باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم اگر با اهداف متعالیِ انقلاب اسلامی افراد را بسنجیم، اشخاصی مثل آقای هاشمی بیرون از گود قرار میگیرند. انقلاب اسلامی به آن معنایی که برای تحقق آرمان آن تا آنجا باید جلو رفت که حضرت امام دربارهاش میفرمایند: «مگر بيش از اين است كه فرزندان عزيز اسلامِ ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبه هاى دار مى روند؟ مگر بيش از اين است كه زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته مى شوند؟ بگذار دنياى پست ماديت با ما چنين كند ولى ما به وظيفه ى اسلامى خود عمل كنيم.» موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید وقتی یک ملت نظر به ظهور انسان کامل در افق عالَم دارد، هر قطعهای از تاریخ او، بسترِ کمال او خواهد شد و از فروافتادن در روزمرّگیها آزاد میشود 2- اتفاقاً یک بازیِ دوسر سود است و نه دوسر باخت. زیرا در بستر ظهورِ عدالت تاریخی است که ما مأیوس نمیشویم و به عدالت نهایی نظر داریم 3- اعتقاد به مهدویت همواره ملت را در فضای عدالت نگه میدارد به همان معنایی که اگر کسی منتظر مصلِح است، خود باید صالح باشد و همین عقیده است که جمهوری اسلامی را تا آنجا جلو میبرد که آقای اسماعیل هنیّه نامهی اخیر را به مقام معظم رهبری مینویسد، زیرا فکر و فرهنگِ مهدوی ملت ما نمیگذارد تا ملت فلسطین مأیوس شوند و چون گردی در هوا پراکنده گردند و معنای امیدواری برای احقاق حق برای همیشه در تاریخ معاصر از بین برود 4- «قرن» در روایات به معنای 100 سال نیست، بلکه به معنی نزدیکی است. یعنی شرایطی که افراد جامعه به پیوستگی و جمعی رسیدند 5- با همهی اینها نه خدا از شما متنفر است و نه بندهی حقیری چون من که فکر میکنم با نگاه خداوند به امثال شما میتوان نگریست. در آخر پیشنهاد میکنم اگر خشمتان فرو نشست، سری به کتاب «بصیرت و انتظار فرج» که بر روی سایت هست بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالبی که فرمودید، مطالبی نیست که در سؤال و جواب در این فضا بتوانید نتیجه بگیرید. پیشنهاد بنده آن است که ابتدا باید در آن بستر دینی و فرهنگی که هستید، تحقیق کاملی داشته باشید تا در رجوع به فرهنگ و دین بعدی دچار بحران و بیپایگی نگردید. مثلاً معاد جسمانی که در دین اسلام است را درست بررسی نکردهاید و خیلی سطحی از آن گذشتهاید. به عنوان نمونه در این مورد میتوانید سری به جزوهی «نحوهی حیات بدن اُخروی» که بر روی سایت هست، بزنید.
در مورد توحید هم عمده جمع بین تنزیه و تشبیه است. یعنی نظر به احدی که صمد هم میباشد. از طرفی در احدیت خود جایی برای غیر نمیگذارد و با صمدیت خود راه را به سوی حقیقتش میگشاید. در روایت داریم: حضرت سجاد (ع) مى فرمايند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْآيَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ إِلَى قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُور»[1] خداوند مى دانست در آخرالزمان اقوام متعمّقى مى آيند كه براى آنها سوره توحيد و شش آيه اول سوره حديد را نازل كرد. اين خبر نشان مى دهد براى فهم سوره ى توحيد و شش آيه ى اول سوره ى حديد نياز به روح آخرالزمانى است. نتيجه اينكه واژه ها هر اندازه هم كه مقدس باشند تنها در گرو تفكرى كه به آنها رجوع مى شود بزرگى و قداست خود را مى نمایاند.
بنده تا حدّی اُپانیشادها و مکتب یوگا را مطالعه کردهام. نظر خودم آن است که توحید اسلام، جامعتر است بهخصوص توحیدی که حضرت در نهجالبلاغه از آن گزارش میدهند
آن نوع توحید بیشتر با جنبههای شخصیِ دین سر و کار دارد و نسخهی عالمگیر تجویز نمیکند و لذا آثار و نتایجش عمومی نبوده و تحت عنوان «تجربهی دینی» امروز مشهور است. هایدگر در این مورد آخرین مرحلهی دورهی مدرن را غیاب خدایان و یا فروبستگیِ ساحت قدس میداند و معتقد است حاصل این غیاب، آن است که ما نسبتمان با خدایان در حدّ تجربهی دینی فرو کاسته میشود و معتقد است مسیحیت با فردیکردنِ دین نقش مؤثری در این مورد داشته است و عملاً راه را برای تمدنِ سکولار باز گذاشته است. موفق باشید
[1] ( 1)- الكافى، ج 1، ص 91.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که متوجهاید بخواهیم و نخواهیم وسعت زندگیِ شهری امکان آن نوع خواستگاریِ سنتی را به مشکل انداخته است. میماند که اگر محیط سالمی در میان باشد آنطور که شما آن را وصف میکنید؛ یعنی رابطهها از بستر سنت دینی خارج نباشد، باید بتوانیم چیزی را جایگزین آن نوع خواستگاری سنتی کرد که نه، حریمها بشکند و نه، کار به بنبست برسد. میماند که آن چیز چگونه باید باشد و چه تعریفی باید برایش کرد، که اولاً: دختران بدانند چه کسی به خواستگاری آنها میآیند. ثانیاً: پسران بدانند این نوع خواستگاری جدید و پیشنهاد ازدواج، چیزِ خطایی نسبت به سنت گذشته نیست. و این چیزی است که باید نسبت به آن فکر کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به جهت حفظ حرمت آیت اللّه جوادی، به صورت خصوصی جواب داده شد و ملاحظه کردید که اولاً طلای مصرفی در کشتی مذکور 140 گرم آنهم جهت آبکاریِ طلا بر روی فلزات تشکیلدهندهی بدنهی کشتی بوده است که تمام قرآن را سازندهی کشتی با خط خوش خود بر بدنهی کشتی نوشته است، جهت هدیه به حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام». و تنها در آن مرکز به نمایش گذاشته شده است و تمام هزینهی آن از امور شخصی سازندهی آن بوده است. این موارد را میتوان نوعی تجلیل به حساب آورد. نمیتوان به طرف که تنها همین اندازه توان و وسع دارد تا هنر خود را تقدیم کند، بگوییم برود المیزان بخواند؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان حدّی که مطالب حقی در اختیارتان هست، میتوانید با اهلش در میان بگذارید. ولی خوب است دروس حوزوی را در حدّ ادبیات عرب شروع کنید تا بتوانید با قرآن و روایات ارتباط برقرار نمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- عدالت از آن جهت مقدمه است که دغدغههای تبعیض را از جامعه کم می کند تا انسانها به هدف اصلی خود که همان قرب است، بپردازند 3- عموماً انسانها در همان حدّی که در عدالت اقدام میکنند، در همان حدّ زمینهی قرب در مقابلشان گشوده میشود. البته عدالت بیشتر با قناعت همراه است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح مناجات اول را تحت عنوان «مناجات التّوابین» در جزوات سایت میتوانید بیابید. اطلاع از شرح سایر مناجاتها در ذهن ندارم. موفق باشید آدرس جزوهی مذکور در سایت چنین است: http://lobolmizan.ir/leaflet/1311/%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A7%D8%A6%D8%A8%DB%8C%D9%86
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع را میتوانید در جزوهی «معارف 1» به آدرس زیر پیدا کنید. موفق باشید http://lobolmizan.ir/leaflet/1353/%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-1
باسمه تعالی: سلام علیکم: اسم مرید و مختار خداوند در تمام مراتب هستی جاری است و عالَم را در بقای خودش محفوظ میدارد. انسان در بهشت، در مقام لقاء است به همان معنایی که فرمود: «سوار چون که به منزل رسد پیاده شود» همهی تلاشها برای آن بود که به اینجا برسیم، از این به بعد نگران باید باشیم نکند این حالت تغییر کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا ایشان را رحمت کند. به نظر بنده مطالب ارزشمندی را در آن آثار مطرح کردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: دین حق، دینی است که همهی ابعاد انسان را در نسبت با حق و خلق و خود به فعلیت برساند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نکتهی ارزشمندی در رابطه با سخنان آیت اللّه جوادی اشاره فرمودید. ولی عنایت داشته باشید وقتی موضوع مورد بحث در آیات الهی شخصِ شیطان باشد که خداوند در موردش فرموده: «و ما یعدهم الشیطان إلا غرورا» یعنی شیطان هرچه ادعا کند جز فریب و دروغ نیست؛ پس عملاً آن نکته را متذکر شده که تأیید سخن شیطان نباشد که ادعا کرد پروردگارا تو مرا اغواء نمودی. زیرا آنچه مربوط به خودش بود و انتخاب و ارادهی خودش، به حضرت ربّ العالمین نسبت داد و مثل همیشه در اینجا نیز فریبکارانه سخن گفت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده «اسفار» جناب صدرا بهخوبی توان تبیین «وحدت وجود» را داراست. وقتی روشن میکند که غیر حق، عین ربط به حق است که بودش همان ربط است؛ دیگر جایی برای غیر حق نمیماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی قرآن میفرماید: «تلک الرسل فضّلنا بعضهم علی بعض» به گفتهی علامهی طباطبایی این شدت و ضعف، در توحید است. زیرا توحید، تشکیکی است. ولی از نظر عصمت به معنای دستورات خدا، همهی آنها معصوماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر نظام اسلامی به عنوان زعیم یک جامعه تلاش دارد مردم را به آن نوع آگاهی برساند که خودشان دوستدار عدالت باشند، به جای اینکه برای هرکس پلیسی قرار دهند. باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که قرآن قیام به قسط و عدالت را در زیر دستورات الهی به عهدهی مردم گذاشته است. در سورهی حدید آیهی 25 می فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ». به راستى پيامبران خود را با بیّنات روانه كرديم و با آنها كتاب و میزان را فرود آورديم تا مردم به قسط برخيزند و حدید را كه در آن سختی زیاد و سودهایی برای مردم است نازل کردیم تا خدا معلوم بدارد چه كسى او و پيامبرانش را به غیب يارى مى كند، آرى خدا نيرومندِ شكست ناپذير است. می فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا» یعنی ارسال رسول با تدبیر الهی بوده و می گوید «ما» فرستادیم تا نظر را متوجه خداوند و کارگزاران الهی کند. اینان رسولان را فرستادند تا آنها به جای خدای نامحدود بتوانند عمل کنند. «بِالْبَيِّنَاتِ» با چیزی رسولان را فرستادیم که هم خودش روشن است و هم روشنی بخش و روشنگر است و طرف مقابل هم از این سخنان بهره می برد زیرا تنها برای خودِ رسول روشن نبوده، قدرت روشنگری هم دارد و طرف مقابل که با آن بیّنات روبهرو شود مطالب زیادی برایش روشن می شود - حتی معجزات هم نمونه هایی از بیّناتاند- و این شیوه عمومی کسانی است که صاحب رسالت اند، چه انبیاء یا جانشینان آنها و شیوه هایی که این بزرگان از آن استفاده می کنند امور بیّن اند و از همه راههای بیّن استفاده می کردند.
گویی پیامبران وارد فضای تاریکی شده اند که انسانها در آن فضا خودشان را هم نمی بینند و نمی شناسند و پیامبران آمده اند تا با بیّناتِ خود، تعریف جدیدی از خود بیابند تا شرایط تغییر کند و از تاریخ جاهلیت که نه در آن ابدیت برای انسان مطرح بود و نه استعداد رسیدن به قرب الهی برای انسان معنا داشت، به تاریخ دیگری وارد شوند که دستور عمل های خاص خود را دارد لذا می فرماید: «أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ» با پیامبران کتاب و میزان نازل کردیم تا آنهایی که در کنار پیامبران قرار می گیرند از آن بهره مند شوند. بحث «اِنزال» را به میان می آورد که پایینآوردن است نه یاددادن به پیامبر، زیرا این دستورات، باطنی معنوی دارند و نازل شده اند تا برای مردم قابل فهم باشد. «میزان»، آن قدرت تشخیصی است که چگونه از کتاب و دستورات الهی استفاده کنیم و این هم با پیامبران نازل می شود و در رابطه با میزان، انسانها وزن هر دستوری را تشخیص میدهند تا آنجا که اگر دو دستور معارضِ همدیگر شدند می فهمند وزن و اهمیت هرکدام چه قدر است و کدام را باید بر کدام حاکم کرد. چنین تشخیصی با پیامبران نازل می شود و هر آن کس که در کنار پیامبران قرار گیرد از چنین توانایی بهره مند می شود و گرفتار تحجر نمی گردد.[1] در ادامه میفرماید: «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» برای آن که مردم جهت اقامهی قسط بهپا خیزند. هدف اولِ ارسال رسولان قیام به قسط است تا مردم خودشان بهپا خیزند نه آنکه پیامبران به هر قیمتی اقامهی قسط کنند، اگر مردم خواستند خودشان قیام کنند و درگیر موضوع شوند تا اولاً: جبهه مقابل خود را بشناسند. ثانیاً: بدانند برای اقامه قسط باید خود هزینه کنند و پیامبران شرایط چنین انتخابی را فراهم نمودند و آنها را از انتخابهای خطا آزاد کردند و موفقیت در این امر مربوط به مردم است که اقدام بکنند یا نکنند. پس وقتی در روایت داریم: «ارتَّد الناس بعد رسول الله الا ثلاثه»[2] بعد از رسول خدا (ص) همه به نحوی منحرف شدند مگر سه نفر، باید بگوییم مردم کوتاهی کردند یا رسول خدا؟ در حالیکه رساندن کتاب و میزان به عهدهی پیامبران بود و قیام به قسط به عهدهی مردم میباشد.
مردم باید تلاش کنند خود را در تاریخی که شروع شده شکل دهند و این جا است که مافوق عدالت، آزادی به میان می آید و نباید با هر شیوهای به اهداف خود رسید و آزادی انسانها را زیر پا گذاشت و به همین جهت علی (ع) حاضر نیستند مثل معاویه با زیر پاگذاردن آزادی مردم، عمل کنند و به هر قیمتی به اهداف خود برسند.
در معنای «قسط» باید متوجه ضد آن یعنی «جُور» شد که به معنای دادن حقِ یکی به دیگری است هر چند خودش هم راضی باشد[3] پس قسط یعنی حق کسی را دادن و دین آمده تا حقوق در همه جا و در همه چیز رعایت شود. هدف در حرکت انبیاء آن است که مردم به شعوری برسند که حقوق هر چیزی و هر کسی رعایت شود و در این راستا به پا خیزند تا مقسِط شوند و قاسط مقابل این هدف قرار دارد و تلاش دارد این اتفاق نیفتد - مثل معاویه -. در ادامه میفرماید: «وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ» و حدید را فرو فرستادیم که در آن سختی زیادی هست و منافعی برای مردم دارد. در چنین شرایطی که مقسطین یک طرف ایستاده اند و قاسطین در طرف دیگر، دستوراتی با شدّت و حِدّتی خاص نازل شده که منجر به قتال و مبارزه می شود[4] که در آن سختی شدیدی هست. بعد از آمدن بیّنات، در مقابل آدمهایی که حق برایشان روشن شده و جلو فهم خود ایستاده، برخوردهای شدید در میان می آید. نمونه نزول برخورد شدید دستوری است که میفرماید: «جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ» که به رسول خدا (ص) دستور داده با کفار و منافقین مقابله کند، این به معنای آن نبود که حضرت با منافقین جنگ کنند، بلکه به معنای همان برخورد سختی است که حضرت با آنها داشتند و این شدت و حدّت نیز نازل شده و ریشهی الهی دارد.
اگر آن برخوردهای سخت انجام شود، منافعی نیز برای مردم دارد و مردم در انتخاب خود گرفتار راهی نیستند که دشمنان دین در مقابل آنها شکل داده اند و نمی گذارند مردم به آنچه فهمیدند و اعتقاد دارند عمل کنند.
هدف از ارسال رسولان را یکی قیام مردم به قسط مطرح کرد و دیگر «وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيز» با توجه به واژهی «عَلِمَ» که هم به معنای دانستن است و هم به معنای نشانه گذاری، می توان در معنای آیه گفت: رسولان را با آن لوازم فرستادیم تا خداوند نشانه بگذارد که چه کسی او و رسولاناش را بالغیب یاری می کند، یعنی وقتی رسول در صحنه نیست و با رحلت خود غایب شده است، اینان آن مؤمنین واقعی هستند که به شخصیتها حتی به شخصیت رسول هم بند نیستند و در غیبت رسول هم او را با پیروی از سنت اش یاری می کنند. اینان آنهایی اند که خداوند نشانه های خاصی برایشان قائل است و تأکید بر اهمیت مؤمنین آخرالزمان نیز در این راستا می تواند باشد و این که فرمود خدا را یاری کنید از جهت ضعف خداوند نیست زیرا که او قوی و عزیز است، بلکه برای آن است که بندگان زندگی را با آزادی برای خود شکل دهند.
خلفا و جانشینان واقعی رسولان همان شأنی را دارا می باشند که رسولان دارا هستند و در این رابطه وقتی به حضرت صادق (ع) بنگریم می بینیم که چگونه وظیفه خود می دانسته اند به هر شیوه ممکن و در زوایای مختلف ارائه بیّنات کنند و شما با امامی روبروئید که می خواهد مردم را از تاریکی ها نجات دهد و با کودتا در مقابل حاکمان این مشکل حل نمی شود بلکه با تربیت شاگردان و گسیل آنها به اقصا نقاط جهان اسلام این ممکن محقق میگردد. موفق باشید
[1] - در این مورد به کتاب «درسهایی از انقلاب» از مرحوم صفایی حائری رجوع شود.
[2] - رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج3، ص: 121
[3] - بعضی از یاران علی (ع) در ابتدای حاکمیت آن حضرت از حضرت خواستند حقوق آنها را به امثال مروان حکم بدهند تا از فتنه دست بردارند و حضرت فرمود آیا نصرت و پیروزی را با جور به دست آورم؟
[4] - هر چیزی که دارای شدت و حِّدت است، حدید می گویند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این که آقای روحانی سخنان بیجا، کم ندارند بحثی نیست. از جمله همان سخنی که برای توجیه کار خود، صحبت حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» با عمر سعد را به عنوان مذاکره مطرح کردهاند که کاملاً بیجا بود. از آن طرف جریان منتسب به ایشان، از بعضی جهات در تلاشاند تا جهت کلّی انقلاب را به حاشیه ببرند و تصوری که باید از نظام اسلامی در مقابل استکبار داشت، را دفن کنند و متأسفانه ما به جای اینکه بر روی این مسائل کار کنیم و روشن نماییم چرا این جریان سعی دارد نظام را ناکارآمد نشان دهد؛ میگردیم یک طوری سخن ایشان را مطرح کنیم که از آن نفیِ عصمت ائمه برآید و از این طریق، طرفداران ایشان را نیز به این سمت بکشانیم که میشود نفیِ عصمت آن بزرگواران را کرد. بنده این نوع برخوردها را اگر ناشی از جریان نفوذی ندانم، ناشی از بیفکریِ رفقای مذهبی خود میبینم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون واقعاً آیت اللّه تهرانی علاوه بر فقاهتِ فنی و اجتهادی در فقهاللّه اکبر و سلوک به سوی توحید حضرت ربّ العالمین زحمت کشیده بودند و انصافاً همین بود که حضرت آقا متذکر این امر شدند. بنده خود نیز از آثار ایشان بهرهها بردهام. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: صبر بر طاعت از طریق نداشتن آرزوهای بلند و اُنس با رفقای مؤمن و زیارت ائمه «علیهالسلام» شکل میگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام نبوت به عنوان إنباء اول مربوط به مقامِ احدیت است که از مقام ذات إنباء میکند که آن، باطن باطن نبوت است. در این مورد خوب است به کتاب «مصباح الهدایه» حضرت امام رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع، موضوع بسیار مفصلی است. به نظر بنده نیاز است کتاب «تمدنزایی شیعه» مطالعه شود زیرا در کشور اسلامی تنها سعی بر رعایت دستورات اولیهی دین است ولی در تمدن اسلامی زیرساختهایی جهت تحقق تمام مناسبات مورد نظر اسلام به میان میآید در آن حدّ که انسانها در تمام مناسبات اقتصادی و تربیتی و سیاسی، تعریف اصیلی را مدّ نظر دارند و کشور اسلامی مقدمهای است برای ایجاد چنین زیربناهایی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون حضرت میفرمایند اولین مخلوق، نور من بود، پس اولاً: بحث مخلوقیت در میان است، ثانیاً: آن خلقت نوری را به خود نسبت میدهند. لذا به اعتبار روایتی که میفرمایند: « «وَ أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ (ص) وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ (ص) وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ (ص)»[1] اول ما و اوسط ما و آخر ما محمد (ص) است. لذا روایت مورد بحث، مربوط به مقام اهلالبیت «علیهمالسلام» میباشد و ربطی به احدیت که شئونی از شئون الهی است، ندارد. در این مورد خوب است کتاب «مصباح الهدایه» حضرت امام مطالعه شود. موفق باشید
[1] ( 1)- بحارالأنوار، ج 25، ص 363.
باسمه تعالی: سلام علیکم: فقط با صبر بر طاعت و معرفت به توحید. در این مورد مطالعهی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت است را پیشنهاد میکنم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده در این موارد ابتدا مطالعهی جزوهی «جبر و اختیار» و سپس جزوهی «عدل الهی» است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان عشق را باید با معشوق حقیقی دنبال کرد و در این رابطه پیشنهاد بنده آن است که غزلیات جناب حافظ مؤثر خواهد بود. خوب است که سری به قسمت «ما و حافظ» سایت بزنید و غزل شمارهی 49 را مدّ نظر قرار دهید.جناب حافظ واقعاً نقش تاریخیِ حفظ انسانها را برای آنکه از عشقِ وَهمی به عشق حقیقی سیر کنند به عهده گرفته است. موفق باشید