیلات دانشگاهی رشته علوم پایه دارم و علاقمند به مطالعه فلسفه اسلامی هستم. با مطالعه تعدادی از کتاب ها (آیت الله مصباح، استاد مطهری) دیدم که نمی توانم با آنها ارتباط بگیرم. گزاره هایی را به عنوان اصل موضوع قبول می کنند که واقعا صحتشان مورد تردید است و یکی دو فصل بیشتر نمی توانم با ایشان جلو بروم. بهر حال با این ذهن ریاضی و استدلالی چه منبعی را برای آموختن فلسفه اسلامی بطور خاص حکمت متعالیه پیشنهاد می فرمایید. کتاب و یا فایل صوتی جلسات فرقی ندارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بد نیست سری به کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن‌ها بزنید. هر دو کتاب با شرح صوتی آن‌ها بر روی سایت هست. با این‌همه هرگز نباید از آثار شهید مطهری غفلت کرد. فکر می‌کنم آن زمان که حضرت حجت«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» هم تشریف بیاورند، به مطالعه‌ی کتاب‌های شهید مطهری توصیه می‌کنند. موفق باشید

23002
متن پرسش
سلام و وقت بخیر خدمت شما: یک قسمت از سخنرانی طائب بدجور ذهنم رو درگیر خودش کرده خواستم ببینم شما توجیهی، توضیحی براش دارید منبع http://aftabnews.ir/vdciwuazzt1apz2.cbct.html "حجت الاسلام تائب سپس به تبیین چگونگی رییس‌جمهور شدن احمدی‌نژاد پرداخت و افزود: سال دوم رییس‌جمهوری خاتمی، جریان حزب‌الله به این فکر افتاد که اگر روند حاکم به همین ترتیب به سوی جلو حرکت کند جریان خاتمی نظام را از بین خواهند برد، لذا گفتند که جریان حزب‌الله باید ورود پیدا کند تا بر جریان انتخابات سلطه مردمی پیدا کند و در انتخابات پیروز شود، بنابراین یک گروه هزار نفره از سراسر کشور جمع شدند و از میان آن‌ها 300 نفر و از بین آن‌ها گروه شانزده نفره‌ای تشکیل شد که جلساتی برگزار شد و به این اندیشه بودند که چگونه بتوانند در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری، در انتخاب مردم مؤثر باشند، یکی از افراد آن گروه احمدی‌نژاد بود و بنده نخستین باری که احمدی‌نژاد را دیدم در این جلسات بود. وی ادامه داد: در این جلسه آقایان احمدی‌نژاد، فدایی، توکلی، باهنر، رحیم‌پور، مرتضی نبوی، زاکانی و یک نماینده از تلویزیون آمده بودند؛ تنها نکته مطرح این بود که چگونه بر اوضاع سلطه پیدا کنیم. اولین چیزی که مطرح شد این بود که بالاخره در انتخابات باید رأی مردم را جذب کنیم و در آن جلسه بحث شد که تابلویی را بلند کنیم که مردم ذیل این تابلو جمع شوند و در آن جلسه بحث شد و من پیشنهاد دادم که ما همان تابلویی که امام خمینی (ره) بلند کرده بود و مردم آن را به فراموشی سپردند را بلند کنیم، و امام گفته بود که ما مقدمه‌ساز ظهور امام‌ زمان (عج) هستیم و این امروز فراموش شده است، اگر این تابلو را برای مقدمه‌سازی بلند کنیم مردم دور این شعار جمع می‌شوند؛ در آن نشست تنها کسی که خیلی استقبال کرد احمدی‌نژاد بود و بالاخره این طرح قبول شد." در حقیقت اینجا طائب گفته تو چنان جلسه ای پیشنهاد دادم تابلویی بلند کنیم به نام امام زمان و مردم رو زیر اون تابلو جمع کنیم. نمی دونم به بازی گرفتن مقدسات، سوء استفاده از نام ها چه صورت دیگری می تونه داشته باشه که هرکی از راه رسید بخواد هدف خودش رو با هر وسیله ای که شده بدست بیاره حتی با چنین چیزهایی. بهرحال اینها رو گفتم فضای فکر و مشکلات رو خدمتتون بگم. توضیح یا توجیهی دارید بفرمایید. به عنوان یک درد دل این را هم خدمتتان عرض کنم متاسفانه ماها در فضایی قرار گرفته ایم که واقعا نمی توانیم با توجیه و استدلال عقلی با مخالفان نظام صحبتی داشته باشیم، تنها سرمایه مون حب و عشقی است که به رهبر عزیز انقلاب حفظه الله داریم و تنها با این علاقه باید جواب سوالات رو بدهیم و توجیه کنیم که عموما هم توجیهاتی هست که با عقل نمیسازه. کاش امثال شما در زمینه های تخصصی مختلف زیاد بودند و نوری در عالم عقل روشن می کردند و چراغ راهی بودند. استاد گرامی برای شما آرزوی توفیقات روز افزون دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان این‌طور فکر کرد که آقای تائب، نه به عنوان یک نوع سیاسی‌کاری آن حرف را زده باشد، بلکه با اعتقاد به این‌که روح انقلاب اسلامی همین شرایطِ مقدمات ظهور حضرت است و خواسته‌اند متذکر شوند از این طریق، انقلاب اسلامی به هدفش نزدیک‌تر می‌شود و خداوند نیز مدد خواهد کرد. موفق باشید

23001
متن پرسش
استاد عزیز سلام: با توجه به حضور همه جانبه‌ی حق در صحنه‌ی زندگی انسان‌ها توسط راهی که ذیل حضرت امام و مسیر انقلاب باز شد و توحید معنای کامل‌تری از آن به صحنه آمد که حضرت آقا می فرمایند: «توحید به آن حاد معنای توحید عبارت از این است که در جامعه حاکمیت خدا باشد.» پس می توان گفت آن توحیدی که امثال عرفای حوزه نجف مثل آیت الله قاضی یا سیدهاشم حداد به آن دست یافته بودند و در آن عالم زندگی می کردند تام‌ترین و حادترین وجوه توحید نبوده؟ «البته با تمام عظمتی که برای سلوک بزرگ آنان قائلیم و بحق هم هست.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید می‌توان این‌طور فکر کرد که آن بزرگان هم در راستای ایجاد جامعه‌ی توحیدی تلاش می‌کردند و فعالیت آن‌ها مقدمه‌ی شکل‌گرفتنِ انقلاب اسلامی شد. موفق باشید

23000
متن پرسش
کسب علم با سلام خدمت استاد محترم: سوال بنده این است که کسب علم (البته به این فرض که کاملا نیت الهی باشد) جز اینکه عقاید و بینش ما را رشد می دهد و در رشد و تعالی و بندگی ما سودمند است، بعد از مرگ ما در مسیری که باید طی کنیم با ما هست یا فقط صرف ابزاری است برای کمال، واضح تر اینکه چیزی از این علوم را به یاد می آوریم و جایی از آن استفاده می کنیم یا فقط شخصیتی که از ما شکل گرفته هست؟ و سوال بعد اینکه منازلی که ما بعد مرگ طی می کنیم چگونه است، آیا انسان در این منازل کار خاصی باید انجام دهد یا فقط بیننده اعمالی است که در دنیا مرتکب شده؟ سوم اینکه اگر انسان به طور کلی از اعمال لغو گذشته خود توبه کند و در جهت جبران برآید آیا دوباره بعد مرگ آثار آن را می بیند، اگر جواب منفی است چرا در احوال آقای قوچانی و آنهایی که مرگ را تجربه کرده اند دوره کردن زندگی دیده می شود؟ واقعا یادآوری برخی لحظات زندگی برای انسان درد آور است و البته توبه کرده. ان شاء الله اجر شما با امام زمان (عج)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. علومی که مربوط به زندگیِ دنیایی است در قیامت برای انسان نمی‌ماند، ولی نیّت خیر آن همراه انسان است. ۲. انسان مؤمن در برزخ و قیامت با عوالم متعالی روبه‌رو می‌شود. ۳. با توبه، عالَمِ انسان تغییر می‌کند. شاید جریان مرحوم آقای قوچانی به جهت آن بوده است که هنوز آثاری از اعمال ایشان در ایشان بوده است، زیرا در آن زمان آن مرحوم، واقعاً رحلت نکرده است. موفق باشید

22999
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بنده از نوجوانی خیلی به امر پدر و مادرم مقید بودم. در شانزده سالگی از علاقه خود به علوم انسانی چشم پوشی کردم و به نظر والدینم به رشته علوم تجربی رفتم. در کنکور با اینکه یک رشته خوب در شهرستان قبول شده بودم که آینده شغلی آن تضمین بود ولی بنا به نظر والدینم در شهر خود و در رشته ای کسالت بار به تحصیل پرداختم و از همان ترم اول از آنها خواستم مرا معاف کنند ولی چهار سال گذشت و رضایت ندادند و اخراج شدم، بعد از آن به خاطر جبر شرایط در رشته حسابداری مشغول شدم البته به انتخاب خودم ولی ابدا علاقه نداشتم و مشغول به کاری شدم که ابدا رغبتی ندارم، چندی قبل هم با دختری که مورد علاقه ام بود اجازه ندادند بیشتر آشنایی پیدا کنیم. استاد بنده از تمام سالهای خوبم برای والدینم گذشتم و آینده خودم را تباه کردم، اخیرا فهمیدم از نظر شرعی به هیچکدام از حرفهای والدینم‌ نباید گوش می کردم. اکنون نعوذ بالله نسبت به آنها تنفر دارم چون هم درسم، هم شغلم، هم دختر مورد علاقه ام و هم عمر مرا از من گرفته اند و فهمیده ام خدا نیز راضی نبوده در این امور اطاعت از والدینم کنم. چند هفته ای هست که دیگر به خانه نمی روم. احساس می کنم هم دنیایم را داده ام و هم آخرتم را. استاد در مقابل با این رفتارها تکلیف من چیست؟ احساس می کنم زندگی ام را تباه کرده اند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطمئن باشید برکات دنبال‌کردنِ رضایت والدین برایتان می‌ماند. آری! لازم نبوده در این موارد از آن‌ها تبعیت کنید، ولی بالاخره این تبعیت، برکات خود را دارد. در حال حاضر هم بهتر است که اصلاً به رویِ خودتان نیاورید که چه شده است. با احترام به آن‌ها کارِ خودتان را بکنید. ترک خانه اصلاً صلاح نیست. موفق باشید

نمایش چاپی